آقا برای تو نه برای خودم بد است...
هر هفته در گناه تماشا کنی مرا...
من گمشدم تو آیینه ای گم نمیشوی...
وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا...
و باز هم همان جمله قدیمی...
به راه آییم تا از راه بیاید!
:Sham: حضرت صادق (ع) مدتي در واغدي عقيق نزديكي هاي مدينه به خلوت رفته بود كسي عرض كرد: به سوي تنهايي شتافته اي؟ فرمود: اگر حلاوت تنهايي را ميچشيدي از خودت هم ميگريختي ... كمترين فايده اي كه بنده از تنهايي مي يابد آسوده شدن از مدارا با مردم است... :Sham:
آيت نمونه، محبّ دلشده، كربلايى احمد تهرانى مىفرمود: ((مرحوم شيخ رجبعلى خياط شاگردى داشت كه خيلى امام حسينى بود و در بازار تهران تشكيلاتى به هم زده بود و خودش براى امامحسين مجلس مىگرفت. اين شخص (در باطن) به حرام و حلال اموالش اعتنايى نداشت. حتى پول هم نزول مىداد. زمانى كه فوت كرد، تشييع جنازه عجيبى براى او برگزار شد، به گونهاى كه بيشتر بازارىها مغازهها را به احترام او تعطيل كردند. ما هم در تشييع جنازه او شركت داشتيم. در ميان راه شيخ به من گفت: ((داش احمد، در اين فكر بودم كه مردى كه اين چنين اهل گريه و روضه است، حتماً بايد مورد توجه امام حسينعليه السلام قرار بگيرد. به محض آنكه اين فكر از ذهنم گذشت، يك دفعه پردهها كنار رفت و امامحسينعليه السلام را ديدم (به مكاشفه) فرمود: تو چه خيال مىكنى؟ مگر من رئيس دزدها هستم؟ سپس فرمود: ما اهلبيت اعمال را تنها از انسانهاى متّقى قبول مىكنيم)).
:Gol::Gol:
[/]
مذهب به همان اندازه که با لودگی و شوخی های جلف دشمنی دارد به همان اندازه نیز با غرولند کردن ها و ناله و شکایت و التماس سر سازش
ندارد ،
ممکن است در پاره ای سختی و مشقت برای تزکیه نفس لازم باشد که اگر هدف درد را بشناسیم راه امیدی به سوی رستگاری خواهیم یافت ،
نه اینکه همیشه به دنبال عجز و ناله و التماس باشیم که این خود سدی در برابر مسیر انسانیت است ، چون احساس توخالی بر منطق غلبه میکند
و خداوند نیز ما را به وسیله درک و فهم و قوای تفکر خواهد شناخت و نه صرفا خواهش...
حرف شما متین و منطقی است وکاملا درست.اماجمله من مربوط به زمانی میشه که تو یکی از بدترین لحظه های عمر هستی .وفقط مطمین هستی که کسی کنارت هست که تو هر حال باشی خریدارت هست[/]
[=times new roman]وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه، گفتم: مامان پـر [=times new roman]خندیدی و گفتی: «من که پر ندارم»
[=times new roman]
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی ...
به یاد مادر های عزیز ی که پیشمون نیستن..... ( صلوات)
اين جايي که دارم ميفرستمت مردمي داره که ميشکننت نکنه غصه بخوري من باهاتم تنهات نميذارم ...
تو کوله بارت عشق ميذارم تا بگذري...قلب ميذارم تا جا بدي...اشک ميذارم تا همراهيت کنه...
[="Tahoma"][="Navy"]مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محور اند... ولی آنان را ببخش
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند.... ولی مهربان باش
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند.... ولی شریف و درستکار باش
نیکی های امروزت را فراموش می کنند.... ولی نیکوکار باش
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد
و در نهایت میبینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو مردم !
(کوروش کبیر)
مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛ کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ، آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ... کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ، و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ... کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ... کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ، حتی اگر صبوری سنگین شان کند ... کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛ باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]باز هم جمعه رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشستهام... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]میبینی مرا؟...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همان که تنهای تنهاست... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مثل همیشه... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کفشها را به گوشهای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است که تمام التهاب یک روز را با خودش میبرد. [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
همان که خودش را با سنگ ریزههای کنار جاده مشغول کرده است...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از ندبه پر امید صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصلهای است به اندازه یک قلب بیقرار... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هنوز امیدوارم... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه به اندازه صبح... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اندازه یک مژه بر هم زدن... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اندازه آن مقدار از خورشید که هنوز رخ در نقاب کوه نکشیده... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاید بیایی از پس آن درخت... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آن بید مجنون که دید مرا به انتهای جاده کور کرده... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بیایی با آن لبخندی که تصویرش همیشه با من است... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لبخندت چقدر زیباست... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مردم از کنارم میگذرند و به اشکهایم میخندند... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاید دیوانهام میپندارند... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]باکی نیست!... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر این شب زده خراب دورهگرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تویی دلدارش باشی... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آخ... غروب شد آقا... دیگر خورشید در افق نیست. [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جمعه به شب رسید... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بید مجنون میرقصد زیر نسیمی که صورت خیسم را به بازی گرفته... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سردم میشود... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای کاش بودی و با عبایت شانههای لرزانم را گرما میبخشیدی...
از خدا بخواه زندهام نگاه دارد... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وعده من و شما جمعه دیگر... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همینجا... [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کنار خرابه دل... :dokhtar::dokhtar::geryeh:
یک ترانه میتواند لحظه ایدرخشان را بیافریند .
یک گل میتواند رویائی را بیدار کند .
یک پرنده میتواند بهار را بیاورد .
یک ستاره میتواند یک کشتی را در دریا هدایت کند .
یک شعله شمع می تواند دل تاریکی را یشکافد .
و یک لبخند می تواند آغاز یک دوستی باشد .a
گاهی عجـیب
دلــتنگ میـشوم....
آقـا جان! کـاش دل مـن هم فـرش حــرمت بـود....
هَـــر جــآ سوال شُـــد
کهـ « دِلَتــــ دَر کُجـــآ خوش استــــ ؟ »
بی اختیــــآر
بَـــر دَهَـــنَم مَشهَــــد الرِضـــآستــــ . . .
السلام علیک یا انیس النفوس
دلـــــم...
دلـــم را کـــــجا.....؟؟؟؟
پــــی کـــدام نخــــود ســـیاه بفرســـتم....
ای خـــدا....
کــه فقـــط بهانـــه
حــــرم امـن رضــا (ع)
را گرفتــه است ...!!
آقا برای تو نه برای خودم بد است...
هر هفته در گناه تماشا کنی مرا...
من گمشدم تو آیینه ای گم نمیشوی...
وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا...
و باز هم همان جمله قدیمی...
به راه آییم تا از راه بیاید!
[="Tahoma"][="Navy"]
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]زندگی ما مانند یخ فروشی است که به او گفتند فروختی......؟؟؟
[/]
گفت : « نه.....................!
ولی تمام شد........................!
»
[="Tahoma"][="Navy"]
[/]
:Sham: حضرت صادق (ع) مدتي در واغدي عقيق نزديكي هاي مدينه به خلوت رفته بود كسي عرض كرد: به سوي تنهايي شتافته اي؟ فرمود: اگر حلاوت تنهايي را ميچشيدي از خودت هم ميگريختي ... كمترين فايده اي كه بنده از تنهايي مي يابد آسوده شدن از مدارا با مردم است... :Sham:
[="Tahoma"][="Navy"]
[/]
اونی که ناله میکنه رد میشه،
اونی که صبر میکنه قبول میشه،
اما اونی که شکر میکنه شاگرد ممتاز میشه،
بیا این هفته شاگرد ممتاز باشیم.....
[="Tahoma"][="Navy"]
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]خدا در دستیست که به یاری می گیری ، در قلبیست که شاد می کنی در لبخندیست که به لب مینشانی خدا در عطر خوش نانیست ، که به دیگری می دهی ، در جشن و سروریست که برای دیگران بپا می کنی ، و آنجاست که عهد می بندی و عمل می کنی !
[/][="Tahoma"][="Navy"]
[/]
[=times new roman, times, serif]وقتی چترت خداست؛بگذار بر سرنوشتت هرچه میخواهد ببارد
[=times new roman]دلم، نه هوای ِ گنبد ِ طلایی تان را،نه هوای صحن و رواق های تان را،
[=times new roman]نه هوای مسجد ِ گوهر شادتان را،نه هوای ِ نقاره تان را،که هوای ِ
[=times new roman]آنجا، که بگویم:
شما،بشنوید و جوابم را بدهید!
"السلام علیک یا علی ابن موسی، ایها الرضا"
و
((انت تسمعُ کلامی، و ترّدُ سلامی...اُطلبنی ))
خدایا
یا نوری بیافکن
یا توری
ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس می ترسد
یا زهرا(س)
مذهب به همان اندازه که با لودگی و شوخی های جلف دشمنی دارد به همان اندازه نیز با غرولند کردن ها و ناله و شکایت و التماس سر سازش
ندارد ،
ممکن است در پاره ای سختی و مشقت برای تزکیه نفس لازم باشد که اگر هدف درد را بشناسیم راه امیدی به سوی رستگاری خواهیم یافت ،
نه اینکه همیشه به دنبال عجز و ناله و التماس باشیم که این خود سدی در برابر مسیر انسانیت است ، چون احساس توخالی بر منطق غلبه میکند
و خداوند نیز ما را به وسیله درک و فهم و قوای تفکر خواهد شناخت و نه صرفا خواهش...
[="DarkOrchid"]
آيت نمونه، محبّ دلشده، كربلايى احمد تهرانى مىفرمود: ((مرحوم شيخ رجبعلى خياط شاگردى داشت كه خيلى امام حسينى بود و در بازار تهران تشكيلاتى به هم زده بود و خودش براى امامحسين مجلس مىگرفت. اين شخص (در باطن) به حرام و حلال اموالش اعتنايى نداشت. حتى پول هم نزول مىداد. زمانى كه فوت كرد، تشييع جنازه عجيبى براى او برگزار شد، به گونهاى كه بيشتر بازارىها مغازهها را به احترام او تعطيل كردند. ما هم در تشييع جنازه او شركت داشتيم. در ميان راه شيخ به من گفت: ((داش احمد، در اين فكر بودم كه مردى كه اين چنين اهل گريه و روضه است، حتماً بايد مورد توجه امام حسينعليه السلام قرار بگيرد. به محض آنكه اين فكر از ذهنم گذشت، يك دفعه پردهها كنار رفت و امامحسينعليه السلام را ديدم (به مكاشفه) فرمود: تو چه خيال مىكنى؟ مگر من رئيس دزدها هستم؟ سپس فرمود: ما اهلبيت اعمال را تنها از انسانهاى متّقى قبول مىكنيم)).:Gol::Gol:
[/]
گفت: در لابه لای تمام " ندارم ها" ، گاه به "دارم هایت" هم بنگر..
تا بیابیم تک تک لحظاتی را که خدا جوابمان را میداد...
همان لحظات کوتاه
در بین " شانس" آوردیم ها
دست نیافتن به آنچه میجویی گاه اقبالی بزرگ است
دلا دوباره شب دلگشای باران است
نگاه تا خلاء وهم میکشاندمان
مرا به کوچه ببر، این صدای باران است
اگرچه سینه من شوره زار تنهایی است
ولی نگاه ترم آشنای باران است
دلم گرفته از این سقفهای بی روزن
که عشق رهگذر کوچههای باران است
بیا دوباره نگیریم چتر فاصله را
که روی شانهی گل، جای پای باران است
نزول آب حضور دوباره برگ است
دوام باغچه در هایهای باران است...
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
مادرم را پیدا
نکنم ...
به قنوت که رسیدی
[INDENT]" دستانت را"
[/INDENT]بالا ببر
چشمان منتظر به دعای تو کم نیست...
[="Arial Black"][="Navy"] شاهرخ;504263 نوشت: حرف شما متین و منطقی است وکاملا درست.اماجمله من مربوط به زمانی میشه که تو یکی از بدترین لحظه های عمر هستی .وفقط مطمین هستی که کسی کنارت هست که تو هر حال باشی خریدارت هست[/]
[=times new roman]وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه، گفتم: مامان پـر
[=times new roman]خندیدی و گفتی: «من که پر ندارم»
[=times new roman]
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی ...
به یاد مادر های عزیز ی که پیشمون نیستن..... ( صلوات)
صفحه ها پشت سرِ هم مي روند
هر يك از اين صفحه ها، يك لحظه اند
لحظه ها با شادي و غم مي روند...
گريه، دل را آبياري مي كند
خنده، يعني اين كه دل ها زنده است...
زندگي، تركيب شادي با غم است
دوست مي دارم من اين پيوند را
گر چه مي گويند: شادي بهتر است
دوست دارم گريه با لبخند را
:Sham:"مرحوم قیصر امین پور":Sham:
[="Tahoma"][="Navy"]ميدوني وقتي خدا داشت بدرقت ميکرد چي گفت؟
گفت:
اين جايي که دارم ميفرستمت مردمي داره که ميشکننت نکنه غصه بخوري من باهاتم تنهات نميذارم ...
و مرگ ميذارم تا بدوني که برميگردي پيشم.
[/]
تو کوله بارت عشق ميذارم تا بگذري...قلب ميذارم تا جا بدي...اشک ميذارم تا همراهيت کنه...
[="Tahoma"][="Navy"]
[="Tahoma"][="Navy"]مردم اغلب بی انصاف ، بی منطق و خود محور اند... ولی آنان را ببخش
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند.... ولی مهربان باش
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند.... ولی شریف و درستکار باش
نیکی های امروزت را فراموش می کنند.... ولی نیکوکار باش
بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچگاه کافی نباشد
و در نهایت میبینی هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو مردم !
(کوروش کبیر)
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]
[=arial,helvetica,sans-serif]آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
[/]
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...
کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...
کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...
کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...
کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
او در همه جا بوده و بی چون و چرا هست
چون در همه جا هست مجویید مکانش
گمگشته شمایید،خدا در همه جا هست...
نباید بنشینم ،
سال هاست ، از آن لحظه که پر بر اندامم رویید
و از آشیان ، از بام خانه پرواز کردم
همچنان می پرم. هرگز ننشسته ام ،
و دیگر سری نیز به سوی زمین و به شواد پلید شهرها
و بام های کوتاه خانه ها بر نگرداندم ،
چشم به زمین ندوختم ،
پروازی رو به آسمان ،
در راه افلاک
و هر لحظه دورتر و بالاتر از زمین
و هر لحظه نزدیک تر به خدا !
شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه ای که در پیاده رو نشسته است
وزن سیری ام را بکشم!
[h=3][/h]
وقتی پا در جهان گذاشتم
مادرم درد کشید پدرم خندید
اما من گریه میکردم چون از خدا جدا شدم
خدا گفتم بگذار پیشت بمانم چرا نشد؟
دنیا را دوست ندارم …
[="Arial"][="Black"]دقت كرديد؟
[/]
قصه ها براي "بيدار كردن" آدمها نوشته شده
اما
ما براي "خوابيدن" از اونها استفاده ميكنيم
خدا یه نقطه میزاره زیر "باورت" و "یاورت" میشه...
[="Tahoma"][="Navy"]وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد
یادت باشد
که دریای آرام ناخدای قهرمان نمی سازد....!
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]یکی قشنگی منظره را می بیند
یکی کثیفی پنجره را
این تویی که تصمیم می گیری چه چیزی را ببینی؟!!
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]هیچ وقت مغرور نشو
برگ ها وقتی میریزند که فکر می کنند طلا شده اند. [/]
[="Tahoma"][="Navy"]آسمان،فرصت پرواز بلند است
اما قصه این است که
تا چه اندازه کبوتر باشی.....!
[/]
[="Tahoma"][="Navy"]
باید از پله ها بالا رفت....
[/]
برای کسب موفقیت آسانسور وجود ندارد
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آقاجان سلام !
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]باز هم جمعه رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشستهام...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]میبینی مرا؟...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همان که تنهای تنهاست...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مثل همیشه...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کفشها را به گوشهای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است که تمام التهاب یک روز را با خودش میبرد.
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
همان که خودش را با سنگ ریزههای کنار جاده مشغول کرده است...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
آه...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از ندبه پر امید صبح تا نوحه دلتنگی غروب فاصلهای است به اندازه یک قلب بیقرار...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هنوز امیدوارم...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نه به اندازه صبح...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اندازه یک مژه بر هم زدن...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به اندازه آن مقدار از خورشید که هنوز رخ در نقاب کوه نکشیده...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاید بیایی از پس آن درخت...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آن بید مجنون که دید مرا به انتهای جاده کور کرده...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بیایی با آن لبخندی که تصویرش همیشه با من است...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]لبخندت چقدر زیباست...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مردم از کنارم میگذرند و به اشکهایم میخندند...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شاید دیوانهام میپندارند...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]باکی نیست!...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بر این شب زده خراب دورهگرد حرجی نباشد آن هنگام که چون تویی دلدارش باشی...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آخ... غروب شد آقا... دیگر خورشید در افق نیست.
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جمعه به شب رسید...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بید مجنون میرقصد زیر نسیمی که صورت خیسم را به بازی گرفته...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سردم میشود...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ای کاش بودی و با عبایت شانههای لرزانم را گرما میبخشیدی...
از خدا بخواه زندهام نگاه دارد...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]وعده من و شما جمعه دیگر...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]همینجا...
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کنار خرابه دل... :dokhtar::dokhtar::geryeh:
خوﺷﺒﺨﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ
ﺍﺣﺴﺎﺱ می ﮐﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ...
یک ترانه میتواند لحظه ایدرخشان را بیافریند .
یک گل میتواند رویائی را بیدار کند .
یک پرنده میتواند بهار را بیاورد .
یک ستاره میتواند یک کشتی را در دریا هدایت کند .
یک شعله شمع می تواند دل تاریکی را یشکافد .
و یک لبخند می تواند آغاز یک دوستی باشد .a