ﺑﺮ ﻣﺸﺎﻣﻢ می رﺳﺪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺮﺑﻼ ....... (نجوای عاشقان)

تب‌های اولیه

278 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]حسینی باش نه هیئتی...[/h]


[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]یا قتیل العبرات[/h]


[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]میرسد در یک طبق بابای دختر بچه ای[/h]


از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای

میکشد آخر مرا غم های دختر بچه ای

در میان غصه ها یک روز خوش بر خود ندید

پر شد از درد وبلا دنیای دختر بچه ای

با یقین میگفت بابایم میاید از سفر

عالمی در حیرت از رویای دختر بچه ای

من نفهمیدم چرا شد همچو دندانش سپید

گیسوان مشکی زیبای دختر بچه ای

هرچه من با خود دو دوتا میکنم انصاف نیست

بشکند یک مرد جنگی پای دختر بچه ای

زیر دست شوم بی ناموس ها از دست رفت

صورت زیباتر از زیبای دختر بچه ای

با اشاره بعد از این با عمه میگوید سخن

در نمی آید صدا از نای دختر بچه ای

گیرم آغوش پدر هم سلب شد دیگر چرا

گوشه ی ویرانه ای شد جای دختر بچه ای

بگذرم از روضه ها این خط آخر کافی است

میرسد در یک طبق بابای دختر بچه ای

شاعر: علیرضا خاکساری[/]

دلم هوای حرم کرده


فصل، فصل غربت است
بو، بوی تهمت است
دل اسیر حرمت است
جان فدای تربت است
شاه پر ز صولت است
نوکر هم دارای شوکت است
..........بنده............
محرمم اومد....چشم انتظارت بودیم.اما نه محرم جان انگار تو چشم انتظار ما بودی...انگار ما اومدیم.....اره تو همیشه بودی فقط این دفعه ما اومدیم پیشت....یادمون رفت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا....
دوستان این بیچاررو تو لحظات ملکوتی محرمیتون فراموش نکنین

[=times new roman]

[=times new roman]حسین جان...
هنوز هم به گوش می رسد...
ندای "هل من ناصر ینصرنی" ات...

پدری غم نان دارد
و تو برای یاری اش می گویی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟...
مادری غم ناصالح بودن فرزندان دارد
و تو در یاری اش بانگ سر میدهی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟...
جوانی در گرداب دود و مستی دست و پا می زند
و تو به یاری اش می شتابی و فریاد می زنی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟...
زنی برای لقمه ای نان تن فروشی می کند
و تو به نجاتش می شتابی و می پرسی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟...
پسری ناتوان از تهیه سقفی و لقمه نانی دو نفره چشمانش ناپاک و آلوده به گناه
می شود
و تو همچنان فریاد می زنی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟...
دختری تنها و نا آگاه برای هر کس و ناکسی جلوه گری می کند به غیر از خدا که عاشق حقیقی اوست
و تو باز هم بانگ سر می دهی: "هل من ناصر ینصرنی"؟...
مردم کشوری به هم دروغ می گویند...پشت سر هم غیبت می کنند...به یکدیگر تهمت می زنند...دشنام می دهند... از همدیگر دزدی میکنند...به یکدیگر رشوه می دهند.....
و تو دلشکسته و غمگین ، گریه سر می دهی: "هل من ناصر ینصرنی" ؟............

[=times new roman]

یا ام ائمه
چادرتان را بتکانید
این جمع قصد تیمم دارند


یبن فاطمه

کی جرات داره بره کربلا و روز عاشورا بره تله زینبیه
عمه امام زمان جانم به فدایتان
غم مادر
غم حضرت علی علیه اسلام جانم به فدایتان
غم امام حسن علیه اسلام جانم به فدایتان

حال کربلا و ...
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

سلام و عرض ادب

زائر حسین(ع) باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد و كربلایش «كرب» و «بلا» باشد.
دانشگاه كربلا باز است و شاگرد می‏پذیرد، از هر جا كه باشد، هركه باشد...
محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه‏های مرده و افسرده و خوابیده، و شكوفایی غنچه‏های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداكاری است.
محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است.
محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است.
محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است.
محرّم، اهرم حركت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای علوی و قیامهای مكتبی است.
حسین(ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت می‏نویسد و پیكهای رهایی را بر موجهای محرّم و عاشورا سوار می‏كند.
كلاسهای كربلا - كه در همه جاست - حتی بدون یك روز تعطیلی، به من و تو و به همه آنانكه به نجات «انسان» می‏اندیشند، می‏آموزد. چرا كه : هر روز عاشوراست و هر جا كربلاا
التماس دعا یاعلی مدد
باتشکرفراوان

بـا روضـه ی حـسـیـن نـفـس تـازه مـیـکـنـم

وقـتـی هـوای شـهـر نـفـس گـیـر مـی شـود ....

السـلام عـلـیـک یـا سـلـطان کـربــلا . . .

:Gol:السلام علیک یا علی اصغر:Gol:

چقدر بگم آقا هوا تو کردم
کاش بیام تو کربلات و بر نگردم
به صدام توون بده
به دلم جنون بده
بی سرو سامونتم
بیا به من سامون بده
لیلای من یک خبری به مجنون بده
من که مردم کربلات و نشون بده

:Gol::Gol::Gol:

گرچه معروف است که یاران امام حسین در کربلا و نهضت عاشورا تعدادشان هفتاد و دو تن می‌باشد، ولی با تحقیقاتی که شده است، از این تعداد بیشتر می‌باشند.
اسامی شهدای کربلا بدین شرح است:
أ) بنی هاشم:
فرزندان امیراالمؤمنین(ع):
1ـ ابوبکربن علی(شهادت او مشکوک است). 2ـ جعفربن علی. 3ـ عباس بن علی(ابولفضل) 4ـ عبدالله بن علی. 5ـ عبدالله بن علی العباس بن علی. 6ـ عبدالله بن الاصغر. 7ـ عثمان بن علی. 8ـ عمر بن علی. 9ـ محمد الاصغر بن علی. 10ـ محمدبن العباس بن علی.
فرزندان امام مجتبی(ع):
11ـ ابوبکربن الحسن. 12ـ بشربن الحسن. 13ـ عبدالله بن الحسن. 14ـ القاسم بن الحسن.
فرزندان امام حسین(ع):
15ـ ابراهیم بن الحسین(آورده است). 16ـ عبدالله الرضیع(شیر خوار). 17ـ علی بن الحسین الاکبر.
فرزندان عبدالله بن جعفر:
18ـ عبدالله بن عبدالله بن جعفر. 19ـ عون بن عبدالله بن جعفر. 20ـ محمدبن عبدالله بن جعفر.
فرزندان عقیل:
21ـ جعفر بن عقیل. 22ـ عبد الرحمان بن عقیل. 23ـ عبدالله الاکبر بن عقیل. 24ـ عبدالله بن مسلم بن عقیل. 25ـ عون بن مسلم بن عقیل. 26ـ محمد بن مسلم بن عقیل. 27ـ مسلم بن عقیل. 28ـ جعفربن محمد بن عقیل. 29ـ احمد بن محمد بن الهاشمی.
ب) یاران امام حسین بن علی(ع):
1ـ ابراهیم بن الحضین الاسدی؛ 2ـ ابوالحتوف بن الحارث الانصاری؛ 3ـ ابو عامر النهشی؛ 4ـ اسلم الترکی(خدمتگذار امام)؛ 5ـ ادهم بن امیه العبدی؛ 6ـ امیه سعد الطاعی؛ 7ـ انس بن الحارث الکاهلی؛ 8ـ انیس بن معقل الاصبحی؛ 9ـ بریربن خضیرالهمدانی؛ 10ـ بشر بن عبدالله الحضرمی؛ 11ـ بکربن حی التیمی؛ 12ـ جابر بن الحجاج التیمی؛ 13ـ حبله بن الشیبانی؛ 14ـ جناده الحارث الهمدانی؛ 15ـ جناده بن کعب الانصاری؛ 16ـ جندب بن حجیر الخولانی؛ 17ـ جون(خدمتگذار ابوذر غفاری)؛ 18ـ جوین بن مالک التیمی؛ 19ـ الحارث ابن امرء القیس الکندی؛ 20ـ الحارث بن بنهان؛ 21ـ الحباب بن الحارث 22ـ الحباب بن عامر الشعبی؛ 23ـ حبشی بن قیس النهمی؛ 24ـ حبیب بن مظاهر(یا مظهر)؛ 25ـ الحجاج بن بدر السعدی؛ 26ـ الحجاج بن مسروق الجعفی؛ 27ـ الحر بن یزید الریاحی؛ 28ـ الحلاس بن عمروالراسبی؛ 29ـ حنظله بن اسعد الشامی؛ 30ـ حنظله بن عمرو الشیبانی؛ 31ـ رافع مولی مسلم الازدی 32ـ زاهر بن عمرو الکندی؛ 33ـ زهیر بن بشر الخثعمی؛ 34ـ زهیر بن سلیم الازدی؛ 35ـ زهیر بن القین البجلی؛ 36ـ زیاد بن عریب الصادی 37ـ سالم مولی بنی المدینه الکلبی؛ 38ـ سالم مولی عامر العبدی؛ 39ـ سعد بن الحارث الانصاری؛ 40ـ سعد،مولی غلی بن ابی طالب؛ 41ـ سعد مولی عمرو بن خالد؛ 42ـ سعید بن عبدالله الحنفی؛ 43ـ سلمان بن مظارب الجبلی؛ 44ـ سلیمان مولی الحسین(ع)؛ 45ـ سوار بن منعم النعمی؛ 46ـ سوید بن عمرو بن ابی المطاع؛ 47ـ سیف بن الحارث الجابری؛ 50ـ شوذب مولی بنی شاکر؛ 51ـ الضرغامه بن مالک؛ 52ـ عائذ بن مجمع العائذی؛ 53ـ عابس بن ابی شبیب الشاکری؛ 54ـ عابر بن حساس بن شریح 55ـ عامر بن مسلم العبدی؛ 56ـ عباد بن المهاجر الجهنی؛ 57ـ عبدالاعلی بن یزید الکلبی؛ 58ـ عبدالرحمن الارحبی؛ 59ـ عبدالرحمن بن عبد ربه الانصاری؛ 60ـ عبدالرحمن بن عروه الغفاری؛ 61ـ عبدالرحمن بن مسعود التیمی؛ 62ـ عبدالله بن ابی بکر؛ 63ـ عبدالله بن بشر الخثمی؛ 64ـ عبدالله بن عروه الغفاری؛ 65ـ عبدالله بن عمیر بن حباب الکلبی؛ 66ـ عبدالله بن یزید الکلبی؛ 67ـ عبدالله بن یزید الکلبی؛ 68ـ عقبه بن سمعان؛ 69ـ عقبه بن الصلت الجهنی 70ـ عماره بن صلخب الازدی؛ 71ـ عمران بن کعب بن حارثه الاشجی 72ـ؛ عمار بن حسان الطائی 73ـ عمار بن السلامه الدالانی؛ 74ـ عمرو بن خالد عبدالله الجندعی؛ 75ـ عمرو بن خالد الازدی؛ 76ـ عمرو بن خالد الصیداوی؛ 77ـ عمرو بن قرظه الانصاری؛ 78ـ عمرو بن مطاع الجفی؛ 79ـ عمرو بن جناده الانصاری؛ 80ـ عمرو بن ضبیعه الضعبی؛ 81ـ عمرو بن کعب،ابو ثمامه الصائدی؛ 82ـ قارب مولی حسین(ع)؛ 83ـ قاسط بن زهیر التغلبی؛ 84ـ القاسم بن حبیب الازدی؛ 85ـ کردوس لتغلبی؛ 86ـ کنانه بن عتیق التغلبی؛ 87ـ مالک بن دودان؛ 88ـ مالک بن عبدالله بن سریع الجابری؛ 89ـ مجمع الجهنی؛ 90ـ مجمع بن عبدالله العائذی؛ 91ـ محمد بن البشیر الحضرمی؛ 92ـ مسعود بن الحجاج التیمی؛ 93ـ مسلم بن عوسجه الاسدی؛ 94ـ محمد بن کثیر الازدی؛ 95ـ مقسط بن زهیر التغلبی (احتمالآ مقسط بن عبدالله بن زهیر)؛ 96ـ منجح،مولی الحسین(ع)؛ 97ـ الموقع بن ثمامه الاسدی؛ 98ـ نافع بن هلال الجملی؛ 99ـ نصر؛ 100ـ النعمان بن عمرو الراسبی؛ 101ـ نعیم بن عجلان الانصاری؛ 102ـ واضح الرومی مولی الحارث السلمانی؛ 103ـ وهب بن حباب الکلبی؛ 104ـ یزید بن ثبیط العبدی؛ 105ـ یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی؛ 106ـ یزید بن مغفل الجعف
حال اگر افراد بنی هاشم را به این عدد بیافزاییم، شمار شهدای کربلاء به 136 نفر خواهد رسید. و با ذکر نام قیس بن مسهر صیداوی، عبدالله بن بقطر و هانی بن عروه شمار شهداء کربلا از آغاز ماجرا تا پایان 139 نفر خواهد بود.
برای اطلاع بیشتر، ر.ک: تاریخ کربلا در یک نگاه (گرد آورنده : آیت الله خوانساری )؛ اعیان الشیعه، ج2، ص 436ـ 438.

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]عکس ناب از نذری غذا در مراسم پیاده روی اربعین امام حسین(ع)[/h]

بسم الله الرّحمن الرّحیم
از امام حسین - علیه السّلام - سؤال شد کرامت و فضیلت انسان در چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن، سؤال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد. «مستدرک الوسائل، ج 9، ص 24، ح 10099»[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]شمر زمانه ات رابشناس!!![/h]


......[/]

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست در جوابم این چنین گفت و گریست لیلی و مجنون فقط افسانه ایست عشق در دست حسین بن علیست عشق بازی کار هر مشتاق نیست این شکار، دام هر صیاد نیست عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است عشق ، از معشوق اول سر زند تا به عاشق ، جلوه دیگر کند تا به حدی که برد هستی از او سر زند صد شورش و مستی از او شاهد این مدعی خواهی اگر بر حسین و حالت او کن نظر

شبِ سوم محرم . . .

امشب ماجرا فرق میکند . . .

یک دختر با " سَرِ بابا " سر می کند . . .

ناله ی سه ساله ی حرم

پیچید در صحرا

از تکان های پیکر بی جانِ عمو

فهمیدم که

امشب ماجرا فرق می کند . . .

پ.ن:

خواستم از روضه ی بنت الحسین قلم بزنم

دیدم که حالِ صاحب الزمان هم امشب فرق میکند . . .

پ.ن2:
هرچه کردم قاعده ی متن جور نشد

فهمیدم حال دلم هم امشب فرق میکند . . .

سـیـنـه صــحـــرا غـــرق عذابه/

قــلـــب رقــیــه در تــبــــ و تابه /

چــشـــای زیــنــب غـرق گلابه/

عمه سادات دل نگرون طفل ربابه. .


دیشب (شب سوم محرم) روضه خون وسط روضه اش اینطور میگفت:
پیش از انقلاب زنگ زدن به خونه یکی از منبری های قم و دختر سه چهار ساله اش گوشی رو برداشت پشت تلفن به دختر گفتن بابات رو میکشیم دختر ترسید و رو زمین افتاد یه هفته نکشید به خاطر همین ماجرا دق کرد و مرد....

یا باب الحوائج
دارم می سوزم

آقا جان

شامیا بدن، بابا،بابا


عمه رو زدن ، بابا،بابا


ضجر بی حیااست، بابا،بابا


پس عمو کجاست، بابا،بابا


صورت نیلی ، بابا،بابا


بچه و سیلی ، بابا،بابا


لکنت زبان گرفتم بابا بابا


شامیا بدن بابا بابا

اگه واقعا غمت رو درک نکردم
ولی روضه رفتنم رو ترک نکردم
نه حبیب و حر نه زهیرم
می دونم که با تو عاقبت بخیرم
با تو خوبه سابقم
همه دقایقم
به خدا اگه سوال کنم ازم
میگم عاشقم ،اما خودم بهتر می دونم که نالایقم
کدوم عاشقی من که برات اینه دقم

آقاجانم

:Gol::Gol::Gol:

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]محرم و عاشورا[/h]


[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]شامیا خیلی بدن بابای من عمه رو خیلی زدند بابای من:(([/h]


[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]آقاهه بلد نبود گوشواره دختر رو دربیاره ![/h]


[/]

شهید علی اصغر پازوکی;588890 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"][h=2]آقاهه بلد نبود گوشواره دختر رو دربیاره ![/h]
[/]
سلام من از این عکس برا آواتارم میخایم استفاده کنم اجازه هست ؟

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]السلام علیک "یااباعبدالله " الحسین(ع)[/h]


[/]

ﯾﺎ ﺍﻟﻬﯽ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﺤﻔﻞ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ

ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﺮ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺳﺖ

کﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ

فرارسیدن محرم تسلیت باد

*دلتنگ صاحب الزمان*;589081 نوشت:

ﯾﺎ ﺍﻟﻬﯽ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﺤﻔﻞ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ

ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﺮ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺳﺖ

کﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﮐﺮﺑﻼ

فرارسیدن محرم تسلیت باد


عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است. (1)
ظاهرا جمله بعدی "لا یذکرنی مؤمن الا استعبر" تفسیر جمله "انا قتیل العبرات" است و امام آن لقب را معنا کرده است. پس "من کشته اشکم"، یعنی من کشته شده مظلومی هستم که هر کس به یاد من بیفتد، بی اختیار بر من می­گرید. مظلومیت من به این اندازه تاثر برانگیز است.
علامه مجلسی در معنای این جمله(من کشته اشکم ) می­فرماید :

هیچ مومنی به یاد من نمی افتد مگر این که گریه می کند یا بغض گلوی وی را می­گیرد. (2)
پی نوشت ها:
1. امالی، شیخ صدوق، ص118 ؛
منتهی الامال، محدث قمی، ص 538 ؛
بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج44، ص279.
2. بحارالانوار، ج 11، ص 356.

اگر کربلا ،شب که میشه بری زیارت حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام حال دیگه ای داره
زائرای خاصی داره
بهتر بگم مهمونایی دعوت شدن که روز کمتر میان زیارت
می دونی چرا ؟
آخه بعضی هاشون از لحاظ ظاهر خجالت می کشن جلو بقیه بیان زیارت
حالا ما فکر می کنیم
کجا کاریم

آقا به همه نظر داره

می دونم قلبتون به درد آوردم
آقا غلط کردم
آقا ببخشش
آقا جانم


:Gol::Gol::Gol:

جاودانگی حادثه عاشورا ؟

قيام امام حسين(ع) گرچه در زمان محدود و مكان معيّن به وجود آمد، ولى شعاع آن جهان را فرا گرفت . آزادى خواهان جهان امام حسين(ع) را نمودِ آزادى خواهى خواندند . قيام و عزّت حسينى جاويدانه شد.
بى ترديد عوامل متعدد در ماندگاری قیام امام تأثير گذار می باشند، كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:‌
1ـ مشيت الهى
اراده تخلّف ناپذير پروردگار بر اين تعلق گرفته كه براى هميشه، نهضت عاشوراى حسينى از دستبرد شيادان محفوظ بماند: " كافران مى خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل خاموش كنند و البته خدا نور خود را كامل و محفوظ خواهد داشت، هر چند كافران را خوش نيايد . "(1)حضرت زینب (س) نیز بر این امر تاکید نمود که دین و اهل بیت همیشه ماندگار است و دشمنان نمی توانند آن را از بین ببرند ، حضرت با صراحت و شهامت در مجلس یزید نیز فرمود: " اكنون هر ترفندى دارى به كار گير . هر كوششى از تو ساخته است بكن . هر نيرويى مى توانى برانگيز، ليكن به خدا سوگند كه هرگز نخواهى توانست خاندان وحى را نابود سازى و قرآن را از صفحه روزگار براندازى ؟"(2)
2-آزادى خواهى و عزّتمندي
آزادى زيباترين واژه اى است كه همگان آن را دوست دارند. از اين رو آزادىخواهان و انبيا با ستمگران مبارزه نمودند تا مظلومان آزاد باشند و عدالت بر قرار گردد. امام حسين(ع) به عنوان رهبر آزادى خواه ، بر ضد آزادى ستيزان قيام نمود. قيام در زمانى شكل گرفت كه خفقان و ستم جامعه اسلامى را فرا گرفته بود . يزيد و يزيديان به دين زدايى پرداخته و از هيچ ستمى عليه حق و حق گرايان دريغ نمى كردند؛ از اين رو امام مرگ در راه خدا را زينت دانسته(3) تسليم نشدن در برابر ستم و اسير ذلت نشدن را عزت و افتخار دانست:
«موت فى عزٍّ من حياه فى ذلّ؛(4) مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است».
هموفرمود: «ناپاكِ ناپاك زاده مرا بين دو چيز: شمشير و ذلّت مخيّر قرار داده، اما ذلّت از ما بسيار دور است».(5)
آزادى خواهى و ستم ستيزى و حق گرايى امام حسين(ع) موجب شد كه غير مسلمانان از قيام او درس گرفته و او را دوست بدارند، زيرا او به همگان درس آزادى داد. همچنان که مهماتما گاندى - رهبر فقيد هندوستان - از قيام كربلا به عنوان الگو ياد نمود.(6)
3- معنویت
يكى از علل رمز جاويدانگى قیام امام حسین (ع) معنویت است . در صحنة كربلا معنویت امام و یاران او به اوج رسيد. قیام امام رنگ و بوی خدای به خود گرفت . آنچه که در این قیام محوریت داشت خداوند بود .هر چیزی که رنگ خدای به خود بگیرد، ماندگار است . امام حسين(ع) پيش از خروج از مدينه هر گونه شائبه دنياگرايي، رياست طلبى و جنگ قدرت را رد نمود . انگيزه قيام را اصلاح امت اسلامي ، امر به معروف و نهی از منکر دانست(7). از سوى ديگر حضرت بارها از تسليم شدن در برابر خواست خدا و جلب رضايت او سخن گفت. امام در آخرين لحظات زندگى عرضه داشت:" بار خدايا ! من در برابر حكم تو شكيبايم، جز تو معبودى نيست" (8)
4- سفارش و سيرة معصومان در پاسدارى از قیام امام حسین (ع)
یكى از علل جاويدانگى قیام ‌سفارش و سيره عملى معصومان(ع) در پاسدارى از قيام امام حسين است. پيشوايان دين هم خود به پاسدارى از حماسه حسينى مى پرداختند و هم ديگران به پاسدارى از نهضت حسينى فرا مى خواند؛ از اين رو ائمه عزادارى مى كردند و دیگران را به این امر سفارش می نودند، تا یاد و خاطره قیام و فداکاری حماسه سازان کربلا جاويدانه بماند. امام سجاد(ع) سال های زیادی براى امام حسين گريه مى كرد.(9) همین طور بقیه امامان در قالب های مختلف برای امام حسین عزاداری می نمودند.این امر در جاویدانگی قیام کربلا نقش اساسی داشت
4_ پاسدارى از دين و ارزش ها:
يكى از علل مهم ماندگاری حادثه عاشورا، پاسدارى از دين و ارزش هاى آن است. امام حسين در شرايطى قيام نمود كه يزيد به دين زدايى و شعار:« لعبت هاشم بالملك فلا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل »(10). سر داد ، از اين رو امام حسين يكى از اهداف قيام خويش را حفظ دين خواند.(11) همگان را به قيام عليه رهبران دين ستيز و قانون شكن دعوت كرد.(12)
بى ترديد قيام امام نقش اساسى در حفظ دين داشت. از اين رو مى توان گفت: بین اظهار محبت پيامبر به امام حسين و حفظ دين توسط امام رابطه وجود دارد:
«حسين منى و أنا من حسين».(13) همچنين پيامبر فرمود:
« إنّ لقتل الحسين حرارهٌ فى قلوب المؤمنين لا تبرد أبداً ».(14)
تا دین و ارزشهای آن هست، یاد و خاطره امام حسین نیز بر تارک جهان اسلام می درخشد.
5ـ برگزارى مجالس عزادارى
شيعيان به تأسى از رهبران خود هر ساله با ذكر نام و مصائب سيدالشهدا(ع)و تشكيل جلسات عزادارى، عاشقانه در سوگ سيد مظلومان به عزا مى نشينند . با ريختن اشك در حماسه جاودان حسينى شركت جسته و مانع فراموش شدن نهضت حسينى مى گردند. برگزارى مجالس در حقيقت زنده نگه داشتن ياد و خاطره عاشورائيان است. چنان كه امام صادق(ع)مى فرمايد:
«ان تلك المجالسَ اُحِبُّها فَأَحيوا أمرنا رحم الله من احيا أمرنا;
مجلس گرفتن شما را دوست دارم. در مجالس خود امر ما را زنده بداريد. خداوند رحمت كند كسى كه امر ما را زنده بدارد».(15)
امام خمينى(ره) مى گويد: "سيدالشهدا را اين گريه ها حفظ كرده است. مكتبش را... اين سينه زنى ها و اين دسته جات حفظ كرده... هر مكتبى تاپايش سينه زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش سر و سينه زن نباشد حفظ نمى شود. اين گريه ها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهداء را!"(16)
6ـ برجستگى پيشواى نهضت
آوازه تاريخى و جاودانگى نهضت كربلا معلول آوازه ى پيشوا و رهبرى آن است. در رأس قيام بزرگ كربلا شخصيتى بى بديل، مانند حسين بن على (ع)قرار دارد كه در دامان عصمت و طهارت پرورش يافته است. بدون ترديد حكومت و سيره چنين انسانى الگوى جهانيان است، به گونه اى كه امام باقر (ع)مى فرمايد: «يكون لى بالحسين بن على اسوة;
حسين بن على الگوى من است».(17)
استاد مطهرى مى فرمايد: هر كس ديگرى و هر شخصيت تاريخى در شرايطى قرار بگيرد كه حسين بن على (ع)در شب عاشورا قرار گرفت، يعنى در شرايطى كه تمام راه هاى قوت و غلبه ظاهرى بر دشمن بر او بسته باشد و قطعاً بداند كه خود و اصحابش به دست دشمن كشته مى شوند، در چنين شرايطى زبان به شكايت باز مى كند...، اما حسين بن على (ع) اصحابش را جمع مى كند، چنان كه گويى روحش از هر شخص موفقى بيش تر موج مى زند(18) و مى فرمايد:" خدا را به بهترين وجه ستايش كرده و در شدائد و آسايش در مقابل نعمت هايش سپاسگذارم. خدايا تو را مى ستايم كه بر ما خاندان نبوت كرامت بخشيدى و قرآن را به من آموختى و به دين آشنا ساختى"(19)
تحمل وصف ناپذير و قهرمانانه حسين بن على (ع) در مقابل شديدترين آزمايش روزگار براى آن حضرت چهره اى ماندگار و هميشگى ساخت تا جايى كه در زيارت حضرت آمده است:
" از شكيبايى تو در برابر رخدادهاى عظيم، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند".(20) هلال ابن نافع مى گويد: به خدا سوگند !هرگز كشته آغشته به خونى را زيباتر و نورانى تر از او نديدم . چنان فريفته نور چهره اش بودم كه متوجه نشدم او را چگونه مى كشند».(21)
7ـ پيام رسانى اهل بيت
يك از مؤثرترين عوامل و علل جاودانگى نهضت حسينى كه جزء شاهكارها و معجزات امام حسين محسوب مى شود، پيام رسانى اهل بيت امام و در رأس آن ها حضرت امام سجاد (ع)و زينب كبرى(ع) است.
امام حسین (ع) در پاسخ به اين سؤال كه چرا اهل بيت را با خود مى برى؟ فرمود: «ان الله شاء ان يريهن سبايا; خداوند مى خواهد آنان را اسير ببيند.»(22)
از اين سخن بر مى آيد كه حضرت رسالتى به دوش داشته كه در انجام آن، حضور زنان و فرزندان ضرورى بوده است. اين رسالت پس از شهادت حضرت براى همگان معلوم گرديد. به راستى اگر افشاگرى امام سجاد (ع) و حضرت زينب (ع) در قالب سخنرانى نبود، حكومت استبدادى يزيد به آسانى اين حادثه بزرگ را تحريف مى كرد . براى هميشه آن حركت عظيم را به فراموشى مى سپرد، اما اسيران پيروز با عزاداری و خطبه هاى آتشين خود، نظام طاغوتى يزيد را در برابر اجتماع مردم به محاكمه كشيدند . ماهيت كربلا را از دستبرد و تحريف دشمنان حفظ كرده و چهره حقيقى عاشورا را براى نسل هاى آينده ترسيم نمودند.(23)
استاد مطهرى مى گويد:" اباعبدالله(ع)اهل بيت خودش را حركت مى دهد براى اين كه در اين تاريخ عظيم رسالتى را انجام دهند و براى اين كه نقش مستقيمى در ساختن اين تاريخ عظيم داشته باشند با قافله سالارى زينب، بدون آن كه از مدار خودشان خارج شوند".(24)
انبيا محو تماشا و ملائك مبهوت :Sham: شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور
پی نوشت ها :
1. صف(61) آيه 8.
2. مثیر الاحزان، ابن نما حلی، ص101،مدرسه امام مهدى‏.
3. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص162، نشر معروف ، قم.
4. همان ،ص26، به نقل از مناقب ابن شر آشوب، ج4، ص68.
5 همان.
6. همان، ص279.
7. تحف العقول عن آل الرسول ، ابن شعبه حرانى ، ص 239‏ ،چ جامعه مدرسين‏.
8. مقتل الحسين، مقرّم ص 283،
9. لهوف، ص 209 ، سيد ابن طاوس ،چ جهان.
10. مقرم،‌مقتل الحسين، ص 357.
11. تاريخ طبري، محمد بن جریر طبری ، ج 4، ص 266، قاهره ،مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358 .
12. فرهنگ عاشورا ، ص63 .
13. بحارالأنوار،‌ج 43، ص 261؛ احقاق الحق، ج 11، ص 265؛
14. عاشورا ، سعید داودی و مهدی رستمی ، ص56، مدرسه الامام علی بن ابی طالب ، قم ، 1384.
15. همان ،ص66 ، به نقل از وسائل الشيعه، ج 10، ص 392.
16. صحيفه امام ، ج 8، ص 69 ـ 72، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قم .
17. بحارالانوار، ج 44، ص 227.
18. استاد شهيد مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص 154.
19. سيد بن طاووس، اللهوف، ص 79.
20. بحارالانوار، ج 101، ص 240.
21. همان، ج 45، ص 57.
22. بحارالانوار، ج 44، ص 364.
23. بررسى تاريخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی، ص 132 و 131.
24 . حماسه حسينى، ج 1 ص، 332.

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]مرا از کودکی غلام تو کرده اند.....[/h]
[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]شعر یک وهابی و جواب به آن[/h]

این شعر کار فرهنگی یک وهابی است :

قصد دارم که این محرم را
بشوم بی خیال یزید
هرچه نفرین و هر چه لعنت را
بفرستم به عاملان اسید.
"کنعان محمدی"

و این هم جواب دندان شکن یک شیعه ی هوشیار:

قصد دارم که این محرم هم
نشوم بی خیال یزید
هرچه نفرین و هر چه لعنت را
بفرستم به عاملان اسید
کین پلیدان و ظالمان جمله
همه هستند پیروان یزید
زین جهت لعنت خدا و بشر
بر یزید و رهروان یزید
"رضا مقیمی"

مواظب باشید
گول نخورید...[/]

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]سلام علی قلب زینب الصبور[/h]


[/]

تسلیم در برابر خدا " از امام حسین علیه السلام پرسیدند : چگونه صبح کردی ؟ فرمود : " صبح نمودم در حالی که پروردگارم .بالای سرم و اتش پیش رویم . مرگ جوینده ام و حساب الهی فراگیرم می باشد. و چنین روزی من در گرو کردار خویشم. نه انچه دوست دارم پیدا می کنم .ونه انچه نمی پسندم از خود می رانم.توان هیچ یک را ندارم و همه کارها در اختیار دیگری است. اگر بخواهد عذابم میکند و اگر بخواهد از من می گذرد بنا بر این کدام فقیری از من نیازمند تر است ؟! "

یا حسیـــــن ...

کمی تربت می خواهم ...

زیاد نیست ...

خاک چادر خواهرت زینب را می خواهم ...

امـــــــان از دل زینـــــــب ...

راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده است...
آب،اتش،خاک،هوا
آبی که از تو دریغ کردند...
آتشی که در خیمه گاهت افتاد...
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها...
و هوایی که عمری است افتاده در دل ما...

بدر هاشمیــون...
میر حیدریــون...
مهر فاطمیــون...
آمد از خیــمه بیرون...

قد و بالــ ــا کمال علوی...
ماه رعنــ ــا جمال علوی...
از بر بابا اکبر لیلا...
محلاً محلا اکبر لیلا...

جانم به فدایت آقا

سرم همیشه حسینم به زیر پای شماست

تمام هستی من هـم همه فـدای شماست

امـیـر هسـتـی و عـالـم هـمـه فقـیــر تـوانـد

یقـیـن کـه حاتـم اسیـر یـد عطـای شماست

دلـم بهـانــه کــرب و بــلا گـرفــتـه حـسـیــن

نـظـر نـمــا کـه دلـم زار و مبـتـلای شماست

حسـیــن راه نـجـاتــی بـه مـن نـشــان بــده

مگــر نـه ایـن که گدای تو آشنـای شماست

چه درد سر شـده ایـن عــزم کـربـلا و نـجـف

دوبــاره کــار فـقـط لنگ یک دعـای شماست

هـــزار مـشکــل اگــر سـد راه مــن بــشــود

نمـی روم ز درت در سـرم هــوای شماست

دم از عـــذاب قــیــامـــت دگـــر نـــزن اربــاب

عذاب مـن نـرسـیــدن بـه کربـلای شماست

کــرم بـکـن تــو مــرا کـربــلای خـود بـرسـان


چرا که خادم بیچاره هم گـدای شماست
«
شاعر : سید محسن حبیب الله پور»


samen - یک دقیقه پیش - لینک ثابتمشاهده مکالمات ویرایشگزارش




عنوان: عشق حسین
مناسبت: محرم / تاسوعا / عاشورا
مداح ، سخنران: حجت الاسلام پناهیان ، حاج محمود کریمی
کیفیت عالی با حجم ۲٫۷ مگابایت


[=&quot]

ای تو دریای ادب ، عباس جان[=&quot]
[=&quot]ابن ِ مولا شیر ِ رب ، عباس جان[=&quot]
-
[=&quot]دست و چشمت آب را ،دید و نخورد[=&quot]
[=&quot]زان گذشتی خشک لب ، عباس جان[=&quot]
-
[=&quot]از وفایت ، بی وفایان ِ زمان [=&quot]
[=&quot]ازخجالت گشته آب،عباس جان[=&quot]
-
[=&quot]روی خود ای حضرت فضل و کرم[=&quot]
[=&quot]از من عاصی متاب ، عباس جان

========================================

درنگی کن درنگی کن ،علی جان
تو هستی بر تن بابای خود ، جان
-
چو اذن رفتن ِ ، میدان گرفتی
بدان این را که از من ،جان گرفتی
-
جوانی و ، تو هستی اکبر من
برو دیگر علی ، تاج سر من
-
برو اما کمی آهسته ، جانم
نخواهی داشت برگشتی جوانم
-
مگر حق نیست با ما ، ای پدر جان
که فخر است این و باکی نیست از آن
-
شبیه خاتم و نامت علی شد
که کین کوفی از ، این دو ولی شد
-
تمام کینه ها خالی نمودند
که درنده تر از ، درنده بودند

[="Tahoma"][="Blue"][h=2]بــی دست کربــــــلا دست منـم بگیـــــــر . . .[/h]


[/]

[="Tahoma"][="Blue"][/]

[="Tahoma"][="Blue"]امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مكن ای صبح طلوع/ بازخوانی ترکیب بند شب عاشورا به قلم احمد جلالی

class: doc7

[TD="colspan: 2"]12 آبان 1393 ساعت 17:48[/TD]

يکي از آن ملودي ها و ريتم هاي ماندگار در مراسم شبِ عاشورا، نوحه اي است قديمي و کوتاه اما همیشه زنده با ترجيع «مکن اي صبح طلوع». آنچه در پی می آید مقاله ای تحلیلی از دکتر احمد جلالی، نماینده سابق ایران در یونسکو است که می خوانید.
خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا) – دکتر احمد جلالی: وجوه هنري هر مراسم آئيني در ميزان تاثير، گستره و ماندگاري آن تعيين کننده است. آئین های عاشورائی با صور مختلف هنری، بخصوص شعر و لحن و آهنگ، به طور چشمگیری آمیخته است. این آمیختگی به نوبه خود در نگاهداری و انتقال نسل به نسل سبک و سیاق این آئینها نقشی اساسی دارد.

در این میان، بعضي صور شعري، ريتم ها، و ملودي هاي عاشورائي در طول سالها بل قرنها از آزمونِ آموزگارِ سختگير تاريخ پيروز بيرون آمده ماندگار و همه گیر شده اند و توانسته اند همچنان بر ذائقه هنري و عاطفی عاشورائی شیعیان تاثير گذار بمانند و به بخشی از میراث معنوی ما تبدیل شوند. این ماندگاری دلیلی است بر آنکه آنها به لحاظ صورت و محتوي و تناسب این دو و تلفيق کلام و لحن از اصالت و استحکام هنری برخوردار بوده اند. بازگشائی این رمز و راز را حکایتی است که با نکته دان کنند.

اما، به دلایل مختلف، همه مظاهر این آئین ها، از جهت صورت و محتوي، زیبنده تصویر و تصور فاخر ما از شخصیت قدسی امام حسین (ع) و بزرگی یاران او نیستند. می بايد نسبت به اين ميراث حساس بود. وجوه فاخر آن را تقويت کرد، و آنچه را که با صورت و محتوائي ناساز و ضعيف، با علو شان قهرمانان عاشورا تناسبی ندارد و به ناروا در اين مجموعه در آميخته است بازشناخت و اصلاح کرد.

نگاه كنيد به استحكام و متانتي كه در زبان فاخر ترجيع بند معروف محتشم كاشاني و ريتم هاي مربوط به آن در رثاي امام (ع) بكار رفته كه ميليونها ارادتمند او را در طول چند قرن، به زانويِ ادبِ رثاء نشانده و به اشكِ تعظيم كشانده و به سكرِ محبت رسانيده است چندانکه بر آمدن آن کلام و آن نواها کافی است که عاطفه مشتاقِ عاشورائی حس کند که «گويا عزاي اشرف اولاد آدم است».

***

يکي از آن ملودي ها و ريتم هاي پرهيجان و ماندگار در مراسم شبِ عاشورا، نوحه اي است قديمي و کوتاه اما پرهيجان با ترجيع «مکن اي صبح طلوع» که دستجات عزادار در کثيري از مناطق ايران همچنان تکرار مي کنند بي آنکه اين تکرارِ ساليان، از تاثير آن بر عواطف و ذوق ارادت ما بکاهد. اين دستجات معمولا نيمه شبان راه مي افتند و پس از عبور از ميعادگاههاي سنتي مورد نظر، سحرگاه به مبداء حرکت خود باز مي گردند. در مراحل پایانی اين مسير، کم کم ريتم ها و ضرب آهنگ هاي ديگر را رها مي کنند و، همراه با گذر شب به سوي سحر، با اين کلام تمنا آميز و ريتم پر هيجان، در واقع از «صبح» تقاضا مي کنند که نيايد تا شب همچنان بپايد و اين میهمان سرفراز را همچنان ميزباني کند و به فردائي دردناک و سفاک و خونين نسپارد:

امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مكن اي صبح طلوع .... مكن اي صبح طلوع

در دو مصرع اول، تفاوت پر رنگ و درد زاي صحنة اين شب سنگین و پر رمز و راز با آن فرداي متلاطم خونين، با ریتم و آهنگی جذاب و توجه برانگیز توصیف می شود و به رگِ عاطفه سوگوارن مضراب می زند. سپس، ضرب آهنگ پر تپش، کوبنده، و در عين حال لطیف و پر تمنایِ ترجيعِ «مکن اي صبح طلوع» امکان مناسبي را براي فراز و فرودِ ريتميکِ کُرخواني دستجات عزادار فراهم مي آورد و به موجزترین بیان، تنشِ ميانِ اين تمنا و تپشِ آن واقعيتِ سخت را منعکس مي کند. برای این بنده، پژواک کرخوانی سحرگاهیِ «مکن ای صبح طلوع» دستجات سینه زن و زنجیرزن در کوچه های پیچ در پیچ شاهرود قدیم به هنگام عبور از دالانهای تکیه ها خاطره ای است نوستالژیک و پرطنین چنانکه گوئی هیچ ریتم و ضرب آهنگ و کلام دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد و به سپیده عاشورا رنگ خونین اما درخشان عاشورائی بپاشد.

حدود يک سال پس از پرداختن اين ترکيب بند، با حضور در اجراي سونيت سمفوني «رسول عشق و اميد» (در ۱۳۸۶) دانستم که استاد لوريس چكنواريان از امکان موسيقائي این ضرب آهنگ به خوبي بهره برده و آن را با زيبائي هيجان آوري بازسازي و اجرا کرده است.

اما کلامي که روي اين ملودي پرتحرک خوانده مي شود، فقط همين سه مصرع است و بس. بسيار پرسيدم تا ادامه آن را پيدا کنم اما به جائي نرسيدم. تا اينکه در ۱۳۸۵ در شب عاشورائي دور از وطن که، بنا به ضرورتي استثنائا از آمدن به ايران در اين ايام محروم شدم، فضاي غربت و دلتنگي شب عاشورا را با ساختن اساسِ ترکيب بندي بر مبناي اين وزن و ريتم و ملودي پر کردم. وچون شاعر نيستم، جسارت ورزيدم و با تضمين های کامل يا ناقص، يا اقتباس از ابيات يا مصرع هائي از حافظ و مولانا – که به تناسبِ حال و قال به جویبار زمزمه ذهنی گوینده می پیوست - سعي کردم جاني در کلام بدمم و قوتي بدان بياميزم و ضعفم را جبران کنم؛ راستی که اگر نيت توسل نبود، این مبتدی کجا جرات مي داشت و روا می دانست که تضمين هاي مکرر از لسان الغيب و مولوي را در دل سرودة خود جاي دهد! اگر سهم اين فقير خاندان رسالت (ع) اين باشد که ذهن خواننده را از مسير تصويرسازي ها و معناپردازي هاي بديع حافظ يا مولانا، به هر روی، به مقام و موضع و موضوعِ اين شب و انگيزة اين شعر بکشاند و متصل کند، به حرمتِ نيتِ گوینده، اين جسارت بخشودني تر خواهد بود. ادعائي ندارم که از عهدة برآمده باشم. سخن شناسان البته به چشم احساس و اغماض و عنايت و اصلاح نظر خواهند فرمود.

تعمد داشتم کلام را از گزندِ الفاظ و الحانِ بي رمق و زاري آلود و احيانا زبون که مناسب مقامِ عزتمند فداکاري امام (ع) نيست دور نگاه دارم که در رثاي يک حماسه جاي ضعف و زبوني نيست. تعداد بندها و نیز تضمین ها زياد مي نمايد. مي توانستم به منتخبي از آن بسنده کنم، اما بهتر ديدم که اين وظيفه را به خواننده علاقه مند واگذارم تا به تناسب ذوق خود هرچند بند را که مي خواهد برگزيند. فرض اين متوسل برآن است که، به جز بند اول و بند آخر، هربند با مصرع «امشبي را شه دين در حرمش مهمان است» پايان يابد و سپس سه مصرع اصلي (يعني: امشبي را شه دين . . . مکن اي صبح طلوع) از سوي عزاداران محترم تکرار شود.

با همة کاستي ها، تحفة درويش تنگ دستي است به آستانِ توانگر و کريمِ سالار شهيدان - که سلام بر او باد - به ياد پدر و مادر عزيزم که مرا اين ارادت به ميراث گذاشتند. توانگرا دل درويش خود به دست آور.

شب وصل است و تبِ دلبري جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازيشان اهل نظر حيران است
گوئيا مشعله از بامِ فلک ريزان است
چشم جادوي سحر زين شب و تب گريان است[/]

[="Tahoma"][="Blue"]شب وصل است و تبِ دلبري جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازيشان اهل نظر حيران است
گوئيا مشعله از بامِ فلک ريزان است
چشم جادوي سحر زين شب و تب گريان است

امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع
«يارب اين بوي خوش از روضة جان مي آيد؟
يا نسيمي است کزان سوي جهان مي آيد؟»
«يارب اين نور صفات از چه مکان مي آيد؟»
«عجب اين قهقهه از حورِ جنان مي آيد!»
يارب اين آبِ حيات از چه دلي جوشان است؟ 1
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«چه سَماع است که جان رقص کنان» مي آيد؟
«چه صفير است که دل بال زنان مي آيد؟»
چه پيامي است؟ چرا موج گمان مي آيد؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان مي آيد؟
چه فضائي است؟ چرا تير قضا پران است؟ 2
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقة ياران الست
«پيرهن چاک و غزلخوان و صراحي در دست» 3
چار تکبير زده يکسره بر هر چه که هست 4
خيمه در خيمه صداي سخن قرآن است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
وَه از آن آيتِ رازي که در آن محفل بود ---
«مفتي عقل در اين مسئله لايعقِل بود»
«عشق مي گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم مي بود که خون در دل و پا در گل بود» 5
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
اين حسين است که عالم همه ديوانة اوست
او چو شمعي است که جانها همه پروانة اوست 6
شرف ميکده از مستي پيمانة اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حاليا خيمه گهش بزمگه رندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
سرخوش از سُکرِ سر اندازِ هو الله احد
دلبرِ دل شده در دامن الله صمد
نعره «شور حسینی» 7 است که مستانه زند:
«مي وصلي بچشان تا در زندان ابد»
بشکنم، شادی شوری که در این میدان است 8
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پي پيغامي چند:
«چشم اِنعام مداريد ز اَنعامي چند»
«فرصتِ عيش نگه دار و بزن جامي چند»
که نماندست ره عشق مگر گامي چند 9
در بلائيم ولي عشق بلا گردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
امشب است آنکه «ملايک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند»
«با من راه نشين باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من ديوانه زدند» 10
يوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
هان که گوي فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه ميدان من است
ديدة فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است 11
پيش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«هان و هان ناقة حقيم» مجوئيد حيَل ---
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشيرِ اجل»
«پيش جان و دل ما آب و گلي را چه محل؟»
«کار حق کن فيکون است نه موقوف علل» 12
بي فروغ رخ او ، جان و جهان بي جان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع اين مرحله با مرغ سليمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم 13
عاقبت خانه ظلم است که آن ويران است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«نقدها را بود آيا که عياري گيرند
تا همه صومعه داران پي کاري گيرند» 14
و به تاريکي شب ره به کناري گيرند
صادقان زآينة صدق، غباري گيرند 15
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخيزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخيزم»
«از سر خواجگي کون و مکان برخيزم»
من «ببويت ز لحد رقص کنان برخيزم» 16
اين چه روح است و کرامت که در اين ياران است 17
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
در شب قتل، مگر بي سر و سامان زينب
«داشت انديشه فرداي يتيمان، زينب»
گفتي از يادِ پريشاني طفلان، زينب
چنگ مي برد به گيسوي پريشان، زينب 18
اين چه حالي است که در خوابگه شيران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا، قد رعناي حسين است کمان
باز جويد شه بي يار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» 19
قرص خورشيد هم از خجلت او پنهان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
علي اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از اين بيش ندارم، چکنم تا کي و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غيرت چو سپند
بوسه اي بر لب خشکم بزن اي چشمه قند
دستي اندر خم زلفي که چنين پيچان است 20
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«او سليمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشير و سنان چيست؟ «که مرهم با اوست» 21
پس چه رازي است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد، زينبِ گريان و دوان
در هياهوي رذيلانة آن اهرمنان
پرسد از پيکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهيدان که اند اينهمه خونين کفنان؟» 22
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ساربان است و بيابان و زنان بر شتران
خونِ خورشيدِ رواني به سر نيزه روان
اختران نيزه سوارانِ شبِ راهروان
ماه و خورشيد به هم ساخته، در هم نگران
پاي در سلسله، سر سلسلة مردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
او که درباني ميخانه فراوان کرده است 23
نوش پيمانة خون بر سر پيمان کرده است
اشک را پيرهنِ يوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موي پريشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پريشانان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
يارب اين شام سيه را به جلالي درياب
بال و پر سوخته را با پر و بالي درياب
«تشنة باديه را هم به زلالي درياب» 24
جشن دامادي جان را به جمالي درياب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع

پي نوشت ها:
[SPOILER]1 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: يارب اين بوی خوش از روضه جان می آيد؟ (غزل ۸۰۶ ، چاپ فروزانفر)
2 - همان
3 - نگاه کنید به حافظ:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست --- پيرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگير --- که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست
و نیز:
مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست --- که به پيمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمة عشق --- چار تکبير زدم يکسره بر هر چه که هست
4 - در منابع مشهور آمده است که آن شب امام و یاران او قرآن می خواندند و مناجات می کردند. «پس حسین تدبیرها بکرد و . . . و حسین قرآن همی خواند» (طبری، قیام سیدالشهداء، تصحیح محمد سرور مولائی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۹، ص ۲۵) ؛ و نیز نگاه كنيد به ابي مخنف، مقتل الحسین، ترجمه جودکی، چاپ اول، انتشارات معنا گرا، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳.
5 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ياد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
6 - تغییر کوچکی در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
اين حسين کيست که عالم همه ديوانة اوست --- وين چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
با این تغییر، ضمن رفع اشکالی وزن در مصرع اول وجه توصيفی بيت نيز مناسب تر می نمايد.
7 - در تعزیه ها زبان حال امام را اغلب در پایه شور می خوانده اند و دلیل نامگذاری های «شور حسینی» و یا «حسینی» برای گوشه های دستگاه شور همین است.
8 - اقتباس از بيتی از غزلی مشهور با مطلع «روزها فکر من اين است و همه شب سخنم» که سراينده اش به روشنی معلوم نيست:
مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک چند --- روزی قفسی ساخته اند از بدنم
می وصلی بچشان تا در زندان ابد --- از سرِ عربده مستانه به هم درشکنم
9 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: حسب حالی ننوشتيم و شد ايامی چند
10 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
11 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
12 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: شتران مست شدستند ببين رقص جمل (غزل ۱۳۴۴).
13 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم
14 - مطلع غزل حافظ
15 - مورخان گفته اند که يزيديان در عصر روز پنج شنبه نهم محرم سال ۶۱، تاسوعا، جنگ را آغاز كردند. امام تا فردا زمان خواست. در میان ذاکران عاشورا مشهور آن است كه دليل اين مهلت طلبي، تدارك فرصتي شبانه براي راز و نياز با خداوند بود. اما در روايت طبري در تاریخ کبیر که ترجمه آن که حدود ۱۱ قرن پيش در دوره منصور بن نوح ساماني به انشاي زيباي فارسي ابوعلي بلعمي تحریر شده است نكته اي در بيان نيت واقعي امام از زمان خواهي آمده است كه عميقا احترام انگیز و تكان دهنده است: «و آن شب حسین همه کار راست کرد و شمشیر نیکو کرد . . . پس حسين اين مردمان را يكان يكان كه به نصرت او آمده بودند، بنشاند و همه مهتران و بزرگان بودند و ايشان را خطبه كرد و گفت آنچه بر شما بود كرديد و من شما را نه به حرب آوردم، اكنون حرب پيش آمد و من از جان خويش نوميد گشتم و شما را از بيعت خويش بحل كردم. شما بازگرديد و برويد و مرا امشب زمان خواستن بكار نبود، از بهر شما خواستم تا هر كه خواهد رفتن، برود» (طبری، ص ۲۴). امام مي خواست با استفاده از تاريكي شب، امكان يك تصميم آزاد و دور از هرگونه تحميل پنهاني را در اختيار آناني كه به رهائي از معركه مي انديشيدند بگذارد. به محترمانه ترین شکلی « نقدها» را عيار گرفت تا آنانکه اهل ایستادگی در آن معرکه نیستند و یا مزاج صومعه داری دارند برخیزند و پی کار خود بروند.
16 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
17 - در مقاتل آمده است که پس از صحبت امام در شب عاشورا و برداشتن بیعت از خاندان و یاران، نخستین پاسخ از عباس بن علی برآمد که گفت که هرگز حسین را تنها نخواهد گذاشت و آنگاه دیگران هم همین را گفتند (نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۸۰؛ طبری، ص ۲۴) ؛ و از گفتار امام در آن شب آمده است که فرمود: یاران و خاندان من به راستی و وفا بی مانندند ( نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۷۹)
18 - تغییری در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
در شب قتلِ حسين، بی سر و سامان زينب --- داشت انديشة فردای يتيمان زينب
تا هم اشکالِ وزن در مصرع اول حل شود و هم درماندگی و تزلزل تداعی نشود چرا که در عین آنکه بی سر و سامانی فردا پیش روی بود، ضعف و سرگشتگی حاکم نبود چنانکه برخوردِ فخيمِ آن شبِ امام و يارانِ او نشان می دهد. به روایت طبری، در آن شب در پی زمزمه اشعاری توسط امام که حکایت از شهادت او می کرد، علی بن حسین و زنان بگریستند؛ «حسین در خیمه شد و گفت مگریید که نه جای گریستن است، دشمن هم پهلوی ماست، شاد شود» ( طبری، ص ۲۴). به روایت ابی مخنف، حسین گفت «خواهرم، تقوای خدا پیشه کن و از او تسلی بخواه، تو را سوکند می دهم که برای من گریبان چاک مده و زاری و شیون مکن» (ابی مخنف، ص ۱۸۲). همچنین آنچه در منابع از عکس العمل مسئولانه بانوی کربلا و حتی دلداری دادن او به علی بن حسين آمده است نشان می دهد چشم انداز بی سر و سامانی، او را از ایفای مسئولیتش در مواجهه با پريشانی طفلان و فردای يتيمان باز نداشت. برخورد او با عبیدالله و یزید نیز موید تراوش روح عزت مندی در عین دردمندی است.
19 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
20 - اشاره به نقل ذاکرین است امام است که: علی اکبر اجازه میدان خواست و به دفاع پدر رفت؛ پس از مدتی از میدان بازگشت و از تشنگی خود با امام گفت و امام لبان او را بوسید.
21 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
22 - باز هم نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
23 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم، ونيز غزل او با مطلع: ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
24 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ای که مهجوری عشاق روا می داری

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است، مكن ای صبح طلوع/ بازخوانی ترکیب بند شورانگیز شب عاشورا به قلم احمد جلالی

ترکیب بندی مشهور داریم که ترجیع آن را از کودکی در عزاداری های شب عاشورا شنیده ایم و زمزمه کرده ایم: « امشبی را شه دین در حرمش مهمان است/ مكن ای صبح طلوع، مكن ای صبح طلوع» آنچه در پی می آید مقاله ای تحلیلی از دکتر احمد جلالی، نماینده سابق ایران در یونسکو است که می خوانید:

خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا) – دکتر احمد جلالی: وجوه هنري هر مراسم آئيني در ميزان تاثير، گستره و ماندگاري آن تعيين کننده است. آئین های عاشورائی با صور مختلف هنری، بخصوص شعر و لحن و آهنگ، به طور چشمگیری آمیخته است. این آمیختگی به نوبه خود در نگاهداری و انتقال نسل به نسل سبک و سیاق این آئینها نقشی اساسی دارد. در این میان، بعضي صور شعري، ريتم ها، و ملودي هاي عاشورائي در طول سالها بل قرنها از آزمونِ آموزگارِ سختگير تاريخ پيروز بيرون آمده ماندگار و همه گیر شده اند و توانسته اند همچنان بر ذائقه هنري و عاطفی عاشورائی شیعیان تاثير گذار بمانند و به بخشی از میراث معنوی ما تبدیل شوند. این ماندگاری دلیلی است بر آنکه آنها به لحاظ صورت و محتوي و تناسب این دو و تلفيق کلام و لحن از اصالت و استحکام هنری برخوردار بوده اند. بازگشائی این رمز و راز را حکایتی است که با نکته دان کنند.

اما، به دلایل مختلف، همه مظاهر این آئین ها، از جهت صورت و محتوي، زیبنده تصویر و تصور فاخر ما از شخصیت قدسی امام حسین (ع) و بزرگی یاران او نیستند. می بايد نسبت به اين ميراث حساس بود. وجوه فاخر آن را تقويت کرد، و آنچه را که با صورت و محتوائي ناساز و ضعيف، با علو شان قهرمانان عاشورا تناسبی ندارد و به ناروا در اين مجموعه در آميخته است بازشناخت و اصلاح کرد.

نگاه كنيد به استحكام و متانتي كه در زبان فاخر ترجيع بند معروف محتشم كاشاني و ريتم هاي مربوط به آن در رثاي امام (ع) بكار رفته كه ميليونها ارادتمند او را در طول چند قرن، به زانويِ ادبِ رثاء نشانده و به اشكِ تعظيم كشانده و به سكرِ محبت رسانيده است چندانکه بر آمدن آن کلام و آن نواها کافی است که عاطفه مشتاقِ عاشورائی حس کند که «گويا عزاي اشرف اولاد آدم است».

***

يکي از آن ملودي ها و ريتم هاي پرهيجان و ماندگار در مراسم شبِ عاشورا، نوحه اي است قديمي و کوتاه اما پرهيجان با ترجيع «مکن اي صبح طلوع» که دستجات عزادار در کثيري از مناطق ايران همچنان تکرار مي کنند بي آنکه اين تکرارِ ساليان، از تاثير آن بر عواطف و ذوق ارادت ما بکاهد. اين دستجات معمولا نيمه شبان راه مي افتند و پس از عبور از ميعادگاههاي سنتي مورد نظر، سحرگاه به مبداء حرکت خود باز مي گردند. در مراحل پایانی اين مسير، کم کم ريتم ها و ضرب آهنگ هاي ديگر را رها مي کنند و، همراه با گذر شب به سوي سحر، با اين کلام تمنا آميز و ريتم پر هيجان، در واقع از «صبح» تقاضا مي کنند که نيايد تا شب همچنان بپايد و اين میهمان سرفراز را همچنان ميزباني کند و به فردائي دردناک و سفاک و خونين نسپارد:
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مكن اي صبح طلوع .... مكن اي صبح طلوع

در دو مصرع اول، تفاوت پر رنگ و درد زاي صحنة اين شب سنگین و پر رمز و راز با آن فرداي متلاطم خونين، با ریتم و آهنگی جذاب و توجه برانگیز توصیف می شود و به رگِ عاطفه سوگوارن مضراب می زند. سپس، ضرب آهنگ پر تپش، کوبنده، و در عين حال لطیف و پر تمنایِ ترجيعِ «مکن اي صبح طلوع» امکان مناسبي را براي فراز و فرودِ ريتميکِ کُرخواني دستجات عزادار فراهم مي آورد و به موجزترین بیان، تنشِ ميانِ اين تمنا و تپشِ آن واقعيتِ سخت را منعکس مي کند. برای این بنده، پژواک کرخوانی سحرگاهیِ «مکن ای صبح طلوع» دستجات سینه زن و زنجیرزن در کوچه های پیچ در پیچ شاهرود قدیم به هنگام عبور از دالانهای تکیه ها خاطره ای است نوستالژیک و پرطنین چنانکه گوئی هیچ ریتم و ضرب آهنگ و کلام دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد و به سپیده عاشورا رنگ خونین اما درخشان عاشورائی بپاشد.

حدود يک سال پس از پرداختن اين ترکيب بند، با حضور در اجراي سونيت سمفوني «رسول عشق و اميد» (در ۱۳۸۶) دانستم که استاد لوريس چكنواريان از امکان موسيقائي این ضرب آهنگ به خوبي بهره برده و آن را با زيبائي هيجان آوري بازسازي و اجرا کرده است.

اما کلامي که روي اين ملودي پرتحرک خوانده مي شود، فقط همين سه مصرع است و بس. بسيار پرسيدم تا ادامه آن را پيدا کنم اما به جائي نرسيدم. تا اينکه در ۱۳۸۵ در شب عاشورائي دور از وطن که، بنا به ضرورتي استثنائا از آمدن به ايران در اين ايام محروم شدم، فضاي غربت و دلتنگي شب عاشورا را با ساختن اساسِ ترکيب بندي بر مبناي اين وزن و ريتم و ملودي پر کردم. وچون شاعر نيستم، جسارت ورزيدم و با تضمين های کامل يا ناقص، يا اقتباس از ابيات يا مصرع هائي از حافظ و مولانا – که به تناسبِ حال و قال به جویبار زمزمه ذهنی گوینده می پیوست - سعي کردم جاني در کلام بدمم و قوتي بدان بياميزم و ضعفم را جبران کنم؛ راستی که اگر نيت توسل نبود، این مبتدی کجا جرات مي داشت و روا می دانست که تضمين هاي مکرر از لسان الغيب و مولوي را در دل سرودة خود جاي دهد! اگر سهم اين فقير خاندان رسالت (ع) اين باشد که ذهن خواننده را از مسير تصويرسازي ها و معناپردازي هاي بديع حافظ يا مولانا، به هر روی، به مقام و موضع و موضوعِ اين شب و انگيزة اين شعر بکشاند و متصل کند، به حرمتِ نيتِ گوینده، اين جسارت بخشودني تر خواهد بود. ادعائي ندارم که از عهدة برآمده باشم. سخن شناسان البته به چشم احساس و اغماض و عنايت و اصلاح نظر خواهند فرمود.

تعمد داشتم کلام را از گزندِ الفاظ و الحانِ بي رمق و زاري آلود و احيانا زبون که مناسب مقامِ عزتمند فداکاري امام (ع) نيست دور نگاه دارم که در رثاي يک حماسه جاي ضعف و زبوني نيست. تعداد بندها و نیز تضمین ها زياد مي نمايد. مي توانستم به منتخبي از آن بسنده کنم، اما بهتر ديدم که اين وظيفه را به خواننده علاقه مند واگذارم تا به تناسب ذوق خود هرچند بند را که مي خواهد برگزيند. فرض اين متوسل برآن است که، به جز بند اول و بند آخر، هربند با مصرع «امشبي را شه دين در حرمش مهمان است» پايان يابد و سپس سه مصرع اصلي (يعني: امشبي را شه دين . . . مکن اي صبح طلوع) از سوي عزاداران محترم تکرار شود.

با همة کاستي ها، تحفة درويش تنگ دستي است به آستانِ توانگر و کريمِ سالار شهيدان - که سلام بر او باد - به ياد پدر و مادر عزيزم که مرا اين ارادت به ميراث گذاشتند. توانگرا دل درويش خود به دست آور.

[Click to listen] لینک دانلود
شب وصل است و تبِ دلبري جانان است ---
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازيشان اهل نظر حيران است ---
گوئيا مشعله از بامِ فلک ريزان است
چشم جادوي سحر زين شب و تب گريان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است ---
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع
«يارب اين بوي خوش از روضة جان مي آيد؟ ---
يا نسيمي است کزان سوي جهان مي آيد؟»
«يارب اين نور صفات از چه مکان مي آيد؟» ---
«عجب اين قهقهه از حورِ جنان مي آيد!»
يارب اين آبِ حيات از چه دلي جوشان است؟ 1
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«چه سَماع است که جان رقص کنان» مي آيد؟ ---
«چه صفير است که دل بال زنان مي آيد؟»
چه پيامي است؟ چرا موج گمان مي آيد؟ ---
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان مي آيد؟
چه فضائي است؟ چرا تير قضا پران است؟ 2
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست ---
شاه بنشسته، بر او حلقة ياران الست
«پيرهن چاک و غزلخوان و صراحي در دست» 3 ---
چار تکبير زده يکسره بر هر چه که هست 4
خيمه در خيمه صداي سخن قرآن است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
وَه از آن آيتِ رازي که در آن محفل بود ---
«مفتي عقل در اين مسئله لايعقِل بود»
«عشق مي گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود» ---
«خم مي بود که خون در دل و پا در گل بود» 5
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
اين حسين است که عالم همه ديوانة اوست ---
او چو شمعي است که جانها همه پروانة اوست 6
شرف ميکده از مستي پيمانة اوست ---
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حاليا خيمه گهش بزمگه رندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
سرخوش از سُکرِ سر اندازِ هو الله احد ---
دلبرِ دل شده در دامن الله صمد
نعره «شور حسینی» 7 است که مستانه زند: ---
«مي وصلي بچشان تا در زندان ابد»
بشکنم، شادی شوری که در این میدان است 8
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پي پيغامي چند: ---
«چشم اِنعام مداريد ز اَنعامي چند»
«فرصتِ عيش نگه دار و بزن جامي چند» ---
که نماندست ره عشق مگر گامي چند 9
در بلائيم ولي عشق بلا گردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
امشب است آنکه «ملايک در ميخانه زدند ---
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند»
«با من راه نشين باده مستانه زدند» ---
«قرعه فال به نام من ديوانه زدند» 10
يوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
هان که گوي فلک صدق به چوگان من است ---
ساحت کون و مکان عرصه ميدان من است
ديدة فتح ابد عاشق جولان من است ---
هر چه در عالم امر است به فرمان من است 11
پيش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«هان و هان ناقة حقيم» مجوئيد حيَل ---
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشيرِ اجل»
«پيش جان و دل ما آب و گلي را چه محل؟» ---
«کار حق کن فيکون است نه موقوف علل» 12
بي فروغ رخ او ، جان و جهان بي جان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم ---
«قطع اين مرحله با مرغ سليمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم ---
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم 13
عاقبت خانه ظلم است که آن ويران است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«نقدها را بود آيا که عياري گيرند ---
تا همه صومعه داران پي کاري گيرند» 14
و به تاريکي شب ره به کناري گيرند ---
صادقان زآينة صدق، غباري گيرند 15
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخيزم ---
از «سر جان و جهان دست فشان برخيزم»
«از سر خواجگي کون و مکان برخيزم» ---
من «ببويت ز لحد رقص کنان برخيزم» 16
اين چه روح است و کرامت که در اين ياران است 17
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
در شب قتل، مگر بي سر و سامان زينب ---
«داشت انديشه فرداي يتيمان، زينب»
گفتي از يادِ پريشاني طفلان، زينب ---
چنگ مي برد به گيسوي پريشان، زينب 18
اين چه حالي است که در خوابگه شيران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ظهر فردا، قد رعناي حسين است کمان ---
باز جويد شه بي يار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان ---
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» 19
قرص خورشيد هم از خجلت او پنهان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
علي اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند: ---
صبر از اين بيش ندارم، چکنم تا کي و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غيرت چو سپند ---
بوسه اي بر لب خشکم بزن اي چشمه قند
دستي اندر خم زلفي که چنين پيچان است 20
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
«او سليمان زمان است که خاتم با اوست» ---
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست» ---
زخم شمشير و سنان چيست؟ «که مرهم با اوست» 21
پس چه رازي است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد، زينبِ گريان و دوان ---
در هياهوي رذيلانة آن اهرمنان
پرسد از پيکر صدچاک شه تشنه زبان ---
«که شهيدان که اند اينهمه خونين کفنان؟» 22
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
ساربان است و بيابان و زنان بر شتران ---
خونِ خورشيدِ رواني به سر نيزه روان
اختران نيزه سوارانِ شبِ راهروان ---
ماه و خورشيد به هم ساخته، در هم نگران
پاي در سلسله، سر سلسلة مردان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
او که درباني ميخانه فراوان کرده است 23 ---
نوش پيمانة خون بر سر پيمان کرده است
اشک را پيرهنِ يوسفِ دوران کرده است ---
چنگ بر گونه زده موي پريشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پريشانان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است
يارب اين شام سيه را به جلالي درياب ---
بال و پر سوخته را با پر و بالي درياب
«تشنة باديه را هم به زلالي درياب» 24 ---
جشن دامادي جان را به جمالي درياب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبي را شه دين در حرمش مهمان است ---
ظهر فردا بدنش زير سم اسبان است
مکن اي صبح طلوع، مکن اي صبح طلوع
احمد جلالي

پي نوشت ها:
1 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: يارب اين بوی خوش از روضه جان می آيد؟ (غزل ۸۰۶ ، چاپ فروزانفر)
2 - همان
3 - نگاه کنید به حافظ:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست --- پيرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگير --- که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست
و نیز:
مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست --- که به پيمانه کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمة عشق --- چار تکبير زدم يکسره بر هر چه که هست
4 - در منابع مشهور آمده است که آن شب امام و یاران او قرآن می خواندند و مناجات می کردند. «پس حسین تدبیرها بکرد و . . . و حسین قرآن همی خواند» (طبری، قیام سیدالشهداء، تصحیح محمد سرور مولائی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۹، ص ۲۵) ؛ و نیز نگاه كنيد به ابي مخنف، مقتل الحسین، ترجمه جودکی، چاپ اول، انتشارات معنا گرا، ۱۳۸۹، ص ۱۸۳.
5 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ياد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
6 - تغییر کوچکی در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
اين حسين کيست که عالم همه ديوانة اوست --- وين چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
با این تغییر، ضمن رفع اشکالی وزن در مصرع اول وجه توصيفی بيت نيز مناسب تر می نمايد.
7 - در تعزیه ها زبان حال امام را اغلب در پایه شور می خوانده اند و دلیل نامگذاری های «شور حسینی» و یا «حسینی» برای گوشه های دستگاه شور همین است.
8 - اقتباس از بيتی از غزلی مشهور با مطلع «روزها فکر من اين است و همه شب سخنم» که سراينده اش به روشنی معلوم نيست:
مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک چند --- روزی قفسی ساخته اند از بدنم
می وصلی بچشان تا در زندان ابد --- از سرِ عربده مستانه به هم درشکنم
9 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: حسب حالی ننوشتيم و شد ايامی چند
10 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
11 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
12 - نگاه کنيد به غزل مولانا با مطلع: شتران مست شدستند ببين رقص جمل (غزل ۱۳۴۴).
13 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم
14 - مطلع غزل حافظ
15 - مورخان گفته اند که يزيديان در عصر روز پنج شنبه نهم محرم سال ۶۱، تاسوعا، جنگ را آغاز كردند. امام تا فردا زمان خواست. در میان ذاکران عاشورا مشهور آن است كه دليل اين مهلت طلبي، تدارك فرصتي شبانه براي راز و نياز با خداوند بود. اما در روايت طبري در تاریخ کبیر که ترجمه آن که حدود ۱۱ قرن پيش در دوره منصور بن نوح ساماني به انشاي زيباي فارسي ابوعلي بلعمي تحریر شده است نكته اي در بيان نيت واقعي امام از زمان خواهي آمده است كه عميقا احترام انگیز و تكان دهنده است: «و آن شب حسین همه کار راست کرد و شمشیر نیکو کرد . . . پس حسين اين مردمان را يكان يكان كه به نصرت او آمده بودند، بنشاند و همه مهتران و بزرگان بودند و ايشان را خطبه كرد و گفت آنچه بر شما بود كرديد و من شما را نه به حرب آوردم، اكنون حرب پيش آمد و من از جان خويش نوميد گشتم و شما را از بيعت خويش بحل كردم. شما بازگرديد و برويد و مرا امشب زمان خواستن بكار نبود، از بهر شما خواستم تا هر كه خواهد رفتن، برود» (طبری، ص ۲۴). امام مي خواست با استفاده از تاريكي شب، امكان يك تصميم آزاد و دور از هرگونه تحميل پنهاني را در اختيار آناني كه به رهائي از معركه مي انديشيدند بگذارد. به محترمانه ترین شکلی « نقدها» را عيار گرفت تا آنانکه اهل ایستادگی در آن معرکه نیستند و یا مزاج صومعه داری دارند برخیزند و پی کار خود بروند.
16 - نگاه کنيد به غزل مشهور حافظ با مطلع: مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
17 - در مقاتل آمده است که پس از صحبت امام در شب عاشورا و برداشتن بیعت از خاندان و یاران، نخستین پاسخ از عباس بن علی برآمد که گفت که هرگز حسین را تنها نخواهد گذاشت و آنگاه دیگران هم همین را گفتند (نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۸۰؛ طبری، ص ۲۴) ؛ و از گفتار امام در آن شب آمده است که فرمود: یاران و خاندان من به راستی و وفا بی مانندند ( نگاه کنید به ابی مخنف، ص ۱۷۹)
18 - تغییری در بازگوئی بيتی از يک نوحة قديمی که می گفت:
در شب قتلِ حسين، بی سر و سامان زينب --- داشت انديشة فردای يتيمان زينب
تا هم اشکالِ وزن در مصرع اول حل شود و هم درماندگی و تزلزل تداعی نشود چرا که در عین آنکه بی سر و سامانی فردا پیش روی بود، ضعف و سرگشتگی حاکم نبود چنانکه برخوردِ فخيمِ آن شبِ امام و يارانِ او نشان می دهد. به روایت طبری، در آن شب در پی زمزمه اشعاری توسط امام که حکایت از شهادت او می کرد، علی بن حسین و زنان بگریستند؛ «حسین در خیمه شد و گفت مگریید که نه جای گریستن است، دشمن هم پهلوی ماست، شاد شود» ( طبری، ص ۲۴). به روایت ابی مخنف، حسین گفت «خواهرم، تقوای خدا پیشه کن و از او تسلی بخواه، تو را سوکند می دهم که برای من گریبان چاک مده و زاری و شیون مکن» (ابی مخنف، ص ۱۸۲). همچنین آنچه در منابع از عکس العمل مسئولانه بانوی کربلا و حتی دلداری دادن او به علی بن حسين آمده است نشان می دهد چشم انداز بی سر و سامانی، او را از ایفای مسئولیتش در مواجهه با پريشانی طفلان و فردای يتيمان باز نداشت. برخورد او با عبیدالله و یزید نیز موید تراوش روح عزت مندی در عین دردمندی است.
19 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
20 - اشاره به نقل ذاکرین است امام است که: علی اکبر اجازه میدان خواست و به دفاع پدر رفت؛ پس از مدتی از میدان بازگشت و از تشنگی خود با امام گفت و امام لبان او را بوسید.
21 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
22 - باز هم نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: شاه شمشادقدان، خسرو شيرين دهنان
23 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: سالها پيروی مذهب رندان کردم، ونيز غزل او با مطلع: ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی
24 - نگاه کنيد به غزل حافظ با مطلع: ای که مهجوری عشاق روا می داری[/SPOILER]
کد[/]

موضوع قفل شده است