روزی هزار بار دلت را شکسته ام بیخود به انتظار وصالت نشسته ام هر بار تویی که رسیدی و در زدی هر بار این منم که در خانه بسته ام هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی هم عهد خویش هم دلتان را شکسته ام
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا حجت قبول دلبر احرام بسته ام ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا با گریه کردن این دل من زنده می شود دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا اسباب زحمت تو شده اين گدا ولي هرگز مباد از سر خود وا كني مرا تو سفر دار گریه ي ماه محرمی چشمی پر اشک میشوم گر احیا کنی مرا؟ بيت الحرام سينه زنان كوي كربلاست دارم اميد ، مُحرم آنجا كني مرا همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا
هیچ داری از دل مهدی خبر گریه های هر شبش را تا سحراو که ارباب تمام عالم است من بمیرم ، سر به زانوی غم استشیعیان ، مهدی غریب و بی کس است جان مولی ، مصیبت دیگر بس استشیعیان ، بس نیست غفلت هایمان غربت و تنهایی مولایمانما عبید و عبد دنیا گشته ایم غافل از مهدی زهرا گشته ایم...
ندیدم شهی در دل آرایی تو، به قربان اخلاق مولائی تو؛ تو خورشیدی و ذره پرور ترینی، فدای سجایای زهرایی تو
نداری به کویت زمن بینوا تر، ندیدم کریمی به طاهایی تو، نداری گدایی به رسوایی من، ندیدم نگاری به زیبایی تو،
نداری مریضی به بدحالی من، ندیدم دمی چون مسیحایی تو؛ نداری غلامی به تنهایی من، ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من، ندیدم کسی را به آقایی تو.
امید غریبانِ تنها کجایی؟ چراغ سرِ قبر زهرا کجایی؟ تجلی طاها، گل اشک مولا، دل آشفته داغ آن کوچه غم، گرفتار گودال خونین، دل افکار غم های زینب، سیه پوش قاسم، عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا، نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق، کس بی کسی های شب های کاظم، حبیب رضا و انیس غریب جوادالائمه، تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی ... کجایی؟
دلم جز هوایت هوایی ندارد، لبم غیر نامت نوایی ندارد؛ وضو و اذان و نماز و قنوتم، بدون ولایت بهایی ندارد؛
دلی که نشد خانه یاس نرگس، خراب است و ویران، صفایی ندارد؛ بیا تا جوانم بده رخ نشانم، که این زندگانی وفایی ندارد.
تو رو حتی تو رویامم ندیدم ولی یه عمره جات خالیه پیشم ندیدمت چه احساس غریبی ندیدمو برات دلتنگ میشم!! فقط بگو کدوم هفته کدوم روز؟ کجا منتظر رسیدنت شم؟ میخوام کاری بدم دست خودم که خودم بهونه ی اومدنت شم «اللهم عجل لولیک الفرج»
عزیزم کجای، اگر کربلای بیا و همان جا،دعایم کن آقا! چو رفتی مدینه،تو با سوزه سینه تو را جان زهرا،دعایم کن آقا! برای ظهورت،دعا میکنم من تو را جان مولا،دعایم کن آقا!
مولای من؛ از گذشتگان هرکه خبردار می شد که امت آخرالزمان یگانه امام و راهنمای خود را فراموش می کنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمی آمد که می توان بدون خورشید هم زندگی کرد و باورشان نیامد که مگر می شود بدون گرمای محبوب، سرد و یخ زده روزگار را گذراند. حبیب من، قصّه غُصه فراق و جدایی تو را، هر اهل دلی که بشنید از دردْ جانش به خزان نشست. اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانی که خواندند پژمرده گشت. کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقّت کردند. ماهیانِ آب ها مدام عوض ما ظهور تو را طلب کردند... این درد را به کجا برم...، من که باید مدام به انتظار تو باشم... به دور از تو به خود مشغول شدم. آری همه ما به خود مشغول شدیم. رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز است. نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد. نفهمیدیم نماز بدون تکبیر پیشوای محبت نماز نیست و ازاین رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت..
کاش می دانستم اکنون که واژه های زلال عشق را برایت حک می کنم کجایی؟ در حال عبور از کدامین جاده ی بی انتهای دلتنگی هستی؟
با اینکه هیچ گاه ندیدمت اما غربت نگاهت را می شناسم عطر سبز تنت را که چون نسیم احساس تولدی دوباره را در وجود ناتوانم زنده کرد تا ابد با مشامم اشناست از هرجای این شهر شلوغ که می گذری با صدای قدمهایت و با عطر نفسهایت امید را در دل عاشقان زنده می کنی.
نمی دانم امشب کدامین دستها را خواهی گرفت و نهال آرزوی کدام غریب را به بار خواهی نشاند. به نجوای گریه ی شبانه ی کدام خسته دلی گوش سپرده ای و اشک معصومانه ی کدامین چشمها ترا به سوی خود فرا خوانده است. صدای قرائت قرآن را از کدام دهان شنیده ای و با او همنوا شده ای؟
کاش می دانستم از کدام خیابان می گذری تا مسیر عبورت را با سیل اشکهایم آبیاری کنم.
کاش می دانستم از کدامین کوچه ی بن بست می آیی تا منتظرت بنشینم و به آن سوی کوچه چشم بدوزم تا بیایی.
کاش می توانستم صدای قدمهایت را بشنوم. می دانم آن وقت با هر قدم که نزدیکتر شوی قلبم در سینه ام بیقرارتر می تپد و شاید هم...
شاید اکنون به من نزدیک باشی آن قدر نزدیک که بدانی چه چیزی برایت می نویسم و یا تا من فرسنگ ها فاصله داشته باشی اما می دانم این فاصله ها هرچند هم زیاد باشند نخواهند توانست مانعی شوند تا صدایم را نشنوی و به های های غریبانه ی گلوی بینایم گوش نسپری!
هرشب برایت دعا می کنم منتظر می مانم تا یک شب فضای دلگیر و دلهره آور خوابهایم را با نور چشمانت روشنی بخشی. از هر کوچه ی شهرمان که بگذری صدای غریبانه و محزون کسی ترا می خواند.
کاش شبی از جلوی خانه ی ما عبور کنی آن وقت خواهی شنید مویه های غریبانه ای که ترا می خوانند و ناامید از تازیان روزگار ترا طلب می کنند. بدان که این سوی دیوارهای سنگی و سیمانی همیشه چشمانی هستند که دیده به راهت دوخته اند. تا روزی با سبزی قدمهایت خزان دلهای کبودمان را آزین ببخشی!
[=times new roman]برای یاری آن امام مهربانی ها ابتدا باید او را باور کرد.
به تعبیری مهدی باور شویم بعد مهدی یاور
اگر کسی او را باور کند ،حضور او را حس کند و درکش کند
طبیعتا زندگی فعلی او تغییر می کند
وسعی می کند برای زمینه سازی و نزدیک شدن ظهور کاری انجام دهد....
راستی چگونه می شود مهدی را باور کرد؟!!!!!!!
[=times new roman]آقا و مولای من...
جسم یک کودک سوریه کبود است بیا،
مکه و قدس همه دست یهود است بیا،
دق نکردیم ببخشید شنیدیم یهود،
زینت از گوش زن شیعه ربوده است بیا..
به کجا چنین شتابان، سحرای نسیم جاری
گذری به باغ ما کن که دم مسیح داری
به کدام امیدواری در دوستان بکوبم
غم خویش با تو گویم که طبیب غمگساری
به خدا اگر بیایی اثر از خزان نماند
تو نهایت امیدی تو بدایت بهاری
چه شود که گاهگاهی نظری کنی به حالم
که به جان بی قراران همه راحتی، قراری
در دیار ما که هر کالا و هرجا درهم است
خوب و بد معیوب و سالم زشت و زیبا درهم است
گر خریداری کند کالای خوب از بد جا
با تشر گوید فروشنده که بابا درهم است
مهدیا یاران خوبت را مکن از بد جدا
روسیاه و روسفیدش جان آقا درهم است
یار من یوسف بیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانمان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خدا هم پیشمان محبوب نیست
گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنیم
بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گرد؟
لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟
میتوان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟
خرم آن دل که بیاد تو برآرد نفسی/ سالک کعبه مقصود گذرها دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
انا المهدی....... دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی
مهدی جان جهانم بی تو الف ندارد ........
منتظر یه اشارم هر چی که دارم بزارم دلمو زیارت بیارم منی که آوارم دلم اگه بیقراره چشام اگه هی میباره ولی دلم غم نداره آقام دوسم داره ...
روزی هزار بار دلت را شکسته ام بیخود به انتظار وصالت نشسته ام هر بار تویی که رسیدی و در زدی هر بار این منم که در خانه بسته ام هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی هم عهد خویش هم دلتان را شکسته ام
حالِ دلم را فقط آغوشِ حرمَت خوب میکند . . . ح س ی ن
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دل من زنده می شود
دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمت تو شده اين گدا ولي
هرگز مباد از سر خود وا كني مرا
تو سفر دار گریه ي ماه محرمی
چشمی پر اشک میشوم گر احیا کنی مرا؟
بيت الحرام سينه زنان كوي كربلاست
دارم اميد ، مُحرم آنجا كني مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟؟؟
اللهم عجل لولیک الفرج...اشکی که دآنـه دآنـه سرآزیر میشود ...
این خوآب ها که همسفر هر شب من است ؛
یک روز ، مو به مو همه " تعبیر " میشود .......
" اللهم عجل لولیک الفرج "[b]content[/b]
[/B][/B][/B]
کوچه های شهر بوی غربت گرفته خانه هایمان دیگر توان استقامت ندارند
زمینیان به ستوه آمده اند روزها به بیقراری مبدل شده و زمان ،
خواهان ایستادن است
مولای من ،
به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟
می دانم که می آیی و من به امید آمدنت با سکوت ،
دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم :
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل فرج مولانا صاحب الزمان . . .
هیچ داری از دل مهدی خبر گریه های هر شبش را تا سحراو که ارباب تمام عالم است من بمیرم ، سر به زانوی غم استشیعیان ، مهدی غریب و بی کس است جان مولی ، مصیبت دیگر بس استشیعیان ، بس نیست غفلت هایمان غربت و تنهایی مولایمانما عبید و عبد دنیا گشته ایم غافل از مهدی زهرا گشته ایم...
بـر شــوره زار دلــهــا بــــــــــاران نـخـواهد آمد
شــایــد خـــدا بـه شــعــرم لــبخند زند ولیکن
جائی که سفره خالیست مـهـمـان نخواهد آمد
رفـتـی کــلاس اول ایــن جــملــه را عوض کن:
┘◄ آن مـــــرد تــا نــیــایــد بــــــــــاران نخواهد آمد ...
ندیدم شهی در دل آرایی تو، به قربان اخلاق مولائی تو؛ تو خورشیدی و ذره پرور ترینی، فدای سجایای زهرایی تو
نداری به کویت زمن بینوا تر، ندیدم کریمی به طاهایی تو، نداری گدایی به رسوایی من، ندیدم نگاری به زیبایی تو،
نداری مریضی به بدحالی من، ندیدم دمی چون مسیحایی تو؛ نداری غلامی به تنهایی من، ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من، ندیدم کسی را به آقایی تو.
امید غریبانِ تنها کجایی؟ چراغ سرِ قبر زهرا کجایی؟ تجلی طاها، گل اشک مولا، دل آشفته داغ آن کوچه غم، گرفتار گودال خونین، دل افکار غم های زینب، سیه پوش قاسم، عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا، نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق، کس بی کسی های شب های کاظم، حبیب رضا و انیس غریب جوادالائمه، تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی ... کجایی؟
دلم جز هوایت هوایی ندارد، لبم غیر نامت نوایی ندارد؛ وضو و اذان و نماز و قنوتم، بدون ولایت بهایی ندارد؛
دلی که نشد خانه یاس نرگس، خراب است و ویران، صفایی ندارد؛ بیا تا جوانم بده رخ نشانم، که این زندگانی وفایی ندارد.
یارانش گفتند : ای فرمانده... ای ابلیس بزرگ... تو را خندان میبینیم...گویا موفقیت بزرگی كسب كرده اید !!!
ابلیس رو به یارانش كرد وبا اشاره به سمتی گفت :
مگر گریه ی امام زمانشان را نمیبینید.
[=georgia,times new roman,times,serif]
آه ، امامُ المنتَظَر ، شام دل را سحر ، نور ثانی عشر
لاله به صحرا کرده صدایت پشت در زهرا کرده صدایت
منتقم غربت زهرا ، العجل ، آرامش تمام دلها ، العجل
العجل حجت الله مولا بقیة الله
تو رو حتی تو رویامم ندیدم ولی یه عمره جات خالیه پیشم ندیدمت چه احساس غریبی ندیدمو برات دلتنگ میشم!! فقط بگو کدوم هفته کدوم روز؟ کجا منتظر رسیدنت شم؟ میخوام کاری بدم دست خودم که خودم بهونه ی اومدنت شم «اللهم عجل لولیک الفرج»
در تلاطم زمان بر دل سیاه خویش ، با مرکّب سفید می نویسمت ... السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج )
من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری
در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
:Gol:اللهم عجل لولیک الفرج :Gol:[=microsoft sans serif]خبر آمدنش را همه جا پخش کنید !
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی / چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
بیا و همان جا،دعایم کن آقا!
چو رفتی مدینه،تو با سوزه سینه
تو را جان زهرا،دعایم کن آقا!
برای ظهورت،دعا میکنم من
تو را جان مولا،دعایم کن آقا!
[=times new roman]مولای من؛ از گذشتگان هرکه خبردار می شد که امت آخرالزمان یگانه امام و راهنمای خود را فراموش می کنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمی آمد که می توان بدون خورشید هم زندگی کرد و باورشان نیامد که مگر می شود بدون گرمای محبوب، سرد و یخ زده روزگار را گذراند. حبیب من، قصّه غُصه فراق و جدایی تو را، هر اهل دلی که بشنید از دردْ جانش به خزان نشست. اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانی که خواندند پژمرده گشت. کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقّت کردند. ماهیانِ آب ها مدام عوض ما ظهور تو را طلب کردند... این درد را به کجا برم...، من که باید مدام به انتظار تو باشم... به دور از تو به خود مشغول شدم. آری همه ما به خود مشغول شدیم. رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز است. نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد. نفهمیدیم نماز بدون تکبیر پیشوای محبت نماز نیست و ازاین رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت..
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]کاش می دانستم اکنون که واژه های زلال عشق را برایت حک می کنم کجایی؟ در حال عبور از کدامین جاده ی بی انتهای دلتنگی هستی؟
[=times new roman]
با اینکه هیچ گاه ندیدمت اما غربت نگاهت را می شناسم عطر سبز تنت را که چون نسیم احساس تولدی دوباره را در وجود ناتوانم زنده کرد تا ابد با مشامم اشناست از هرجای این شهر شلوغ که می گذری با صدای قدمهایت و با عطر نفسهایت امید را در دل عاشقان زنده می کنی.
نمی دانم امشب کدامین دستها را خواهی گرفت و نهال آرزوی کدام غریب را به بار خواهی نشاند. به نجوای گریه ی شبانه ی کدام خسته دلی گوش سپرده ای و اشک معصومانه ی کدامین چشمها ترا به سوی خود فرا خوانده است. صدای قرائت قرآن را از کدام دهان شنیده ای و با او همنوا شده ای؟
کاش می دانستم از کدام خیابان می گذری تا مسیر عبورت را با سیل اشکهایم آبیاری کنم.
کاش می دانستم از کدامین کوچه ی بن بست می آیی تا منتظرت بنشینم و به آن سوی کوچه چشم بدوزم تا بیایی.
کاش می توانستم صدای قدمهایت را بشنوم. می دانم آن وقت با هر قدم که نزدیکتر شوی قلبم در سینه ام بیقرارتر می تپد و شاید هم...
شاید اکنون به من نزدیک باشی آن قدر نزدیک که بدانی چه چیزی برایت می نویسم و یا تا من فرسنگ ها فاصله داشته باشی اما می دانم این فاصله ها هرچند هم زیاد باشند نخواهند توانست مانعی شوند تا صدایم را نشنوی و به های های غریبانه ی گلوی بینایم گوش نسپری!
هرشب برایت دعا می کنم منتظر می مانم تا یک شب فضای دلگیر و دلهره آور خوابهایم را با نور چشمانت روشنی بخشی. از هر کوچه ی شهرمان که بگذری صدای غریبانه و محزون کسی ترا می خواند.
کاش شبی از جلوی خانه ی ما عبور کنی آن وقت خواهی شنید مویه های غریبانه ای که ترا می خوانند و ناامید از تازیان روزگار ترا طلب می کنند. بدان که این سوی دیوارهای سنگی و سیمانی همیشه چشمانی هستند که دیده به راهت دوخته اند. تا روزی با سبزی قدمهایت خزان دلهای کبودمان را آزین ببخشی!
غیبت تو، عذاب اخرالزمانی، خداست.
[=times new roman]
[=times new roman]
به تعبیری مهدی باور شویم بعد مهدی یاور
اگر کسی او را باور کند ،حضور او را حس کند و درکش کند
طبیعتا زندگی فعلی او تغییر می کند
وسعی می کند برای زمینه سازی و نزدیک شدن ظهور کاری انجام دهد....
راستی چگونه می شود مهدی را باور کرد؟!!!!!!!
جسم یک کودک سوریه کبود است بیا،
مکه و قدس همه دست یهود است بیا،
دق نکردیم ببخشید شنیدیم یهود،
زینت از گوش زن شیعه ربوده است بیا..
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم / باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
بدشده دنیای ما مهدی بیا
غم شده دل های ما مهدی بیا
مکروحیله دین ما کرده فنا
آن نبود سیمای ما مهدی بیا
سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که همسفره تو لحظه افطار شوم
مـــــ ــــــــادر
یعنی
سالهـــــــــای ســــال چشــم انتظاری
بــــــرای
دیدن صـــــــورت فرزند
و دلــ خوش كردن به یک قاب عكــــس ...
به کجا چنین شتابان، سحرای نسیم جاری
گذری به باغ ما کن که دم مسیح داری
به کدام امیدواری در دوستان بکوبم
غم خویش با تو گویم که طبیب غمگساری
به خدا اگر بیایی اثر از خزان نماند
تو نهایت امیدی تو بدایت بهاری
چه شود که گاهگاهی نظری کنی به حالم
که به جان بی قراران همه راحتی، قراری
ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود
بر قلب پاک ختم رسولان نمک زدند
مهدی(عج) بیا ز قاتل مادر سوال کن
زهرا(س) چه کرده بود که اورا کتک زدند؟:geryeh::geryeh:
یا مهدی فاطمه (س)
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .
.[=arial black]
صبح امید - حامدزمانی
♥•٠·
الـلـهم عـجّـل لـولـیـک الـفـرج
♥•٠·
::::هَل مِن ناصر یَنصُرنی؟::::
::::کیست مرا یاری کنـد؟::::
که مگر برسم در خانه تو
همه جا دنبال تو ميگردم
که تو ئي درمان همه دردم
نشوم به جز از توگداي کسي
بي ولاي تو من نکشم نفسي
که تو ليلاي من مجنوني
همه هست من دلخوني
اگرم نبود دل لايق تو
نظري که دلم شده عاشق تو
بخدا هستي همه ي هستم
به تو دل بستم به تو دل بستم
دل خود زده ام گره بر در تو
چه شود برسم بر محضر تو
من نا قابل به تو دل بستم
نکشي دامان خود از دستم
خوب و بد معیوب و سالم زشت و زیبا درهم است
گر خریداری کند کالای خوب از بد جا
با تشر گوید فروشنده که بابا درهم است
مهدیا یاران خوبت را مکن از بد جدا
روسیاه و روسفیدش جان آقا درهم است
لحظه ای چشمانمان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خدا هم پیشمان محبوب نیست
گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنیم
بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گرد؟
لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟
میتوان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟