جمع بندی آیا امامان از بدو خلقت پاک بوده اند؟

تب‌های اولیه

109 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Navy"]

بانوی برفی;517478 نوشت:
سلام!
انسان توان گناه کردن دارد و با اینحال اگر گناه نکند مقام بالایی دارد ولی فرشته توان گناه کردن ندارد ...
ما میگوییم امامان ما معصوم اند یعنی هیچ گناهی ندارند ... و قبل از خلقت تمام جهان خلق شده اند ... ایا از بدو خلقت پاک افریده شده اند و مانند فرشتگان توان گناه کرده ندارند؟ میگویند ما هیچ وقت به مقام امام نمیرسیم ... پس مقامشون از ما بالاتره... خوب اگه اینجور باشه یعنی امام کلا خلقتش باما فرق داره ...
به نظر من ما که انسان های عادی هستیم و توان اینو داریم که خیلی از گناهان رو انجام بدیم ولی نمیدیم ... طبق بالا که فرق فرشته و انسان بود ... ایا مقاممون نباید از امام بالاتر باشه ؟
و دیگه اینکه ... خوب خدا که کسانی مثل امامان معصوم ما که اینقدر سرشار از خوبی اند رو افریده ... بقیه انسان ها هم مثل اونها می افرید

سلام
برتری تابع فعلیت کمالات وجودی است لذا هر انسانی از فرشته برتر نیست و هر فرشته از هر انسانی با ارزشتر نیست
و اما سر هستی تجلی حق تعالی در دار وجود است و این نحوه وجودی موجودات عالم برای نمایش آن صفات احسن انحا است
یا علیم[/]

sina178s;519762 نوشت:
با سلام
همه انسانها گناه كرده اند و ميكنند و خواهند كرد - هيچكس معصوم نيست حتي يك نفر
آنجه از عصمت گفته ميشود صرف اعتقاد فرقه اي است و هيچ سنديت و دليل عقلي وجود ندارد - برعكس سند كافي بر اينكه همه انبيا گناه كرده اند وجود دارد و همه انها مثل بقيه مردم بشري بودند كه براي ماموريتي خاص انتخاب شدند و برتري آنها فقط در دوستي شان با خدا و صداقت شان بوده است


با سلام خدمت شما دوست گرامی

اینکه انبیا گناه کنار بوده اند، مسئله ای است که در کتاب مقدس تحریف شده ی مسیحیان وجود دارد و نمی توان بر اساس چنین کتابی در مورد انبیاء که انسانهای وارسته ای بوده اند، نظر داد.
در واقع این یک مشکل است که مسیحیت با آن درگیر است، زیرا با توجه به متنی که در اختیار دارد و با توجه به فسق و فجورهایی که در آن متن به پیامبران نسبت داده شده است، نمی تواند ادعای عصمت و تعالی برای پیامبران را مطرح کند و مجبور است (برای اینکه از کتاب خود دست نکشد) شان پیامبران را پایین بیاورد و مدعی شود که "هيچكس معصوم نيست حتي يك نفر"
در حالی که در کتاب الهی محفوظ از تحریف (قرآن) جایگاه پیامبران به خوبی ترسیم شده است و از فسق و فجورهایی که به پیامبران در کتاب مقدس مسیحیان نسبت داده می شود، در قرآن خبری نیست.

در مورد عصمت و دلایل آن نیز بحث های مفصل و مبسوط در این سایت انجام شده است و جوینده واقعی حقیقت می تواند به آنها مراجعه کند.

موفق باشید

sina178s;519774 نوشت:
با سلام
چه كسي گفته انبيا اهل فسق و فجور بوده اند؟///؟؟؟؟؟
....


با سلام مجدد

تصویری که از انبیاء در کتاب مقدس مسیحیان ارائه می شود، تصویری غیر قابل دفاع است. تصویری که ما حتی برای یک انسان معمولی نیز نمی توانیم بپذیریم چه رسد به یک پیامبر که قرار است بر اساس گفته های او میلیاردها انسان اعمال زندگی خود را تنظیم کنند و دنیا و آخرت خود را بر اساس سخنان او شکل دهند. پیامبر باید معصوم و عاری از خطا باشد تا مردم چنین اعتمادی به او بکنند. و تصویر مخدوشی که کتاب مقدس مسحیان از پیامبران ارائه می کند، قطعا در نزد عقل غیر قابل قبول است. به طور مثال این تصویری است که در کتاب مقدس از حضرت لوط(ع) ارائه می شود. آیا شما از چنین فردی پیروی می کنید؟ (متاسفانه چاره ای جز انتشار این بخش وجود ندارد و قطعا در دیدگاه اسلامی، حضرت لوط جایگاه بسیاری رفیع تری دارد نسبت به آنچه در ادامه می آید:)

« و لوط از صوغر برآمد... دختر بزرگ به کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما در آید بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد... آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند» (پیدایش 19: 30 – 36)

آیا چنین اتهامتی به پیامبران روا است؟ کسی که به قدری مست شود که نفهمد که در دو شب متوالی با دو دختر خود همبستر شده و هر دوی آنها از او باردار شده اند، می تواند مورد اعتماد میلیاردها انسان باشد تا برنامه دنیا و آخرت خود را از او بگیرند و بر سخنان او اعتماد کنند؟ آیا عقل این را می پذیرد؟

موفق باشید

رئوف;519938 نوشت:

با سلام مجدد

تصویری که از انبیاء در کتاب مقدس مسیحیان ارائه می شود، تصویری غیر قابل دفاع است. تصویری که ما حتی برای یک انسان معمولی نیز نمی توانیم بپذیریم چه رسد به یک پیامبر که قرار است بر اساس گفته های او میلیاردها انسان اعمال زندگی خود را تنظیم کنند و دنیا و آخرت خود را بر اساس سخنان او شکل دهند. پیامبر باید معصوم و عاری از خطا باشد تا مردم چنین اعتمادی به او بکنند. و تصویر مخدوشی که کتاب مقدس مسحیان از پیامبران ارائه می کند، قطعا در نزد عقل غیر قابل قبول است. به طور مثال این تصویری است که در کتاب مقدس از حضرت لوط(ع) ارائه می شود. آیا شما از چنین فردی پیروی می کنید؟ (متاسفانه چاره ای جز انتشار این بخش وجود ندارد و قطعا در دیدگاه اسلامی، حضرت لوط جایگاه بسیاری رفیع تری دارد نسبت به آنچه در ادامه می آید:)

« و لوط از صوغر برآمد... دختر بزرگ به کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما در آید بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد... آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند» (پیدایش 19: 30 – 36)

آیا چنین اتهامتی به پیامبران روا است؟ کسی که به قدری مست شود که نفهمد که در دو شب متوالی با دو دختر خود همبستر شده و هر دوی آنها از او باردار شده اند، می تواند مورد اعتماد میلیاردها انسان باشد تا برنامه دنیا و آخرت خود را از او بگیرند و بر سخنان او اعتماد کنند؟ آیا عقل این را می پذیرد؟

موفق باشید

با سلام
دوست گرامي مطالبي فرموديد كه عميقا موجب رنجش در نحوه پاسخگوئي و استدلال است
1 - شما در پست ماقبل اين مي فرمائيد كتابمقدس تحريف شده است - اين درحالي است كه حتي يك سند تاريخي تاكنون براي تحريف كتابمقدس توسط دشمنان ارائه نشده است و برعكس دهها دليل و سند براي تحريف قراني كه شما به ان استناد ميكنيد و با استناد به آن كتابمقدس را محرف ميدانيد - موجود است كه در بحث مربوطه به بهانه عدم حضور كارشناس ان تاپيك را بستيد
2 - چه كسي گفته يا سندي داريد كه چنين تهمتي به خدا ميزنيد كه ما بايد از انبيا تقليد كنيم - اين تهمت به خداست - نبي يا رسول حامل يك پيام است - همين و بس - نامه رساني كه توقع اطاعت از گيرنده نامه دارد خيلي بي منطق و فاسق و فاسد است
3 - چه كسي گفته داوود يا لوط يا سليمان پيامبر بوده اند؟ اين ادعاي شماست - ادعاي قران است - لوط برادر زاده ابراهيم بود و اتفاقا از او نافرماني كرد - داوود وقتي مرتكب گناه شده پيش پيامبري رفت تا او را راهنمايي كند - داوود و سليمان پادشاه بودند نه پيامبر - هر كس ادعا كرده لوط يا داوود پيامبر بوده او موظف است كه دليل و سند ارائه كند و نه ما - و خود مدعي هم بايد داوود يا لوط را مبرا از گناه بسازد و نه ما- وقتي چنين مطالب غلط و كذب در قران وجود دارد ايا خود حجتي نيست كه ادعاي شما در نبوت جناب محمد و يا وحي بودن قران يك ادعاي كذب است؟
ده ها غلط و مطلب كذب اينگونه و بزرگتر از اين در قران وجود دارد ثابت ميكند نويسنده قران در ادعاي خود صادق نيست بلكه حتي تاريخ هم نخوانده است
اگر اهل گفتگو هستيد با لگد به زير ميز نزنيد هر مطلبي دليل ميطلبد
وقتي خود قران در دفاع از جناب محمد ميگويد - بگو براستي من بشري هستم مثل شما- شما غاليان چنان غلو ميكنيد كه او عصمت تكويني داشته است اين دوستي شما با جناب محمد است يا دشمني آشكار
وقتي خود قران ميگويد اي محمد ما گناهان قبل و بعد تو را آمرزيديم - شما مدعي هستيد كه او معصوم بوده؟؟ تكليف ما را مشخص كنيد بلاخره ما بايد حرف شما را ملاك قرار دهيم يا حرف قران را؟؟؟؟؟؟؟؟

sina178s;520140 نوشت:
با سلام
دوست گرامي مطالبي فرموديد كه عميقا موجب رنجش در نحوه پاسخگوئي و استدلال است
1 - شما در پست ماقبل اين مي فرمائيد كتابمقدس تحريف شده است - اين درحالي است كه حتي يك سند تاريخي تاكنون براي تحريف كتابمقدس توسط دشمنان ارائه نشده است و برعكس دهها دليل و سند براي تحريف قراني كه شما به ان استناد ميكنيد و با استناد به آن كتابمقدس را محرف ميدانيد - موجود است كه در بحث مربوطه به بهانه عدم حضور كارشناس ان تاپيك را بستيد
2 - چه كسي گفته يا سندي داريد كه چنين تهمتي به خدا ميزنيد كه ما بايد از انبيا تقليد كنيم - اين تهمت به خداست - نبي يا رسول حامل يك پيام است - همين و بس - نامه رساني كه توقع اطاعت از گيرنده نامه دارد خيلي بي منطق و فاسق و فاسد است
3 - چه كسي گفته داوود يا لوط يا سليمان پيامبر بوده اند؟ اين ادعاي شماست - ادعاي قران است - لوط برادر زاده ابراهيم بود و اتفاقا از او نافرماني كرد - داوود وقتي مرتكب گناه شده پيش پيامبري رفت تا او را راهنمايي كند - داوود و سليمان پادشاه بودند نه پيامبر - هر كس ادعا كرده لوط يا داوود پيامبر بوده او موظف است كه دليل و سند ارائه كند و نه ما - و خود مدعي هم بايد داوود يا لوط را مبرا از گناه بسازد و نه ما- وقتي چنين مطالب غلط و كذب در قران وجود دارد ايا خود حجتي نيست كه ادعاي شما در نبوت جناب محمد و يا وحي بودن قران يك ادعاي كذب است؟
ده ها غلط و مطلب كذب اينگونه و بزرگتر از اين در قران وجود دارد ثابت ميكند نويسنده قران در ادعاي خود صادق نيست بلكه حتي تاريخ هم نخوانده است
اگر اهل گفتگو هستيد با لگد به زير ميز نزنيد هر مطلبي دليل ميطلبد
وقتي خود قران در دفاع از جناب محمد ميگويد - بگو براستي من بشري هستم مثل شما- شما غاليان چنان غلو ميكنيد كه او عصمت تكويني داشته است اين دوستي شما با جناب محمد است يا دشمني آشكار
وقتي خود قران ميگويد اي محمد ما گناهان قبل و بعد تو را آمرزيديم - شما مدعي هستيد كه او معصوم بوده؟؟ تكليف ما را مشخص كنيد بلاخره ما بايد حرف شما را ملاك قرار دهيم يا حرف قران را؟؟؟؟؟؟؟؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- دوست گرامی به صرف ادعای بدون دلیل نمی توان سخن گفت. اینکه شما می گوید که قرآن تحریف شده است نیازمند دلیل است و به صرف ادعای "دهها دليل و سند براي تحريف قراني ارائه شده" کاری از پیش نمی رود بلکه برای آن باید دلیل بیاورید. البته بحث این تاپیک ما در مورد اعتبار قرآن یا کتاب مقدس نیست ولی هنگامی که شما چنین ادعایی می کنید، نیازمند اثبات است.

- در مورد اینکه بنده عرض کردم که کتاب مقدس مسیحیان تحریف شده است، البته دلایل بسیاری اقامه شده که فعلا در مقام بحث از آنها نیستیم. تنها دلیلی که به موضوع اصلی ما مربوط است و اعتبار کتاب مقدس را نیز مخدوش می کند، بحث عدم عصمت پیامبران است. علاوه بر موردی که در پاسخ قبلی عرض شد، در مورد حضرت نوح در کتاب مقدس چنین می خوانیم: « « و نوح... شراب نوشیده مست گردید و در خیمه خود عریان گردید و حام، پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد... و نوح از مستی خود به هوش آمده، دریافت که پسر کهترش با وی چه کرده بود» (پیدایش 9: 20 – 24). آیا این شان یک پیامبر (اولوالعزم) است؟ آیا نباید در اعتبار کتابی که چنین سخنانی می گوید تردید کرد؟

- آیا عقل حکم نمی کند که پیامبر(کسی که وحی را دریافت می کند و به مردم ارائه می کند و شرح و بسط آن را نیز بر عهده دارد و همچنین رهبری جامعه مومنان را بر عهده دارد) باید فردی باشد که از گناه مبرا باشد؟ اگر چنین فردی گناه آلود و خطاکار باشد، آیا اعتباری برای سخنان او باقی می ماند؟ آیا میلیاردها انسان می توانند بر اساس سخنان فردی که احتمال خطا و گناه در او وجود دارد، زندگی خود را بنا نهند و در طول حدود هفتاد سال زندگی خود، کاملا بر اساس دستورات چنین فردی عمل کنند؟ این مسئله هنگامی اهمیت بیشتری می یابد که به این مسئله توجه کنیم که در دین اسلام و در آموزه های پیامبر اسلام، مسئله دعوت مردم به دین، با اعمال صالح بسیار مورد توجه بوده است و چنین دستور داده شده است که کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم یعنی با اعمال نیکو مردم را دعوت کنید نه با زبان هایتان. حال اگر ابزار قدرتمند تبلیغ پیامبران را اعمال آنها بدانیم، آیا قابل قبول است که پیامبری را فرض کنیم که از این مهمترین سلاح دعوت، محروم است و تنها محفوظاتی را مانند طوطی تکرار می کند؟ آیا این شان پیامبر است؟

موفق باشید

رئوف;520331 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- دوست گرامی به صرف ادعای بدون دلیل نمی توان سخن گفت. اینکه شما می گوید که قرآن تحریف شده است نیازمند دلیل است و به صرف ادعای "دهها دليل و سند براي تحريف قراني ارائه شده" کاری از پیش نمی رود بلکه برای آن باید دلیل بیاورید. البته بحث این تاپیک ما در مورد اعتبار قرآن یا کتاب مقدس نیست ولی هنگامی که شما چنین ادعایی می کنید، نیازمند اثبات است.

- در مورد اینکه بنده عرض کردم که کتاب مقدس مسیحیان تحریف شده است، البته دلایل بسیاری اقامه شده که فعلا در مقام بحث از آنها نیستیم. تنها دلیلی که به موضوع اصلی ما مربوط است و اعتبار کتاب مقدس را نیز مخدوش می کند، بحث عدم عصمت پیامبران است. علاوه بر موردی که در پاسخ قبلی عرض شد، در مورد حضرت نوح در کتاب مقدس چنین می خوانیم: « « و نوح... شراب نوشیده مست گردید و در خیمه خود عریان گردید و حام، پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد... و نوح از مستی خود به هوش آمده، دریافت که پسر کهترش با وی چه کرده بود» (پیدایش 9: 20 – 24). آیا این شان یک پیامبر (اولوالعزم) است؟ آیا نباید در اعتبار کتابی که چنین سخنانی می گوید تردید کرد؟

- آیا عقل حکم نمی کند که پیامبر(کسی که وحی را دریافت می کند و به مردم ارائه می کند و شرح و بسط آن را نیز بر عهده دارد و همچنین رهبری جامعه مومنان را بر عهده دارد) باید فردی باشد که از گناه مبرا باشد؟ اگر چنین فردی گناه آلود و خطاکار باشد، آیا اعتباری برای سخنان او باقی می ماند؟ آیا میلیاردها انسان می توانند بر اساس سخنان فردی که احتمال خطا و گناه در او وجود دارد، زندگی خود را بنا نهند و در طول حدود هفتاد سال زندگی خود، کاملا بر اساس دستورات چنین فردی عمل کنند؟ این مسئله هنگامی اهمیت بیشتری می یابد که به این مسئله توجه کنیم که در دین اسلام و در آموزه های پیامبر اسلام، مسئله دعوت مردم به دین، با اعمال صالح بسیار مورد توجه بوده است و چنین دستور داده شده است که کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم یعنی با اعمال نیکو مردم را دعوت کنید نه با زبان هایتان. حال اگر ابزار قدرتمند تبلیغ پیامبران را اعمال آنها بدانیم، آیا قابل قبول است که پیامبری را فرض کنیم که از این مهمترین سلاح دعوت، محروم است و تنها محفوظاتی را مانند طوطی تکرار می کند؟ آیا این شان پیامبر است؟

موفق باشید

با سلام
1 - دوست گرامي بنده نيز مي دانم موضوع بحث تاپيك تحريف قران و كتابمقدس نيست شما مدعي شديد و بنده پاسخ دادم گرچه شما براي تهمت خود در مورد تحريف كتابمقدس هيچگاه سند تاريخي ارائه نكرديد بغير از مغايرت آن با پيش فرض هاي غلطي كه در همين تاپيك هم اشاره نموديد
2 - در همين بخش دلايل شما چندين مغلطه ناشي از پيش قضاوت وجود دارد
الف - چه كسي مدعي شده پيامبر بايد معصوم باشد؟ تورات يا انجيل يا قران؟؟؟ يا موسي يا مسيح يا ساير انبيا يا محمد ؟؟؟؟ يافقط قرائت غلط شما از قران؟؟؟ وقتي دليلي نقلي از كتب ديني بر ادعاي شما نيست و برعكس دليل و سند كافي از تورات و انجيل و قران موجود است كه انبيا معصوم نيستند اصرار شما بر اين امر صرف دلايل واهي چيست؟
3 - چه كسي مدعي شده است كه نوح پيامبر بوده؟ ايا خود نوح چني ادعايي داشته است؟ چه كسي گفته او الولعزم بوده؟ خود او؟ عزم او چه بود؟ پيام او چه بود؟ ايا ادعاي رهبري مردم را داشت؟ شريعت او كجا مكتوب است كه بر اساس آن شريعت و قانون شما او را گناهكار ميناميد؟ خط كش شما يك مغلطه پر ملغمه است كه از آن هيچ نتيجه اي بر نمي آيد كه با واقعيات نقلي موجود سازگار باشد - شما كه بر خلاف انجيل و تورات و قران مدعي مطلبي هستيد بايد علاوه بر دلايل عقلي بسيار ضعيفي كه ارائه كرديد دليل نقلي از كتب ديني هم ارئه كنيد
4 - ابزار قوي انبيا معجزات آنها بود و نه اعمال يا حرف هايشان - چه اغلب انبيا نه افرادي شريف و شناخته شده بودند و نه كلامي فصيح داشتند - خدا با تجهيز آنها به معجزات به ادعايشان مشروعيت و حجت ميداد و ميدهد ونه با جانماز ابكشيدن - اعتبار كلام انبيا هم خود خدا و معجزاتش بود و نه صدق و پرهيزگاري نبي
5 - اگر لزوم رهبري جامعه و ابلاغ پيام نياز به معصوم دارد امروز اين وظيفه به عهده كدام نبي است كه منو شما به ايشان مراجعه كنيم تا رفع اختلاف شود؟ به قبر آن حضرات ؟ يا اينكه جامعه ما امروز ديگر نياز به رهبري الهي ندارد و مقطعي از تاريخ بود و تمام شد؟ كدام رهبر ديني عصر حاضر است كه معصوم باشد؟ يكي را سراغ داريد؟ شرط و شروطي كه به ظاهر عقلي بيان ميكنيد دو نتيجه بيش ندارد يا بن بست در كار انبيا و يا غلو و شرك در مورد انبيا

سلام خدمت جناب sina178s
من نمیخوام بحث کنم با شما ...
ولی با حرفاتون یه سوالاتی برام پیش اومد ... با اجازه میپرسم
فقط قبلش شما عرض کردید که محمد صلوات الله علیه و اله و موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام و حضرت لوط و نوح و ابراهیم و... پیامبر نیستند ... وفقط حامل پیام خداوندند ... پس بااجازه من به به انها واسطه میگم بین خدا و مردم (حالا شاید از نظر شما اینم غلط باشه؟)
1-کسانی مثل لوط و عیسی و موسی و... که نامشان در کتابمقدس-طبق چیزی که تا اینجا فهمیدم- وجود داره...خوب چرا وجود داره؟اگه حتی در عصمت هم فرقی با مردم عادی ندارن و شاید حتی در بعضی موارد بدتر هم باشند ...پس چرا خداوند در کتاب هایی که به واسطه های خودش نازل کرده نام انها رو اورده؟ایا خدا در کتابی که سخنان خودش هست با مردم، چیزهای بیهوده میگه؟یا اینکه همچین مواردی رو اورده تا ما عبرت بگیریم و انجام ندیم؟یا اینکه با اوردن همچین مواردی ما رو تشویق به انجام اون کارا میکنه؟
2-ایا واقعا تنها تفاوت واسطه ها با مردم عادی در حب و علاقه و دوستی به خدا بوده ؟ یعنی اگه من عاشق خدا باشم واسطه ی میان خدا و مردم میشم؟بعد معنای دوستی پس یعنی چی؟پیامبری که -طبق چیزی که جناب رئوف از کتابمقدس اورده بودن- چنین کاری رو انجام میده دوست خدا و واسطه اوست؟ بعد من و کسان دیگری که این گناهان رو انجام نمیدیم باید بشری عادی باشیم؟به نظر من دو حالت وجود داره 1-پس مقام من و اون بقیه که چنین کاری رو انجام نمیدیم خیلی باید بالاتر باشه 2-خداوند به هیچ وجه عادل نیست که همچین کسانی رو واسطه و دوست خود قرار میده و امثال من و بقیه رو نه ... البته یه حالت دیگه ام وجود داره که خودم شرمم میاد بگم ولی سوالی که پیش اومد (با عرض معذرت از محضر دوستان و خدا) : پس خدا هم پاکی و عصمت رو دوست نداره و براش اهمیتی نداره ... پس خودش هم پاک نیست ...
3-اینم فکر کنم مربوط به سوالات بالا بشه ولی بازم میگم ... اگه نوح و لوط و سلیمان پیامبر نبودند ... پس کی بودند؟
اگه سلیمان به عنوان پیامبر عصمت نداشته ... پس دلیل چنان پادشاهی باشکوهی که داشته که باد و حیوانات در اختیارش بودند ... چی بود؟

sina178s;520641 نوشت:
با سلام
1 - دوست گرامي بنده نيز مي دانم موضوع بحث تاپيك تحريف قران و كتابمقدس نيست شما مدعي شديد و بنده پاسخ دادم گرچه شما براي تهمت خود در مورد تحريف كتابمقدس هيچگاه سند تاريخي ارائه نكرديد بغير از مغايرت آن با پيش فرض هاي غلطي كه در همين تاپيك هم اشاره نموديد
2 - در همين بخش دلايل شما چندين مغلطه ناشي از پيش قضاوت وجود دارد
الف - چه كسي مدعي شده پيامبر بايد معصوم باشد؟ تورات يا انجيل يا قران؟؟؟ يا موسي يا مسيح يا ساير انبيا يا محمد ؟؟؟؟ يافقط قرائت غلط شما از قران؟؟؟ وقتي دليلي نقلي از كتب ديني بر ادعاي شما نيست و برعكس دليل و سند كافي از تورات و انجيل و قران موجود است كه انبيا معصوم نيستند اصرار شما بر اين امر صرف دلايل واهي چيست؟
3 - چه كسي مدعي شده است كه نوح پيامبر بوده؟ ايا خود نوح چني ادعايي داشته است؟ چه كسي گفته او الولعزم بوده؟ خود او؟ عزم او چه بود؟ پيام او چه بود؟ ايا ادعاي رهبري مردم را داشت؟ شريعت او كجا مكتوب است كه بر اساس آن شريعت و قانون شما او را گناهكار ميناميد؟ خط كش شما يك مغلطه پر ملغمه است كه از آن هيچ نتيجه اي بر نمي آيد كه با واقعيات نقلي موجود سازگار باشد - شما كه بر خلاف انجيل و تورات و قران مدعي مطلبي هستيد بايد علاوه بر دلايل عقلي بسيار ضعيفي كه ارائه كرديد دليل نقلي از كتب ديني هم ارئه كنيد
4 - ابزار قوي انبيا معجزات آنها بود و نه اعمال يا حرف هايشان - چه اغلب انبيا نه افرادي شريف و شناخته شده بودند و نه كلامي فصيح داشتند - خدا با تجهيز آنها به معجزات به ادعايشان مشروعيت و حجت ميداد و ميدهد ونه با جانماز ابكشيدن - اعتبار كلام انبيا هم خود خدا و معجزاتش بود و نه صدق و پرهيزگاري نبي
5 - اگر لزوم رهبري جامعه و ابلاغ پيام نياز به معصوم دارد امروز اين وظيفه به عهده كدام نبي است كه منو شما به ايشان مراجعه كنيم تا رفع اختلاف شود؟ به قبر آن حضرات ؟ يا اينكه جامعه ما امروز ديگر نياز به رهبري الهي ندارد و مقطعي از تاريخ بود و تمام شد؟ كدام رهبر ديني عصر حاضر است كه معصوم باشد؟ يكي را سراغ داريد؟ شرط و شروطي كه به ظاهر عقلي بيان ميكنيد دو نتيجه بيش ندارد يا بن بست در كار انبيا و يا غلو و شرك در مورد انبيا

سلام،
برادر حقیر کاری به نقل از کتب مقدس یا قرآن ندارم، بحثمان عقلی بود، اگر به قول شما انبیاء گناهکار بودند (اگرچه گناهان نسبت داده شده به انبیاء نمونه‌ی فسق و فجور و فساد در زمین است ولی فکر کنید که نیست و در حد من و شما گناهکار باشند) ولی در عین حال به قول شما دوست خدا بودند

sina178s;519762 نوشت:
و برتري آنها فقط در دوستي شان با خدا و صداقت شان بوده است

می‌شود بفرمایید به چه دلیل باید حرفشان را گوش داد؟ اصلاً فرض کنید که با معجزه هم صدق کلامشان اثبات شد که از طرف خدا هستند وقتی خودشان نافرمانی خدا را می‌کنند و باز دوست خدا هستند چه لزومی دارد که دیگر بندگان خدا نافرمانی خدا را ترک کنند؟ وقتی می‌شود بد بود و باز دوست خدا بود چرا باید به خود زحمت داد که خوب باشیم؟ کاسه‌ی داغ‌تر از آش؟ ممکن است بگویید که تنها گناهی که مانع دوستی خدا می‌شود شرک و کفر است ولی به نظر شما تنها آموزه‌ی انبیاء توحید بوده است؟ حضرت موسی علیه‌آلسلام نعوذ بالله قتل انجام داده باشد و دوست خدا باشد پس ما هم می‌توانیم قتل انجام دهیم آن وقت در جامعه سنگ روی سنگ باقی می‌ماند؟ حضرت نوح علیه‌السلام نعوذ بالله زنا کرده باشند و باز دوست خدا باشند چه چیز حقیر را منع کند از اینکه زنا نکنم؟ حضرت یوسف علیه‌السلام تهمت دزدی به برادران خود زده باشد که جام پادشاه را گم کرده‌ایم و لابد شما برداشته‌اید و باز دوست خدا باشد چه چیزی منع می‌کند حقیر را که به شما هر تهمتی خواستم نزنم؟ مثال بسیار است چه از کتب شما و چه از ظاهر قرآن که وسیله‌ی فتنه‌جویان شده است ... همینکه بگوبم به خدا اعتقاد دارم کافیه و دوست خدا خواهم بود اگرچه هر غلطی که خواستم انجام دهم؟ این عاقلانه است؟ به نظر حقیر اینها فقط حرف کسانی است که می‌خواهند گناه کنند و آنرا اینطور توجیه می‌کنند که فرستادگان خدا هم انسان‌های منزه از گناهی نبوده‌اند ... برگزیدگان خدا هم مثل ما بودند و در وضعیت‌های مشابه گناه می‌کردند پس به ما ایراد نگیرید ... این یعنی حجت بر مردم با چنین انبیائی تمام نمی‌شود و در قیامت نمی‌توان از گناه گناهکاران بازخواست کرد و عدالتی نباید در قیامت بر اساس گناهان انجام داد ... که خوب با بدیهیات اعتقادات دینی هم سازگار نیست ...

بحث دیگر، اگر پیامبران مثل همه‌ی افراد دیگر بودند آنوقت چرا خداوند آنها را برگزید؟ یا شاید معتقد هستید که خداوند تاس انداخته و یک نفر را همینطوری اتفاقی برگزیده و فقط با معجزه رسالتش را اثبات کرده است؟ لابد اولین آزمایش خدا هم این بوده که معجزه‌ای بیاورد که مردم باورشان بشود از آدمی گناهکار باید تبعیت کنند؟

همچنین:

owari;519768 نوشت:
خداوند هم اگر ازم پرسید چرا از او تبعیت نکردی می‌گویم آن گناهی که من هم نمی‌کردم او مرتکب می‌شد چطور انتظار داشتی از او تبعیت کنم؟ یا اینکه او به چیزی دستور می‌داد که خودش انجام نمی‌داد پس یا خودش هم اعتقاد نداشت و یا می‌شود اعتقاد داشت و انجام نداد که در هر دو صورت کار من در انجام گناه هم اشکال نداشته است.

در مورد قرآن هم خدمتتان عرض شد که مطابق قرآن پیامبران معصوم هستند و اینکه ظاهر قرآن شما و اهل سنت را به اشتباه انداخته است بخاطر پشت گوش انداختن آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل‌عمران است که خداوند آن را کلید فهم متشابهات در قرآن قرار داده است وجالب است که در پاسخ به شبهات در مورد انبیاء اولین متشابه قرآن جایی است که خداوند فرموده:

وَمَا أَرْ‌سَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِ‌جَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ‌ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [الأنبیاء، ۷]

که در همینجا بسیاری از ظاهرگرایان اهل ذکر را علمای یهود و مسیحی دانسته‌اند در حالیکه اهل بیت علیهم‌السلام با استدلال این باور را نفی کرده‌اند و فرموده‌اند که اهل ذکر ما هستیم:

عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: قلت له: إن من عندنا يزعمون أن قول الله عز و جل: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ، أنهم اليهود و النصارى؟ قال: «إذن يدعونكم إلى دينهم». ثم قال: ثم أومأ بيده إلى صدره، و قال: «نحن أهل الذكر، و نحن المسؤولون».
و للذكر معنيان: النبي (صلى الله عليه و آله) فقد سمي ذكرا، لقوله تعالى: ذِكْراً رَسُولًا «1». و القرآن، لقوله تعالى: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ و هم (صلوات الله عليهم) أهل القرآن و أهل النبي (صلى الله عليه و آله).

یعنی اگر قرار بود بروید از علمای یهود و نصاری بپرسید آنها شما را به دین خود دعوت می‌کردند، خداوند برای فهم اسلام به کسی ارجاع دهد که شما را به خروج از اسلام دعوت می‌کند؟ ذکر در آیه‌ای رسول خدا آمده و در آیه‌ای قرآن و در نتیجه اهل‌الذکر می‌شود اهل قرآن و اهل رسول صل‌الله‌علیه‌و‌آله که نمونه‌ی اولی برای هر دو اهل بیت علیهم‌السلام هستند.

بعد از عبور از متشابهات قرآن درباره‌ انبیاء توسط احادیث اهل بیت علیهم‌السلام خواهید دید که در قرآن برخی انبیاء را که شما به آنها نسبت گناه داده‌اید و بعضاً نبوتشان را هم انکار می‌کنید از اتهامات شما تطهیر داده و ساحتشان را بالاتر از آنچه شما می‌فرمایید معرفی کرده است. مثل اینکه داریم وقتی حضرت سلیمان علیه‌السلام از دنیا رفتند ابلیس طومارهای جادوگری را زیر تخت پادشاهی او دفن کرد و مردم را به سمت آن روانه کرد با این ادعا که این همه قدرت سلیمان نه از طرف خدا که بخاطر سحر و جادویی بوده که او داشته و زیر تختش مخفی کرده بود! مردم هم به شک افتادند و رفتند نگاه کردند دیدند بله آنجا طومار جادوگری است. بعد خودشان شروع به یادگیری کردند و کار به جایی رسید که خداوند دو فرشته فرو فرستاد که اثر این اسحار را برای مردم یاد دهند که خنثی کنند ... و این علم جادوگری هنوز نزد یهودیان هست و نبوت حضرت سلیمان علیه‌السلام را هم منکر هستند و شما هم همینطور. اتفاقا خدمتتان عرض می‌کنم که اگر پیامبران انسان‌های گناهکاری بودند و معجزه می‌آوردند باید بیش از هر کس دیگری به درست و صادق بودن معجزه‌اشان شک کرد و احتمال داد که این کارشان جادوگری است و با نیروی اهریمنی انجام شده است و نه الهی، آن هم در ذهن کسانی که شاید درست متوجه تفاوت جادو و معجزه نباشند.
قرآن کتاب هدایت است برای مؤمنین و کتاب ضلالت برای کسانی که ملازمت اهل بیت علیهم‌السلام را برنتابیده‌اند با اینکه مزد رسالت مودت ایشان معرفی شده و کسی که مزد رسالت را ندهد و از قرآن استفاده کند سارق خواهد بود و در حرام هم خداوند خیر و برکتی قرار نداده ...، آنها حداکثر بتوانند از ظاهر محکمات قرآن استفاده کنند، نه به تأویل درست متشابهات راهی دارند و نه به بطون محکمات ...

---------------------

پس‌نامه:
در مورد وجوب رجوع به اهل بیت علیهم‌السلام براس استفاده از قرآن دلایل یکی دوتا نیستند،‌چه نقلی و چه عقلی، و پایه‌ی شیعه در درستی اعتقاداتش بسیار محکم است. با این حال ذکر این احادیث هم برای کسانی که به دنبال حقیقت هستند مناسب است ان شاء الله:

عن أبي جعفر (عليه السلام) في قول الله عز و جل: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ قال: «قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): الذكر أنا، و الأئمة (عليهم السلام)، أهل الذكر». و قوله عز و جل: وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ. قال أبو جعفر (عليه السلام): «نحن قومه، و نحن المسؤولون».

از امام باقر علیه‌السلام درباره‌ی این فرموده‌ی خداوند که از اهل ذکر بپرسید اگر نمی‌دانستید نقل شده که فرمود که رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند ذکر من هستم و ائمه علیهم‌السلام اهل ذکر هستند. و این قول خداوند که آن ذکری است برای تو و قوم تو و به زودی مورد سؤال واقع خواهید شد حضرت باقرالعلوم علیه‌السلام فرمودند ما قوم رسول خدا هستیم و ما مورد سؤال واقع خواهیم شد ... [از طرف هر سؤال کننده‌ای که چیزی را نمی‌داند]

عن الوشاء، قال: سألت الرضا (عليه السلام) فقلت له: جعلت فداك فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؟ فقال: «نحن أهل الذكر، و نحن المسؤولون». قلت: فأنتم المسؤولون، و نحن السائلون؟ قال: «نعم». قلت: حقا علينا أن نسألكم؟ قال: «نعم». قلت: حقا عليكم أن تجيبونا؟ قال: «لا، ذاك إلينا، إن شئنا فعلنا، و إن شئنا لم نفعل، أما تسمع قول الله تبارك و تعالى: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ».
الوشاء گفت که از امام رضا علیه‌السلام پرسیدم فدایت شوم منظور از اینکه از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمی‌دانستید چیست؟ فرمود ما اهل ذکر هستیم و ما مورد سؤال واقع خواهیم شد. گفتم شما مسؤول هستید و سؤال کننده ما هستیم؟ فرمود بله. گفتم آیا ما برعهده‌ی ما واجب است که از شما سؤال کنیم؟ فرمود بله. گفتم بر عهده‌ی شما واجب است که پاسخ دهید؟ فرمود نه، آن بر عهده‌ی ما نیست و اگر خواستیم انجام می‌دهیم و اگر خواستیم انجام نمی‌دهیم، آیا نشنیدی قول خداوند تبارک و تعالی را که این عطای ماست خواستی از آن ببخش یا از بخشش امساک کن بدون اینکه مورد محاسبه قرار بگیری. [یعنی تشخیص بر عهده‌ی خودتان است که بگویید یا نگویید] (اگر قسمت آخرش را اشتباه ترجمه نکرده باشم؟)

و اینکه قرآن نیازمند تبیین است هم در خود قرآن آمده:

... وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ‌ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُ‌ونَ [النحل، ۴۴]
... و نازل کردیم بر تو ذکر را تا تبین نمایی برای مردم آنچه را که نازل شده به سوی ایشان و باشد که در آن تفکر کنند

بانوی برفی;518189 نوشت:
خوب چرا خدا که تواناییشو داره ... همه ی انسان ها رو مثل امامان معصوم نیافریده ...؟ جوری که بر حقیقت زشتی گناه اگاه باشند؟

پیامبر (ص): اگر مخلوقات گناه نمی کردند باز خداوند موجوداتی را می آفرید که گناه کنند تا از خداوند آمرزش و مغفرت بخواهند و خداوند آنها را ببخشاید زیرا خداوند کریم و بسیار بخشنده است.(نهج الفصاحه)

جناب owari اگر لطف بفرمایند و در اون پس نامه ای هم که نوشتند معنی فارسی عربی ها رو هم بیارند بسی لطف کردند ... :Ghamgin:

[="Arial"][="Black"]

رئوف;518163 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در عصمت پیامبران و امامان باید به این مسئله مهم توجه کرد که عصمت به معنای سلب اختیار نیست. به عبارت دیگر اینکه آنها معصوم هستند به این معنا نیست که نمی توانند گناه کنند و از آنها سلب اختیار شده است بلکه آنها در عین داشتن اختیار مرتکب گناه نمی شوند.
برای فهم بهتر این مسئله باید به سرشت عصمت توجه کرد. سرشت و ذات عصمت سلب اختیار نیست بلکه ذات عصمت از معرفت است. فردی که معصوم است، دارای درجه خاصی از معرفت است. همان طور که ما نسبت به یک لیوان سم شناخت و معرفت داریم و می دانیم که برای ما کشنده و مهلک است، معصوم نیز حقیقت گناه را دریافته است و می داند که چقدر کشنده و مهلک است و همان طور که هیچ انسان سالمی، سم نمی نوشد، معصوم نیز مرتکب هیچ گناهی نمی شود و این عدم ارتکاب نه از روی بی اختیاری بلکه از روی شناخت حقیقت گناه است که مانند پرتاب شدن انسان به دره است.

با توجه به این مسائل، مقایسه معصوم با فرشتگان صحیح نیست زیرا معصومان نیز اختیار دارند در حالیکه فرشتگان چنین نیستند.

مطلب پایانی این است که راه رسیدن به درجات بالاتر معرفتی برای انسان فراهم است و انسان می تواند با عمل کردن به آنچه که بدان علم دارد و نیز در پی علم بودن نسبت به اموری که به آنها علم ندارد، معرفت خود را ارتقاء دهد و به حدی برسد که او نیز حقیقت گناه را که امر مهلکی است دریابد و از این رو از گناه دوری کند.

موفق باشید

سلام پیرو سخنان شما
خدا فرشته ها رو از خرد وبدونه شهوت آفریده و حیوانات رو پر از شهوت و بدونه خرد آفریده اما انسان را از خرد و شهوت آفریده لذا اگر آدم به سمت خرد خود سوق پیدا کند مقامش بالاتر از فرشتگان است و اگر به سمت شهوت رو کند مقامش از حیوانات هم پائین تر است[/]

[="Arial"][="Black"]

مهدی بیا مهدی بیا;520683 نوشت:
پیامبر (ص): اگر مخلوقات گناه نمی کردند باز خداوند موجوداتی را می آفرید که گناه کنند تا از خداوند آمرزش و مغفرت بخواهند و خداوند آنها را ببخشاید زیرا خداوند کریم و بسیار بخشنده است.(نهج الفصاحه)

به روز محشر شرمنده از آنم که اندر خور رحمت او گناه نکردم:Cheshmak:[/]

sina178s;520641 نوشت:
با سلام
1 - دوست گرامي بنده نيز مي دانم موضوع بحث تاپيك تحريف قران و كتابمقدس نيست شما مدعي شديد و بنده پاسخ دادم گرچه شما براي تهمت خود در مورد تحريف كتابمقدس هيچگاه سند تاريخي ارائه نكرديد بغير از مغايرت آن با پيش فرض هاي غلطي كه در همين تاپيك هم اشاره نموديد
2 - در همين بخش دلايل شما چندين مغلطه ناشي از پيش قضاوت وجود دارد
الف - چه كسي مدعي شده پيامبر بايد معصوم باشد؟ تورات يا انجيل يا قران؟؟؟ يا موسي يا مسيح يا ساير انبيا يا محمد ؟؟؟؟ يافقط قرائت غلط شما از قران؟؟؟ وقتي دليلي نقلي از كتب ديني بر ادعاي شما نيست و برعكس دليل و سند كافي از تورات و انجيل و قران موجود است كه انبيا معصوم نيستند اصرار شما بر اين امر صرف دلايل واهي چيست؟
3 - چه كسي مدعي شده است كه نوح پيامبر بوده؟ ايا خود نوح چني ادعايي داشته است؟ چه كسي گفته او الولعزم بوده؟ خود او؟ عزم او چه بود؟ پيام او چه بود؟ ايا ادعاي رهبري مردم را داشت؟ شريعت او كجا مكتوب است كه بر اساس آن شريعت و قانون شما او را گناهكار ميناميد؟ خط كش شما يك مغلطه پر ملغمه است كه از آن هيچ نتيجه اي بر نمي آيد كه با واقعيات نقلي موجود سازگار باشد - شما كه بر خلاف انجيل و تورات و قران مدعي مطلبي هستيد بايد علاوه بر دلايل عقلي بسيار ضعيفي كه ارائه كرديد دليل نقلي از كتب ديني هم ارئه كنيد
4 - ابزار قوي انبيا معجزات آنها بود و نه اعمال يا حرف هايشان - چه اغلب انبيا نه افرادي شريف و شناخته شده بودند و نه كلامي فصيح داشتند - خدا با تجهيز آنها به معجزات به ادعايشان مشروعيت و حجت ميداد و ميدهد ونه با جانماز ابكشيدن - اعتبار كلام انبيا هم خود خدا و معجزاتش بود و نه صدق و پرهيزگاري نبي
5 - اگر لزوم رهبري جامعه و ابلاغ پيام نياز به معصوم دارد امروز اين وظيفه به عهده كدام نبي است كه منو شما به ايشان مراجعه كنيم تا رفع اختلاف شود؟ به قبر آن حضرات ؟ يا اينكه جامعه ما امروز ديگر نياز به رهبري الهي ندارد و مقطعي از تاريخ بود و تمام شد؟ كدام رهبر ديني عصر حاضر است كه معصوم باشد؟ يكي را سراغ داريد؟ شرط و شروطي كه به ظاهر عقلي بيان ميكنيد دو نتيجه بيش ندارد يا بن بست در كار انبيا و يا غلو و شرك در مورد انبيا


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، جناب سینای عزیز، چند مطلب:

- چرا بحث را بیهوده تطویل می کنید؟ مطلب بنده مشخص بود، اینکه عقل حکم می کند، پیامبر معصوم باشد و فعلا هیچ دلیل دیگری از کتاب و سنت ارائه نکرده ام.

- حضرت داوود و حضرت نوح پیامبر هستند و این مسئله تصریح قرآنی است نه قرائت غلط من از قرآن.

- از نظر شما رفتار و کردار پیامبر هیچ نقشی در رسالت او ندارد و صرفا کافی است که پیامبر پیام الهی را بگیرد و به مردم بدهد. این یک تصور بسیار خام و غیر قابل قبول است. مگر پیامبر جادوگر است که مردم به صرف دیدن یک امر خارق العاده تابع محض او شوند؟ آنچه که مردم را به سوی محمد(ص) و عیسی (ع) جذب می کرد، رفتار نیکوی آنها بود تا جایی که در قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ (1) به سبب رحمت خداست که تو با آنها اينچنين خوشخوی و مهربان هستی اگرتند خو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند. در این آیه به روشنی به نقش رفتار و منش پیامبر در جذب مردم به ایشان اشاره شده است. حال اینکه شما معتقد هستید که رفتار پیامبر اساسا مهم نیست، نه تنها با عقل همخوانی ندارد بلکه با نگاه اسلامی نیز همخوانی ندارد.
در نگاه اسلامی دعوت از دیگران صرفا با گفته و زبان نیست بلکه این هدایت اساسا با الگو برداری از رفتار و اعمال شخص هدایت کننده اتفاق می افتد، چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است که: کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم (2) با غیر زبان هآیتان مردم را دعوت کنید. به معنای آنکه با رفتار و اعمال خود، زیبایی های دین را به دیگران نشان دهید و نه با صرف سخن. روشن است که این روش بسیار کارگر تر است و اینکه پیامبری گمان کند که با صرف سخن گفتن وظیفه ابلاغ خود را انجام داده است، صحیح نیست. به طور مثال فرض کنید که پیامبری بگوید که به من وحی شده است که شراب نخورید، پس ای مردم شراب نخورید. در حالیکه فردای همان روز مردم ببینند که همین پیامبر شراب می نوشد، آیا سخن او دارای اعتبار است؟ آیا مردم از او پیروی می کنند؟ حکم عقل در این میان چیست؟

- اینکه پیامبر انسان متخلقی باشد و به گفته های خود ملتزم باشد، نامش "جا نماز آب کشیدن" نیست و این هم از بد اخلاقی های شماست که هنگامی که استدلالی ندارید، چنین به مسموم کردن فضا روی می آورید.

- از نگاه شیعه، پس از پیامبر آخرین، دوران امامت سر می رسد که آنها نیز معصوم اند و ما در دوران غیبت آخرین امام معصوم هستیم، فردی که در صورت حصول شرایط ظهور خواهد و ما امکان مراجعه مستقیم به ایشان را خواهیم داشت.

موفق باشید

1. آل عمران 159
2. کافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365، ج 2، ص 78

بانوی برفی;520669 نوشت:
سلام خدمت جناب sina178s
من نمیخوام بحث کنم با شما ...
ولی با حرفاتون یه سوالاتی برام پیش اومد ... با اجازه میپرسم
فقط قبلش شما عرض کردید که محمد صلوات الله علیه و اله و موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام و حضرت لوط و نوح و ابراهیم و... پیامبر نیستند ... وفقط حامل پیام خداوندند ... پس بااجازه من به به انها واسطه میگم بین خدا و مردم (حالا شاید از نظر شما اینم غلط باشه؟)
1-کسانی مثل لوط و عیسی و موسی و... که نامشان در کتابمقدس-طبق چیزی که تا اینجا فهمیدم- وجود داره...خوب چرا وجود داره؟اگه حتی در عصمت هم فرقی با مردم عادی ندارن و شاید حتی در بعضی موارد بدتر هم باشند ...پس چرا خداوند در کتاب هایی که به واسطه های خودش نازل کرده نام انها رو اورده؟ایا خدا در کتابی که سخنان خودش هست با مردم، چیزهای بیهوده میگه؟یا اینکه همچین مواردی رو اورده تا ما عبرت بگیریم و انجام ندیم؟یا اینکه با اوردن همچین مواردی ما رو تشویق به انجام اون کارا میکنه؟
2-ایا واقعا تنها تفاوت واسطه ها با مردم عادی در حب و علاقه و دوستی به خدا بوده ؟ یعنی اگه من عاشق خدا باشم واسطه ی میان خدا و مردم میشم؟بعد معنای دوستی پس یعنی چی؟پیامبری که -طبق چیزی که جناب رئوف از کتابمقدس اورده بودن- چنین کاری رو انجام میده دوست خدا و واسطه اوست؟ بعد من و کسان دیگری که این گناهان رو انجام نمیدیم باید بشری عادی باشیم؟به نظر من دو حالت وجود داره 1-پس مقام من و اون بقیه که چنین کاری رو انجام نمیدیم خیلی باید بالاتر باشه 2-خداوند به هیچ وجه عادل نیست که همچین کسانی رو واسطه و دوست خود قرار میده و امثال من و بقیه رو نه ... البته یه حالت دیگه ام وجود داره که خودم شرمم میاد بگم ولی سوالی که پیش اومد (با عرض معذرت از محضر دوستان و خدا) : پس خدا هم پاکی و عصمت رو دوست نداره و براش اهمیتی نداره ... پس خودش هم پاک نیست ...
3-اینم فکر کنم مربوط به سوالات بالا بشه ولی بازم میگم ... اگه نوح و لوط و سلیمان پیامبر نبودند ... پس کی بودند؟
اگه سلیمان به عنوان پیامبر عصمت نداشته ... پس دلیل چنان پادشاهی باشکوهی که داشته که باد و حیوانات در اختیارش بودند ... چی بود؟

با سلام
قبل از هر چيز بايد بگويم كه تعريف شما و تعريف ما از انبيا يكي نيست شما همه را با يك چوب رانديد ايراد ما اين است كه شما اسم همه كساني را كه در كتابمقدس و در قران امده پيامبر ميدانيد و همين طور آنها را به اولعزم و معمولي تقسيم كرديد ما چنين تعريفي نداريم
1 - تمام كساني كه شما ميشناسيد اگر قبل از موسي بودند پيامبر نيستند نظير ابراهيم - اسحاق و يعقوب يا يوسف و يا نوح يا خنوخ و غيره - آنها پاتريارك يا پدران قوم هستند كه محترم و مكرم هستند چون اجداد قوم يهود هستند كه دنبال كسب رضايت و بركت از خداي حقيقي بودند - در زمان پاتريارك ها شريعتي نبود كه شما كسي را به خاطر ارتكاب عملي فاسق يا فاجر بناميد چون جايي كه شريعت نيست گناه و سر پيچي هم معني ندارد در زمان پاتريارك ها محض ايمان به خداي واقعي و عدم پرستش بت موجب رستگاري و خشنودي خدا بود و نفي كارهاي بت پرستان نوعي اطاعت از خدا بود تا اينكه در زمان موسي شريعت وضع شد
2 - دوست گرامي نبوت امري است كه از طرف خدا معين ميشود و با حكمت خدا و شرط آمادگي شما يا هر كسي شرط كافي نيست
3 - سليمان و پدرش داوود نبي نبودند نبي در يهود به كسي گفته ميشود كه زندگي خود را مشغول تعليم و انجام امور ديني ميكند و خدا در زمان و ماموريتي كه خود ميداند آنها را بكار ميگيرد تا پيامي به خود انبيا يا به فردي خاص و يا به عامه مردم برساند - ياد آوري ميكنم كه مردم عادي هم ميشود كه نبوت كنند ولي در موارد خاص و مسائلي خاص - فقط يك نكته را يادآوري كنم كه انبيائي كه شما از آنها به عنوان الوالعزم ياد ميكنيد از نظر ما غلط است مثلا نوح يا ابراهيم پدران قوم بودند موسي نبي شريعت و نجات قوم يهود از اسارت مصر بود و مسيح پسر خداست و محمد هم نبي نيست بزگترين نبي از نظر مسيح يحيي يا يوحناي تعميد دهنده بود
افرادي نظير لوط اصلا پيامبر نيستند و اگر اسم كسي نظير فرعون و .... در كتابمقدس است دليل بر مقدس يا نبي بودن آنها نيست

owari;520672 نوشت:
سلام،
برادر حقیر کاری به نقل از کتب مقدس یا قرآن ندارم، بحثمان عقلی بود، اگر به قول شما انبیاء گناهکار بودند (اگرچه گناهان نسبت داده شده به انبیاء نمونه‌ی فسق و فجور و فساد در زمین است ولی فکر کنید که نیست و در حد من و شما گناهکار باشند) ولی در عین حال به قول شما دوست خدا بودند

می‌شود بفرمایید به چه دلیل باید حرفشان را گوش داد؟ اصلاً فرض کنید که با معجزه هم صدق کلامشان اثبات شد که از طرف خدا هستند وقتی خودشان نافرمانی خدا را می‌کنند و باز دوست خدا هستند چه لزومی دارد که دیگر بندگان خدا نافرمانی خدا را ترک کنند؟ وقتی می‌شود بد بود و باز دوست خدا بود چرا باید به خود زحمت داد که خوب باشیم؟ کاسه‌ی داغ‌تر از آش؟ ممکن است بگویید که تنها گناهی که مانع دوستی خدا می‌شود شرک و کفر است ولی به نظر شما تنها آموزه‌ی انبیاء توحید بوده است؟ حضرت موسی علیه‌آلسلام نعوذ بالله قتل انجام داده باشد و دوست خدا باشد پس ما هم می‌توانیم قتل انجام دهیم آن وقت در جامعه سنگ روی سنگ باقی می‌ماند؟ حضرت نوح علیه‌السلام نعوذ بالله زنا کرده باشند و باز دوست خدا باشند چه چیز حقیر را منع کند از اینکه زنا نکنم؟ حضرت یوسف علیه‌السلام تهمت دزدی به برادران خود زده باشد که جام پادشاه را گم کرده‌ایم و لابد شما برداشته‌اید و باز دوست خدا باشد چه چیزی منع می‌کند حقیر را که به شما هر تهمتی خواستم نزنم؟ مثال بسیار است چه از کتب شما و چه از ظاهر قرآن که وسیله‌ی فتنه‌جویان شده است ... همینکه بگوبم به خدا اعتقاد دارم کافیه و دوست خدا خواهم بود اگرچه هر غلطی که خواستم انجام دهم؟ این عاقلانه است؟ به نظر حقیر اینها فقط حرف کسانی است که می‌خواهند گناه کنند و آنرا اینطور توجیه می‌کنند که فرستادگان خدا هم انسان‌های منزه از گناهی نبوده‌اند ... برگزیدگان خدا هم مثل ما بودند و در وضعیت‌های مشابه گناه می‌کردند پس به ما ایراد نگیرید ... این یعنی حجت بر مردم با چنین انبیائی تمام نمی‌شود و در قیامت نمی‌توان از گناه گناهکاران بازخواست کرد و عدالتی نباید در قیامت بر اساس گناهان انجام داد ... که خوب با بدیهیات اعتقادات دینی هم سازگار نیست ...

بحث دیگر، اگر پیامبران مثل همه‌ی افراد دیگر بودند آنوقت چرا خداوند آنها را برگزید؟ یا شاید معتقد هستید که خداوند تاس انداخته و یک نفر را همینطوری اتفاقی برگزیده و فقط با معجزه رسالتش را اثبات کرده است؟ لابد اولین آزمایش خدا هم این بوده که معجزه‌ای بیاورد که مردم باورشان بشود از آدمی گناهکار باید تبعیت کنند؟

همچنین:

با سلام
دوست عزيز نميدانم شما چرا همه چيز را سياه يا سفيد مي بينيد - اگر كسي معصوم نيست فاسق و فاجر است؟ اگر كسي گناه كند و توبه كند و خدا او را بيامرزد ايا فاسد است؟ اگر بحث عقلي شما اين است عقل بنده بيش از اين بكار شما نمي آيد
با اين حال اگر دنبال توجيهي براي اعمال خود هستيد و يا اينكه تراشيدن عمتي كه وجود خارجي ندارد اختيار با خودتان است عصمت كسي چه نبي باشد چه امام يا فرد معمولي نافي عدالت خداست

سلام علیکم و رحمه الله

بله این جمله صحیح است که تا زمانی که شریعت نیست پس نه کار خیر معنی دارد و نه گناه . درست مثل اینکه بگوئیم چون قانون نیست قانون مندی و بی قانونی هم نیست

ولی اگر کسی بیاید شریعت منزل ( شریعتی که از طرف خدا تبئین شده ) را بنا بردلایلی حذف کند با این توجیه که اگر شریعت حذف شود گناه هم حذف میشود

آیا غیر از این است که این راه حل عوام فریبی است ؟ مگر پس از حذف شریعت گناه هم با شریعت حذف میشود ؟

یاحق

با سلام

جناب رئوف - كارشناس محترم

دوست عزيز
بنده قصد تطويل بحث را ندارم اين شما هستيد كه به هيچيك از ادله بنده و حتي ايات قراني پاسخي نداديد
شما جوري از معجزه اسم مي بريد كه گويا نبي از جانب خودش و براي اثبات مدعاي خود معجزه ميكند كه جادوگري باشد يا نباشد - خير دوست عزيز - معجزه از جانب خدا و توسط خدا براي اثبات منبع پيام نبي است وگرنه بسياري از انبيا كشته شدند و براي خود معجزه اي هم نكردند
اگر خدا نگفته شراب نخوريد چگونه خوردن آن گناه و فسق و فجور ناميده ميشود - ايا شما در باره شراب در قران نخوانده ايد - ايا ايه
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوّاً غَفُوراً }النساء43
را نخوانده ايد؟؟؟؟؟شما بر فرض درستي ادعاي قران چگونه نسبت گناه به انبيا ميدهيد ايا اها اين ايه را ديده بودند؟؟؟
از انجا كه هيچ پاسخي منطقي به ادله خود نديدم بحث را ادامه نمي دهم اما اين سوالات كماكان باقي است
1 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چه امتيازي به افراد معمولي دارد؟
2 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چگونه ميتواند الگوي افراد غير معصوم باشد؟
3 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چگونه ميتواند عدالت خدا را توجيه كند
4 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است و گناه نمي كند ايا اين مثل داشتن سوالات و پاسخ سوالات در كنكور نيست ؟ ايا اين فرد متغلب باز معصوم است؟
5 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است با اين ايات نافي عصمت در قران چه كنيم ؟ ايا قران را حجت اسلام بدانيم يا عقايد ضد قراني شيعه را؟ تكليف ما را روشن كنيد

sina178s;520898 نوشت:
5 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است با اين ايات نافي عصمت در قران چه كنيم ؟ ايا قران را حجت اسلام بدانيم يا عقايد ضد قراني شيعه را؟ تكليف ما را روشن كنيد

عزیز برادر شما تفسیر آیاتی که نقل میفرمائید را نخواندید برایتان شبهه شده که آیات شرابخواری و امثالهم خطاب به پیامبر است .

با سلام

sina178s;520861 نوشت:

1 - تمام كساني كه شما ميشناسيد اگر قبل از موسي بودند پيامبر نيستند نظير ابراهيم - اسحاق و يعقوب يا يوسف و يا نوح يا خنوخ و غيره - آنها پاتريارك يا پدران قوم هستند كه محترم و مكرم هستند چون اجداد قوم يهود هستند كه دنبال كسب رضايت و بركت از خداي حقيقي بودند - در زمان پاتريارك ها شريعتي نبود كه شما كسي را به خاطر ارتكاب عملي فاسق يا فاجر بناميد چون جايي كه شريعت نيست گناه و سر پيچي هم معني ندارد در زمان پاتريارك ها محض ايمان به خداي واقعي و عدم پرستش بت موجب رستگاري و خشنودي خدا بود و نفي كارهاي بت پرستان نوعي اطاعت از خدا بود تا اينكه در زمان موسي شريعت وضع شد

تا قبل از حضرت موسی علیه‌السلام گناهی نبود؟ پس کشته شدن هابیل به دست قابیل گناه نبود؟ ما می‌خواستیم عصمت انبیاء را برای شما اثبات کنیم و لزوم این عصمت را برای تمام شدن حجت خدا بر خلق خدا در هدایت خلق به سوی خدا، شما اصل این هدایت را بردید زیر سؤال،‌ خدا نزدیک به ۴۰۰۰ سال مردم را به خود رها کرده بود که هر کسی هر کاری دلش می‌خواهد انجام دهد و فقط مشرک نباشد؟ راستی خدایی که بتواند به صورت انسان به زمین بیاید و بشود پسر خدا و خود خدا در صورت انسان بفرمایید چرا نتواند در دوره‌ای هم بت باشد که پدران قوم از آن کار نهی می‌کردند؟
بعد از آن ۴۰۰۰ سال هم که حضرت موسی علیه‌السلام آمدند و شریعت را منحصرا برای قوم بنی‌اسرائیل آوردند! حضرت عیسی علیه‌السلام که در ادامه‌ی همان شریعت است! پس یعنی ما هنوز انسان‌هایی هستیم که بت نپرستیم کافی است و موجب رستگاری است؟ این حرف را مسیحیان دیگر هم قبول دارند یا فقط شما قائل به آن هستید؟ خداوند فقط برای قوم بنی‌اسرائیل آن هم از زمان حضرت موسی علیه‌السلام به بعد شریعت آورده است؟ البته مسیحیان امروز اکثرشان از بنی‌اسرائیل نیستند و این خود جای تعجب دارد که چطور به شریعتی گرویده‌اند که برای آنها نبوده است؟

sina178s;520861 نوشت:

3 - سليمان و پدرش داوود نبي نبودند نبي در يهود به كسي گفته ميشود كه زندگي خود را مشغول تعليم و انجام امور ديني ميكند و خدا در زمان و ماموريتي كه خود ميداند آنها را بكار ميگيرد تا پيامي به خود انبيا يا به فردي خاص و يا به عامه مردم برساند - ياد آوري ميكنم كه مردم عادي هم ميشود كه نبوت كنند ولي در موارد خاص و مسائلي خاص - فقط يك نكته را يادآوري كنم كه انبيائي كه شما از آنها به عنوان الوالعزم ياد ميكنيد از نظر ما غلط است مثلا نوح يا ابراهيم پدران قوم بودند موسي نبي شريعت و نجات قوم يهود از اسارت مصر بود و مسيح پسر خداست و محمد هم نبي نيست بزگترين نبي از نظر مسيح يحيي يا يوحناي تعميد دهنده بود
افرادي نظير لوط اصلا پيامبر نيستند و اگر اسم كسي نظير فرعون و .... در كتابمقدس است دليل بر مقدس يا نبي بودن آنها نيست

حضرت یحی علیه‌السلام معجزه‌اشان چه بوده؟ ایشان به عنوان یک فرد معمولی چگونه صدق دعوی خود را به مردم اثبات کردند؟ چطور به مردم فهماندند که از طرف خدا هستند؟

sina178s;520866 نوشت:
دوست عزيز نميدانم شما چرا همه چيز را سياه يا سفيد مي بينيد - اگر كسي معصوم نيست فاسق و فاجر است؟ اگر كسي گناه كند و توبه كند و خدا او را بيامرزد ايا فاسد است؟ اگر بحث عقلي شما اين است عقل بنده بيش از اين بكار شما نمي آيد

ما که می‌گوییم معصوم بوده‌اند، نسبت‌هایی که شما به ایشان می‌زنید هم از نظر ما فساد است، با این حال گفتم که فرض بگیرید گناهکارانی معمولی مانند ما و شما بودند. اما حالا الآن می‌گویید آنها گناه کرده و توبه کرده‌اند. در مورد کسانی مثل ما و شما بله توبه آثار گناه را هم پاک می‌کند ولی این را به انبیاء هم بخواهید تعمیم دهید مثل آن است که شما تمام مراحل تکامل انسان را در انجام ندادن گناه بدانید که این اقل انسانیت است در دین اسلام. بلکه تکامل و رشد روحی مراحلی دارد که شروعش انجام واجبات و ترک محرمات است. مگرنه هر چه انسان درجاتش بالاتر رود عملکرد متفاوتی از او انتظار خواهد رفت: «حسنات الأبرار سیئات المقربین»، نیکی‌های نیکوکاران بدی‌های مقربین است. مقربی که ترک اولی کند از مرتبه‌اش سقوط می‌کند و البته ترک اولی را ما هم برای انبیاء بسیاری قبول داریم و توبه‌ی بسیاری از ایشان هم از این جهت بوده است، اما ظاهراً شما بعد از انکار اصل هدایت برای حدود ۴۰۰۰ سال و بعد منحصر کردن هدایت در قوم بنی‌اسرائیل و همچنان بدون شریعت ماندن باقی اقوام خود انبیائتان را هم انسان‌های معمولی می‌دانید که تکاملشان در حد انسان‌های دیگر است و در راستای هدایت خدا به هیچ رشد روحانی خاصی نرسیده‌اند. در این دیدگاه خداوند انسان‌هایی که همگی مانند هم هستند را در قیامت حاضر خواهد کرد، یک عده به بهشت فرستاده می‌شوند و یک عده به جهنم. در حالیکه در دیدگاه اسلام انسان‌ها مطابق با رشد روحانی که داشته‌اند خودشان ظرفیت بهشت را باید کسب کنند و اگر نتوانستند بکنند خود اهل جهنم خواهند شد. در دین شما پس خدا انتخاب می‌کند که چه کسی را به بهشت بفرستد و چه کسی را نه، اما در دین ما خداوند رحمتش تمام است و این ما هستیم که هر کداممان به اندازه‌ی وسعمان از آن بهره می‌بریم.

sina178s;520866 نوشت:
با اين حال اگر دنبال توجيهي براي اعمال خود هستيد و يا اينكه تراشيدن عصمتي كه وجود خارجي ندارد اختيار با خودتان است عصمت كسي چه نبي باشد چه امام يا فرد معمولي نافي عدالت خداست

عصمتی که نافی عدالت خداست عصمتی است که به این معنی باشد که شخص نمی‌تواند گناه کند، می‌خواهد ولی خدا نمی‌گذارد. این عصمت را ما هم قبول نداریم. شما تعریف ما از عصمت را نمی‌دانید:

owari;518224 نوشت:
شما هم معصوم هستید. اگر به شما بگویند فلانی را بکش نه تنها رویش فکر نمی‌کنید که ساحت خودتان را از آن مبرا می‌دانید. این معنی عصمت است، یعنی حفظ شدن از گناه. برای ما و شما این عصمتمان موردی است و برای معصومین علیهم‌السلام کلی است و ساحت ایشان نه تنها از گناه که از اشتباه هم برکنار است. ولی همانها هم اگر نعوذبالله قصد گناه کنند مجبور به ماندن بر صراط مستقیم نیستند و با اراده‌ی خودشان در راه بندگی خداوند طلایه‌دار هستند.

عصمت انبیاء و ائمه علیهم‌السلام جبری نیست و دقیقاً از روی اختیار خودشان است، خداوند چون به علم لدنی خود می‌دانست که آنها هرگز نافرمانی او را نخواهند کرد ایشان را به رسالت فرستاد، و تازه عصمت از گناه و نافرمانی مخصوص ایشان هم نبوده و بسیاری دیگر هم بوده‌اند که معصوم از گناه باشند.

sina178s;520898 نوشت:
از انجا كه هيچ پاسخي منطقي به ادله خود نديدم بحث را ادامه نمي دهم اما اين سوالات كماكان باقي است
1 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چه امتيازي به افراد معمولي دارد؟
2 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چگونه ميتواند الگوي افراد غير معصوم باشد؟
3 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است چگونه ميتواند عدالت خدا را توجيه كند
4 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است و گناه نمي كند ايا اين مثل داشتن سوالات و پاسخ سوالات در كنكور نيست ؟ ايا اين فرد متغلب باز معصوم است؟
5 - اگر كسي مدعي عصمت تكويني است با اين ايات نافي عصمت در قران چه كنيم ؟ ايا قران را حجت اسلام بدانيم يا عقايد ضد قراني شيعه را؟ تكليف ما را روشن كنيد

تمامی اینها برای این برای شما سؤال هستند که معنی عصمت مد نظر ما را نمی‌دانستید، شاید الآن بهتر متوجه باشید که این عصمت یعنی چه و چرا با عدالت خدا ناسازگار نیست و چرا داشتن آن سبب فضیلت بر افرادی است که از آن بی‌بهره بوده‌اند. با این حال اگر هنوز سؤالی در این زمینه داشتید احتمالاً چون به موضوع تاپیک مربوط است اساتید پاسخگو خواهند بود، ان شاء الله.

[=arial]مضمون صریح بسیاری از روایات است که ائمه صلوات الله علیهم کاملا پاک هستند و حتی در زمان که در رحم مادر هستند نجاست به ایشان اصابت نمی کند .

اما این آیه : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا

شامل هر نوع رجسی اعم از دنیوی و اخروی و جسمانی و روحانی است . رجس از ائمه صلوات الله علیهم دور است . لهذا طبق آیات و روایات اهل بیت صلوات الله علیهم کاملا پاک و به دور از هرگونه پلیدی به دنیا می آیند .

sina178s;520898 نوشت:
اگر خدا نگفته شراب نخوريد چگونه خوردن آن گناه و فسق و فجور ناميده ميشود - ايا شما در باره شراب در قران نخوانده ايد - ايا ايه
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوّاً غَفُوراً }النساء43
را نخوانده ايد؟؟؟؟؟شما بر فرض درستي ادعاي قران چگونه نسبت گناه به انبيا ميدهيد ايا اها اين ايه را ديده بودند؟؟؟

سبحان الله
سلام دوست عزیز
در تورات هم شراب و مسکرات توسط خداوند منع شده چطور میگویید پیامبران پیش نمیدانستند؟
« آنگاه خداوند به هارون گفت: وقتی به خیمه عبادت می روید، هرگز شراب یا مشروبات مست کننده دیگر ننوشید مبادا بمیرید. این قانونی است دائمی برای تو و پسرانت و تمام نسل های آینده ات. شما باید فرق بین مقدس و نامقدس و نجس و طاهر را تشخیص دهید . . . »

سفر لاویان، باب 10، شماره های 8 تا 11

واضح است که خداوند شراب نوشیدن را نامقدس و نجس معرفی کرده

با سلام خدمت دوستان گرامی

چند مطلب به نظر می رسد که مناسب است بیان شود:

- حرمت شراب، معلوم است، و بر فرض در ادیان قبلی حرمت نداشته باشد (که این مسئله قابل تامل است و ظاهرا چنین نیست) منفی بودن آن و غیر قابل قبول بودن آن از سوی یک پیامبر روشن است. پیامبری که چنان مست شود که با دخترانش همبستر شود یا پیامبری که چنان مست شود که فرزندانش او را عریان ببینیند، روشن است که نمی تواند پیامبر باشد. انکار این مسئله مانند آن است که کسی در روز روشن بگوید، خورشیدی نیست. اینکه پیامبر باید چنان وارسته باشد که مردم خوبی های اخلاقی را فراتر از ادعا کردن، در رفتار او مشاهده کنند، امری بدیهی است. حال اگر کسی این امر بدیهی را به راحتی منکر شود، دیگر چه می توان گفت؟

- متاسفانه به پاسخ هایی که بنده و برخی دیگر از کاربران ارائه کردند، توجه کافی نشده است و از همین روست که ممکن است کسی گمان کند که عصمت "امری تکوینی" است.

- در هر صورت، بحث مشخص است و کاربران خود تشخیص می دهند که چه کسی در پی تطویل و به انحراف کشیدن است و چه کسی برای مطلب خود استدلال می آورد.

موفق باشید

[=arial] دوستان بااجازه میون بحث این تاپیک بسته نشه من بی جواب بمونم ...:khaneh:
من فهمیده هام رو استدلال میکنم لطفا اگه نکته ای بود بفرمایید ...
1-خداوند کار بیهوده انجام نمیدهد ... پس در نتیجه در خلقت انسان هم هدفی بوده ... برای رسیدن به این هدف نیازمند الگو هستیم ... الگو باید کامل و درست باشد تا کمل و درست به هدف برسیم ... در نتیجه افرادی باید باشند تا ما رو راهنمایی کنند ... این افراد همون پیامبران و امامان هستند ... پس عصمت و پاکی دارند و از گناه مبرا هستند ... ولی درجاتش فرق میکنه ...
2-ایا چون عصمت دارند نمیتوانند گناه کنند؟خیر،عصمت به معنی سلب اختیار نیست و انها هم با وجود داشتن توانایی گناه ، گناه نمیکنند ... چرا؟چون به ذات گناه اشنایی دارند...چگونه؟چون علم ان را دارند ... چه طور؟ (دقیقا قسمتی که واسه من جا نیوفتاده : جناب رئوف عرض کردند : با عمل به انچه میدانیم مثلا : من میدونم فلان کار بد است ، انجام نمیدهم ... خداوند هم وقتی چنین چیزی را ببیند درهای حکمت و علمش رو به اندازه ظرف وجودی و ایمان قلبی هرکس به روی ان شخص باز میکند ... و ان شخص چیز هایی را هم که نمیداند به انها پی میبرد . خوب من چنین چیزی رو واسه افراد عادی میتونم بپذیرم ... ولی واسه مقام والای امامت نه ... اگر دوستان لطف کنن این مورد رو روشن تر کنند ممنون میشم:Gol:)
3-خداوند به همه چیز اگاه است ... "خبیر " صفت خداوند ... پس چون میدانست که امامان و پیامبران اگر در دنیا هم باشند استعداد این خوبی ها و خوب بودن ها را دارند ، یکسری عنایات ویژه ای هم به ایشان کرد ... ولی در مقابل امتحان های سخت تری هم از ایشان گرفت ... مثال : حضرت علی علیه السلام که به حق بودن خود واقف بودند ولی به دلایلی مجبور به سکوت در برابر عمل ناجوانمردانه دشمنانشون شدند یا امام حسین علیه السلام که بر حق بودن خود واقف بودند و ... و ماجرای کربلا ... پس علم بیشتر مساوی است با امتحان و مسئولیت بیشتر ...

4[=arial]-و چیز دیگه ای که خب کسان دیگری هم به من توضیح دادند و خودمم فکر کردم و به نظرم یه جورایی درست بود این بود که : اگر همه به مقام و مرتبه و درجه اون امام برسند ... پس میتوانند بالاتر از ان هم بروند ... مرتبه امام باید به گونه ای باشد که تو هرچه قدر هم که خوب شدی باز هم بتوانی از امام تقلید کنی تا راه درست رو ادامه بدی ...

[=arial]جناب sina178s ...
ممنون از پاسخ گوییتون ... از دید یک مسیحی معتقد به حرفاتون نگاه کنم با عقاید خودتون (مسیحی هستید؟) شاید قابل قبول باشه ... ولی از دید مسلمان با عقاید خودم قانع ام نمیکنه ... به هرحال ممنون ...
فقط یه سوال اگر قبل از موسی علیه السلام پیامبر نبودند و به قول شما تنها پدران امت بودند و بعد از موسی علیه السلام دین و شریعت به طور کامل امد ... پس قطعا هرچه پیش میرویم باید ادیان کاملترو بهتر بشوند : 1- با توجه به اشنایی بیشتری که ملت ها و مردم با دین و قوانین الهی پیدا میکنند 2- با توجه به بالاتر رفتن ظرفیتشان برای پذیرش احکام و علوم الهی ... پس در نتیجه اسلام باید کامل ترین باشه ... من متوجه نشدم چرا عرض کردید حضرت محمد صلوات الله علیه و اله پیامبر نیستند ؟
و یکی دیگه اینکه ... دقیقا مشکل اون ایه ای که عرض کرید چیه از نظرتون؟

بانوی برفی;521026 نوشت:
[=arial]
من فهمیده هام رو استدلال میکنم لطفا اگه نکته ای بود بفرمایید ...
1-خداوند کار بیهوده انجام نمیدهد ... پس در نتیجه در خلقت انسان هم هدفی بوده ... برای رسیدن به این هدف نیازمند الگو هستیم ... الگو باید کامل و درست باشد تا کمل و درست به هدف برسیم ... در نتیجه افرادی باید باشند تا ما رو راهنمایی کنند ... این افراد همون پیامبران و امامان هستند ... پس عصمت و پاکی دارند و از گناه مبرا هستند ... ولی درجاتش فرق میکنه ..


[=arial]
سلام علیکم،
برای رسیدن به خدف خداوند نیازمند الگو نیستیم و راه مشخص باشد کافی است، اما داشتن الگو حجت را بر خلق‌الله تمام می‌کند که این نقشه‌ی راه یک نقشه‌ی تخیلی نبوده و قابل رفتن بود، یک عده رفتند و رسیدند اگر شما نرسیدید بخاطر این است که نرفتید. مثال معروفش این است که هر کسی که در قیامت بگوید من چون زیبا بودم شرایط گناه برایم مهیا شد خداوند حضرت یوسف علیه‌آلسلام را برایش می‌آورد که پس چرا این بنده‌ی ما گناه نکرد در حالیکه هم زیباتر بود و هم شرایط گناه برایش فراهم‌تر؟ اگر کسی بگوید خانواده‌ام خوب نبودند خداوند برایش حضرت موسی علیه‌السلام و حضرت ابراهیم علیه‌السلام را مثلاً شاید بیاورد که سرپرست یکی فرعون بود و سرپرست دیگری آذر بت فروش، و ... . پس عصمت و الگو بودن انبیاء و امامان در جهت اتمام حجت است. بدیهی است که در هر زمانی باید حداقل یک حجت خدا باشد که کسی نگوید در ان زمان‌ها آنطور بود ولی زمان ما فرق دارد و الآن دیگر گناه مثل نقل و مبات کالای رایج کوچه و بازار شده و نمیشود بهش مبتلا نشد.
این از باب لزوم عصمت ایشان، اگرچه لزوم وجود عصمت در آن بزرگواران محدود به همین یک دلیل هم نیست. ایشان اگر عارف و عالم بودند شاید الگو بودنشان کافی بود ولی ایشان مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر دارند و بزرگترین معروف توحید است و بعد سایر ارزش‌های الهی و بزرگترین منکر هم شرک و کفر است و بعد سایر پلیدی‌ها. ایشان در هدایت خودشان به سوی خوبیها باید ابتدا خودشان خوب باشند مگرنه مردم خواهند گفت حرفت را باور کنیم یا عملت را؟ پس خداوند اگر بخواهد هدایت از طرف خودش کامل باشد و اگر نقصی در هدایت یافتن هست فقط در طرف افرادی باشد که مخاطب پیام او هستند (کوتاهی از طرف خدا نباشد) به ناچار افرادی باید به رسالت فرستاده شوند که قول و عملشان سازگار باشد و اگر قولشان دستور به دین خداست باید عملشان هم به آن منطبق باشد که باز یعنی عمل به تمام واجبات و ترک کامل محرمات. باز می‌شود عصمت. این حتی در مورد نیات که فعل قلب است (در مقابل اعضای دیگر) هم مطرح است و درست بودن صورت عمل کافی نیست به دلیل آثاری که در نیت هست که البته بیانش به طول خواهد کشید (آثار تکوینی هم در خود شخص و هم در عملکرد کل عالم وجود، اگر اشتباه نفهمیده باشم؟). در مجموع با این رویه هم می‌شود لزوم عصمت انبیاء را اثبات نمود.

بانوی برفی;521026 نوشت:
[=arial]
2-ایا چون عصمت دارند نمیتوانند گناه کنند؟خیر،عصمت به معنی سلب اختیار نیست و انها هم با وجود داشتن توانایی گناه ، گناه نمیکنند ... چرا؟چون به ذات گناه اشنایی دارند...چگونه؟چون علم ان را دارند ... چه طور؟ (دقیقا قسمتی که واسه من جا نیوفتاده : جناب رئوف عرض کردند : با عمل به انچه میدانیم مثلا : من میدونم فلان کار بد است ، انجام نمیدهم ... خداوند هم وقتی چنین چیزی را ببیند درهای حکمت و علمش رو به اندازه ظرف وجودی و ایمان قلبی هرکس به روی ان شخص باز میکند ... و ان شخص چیز هایی را هم که نمیداند به انها پی میبرد . خوب من چنین چیزی رو واسه افراد عادی میتونم بپذیرم ... ولی واسه مقام والای امامت نه ... اگر دوستان لطف کنن این مورد رو روشن تر کنند ممنون میشم:Gol:)

اصل اطاعت از خداوند تعبدی بودن ان است، یعنی از روی علم ترک گناه نشود،‌ با اینکه به نظرمان انجام آن گناه دلنشین و خواستنی است چون دستور خدا بر ترک آن است و خدا بودن خداوند را هم قبول داریم باید گناه را ترک کنیم. این مسأله تا حدودی در انبیاء هم هست، اما نه به طور کامل. مثلاً در مورد گناهان معمول بله چه بسا اینطور باشد، اما توجه داشته باشید که گاهی یک ترک اولی اثری بر زندگی انبیاء داشته است که برای خیلی از گناه‌های ما هم چنان عقوبت‌هایی قرار داده نشده است. حضرت یوسف علیه‌السلام از خدا یک لحظه غافل شدند که این گناه نیست، ولی ترک اولی است و نتیجه‌اش ۷ سال زندان بیشتر بود. یعنی خدا از ما خواسته گناه نکنیم و ما باید تعبدا گناه نکنیم تا کم‌کم سطحمان بالاتر رود، هرچه هم که بالاتر رویم گناهان سابق برایمان سنگین‌تر خواهد بود و انتظار از ما بالاتر است، به جایی می‌رسند که از گناه‌های معمول مبرا می‌شوند، تعبدا عمل کردند تا مبرا شدند، چشم برزخی به ایشان داده می‌شود چون خدا می‌داند که آنها دیگر سوء استفاده نخواهند کرد. در چنین مرحله‌ای اگر کسی گناه (نه ترک اولی) کند میشود مثل بلعم باعوراء که در قرآن هم به او اشاره شده دیگر ابلیس دنباله‌روی او شد، یا برصیصای عابد و ... . حالا فرض کنید برخی لازم است که از ابتدا از گناه مبرا باشند، خداوند آن علم را در کودکی به ایشان بدهد، مثل حضرت مسیح و یحیی علیهما‌السلام که در سن پایین به این علم رسیده بودند، یا در واقع خداوند به ایشان داده بود، ایشان اگرچه از گناه مبرا نیستند و هنوز امکانش هست که مثل بلعم باعوراء گناه هم بکنند ولی انتظاری که از ایشان می‌رود دیگر ترک گناه نیست که بگوییم با وجود آن علم خودشان هم میل به گناه ندارند و این خلاف عدالت است، انتظار از ایشان دیگر ترک اولی نکردن است آن هم در سطحی بالا. خداوند کسانی که به ایشان رسالت داده را بسیار سخت‌تر حساب می‌کشد. مثلاً در مورد حضرت سلیمان علیه‌السلام داریم که ایشان اگر اشتباه نکنم ۵۰۰ سال دیرتر از سایر انبیاء به بهشت وارد خواهند شد بخاطر بهره‌ای که در دنیا از متاع دنیایی داشتند ... یا در قرآن هم هست که خداوند از حضرت مسیح علیه‌السلام می‌پرسد آیا تو این قوم را دستور دادی که تو را بپرستند؟ حضرت نمی‌گویند نه من نگفتم، بلکه می‌گویند سبحان الله، یعنی خداوند منزه از آن است که کسی را به رسالت بفرستد که نداند او بندگانش را به انحراف دستور خواهد داد. خداوند به حضرت لقمان علیه‌السلام هم نبوت را عرضه کرد و ایشان نپذیرفتند و استدلالشان اینطور بود اگر اشتباه یادم نباشد. ایشان به خداوند عرض کردند که خدایا اگر این امر را بر من واجب کنی می‌پذیرم ولی اگر به اختیار خودم باشد نمی‌پذیرم و این از روی حکمت زیاد این مرد بزرگ بود که می‌دانستند اگر خداوند چیزی را بر کسی واجب کند خودش هم کمکش می‌کند، اما اگر کسی به خواست خودش وارد میدان شود و مسؤولیتی را بپذیرد باید خیلی بیشتر مراقب باشد. وقتی بدانید که نذرهای معمولی اشکالی ندارند ولی نذرهای سنگین که انسان چیز سنگینی را بر خودش واجب کند در اسلام کراهت دارد آن وقت بهتر متوجه می‌شوید که چرا حضرت لقمان علیه‌السلام هم از پذیرفتن نبوت اختیاری سر باز زدند.

شلن اهل بیت علیهم‌السلام اما از تمامی این بزرگواران صاحب نبوت و رسالت و وصایت بالاتر است، در زیارت جامعه‌ی کبیره داریم که:
... أَنْتُمُ ... الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ ... وَ إِیَابُ الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَکُمْ وَ آیَاتُ اللَّهِ لَدَیْکُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِیکُمْ وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَکُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَیْکُمْ ... وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیْکُمْ
... شمایید ... باب آزمایش مردمان ... و بازگشت خلق به سوی شماست و حساب ایشان برعهده‌ی شماست و فصل‌الخطاب نزد شماست و نشانه‌های خدا در پیشگاه شماست، و عزائم او در شماست و نور و برهان او نزد شماست و امر او به سوی شماست ...

و ایشان در مقام خلیفة‌اللهی هستند به تمام معنا و جانشین خداوند و صاحب شؤون خداوند از طرف خداوند مگر اینکه ایشان هم بنده‌ی خدا و مخلوق او هستند ... مسؤولیتی که بر عهده‌ی ایشان است بسیار فراتر از مسؤولیتی است که بر عهده‌ی هر پیامبر یا فرشته یا مؤمنی است که خداوند قلبش را به ایمان آزمایش کرده باشد اگر امکانات و علمشان هم بیشتر است ...
یا علی

با سلام
با عرض معذرت فراوان ادامه اين بحث بي فايده است - به دلايل زير:

1 - شما دوستان قضاوتي در باره انبيا و داستان انها در تورات ميكنيد در حاليكه حتي يكبار هم تورات و ساير كتب كتابمقدس را نخوانده ايد و صرف شنيده ها و يا روايات دوستان و اساتيد مسلمان خود سخن ميگوئيد كه چنين روايات و تحليلهايي نتيجه اي جز اين ندارد
2 - شما دوستان حتي يكبار هم قران را به فارسي مطالعه نكرديد و من از نحوه استدلال شما از ايات به اين نتيجه رسيدم - وقتي شما تفسير و شان نزول ايات را مثلا در مورد حرمت شراب نمي دانيد كار بر من بسيار دشوار است - چگونه به عنوان يك مسيحي قران را براي شما توضيح دهم و بعد آن را رد كنم ؟ ايا چنين وظيفه و حقي دارم؟ شما هنوز نمي دانيد كه در قران حرمتي بر شراب نبود تا وقتي كه عمر گردن شكسته در حاليكه مست بود يكي از اصحاب را به باد كتك گرفت تا چنين اياتي مثلا نازل شد - وگرنه حرمتي بر شراب نبود؟

شما هم به قران نا اشنا هستيد و هم به سنت و سيره جناب محمد - براي من جاي بسي تاسف و تعجب است كه مرا به نا اشنايي با عصمت اسلامي متهم ميكنيد در حاليكه عصمت تكويني مورد ادعاي شيعه را يا قبول نداريد و يا بيش از آن تمسخر هم ميكنيد در حاليكه مدعي دفاع از تشيع هستيد

3 - شما مدعي هستيد لوط نبي است معصوم است پس زنا بر ايشان يك بهتان است كه يهود وارد كرده اند - پس شما بگوئيد رسالت لوط چه بود؟ معجزه او چه بود؟ تعاليم او كجاست؟ و ...... ؟؟؟؟؟؟؟
4 - من اياتي از قران آوردم كه ادعاي عصمت را براي جناب محمد صريحا نفي ميكند - شما هم يك ايه بياوريد كه بگويد پيامبران يا فقط همان جناب محمد معصوم از گناه و اشتباه است؟ آيا گمان ميكنيد با تخطئه من عصمت ثابت ميشود؟ چرا خود انبيا چنين ادعايي ندارند؟

5 - در جائي كه قانون نيست قانون شكني معني ندارد؟ و جائي كه قانون محدود است جرم در حد همان قوانين موجود موضوعيت پيدا ميكند - شما در الفباي حقوق مدني مشكل داريد چگونه در امور حقوق الهي و جرم و جزا حكم ميدهيد؟ يك زماني فقط ايمان به خداي واحد يعني يهوه دليل ايمان بود؟ ايا شما در اين فقره به ابراهيم معترض هستيد يا به خداي ابراهيم ؟ مثل اينكه شرط قبولي دانش آموز كلاس اول يادگيري الفباي فارسي باشد و حال كه ثابت شد آن فرد القبا را بلد است قبول ميشود - حال شما معترض هستيد كه چرا اين فرد كه مثلا مثلثات بلد نيست قبول شد؟؟؟ هر كس از درسي كه خوانده است امتحان پس ميدهد - ايا اين غير منطقي است؟ فهم اين مساله سخت است؟

6 - بنده با بيان غلط بودن عصمت در تقابل با اسلام و قران نيستم و نه اينكه عقايد اهل سنت را بيان كرده باشم - بلكه اگر عصمت را بپذيريم و يك اصل باشد كل اسلام به هوا ميرود - زندگي اخلاقي خود جناب محمد اولين دليل و مدرك عليه خود او خواهد شد كه صذ البته اين انجمن ظرفيت و توان نقد شخصيت و زندگي اخلاقي او را ندارد

لذا اين پست - اخرين پست اين حقير در اين موضوع است - اميدوارم در ادامه بحث تان موفق باشيد و بنده هم اگر موجب ازردگي خاطر شما شدم عذز خواهي ميكنم

سبحان الله
من هنوز منتظرم آقای سینا به من بگویند اگر شراب در یهود حلال بود و پسندیده چرا یهوه عزوجل به هارون گفت اگر در عمرت شرب خمر کنی تو را میکشم و این کار نجس و نامقدس است و فرمود تمام نسلت نیز باید اینچنین باشند
« آنگاه خداوند به هارون گفت: وقتی به خیمه عبادت می روید، هرگز شراب یا مشروبات مست کننده دیگر ننوشید مبادا بمیرید. این قانونی است دائمی برای تو و پسرانت و تمام نسل های آینده ات. شما باید فرق بین مقدس و نامقدس و نجس و طاهر را تشخیص دهید . . . »

سفر لاویان، باب 10، شماره های 8 تا 11


با سلام خدمت دوستان گرامی

چند مطلب:

- در مورد مطالعه تورات و انجیل باید به این مطلب توجه شود که اگر چه ممکن است برخی یا بسیاری از دوستان این کتب را به صورت کامل مطالعه نکرده باشند ولی بر حسب مورد و نیاز مطالعاتی در این مورد داشته اند. مضافا اینکه این مسئله خود باز به حاشیه بردن بحث است، اینکه کاربران کتاب مقدس را مطالعه کرده اند یا نه، تفاوتی در نقل قولهایی که شد، نمی کند و در هر صورت نقل قول های صورت گرفته، جزئی از همین کتاب مقدس هستند.

- همچنین مطالبی که در مورد اطلاعات دوستان در مورد قرآن مطرح می شود، یک ادعای صرف است.

- اینکه که گفته می شود ما با قرآن آشنا نیستم و بلافاصله گفته می شود که چه کسی گفته که لوط پیامبر است و اگر راست می گویید کتاب و رسالت او چه بود؟ نشان از یک تناقض در گفتار است. از آنجایی که دوستان با معارف قرآنی آشنا هستند به خوبی می دانند که لوط یکی از انبیاء الهی بوده است که در قرآن بارها از او یاد شده است. همچنین در قرآن این مطلب نیز بیان شده است که از پیامبران یاد می کنیم نه اینکه تمام شریعت آنها را به تفصیل بیان کنیم فلذا توقع آنکه اگر مدعی رسالت لوط هستید، پس شریعت او را به تفصیل بیان کنید، توقع به جایی نیست.

- در مورد آیاتی که در آن شبهه این وجود دارد که منافی بحث عصمت باشد، در این سایت بحث ها مفصلی صورت گرفته که می توان به آنها مراجعه کرد. البته این مراجعه طبیعتا در صورتی شکل می گیرد که فرد واقعا در پی حقیقت باشد. به طور مثال می توان به این چند لینک از باب نمونه مراجعه کرد:
http://www.askdin.com/thread14535.html
http://www.askquran.ir/thread41187.html
http://www.askquran.ir/thread32033.html

- اما سوالات ما هم بدون جواب ماند. اینکه اگر ما قائل به عصمت پیامبر نباشیم، آیا می توانیم از میلیاردها انسان در طول تاریخ مثلا 2هزار ساله مسیحیت یا 1400 ساله اسلام، توقع داشته باشیم که برنامه زندگی خود را بر اساس یک انسان که ممکن است اشتباه کرده باشد یا اینکه گناه کار (مثلا دروغ گو) باشد، بنا نهند و تمام زندگی 70 ساله خود را بر اساس آموزه های چنین فردی شکل بدهند. آیا توصیفاتی از که نوح و لوط در کتاب مقدس آمده، مجالی برای اعتماد و اطمئینان به گفته آنها باقی می گذارد؟
به نظر می رسد که نگاه واقع بینانه آن است که پیامبر تنها یک طوطی نیست که پیام الهی را برای انسان ها تکرار کند بلکه او تجلی عملی آنچه می گوید است و باید آنچه به دیگران توصیه میکند را بتوان در عمل خود او دید. پیامبری که خود رطب می خورد و دیگری را از خوردن رطب منع می کند، مورد پذیرش نیست.(به جای رطب هر فعلی دیگری مانند شرب خمر را می توانید قرار دهید.)

موفق باشید

[=arial]سلام
ببینید من خودم قبول دارم که امام باید معصوم باشه ... طبق جایگاهی که امامت در تشیع داره ... هرچی نباشه چندین نفر پیرو او هستند ... پس باید به گونه ای باشه که ما یقین داشته باشیم درهرکاری ازش پیروی کنیم ... و مسئله ای که جا نمیوفته حالا شاید گفته باشند دوستان ... چگونگی یا دادن یا پیدا کردن این عصمت ... درست هضم نمیشه واسه من ... یعنی خداوند به خاطر اینکه با علم بی نهایت خودش میدونست که چنین افرادی انقدر شایستگی دارند که اگر از ازل هم مورد عنایت های ویژه قرار نگیرن باز هم از صراط مستقیم بر نمیگردند... اونها رو امام یا پیامبر قرار داد و همون عنایات ویژه رو هم نسبت به اونها داشت و در عوض سخت تر هم حساب کشید ؟ ... از طرفی دوستمون در توضیح عالم ذر گفتند بسیاری از رفتار و کارهای ما حاصل اعمال ما در عالم ذر هست ... پس چگونه این شایستگی به خدا معلوم شده وقتی ما در عالم ذر زیر دست معصومین تعلیم دیدیم و طبق اعمال اونجا یکسری رفتار هایی رو در این دنیا انجام میدیم ... این یعنی همون که عصمت از ازل به معصومین داده شده که خوب اینجوری بعضی سوالای جناب سینا واسه منم هست و حل نشد ...
خوشحال میشم کارشناس محترم بحث پاسخ بدن :Gol:

بانوی برفی;517478 نوشت:
سلام!
انسان توان گناه کردن دارد و با اینحال اگر گناه نکند مقام بالایی دارد ولی فرشته توان گناه کردن ندارد ...
ما میگوییم امامان ما معصوم اند یعنی هیچ گناهی ندارند ... و قبل از خلقت تمام جهان خلق شده اند ... ایا از بدو خلقت پاک افریده شده اند و مانند فرشتگان توان گناه کرده ندارند؟ میگویند ما هیچ وقت به مقام امام نمیرسیم ... پس مقامشون از ما بالاتره... خوب اگه اینجور باشه یعنی امام کلا خلقتش باما فرق داره ...
به نظر من ما که انسان های عادی هستیم و توان اینو داریم که خیلی از گناهان رو انجام بدیم ولی نمیدیم ... طبق بالا که فرق فرشته و انسان بود ... ایا مقاممون نباید از امام بالاتر باشه ؟
و دیگه اینکه ... خوب خدا که کسانی مثل امامان معصوم ما که اینقدر سرشار از خوبی اند رو افریده ... بقیه انسان ها هم مثل اونها می افرید ...

[="#006400"]هوالعالم
شاید از گودال گناه بیرون امدن کمی سخت باشه
اما گناه نکردن برای کسی که برای اینکار تربیت شده سخت نیست .

تصور کنید
تا 9 سالگی یا 15 سالگی اجازه اینرو دارید که علم و فنی رو بیاموزید و ازون به بعد به کار و درامد بپردازید .
اگر مرشد مثلا اولیای پخته ای داشته باشیم درصد اشتباهات ما در دوران اموزش هم به صفر میرسه ...

کوزه گر قهاری خواهیم شد که اگر بخاطر وضعیت بد ملاط یا چرخ کار در ساخت کوزه مشکلی پیش بیاد
اونرو به گلدان تبدیل میکنیم یا لااقل به حالت گل سالم حفظ میکنیم ...
بهش میگن فوت و فن کوزه گری !

انصافا مرور کنیم ببینیم اولین گناه ما حتی در دوران کودکی از کجا شروع شد ؟
مسبب بزرگترین گناهان ما کدامین گناه به ظاهر کوچک بوده ...
فکر میکنم بیشترش از یک دروغ شروع شده با لذت دور زدنه بزرگتر با ریا قوت گرفته و کم کم ...

ولی باز این گناهان کوچک ما نابخشودنی نیست و از هر جا جلوی ضرر گرفته بشه منفعته و هر چه زودتر بهتر
یعنی ضرر کمتر و منفعت بیشتر ...[/]

بانوی برفی;522134 نوشت:
[=arial]سلام
ببینید من خودم قبول دارم که امام باید معصوم باشه ... طبق جایگاهی که امامت در تشیع داره ... هرچی نباشه چندین نفر پیرو او هستند ... پس باید به گونه ای باشه که ما یقین داشته باشیم درهرکاری ازش پیروی کنیم ... و مسئله ای که جا نمیوفته حالا شاید گفته باشند دوستان ... چگونگی یا دادن یا پیدا کردن این عصمت ... درست هضم نمیشه واسه من ... یعنی خداوند به خاطر اینکه با علم بی نهایت خودش میدونست که چنین افرادی انقدر شایستگی دارند که اگر از ازل هم مورد عنایت های ویژه قرار نگیرن باز هم از صراط مستقیم بر نمیگردند... اونها رو امام یا پیامبر قرار داد و همون عنایات ویژه رو هم نسبت به اونها داشت و در عوض سخت تر هم حساب کشید ؟ ... از طرفی دوستمون در توضیح عالم ذر گفتند بسیاری از رفتار و کارهای ما حاصل اعمال ما در عالم ذر هست ... پس چگونه این شایستگی به خدا معلوم شده وقتی ما در عالم ذر زیر دست معصومین تعلیم دیدیم و طبق اعمال اونجا یکسری رفتار هایی رو در این دنیا انجام میدیم ... این یعنی همون که عصمت از ازل به معصومین داده شده که خوب اینجوری بعضی سوالای جناب سینا واسه منم هست و حل نشد ...
خوشحال میشم کارشناس محترم بحث پاسخ بدن :Gol:


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، چند مطلب:

- اولا همان طور که در پاسخ های قبلی عرض کردم، عصمت از مقوله معرفت است و منافاتی با اختیار ندارد به این معنا که کسی دارای عصمت است، علم والایی به ذات و سرشت گناهان دارد و به همین جهت علی رغم داشتن اختیار به ارتکاب عمل گناه، از آن دوری می کند. مانند ما انسان های عادی که هرگز لیوان زهر را نمی خوریم یا از دره خود را به پایین پرت نمی کنیم.

- این علم و معرفت قابل افزایش است و طبق احادیثی که پیش از این ارائه شدند، انسان با عمل کردن به آنچه که می داند (و تخطی نکردن از حق) زمینه ساز آن می شود که خداوند علم و معرفت بیشتری به او عطا کند و علم او کامل تر شود.

- در مورد اهل بیت نیز این علم دائما در حال ارتقاء است. با این حال با توجه به علم ازلی خداوند نسبت به مخلوقات خود، حداقلی از این معرفت از ابتدا به آنها داده شده است که البته با توجه به محاسبه دقیق تر و سنگین تر اعمال، این کار ناعادلانه نخواهد بود.

موفق باشید

رئوف;522337 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، چند مطلب:

- اولا همان طور که در پاسخ های قبلی عرض کردم، عصمت از مقوله معرفت است و منافاتی با اختیار ندارد به این معنا که کسی دارای عصمت است، علم والایی به ذات و سرشت گناهان دارد و به همین جهت علی رغم داشتن اختیار به ارتکاب عمل گناه، از آن دوری می کند. مانند ما انسان های عادی که هرگز لیوان زهر را نمی خوریم یا از دره خود را به پایین پرت نمی کنیم.

- این علم و معرفت قابل افزایش است و طبق احادیثی که پیش از این ارائه شدند، انسان با عمل کردن به آنچه که می داند (و تخطی نکردن از حق) زمینه ساز آن می شود که خداوند علم و معرفت بیشتری به او عطا کند و علم او کامل تر شود.

- در مورد اهل بیت نیز این علم دائما در حال ارتقاء است. با این حال با توجه به علم ازلی خداوند نسبت به مخلوقات خود، حداقلی از این معرفت از ابتدا به آنها داده شده است که البته با توجه به محاسبه دقیق تر و سنگین تر اعمال، این کار ناعادلانه نخواهد بود.

موفق باشید


[=arial]ممنون ... ولی باز هم پاسخ من نبود ... همون چیزهای قبلی بود ... قبلا هم گفتم که عصمت رو فهمیدم ولی 2تا سوال :
1-اهل بیت مثل انسان های عادی طبق چیزی که شما عرض کردید ( انسان با عمل کردن به آنچه که می داند (و تخطی نکردن از حق) زمینه ساز آن می شود که خداوند علم و معرفت بیشتری به او عطا کند و علم او کامل تر شود.) اونها هم همینگونه عصمت پیدا میکنند؟پس اون تفاوت اصلی که با انسان های عادی دارند که امام یا پیامبر شدند چیه؟اگه به همین شکل باشه که بقیه مردم هم میتونن امام بشن ... به علاوه کسانی مثل امام زمان عج الله و امام جواد علیه السلام که در سن پایین به امامت رسیدند این علم و عصمت چگونه بوده؟
2-گفتم که با توجه به چیزی که در مورد عالم ذر گفته شد ما در عالم ذر تحت تعالیم معصومین بودیم ... این کاملا با چیزی که بالا گفته شد در تضاده ... اگه علم معصومین هم از ازل داده نشده و دائما درحال ارتقاست ... پس قضیه ی عالم ذر که ما تحت تعلیم اونها بودیم چی میشه؟

بانوی برفی;522344 نوشت:
[=arial]ممنون ... ولی باز هم پاسخ من نبود ... همون چیزهای قبلی بود ... قبلا هم گفتم که عصمت رو فهمیدم ولی 2تا سوال :
1-اهل بیت مثل انسان های عادی طبق چیزی که شما عرض کردید ( انسان با عمل کردن به آنچه که می داند (و تخطی نکردن از حق) زمینه ساز آن می شود که خداوند علم و معرفت بیشتری به او عطا کند و علم او کامل تر شود.) اونها هم همینگونه عصمت پیدا میکنند؟پس اون تفاوت اصلی که با انسان های عادی دارند که امام یا پیامبر شدند چیه؟اگه به همین شکل باشه که بقیه مردم هم میتونن امام بشن ... به علاوه کسانی مثل امام زمان عج الله و امام جواد علیه السلام که در سن پایین به امامت رسیدند این علم و عصمت چگونه بوده؟


[=arial]
سلام علیکم،
در مقام پاسخ دادن نیستم، فقط یک نکته و آن اینکه «حسنات
[=arial]الأبرار[=arial] سیئات [=arial]المقربین[=arial]»
بانوی برفی;522344 نوشت:
[=arial]
2-گفتم که با توجه به چیزی که در مورد عالم ذر گفته شد ما در عالم ذر تحت تعالیم معصومین بودیم ... این کاملا با چیزی که بالا گفته شد در تضاده ... اگه علم معصومین هم از ازل داده نشده و دائما درحال ارتقاست ... پس قضیه ی عالم ذر که ما تحت تعلیم اونها بودیم چی میشه؟

یعنی عالم ذر عالم ابتلاء و آزمایش بوده؟ بعید می‌دانم آنجا همه شهادت به یگانگی خدا دادند، برخی زودتر (از فرشتگان حجرالأسود، از سنگ‌ها عقیق، ... از انسان‌ها هم اهل بیت علیهم‌السلام) و برخی دیرتر، برخی با میل و رغبت و برخی به کراهت ... ولی آزمایشی در کار نبوده مگراینکه اشتباه فهمیده باشم، حتی به عقیده‌ی برخی علما اصلاً ما در عالم ذر نبودیم و ظرف‌های وجودی ما بودند ...
حالا ان شاء الله کارشناس محترم پاسختان را می‌دهند، این در حد زیرنویس بود ...

بانوی برفی;522344 نوشت:
[=arial]ممنون ... ولی باز هم پاسخ من نبود ... همون چیزهای قبلی بود ... قبلا هم گفتم که عصمت رو فهمیدم ولی 2تا سوال :
1-اهل بیت مثل انسان های عادی طبق چیزی که شما عرض کردید ( انسان با عمل کردن به آنچه که می داند (و تخطی نکردن از حق) زمینه ساز آن می شود که خداوند علم و معرفت بیشتری به او عطا کند و علم او کامل تر شود.) اونها هم همینگونه عصمت پیدا میکنند؟پس اون تفاوت اصلی که با انسان های عادی دارند که امام یا پیامبر شدند چیه؟اگه به همین شکل باشه که بقیه مردم هم میتونن امام بشن ... به علاوه کسانی مثل امام زمان عج الله و امام جواد علیه السلام که در سن پایین به امامت رسیدند این علم و عصمت چگونه بوده؟
2-گفتم که با توجه به چیزی که در مورد عالم ذر گفته شد ما در عالم ذر تحت تعالیم معصومین بودیم ... این کاملا با چیزی که بالا گفته شد در تضاده ... اگه علم معصومین هم از ازل داده نشده و دائما درحال ارتقاست ... پس قضیه ی عالم ذر که ما تحت تعلیم اونها بودیم چی میشه؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

- در آخرین قسمت از پاسخ قبلی عرض کردم که خداوند بر اساس علم پیشین خود و نیز با توجه به مسئله هدایت انسان ها و نیاز به ارائه الگو برای پیروی، به برخی این معرفت را از پیش اعطا کرده است (مثلا در مورد امامانی که در سن کودکی به امامت رسیده اند).

- این مسئله منافاتی با ارتقاء علم آنها ندارد و علوم آنها نیز ارتقاء پیدا می کند

- برای پیامبر و امام شدن علاوه بر طهارت ذاتی، انتخاب الهی نیز شرط است. هر فردی می تواند به مقامات والای معنوی و طهارت نفسانی برسد ولی برای پیامبر یا امام شدن، باید از سوی خداوند انتخاب شود.

- در مورد مطلب آخر شما هم عرض شد که اینکه علم معصومین از پیش داده شده باشد، منافاتی با ارتقاء همان علم ندارد. آنچه لازم است این است که علم اولیه خطا نباشد که با توجه به اینکه از سوی خداوند اعطاء می شود، خطابردار نیست.

موفق باشید

رئوف;523000 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- در آخرین قسمت از پاسخ قبلی عرض کردم که خداوند بر اساس علم پیشین خود و نیز با توجه به مسئله هدایت انسان ها و نیاز به ارائه الگو برای پیروی، به برخی این معرفت را از پیش اعطا کرده است (مثلا در مورد امامانی که در سن کودکی به امامت رسیده اند).

- این مسئله منافاتی با ارتقاء علم آنها ندارد و علوم آنها نیز ارتقاء پیدا می کند

- برای پیامبر و امام شدن علاوه بر طهارت ذاتی، انتخاب الهی نیز شرط است. هر فردی می تواند به مقامات والای معنوی و طهارت نفسانی برسد ولی برای پیامبر یا امام شدن، باید از سوی خداوند انتخاب شود.

- در مورد مطلب آخر شما هم عرض شد که اینکه علم معصومین از پیش داده شده باشد، منافاتی با ارتقاء همان علم ندارد. آنچه لازم است این است که علم اولیه خطا نباشد که با توجه به اینکه از سوی خداوند اعطاء می شود، خطابردار نیست.

موفق باشید


[=arial]سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
هرچند ممکنه با پرسیدن دوباره این سوال منو بزنین:khaneh:ولی بهتره از اینه که حل نشده باقی بمونه :Nishkhand: دروغ میگم؟
-پس خداوند این علم معصومین رو از پیش داده ... درست؟... پس باز میرسیم سر همون بحث اولیه دیگه ... اینکه این عصمت و معرفت ، از پیش داده شده بود و در واقع معصومین اگاهانیده شده بودند ... مثل کسی که ذاتا نابغه باشه ... با اون کسی که با هوش متوسط بخواد همون چیزایی رو یاد بگیره که اون نابغه هه یاد گرفته ... خوب انصافا کار سخته واسه کدومه؟ما هیچ چشمه ای از حقایقی رو که به اونها نشون داده شده بود ندیدیم ... به ما وحی نشده ... ما حتی خود پیامبر و معصومین رو هم ندیدیم ... ولی ندیده و شاید نفهمیده باید اطاعت کنیم ...
-راجب اون ارتقا که عرض کردید ... خوب سوالی که پیش اومد اینه که اگه علم اونها دائما درحال ارتقاست ... پس اومدیم مثلا معصوم این ماه یه چیز گفت و امر کرد ... ماه دیگه علمش ارتقا پیدا کرد فهمید غلطه ... پس چه جوری من بتونم بی چون و چرا اطاعت کنم؟ به علاوه یعنی علت بعضی تفاوت هایی که ما در رفتار معصومین میبینیم یا درواقع میخونیم همینه؟(هرچند اینم میدونم که شرایط زمانی هر معصوم فرق داره و باید با توجه به شرایط رفتار هرکدوم از معصومین رو بررسی کرد)... و یه به علاوه ی دیگه اینکه چیزی در حال ارتقاست که ناقص باشه ... چیزی که کامل باشه که ارتقا پیدا نمیکنه ... پس میشه گفت بعضی از اتفاقات الان ممکنه حکمش با زمان گذشته و دورانی که پیامبر و معصومین بودند فرق کنه ... چرا؟ چون ممکنه اگه که معصوم زنده میبود تا الان علمش ارتقا پیدا میکرد و یه حکم دیگه میداد ...
- اها و چیز دیگه اینکه عرض کردید خداوند بر اساس علم خودش به برخی معرفت از پیش تعیین کرده ... مثل امامانی که در کودکی به امامت رسیدند ... خوب این یعنی خداوند بین معصومینش هم فرق گذاشته ... کسی مثل پیامبر پس از 40 سال تازه به مقام امامت و پیامبری برسن و کسی مثل امام جواد علیه السلام در کودکی؟
-و اخریش هم اون شرط الهی برای انتخاب امامت و پیامبری چیه؟ اصن چرا هیچ کدوم از امامان و پیامبران زن نیستند؟ (البته حالا فکر نکنیم منم میخوام امام بشما ... سوال دارم فقط:Nishkhand:)
-و یکی بعد اخریش هم ... اگر کتاب خوبی که راجع به این مسائل توضیحات مناسبی داشته باشه از افرادی که کتاباشون قابل فهم باشه (خیلی نپیچونه) معرفی کنید ممنون میشم ... و اینکه حدیثی ، ایه ای ، روایتی چیزی در این موارد نیست که مستند تر باشه؟

[=arial]ببخشید یه سوال دیگه ...
من یه چند جا دیگه ام سوال کردم یه سوال دیگه که واسم پیش اومد اینه که : امامان هم علم عطایی دارند (توسط خدا داده میشه) ... هم علم اکتسابی دارند ( که به تدریج به دست میارند) ...
1-حالا اون علم عطاییه کی به امام میرسه؟ از بدو تولد و خلقت ... ؟ یا در زمانی که به مقام امامت میرسند؟
2- اون علم اکتسابیه به این معنیه که علمی که از طرف خدا داده میشه به اونها ناقصه و به تدریج باید خودشون کاملش کنن؟ یا نه کامله ولی در زمینه تشریعی و احکام و قوانین خدا ... ولی ناقصه در زمینه تکوینی ...

sina178s;519762 نوشت:
با سلام
همه انسانها گناه كرده اند و ميكنند و خواهند كرد - هيچكس معصوم نيست حتي يك نفر
آنجه از عصمت گفته ميشود صرف اعتقاد فرقه اي است و هيچ سنديت و دليل عقلي وجود ندارد - برعكس سند كافي بر اينكه همه انبيا گناه كرده اند وجود دارد و همه انها مثل بقيه مردم بشري بودند كه براي ماموريتي خاص انتخاب شدند و برتري آنها فقط در دوستي شان با خدا و صداقت شان بوده است

با سلام
جناب سینا اینکه در مسیحیت گنا ه اولیه انسان را علم کردید چون پلوس این را خواست که دلیل نمیشود اسلام سخنی در این باب نداشته باشد
همه این یهودی زاده اشرافی را میشناسند !
شکی نیست که این آموزه (گنا ه اولیه انسان )از جمله تحریفاتی است که در اعتقادات مسیحیت وارد شده است و مخالفت و ناسازگاری آن با عقل امری مسلم است.
به دلیل غير عقلاني بودن تفكر گناه ذاتي و آموزه نجات، این دیدگاه از سوی متفکرین مسیحی نیز مورد نقد قرار گرفته است. از جمله این اشخاص «فلیپ کوئین» (متولد 1940) است که معتقد است وجدان ما می گوید معنا ندارد شخصی برای جبران جرم شخص دیگر جای او را بگیرد و او را از زیر بار تکالیف اخلاقی­اش خلاصی دهد و هرگز نمی­توان مجازات عادلانه جرم یک شخص را بر دوش یک فرد بی­گناه گذاشت.(1)
بر اساس تعاليم و آموزه­هاي اديان الهي و بالخصوص دين اسلام كه تنها دين غير تحريف شده مي­باشد، نيز اين آموزه مردود و غير قابل توجيه است.
چرا كه از نظر اسلام گناهي كه شخص مرتكب مي­شود هرگز به ديگران منتقل نمي شود و هركس مسئول گناه خود مي­باشد و در مقابل آن بايد پاسخگو در پيشگاه خدا باشد و اينكه انسانِ بي گناهي، به خاطر گناه ديگران در رنج و سختي بيفتد، هرگز با عدالت خداوند سازگار نيست.
از سوي ديگر اگر شخص گناهگار از گناه خود توبه كند ديگر نسبت به آن گناه مواخذه­اي نخواهد شد و بلكه گناهان او به حسنات تبديل مي­شود و اين گونه نيست كه گناه كسي ذاتي او شود؛ «كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مي كند و خداوند هميشه آمرزنده و مهربان است.»(2)
«هركس هدايت شود، براي خود هدايت يافته؛ و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است؛ و هيچ كس بار گناه ديگري را به دوش نمي كشد ... .»(3)

1- عقل و اعتقاد دینی ، ص472-474.
2- سوره فرقان ، آيه 70 .
3- سوره اسراء ، آيه 15 .


رضا;523738 نوشت:
چرا كه از نظر اسلام گناهي كه شخص مرتكب مي­شود هرگز به ديگران منتقل نمي شود و هركس مسئول گناه خود مي­باشد و در مقابل آن بايد پاسخگو در پيشگاه خدا باشد و اينكه انسانِ بي گناهي، به خاطر گناه ديگران در رنج و سختي بيفتد، هرگز با عدالت خداوند سازگار نيست.

[=arial]اگر در اسلام هرکس باید در برابر گناه خودش پاسخگو باشه میشه لطفا بفرمایید چرا ما الان در بهشت نیستیم؟ مگه نه اینکه اول حضرت ادم و حوا در بهشت بودند و بعد از ان داستان که می دونید به زمین هبوط کردند؟ اگر این اصلی که گفتید هست پس ما هم الان باید در بهشت میبودیم و درحال ازمایش که ...

بانوی برفی;523039 نوشت:
[=arial]سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
هرچند ممکنه با پرسیدن دوباره این سوال منو بزنین:khaneh:ولی بهتره از اینه که حل نشده باقی بمونه :Nishkhand: دروغ میگم؟
-پس خداوند این علم معصومین رو از پیش داده ... درست؟... پس باز میرسیم سر همون بحث اولیه دیگه ... اینکه این عصمت و معرفت ، از پیش داده شده بود و در واقع معصومین اگاهانیده شده بودند ... مثل کسی که ذاتا نابغه باشه ... با اون کسی که با هوش متوسط بخواد همون چیزایی رو یاد بگیره که اون نابغه هه یاد گرفته ... خوب انصافا کار سخته واسه کدومه؟ما هیچ چشمه ای از حقایقی رو که به اونها نشون داده شده بود ندیدیم ... به ما وحی نشده ... ما حتی خود پیامبر و معصومین رو هم ندیدیم ... ولی ندیده و شاید نفهمیده باید اطاعت کنیم ...
-راجب اون ارتقا که عرض کردید ... خوب سوالی که پیش اومد اینه که اگه علم اونها دائما درحال ارتقاست ... پس اومدیم مثلا معصوم این ماه یه چیز گفت و امر کرد ... ماه دیگه علمش ارتقا پیدا کرد فهمید غلطه ... پس چه جوری من بتونم بی چون و چرا اطاعت کنم؟ به علاوه یعنی علت بعضی تفاوت هایی که ما در رفتار معصومین میبینیم یا درواقع میخونیم همینه؟(هرچند اینم میدونم که شرایط زمانی هر معصوم فرق داره و باید با توجه به شرایط رفتار هرکدوم از معصومین رو بررسی کرد)... و یه به علاوه ی دیگه اینکه چیزی در حال ارتقاست که ناقص باشه ... چیزی که کامل باشه که ارتقا پیدا نمیکنه ... پس میشه گفت بعضی از اتفاقات الان ممکنه حکمش با زمان گذشته و دورانی که پیامبر و معصومین بودند فرق کنه ... چرا؟ چون ممکنه اگه که معصوم زنده میبود تا الان علمش ارتقا پیدا میکرد و یه حکم دیگه میداد ...
- اها و چیز دیگه اینکه عرض کردید خداوند بر اساس علم خودش به برخی معرفت از پیش تعیین کرده ... مثل امامانی که در کودکی به امامت رسیدند ... خوب این یعنی خداوند بین معصومینش هم فرق گذاشته ... کسی مثل پیامبر پس از 40 سال تازه به مقام امامت و پیامبری برسن و کسی مثل امام جواد علیه السلام در کودکی؟
-و اخریش هم اون شرط الهی برای انتخاب امامت و پیامبری چیه؟ اصن چرا هیچ کدوم از امامان و پیامبران زن نیستند؟ (البته حالا فکر نکنیم منم میخوام امام بشما ... سوال دارم فقط:Nishkhand:)
-و یکی بعد اخریش هم ... اگر کتاب خوبی که راجع به این مسائل توضیحات مناسبی داشته باشه از افرادی که کتاباشون قابل فهم باشه (خیلی نپیچونه) معرفی کنید ممنون میشم ... و اینکه حدیثی ، ایه ای ، روایتی چیزی در این موارد نیست که مستند تر باشه؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- پرسیدن سوال به هیچ وجه نامطلوب نیست و بنده از بحث کردن با شما و همه کاربران، خوشحالم زیرا این بحث ها را تلاش در جهت فهم بهتر و عمیق تر از دین می دانم و ان شالله که همه ما از این بحث ها استفاده کنیم.

- مسئله دوم این است که باید در این بحث ها با حوصله باشیم و برای رسیدن به پاسخ همه سوالات خود، عجله نداشته باشیم زیرا عجله کردن با کم شدن دقت همراه خواهد بود. بنابراین اینکه شما چندین سوال مطرح کردید که برخی اساسا به سوال اصلی این تاپیک مربوط نیست، رویه مناسبی نیست زیرا ما را از رسیدن به نتیجه در مورد سوال اصلی باز می دارد. بنابراین لطفا سوالات خود را یک به یک مطرح کنید تا به دقت مورد بررسی قرار گیرد.

- در مورد اینکه علم داده شده به معصومان لطف خاصی در حق اون هاست، پیش از این اشاره شد که این مسئله هنگامی موجب ناعدالتی می شود که از هر دوی این افراد توقع یکسانی برود. در حالیکه چنین نیست. اگر گناهی از سوی یک فرد عادی سر بزند، با اینکه گناه یا حتی لغزشی از یک معصوم سر بزند، دو جزای متفاوت برای آنها در نظر گرفته می شود. این مسئله نه تنها در میان معصوم و غیر معصوم بلکه در میان فرد عادی و فرد عالم نیز وجود دارد، به طور مثال امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: هفتاد گناه جاهل آمرزيده شود پيش از آنكه يك گناه عالم آمرزيده شود.(1)

- مسئله دیگر در مورد ارتقاء علم امام. ارتقاء همیشه به معنای روشن شدن اشتباه علم قبلی نیست. ارتقاء به معنای فهم عمیق تر پیدا کردن است. به طور مثال در مورد قرآن در احادیث بیان شده است که دارای بطون بسیاری است و هرکسی در اندازه فهم خود از معارف قرآنی می فهمد. اگر قرآن را تنها دارای ظاهر و باطن فرض کنیم، مطالب ظاهر قرآن با مطالب باطن آن منافاتی ندارد و باطن صورت عمیق ظاهر است. به عبارت دیگر مفاهیم باطن قرآن منافی با ظاهر قرآن نیستند بلکه مرتبه عمیق تر آن هستند. در مورد بطون قرآن نیز مسئله به همین نحو است یعنی بطن 2 منافی بطن 1 نیست بلکه مرتبه عمیق تر آن است.
با توجه به این مطلب چنین نیست که علم قبلی امام در صورت تکامل و ارتقاء، اشتباه بوده باشد بلکه به دلیل عصمت چنین فرضی مطرح نیست و مسئله تنها در مورد عمیق تر شدن معلومات است.

- اینکه حکم برخی احکام با تغییر اوضاع عوض شود، بحث مفصلی است که در باب فقه و اصول فقه باید انجام شود و برای دور نشدن از موضوع اصلی، از آن صرف نظر کنیم. شما نیز اگر مایل اید در مورد آن بحث کنید، می توانید به صورت سوالی مجزا آن را طرح کنید.

- اینکه پیامبر در چهل سالگی به نبوت رسیدند و امام جواد در کودکی به امامت رسیدند، به معنای فرق گذاشتن بین بندگان نیست بلکه شرایط زمانی هر کدام و شرایط جامعه ای که در آن زندگی می کردند، چنین اقتضا می کرده است.

- در مورد اینکه چرا از میان زنان امام انتخاب نشده است، نیز باید به صورت مجزا بحث کنیم و مطرح کردن آن در این تاپیک، این بحث را به انحراف می کشد.

- در مورد کتاب هم پیشنهاد می کنم به کتاب نبوت از شهید مطهری مراجعه کنید.

موفق باشید

1. الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1362 ه ش، ج 1، ص 47.

بانوی برفی;523712 نوشت:
[=arial]ببخشید یه سوال دیگه ...
من یه چند جا دیگه ام سوال کردم یه سوال دیگه که واسم پیش اومد اینه که : امامان هم علم عطایی دارند (توسط خدا داده میشه) ... هم علم اکتسابی دارند ( که به تدریج به دست میارند) ...
1-حالا اون علم عطاییه کی به امام میرسه؟ از بدو تولد و خلقت ... ؟ یا در زمانی که به مقام امامت میرسند؟
2- اون علم اکتسابیه به این معنیه که علمی که از طرف خدا داده میشه به اونها ناقصه و به تدریج باید خودشون کاملش کنن؟ یا نه کامله ولی در زمینه تشریعی و احکام و قوانین خدا ... ولی ناقصه در زمینه تکوینی ...

با سلام مجدد

اگرچه این سوال شما بیشتر به بحث علم امام مربوط است تا بحث عصمت ولی اجازه دهید مباحث قبلی که مطرح کردید به نتیجه برسد و سپس به سوالات دیگری که به موضوع اصلی مربوط است بپردازیم.

موفق باشید

سلام

رئوف;523838 نوشت:

- در مورد اینکه علم داده شده به معصومان لطف خاصی در حق اون هاست، پیش از این اشاره شد که این مسئله هنگامی موجب ناعدالتی می شود که از هر دوی این افراد توقع یکسانی برود. در حالیکه چنین نیست. اگر گناهی از سوی یک فرد عادی سر بزند، با اینکه گناه یا حتی لغزشی از یک معصوم سر بزند، دو جزای متفاوت برای آنها در نظر گرفته می شود. این مسئله نه تنها در میان معصوم و غیر معصوم بلکه در میان فرد عادی و فرد عالم نیز وجود دارد، به طور مثال امام صادق (ع) در حدیثی می فرماید: هفتاد گناه جاهل آمرزيده شود پيش از آنكه يك گناه عالم آمرزيده شود.(1)

[=arial]-بحث من بحث انتظاری که خداوند از معصومین داره نیست ... کسی رو فرض کنین که شراب میخوره و به این کار عادت کرده (کاری به ضررش ندارم) ، بعد بعدا که مثلا بهش اسلام و دین رسید اونو از این کار منع میکنه ، اون هیچ چیز خاصی از دین نمیدونه ، نه معصومو دیده ، نه اون حقایقی که معصوم دیده ، اگر ترک شراب رو قبول نکنه ... قطعا براش گناه به حساب میاد ... یا کسی که مسلمونه ولی نماز نمیخونه ... چرا؟ چون دینش درسا بهش عرضه نشده ... خوب براش گناه مینویسن ... من از این لحاظ گفتم ... اینکه تو ساده ترین چیز ها هم باز به نفع اونهاست ... ببخشید و لی مثل کسی که جواب سوال های امتحانی رو بدونه ...

بانوی برفی;524530 نوشت:
سلام

[=arial]-بحث من بحث انتظاری که خداوند از معصومین داره نیست ... کسی رو فرض کنین که شراب میخوره و به این کار عادت کرده (کاری به ضررش ندارم) ، بعد بعدا که مثلا بهش اسلام و دین رسید اونو از این کار منع میکنه ، اون هیچ چیز خاصی از دین نمیدونه ، نه معصومو دیده ، نه اون حقایقی که معصوم دیده ، اگر ترک شراب رو قبول نکنه ... قطعا براش گناه به حساب میاد ... یا کسی که مسلمونه ولی نماز نمیخونه ... چرا؟ چون دینش درسا بهش عرضه نشده ... خوب براش گناه مینویسن ... من از این لحاظ گفتم ... اینکه تو ساده ترین چیز ها هم باز به نفع اونهاست ... ببخشید و لی مثل کسی که جواب سوال های امتحانی رو بدونه ...


با سلام خدمت شما دوست گرامی

سختی کار معصومان تنها در عمل خودشان نیست بلکه آنها نسبت به هدایت تمام جامعه مسئولیت دارند و در این راه رنج بسیاری را متحمل می شوند، رنج هایی را که برای ما انسان های معمولی وجود ندارد. این مسئله چنان مهم است که در حدیثی از پیامبر اسلام میخوانیم: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت(1) هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.

بنابراین بحث صرفا در مورد اعمال خود فرد نیست تا گفته شود که وظیفه امامان راحت تر از ماست بلکه اگر به مجموع وظایف نگاه کنیم، وظیفه پیامبر و امام، بسیار سنگین تر از ماست و آنها مکلف به بسیاری از امور هستند که ما نیستیم.

موفق باشید

1. بحار الانوار، جلد 39، صفحه 56

رئوف;524633 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

سختی کار معصومان تنها در عمل خودشان نیست بلکه آنها نسبت به هدایت تمام جامعه مسئولیت دارند و در این راه رنج بسیاری را متحمل می شوند، رنج هایی را که برای ما انسان های معمولی وجود ندارد. این مسئله چنان مهم است که در حدیثی از پیامبر اسلام میخوانیم: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت(1) هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.

بنابراین بحث صرفا در مورد اعمال خود فرد نیست تا گفته شود که وظیفه امامان راحت تر از ماست بلکه اگر به مجموع وظایف نگاه کنیم، وظیفه پیامبر و امام، بسیار سنگین تر از ماست و آنها مکلف به بسیاری از امور هستند که ما نیستیم.

موفق باشید

1. بحار الانوار، جلد 39، صفحه 56

[=arial]سلام
-باشه قبول تمام سختی های عالم رو معصومین متحمل شدن
-من در کارهای مشابه میگم ... هردو نماز میخونن ... هم معصوم هم فرد عادی ... ولی معصوم به دلیل شناختی که داره بهتر و با علاقه بیشتری نماز میخونه ... ولی فرد عادی چی؟ از سر اینکه چنین شخصی(معصوم) میخونه اون هم باید بخونه ... چرا؟ چون باید تبعیت کنه ... در صورتی که ممکنه خودش هم هیچ بهره ای از این نماز نبره ... البته لطفا نفرمایید نماز دستور خداست و غیره (منم نمیگم نیست) ... وقتی طرف میتونه مثلا به همین نماز علاقمند بشه که ببینه امام معصوم هم با علم خودش توانسته چنین ارتباط قوی ای با خدا بگیره ... نه اینکه پاک افریده بشه ... پاک بمونه ... علمش دائما ارتقا پیدا کنه ... امداد های غیبی داشته باشه ... دست اخر صاحب تمام فردوس برین وعده داده شده باشه ... در اون صورت میتونه الگو بگیره که چطوری اون هم چنین ارتباطی با خدا داشته باشه ...
-در مورد همون مثال شراب هم که گفتم ... معصومی میاد نهی میکنه از شراب که خودش پاک افریده شده ... به قول شما با علم به ذات مهلک گناه ... ولی این طرف فلک زده فقط جنبه دنیایی رو میبینه ... خوب حق داره که نتونه ... بعد دست اخر (طبق وعده ها) جهنمم حق کیه؟ همون فلک زده ... هرچند نمیشه مثلا معصوم یه فرد گناهکار باشه (کهدیگه معصوم نیست) بعد مثلا خودش شراب بخوره و دیگران رو منع کنه ... میشه رطب خورده منع رطب کی کند ... ولی فردی که خودش هم پاک و معصومه هم نمیتونه ... تنها فردی میتونه که از جنس خود مردم باشه بدون هیچ تفاوتی در علم و عصمت ...

بانوی برفی;524824 نوشت:
[=arial]سلام
-باشه قبول تمام سختی های عالم رو معصومین متحمل شدن
-من در کارهای مشابه میگم ... هردو نماز میخونن ... هم معصوم هم فرد عادی ... ولی معصوم به دلیل شناختی که داره بهتر و با علاقه بیشتری نماز میخونه ... ولی فرد عادی چی؟ از سر اینکه چنین شخصی(معصوم) میخونه اون هم باید بخونه ... چرا؟ چون باید تبعیت کنه ... در صورتی که ممکنه خودش هم هیچ بهره ای از این نماز نبره ... البته لطفا نفرمایید نماز دستور خداست و غیره (منم نمیگم نیست) ... وقتی طرف میتونه مثلا به همین نماز علاقمند بشه که ببینه امام معصوم هم با علم خودش توانسته چنین ارتباط قوی ای با خدا بگیره ... نه اینکه پاک افریده بشه ... پاک بمونه ... علمش دائما ارتقا پیدا کنه ... امداد های غیبی داشته باشه ... دست اخر صاحب تمام فردوس برین وعده داده شده باشه ... در اون صورت میتونه الگو بگیره که چطوری اون هم چنین ارتباطی با خدا داشته باشه ...
-در مورد همون مثال شراب هم که گفتم ... معصومی میاد نهی میکنه از شراب که خودش پاک افریده شده ... به قول شما با علم به ذات مهلک گناه ... ولی این طرف فلک زده فقط جنبه دنیایی رو میبینه ... خوب حق داره که نتونه ... بعد دست اخر (طبق وعده ها) جهنمم حق کیه؟ همون فلک زده ... هرچند نمیشه مثلا معصوم یه فرد گناهکار باشه (کهدیگه معصوم نیست) بعد مثلا خودش شراب بخوره و دیگران رو منع کنه ... میشه رطب خورده منع رطب کی کند ... ولی فردی که خودش هم پاک و معصومه هم نمیتونه ... تنها فردی میتونه که از جنس خود مردم باشه بدون هیچ تفاوتی در علم و عصمت ...


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- همه انسان ها پاک آفریده میشن و در این تفاوتی بین اونها نیست. در ادامه زندگی است که برخی ذات پاک خودشون رو آلوده می کنن و برخی دائما در پاکی و خلوص اون تلاش می کنند.

- برای داشتن الگو نیازمند فردی هستیم که معصوم باشد تا بتوانیم بر اساس او عمل او، حرکت کنیم و اگر او نیز مرتکب گناه و خطا باشد، نمی توان بر گفتار و کردار او تکیه کرد و شرط اساسی الگو بودن را از دست می دهد.

- با توجه به مسئولیت سنگین پیامبر و امام که هدایت کل جامعه را بر عهده دارند، داشتن عصمت، لازمه این مسئولیت است و چاره ای از آن نیست. از سوی دیگر، پیامبر از موجودات غیر انسانی مانند فرشتگان انتخاب نشده است تا اساسا سنخیتی با انسان نداشته باشند و قابل پیروی نباشند بلکه پیامبر و امام انسان است و مانند دیگر انسان ها احساسات دارد، عقل دارد و در شرایط جهان مادی زندگی می کند بنابراین در داخل این شرایط عمل می کند و از همین رو می تواند الگویی برای ما باشد.

موفق باشید

با سلام
سینای عزیز به نظرم یکی از سرچشمه های سوالات شما این هست که گمان می کنید که چون عصمت به انبیاء و ائمه(ع) داده شده اهل عمل بوده اند در حالی که قضیه بر عکس است و آنها چون اهل عمل بوده اند عصمت به آنها داده شده است؛ همانطور که در دعای ندبه می خوانیم "شرطت علیهم الزهد... و علمت منهم الوفاء"؛ به تعبیر آیت الله سبحانی عصمت، مزد قبل از عمل است پس امتیازی تکوینی است که به اقتضا ظرفیت خود انها به ایشان موهبت شده است و بنابراین کاملا با عدالت خداوند سازگار است.
همچنین غرض از الگو گرفتن تشبه کامل نیست بلکه سعی در مشابهت است، وقتی معلم روی تخته کلاس یک نقاشی را به عنوان الگو برای بچه ها می کشد هدف عینیت نقاشی معلم با شاگردان نیست، روشن است که هرگز در ابتدا توانایی استاد و شاگرد برابر نیست، بلکه هدف این است که شاگردان تمام تلاششان را در مشابهت نقاشی، با نقاشی معلمشان به کار گیرند اگرچه از همه جهات مثل آن نخواهد شد.
تمثیل عصمت به دانستن پاسخ سوالات کنکور،و مطرح نمودن مسئله تقلب نیز اشتباه است، چرا که عصمت، علم است، علم به حقیقت اعمال، اعم از طاعت یا معصیت، همانطور که شما از برهنه شدن در خیابان به خاطر علمی که به قبح آن دارید معصوم هستید، عصمت علمی که انبیاء و ائمه(ع) موظف هستند آن را به مردم انتقال دهند پس تعبیر صحیح تر این است که ایشان آمده اند برای ارائه این پاسخها به همه کسانی که در این امتحان شرکت می کنند، و در این صورت تقلب وتبعیضی در کار نیست. و آنچه که به شخصیت ایشان برتری می دهد تبعیت عملی از این علوم است که آن هم از روی اختیار است، روشن است که اگر اهل عمل نمی بودند داشتن این علوم برای آنها فضلی به شمار نمی رفت؛ و انسان های خطاکار علی رغم دانستن پاسخ صحیح و مسیر درست به خاطر جاذبه ها و تمایلات دیگر به سمت پاسخ غلطی که بعضا خود بطلان آن را می دانند کشیده می شوند و به علمی که دارند عمل نمی کنند؛ پس خداوند در امتحان سراسری اش به دنبال بیان پاسخ تمام سوالات این امتحان به همه شرکت کنندگان بوده و معصومین را واسطه این امر قرار داده است.
معصومینی که دزدی نمی کنند و قتل و جنایت مرتکب نمی شوند و دروغ نمی گویند و غیبت نمی کنند و تهمت نمی زنند و... چون به حرمت آنها علم دارند، من از شما می پرسم آیا کسانی که امروز این اعمال را انجام می دهند از قبح این افعال بی خبرند؟ روشن است که پاسخ سوالات این امتحان عظیم الهی برای غالب مردم روشن است و ضعف اراده است که آنها را از گام نهادن در راه راست باز می دارد نه ندانستن تا بگویید تقلب شده و آنها نمی دانستند و معصومین می دانستند.
اما در مورد بعضی از آیات قرآن که در ابتدای امر منافی عصمت به نظر می رسد بحث مفصلی می طلبد که ضمنا باید به هر آیه مستقل پرداخت، منتهی پاسخ اجمالی که میشه داد این است که وقتی دلیل عقلی روشن و یقینی و نص نقلی بر امری دلالت کرد این قرینه ای می شود که این معنای ظاهری مراد قرآن کریم نیست، مانند ید الله در قرآن که با گذر از معنای "دست" با توجه به اینکه تجسیم خداوند لازم می آید به قدرت معنا می شود.
پس باید همه آیات و روایات را در کنار هم دید و نتیجه گرفت تا دچار اشتباه امثال وهابیون نشد که چندتا آیه رو اخذ کردند و بر روی بقیه آیات چشمشون رو بستند که نتیجه آن ریخته شدن خون هزاران مسلمان شده است.

رئوف;525039 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- همه انسان ها پاک آفریده میشن و در این تفاوتی بین اونها نیست. در ادامه زندگی است که برخی ذات پاک خودشون رو آلوده می کنن و برخی دائما در پاکی و خلوص اون تلاش می کنند.

- برای داشتن الگو نیازمند فردی هستیم که معصوم باشد تا بتوانیم بر اساس او عمل او، حرکت کنیم و اگر او نیز مرتکب گناه و خطا باشد، نمی توان بر گفتار و کردار او تکیه کرد و شرط اساسی الگو بودن را از دست می دهد.

- با توجه به مسئولیت سنگین پیامبر و امام که هدایت کل جامعه را بر عهده دارند، داشتن عصمت، لازمه این مسئولیت است و چاره ای از آن نیست. از سوی دیگر، پیامبر از موجودات غیر انسانی مانند فرشتگان انتخاب نشده است تا اساسا سنخیتی با انسان نداشته باشند و قابل پیروی نباشند بلکه پیامبر و امام انسان است و مانند دیگر انسان ها احساسات دارد، عقل دارد و در شرایط جهان مادی زندگی می کند بنابراین در داخل این شرایط عمل می کند و از همین رو می تواند الگویی برای ما باشد.

موفق باشید

[=arial]سلام
1-من خودم قائل بر این هستم که مقام امامت جایگاه بسیار ویژه و مهمی حداقل در تشیع داره ... درسته؟
حالا وقتی راجبش فکر میکنم بعضی از عنایاتی که به امام شده رو نمیتونم با عدالت خدا تطبیق بدم (مثل علم لدنی امام و همون عصمت امام و تبعیت بی چون و چرای مردم از امام)...وشما هم فقط همه ی اینا رو ربط میدید به وظایف سنگین امامت ...
2-شما گاهی با حرفاتون امام رو برای من هم ردیف مردم عادی ترسیم میکنین (حالا یا من بد متوجه شدم یا شما بد منظورتون رسوندین) ... اگه همه انسان ها پاک افریده شدن (من جمله امام) پس در افرینش هیچ تفاوتی ندارن دیگه ... پس در کودکی میزان پاکی امام با فرد عادی برابر ... حالا در مسیر بزرگسالی اون فرد عادی ممکنه خودش ذاتشو الوده کنه ... ولی امام اینجوری نمیشه ... چرا؟ چون علم به ذات گناه داره ... اگه این علم به اون فرد عادیم داده میشد ... ایا پاک نمیموند؟ ... اگر میشه اینو واسه من اثبات کنید ... من میگم پاکی امام به خاطر علمیه که خدا به اونا داده و اگر به دیگران هم همون علم داده میشد پس میتونستن تا اون حد برسن ... مثالشم قبلا گفتم مثل کسیه که جواب سوالات امتحانی رو میدونه ... امام از قبل علم داشته ... به چی؟ به ذات گناه ... حالا بگذریم از حقایق دیگه و وحی وغیره ...
3-عصمت لازمه اس ، باشه ...بحث من اینه از بدو خلقت دادن این عصمت بی عدالتیه ... به علاوه ... دوستمون جناب مسلم زمانیان میگن عصمت مزد قبل از عمله ... یکی جون میکنه کار میکنه تا دست اخر برسه به همون مزده ... یکی از اول همون مزد داره! ... مگه نمیگن به خاطر اینکه چنین اشخاصی شاستگی داشتن خداوند به اونها عصمت داده ... اگه شایستگی داشتن که خودشون (تا قبل از رسیدن به مقام امامت) میتونستن خودشونو از گناه حفظ بکنن ... دیگه عصمت دادن از بدو خلقت برا چی بود؟ ...

بانوی برفی;523776 نوشت:


[=arial]اگر در اسلام هرکس باید در برابر گناه خودش پاسخگو باشه میشه لطفا بفرمایید چرا ما الان در بهشت نیستیم؟ مگه نه اینکه اول حضرت ادم و حوا در بهشت بودند و بعد از ان داستان که می دونید به زمین هبوط کردند؟ اگر این اصلی که گفتید هست پس ما هم الان باید در بهشت میبودیم و درحال ازمایش که ...

با سلام
بارها اساتید جواب این سخنتان را داده اند
مهم اینجاست که اصلا ما مسلمانان به اینکه حضرت آدم گناه کرده باشد معتقد نیستیم

اسلام، گناه بودن فعل حضرت آدم و حوا را قبول ندارد، چنان که علامه طباطبائی، در پرتو آیات قرآن کریم، معتقد است حضرت آدم (ع) به دو دلیل مرتکب هیچ گناهی نشده است:

1. نهی خدا از نزدیک شدن به درخت ممنوع، ارشادی بود نه مولوی؛ زیرا در بهشت صادر شده بود و بهشت جای تکلیف و امر و نهی مولوی نیست. در نهی ارشادی، صلاح حال شخص نهی شده مورد نظر است و نهی‏کننده می‏خواهد او را به سوی آنچه که مصلحتش در آن است ارشاد کند و نواهی و اوامری که این چنین باشند نه بر امتثالشان ثوابی مترتب می‏شود و نه بر مخالفتشان عقابی.
دقیقا مانند امر و نهی‏هایی است که طرف مشورت ما به ما دارد و یا طبیب به بیمارش دارد که در آنها تنها رشد و مصلحت طرف مشورت مورد نظر است که در صورت مخالفت شخص با آنها، تنها به مفسده و ضررهایی که شخص آمر و ناهی در نظر داشت می‏رسد. [1]

2. حضرت آدم (ع) پیامبر بود و قرآن کریم ساحت پیامبران را منزّه و نفوس پاکشان را مبرّای از ارتکاب گناه و فسق می‏داند. برهان عقلی و آیات قرآن نیز مؤید این نظریه است. [2]

علامه طباطبائی، در گفتاری مبسوط به موضوع عصمت انبیا پرداخته و با دلایل نقلی و عقلی، آن را در جهات مختلف به اثبات رسانده است. [3] ، [4]

از طرفی این گفته مسیحیان، که آدم گناه کرد و گناه لازمه او شد، سخنی ناصواب است؛ زیرا خداوند، آدم (ع) را بعد از خوردن از آن درخت و بیرون شدن از بهشت، برگزید و نظر رحمت به او کرد: «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی [5] ». و نیز: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحی م». [6]

بنابراین، این سخن که «هر خطایی که از انسان صادر می‏شود لازم لاینفک او است» توجیه صحیحی ندارد و با فرض ملازمه داشتن گناه با انسان، برای عفو و آمرزش، موضوعی باقی نمی‏ماند.
در حالی که قرآن کریم به موضوع عفو و مغفرت فراوان پرداخته و کتاب مقدس نیز درباره آن ساکت نیست. [7]
بنابراین، عقیده مسیحیت درباره گناه آدم و آثار آن، عقیده‏ای ناصواب و بدون پایه است و موضوع عفو و آمرزش الاهی را برای قرون متمادی و نسبت به کثیری از انسان‏ها، انکار می‏کند.

[1] محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ 5، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1371، ج 3، ص 293ـ 292 .

[2] طباطبائی، محمدحسین المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ 5، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1371،ج 3، ص 293 .

[3] ر.ک به: همان، ج 12، ص 139ـ 134 / محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، چاپ 7 ، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، جلد 1و 2، درس‏های 24، 25 و 26 .

[4] در مورد بحث عصمت و خطای آدم (ع) به پاسخ های زیر مراجعه کنید: 4438 (سایت: 4808) ، 203 (سایت: 1114) ، 112 (سایت: 998) ، 7568 (سایت: )، 129 (سایت: 1069) .

[5] «سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و {وی را} هدایت کرد.» طه، 122.

[6] سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود؛ و [خدا [بر او ببخشود؛آری، او(ست که)توبه‏پذیرمهربان ‏است.» بقره، 37

[7] طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 393ـ 394، چاپ 5، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1371،


بانوی برفی;525328 نوشت:
[=arial]سلام
1-من خودم قائل بر این هستم که مقام امامت جایگاه بسیار ویژه و مهمی حداقل در تشیع داره ... درسته؟
حالا وقتی راجبش فکر میکنم بعضی از عنایاتی که به امام شده رو نمیتونم با عدالت خدا تطبیق بدم (مثل علم لدنی امام و همون عصمت امام و تبعیت بی چون و چرای مردم از امام)...وشما هم فقط همه ی اینا رو ربط میدید به وظایف سنگین امامت ...
2-شما گاهی با حرفاتون امام رو برای من هم ردیف مردم عادی ترسیم میکنین (حالا یا من بد متوجه شدم یا شما بد منظورتون رسوندین) ... اگه همه انسان ها پاک افریده شدن (من جمله امام) پس در افرینش هیچ تفاوتی ندارن دیگه ... پس در کودکی میزان پاکی امام با فرد عادی برابر ... حالا در مسیر بزرگسالی اون فرد عادی ممکنه خودش ذاتشو الوده کنه ... ولی امام اینجوری نمیشه ... چرا؟ چون علم به ذات گناه داره ... اگه این علم به اون فرد عادیم داده میشد ... ایا پاک نمیموند؟ ... اگر میشه اینو واسه من اثبات کنید ... من میگم پاکی امام به خاطر علمیه که خدا به اونا داده و اگر به دیگران هم همون علم داده میشد پس میتونستن تا اون حد برسن ... مثالشم قبلا گفتم مثل کسیه که جواب سوالات امتحانی رو میدونه ... امام از قبل علم داشته ... به چی؟ به ذات گناه ... حالا بگذریم از حقایق دیگه و وحی وغیره ...
3-عصمت لازمه اس ، باشه ...بحث من اینه از بدو خلقت دادن این عصمت بی عدالتیه ... به علاوه ... دوستمون جناب مسلم زمانیان میگن عصمت مزد قبل از عمله ... یکی جون میکنه کار میکنه تا دست اخر برسه به همون مزده ... یکی از اول همون مزد داره! ... مگه نمیگن به خاطر اینکه چنین اشخاصی شاستگی داشتن خداوند به اونها عصمت داده ... اگه شایستگی داشتن که خودشون (تا قبل از رسیدن به مقام امامت) میتونستن خودشونو از گناه حفظ بکنن ... دیگه عصمت دادن از بدو خلقت برا چی بود؟ ...


با سلام خدمت شما دوست گرامی

گمان می کنم بحث در حال تکرار شدن هست با این حال مجددا عرض می کنم:

- عصمت منافاتی با عدالت ندارد و پیش از این نیز چند بار این مسئله مورد بحث قرار گرفت. می توانید به پاسخ های قبلی که به مسائلی چون تفاوت در وظایف، تفاوت در توقع از فرد معصوم و غیر معصوم و تفاوت در نحوه محاسبه اعمال اشاره کرد. به طور کلی نابرابری در داشتن امکانات اولیه، به معنای بی عدالتی نیست، بی عدالتی هنگامی رخ می دهد که از افرادی که دارای امکانات اولیه متفاوت هستند، به یک اندازه توقع داشته باشیم.

- عرض بنده در مورد خلقت انسان ها بود که همگی پاک آفریده می شوند و بعد این خودشون هستند که سرشت شون رو آلوده می کنند یا اینکه ارتقا می بخشند. در مورد امام هم این علم خاص وجود دارد که بنا به اقتضائات وظایف شون به اونها داده شده است و مسئولیت سنگینی رو برای اونها به بار می آره. (در مورد اینکه چرا لازمه وظیفه اونها این علم خاص است به تفصیل بحث شد، لطفا به پاسخ های قبلی مراجعه کنید)

موفق باشید

حاج آقای رئوف پاسخ کامل رو الان و قبلا دادند فقط یک نکته در مورد سوال شماره 3 شما عرض کنم؛ که اگر امام یا پیامبری که وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارد از سابقه و گذشته خوبی برخوردار نباشد و در دوران کودکی یا قبل از بلوغ اهل خویشتنداری و ادب و پرهیز از دروغگویی و... نباشد هرگز مردم به او اعتماد نخواهند کرد و این بی اعتمادی موجب نقض غرض الهی از ارسال انبیاء و ائمه می شد، این امر در جامعه امروز خودمان هم مشهود و قابل تصور است؛ و یکی از زمینه های ایمان آوردن مومنان راستین به پیامبر اسلام همین امین بودن ایشان در قبل از بعثت بوده که ایشان را به محمد امین مشهور ساخته بود. و اما در مورد مزد قبل از عمل هم تبعیضی در کار نیست؛ هر انسانی که خداوند در او این ظرفیت و انتخاب نیکوی از روی اختیار را می دید متناسب با ظرفیت ؛ درجاتی از عصمت عطا نموده است؛ معصومین انسان هایی بوده اند که از ظرفیت عظیمی برخوردار بوده اند به طوری که اگر می دانستند عمل می کردنذ لذا خداوند علم بدون اشتباه را نیز به آنان عطا نمود. اما باقی انسان ها در بسیاری از موارد، البته باز متناسب با درجه شان به علمشان عمل نمی کنند.
اصلا این یک مطلب بدیهی است؛ شما فرض کنید معلمی هستید که از شناخت جامعی نسبت به شاگردان خودتان برخوردار هستید، و در بین شاگردانتان، یکی را می شناسید که از اراده قوی و تلاش جدی برخوردار است که اگر به منابع و کتب علمی دسترسی داشته باشد حتما استفاده خواهد کرد، بر خلاف سایرین؛ روشن است که منابع را در اختیار او قرار خواهید داد؛ و او را تشویق به یاری نمودن سایرین خواهید کرد، این یک مطلب بدیهی است.
تعبیر مزد در اینجا به معنای ثواب نیست، تا بگویید معصومین از ابتدا داشته اند و بقیه مردم بعد از پیدایش به دنبال آن هستند بلکه به معنای اعطاء نعمت به موجودات متناسب با ظرفیت آنهاست.

موضوع قفل شده است