╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Mohsen.Fakori;375159 نوشت:

فوق العاده بود

Eden Gabriel;375001 نوشت:
سلام بچه ها
یادتونه گفتم امتحان دارم گفتم کلی برام دعا کنید
امتحان از صد شدم صد خیلی ممنونم که دعایم کردید البته البته با تلاش های خودم

ما هم دعا کردیم
انشاالله موفق باشید مثل من:Cheshmak:

سلام به همگی
این چه طوری میشه یه متنی را در پروفایل همه گذاشت
مثل ریحانه بهشتی:Gig:


از بالاترین فضیلت ها در ماه رمضان ، افطاری دادن است
منتظر تماس شما هستیم . . . !
:khandeh!:

به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, ماه رمضان تا پایان مرداد ماه تمدید گردید... :Khandidan!:

آقا شله زرد ما چی‌ شد پس ؟
ماه رمضون داره تموم می‌شه
:khaneh:
[SPOILER]طرح یاد اوری به منظور پخش نذورات ![/SPOILER]

لا حول و لا قوة الا بالله

عجب برنامه ایه این ماه عسل
چه مهمونایی میاره :khaneh:

سفره افطار!

در روز اگرچند به هجر تو گرفتار
ای سفره افطار!

جوییم وصال تو در آغاز شب تار
ای سفره افطار!

تا مهر فرو رفت، ز پی، ماه برآید
از تو خبر آید

ما مهر تو را مدت یکماه خریدار!
ای سفره افطار!

هرچند که در منزل ما نیز نکویی
بس خوش‌بر و رویی

خوشتر که رسَم من به تو در منزل اغیار!
ای سفره افطار!

از جلوه تو عشق فسونکار، فراموش!
شد یار، فراموش!

خوش‌طعم‌تراز عشقی و خوشرنگ تر از یار!
ای سفره افطار!

در دیس تو از مرغ دگر نیست نشانی
از فرط گرانی

صدحیف که امسال سبک‌تر شدی از پار!
ای سفره افطار!

با اینهمه سهمی ز خود الساعه جدا کن
نذر فقرا کن

رنگین نشو از خون دل گرسِنه؛ زنهار!
ای سفره افطار!

لا حول و لا قوة الا بالله

کاهش شدید آمار جرم و جنایت در ماه رمضان نشان میدهد که مجرمان همان مومنانند :khandeh!:

لا حول و لا قوة الا بالله

راستی
اگه قول بدید خوب دعا کنید که من آخر هفته برم حرم منم قول میدم آخر هفته برم حرم و خوب دعا کنم
نشد ی بار بی دردسر بریم مشهد
فعلاً که بلیط نیست
تا ببینیم چهارشنبه چی میشه
قراره با کاپیتان بریم
توکل بر خدا
دعا کنیدا

سلام
خدا به سفره‌های همه خیر و برکت بده انشاءالله
مارو دعا کنید

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم
من در شعاع پرتو شمس الشّموسیَت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم
آیینـه کاریِ حرمَت ذرّه پروری ست
من در رواقِ چشمِ تو تکثیر می شوم
یک شب نشد کـه بی گـُنه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم
نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟
آن نامه ام که از سَر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم
برداشت سیل گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم
وقت ورود در حَرَمِ تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

خوش به حالتون التماس دعا


سلام علیکم.
مومنین ماروهم دعا کنید.همتون بزرگوارید.همتونو دوستدارم.خاک زیر پای همه ی مومنینم.
انشالله خداوند متعال همه گناهان مارو بیامرزه.
آمین.:Sham:

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات درخور اوهست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه وسالم ز همه داراییت داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تورا چک بکند بی آنکه در حافظه دستی ببری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران ؟
میتوان گفت تورا شیعه اثنی عشری؟

بسم الله...

گفت: «حالا کدام حرم برویم؟»
گفتم: «فرقی با هم ندارتد، همه ی

اولیای خدا یک نور واحدند.»
شبان خندید: «برای تو فرقی نمی‏کند کجا برویم؟»
گفتم: «نه، نباید بکند.»
گفت: «پس چرا به اسم او که می‏رسی، روی چشمت مه می‏گیرد؟ فرق نمی‏کنند که؟»
لال شدم. مچ گرفته بود. گفت: «تو نور واحد و این حرف‏ها سرت نمی‏شود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده؛ این درس کلاس بالایی هاست. درس تو رسیده به نانه و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همه ی ائمه فرق می‏گذاری. نمک گیر شده ای.»
شناسنامه ام را از شیشه باجه بردم تو: «آقا لطفاً یک بلیت برای
مشهد»





التماس دعای زیااااااااد...

وقتی درباره چیزی واژه بد را به کار می بریم باید بدانیم در جهان چیز منفی و بدی وجود ندارد. وقتی چیزی بد تلقی می شود، در واقع به ما خبر نبودن خوبی می دهد. پس چه بهتر است که به جای بد بگوییم ناخوب. هر گاه ذهنتان را از امواج منفی (افکار، کلام، عادات و...) تخلیه کنید آنگاه شاهد هجوم شادی و آرامش خواهید بود.

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای ببخشید که مزاحمتان شدم؛ بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای
فقیر هستم؛‌ بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای مسئله ربطی به تو ندارد؛ بگوییم : مسئله را خودم حل می‌کنم

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای زشت است؛ بگوییم :‌ قشنگ نیست

به جای چرا اذیت می‌کنی؛ بگوییم :‌ با این کار چه لذتی می‌بری

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای متنفرم؛ بگوییم : دوست ندارم

به جای دشوار است؛ بگوییم : آسان نیست

به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چرا تو همی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟

بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی ...

[=Georgia]تو می توانی روسری نصفه نیمه ات را ، هی برداری و دوباره بذاری
[=Georgia] می توانی گاهی بادبزنش کنی
[=Georgia] می توانی مانتوی سفید کوتاه نازک چسبان بپوشی تا گرمت نشود
[=Georgia] می توانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندل ات 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد
[=Georgia] می توانی جوراب هم نپوشی
[=Georgia] لاک هم لابد خنک کننده است
[=Georgia] بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک


[=Georgia] بوی ادکلنت هم می تواند تا ده متر پشت سرت تعقیبت کند


[=Georgia] فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
[=Georgia] فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
[=Georgia] فرض کن گرمشان نمیشود
[=Georgia] فرض کن تو روشنفکری و اینها اُمل
[=Georgia] آخر تو چه می دانی چادر ترنم عطر یاس است در فضای غبار آلود دنیا؟
[=Georgia] آخر تو چه می دانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هر دختر می نشاند؟
[=Georgia] تو می توانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
[=Georgia] خنکای بهشت گوارایتان ، دختران چادری
[=Georgia] [=Georgia]من [=Georgia]نمیدانم

[=Georgia]ملائک چطور می خواهند حساب کنند ثواب چادری های رمضان مرداد را......

[=arial]انوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود وبه محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریحنشست.زیر لب چیزی می گفتانگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود رابه خوابگاه برساند...به سرعت ازآنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجابشده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه میکند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...

[=arial]دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،
[=georgia]زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،
[=georgia]زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛
[=georgia]فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را.
[=georgia]وقتی جامعه ی ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت، مادرم گریه کن که
اسلام در خطر است.
شهید سعید زقاقی

لا حول و لا قوة الا بالله

setsoko;376807 نوشت:
بسم الله...

گفت: «حالا کدام حرم برویم؟»
گفتم: «فرقی با هم ندارتد، همه ی

اولیای خدا یک نور واحدند.»
شبان خندید: «برای تو فرقی نمی‏کند کجا برویم؟»
گفتم: «نه، نباید بکند.»
گفت: «پس چرا به اسم او که می‏رسی، روی چشمت مه می‏گیرد؟ فرق نمی‏کنند که؟»
لال شدم. مچ گرفته بود. گفت: «تو نور واحد و این حرف‏ها سرت نمی‏شود. درس تو هنوز به آنجا نرسیده؛ این درس کلاس بالایی هاست. درس تو رسیده به نانه و نمک! نان و نمک او را خوردی، به او دل بستی. بین او و همه ی ائمه فرق می‏گذاری. نمک گیر شده ای.»
شناسنامه ام را از شیشه باجه بردم تو: «آقا لطفاً یک بلیت برای
مشهد»





التماس دعای زیااااااااد...


ی صلوات کمه
بازم کارم گیر کرد
بلیط گیر نمیاد :Ghamgin:
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا

امیدوارم با رسیدنش به قم و تهران مسوولین فکری کنن
چرا باید اینطوری باشه چرا و چرا و چرا
و چرا وقتی رسید تهران ،امیدواری باید برای مردمی که سال ها گرفتارش بودن برگرده؟؟؟

کنار سفره که بودیم، حرف مشهد شد
وزید بوی خراسان و ناگهان رد شد
دوباره یاد غریب آشنا و شوق حرم
وسیل اشک که پشت پلک ها سد شد...

گریـه چقـدر خوبــ استــ .

گـاه ،

" کفــاره تمـام گناهـان استــ " .

گـاه ،

" کفـاره تمـام دلشکستـگی هاستــ " .

گـاه ،

تنهـا سوغاتـــ " تنهایـی " استــــــ و . . .

مـن !

گریـه را دوستــ دارم از هـر جنـس که باشد .

و یقیـن دارم ،

" فاصــله اشکــ" تـا "خـدا " فاصـلــ ه کــوتـاهی استـــ ...
در فــاصلـ ه ی اشـکهــایتــ بــا خــدا " الـتمـاس دعــا "

خدایا! خروج از ماه مبارک را برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده... آمین .

پیشاپیش عید همگی مبارک :Gol:

لا حول و لا قوة الا بالله

كبوتر حرم;377211 نوشت:

بلیط گیر نمیاد :Ghamgin:
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا دعا

بلیط گیر اومد:Kaf:
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون


امضا نشود کتاب ما تا
از یار خبر نیاید امشب
این سی شب و روز ما نه ارزد
تا او به نظر نیاید امشب
به امید ظهور مولایمان
عید فطر پیشاپیش مبارک

:tavallod::shadi::tavallod::shadi::tavallod::shadi:


[=times new roman,times,serif]هم فاطمه ولایی بود و هم حیدر زهرایی....
و اما ما....
نه به فاطمه حساسیم....
نه به علی و ولایتش حساسیم....
نه حتی به حسین....حسین حسین هم اگر میگوییم،می گوییم که مردم بشنوند؛نمیگوییم که حسینی شویم
نه حتی به مهدی حساسیم، به امام زمان، به یار نزدیک تر از خودمان به خودمان
آری....شاید این روزها....
[=times new roman,times,serif]ژن حساسیت در ما منقرض شده است
[=times new roman,times,serif]دیگر به هر آنچه باید حساس...، حساس نیستیم، حتی به نام خدا....

[=arial]مناجات عاشقانه آیت الله علامه حسن حسن زاده آملى:

الهى ! از من آهى و از تو نگاهى .

الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم .

الهى ! هر كه شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پيوسته و دل شكسته ده .

الهى ! آن كه در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار.

الهى..
احوالم چنانست كه ميدانى
اعمالم چنين است كه ميبينى
نه پاي گريز دارم ونه زبان ستيز
الهى..
مشت خاكى را چه شايد
از او چه برآيد
با او چه بايد؟
دستم بگير يا‎ ‎الرحمن الراحمين .

[=arial]

لا حول و لا قوة الا بالله

گنبد طلا چقدر خوشگل تر شده بود
خدایا شکرت

[=microsoft sans serif]در خود نگاه میکنم تا ببینم خطا کجاست؟؟

[=microsoft sans serif] بعد از کمی تامل و قدری سکوت پی می برم …
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif] آنجا که خالی از خداست،خطاست !

بدون شرح




بین الحرمین سنگ فرش شد


دیروز شیطان را دیدم .در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود

و فریب میفروخت.مردم دورش جمع شده بودندوهیاهو می کردند

وهول میزدند.وبیشتر میخواستند. توی بساطش همه چیز بود

غرور٬ حرص ٬دروغ ٬خیانت ٬جاه طلبی ٬و .........هرکس چیزی

می خرید.ودر ازایش چیزی میداد.بعضی ها تکه ای از قلبشان

را می دادندوبعضی ها پاره ای از روحشان را

بعضی ها ایمانشان رامیدادندوعده ای هم آزادگیشان٬

شیطان می خندیدودهانش بوی گند جهنم می داد.

حالم را به هم میزد.دلم می خواست همه نفرتم را

توی صورتش تف کنم انگار ذهنم را خوانده بود.

مودبانه خندیدو گفت٬من با کسی کاری ندارم

فقط گوشه ای بساطم را پهن کردم و آرام نجوا می کنم

و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد.

می بینی ! آدمها خودشون دور من جمع شده اند.

جوابش را ندادم.آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت

البته تو با اینها فرق می کنی.

تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان آدم را نجان می دهد.

اینها ساده اندو گرسنه جای هر چیزی فریب می خورند.

از شیطان بدم آمد .

اما حرفهایش شیرین بود.

گذاشتم که حرفهایش را بزند.

و او هی می گفت و گفت گفت ٬

ساعتها کنار بساطش نشستم

تا این که چشمم به جعبه ای عبادت افتاد.

که لابه لای چیزهای دیگر بود.

دور از چشمهای شیطان آن را برداشتم

و توی جیبم گذاشتم ٬

با خود گفتم بگذار یک بار هم که شده از شیطان چیزی بدزدم.

بگذاریک بار هم فریب بخورد.

به خانه آمدم و در جعبه عبادت را باز کردم توی آن

اما جز غرور چیزی نبود جعبه عبادت از دستم افتاد و

غرور در اتاق ریخت فریب خورده بودم فریب.

دستم را روی قلبم گذاشتم ! فهمیدم که آن را

کنار بساط شیطان جا گذاشتم. تمام راه را دویدم .

لعنتش کردم

می خواستم یقه نامردش را بگیرم

عبادت دروغیش را توی سرش بکوبم

و قلبم را پس بگیرم.

به میدان رسیدم

اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم

اشکهایم تمام شد

بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم.

صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم

و زمین را بوسیدم

به شکرانه قلبی که پیدا شده بود.



دست هایم به آرزوهایم نمے رسند،




[=microsoft sans serif]آرزوهایم بسیار دورند،

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]ولے درخت سبزم می گوید،

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]امیدی ...

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]دعایی ،

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]خدایی

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]هست..


[=book antiqua]سر چهار راه اول چشمم به نامحرم بد حجاب آنطرف چهارراه می افتد و از خیره شدن به او شرم نمیکنم

[=book antiqua]در گوشم هندز فری است، و از گوش دادن به ترانه های غیر شرعی، شرم نمیکنم


[=book antiqua]بلوتوثم روشن است.سر چهار راه دوم، ناشناسی برایم کلیپ نا مناسب می فرستد و من از دیدن آن شرم نمیکنم


[=book antiqua]نرسیده به چها راه آخر لا به لای جمعیت میان پیاده رو، چندبار تنم به تن نامحرم میخورد و من شرم نمیکنم



[=book antiqua]سر چهار راه سوم کودکی درخواست کمک میکند، از بیکاری پدر و مریضی مادرش میگوید و من از بی تفاوتی شرم نمیکنم



[=book antiqua]کنار چهار راه آخر روی بنر بزرگی نوشته است:
آقا غریب است،غریب! و علت غربت آقا گناه من و توست!!!!
و من از این غربت
[=book antiqua] شرم نمیکنم....

بسم الله
سلام
کسی میدونه چطور بادکنک رو روی سقف میچسبونن؟؟؟
برعکس ها!!!!
یعنی نخش پایینی باشه و سطحش به دیوار بچسبه:Kaf:

[="Tahoma"][="SeaGreen"]اللهم عجل لولیک الفرج
سلام

خب با نیروی الکتریسیته[/]

اونوقت چند ساعت میمونه؟؟؟!!
واسه چند دقیقه امتحان کرده بودم اما مطمئن نیسم یه روز بمونه!!!یا چند ساعت!!!

بعد اگه یه چیزی بهش آویزون کنم و یکم سنگین بشه چی؟؟!!
فکر کنم میفته ها!!!

:Gig::Gig::Gig:

[="Tahoma"][="SeaGreen"]

maedeh-r;380977 نوشت:
اونوقت چند ساعت میمونه؟؟؟!!
واسه چند دقیقه امتحان کرده بودم اما مطمئن نیسم یه روز بمونه!!!یا چند ساعت!!!

نمی دونم تست نکردم

اما فکر کنم با گاز های نجیب هم بشه

یا با عسل و چسب نواری[/]

maedeh-r;380974 نوشت:
بسم الله
سلام
کسی میدونه چطور بادکنک رو روی سقف میچسبونن؟؟؟
برعکس ها!!!!

سلام
باید با گاز هلیوم یا هیدروژن پر بشه اما گاز شهری هم جواب میده اونوقت تا نیاوردی پایین بالا میمونه :ok:

اونوقت پنجاه تا بادکنک رو چجوری با این گازها پر کنم؟
یه راهی میخواستم که تو خونه عملی شه:Ghamgin:

maedeh-r;381050 نوشت:
اونوقت پنجاه تا بادکنک رو چجوری با این گازها پر کنم؟
یه راهی میخواستم که تو خونه عملی شه

سلام

نمی دونم با گاز فلفلم میشه یانه؟

یا اگر هوا رو تحت سرما تو بادکنک بگذاریم و وقتی گرم شد بره بالا؟
البته تو این روش فکر کنم نباید کامل پر شه

چون بعد از گرم شدن منبسط میشه

البته اینا تئوری است و در مرحله آزمایش باید دید میشه یا نه

گاز شهری هم خطر داره

البته با هوای گرم هم میشه فکر کنم

[="Purple"]ولی من با گاز شهری امتحان کردم عملی میشه :Cheshmak:[/]

تولده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Hedye:
سالگرد ازدواجه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Kaf:

تولد با اعمال شاقه:khandeh!:

سالگرد ازدواجه:Nishkhand:
البته فکر نکنم ختم بخیر بشه:khaneh:

موضوع قفل شده است