توجه داشته باشید که دین و تعبد، خلاف بداهت سخن نمی گوید. لذا اگر خلاف بدیهیات، حکم بدهد، آن حکم صحیح و وحی نبوده است.
فطرت و قطع متعارف از فطرت، معتبر است. به بیان دیگر عقل و فطرت، یکی از منابع دین شناسی است و قطع آن ها هم معتبر و حجت است و وحی، خلاف آن نمی گوید.
البته باید توجه داشت که لزوما همیشه آن چه را ما بدیهی می دانیم، بدیهی نیست و می تواند تحت تاثیر فرهنگ زمانه باشد.
سلام و عرض ادب خدمت شما
و ممنون از جوابی که منطقی دادید
حالا بزرگوار طبق حدیثی که نادررستی ان قطعا روشن است
ولی بعضی ها بدان استاد می کنند
پیامبر فرموده ملتی که رهبریش را به زن بدهد رستگار نخواهد شد :Moteajeb!::Gig:
گویا پیامبر حتی دختر خودش را هم قبول نداشته :Moteajeb!::Gig:
حالا وقتی وجود دهها رهبر زن و رییس جمهور و نخست وزیر و هزاران قاضی و حتی دادستان کل در امریکا
نشان از رهبری قدرتمند زنان می دهد
ایا وجود این حدیث و قبول ان هم گوینده ان هم استناد کنندگان به ان را زیر سوال نمی برد ؟
ایا ملت المان رستگار نخواهد شد ؟ ولی ملت فرانسه رستگار می شود ؟:Gig:
از اینها گذشته برگردیم به قران
ایا ملت ملکه سبا رستگار نشد ؟مگر تدبیر ملکه سبا نبود که تسلیم سلیمان شدند ؟ ایا پیامبر حرفی می گوید که در قران خلاف ان کاملا امده است ؟؟؟؟!!!!!! :Moteajeb!:
ما کاری به این نداریم که آن پادشاه، طاغوتی بوده است، یا نه و یا سبا، پادشاهی درستکار داشته است، یا نه.
سخن بر سر این است که میگویند: چون زن توانایی کشورداری را به خاطر احساسی برخورد کردن ندارد، نمیتواند پادشاه شود و سرپرست گروه شود.
که در پاسخ گفتهاند: چرا برخی از زنان توانستهاند پادشاه شوند و مردان را زیردست خود بگیرند؟
همچون:
ملکهی سبا
زن ملکشاه سلجوقی
پادشاه زن در دورهی ساسانی
زنانی که در دورهی داریوش، برخی از کارخانهها را اداره میکردهاند و مردانی نیز زیردست آنها بودهاند.
و هزاران زنانی که اکنون، سرپرست کارخانههای بزرگ و کوچک هستند.
سلام
در مورد اینکه فلان کارخانه و فلان اداره سرپرستش زن باشد اسلام از آن نهی نکرده! بلکه اسلام ولایت زنان یعنی همانطور که جناب میقات فرمودند مراد از ولایتی که در این آیه نفی می شود، مطلق العنان بودن، ولایت مستقله قدرتمند و خودمختار بودن است و الا با توجه به آموزه های دینی و اسلامی، این گونه نیست که اصلا به نظر زن توجه نشود بلکه توصیه می شود مدیریت داخل خانه بر عهده زن باشد.
با این بیان، رهبر، مرجع تقلید و یا رئیس جمهور شدن و ... که ولایتی مستقل دارد و به صورت مطلق است، از نظر شرعی اجازه داده نمی شود ولی مواردی که زیر مجموعه و زیر نظر مدیری مافوق است، مانند مدیر عامل و مدیر کل و ... اشکالی ندارد.
حتی وزیر شدن را هم اگر تحت نظر رئیس جمهور بدانیم می توانیم بدون اشکال بدانیم، البته ممکن است کسی خدشه کند که یک وزیر برای خود ولایت و استقلالی دارد؛ که در این صورت می تواند مشکل باشد.
بنابر این، این استدلال به آیه، اصل ولایت داشتن و هر نوع ولایتی را نفی نمی کند بلکه ولایت مستقله و خودمختاری و به عبارتی مطلق العنان بودن را نفی می کند.
اما در مورد حاکمان زن جهان که مثال زدید یک نکته باید عرض شود:
ما که می گوییم زنان نمی توانند ولی جامعه باشند منظورمان این نیست که مثلا اگر یک زن رهبر جامعه شد دیگر آن جامعه از فردا ویران خواهد شد و ... بلکه ممکن است موفقیت های نسبی را هم بدست آورد اما هرگز نمی توانند آن اهداف اسلام که از نظر اسلام حاکم جامعه باید به آن دست یابد بدست آورد و تمام این مثال هایی هم که زدید دلیل بر این نیست و هیچکدام از این کشور ها که رهبرشان زن است دستاورد حکومتشان مورد تایید اسلام نیست و اصلا حکومت باطلی بودند.
مثلا ملکه سبا قطعا نسبت به سلیمان ضعیف تر بود و اصلا با حکومت سلیمان قابل قیاس نیست...
به هر روی، چون بر این سخن پافشاری میکنید، خواهشمندیم سخن خود را که میگویید مردم سبا و پادشاهشان مردمان بدی بودهاند را، ثابت کنید.
ما ثابت میکنیم که آنان مردمان خوبی بودهاند:
اثبات ساده است و نیازی به زیاده گویی ندارد! چون سلیمان بر حق است و از آن ها خواست تسلیمش شوند پس آنها باطل هستند! نیازی هم نیست به آن سخنان و استنادات شما به آیات پاسخ دهم.
مردم سبا اگر طاغوتی بودند، چگونه از طاغوت بیرون آمدند؟
قرآن گفته است چنین کسانی بر دلهاشان مهر است و هیچگاه سربراه نخواهند شد.
کجا گفته شده هر کس به طاغوت ایمان روی آورد بردلش مهر زده می شود و هرگز نمی تواند ایمان بیاورد و ایمان نمی آورد؟!!!ثابت کنید
آیا سلیمان همزمان با آمدن بلقیس، تخت او را نیز نیاورد تا او در آنجا نیز احساس پادشاه بودن را بکند؟
اگر قرار بود پادشاهیش پایان پذیرد، آن تخت را باید نابود میکرد ولی چنین سخنی نیست.
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید سلیمان تخت او را حاضر کرد تا به او بفهماند او دیگر تختی (که مجاز از حکومت است) نخواهد داشت و تخت (حکومت) او دیگر ازآن سلیمان است و این هم خود مویدی بر سخن ماست
رخدادی به این مشهوری، نیازی به مدرک ندارد!
لطفا مدرک ارایه دهید.
متن تاریخی معتبر و یا روایت معتبر در غیر اینصورت سخنان شما علمی نیست و مورد قبول هم نخواهد بود پس به سخنان شما که بدون مدرک است پاسخی داده نمی شود تا مدرک ارایه کنید
ثابت کنید ...
هر حکومتی که از ناحیه خدا نباشد طاغوت است و ملکه سبا از طرف خدا نبود چون که سلیمان او را دعوت به تسلیم کرد پس طاغوت است
سرپرستی خانه، زمانی با مرد است که زن بپذیرد خانهداری کند.
ولی زنی که خود کارمند است؛ مرد سرپرستش نیست.
این سخن برای زمان ابتدای اسلام بوده است که کار برای زن، در بیرون، ننگ بوده است.
در آیه قیدی یافت نمی شود پس سخن شما اشتباه است پس سخنتان را ثابت کنید در ضمن بر فرض صحت حکم قرآن کلی است و نه بر اساس استثنا
زمانی که نه پیامبری است و نه سروش آسمانیای، از کجا باید پادشاهی پیدا شود که از سوی خدا باشد؟
باید به روایات رجوع شود که در زمان غیبت امام چه کنیم که فقها بحث ولایت فقیه را پیش می کشند
آن سخن، سخنی پایور نیست؛ زیرا نام همهی پیامبران را هیچکس نمیداند و از زندگی آنها نیز، کسی آگاهی ندارد ولی برخی این را گفتهاند.(همچون کریم زمانی در تفسیرش؛ که شیوهی تفسیر وی، آوردن چکیدهی تفسیرهای معتبر است)
پس دلیل معتبری وجود ندارد
گفتیم که زنان عارف، به دلیل شرم بیش از اندازهشان، نمیپذیرند که پیامبر شوند.
اولا پذیرش نبوت به عهده افراد نیست که زنان بپذیرند یا نپذیرند
ثانیا مردان و یا زنان عارف هم چونکه به مقام فنا می رسند هیچکدام ادعا نمی کنند اما نورشان می درخشد بدون ادعا اما از زنان جز عده بسیار بسیار کم چنین زنانی وجود ندارد البته از مردان هم کم است.النَّاجِي مِنَ الرِّجَالِ قَلِيلٌ وَ مِنَ النِّسَاءِ أَقَلُّ وَ أَقَلثالثا جواب نداید که چرا حضرت فاطمه حاکم جامعه و یا حداقل والی بخشی از حکومت پیامبر نشد؟؟
یکی از شرایط اصلی در تعئین ولی و سرپرست بر جامعه مساله افضلیت آن فرد است . با توجه به آیه شریفه , مردان در ولایت بر زنان افضل هستند و این مساله امری فطری است .
جلسه ای علمی متشکل از دانشمندان و مذهبیون در قرون وسطی
موضوع جلسه : اسب چند تا دندان دارد
بحث بسیار داغ و هرکس با استناد به روایات می کوشد تعداد دندانهای اسب را تعیین کند
در این میان دانشمندی بر می خیزد و می گوید به جای این همه بحث و جدل و استناد به این کتاب و ان کتاب
بیایید برویم و با تجربه به این واقعیت برسیم یعنی اینکه دندانهای یک اسب را بشماریم
دانشمند مذکور از طرف اهالی جلسه کافر اعلام شده و محکوم به اعدام می شود
جناب میقات در این مورد اشکالی به ذهن بنده میرسه که ممنون میشم در موردش توضیح بدین:
تا جناب میقات توضیحاتی بدهند من هم مواردی را بیان می کنم
اما فکر میکنم در مورد ایه ی محل بحث که فرمودین مربوط به روابط زناشویی باشد و نه بین هر زن و هر مرد.
ایشان چنین چیزی را نفرموده اند بلکه فرمودند قدر متیقن از این آیه این است که زن در خانه ولایت ندارد و ولایت در خانه، با مرد است.
درحالی که این آیه عام است و نوع مردان بر نوع زنان ولایت دارد همانطور که حضرت علامه طباطبایی فرمودند:" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ"
از عموميت علت به دست مىآيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست، و چنان نيست كه مردان تنها بر همسر خود قيمومت داشته باشند، بلكه حكمى كه جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى كه ارتباط با زندگى هر دو طايفه دارد، و بنا بر اين پس آن جهات عمومى كه عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قيمومت دارند، عبارت است از مثل حكومت و قضا (مثلا) كه حيات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام اين دو مسئوليت و يا بگو دو مقام بر نيروى تعقل است، كه در مردان بالطبع بيشتر و قوىتر است، تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه كه قوام آن برداشتن نيروى بدنى و هم نيروى عقلى است، كه هر دوى آنها در مردان بيشتر است تا در زنان.
واضح است که خداوند ولایت هر زنی رو به هر مردی نسپرده(و ولایتهر زنی رو بر هر مردی نفی نکرده)
خداوند نوع مرد را ولی و قیم زنان قرار داده البته این به معنی ولایت داشتن تک تک مردان بر زنان نیست و نوع زنان هم بر نوع مردان ولایتی ندارند حتی مادر بر فرزند خود ولایت ندارد و پدر است که ولی فرزند است (وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا) و اگر پدرش هم مرده باشد جد پدری ولی فرزند می شود و نه مادر و اگر جد پدری هم نداشت باز هم حاکم جامعه که مرد است ولی آن فرزند می شود چون نوع زن هیچگونه ولایتی در این امور ندارد.
و یا به هر مردی بر هر زنی درجه قرار نداده
آن آیه و للرجال علیهن درجه ربطی به ولایت و قیمومیت ندارد و همانطور که علامه گفتند یعنی:
[" معروف" از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانونگذارى اسلام]
و چون اسلام شريعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا كرده، معروف از نظر اسلام همان چيزى است كه مردم آن را معروف بدانند، البته مردمى كه از راه فطرت به يك سو نشده، و از حد نظام خلقت منحرف نگرديده باشند، و يكى از احكام چنين اجتماعى اين است كه تمامى افراد و اجزاى اجتماع در هر حكمى برابر و مساوى باشند و در نتيجه احكامى كه عليه آنان است برابر باشد با احكامى كه به نفع ايشان است، البته اين تساوى را بايد با حفظ وزنى كه افراد در اجتماع دارند رعايت كرد، آن فردى كه تاثير در كمال و رشد اجتماع در شؤون مختلف حيات اجتماع دارد، بايد با فردى كه آن مقدار تاثير را ندارد، فرق داشته باشد، مثلا بايد براى شخصى كه حاكم بر اجتماع است حكومتش محفوظ شود، و براى عالم، علمش و براى جاهل جهلش، و براى كارگر نيرومند، نيرومندىاش، و براى ضعيف، ضعفش در نظر گرفته شود، آن گاه تساوى را در بين آنان اعمال كرد، و حق هر صاحب حقى را به او داد، و اسلام بنا بر همين اساس احكام له و عليه زن را جعل كرده، آنچه از احكام كه له و به نفع او است با آنچه كه عليه و بر ضد او است مساوى ساخته، و در عين حال وزنى را هم كه زن در زندگى اجتماعى دارد، و تاثيرى كه در زندگى زناشويى و بقاى نسل دارد در نظر گرفته است، و معتقد است كه مردان در اين زندگى زناشويى يك درجه عالى بر زنان برترى دارند و منظور از درجه، همان برترى و منزلت است.
از اينجا روشن مىگردد كه جمله" وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ..."، قيدى است كه متمم جمله سابق است و با جمله قبلى روى هم يك معنا را نتيجه مىدهد و آن اين است كه خداى تعالى ميان زنان مطلقه با مردانشان رعايت مساوات را كرده، در عين حال درجه و منزلتى را هم كه مردان بر زنان دارند، منظور داشته است، پس آن مقدار كه له زنان حكم كرده، همان مقدار عليه آنان حكم نموده نه بيشتر، و ما انشاء اللَّه به زودى در يك بحث علمى جداگانه به تحقيق اين مساله بر مىگرديم.
در نتیجه فکر نمیکنم این رو بشه به باقی نظام های اجتماعی نسبت داد.
اگر نظر آن افرادی صحیح باشد که می گویند آیه عمومیت دارد این اشکال پیش نمی آید
ایا مثلا میشود گفت حضرت زهرا سلام الله بر زنان و مردان جامعه ولایت ندارند؟!یا امثال این؟
باید دید انواع ولایت چیست ما سه نوع ولایت داریم:
ولايت تكويني و ولايت برتشريع و ولايت تشريعی
که ولایت بر تشریع فقط مخصوص خداوند است إن الحكم إلاّ لله
اما ولایت تکوینی که حضرات معصومین از جمله حضرت فاطمه دارند از این نوع است
و ولایت تشریعی که یکی از انواع ولایت تشریعی مربوط به اداره جامعه است که این نوع ولایت را نمی توان برای حضرت فاطمه اثبات نمود اما برای سایر ائمه می توان از شان نزول و روایاتی که در این مورد وجود دارد استفاده کرد مثلا إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ و یا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ
که در هیچ یک از روایات که متواترا ائمه را اولی الامر و ولی معرفی کرده حضرت فاطمه را ولی در این باب معرفی نکرده هرچند که آیه تطهیر در شان ایشان نازل شده و معصوم هستند اما نمی توان از آیات و روایات ولایت برای تشکیل حکومت برای ایشان را ثابت نمود هرچند که ایشان ولایت تکوینی دارند.
مثل این می ماند که مثلا در زمان پیامبر رسول الله امام جماعت بودند حال اگر سوال شود که اگر معصومی نبود جز مثلا حضرت فاطمه و سایر مردم،حال چه کسی امام جماعت برای نماز می شود؟؟ واضح است هر چند که نمازی که ایشان می خوانند از تمام نماز سایر مردم در نزد خداوند بهتر است اما ایشان نمی توانند امام جماعت باشند. رهبری هم همینطور است.
سلام
در مورد اینکه فلان کارخانه و فلان اداره سرپرستش زن باشد اسلام از آن نهی نکرده! بلکه اسلام ولایت زنان یعنی همانطور که جناب میقات فرمودند مراد از ولایتی که در این آیه نفی می شود، مطلق العنان بودن، ولایت مستقله قدرتمند و خودمختار بودن است و الا با توجه به آموزه های دینی و اسلامی، این گونه نیست که اصلا به نظر زن توجه نشود
بله اسلام چنین چیزی را نگفته است ولی بزرگان اسلامی، میگویند!
همانگونه که تا سالها پیش، در ایران، زنان حق رأی نداشتند و این را یک دستور اسلامی میدانستند! و با قانونگذاران بسیار گلاویز شدند که این حق، نامشروع و خلاف اسلام است!!
این همان بیتوجهی به دیدگاه زن و نادیده گرفتن اوست که در اسلام، منع شده است!
بزرگان ثابت کردهاند که برای سود خود، ستمهای فراوانی را میتوانند انجام دهند ...
در عربستان میگویند زنان حق رانندگی ندارند و میگویند اینرا اسلام گفته است و کسانی که طرفدار رانندگی زنان هستند را مخالف دستورهای اسلام میدانند!!
با این بیان، رهبر، مرجع تقلید و یا رئیس جمهور شدن و ... که ولایتی مستقل دارد و به صورت مطلق است، از نظر شرعی اجازه داده نمی شود ولی مواردی که زیر مجموعه و زیر نظر مدیری مافوق است، مانند مدیر عامل و مدیر کل و ... اشکالی ندارد.
اینان سخنان مسلمانی است.
تا چند سال پیش، همین کارها نیز، برای زنان ممنوع بود
اما در مورد حاکمان زن جهان که مثال زدید یک نکته باید عرض شود:
ما که می گوییم زنان نمی توانند ولی جامعه باشند منظورمان این نیست که مثلا اگر یک زن رهبر جامعه شد دیگر آن جامعه از فردا ویران خواهد شد و ... بلکه ممکن است موفقیت های نسبی را هم بدست آورد اما هرگز نمی توانند آن اهداف اسلام که از نظر اسلام حاکم جامعه باید به آن دست یابد بدست آورد و تمام این مثال هایی هم که زدید دلیل بر این نیست و هیچکدام از این کشور ها که رهبرشان زن است دستاورد حکومتشان مورد تایید اسلام نیست و اصلا حکومت باطلی بودند.
البته باید دید که مورد پذیرش کدام اسلام نیست!
اسلام مسلمانی، یا اسلام راستین! اسلامی که رانندگی را برای زن حرام میداند؟ یا اسلامی که حق رأی به زنان نمیدهد؟
پس از آن باید دید اکنون که مردان بر سر کار هستند، آیا کشورهای اسلامی، در اوج نیرومندی هستند، یا کشورهایی بیفرهنگ و جهان سومی هستند؟
اثبات ساده است و نیازی به زیاده گویی ندارد! چون سلیمان بر حق است و از آن ها خواست تسلیمش شوند پس آنها باطل هستند! نیازی هم نیست به آن سخنان و استنادات شما به آیات پاسخ دهم.
اگر ساده است، با دلیل اثباتش کنید و نه خودتان سخن بگویید، سپس سخن خودتان را هم تأیید کنید!
width: 700
[TR]
[TD]
[/TD]
[TD="align: left"]خــود گــویی و خــود خـــندی؟[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD]عجـــب مــرد هــنرمــندی![/TD]
[/TR]
اگر پاسخی میداشتید، آیههای گفته شده را رد میکردید و اینکه آغاز به نیش زدن کردهاید، نشان از زبونی و سستی دارد!
کجا گفته شده هر کس به طاغوت ایمان روی آورد بردلش مهر زده می شود و هرگز نمی تواند ایمان بیاورد و ایمان نمی آورد؟!!!ثابت کنید
در همان آیهای که آورده شد، این سخن آمده است:
سخن قرآن هم نیاز به اثبات یا مدرک دارد؟
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید سلیمان تخت او را حاضر کرد تا به او بفهماند او دیگر تختی (که مجاز از حکومت است) نخواهد داشت و تخت (حکومت) او دیگر ازآن سلیمان است و این هم خود مویدی بر سخن ماست
سخن را نپیچان پسرجان!
گفتیم اگر قرار بود پادشاهی بلقیس برچیده شود، چرا تخت وی نابود نشد و تختش دست نخورده باقی ماند؟
پاسخ اینرا بده که چرا تخت وی را در پیش بلقیس نابود نکرد و به وی نفهماند که دیگر پادشاهیاش پایان پذیرفته است؟
تخت پادشاهی، نشانهی قدرت پادشاه است و تا زمان که باشد، آن نیرو نیز هست.
لطفا مدرک ارایه دهید.
متن تاریخی معتبر و یا روایت معتبر در غیر اینصورت سخنان شما علمی نیست و مورد قبول هم نخواهد بود پس به سخنان شما که بدون مدرک است پاسخی داده نمی شود تا مدرک ارایه کنید
مدرک هم که ارائه میدهیم نیز، پاسخی نمیدهید و پشت سر هم میگویید: «اثبات کنید، اثبات کنید!»
از آیهی قرآن در مورد گمراه بودن همیشگی طاغوتیان آوردهایم، آنرا نادیده میگیرید و میگویید: کجا چنین سخنی آمده است؟! اثبات کنید!
به هر روی، پاره کردن نامهی محمد، یک کار بسیار مشهور است که در نوشتارهایی همچون «تاریخ طبری / جلد سوم» یا «پیشین / جلد دوم» آمده است.
اگرچه در اینکه چه کسی نامه را پاره کرده است (خسروپرویز یا سربازانش)، تفاوت دیدگاه هست ولی در اینکه چنین نامهای فرستاده شده است، شکی نیست و این نشاندهندهی این است که محمد از وی خاسته است تا پیرو او شود و این بدانمایه است که خسروپرویز باید زیردست وی شود
(گمان کنیم در برنامه محمد رسولالله نیز چنین چیزی نمایش داده شد)
اکنون میتوانید بگویید: این نوشتارها (تاریخ طبری و پیشین) نیز نامعتبر هستند! و همچنین برنامهی محمد رسولالله نیز از روی باد هوا آن کار را در برنامهاش آورده استاثبات کنید که این نوشتارها معتبر هستند!
هر حکومتی که از ناحیه خدا نباشد طاغوت است و ملکه سبا از طرف خدا نبود چون که سلیمان او را دعوت به تسلیم کرد پس طاغوت است
گفتیم کسانی که طاغوتی باشند (بر پایهی گفتهی قرآن (بقره/257) هموراه در گمراهی میمانند و اینکه مردم سبا و پادشاهشان در گمراهی نماندند و از سخن سلیمان پیروی کردهاند، نشان از طاغوتی نبودن آنهاست.
در آیه قیدی یافت نمی شود پس سخن شما اشتباه است پس سخنتان را ثابت کنید در ضمن بر فرض صحت حکم قرآن کلی است و نه بر اساس استثنا
آفرین بر آنکسی که سروده است:
width: 700
[TR]
[TD]
[/TD]
[TD="align: left"]خود گویی و خود خندی؟[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD]عجب مرد هنرمندی[/TD]
[/TR]
به راستی دلیلهای شما برای نشان دادن نادرست بودن سخنان ما، چه استوار است!
به ویژه نتیجهگیریتان: ابتدا میگویید اشتباه است؛ سپس به دنبال اثبات میروید! (نه آنکه ابتدا به دنبال دلیل باشید و اگر دلیلی نبود، آنرا رد کنید)
(شیوهی زیبایی است؛ با توجه به اینکه ظرفیت کوچهی علیچپ پر شده است، پیشنهاد میشود زینپس از این شیوه استفاده شود)
آیا زنان کارمند، استثنا هستند؟
شما در کجا زندگی میکنید که چنین چیزی را استثنا میدانید؟
(نه کی گفته زنان کارمند زیاد هستند؟ اثبات کنید که زیاد هستند!)
باید به روایات رجوع شود که در زمان غیبت امام چه کنیم که فقها بحث ولایت فقیه را پیش می کشند
این در صورتی است که خود فقها از سوی خدا آمده باشند، و گرنه سخن خود آنان نیز، بر پایه هوا و هوس میتواند باشد؛ تاریخ گواه از ستمهای بسیاری از سوی این دسته از مردمان میدهد.
جواب نداید که چرا حضرت فاطمه حاکم جامعه و یا حداقل والی بخشی از حکومت پیامبر نشد؟؟
این هم پاسخ:
در زمان پیامبر، سرزمینهای اسلامی چندان بزرگ نبوده است که وی بخواهد در حضور کسانی همچون پیامبر و شیرخدا، سرپرست جایی شود.
زنان عارف، چنین چیزهایی را نمیپذیرند.
هدف ما از این گفت و گو، پیشگیری از برخی سخنهای ناروا در مورد اسلام بود که برخی میآیند و سخنان اسلام را میپیچانند که زنان، این آفریدههای آسمانی را، کوچک کنند و آنان را چه و چه بخوانند؛ تا جا برای تاختن خود داشته باشند و همهی این کارها را با نیرویی بزرگ، به نام اسلام انجام میدهند:
width: 700
[TR]
[TD]
[/TD]
[TD="align: left"]زیان کسان در پی سود خویش[/TD]
[TD]
[/TD]
[TD]بجویند و دین، اندر آرند پیش[/TD]
[/TR]
بدونشک، این رفتار ویرانگر است؛ زیرا نیمی از مردم را نسبت به اسلام بدبین میکنند؛ نیمهای که قرار است فرزندان ما را در زهدان خود پرورش دهند و آنها را به این گیتی پهناور بیاورند که اگر چنین کسانی نسبت به اسلام بدبین باشند، فرزندان آنها، همانهای میشود که امروز میبینیم!
از بحث سیاسی بسیار بیزارم ولی گاهی چارهای نیست!
آقای ملاصدرا (به راستی پیوستگی این نام با این کاربر در چیست؟)
در این گفت و گو دیگر با شما سخنی گفته نمیشود (مگر آنکه ...)؛ زیرا نه شما قانونگذار هستید که دگرگونی در دیدگاهتان، تفاوتی در بر داشته باشد؛ و نه ما چندان نیرویی داریم که بخواهیم قانون را دگرگون کنیم؛ ولی زینپس، هرگاه، به نام اسلام، سخنی به زیان زنان بزنید، باز هم ما را خواهید دید.
اجازه نمیدهم که به زنان توهین کنی و این را در آینده خواهی دید!
حقیقت امر را بخواهید بنده هنوز نفهمیدم که دین و مذهب شما چیست .
اندیشیدن هم در هر موجودی در این کره خاکی کما بیش وجود دارد . آنچه که مهم است این است که در این اندیشه درست و غلط را چه کسی تعئین کرده است و تا چه اندازه ای صلاحیت داشته.
صحبت بر سر امام جماعت شدن بر زنان نیست بلکه امام جماعت مردان منظور است و در این مورد، اختلافی نیست.
وقتی روایات، چنین ولایت مختصری که امام جماعت دارد را، برای زن مردود می دانند، به طریق اولی، ولایت های بزرگتر را نمی توان پذیرفت.
صحیح میفرمایید -در اسلام کلا همه چیز برای مرد هست ، چیزی هم مورد اختلاف نیست . اون ورد اختلاف ها همش برای زنه و میتونم هزارتا سند رو کنم با اون همه احادیث ضد و نقیض و عجیب بر ضد زن -ولی در هر صورت زن هم میتونه امام جماعت باشه با اختلاف بین علما
در پست های قبل هم آیه مردان سرپرست زنان هستند رو برای مثال بیان کردید ، و گفتید به همین دلیل زن نمیتونه . این آیه که برتری هر مردی بر هر زنی رو نشون نمیده تا اینکه بتونیم تعمیمش بدیم به مسائل بزرگتر .در باره مرد هست که سرپرستی زن رو به عهده داره ، همین و دلیلی نیست که بگیم چون اینجوریه پس در مقیاس بزرگتر هر مردی قوام هر زنی هست و پس مردها فقط میتونن مدیر باشن و زن نباید مدیر باشه وگرنه قوام بودن مرد زیر سوال میره (یا امام جماعت بودن ، یا وزیر شدن ، یا رئیس جمهور شدن ، یا هر چیزی ). به نظرم این آیه اصلا برای نشان دادن این موضوع مناسب نیست
سلام
یعنی شما شک دارید به اینکه خود خداوند هم هیچ امام و رهبر زنی را نفرستاده
بله شاید فرستاده باشه شما از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنید ؟
در ضمن دین های دیگه پیامبر زن هم داشته اند اینکه ما قبول نداریم مشکل از ماست.
در ضمنی زمانی هم حق رأی به زنان نمی دادند بنا به دلایل مختلفی ( البته به قول خودشان مصلحتی) آخرش چی شد مجبور شدند بپذیرند که زمانه عوض شده
در این رابطه هم مطمئن باشید میرسد زمانی که ما حداقل رئیس جمهور زن هم داشته باشیم حالا چه خوشمون بیاید چه نیاید باید ازش اطلاعت کنیم
این ارسال توسط مدیر اجرایی حذف شده است. دلیل:غیر مرتبط
لطفا پست من رو برگردونید . اصلا هم غیر مرتبط نبود . چطوره که شما اونو توهین آمیز تلقی کردین ؟ چون گفتم مردهای کوچه همگی قوام مادر و خواهر ایشون هستن ؟ چطوره که شما مردها از این حرف ناراحت میشین چون بحث خواهر و مادر خودتونه و خواهر و مادر شما فرق داره با یه زن و دختر دیگه؟ و زود رگ غیرتتون میگیره؟
پس اینها که هی از ول تاپیک میگن هر مردی بر هر زنی قوامه و ما همین احساس بهمون دست میده که قصاب سر کوچه هم قوام بنده س ! این توهین به ما بانوان نیست ؟ یا زن شرط نیست و مهم غیرت مرده ؟ که سریع رگتون میگیره و بنده رو به هیچ دلیلی از سایت میندازید بیرون ؟ این همه سوال در رابطه با حقوق بانوان هم پرسیدم کسی جواب نداد ، حالا میفهمم اصلا جوابی براش نیست و حیف روزهایی که بنده دنبال جواب بودم . جواب واقعا برای من مشخص شد . جواب جلوی چشمم بود . این همه تحقیر و توهین و ناقص العقل بودن و شر بودن و عقرب بودن و ایمان ناقص داشتن و کمتر از مرد بودن ... دنبال توجیه میگشتم . اگر حقیقت اسلامی که سالها قبول کردم و همه ی زندگیم بود اینه ، واقعا نخواستم . خداحافظ شما و حداقل اگر دختر دیگری سوال کرد همون اولش به جای پیچوندن بگین نمیدونم !
پس اینها که هی از ول تاپیک میگن هر مردی بر هر زنی قوامه و ما همین احساس بهمون دست میده که قصاب سر کوچه هم قوام بنده س
در مورد شما و خانواده اتان نمی دانم ولی
سرکار باران مشکل شما این است که :
1- نمی دانید نظام خانواده در اسلام مرد را سرپرست خانواده خودش کرده ( یعنی همسر و فرزندان و ... ) و نه قصاب محله یا رئیس جمهور یک کشور دیگر را بصرف مرد بودن
2- نتیجتا وقتی این را نمیدانید و نمی خواهید بفهمید درک و کلام شما از اسلام نا چیز است به همین خاطر قدرت تمئیز و فرق بین قصاب محله با پدر گرامیتان را ندارید.
3- در صورت فهم این موضوع که ولایت در خانواده چه معنائی دارد و تفاوتش یا ولایت در جامعه در چیست ؛ اینگونه صحبت کردن قی کردن حیا و فحاشی است .
4- اگر استطاعت پاسخگوئی علمی در خود نمی بینید لزومی ندارد سخن بگوئید ؛ بشنوید بخوانید تا بیاموزید.
5- شما در هر مورد سوال داشتید ( البته به همراه این فحاشی اخیرتان ) آنهائی که قابل بحث بوده پاسخ لازم داده شده و طبعا چون گفته اید آنچه که میخواستید بگوئید کسی مانع شما نشده ؛ پس اگر پاسخ مطابق میل شما نیست باید علت را در جای دیگری جستجو کنید.
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید سلیمان تخت او را حاضر کرد تا به او بفهماند او دیگر تختی (که مجاز از حکومت است) نخواهد داشت و تخت (حکومت) او دیگر ازآن سلیمان است و این هم خود مویدی بر سخن ماست
همانگونه که در ابتدا گفته شد، سخن بر سر درستکاری یا بدکاری مردم سبا نیست.
زنانی می پرسیدند: «چرا ما نمی توانیم رأی بدهیم؟»
بزرگان می گفتند: «چون شما از روی احساس کار می کنید و نمی توانید همانند مردان، سبک سنگین کنید و آدمها خوب بشناسید و اگر بخواهید رأی بدهید، ممکن است فریب بخورید و کسان نااهل را برگزینید.»
پس از اینکه چنین حقی به زنان داده شد، زنان میگویند: «چرا ما نمیتوانیم دادرس یا رهبر گروهی شویم؟»
بزرگان نیز همان پاسخ را میدهند: «شما از روی احساس رفتار میکنید و چون احساستان زیاد است، نمیتوانید به خوبی سبکسنگین کنید و ممکن است فریب بخورید و گناهکاری را رها سازید یا بیگناهی را محکوم کنید»
اینهمه روی احساسی بودن زنان سخن گفته میشود، ولی اینهمه احساسی شدن مردان را نمیبینند؟!
مردانی که برای احساس جنسی خود، دروغ میگویند؛ مردانی که به خاطر رفتار آزاردهنده و محدود کنندهای به نام غیرت (؟)، ستمهایی بیشمار به زنان کردهاند و همگی در اینکارها، از روی احساس کار کردهاند و نه از روی منطق و خرد را نمیبینند و مردان را منطقی و زنان را احساسی میخوانند؟
در این گفت و گو نیز، گفته شد: «اگر زنان احساسی هستند، چرا در تاریخ اینهمه زن (که همواره فشار بر آنها بوده و اگر فشار نبود، شمارشان بیشتر میبود) رهبر گروهی بودهاند و هیچ مشکلی نداشتهاند؟»
آنان نیز، برای اینکه پاسخی ندارند و سخن استوار در برابر آن سخنان پیشین که میگویند: «چون زنان احساسی هستند» گفته شده است، سخن را میپیچانند و بدون دلیل میگویند: «رهبری آن زنان، مورد پذیرش خدا نبوده است؟» (به راستی پیوستگی این سخن در چیست؟)
در قرآن میخوانیم: پادشاه سبا که یک زن است، پیش از تصمیمگیری خودسرانه، که کاری احساسی است، یک کار منطقی انجام میدهد و دیدگاه سران خودش را میپرسد؛ همچنین از این آیه چنان برداشت میشود که این زن، در همهی کارهایش با دیگران رایزنی میکرده است:
(نمل / 32): «(بلقیس) گفت: «ای بزرگان! دیدگاههای خود را بیان کنید که من (تاکنون) بدون دیدگاههای شما، کاری انجام ندادهام»
یکی از نشانههای پیروزی هرکسی، این است که دیدگاههای دیگران بشنود و نه آنکه خود سرخود، سخنی بگوید.
بزرگان نیز، که به دانایی آنزن باور داشتند و چون میدانستند که او کار اشتباهی انجام نمیدهد، دیدگاه خود بیان کردند و در پایان، اختیار کامل را به آن زن دادند که هرچه بگوید، فرمان برند:
«نمل / 33): «(سران سبا) گفتند: ما سخت دلاور و جنگاوریم (و میتوانیم با سلیمان بجنگیم) ولی هرچه تو فرمان بدهی، آنرا انجام میدهیم»
سخن بزرگان، نشاندهندهی این است که مردان و زنانی که در دربار سبا بودند، از روی احساس سخن گفتند: «بجنگیم» ولی پادشاه زن، از روی منطق سخن میگوید که جنگ، ویرانی به بار میآورد:
(نمل / 34): «(بلقیس گفت): بدونشک، هرگاه پادشاهان، به سرزمینهای آباد بیایند (و جنگی در گیرد)، آنجا را ویرانی میکنند و این کار همهی آنان است»
اینگونه از زنان، اگرچه به خاطر فشارهای مردان در تاریخ، شمارشان کم است؛ ولی استثنا نیستند؛ اکنون بزرگانی که میگویند: «زنان احساسی هستند.» باید پاسخ دهند که چگونه است زنان را که در تاریخ گروههای بسیاری را رهبری کردهاند، بدون آنکه مشکل بزرگی باشند را احساسی میخوانند؛ ولی اینهمه مردانی که از روی احساس زورگویی، حرص، قدرتطلبی و ... خون به پا کردهاند را، منطقی میدانند؟
آقای صدرا، در این گفت و گو، به این سخنان ما (و بسیاری دیگر از آنان) پاسخی نداده است و تنها سخنان را (همانند دیگر کسانی که می[خواهند از اسلام سود شخصی ببرند) میپیچانند و میگویند: خدا آنرا رد کرده است!!
خدا کدام پادشاه را میپذیرد؟
پادشاهی که زیردستانش را به خوبی رهبری کند و در کارها با آنان رایزنی کند و از روی منطق کارها را پیش ببرد.
ملکهی سبا، کدامیک از اینها را نداشت؟
آیهای هم از سورهی بقره آورده شد که باید آنرا رد کنند و نه بگویند: «اثبات این سخن کاری ساده است و آنرا انجام نمیدهیم!»
به هر روی، ما هرچه گفتیم پیوستگیای میان درستکار بودن یا نبودن ملکهی سبا، با داشتن حق رهبری زنان نیست، ایشان سخن را تا آنجا پیچیاندند که سخن به اینجا رسید و گفتند: «سلیمان تخت پادشاهی بلقیس را به پیش خود آورد، تا بگوید تو دیگر پادشاه نیستی»
که باید پاسخ دهند، چرا سلیمان آن تخت را نابود نکرد؟
نگاهی هم به قرآن میاندازیم:
(نمل / 41): «(سلیمان) گفت: تخت او را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا او آنرا میشناسد، یا نه؟»
در این آیه، هیچ سخنی از نابودی پادشاهی بلقیس نیست (که اگر هم میبود، هیچ تفاوتی نداشت) و تنها آوردن تخت را، برای آزمایش (و در تفسیرهای عرفانی، برای آرامش دادن به بلقیس) بیان کرده است و در ادامه، چنین بر میآید که آوردن تخت، افزون بر آزمایش بلقیس، به عنوان یک معجزه برای گواه دادن پیامبر بودن سلیمان است که بلقیس، آن نیرو را ببیند، و در برابر آن تسلیم شود:
(نمل / 42): «پس هنگامی که (بلقیس) آمد، به او گفته شد: آیا تخت تو، اینگونه است؟ و او گفت: گویا خود آن است و پیش از این، ما آگاه و فرمانبردار بودیم»
هیچ سخنی از اینکه او دیگر نباید از آن تخت استفاده کند نیست و تخت نیز، نشان نیروی پادشاه است و اگر قرار بود پادشاهیاش پایان پذیرد، سلیمان باید تخت وی را نابود میکرد.
البته اگر هم سخنی از پایان پادشاهی بلقیس میبود، دلیلی برای نداشتن حق رهبری زنان نبود، زیرا زنان با هوش، سرپرست مردان کم هوش میشوند و مردان باهوش، سرپرست زنان کمهوش میشوند و این طبیعی است که هیچکسی باهوشتر و برتر از پیامبران نیست.
آیا اکنون نیز سلیمانی هست؟
گمان کنیم، آنچه که نیاز بود، گفته شد؛ مگر آنکه آقای صدرا، با دلیلهای استوار، سخنان گفته شده را رد کنند و اگر بازهم بخواهند چرخ و فلک بازی در بیاورند، تنها خود را خسته کردهاند؛ زیرا کسانی که سخنان را بخوانند، خود پی به استواری یا سستی آنان میبرند و ما در همهی گفت و گوهای آینده (اگر باشد)، خواهیم بود و باز هم سخنانی در برابر شما خواهیم گفت تا زنان گمان نکنند، این اسلام است که چنین ستمی به آنان میکند (اگرچه بیشترشان دریافتهاند).
(ماجرای بلقیس و سلیمان، در مثنوی، به زیبایی تفسیر عرفانی شده است؛ تفسیرهایی از عشق! که آدمی را مبهوت میکند؛ دوگانگیهایی در ظاهر این آیهها دیده میشود که تنها با تفسیر عرفانی آن، یکپارچه میشود)
اقای ملا صدرا بهتون تبریک می گم :Kaf: کارتون رو خوب انجام دادین
یک نفرو از اسلام منصرف کردین
کار بزرگی کردین شما واقعا مسلمان حقیقی و واقعی می باشین
دستتون درد نکنه و خسته نباشین
پس اینها که هی از ول تاپیک میگن هر مردی بر هر زنی قوامه و ما همین احساس بهمون دست میده که قصاب سر کوچه هم قوام بنده س ! این توهین به ما بانوان نیست ؟ یا زن شرط نیست و مهم غیرت مرده ؟ که سریع رگتون میگیره و بنده رو به هیچ دلیلی از سایت میندازید بیرون ؟ این همه سوال در رابطه با حقوق بانوان هم پرسیدم کسی جواب نداد ، حالا میفهمم اصلا جوابی براش نیست و حیف روزهایی که بنده دنبال جواب بودم . جواب واقعا برای من مشخص شد . جواب جلوی چشمم بود . این همه تحقیر و توهین و ناقص العقل بودن و شر بودن و عقرب بودن و ایمان ناقص داشتن و کمتر از مرد بودن ... دنبال توجیه میگشتم . اگر حقیقت اسلامی که سالها قبول کردم و همه ی زندگیم بود اینه ، واقعا نخواستم . خداحافظ شما و حداقل اگر دختر دیگری سوال کرد همون اولش به جای پیچوندن بگین نمیدونم !
حقیقت امر را بخواهید بنده هنوز نفهمیدم که دین و مذهب شما چیست .
اندیشیدن هم در هر موجودی در این کره خاکی کما بیش وجود دارد . آنچه که مهم است این است که در این اندیشه درست و غلط را چه کسی تعئین کرده است و تا چه اندازه ای صلاحیت داشته.
جلسه ای علمی متشکل از دانشمندان و مذهبیون در قرون وسطی
موضوع جلسه : اسب چند تا دندان دارد
بحث بسیار داغ و هرکس با استناد به روایات می کوشد تعداد دندانهای اسب را تعیین کند
در این میان دانشمندی بر می خیزد و می گوید به جای این همه بحث و جدل و استناد به این کتاب و ان کتاب
بیایید برویم و با تجربه به این واقعیت برسیم یعنی اینکه دندانهای یک اسب را بشماریم
دانشمند مذکور از طرف اهالی جلسه کافر اعلام شده و محکوم به اعدام می شود
بیایید کمی بیندیشیم
یادمان باشد که حضرت علی را هم مدتها در نماز جماعت همه لعن می کردند
همانگونه که در ابتدا گفته شد، سخن بر سر درستکاری یا بدکاری مردم سبا نیست.
زنانی می پرسیدند: «چرا ما نمی توانیم رأی بدهیم؟»
بزرگان می گفتند: «چون شما از روی احساس کار می کنید و نمی توانید همانند مردان، سبک سنگین کنید و آدمها خوب بشناسید و اگر بخواهید رأی بدهید، ممکن است فریب بخورید و کسان نااهل را برگزینید.»
جناب آبرنگ بحث ما بحث ولایت مرد و زن در اسلام است و نه حقوق زن در جامعه اسلامی . مساله ولایت در جامعه اسلامی جزو حقوق زن نیست .
اینکه حقوق زن در جامعه ای و یا کشوری با عنوانی اسلامی نقض شده لازم است با استناد به آیات و روایات این مساله را نقد کرد و این کار صوابی است ولی طرح این بحث در مساله ولایت مردان بر جامعه باعث خلط بحث میگردد.
و همچنین این مساله که دلیل جهان سومی بودن جوامع اسلامی ولایت مردان است و پیشرفت در جوامع صنعتی دلیلش ولایت زنان و مردان است نیاز به اثبات دارد . یعنی اینکه این مساله ای که میفرمائید تعئین کننده پیشرفت و عقب ماندگی است و لاغیر , را نیاز است با ذکر دلیل مطرح فرمائید.
در مورد شما و خانواده اتان نمی دانم ولی
سرکار باران مشکل شما این است که :
1- نمی دانید نظام خانواده در اسلام مرد را سرپرست خانواده خودش کرده ( یعنی همسر و فرزندان و ... ) و نه قصاب محله یا رئیس جمهور یک کشور دیگر را بصرف مرد بودن
2- نتیجتا وقتی این را نمیدانید و نمی خواهید بفهمید درک و کلام شما از اسلام نا چیز است به همین خاطر قدرت تمئیز و فرق بین قصاب محله با پدر گرامیتان را ندارید.
3- در صورت فهم این موضوع که ولایت در خانواده چه معنائی دارد و تفاوتش یا ولایت در جامعه در چیست ؛ اینگونه صحبت کردن قی کردن حیا و فحاشی است .
4- اگر استطاعت پاسخگوئی علمی در خود نمی بینید لزومی ندارد سخن بگوئید ؛ بشنوید بخوانید تا بیاموزید.
5- شما در هر مورد سوال داشتید ( البته به همراه این فحاشی اخیرتان ) آنهائی که قابل بحث بوده پاسخ لازم داده شده و طبعا چون گفته اید آنچه که میخواستید بگوئید کسی مانع شما نشده ؛ پس اگر پاسخ مطابق میل شما نیست باید علت را در جای دیگری جستجو کنید.
یاحق
یک متن 1.2.3.4.5 نوشتید همش هم گفتید ولایت و قوام بودن برای زن و شوهره ! .....بارک الله به این فهم و منطق که ادعای استطاعت علمی هم دارند ! حتی یک کلمه متن رو میخوندید میفهمیدید بنده هم دارم همینو فریاد میزنم ! و دارم میگم چرا دارید توهین میکنید و به ما بانوان میگید همه مردان بر شما قوام هستند ! و تا اومدم بگم پس خواهر و مادر شما هم، همه مردها قوامشون هستند -یعنی تا حرف رو برگردوندم به خواهر و مادر خودشون- وضع برگشت و شد توهین و فحاشی و اخراج از سایت ! چه جماعت با منطقی واقعا !این شمایید که باید درست بشنوید و بخوانید تا درست جواب طرف مقابلتون رو بدید ! مابقی سوالات من هم همینطور . صد روزه دارم التماس میکنم جواب بدید ! کسی جرات نداره بیاد اسناد رو بررسی کنه و تاپیک هنوز زده نشده ، قفل شد . با کسانی که فهم درستی از پست ها ندارند و حوصله خوندنشون هم ندارند کاری ندارم .گویا برای شما مهم پست دادنه و وقتی برای خوندن و درک پست ضرف نمیکنید وگرنه اینهمه مورد نمیونشتید که هر 5 تاش هم همون چیزی باشه که خود من دارم میگم : قوامیت برای مسائل زن و شوهیه نه هر مرد جامعه قوام بر هر زن جامعه ! ولی خسته هم نباشید. خیلی خسته شدید تا این مواردی که خودمو واسه گفتنش اخراج کردن رو بگین و همشو بندازین گردن خودم :khaneh::Khandidan!::Nishkhand::khandeh!:
یادمان باشد که حضرت علی را هم مدتها در نماز جماعت همه لعن می کردند
و خوارج او را کافر می خواندند
بیایید کمی بیندیشیم
اگر ولایت علی علیه السلام را بر خود واجب میدانید و از خوارج برائت کرده اید , عقل و اندیشه شما هم معیارهای اسلام را باید پذیرفته باشد .
یعنی باید ببینید که والیانی که حضرت امیر به ممالک فرستادند آیا زن بودند یا مرد و نتیجه لازم را بدست آورید . و اینکه اصحاب جمل را بخاطر پذیرش سرپرستی زنی سرزنش میکند را دلیلش را باید بنوان یک تابع پذیرفته باشید .
البته همانطوریکه میدانید
خوارج و اهل سقیفه این مساله را با وجود دلیل نپذیرفتند .
اقای ملا صدرا بهتون تبریک می گم کارتون رو خوب انجام دادین
یک نفرو از اسلام منصرف کردین
کار بزرگی کردین شما واقعا مسلمان حقیقی و واقعی می باشین
اندیشه و عقل چه میگوید سرکار بی نظیر
میگوید
فارق از مساله دین اسلام , رعایت ادب و نزاکت , از اولین شروط ورود در تعلم , تادیب و بحث است.
بیائید
دندان های اسب را بشماریم و از دیگران نیز بپرسیم .
سلام
جواب سوال این تاپیک تفصیلی است
یک وقت می گوییم می تواند تکوینا به این معنا که توانایی جسمی و روحی لازم را دارد
یک وقت می گوییم می تواند تشریعا به این معنا که شرع مقدس اجازه ورود به این مسائل را به او داده است
مطمئنا بین این دو توانایی رابطه ای وجود ندارد به این معنا که هر توانایی تکوینی مستلزم اجازه شرعی نیست
بنده فکر میکنم بحث در توانایی تکوینی بی فایده است چون حتی اگر چنین توانایی ثابت شود دخلی به جواز شرع ندارد
پس باید در جواز شرعی بحث شود
اما این موضوع هم از مباحث فقهی است و از دایره نظر شخصی من و نظر دیگران خارج است و باید دید شارع دین چه می گوید.
همانطور که عرض شد رابطه ای بین تکوین و تشریع الزاما وجود ندارد
مثلا انسان تکوینا آزاد است که هر کاری انجام دهد اما تشریعا آزاد نیست که هر کاری خواست انجام دهد.
حال اگر ثابت شود که تکوینا بین زن و مرد هیچ تفاوتی از لحاظ قدرت رهبری و ولایت وجود ندارد مثلا زنان هیچگاه احساسی برخورد نمی کنند و ... در کل هیچ تفاوتی تکوینا با مردان ندارند باز هم نمی توان نتیجه گرفت که ولایت تامه برای تشکیل حکومت را دارا هستند چون ولایت برای تشکیل حکومت و یا کار اجرایی مربوط به تشریع است و نه تکوین.
یعنی خدای سبحان این اجازه را به آنها به دلیل مصالح عالی که مد نظر داده به آنها نداده است و نه اینکه توانایی انجام آن را ندارند.که البته اینکه شخصی کار اجرایی را انجام دهد کمالی نیست که گفته شود اگر به زن داده نشد کمالی را خدا از او سلب کرده و یا اگر خدا کار اجرایی را تشریعا برعهده مرد گذاشت به معنای این است که کمالی را به او داده که به زن نداده.
کار اجرایی کمال نیست.خداوند هر آنچه را که کمال است توانایی رسیدن به آن را تکوینا و تشریعا در اختیار چه زن و چه مرد قرار داده است.
و الله العالم
اگر ولایت علی علیه السلام را بر خود واجب میدانید و از خوارج برائت کرده اید , عقل و اندیشه شما هم معیارهای اسلام را باید پذیرفته باشد .
من کاملا معیارهای اسلام و پذیرفتم
و این شما هستید که نمی خواهید بپذیرید
یعنی باید ببینید که والیانی که حضرت امیر به ممالک فرستادند آیا زن بودند یا مرد و نتیجه لازم را بدست آورید
حضرت علی نمی توانستند والی زن در ان زمان بفرستند چرا که جامعه عقب افتاده و بی سواد و دانشی که دختران را زنده
بگور می کردند ظرفیت پذیرش این امر را نداشتند
انها خود علی ع را نمی پذیرفتند وای به حال اینکه حضرت والی زن هم انتخاب می کرد
جامعه گنجایش این امور را نداشت
و امامان ما در سطح گنجایش مردم با انها صحبت می کردند یا عمل می کردند این از سیره انها کاملا مشخص است
و اینکه اصحاب جمل را بخاطر پذیرش سرپرستی زنی سرزنش میکند را دلیلش را باید بنوان یک تابع پذیرفته باشید .
اگر عایشه باعث یک جنگ در صدر اسلام شد
دهها جنگ با رهبری مردان انجام شد
دندان های اسب را بشماریم و از دیگران نیز بپرسیم
علاوه بر اینها عقل را نیز بکار اندازیم
تعقل و تفکر کنیم در ایات قران
ژرف بیندیشیم نه سطحی
حضرت علی نمی توانستند والی زن در ان زمان بفرستند چرا که جامعه عقب افتاده و بی سواد و دانشی که دختران را زنده
بگور می کردند ظرفیت پذیرش این امر را نداشتند
انها خود علی ع را نمی پذیرفتند وای به حال اینکه حضرت والی زن هم انتخاب می کرد
جامعه گنجایش این امور را نداشت
سلام علیکم و رحمه الله
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
. اسلام قوانینش را بر اساس نگاه به نوع زن و مرد، تشریع فرموده است، نه بر اساس تک تک افراد و نگاه شخصی.
این که یک زن بتواند بهتر از مردان مدیریت کند و ...، دلیل بر این نیست که همه همین گونه هستند.
من هم نگفتم همه زنان شایستگی رهبری رو دارند همانطور که همه مردان هم لیاقت و شایستگی رهبری رو ندارند
ولی هستند زنانی که می توانند از هده این مسئولیت برآیند نباید و نمی توانید منکر انها شوید.
هر انسانی اگر صفات روحی خودش را رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده است. زن اگر صفات متعلق به زنان را در خودش رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده، و مرد هم اگر صفات مردانه را در خودش رشد بدهد به کمال بیشتری رسیده است.
این رو قبول دارم ولی صفات روحی زنان از نظر شما چیه ؟ هخمون بچه درای و خدمت بی قید و شرط شوهر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در صحبت تمام فقها و علما تنها چیزی که برای زن ارزش شمرده شد همین بود و بس
این که در برخی جوامع برخی زنان مدیر یا رئیس جمهور و ... می شوند، دلیل بر این نیست حقوق زنان در آن جامعه رعایت می شود و یا آن جامعه در راستای ارزش زن قدم بر می دارد. لذا معیار قضاوت نباید با نگاه به اندکی از زنان باشد.
با نظرتون مخالفم به نظر من حقوق زنان در اون جوامع خیلی بهتر و بیشتر از جامعه ی ما رعایت میشه
اسلام قوانین و احکامش را به گونه ای تعیین فرموده که مسیر سعادت و کمال، برای زن فراهم باشد، و بالمآل و در مجموع، منفعت زن تامین گردد، ولو در این مسیر، محدودیت هایی هم باشد ولی سرانجام و در مجموع، به نفع زن است.
محدودیتهایی که علما برای زن مسلمان قائل شده اند انقدر زیاده که آدم شک میکنه واقعا خدا چنین چیزی خواسته باشه.
مشکل من رهبری زن و مدیریت زن نیست چون دیدم زنانی تو همین ایران هم بوده اند و هستند که هم به مدیریت دست پیدا کرده اند و هم زمانی هم میرسد که به مقامتر بالاتر از این هم دست پیدا می کنند
مشکل ما طرز برخورد مردان مسلمان با زنان است متاسفانه در نحوه برخوردشان حتی در این سایت هم دیده ام خیلی تحقیرآمیز برخورد می کنند نعوذباله فکر میکنند خدا روی زمین هستند
میگیم مدیریت زن میگن زشته
میگیم رهبری زن میگن زشته و ........................
فکر کرده اید مرد آفریده شده اید خیلی هنر کردید این همه غرور و تکبر معلوم نیست از کجا آومده ( طرف صحبت من شما کارشناس محترم نیستید بلکه کلی صحبت کردم )
ودر آخر هم خیلی زشته که بعضی ها مدام کلیک کردن بر روی مسائل زنان وبرای هر موضوعی هم سریع یه حدیث ( جعلی و واقعیش رو خدا میدونه) پیدا میکنند اگر تو زندگی هم اینقدر پشتکار داشتند وضع ایران ما خیلی بهتر از این بود
چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
اینطور که صحبت می کنید انگار امام علی فقط با رهبری عایشه مشکل داشتند نه با خود جنگ جمل . اگر رهبری این جنگ بر عهده یک مرد بود مشکلی پیش نمیامد حتما :khaneh:
بله شاید فرستاده باشه شما از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنید ؟
در ضمن دین های دیگه پیامبر زن هم داشته اند اینکه ما قبول نداریم مشکل از ماست.
در ضمنی زمانی هم حق رأی به زنان نمی دادند بنا به دلایل مختلفی ( البته به قول خودشان مصلحتی) آخرش چی شد مجبور شدند بپذیرند که زمانه عوض شده
در این رابطه هم مطمئن باشید میرسد زمانی که ما حداقل رئیس جمهور زن هم داشته باشیم حالا چه خوشمون بیاید چه نیاید باید ازش اطلاعت کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
1- شاید فرستاده باشه؟؟؟ انتظار ندارید که ما بپذیریم این جمله ثابت کننده ی چنین امری است؟
اگر رهبری جامعه ی مسلمین از وظایفی بود که خداوند آن را بر عهده ی بعضی از زنان واجد شرایط میگذاشت قطعا در قرآن کریم هم برای دفاع از حق و حقوق زنان مثالهایی از آن را میاورد.
از حضرت مریم سلام الله علیها یا حضرت فاطمه علیها سلام چه کسی لایق تر بوده؟ چرا ایشان پیغمبر و امام نشدند؟
حتی در گفتار هم به حضرت فاطمه زهرا (س) لقب سیده نساء العالمین داده شده این یعنی در دین ما تا به این اندازه رعات شئون و حریمها شده است.
2- کدام ادیان؟ لطفا نام ببرید.
3- فقه اسلامی پویاست و این بدان معناست که در هر زمانی طبق شرایط آن زمان فقها میتوانند در بعضی از احکام شرعی در صورتیکه تناقضی با اصول و فروع دین نداشته باشد اجتهاد کنند و فتوایی جدید صادر کنند.
سوال:
حق رای نداشتن زنها در چه زمانی در ایران بوده و آیا ارتباطی به اسلام داشته؟
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
سلام بر شما
رهبری یک جنگ با ولایت خیلی فرق داره
و انچه مسلم است انها از رهبری جنگ توسط عایشه برای رسیدن به اهداف خودشان استفاده کردند
یعنی به عبارتی از رهبری عایشه در ظاهر استفاده کردند برای حق به جانب نشان دادن خودشان به مردم
چرا که همسر پیامبر در راس جنگ می توانست خیلی ها رو دچار شک و شبهه در تشخیص حق بکنه
و مطمئن باشید اگر در جنگ پیروز می شدند هرگز عایشه رو بعنوان حاکم انتخاب نمی کردند بلکه او رو خانه نشین می کردند
کلا در مخیله مردم ان زمان شاید نمی گنجید که زن بتواند حاکم شود
شرایط اقتضا نمی کرد
جنگیدن بطور مستقیم با دشمن در راس امور بود که مسلم بود زنها نه برای این امر پرورش نمی یافتند
نه از انها انتظار ان را داشتند
ان زمان زمان تسلط بدون چون و چرای مردان بر جامعه بود
چون حرف اول رو قدرت بدنی در جنگ ها می زد
اما حالا ....
و اما در باره سرزنش اصحاب جمل برای پذیرش رهبری یک زن
این مورد خیلی باید دقیق بررسی بشه
ایا حضرت اگر مرد در راس رهبری بود ایا انها رو سرزنش نمی کرد ؟؟!!!
باید دید حضرت کلا با جنگ جمل مخالف بود یا با پذیرش رهبری یک زن ؟
به عقیده بنده حضرت با جنگ کلا مخالف بود حالا اگر رهبری ان با مردان بود باز هم حضرت در مورد رهبری ان
حتما مذمت می کردند
و اینکه حضرت رهبری عایشه را مذمت می کند به معنای مذمت رهبری ان جنگ است
حالا چه زن رهبر باشد چه مرد
نه اینکه اگر مرد رهبر بود حضرت به تحسین رهبری ان می پرداخت
باز هم حتما رهبری ان مورد مذمت حضرت قرار می گرفت شکی در ان نیست
یک سوال : حکومت ملکه سبا طاغوتی بود یا الهی.
دلیل قربانی کردن انسان در این حکومت چه بود!؟
اگر حکومتش الهی بود پس چرا حضرت سلیمان او را به سوی خدای یگانه دعوت کرد!!!!!
درضمن در آیه 32 سوره نمل ملکه سبا به وضوح اعتراف میکند اگر بزرگان دربارش که همگی مرد هستند نباشند نمیتواند حتی یک تصمیم بگیرد.
درضمن سرکار شبنم کدام دین پیامبر زن داشته است؟ لطفا نام دین و پیامبر را ذکر بفرمایید.
خداوند حکیم درآیه 9 سوره انعام رسالت را مختص مردان برشمرد.چگونه خدایی که ویژگی رسالت را مرد بودن میداند میاید و یک پیغمبر زن میفرستد؟؟؟؟؟؟
اگر خداوند چنین کاری کند سخن خویش را نقض کرده است و دیگر واجب الوجود نیست.
حضرت علی نمی توانستند والی زن در ان زمان بفرستند چرا که جامعه عقب افتاده و بی سواد و دانشی که دختران را زنده
بگور می کردند ظرفیت پذیرش این امر را نداشتند
انها خود علی ع را نمی پذیرفتند وای به حال اینکه حضرت والی زن هم انتخاب می کرد
جامعه گنجایش این امور را نداشت
و امامان ما در سطح گنجایش مردم با انها صحبت می کردند یا عمل می کردند این از سیره انها کاملا مشخص است
همین سخن شما پارادوکس دارد!
دلیل شما:چون جامعه ظرفیت پذیرش زنان را نداشت پس پیامبر زنان را رهبر قرار نداد
پارادوکس در سخن شما:جامعه ظرفیت پذیرش حضرت علی را هم نداشت!!
خوب طبق این سخن شما پیامبر نباید حضرت علی را هم معرفی می کرد چون مردم ظرفیت پذیرش ایشان را نداشتند!!
در ثانی حالا پیامبر معرفی نکردند هیچ! حداقل مثلا به دخترشان می گفتند اگر جامعه توانایی پذیرش شما را داشت من شما را هم خلیفه قرار می دادم نه اینکه نهی کند از اینکه زنان حاکم جامعه شوند.
پس همچنان سوال باقیست:چرا پیامبر حضرت فاطمه را به عنوان خلیفه قرار ندادند؟؟
و اما در باره سرزنش اصحاب جمل برای پذیرش رهبری یک زن
این مورد خیلی باید دقیق بررسی بشه
ایا حضرت اگر مرد در راس رهبری بود ایا انها رو سرزنش نمی کرد ؟؟!!!
باید دید حضرت کلا با جنگ جمل مخالف بود یا با پذیرش رهبری یک زن ؟
بفرمائید بررسی کنید :
از ابن عبّاس نقل است كه چون حضرت أمير عليه السّلام از جنگ جمل فراغت يافت چند جهاز شتر بر هم نهاده به صورت منبرى در آوردند و آن حضرت عليه السّلام بر بالاى آن رفته و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: اى اهل بصره، اى گروه منحرف و منقلب، اى دردمندان بىدرمان، اى پيروان چهارپاى، اى لشكر زن، شما به صداى چهارپايى جمع شديد و چون كشته شد پراكنده گشتيد! آب آشاميدنى شما تلخ و ناگوار است و آئين شما نفاق است و افراد حليم و بردبارتان ضعيف و سستند!. الاحتجاج، ج1
- شاید فرستاده باشه؟؟؟ انتظار ندارید که ما بپذیریم این جمله ثابت کننده ی چنین امری است؟
خب شد این شاید رو نوشتم. انتظار ندارم شما هیچ چیز رو قبول کنید همانطور که قبلا قبول نکردید حتی اگر خدا در قرانش هم می نوشت زنان حق رهبری دارند شما باز هم قبول نمیکردید آخه مردها براشون ننگه از یک زن فرمان ببرند:khaneh:
در ضمن در ادیان یهود زن پیامبر داشتیم حالا شما معتقدید نداشتید مشکل شماست . اونا میگن داریم البته از اونجائیکه قراره فقط ما مسلمانها بریم بهشت صد در صد اونا اشتباه میکنن بهشت مال ماست با این اخلاق زیبامون .
حق رای نداشتن زنها در چه زمانی در ایران بوده و آیا ارتباطی به اسلام داشته؟
یه سر بزن به دوران مشروطیت و قبل از انقلاب، ببین بعضی از این روحانیون حتی سوادآموزی زنان رو هم قدغن می کردند یه سرچ بزن متوجه میشی
درضمن سرکار شبنم کدام دین پیامبر زن داشته است؟ لطفا نام دین و پیامبر را ذکر بفرمایید.
دین یهود پیامبر زن داشته حالا بنده اسم اونا رو بلد نیستم برید خودتون تحقیق کنید یه سرچ بزنید کاری نداره :khandeh!:
درضمن در آیه 32 سوره نمل ملکه سبا به وضوح اعتراف میکند اگر بزرگان دربارش که همگی مرد هستند نباشند نمیتواند حتی یک تصمیم بگیرد.
به به چه جالب نتیجه گیری کردید
اولاً هر پادشاهی حتی خود پیامبر هم در بیشتر موارد با صحابه و یارانش مشورت میکردند اون رو در نظر نمیگیرید گیر دادید به مشورت ملکه سبا
بعدش مشورت این ملکه کجاش ایراد داره ؟ حتی اخرش بزرگان میگن تصمیم نهایی با خودتون و خود ملکه تصمیم نهایی رو میگیره
خدایی این توجیهات رو از کجا میارید :Khandidan!:
دین یهود پیامبر زن داشته حالا بنده اسم اونا رو بلد نیستم برید خودتون تحقیق کنید یه سرچ بزنید کاری نداره :khandeh!:
سوگند که خداوند حکیم در هیچ دینی و آیینی پیغمبر زن مبعوث نکرد.
چه بسا اگر این کار را میکرد از آن در قران یاد میشد.
درضمن آیه 9 سوره انعام خلاف سخن شما را میرساند.
به به چه جالب نتیجه گیری کردید
اولاً هر پادشاهی حتی خود پیامبر هم در بیشتر موارد با صحابه و یارانش مشورت میکردند اون رو در نظر نمیگیرید گیر دادید به مشورت ملکه سبا
بعدش مشورت این ملکه کجاش ایراد داره ؟ حتی اخرش بزرگان میگن تصمیم نهایی با خودتون و خود ملکه تصمیم نهایی رو میگیره
خدایی این توجیهات رو از کجا میارید :Khandidan!:
بهتر در باره ملکه سبا و حکومت طاغوتی اش که کودکان را قربانی میکردند بیشتر تحقیق کنید.(( درضمن مشورت داریم تا مشورت)) سوره نمل را با دقت بیشتر مطالعه بفرمایید.
و نظر معصومین در باره حکومت زنان در آخر زمان.
خیر رهبری یک جنگ در حقیقت ولایت است ولی ولایتی است که در زمان وقوع بحران اتفاق می افتد.
و مسلم است که
ولایت در زمان بحران بسیار سخت تر از ولایت در زمان صلح است . این رهبریت را در این زمان با اتفاقات غیر قابل پیش بینی مواجه میشود و باید یک مدیر بحران تمام عیار و یک اشتراتژیست جنگی باشد و ... اگر ولی ای بتواند از این شرایط سربلند بیرون بیاید در زمان صلح بسیار راحت تر از پس مشکلات بر می آید.
دین یهود پیامبر زن داشته حالا بنده اسم اونا رو بلد نیستم برید خودتون تحقیق کنید یه سرچ بزنید کاری نداره :khandeh!:
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [٢١:٧]
ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی میکردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید.
اینکه حقوق زن در جامعه ای و یا کشوری با عنوانی اسلامی نقض شده لازم است با استناد به آیات و روایات این مساله را نقد کرد و این کار صوابی است ولی طرح این بحث در مساله ولایت مردان بر جامعه باعث خلط بحث میگردد.
مشکلی نیست؛ ما هم از قرآن دلیل آوردیم (بقره / 257) که پادشاهی بلقیس، طاغوتی نبوده است و پادشاهی وی مشکلی هم در بر نداشته است؛ هم دلیل تاریخی و عقلی آوردیم که سرپرستی زنان، هیچ مشکلی پدید نمیآورد. با دلیل اینها را رد بکنید.
در مورد روایات!
کارشناس همین گفتار، آقای میقات، در گفتار «داستان آدم و حوا» به آسانی حدیث آورده شده توسط آقای قرائتی که بسیار سرشناس هستند را رد کردند؛ چرا؟
چون سخنشان ایشان در برابر حدیث گفته شده بود؛ و جالب این است که در ادامه، همان حدیث گفته شده توسط آقای قرائتی را، خود ایشان چندبار آوردند و ما سرانجام درنیافتیم، آن حدیث درست بود؛ یا نه؟
حدیث باید پایهی قرآنی داشته باشد؛ زیرا پیامبر و امامان مفسر قرآن بودهاند؛ نه اینکه خود قرآنی جداگانه بیان کرده باشند؛ پس هر سخنی، باید پایهی قرآنی داشته باشد.
دانش رجال، کاستیهای فراوانی دارد و دانش استواری نیست؛ زیرا یک سخن را یکی از بزرگان، استوار میداند، ولی همان سخن را دیگری سست میداند!
این دانش، جز سردرگمی، چیزی ندارد
سخن، هم باید پذیرفتنی، توسط خرد باشد؛ هم پایهی قرآنی داشته باشد؛ اگر چنین چیزی در مورد سرپرستی زنان است را بیان بفرمایید .
و همچنین این مساله که دلیل جهان سومی بودن جوامع اسلامی ولایت مردان است و پیشرفت در جوامع صنعتی دلیلش ولایت زنان و مردان است نیاز به اثبات دارد . یعنی اینکه این مساله ای که میفرمائید تعئین کننده پیشرفت و عقب ماندگی است و لاغیر , را نیاز است با ذکر دلیل مطرح فرمائید.
دلیلاش این است که هنوز هم که هنوز است؛ دیدگاههای خشک برکار است. اینکه نیمی از مردم (زنان) مصرف کننده باشند، و نیمی کار کننده.
آشکار است که در چنین شرایطی، پیشرفت نزدیک به صفر است زیرا نیمی کار میکنند و هرچه کار میکنند، باید به نیم دیگری بدهند و باید مردان کار بیش از اندازه بکنند و زمانی برای مطالعهی آزاد نمیماند و هنگامی که مطالعه نباشد، بیسوادی گسترش مییابد و در پایان میشود اینی که هست ... (تازه بر فرض اینکه همهی مردان، کارکن باشند و نه معتاد و معلول و بیکار!)
این هم دلیل؛ با دلیل، آنرا رد بکنید.
سلام علیکم و رحمه الله
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
اگر منظور شما، خطبهی پس از جنگ جمل است، باید گفت: سخنهای بسیاری در مورد سست بودن سندهای این خطبه هست و آنرا یک خطبهی استوار نمیدانند؛ زیرا سخنانی در آن است که مخالف با قرآن است.
در این خطبه آمده است: «خرد زنان، ناقص است»
این سخن، با سورهی ملک، ناسازگاری دارد، زیرا در این آیه بیان شده است که در آفرینش خدا، کوچکترین نقصی نیست و بر این سخن نیز، بسیار پافشاری شده است که هیچ سستیای در آفرینش نیست و بارها و بارها از آدمیان میخواهد که چشمان خود را به چپ و راست، بالا و پایین بگردانند که آیا کاستیای در آفرینش میبینند؟:
(ملک / 4 - 3) « ... در آفرینش خدای مهربان، هیچ کاستیای نمیبینی. بار دیگر بنگر، آیا کاستیای میبینی؟ * همچنان پی در پی چشمان خود را بچرخان؛ (و در پایان از اینکه کاستیای نمیبینی) چشمانت خسته، به خودت باز خواهد گشت»
ولی در این خطبه، سرشت زنان ناقص خوانده میشود که هم خردشان و هم ایمانشان، ذاتاً ناقص است!
همانگونه که در پاورقی محمد دشتی نیز، چنین چیزی آمده است و ایشان گفتهاند: «واژهی ناقص، در اینجا، با قرآن و فلسفهی اسلامی ناسازگاری دارد. پس برای برطرف ساختن این ناسازگاری، باید گفت که واژهی نواقص درونمایهی متفاوت میدهد که گویای این است، خرد مرد و زن نیز با هم متفاوت است» (محمد دشتی / ب 91)
هرچند، بازهم میگوییم که استواری این سخن، صددرصد نیست و سخنی که چنین باشد، نمیتواند پایه قرار بگیرد.
یعضی از دوستان حکومت ملکه سبا را پیش کشیدند.
یک سوال : حکومت ملکه سبا طاغوتی بود یا الهی.
دلیل قربانی کردن انسان در این حکومت چه بود!؟
اگر حکومتش الهی بود پس چرا حضرت سلیمان او را به سوی خدای یگانه دعوت کرد!!!!!
درضمن در آیه 32 سوره نمل ملکه سبا به وضوح اعتراف میکند اگر بزرگان دربارش که همگی مرد هستند نباشند نمیتواند حتی یک تصمیم بگیرد.
کاربر گرامی، امام عشق!
شما که همچنان سخنان را تا نیمه میخوانید و ادامهی آنرا یا نمیخواهید ببینید، یا نمیتوانید ببینید!
سخن پادشاهی بلقیس، از همان ابتدا پیش کشیده شده بود و ما آنرا پیش نکشیدیم (نگاه شود به نوشتهی نخست)
در آیهی (32) نشان از خودسر نبودن ملکهی سبا میدهد که تا با زیردستانش مشورت نکند، تصمیمی نمیگیرد؛ همانگونه که خدا به پیامبر اسلام نیز، چنین سخنی را میگوید: (آلعمران / 159): «... و در کارها (ابتدا) با آنها مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتید، بر خدا تکیه زنید ...»
در (نمل / 33) آمده است که مردان تصمیم پایانی و قــــطـــعـــــیرا برعهدهی بلقیس میگذارند: [FONT=Microsoft Sans Serif]«(سران سبا) گفتند: ما سخت دلاور و جنگاوریم (و میتوانیم با سلیمان بجنگیم)[FONT=Microsoft Sans Serif] ولی هرچه تو فرمان بدهی، آنرا انجام میدهیم[FONT=Microsoft Sans Serif]»
[FONT=Microsoft Sans Serif]
خواهشمندیم همهی سخنان را بخوانید که ما نخواهیم همانند آموزگار دبستانها، سخنان خود را بخش بخش کنیم!
درضمن سرکار شبنم کدام دین پیامبر زن داشته است؟ لطفا نام دین و پیامبر را ذکر بفرمایید.
خداوند حکیم درآیه 9 سوره انعام رسالت را مختص مردان برشمرد.چگونه خدایی که ویژگی رسالت را مرد بودن میداند میاید و یک پیغمبر زن میفرستد؟؟؟؟؟؟
اگر خداوند چنین کاری کند سخن خویش را نقض کرده است و دیگر واجب الوجود نیست.
کجای این آیه چنین چیزی را گفته است؟
رجلاً، با تنوین نکره آمده است و هنگامی که اسمی عام باشد، معنای کلیاش میشود انسان. این در همهی زبانها هست همانگونه مردم میگویند: «مرد باش و زیر سخنت نزن» در اینجا، یعنی آدم درستکاری باش و دروغ نگو.
و یا در شعر، بسیار دیده میشود که تنها از مرد و پسر نامبرده میشود:
width: 700
[TR]
[TD][/TD]
[TD="align: left"]پیر، پیر عقل باشد، ای پسر[/TD]
[TD][/TD]
[TD]نه سپیدی موی، اندر ریش و سر[/TD]
[/TR]
آیا اینجا تنها پسران مورد نظر مولانا است؟
به ویژه در زبان عربی، که زبانی مردانه است یعنی اگر در یک گروه صدنفری، نود و نه تن از آنان زن باشند و تنها یکی از آنها مرد باشد، از نظر دستور زبان، باید تنها آن مرد در نظر گرفته شود و تنها به او سلام میکنند و زنان نیز با او جمع بسته میشوند: «سلام العلیکم و نه العیکن» این دستور زبان عربی است و نه فرمان خدا!!
و یا در زبان پارسی به انسانهای رو زمین میگوییم: «مردم و نه و زنم» ولی منظور از مردم، هم زن و هم مرد است.
یا در زبان انگلیسی، هنگامی که سخنی میخواهد گفته شود از ضمیر "He" و نه "She" استفاده میشود که این نشانگر هم مرد و هم زن است (البته به تازگی، این دو در در زبان انگلیسی، جداگانه میآید و دیگر ضمیر مذکر، نشاندهندهی کلی نیست)
(انعام / 3): «و اگر (پیامبر را) فرشتهای قرار بدهیم؛ حتماً او را به صورت انسان قرار خواهیم داد (چون فرشتگان جسم ندارند و آدمیان تنها جسم را میتوانند ببینند) و آنچه را مشتبه میسازند، بر آنان مشتبه میکنیم (چون باز هم میگویند: این فرشته نیز همانند خودمان است)» (ترجمه کریم زمانی)
و یا در سورهی توحید آمده است: «قل هو الله احد» و نه «قل هی الله احد»
با توجه به ظاهر این آیه، باید بگوییم که خدا مرد است؟
نه خدا نور است «الله نور السماوات والارض» و نور نیز، جنسیتی ندارد.
در زبانها، به ویژه زبان عربی، در حالت کلی از ضمیر مذکر استفاده میشود. (اگه مردی وایسا! و نه، اگه زنی وایسا!؛ اینان قراردادی هستند)
به هر روی، گفتیم اینکه پیامبر زن بوده است یا نه، تنها سخن است همانند اینکه میگویند پیامبران (124) هزار تن بودهاند و این نیز، تنها سخن است ولی مردم آنرا پذیرفتهاند.
همچنین گفتیم که زنان عارف، نمیتوانند چنین چیزی را بپذیرند و این با سخن خدا که میگوید «هرکس را به اندازهی ظرفیتش مسئولیت مینهیم» همخوانی ندارد مگر آنکه در میان گروهی زنانه، یک پیامبر زن، برگزیده شود که در آن صورت، زن عارف میپذیرد.
خب شد این شاید رو نوشتم. انتظار ندارم شما هیچ چیز رو قبول کنید همانطور که قبلا قبول نکردید حتی اگر خدا در قرانش هم می نوشت زنان حق رهبری دارند شما باز هم قبول نمیکردید آخه مردها براشون ننگه از یک زن فرمان ببرند
حالا که ننوشته. پس شما چطور میخوای ثابت کنی ؟
در ضمن در ادیان یهود زن پیامبر داشتیم حالا شما معتقدید نداشتید مشکل شماست . اونا میگن داریم
اولا که سندش . ثانیا دین یهود تحریف شده. ثالثا وقتی یک شبه 40 پیامبر الهی رو میکشتند باید در مقابلش پیامبر زن هم به مردم قالب میکردند
.
البته از اونجائیکه قراره فقط ما مسلمانها بریم بهشت صد در صد اونا اشتباه میکنن بهشت مال ماست با این اخلاق زیبامون .
ما مسلمانها بعلاوه ی مسلمانهای هر امتی مثل امت حضرت موسی.
اسم ادیان فرق داره نه ماهیتشون. دین نزد خداوند فقط اسلام هست.(ان الدین عندالله الاسلام)
قرآن کریم پیروان حقیقی ادیان الهی را مسلمان میداند. در غیر اینصورت اگر فقط به زبان اسلام داشته باشند و در عمل ایمان نیاورند خداوند فرموده هیچ شفیع و یاوری نخواهند داشت .....
یه سر بزن به دوران مشروطیت و قبل از انقلاب، ببین بعضی از این روحانیون حتی سوادآموزی زنان رو هم قدغن می کردند یه سرچ بزن متوجه میشی
خیلی مستند حرف میزنید، همه ی این سایتها فیلترند.
من نمیدونم شما چطور میخواهی حرفتو ثابت کنی. وقتی تا قبل از انقلاب حکومت، اسلامی نبوده رهبران شیعه برای حکام ستمگر طاغوتی که فتوا صادر نمیکردند. پس خود این حکومتها چنین حقی را از زنان سلب کرده بودند ....
اگر هم بوده و مراجع چنین فتوایی داده باشند برای مقلدان خود بوده. شما چرا جوش میزنید که چرا زنان شیعه حق نداشتند به حاکمان طاغوتی رای دهند؟
مشکلی نیست؛ ما هم از قرآن دلیل آوردیم (بقره / 257) که پادشاهی بلقیس، طاغوتی نبوده است و پادشاهی وی مشکلی هم در بر نداشته است؛ هم دلیل تاریخی و عقلی آوردیم که سرپرستی زنان، هیچ مشکلی پدید نمیآورد. با دلیل اینها را رد بکنید.
البته قرار نبود به شما پاسخی داده شود اما چون رو به تفسیر به رای آیات قرآن آورده اید از باب نهی از منکر جواب شما را خواهم داد و این به قول خودتان دلایل(!) تاریخی و عقلی(!) را پاسخ خواهیم داد
شما معنای طاغوت را می دانید؟؟ بعید می دانم بدانید و گرنه چنین سخن نمی گفتید.
طاغوت حکومتی است که مشروعیتش را از خداوند نگرفته باشد با این تعریف تمام حکومت های غربی طاغوت هستند و قطعا ملکه سبا هم هیچ اذنی برای حکومت از خدا نداشت و گر نه دیگر سلیمان او را دعوت به تسلیم نمی کرد و اگر از خدا اذن داشت دیگر خورشید پرستی نمی کرد بنا بر این نیازی نیست به سخنان شما پاسخی داده شود چون معنای طاغوت واضح است و مشخص است چه حکومتی طاغوت است اما با این حال آنها را هم نقد خواهم کرد
به هر روی، چون بر این سخن پافشاری میکنید، خواهشمندیم سخن خود را که میگویید مردم سبا و پادشاهشان مردمان بدی بودهاند را، ثابت کنید.
ما ثابت میکنیم که آنان مردمان خوبی بودهاند:
حتما از تاریخ اطلاعی ندارید که چنین سخنی را می گویید در ضمن اگر خوب بودند دیگر سلیمان چرا آنها را دعوت به تسلیم شدن کرد و گفت اگر تسلیم نشوید لشکری می فرستم که توانایی مقابله با آن را نداشته باشید؟؟ آنها که خوب بودند:Cheshmak:
در (بقره / 257) آمده است: «... گمراهان، سرپرستشان طاغوت است که از درستکاری و روشنایی، به سوی تاریکی و بدکاری میروند و همواره در آتش خواهند بود»
مردم سبا اگر طاغوتی بودند، چگونه از طاغوت بیرون آمدند؟
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
(اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
این آیه می گوید هر کافری ولیش طاغوت است و هر مومنی ولیش خدا است اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
حال ببینیم شما چه برهان عقلی(!) ارایه کرده اید:ok:
چون که خداوند گفته طاغوتیان همواره در آتش هستند پس هرگز هدایت نمی شوند اما ملکه سبا هدایت شد پس طاغوتی نیست!!!
جواب:اولا آیه می گوید کفار که اولیائشان طاغوت است در آتش اند و نه فقط طاغوتیان پس اگر برهان شما صحیح باشد هیچ کافری نباید مومن شود و ایمان بیاورد چون خدا گفته همواره در آتش هستند:Nishkhand:
ثانیا اینکه گفته می شود در آتش هستند یعنب تا زمانی که کافر هستند در آتش هستند و ملکه سبا تا زمانی که کافر بود خودش طاغوت بود و زمانی که ایمان آورد مومن شد اما هیچ دلیلی از قرآن وجود ندارد که بعد از ایمان ملکه سبا دوباره حکومت خود را ادامه داد بلکه قرائنی می تواند باشد که سلیمان فرمانروای سرزمین وی شد.
این پاسخ به دلیل محکم(!) شما!
آخر عاقبت این ملکه سبا به کجا کشید آیا با سلیمان نبی ازدواج کرد؟
آنچه در قرآن مجيد پيرامون ملكه سبأ آمده همين مقدار است كه، سرانجام ايمان آورد و به خيل صالحان پيوست، اما اينكه بعد از ايمان به كشور خود بازگشت و به حكومت خود از طرف سليمان ادامه داد؟ يا نزد سليمان ماند و با او ازدواج كرد؟ يا به توصيه سليمان با يكى از ملوك يمن كه به عنوان تبع مشهور بودند پيمان زناشويى بست؟ در قرآن اشارهاى به اينها نشده است چون در هدف اصلى قرآن كه مسائل تربيتى است دخالتى نداشته، ولى مفسران و مورخان، هر كدام راهى برگزيدهاند كه تحقيق در آن ضرورتى ندارد، هر چند طبق گفته بعضى از مفسران، مشهور و معروف همان ازدواج او با سليمان است «1» ولى ياد آورى اين مطلب را لازم مىدانيم كه پيرامون سليمان و لشكر و حكومت او و همچنين خصوصيات ملكه سبا و جزئيات زندگيش افسانهها و اساطير فراوانى گفتهاند كه گاه تشخيص آنها از حقايق تاريخى براى توده مردم مشكل مىشود، و گاه سايه تاريكى روى اصل اين جريان تاريخى افكنده و اصالت آن را خدشهدار مىكند و اين است نتيجه شوم خرافاتى كه با حقايق آميخته مىشود كه بايد كاملا مراقب آن بود.تفسير نمونه ج 15 ص484
اما در هر صورت پس از اسلام تابع سلیمان شد و دیگر حکومت مستقلی نداشت چون باید زیر نظر حاکم الهی باشد.
اگر منظور شما، خطبهی پس از جنگ جمل است، باید گفت: سخنهای بسیاری در مورد سست بودن سندهای این خطبه هست و آنرا یک خطبهی استوار نمیدانند؛ زیرا سخنانی در آن است که مخالف با قرآن است.
در این خطبه آمده است: «خرد زنان، ناقص است»
با سلام. بله ، خیلی ها سندش را رد میکنند و مهمتر از همه ی اینها نکته ی این حدیث هست . اگر بر فرض مثال امام علی ع این را فرموده باشند پس سوال اینجاست که ایشان عقل زن رو با کی مقایسه کردند که زن نصفه و اون یکی کامله ؟ معلومه مرد چون اگر با یک زن دیگه مقایسه میکرد که میشد نصف ِ نصف
در صورتی که همگی فقها دارن میگن مقایسه زن و مرد صحیح نیست ، پس چرا زن شده ایمان ناقص و عقل ناقص ؟ وقتی همگی زنها اینطوری هستند ، چرا امام ع باید واژه ناقص رو به کار ببره ؟ ناقص در مقابل چی ؟ پس کاملش مال کیه ؟ پس داشته مقایسه میکرده با مردان که چنین چیزی مقایسه ای صحیح نیست و امام معصوم ع از چنین اشتباهی و قیاسی مبراست .
اما در خصوص پیامبری بانوان ، یک چیز مشخص است . همیشه باید شرایط مساعد باشه تا چیزی پیش بیاد . به قول آيت الله سيد رضا صدر
اگر بگوييم تاريخ حيات زن با ستم كشيدن از مرد آغاز شده ، راه دورى نرفته ايم ، اما طبق تغيير اوضاع و احوال جهان اين ستم ها رنگ هاى گوناگون به خود گرفته و هر روز از طرف جنس مرد دامى تازه براى استثمار زن گسترده شده است . در سرگذشت بشر كمتر فردى پيدا مى شود كه از ديگرى تواناتر باشد و زور نگويد، حق ناتوان را نبرد او را مجبور نكند كه طبق تمايلات او قدم بردارد. در تاريخ زن و مرد، نود و نه درصد از مردها به زن ها زور گفته اند، بسيارى از مردها حقوق زن را پايمال كرده ، بلكه اصلا براى اين موجود لطيف حقى قايل نشده اند.
این نود و نه درصد که قبل از اسلام زنهاشون رو زنده به گور میکردن و بعد از اون هم باز به قول این بزرگوار :
آرى ، بهره بردارى را مرد كنونى كرده و مى كند. ولى بارش را زن بر دوش كشيده و مى كشد
پس چرا نگیم که مناسب نبودن شرایط دلیل نبودن پیامبر زن یا اداره کردن مقام های بالا توسط زن است ؟
مشکلی نیست؛ ما هم از قرآن دلیل آوردیم (بقره / 257) که پادشاهی بلقیس، طاغوتی نبوده است و پادشاهی وی مشکلی هم در بر نداشته است؛ هم دلیل تاریخی و عقلی آوردیم که سرپرستی زنان، هیچ مشکلی پدید نمیآورد. با دلیل اینها را رد بکنید.
رفرنس شما اشتباه است جناب آبرنگ تصحیح بفرمائید . آیه 257 بقره آیه ای از آیت الکرسی است با این مضمون
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«257»
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
تفسیر و ظاهر آیه به مساله ولایت خداوند اشاره دارد.
در این خطبه آمده است: «خرد زنان، ناقص است»
این سخن، با سورهی ملک، ناسازگاری دارد، زیرا در این آیه بیان شده است که در آفرینش خدا، کوچکترین نقصی نیست و بر این سخن نیز، بسیار پافشاری شده است که هیچ سستیای در آفرینش نیست و بارها و بارها از آدمیان میخواهد که چشمان خود را به چپ و راست، بالا و پایین بگردانند که آیا کاستیای در آفرینش میبینند؟:
مساله نقص در خلقت منظور نقص در نظام هستی است . به تفسیر آیه از المیزان علامه ذیل آیه مذکور توجه بفرمائید :
و بـه دنـبال آن مى افزاید: (در خلقت خداوند رحمان هیچ نقص و تضاد و عیبى نمى بینى ) (ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت ).
با تمام عظمتى که عالم هستى دارد هر چه هست نظم است و استحکام ، و انسجام ، و ترکیبات حساب شده ، و قوانین دقیق و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت آن را به نابودى مى کشید.
از نظام عجیب و شگفت انگیزى که بر یک دانه اتم ، و ذرات الکترون و پروتون حاکم است گرفته ، تا نظامات حاکم بر کل منظومه شمسى ، و منظومه هاى دیگر و کهکشانها، همه در سیطره قوانین دقیقى قرار دارند که آنها را در مسیر خاصى پیش مى برند، خلاصه همه جا قانون است و حساب ، و همه جا نظم است و برنامه .
و در پـایان آیه براى تاءکید بیشتر مى فرماید: (بار دیگر نگاه کن و عالم را با دقت بـنـگـر، آیـا هـیـچ شـکـاف و خلل و اختلافى در جهان مشاهده مى کنى )؟! (فارجع البصر هل ترى من فطور).
(فـطـور) از مـاده (فـطـر) (بـر وزن سـطـر) بـه مـعـنـى شـکـافـتـن از طـول اسـت ، و بـه مـعـنـى شـکـسـتـن (مـانـنـد افـطـار روزه ) و اختلال و فساد نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است .
مـنـظـور ایـن اسـت کـه هـر چـه انـسـان در جـهـان آفـریـنـش دقـت کـنـد کـمـتـریـن خلل و ناموزونى در آن نمى بیند. / پایان نقل
بنده روایتی که از ابن عباس نقل کردم از احتجاج طبرسی بود و در آن از عقل ناقص کسی صحبت نشده
اما در مورد کلمه نقص در عقل زنان در نهج البلاغه و جمله آخر جناب محمد دشتی که نقل فرمودید
ولی در این خطبه، سرشت زنان ناقص خوانده میشود که هم خردشان و هم ایمانشان، ذاتاً ناقص است!
همانگونه که در پاورقی محمد دشتی نیز، چنین چیزی آمده است و ایشان گفتهاند: «واژهی ناقص، در اینجا، با قرآن و فلسفهی اسلامی ناسازگاری دارد. پس برای برطرف ساختن این ناسازگاری، باید گفت که واژهی نواقص درونمایهی متفاوت میدهد که گویای این است، خرد مرد و زن نیز با هم متفاوت است» (محمد دشتی / ب 91)
نقص در روایت نیست نقص در برداشت ما زا مطلب است . توانائی های زنان و مردان در موضوعات متفاوتی است یعنی زنان در موضوعی توانائی بیشتری از مردان دارند و مردان در موضوع دیگر و این دو یک دیگر را تکمیل میکنند
یکی از این تفاوتها در مساله ولایت است توانائی فطری مردان است و نبودش در زنان دلالت بر ناقص بودن سرشت نیست و بالعکس.
[font=microsoft sans serif][size=13]
کاربر گرامی، امام عشق!
شما که همچنان سخنان را تا نیمه میخوانید و ادامهی آنرا یا نمیخواهید ببینید، یا نمیتوانید ببینید!
در (نمل / 33) آمده است که مردان تصمیم پایانی و قــــطـــعـــــیرا برعهدهی بلقیس میگذارند: «(سران سبا) گفتند: ما سخت دلاور و جنگاوریم (و میتوانیم با سلیمان بجنگیم) ولی هرچه تو فرمان بدهی، آنرا انجام میدهیم»[color=#333333][font=microsoft sans serif]
[color=#222222]
دوست گرامی بهتر قرآن رو با دقت بخوانی.
درپایان بلقیس (ملکه سبا) به بزرگان گفت من کاری را انجام میدهم که شما بزرگان گفتید.
[/font][/color]
در تمام کارها ملکه سبا تصمیم بزرگان را انجام داد.
این هم که بزرگان گفتند هرچه شما بگویید برای احترام بود.
شما که انقدر باهوشی طبق روایت حکومت ملکه سبا چه حکومتی بود؟
کجای این آیه چنین چیزی را گفته است؟
رجلاً، با تنوین نکره آمده است و هنگامی که اسمی عام باشد، معنای کلیاش میشود انسان. این در همهی زبانها هست همانگونه مردم میگویند: «مرد باش و زیر سخنت نزن» در اینجا، یعنی آدم درستکاری باش و دروغ نگو.
و یا در شعر، بسیار دیده میشود که تنها از مرد و پسر نامبرده میشود:
width: 700
[tr]
[td][/td]
[td="align: Left"][/td]
[td][/td]
[td][/td]
[/tr]
(انعام / 3): «و اگر (پیامبر را) فرشتهای قرار بدهیم؛ حتماً او را به صورت انسان قرار خواهیم داد (چون فرشتگان جسم ندارند و آدمیان تنها جسم را میتوانند ببینند) و آنچه را مشتبه میسازند، بر آنان مشتبه میکنیم (چون باز هم میگویند: این فرشته نیز همانند خودمان است)» (ترجمه کریم زمانی) [/size][/font]
اولا آیه 9 سوره انعام نه آیه 3 .
درضمن ظاهرا شما عربیتان صفر است که قادر به ترجمه نمیباشید.
اگر او را فرشته ای قرار می دادیم ( پیامبر را از فرشتگان می کردیم ) حتما او را ( به لحاظ تباین جوهره ملکی و بشری و عدم امکان تفاهم و معاشرت آنها ) به صورت مردی درمی آوردیم و .............
کلمه رَجُلاً یعنی مرد.
این آیه به صراحت گفته است جامع رسالت جامع مرد است نه زن.[/B][/SIZE][/COLOR]
اگر او را فرشته ای قرار می دادیم ( پیامبر را از فرشتگان می کردیم ) حتما او را ( به لحاظ تباین جوهره ملکی و بشری و عدم امکان تفاهم و معاشرت آنها ) به صورت مردی درمی آوردیم و .............
کلمه رَجُلاً یعنی مرد.
این آیه به صراحت گفته است جامع رسالت جامع مرد است نه زن.
[/COLOR]
جناب آبرنگ میفرمایند که رجلا به معنای عام انسان هست . ایشان باید بگویند که چرا در مقابل واژه "ملک" دقیقا خود واژه "انسان" یا "بشر" بکار نرفته؟
غیر از اینست که در اینصورت این شبهه پیش میامد که این فرستاده میتواند زن هم باشد؟
اگر منظور شما، خطبهی پس از جنگ جمل است، باید گفت: سخنهای بسیاری در مورد سست بودن سندهای این خطبه هست و آنرا یک خطبهی استوار نمیدانند؛ زیرا سخنانی در آن است که مخالف با قرآن است.
طرف معنی تحت الفظی قرآن را بلد نیست(منظورم شما نیست بلکه کلی است) می گویند آن روایت خلاف قرآن است!!!
اینکه حدیثی خلاف قرآن است یا نه نیاز به اجتهاد دارد که اولا بفهمی امام چه می گوید و ثانیا بدانید قرآن چه می گوید و این دو را با هم مقایسه کنید در ضمن اگر می خواهید بحث سندی انجام بدهید می توانید به این تاپیک رجوع کنید که بسیاری این روایت را از امام می دانند و بسیاری هم نمی فهمند امام چه می گوید و به همین دلیل می گویند این سخن امام نیست http://www.askdin.com/thread32245.html#post419434
کجای این آیه چنین چیزی را گفته است؟
رجلاً، با تنوین نکره آمده است و هنگامی که اسمی عام باشد، معنای کلیاش میشود انسان.
اولا رجلا نه و رجالا
ثانیا كلمه رجل گاهي از باب تغليب در معناي اعم از زن و مرد به كار مي رود، ولي نكته اينجاست كه تغليب، مجاز است و مجاز فقط با وجود دليل (قرينه) پذيرفته مي شود . در موضوع مورد بحث ،نه تنها قرينه اي براي اين تجوز (مجازگويي) وجود ندارد ، بلكه قرائني برخلاف آن موجود است مانند عدم وجود اسم یک زن پیامبر در آیات و روایات
به ویژه در زبان عربی، که زبانی مردانه است یعنی اگر در یک گروه صدنفری، نود و نه تن از آنان زن باشند و تنها یکی از آنها مرد باشد، از نظر دستور زبان، باید تنها آن مرد در نظر گرفته شود و تنها به او سلام میکنند
شما برای مغالطه دو نکته را با هم خلط کردید
اگر گروهی متشکل از زن و مرد باشند برای آنها از فعل مذکر و یا ضمیر مذکر استفاده می شود نه اسم عام مذکر!
مثلا به دو زن و یک مرد نمی گویند مردان آمدند!!! بلکه می گویند یک مرد و دو زن و یا سه نفر آمدند و فعل به صورت مذکر می آید و نه اسم
و یا در سورهی توحید آمده است: «قل هو الله احد» و نه «قل هی الله احد»
با توجه به ظاهر این آیه، باید بگوییم که خدا مرد است؟
این ربطی به موضوع ندارد و هو می آید به دلیل اینکه کلمه الله مذکر است بنا بر این کلمه الله مذکر است و نه خود الله
تکرار می کنیم که كلمه رجل گاهي از باب تغليب در معناي اعم از زن و مرد به كار مي رود، ولي نكته اينجاست كه تغليب، مجاز است و مجاز فقط با وجود دليل (قرينه) پذيرفته مي شود . در موضوع مورد بحث ،نه تنها قرينه اي براي اين تجوز (مجازگويي) وجود ندارد ، بلكه قرائني برخلاف آن موجود است مانند عدم وجود اسم یک زن پیامبر در آیات و روایات
اينكه فرمود:" لجعلناه رجلا" و نفرمود:" لجعلناه بشرا" براي اين بود كه بشر شامل مرد و زن هر دو مي شود." رجل" گفت تا- به طوري كه بعضي ها گفته اند- اشاره كند
به اينكه غير مرد پيغمبر نمي شود,
یعنی چی این سوال اصلا؟!؟
وقتی تو یه مجموعه یه زن بهتر از یه مرد از پس کارها بر بیاد ملومه مدیریت باید با کی باشد!!!
سوال ندارد!!!
وقتی یه زن تخصصش بیشتر باشد و مهارت بیشتری داشته باشد میخواید مدیریت اون مجموعه رو بدین به یه مرد؟!؟فقط به این خاطر که مرد است؟!!؟عاقلانس این؟!؟برعکسشم باشه همین طور.اگه مردی تو اون زمینه تخصص بهتری داشت باید مدیریتو داد به اون.این تعصبات بیخود رو کنار بذارین و یه کم عقلانی فکر کنید.
یعنی چی این سوال اصلا؟!؟
وقتی تو یه مجموعه یه زن بهتر از یه مرد از پس کارها بر بیاد ملومه مدیریت باید با کی باشد!!!
سوال ندارد!!!
وقتی یه زن تخصصش بیشتر باشد و مهارت بیشتری داشته باشد میخواید مدیریت اون مجموعه رو بدین به یه مرد؟!؟فقط به این خاطر که مرد است؟!!؟عاقلانس این؟!؟برعکسشم باشه همین طور.اگه مردی تو اون زمینه تخصص بهتری داشت باید مدیریتو داد به اون.این تعصبات بیخود رو کنار بذارین و یه کم عقلانی فکر کنید.
عرض سلام و ادب خدمت شما.
دوست گرامی موضوع مدیریت در یک مجموعه نیست.
موضوع رهبری و رسالت یک زن بر تمام مسلمانان جهان است.
و ما میگوییم یک زن نمیتواند نبی خدا و یا رهبر مسلمانان شود.
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
سپاس
من میخوام بدونم عایشه برای حضرت علی و علیه امثال معاویه هم قیام میکرد بازم اینو میگفتین؟
بازم حضرت علی اینو میگفت؟!
حضرت علی که سرزنش کرده اونا رو که به قول شما دنبال حرف یه زن را افتادن اگه همین جماعت دنبال حرف حضرت زهرام را می افتادن وقتی حضرت علی ایشونو سوار چهارپا در خانه بزرگان مدینه برد تا بلکه به حرف ایشون گوش کنن باز اینو میگفتین؟
در این صورت باید پذیرفت ماست سفید است.
توجه داشته باشید که دین و تعبد، خلاف بداهت سخن نمی گوید. لذا اگر خلاف بدیهیات، حکم بدهد، آن حکم صحیح و وحی نبوده است.
فطرت و قطع متعارف از فطرت، معتبر است. به بیان دیگر عقل و فطرت، یکی از منابع دین شناسی است و قطع آن ها هم معتبر و حجت است و وحی، خلاف آن نمی گوید.
البته باید توجه داشت که لزوما همیشه آن چه را ما بدیهی می دانیم، بدیهی نیست و می تواند تحت تاثیر فرهنگ زمانه باشد.
سلام و عرض ادب خدمت شما
و ممنون از جوابی که منطقی دادید
حالا بزرگوار طبق حدیثی که نادررستی ان قطعا روشن است
ولی بعضی ها بدان استاد می کنند
پیامبر فرموده ملتی که رهبریش را به زن بدهد رستگار نخواهد شد :Moteajeb!::Gig:
گویا پیامبر حتی دختر خودش را هم قبول نداشته :Moteajeb!::Gig:
حالا وقتی وجود دهها رهبر زن و رییس جمهور و نخست وزیر و هزاران قاضی و حتی دادستان کل در امریکا
نشان از رهبری قدرتمند زنان می دهد
ایا وجود این حدیث و قبول ان هم گوینده ان هم استناد کنندگان به ان را زیر سوال نمی برد ؟
ایا ملت المان رستگار نخواهد شد ؟ ولی ملت فرانسه رستگار می شود ؟:Gig:
از اینها گذشته برگردیم به قران
ایا ملت ملکه سبا رستگار نشد ؟مگر تدبیر ملکه سبا نبود که تسلیم سلیمان شدند ؟
ایا پیامبر حرفی می گوید که در قران خلاف ان کاملا امده است ؟؟؟؟!!!!!! :Moteajeb!:
که در پاسخ گفتهاند: چرا برخی از زنان توانستهاند پادشاه شوند و مردان را زیردست خود بگیرند؟
همچون:
سلام
در مورد اینکه فلان کارخانه و فلان اداره سرپرستش زن باشد اسلام از آن نهی نکرده! بلکه اسلام ولایت زنان یعنی همانطور که جناب میقات فرمودند مراد از ولایتی که در این آیه نفی می شود، مطلق العنان بودن، ولایت مستقله قدرتمند و خودمختار بودن است و الا با توجه به آموزه های دینی و اسلامی، این گونه نیست که اصلا به نظر زن توجه نشود بلکه توصیه می شود مدیریت داخل خانه بر عهده زن باشد.
با این بیان، رهبر، مرجع تقلید و یا رئیس جمهور شدن و ... که ولایتی مستقل دارد و به صورت مطلق است، از نظر شرعی اجازه داده نمی شود ولی مواردی که زیر مجموعه و زیر نظر مدیری مافوق است، مانند مدیر عامل و مدیر کل و ... اشکالی ندارد.
حتی وزیر شدن را هم اگر تحت نظر رئیس جمهور بدانیم می توانیم بدون اشکال بدانیم، البته ممکن است کسی خدشه کند که یک وزیر برای خود ولایت و استقلالی دارد؛ که در این صورت می تواند مشکل باشد.
بنابر این، این استدلال به آیه، اصل ولایت داشتن و هر نوع ولایتی را نفی نمی کند بلکه ولایت مستقله و خودمختاری و به عبارتی مطلق العنان بودن را نفی می کند.
اما در مورد حاکمان زن جهان که مثال زدید یک نکته باید عرض شود:
ما که می گوییم زنان نمی توانند ولی جامعه باشند منظورمان این نیست که مثلا اگر یک زن رهبر جامعه شد دیگر آن جامعه از فردا ویران خواهد شد و ... بلکه ممکن است موفقیت های نسبی را هم بدست آورد اما هرگز نمی توانند آن اهداف اسلام که از نظر اسلام حاکم جامعه باید به آن دست یابد بدست آورد و تمام این مثال هایی هم که زدید دلیل بر این نیست و هیچکدام از این کشور ها که رهبرشان زن است دستاورد حکومتشان مورد تایید اسلام نیست و اصلا حکومت باطلی بودند.
مثلا ملکه سبا قطعا نسبت به سلیمان ضعیف تر بود و اصلا با حکومت سلیمان قابل قیاس نیست...
اثبات ساده است و نیازی به زیاده گویی ندارد! چون سلیمان بر حق است و از آن ها خواست تسلیمش شوند پس آنها باطل هستند! نیازی هم نیست به آن سخنان و استنادات شما به آیات پاسخ دهم.
کجا گفته شده هر کس به طاغوت ایمان روی آورد بردلش مهر زده می شود و هرگز نمی تواند ایمان بیاورد و ایمان نمی آورد؟!!!ثابت کنید
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید سلیمان تخت او را حاضر کرد تا به او بفهماند او دیگر تختی (که مجاز از حکومت است) نخواهد داشت و تخت (حکومت) او دیگر ازآن سلیمان است و این هم خود مویدی بر سخن ماست
لطفا مدرک ارایه دهید.
متن تاریخی معتبر و یا روایت معتبر در غیر اینصورت سخنان شما علمی نیست و مورد قبول هم نخواهد بود پس به سخنان شما که بدون مدرک است پاسخی داده نمی شود تا مدرک ارایه کنید
هر حکومتی که از ناحیه خدا نباشد طاغوت است و ملکه سبا از طرف خدا نبود چون که سلیمان او را دعوت به تسلیم کرد پس طاغوت است
در آیه قیدی یافت نمی شود پس سخن شما اشتباه است پس سخنتان را ثابت کنید در ضمن بر فرض صحت حکم قرآن کلی است و نه بر اساس استثنا
باید به روایات رجوع شود که در زمان غیبت امام چه کنیم که فقها بحث ولایت فقیه را پیش می کشند
پس دلیل معتبری وجود ندارد
اولا پذیرش نبوت به عهده افراد نیست که زنان بپذیرند یا نپذیرند
ثانیا مردان و یا زنان عارف هم چونکه به مقام فنا می رسند هیچکدام ادعا نمی کنند اما نورشان می درخشد بدون ادعا اما از زنان جز عده بسیار بسیار کم چنین زنانی وجود ندارد البته از مردان هم کم است.النَّاجِي مِنَ الرِّجَالِ قَلِيلٌ وَ مِنَ النِّسَاءِ أَقَلُّ وَ أَقَلثالثا جواب نداید که چرا حضرت فاطمه حاکم جامعه و یا حداقل والی بخشی از حکومت پیامبر نشد؟؟
سلام علیکم و رحمه الله
طبق سیره پیامبر و ائمه اطهار در تعئین والی و سرپرست ؛ مردان در رهبری و ولایت بر جامعه بر زنان فضیلت داده شدند.
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ ... ( نساء 34 )
یکی از شرایط اصلی در تعئین ولی و سرپرست بر جامعه مساله افضلیت آن فرد است . با توجه به آیه شریفه , مردان در ولایت بر زنان افضل هستند و این مساله امری فطری است .
یاحق
داستانی واقعی و بسیار عبرت اموز از قرون وسطی
جلسه ای علمی متشکل از دانشمندان و مذهبیون در قرون وسطی
موضوع جلسه : اسب چند تا دندان دارد
بحث بسیار داغ و هرکس با استناد به روایات می کوشد تعداد دندانهای اسب را تعیین کند
در این میان دانشمندی بر می خیزد و می گوید به جای این همه بحث و جدل و استناد به این کتاب و ان کتاب
بیایید برویم و با تجربه به این واقعیت برسیم یعنی اینکه دندانهای یک اسب را بشماریم
دانشمند مذکور از طرف اهالی جلسه کافر اعلام شده و محکوم به اعدام می شود
بیایید کمی بیندیشیم
تا جناب میقات توضیحاتی بدهند من هم مواردی را بیان می کنم
ایشان چنین چیزی را نفرموده اند بلکه فرمودند قدر متیقن از این آیه این است که زن در خانه ولایت ندارد و ولایت در خانه، با مرد است.
درحالی که این آیه عام است و نوع مردان بر نوع زنان ولایت دارد همانطور که حضرت علامه طباطبایی فرمودند:" الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ"
از عموميت علت به دست مىآيد كه حكمى كه مبتنى بر آن علت است يعنى قيم بودن مردان بر زنان نيز عموميت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نيست، و چنان نيست كه مردان تنها بر همسر خود قيمومت داشته باشند، بلكه حكمى كه جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى كه ارتباط با زندگى هر دو طايفه دارد، و بنا بر اين پس آن جهات عمومى كه عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قيمومت دارند، عبارت است از مثل حكومت و قضا (مثلا) كه حيات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام اين دو مسئوليت و يا بگو دو مقام بر نيروى تعقل است، كه در مردان بالطبع بيشتر و قوىتر است، تا در زنان همچنين دفاع از سرزمين با اسلحه كه قوام آن برداشتن نيروى بدنى و هم نيروى عقلى است، كه هر دوى آنها در مردان بيشتر است تا در زنان.
خداوند نوع مرد را ولی و قیم زنان قرار داده البته این به معنی ولایت داشتن تک تک مردان بر زنان نیست و نوع زنان هم بر نوع مردان ولایتی ندارند حتی مادر بر فرزند خود ولایت ندارد و پدر است که ولی فرزند است (وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا) و اگر پدرش هم مرده باشد جد پدری ولی فرزند می شود و نه مادر و اگر جد پدری هم نداشت باز هم حاکم جامعه که مرد است ولی آن فرزند می شود چون نوع زن هیچگونه ولایتی در این امور ندارد.
آن آیه و للرجال علیهن درجه ربطی به ولایت و قیمومیت ندارد و همانطور که علامه گفتند یعنی:
[" معروف" از نظر اسلام و روش صحيح رعايت تساوى در قانونگذارى اسلام]
و چون اسلام شريعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا كرده، معروف از نظر اسلام همان چيزى است كه مردم آن را معروف بدانند، البته مردمى كه از راه فطرت به يك سو نشده، و از حد نظام خلقت منحرف نگرديده باشند، و يكى از احكام چنين اجتماعى اين است كه تمامى افراد و اجزاى اجتماع در هر حكمى برابر و مساوى باشند و در نتيجه احكامى كه عليه آنان است برابر باشد با احكامى كه به نفع ايشان است، البته اين تساوى را بايد با حفظ وزنى كه افراد در اجتماع دارند رعايت كرد، آن فردى كه تاثير در كمال و رشد اجتماع در شؤون مختلف حيات اجتماع دارد، بايد با فردى كه آن مقدار تاثير را ندارد، فرق داشته باشد، مثلا بايد براى شخصى كه حاكم بر اجتماع است حكومتش محفوظ شود، و براى عالم، علمش و براى جاهل جهلش، و براى كارگر نيرومند، نيرومندىاش، و براى ضعيف، ضعفش در نظر گرفته شود، آن گاه تساوى را در بين آنان اعمال كرد، و حق هر صاحب حقى را به او داد، و اسلام بنا بر همين اساس احكام له و عليه زن را جعل كرده، آنچه از احكام كه له و به نفع او است با آنچه كه عليه و بر ضد او است مساوى ساخته، و در عين حال وزنى را هم كه زن در زندگى اجتماعى دارد، و تاثيرى كه در زندگى زناشويى و بقاى نسل دارد در نظر گرفته است، و معتقد است كه مردان در اين زندگى زناشويى يك درجه عالى بر زنان برترى دارند و منظور از درجه، همان برترى و منزلت است.
از اينجا روشن مىگردد كه جمله" وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ..."، قيدى است كه متمم جمله سابق است و با جمله قبلى روى هم يك معنا را نتيجه مىدهد و آن اين است كه خداى تعالى ميان زنان مطلقه با مردانشان رعايت مساوات را كرده، در عين حال درجه و منزلتى را هم كه مردان بر زنان دارند، منظور داشته است، پس آن مقدار كه له زنان حكم كرده، همان مقدار عليه آنان حكم نموده نه بيشتر، و ما انشاء اللَّه به زودى در يك بحث علمى جداگانه به تحقيق اين مساله بر مىگرديم.
اگر نظر آن افرادی صحیح باشد که می گویند آیه عمومیت دارد این اشکال پیش نمی آید
باید دید انواع ولایت چیست ما سه نوع ولایت داریم:
ولايت تكويني و ولايت برتشريع و ولايت تشريعی
که ولایت بر تشریع فقط مخصوص خداوند است إن الحكم إلاّ لله
اما ولایت تکوینی که حضرات معصومین از جمله حضرت فاطمه دارند از این نوع است
و ولایت تشریعی که یکی از انواع ولایت تشریعی مربوط به اداره جامعه است که این نوع ولایت را نمی توان برای حضرت فاطمه اثبات نمود اما برای سایر ائمه می توان از شان نزول و روایاتی که در این مورد وجود دارد استفاده کرد مثلا إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ و یا يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ
که در هیچ یک از روایات که متواترا ائمه را اولی الامر و ولی معرفی کرده حضرت فاطمه را ولی در این باب معرفی نکرده هرچند که آیه تطهیر در شان ایشان نازل شده و معصوم هستند اما نمی توان از آیات و روایات ولایت برای تشکیل حکومت برای ایشان را ثابت نمود هرچند که ایشان ولایت تکوینی دارند.
مثل این می ماند که مثلا در زمان پیامبر رسول الله امام جماعت بودند حال اگر سوال شود که اگر معصومی نبود جز مثلا حضرت فاطمه و سایر مردم،حال چه کسی امام جماعت برای نماز می شود؟؟ واضح است هر چند که نمازی که ایشان می خوانند از تمام نماز سایر مردم در نزد خداوند بهتر است اما ایشان نمی توانند امام جماعت باشند. رهبری هم همینطور است.
بله اسلام چنین چیزی را نگفته است ولی بزرگان اسلامی، میگویند!
همانگونه که تا سالها پیش، در ایران، زنان حق رأی نداشتند و این را یک دستور اسلامی میدانستند! و با قانونگذاران بسیار گلاویز شدند که این حق، نامشروع و خلاف اسلام است!!
این همان بیتوجهی به دیدگاه زن و نادیده گرفتن اوست که در اسلام، منع شده است!
بزرگان ثابت کردهاند که برای سود خود، ستمهای فراوانی را میتوانند انجام دهند ...
در عربستان میگویند زنان حق رانندگی ندارند و میگویند اینرا اسلام گفته است و کسانی که طرفدار رانندگی زنان هستند را مخالف دستورهای اسلام میدانند!!
اینان سخنان مسلمانی است.
تا چند سال پیش، همین کارها نیز، برای زنان ممنوع بود
البته باید دید که مورد پذیرش کدام اسلام نیست!
اسلام مسلمانی، یا اسلام راستین! اسلامی که رانندگی را برای زن حرام میداند؟ یا اسلامی که حق رأی به زنان نمیدهد؟
پس از آن باید دید اکنون که مردان بر سر کار هستند، آیا کشورهای اسلامی، در اوج نیرومندی هستند، یا کشورهایی بیفرهنگ و جهان سومی هستند؟
اگر ساده است، با دلیل اثباتش کنید و نه خودتان سخن بگویید، سپس سخن خودتان را هم تأیید کنید!
اگر پاسخی میداشتید، آیههای گفته شده را رد میکردید و اینکه آغاز به نیش زدن کردهاید، نشان از زبونی و سستی دارد!
در همان آیهای که آورده شد، این سخن آمده است:
سخن قرآن هم نیاز به اثبات یا مدرک دارد؟
سخن را نپیچان پسرجان!
گفتیم اگر قرار بود پادشاهی بلقیس برچیده شود، چرا تخت وی نابود نشد و تختش دست نخورده باقی ماند؟
پاسخ اینرا بده که چرا تخت وی را در پیش بلقیس نابود نکرد و به وی نفهماند که دیگر پادشاهیاش پایان پذیرفته است؟
تخت پادشاهی، نشانهی قدرت پادشاه است و تا زمان که باشد، آن نیرو نیز هست.
مدرک هم که ارائه میدهیم نیز، پاسخی نمیدهید و پشت سر هم میگویید: «اثبات کنید، اثبات کنید!»
از آیهی قرآن در مورد گمراه بودن همیشگی طاغوتیان آوردهایم، آنرا نادیده میگیرید و میگویید: کجا چنین سخنی آمده است؟! اثبات کنید!
به هر روی، پاره کردن نامهی محمد، یک کار بسیار مشهور است که در نوشتارهایی همچون «تاریخ طبری / جلد سوم» یا «پیشین / جلد دوم» آمده است.
اگرچه در اینکه چه کسی نامه را پاره کرده است (خسروپرویز یا سربازانش)، تفاوت دیدگاه هست ولی در اینکه چنین نامهای فرستاده شده است، شکی نیست و این نشاندهندهی این است که محمد از وی خاسته است تا پیرو او شود و این بدانمایه است که خسروپرویز باید زیردست وی شود
(گمان کنیم در برنامه محمد رسولالله نیز چنین چیزی نمایش داده شد)
اکنون میتوانید بگویید: این نوشتارها (تاریخ طبری و پیشین) نیز نامعتبر هستند! و همچنین برنامهی محمد رسولالله نیز از روی باد هوا آن کار را در برنامهاش آورده استاثبات کنید که این نوشتارها معتبر هستند!
گفتیم کسانی که طاغوتی باشند (بر پایهی گفتهی قرآن (بقره/257) هموراه در گمراهی میمانند و اینکه مردم سبا و پادشاهشان در گمراهی نماندند و از سخن سلیمان پیروی کردهاند، نشان از طاغوتی نبودن آنهاست.
آفرین بر آنکسی که سروده است:
به راستی دلیلهای شما برای نشان دادن نادرست بودن سخنان ما، چه استوار است!
به ویژه نتیجهگیریتان: ابتدا میگویید اشتباه است؛ سپس به دنبال اثبات میروید! (نه آنکه ابتدا به دنبال دلیل باشید و اگر دلیلی نبود، آنرا رد کنید)
(شیوهی زیبایی است؛ با توجه به اینکه ظرفیت کوچهی علیچپ پر شده است، پیشنهاد میشود زینپس از این شیوه استفاده شود)
آیا زنان کارمند، استثنا هستند؟
شما در کجا زندگی میکنید که چنین چیزی را استثنا میدانید؟
(نه کی گفته زنان کارمند زیاد هستند؟ اثبات کنید که زیاد هستند!)
این در صورتی است که خود فقها از سوی خدا آمده باشند، و گرنه سخن خود آنان نیز، بر پایه هوا و هوس میتواند باشد؛ تاریخ گواه از ستمهای بسیاری از سوی این دسته از مردمان میدهد.
این هم پاسخ:هدف ما از این گفت و گو، پیشگیری از برخی سخنهای ناروا در مورد اسلام بود که برخی میآیند و سخنان اسلام را میپیچانند که زنان، این آفریدههای آسمانی را، کوچک کنند و آنان را چه و چه بخوانند؛ تا جا برای تاختن خود داشته باشند و همهی این کارها را با نیرویی بزرگ، به نام اسلام انجام میدهند:
بدونشک، این رفتار ویرانگر است؛ زیرا نیمی از مردم را نسبت به اسلام بدبین میکنند؛ نیمهای که قرار است فرزندان ما را در زهدان خود پرورش دهند و آنها را به این گیتی پهناور بیاورند که اگر چنین کسانی نسبت به اسلام بدبین باشند، فرزندان آنها، همانهای میشود که امروز میبینیم!
از بحث سیاسی بسیار بیزارم ولی گاهی چارهای نیست!
آقای ملاصدرا (به راستی پیوستگی این نام با این کاربر در چیست؟)
در این گفت و گو دیگر با شما سخنی گفته نمیشود (مگر آنکه ...)؛ زیرا نه شما قانونگذار هستید که دگرگونی در دیدگاهتان، تفاوتی در بر داشته باشد؛ و نه ما چندان نیرویی داریم که بخواهیم قانون را دگرگون کنیم؛ ولی زینپس، هرگاه، به نام اسلام، سخنی به زیان زنان بزنید، باز هم ما را خواهید دید.
اجازه نمیدهم که به زنان توهین کنی و این را در آینده خواهی دید!
سلام علیکم و رحمه الله
حقیقت امر را بخواهید بنده هنوز نفهمیدم که دین و مذهب شما چیست .
اندیشیدن هم در هر موجودی در این کره خاکی کما بیش وجود دارد . آنچه که مهم است این است که در این اندیشه درست و غلط را چه کسی تعئین کرده است و تا چه اندازه ای صلاحیت داشته.
یاحق
صحیح میفرمایید -در اسلام کلا همه چیز برای مرد هست ، چیزی هم مورد اختلاف نیست . اون ورد اختلاف ها همش برای زنه و میتونم هزارتا سند رو کنم با اون همه احادیث ضد و نقیض و عجیب بر ضد زن -ولی در هر صورت زن هم میتونه امام جماعت باشه با اختلاف بین علما
در پست های قبل هم آیه مردان سرپرست زنان هستند رو برای مثال بیان کردید ، و گفتید به همین دلیل زن نمیتونه . این آیه که برتری هر مردی بر هر زنی رو نشون نمیده تا اینکه بتونیم تعمیمش بدیم به مسائل بزرگتر .در باره مرد هست که سرپرستی زن رو به عهده داره ، همین و دلیلی نیست که بگیم چون اینجوریه پس در مقیاس بزرگتر هر مردی قوام هر زنی هست و پس مردها فقط میتونن مدیر باشن و زن نباید مدیر باشه وگرنه قوام بودن مرد زیر سوال میره (یا امام جماعت بودن ، یا وزیر شدن ، یا رئیس جمهور شدن ، یا هر چیزی ). به نظرم این آیه اصلا برای نشان دادن این موضوع مناسب نیست
بله شاید فرستاده باشه شما از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنید ؟
در ضمن دین های دیگه پیامبر زن هم داشته اند اینکه ما قبول نداریم مشکل از ماست.
در ضمنی زمانی هم حق رأی به زنان نمی دادند بنا به دلایل مختلفی ( البته به قول خودشان مصلحتی) آخرش چی شد مجبور شدند بپذیرند که زمانه عوض شده
در این رابطه هم مطمئن باشید میرسد زمانی که ما حداقل رئیس جمهور زن هم داشته باشیم حالا چه خوشمون بیاید چه نیاید باید ازش اطلاعت کنیم
لطفا پست من رو برگردونید . اصلا هم غیر مرتبط نبود . چطوره که شما اونو توهین آمیز تلقی کردین ؟ چون گفتم مردهای کوچه همگی قوام مادر و خواهر ایشون هستن ؟ چطوره که شما مردها از این حرف ناراحت میشین چون بحث خواهر و مادر خودتونه و خواهر و مادر شما فرق داره با یه زن و دختر دیگه؟ و زود رگ غیرتتون میگیره؟
پس اینها که هی از ول تاپیک میگن هر مردی بر هر زنی قوامه و ما همین احساس بهمون دست میده که قصاب سر کوچه هم قوام بنده س ! این توهین به ما بانوان نیست ؟ یا زن شرط نیست و مهم غیرت مرده ؟ که سریع رگتون میگیره و بنده رو به هیچ دلیلی از سایت میندازید بیرون ؟ این همه سوال در رابطه با حقوق بانوان هم پرسیدم کسی جواب نداد ، حالا میفهمم اصلا جوابی براش نیست و حیف روزهایی که بنده دنبال جواب بودم . جواب واقعا برای من مشخص شد . جواب جلوی چشمم بود . این همه تحقیر و توهین و ناقص العقل بودن و شر بودن و عقرب بودن و ایمان ناقص داشتن و کمتر از مرد بودن ... دنبال توجیه میگشتم . اگر حقیقت اسلامی که سالها قبول کردم و همه ی زندگیم بود اینه ، واقعا نخواستم . خداحافظ شما و حداقل اگر دختر دیگری سوال کرد همون اولش به جای پیچوندن بگین نمیدونم !
در مورد شما و خانواده اتان نمی دانم ولی
سرکار باران مشکل شما این است که :
1- نمی دانید نظام خانواده در اسلام مرد را سرپرست خانواده خودش کرده ( یعنی همسر و فرزندان و ... ) و نه قصاب محله یا رئیس جمهور یک کشور دیگر را بصرف مرد بودن
2- نتیجتا وقتی این را نمیدانید و نمی خواهید بفهمید درک و کلام شما از اسلام نا چیز است به همین خاطر قدرت تمئیز و فرق بین قصاب محله با پدر گرامیتان را ندارید.
3- در صورت فهم این موضوع که ولایت در خانواده چه معنائی دارد و تفاوتش یا ولایت در جامعه در چیست ؛ اینگونه صحبت کردن قی کردن حیا و فحاشی است .
4- اگر استطاعت پاسخگوئی علمی در خود نمی بینید لزومی ندارد سخن بگوئید ؛ بشنوید بخوانید تا بیاموزید.
5- شما در هر مورد سوال داشتید ( البته به همراه این فحاشی اخیرتان ) آنهائی که قابل بحث بوده پاسخ لازم داده شده و طبعا چون گفته اید آنچه که میخواستید بگوئید کسی مانع شما نشده ؛ پس اگر پاسخ مطابق میل شما نیست باید علت را در جای دیگری جستجو کنید.
یاحق
پیرامون سخنی از ایشان، سخنی چند باید گفته شود:
همانگونه که در ابتدا گفته شد، سخن بر سر درستکاری یا بدکاری مردم سبا نیست.
زنانی می پرسیدند: «چرا ما نمی توانیم رأی بدهیم؟»
بزرگان می گفتند: «چون شما از روی احساس کار می کنید و نمی توانید همانند مردان، سبک سنگین کنید و آدمها خوب بشناسید و اگر بخواهید رأی بدهید، ممکن است فریب بخورید و کسان نااهل را برگزینید.»
پس از اینکه چنین حقی به زنان داده شد، زنان میگویند: «چرا ما نمیتوانیم دادرس یا رهبر گروهی شویم؟»
بزرگان نیز همان پاسخ را میدهند: «شما از روی احساس رفتار میکنید و چون احساستان زیاد است، نمیتوانید به خوبی سبکسنگین کنید و ممکن است فریب بخورید و گناهکاری را رها سازید یا بیگناهی را محکوم کنید»
اینهمه روی احساسی بودن زنان سخن گفته میشود، ولی اینهمه احساسی شدن مردان را نمیبینند؟!
مردانی که برای احساس جنسی خود، دروغ میگویند؛ مردانی که به خاطر رفتار آزاردهنده و محدود کنندهای به نام غیرت (؟)، ستمهایی بیشمار به زنان کردهاند و همگی در اینکارها، از روی احساس کار کردهاند و نه از روی منطق و خرد را نمیبینند و مردان را منطقی و زنان را احساسی میخوانند؟
در این گفت و گو نیز، گفته شد: «اگر زنان احساسی هستند، چرا در تاریخ اینهمه زن (که همواره فشار بر آنها بوده و اگر فشار نبود، شمارشان بیشتر میبود) رهبر گروهی بودهاند و هیچ مشکلی نداشتهاند؟»
آنان نیز، برای اینکه پاسخی ندارند و سخن استوار در برابر آن سخنان پیشین که میگویند: «چون زنان احساسی هستند» گفته شده است، سخن را میپیچانند و بدون دلیل میگویند: «رهبری آن زنان، مورد پذیرش خدا نبوده است؟» (به راستی پیوستگی این سخن در چیست؟)
در قرآن میخوانیم: پادشاه سبا که یک زن است، پیش از تصمیمگیری خودسرانه، که کاری احساسی است، یک کار منطقی انجام میدهد و دیدگاه سران خودش را میپرسد؛ همچنین از این آیه چنان برداشت میشود که این زن، در همهی کارهایش با دیگران رایزنی میکرده است:
(نمل / 32): «(بلقیس) گفت: «ای بزرگان! دیدگاههای خود را بیان کنید که من (تاکنون) بدون دیدگاههای شما، کاری انجام ندادهام»
یکی از نشانههای پیروزی هرکسی، این است که دیدگاههای دیگران بشنود و نه آنکه خود سرخود، سخنی بگوید.
بزرگان نیز، که به دانایی آنزن باور داشتند و چون میدانستند که او کار اشتباهی انجام نمیدهد، دیدگاه خود بیان کردند و در پایان، اختیار کامل را به آن زن دادند که هرچه بگوید، فرمان برند:
«نمل / 33): «(سران سبا) گفتند: ما سخت دلاور و جنگاوریم (و میتوانیم با سلیمان بجنگیم) ولی هرچه تو فرمان بدهی، آنرا انجام میدهیم»
سخن بزرگان، نشاندهندهی این است که مردان و زنانی که در دربار سبا بودند، از روی احساس سخن گفتند: «بجنگیم» ولی پادشاه زن، از روی منطق سخن میگوید که جنگ، ویرانی به بار میآورد:
(نمل / 34): «(بلقیس گفت): بدونشک، هرگاه پادشاهان، به سرزمینهای آباد بیایند (و جنگی در گیرد)، آنجا را ویرانی میکنند و این کار همهی آنان است»
اینگونه از زنان، اگرچه به خاطر فشارهای مردان در تاریخ، شمارشان کم است؛ ولی استثنا نیستند؛ اکنون بزرگانی که میگویند: «زنان احساسی هستند.» باید پاسخ دهند که چگونه است زنان را که در تاریخ گروههای بسیاری را رهبری کردهاند، بدون آنکه مشکل بزرگی باشند را احساسی میخوانند؛ ولی اینهمه مردانی که از روی احساس زورگویی، حرص، قدرتطلبی و ... خون به پا کردهاند را، منطقی میدانند؟
آقای صدرا، در این گفت و گو، به این سخنان ما (و بسیاری دیگر از آنان) پاسخی نداده است و تنها سخنان را (همانند دیگر کسانی که می[خواهند از اسلام سود شخصی ببرند) میپیچانند و میگویند: خدا آنرا رد کرده است!!
خدا کدام پادشاه را میپذیرد؟
پادشاهی که زیردستانش را به خوبی رهبری کند و در کارها با آنان رایزنی کند و از روی منطق کارها را پیش ببرد.
ملکهی سبا، کدامیک از اینها را نداشت؟
آیهای هم از سورهی بقره آورده شد که باید آنرا رد کنند و نه بگویند: «اثبات این سخن کاری ساده است و آنرا انجام نمیدهیم!»
به هر روی، ما هرچه گفتیم پیوستگیای میان درستکار بودن یا نبودن ملکهی سبا، با داشتن حق رهبری زنان نیست، ایشان سخن را تا آنجا پیچیاندند که سخن به اینجا رسید و گفتند: «سلیمان تخت پادشاهی بلقیس را به پیش خود آورد، تا بگوید تو دیگر پادشاه نیستی»
که باید پاسخ دهند، چرا سلیمان آن تخت را نابود نکرد؟
نگاهی هم به قرآن میاندازیم:
(نمل / 41): «(سلیمان) گفت: تخت او را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا او آنرا میشناسد، یا نه؟»
در این آیه، هیچ سخنی از نابودی پادشاهی بلقیس نیست (که اگر هم میبود، هیچ تفاوتی نداشت) و تنها آوردن تخت را، برای آزمایش (و در تفسیرهای عرفانی، برای آرامش دادن به بلقیس) بیان کرده است و در ادامه، چنین بر میآید که آوردن تخت، افزون بر آزمایش بلقیس، به عنوان یک معجزه برای گواه دادن پیامبر بودن سلیمان است که بلقیس، آن نیرو را ببیند، و در برابر آن تسلیم شود:
(نمل / 42): «پس هنگامی که (بلقیس) آمد، به او گفته شد: آیا تخت تو، اینگونه است؟ و او گفت: گویا خود آن است و پیش از این، ما آگاه و فرمانبردار بودیم»
هیچ سخنی از اینکه او دیگر نباید از آن تخت استفاده کند نیست و تخت نیز، نشان نیروی پادشاه است و اگر قرار بود پادشاهیاش پایان پذیرد، سلیمان باید تخت وی را نابود میکرد.
البته اگر هم سخنی از پایان پادشاهی بلقیس میبود، دلیلی برای نداشتن حق رهبری زنان نبود، زیرا زنان با هوش، سرپرست مردان کم هوش میشوند و مردان باهوش، سرپرست زنان کمهوش میشوند و این طبیعی است که هیچکسی باهوشتر و برتر از پیامبران نیست.
آیا اکنون نیز سلیمانی هست؟
گمان کنیم، آنچه که نیاز بود، گفته شد؛ مگر آنکه آقای صدرا، با دلیلهای استوار، سخنان گفته شده را رد کنند و اگر بازهم بخواهند چرخ و فلک بازی در بیاورند، تنها خود را خسته کردهاند؛ زیرا کسانی که سخنان را بخوانند، خود پی به استواری یا سستی آنان میبرند و ما در همهی گفت و گوهای آینده (اگر باشد)، خواهیم بود و باز هم سخنانی در برابر شما خواهیم گفت تا زنان گمان نکنند، این اسلام است که چنین ستمی به آنان میکند (اگرچه بیشترشان دریافتهاند).
(ماجرای بلقیس و سلیمان، در مثنوی، به زیبایی تفسیر عرفانی شده است؛ تفسیرهایی از عشق! که آدمی را مبهوت میکند؛ دوگانگیهایی در ظاهر این آیهها دیده میشود که تنها با تفسیر عرفانی آن، یکپارچه میشود)
اقای ملا صدرا بهتون تبریک می گم :Kaf: کارتون رو خوب انجام دادین
یک نفرو از اسلام منصرف کردین
کار بزرگی کردین شما واقعا مسلمان حقیقی و واقعی می باشین
دستتون درد نکنه و خسته نباشین
جلسه ای علمی متشکل از دانشمندان و مذهبیون در قرون وسطی
موضوع جلسه : اسب چند تا دندان دارد
بحث بسیار داغ و هرکس با استناد به روایات می کوشد تعداد دندانهای اسب را تعیین کند
در این میان دانشمندی بر می خیزد و می گوید به جای این همه بحث و جدل و استناد به این کتاب و ان کتاب
بیایید برویم و با تجربه به این واقعیت برسیم یعنی اینکه دندانهای یک اسب را بشماریم
دانشمند مذکور از طرف اهالی جلسه کافر اعلام شده و محکوم به اعدام می شود
بیایید کمی بیندیشیم
یادمان باشد که حضرت علی را هم مدتها در نماز جماعت همه لعن می کردند
و خوارج او را کافر می خواندند
بیایید کمی بیندیشیم
سلام علیکم و رحمه الله
اول مطلبی را خدمت جناب آبرنگ عرض کنم
جناب آبرنگ بحث ما بحث ولایت مرد و زن در اسلام است و نه حقوق زن در جامعه اسلامی . مساله ولایت در جامعه اسلامی جزو حقوق زن نیست .
اینکه حقوق زن در جامعه ای و یا کشوری با عنوانی اسلامی نقض شده لازم است با استناد به آیات و روایات این مساله را نقد کرد و این کار صوابی است ولی طرح این بحث در مساله ولایت مردان بر جامعه باعث خلط بحث میگردد.
و همچنین این مساله که دلیل جهان سومی بودن جوامع اسلامی ولایت مردان است و پیشرفت در جوامع صنعتی دلیلش ولایت زنان و مردان است نیاز به اثبات دارد . یعنی اینکه این مساله ای که میفرمائید تعئین کننده پیشرفت و عقب ماندگی است و لاغیر , را نیاز است با ذکر دلیل مطرح فرمائید.
یاحق
یک متن 1.2.3.4.5 نوشتید همش هم گفتید ولایت و قوام بودن برای زن و شوهره ! .....بارک الله به این فهم و منطق که ادعای استطاعت علمی هم دارند ! حتی یک کلمه متن رو میخوندید میفهمیدید بنده هم دارم همینو فریاد میزنم ! و دارم میگم چرا دارید توهین میکنید و به ما بانوان میگید همه مردان بر شما قوام هستند ! و تا اومدم بگم پس خواهر و مادر شما هم، همه مردها قوامشون هستند -یعنی تا حرف رو برگردوندم به خواهر و مادر خودشون- وضع برگشت و شد توهین و فحاشی و اخراج از سایت ! چه جماعت با منطقی واقعا !این شمایید که باید درست بشنوید و بخوانید تا درست جواب طرف مقابلتون رو بدید ! مابقی سوالات من هم همینطور . صد روزه دارم التماس میکنم جواب بدید ! کسی جرات نداره بیاد اسناد رو بررسی کنه و تاپیک هنوز زده نشده ، قفل شد . با کسانی که فهم درستی از پست ها ندارند و حوصله خوندنشون هم ندارند کاری ندارم .گویا برای شما مهم پست دادنه و وقتی برای خوندن و درک پست ضرف نمیکنید وگرنه اینهمه مورد نمیونشتید که هر 5 تاش هم همون چیزی باشه که خود من دارم میگم : قوامیت برای مسائل زن و شوهیه نه هر مرد جامعه قوام بر هر زن جامعه ! ولی خسته هم نباشید. خیلی خسته شدید تا این مواردی که خودمو واسه گفتنش اخراج کردن رو بگین و همشو بندازین گردن خودم :khaneh::Khandidan!::Nishkhand::khandeh!:
اگر ولایت علی علیه السلام را بر خود واجب میدانید و از خوارج برائت کرده اید , عقل و اندیشه شما هم معیارهای اسلام را باید پذیرفته باشد .
یعنی باید ببینید که والیانی که حضرت امیر به ممالک فرستادند آیا زن بودند یا مرد و نتیجه لازم را بدست آورید . و اینکه اصحاب جمل را بخاطر پذیرش سرپرستی زنی سرزنش میکند را دلیلش را باید بنوان یک تابع پذیرفته باشید .
البته همانطوریکه میدانید
خوارج و اهل سقیفه این مساله را با وجود دلیل نپذیرفتند .
اندیشه و عقل چه میگوید سرکار بی نظیر
میگوید
فارق از مساله دین اسلام , رعایت ادب و نزاکت , از اولین شروط ورود در تعلم , تادیب و بحث است.
بیائید
دندان های اسب را بشماریم و از دیگران نیز بپرسیم .
یاحق
سلام
جواب سوال این تاپیک تفصیلی است
یک وقت می گوییم می تواند تکوینا به این معنا که توانایی جسمی و روحی لازم را دارد
یک وقت می گوییم می تواند تشریعا به این معنا که شرع مقدس اجازه ورود به این مسائل را به او داده است
مطمئنا بین این دو توانایی رابطه ای وجود ندارد به این معنا که هر توانایی تکوینی مستلزم اجازه شرعی نیست
بنده فکر میکنم بحث در توانایی تکوینی بی فایده است چون حتی اگر چنین توانایی ثابت شود دخلی به جواز شرع ندارد
پس باید در جواز شرعی بحث شود
اما این موضوع هم از مباحث فقهی است و از دایره نظر شخصی من و نظر دیگران خارج است و باید دید شارع دین چه می گوید.
همانطور که عرض شد رابطه ای بین تکوین و تشریع الزاما وجود ندارد
مثلا انسان تکوینا آزاد است که هر کاری انجام دهد اما تشریعا آزاد نیست که هر کاری خواست انجام دهد.
حال اگر ثابت شود که تکوینا بین زن و مرد هیچ تفاوتی از لحاظ قدرت رهبری و ولایت وجود ندارد مثلا زنان هیچگاه احساسی برخورد نمی کنند و ... در کل هیچ تفاوتی تکوینا با مردان ندارند باز هم نمی توان نتیجه گرفت که ولایت تامه برای تشکیل حکومت را دارا هستند چون ولایت برای تشکیل حکومت و یا کار اجرایی مربوط به تشریع است و نه تکوین.
یعنی خدای سبحان این اجازه را به آنها به دلیل مصالح عالی که مد نظر داده به آنها نداده است و نه اینکه توانایی انجام آن را ندارند.که البته اینکه شخصی کار اجرایی را انجام دهد کمالی نیست که گفته شود اگر به زن داده نشد کمالی را خدا از او سلب کرده و یا اگر خدا کار اجرایی را تشریعا برعهده مرد گذاشت به معنای این است که کمالی را به او داده که به زن نداده.
کار اجرایی کمال نیست.خداوند هر آنچه را که کمال است توانایی رسیدن به آن را تکوینا و تشریعا در اختیار چه زن و چه مرد قرار داده است.
و الله العالم
من کاملا معیارهای اسلام و پذیرفتم
و این شما هستید که نمی خواهید بپذیرید
حضرت علی نمی توانستند والی زن در ان زمان بفرستند چرا که جامعه عقب افتاده و بی سواد و دانشی که دختران را زنده
بگور می کردند ظرفیت پذیرش این امر را نداشتند
انها خود علی ع را نمی پذیرفتند وای به حال اینکه حضرت والی زن هم انتخاب می کرد
جامعه گنجایش این امور را نداشت
و امامان ما در سطح گنجایش مردم با انها صحبت می کردند یا عمل می کردند این از سیره انها کاملا مشخص است
اگر عایشه باعث یک جنگ در صدر اسلام شد
دهها جنگ با رهبری مردان انجام شد
علاوه بر اینها عقل را نیز بکار اندازیم
تعقل و تفکر کنیم در ایات قران
ژرف بیندیشیم نه سطحی
موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
سپاس
من هم نگفتم همه زنان شایستگی رهبری رو دارند همانطور که همه مردان هم لیاقت و شایستگی رهبری رو ندارند
ولی هستند زنانی که می توانند از هده این مسئولیت برآیند نباید و نمی توانید منکر انها شوید.
این رو قبول دارم ولی صفات روحی زنان از نظر شما چیه ؟ هخمون بچه درای و خدمت بی قید و شرط شوهر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در صحبت تمام فقها و علما تنها چیزی که برای زن ارزش شمرده شد همین بود و بس
با نظرتون مخالفم به نظر من حقوق زنان در اون جوامع خیلی بهتر و بیشتر از جامعه ی ما رعایت میشه
محدودیتهایی که علما برای زن مسلمان قائل شده اند انقدر زیاده که آدم شک میکنه واقعا خدا چنین چیزی خواسته باشه.
مشکل من رهبری زن و مدیریت زن نیست چون دیدم زنانی تو همین ایران هم بوده اند و هستند که هم به مدیریت دست پیدا کرده اند و هم زمانی هم میرسد که به مقامتر بالاتر از این هم دست پیدا می کنند
مشکل ما طرز برخورد مردان مسلمان با زنان است متاسفانه در نحوه برخوردشان حتی در این سایت هم دیده ام خیلی تحقیرآمیز برخورد می کنند نعوذباله فکر میکنند خدا روی زمین هستند
میگیم مدیریت زن میگن زشته
میگیم رهبری زن میگن زشته و ........................
فکر کرده اید مرد آفریده شده اید خیلی هنر کردید این همه غرور و تکبر معلوم نیست از کجا آومده ( طرف صحبت من شما کارشناس محترم نیستید بلکه کلی صحبت کردم )
ودر آخر هم خیلی زشته که بعضی ها مدام کلیک کردن بر روی مسائل زنان وبرای هر موضوعی هم سریع یه حدیث ( جعلی و واقعیش رو خدا میدونه) پیدا میکنند اگر تو زندگی هم اینقدر پشتکار داشتند وضع ایران ما خیلی بهتر از این بود
اینطور که صحبت می کنید انگار امام علی فقط با رهبری عایشه مشکل داشتند نه با خود جنگ جمل . اگر رهبری این جنگ بر عهده یک مرد بود مشکلی پیش نمیامد حتما :khaneh:
بسم الله الرحمن الرحیم
1- شاید فرستاده باشه؟؟؟ انتظار ندارید که ما بپذیریم این جمله ثابت کننده ی چنین امری است؟
اگر رهبری جامعه ی مسلمین از وظایفی بود که خداوند آن را بر عهده ی بعضی از زنان واجد شرایط میگذاشت قطعا در قرآن کریم هم برای دفاع از حق و حقوق زنان مثالهایی از آن را میاورد.
از حضرت مریم سلام الله علیها یا حضرت فاطمه علیها سلام چه کسی لایق تر بوده؟ چرا ایشان پیغمبر و امام نشدند؟
حتی در گفتار هم به حضرت فاطمه زهرا (س) لقب سیده نساء العالمین داده شده این یعنی در دین ما تا به این اندازه رعات شئون و حریمها شده است.
2- کدام ادیان؟ لطفا نام ببرید.
3- فقه اسلامی پویاست و این بدان معناست که در هر زمانی طبق شرایط آن زمان فقها میتوانند در بعضی از احکام شرعی در صورتیکه تناقضی با اصول و فروع دین نداشته باشد اجتهاد کنند و فتوایی جدید صادر کنند.
سوال:
حق رای نداشتن زنها در چه زمانی در ایران بوده و آیا ارتباطی به اسلام داشته؟
سلام بر شما
رهبری یک جنگ با ولایت خیلی فرق داره
و انچه مسلم است انها از رهبری جنگ توسط عایشه برای رسیدن به اهداف خودشان استفاده کردند
یعنی به عبارتی از رهبری عایشه در ظاهر استفاده کردند برای حق به جانب نشان دادن خودشان به مردم
چرا که همسر پیامبر در راس جنگ می توانست خیلی ها رو دچار شک و شبهه در تشخیص حق بکنه
و مطمئن باشید اگر در جنگ پیروز می شدند هرگز عایشه رو بعنوان حاکم انتخاب نمی کردند بلکه او رو خانه نشین می کردند
کلا در مخیله مردم ان زمان شاید نمی گنجید که زن بتواند حاکم شود
شرایط اقتضا نمی کرد
جنگیدن بطور مستقیم با دشمن در راس امور بود که مسلم بود زنها نه برای این امر پرورش نمی یافتند
نه از انها انتظار ان را داشتند
ان زمان زمان تسلط بدون چون و چرای مردان بر جامعه بود
چون حرف اول رو قدرت بدنی در جنگ ها می زد
اما حالا ....
و اما در باره سرزنش اصحاب جمل برای پذیرش رهبری یک زن
این مورد خیلی باید دقیق بررسی بشه
ایا حضرت اگر مرد در راس رهبری بود ایا انها رو سرزنش نمی کرد ؟؟!!!
باید دید حضرت کلا با جنگ جمل مخالف بود یا با پذیرش رهبری یک زن ؟
به عقیده بنده حضرت با جنگ کلا مخالف بود حالا اگر رهبری ان با مردان بود باز هم حضرت در مورد رهبری ان
حتما مذمت می کردند
و اینکه حضرت رهبری عایشه را مذمت می کند به معنای مذمت رهبری ان جنگ است
حالا چه زن رهبر باشد چه مرد
نه اینکه اگر مرد رهبر بود حضرت به تحسین رهبری ان می پرداخت
باز هم حتما رهبری ان مورد مذمت حضرت قرار می گرفت شکی در ان نیست
موفق باشید
یعضی از دوستان حکومت ملکه سبا را پیش کشیدند.
یک سوال : حکومت ملکه سبا طاغوتی بود یا الهی.
دلیل قربانی کردن انسان در این حکومت چه بود!؟
اگر حکومتش الهی بود پس چرا حضرت سلیمان او را به سوی خدای یگانه دعوت کرد!!!!!
درضمن در آیه 32 سوره نمل ملکه سبا به وضوح اعتراف میکند اگر بزرگان دربارش که همگی مرد هستند نباشند نمیتواند حتی یک تصمیم بگیرد.
درضمن سرکار شبنم کدام دین پیامبر زن داشته است؟ لطفا نام دین و پیامبر را ذکر بفرمایید.
خداوند حکیم در آیه 9 سوره انعام رسالت را مختص مردان برشمرد.چگونه خدایی که ویژگی رسالت را مرد بودن میداند میاید و یک پیغمبر زن میفرستد؟؟؟؟؟؟
اگر خداوند چنین کاری کند سخن خویش را نقض کرده است و دیگر واجب الوجود نیست.
و امامان ما در سطح گنجایش مردم با انها صحبت می کردند یا عمل می کردند این از سیره انها کاملا مشخص است
همین سخن شما پارادوکس دارد!
دلیل شما:چون جامعه ظرفیت پذیرش زنان را نداشت پس پیامبر زنان را رهبر قرار نداد
پارادوکس در سخن شما:جامعه ظرفیت پذیرش حضرت علی را هم نداشت!!
خوب طبق این سخن شما پیامبر نباید حضرت علی را هم معرفی می کرد چون مردم ظرفیت پذیرش ایشان را نداشتند!!
در ثانی حالا پیامبر معرفی نکردند هیچ! حداقل مثلا به دخترشان می گفتند اگر جامعه توانایی پذیرش شما را داشت من شما را هم خلیفه قرار می دادم نه اینکه نهی کند از اینکه زنان حاکم جامعه شوند.
پس همچنان سوال باقیست:چرا پیامبر حضرت فاطمه را به عنوان خلیفه قرار ندادند؟؟
دقیقا هدف از مطرح کردن رهبری زن بیرون آوردن رهبری اسلامی است از ولایت الهی است.
چون در فقه شیعه زن نمیتواند نقش مرجعیت و همچنین رهبر ی داشته باشد.
در نتیجه حاکمیت زن بر مردم یعنی سرپیچی از شریعت وقتی هم که حکومت الهی نشد طاغوتی خواهد بود
بفرمائید بررسی کنید : از ابن عبّاس نقل است كه چون حضرت أمير عليه السّلام از جنگ جمل فراغت يافت چند جهاز شتر بر هم نهاده به صورت منبرى در آوردند و آن حضرت عليه السّلام بر بالاى آن رفته و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:
اى اهل بصره، اى گروه منحرف و منقلب، اى دردمندان بىدرمان، اى پيروان چهارپاى، اى لشكر زن، شما به صداى چهارپايى جمع شديد و چون كشته شد پراكنده گشتيد! آب آشاميدنى شما تلخ و ناگوار است و آئين شما نفاق است و افراد حليم و بردبارتان ضعيف و سستند!.
الاحتجاج، ج1
خب شد این شاید رو نوشتم. انتظار ندارم شما هیچ چیز رو قبول کنید همانطور که قبلا قبول نکردید حتی اگر خدا در قرانش هم می نوشت زنان حق رهبری دارند شما باز هم قبول نمیکردید آخه مردها براشون ننگه از یک زن فرمان ببرند:khaneh:
در ضمن در ادیان یهود زن پیامبر داشتیم حالا شما معتقدید نداشتید مشکل شماست . اونا میگن داریم البته از اونجائیکه قراره فقط ما مسلمانها بریم بهشت صد در صد اونا اشتباه میکنن بهشت مال ماست با این اخلاق زیبامون .
یه سر بزن به دوران مشروطیت و قبل از انقلاب، ببین بعضی از این روحانیون حتی سوادآموزی زنان رو هم قدغن می کردند یه سرچ بزن متوجه میشی
دین یهود پیامبر زن داشته حالا بنده اسم اونا رو بلد نیستم برید خودتون تحقیق کنید یه سرچ بزنید کاری نداره :khandeh!:
به به چه جالب نتیجه گیری کردید
اولاً هر پادشاهی حتی خود پیامبر هم در بیشتر موارد با صحابه و یارانش مشورت میکردند اون رو در نظر نمیگیرید گیر دادید به مشورت ملکه سبا
بعدش مشورت این ملکه کجاش ایراد داره ؟ حتی اخرش بزرگان میگن تصمیم نهایی با خودتون و خود ملکه تصمیم نهایی رو میگیره
خدایی این توجیهات رو از کجا میارید :Khandidan!:
سوگند که خداوند حکیم در هیچ دینی و آیینی پیغمبر زن مبعوث نکرد.
چه بسا اگر این کار را میکرد از آن در قران یاد میشد.
درضمن آیه 9 سوره انعام خلاف سخن شما را میرساند.
بهتر در باره ملکه سبا و حکومت طاغوتی اش که کودکان را قربانی میکردند بیشتر تحقیق کنید.(( درضمن مشورت داریم تا مشورت)) سوره نمل را با دقت بیشتر مطالعه بفرمایید.
و نظر معصومین در باره حکومت زنان در آخر زمان.
خیر رهبری یک جنگ در حقیقت ولایت است ولی ولایتی است که در زمان وقوع بحران اتفاق می افتد.
و مسلم است که
ولایت در زمان بحران بسیار سخت تر از ولایت در زمان صلح است . این رهبریت را در این زمان با اتفاقات غیر قابل پیش بینی مواجه میشود و باید یک مدیر بحران تمام عیار و یک اشتراتژیست جنگی باشد و ... اگر ولی ای بتواند از این شرایط سربلند بیرون بیاید در زمان صلح بسیار راحت تر از پس مشکلات بر می آید.
وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ ۖ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [٢١:٧]
ما پیش از تو، جز مردانی که به آنان وحی میکردیم، نفرستادیم! (همه انسان بودند، و از جنس بشر!) اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید.
درود :Gol:
مشکلی نیست؛ ما هم از قرآن دلیل آوردیم (بقره / 257) که پادشاهی بلقیس، طاغوتی نبوده است و پادشاهی وی مشکلی هم در بر نداشته است؛ هم دلیل تاریخی و عقلی آوردیم که سرپرستی زنان، هیچ مشکلی پدید نمیآورد. با دلیل اینها را رد بکنید.
در مورد روایات!
کارشناس همین گفتار، آقای میقات، در گفتار «داستان آدم و حوا» به آسانی حدیث آورده شده توسط آقای قرائتی که بسیار سرشناس هستند را رد کردند؛ چرا؟
چون سخنشان ایشان در برابر حدیث گفته شده بود؛ و جالب این است که در ادامه، همان حدیث گفته شده توسط آقای قرائتی را، خود ایشان چندبار آوردند و ما سرانجام درنیافتیم، آن حدیث درست بود؛ یا نه؟
حدیث باید پایهی قرآنی داشته باشد؛ زیرا پیامبر و امامان مفسر قرآن بودهاند؛ نه اینکه خود قرآنی جداگانه بیان کرده باشند؛ پس هر سخنی، باید پایهی قرآنی داشته باشد.
دانش رجال، کاستیهای فراوانی دارد و دانش استواری نیست؛ زیرا یک سخن را یکی از بزرگان، استوار میداند، ولی همان سخن را دیگری سست میداند!
این دانش، جز سردرگمی، چیزی ندارد
سخن، هم باید پذیرفتنی، توسط خرد باشد؛ هم پایهی قرآنی داشته باشد؛ اگر چنین چیزی در مورد سرپرستی زنان است را بیان بفرمایید .
دلیلاش این است که هنوز هم که هنوز است؛ دیدگاههای خشک برکار است. اینکه نیمی از مردم (زنان) مصرف کننده باشند، و نیمی کار کننده.
آشکار است که در چنین شرایطی، پیشرفت نزدیک به صفر است زیرا نیمی کار میکنند و هرچه کار میکنند، باید به نیم دیگری بدهند و باید مردان کار بیش از اندازه بکنند و زمانی برای مطالعهی آزاد نمیماند و هنگامی که مطالعه نباشد، بیسوادی گسترش مییابد و در پایان میشود اینی که هست ... (تازه بر فرض اینکه همهی مردان، کارکن باشند و نه معتاد و معلول و بیکار!)
این هم دلیل؛ با دلیل، آنرا رد بکنید.
اگر منظور شما، خطبهی پس از جنگ جمل است، باید گفت: سخنهای بسیاری در مورد سست بودن سندهای این خطبه هست و آنرا یک خطبهی استوار نمیدانند؛ زیرا سخنانی در آن است که مخالف با قرآن است.
در این خطبه آمده است: «خرد زنان، ناقص است»
این سخن، با سورهی ملک، ناسازگاری دارد، زیرا در این آیه بیان شده است که در آفرینش خدا، کوچکترین نقصی نیست و بر این سخن نیز، بسیار پافشاری شده است که هیچ سستیای در آفرینش نیست و بارها و بارها از آدمیان میخواهد که چشمان خود را به چپ و راست، بالا و پایین بگردانند که آیا کاستیای در آفرینش میبینند؟:
(ملک / 4 - 3) « ... در آفرینش خدای مهربان، هیچ کاستیای نمیبینی. بار دیگر بنگر، آیا کاستیای میبینی؟ * همچنان پی در پی چشمان خود را بچرخان؛ (و در پایان از اینکه کاستیای نمیبینی) چشمانت خسته، به خودت باز خواهد گشت»
ولی در این خطبه، سرشت زنان ناقص خوانده میشود که هم خردشان و هم ایمانشان، ذاتاً ناقص است!
همانگونه که در پاورقی محمد دشتی نیز، چنین چیزی آمده است و ایشان گفتهاند: «واژهی ناقص، در اینجا، با قرآن و فلسفهی اسلامی ناسازگاری دارد. پس برای برطرف ساختن این ناسازگاری، باید گفت که واژهی نواقص درونمایهی متفاوت میدهد که گویای این است، خرد مرد و زن نیز با هم متفاوت است» (محمد دشتی / ب 91)
هرچند، بازهم میگوییم که استواری این سخن، صددرصد نیست و سخنی که چنین باشد، نمیتواند پایه قرار بگیرد.
کاربر گرامی، امام عشق!شما که همچنان سخنان را تا نیمه میخوانید و ادامهی آنرا یا نمیخواهید ببینید، یا نمیتوانید ببینید!
[FONT=Microsoft Sans Serif]
خواهشمندیم همهی سخنان را بخوانید که ما نخواهیم همانند آموزگار دبستانها، سخنان خود را بخش بخش کنیم!
کجای این آیه چنین چیزی را گفته است؟
رجلاً، با تنوین نکره آمده است و هنگامی که اسمی عام باشد، معنای کلیاش میشود انسان.
این در همهی زبانها هست همانگونه مردم میگویند: «مرد باش و زیر سخنت نزن» در اینجا، یعنی آدم درستکاری باش و دروغ نگو.
و یا در شعر، بسیار دیده میشود که تنها از مرد و پسر نامبرده میشود:
آیا اینجا تنها پسران مورد نظر مولانا است؟
به ویژه در زبان عربی، که زبانی مردانه است یعنی اگر در یک گروه صدنفری، نود و نه تن از آنان زن باشند و تنها یکی از آنها مرد باشد، از نظر دستور زبان، باید تنها آن مرد در نظر گرفته شود و تنها به او سلام میکنند و زنان نیز با او جمع بسته میشوند: «سلام العلیکم و نه العیکن» این دستور زبان عربی است و نه فرمان خدا!!
و یا در زبان پارسی به انسانهای رو زمین میگوییم: «مردم و نه و زنم» ولی منظور از مردم، هم زن و هم مرد است.
یا در زبان انگلیسی، هنگامی که سخنی میخواهد گفته شود از ضمیر "He" و نه "She" استفاده میشود که این نشانگر هم مرد و هم زن است (البته به تازگی، این دو در در زبان انگلیسی، جداگانه میآید و دیگر ضمیر مذکر، نشاندهندهی کلی نیست)
(انعام / 3): «و اگر (پیامبر را) فرشتهای قرار بدهیم؛ حتماً او را به صورت انسان قرار خواهیم داد (چون فرشتگان جسم ندارند و آدمیان تنها جسم را میتوانند ببینند) و آنچه را مشتبه میسازند، بر آنان مشتبه میکنیم (چون باز هم میگویند: این فرشته نیز همانند خودمان است)» (ترجمه کریم زمانی)
و یا در سورهی توحید آمده است: «قل هو الله احد» و نه «قل هی الله احد»
با توجه به ظاهر این آیه، باید بگوییم که خدا مرد است؟
نه خدا نور است «الله نور السماوات والارض» و نور نیز، جنسیتی ندارد.
در زبانها، به ویژه زبان عربی، در حالت کلی از ضمیر مذکر استفاده میشود. (اگه مردی وایسا! و نه، اگه زنی وایسا!؛ اینان قراردادی هستند)
به هر روی، گفتیم اینکه پیامبر زن بوده است یا نه، تنها سخن است همانند اینکه میگویند پیامبران (124) هزار تن بودهاند و این نیز، تنها سخن است ولی مردم آنرا پذیرفتهاند.
همچنین گفتیم که زنان عارف، نمیتوانند چنین چیزی را بپذیرند و این با سخن خدا که میگوید «هرکس را به اندازهی ظرفیتش مسئولیت مینهیم» همخوانی ندارد مگر آنکه در میان گروهی زنانه، یک پیامبر زن، برگزیده شود که در آن صورت، زن عارف میپذیرد.
حالا که ننوشته. پس شما چطور میخوای ثابت کنی ؟
اولا که سندش . ثانیا دین یهود تحریف شده. ثالثا وقتی یک شبه 40 پیامبر الهی رو میکشتند باید در مقابلش پیامبر زن هم به مردم قالب میکردند
.ما مسلمانها بعلاوه ی مسلمانهای هر امتی مثل امت حضرت موسی.
اسم ادیان فرق داره نه ماهیتشون. دین نزد خداوند فقط اسلام هست.(ان الدین عندالله الاسلام)
قرآن کریم پیروان حقیقی ادیان الهی را مسلمان میداند. در غیر اینصورت اگر فقط به زبان اسلام داشته باشند و در عمل ایمان نیاورند خداوند فرموده هیچ شفیع و یاوری نخواهند داشت .....
خیلی مستند حرف میزنید، همه ی این سایتها فیلترند.
من نمیدونم شما چطور میخواهی حرفتو ثابت کنی. وقتی تا قبل از انقلاب حکومت، اسلامی نبوده رهبران شیعه برای حکام ستمگر طاغوتی که فتوا صادر نمیکردند. پس خود این حکومتها چنین حقی را از زنان سلب کرده بودند ....
اگر هم بوده و مراجع چنین فتوایی داده باشند برای مقلدان خود بوده. شما چرا جوش میزنید که چرا زنان شیعه حق نداشتند به حاکمان طاغوتی رای دهند؟
بهتره کارشناس موضوع در این رابطه توضیح دهند.
البته قرار نبود به شما پاسخی داده شود اما چون رو به تفسیر به رای آیات قرآن آورده اید از باب نهی از منکر جواب شما را خواهم داد و این به قول خودتان دلایل(!) تاریخی و عقلی(!) را پاسخ خواهیم داد
شما معنای طاغوت را می دانید؟؟ بعید می دانم بدانید و گرنه چنین سخن نمی گفتید.
طاغوت حکومتی است که مشروعیتش را از خداوند نگرفته باشد با این تعریف تمام حکومت های غربی طاغوت هستند و قطعا ملکه سبا هم هیچ اذنی برای حکومت از خدا نداشت و گر نه دیگر سلیمان او را دعوت به تسلیم نمی کرد و اگر از خدا اذن داشت دیگر خورشید پرستی نمی کرد بنا بر این نیازی نیست به سخنان شما پاسخی داده شود چون معنای طاغوت واضح است و مشخص است چه حکومتی طاغوت است اما با این حال آنها را هم نقد خواهم کرد
حتما از تاریخ اطلاعی ندارید که چنین سخنی را می گویید در ضمن اگر خوب بودند دیگر سلیمان چرا آنها را دعوت به تسلیم شدن کرد و گفت اگر تسلیم نشوید لشکری می فرستم که توانایی مقابله با آن را نداشته باشید؟؟ آنها که خوب بودند:Cheshmak:
مردم سبا اگر طاغوتی بودند، چگونه از طاغوت بیرون آمدند؟
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
(اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
این آیه می گوید هر کافری ولیش طاغوت است و هر مومنی ولیش خدا است اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
حال ببینیم شما چه برهان عقلی(!) ارایه کرده اید:ok:
چون که خداوند گفته طاغوتیان همواره در آتش هستند پس هرگز هدایت نمی شوند اما ملکه سبا هدایت شد پس طاغوتی نیست!!!
جواب:اولا آیه می گوید کفار که اولیائشان طاغوت است در آتش اند و نه فقط طاغوتیان پس اگر برهان شما صحیح باشد هیچ کافری نباید مومن شود و ایمان بیاورد چون خدا گفته همواره در آتش هستند:Nishkhand:
ثانیا اینکه گفته می شود در آتش هستند یعنب تا زمانی که کافر هستند در آتش هستند و ملکه سبا تا زمانی که کافر بود خودش طاغوت بود و زمانی که ایمان آورد مومن شد اما هیچ دلیلی از قرآن وجود ندارد که بعد از ایمان ملکه سبا دوباره حکومت خود را ادامه داد بلکه قرائنی می تواند باشد که سلیمان فرمانروای سرزمین وی شد.
این پاسخ به دلیل محکم(!) شما!
آخر عاقبت این ملکه سبا به کجا کشید آیا با سلیمان نبی ازدواج کرد؟
آنچه در قرآن مجيد پيرامون ملكه سبأ آمده همين مقدار است كه، سرانجام ايمان آورد و به خيل صالحان پيوست، اما اينكه بعد از ايمان به كشور خود بازگشت و به حكومت خود از طرف سليمان ادامه داد؟ يا نزد سليمان ماند و با او ازدواج كرد؟ يا به توصيه سليمان با يكى از ملوك يمن كه به عنوان تبع مشهور بودند پيمان زناشويى بست؟ در قرآن اشارهاى به اينها نشده است چون در هدف اصلى قرآن كه مسائل تربيتى است دخالتى نداشته، ولى مفسران و مورخان، هر كدام راهى برگزيدهاند كه تحقيق در آن ضرورتى ندارد، هر چند طبق گفته بعضى از مفسران، مشهور و معروف همان ازدواج او با سليمان است «1» ولى ياد آورى اين مطلب را لازم مىدانيم كه پيرامون سليمان و لشكر و حكومت او و همچنين خصوصيات ملكه سبا و جزئيات زندگيش افسانهها و اساطير فراوانى گفتهاند كه گاه تشخيص آنها از حقايق تاريخى براى توده مردم مشكل مىشود، و گاه سايه تاريكى روى اصل اين جريان تاريخى افكنده و اصالت آن را خدشهدار مىكند و اين است نتيجه شوم خرافاتى كه با حقايق آميخته مىشود كه بايد كاملا مراقب آن بود.تفسير نمونه ج 15 ص484
اما در هر صورت پس از اسلام تابع سلیمان شد و دیگر حکومت مستقلی نداشت چون باید زیر نظر حاکم الهی باشد.
با سلام. بله ، خیلی ها سندش را رد میکنند و مهمتر از همه ی اینها نکته ی این حدیث هست . اگر بر فرض مثال امام علی ع این را فرموده باشند پس سوال اینجاست که ایشان عقل زن رو با کی مقایسه کردند که زن نصفه و اون یکی کامله ؟ معلومه مرد چون اگر با یک زن دیگه مقایسه میکرد که میشد نصف ِ نصف
در صورتی که همگی فقها دارن میگن مقایسه زن و مرد صحیح نیست ، پس چرا زن شده ایمان ناقص و عقل ناقص ؟ وقتی همگی زنها اینطوری هستند ، چرا امام ع باید واژه ناقص رو به کار ببره ؟ ناقص در مقابل چی ؟ پس کاملش مال کیه ؟ پس داشته مقایسه میکرده با مردان که چنین چیزی مقایسه ای صحیح نیست و امام معصوم ع از چنین اشتباهی و قیاسی مبراست .
اما در خصوص پیامبری بانوان ، یک چیز مشخص است . همیشه باید شرایط مساعد باشه تا چیزی پیش بیاد . به قول آيت الله سيد رضا صدر
اگر بگوييم تاريخ حيات زن با ستم كشيدن از مرد آغاز شده ، راه دورى نرفته ايم ، اما طبق تغيير اوضاع و احوال جهان اين ستم ها رنگ هاى گوناگون به خود گرفته و هر روز از طرف جنس مرد دامى تازه براى استثمار زن گسترده شده است . در سرگذشت بشر كمتر فردى پيدا مى شود كه از ديگرى تواناتر باشد و زور نگويد، حق ناتوان را نبرد او را مجبور نكند كه طبق تمايلات او قدم بردارد.
در تاريخ زن و مرد، نود و نه درصد از مردها به زن ها زور گفته اند، بسيارى از مردها حقوق زن را پايمال كرده ، بلكه اصلا براى اين موجود لطيف حقى قايل نشده اند.
این نود و نه درصد که قبل از اسلام زنهاشون رو زنده به گور میکردن و بعد از اون هم باز به قول این بزرگوار :
آرى ، بهره بردارى را مرد كنونى كرده و مى كند. ولى بارش را زن بر دوش كشيده و مى كشد
پس چرا نگیم که مناسب نبودن شرایط دلیل نبودن پیامبر زن یا اداره کردن مقام های بالا توسط زن است ؟
سلام علیکم و رحمه الله
بنده فرمایش شما را خواندم
رفرنس شما اشتباه است جناب آبرنگ تصحیح بفرمائید . آیه 257 بقره آیه ای از آیت الکرسی است با این مضمون
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«257»
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
تفسیر و ظاهر آیه به مساله ولایت خداوند اشاره دارد.
مساله نقص در خلقت منظور نقص در نظام هستی است . به تفسیر آیه از المیزان علامه ذیل آیه مذکور توجه بفرمائید :
و بـه دنـبال آن مى افزاید: (در خلقت خداوند رحمان هیچ نقص و تضاد و عیبى نمى بینى ) (ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت ).
با تمام عظمتى که عالم هستى دارد هر چه هست نظم است و استحکام ، و انسجام ، و ترکیبات حساب شده ، و قوانین دقیق و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت آن را به نابودى مى کشید.
از نظام عجیب و شگفت انگیزى که بر یک دانه اتم ، و ذرات الکترون و پروتون حاکم است گرفته ، تا نظامات حاکم بر کل منظومه شمسى ، و منظومه هاى دیگر و کهکشانها، همه در سیطره قوانین دقیقى قرار دارند که آنها را در مسیر خاصى پیش مى برند، خلاصه همه جا قانون است و حساب ، و همه جا نظم است و برنامه .
و در پـایان آیه براى تاءکید بیشتر مى فرماید: (بار دیگر نگاه کن و عالم را با دقت بـنـگـر، آیـا هـیـچ شـکـاف و خلل و اختلافى در جهان مشاهده مى کنى )؟! (فارجع البصر هل ترى من فطور).
(فـطـور) از مـاده (فـطـر) (بـر وزن سـطـر) بـه مـعـنـى شـکـافـتـن از طـول اسـت ، و بـه مـعـنـى شـکـسـتـن (مـانـنـد افـطـار روزه ) و اختلال و فساد نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است .
مـنـظـور ایـن اسـت کـه هـر چـه انـسـان در جـهـان آفـریـنـش دقـت کـنـد کـمـتـریـن خلل و ناموزونى در آن نمى بیند. / پایان نقل
بنده روایتی که از ابن عباس نقل کردم از احتجاج طبرسی بود و در آن از عقل ناقص کسی صحبت نشده
اما در مورد کلمه نقص در عقل زنان در نهج البلاغه و جمله آخر جناب محمد دشتی که نقل فرمودید
نقص در روایت نیست نقص در برداشت ما زا مطلب است . توانائی های زنان و مردان در موضوعات متفاوتی است یعنی زنان در موضوعی توانائی بیشتری از مردان دارند و مردان در موضوع دیگر و این دو یک دیگر را تکمیل میکنند
یکی از این تفاوتها در مساله ولایت است توانائی فطری مردان است و نبودش در زنان دلالت بر ناقص بودن سرشت نیست و بالعکس.
یاحق
[SIZE=12][B]
دوست گرامی بهتر قرآن رو با دقت بخوانی.
درپایان بلقیس (ملکه سبا) به بزرگان گفت من کاری را انجام میدهم که شما بزرگان گفتید.
[/font][/color]
در تمام کارها ملکه سبا تصمیم بزرگان را انجام داد.
این هم که بزرگان گفتند هرچه شما بگویید برای احترام بود.
شما که انقدر باهوشی طبق روایت حکومت ملکه سبا چه حکومتی بود؟
اولا آیه 9 سوره انعام نه آیه 3 .
درضمن ظاهرا شما عربیتان صفر است که قادر به ترجمه نمیباشید.
وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ.
اگر او را فرشته ای قرار می دادیم ( پیامبر را از فرشتگان می کردیم ) حتما او را ( به لحاظ تباین جوهره ملکی و بشری و عدم امکان تفاهم و معاشرت آنها ) به صورت مردی درمی آوردیم و .............
کلمه رَجُلاً یعنی مرد.
این آیه به صراحت گفته است جامع رسالت جامع مرد است نه زن.[/B][/SIZE][/COLOR]
این رو جای دیگه نگو بهت کلی میخندن.
دوست عزیز کلمه انسان خودش کلمه عربی هست.
لطفا به سوره انسان مراجعه شود.
خداوند میتوانست از یک کلمه دیگر استفاده کند اما از کلمه رجلاً استفاده کرد تا صفتی از مرد بودن را دارا باشد.
جناب آبرنگ میفرمایند که رجلا به معنای عام انسان هست . ایشان باید بگویند که چرا در مقابل واژه "ملک" دقیقا خود واژه "انسان" یا "بشر" بکار نرفته؟
غیر از اینست که در اینصورت این شبهه پیش میامد که این فرستاده میتواند زن هم باشد؟
طرف معنی تحت الفظی قرآن را بلد نیست(منظورم شما نیست بلکه کلی است) می گویند آن روایت خلاف قرآن است!!!
اینکه حدیثی خلاف قرآن است یا نه نیاز به اجتهاد دارد که اولا بفهمی امام چه می گوید و ثانیا بدانید قرآن چه می گوید و این دو را با هم مقایسه کنید در ضمن اگر می خواهید بحث سندی انجام بدهید می توانید به این تاپیک رجوع کنید که بسیاری این روایت را از امام می دانند و بسیاری هم نمی فهمند امام چه می گوید و به همین دلیل می گویند این سخن امام نیست
http://www.askdin.com/thread32245.html#post419434
اولا رجلا نه و رجالا
ثانیا كلمه رجل گاهي از باب تغليب در معناي اعم از زن و مرد به كار مي رود، ولي نكته اينجاست كه تغليب، مجاز است و مجاز فقط با وجود دليل (قرينه) پذيرفته مي شود . در موضوع مورد بحث ،نه تنها قرينه اي براي اين تجوز (مجازگويي) وجود ندارد ، بلكه قرائني برخلاف آن موجود است مانند عدم وجود اسم یک زن پیامبر در آیات و روایات
شما برای مغالطه دو نکته را با هم خلط کردید
اگر گروهی متشکل از زن و مرد باشند برای آنها از فعل مذکر و یا ضمیر مذکر استفاده می شود نه اسم عام مذکر!
مثلا به دو زن و یک مرد نمی گویند مردان آمدند!!! بلکه می گویند یک مرد و دو زن و یا سه نفر آمدند و فعل به صورت مذکر می آید و نه اسم
این ربطی به موضوع ندارد و هو می آید به دلیل اینکه کلمه الله مذکر است بنا بر این کلمه الله مذکر است و نه خود الله
تکرار می کنیم که كلمه رجل گاهي از باب تغليب در معناي اعم از زن و مرد به كار مي رود، ولي نكته اينجاست كه تغليب، مجاز است و مجاز فقط با وجود دليل (قرينه) پذيرفته مي شود . در موضوع مورد بحث ،نه تنها قرينه اي براي اين تجوز (مجازگويي) وجود ندارد ، بلكه قرائني برخلاف آن موجود است مانند عدم وجود اسم یک زن پیامبر در آیات و روایات
بر فرض معني انسان بدهد بازهم ربطي به زنان ندارد!!!!! چون اونا حوا هستند :khaneh:<(@ ̄︶ ̄@)>
اينكه فرمود:" لجعلناه رجلا" و نفرمود:" لجعلناه بشرا" براي اين بود كه بشر شامل مرد و زن هر دو مي شود." رجل" گفت تا- به طوري كه بعضي ها گفته اند- اشاره كند
به اينكه غير مرد پيغمبر نمي شود,
یعنی چی این سوال اصلا؟!؟

وقتی تو یه مجموعه یه زن بهتر از یه مرد از پس کارها بر بیاد ملومه مدیریت باید با کی باشد!!!
سوال ندارد!!!
وقتی یه زن تخصصش بیشتر باشد و مهارت بیشتری داشته باشد میخواید مدیریت اون مجموعه رو بدین به یه مرد؟!؟فقط به این خاطر که مرد است؟!!؟عاقلانس این؟!؟برعکسشم باشه همین طور.اگه مردی تو اون زمینه تخصص بهتری داشت باید مدیریتو داد به اون.این تعصبات بیخود رو کنار بذارین و یه کم عقلانی فکر کنید.
زن هرچقدر هم تخصص داشته باشه نميتونه کار مردونه کنه
عرض سلام و ادب خدمت شما.
دوست گرامی موضوع مدیریت در یک مجموعه نیست.
موضوع رهبری و رسالت یک زن بر تمام مسلمانان جهان است.
و ما میگوییم یک زن نمیتواند نبی خدا و یا رهبر مسلمانان شود.
1- اگر بنا بزعم شما , جامعه آنروز ظرفیت پذیرش این امر را نداشت چطور جامعه آنروز ولایت عائشه را پذیرفت ؟
2- و چرا حضرت اصحاب جمل را بخاطر پذیرش ولایت زن سرزنش کردند آیا میخواهید بگوئید حضرت گنجایش پذیرش ولایت زن را نداشتند ؟
سپاس
من میخوام بدونم عایشه برای حضرت علی و علیه امثال معاویه هم قیام میکرد بازم اینو میگفتین؟
بازم حضرت علی اینو میگفت؟!
حضرت علی که سرزنش کرده اونا رو که به قول شما دنبال حرف یه زن را افتادن اگه همین جماعت دنبال حرف حضرت زهرام را می افتادن وقتی حضرت علی ایشونو سوار چهارپا در خانه بزرگان مدینه برد تا بلکه به حرف ایشون گوش کنن باز اینو میگفتین؟