۩۞۩ اشعار و متون ادبی درسوگ امام علی (علیه السلام) و شب قدر۩۞۩

تب‌های اولیه

156 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ؛

ﺩﻟﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﻠﺜﻮﻡ ﭘﺮ ﭘﺮ ﻣﯿﺰﻧﺪ ....

ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻣﻮﻻﺳﺖ ....

ﻣﻮﻻ ﺑﻤﺎﻥ

ﻣﻮﻻ ﻧﺮﻭ

ﯾﺘﯿﻤﺎﻥ ﯾﺘﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ !....

ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎ

:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:

خدایا! تقدیر ما را در شب قدر بگونه ای رقم بزن

که در دنیا و آخرت، بالاترین افتخار ما “شیعه بودن ما” باشد،

“شیعه ی واقعی حضرت امیر” همین و بس.


برای صیقل روح و روان ها / به دل دریائی از ایمان نشانیم
برای اولین مظلوم عالم / بسی خون دل از چشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار / به قاتل های مولامان رسانیم

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو

شدم تا مست دانستم كه هستم ای خدا با تو
در این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو می‌خواهم
تو با من مست یا من مست هستم ای خدا با تو
مخواه از من كه هرگز راه عقل و عافیت پویم
كه من دیوانه از روز الستم ای خدا با تو
دویدم سال‌‌ها اما به دور افتادم از كویت
چو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با تو
سر از خاك زمین تا برگرفتم عشق ورزیدم
ولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با تو
تو هر جا جلوه كردی من تو را دیدم پرستیدم
به هر صورت جمالی می‌پرستم ای خدا با تو
محمد خلیل مذنب (جمالی)

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست

این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

محمد حسین صفاریان

آسمان شهر باید

صاعقه خون بر زمینیان بباراند.

و کوه های درهم و سخت

از خون فرو بریزند.

بیدهای مجنون

سرهای خمیده را به زمین بیاسایند.

گلهای پَرپَر و شمعهای سوزان

گرد خانه حیدر به طواف برخیزند.

کودکان با چشمان اشکبار

و قلبهای درهم تپیده نالان،

سرهای یتیمی را به آستانه در می کوبند.

کاسه های شیر لبریز و چشمان منتظر،

در دل و دعایشان خدایا حیدر«پدر ما»؛

ای کاش هیچ کس به یتیمان نگوید

شیر خدا چشمانش را فرو بست.

ای کاش صدای ناله حسنین

و پسران ام البنین به بیرون برنخیزد.

کاش صدای ناله ها به آسمان برنخیزد.

دختر علی طاقت ندارد.

گاه مولا سرش را میان چاه فرو می برد.

و گاه غریبانه میان نخلستان های کوفه می گریست.

که نکند زینبش اشک چشمان

و سوز ناله دل غریبش را بشنود.

مولایم راز دلش،سلام های بی جواب!

چادر خاکی صورت نیلی و غریبی کودکانش را؛

با چاه همنوا می شد.

ای خدا دخت علی چه می بیند؟

آن روز دستهای بسته

و امروز فرق شکسته


[=arial]

[=arial, helvetica, sans-serif]
ندا به حق علي و دعا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
دوا به حق علي و شفا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
چه سرفرازم و آقا شدم براي خودم

[=arial, helvetica, sans-serif]
بلند ميشود و افتاده پا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
گداي كوچه ي زهرا شدم عزيز شدم

[=arial, helvetica, sans-serif]
بزرگ ميشود اينجا گدا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
عجيب نيست اگر باز هم دري واشد

[=arial, helvetica, sans-serif]
نجات داده مرا بارها به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
مگر نه اينكه هميشه خجالتم دادي

[=arial, helvetica, sans-serif]
مگر نه اينكه تو گفتي بيا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
چه خوب دست من و دامنت گره خورده

[=arial, helvetica, sans-serif]
شده ست اين گره ي بسته وا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
تمام حاجتم اين بود آشتي با تو

[=arial, helvetica, sans-serif]
شده ست حاجت كهنه روا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
اگر كه پرده بيفتد چه آبرو ريزي ست

[=arial, helvetica, sans-serif]
مريز آبرويم را خدا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
به من ز ِ اَخم تو آنقدر عرصه تنگ آمد

[=arial, helvetica, sans-serif]
بگير تنگيِ قبر مرا به حق علي

[=arial, helvetica, sans-serif]
به حق فاطمه كه پيش زينبش ميگفت

[=arial, helvetica, sans-serif]
بلند ميكنم اين شانه را به حق علي




طبیب! بـاز مکـن زخـم فـرق مولا را
مگـر نمـی‌شنـوی ناله‌هـای زهـرا را؟

طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـی‌آید
که سوی قبله کشیده است شیر حق ما را

طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده
نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را

طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است
به حال خویش گـذار این امام تنها را

طبیب رفت و علی چشم‌های خود را بست
بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را

علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز
ز خون زخم جبین شست روی زیبا را

چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد
به گریۀ شب خود نخل های خرما را؟

کشیده سر به فلک نخل‌های کوفه هنوز
کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را

الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید
کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را

هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا
به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دل‌ها را

هزار خار ز هر گل به دیده‌ات "میثم!"
اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

چنان شمشیر بر فرقش اثر کرد
که گویی بازهم شق القمر کرد
:Sham::Sham:
میان سجده با روی پر از خون
ندای فزت رب الکعبه سر کرد
:Sham::Sham:
دمی که تیغ فرقش را دوتا کرد
دوباره یاد آن دیوار و در کرد
:Sham::Sham:
همان روزی که زهرا پشت آن در
به راه مرتضی پهلو سپر کرد
:Sham::Sham:
بیا زهرا به استقبال حیدر
که داغ تو علی را خونجگر کرد
:Sham::Sham:
عجب تیغی به فرقش خورده ای وای
که شام تار حیدر را سحر کرد
:Sham::Sham:
حسن با حالتی محزون و مضطر
دوید و باز زینب را خبر کرد
:Sham::Sham:
بیا زینب سر بابا شکسته
بیا که زهر بر بابا اثر کرد
:Sham::Sham:
نگاه زینب و فرق شکسته
علی مرتضی را پیر تر کرد
:Sham::Sham:
گذشت این ماجرا یکروز زینب
میان کربلا یاد پدر کرد
:Sham::Sham:
دمیکه شمر آمد بین گودال
جدا از پیکر ارباب، سر کرد
:Sham::Sham:
دمیکه دست و پا میزد حسینش
دمیکه قتلگاهش را نظر کرد

شاعر : محسن تهرانی

[=times new roman]حالا که نیست مادر من هست دخترت

حتی حسین هم به فدای تو و سرت

از مسجد مدینه که خیری ندیده ای

یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت

دل شوره ام شبیه هراس مدینه است

رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت

آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟

خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت

چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند

آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت

چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد

چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت

[=times new roman]درکوی غمش گردل و دین باخته ام من
دلسوخته و با غم دل ساخته ام من
جان بر کف و مستانه برون تاخته ام من
چو ندید که مردانه قد افراخته ام من
گرداند مرا بر سر هر کوچه و بازار
گفتم صنما چیست مگر جرم گناهم
جز آنکه زده عشق رخ ماه ترا هم
ز آنشب که بیفتاد بروی تونگاهم
دلباخته طره آن زلف سیاهم
روزم شده چو نزلف سیاه تو شب تار
تا دیدمت ایدوست دلم شد بتومایل
آن زلف سیه بست دلم را بسلاسل
ایأمن و ای آفت جان میر قبایل
کار من و دل در غم عشقت زده مشگل
تا صدق کند معنی النار و لاالعار
گفتا بره عشق بسی سوز و گداز است
اینجا سخن از عاشقی و راز و نیاز است
صد چون دل محمود گرفتار ایاز است
کوتاه سخن کن که بسی قصه دراز است
دیگر مکن از این سخنان بیهده تکرار
از دوست مکن شکوه که اینرسم وفا نیست
در کوی تو ایدوست سخن از من وما نیست
آنجا اثر از جرم و گنه سهو و خطا نیست
هر حکم که او کرد بر او چون وچرا نیست
در عاشقی ایدوست نباشد گله از یار
در معرکه عشق کمیت همه لنگ است
زیرا که در اینجا سخن از شیشه و سنگ است
از عشق مزن دم که بسی قافیه تنگ است
عاشق نه پی ننگ است
چون داده دل و دین بره حیدر کرار
بنواز تو ایشاه دل ما بنگاهی
بر ما ز عنایت نگه ای گاه به گاهی
ما بنده شرمنده و تو بر همه شاهی
ما را نبود جز سرکیو تو پناهی
زین پیش دل خسته ما را تو میازار
ایقبله ارباب وفا کعبه مقصود
ای عابد آزاده وای بر همه معبود
ایساجد درگاه حق و بر همه مسجود
ای ابر عطا بحر سخا و کرم وجود
محتاج سر کوی تو این گنبد دوار
ای کعبه ترا قدر و شرافت زعلی شد
وین مرتبه و جاه جلالت زعلی شد
کافیست که قدر تو کفایت زعلی شد
هرذره خاکی که حمایت ز علی شد
خورشید جهانتاب شد و مطلع انوار
ایسزده ماه رجب وه چه سعیدی
زانروی سعیدی که علی را شب عیدی
تومایه صدگونه امیدی و نویدی
ای مولد فرخنده خوش از راه رسیدی
یعین که علی پرده برافکند ز رخسار
شاه من شرمنده چه گویم به ثنایت
جائیکه لدینا لعلی گفت خدایت
مدح چومنی کی بود ایشاه سزایت
زآنرو بسردوش نبی شد کف پایت
تا آنکه شود قدرتو بر خلق پدیدار
ایجلوه حق باز زنو جلوه گری کن
از پرده برون آی همی پرده دری کن
حیران رخت مهر و مه و حوری پری کن
منصوری خود را زغم هجر بری کن
تادم زولای تو زند خوش بسردار

[=times new roman]ضاى کوفه غمبار است امشب
غم از هرسو پدیدار است امشب
سحاب غم گرفته روى مه را
زمین و آسمان تار است امشب
همه ذرّات عالم بى قرارند
هراسان چرخ دوّار است امشب
همه افلاک در سوز و گدازند
شب افشاى اسرار است امشب
سرشگ از دیده جبریل جارى
بسان درّ شهوار است امشب
ملایک در سما سر در گریبان
نبى را دیده خونبار است امشب
نداى قَدقُتل مى آید از عرش
جهان مبهوت و افگار است امشب
چه در سر دارد آیا ابن ملجم
که لرزان عرش دادار است امشب
به محراب عبادت شاه مردان
قتیل تیغ اشرار است امشب
میان خاک و خون چون مرغ بسمل
على سلطان احرار است امشب
عدالت را به خاک و خون کشیدند
ز خون محراب گلزار است امشب
براى بهترین فرزند آدم
همه عالم عزادار است امشب
ستون خیمه اشراق بشکست
رسول حق عزادار است امشب
رخ مهتابى فرزند کعبه
ز شوق وصل گلنار است امشب
بگفتا «فزت ربّ الکعبه» زیرا
شب دیدار با یار است امشب
به گردون آه فرزندان زهرا
جگرسوز و شرربار است امشب
ز چشم آسمان گر خون ببارد
در این ماتم سزاوار است امشب
ترا «فولادى» ار داغ على نیست
چرا غم یار و غمخوار است امشب
-----------------------

[=times new roman]یچید به کوفه این خبر در رمضان
شد شام غم على سحر در رمضان
هنگام سجود شد دوتا فرق على
یعنى که دونیمه شد قمر در رمضان....

[=Microsoft Sans Serif]گریه بر چشم ها سنگینی می کند و هُرم سینه،
[=Microsoft Sans Serif]لب ها را می سوزاند.
[=Microsoft Sans Serif]بغض پشت در پشت در فرصت گریستن صف کشیده است.
[=Microsoft Sans Serif]چراغ گریه بر افروخته شده و شعله شعله،
[=Microsoft Sans Serif]در دل زبانه می کشد
[=Microsoft Sans Serif]. هق هق گریه،
[=Microsoft Sans Serif]شانه ها را می لرزاند.
[=Microsoft Sans Serif]دیگر دل به دنبال واژه ها نمی گردد.
[=Microsoft Sans Serif]اشک، بی بهانه سرازیر می شود.
[=Microsoft Sans Serif]امشب،
[=Microsoft Sans Serif]شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه،
[=Microsoft Sans Serif]کسی گریه اش را ندیده بود.
[=Microsoft Sans Serif]پدری دل سوز که با آه همه کودکان یتیم،
[=Microsoft Sans Serif]شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد، ولی کسی از غربت او و دردهای دلش، با خاری در چشم و استخوانی در گلو،
[=Microsoft Sans Serif]خبر نداشت.


دلم زيارت امير می خواهد و بس

بوسيدن ضريح می خواهد و بس

يك دو ركعت نماز در ايوان طلا

يك دل سير گريه می خواهد و بس

:Graphic (61):

كوفه امشب التهاب محشر است

كوفه امشب كربلايی ديگر است

جبرييل آوای غم سر داده است

در فلك شوری دگر افتاده است

تير غصه بر دل زارم نشست

تيغ دشمن فرق مولايم شكست

قلب مجنون سوی صحرا می رود



حيدر(ع) امشب سوی زهرا(س) می رود


در برج ولامهر جهان تاب علی (ع) است


در شهر علوم نبی باب علی(ع) است

از اول خلقت بشر تا امروز

مظلوم ترین شهید محراب علی (ع) است


[="Tahoma"][="Black"]

[=hammihan_font]ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ
[=hammihan_font]♥♥♥....." اللم انّی اتقرّبــــــــــ الیک بولایة علـــــــی بن ابی طالبـــــــــ "....♥♥♥
[=hammihan_font]ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ

[=hammihan_font]تمام شد ...

[=hammihan_font]سال های تلخ تر از زهر هجران و جدایی ، بالاخره به سر آمد

[=hammihan_font]سال های خانه نشینی ، سال های تیغ در چشم و استخوان در گلو

[=hammihan_font]نفهمی ها و کج فهمی های یک مشت مردم عوام ظاهربین

[=hammihan_font]مسلمانانی که نماز "جمعه" شان را "چهارشنبه" خوانده بودند

[=hammihan_font]کینه ورزی های خوارجِ نماز شب خوانِ شیطان صفت

[=hammihan_font]معاویه ها ، عمروعاص ها ، ابوموسی اشعری ها

[=hammihan_font]و ...

[=hammihan_font]اما درد او ، هیچ کدام اینها نبود ... حتی تیغ زهرآلود و فرق شکافته

[=hammihan_font].

[=hammihan_font]دردش از آنجا شروع شد که بی یاور شد ... بی "دلبر" شد

[=hammihan_font]سی سال بود که بی "فاطمه" اش سر کرده بود

[=hammihan_font]آخر تا وقتی که فاطمه سلام الله علیها بود ، حنای هیچ دردی نزد علی علیه السلام رنگی نداشت

[=hammihan_font]حق داشت که فرمود : "راحت شدم" ....

[=hammihan_font]********************************
[=hammihan_font]بابای یتمیان کوفـــه ، بابای همـــه ی دنــــیا

[=hammihan_font]مولـای انس و جان، ایـام شهادتتان را به ســوگ نشسته ایم

[=hammihan_font]باشد که یتــــیم نوازی کنید و دستانمان را بگیرید

[=hammihan_font]امید که در شبـهای قدر ، قدری ، قـــدرتان را درکــــ کنیم

[=hammihan_font]اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَمیراَلمؤمِنین عَلیَّ بنَ اَبیطالِب

لَـعـَنَ اللهُ اُمَّــةً غَصَـبَـتکَ حَقَّکَ وَ قَعَدَت مَقعَدَک

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید


طبیبا وامکن زخم سرم را

مسوزان قلب زینب دخترم را

ببند آنگونه زخمم را که در قبر

نبیند فاطمه زخم سرم را

در و دیوار مسجد هست‏شاهد

که من گفتم اذان آخرم را

وداع زندگی را گفتم آنروز

که زد در کوچه قنفذ همسرم را


تــا صورت و پینوده جهان بـود " علــــــــــی بوووود "
تــا نقش زمین بود و زمان بـود " علــــــــــی بوووود "
دم نبود و آدم نبود و عالم نبـود " علــــــــــی بوووود "
بعد از حضرت حق فقط یکی بـود اونم " علــــــــــی بوووود "
آب و خاک و دریا نبود و دنیا نبـود " علــــــــــی بوووود "
حضرت مسیحا نبود و موسی نبـود " علــــــــــی بوووود "

[=times new roman]نشناختند امتی که فدایی این ره است

یا لیـــتنا معــــک به دعــا دمادم است

در کــربــلا تــو نیـــمه شعبان ببــین

باز این چه شورش است که در خلق عالم است. . .

[=times new roman]♥•٠·˙فرازی از کلام امیر...خطبه 83...

امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام):

آب دنیای حرام ، همواره تیره و گل آلود است منظره ای دل فریب و سرانجامی خطرناک دارد فریبنده و زیباست اما دوامی ندارد نوری است در حال غروب کردن سایه ای است نابود شدنی ستونی است در حال خراب شدن.

نهج البلاغه خطبه 83

فریب آرامش دروغین دنیا را نخوریم

دنیا هیچگاه بدون طوفان نبوده است،

آری ، دنیا جای غریبی ست ،

اینجا حتی پسر نوح بودن بیفایده است؛

اگرکه با نوح نباشی .

[=times new roman]شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود...
فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود...

دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او...
صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود...

دانی چرا جبین علی را شکافتند؟...
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود...

خونش نصیب دامن محراب کوفه شد...
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود...

یک عمر از مردمِ خود هم ستم کشید...


[=times new roman] اشک شبش به غربت روزش گواه بود..

[=verdana]...
تا که در کعبه دل زلزله شد فهمیدم
روی دیواره قلبم گسلی آمده است
...
قصه ما و شما قصه ای از شاه و گداست
از ره انگار که ضرب المثلی آمده است
...
شب دراز است و قلندر شب قدرش یلداست
بسته عمّامه و مثل زحلی آمده است
...
تا که فریاد زند فزت و رب الکعبه
چونکه از فاطمه ضرب العجلی آمده است
...
جای بسم اله و آیینه انا لله
صدق الله العلی الازلی آمده است
...
و برای طلب بخشش من در شب قدر

[=verdana]به علی به علی به علی آمده است
...

از غافلان حساب دلم را جدا کنید


حرف و حدیث کهنه خود را رها کنید

چیزی به شب نمانده به خلوت که می روید

قدر است، قدری دل شکسته ی مارا دعا کنید

التماس دعا

و کنون وقت دعاست


وقت شکر از کرم و لطف خداست

وقت عاشق شدن و مهر و صفاست

وقت امید بر قلم عفو خداست

التماس دعا

[="Tahoma"][="Black"]

یــا رب دل مــــــرده ی مرا احــــیا کن بر روی گدای نیمه شب در وا کن
سوگند به قطره قطره ی خون علی(ع) پــــرونده ی اعمـال مرا امضـا کن

شهادت شفیع شیعیان و مولای متقیان ، علی علیه السلام تــــســـــــلیــــــت بــــــــــــــــــــــــــاد .
[/]

[=times new roman]سلام....

خوبی رفیق؟؟؟
شیری یا روباه؟؟؟
تونستی سنگاتو با خودت وا بکَنی؟؟؟
تونستی بفهمی کی به کیه و چی به چیه؟؟؟
واقعأ واست این شبا "خَیرٌ مِّن ألفِ شَهر"بود؟؟؟
بلدی یه الهی العفو بگی؟؟؟

------بِه الحُجَّتِ اِلَهـــی اَلعَفـــو------

[=microsoft sans serif]

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته


[=microsoft sans serif]
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
---

با عرض تسلیت و التماس دعا.


[=microsoft sans serif]


از غم مولا دلم شد خون چکان
چون که خون آلو دشد جان جهان
در فراق فرق مولا چشم دل
خون چکان است لیک از خونش خجیل

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]


class: nastaliq

[TD="class: b"]ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی[/TD]

[TD="class: b"]ای نور چشم عاشقان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو[/TD]

[TD="class: b"]خورشید و مه هندوی تو الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]خورشید مشرق خاوری در بندگی بسته کمر[/TD]

[TD="class: b"]ماهت غلام نیک پی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]خورشید باشد ذره‌ای از خاکدان کوی تو[/TD]

[TD="class: b"]دریای عمان شبنمی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]موسی عمران در غمت بنشسته بد در کوه طور[/TD]

[TD="class: b"]داود می‌خواندت زبور الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]آدم که نور عالم است عیسی که پور مریم است[/TD]

[TD="class: b"]در کوی عشقت درهم است الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]داود را آهن چو موم قدرت نموده کردگار
[/TD]

[TD="class: b"]زِیرا بدل اقرار کرد الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]آن نور چشم انبیا احمد که بد بدر دجا[/TD]

[TD="class: b"]می‌گفت در قرب دنی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]قاضی و شیخ و محتسب دارد بدل بغص علی[/TD]

[TD="class: b"]هر سه شدند از دین بری الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]گر مقتدای جاهلی کردست در دین جاهلی[/TD]

[TD="class: b"]تو مقتدای کاملی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سما[/TD]

[TD="class: b"]خوانم حسین کربلا الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]آن آدم آل عبا دانم علی زین العباد[/TD]

[TD="class: b"]هم باقر و صادق گوا الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]موسی کاظم هفتمین باشد امام و رهنما[/TD]

[TD="class: b"]گوید علی موسی الرضا الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان[/TD]

[TD="class: b"]با عسکری رازی بگو الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]مهدی سوار آخرین بر خصم بگشاید کمین[/TD]

[TD="class: b"]خارج رود زیر زمین الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]تخم خوارج در جهان نا چیز و نا پیدا شود[/TD]

[TD="class: b"]آن شاه چون پیدا شود الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]دیو وپری و اهرمن اولاد آدم مرد و زن[/TD]

[TD="class: b"]دارند این سر در دهن الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن[/TD]

[TD="class: b"]هر لحطه سر من لدن الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]ای شمس تبریزی بیا بر ما مکن جور و جفا[/TD]

[TD="class: b"]رخ را بمولانا نما الله مولانا علی[۸][/TD]

[h=3]
[/h]
class: nastaliq

[TD="class: b"]ای رهنمای مؤمنان الله مولانا علی[/TD]

[TD="class: b"]ای سرپوش غیب دان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]تو چشم و جانرا میدهی کون و مکانرا میدهی[/TD]

[TD="class: b"]چشم و عیان را میدهی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]دانندهْ راز همه انجام و آغاز همه[/TD]

[TD="class: b"]ای قدر و اعزاز همه الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]هم حی و هم باقی تویی هم کوثر و ساقی تویی[/TD]

[TD="class: b"]قسّام و رزّاقی تویی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]ما جمله سر گردان تو هم واله و حیران تو[/TD]

[TD="class: b"]گوینده برهان تو الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]وحش و طیورو انس وجان جمله بفرمانت روان[/TD]

[TD="class: b"]داری تو فضل بیکران الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]بردار از جانم محن ما را بده فیض سخن[/TD]

[TD="class: b"]از تست کامم در دهن الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]تو مالک هفت اختری هم سالکانرا رهبری[/TD]

[TD="class: b"]هم مؤمنانراغمخوری الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]احسان ز تو ارکان ز تو برهان ز تو ابدان ز تو[/TD]

[TD="class: b"]هم روح و هم ریحان ز تو الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]هم انبیا گویا ز تو هم اولیا دانا ز تو[/TD]

[TD="class: b"]هم عارفان شیدا ز تو الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]قیّومی و هم اکرمی سلطانی و هم اعظمی[/TD]

[TD="class: b"]بر جمله عالم عالمی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]
[/TD]

[TD="class: b"]
[/TD]
[TD="class: b"]ملّت ز تو جان یافته هم جان جانان یافته[/TD]

[TD="class: b"]نقد فراوان یافته الله مولانا علی[۹][/TD]

[h=3]
[/h]
class: nastaliq

[TD="class: b"]ای مرغ خوش الحان بخوان الله مولانا علی[/TD]

[TD="class: b"]تسبیح خود کن بر زبان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]خواهی که یابی زندگی بشتاب اندر بندگی[/TD]

[TD="class: b"]تا بخشدت زیبندگی الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]اسمش عظیم و اعظم است غفران و فرد و عادلمست[/TD]

[TD="class: b"]مولا و حق آدم است الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]خواهی که یابی زو نشان جان در ره او بر فشان[/TD]

[TD="class: b"]کو جان‌دهست و جانستان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]سبحان حی لاینام پیدا زتو هر صبح و شام[/TD]

[TD="class: b"]حج و نماز است و صیام الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]رزاق رزق بندگان مطلوب جمله طالبان[/TD]

[TD="class: b"]مأمور امر کن فکان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]سلطان بی مثل و نظیر پروردگار بی وزیر[/TD]

[TD="class: b"]دارندۀ برنا و پیر الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]دارندۀ لوح و قلم پیدا کن خلق از عدم[/TD]

[TD="class: b"]میر عرب فخر عجم الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]سر دفتر هر انجمن علامه مصر و یمن[/TD]

[TD="class: b"]آن پردل دشمن فکن الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]مجموع قرآن مدحتش حمد و ثنا و عزتش[/TD]

[TD="class: b"]نام بزرگی خدمتش الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]هم مؤمنان و مؤمنات وحش و طیور و هم نبات[/TD]

[TD="class: b"]مقصود کل کائنات الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]اشجار وکوه و بحر و بر هم آسمان اندر نظر[/TD]

[TD="class: b"]تسبیح گویندش بفر الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]در بندگی می‌بند کمر اندر طلب میر و بسر[/TD]

[TD="class: b"]خوش هادی است و راهبر الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]گر عاشقی و راه بین غره مشو خود را ببین[/TD]

[TD="class: b"]وانگه ز جان و دل گزین الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]ای بنده شیرین زبان از دیو اگر خواهی امان[/TD]

[TD="class: b"]هر دم برآور تو ز جان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]ای شمس دین جانباز جان در معانی بر فشان[/TD]

[TD="class: b"]تا آیدت در گوش جان الله مولانا علی[/TD]
[TD="class: b"]خواهی که یابی زو نشان جان در ره او بر فشان[/TD]

[TD="class: b"]کو جان‌ده است و جان‌ستان الله مولانا علی
[/TD]

[h=2]
[/h][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] [=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
بر قلب زينب ابر غم مي‏بارد امشب

[=microsoft sans serif]سوز دلش بوي مدينه دارد امشب

[=microsoft sans serif]زينب ز ابر ديده مي‏بارد ستاره
دارد به پيشاني بابايش نظاره
[=microsoft sans serif]
آرام بهرش سفره افطار چيند
در چشم او رخساره مادر بيند

[=microsoft sans serif]اين عالمه غير معلم بي قرار است
آگه شده باباي او چشم انتظار است
[=microsoft sans serif]

آرامش او كرده زينب را پريشان
گويد پدر اينگونه قلبم را ملرزان

[=microsoft sans serif]اي كاش من در كوچه سيلي خورده بودم
اينجا نبودم در مدينه مرده بودم
[=microsoft sans serif]

اي كوچه‏ هاي كوفه از غربت بميريد
بوسه ز پاي رهبري مظلوم گيريد

[=microsoft sans serif]اي خاك نخلستان ز رويش توشه بردار
خود را به زير پاي او آرام بگذار
[=microsoft sans serif]
مرغان عاشق راه مولا را بگيريد
او بي كس است امشب شما بهرش بميريد

[=microsoft sans serif]امشب علي مات جمالي لاله گون است
ذكر لبش »انا اليه راجعون« است
[=microsoft sans serif]
خانه نشين داغ زهراي نجيب است
دلخسته از نامردي شهري غريب است
[=microsoft sans serif]
محراب را چون پشت در گلگون نمايد
بر شهر خونين او سر غربت بسايد
[=microsoft sans serif]
بهر علي هنگامه پرواز گرديد
تا كه ز پا افتاد دستش باز گرديد

[=microsoft sans serif]محمد حیاتی[=microsoft sans serif]


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]

شده باغ شقايق از خون همه جاي اين بستر من
ز بس مي گريه بر حال من چش اين شکاف سر من

دوباره شد مدينه زنده پيش ديده هاي تر من
دوباره شد مدينه زنده پيش پشماي دختر من

دلي از غم پر شرر دارم، و امشب عزم سفر دارم
نگفته چيزي کسي اما، خودم از قصه خبر دارم

ببين بيقرارم=کجايي بهارم
که چشم انتظارت نشستم=ببين از غمت سر شکستم


شکست حرمت محراب وقدرو علی
وزرنگارشده سجاده،مهرعلی
کسی ک کعبه برایش گشوده بالوپری
شکسته شدزفرق سرش تاجبین علی
بخون نشسته کلام خداب بیت خدا
چنین شده ک ملقب شدس ثارالله
قسم بحق ک ثبات جهان بحب علیس
وقدرگرفته شب قدرزحرم خون علی
اجرک الله یاصاحب الزمان
برای تعجیل فرج مولادعاکنیم.

واویلا فرق سری وا شده ...... راحت شد مردی که تنها شده
باز انگار روضه ی زهرا شده ..... فاطمه داره نگاش میکنه
زینب داره صداش میکنه ...... زخمی که هم دم مولا شده
تسکینش چادر زهرا شده ...... بارونی چشم یتیما شده

[=microsoft sans serif] سلام ما به علی و نماز آخر او
به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او

[=microsoft sans serif]سلام ما به علی و به عدل و ایمانش
سلام ما به رخ غرق خون و منبر او
[=microsoft sans serif]

سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون اطهر او

[=microsoft sans serif]سلام ما به پریشانی حسین و حسن
سلام ما به دل پُر ز آه دختر او
[=microsoft sans serif]
سلام ما به نفس های نفس پیغمبر
سلام ما به فروغ نگاه آخر او

[=microsoft sans serif]سلام ما به غمی کز مدینه دارد او
سلام ما به ملاقات او و همسر او
[=microsoft sans serif]

چو خاک اوست سزای ابوذر و مقداد
فتاده است «وفائی» به خاک قنبر او

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]شاعر : استاد سید هاشم وفایی



[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست

[=microsoft sans serif]
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست

[=microsoft sans serif]این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
[=microsoft sans serif]به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست

[=microsoft sans serif]
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او

[=microsoft sans serif]پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
[=microsoft sans serif]بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
[=microsoft sans serif]
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد

[=microsoft sans serif]که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
[=microsoft sans serif]تا بدانیم کلید در این خانه علی ست

[=microsoft sans serif]
از دم صبح ازل نام
علی را می خواند

[=microsoft sans serif]دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]محمد حسین صفاریان


[h=1]در ازدحام ناگزیر واژه ها
[/h]
نامت
کلیدی است به صبح

بی شک

هیچ پنجره ای بی شک

هوای تازه ای به ارمغان ندارد؛

مگر گشودنی به تو...
خروش رودها
آواز نام توست،
در بیکرانه نگاه ها،
و آسمان
یاد تو را زمزمه می کند،

در شگفتم آه!
نذر ناد علی چه می کند با زخم
چه می کند با قفل!
و تو چه می کنی در سجده گاه
گاه که می رقصد زخم...
در شگفتم!
از سکوت ساده نخلستان
و غربت چاه.
آه!
ماه واقعیت عریانی است،
بی پرده
وقتی تو
سکوت می کنی
کدام واژه
کدام حس
نور را
آن گونه که تویی
منتشر می کند؟
و نور، تویی
و فردا، درخت
قیام عاشقانهای است،
بر فراز دستهای زمین؛
در رویش سرخ ذوالفقارها

[h=1]چشم‌انداز سبز
[/h]

هیچ‌کس نشناخت، دردا! درد پنهان علیچون کبوتر ماند در چاه شب، افغان علیای غم از درد علی، بویی نیاوردی به دستگرچه هم چون عود، عمری سوختی جان علیداده بود انگشتری را بر گدای دیگریداد جان را بر شهادت، لطف حیران علیاز شکاف زخم، جان را داد با شرمندگیبر فقیری چون شهادت، لطف عریان علی
******
... از علی کی زودتر ای صبح، سربرداشتی؟!یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی؟!از دهانی بردهانی می‌رود چون بوی گلقصه از گوش‌های خلق پنهان علیاز می تکرار نامش، عاشقی سیراب نیستکز خدا جوشیده نام حال‌گردان علیدر میان آید اگر پای عدالت، می‌نهدداغ بر دست برادر، خشم سوزان علیدر کویر خاک، باغ لاله‌پوش کربلاهست چشم‌انداز سبزی از گلستان علی
******
با شهادت از رگ گردن، علی نزدیک‌تربوده این مسکین تمام عمر، مهمان علیای شهادت یازده تنگ شکر بردی، بس است!او که تنگ آخرین، ما راست از خوان علینیست چندان اعتباری گوهر جان را «فرید»تا بگویم: ای سر و جانم به قربان علی

شاعر: قادر طهماسبی

[h=1]ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر؟
[/h]

«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَررَبُّهُ فیه تجلّی و ظَهَر» بود در محفل ارباب نظرنقل شیرینتری از نقل و شکر می شمردند یکایک چو گهرمدحت صاحب شمشیر دوسر که بشر می شود اینگونه مگر؟«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر رَبُّهَ فیه تجلّی و ظهَر» چه بشر؟ مظهر اوصاف خداچه بشر؟ مطلع انوار هُدیچه بشر؟ پادشه ارض و سماچه بشر؟ صاحب دستور و قضا چه بشر؟ حاکم و فرمان قدر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر هُوَ وَالواجِبُ نورٌ و قَمَر» چه بشر؟ مرشد جبریل امینچه بشر؟ آینه ی خالق بین چه بشر؟ نور إلاهش به جبینچه بشر؟ ناطق قرآن مبین چه بشر؟ قاسم فردوس و سقر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر یا لَهُ صاحِبَ سَمْعٌ وبَصَر» چه بشر؟ باعث ایجاد جهانچه بشر؟ علّت تکوین مکان چه بشر؟ مبدأ اوقات و زمانچه بشر؟ واقف اسرار نهان آگه از هر چه به بحر است و به بَر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر صَدَفٌ فی صَدَفٍ فیه دُرَرْ» بشری کو به إلاه است ولیحاکم مطلق حکم ازلیداور محکمه ی لم یزلیبه خداوند، علی هست علیمدح وی آن که نگنجد به شُمَر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر ماغَزَی غزْوَةً اِلاّ وَظَفَر» علی آری نَبْوَد جز بشریبشری، خود به بشر چون پدریدرگهش ملجاء هر در بدریمادر دهر نزاید پسریاَبَدالدّهر چو وی بار دگر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر حَمَدَاللّه و اَثنی و شَکرْ»ای که خواهی که شوی پیرو اواوّل از وی ره مقصود بجو وانگی خویش ببین موی به موبعد با معرفت و عقل بگو خواه باشی به سفر یا به حضر:«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر خَصَّهُ اللّه بآی وَسُوَر» آن که لوح دلش از لوث گناهقیرگون است و همه نامه سیاه ننهاده قدمی راست به راهچون بگوید به چنان وضع تباه که منم پیرو او، او رهبر؟«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر فیه طومارُ عَظاتٌ وَعِبَرْ» پیرو او نکند میل به شرخیر مردم بُوَد او را به نظر به کس او را نرسد رنج و ضررحامی غمزدگان شام و سحر بر یتیمان همه باشد چو پدر«ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر وَسُلیلٌ کشُبَیرٍ وشَبَرْ»

شعر عربی: از ملاّ مهرعلی خویی
تضـمین از: سلیمان امیـنی تبریزی

[h=1]شرح غربت[/h]

رادمردی مهربان با دست های پینه دار
در میان کوچه های شهر غربت رهسپار
کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش
کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟
کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش
ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار
نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم می‌شود
چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار
در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل
تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار
چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه
لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار
قامت سرو بلندش در هلال افتاده است
زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار
جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها
سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار

[h=1]راز سر به مْهر
[/h]

ای زنده نماز و شهید دعا علیای جلوه جمال تو نور خدا علیکوی تو، این کرامت دل‌خستگان خاکباشد زبام عرش به گامی فرا، علینقشی نشسته در نفس پاک همدلی استنام تو ـ این همیشه‌ترین آشنا ـ علیگل کرد با طراوت دست تو ذوالفقاردر مردخیز حادثه «لافتی»، علیغیر از نبی، تو را به که پیوند جان و تن؟غیر از خدا، تو را به چه کس اعتنا، علی؟!قهر تو پشت فتنه شکست و سر نفاقتیغ تو کرد حق عدالت، ادا علیشیعه، چهارفصل وجودش بهارتوستدر امتداد سبزترین لحظه‌ها علیگلخانه‌ای که در نفس جان شیعه استبوی غدیر می‌دهد و کربلا، علیشاید بهانه‌ای‌ست به دیدارتو، بهشت!ورنه کم است مهر تو را این‌بها، علی!صد کوفه دست عاطفه بر سفره تو بودوین راز سر به مهر نشد بر ملا، علیچرخ بخیل، دست کریمت ستود و دیدنان تو را به سفره هر بی‌نوا، علیمن جرعه‌نوش باده مهر توأم، کجاستجامی که مست، سرنشناسم زپا علی«آشفته» دل به تار خیال تو بسته‌امبا مرگ هم نمی‌کنم این رشته، وا علی...

شاعر: جعفر رسول‌زاده

[h=1]طوفان و نسیم
[/h]

خورشید بود و مثل عدالت، کریم بودیعنی که جلوه‌گاه خدای رحیم بوداز کاخ‌های سبز، دلش سخت می‌گرفتدر قله عدالت و عصمت مقیم بودموسای وقت بود و مسیحای روزگارطوفان به وقت خویش و به‌وقتش نسیم بوددر کوچه‌های شب‌زده آهنگ گام اوزیباترین سرود به گوش یتیم بوددر وسعت حقیر کلامم چه گویمش؟!از او که مثل عشق و حقیقت، عظیم بوددر جست‌وجوی نقش و نگار چه می‌رویم؟وقتی که فرش خانه مولا گلیم بود...مولا! به گوش چاه چه خواندی، به من بگو!هرچند محرم تو خدای علیم بودبر بام قرن، ای پدر خاک! نام توتکرار سبز حادثه‌ای از قدیم بود

[h=1]بابای کوفه[/h]

گم می شود در غربت شب های کوفه
در لابلای نخلها، تنهای کوفه
کوه است کوه اما دگر از پا نشسته
سر می کند در چاه غم دریای کوفه
خسته شده از سُستی این قوم صد رنگ
خسته شده از شاید و امّای کوفه
با نان و خرما می رود کوچه به کوچه
اما چرا نفرین؟ مگر مولای کوفه ...
جز جود و رحمت از امام ما چه دیدند؟
ای وای از نامردمان ای وای کوفه
یارب بگیر از قدر نشناسان علی را
سر آمده صبر از ملالت های کوفه
مانند چشمانش دل عالم گرفته
آماده‌ی رفتن شده آقای کوفه
اما نگاهش بی کران بی کسی هاست
دلشوره دارد از غم فردای کوفه
روزی که می آید به شهر نانجیبان
با دست بسته، جان به لب، زهرای کوفه
روزی که خون می بارد از چشمان غیرت
از طعنه های تلخ و جانفرسای کوفه
بر روی نی سوی لب غرق به خونی
سنگ بلا می بارد از هر جای کوفه
می میرد از اندوه گوش و گوشواره
دارد خبر از بغض بی پروای کوفه
می پرسد از راه نجف طفل یتیمی
ذکر لبش: بابای من! بابای کوفه!

[h=1]ناشناس نیمه شب کوچه ها[/h]

فتاده ام به گوشه ای از رهگذارتان
اوجم دهید تا که شوم خاکسارتان
اصل و اصالت من از اول اصیل بود
اصلا خدا سرشته مرا از غبارتان
هرچند دورم از تو ....عجیب است چون دلم
حس میکند نشسته کناری کنارتان
چیزی برای عرضه ندارم به ساحتت
آقا دل شکسته می آید به کارتان؟
خرما فروش کوچه و بازار می شوم
شاید به جرم عشق شوم سر به دارتان
ای ناشناس نیمه شب کوچه های شهر
یک تکه نان به ما بده از کوله بارتان
میلش دگر به هیچ بهشتی نمی کشد
هرکش نشسته کنج بهشت مزارتان
شرمنده ایم بی خبریم ای بزرگوار
از آخرین امانت تان ؛ یادگارتان

[h=1]معراج دگر كرد على[/h]

مسجد كوفه ببین عزم سفر كرد على
با دلى خون ز تو هم قطع نظر كرد على
مسجد كوفه مگر مسجدالاقصایى تو
كه ز محراب تو تا عرش سفر كرد على
رفت آن شب كه به مهمانى امّ كلثوم
دخترش را ز غمى سخت خبر كرد على
خبر از كشتن خود داد به تكبیر و فسوس
هر زمان جانب افلاك نظر كرد على
كس چو او روزه یك ساعته هرگز نگرفت
چون كه افطار به هنگام سفر كرد على
گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر
پیش شمشیر ستم فرق سپر كرد على
ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
آنچه اندوخته از خون جگر كرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج
غوطه در خون زد و معراج دگر كرد على

عَلي شاه
عَلي ماه
عَلي راه
عَلي نَصْرُمِن الله
عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه
عَلي عِينِ يَقينْ است
عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است
عَلي كاشِفِ هَر غَم
عَلي بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَمْ
عَلي هَستى خاتَمْ
عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلي اصلِ وجودْ است
عَلي روى سُجودْ است
عَلي مَعدَنِ جودْ است
عَلي رازونيازْ است
عَلي سوزو گُدازْاست
عَلي مَحْرَمِ راز است
عَلي مُهرِ قبولي نَماز است
عَلي بَرْگ و بَراتْ است
عَلي حَجُّ زَكاتْ است
عَلي تَجَلّي صفات

[=Microsoft Sans Serif][=arial][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=book antiqua]

[=Microsoft Sans Serif][=arial][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=book antiqua]
[=Microsoft Sans Serif][=arial]باز امشب "ليله القدر" خداست...
ذكر يارب يارب و ورد دعاست...
[=arial]

[=arial]گاه استغفار و دل لرزيدن است...
گاه توبه گاه "آمرزيدن" است...
[=arial]

[=arial]گاه عجز و التماس و هم نياز...
روبه درگاه كريم چاره ساز...
[=arial]

[=arial]گاه جوشن خواني شب تا سحر...
بارش باران اشك ازچشم تر...
[=arial]

[=arial]پس به وقت ابتهال وحال زار...
ياد كن از اين "حقير بيقرار"...