╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام و عرض ادب خدمت تمام کاربران محترم

منم ممنونم از تذکر به جای مانلی عزیز خیلی از ما ها بیخیال هستیم و به دور و برمون یه نگاه نمیکنیم و از خیلی چیز ها به سادگی میگذریم تذکر به جایی بود واقعا

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید

*****
در چه هنگامی بگویم من

یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

نان به سفره جامه تان بر تن

یک نفر در آب می خواند شما را

موج سنگین را به دست خسته می کوبد

باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دور دیده

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون

می کند زین آبها بیرون گاه سر گه پا

آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !

موج می کوبد به روی ساحل خاموش

پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش

می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :

” آی آدم ها .. “

صدف‌های دریا ، صدای دریا را با خود دارند،
و فلس‌های ماهی بوی ماهی را؛

کاش کاری کنیم که در زندگی و بودنمان ، عطر و بویی از انسانیت، دنیا را احاطه کند ...


کاش کاری کنیم ...

[="Tahoma"][="Black"]دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ "
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!


پی‌نوشت:
داشتم فکر می‌کردم حواسمون به‌ اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره!
امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید:
يَا مُعْطِيَ الْخَيْرَاتِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏
ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.
کافی، ج 2، ص 259[/]

در هفته منابع طبیعی و روز درختکاری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (سه شنبه) دو اصله نهال غرس کردند.
رهبر انقلاب اسلامی سپس در سخنانی، گیاه و درخت را برای هر کشور و مجموعه بشری مایه برکت و آبادانی خواندند و با اشاره به سفارش اسلام به کاشت و نگهداری درختان و همچنین جلوگیری از قطع آن، خاطرنشان کردند: گلایه ای که از مسئولان مرتبط با موضوع درخت و درختکاری وجود دارد، این است که گاهی صدها درخت در جاهایی که نباید قطع بشوند، قطع می شوند.
ایشان افزودند: علاوه بر غصب زمین های اطراف شهرها و آبادی ها و از بین رفتن پوشش گیاهی توسط برخی افراد سودجو که سبزی این مناطق را به سیمان و ساختمان های بلند مرتبه تبدیل می کنند، مجموعه ی جنگل های کشور نیز در معرض تهدید قرار دارد.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر ضرورت شکل گیری عزم و اراده راسخ برای جلوگیری از تصرف غیر قانونی مناطق اطراف شهرهای بزرگ تصریح کردند: از بین رفتن محیط سبز اطراف شهرها‏، بخصوص جنگل ها، مشکلات متعدد بشری را بدنبال دارد که همه مسئولین مرتبط با موضوع در دولت، مجلس، قوه قضائیه و شهرداری ها باید برای جلوگیری از پیشرفت این حرکت غلط، اقدام جدی بعمل آورند.
در این مراسم، وزیر جهاد کشاورزی، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست، و همچنین شهردار و استاندار تهران حضور داشتند.


منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سلام
به ایام عزاداری مادر سادات نزدیک میشیم.
کاش کنار خونه تکونی عید و خرید بازارو... کمی هم به فکر دل غمزده مولامون باشیم.


اونايي كه با اخلاق بدشون باعث ميشن ادم بد بین بشه!
اونايي كه انقدر خشك و خودخواهند و حسود كه در نگاه ها و كلماتشون مشخصه!
اي خدا!

سلام
این مطلبو یه جا خوندم،خیلی به دلم نشست، گفتم براتون بذارم:




[=&quot]از پیاده روی اربعین[=&quot]...[=&quot]

[=&quot]« [=&quot]تا [=&quot]کربلا، حدودا [=&quot]۵۰[=&quot] کیلومتر مانده بود. دو روز و نیم راهپیمایی، رمقی برایم باقی[=&quot]نگذاشته بود. کفش مناسبی هم نپوشیده بودم بدبختی! چند جای پایم تاول زده بود. می[=&quot]سوخت! گوشه ای نشستم و کفش و جوراب را درآوردم تا نفسی تازه کند پاهایم. چند دقیقه [=&quot]بعد بلند شدم راه بروم که زانوهایم شروع کرد لرزیدن. نه! دیدم این کاره نیستم[=&quot]. [=&quot]دوباره نشستم، تا بیشتر استراحت کنم. توی این فکر بودم که خانم زینب و بچه های امام[=&quot]حسین، چه کشیدند در این راه…
ناگاه مردی جلو آمد و بنا کرد هر [=&quot]۲[=&quot] پایم را ماساژ[=&quot]دادن! رفت برایم تشک آورد حتی که بهتر ماساژم دهد. رفت برایم شربت آورد. رفت برایم [=&quot]آب قند آورد.
گفت: فشارت افتاده!
گفتم: اهل عراقی؟
گفت: اهل ایرانی؟
گفتم: آره[=&quot]!
[=&quot]گفت: آره!…
گفت: اگر نای رفتن نداری، از اینجا تا کربلا کولت کنم!
گفتم: چون زائر[=&quot]امام حسینم؟!
گفت: من [=&quot]۶[=&quot] سال در کشور شما اسیر بودم. از اسارتم [=&quot]۶[=&quot] ماه گذشته بود که [=&quot]رئیس جمهورتان، قائدنا خامنه ای… امام خامنه ای، سیدنا خامنه ای، عشقنا خامنه ای،[=&quot]قلبنا خامنه ای (همه عبارات از مرد عراقی است!) آمد دیدار ما.
از من پرسید؛ چیزی[=&quot] نمی خواهی؟!
گفتم: حال که ایرانم، زیارت امام رضا را می خواهم!
به یک ماه نکشید، ما[=&quot]را بردند مشهد. اگر عراق، «شهید» دارد، ایران، «مشهد» دارد. این «شهد» هیچ کم از آب[=&quot]گوارای فرات ندارد. آن شهدی که من دیدم، آن شهری که من دیدم، آن مشهدی که من دیدم،[=&quot]آن گنبدی که من دیدم، آن صحنی که من دیدم، آن امام رضایی که من دیدم، هیچ کم از کرب[=&quot]و بلا ندارد، هیچ کم از کاظمین ندارد، هیچ کم از سامرا ندارد. عوض آن مشهد، تو رو[=&quot]به خدا بگذار تا کربلا کولت کنم! من، مادری، ایرانی ام. تو رو به خدا بگذار تا[=&quot]کربلا کولت کنم! دلم برای خامنه ای تنگ شده. تو رو به خدا بگذار تا کربلا کولت کنم[=&quot]! [=&quot]شما ایرانی ها عطر مشهد می دهید. تو رو به خدا بگذار تا کربلا کولت کنم! امام حسین،[=&quot]عطر امام رضا را دوست دارد… شما نمی دانید چقدر دوست دارد؛ اجازه بده[=&quot]! »[=&quot]
[=&quot]یا امام رضا خودت[=&quot]ما رو بخر و قیمت بده...



[=&quot]
sangariha.com


[="Tahoma"][="Purple"]:Gig:

اگرایمیلی با آدرس فرستنده:
co.uk .simon25@hotmail
دریافت کردید، به هیچ وجه بازش نکنید و سریع پاکش کنید.
این یه هکر فوق حرفه ایه که نه تنها همه هارد دیسک کامپیوتر شما رو به باد خواهد داد بلکه همین بلا رو سر همه دوستانی که تو فهرست تماسهاتون هستن هم میاره و با سرعت زياد در حال منتشر شدنه ......
[/]

[="SeaGreen"]گناه
اگر
نمي كنم
براي
عرض
عاشقي
است...:Gol:[/]

[=Arial Narrow]بسم الله الحمن الرحیم.


[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]داشتم فکر میکردم چقدر غریبی یوسف زهرا... . . .


[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]در کشور من دختران دم از آزادی میزنن
[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]آزادی به چه معنا؟؟؟

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]به معنای خودفروشی؟؟

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]به معنای به گناه انداختن یک مرد . . .

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]به معنای بی احترامی به ساحت مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]..............................

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]درست است آقای غریب ..وضعیتمان بسیار نابسامان است...

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]دغدغه ی مان شده چگونه لباس بپوشیم وچگونه تیپ بزنیم . .

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]چه مد لباسی را انتخاب کنیم..

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]تنها دغدغه ی مان این شده عکسهای زیبا بگیریم . . .

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]درعکسها از هر روشی برای خوشگل شدنمان استفاده کنیم....

[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]غافل از اینکه زیباترین انسان عالم ، یوسف فاطمه تنهای تنهاست
[=Arial Narrow]
[=Arial Narrow]غافل از اینکه مابرای اینکه به اینجا برسیم...
[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow] برای اینکه در آرامش باشیم..
[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow] خون داده ایم
[=Arial Narrow]......
....
...

[=Arial Narrow]



[=Arial Narrow]وتنها حرفیکه میتوانم بزنم این است:

[=Arial Narrow]شهدا شرمنده ایم

[="Arial"][="Indigo"]زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
زندگی درک همین اکنون است
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
[="red"]شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است[/]
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
[="red"]زندگی، فهم نفهمیدن هاست[/]
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
[="red"]فرصت بازی این پنجره را دریابیم[/]
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

[="seagreen"] برگرفته از شعر سهراب سپهری[/][/]

امروز 17اسفند سالروز شهادت سردار خیبر ....

تنها حرکت در راه خدا مهم است
خداوند شکست می دهد، پیروزی می دهد ....
عملیات به دست دیگریست و دست ما نیست ...
ما این جنگ را باخون پیش می بریم.

و این آخرین صحبتهای حاج هــمــــــت بود در دو کوهه که پس از آن دیگر هیچوقت صدای او را نشنیدند اما صـــدایـــــش هنوز در دو کوهه طنین انداز است....

قسمتی از وصیت نامه شهید حاج محمد ابراهیم همت:

امام مظهر صفا ، پاکي ، خلوص و دريايي از معرفت است. فرامين او را مو به مو اجرا کنيد تا خداوند از شما راضي باشد ؛ زيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.

[="Tahoma"][="Purple"]


:Gol:اینجا دنیای مجازی است
اینجا نه من تورا می شناسم ونه تو من را
اینجا زندگی جاریست
خیلی ها مثل من به اینجا خو کردند
شاید مجازی باشد ولی تعلق پذیر است پس نیازی به نقش افرینی نیست
اینجاکه میایی خودت باش
همان که هستی وهمان که دوست داشتنی است
اینجا مجازی نباش
لطفا در اینجا نقابت را بردار ودر یک کلام در دنیای مجازی انسان باش :Gol:
[/]

چه زیباست که چون صبح ٬ پیام ظفر آریم

گل سرخ ٬

گل نور ٬

ز باغ سحر آریم .

چه زیباست ٬ چو خورشید ٬

دُر افشان و درخشان

ز آفاق پر از نور ٬ جهان را خبر آریم .

همان گونه که خورشید ٬ بر او رنگ زر آید ٬

خرد را بستاییم و ٬

بر او رنگ زر آریم .

چه زیباست ٬ که با مهر ٬

دل از کینه بشوییم .

چه نیکوست که با عشق ٬

گل از خار بر آریم .

گذرگاه زمان را ٬

سرافراز بپوییم .

شب تار جهان را

فروغ از هنر آریم .

اگر تیغ ببارند ٬ جز از مهر نگوییم

وگر تلخ بگویند ٬

سخن از شکر آریم .

بیایید ٬

بیایید ٬

ازین عالم تاریک

دل افروز تر از صبح ٬

جهانی دگر آریم !

سلام دوستان
کی میدونه کدوم یکی از اعضای سایت وکالت خونده ؟
چند تا سوال حقوقی داشتیم .:soal:

به نام خدا.

من نخوندم.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

گل نیلوفر;323379 نوشت:
سلام دوستان کی میدونه کدوم یکی از اعضای سایت وکالت خونده ؟ چند تا سوال حقوقی داشتیم .

سلام
عرض ادب و احترام
اعضای این گروه همه حقوقی هستند
http://www.askdin.com/group47.html
ضمنا فکر کنم سرکار استاد همکار انجمن هم کارشون حقوقی است
http://www.askdin.com/member495.html
با تشکر

مـهـدی;323383 نوشت:
سلام
عرض ادب و احترام
اعضای این گروه همه حقوقی هستند
http://www.askdin.com/group47.html
ضمنا فکر کنم سرکار استاد همکار انجمن هم کارشون حقوقی است
http://www.askdin.com/member495.html
با تشکر

ممنون از لطفتون
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

باز هم جمعه... تا صبح چیزی نمانده! خواهی آمد...:Gol:

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

[="Tahoma"][="Purple"]

جمعیت انگار سال هاست آب نخورده اند!! با عجله کاسه های طلایی را پُر آب می کنند. تصویر ِ لرزانِ گنبد می افتد تویِ آبِ کاسه های طلایی، و می رسد به لب های تشنه. من هم کاسه ای را نصفه آب می کنم و می نوشم. هم آب را، هم طلائی ِ لرزانِ گنبدِ تویِ کاسهٔ آب را. سلام می دهم به حسین (ع) . کاسه را می گذارم سر جایش و می آیم سمتِ پنجـره فولاد...



[/]

[="Tahoma"][="Purple"]

برایش نامه می دادند

سواد نداشت تا بخواند

خودش اینگونه روایت میکند:

دلم می خواست خودم بخوانم و خودم جواب بنویسم و خودم به پسرم زنگ بزنم

اما همیشه باید صبر می کردم تا یکی بیاید و کارهای من را بکند

بالاخره رفتم نهضت سوادآموزی اسم نوشتم

تازه شماره ها را یاد گرفته بودم

یک روز بچه ها یک برگه دادند دستم و گفتند:

« شماره پادگان محسنه. می تونی بهش زنگ بزنی »

خیلی وقت بود ازش بی خبر بودم

زود شماره را گرفتم دستم

تا نگاه کردم، دلم هُرّی ریخت

گفتم: « این که شماره‌ی بیمارستانه »

گفتند: « نه مادر! شما که سواد نداری. این شماره ی پادگانه »

گفتم :« راستش رو بگید! خودم می دونم بچه ام طوریش شده

هم " ب " رو بلدم، هم " الف " رو! پادگان رو که با " ب " نمی نویسن . . . »


[/]

[="Tahoma"][="Purple"]

تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد ..
بغضش گرفت و اشکش جاری شد ..
لبخند حضرت عشق را میدید و زیر لب میگفت:

رحم الله عمی العباس !



[/]

آقاجانم سلام
ببخشید که این روزها کمتر دلمان تنگ شما میشود
سرمان شلوغ است
منتظر آمدن بهاریم
مشغول خرید عید
یادمان رفته این روزها قلب شما درد دارد از غصه مادر
یادمان رفته این روزها کنار بستر بیمار مدینه زانوی غم بغل کرده اید.
حواسمان نیست چه بلایی بر سر شیعیان غریب و مظلوم دنیا می آید.
ما دلمان خوش آمدن سال نو است.
داریم هفت سینمان را کامل میکنیم.
آقاجان شرمنده باید برویم کار داریم.
شما که همیشه هستید اما خرید عید و سال نو فقط سالی یکبار اتفاق می افتد....

[="Blue"]آقا اجازه!
این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران.

آقا اجازه!
پشت به من کرده قلبتان...؟؟؟
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان...!

قصدم گلایه نیست،اجازه،نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید"داستان"

من خسته ام از آتش و از خاک،از زمین
از احتمال فاجعه،از آخرالزمان.!

آقا اجازه!
سنگ شدم،مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان.

اهل بهشت یا که جهنم؟خودت بگو!
آقا اجازه!ما که نه در این و نه در آن.!

"یک پای در جهنم و یک پای در بهشت!"
یا زیر دستهای نجیب تو در امان...!

آقا اجازه!...
...........!

باشد،صبور می شوم اما تو لااقل
دستی برای من بده از دورها تکان.

آقا اجازه!
خسته ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب.

آقا اجازه!
پنجره ها سنگ گشته اند!
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب.!

آقا اجازه!
باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب.!

شیرینی وجود مرا تلخ می کنند
فرهاد های کینه پرست پر از فریب.

آقا اجازه!
گندم و حوا بهانه بود!
آدم نمی شویم!بیا ماجرای سیب!

باشد!سکوت می کنم،خودت ببین...!
آقا اجازه!
"منتظرند اینهمه غریب...!"
[/]

[="Black"]روز جمعه رو به قبله بر سر پا کمترین هدیه از ما "یاد مولا" "السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)"[/]

[=times new roman]غروب جمعه رسید و باز هم زمزمه می کنیم::hey:
[=times new roman]
[=times new roman]سَلامٌ عَلي آلِ ياسين

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا داعيَ اللهِ وَ ربّانيَّ آياتِه

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا بابَ اللهِ وَ ديّانَ دينِه

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَليکَ يا خَليفةَ اللهِ وَ ناصِرَ حَقِّه

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَليکَ يا حُجَّةَ اللهِ وَ دليلَ إرادَتِه

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَليکَ يا تاليَ کِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَلَيکَ في آناءِ لَيلِکَ وَ أطرافِ نَهارِکُ

[=times new roman]اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أرضِه

...

[="Arial"][="Indigo"]

ويرانه نه آنست كه جمشيد بنا كرد
ويرانه نه آنست كه فرهاد فرو ريخت
ويرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت
صد بار بنا گشت ودگر بار فرو ريخت:Ghamgin:

[/]

از تبار حجت

غروب غروب جمعه است.غروب زمستانی ودلگیر..هوا ابری ست.18اسفنداست دلهاهمه تنگ دلم را راهی پادگان دژکردم/راهی شلمچه مکانی معنوی وآکنده ازبوی عطرشهدا..که هم اکنون محل پرواز کردن حجت هم شده است..امروز این ساعت این دقیقه این نفس آنجا غوغابود.فرشتگان صف آرای کردنه بودند.برای بوسه زدن برجایگاه عروج حجت..



فضاپرشده بودارعطر وعود و وگلاب..درست یکسال شده....یکسال ازفراغ جانسوزت میسوزیم.چقدر برای دوستان ونزدیکانت سخت است....قدم زدن برپادگانی که محل وداع حجت است با آنها...عضمت این پادگان هم اکنون برایم چند برابر شده است ...


حجت شهیدم شهادتت مبارک

(این عکس محل شهادتت آقا حجت هست)



[spoiler] بــــا استخـــــوان هــــاي نيامــــده أت
بــــغضــــم را لبــــــريز تـــــر مكـــــن...

راستی دقت کردی وقتی رو خاک گرم شلمچه راه میری زیر
قدم های پاهات یه صدایی میاد میگـــه:
"قـــــرژ"
خواستم بگم یه وقت فکر نکنی اون صدا،صدای خاکه
"اون صــدا،صــدای اســتخونه" [/spoiler]

به نقل از سنگری ها...

[="Tahoma"][="Purple"]

setsoko;323769 نوشت:
بــــا استخـــــوان هــــاي نيامــــده أت بــــغضــــم را لبــــــريز تـــــر مكـــــن... راستی دقت کردی وقتی رو خاک گرم شلمچه راه میری زیر قدم های پاهات یه صدایی میاد میگـــه: "قـــــرژ" خواستم بگم یه وقت فکر نکنی اون صدا،صدای خاکه "اون صــدا،صــدای اســتخونه"

:geryeh::geryeh::geryeh:
[/]

[="Arial"][="DarkOrchid"]به نام خدا

سلام سلام سلام، بشتابید، بسوی محفل

بزرگ غواصان خراسان، بیاد شهدای مظلوم غواص که غریق اروند شدن و در زمستان در هوای سرد، تن را به آب و آتش زدن، یه وقت نگی هوا سرده ! نگی یخبندانه! نمیشه رفت!!! با رعایت و با احتیاط که سر نخوری!! پا شو بیا ! مث اینکه خودشون اینجوری خواستن ، آخه اونا هم توی چنین شرایطی شب تا صبح تمرین غواصی میکردن! مگه یادمون رفته ! خانواده هاشون، همرزماشون ، خصوص جونای که اون زمان نبودن، ولی مثل اوناین، همه دور هم جمع میشیم ... تا دلامونو جلا بدیم و تجدید عهد کنیم ... راستی با جوونت بیای ها ...بیارش و با همسنگران شهیدت آشناش کن! که فردا دیره ! هر روز هر روز ، چنین بزمهایی محیا نیست

یکشنبه 20 اسفند-ساعت15-مجتمع فرهنگی آیه ها

مشهد-بزرگراه شهید کلانتری-نرسیده به میدان سرباز

********

گوشه ای از روایت حماسه غواصان صبح همانروز در برنامه

نسیم شرقی- سیمای خراسان رضوی ساعت:7
[/]

[="Tahoma"][="SeaGreen"]همچه که تصمیمش را بعد از کلی کلنجار رفتن با دلت, با نفست, می گیری, تازه وسوسه ها شروع می شود.
خدای خوب من, دیگر این بار, نه!
این بار تو شاهد باش که اعوذ بک من نفسی را از ته دل می گویم.
کمک کن که فریب ظاهر فریبای وسوسه ها را نخورم.
که اگر یاری ام نکنی, تنها تر از همیشه به دامشان خواهم افتاد و بیچاره تر از همیشه خواهم شد.
خدای من از آنچه که ابلیس نفس, مرا بسیار بدان می خواند, توبه کردم.
تو نیز توفیقی عنایت بفرما که با تلنگرهای گاه و بیگاهش, با وسوسه های بی امانش, زمین نخورم, بل او را زمین بزنم.
[/]

اگرازمن دریک جمله کوتاه بپرسند از جوان چ میخواهید خواهم گفت: تحصیل تهذیب ورزش

مقام معظم رهبری

سلام خدمت کاربران محترم اسک دین
توی سایت خوبی مثل اینجا همه شکر خدا تحصیل و تهذیب دارن دیدم جای ورزش خالیه:ok:
گفتم تاپیک ورزشی راه بندازم و از ورزشکارا و ورزش دوستا دعوت کنم بیان که با هم موضوعات خوب ورزشی و گاهی جنجالی راه بندازیم:khaneh:
منتظر حضورتون هستیم.:Gol:

منطقه آزاد علمی: زنگ ورزش
http://www.askdin.com/group78.html

[="Black"]دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد/شناسنامه ی گلهای باغ را گم کرد/هرآنکه بی تو سفر کرد طعمه ی موج است/چرا که در شب طوفان چراغ را گم کرد/کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد/کلید پنجره ی رو به باغ را گم کرد/مرا به سمت خیابان سبز "عشق" ببر/دلم نشانی آن کوچه باغ را گم کرد...السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)[/]

بر روي سنگ قبر من اين گونه حك كنيد:
اين خانه زاد روضه و مجنون كربلاست ...

.
.
.

پیراهــن سیــاه تــو دارم به تن، حسین
روحی دمیــده در تنم ،این پیرهن ،حسین

با اشک و روضه ،شیر به من داده مادرم
تربــت گذاشتــه پــدرم در دهــــن ،حسین

قلبی شکسته،دیده ی تر ،سینه ای کبود ...
دارم نشـان عشــق تـو را در بـدن ،حسین

از ماتـم تـو عاقبتـم جــان سپـردن است
پس حک کنید بر لحدم ،عشق من ،حسین

وقتــی کنــار جسـم کفـن پوشـم آمدید
گریه کنید و ندبه ، که ای بی کفن ،حسین ...

هيچ مي داني ؟
زندگي ساعت تفريحي نيست
كه فقط با بازي
يا با خوردن آجيل و خوراك
بگذرانيم آن را ...

هيچ ميداني آيا
ساعت بعد چه درسي داريم ؟
زنگ اول ديني
[="red"]آخرين زنگ حساب[/]...

بهار بانو;324190 نوشت:
بر روي سنگ قبر من اين گونه حك كنيد: اين خانه زاد روضه و مجنون كربلاست ...

:hey:

[b]content[/b]

دانلود صوت

دوستان این یکی از دل نوشته های خودمه:
"ای صبا از من به یاس فاطمه پیغام رسان...
گو به آن غربت زده،گل تاب سیلی خوردن از دشمن ندارد"

باغ بهشت;324235 نوشت:
از دل نوشته های خودمه:

باسلام ودرود
این تاپیک در همین راستاست:
http://www.askdin.com/thread15866.html

[="Purple"]اینم یکی دیگه از سروده هام: نمیگویم که من اهل دل هستم/نمیگویم که من یار گل هستم/فقط خارم که بهر حقظ یک گل/به روی ساقه ی آن گل نشستم (یا مهدی )[/]

امام حسین علیه السلام فرمودند:

لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ المَخلـُوق بسَخَطِ الخـالِق

[="darkgreen"]رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.[/]

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)

[="Purple"]ساده میگویم آقا:به زبان نام تو بردن لیاقت میخواهد...ورنه هر کوردلی نام تو میدهد آواز...گرچه من اهل گناهم لیک...خانه ی دل من با ندبه ی تو جلا میگیرد!در قنوت نمازم...ذکر صلوات،با گلاب فرج تو عطرآگین میشود...من نمازم با شمع دعایت روشن است!!!چون تو هستی مقتدایم،هم امیری هم امامم،ضامن روح دعایم،آمدم جانا ای صاحب زمانم...دستم بگیر...[/]

[="darkgreen"]یاس کبود پیش تو خار است فاطمه
نامت گل همیشه بهار است فاطمه ...[/]

شب جمعه بود; گفت و گویى در لحظاتى ناب

وارد شدم بر كریم، با دستانى خالى از حسنات و قلبى تهى از سلامت

گفتم: بسم‏الله النور .
گفتا: الذى هو مدبر الامور .
گفتم: بسم‏الله النور النور .
گفتا: الذى خلق النور من النور .
گفتم: كیستى؟
گفتا: المهدى طاووس اهل الجنة .
گفتم: چه زیبا پاسخ مى‏دهى .
گفتا: انا ابن الدلائل الظاهرات .
گفتم: چگونه در برابر قدوم مباركتان ركوع كنم؟
گفتا: ما اسئلكم علیه من اجر الا المودة فى‏القربى .
گفتم: این جان فدایتان، متاعى كه هر بى سر و پایى دارد .
گفتا: اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .
گفتم: مولاجان! مى‏خواهم شیرینى وصال را بچشم .
گفتا: تا تلخى فراق نچشى به شیرینى وصال خرسند نگردى .
گفتم: مى‏خواهم محبوب حق تعالى شوم .
گفتا: تا ترك لذات طبیعى خیالى نكنى محبوب حق تعالى نشوى .
گفتم: مى‏خواهم كارهایم رنگ خدایى داشته باشد .
گفتا: اگر دائم‏الحضور باشى كار خدایى كنى .
گفتم: در مشكلات غوطه‏ورم .
گفتا: كلید حل مشكلات تضرع در نیمه شب است .
گفتم: افضل اعمال كدامین است؟
گفتا: به فرموده جدم «انتظار الفرج‏» .
گفتم: سخنان جدتان را متذكر مى‏شوید!
گفتا: كنا نور واحد .
گفتم: پایانمان چه مى‏شود؟
گفتا: العاقبة للمتقین .
گفتم: عزیز على ان ارى الخلق ولاترى .
گفتا: غبار را پاك كن تا ببینى .
گفتم: كى مى‏آیید؟
گفتا: اذا قضى امرا فانما یقول له كن فیكون .
گفتم: یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله .
گفتا: انا غیر مهملین لمراعاتكم ولاناسین لذكركم

یا ابا صالح المهدى (عج) !

چه بگویم كه ناگفته خود همه را مى‏دانى فقط بدان كه من هم به شما اقتدا مى‏كنم آنگاه كه دست‏بر دعا برمى‏دارى و مى‏خوانى:

«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یكشف السوء»

[="Arial"][="DarkOrchid"]

بسم رب الشهدا والصدیقین

پيامبر صلی الله علیه و آله :يك شب نگهبانى در راه خدا بر كرانه دريا ، بهتر از هزار سال نماز و روزه مرد در ميان خانواده اش است .

پيامبر صلی الله علیه و آله : همه گناهان شهيد دريا آمرزيده مى شود ، حتّى بدهى و امانتش .

پيامبر صلی الله علیه و آله :يك بار جنگيدن در دريا مانند ده بار جنگيدن در خشكى است .

پيامبر صلی الله علیه و آله : [يك] شهيد در دريا مانند دو شهيد در خشكى است .

--------------------------------------------------------------------------------

[B]

اندر شط خون پلاک هم از تو نماند
پیراهن چاک چاک هم از تو نماند
گمنام ترین گمشده غواص شهید
رفتی تو به آب و خاک هم از تو نماند


---------------------
شهدا را با ذکر یک صلوات یاد کنیم.


[/B][/]

دلم تنگ شده است برای قم و حرم حضرت معصومه
در حرم بی بی معصومه می شود یک دل سیر برای مادر پهلو شکسته گریه کرد
مادرمان که حرم ندارد در حرم دخترش برایش گریه می کنم

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو

گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو

باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو

شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو

این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو

..

موضوع قفل شده است