╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به شخصیت خود بیشتر از آبروی خود اهمیت دهید
زیرا شخصیت شما جوهر وجود شما؛
و آبرویتان ، تصور دیگران نسبت به شما است

اگر دوباره فرصت بزرگ کردن کودکم را داشتم...
اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،

به جاي آنكه انگشت اشاره ام را به سمت او بگيرم،

در كنارش انگشت هايم را در رنگ فرو مي بردم،

و نقاشي مي كردم،

اگر فرصت داشتم كه كودكم را دوباره بزرگ كنم،

به جاي غلط گيري به فكر ايجاد ارتباط بيشتر مي بودم،

بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه مي كردم،

سعي مي كردم درباره اش كمتر بدانم ، اما بيشتر به او توجه كنم.

به جاي اصول راه رفتن ،

اصول پرواز كردن و دويدن را با او تمرين مي كردم.

از جدي بازي كردن دست بر مي داشتم،

و بازي را جدي مي گرفتم.

در مزارع بيشتري مي دويدم،

و به ستارگان بيشتري خيره مي شدم.

بيشتر در آغوشش مي گرفتم،

و كمتر او را به زور مي كشيدم.

كمتر سخت مي گرفتم،

و بيشتر تاييدش مي كردم.

اول احترام به خود را در او مي ساختم،

و بعد خانه و كاشانه اش را،

و بيشتر از آنچه كه عشق به قدرت را يادش بدهم،

قدرت عشق ورزيدن را يادش مي دادم.


[="Tahoma"][="Black"]

زهر است عطای خلق هر چند که شفا باشد

حاجت ز که میخواهی جایی که خدا باشد

[/]

[="Arial"][="Indigo"]( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش

حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .
.
.
.
.
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره

میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش

دلت میخواد بمیری . . .[/]

[="Arial"][="Indigo"]تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”
تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”
تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”
تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”
تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”
تو ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”
تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”
تو هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . . .
[/]


[="Tahoma"][="Black"]


اينکه خداوند گناهان توبه کننده را ميبخشد و ميآمرزد، عجيب است اما قابل پذيرش

( آل عمران، 89)

اينکه گناهان او را از صفحه دل و نامه اعمالش محو ميکند، شگفتآور است اما پذيرفتني


(سوره تحريم،8)

اينکه توبه زمينه ساز برخورداري از رحمت الهي است، تعجب برانگيز است اما خوشايند و قابل فهم


(سوره هود،90)

اما اينکه خداوند پس از محو گناهان توبه کننده، آنها را تبديل به حسنات ميکند، با حساب و کتاب هيچ آدمي جور در نميآيد.


إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما.

( سوره فرقان، آيه 70)


مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏كند

و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!


[/]

ساختمان مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی



از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي



بیا وگرنه در این انتظار خواهم مرد
اگرکه بی تو بیاید بهار خواهم مرد

به روی گونه من اشک سالها جاریست
به زیر پای همین آبشار خواهم مرد

خبر رسید که تو با بهار می آیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد

نیامدی و خدا آگه است من هر روز
به اشتیاق رخت چند بار خواهم مرد

تمام زندگی من در این امید گذشت
که در رکاب تو با افتخار خواهم مرد

[="Tahoma"][="Purple"]

انتظار را باید از مادر شهید گمنام پرسید...

ما چه می فهمیم دلتنگی غروب جمعه را ؟...

******************

اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب العصر و الزمان (عج)
[/]

سفیهی طلا رابا مس عوض کرد.
دلیلش را پرسیدند ، در جواب پاسخ داد : چون رنگش سرختر بود!

[ خدا کمکمان کن رنگ و لعابهای دنیا فریبمان ندهد ؛ که مبادا طلای عقبی را به مس دنیا بفروشیم ]

سلام علیکم
خواستم درددل کنم. از غصه ای بنویسم که چند روزی است پریشانم کرده ؛ غصه ای که نمی ماند. می دانم اما تا وقتی هست؛ ذهن، درگیرِ درگیر است.
خواستم بنویسم اما شرمم آمد؛ همان صفحه ی اول صفحات خانگی ام که باز شد؛ خواندم از شهدای فراموش شده؛ شیمیاییان عزیز؛ جانبازان گمنام و مظلوم... خواندم از مفقود الاثرها و دردمندی والدینشان و شرمنده شدم از این غصه ای که به عبث مانده است.
اصلاً این چه غصه خوردنی است که نمی گذارد بفهمم غم، یک غم واقعی، یعنی چه؟؟
این چه دردی است که فقط، غفلت آفرین شده است؟؟
--
دلم به زمزمه ی همراهی ام با راهیان دیار نور خوش است...
التماس دعا

سلام
اگه دو روز نیومدیم سایت،اون موقع استخوونهامون از ریز و درشت شروع کرد به درد کردن،این یعنی اینکه اون موقع خدای نکرده ... :Ghamgin:

رز قرمز;321513 نوشت:
سلام اگه دو روز نیومدیم سایت،اون موقع استخوونهامون از ریز و درشت شروع کرد به درد کردن،این یعنی اینکه اون موقع خدای نکرده ...

سلام
عرض ادب و احترام
این یعنی که معتاد شدید:Nishkhand:
هر چه زودتر بیاید کمپ ترک اعتیاد اسم بنویسید:khandeh!:
اینم اول هفته ای برای شادی هر چری معتاد

[SPOILER]
********اس ام اس طنز********
شامپو خریدم روش نوشته:
این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید!
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن
********اس ام اس طنز********
اینایی که هر کاری در توانته براشون انجام میدی آخرش بهت میگن :
مگه من ازت خواستم ؟؟؟
” یعنی با آر پی جی ” بزنی لهشون کنی بازم کمه… خالی نمیشی !!!!
********اس ام اس طنز********
وقتی می پرسی چیزی میخوریین ؟
اونی که میگه : من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه
********اس ام اس طنز********
میدونی لذت بخش ترین لحظه زندگی کیه
وقتی یه عطسه میکنی از ته دل
یعنی انگار ری استارت میشی !
********اس ام اس طنز********
مامان بزرگمو بردن رادیولوژی
اومده میگه خیلی خوب بود، خوب شدم !
********اس ام اس طنز********
مامان بزرگم خیلی مریض بود
و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود
به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه
وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:
آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم
تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .
۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند!
********اس ام اس طنز********
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !
********اس ام اس طنز********
یکی بیاد به مامانم بگه من شکمو نیستم
فقط نسبت به غذاهای توی یخچال احساس مسئولیت میکنم
********اس ام اس طنز********
از کسانی که تو کامپیوتر شون
فایلها رو با اسمهایی مثل hjkhkjkh ذخیره میکنن
توقع اتاق مرتب و جمع و جور نداشته باشید
********اس ام اس طنز********
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟
یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!
به جون خودم
من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
********اس ام اس طنز********
وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی
همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی
********اس ام اس طنز********
ﻣﻦ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻏﻠﺘﮏ ﺧﺒﺮﯼ
ﻧﺸﺪ . . .
ﺍﻻﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﻏﻠﺘﮏ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭﻡ ﺧﻼﺹ
ﺷﻢ ﺑﺮﻩ[/SPOILER]

ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ !:Khandidan!:

یا الله*

سلااااام*

مـهـدی;321569 نوشت:
وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی

این یکی دیگه طنز نیست... جدیِ جدیه!!

اگه دقت کنیم خیلی هامون تو زندگیمون در موارد خییلیییییییی جدی و واقعنی، یه جورایی این اتفاق افتاده برامون!!..

نمیدونم شمام چنین تجربه هایی داشتین یا منظورمو تونستم بهتون برسونم یا نه؟!!

اما......

به امید اینکه قدر لحظه ها رو بدونیم تا بعدش پشیمون نشیم!...

مـهـدی;321569 نوشت:
این یعنی که معتاد شدید

الان که درست فکر میکنم،میبینم به خاطر خونه تکونی بوده که استخوونهام درد میکنه،نه اعتیاد



عکسی که می بینید، از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است.
به گزارش مرآت به نقل از حدید نیوز، عکسی که می بینید، از آلبوم یک رزمنده قدیمی کشف شده است. این عکس فاقد هر گونه دید هنری و ظرافت در کادربندی است. چهره اغلب حاظران در تصویر ناپیدا است و عکاس، تنها به نیتِ ثبت یک یادگاری برای آلبوم شخصی اش، با دوربینی خانگی، اقدام به عکسبرداری کرده است. اما گذشت زمان و شهادت هفت تن از حاضران در این عکس، آن را به سندی خاطره انگیز بدل کرده است.
به روایت صاحب عکس، اشخاص حاضر بر گرد این سفره به ترتیب شماره گذاری عبارتند از:
۱- شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش
۲- شهید محمدابراهیم همت، فرمانده وقت سپاه پاوه
۳- شهید ناصر کاظمی، فرماندار وقت پاوه
۴- جاوید نشان تقی رستگار مقدم، از اعضای سپاه پاسداران مریوان
۵- شهید رضا سلطانی قمی، از اعضای سپاه پاسداران مریوان
۶- شهید رضا چراقی، از فرماندهان محور سپاه مریوان
۷-جاوید نشان حاج احمد متوسلیان، فرمانده وقت سپاه پاسداران مریوان
محل عکسبرداری، مقر سپاه مریوان است و زمان آن سال ۱۳۶۰ است.
روح تمامی این عزیزان قرین رحمت حق باد

بیماری
بیماری های جسمانی ما محصول جرم های ما هستند چون بدن ما را طوری درست نکرده اند که اگر درست با بدن رفتار کنیم بیمارشویم و بدن انسان توانایی این را دارد که هر میکروبی را در خودش حل کند و نابود کند و علت اینکه سلولها قیام میکنند و سرطان ایجاد میکنند بخاطر یک خبری است که در آنجا شده و اشکالی که پیش آمده ،اگر ما به سلامت روح برگردیم و شاد و قانع و سرخوش شویم و از خودمان راضی باشیم بیمار نمی شویم و بسیاری ازبیماری ها مربوط به این است که انسان شب که میخواهد بخوابد ته دلش از خودش میپرسد اگر فردا سرکار نروی چه میشود؟چون تو امروز کاری نکردی و فردا هم کاری نخواهی کردوا گرنروی هیچ طوری نمیشود و تو داری تجاوز میکنی به مال مردم ،چون چیزی می گیری و هیچ چیز نمیدهی ،خود این آدم در اثر این نوع زندگی بیمار میشود،ویروسها و میکروبها قاتل ما نیستندبلکه به علت گناه و خطا آن حلقه ایمنی وجود ما رخنه کرده به علت نامسلمانی و به علت آنکه تسلیم حق نشدیم.

عاقبت پر میشود این حفره ها …

از من و تو، از من و ما ، از شما …


یک نه، ده نه ، صد دهان دارد زمین

عشق خوردن ، عشق بلعیدن بسی دارد زمین …

“گیله مرد”


[="Tahoma"][="Black"]

ماه كنعانی برون آ‌ از نقاب
تا شود در ملك هستی انقلاب
ای سراپا ناز مستوری چرا؟
چون وصالت هست این دوری چرا؟
آسمانی مرد! ای نور نبی (ص)
ذوالفقار حیدری شور علی (ع)
ای ولی از عاشقان دوری مكن
شوعیان وصل مستوری مكن
در زمان غیبتت ای مهربان
ناله‌ها چون شعله شد بر آسمان
مسجد و محراب آتش می‌زنند
این منافق‌های دون بسكه بدند
بد به ماند بد به عالم می‌كنند
جشن را اندوه و ماتم می‌كنند
[/]

[="Tahoma"][="Black"][/]

[="Tahoma"][="Black"][="red"]دوست دختر و پسر در محضر رهبر
[/]
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در قالب خاطره ای گفت:
یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد.

ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟؛
آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم.

آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید.
آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم.

آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند.

با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.[/]



°•✿ دینیـــ بلــوتــوثـــــ ✿•° قطعات صوتی ناب جهت بلوتوث مذهبی

گوشی همراه خود را زیبا کنیم.

:Gol: رهگذر نمی خواهم :Gol:


.................................................. .......
ღღღ تولید اختصاصی انجمن گفتگوی دینی ღღღ


تا من بدیدم روی تو، ای ماه و شمع روشنم
هرجا نشینم خرمّم، هرجا روم در گلشنم

من آفتاب انوَرم، خوش پرده ها را بردرم
من نوبهارم، آمدم، تا خارها را برکنم

هم از تو هیچ در این رهگذر نمیخواهم ..... و هم حضور تو را مختصر نمیخواهم
اگرچه حرف توقف به دفتر من نیست ..... قبول کن که تو را رهگذر نمیخواهم

اینم یه آیتم دلی، برای وقت های خلوتت با خدا!


[b]content[/b]

با تشکر ویژه از سرکار آدینه
:Kaf:

http://www.askdin.com/thread25732.html

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

این تست خیلی جالبیه حتماً امتحان کنید
یه عدد بین 1 تا 9 انتخاب کنید و ضربدر 3 کنید (ضرب و تقسیم که بلدید دیگه)
عدد بدست اومده رو بعلاوه 3 کنید
مجدد این عدد رو ضربدر 3 کنید
دو رقم این عدد (یکان و دهگان) رو با هم جمع کنید
عدد بدست اومده اسطوره زندگی شماست
[spoiler]
1 - ابن سینا
2- انیشتین
3- امیرکبیر
4- گاندی
5- ادیسون
6- نیوتن
7- ذکریا رازی
8- ابوریحان بیرونی
9- کبوتر حرم (یعنی من)
10- حافظ
[/spoiler]
تعجب نکنید باورش سخته ولی واقعاً حقیقت داره
باید به داشتن چنین اسطوره ای افتخار کنید[/]

نقل قول:
تعجب نکنید باورش سخته ولی واقعاً حقیقت داره
باید به داشتن چنین اسطوره ای افتخار کنید

اما همه اش عدد9در نمي آد..
شرمنده .....مال من كه نشد!اسطوره بنده هيچ كدومش نبود...فكر كنم چون من خودم اسطوره زندگي بقيه ام عدد به دست امده بالاترازهمه اين هابود..:Kaf:

عدد7ونيم، بين 1تا9انتخاب كردم:Khandidan!:
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

رفتيم شلمچه....اصلا نميشد راه بريم....چون بادوخاك بود...من رو دوبار باد برد:Khandidan!:
يكي ازهمراهان اين رو تعريف كرد:
آقا يه نفرضد اين چيزاو واينهاو بووووووووووووووووووق بود ،دراومد بهمون گفت..اخه نقطه چين هاي عزيز چرا دراين بادوخاك ميريد بيرون اون هم كجا؟شلمچه؟...من توي ماشين ميشينم شماها بريد!
منم حسااااااااس خيلي واسش توضيح دادم كه مجبوريم بريم وديگه وقت نيست بياييم اينجاو بايد آرامان هاحفظ بشه ونميدونم فلاني چه ربطي به شهداداره واين حرف هااما اصلا توگوشش نرفت كه نرفت...

بعدش من رو مسخره كرد..

يه كم دلم شكست...رفتم توي يكي ازاين سنگرهانشستم يه پنجره كنارم بود ازش يه كم خاك مي اومد..

به خودم گفتم حالا كه اين طوري شد دعاي شفاي تربت امام حسين رو ميخونم به اين نيت كه اين خاك مقدسه ميريزه روي سرم..:Moteajeb!:
اخراي دعا كلمه(طين)بود...تا بهش رسيدم بادتندي وزيد و يه خرمن خاك ازپنجره ريخت رو سرم:Ghamgin:
خوشم اومد دوباره دعا رو خوندم همين كه ميرسيدم به كلمه(طين)مقداربيشتري خاك ميريخت وبادبيشترميشد
حالا اسمش روبذاريم شفا...موج خودم.....تلقين..خيال ..تصور..هرچي ميخواهيم اسمش روبذاريم مهم اين بودكه من كلي خوشم اومده بود و مرتب دعاروميخوندم
حواسم به خودم نبود وقتي حواسم جمع شد ديدم يه كم ديگه مونده همون جا زنده به گوربشم:Nishkhand:...كل وجودم خاكي شده بود..
يكي اومدتو، تامن رو ديد فراااااااااااار كرد..به خودم گفتم انگار واقعا نقطه چين هستم(ديوونه)وواقعا اون مخالفه
راست گفت..چقدر من احمقم...وازناراحتي زدم زيرگريه..اينجوووووري:geristan:خوابم گرفت حسابي ...دوست نداشتم بخوابم..ميخواستم به وضع احمقانه خودم گريه كنم...اماخواب امونم نداد

يه آقا جواني پراز خاك بودو دستش زخمي بود گفت:چرا اومدي اينجا خيلي خاكه بيرون نرو ممكنه چادرت باد ببرش بعد بي حجاب بشي...
همين جا بشين هروقت بادكم شدبرو بيرون...

گفتم: آره راست ميگي من احمق اومدم وسط اين خاكها باخيال خوشم يعني دارم دعاميخونم..فكركنم خانوادم رفتن من تنهاشدم چطوري برگردم....:Ghamgin:

باتعجب نگام كردوگفت:يعني ميخواي بگي منم احمقم كه دارم توي خاك وخون ميجنگم؟

توكه به خاطر هواي نفست اومدي توي خاك ها جنگ سخت تري درپيش داري..

داشت دورميشد...داد زدم چي ميگي برا خودت؟اين همه خاك خوردم الكي....نميشدامروز وضع اينطوري نباشه؟...
برگشت نگاه كردبه خاكها وخنديدوگفت:زود برو خونتون مگه نميخواستي باتربت امام حسين خاكي بشي...خب شفاپيداكردي ديگه..بروووووووووووووووووووووو( از دور كه ميدويد داد زد)
فكركنم خستشون كردم:ok:

ازخواب پريدم ديدم كيفم كلا رفته زيرخاكها رنگش معلوم نيس:Nishkhand:و اذان ميخواد بگه...واااااااااااي خوشحال شدم يادم رفت حرف اون آقا پريدم بيرون چادرمو بادبرد....شانس اوردم كسي نبودا:ok:اما متاسفانه يه كم حجابم نگه داشتنش سخت شد ولي خوشم اومدازحرف اقاهه رفتم به اون مخالفه گفتم.....................

حالا كارندارم خوابم ازفكرخودم بوديا از موج خودم يا هدايت يه شهديبود....مهم اين بود كه من جنگيدن رويادگرفتم وسط اون همه خاك واينكه درتصميم خودم(توبه كردن)بيشترمصمم بشم.
فداي همه شهيدان:Sham:

كليد اسراره!!
من متحول شدم!!!!!
:dohkhtar: قبل تحول!
.
.
.
:makhfi:بعد تحول!
ولي خيلي قشنگ بود . نكته زياد داشت.:Kaf:
فقط اون مخالفه تو شلمچه چيكا ميكرد؟!

[="blue"]واااااااااي ديوونه شدم اشتباه پشت اشتباه! خدااااااا امام اين امتو برسون! بقول ابن زياد: من به خاتميت انبيا شك كردم! اين امت هنوز مرشد و راهنما ميخواد![/]

[="Blue"]:hey:
.شيعه
.......روز به روز
...................دارد
........................از مسير
..................................خودش
...........................................دورتر
................................................ميشود؟!
............................................................. اين
..................................................................صداي
..........................................................................نفس هاي
........................................................................................اخر
...........................................................................................است
...................................................................................................يا
.....................................................................................................صداي نويدي
......................................................................................................................كه از
............................................................................................................................دور ميرسد؟!

[="SeaGreen"]خم شدن كمر زهرا و گريه هاي مولا علتش مشركان و كافران نبودند!همه مسلمان بودند و اهل قبله...[/]
خدايا نگذار تاريخ تكرار شود.....
هر كس سكوت اختيار كرد يك گناه مرتكب شد يا ظلمي به وسعت ....؟!
يك گناه را ساده نپنداريم...[/]

نقل قول:
فقط اون مخالفه تو شلمچه چيكا ميكرد؟!

دوگروه بوديم...يه گروه راهي شلمچه ويه گروه راهي بازارهاي ابادان وخرمشهر واسه خريدوتفريح.....دوتاگروه فاميل بوديم وقرارگذاشتيم هرجارفتيم باهم باشيم..
مابااونهاتفريح رفتيم واونهاهم باما اومدن شلمچه..يكيشون كه راننده يكي ازگروه هابود مخالف اين چيزابود...

البته ظاهرش اين طورهست..چون موقع گرفتاري هاشون كه ميشه نذرونيازميكنندومتوسل ميشن فقط موقع راحتي وبي دغدغه بودنشون ازاين حرف هاميزنند!!

گاهي يه حس عميق بدون اينكه باعقل جوربياد ميتونه تمام وجودمارو متحول كنه....حتي يه تيكه سنگ كه باورش داريم..
اون تيكه سنگ تحت اثرامواج خودمونه....اما بعضي مكان هاهستن كه تحت اثرامواج مااثرنميذارن...خودشون خودبه خودحالت ملكوتي دارن...

مفيد بود ببينم ميتونم به هواي بازار خواهرمم بيارم اونجا!
خب ميشه يكي به من بگه چرا نوشته هام چنداش شبيه مربع و لوزي شدن؟!

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم.
• گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!
• گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

• گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد.
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم.

• گفتم:
فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده...
• بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه...

• گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود. روسری اش رو کشید جلو.
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره.
از فردا دیدم با چادر اومده.

• گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره.
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه...

روزى ابلیس (شیطان) در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود: اى ملعون ! تو را چه مى شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟
گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش مى كنم اين خوى را از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟

1 هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند.
2 با هم مصافحه می کنند.
3 برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاالله می گویند.
4 از گناه استغفار می کنند.
5 تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند.
6 ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.

(منبع: انورالمجالس، ص40)

سلام
راحیل جان ممنون از متن خوبت. ولی فک کنم من این متن رو برای بار 20 م دارم تو این سایت میخونم.(متنی که راجع به حجاب نوشتین)شما که انقد زحمت میکشید از مطالب جدید تر و جذاب تر(میدونم که دست به قلمتونم خوبه) استفاده کنید.
ببخشید جسارت کردم.:Gol:
یاعلی

آخر سال است...
و من باز خط کش گرفته ام و دارم اندازه میگیرم طول و عرض اعمال یک سالم را...
واشک...
خسته شدم خدا...
هرجور که حساب میکنم هنوز چقدر کمتر است از طول و عرض نگاه تو...!!
اصلا در آن گم میشود...
یک سال من گناه کردم و تو نگاه...
[=b kamran]

*اللهم عجل لولیک الفرج مولانا*
*اللهم الحفظ امامنا خامنه ای*



[="Tahoma"][="Purple"]

روایت پسته شب عید !!!!!!

[SPOILER][/SPOILER]
[/]

[="Tahoma"][="Purple"]


سال نو می شود...
زمین، نفسی دوباره می کشد...
برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند...
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده ایم؟.. سهم ما چیست؟.. نقش ما چیست؟..

پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...

زمین؛ سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار ...

زندگیت بهاری باد*

[/]

... به نام او* و به یاد او* ...

سلام به همه ی اسک دینی های عزیز...

میدونم این حرفایی که میخوام بگم همه ش زیره به کرمون بردنه و همه ی شما عزیزان حواستون جمعِ جَمعه...

منتها اینا حرفه مونده تَهِ دلِ مانلی ه و دلم میخواد تا تَهِش بخونیدش...

***************

انقدر این روزا وقتی میرم بیرون حالم گرفته میشه و بر می گردم که اصلا دلم نمیخواد تا این روزای مونده تا سال تحویل، تموم نشد برم بیرون!!...

این روزای آخر سالی که میریم بیرون برای خرید و اینا... هیچ حواسمون هست به دور و بَرِمون؟؟

دیدین این روزا چه خبره تو بازار؟؟

دیدین چقدر نیازمند زیاد شده؟؟ قدم به قدم ایستادن همینطور!!چند برابرِ همیشه! :(

من اصلا کاری ندارم ک این چیزا رو دولت باید فکرشو بکنه و وظیفه ی حکومته و ...

آره، درسته، همه ی اینا هست، وظیفه ی دولته رسیدگی به این اوضاع..

************

اما خودِ ما چطور؟؟ ما وظیفه ای نداریم؟؟

************

نکنه وقتی داریم کفش شیک و گرون!!!!!! میخریم یه بچه ای اون طرف تر وایساده باشه که تو این سرما یه دمپایی یا یه کفش پاره پاشه، بعد ما رو ببینه و ما نبینیمش که آن از سرما تمامِ تَنِش یخ زد و لرزید و دلش فقط یه کفشِ معمولیِ ارزون خواست تا پاهاش یه کم گرم شه...؟؟

نکنه وقتی داریم شیرینی میخریم یه بچه ی گرسنه ای اون کنار وایساده باشه ک ما نبینیمش و اون ببیندمون! بعد دلشو محکم بگیره که داره ضعف میره و شاید با یکی دوتا از اون شیرینی بشه یه کوچولو ، خیلییییییییییی کوچولو دلشو شاد کرد و یه کم از گشنگی ش کم کرد...

نکنه وقتی داریم میریم شلوار و مانتوی نو بخریم، در حالی که کمدمون داره می تِرکه از بس مانتو و شلوار توشه و یا نه، اصلا همون یکی دو دست مانتو شلوارمون که خب چیزیش نیست و مشکلی نداره که بپوشیمش، یه بچه ای اون گوشه وایساده و داره می بیندمون و در حالیکه یه بلوزو شلوار کهنه و یا حتی نازک!!! کرده تَنِش ، دلش فقط بخواد یه بلوزِ گرم و حتی دستِ دوم!!! ولی گرم بپوشه که از سرما نلرزه؟؟

نکنه وقتی داریم با خوشحالی از حراجِ زمستانه برای سالِ بعدمون !!!!!!!! که معلوم نیست اصلا زنده بمونیم تا اون موقع یا نه؟!!! خرید می کنیم یه بچه ای..................

نکنه یادمون بره که مولامون* این روزا حواسشون به همه مون بیشتر از همیشه جَمعه؟؟؟؟

نکنه یادمون بره که مولامون* این روزا انتظارشون ازمون بیشتر از همیشه س؟؟؟؟

***************

نکنه حواسمون نباشه و سوتی بدیم و به همین سادگی دل مولا رو بشکنیم؟؟؟؟

***************

نکنه یادمون بره که پیامبرمون* و ائمه مون* همیشه هوای بچه ها رو داشتن تا مبادا دلشون یه وقت بشکنه...

نکنه حواسمون نباشه و دلِ یه بچه ای اینجوری، به همین سادگی ازمون بگیره و "آآآه" بکشه وکارمون زاااار بشه؟؟؟

نکنه حواسمون نباشه و ......................

************

ای باباااااا چقدر من حرف میزنم!!..

ببخشید.. شرمنده ی همه تونم.. سرتونو درد آوردم...

************

یه چی دیگه!! یادمون نره که :

***************

گاهی پرستیدن عبادت نیست *** با اینکه سر رو مُهر میذاری

گاهی برای دیدنِ عشقت *** باید سر از رو مُهر برداری

***************

زیر سایه ی مولا* شاد باشید و سلامت...

در پناه الله*

Maneli;322303 نوشت:
نکنه حواسمون نباشه و ......................

سلام و درود بر شما

واقعا متن تاثیر گذاری بود...:Sham:
إنشاءالله

سلام
افرین بر خواهر گرامی
واقعا توصیف این حرفا خیلی سخته
همه اینا رو میدونن چون از توصیفش عاجزن به رو نمیارن واقعا گفتن حرفای دل خیلی سخته گرچه حرفای دل باید احساس کرد نه دید اینجوری بگم اینکه ما اروزی یا خواسته ای دارم از خدا ..نیازی نیست بریم پشت بام داد بزنیم بگیم خدایا منو اینو میخواهم .....چون خدا از درون دل اگاه هست که از باب در رحمت و حکمت نوای دل رو خواهد داد
واقعا امروز مردمانی زیاد هستند که خیلی ارزو دارن ارزوی کوچیک مانند داشتن لباس تازه برای عید حتی کهنه اون هم راضی هستن چون قانع هستن دوس دارن سال نو تغییراتی کرده باشن تغییراتی که نظر ما ظاهرشون هست اما اونا این نمیبین بلکه خوشحالی دلشون تغییرات دلشون که شوق رسیدن سال نو بهش زندگی میده ....

[="Arial"][="DarkRed"]سلام مانلی جون خدا میدونه که همین چند روز پیش چقدر گریه کردم واسه دختر فقیری که کنار عوارضی ورودی مشهد ایستاده بود و توی سرما چشم انتظار یه تکه نون و پول بود خیلی دلم میخواد دستم تو جیب خودم بره تا کمکشون کنم خدا جون خودت کمکشون کن[/]

سلام مانلی جان
چه تذکر به موقعی!
البته من خودم به شخصه سه ساله به فقرا پیوستم و کل خرید در طی سال و آخر سالم خیلی عجیب غریب کم شده.(شاید به زور بشه100-150 تومان در کل سه سال؛ شایدم یه کم بیشتر؛ اما همین حدودا!!)
اما نکته اینجاس که برا من توفیق اجباری شد که یهو تو شرایط بد اقتصادی قرار بگیریم و بخوام مراعات کنم. وگه نه اگه هنوز جیبم پر پول بود بی خیال همه دنیا می رفتم خرید و خیلی تازه لطف می کردم به فقرای سر راهم کمک ناچیزی می کردم و تموم.
اما به نظرم اصلاً اینا کافی نیس.
اینکه ما بخریم و اونا نخرن، اصل معضله؛ باید کمکشون کنیم حمایتشون کنیم سازماندهی شده تر؛ با برنامه ریزی بهتر.
خدایی کدوممون هست که بگه ماهی ده هزار تومان هم نمیتونه کمک کنه؟
الان موسسه خیریه هست(دستای مهربون) با ماهی ده هزار تومان میشه حامی بچه هاش بشی. به نظرم باید جدی تر به این مسائل انسانی فک کنیم.
تا الان،خیلی از گره های کوچیک به دستای من و شما باز میشده اما غفلت کردیم.
نکنه باز غفلت کنیم و بی خیال باشیم تا دوباره این گره های کوچیک بهم گره بخورن و گره های بزرگتر و محکم تری بشن که اسمشونو بذاریم معضل!

[="Tahoma"][="Purple"]

فرزانه!!;322399 نوشت:
البته من خودم به شخصه سه ساله به فقرا پیوستم و کل خرید در طی سال و آخر سالم خیلی عجیب غریب کم شده.(شاید به زور بشه100-150 تومان در کل سه سال؛ شایدم یه کم بیشتر؛ اما همین حدودا!!) اما نکته اینجاس که برا من توفیق اجباری شد که یهو تو شرایط بد اقتصادی قرار بگیریم و بخوام مراعات کنم. وگه نه اگه هنوز جیبم پر پول بود بی خیال همه دنیا می رفتم خرید و خیلی تازه لطف می کردم به فقرای سر راهم کمک ناچیزی می کردم و تموم.

بله.. منم همینطور.. توفیق اجباری رو خیلییییی خوب اومدی... خوشبختانه ما هم مث خیلیا دچار این توفیق اجباری شدیم... شااااااید یه کم این دسته از مردم رو یه کوچولو درک کنیم... Sad
فرزانه!!;322399 نوشت:
نکنه باز غفلت کنیم و بی خیال باشیم تا دوباره این گره های کوچیک بهم گره بخورن و گره های بزرگتر و محکم تری بشن که اسمشونو بذاریم معضل!
این خیلی نکته ی مهمیه... خدا کنه این یکی دیگه نشه مث بقیه ی معضلات! ...

در پناه الله*[/]

سلام دوستان
احتمالا دسترسیم به نت قطع بشه واسه همین زودتر یه تاپیکی رو یادآوری میکنم تا دوستانی که آشنایی ندارن
با این طرح آشنا بشن و به جمع خادمین بپیوندند
ان شا الله اگر خداوند توفیق بده میخوایم مثل پارسال 14روز عید رو خادم 14 معصوم بشیم
اطلاعات بیشتر در لینک زیر:

http://www.askdin.com/thread17147.html


به دوستان خود اطلاع دهید!

[SPOILER]:Sham:خوبان !ازتون تقاضا دارم واسه یه عزیزی خیلی دعا کنید.:Sham:[/SPOILER]

خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد

ظهور مهدی زهرا "عج" بهارمان باشد

خدا نگهدار همگی

با عرض سلام و ادب خدمت بزرگوارن سایت.:Gol:لطفا این روزهای پایانی سال که تنها دغدغه مردم ایران انگار پسته و پراید و یخچال وفریزر و ماهی گلی سفره هفت سین و گل سنبل سر مزار شب جمعه آخر سال شده...به یاد مردم مظلوم و بی دفاع جهان اسلام هم باشیم...زنان و کودکانی که آرزوشون بود همون لباس نازک و دمپایی پاره رو بپوشند و شکمشون خالی باشه اما امنیت داشته باشند.رهبر عزیزمون در دیارشون نفس بکشند و دیدار با امام خامنه ای "دامت برکاته" داشته باشند.مملکتشون آزاد و آباد باشه و نظام "جمهوری اسلامی" حاکم....ما مردم ایران به برکت خون پاک شهیدان غریب وعزیزمون و خون دل امام راحلمون "رضوان الله تعالی علیه" هست که الآن که کشورهای اطرافمون هر روز خون دهها نفر بر زمین ریخته میشه و به جان دهها نفر جفا..بی توجه دنبال کارهای خونه تکونی هستیم و اخبار که از قیمت طلا و سکه و ارز و خودرو خارج میشه میزنیم کانال دیگه که نکنه دلمون ریش شه و ایام به کاممون تلخ...بیایم غم امروز مولا رو حس کنیم...کمی مرهم به دل خون آقای غائب ازنظرمون باشیم.به ایام عزای مادرش زهرا سلام الله علیها نزدیک میشیم..بیایم خودمون رو آماده کنیم و نگیم ای بابا! سال نویی خوب نیست شال سیاه به سر کنیم و رخت عزا به تن...انشاءالله جسارت بنده حقیر رو به بزرگواریتون ببخشید.عمر و عزتتان مستدام و ایام به کام انشاءالله:Doaa:

حرم سال 57!

[="Blue"]اگه چند سال نيومدي مشهد ! بيا ! بيا و ببين چطور اما م رضا غريبه! دور تا دور حرمشونو كردن بازار ! تا چشم كار ميكنه بازار! معمولا مغازه هاي اطراف اماكن متبركه رو به مومنين ميدن ! اما اينجا اكثرفروشنده ها ناموس مردم و زائر حالشون نيست! نگم بهتره....
بياييد و ببينيد چطور ساختمون ها جلوي امام رضا عليه السلام قد علم كردند . حرم اينگار گم شده بين اين هياهو!
مرتفع سازي و الودگي هوا حال و هواي زائرين رو بدتر كرده!

يعني اين اقا چند تا شيعه ي واقعي نداشت كه بگن بابا مسلمون مسيحيا نذاشتن ساختماني بلندتر از كليساشون در كنارش ساخته بشه اما ما....[/]

خوشحالم كه هنوز ضريح هست تا وقتي بهش رسيديم بگيم اقا ببخش ما را...

موضوع قفل شده است