بحث اینجا این است که آیا الله و مردوک یکی هستند یا متفاوتند!
شما صرفا به بازی با کلمات و انحراف بحث مشغولید و حرف منطقی ندارید
می گویید کتیبه نبونید که تاکنون دانشمند بزرگی ادعای جعلی بودنش را نکرده، جعلی است، خوب اثبات کن!
باز هم تکرار می کنم اگر مطلب خاصی برای شرکت در بحث ندارید مجبور به این کار نیستید
برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون مردوک (بدون نیاز به کتیبه نبونید) به سایر آثار بابلی مراجعه بفرمایید
anoushiravan;301848 نوشت:
متن زیر از مقدمه ابن خلدون تونسی "و أما الفرس فكان شأن هذه العلوم العقلية عندهم عظيما و نطاقها متسعا لما كانت عليه دولتهم من الضخامة و اتصال الملك. و لقد يقالإن هذه العلوم إنما وصلت إلى يونان منهم حين قتل الإسكندر دارا و غلب على مملكةالكينية فاستولى على كتبهم و علومهم. إلا أن المسلمين لما افتتحوا بلاد فارس، وأصابوا من كتبهم وصحائف علومهم مما لا يأخذه الحصر و لما فتحت أرض فارس و وجدوافيها كتبا كثيرة كتب سعد بن أبي وقاص إلى عمر بن الخطاب ليستأذنه في شأنها وتنقيلها للمسلمين. فكتب إليه عمر أن اطرحوها في الماء. فإن يكن ما فيها هدى فقدهدانا الله بأهدى منه و إن يكن ضلالا فقد كفانا الله. فطرحوها في الماء أو فيالنار و ذهبت علوم الفرس فيها عن أن تصل إلينا. " " جايگاه علوم عقلی در نزد پارسيان بسيار والا بود و حيطههای آنها بسيار گسترده بوده است. چرا که دارای حکومتهای پايدار و با شکوه بودند. گويند پس از کشته شدن داريوش به دست اسکندر و چيره شدن اسکندر به سرزمين کيليکيه و دست يافتن به کتابها و علوم بیشمار پارسيان، اين دانشها از پارسيان به يونانيان رسيد. هنگامی که سرزمين پارس فتح شد و در آن کتابهای فراوانی يافتند، سعد ابن ابی وقاص به عمر ابن خطاب نوشت و از او درباره کتابها و انتقال آنها به مسلمانان کسب اجازه کرد. عمر در پاسخ به او نوشت که تا کتابها را به آب ريزد با اين استدلال که اگر هدايتی در اين کتابها باشد خداوند ما را به بيش از آنها هدايت کرده است و اگر در آنها گمراهی باشد، خداوند ما را از آنها حفظ کرده است. به اين ترتيب، کتابها را در آب ريخته يا آتش زدند و دانش پارسيان از دست ما رفت." «از شگفتی های که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علم شرعی و چه در دانش های عقلی بجز در مواردی نادر غیر عرب اند و اگر کسانی از آنان م یافت شوند ه از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ استادان عجمی هستند...چنانکه صاحب صناعت نحو، سیبوبیه، و پس از او فارسی و دنبال آنان زجاج بود و همه ی آنها از لحاظ نژاد ایرانی به شمار میرفتند...آنان زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین و فنی در آوردند که آیندگان از آن بهره مند شوند..و همه ی عالمان اصول فقه چنانکه می دانی و هم کلیه علمای علم کلام همچنین بیشتر مفسران ایرانی بودند و بجز ایرانیان کسی به حفظ تدوین علم قیام نکرد و از این رو مصداق گفتار پیامبر (ص) پدید آمد که فرمود: «اگر دانش به گردن آسمان در آویزد قومی از مردم فارس بدان نایل می آیند و آن را به دست می آورند». اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مولفان آنها متمیز دند و کلیه این دانشها به منزله ی صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه به ایرانیان اختصاص یافت و تازیان آنها را فرو گذاشتند و از ممارست در آنها منصرف شدند.. مانند همه ی صنایع.. در این دانشها همچنان در شهر متدوال بود تا روزگاری که تمدن و عمران در ایران و بلاد آن کشور مانند عراق و خراسان و ماوراء النهر مستقر بود..» (مقدمهی ابن خلدون، ترجمهی محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345، جلد دوم. 1148-1152) "ابوریحان بیرونی" در "الآثارالباقیه" نوشته است :
چون "قتیبه بن مسلم" دوباره خوارزم ( از نواحی سرزمین ایران ) را پس از مرتد شدن اهالی فتح کرد ، "اسکجموک" را بر ایشان والی گردانید و قتیبه هر کس که خط خوارزمی می دانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود و از علوم ایشان مطلع ، به کلی فانی و معدوم الاثر کرد و ایشان را در اقطار ارض منقرض ساخت و لذا اخبار و اوضاع ایشان به درجه ای مخفی و مستور مانده است که به هیچ وجه وسیله ای برای شناخت حقایق امور در آن بلاد بعد از ظهور اسلام در دست نیست .
. . . و چون قتیبه بن مسلم نویسندگان ایشان ( خوارزمیان ) را هلاک کرد و هربدان ایشان را بکشت و کتب و نوشته های آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم اُمی ( بی سواد ) ماندند و در اموری که محتاج الیه ایشان بود فقط به محفوظات خود اتکا کردند ، و چون مدت متمادی گردید و روزگار دراز بر ایشان بگذشت امور جزیی مورد اختلاف را فراموش کردند و فقط مطالب کلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقیماند . "ابوالفرج بن العبری" در "مختصرالدول" و "عبدالطیف بغدادی" در کتاب "الافاده والاعتبار" و" قفطی " در" تاریخ الحکماه" در شرح حال "یحیی نحوی" و "حاج خلیفه" در "کشف الطیون" و دکتر "صفا" در " تاریخ علوم عقلی" از سوختن کتب کتابخانه عظیم اسکندریه و گندی شاهپور و خوارزم توسط عرب سخن رانده اند . کسانی که احادیث پیامبر را سوزانیدند و همه کتب را با وجود قران نسخ شده می دانستند چرا باید کتب اسکندریه یا ایران را به حال خود بگذارند؟ مگر نه این که این کتب یا موافق قران است و ما را با وجود قران نیازی به آنها نیست و یا مخالف قران که ضاله اند و باید نابود شوند اتفاقاتی از این دست بارها در حین حمله اقوام وحشی به ملل متمدن رخ داده
مثل حمله مغول به ایران و یا حمله ترکمانان غز به غزنین و نابودی کتابخانه های آن
یا در اثر تعصبات خشک مذهبی هم اتفاق افتاده
مثل آتش سوزی کتابخانه اسکندریه توسط مسیحیان در حدود 300 سال پیش از ورود اسلام
و یا سوزانیدن هزاران جلد از کتاب های سرخپوستان امریکای جنوبی توسط اسپانیایی ها بدستور یک کشیش مسیحی
مغولان بسیاری از کتب ما رو از بین بردند و به جز مصر و بخش هایی از طبرستان سایر نقاط مملکت اسلامی رو با خاک یکسان کردند
بخش زیادی از کتبی که الان داریم کتاب هایی هست که در کتابخانه های این مناطق بوده
این رو هم در نظر بگیرید که همه اعراب تربیت اسلامی نداشتند و به قول عایشه بر پاشنه پایشان بول می کردند
[="blue"]حال قضاوت کنید چه کسی و انهم در چه سطحی تاپیک را به انحراف میکشد
لطفاً بیش از این تاپیک را به انحراف نکشید اگر میتوانید پاسخ سوره اخلاص رابدهید ؟[/]
[="darkgreen"]بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)
بگو: حقيقت اين است كه خدا يكتاست. (1)
اللَّهُ الصَّمَدُ(2)
آن خدايى كه (از همه عالم) بى نياز (و همه عالم به او نيازمند) است. (2)
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ(3)
نه كسى فرزند اوست و نه او فرزند كسى است. (3)
وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ (4)
و نه هيچ كس مثل و مانند و همتاى اوست. (4) [/]
[="blue"]اینها بخشی از صفات الله سبحان است حال با استفاده از سایر اثار بابلی ثابت کنید مردوک دارای چنین صفاتی بوده است ؟[/]
اينجاست كه آن كار زشت عمر بن خطاب را بياد میآوريم كه فرمان داد: كتابها را به آتش بكشيد و باقی را در رودخانهها بشوييد زيرا كه ما قرآن را داريم!! يعنی كار ضد اسلامی و ضد بشری عمر و همراهانش چنان بود كه حافظهء تاريخی بشر را پاك كند و خواسته يا ناخواسته باعث گسترش اين فكر گردد كه اشارات كوچك قرآن به تاريخ، همه بدون سند و تخيلیاند!!! امروز هم بايد كلی زحمت بكشيم تا شايد دست كم يك نمونه از نامهای قرآنی چون ذوالقرنين را در لابلای بازماندههای تاريخی كه در زير خاك بودهاند و از ستم امثال عمر جان سالم بدر بردهاند را زنده كنيم. يا آنكه برای حضرت نوح(ع) میبايد چنان تاريخ را بگرديم كه بگوييم آن كسی كه بنام «اتناپيشتيم» در ماجرای «گيلگمش» باستانی است شايد او باشد!
[="blue"]انحراف را خودتان در تاپیک 29 شروع فرمودید حال که مچتان را گرفته ام هوچی گری میکنید اگر توان دارید پاسخ تاپیک 39 را بدهید و بیش از این عرض خود را نبرید [/]
His limbs were ingeniously made beyond comprehension, لا تدْركه الْابْصار؟؟؟؟؟Impossible to understand, too difficult to perceive.
Four were his eyes, four were his ears;
When his lips moved, fire blazed forth.
The four ears were enormous
And likewise the eyes; they perceived everything.
Highest among the gods, his form was outstanding.
His limbs were very long, his height (?) outstanding.68
------------
2- خدا انگشت دارد .
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث : ( 4437 )
3-خدا در قیامت پایش را روی جهنممیگذارد(هشت روایت)
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد-رقم الحديث : ( 4470 ) 4- ....
5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
صحيح البخاري- التوحيد - قولالله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 )
6-خدا می خندد
صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 )
[=times new roman]7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 )
8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید
صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
[=times new roman]9-خدا شلوار دارد.
صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 )
[=times new roman]10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 )
[=times new roman]11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.
صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى : وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
همچنین
شهرستاني ميآورد:.... خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.(3) و در ادامه مينويسد: ..... پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.(4) اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.(5)
براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.(6)
3. در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
4. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
5. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
6. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
…
his limbs were ingeniously made beyond comprehension, لا تدْركه الْابْصار؟؟؟؟؟impossible to understand, too difficult to perceive.
four were his eyes, four were his ears;
when his lips moved, fire blazed forth.
The four ears were enormous
and likewise the eyes; they perceived everything.
Highest among the gods, his form was outstanding.
His limbs were very long, his height (?) outstanding.68
------------
[marduk] divided the monstrous shape and created marvels (from it).
He sliced her in half like a fish for drying:
Half of her he put up to roof the sky,
drew a bolt across and made a guard hold it.
Her waters he arranged so that they could not escape...
He opened the euphrates and the tigris from her eyes,
closed her nostrils, [ ].
He piled up clear-cut mountains from her udder,
bored waterholes to drain off the catchwater.
He laid her tail across, tied it fast as the cosmic bond (?),
and [ ] the apsu beneath his feet.
He set her thigh to make fast the sky,
with half of her he made a roof; he fixed the earth.
He [ ] the work, made the insides of tiamat surge,
spread his net, made it extend completely.
He… [ ] heaven and earth [ ] their knots, to coil
ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب در میان اکثریت مسلمین بعد از قران
1- 35متر قد دارد 2- دو تا دست دارد که هردو در سمت راست بدنش میباشد 3- خداوند در آسمان است 4- خدا روی عرش نشسته است 5- خدا به شکل جوانی است خوش صورت 6- عرش خدا غژ غژ میکند (به خاطر نشستن خدا)7- عرش خدا از خدا باندازه چهار انگشت بزرگتر است 8-خداوند هر شب جمعه به آسمان چهارم میاید 9- خدا در آسمان است 10- خدا جسم است 11- خداوند را بعضی ها در دنیاهم میبینند 12- خدا انگشت دارد 13-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد 14- پیامبر خدا را دیده است
1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
2- خدا انگشت دارد .
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث : ( 4437 )
3-خدا در قیامت پایش را روی جهنممیگذارد(هشت روایت)
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد-رقم الحديث : ( 4470 ) 4- ....
5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
صحيح البخاري- التوحيد - قولالله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 )
6-خدا می خندد
صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 )
7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 )
8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید
صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
9-خدا شلوار دارد.
صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 )
10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 )
11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.
صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى :وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
همچنین
شهرستاني ميآورد:.... خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.(3) و در ادامه مينويسد: ..... پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.(4) اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.(5)
براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.(6)
3. در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
4. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
5. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
6. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
…
[="times new roman"]
سلام علیکم و رجمه الله
سپاس از همه بزرگواران بخاطر مطالبی که آورده اند
اما در مورد مطالب ذکر شده توسط جناب انوشیروان
آنچه که در صحیح بخاری درباره جسمانیت الله تبارک و تعالی آمده از دید غالب و اکثر علمای اهل سنت دارای تعبیر است
یعنی اگر مثلا از دست خدا صحبت شده کلامیون و غیر کلامیون اهل سنت آنرا تعبیر به قدرت و اراده الهی کرده اند.
در مورد الملل و النحل شهرستانی نقلی که آوردید [="red"]دم بریده است[/]. در الملل و النحل که یک کتاب فرقه شناسی از دید یک عالم کلامی است در نقل عقاید فرقه حشویه که فرقه ای شاذ بحساب می آیند جناب شهرستانی این مطالب را آورده
وأما [="red"]مشبهة الحشوية[/] فحكى الأشعري عن محمد بن عيسى أنه حكى عن مضر وكهمس وأحمد الهجيمي : أنهم أجازوا على ربهم الملامسة والمصافحة وأن المسلمين المخلصين يعانقونه في الدنيا والآخرة إذا بلغوا في الرياضة والاجتهاد إلى حد الإخلاص والاتحاد المحض
وحكى الكعبي عن بعضهم أنه كان يجوز الرؤية في دار الدنيا وأن يزوره ويزورهم
وحكى عن داود الخوارمي أنه قال : اعفوني عن الفرج واللحية واسألوني عما وراء ذلك
وقال : إن معبوده جسم ولحم ودم وله جوارح وأعضاء من يد ورجل ورأس ولسان وعينين وأذنين ومع ذلك جسم لا كالأجسام ولحم لا كاللحوم ودم لا كالدماء وكذلك سائر الصفات وهو لا يشبه شيئا من المخلوقات ولا يشبهه شيء ( رک الملل و النحل صفحه 100 دارالمعرفه )
اعتقاد به جسمانیت خدا در حقیقت اعتقاد به نقص خداوند متعال است.
چنانکه در نقلی که از مردوک آوردید
او چهار چشم دارد و بواسطه آن همه چیز را میبیند که اگر 40 چشم هم داشت این امر میسر نبوده
چراکه
مردوک از لحاظ جسمانی نیز باید مشخصاتی داشته باشد که همه جای عالم را ببیند تا بتواند از پس حکومت بر عالم بر بیاید.
اگر عالمی از علمای مسلمان معتقد به تجسد باشد از دین خارج میشود چراکه او مجبور خواهد شد بر دین دروغ ببندد
مثلا باید بگوید زمین مدور و گرد نیست تا خدایش بتواند همه جای زمین را ببیند یا خدایش را مدام از این سردنیا به آن سر ببرد تا بتواند حکم و مقدرش را اجرا نماید
خب مشخصا این مشخصات الله تبارک و تعالی در شریعت منزل نیست و این ها اکاذیب است که از دید اسلام مردود میباشد.[/]
در مورد الملل و النحل شهرستانی نقلی که آوردید دم بریده است. در الملل و النحل که یک کتاب فرقه شناسی از دید یک عالم کلامی است در نقل عقاید فرقه حشویه که فرقه ای شاذ بحساب می آیند جناب شهرستانی این مطالب را آورده
آن نقطه چین ها را برای این گذاشته بودم!
به هر حال عبارت آورده شده تفکر شماری از جمهور مسلمین است
فاتح;301989 نوشت:
آنچه که در صحیح بخاری درباره جسمانیت الله تبارک و تعالی آمده از دید غالب و اکثر علمای اهل سنت دارای تعبیر است
اگر شما قائل به تعبیر نص صریح کتاب بخاری هستید
یک پیرو مردوک هم می آید همین را پیرامون خدایش و صفات آمده برای او می گوید!!!!
-----------
نظر شخصی من این است که احتمالا مردم آن عصر دینی تحریف شده در اختیار داشتند، در واقع چیزهایی از خصوصیات خداوند را می دانستند، بقیه اش را هم بافتند! تا کارشان پیش برود!
ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب در میان اکثریت مسلمین بعد از قران
1- 35متر قد دارد 2- دو تا دست دارد که هردو در سمت راست بدنش میباشد 3- خداوند در آسمان است 4- خدا روی عرش نشسته است 5- خدا به شکل جوانی است خوش صورت 6- عرش خدا غژ غژ میکند (به خاطر نشستن خدا)7- عرش خدا از خدا باندازه چهار انگشت بزرگتر است 8-خداوند هر شب جمعه به آسمان چهارم میاید 9- خدا در آسمان است 10- خدا جسم است 11- خداوند را بعضی ها در دنیاهم میبینند 12- خدا انگشت دارد 13-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد 14- پیامبر خدا را دیده است
1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
2- خدا انگشت دارد .
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث : ( 4437 )
3-خدا در قیامت پایش را روی جهنممیگذارد(هشت روایت)
صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد-رقم الحديث : ( 4470 ) 4- ....
5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
صحيح البخاري- التوحيد - قولالله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 )
6-خدا می خندد
صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 )
7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 )
8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید
صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 )
9-خدا شلوار دارد.
صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 )
10-خدا چشم دارد ولوچ نیست.
صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 )
11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود.
صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى :وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
…
با سلام
متاسفانه گویا شما هیچگونه شناختی به ادیان و مذاهب ندارید اگر قرار بود که کتاب بخاری درست باشد که خود وهابیون دست به تحریف ان نمیزدند ! در کتاب جناب بخاری از این اراجیف زیاد آمده !!میخواهید با این مطالب از مردوک بت ،چه بسازید ؟
با سپاس از جناب عماد و گمنام گرامی،
ببينيد، اينكه خداها چگونه بوجود آمدند يكی از راههای شناخت همانندی بين خداهای گوناگون است اما مهمترين شاخصه «توانائی» نهايی آنهاست. برای نمونه اگر درجائی نام خدای خورشيد «الف» بود و در جای ديگر مثلا با اختلاف 1000 سال بنام «ب» شناخته میشد، میگفتيم كه اين دو خدا در ويژگيهای اصلی، يكی هستند. سپس اختلافات جزئی را بررسی میكرديم. در اينجا ويژگيهای اصلی مردوك و الله يكی است:
مهمترين ويژگی الله در قرآن كريم «صاحب و مالك آسمانها و زمين بودن» است. اين مشخصه بارها و بارها در كتاب گوشزد میگردد بويژه ملك و پادشاهی او:
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض؟ (بقره 107)
(آيا نمیدانی كه پادشاهی آسمانها و زمين از آن الله است؟)
اكنون زمان را به عقب میبريم و اين ديدگاه را در جهان باستان بابليان نيز میبينيم:
- مردوك، پادشاه همهء آسمانها و زمين... (منشور كورش بزرگ به زبان بابلی)
ويژگی ديگر الله كه بسيار مهم است اين است كه مردم بايد از او بترسند. البته چنين ديدگاهی در همهء اديان ابراهيمی وجود دارد كه قدمت آن دست كم از زمان خدای آسمانها و زمين(مردوك) موجود است.
اين دو ويژگی برتر را نمیتوان ناديده گرفت. اگر دقت كنيم، خدايان ديگر بابلی و آشوری و... خداهای شهر و روستا و قلم و ماه و خورشيد و... هستند. اين تنها مردوك است كه خدای همهء آسمانها و زمين است.
پس اگر مردوك الله نباشد، در جهان باستان بابليان -پدر اديان ابراهيمی- هيچ خدايی به اين بزرگی نخواهيم يافت!
مگر نه اينكه خدای بزرگ پيش از نام الله بايد نامی داشته باشد كه در سنگنبشتههای بابلی شناخته شده باشد؟
پادشاهان کهن بابل نظیر حمورابی که 1300 سال
پیش از کوروش می زیسته نیز مردوک را می پرستیده :
[indent]منم حمورابی، شاه چهارگوشه جهان، شاه بابل، شاه توانا، کسی که قانون و عدالت را در زمین برقرار کرد، کسی که به مردم آسایش بخشید.
منم حمورابی، شاه بزرگ، من چوپان مردمی بودم که مردوک آنان را به من سپرده بود، من سرزمینهای آرام برای مردم فراهم ساختم، من بر مشکلات بزرگ پیروز شدم، من دشمن را ریشهکن کردم، من جنگ را کنار نهادم، من به همه سرزمینها آسایش ارمغان کردم، من کاری کردم تا همه مردم در دوستی و صلح زندگی کنند، من اجازه ندادم کسی مردم را آزار دهد و برنجاند و بترساند، [/indent]ضمن اینکه مردوک (خدای) حمورابی بسیار متمدن تر و عادل تر و راستگو تر از مردوک نبونید و کوروش و ... بوده !! (طبق متن فوق)
نبونید و کوروش هم خدایان دیگر نظیر "نبو" را پرستش می کردند،
در استوانه کوروش و استوانه نبونید می توانید مشاهده کنید ...
پس در شرک این دو شکی نیست ...
البته کوروش می گوید که نبونید اواخر به این خدایان(بت ها) کافر شده !!
بحث اینجا کوروش نیست و شما مدرکی از شرک او ندارید
بحث این است که همانگونه که مشرکان برای الله همکارانی!!! چون لات و عزی و ... تراشیده بودند شاید مشرکان قدیم نیز برای مردوک همین کار را نمودند!
سخن ما را باور نکنید ،
به سخن کوروش که ایمان دارید !!!
کوروش : [INDENT]20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، ... از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند. 35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند... [/INDENT]می خواهید از فردا رو به پرستشگاه مردوک در بابل نماز بخوانید !! [INDENT] [/INDENT]
با سلام
متاسفانه گویا شما هیچگونه شناختی به ادیان و مذاهب ندارید
اگر قرار بود که کتاب بخاری درست باشد که خود وهابیون دست به تحریف ان نمیزدند !
در کتاب جناب بخاری از این اراجیف زیاد آمده !!میخواهید با این مطالب از مردوک بت ،چه بسازید ؟
می خواهند بگویند ، کوروش "الله " را می پرستیده !!
غافل از اینکه خود هخامنشیان دین و خدای هم را قبول نداشتند ...
کوروش یکی را می پرستیده ، بردیا دیگری ...
داریوش او را بد دین می دانسته و خدای کوروش را قبول نداشته !!
آشفته بازاری بود ...
حال دوستان می خواهند از این بین الله استخراج کنند !!!
می خواهند بگویند ، کوروش "الله " را می پرستیده !!
غافل از اینکه خود هخامنشیان دین و خدای هم را قبول نداشتند ...
کوروش یکی را می پرستیده ، بردیا دیگری ...
داریوش او را بد دین می دانسته و خدای کوروش را قبول نداشته !!
آشفته بازاری بود ...
حال دوستان می خواهند از این بین الله استخراج کنند !!!
"بت تر" از مردوک هم پیدا نکردند !!!
شیخنا
بحث ما در اینجا پیرامون کوروش نیست
پیرامون مردوک است!
شما اگر حرفی برای گفتن ندارید مجبور به اظهار نظر نیستید
می فرمایید مردوک و الله متفاوتند، خوب با دلیل اثبات بفرمایید
رضا;302021 نوشت:
با سلام
متاسفانه گویا شما هیچگونه شناختی به ادیان و مذاهب ندارید اگر قرار بود که کتاب بخاری درست باشد که خود وهابیون دست به تحریف ان نمیزدند ! در کتاب جناب بخاری از این اراجیف زیاد آمده !!میخواهید با این مطالب از مردوک بت ،چه بسازید ؟
دوست گرانمایه
کتابی که شما آن را اراجیف می دانید مورد رجوع چهار پنجم جمهور مسلمین و از نظر آنان برترین کتاب پس از قران است
صفات الله در این کتاب اینگونه است. به نظر شباهت هایی با مردوخ دارد (خدای این کتاب!)
اینکه نیازمند سانسور شده، پیش میاید! همانگونه که موبدان متونشان را سانسور می فرمایند
اگر صادقانه نگاه کنید خصوصیات مردوک با چیزی که اکثریت مسلمین به عنوان الله می پندارند دارای شباهت های زیادی است. هرچند متن زیر تکراری است ولی ...
ابوهریره می گوید : عده ای از رسول خدا سوال نمودند: آیا خدا را در روز قیامت خواهیم دید؟ ایشان فرمود : آیا در دیدن ماه شب چهارده و نیز آفتاب که ابری در جلویش نیست تردید دارید؟ عرض کردند نه ایشان فرمودند : آری خدا را مانند آفتاب و ماه بدون تردید خواهید دید.(صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة، باب فضل السجود، ح 547)
[=Book Antiqua]در روایت دیگری جریر بن عبدالله می گوید : رسول خدا فرمود: شما خدای خود را آشکارا و با چشم خواهید دید. «أنکم سترون ربکم عیاناً»(صحیح بخاری، ج9، کتاب التوحید، ح6998)
[=Book Antiqua]قسطلانی می گوید : عیاناً با کسر عین از عاینت الشیء عیاناً گرفته شده و چیزی را که با چشم دیده میشود عیاناً مبگویند.(ارشاد الساری، ج10، کتاب التوحید، باب 24)
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اهل سنت و خواب دیدن خدا
[=Book Antiqua]پیامبر اکرم خدا را در خواب می بیند.(سنن ترمذی، ج5، ح3332)
[=Book Antiqua]علمای اهل سنت نیز خدا را در خواب می بینند.(طبقات شعرانی، ج1، ص44، چاپ 1316مصر)
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اثبات مکان برای خدا
[=Book Antiqua]خدا در مقابل نمازگزار
[=Book Antiqua]عبدالله بن عمر میگوید: رسول خدا فرمود وقتی یکی از شما نماز میخواند به روبروی خود آب دهان نیاندازید زیرا در موقع نماز خواندن خداوند در مقابل او قرار میگیرد. (صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة ابواب المساجد، باب33 حک البزاق بالید من المسجد)
[=Book Antiqua]خدا در آسمان(صحیح مسلم، ج2، کتاب الصلاة، ح537 )
[=Book Antiqua]خدا در عرش(سنن ابی داوود، ج4، کتاب السنة، باب فی الجهمیه)
[=Book Antiqua]خدا در میان ابرها(سنن ابن ماجه، ج1، باب13)
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]اثبات خنده برای خدا
[=Book Antiqua]ابوهریره ضمن حدیث مفصلی در مهمان نوازی یکی از اصحاب نقل می کند : آن مرد مهمان نواز به محضر پیامبر آمد. ایشان فرمود : «امشب خدا از رفتار و روش مهمان نوازی شما به خنده افتاد و یا از کار شما تعجب کرد»
( بخاری، ج5، کتاب فضائل صحابه، ح3578 و ج4 کتاب التفسیر ح 4707)
[=Book Antiqua]خدا جـوانی بی ریش و کوسه است
[=Book Antiqua]ابن تیمیة می گوید : در حدیث صحیح مرفوع از قتاده از عکرمه از ابن عباس آمده است که او از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم نقل کرده که : پروردگارم را در هیئت جوان بی ریشی که موهایش پرپشت و مجعد بود دیدم !!
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]خدا به آسمان پایین فرود می آید؟
[=Book Antiqua]ابوهریره از رسول خدا نقل می کند: در ثلث آخر شب خدا به آسمان پایین فرود می آید و میگوید کیست مرا بخواند تا دعای او را قبول کنم.
(صحیح مسلم، ج2، ح758)
[=Book Antiqua]و...صورت خدا، دست خدا، ساق خدا، دوش خدا، انگشت خدا، کمر خدا و... نمونههایی از عقاید اهل سنت در مورد خداست.
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]از خودتان بپرس آیا خدا این چنین خدایی است؟ خدایی که نیاز به خنده دارد؟
خدایی که نیاز به دست و پا و بقیه اعضا و جوارح دارد[=Book Antiqua]صورت بی مو دارد[=Book Antiqua]؟ خدایی که جسمیت دارد و دیده می شود؟
[=Book Antiqua]
شماری از مشخصات مردوک his limbs were ingeniously made beyond comprehension, لا تدْركه الْابْصار؟؟؟؟؟impossible to understand, too difficult to perceive.
Four were his eyes, four were his ears;
when his lips moved, fire blazed forth.
The four ears were enormous
and likewise the eyes; they perceived everything.
Highest among the gods, his form was outstanding.
His limbs were very long, his height (?) outstanding.68
------------ [marduk] divided the monstrous shape and created marvels (from it).
He sliced her in half like a fish for drying:
Half of her he put up to roof the sky,
drew a bolt across and made a guard hold it.
Her waters he arranged so that they could not escape...
He opened the euphrates and the tigris from her eyes,
closed her nostrils, [ ].
He piled up clear-cut mountains from her udder,
bored waterholes to drain off the catchwater.
He laid her tail across, tied it fast as the cosmic bond (?),
and [ ] the apsu beneath his feet.
He set her thigh to make fast the sky,
with half of her he made a roof; he fixed the earth.
He [ ] the work, made the insides of tiamat surge,
spread his net, made it extend completely.
He… [ ] heaven and earth [ ] their knots, to coil ویژگی خدا در صحیح بخاری معتبر ترین کتاب در میان اکثریت مسلمین بعد از قران 1- 35متر قد دارد 2- دو تا دست دارد که هردو در سمت راست بدنش میباشد 3- خداوند در آسمان است 4- خدا روی عرش نشسته است 5- خدا به شکل جوانی است خوش صورت 6- عرش خدا غژ غژ میکند (به خاطر نشستن خدا)7- عرش خدا از خدا باندازه چهار انگشت بزرگتر است 8-خداوند هر شب جمعه به آسمان چهارم میاید 9- خدا در آسمان است 10- خدا جسم است 11- خداوند را بعضی ها در دنیاهم میبینند 12- خدا انگشت دارد 13-خدا در قیامت پایش را روی جهنم میگذارد 14- پیامبر خدا را دیده است 1- خداوند در آسمان است وهر شب پایین میاید صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 ) 2- خدا انگشت دارد . صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وما قدروا الله حق قدره - رقم الحديث : ( 4437 ) 3-خدا در قیامت پایش را روی جهنممیگذارد(هشت روایت) صحيح البخاري- تفسير القرآن - قوله: وتقول هل من مزيد-رقم الحديث : ( 4470 ) 4- .... 5- خدا در روز قیامت رویت میشود . صحيح البخاري- التوحيد - قولالله تعالى: وجوه يومئذ ناضرة إلىربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6882 ) 6-خدا می خندد صحيح البخاري- الأذان - فضل السجود-رقم الحديث : ( 764 ) 7-خدا می خندد وشهید وقاتلش را در بهشت داخل میکند. صحيح البخاري- الجهاد والسير - الكافر يقتل مسلم.... -رقم الحديث : ( 2614 ) 8- خدا هر شب به اسمان دنیا پایین میآید صحيح البخاري- الجمعة - الدعاء في الصلاة .. - رقم الحديث : ( 1077 ) 9-خدا شلوار دارد. صحيح البخاري - تفسير القرآن - وتقطعوا أرحامكم - رقم الحديث : ( 4455 ) 10-خدا چشم دارد ولوچ نیست. صحيح البخاري- الجهاد والسير - كيف يعرض الإسلام...- رقم الحديث : ( 2829 ) 11-خدا خانه دارد ودر آن ساکن میشود. صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى : وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
همچنین شهرستاني ميآورد:.... خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.(3) و در ادامه مينويسد: ..... پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.(4) اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.(5)
براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.(6)
3. در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
4. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
5. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
6. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
جناب انوشیروان این اسمان و ریسمان چیست که بهم میبافید پاسخ سوره اخلاص را بدهید اینکه که چه گفته فرع است در سوره اخلاص برخی از صفات خداوند به صراحت امده است
1 - او احد است یعنی یک است دو نیست اول است ازلی است حال بفرمایید اینها را مردوک چکونه داشته است . او که در میان سایر خدایان بعداً پدیدار گشته است
2 - او صمد است یعنی هرگز به هیچ چیز نیاز مند نیست بلکه همه به او نیاز مندند حال اگر کورش و دیگران به مردوک کمک نمیکردند که نابود میشد کما اینکه نهایتاً نابود شد .
3 - او هرگز زائیده نشده و هرگز هم نمیزاید حال انکه مردوک فرزند دیگری است
4 - هیچ کس را توان همتائی او نیست حال انکه مردوک همتایانی داشته و چون زئوس بر انان برتری یافته است
پادشاهان کهن بابل نظیر حمورابی که 1300 سال
پیش از کوروش می زیسته نیز مردوک را می پرستیده
پس شما هم بر اين باوريد كه هيچگونه خدایی مانند الله در آنجا شناخته نمیشده است يا دست كم 1300 سال مردم بابل از وجود اديان الهی محروم بودهاند! اينكه گفته میشود سورهء اخلاص بخاطر كامل شدن دين در زمان اسلام نازل شده است، درست است؟
جناب انوشیروان این اسمان و ریسمان چیست که بهم میبافید پاسخ سوره اخلاص را بدهید اینکه که چه گفته فرع است در سوره اخلاص برخی از صفات خداوند به صراحت امده است
مسلما کبار علمای اسلام!!!!!! به این مسائل توجه داشته اند و با توجه به سایر آیات، آن روایات را ردیف فرموده اند!!!
باید مشخصات طرفین مشخص شود تا امکان مقایسه فراهم شود!
مثلا
در مورد مردوک گفته شده
and likewise the eyes; they perceived everything.
در مورد خداوند هم
[=book antiqua] الم یعلم ان الله یری؟ سوره علق/آیه ی ۹۶
[=Book Antiqua] آیا او نمی داند که خداوند همه ی اعمالش را می بیند؟
پس شما هم بر اين باوريد كه هيچگونه خدایی مانند الله در آنجا شناخته نمیشده است يا دست كم 1300 سال مردم بابل از وجود اديان الهی محروم بودهاند! اينكه گفته میشود سورهء اخلاص بخاطر كامل شدن دين در زمان اسلام نازل شده است، درست است؟
[="times new roman"]
سلام علیکم و رحمه الله
[="red"]
لطفا اشتباه نشود.
[/]
بحث ما دراینجا درباره آنچه است که مورخین تشخیص داده اند بعنوان خدای بابل و ایران و کوروش معرفی کنند و امروز خیلی ها یا ناآگاهانه آنرا قبول دارند یا بنا بر نبود ماخذ دیگر مجبور به استناد به آن هستند.
یعنی مبنای بحث ما صرفا این کتب تاریخی است و نه حقایقی که قطعا در آن زمان روی داده است.
اگر صادقانه نگاه کنید خصوصیات مردوک با چیزی که اکثریت مسلمین به عنوان الله می پندارند دارای شباهت های زیادی است. هرچند متن زیر تکراری است ولی ...
ابوهریره می گوید : عده ای از رسول خدا سوال نمودند: آیا خدا را در روز قیامت خواهیم دید؟ ایشان فرمود : آیا در دیدن ماه شب چهارده و نیز آفتاب که ابری در جلویش نیست تردید دارید؟ عرض کردند نه ایشان فرمودند : آری خدا را مانند آفتاب و ماه بدون تردید خواهید دید.(صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة، باب فضل السجود، ح 547)
در روایت دیگری جریر بن عبدالله می گوید : رسول خدا فرمود: شما خدای خود را آشکارا و با چشم خواهید دید. «أنکم سترون ربکم عیاناً»(صحیح بخاری، ج9، کتاب التوحید، ح6998)
قسطلانی می گوید : عیاناً با کسر عین از عاینت الشیء عیاناً گرفته شده و چیزی را که با چشم دیده میشود عیاناً مبگویند.(ارشاد الساری، ج10، کتاب التوحید، باب 24)
اهل سنت و خواب دیدن خدا
پیامبر اکرم خدا را در خواب می بیند.(سنن ترمذی، ج5، ح3332)
علمای اهل سنت نیز خدا را در خواب می بینند.(طبقات شعرانی، ج1، ص44، چاپ 1316مصر)
اثبات مکان برای خدا
خدا در مقابل نمازگزار
عبدالله بن عمر میگوید: رسول خدا فرمود وقتی یکی از شما نماز میخواند به روبروی خود آب دهان نیاندازید زیرا در موقع نماز خواندن خداوند در مقابل او قرار میگیرد. (صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة ابواب المساجد، باب33 حک البزاق بالید من المسجد)
خدا در آسمان(صحیح مسلم، ج2، کتاب الصلاة، ح537 )
خدا در عرش(سنن ابی داوود، ج4، کتاب السنة، باب فی الجهمیه)
خدا در میان ابرها(سنن ابن ماجه، ج1، باب13)
اثبات خنده برای خدا
ابوهریره ضمن حدیث مفصلی در مهمان نوازی یکی از اصحاب نقل می کند : آن مرد مهمان نواز به محضر پیامبر آمد. ایشان فرمود : «امشب خدا از رفتار و روش مهمان نوازی شما به خنده افتاد و یا از کار شما تعجب کرد»
( بخاری، ج5، کتاب فضائل صحابه، ح3578 و ج4 کتاب التفسیر ح 4707)
خدا جـوانی بی ریش و کوسه است ابن تیمیة می گوید : در حدیث صحیح مرفوع از قتاده از عکرمه از ابن عباس آمده است که او از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم نقل کرده که : پروردگارم را در هیئت جوان بی ریشی که موهایش پرپشت و مجعد بود دیدم !!
خدا به آسمان پایین فرود می آید؟
ابوهریره از رسول خدا نقل می کند: در ثلث آخر شب خدا به آسمان پایین فرود می آید و میگوید کیست مرا بخواند تا دعای او را قبول کنم.
(صحیح مسلم، ج2، ح758)
و...صورت خدا، دست خدا، ساق خدا، دوش خدا، انگشت خدا، کمر خدا و... نمونههایی از عقاید اهل سنت در مورد خداست.
از خودتان بپرس آیا خدا این چنین خدایی است؟ خدایی که نیاز به خنده دارد؟
خدایی که نیاز به دست و پا و بقیه اعضا و جوارح داردصورت بی مو دارد؟ خدایی که جسمیت دارد و دیده می شود؟
بیان تلبیس جهمیه ابن تیمیه را در جلد دوم اگر بررسی اعتقادی کنید بخصوص صفحات 24 الی 28 آن جای شکی باقی نمیگذارد که این شخص یک مجسم به تمام معنی است.
شرط ورود به اسلام را همه ما تقریبا میدانیم و ان ذکر شهادتین به زبان است . شهادت به یگانگی خداوند ( اشهد ان لا اله الا الله ) و شهادت بر نبی ای از طرف او یعنی نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
ولی کمتر به شرایط خروج از اسلام پرداخته شده چراکه اسلام دین عفو و رحمت و هدایت است.
اما در جاهائی لازم است این معنی تذکر داده شود که
هرگونه رفتار گفتار و پنداری که لازمه اش انکار شهادتی از شهادتین گردد یا منجر و منتج به آن شود شخ را از جمع مسلمین خارج می سازد.
یعنی اگر کسی آگاهانه و از روی عمد برای خدای متعال نقص قائل شود از دایره اسلام خارج میشود و البته راه توبه باز است .
و امثال
ابن تیمیه شامل این شرط میشود.
اما گاهی فردی در فهم دین دچار اشکال شده و و کسی نبوده که بتواند قانعش کند و قانع نشده
در مورد او نمیتوان حکم به کفر داد و از مستضعفین شناخته میشود و الحکم لله
پس شما هم بر اين باوريد كه هيچگونه خدایی مانند الله در آنجا شناخته نمیشده است يا دست كم 1300 سال مردم بابل از وجود اديان الهی محروم بودهاند!
اينكه گفته میشود سورهء اخلاص بخاطر كامل شدن دين در زمان اسلام نازل شده است، درست است؟
خیر
چنین نگفتم ...
نوشته های الواح و کتیبه ها توسط شاهان صورت می گرفته ،
لزومی ندارد ، نوشته ی یک حاکم را مبنای دین و فرهنگ
یک منطقه به طور مطلق فرض کنیم ...
کتیبه ام الجمال 300 سال پیش از پیامبر توسط حاکمی
با واژه تهلیل ( لا اله الا الله) آغاز گشته ...
شیخنا
بحث ما در اینجا پیرامون کوروش نیست
پیرامون مردوک است!
شما اگر حرفی برای گفتن ندارید مجبور به اظهار نظر نیستید
می فرمایید مردوک و الله متفاوتند، خوب با دلیل اثبات بفرمایید
بحث نیست ، هدف است !!
جناب مترجم عزیز،
برای چسباندن الله و مردوک به هم ،
همینطور برای شبیه ساختن دو چهره نیازی نیست ،
هر دو چهره را آتش بزنید تا در اثر سوختگی شبیه هم شوند ...
----------------- جعل و دستکاری در ترجمه برای نزدیکتر شدن به آیات قرآن :
[فرزند بزرگ نبونئيد، بلشَزر،] در انديشهاش به ترس از مردوك پايان داد. (گفتار روحانيان بابلی، بند7)
بند 7 به طور کامل : [INDENT]7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست. [/INDENT]واژه "ترس" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
Anoushiravan;302033 نوشت:
نبونئيد، شاهی كه از او(مردوك) نمیهراسيد. (گفتار روحانيان بابلی، بند17)
بند 17 به طور کامل: [INDENT]17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کورش) سپرد [/INDENT]واژه "هراس" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
Anoushiravan;302033 نوشت:
مردوك، سرور بزرگ، ... من هر روز ترسنده در پی نيايش او بودم. (گفتار كورش بزرگ، بند23)
بند 23 بطور کامل : [INDENT]23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم. [/INDENT] واژه "ترسنده" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟ اینجا که گل و بلیل است و ترسی در کار نیست !!!
Anoushiravan;302033 نوشت:
در منابع كهن آمده است كه خدای نبونئيد خدای ماه (سين) بوده است و او عقايدش را به بابليان تحميل میكرده و اجازه نمیداده كه مردم خدای يكتا، مردوك(الله پسين) را پرستش كنند!
این هم دروغ است :
در منشور نبونید می خوانیم : [INDENT]ستون یکم، سطرهای ۱ تا ۷
من نَـبـونـیـد، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه جهان، شاه بـابِـل، شاه چهار گوشه جهان، متولی نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه (نیایشگاه مـردوک، خدای بزرگ بابلی) و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری). ... من با احترام به اِنـْلـیـل مـردوک، یکی از خدایان، گفتم: «آن نیایشگاه که ساختن آنرا به من فرمان میدهی، در محاصره مـادها است و آنان بسیار نیرومند هستند».... چنین بود سخن مردوک، سرور بزرگ و سـیـن، تابناک پر فروغی از سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی که فرمانش باطلشدنی نیست.
[/INDENT]
[=Traditional Arabic]أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿[=traditional arabic]۱۲۵[=traditional arabic]﴾ آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را وامىگذاريد (۱۲۵)
[INDENT]
“بنی اسرائیل نمیدانست که من به او ذرت دادم، و شراب، و روغن، که آنها را نثار بعل کرد؟”- کتاب هوشع نبی ۸ : ۲
“باز هم به بنیاسرائیل میگویم: هر کس، چه بنی اسرائیل، چه دیگران، که تخمش (فرزندش) را به مولوخ دهد، همانا مجازات او مرگ است و من رویم را از او خواهم گرداند.”- سفر لاویان ۵-۲ : ۲۰
آنها بر تمامی فرامین خداوند پشت کردند و دو گوساله از فلز ساختند. ستونی (ابلیسک) ملعون ساختند و به پرستش بعل و شیاطین مشغول شدند. آنها حتی دختران و پسران خود را در آتش قربانی کردند. آنها با پیشگویان و فالگیران به مذاکره مشغول شدند و از سحر و جادو استفاده کردند و خود را به شیطان فروختند. خدا را خشمگین کردند و خدا در خشمش آنها را از خود دور کرد. تنها طایفه یهودا در زمین باقی ماند. اما حتی مردم یهودا نیز از اطاعت فرامین خداوند سرباز زدند. آنها همان راههای شیطانی را که بنیاسرائیل رفته بود ادامه دادند. پس خداوند تمام بنیاسرائیل را پس زد. آنها را مجازات کرد و دادشان به دشمنان و حملهوران تا اینکه نابود شدند.- کتاب دوم پادشاهان 20-16 : 17
[=TimesNewRoman][=TimesNewRoman]ای یهودا ، شماره خدایان تو بقدر شهرهای تو می باشد و برحسب شماره کوچه ها ی اورشلیم مذبح رسوایی بر پا داشتید ، یعنی مذبح ها به جهت بخور سوازنیدن برای بعل. ارمیا ۱۱/۱۳
[/INDENT] بعل، یا مولوخ، که به نصّ ادیان ابراهیمی همان شیطان بوده، و پرستش وی تحت نامها و القاب و اشکال و الوان متفاوت در سرتاسر زمین صورت میگرفته، انسان یا ... قربانی میکردند. کلمه و صفت آدمخواری در زبان انگلیسی، “کانیبال”، به معنی خوردنده گوشت انسان، ریشه در این سنت و نام “کاهنین بعل” دارد:
کاهن- بعل = کاهنبل = کانبل = کانیبل. Cahn-Bal > CanniBal
هرودوت در مورد ساختمان و دیوارهای شهر بابل توضیح می دهد و سپس می نویسد :"...بر فراز بلندترین برج ,معبد بزرگی جای دارد و داخل معبد تختی با ابعاد غیر عادی قرار دارد با تزئینات فراوان و یک میز طلایی در کنارش...". نام این برج " ژوپیتر بلوس " است که به احتمال زیاد اشاره به نام "بل" یا " بعل" خدای مردم آکاد دارد که با تلفظ رومی توسط هرودوت نوشته شده است. بعل در بابل با نام " مردوک" نیز شناخته شده بوده ( البته به اشتباه چرا که بعل پدر مردوک بوده ولی از روی احترام و ترس فراوان برای مردوک نام بعل را به مردوک تغییر داده بودند) و مردوک در بابل صاحب برج و زیگورات عظیمی به نام اته مه نانکی Etemenanki بوده است کوروش: [INDENT]22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛
22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛ http://ghiasabadi.com/manshur-02.html [/INDENT]
جناب مترجم عزیز،
برای چسباندن الله و مردوک به هم ،
همینطور برای شبیه ساختن دو چهره نیازی نیست ،
هر دو چهره را آتش بزنید تا در اثر سوختگی شبیه هم شوند ...
----------------- جعل و دستکاری در ترجمه برای نزدیکتر شدن به آیات قرآن :
[INDENT]7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست. [/INDENT]واژه "ترس" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
بند 17 به طور کامل:
[INDENT]17. او (= مردوک) بی lt;br /> این هم دروغ است :
در منشور نبونید می خوانیم :[INDENT][INDENT]ستون یکم، سطرهای ۱ تا ۷
من نَـبـونـیـد، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه جهان، شاه بـابِـل، شاه چهار گوشه جهان، متولی نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه (نیایشگاه مـردوک، خدای بزرگ بابلی) و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری). ... من با احترام به اِنـْلـیـل مـردوک، یکی از خدایان، گفتم: «آن نیایشگاه که ساختن آنرا به من فرمان میدهی، در محاصره مـادها است و آنان بسیار نیرومند هستند».... چنین بود سخن مردوک، سرور بزرگ و سـیـن، تابناک پر فروغی از سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی که فرمانش باطلشدنی نیست.
[/INDENT][/INDENT][/INDENT]
[INDENT]
دوست بزرگوار
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید
چرا بر من دروغ می بندی؟
نقل قولی که به من نسبت داده ای از دیگری است!
متن اصلی این است:Narahat az:
فريدون;301402 نوشت:
نبونئيد، شاهی كه از او(مردوك) نمیهراسيد. (گفتار روحانيان بابلی، بند17)
مردوك، سرور بزرگ، ... من هر روز ترسنده در پی نيايش او بودم. (گفتار كورش بزرگ، بند23)
كورش، شاهی كه از تو(مردوك) میترسد. (گفتار كورش بزرگ، بند35)
جناب انوشیروان این اسمان و ریسمان چیست که بهم میبافید پاسخ سوره اخلاص را بدهید اینکه که چه گفته فرع است در سوره اخلاص برخی از صفات خداوند به صراحت امده است
1 - او احد است یعنی یک است دو نیست اول است ازلی است حال بفرمایید اینها را مردوک چکونه داشته است . او که در میان سایر خدایان بعداً پدیدار گشته است
2 - او صمد است یعنی هرگز به هیچ چیز نیاز مند نیست بلکه همه به او نیاز مندند حال اگر کورش و دیگران به مردوک کمک نمیکردند که نابود میشد کما اینکه نهایتاً نابود شد .
3 - او هرگز زائیده نشده و هرگز هم نمیزاید حال انکه مردوک فرزند دیگری است
4 - هیچ کس را توان همتائی او نیست حال انکه مردوک همتایانی داشته و چون زئوس بر انان برتری یافته است
چرا خود را به کوچه علی چپ میزنید اینها عین قران کریم و کلام خداست اینها چهار اصل است بنده بر اساس صریح سوره مبارکه اخلاص میگویم الله ازلی و ابدی است الله بی نیاز است الله نه زاده شده و نه میزاید و هیچکس را نمیتوان با الله مقایسه نمود یعنی الله مافوق ماده است انوقت جنابعالی میفرمایید مردوک هم مانند الله همه را میبیند واقعاً این گونه بی منطقی و سفسطه گری جای تاسف دارد !
آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را وامىگذاريد (۱۲۵)
[INDENT]
“بنی اسرائیل نمیدانست که من به او ذرت دادم، و شراب، و روغن، که آنها را نثار بعل کرد؟”- کتاب هوشع نبی ۸ : ۲
“باز هم به بنیاسرائیل میگویم: هر کس، چه بنی اسرائیل، چه دیگران، که تخمش (فرزندش) را به
مولوخ دهد، همانا مجازات او مرگ است و من رویم را از او خواهم گرداند.”- سفر لاویان ۵-۲ : ۲۰
آنها بر تمامی فرامین خداوند پشت کردند و دو گوساله از فلز ساختند.
ستونی (ابلیسک) ملعون ساختند و به پرستش بعل و شیاطین مشغول شدند. آنها حتی دختران و پسران خود را در آتش قربانی کردند. آنها با پیشگویان و فالگیران به مذاکره مشغول شدند و از سحر و جادو استفاده کردند و خود را به شیطان فروختند. خدا را خشمگین کردند و خدا در خشمش آنها را از خود دور کرد. تنها طایفه یهودا در زمین باقی ماند. اما حتی مردم یهودا نیز از اطاعت فرامین خداوند سرباز زدند. آنها همان راههای شیطانی را که بنیاسرائیل رفته بود ادامه دادند. پس خداوند تمام بنیاسرائیل را پس زد. آنها را مجازات کرد و دادشان به دشمنان و حملهوران تا اینکه نابود شدند.- کتاب دوم پادشاهان 20-16 : 17
[=TimesNewRoman][=TimesNewRoman]ای یهودا ، شماره خدایان تو بقدر شهرهای تو می باشد و برحسب شماره کوچه ها ی اورشلیم مذبح رسوایی بر پا داشتید ، یعنی مذبح ها به جهت بخور سوازنیدن برای بعل. ارمیا ۱۱/۱۳
[/INDENT]بعل، یا مولوخ، که به نصّ ادیان ابراهیمی همان شیطان بوده، و پرستش وی تحت نامها و القاب و اشکال و الوان متفاوت در سرتاسر زمین صورت میگرفته، انسان یا ... قربانی میکردند. کلمه و صفت آدمخواری در زبان انگلیسی، “کانیبال”، به معنی خوردنده گوشت انسان، ریشه در این سنت و نام “کاهنین بعل” دارد:
کاهن- بعل = کاهنبل = کانبل = کانیبل. Cahn-Bal > CanniBal
هرودوت در مورد ساختمان و دیوارهای شهر بابل توضیح می دهد و سپس می نویسد :"...بر فراز بلندترین برج ,معبد بزرگی جای دارد و داخل معبد تختی با ابعاد غیر عادی قرار دارد با تزئینات فراوان و یک میز طلایی در کنارش...". نام این برج " ژوپیتر بلوس " است که به احتمال زیاد اشاره به نام "بل" یا " بعل" خدای مردم آکاد دارد که با تلفظ رومی توسط هرودوت نوشته شده است. بعل در بابل با نام " مردوک" نیز شناخته شده بوده ( البته به اشتباه چرا که بعل پدر مردوک بوده ولی از روی احترام و ترس فراوان برای مردوک نام بعل را به مردوک تغییر داده بودند) و مردوک در بابل صاحب برج و زیگورات عظیمی به نام اته مه نانکی Etemenanki بوده است
کوروش:[INDENT]22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛
22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛
مگر شما نمی فرمایید تورات تحریف شده است؟ چرا بدان استناد می کنید؟
اما پیرامون مردوک و مولوخ و بعل
بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میانرودان(بین النهرین)، آنرا میپرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای «باروری» و «حاصلخیزی» و از مهمترین خدایان پرستشگاه میدانستند. گرچه واژه بعل که یک اسم عام سامی به معنای «مالک» یا «سرور» است، میتوانست به هر خدا یا انسان صاحبمقام و یا مخلوقی نسبت داده شود، لیکن این بیثباتی در بهکار بردن واژه بعل، مانع اطلاق آن به خدایی با صفات متمایز نمیشد. بعل، فینفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، «شاهزاده، ارباب زمین» خوانده میشد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب میکردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصلخیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیقعبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است.[۱] همچنین در قرآن و در آیهای دیگر از عهد عتیق، بعل به عنوان خدای کاذب یاد شده است.[۲][۳] بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همۀ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامیهای عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درۀ عمیق هستند.
مجسمه مفرغی بعل
مولوخ (از ریشه عبری:מלך ملک به معنای پادشاه) که مولچ، مولخ، مُلُخ، مولوک، مولک، مولاک نیز نامیده میشود نام یکی از خدایان قدیم عمونیان است. مولوخ در کنعان، فنیقیه، شمال آفریقا و شام پرستش میشد. به عنوان خدای فنیقی ها و کنعانیها، پرستش مولوخ همراه با نوع خاصی از قربانی کردن کودکان توسط والدین آنها بود. داستان مولوخ در کتاب تثنیه و کتاب لاویان به عنوان نوعی از بت پرستی ذکر شده است (لاویان ۱۸:۲۱ "و تو نباید اجازه دهی هیچیک از فرزندانت از درون آتش مولوخ عبور کنند."). در عهد عتیق جهنا ( که واژه جهنم نیز از آن گرفته شده است) منطقه ای در خارج اورشلیم بود که کودکان برای بعل و سایر خدایان کنعانی نظیر مولوخ توسط آتش قربانی میشدند. از این رو خدا در عهد عتیق این منطقه را به عنوان سمبلی از پلیدی و آتش جهنم مثال میزند.
مولوخ
مردوک هم که پیش از این معرفی شد
-------------------
اما حال که ارجاع به کتب یهود از نظر شما اشکالی ندارد
در این باره در باب نخست سِفر عزرا در کتاب تورات (عهد عتیق) آمده است: «در سال اول سلطنت کورش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که به زبان ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: کورش پادشاه فارس چنین میفرماید که خداوند، خدای آسمانها مرا امر فرموده است که خانهای برای او در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس تمامی کسانی که در کشور من هستند، هر کدام که بخواهند، میتوانند به یاری خدا به اورشلیم بروند و خانه خداوند را بنا نمایند.
سلام عليكم
در لا اله الا الله گفته نشده خداوند ماده نيست در قرآن هم كه انگار خدا ماديت داره:
الله نور السماوات و الارض
يد الله فوق ايديهم
تكليف چيست؟؟
البته شاید اینها مربوط به موضوع تاپیک نباشد ولی چون سئوال فرمودید ناچاراً پاسخ مختصری عرض میشود
اولاً قرار نیست در لااله الاالله همه قران به وضوح وجود داشته باشد .
ثانیاً قرار نیست هر نوری نور فیزیکی باشد به ایه زیر توجه فرمایید ایا میتوانید بکویید نور در این ایه معنی فیزیکی میدهد
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«البقره/257»
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
یا در این ایه ید معنی دست فیزیکی میدهد
فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَینَ یدَیهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ«البقرة/66»
ما این کیفر را درس عبرتی برای مردم آن زمان و نسلهای بعد از آنان، و پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.
سلام عليكم
در لا اله الا الله گفته نشده خداوند ماده نيست در قرآن هم كه انگار خدا ماديت داره:
الله نور السماوات و الارض
يد الله فوق ايديهم
تكليف چيست؟؟
[="times new roman"]سلام علیکم جمیعا و رحمه الله
نشد . تا به الان یک مشترک بین مردوک و خدای متعال معرفی نشده و جناب انوشیروان هم بحث تکامل خدایان را مطرح کرده اند که نیاز به اثبات دارد/[/]
جناب بهلول درست اشاره کردند. بحث تجسیم از دیدگاه اسلام رو در تاپیکی مجزا مطرح کنید .
ولی آنچه که در این موضوع میگنجد تا این حد است که
در توصیف و فهم حق تعالی انسان لازم دارد که مثالهائی برایش آورده شود.
لذا حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام از خداوند خواستند که صورتی از خدای متعال را برای ایشان توصیف کنند تا قوم شان بتوانند خدا را تصور نمایند.
و خداوند فرمود درخت زیتون را برایشان مثال بزن از جنس نور.
نور در شریعت بمعنای هدایت است و هرگز منظور نوری نیست که سرعتش 300000 کیلومتر (در ثانیه در خلاء ) است.
ید بمعنای اراده و قدرت الهی است.
مثال: ضرب المثل
دست بالای دست بسیار است به معنای دست ( عضوی از بدن ) نیست.
لذا یدالله فوق ایدیهم نیز به هم چنین.
امیدوارم اینها واضح شده باشند.
اما در مورد جسمانیت در تعریف جسم باید گفت آن شکلی از ماده یا مصنوعی از ماده است که دارای ابعاد است و محصور و محدود در زمان و مکان است
هر جسمی آسیب پذیر است و حاصل صنع شخص یا چیزی است که او را شکل داده.
نسبت این مشخصات به خدای سبحان تک به تک کفر محض است.
مگر شما نمی فرمایید تورات تحریف شده است؟ چرا بدان استناد می کنید؟
اما پیرامون مردوک و مولوخ و بعل
بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میانرودان(بین النهرین)، آنرا میپرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای «باروری» و «حاصلخیزی» و از مهمترین خدایان پرستشگاه میدانستند. گرچه واژه بعل که یک اسم عام سامی به معنای «مالک» یا «سرور» است، میتوانست به هر خدا یا انسان صاحبمقام و یا مخلوقی نسبت داده شود، لیکن این بیثباتی در بهکار بردن واژه بعل، مانع اطلاق آن به خدایی با صفات متمایز نمیشد. بعل، فینفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، «شاهزاده، ارباب زمین» خوانده میشد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب میکردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصلخیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیقعبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است.[۱] همچنین در قرآن و در آیهای دیگر از عهد عتیق، بعل به عنوان خدای کاذب یاد شده است.[۲][۳] بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همۀ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامیهای عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درۀ عمیق هستند.
مجسمه مفرغی بعل
مولوخ (از ریشه عبری:מלך ملک به معنای پادشاه) که مولچ، مولخ، مُلُخ، مولوک، مولک، مولاک نیز نامیده میشود نام یکی از خدایان قدیم عمونیان است. مولوخ در کنعان، فنیقیه، شمال آفریقا و شام پرستش میشد. به عنوان خدای فنیقی ها و کنعانیها، پرستش مولوخ همراه با نوع خاصی از قربانی کردن کودکان توسط والدین آنها بود. داستان مولوخ در کتاب تثنیه و کتاب لاویان به عنوان نوعی از بت پرستی ذکر شده است (لاویان ۱۸:۲۱ "و تو نباید اجازه دهی هیچیک از فرزندانت از درون آتش مولوخ عبور کنند."). در عهد عتیق جهنا ( که واژه جهنم نیز از آن گرفته شده است) منطقه ای در خارج اورشلیم بود که کودکان برای بعل و سایر خدایان کنعانی نظیر مولوخ توسط آتش قربانی میشدند. از این رو خدا در عهد عتیق این منطقه را به عنوان سمبلی از پلیدی و آتش جهنم مثال میزند.
مولوخ
مردوک هم که پیش از این معرفی شد
-------------------
اما حال که ارجاع به کتب یهود از نظر شما اشکالی ندارد
در این باره در باب نخست سِفر عزرا در کتاب تورات (عهد عتیق) آمده است: «در سال اول سلطنت کورش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که به زبان ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: کورش پادشاه فارس چنین میفرماید که خداوند، خدای آسمانها مرا امر فرموده است که خانهای برای او در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس تمامی کسانی که در کشور من هستند، هر کدام که بخواهند، میتوانند به یاری خدا به اورشلیم بروند و خانه خداوند را بنا نمایند.
[=Times New Roman]از کتاب ارمیای نبی می توان دانست که نظر خداوند [یا آنهایی که به نام خدا کتاب مقدس را مکتوب کردند ! ] نسبت به مردوک نظر منفی دارد :
[=Times New Roman]Prophecy against Babylon
[=Times New Roman]The word which the Lord spoke concerning Babylon, the land of the Chaldeans, through Jeremiah the prophet:
[=Times New Roman]2 “Declare and proclaim among the nations.
Proclaim it and lift up a standard.
Do not conceal it but say,
‘Babylon has been captured,
Bel has been put to shame, [a]Marduk has been [b]shattered;
Her images have been put to shame, her idols have been shattered.’
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]پیلم خداوند به بابل (سرزمین کلدانیان : کاهنان) از طریق پیامبرش ارمیا :
[=Times New Roman]ای ارمیا آنرا اعلان کن و این اعلامیه را به اهتزاز دربیاور و بلند آوازه ساز :
[=Times New Roman]بابل تصرف شده است ؛
[=Times New Roman][خدایان ِ شما] بل [بعل] به شرم درآمده است و [بت] مردوک شکسته شده . تندیس های ایشان به شرم گراییده و بتهایشان شکسته گشته .
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اعراب در دوران جاهلیت (age of ignorance) میگفتند :
[=Times New Roman]
«این که ما بتها را می پرستیم به خاطر این است که اینها ما را به خدای واقعی نزدیک می کنند» [الاصنام - کلبی: 23 به نقل از تاریخ اسلام دکتر عبد الحسین زرین کوب : 18- و تاریخ یعقوبی ج 1 : 295]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در واقع ارتباطی میان مردوک که خدای خورشید بود با الله که خدای آفریننده بود وجود ندارد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]واژه مردوک از AMAR+UTU می آید که معنی the calf of Utu یا the young bull of the Sun
[=Times New Roman]"گوساله خورشید" یا گوساله خدای خورشید می دهد
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در اینصورت مردوک تا حدودی به گوساله آپیس مصری [که بین شاخهایش صفحات خورشید بود] تقریب پیدا میکند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]شادروان استاد وحید مازندرانی در حاشیه کتاب تواریخ هرودوت نوشته اند :
[=Times New Roman]« "افرودیتا اورانیا" Aprodite Urania که در یونانی به معنی رب النوع جمال است در زبان آشوری مولیتا و همان آلات عربی است ، پارسیان آنرا مهر یا میترا می خوانند» (برگه 111)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اگر منظور آلّات همان اللت/اللة ( ) باشد دراینصورت هرودوت می نویسد :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]«ایرانیان بعدها پرستش اورانیا و افرودیتا را از آشوریها و اعراب آموخته اند»
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و مینویسد :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]«اعراب آنرا Alitta می نامند»
[=Times New Roman]یعنی هرودوت بنحوی میخواهد میگوید اعراب و آشوریها پرستش اللة را از یونانیان آموخته اند ؛ ولی چون او گرایشات دینی خودش را مبدأ و مدنظر قرار داده این نظرش نمی تواند نافذ باشد ؛ در واقع او برای اشاره به یک شی ء خارجی واحد از نامی که برای خودش آشنا و معتبر است استفاده میکند و برای دیگر اقوام از آن سود میجوید ؛ شاهدی بر این مدعای بنده هم اینست که هرودوت ، اهوره مزدا را "زئوس" می خواند.
[=Times New Roman]ولی این قسمت که میگوید پارسیان پرستش آفرودایت اورانیا را از اعراب آموخته اند یک گزارش تاریخی است و اشکال روش شناختی مذکور را در خود ندارد .
[=Times New Roman]ضمناً هرودوت نوشته ممکن است کوروش 14 نونهال لیدیایی را که بر تل هیزمی نهاده بود می خواسته قربانی کند که در اینصورت احتمالاً وی برای مولوک قربانی میکرده است.
کتیبه ام الجمال 300 سال پیش از پیامبر توسط حاکمی
با واژه تهلیل ( لا اله الا الله) آغاز گشته ...
بله نام خداهای مهم در كتيبهها میآمده است، مانند اهورامزدا. اما هيچگاه نام مثلا «يهوه» نيامده است!
اينكه گفته شده پيش از اسلام نيز تازيان (تازيان شمال بويژه شمال شرق عربستان كه به ايران نزديك بودند) الله را میشناختهاند برای همين است. مهمتر از آن، هيچگاه در قرآن كريم خداوند(الله) اثبات نمیشود زيرا كه در مردم پيش از قرآن هم او را میشناختند فقط مشكل اينجا بود كه تعدادی بت هم داشتند كه اتفاقا اين بتها را نيز برای نزديك شدن به الله نگهداری میكردند و از آنها هم شفاعت میخواستند. پيامبر اسلام(ص) آمدند و گفتند چنين كاری درست نيست و تنها همان الله را شفيع قرار دهيد.
از کتاب ارمیای نبی می توان دانست که نظر خداوند [یا آنهایی که به نام خدا کتاب مقدس را مکتوب کردند ! ] نسبت به مردوک نظر منفی دارد :
كتاب ارميای نبی بتازگی نوشته شده است و ارزش تاريخی آن قابل اثبات نيست.
نقل قول:
در واقع ارتباطی میان مردوک که خدای خورشید بود با الله که خدای آفریننده بود وجود ندارد. واژه مردوک از amar+utu می آید که معنی the calf of utu یا the young bull of the sun "گوساله خورشید" یا گوساله خدای خورشید می دهد
اگر آغاز جستار را دوباره ببينيد، منبع كتيبهای آوردهام كه مردوك را خدای آسمانها و زمين میداند. همچنين، از او بايد ترسيد همچنان كه الله دارای چنين ويژگيست. مهمتر از آن، مردوك خالق انسان است آنهم از گل رس! و دليل اين خلقت هم بندگی انسان است همچنان كه در قرآن نيز داريم.
پس ويژگيهای بين مردوك و الله فعلا چنينند: 1- خدای آسمانها و زمين 2- ترس از خدا 3- خالق انسان 4- اين خلقت انسان از گل رس است 4- دليل خلقت بندگيست
نقل قول:
شاهدی بر این مدعای بنده هم اینست که هرودوت ، اهوره مزدا را "زئوس" می خواند.
بله، نويسندگان يونانی برای خدايان دروغين خويش يك خدا تعريف كرده بودند بنام زئوس. برای همين هرجايی كه خدای بزرگی میديدند گمان میكردند زئوس است! چه اهورامزدا در ايران و چه مردوك در بابل و چه خداوندی ديگر در جاهای ديگر را تنها با نام زئوس خطاب میكردند. آنان مانند ايرانيان سواد درست و حسابی كه نداشتند كه هر كسی را با نام خدای خودش صدا كنند!
نويسندگان يونانی خدای خدايان خويش، زئوس، را میشناختند برای همين چه اهورامزدا در ايران و چه مردوك در بابل و چه خداوندی ديگر در جاهای ديگر را تنها با نام زئوس خطاب میكردند! آنان مانند ايرانيان سواد درست و حسابی كه نداشتند كه هر كسی را با نام خدای خودش صدا كنند.
این استدلالتان بسیار جالب بود جناب فریدون گرامی
:Gol:
خب مردوک را هم به همین منطق میتوان الله دانست والا نه در مشخصات نه در چگونگی خلقت انسان و نه جنس خلقت و نه حتی معنای خوف و یا ظاهر و جنس خدایی بنام ردوک و الله تبارک و تعالی هیچ تشابهی وجود ندارد.
كتاب ارميای نبی بتازگی نوشته شده است و ارزش تاريخی آن قابل اثبات نيست.
اگر آغاز جستار را دوباره ببينيد، منبع كتيبهای آوردهام كه مردوك را خدای آسمانها و زمين میداند. همچنين، از او بايد ترسيد همچنان كه الله دارای چنين ويژگيست. مهمتر از آن، مردوك خالق انسان است آنهم از گل رس! و دليل اين خلقت هم بندگی انسان است همچنان كه در قرآن نيز داريم.
پس ويژگيهای بين مردوك و الله فعلا چنينند:
1- خدای آسمانها و زمين
2- ترس از خدا
3- خالق انسان
4- اين خلقت انسان از گل رس است
4- دليل خلقت بندگيست
بله، نويسندگان يونانی برای خدايان دروغين خويش يك خدا تعريف كرده بودند بنام زئوس. برای همين هرجايی كه خدای بزرگی میديدند گمان میكردند زئوس است! چه اهورامزدا در ايران و چه مردوك در بابل و چه خداوندی ديگر در جاهای ديگر را تنها با نام زئوس خطاب میكردند. آنان مانند ايرانيان سواد درست و حسابی كه نداشتند كه هر كسی را با نام خدای خودش صدا كنند!
1- گفتیم که ترجمه ی شما جعلیست و اعتبار ندارد ،
بنابراین استدلالتان که بر پایه همان ترجمه است را باید
از سر بگیرید ...
2- خدای ترساننده ، در گذشته بوده و منحصر به مردوک نبوده ...
3- پرستش مردوک توسط کوروش "شرک محض" است و
به هر دین ابراهیمی اعتقاد داشته باشید ، کوروش با پرستش
همزمان مردوک و نبو مشرک به حساب می آید ...
4- اینکه مردوک و مردوخ یک بت پست و با خواسته های نفرت انگیز بوده
کتب عهد عتیق هم نظرند ، اتهام تحریف هم اینجا کاربرد ندارد ،
چون تواتر داندو متفق القول می گویند این بت است و ربطی به خدای
یکتا ندارد ...
هر انسانی که ریش فرفری داشته باشد ، و با قیر برود خانه را آتش بزند که کوروش نیست !!!
بله نام خداهای مهم در كتيبهها میآمده است، مانند اهورامزدا. اما هيچگاه نام مثلا «يهوه» نيامده است!
اينكه گفته شده پيش از اسلام نيز تازيان (تازيان شمال بويژه شمال شرق عربستان كه به ايران نزديك بودند) الله را میشناختهاند برای همين است. مهمتر از آن، هيچگاه در قرآن كريم خداوند(الله) اثبات نمیشود زيرا كه در مردم پيش از قرآن هم او را میشناختند فقط مشكل اينجا بود كه تعدادی بت هم داشتند كه اتفاقا اين بتها را نيز برای نزديك شدن به الله نگهداری میكردند و از آنها هم شفاعت میخواستند. پيامبر اسلام(ص) آمدند و گفتند چنين كاری درست نيست و تنها همان الله را شفيع قرار دهيد.
چون حتی زمانی که اورشلیم دولت مستقل داشت ،
کتیبه چندانی از آنها باقی نمانده ...
چند کتیبه ای هم که نام شاهان اورشلیم را نوشته اند
(در اين کتيبه از شاه افرائيم به عنوان «ييهو از خاندان همري» نام برده شده است.) (کتيبه منقوش شلمنصر سوم در موزه بريتانيا ) کتيبههاي آشوري در تمامي دوران سلطنت خاندان ييهو از دولت افرائيم به عنوان خراج گزار امپراتوري آشور ياد ميکند و نامي از دولت يهود و خاندان داوود در ميان نيست.
دولت آشور هم تعهدی نداشت ریز خدایان زیرمجموعه اش
را ثبت و ضبط نمایند ...
بعدها هم که زیرمجموعه بابل و بعد هخامنشیان شدند و باز
"زیرمجموعه " بودند ...
انتظار نوشتن و ثبت نام خدا برای چنین قوم کوچکی ، انتظار
بیهوده ایست ...
حال آنکه در همین آشور ، آسورامزداس را داشتیم که می گویند
همان اهورامزداست ...
اگر اورمزد را تجزیه کنیم و نمادهایش را تفکیک کنیم
به نکات خوبی می رسیم ...
که خود بخود از چندین الهه خاورمیانه ای تشکیل شده !!!
قوانین مردوک هم ثابت نبوده ، یعنی در طول تاریخ ، حمورابی
قوانینی وضع کرده ، (با کمک همین مردوک) بعد شاهان بعدی
قوانین دیگری وضع کردند (باز هم با نام همین مردوک)
بعد که رسید به کوروش دیگر در تحریف شده ترین حالتش قرار گرفت !!
كتاب ارميای نبی بتازگی نوشته شده است و ارزش تاريخی آن قابل اثبات نيست.
[=Times New Roman] اینجا که رسید شد بتازگی نوشته شده ؟ :Labkhand:
بتازگی نوشته شده یعنی همین دیروز نوشته شده ؟ پدرجان کل عهد عتیق ِ مکتوب توسط بخت النصر نابود شد و به مرور زمان گردآوری شد ، حتی همان قسمتهای مورد پسند شما از سلطان کیرش !
نقل قول:
[=times new roman]اگر آغاز جستار را دوباره ببينيد، منبع كتيبهای آوردهام كه مردوك را خدای آسمانها و زمين میداند. همچنين، از او بايد ترسيد همچنان كه الله دارای چنين ويژگيست. مهمتر از آن، مردوك خالق انسان است آنهم از گل رس! و دليل اين خلقت هم بندگی انسان است همچنان كه در قرآن نيز داريم.
پس ويژگيهای بين مردوك و الله فعلا چنينند:
1- خدای آسمانها و زمين 2- ترس از خدا 3- خالق انسان 4- اين خلقت انسان از گل رس است 4- دليل خلقت بندگيست
[=Times New Roman]با اجازه شما بنده چند تا الله دیگر از این بابل و خدایان بابلی پیدا کرده ام : کدخدای سین ؛ ویژگیها : 1- [=Times New Roman]lord of wisdom (الله نیز دانای کامل و علیم و بسیار دانا است)
2- father of the gods (در اینجا به مسیحیت نزدیک میشود)
3- chief of the gods (الله نیز اکبر است و از همه بزرگتر است)
4- creator of all things (الله نیز آفریننده آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست می باشد)
5- wisdom (الله نیز حکیم است)
6- شاه ِ خدایان آسمانها و زیرزمین (منشور نبونئید)
7- بدون سین هیچ کسی و هیچ شهر یا کشوری نمیتواند پایدار بماند. هیچکدام بر جای نمیمانند. (کتیبه نبونئید - همه چیز قائم به ذات الله است)
ضمناً مردوک پسر همین سین است
[=Times New Roman]یعنی بیشتر خالق آسمانها و زمین و زیرزمین است :Nishkhand:
[=Times New Roman]این لیست کتیبه ها و منشورهای آشوری و بابلی است (http://en.wikipedia.org/wiki/Babylonian_Chronicle) ؛ بفرمائید ببینیم این جناب تاریخ جامع ادیان شما [این یکی را میشود گفت بتازگی نوشته شده ! ] و خاک رس سندش کجاست .
نقل قول:
[=times new roman]بله، نويسندگان يونانی برای خدايان دروغين خويش يك خدا تعريف كرده بودند بنام زئوس. برای همين هرجايی كه خدای بزرگی میديدند گمان میكردند زئوس است! چه اهورامزدا در ايران و چه مردوك در بابل و چه خداوندی ديگر در جاهای ديگر را تنها با نام زئوس خطاب میكردند. آنان مانند ايرانيان سواد درست و حسابی كه نداشتند كه هر كسی را با نام خدای خودش صدا كنند!
[=Times New Roman]البته فراموش نکنید که کوروش هم جامعه یونان را از دید خودش تحلیل میکرد ، مثل همان جایی که به یونان خرده میگیرد که مردمش در جایی جمع میشوند و سر یکدیگر را کلاه میگذارند و هرودوت با نیشخند میگوید چون در سرتاسر پارس بازارچه وجود نداشت کوروش نمی دانست مردم در یونان چه کار میکنند !
phd خشیاریاشا خیلی سواد درست و حسابی داشت که رفت مردوک را ذوب کرد و چون نامش را بلد نبود به آن دیو میگفت !
چرا نوه کوروش -خشایار شاه نمیدانست نام خدای جدش (مردوک) چیست !
درود بر شما
1. خشایارشا نه تنها نوه کوروش نبود بلکه حتی از یک شاخه مستقیم خانوادگی نیز نبودند ؛ کوروش ، هخامنشی نبود ، داریوش هخامنشی بود و چون کودتا کرده بود و بردیا فرزند حقیقی کوروش را کشته بود ، خواست میان خودش که از طایفه هخامنش بود و طایفه کوروش ارتباط و پیوستگی برقرار کند آمد یک جد مشترک خیالی و موهومی به نام هخامنش در شجره نامه جعلی خود درست کرد و بدین ترتیب کوروش هم هخامنشی شد .
2. به نظر می رسد که در دربار هخامنشی پوست نبشته های سلطنتی که از آن به اسناد سلطنتی یاد می شود ، وجود داشته است . این پوست نبشته ها شامل قصص پهلوانی و رزمی بوده است ، عذرا و استر و دیودور سیسیلی از دفاتر سالنامه های پادشاهان یاد کرده اند ؛ ولی برخی قرائن حاکی از اینست که احتمالاً خلل یا تصرفی در این دفاتر وارد آمده مثلاً کوروش دستور بازسازی معبد اورشلیم را داده بود و داریوش از آن بی اطلاع بود ، ولی زمانیکه خاخام ها یک نسخه (یا المثنی) از دستور کوروش را یافتند فرمان به بازسازی آن داد . این نشان می دهد که حتی مهمترین دستورهای کوروش در مملکت داری به فراموشی سپرده شده ؛ دیگر اعتقادات مذهبی وی که جای خود دارد.
3. خشایارشا پس از ذوب کردن مردوک دیگر خودش را "پادشاه بابل" ننامید ؛ او "دیو" را در معنای منفی و مذموم بکار برده است .
1. خشایارشا نه تنها نوه کوروش نبود بلکه حتی از یک شاخه مستقیم خانوادگی نیز نبودند ؛ کوروش ، هخامنشی نبود ، داریوش هخامنشی بود و چون کودتا کرده بود و بردیا فرزند حقیقی کوروش را کشته بود ، خواست میان خودش که از طایفه هخامنش بود و طایفه کوروش ارتباط و پیوستگی برقرار کند آمد یک جد مشترک خیالی و موهومی به نام هخامنش در شجره نامه جعلی خود درست کرد و بدین ترتیب کوروش هم هخامنشی شد .
2. به نظر می رسد که در دربار هخامنشی پوست نبشته های سلطنتی که از آن به اسناد سلطنتی یاد می شود ، وجود داشته است . این پوست نبشته ها شامل قصص پهلوانی و رزمی بوده است ، عذرا و استر و دیودور سیسیلی از دفاتر سالنامه های پادشاهان یاد کرده اند ؛ ولی برخی قرائن حاکی از اینست که احتمالاً خلل یا تصرفی در این دفاتر وارد آمده مثلاً کوروش دستور بازسازی معبد اورشلیم را داده بود و داریوش از آن بی اطلاع بود ، ولی زمانیکه خاخام ها یک نسخه (یا المثنی) از دستور کوروش را یافتند فرمان به بازسازی آن داد . این نشان می دهد که حتی مهمترین دستورهای کوروش در مملکت داری به فراموشی سپرده شده ؛ دیگر اعتقادات مذهبی وی که جای خود دارد.
3. خشایارشا پس از ذوب کردن مردوک دیگر خودش را "پادشاه بابل" ننامید ؛ او "دیو" را در معنای منفی و مذموم بکار برده است .
[="Times New Roman"]
سلام علیکم و رحمه الله
استاد بزرگمهر با سپاس از مطالب بسیار جالبی که فرمودید
در مورد فراموشی فرمانها اشاره کردید ولی مردوک یک فرمان نبود که به فراموشی سپرده شود لطفا عنایت بفرمائید
فاصله مرگ کوروش که سرزمینهائی را با نام مردوک فتح کرده ( طبق همان گزارشهای گزنفون )
تا زمان تولد خشایار شاه 11 سال پس از مرگ کوروش بدنیا می آید و اتوسا دین مزدیسنائی داشته و با این تفاوتی دینی بین پدر و دختر نشان میدهد که خانواده سلطنتی هرچند فارغ از ادیان شایع بین مردم دین خود را انتخاب میکردند ولی برای دین اهمیت قائل بوده اند
مردوک در سرزمین بابل هم معبد داشته و طبعا تبلیغ دین هم میشده
این فراموشی ویا ندانستن با این فاصله کم زمانی کمی عجیب نیست ؟
استاد بزرگمهر با سپاس از مطالب بسیار جالبی که فرمودید
در مورد فراموشی فرمانها اشاره کردید ولی مردوک یک فرمان نبود که به فراموشی سپرده شود لطفا عنایت بفرمائید
فاصله مرگ کوروش که سرزمینهائی را با نام مردوک فتح کرده ( طبق همان گزارشهای گزنفون )
تا زمان تولد خشایار شاه 11 سال پس از مرگ کوروش بدنیا می آید و اتوسا دین مزدیسنائی داشته و با این تفاوتی دینی بین پدر و دختر نشان میدهد که خانواده سلطنتی هرچند فارغ از ادیان شایع بین مردم دین خود را انتخاب میکردند ولی برای دین اهمیت قائل بوده اند
مردوک در سرزمین بابل هم معبد داشته و طبعا تبلیغ دین هم میشده
این فراموشی ویا ندانستن با این فاصله کم زمانی کمی عجیب نیست ؟
موفق باشید
[=Times New Roman]با درود
سپاسگزارم ؛ نه تنها رویدادها و حوادث دهه های نخستین حکومت هخامنشیان بلکه سرتاسر این حکومت بقدری غیرشفاف و مبهم است که نمی توان از روی نزدیکی مرگ یک پادشاه به ولادت پادشاه چهارمش بررسی کنیم چرا پاره ای موارد مورد غفلت واقع شده است ؛ در نگر کلی "دیو" از هندواروپائی Theo می آید که تئوس/زئوس هم از همین واژه ساخته شده است ؛ ولی خشایارشا به جهت تحقیر و تخفیف خدایان خارجی آنان را "دیو" نامیده است ؛ بنحوی که مثلاً در کتیه موبد کردیر می خوانیم :
[=Times New Roman]«[=Times New Roman]در همه ایالات شاهنشاهی پرستش اورمزدا (اهورامزدا) فزونی گرفت و ایزدان ارتقا یافتند . و دین زردشتی و مغ ها در شاهنشاهی بسیار مورد احترام بودند و ایزدان "آب" و "آتش" و "جانوران اهلی" در شاهنشاهی بسیار آسوده و خوشحال بودند ولی به اهریمن و دیوان (ادیان دیگر؟) گزند شدیدی رسید و کیش [دروغین] اهریمنی و دیوان از مملکت محو شدند و اعتبار خود را از دست دادند ، و یهودیان ، بودایی ها ، هندوها ، نصرانیان (Nazarenes) ، مسیحیان ، صابئین (مغتسله) و مانویان در کشور سرکوب شدند و بتان آنها نابود گشت و لانه آنان تخریب شد و تبدیل به جایگاه ایزدان گردید»
[=Times New Roman] همانطور که مشخص است "دیو" همراه با "اهریمن" معرفی شده است ! ولی ایزدان جداگانه معرفی شده اند .
[=Times New Roman]خشایارشا در کتیبه دریاه وان دیوان را در میخی با daivâ
معرفی میکند ولی وی (و اردشیر) ایزدانی که بدان علاقه مند است و از آنان می خواهد تا شهریاری وی را بپایند را در عبارت vithibiš bagaibiš
که معنی with the gods of the ( royal) family می دهد معرفی میکنند.
این نشان می دهد که خشایارشا یا حقیقتاً نام مردوک را نمی دانسته یا به قصد تحقیر و توهین آنان را یکسره دیو نامیده است .
[=Times New Roman]راستی شما آئین مزدایی آتوسا را از کجا دانستید ؟
سپاسگزارم ؛ نه تنها رویدادها و حوادث دهه های نخستین حکومت هخامنشیان بلکه سرتاسر این حکومت بقدری غیرشفاف و مبهم است که نمی توان از روی نزدیکی مرگ یک پادشاه به ولادت پادشاه چهارمش بررسی کنیم چرا پاره ای موارد مورد غفلت واقع شده است ؛ در نگر کلی "دیو" از هندواروپائی Theo می آید که تئوس/زئوس هم از همین واژه ساخته شده است ؛ ولی خشایارشا به جهت تحقیر و تخفیف خدایان خارجی آنان را "دیو" نامیده است ؛ بنحوی که مثلاً در کتیه موبد کردیر می خوانیم :
[=Times New Roman]«[=Times New Roman]در همه ایالات شاهنشاهی پرستش اورمزدا (اهورامزدا) فزونی گرفت و ایزدان ارتقا یافتند . و دین زردشتی و مغ ها در شاهنشاهی بسیار مورد احترام بودند و ایزدان "آب" و "آتش" و "جانوران اهلی" در شاهنشاهی بسیار آسوده و خوشحال بودند ولی به اهریمن و دیوان (ادیان دیگر؟) گزند شدیدی رسید و کیش [دروغین] اهریمنی و دیوان از مملکت محو شدند و اعتبار خود را از دست دادند ، و یهودیان ، بودایی ها ، هندوها ، نصرانیان (Nazarenes) ، مسیحیان ، صابئین (مغتسله) و مانویان در کشور سرکوب شدند و بتان آنها نابود گشت و لانه آنان تخریب شد و تبدیل به جایگاه ایزدان گردید»
[=Times New Roman] همانطور که مشخص است "دیو" همراه با "اهریمن" معرفی شده است ! ولی ایزدان جداگانه معرفی شده اند .
[=Times New Roman]خشایارشا در کتیبه دریاه وان دیوان را در میخی با daivâ
معرفی میکند ولی وی (و اردشیر) ایزدانی که بدان علاقه مند است و از آنان می خواهد تا شهریاری وی را بپایند را در عبارت vithibiš bagaibiš
که معنی with the gods of the ( royal) family می دهد معرفی میکنند.
این نشان می دهد که خشایارشا یا حقیقتاً نام مردوک را نمی دانسته یا به قصد تحقیر و توهین آنان را یکسره دیو نامیده است .
[=Times New Roman]راستی شما آئین مزدایی آتوسا را از کجا دانستید ؟
[="Times New Roman"]سلام علیکم و رحمه الله
استاد بزرگوار حقیر جسارتا قبلا وب نوشته های ارزشمند شما را مطالعه ای (در حد درک ) داشتم و دیدگاه شما به تاریخ برایم بسیار جالب و شکفت انگیز بود.
دین آتوسا رو بر اساس ادعای نویسنده صفحه ویکی پدیای آتوسا نقل کردم و با توجه به مطالبی نظر ایشان را دور از ذهن ندیدم چراکه ازدواج نخست او ( با برادرش کمبوجیه) نیز بر اساس رای مغ ها بوده . ( سند و مطالب مرتبط)
همانطوریکه در مورد واژه دیو فرمودید مزدائی ها دشمنانشان را با واژه دیو پذیرائی و توصیف میکردند چنانکه مثلا دیوان مازندران شامل جنگجویانی بودند که مانع ورود ارتش آنها به مازندران میشدند و
واژه دیو گذشته از ریشه این واژه در دین مزدیسنا معنای خاص خودش را داشت که معادل آن برای ما شیطان است
کلمه شیطان را هم قبلا اقوام دیگر هزاران سال قبل از اسلام بکار میبردند در اسلام هم این واژه استفاده میشود برای توصیف موجودی که در برابر حق قرار میگیرد.
و بعید نیست خشایار از واژه دیو بر مبنای دین زرتشت استفاده میکرده.
در هر صورت این آشفته بازار و تضادهائی که اشاره فرمودید در زمان هخامنش ها قطعیت محضی را به ما ارائه نمیکند و
از طرفی برداشتهای جانبدارنه مورخین در نقل ماوقع نیز بر این کدورت می افزاید.
استاد بزرگوار حقیر جسارتا قبلا وب نوشته های ارزشمند شما را مطالعه ای (در حد درک ) داشتم و دیدگاه شما به تاریخ برایم بسیار جالب و شکفت انگیز بود.
دین آتوسا رو بر اساس ادعای نویسنده صفحه ویکی پدیای آتوسا نقل کردم و با توجه به مطالبی نظر ایشان را دور از ذهن ندیدم چراکه ازدواج نخست او ( با برادرش کمبوجیه) نیز بر اساس رای مغ ها بوده . ( سند و مطالب مرتبط)
همانطوریکه در مورد واژه دیو فرمودید مزدائی ها دشمنانشان را با واژه دیو پذیرائی و توصیف میکردند چنانکه مثلا دیوان مازندران شامل جنگجویانی بودند که مانع ورود ارتش آنها به مازندران میشدند و
واژه دیو گذشته از ریشه این واژه در دین مزدیسنا معنای خاص خودش را داشت که معادل آن برای ما شیطان است
کلمه شیطان را هم قبلا اقوام دیگر هزاران سال قبل از اسلام بکار میبردند در اسلام هم این واژه استفاده میشود برای توصیف موجودی که در برابر حق قرار میگیرد.
و بعید نیست خشایار از واژه دیو بر مبنای دین زرتشت استفاده میکرده.
در هر صورت این آشفته بازار و تضادهائی که اشاره فرمودید در زمان هخامنش ها قطعیت محضی را به ما ارائه نمیکند و
از طرفی برداشتهای جانبدارنه مورخین در نقل ماوقع نیز بر این کدورت می افزاید.
موفق و موید باشید
[=Times New Roman]
درود بر شما
محبت شما از سر بزرگواری خود است .
اگرچه مغان [ که مورخان یونانی درباره ایشان نوشته اند عموماً خوابگزار و پیشگو و مجری مراسم قربانی و آتش افروزی بودند ] در دربار هخامنشی کاملاً حاضر هستند ولیکن از این مطلب نمی توان اینرا دانست که آیا واقعاً کوروش و فرزندانش به ایشان اعتقادی از سر قلب داشته اند , هرودوت میگوید مغان در دربار مادیان تماماً حاضر و فغال بودند ؛ پس این احتمال وجود دارد که از آنجا کوروش با شورش بر مادها قدرت را بدست گرفته بود خواسته باشد از طریق مغان [که بالطبع نزد افکار عمومی مرجعیت و پسندیدگی داشتند] پایه های مشروعیت خویش را استوار ساخته باشد ؛ مغان در واقع "سرجهازی" حکومتها بودند تا جاییکه در نهایت به خود اجازه دادند "وندادید" را بسازند ؛ تحمل و سازش با مغان در دوره داریوش به پایان رسید ؛ زمانیکه داریوش دید دیگر از پارس تا مصر علیه او شوریده اند و مشروعیت و تداوم از طریق ایدئولوژیک پیشین ممکن نیست حتی حاضر شد دست به کشتار گسترده مغان بزند و حادثه Magophonia یا "مغ کشی" را آفرید ؛ این توضیحات مقدماتی زمانیکه با موضوع کمبوجی در هم می آمیزد به ما می باوراند که آئین مغان از سلاطین هخامنش بدور بوده است ؛ کمبوجیه با خواهرش بنام رکسانا [نامش را از تاریخ کتزیاس می دانیم] ازدواج می کند که بعدها در مصر یک لگدی جانانه به این خواهر که از خود کمبوجیه حامله بود می زند و رکسانا و فرزند درون شکمش با هم میمیرند ، با آتوسا هم ازدواح کرده بود که شاپور شهبازی اعتقاد دارد کمبوجیه عاشق وی شده بود و آتوسا به معنی "خوش اندام" ! بود. هرودوت میگوید از ترس خشم کمبوجیه یک قانونی درست کردند که با پادشاه اجازه می داد هرکاری دلش می خواست انجام دهد ! این نشان می دهد که هدف کمبوجیه برای استفاده از مغان تنها کسب مشروعیت بوده است ؛ اما یک نکته مهمتر اینکه هرودوت نمیگوید کمبوجی لزوماً برای این کار از مغان پاسخ خواست ؛ وی عبارت royal judges "قضات / مشاوران سلطنتی" را بکار برده است که استاد مازندرانی با رفرنس به لارنس نوشته اند که :
"داوران پارسی هیأت ثابتی شامل هفت نفر از برگزیدگان رسمی موروثی تمام عمر بودند"
در ادامه بحث دیوها که از سر مرحمت مطالب جالبی فرمودید هم بد نیست بگویم استاد هاشم رضی می نویسند :
«کمبوجیه بدان انگیزه در مصر به ویران ساختن معابد و پرستشگاهها پرداخت که تندیسه ها و شمایل خدایان مصری از حیوانات و تجسم جانورانی بود که در نظر وی نفرت انگیز بود»( "آیین مغان" ، هاشم رضی ؛ [=Times New Roman]برگه 155 [=Times New Roman])
نخير. شما تنها ترجمهء استاد بزرگوار عبدالمجيد ارفعی را آورديد كه بيش از 30 سال پيش كتيبه را ترجمه كردهاند و ترجمهای تازه هنوز ارائه ندادهاند تا نظريات جديدشان را بينيم. بنده از صميم دلم آرزو میكنم كه اين استاد به موزهء بريتانيا روند يا آنكه شرايطی پيش آيد كه بتوانند منشور كورش بزرگ را برای پژوهشی ديگر از نزديك بررسی كنند.
اما ترجمهای كه من آوردم كاملا تازه است و برپايهء آخرين نتايج تحقيقات كتيبهخوانی خوانده شده است. در همان موزه، منشور كورش بزرگ از سوی پروفسور اروينگ فينكل به انگليسی و از سوی استاد دكتر شاهرخ رزمجو به فارسی برگردانده شده است.
بنابراین استدلالتان که بر پایه همان ترجمه است را باید
از سر بگیرید ...
اگر در منبعی كه گذاشتم دقت كنيد، چندينبار واژهء fear بمعنی ترس برای مردوك آمده است. برای نمونه: In his mind, reverential fear of Marduk... came to an end در انديشهاش به ترس از مردوك ... پايان داد.
نقل قول:
اینکه مردوک و مردوخ یک بت پست و با خواسته های نفرت انگیز بوده
کتب عهد عتیق هم نظرند ، اتهام تحریف هم اینجا کاربرد ندارد
ما داريم از منابع دست اول سخن میگوييم. اگر شما حتی يك تكه پاره صفحهای از عهد عتيق يافتيد كه همزمان با كتيبههای بابلی بود، اشكالی ندارد بياوريد!! اصلا از آن زمان و زمان كورش بزرگ كه هيچ، حتی اگر اين ادعايتان را در اين منبع مورد علاقهتان(عهد عتيق) از آغاز دوران اسلامی(يعنی 1000 سال پس از منابع بنده) هم بياوريد قبول است!
نقل قول:
هر انسانی که ریش فرفری داشته باشد ، و با قیر برود خانه را آتش بزند که کوروش نیست !!!
تخيلات غير قابل اثبات يونانيان را باور نكنيد. باز آنكه گزنفون میگويد كورش به خانهء سست دشمنان اشاره میكند نه آنكه بخواهد آنها را آتش زند و اتفاقا اعتراف میكند كه هرگز از سوی كورش خانهای به آتش كشيده نشد. يونانيان كه منبع تخيلند، شما ديگر جعليات تفكر خويش را به پنبهدانهء آنها نياميزيد!
نقل قول:
در اين کتيبه از شاه افرائيم به عنوان «ييهو از خاندان همري» نام برده شده است.
يهوديان علاقهء زيادی دارند كه نامهای كهن را برای خويش مصادره كنند! مانند قبر دانيال نبی در شوش. اين در حاليست كه اصلا دانيال نبی شخصيت تاريخی ندارد كه بخواهد قبر هم داشته باشد. افرائيم و... نيز بهمچنين!
[=Times New Roman]ولی خشایارشا به جهت تحقیر و تخفیف خدایان خارجی آنان را "دیو" نامیده است ؛ بنحوی که مثلاً در کتیه موبد کردیر می خوانیم
خشايارشا مربوط به زمان هخامنشيان است و كرتير به زمان ساسانيان مرتبط است. تاريخها را بيشتر دقت كنيد. باز آنكه عمل يك نفر مانند كرتير را به همه تعميم ندهيد. بد نيست بدانيد كرتير ادعای معراج هم داشته است!
در بيشتر جاهاييكه نام ديو آمده است، مفهوم آن عدم بهداشت و نداشتن پاكيزگی است. ديوپرست يعنی كسی كه بهداشت را بخوبی رعايت نمیكند مانند بيشتر هنديان كه ديوپرست بودهاند. يا مانند فرانسويان كه خدايشان را بجای god ديو dieu میگفتهاند و میگويند. همان گونه كه میدانيم نسبت به پاكيزگی بسيار كم اهميت بودهاند و در كاخهايشان هم كسانی مسئول بيرون ريختن مدفوع اشراف بودهاند! شهرهای فرانسه بويژه پارس در اغلب كوچهها هنوز هم بوی ادرار میآيد! حتی كاخ ورسای فرانسه هم توالت نداشته است. اينجاست كه ياد ناصرالدين شاه قاجار میافتيم كه چرا با خودش دو آفتابه به اروپا برد و ما ايرانيان مدتها به اين كار میخنديديم! درحاليكه از واقعيتی شگفت پردهبرمیداشت....
پس مبارزه با ديوپرستی يعنی بهداشت همگانی!
نقل قول:
[=Times New Roman]خشایارشا در کتیبه دریاه وان دیوان را در میخی با [=Times New Roman]daivâ[=Times New Roman]معرفی میکند
[=Times New Roman]...
[=Times New Roman]در ادامه بحث دیوها :
[=Times New Roman]«کمبوجیه بدان انگیزه در مصر به ویران ساختن معابد و پرستشگاهها پرداخت که تندیسه ها و شمایل خدایان مصری از حیوانات و تجسم جانورانی بود که در نظر وی نفرت انگیز بود»»( "آیین مغان" ، هاشم رضی ؛ [=Times New Roman]برگه 155 [=Times New Roman])
[=Times New Roman]در كتيبهء درياچهء وان واژهای بنام ديو وجود ندارد. دربارهء كمبوجيه و نيز اين دروغ يونانيان، گفتار پسين را دنبال كنيد. حيف است شما كه به تاريخ علاقه داريد و وب سياه میكنيد، تا اين اندازه نسبت به منابع باستانی ضعف داشته باشيد. البته درست است كه خواندن منابع يونانی و غرق شدن در آنها انسان را از واقعيات دورمیكند و به اوهام و تخيلات میكشاند اما ما كه ايرانی هستيم دست كم بايد مراقب باشيم و تنها آن بخشهايی از گفتار نويسندگان يونانی را بپذيريم كه قابل اثبات باشد.
خشايارشا مربوط به زمان هخامنشيان است و كرتير به زمان ساسانيان مرتبط است. تاريخها را بيشتر دقت كنيد. باز آنكه عمل يك نفر مانند كرتير را به همه تعميم ندهيد. بد نيست بدانيد كرتير ادعای معراج هم داشته است!
جهانی بینی رسمی دربار از ابتدای داریوش که زردشتی مخلصی شد به بعد بجز در برخی ادوار اشکانی تماماً مبتنی بر آئین مزدائی زردشتی بوده است که برپایه آن دیوها ؛ خدایان دروغین و نفرت آنگیز بوده اند.
ضمناً بنده به نیکی می دانم که کرتیراکستازی و شیشه و "هوم" مصرف میکرذه و به معراج می رفته :Labkhand:
نقل قول:
در بيشتر جاهاييكه نام ديو آمده است، مفهوم آن عدم بهداشت و نداشتن پاكيزگی است. ديوپرست يعنی كسی كه بهداشت را بخوبی رعايت نمیكند مانند بيشتر هنديان كه ديوپرست بودهاند. يا مانند فرانسويان كه خدايشان را بجای god ديو dieu میگفتهاند و میگويند. همان گونه كه میدانيم نسبت به پاكيزگی بسيار كم اهميت بودهاند و در كاخهايشان هم كسانی مسئول بيرون ريختن مدفوع اشراف بودهاند! شهرهای فرانسه بويژه پارس در اغلب كوچهها هنوز هم بوی ادرار میآيد! حتی كاخ ورسای فرانسه هم توالت نداشته است. اينجاست كه ياد ناصرالدين شاه قاجار میافتيم كه چرا با خودش دو آفتابه به اروپا برد و ما ايرانيان مدتها به اين كار میخنديديم! درحاليكه از واقعيتی شگفت پردهبرمیداشت....
پس مبارزه با ديوپرستی يعنی بهداشت همگانی!
[=Times New Roman]بنده این سخنان خنده دار شما را به حساب "دروغ آپریل" زودرس میگذارم !
[=Times New Roman]ارتباط "دیو" [ که در هندواروپائی از ریشه ایزد می آید و به عنوان "خدایان دروغین" و نفرت انگیز مطرح میشده ] با "عدم نظافت " در پاریس آنهم با این جمله که خیابان های پاریس بوی ادرار میداده است (:Labkhand: [=Times New Roman]:Labkhand:) تنها از دانشمندانی چون شمایان ساخته است .
پاکیزگی فقط آفتابه نیست جناب !
خب پس بفرمائید ببینیم یونانیان خدایان را theos می نامیدند که از همین دیو می آید هم لابد بهداشت را رعایت نمی کردند ؛ آنهم یونانی که در شهر کرت از 3000 سال پیش ؛ سیستم فاضلاب و دفع ضایعات پیشرفته داشته است !
حالا که به " آفتابه لگن " ([=Times New Roman][=Times New Roman]:Labkhand:) تان می نازید بد نیست بدانید در یونان و در شهر کرت سیستم سیفون معکوس وجود داشته است و با این مهندسی مانع بازگشت گازهای بدبو به مکانهای بهداشتی می شدند ! [=Times New Roman]
خود سیفون هم بر[=Times New Roman]پایه شواهد[=Times New Roman] موجود در قرن 3پیش از میلاد در شهر پرگامون توسط مهندسین یونانی مورد استفاده بود[=Times New Roman]ه است :
[=Times New Roman]هیچ کجای ارو[=Times New Roman]پا آفتابه لگن [=Times New Roman]پارسی نداشت ؛ پس چرا آنها به خدایشان دیو نمی گفتند ؟
یعنی چه دیوپرست یعنی کسی که بهداشت را رعایت نمی کند ؟! یعنی فرانسویان به خودشان کثیف میگفتند ؟!
نقل قول:
[=Times New Roman]در كتيبهء درياچهء وان واژهای بنام ديو وجود ندارد.
[=Times New Roman]
خطای نگارشی بود که مسئله دوم یعنی ایزدان به دیوها پیوند خورد
؛ در کتیبه دیوان [=Times New Roman]daivâ بکار رفته است . http://www.iranatlas.info/parseh/pe_xph.htm [=Times New Roman] [=Times New Roman]daivadâna[=Times New Roman] dahyâva dahyâvam [=Times New Roman]daivâ
نقل قول:
[=Times New Roman] دربارهء كمبوجيه و نيز اين دروغ يونانيان، گفتار پسين را دنبال كنيد. حيف است شما كه به تاريخ علاقه داريد و وب سياه میكنيد، تا اين اندازه نسبت به منابع باستانی ضعف داشته باشيد. البته درست است كه خواندن منابع يونانی و غرق شدن در آنها انسان را از واقعيات دورمیكند و به اوهام و تخيلات میكشاند اما ما كه ايرانی هستيم دست كم بايد مراقب باشيم و تنها آن بخشهايی از گفتار نويسندگان يونانی را بپذيريم كه قابل اثبات باشد.
از اینکه به فکر بنده هستید سپاسگزارم ولی مطمئناً بنده که تمامی الواح مربوط به آپیس را برای نوآموزان تاریخ چون شما آورده ام (http://organon.blogfa.com/post-87.aspx) نمی توانم نسبت بدین مسئله ساده بی اطلاع باشم ؛
و اینرا نیز می دانم که به صرف تشکیک در یک مسئله نمی توان تمامی موارد را رد کرد. برای مثال به صرف اینکه در گزارش داریوش در بیستون مبنی بر توطئه گئوماتای دروغین می توان تردید کرد و آنرا دروغ انگاشت ؛ نمی توان در باقی موارد که وی از بکش بکش هایش میگوید نیز تردید روا داشت !
آئین مزدائی زردشتی بوده است که برپایه آن دیوها ؛ خدایان دروغین و نفرت آنگیز بوده اند.
نويسندگان غربی برپايهء انديشهء هلنيسم و يونانی اصيل به خدايان دروغينی باور داشتند كه اين خدايان نفرتانگير، زن يكديگر را میدزديدند و كارهايی میكردند كه همان انديشههای زشت را درپیداشت. آنان بر همين پايه به ايران مینگريستند و گمان میكردند كه در ايران هم خدايان وجود دارد! درحالی كه هرگز در ايران خدايان نداشتهايم.
نقل قول:
ضمناً بنده به نیکی می دانم که کرتیراکستازی و شیشه و "هوم" مصرف میکرذه و به معراج می رفته :Labkhand:
با مسخرگی و لودگی كاری از پيش نمیبريد و اگر ادامه يابد ناچار میگردم در آينده بگونهای ديگر پاسخ دهم.
نقل قول:
[=Times New Roman]بنده این سخنان خنده دار شما را به حساب "دروغ آپریل" زودرس میگذارم !
[=Times New Roman]ايرانيان دروغ نمیگفتهاند كه بخواهند يك روز را هم برايش جشن بگيرند اين مختص فرهنگ اصيل غربی برگرفته از انديشهء يونانيان اصيل است! [=Times New Roman]
نقل قول:
"دیو" که در هندواروپائی از ریشه ایزد می آید
[=Times New Roman]دروغ نگوييد! [=Times New Roman]هنگامی كه كوچكترين آگاهی از زبانهای باستانی نداريد افاضه نفرماييد.
نقل قول:
پاکیزگی فقط آفتابه نیست جناب !
آفتابه وسيلهای است كه نشان از پاكیزگی دارندگان آن دارد. چيزی كه در يونان شناخته نمیشد و جماعت غربيان هم تا همين يكی دو سدهء پيش نمیشناختند. باز آنكه آفتابه يك وسيلهء مهندسی شده است و هنوز هم جهانيان نتوانستهاند بهتر از آن چيزی درست كنند.
قوریهای شفاف و به اصطلاح شيشهای امروزی وارداتی، تنها يك لبهء خم شده دارند كه هموار چای از كنارهء آن شره میكند اما آفتابه نه! اين يعنی مهندسی مكانيك سيالات!
اگر پاكيزگی آفتابه نيست، لابد پاك كردن مدفوع با سنگ از سوی غربيان پاكيزگی بوده است؟ و حتما سالی يكی دو بار در رودخانه با لباس خود را شستن و كثافات را به پاييندست فرستادن پاكيزگی بوده است؟ يا شايد آن وسيله خاراندن و شپشكش كه از سوی دربار فرنگيها به ناصرالدين شاه داده شد و شاه قاجار با تعجب گفت ما كه شپش نداريم، فرهنگ زيبای غربي را نشان میدهد؟
نقل قول:
حالا که به " آفتابه لگن " ([=Times New Roman][=Times New Roman]:Labkhand:) تان می نازید بد نیست بدانید در یونان و در شهر کرت سیستم سیفون معکوس وجود داشته است و با این مهندسی مانع بازگشت گازهای بدبو به مکانهای بهداشتی می شدند !
پس برای همين بوده كه حتی در كاخ ورسای فرانسه هم توالت ساخته نشد! از بس كه سيفون معكوس يونان برعكس عمل میكرده و خدمتكاران اشراف در لگنها مدفوع را جمع میكردند و به خيابان كنار كاخ میريختند تا شايد مهندسی معكوس يونانيان باستان به كمكشان بيايد! در منبعی كه آورديد سيفون معكوس را اختراع ايرانيان در شهر سوختهء زابل میداند! من گمان میكردم دست كم زبان انگليسيتان خوب باشد...
نقل قول:
[=Times New Roman]هیچ کجای ارو[=Times New Roman]پا آفتابه لگن [=Times New Roman]پارسی نداشت ؛ پس چرا آنها به خدایشان دیو نمی گفتند ؟
باز هم خوب است كه خدايشان را پاكيزه انتخاب كردند. [=Times New Roman]
نقل قول:
یعنی چه دیوپرست یعنی کسی که بهداشت را رعایت نمی کند ؟! یعنی فرانسویان به خودشان کثیف میگفتند ؟!
[=Times New Roman]عرض كردم يكی از مفاهيم ديوپرستی عدم بهداشت بوده است. منظور اين نيست كه هر كسی ديوپرست بود به خودش كثيف بگويد؛ بلكه از ديد مزداپرستان، آنانی كه بهداشت خوبی نداشتند ديوپرست ناميده میشدند و هر دين و آئينی هم كه داشتند از ديد مزداپرستان ناشايست مینمود.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]البته ديوپرستان علاقهء زيادی به كشتار دامها داشتهاند و كمتر پيش میآمد كه به كشاورزی بپردازند. اتفاقا اين فرهنگ هنوز هم در اروپا جريان دارد، حتی برای كسانی كه خدايشان ديو نبود است! [=Times New Roman]ايرانيان میگفتند زمين را بايد آبادان كرد و دل مردمان را شاد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
نقل قول:
خطای نگارشی بود که مسئله دوم یعنی ایزدان به دیوها پیوند خورد [=Times New Roman]در کتیبه دیوان [=Times New Roman]daivâ بکار رفته است .
[=Times New Roman]تلاش كنيد ديگر از اين خطاها نداشته باشيد. اما مسئله اينجاست كه در اين كتيبه كجا خشايارشا مردوك را ديو ناميده است؟ تخيلات آتنیتان را درهمان يونان مصرف كنيد.
[=Times New Roman]
نقل قول:
[=Times New Roman]dahyâva [=Times New Roman]dahyâvam
شما كه زبانهای باستانی را نمیشناسيد چرا واژههای بیربط را قطار میكنيد؟
نقل قول:
به صرف تشکیک در یک مسئله نمی توان تمامی موارد را رد کرد.
مسئله صرفا تشكيك نيست، بلكه از اساس دروغ است. تنها راه كمكردن انگ تخيل از نويسندگان يونانی اين است كه نوشتهای همزمان با رخداد بيابيد.
نقل قول:
برای مثال به صرف اینکه در گزارش داریوش در بیستون مبنی بر توطئه گئوماتای دروغین می توان تردید کرد و آنرا دروغ انگاشت ؛ نمی توان در باقی موارد که وی از بکش بکش هایش میگوید نیز تردید روا داشت !
داريوش خودش برخورد خشنش را در كتيبهاش گفته است و ارتباطی به موضوع كمبوجيه كه از نسل كورش بزرگ بود ندارد. شايد بتوان گفت تيرهء داريوش و فرزندانش از تيرهء كورش و كمبوجيه بخاطر محبوبيتی كه بين مردم داشتهاند زياد خوششان نمیآمد. همين كار باعث شد كه جو ضد پسرعمو در دربار داريوش شكل بگيرد و بعدها نويسندگان يونانی همينها را بدون بررسی نوشتهاند. اينگونه میتوان از بار گناهان آن نويسندگان كم كرد!!
سپاسگذارم از مطالب ارزشمند شما و استاد فريدون عزيز كه اميدوارم بحث را بدون تنش ادامه بدهند و استاد بزرگمهر عزيز هم ديدگاه قوميتي را در ديدگاه تاريخي خود كمتر در نظر بگيرند تا اعتبار مطالب علمي شان حفظ شود.
بله اصطلاح سرجهازي اي كه بكار برديد از بن كلام ويل دورانت نيز ميتوان استخراج كرد و البته از نوشته هايش موضوعاتي بغير از اين هم استخراج ميشود كه بعد از نقل سخن عرض ميكنم
پارسیھا زبان آریایي، و الفباي
سي و شش حرفي خود را از مردم ماد گرفتند، و ھمین مادھا سبب آن بودند كه پارسیھا، به جاي لوح
گلي، كاغذ پوستي و قلم براي نوشتن به كار بردندو به استعمال ستونھاي فراوان در ساختمان توجه
كردند. قانون اخلاقي پارسیھا – كه در زمان صلح صمیمانه به كشاورزي بپردازند، و در جنگ متھور
و بي باك باشند -، و نیز مذھب زردشتي ایشان و اعتقاد به اھورمزدا و اھریمن و سازمان پدرشاھي، یا
تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداري قوانین دیگر پارس – كه از شدت شباھت با قوانین
ماد سبب آن شده است كه در این آیة كتاب دانیال
ذكر آنھا با ھم بیاید - تا موافق شریعت مادیان و پارسیاني كه منسوخ نمي شود و..
پايان نقل / فصل 13 از كتاب دهم تاريخ ويل دورانت
خط - زبان- كتابت بر كاغذ پوستي قوانين اخلاقي و... همگي سرجهازي بودند و اساسا ديانت و فرهنگ در دو دوره ماد و پارس تغئيري نميكند.
به نقل ويل دورانت طغيان برديا (برادر كمبوجيه) كه روحاني مجوسي متعصبي هم بود به نيت تغئير مذهب زرتشتي به مجوسي صورت گرفت و بعد داريوش زرتشتي گري را احيائي ميكند و خودش را برگزيده و مورد تائيد اهورامزدا ميخواند و ميداند و..
(با توجه به
ديو خواندن ديگري كه بر اساس جمع نوشته هاي فريدون عزيز و شما بزرگوار دو معني سيرت ديو و صورت ديو از آن استخراج ميشود )
اساسا پذيرش هم زمان اهورامزدا و مردوك بعنوان خدا با وجود برائت متعصبانه زرتشتي و توصيفاتي كه از ديو در بين زرتشتيان وجود دارد و تعصبي كه بر اين موضوع دارند باز هم موضوع عجيب ديگري است .
كه ان شاء الله با حضور شما بزرگواران اين مطلب نيز حل و بررسي گردد.[/]
سلام و عرض ادب
حوالت دادن ناپاکی به دیوان شاید برآمده از ایران باشد ولی مختص ایرانیان نیست.
فريدون;303578 نوشت:
در بيشتر جاهاييكه نام ديو آمده است، مفهوم آن عدم بهداشت و نداشتن پاكيزگی است. ديوپرست يعنی كسی كه بهداشت را بخوبی رعايت نمیكند
bozorgmehr;303831 نوشت:
هیچ کجای اروپا آفتابه لگن پارسی نداشت ؛ پس چرا آنها به خدایشان دیو نمی گفتند ؟ یعنی چه دیوپرست یعنی کسی که بهداشت را رعایت نمی کند ؟! یعنی فرانسویان به خودشان کثیف میگفتند ؟!
نقل قول:
به نقل از : آداب غذا خوررن
. دعائم الإسلام : پيامبر خدا به شستن چربىِ دستان پس از غذا امر كرد و فرمود :
«شيطان ، اين چربىِ باقىمانده را بو مىكشد» .
. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله : چربىِ غذا را از [دستان] كودكانتان بشوييد ؛ چرا كه شيطان ، اين
چربىِ باقىمانده را بو مىكشد و كودك در خواب از او مىترسد و دو فرشته كاتب
اعمال نيز آزار مىبينند .
. امام على عليهالسلام : شستن دستها پيش و پس از غذا ، موجب فزون شدن عمر است و سبب
زدودن چربى از جامههاست و ديده را نيز جلا مىدهد .
. امام على عليهالسلام : بركت غذا ، وضو ساختن (شستن دستها) پيش و پس از آن است . شيطان ، بسيار علاقهمند به چربىِ گوشت است . هرگاه كسى از شما به بستر مىرود ،
بايد كه بوى چربىِ گوشت را از دستان خويش بشويد .
نويسندگان غربی برپايهء انديشهء هلنيسم و يونانی اصيل به خدايان دروغينی باور داشتند كه اين خدايان نفرتانگير، زن يكديگر را میدزديدند و كارهايی میكردند كه همان انديشههای زشت را درپیداشت. آنان بر همين پايه به ايران مینگريستند و گمان میكردند كه در ايران هم خدايان وجود دارد! درحالی كه هرگز در ايران خدايان نداشتهايم.
[=Times New Roman]برادر فریدون !
گویا از پرستش ارت و آناهیتا و میترا و اومانوس به دستور پادشاهان ایران مانند خشایار و اردشیر اول و دوم و سوم بی اطلاع هستید.
و باز اصلاً به گوشتان نرسیده است مزخرفات خانواده اهورامزدا (!) را ؛
بایستی برایتان بگویم که "ازنیک کلبی" از مورخان بزرگ ارمنی که سده 5 میلادی می زیست می نویسد
«اما به شکلی که میگویند و زردشتیان باور دارند ، اهریمن عالی ترین راه آفرینش را دریافت ، میگویند وقتی که اهریمن مشاهده کرد که اورمزد آفریده های نیک را به وجود آورد ، اما روشنی را نتوانسته بود پدید آورد ، پس به اندیشه پرداخت و به دیوها گفت : اورمزد از آفرینش خویش سودی نمی برد ، این آفریده های نیک را پدید آورده ، اما آفرینش وی در تاریکی است و آفریده ها در تاریکی باید به سر ببرند ، چون او نمی تواند روشنائی را پدید آورد ؛ اگر [اورمزد] آگاهی داشت با مادر خود نزدیکی می کرد و از این نزدیکی خورشید متولد می شد و پسر او به شما می رفت ، سپس با خواهر خود نزدیکی میکرد و از آن ماه متولد می شد ، آنگاه اهریمن به دیوها سپارس/سفارش کرد که هیچ کس این راز را فاش نکند ، چون مهمی Mahmi دیو این را شنید با شتاب نزد اورمزد رفت و راز را برای وی آشکار کرد »
سپس می نویسد :
«هنگامی که پسر اورمزد در حال مرگ بود ، نطفه خود را در چشمه ای فرو ریخت که در پایان جهان از آن نطفه دوشیزه ای متولد میشود»
«[=Times New Roman]اهریمن ، اورمزد را به مهمانی و سور فراخواند ، اورمزد به سفره نشست اما از خوردن خوراک خودداری کرد و خواهان آن شد که فرزند اهریمن با فرزند او کشتی بگیرد ، در این مبارزه پسر اهریمن ، پسر اورمزد را شکست داده و مغلوب کرد ، چون در نتیجه پیکار اختلاف کردند بر آن شدند تا داوری برگزینند و نیافتند ، خورشید را آفریدند تا میان آنها قضاوت کند !»
نقل قول:
با مسخرگی و لودگی كاری از پيش نمیبريد و اگر ادامه يابد ناچار میگردم در آينده بگونهای ديگر پاسخ دهم.
[=Times New Roman]
برادر بنده چیزی را به سخره نگرفته ام ؛ ارداویراف تریاک و هروئین و حشیش و بنگ و می کشید و میخورد و به معراج رفت و کردیر/کرتیر نیز هوم که یک مستی آور سوزآور بود مصرف میکرد. اصلاً "بنگ گشتاسبی" معروف بوده و بنگی بوده که جناب زردشت که گویا دستش با کشتزارهای خشخاش افغانستان در یک کاسه بوده ، به جناب شاهنشاه گشتاسب می دهد و وی را هم به معراج می فرستند !
نقل قول:
[=Times New Roman]ايرانيان دروغ نمیگفتهاند كه بخواهند يك روز را هم برايش جشن بگيرند اين مختص فرهنگ اصيل غربی برگرفته از انديشهء يونانيان اصيل است!
[=Times New Roman]
اتفاقاً تا دلتان بخواهد پارسیان دروغگو بودند و هرودوت نیز ار قول داریوش میگوید که :
«دروغگوئی هر جا لازم باشد بایستی بکار برده شود ! »
[=Times New Roman]خود کوروش هم با یک نامه جعلی و دروغین از آستیاگ ، پارسیان ِ فقیر را به دور خود جمع کرد .
[=Times New Roman]
انوشیروان به مردم سلوکیه گفت تسلیم شوید کاری با شما ندارم ؛ بعد که این مردم ساده دل توسط اسقف هایشان با وی پیمان بستند و وی به شهر وارد شد ؛ انوشیروان عادل گفت کور خوانده اید و بعد یکدفعه آغاز به غارتشان کرد !
نقل قول:
[=Times New Roman]دروغ نگوييد! [=Times New Roman]هنگامی كه كوچكترين آگاهی از زبانهای باستانی نداريد افاضه نفرماييد.
[=Times New Roman]
مگر شما متخصص زبان باستانی هستید ؟
اگر هستید که هیچ !
ولی اگر نیستید این مطلب را بخوانید :
آفتابه وسيلهای است كه نشان از پاكیزگی دارندگان آن دارد. چيزی كه در يونان شناخته نمیشد و جماعت غربيان هم تا همين يكی دو سدهء پيش نمیشناختند.
نقل قول:
باز آنكه آفتابه يك وسيلهء مهندسی شده است
[=Times New Roman]اصولاً آفتاب[=Times New Roman]ه گل سرسبد و سمبل تمدن اصیل پارسی است .
[=Times New Roman]آفتابه فوق ییشرفته و تمام اتوماتیک هخامنشی :
نقل قول:
و هنوز هم جهانيان نتوانستهاند بهتر از آن چيزی درست كنند.
[=Times New Roman] مگر شما توالت فرنگی و شیلنگ ندارید و هنوز با آفتابه-لگن کار میکنید ؟!
نقل قول:
اگر پاكيزگی آفتابه نيست، لابد پاك كردن مدفوع با سنگ از سوی غربيان پاكيزگی بوده است؟ و حتما سالی يكی دو بار در رودخانه با لباس خود را شستن و كثافات را به پاييندست فرستادن پاكيزگی بوده است؟ يا شايد آن وسيله خاراندن و شپشكش كه از سوی دربار فرنگيها به ناصرالدين شاه داده شد و شاه قاجار با تعجب گفت ما كه شپش نداريم، فرهنگ زيبای غربي را نشان میدهد؟
[=Times New Roman]
بنده نمی دانم منبع این اطلاعات کذایی شما کجاست ولی تا جاییکه خاطرم هست از دستمال کاغذی و شیلنگ استفاده میشده نه سنگ !
ضمن اینکه فراموش نکنید میکروبهایی که با شستن مقعد با آفتابه به دست منتقل میشود با یک شستشوی معمولی حتی با صابون از بین نمی روند و بین ناخنها و در دست باقی می ماند و به راحتی می تواند به صورت و چشم و دهان وارد شود . الان که اروپائیها و آمریکائیها آفتابه ندارند همه شپشو و کثیف هستند ؟
نقل قول:
پس برای همين بوده كه حتی در كاخ ورسای فرانسه هم توالت ساخته نشد! از بس كه سيفون معكوس يونان برعكس عمل میكرده و خدمتكاران اشراف در لگنها مدفوع را جمع میكردند و به خيابان كنار كاخ میريختند تا شايد مهندسی معكوس يونانيان باستان به كمكشان بيايد!
[=Times New Roman]منبع و گزارش کامل این مطلب چیست .
نقل قول:
در منبعی كه آورديد سيفون معكوس را اختراع ايرانيان در شهر سوختهء زابل میداند! من گمان میكردم دست كم زبان انگليسيتان خوب باشد...
[=Times New Roman]
سخن بر سر اختراع نبود جناب ؛ بیان شده که از هزار سال پیش از میلاد در شهرهای یونان سیستم سیفون وجود داشته و در 3 قرن پیش از میلاد نیز این شواهدی از این سیستم وجود دارد و در قرون بعدی نیز مورخین اسکندریه درباره آن و محاسبه از طریق فرمولهای ریاضی رساله ها نوشته اند و این یک پیوستگی و وابستگی از هزاره نخست پیش از میلاد تا عصر میلاد را نشان می دهد ، ولی در شرق می دانیم که پس از شهر سوخته همه چیز به فراموشی سپرده شده است ؛ بجز برخی موارد مانند زنده به گور کردن انسانها !
نقل قول:
باز هم خوب است كه خدايشان را پاكيزه انتخاب كردند.
[=Times New Roman]بله و این [=Times New Roman]نشان می دهد که هیچ ربطی به عدم بهداشت نزد یونانیان که متمدن و دانشمندترین اقوام تاریخ هستند ندارد !
نقل قول:
[=Times New Roman]عرض كردم يكی از مفاهيم ديوپرستی عدم بهداشت بوده است. منظور اين نيست كه هر كسی ديوپرست بود به خودش كثيف بگويد؛ بلكه از ديد مزداپرستان، آنانی كه بهداشت خوبی نداشتند ديوپرست ناميده میشدند و هر دين و آئينی هم كه داشتند از ديد مزداپرستان ناشايست مینمود.
[=Times New Roman]خیر ؛ با مشاهده این لینک به طیف گسترده ای از مصادیق دیوان [=Times New Roman]برمیخوریم :
همچنین شستشو و غسل با شاش گاو که در ایران رواج داشته خودش از مصادیق عدم بهداشت است .
نقل قول:
[=Times New Roman]البته ديوپرستان علاقهء زيادی به كشتار دامها داشتهاند و كمتر پيش میآمد كه به كشاورزی بپردازند. اتفاقا اين فرهنگ هنوز هم در اروپا جريان دارد، حتی برای كسانی كه خدايشان ديو نبود است! [=Times New Roman]ايرانيان میگفتند زمين را بايد آبادان كرد و دل مردمان را شاد.
[=Times New Roman]برادر پارسیان خودشان دامدار بودند !
و بد نیست بدانید یونانیان بزرگترین و حرفه ای ترین کشاورزان تاریخ هستند و سیستم آبیاری در مزارع آتیکا (یونان مرکزی) بی نظیر بود .
آب و هوای معتدل اروپا بخصوص سواحل مدیترانه بهترین شرایط را هم برای کشاورزی و هم دامپروری دارد .
قبایلآفریقایی هم زمین را مادر گیتی می دانستند
و میگفتند آنرا نبایستی شخم زد ؛ گویا بیشتر از پارسیان می فهمیدند ! :Nishkhand:
نقل قول:
[=Times New Roman]تلاش كنيد ديگر از اين خطاها نداشته باشيد.
[=Times New Roman]
از این اشتباهات تایپی و فرمال در هر گفتگویی می تواند پیش بیآید ؛ مهم این هست که
مانند اشتباهات گسترده شما محتوایی نیستند .
نقل قول:
اما مسئله اينجاست كه در اين كتيبه كجا خشايارشا مردوك را ديو ناميده است؟ تخيلات آتنیتان را درهمان يونان مصرف كنيد.
[=Times New Roman]بت برجسته ای که خشایارشا با آن برخورد کردو هم هرودوت و هم آریانوس شرح آنرا نگاشته اند بت معروف "مردوک" بوده[=Times New Roman] و خشایارشا
[=Times New Roman]در کتیبه خود بایستی مسئله مهمی را خواسته باشد ذکر کند که قطع به یقین همین مردوک است. پس از شورش بابل خشایارشا دیگر خود را" شاه بابل" نخواند، و این مطابق است با لحن سانسورگرانه وی در کتیبه اش که می گوید : "یکی از این کشورها در شورش بود" در اینجا نیز وی حتی حاضر نیست نام این سرزمین را بگوید که بخوبی دلخوری و ناراحتی اش را از قیام مردم بابل می رساند.
نقل قول:
شما كه زبانهای باستانی را نمیشناسيد چرا واژههای بیربط را قطار میكنيد؟
[=Times New Roman]کتیبه دیوها را یکبار بخوانید .
نقل قول:
مسئله صرفا تشكيك نيست، بلكه از اساس دروغ است. تنها راه كمكردن انگ تخيل از نويسندگان يونانی اين است كه نوشتهای همزمان با رخداد بيابيد.
[=Times New Roman]از اساس دروغ خواندن تاریخ یونانیان به سبب هراس شما از مطالعه و روشنایی تاریخ است و برای همین میخواهید درخت را بن و ریشه قطع کنید تا خیال خود و همه را راحت کنید .
وحشیان لویزان برای اینکه به میوه های درخت برسند ، آنرا از ریشه قطع میکردند !
حالا ما نیز نبایستی به صرف وجود یکی دو مسئله مختصر مشکوک در تواریخ که هر نوشته مفصلی می تواند رخ بدهد تمام آنرا رها نمائیم ؛ بلکه به سادگی آنرا با نوشته دیگر مورخین می سنجیم و آنرا درست تلقی می نمائیم تا نقیضی برای آن یافت شود.
نقل قول:
داريوش خودش برخورد خشنش را در كتيبهاش گفته است
[=Times New Roman]آری سیاست "مشت آهنین" Iron fist policy داریوش با سیاست انگلیسی "چماق و هویج" [=Times New Roman]carrots and sticks[=Times New Roman] کوروش [ تعبیر پروفسور ویسهوفر[=Times New Roman]] در تضاد بود .
نقل قول:
شايد بتوان گفت تيرهء داريوش و فرزندانش از تيرهء كورش و كمبوجيه بخاطر محبوبيتی كه بين مردم داشتهاند زياد خوششان نمیآمد. همين كار باعث شد كه جو ضد پسرعمو در دربار داريوش شكل بگيرد و بعدها نويسندگان يونانی همينها را بدون بررسی نوشتهاند. اينگونه میتوان از بار گناهان آن نويسندگان كم كرد
[=Times New Roman][=Times New Roman]در همان شرح هرودوت میگوید که به نگر پارسیان کوروش پدر و داریوش تاجر و کمبوجیه مستبد [جالب است که برخی تارنماها و وبلاگهای پارسی نوشته اند : کمبوجیه آقا ! ] است و در اینجا دیگر سخن از کاهنان مصری یا گوینده ای یونانی نیست بلکه شرح حال تصور خود مردم ایران در مورد وی است و هرودوت در دربار نمی زیسته که تحت تأثیر ان قرار بگیرد . [=Times New Roman]ما بجای آنکه بار گناه را بر دوش داریوش یا نویسندگان یونانی بگذاریم ؛ بار گناه را برای روی داریوش و خود کمبوجیه می گذاریم ؛ از افلاطون کبیر که به کوروش خرده میگرفت در تربیت کمبوجیه کاستی کرده تا ژوزفوس که کمبوجیه را نفرت انگیز و شیطانی قلمداد میکرد و تا سخن هرودوت که میگوید ایرانیان او را مستبد می انگاشتند همگی از روی خلاء ساخته نشده اند ؛ فرزند ارشد کوروش قطعاً شریر و بد ذات بوده وگرنه در تمام عالم وصفش چنین نمی رفت[=Times New Roman] .
دوست گرامی
عزیزی سوالی پرسید و من هم پاسخ دادم، شاید نیازی به واکنش شما نبود
البته من آن بحث سابق و حذف پاسخهایمان توسط شما را به خاطر دارم!
[="blue"]حال قضاوت کنید چه کسی و انهم در چه سطحی تاپیک را به انحراف میکشد
لطفاً بیش از این تاپیک را به انحراف نکشید اگر میتوانید پاسخ سوره اخلاص رابدهید ؟[/]
[="darkgreen"]بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1)
بگو: حقيقت اين است كه خدا يكتاست. (1)
اللَّهُ الصَّمَدُ(2)
آن خدايى كه (از همه عالم) بى نياز (و همه عالم به او نيازمند) است. (2)
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ(3)
نه كسى فرزند اوست و نه او فرزند كسى است. (3)
وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ (4)
و نه هيچ كس مثل و مانند و همتاى اوست. (4) [/]
[="blue"]اینها بخشی از صفات الله سبحان است حال با استفاده از سایر اثار بابلی ثابت کنید مردوک دارای چنین صفاتی بوده است ؟[/]
جالب است که شخص 1 پاسخ شخص 2 را می دهد
3 و 4 شاکی می شوند!
[="blue"]انحراف را خودتان در تاپیک 29 شروع فرمودید حال که مچتان را گرفته ام هوچی گری میکنید اگر توان دارید پاسخ تاپیک 39 را بدهید و بیش از این عرض خود را نبرید [/]
شماری از مشخصات مردوک
لا تدْركه الْابْصار؟؟؟؟؟ Impossible to understand, too difficult to perceive .
Four were his eyes, four were his ears;
When his lips moved, fire blazed forth.
The four ears were enormous
And likewise the eyes; they perceived everything.
Highest among the gods, his form was outstanding.
His limbs were very long, his height (?) outstanding.68
------------
4- ....
5- خدا در روز قیامت رویت میشود .
صحيح البخاري - التوحيد - قول الله تعالى : وجوه يومئذ ناضرة إلي ربها ناظرة -رقم الحديث : ( 6886
همچنین
شهرستاني ميآورد:.... خداوند جسم دارد و گوشت و خون و اعضاء و جوارح او همچون دست و پا و سر و زبان و چشم و گوش ميباشد و ليكن جسم و گوشت و خون و... او همچون جسم و گوشت و خون ما نيست.(3) و در ادامه مينويسد: ..... پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: من خدا را ملاقات نموده و با او مصافحه نمودم و او دست خود را كتف من نهاد تا آنجا كه سردي آنگشتهاي او را احساس كردم.(4) اين تلقي شرك آلود همچنان بقاي خود را در اذهان عامه مسلمين حفظ كرده است و در اشكال گوناگون خود را نشان ميدهد. شايد شگفت انگيزترين موارد اين اوهام و اساطير اسرائيلي در داستان خلقت آدم و پيامبران و اولياء و اوصياء جاي گرفته باشد، و در تفسير و تأويل آيات قرآن، مخصوصاً آنجا كه زبان سمبليك بكار رفته و حقايقي در قالب داستان و ضرب المثل بيان شده است. زلزله نتيجه پائين آمدن خداوند به زمين است و جزر و مدها نتيجه شناي فرشتگان.(5)
براي آشنائي بيشتر اين گروه و عقايد آنها يك مورد از مطالبي را كه در اين باره ذكر ميكنند ميآوريم: گفته شده يك بار كه جناب احمد حنبل به حج رفته بود در عرفات شتر سواري ميكرد. در آنجا خدا را ديد كه حج ميگذارد، او را شناخت و به دنبال شتر خدا رفت. خداوند نيز شترش را تند به حركت درآورد كه احمد حنبل او را نبيند ولي احمد حنبل دم شتر خدا را گرفت و مقداري پشم آن را به چنگ آورد كه هنوز اين پشمها در دست حنبليان است.(6)
3. در اين رابطه رجوع شود به: ترجمه الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشراقي، چاپ چهارم، 1367 هـ ش، ص 165 و نيز ابي خلف اشعري قمي، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق،انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1361 هـ ش، ص 136 و نيز: شريف يحيي الامين، معجم الفرق الاسلاميه، دارالاضواء، چاپ اول 1406 هـ ق، ص 98 و 213 «حشويه و مجسمه».
4. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم (479 ـ 548 هـ)، الملل والنحل، دارالمعرفه بيروت، (1387 هـ ق، 1967 م ج 1،ص 105 و 106 و نيز ر. ك: مشكور، دكتر محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، چاپ دوم 1372 هـ ش، ص 390 (مجسمه).
5. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
6. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1310.
…
[="times new roman"]
سلام علیکم و رجمه الله
سپاس از همه بزرگواران بخاطر مطالبی که آورده اند
اما در مورد مطالب ذکر شده توسط جناب انوشیروان
آنچه که در صحیح بخاری درباره جسمانیت الله تبارک و تعالی آمده از دید غالب و اکثر علمای اهل سنت دارای تعبیر است
یعنی اگر مثلا از دست خدا صحبت شده کلامیون و غیر کلامیون اهل سنت آنرا تعبیر به قدرت و اراده الهی کرده اند.
در مورد الملل و النحل شهرستانی نقلی که آوردید [="red"]دم بریده است[/]. در الملل و النحل که یک کتاب فرقه شناسی از دید یک عالم کلامی است در نقل عقاید فرقه حشویه که فرقه ای شاذ بحساب می آیند جناب شهرستانی این مطالب را آورده
وأما [="red"]مشبهة الحشوية[/] فحكى الأشعري عن محمد بن عيسى أنه حكى عن مضر وكهمس وأحمد الهجيمي : أنهم أجازوا على ربهم الملامسة والمصافحة وأن المسلمين المخلصين يعانقونه في الدنيا والآخرة إذا بلغوا في الرياضة والاجتهاد إلى حد الإخلاص والاتحاد المحض
وحكى الكعبي عن بعضهم أنه كان يجوز الرؤية في دار الدنيا وأن يزوره ويزورهم
وحكى عن داود الخوارمي أنه قال : اعفوني عن الفرج واللحية واسألوني عما وراء ذلك
وقال : إن معبوده جسم ولحم ودم وله جوارح وأعضاء من يد ورجل ورأس ولسان وعينين وأذنين ومع ذلك جسم لا كالأجسام ولحم لا كاللحوم ودم لا كالدماء وكذلك سائر الصفات وهو لا يشبه شيئا من المخلوقات ولا يشبهه شيء ( رک الملل و النحل صفحه 100 دارالمعرفه )
اعتقاد به جسمانیت خدا در حقیقت اعتقاد به نقص خداوند متعال است.
چنانکه در نقلی که از مردوک آوردید
او چهار چشم دارد و بواسطه آن همه چیز را میبیند که اگر 40 چشم هم داشت این امر میسر نبوده
چراکه
مردوک از لحاظ جسمانی نیز باید مشخصاتی داشته باشد که همه جای عالم را ببیند تا بتواند از پس حکومت بر عالم بر بیاید.
اگر عالمی از علمای مسلمان معتقد به تجسد باشد از دین خارج میشود چراکه او مجبور خواهد شد بر دین دروغ ببندد
مثلا باید بگوید زمین مدور و گرد نیست تا خدایش بتواند همه جای زمین را ببیند یا خدایش را مدام از این سردنیا به آن سر ببرد تا بتواند حکم و مقدرش را اجرا نماید
خب مشخصا این مشخصات الله تبارک و تعالی در شریعت منزل نیست و این ها اکاذیب است که از دید اسلام مردود میباشد.[/]
یاحق
آن نقطه چین ها را برای این گذاشته بودم!
به هر حال عبارت آورده شده تفکر شماری از جمهور مسلمین است
اگر شما قائل به تعبیر نص صریح کتاب بخاری هستید
یک پیرو مردوک هم می آید همین را پیرامون خدایش و صفات آمده برای او می گوید!!!!
-----------
نظر شخصی من این است که احتمالا مردم آن عصر دینی تحریف شده در اختیار داشتند، در واقع چیزهایی از خصوصیات خداوند را می دانستند، بقیه اش را هم بافتند! تا کارشان پیش برود!
با سلام
متاسفانه گویا شما هیچگونه شناختی به ادیان و مذاهب ندارید
اگر قرار بود که کتاب بخاری درست باشد که خود وهابیون دست به تحریف ان نمیزدند !
در کتاب جناب بخاری از این اراجیف زیاد آمده !!میخواهید با این مطالب از مردوک بت ،چه بسازید ؟
پادشاهان کهن بابل نظیر حمورابی که 1300 سال
پیش از کوروش می زیسته نیز مردوک را می پرستیده :
[indent]منم حمورابی، شاه چهارگوشه جهان، شاه بابل، شاه توانا، کسی که قانون و عدالت را در زمین برقرار کرد، کسی که به مردم آسایش بخشید.
منم حمورابی، شاه بزرگ، من چوپان مردمی بودم که مردوک آنان را به من سپرده بود، من سرزمینهای آرام برای مردم فراهم ساختم، من بر مشکلات بزرگ پیروز شدم، من دشمن را ریشهکن کردم،
من جنگ را کنار نهادم،
من به همه سرزمینها آسایش ارمغان کردم،
من کاری کردم تا همه مردم در دوستی و صلح زندگی کنند،
من اجازه ندادم کسی مردم را آزار دهد و برنجاند و بترساند،
[/indent]ضمن اینکه مردوک (خدای) حمورابی بسیار متمدن تر و عادل تر و
راستگو تر از مردوک نبونید و کوروش و ... بوده !! (طبق متن فوق)
نبونید و کوروش هم خدایان دیگر نظیر "نبو" را پرستش می کردند،
در استوانه کوروش و استوانه نبونید می توانید مشاهده کنید ...
پس در شرک این دو شکی نیست ...
البته کوروش می گوید که نبونید اواخر به این خدایان(بت ها) کافر شده !!
سخن ما را باور نکنید ،
به سخن کوروش که ایمان دارید !!!
کوروش :
[INDENT]20. من، کورش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، ...
از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند...
[/INDENT]می خواهید از فردا رو به پرستشگاه مردوک در بابل نماز بخوانید !!
[INDENT]
[/INDENT]
می خواهند بگویند ، کوروش "الله " را می پرستیده !!
غافل از اینکه خود هخامنشیان دین و خدای هم را قبول نداشتند ...
کوروش یکی را می پرستیده ، بردیا دیگری ...
داریوش او را بد دین می دانسته و خدای کوروش را قبول نداشته !!
آشفته بازاری بود ...
حال دوستان می خواهند از این بین الله استخراج کنند !!!
"بت تر" از مردوک هم پیدا نکردند !!!
شیخنا
بحث ما در اینجا پیرامون کوروش نیست
پیرامون مردوک است!
شما اگر حرفی برای گفتن ندارید مجبور به اظهار نظر نیستید
می فرمایید مردوک و الله متفاوتند، خوب با دلیل اثبات بفرمایید
دوست گرانمایه
کتابی که شما آن را اراجیف می دانید مورد رجوع چهار پنجم جمهور مسلمین و از نظر آنان برترین کتاب پس از قران است
صفات الله در این کتاب اینگونه است. به نظر شباهت هایی با مردوخ دارد (خدای این کتاب!)
اینکه نیازمند سانسور شده، پیش میاید! همانگونه که موبدان متونشان را سانسور می فرمایند
اگر صادقانه نگاه کنید خصوصیات مردوک با چیزی که اکثریت مسلمین به عنوان الله می پندارند دارای شباهت های زیادی است. هرچند متن زیر تکراری است ولی ...
ابوهریره می گوید : عده ای از رسول خدا سوال نمودند: آیا خدا را در روز قیامت خواهیم دید؟ ایشان فرمود : آیا در دیدن ماه شب چهارده و نیز آفتاب که ابری در جلویش نیست تردید دارید؟ عرض کردند نه ایشان فرمودند : آری خدا را مانند آفتاب و ماه بدون تردید خواهید دید.(صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة، باب فضل السجود، ح 547)
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
(صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة ابواب المساجد، باب33 حک البزاق بالید من المسجد)
[=Book Antiqua]
( بخاری، ج5، کتاب فضائل صحابه، ح3578 و ج4 کتاب التفسیر ح 4707) [=Book Antiqua]خدا جـوانی بی ریش و کوسه است
[=Book Antiqua]ابن تیمیة می گوید : در حدیث صحیح مرفوع از قتاده از عکرمه از ابن عباس آمده است که او از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم نقل کرده که : پروردگارم را در هیئت جوان بی ریشی که موهایش پرپشت و مجعد بود دیدم !!
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]
(صحیح مسلم، ج2، ح758)
[=Book Antiqua]
خدایی که نیاز به خنده دارد؟
خدایی که نیاز به دست و پا و بقیه اعضا و جوارح دارد[=Book Antiqua]صورت بی مو دارد[=Book Antiqua]؟ خدایی که جسمیت دارد و دیده می شود؟
[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]«و لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ»(سوره انعام، آیه 103)
جناب انوشیروان این اسمان و ریسمان چیست که بهم میبافید پاسخ سوره اخلاص را بدهید اینکه که چه گفته فرع است در سوره اخلاص برخی از صفات خداوند به صراحت امده است
1 - او احد است یعنی یک است دو نیست اول است ازلی است حال بفرمایید اینها را مردوک چکونه داشته است . او که در میان سایر خدایان بعداً پدیدار گشته است
2 - او صمد است یعنی هرگز به هیچ چیز نیاز مند نیست بلکه همه به او نیاز مندند حال اگر کورش و دیگران به مردوک کمک نمیکردند که نابود میشد کما اینکه نهایتاً نابود شد .
3 - او هرگز زائیده نشده و هرگز هم نمیزاید حال انکه مردوک فرزند دیگری است
4 - هیچ کس را توان همتائی او نیست حال انکه مردوک همتایانی داشته و چون زئوس بر انان برتری یافته است
پس شما هم بر اين باوريد كه هيچگونه خدایی مانند الله در آنجا شناخته نمیشده است يا دست كم 1300 سال مردم بابل از وجود اديان الهی محروم بودهاند!
اينكه گفته میشود سورهء اخلاص بخاطر كامل شدن دين در زمان اسلام نازل شده است، درست است؟
مسلما کبار علمای اسلام!!!!!! به این مسائل توجه داشته اند و با توجه به سایر آیات، آن روایات را ردیف فرموده اند!!!
باید مشخصات طرفین مشخص شود تا امکان مقایسه فراهم شود!
مثلا
در مورد مردوک گفته شده
and likewise the eyes; they perceived everything.
در مورد خداوند هم
[=book antiqua] الم یعلم ان الله یری؟ سوره علق/آیه ی ۹۶
[=Book Antiqua] آیا او نمی داند که خداوند همه ی اعمالش را می بیند؟
[="times new roman"]
سلام علیکم و رحمه الله
[="red"]
بحث ما دراینجا درباره آنچه است که مورخین تشخیص داده اند بعنوان خدای بابل و ایران و کوروش معرفی کنند و امروز خیلی ها یا ناآگاهانه آنرا قبول دارند یا بنا بر نبود ماخذ دیگر مجبور به استناد به آن هستند.
یعنی مبنای بحث ما صرفا این کتب تاریخی است و نه حقایقی که قطعا در آن زمان روی داده است.
[/]یاحق
سلام
ببخشيد يه سئوال
دانشمندا ثابت كردن كه نور هم ماده هست
الله نور السماوات و الارض
سلام علیکم و رحمه الله
بیان تلبیس جهمیه ابن تیمیه را در جلد دوم اگر بررسی اعتقادی کنید بخصوص صفحات 24 الی 28 آن جای شکی باقی نمیگذارد که این شخص یک مجسم به تمام معنی است.
شرط ورود به اسلام را همه ما تقریبا میدانیم و ان ذکر شهادتین به زبان است . شهادت به یگانگی خداوند ( اشهد ان لا اله الا الله ) و شهادت بر نبی ای از طرف او یعنی نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
ولی کمتر به شرایط خروج از اسلام پرداخته شده چراکه اسلام دین عفو و رحمت و هدایت است.
اما در جاهائی لازم است این معنی تذکر داده شود که
هرگونه رفتار گفتار و پنداری که لازمه اش انکار شهادتی از شهادتین گردد یا منجر و منتج به آن شود شخ را از جمع مسلمین خارج می سازد.
یعنی اگر کسی آگاهانه و از روی عمد برای خدای متعال نقص قائل شود از دایره اسلام خارج میشود و البته راه توبه باز است .
و امثال
ابن تیمیه شامل این شرط میشود.
اما گاهی فردی در فهم دین دچار اشکال شده و و کسی نبوده که بتواند قانعش کند و قانع نشده
در مورد او نمیتوان حکم به کفر داد و از مستضعفین شناخته میشود و الحکم لله
ولی بی تردید عقایدش از دید شریعت الهی مردود است.
والله اعلم/
یاحق
سلام عليكم
در لا اله الا الله گفته نشده خداوند ماده نيست در قرآن هم كه انگار خدا ماديت داره:
الله نور السماوات و الارض
يد الله فوق ايديهم
تكليف چيست؟؟
خیر
چنین نگفتم ...
نوشته های الواح و کتیبه ها توسط شاهان صورت می گرفته ،
لزومی ندارد ، نوشته ی یک حاکم را مبنای دین و فرهنگ
یک منطقه به طور مطلق فرض کنیم ...
کتیبه ام الجمال 300 سال پیش از پیامبر توسط حاکمی
با واژه تهلیل ( لا اله الا الله) آغاز گشته ...
بحث نیست ، هدف است !!
جناب مترجم عزیز،
برای چسباندن الله و مردوک به هم ،
همینطور برای شبیه ساختن دو چهره نیازی نیست ،
هر دو چهره را آتش بزنید تا در اثر سوختگی شبیه هم شوند ...
-----------------
جعل و دستکاری در ترجمه
برای نزدیکتر شدن به آیات قرآن :
(منبع ترجمه صحیح : سایت آریابوم (ترجمه ارفعی))
بند 7 به طور کامل :
[INDENT]7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
[/INDENT]واژه "ترس" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
بند 17 به طور کامل:
[INDENT]17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کورش) سپرد
[/INDENT]واژه "هراس" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
بند 23 بطور کامل :
[INDENT]23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.
[/INDENT] واژه "ترسنده" که روی آن تاکید کردید کجاست ؟
اینجا که گل و بلیل است و ترسی در کار نیست !!!
این هم دروغ است :
در منشور نبونید می خوانیم :
[INDENT]ستون یکم، سطرهای ۱ تا ۷
من نَـبـونـیـد، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه جهان، شاه بـابِـل، شاه چهار گوشه جهان، متولی نیایشگاههای اِسَـگـیـلَـه (نیایشگاه مـردوک، خدای بزرگ بابلی) و اِزیـدَه (نیایشگاه نَـبـو، خدای نویسندگی و دبیری). ...
من با احترام به اِنـْلـیـل مـردوک، یکی از خدایان، گفتم: «آن نیایشگاه که ساختن آنرا به من فرمان میدهی، در محاصره مـادها است و آنان بسیار نیرومند هستند»....
چنین بود سخن مردوک، سرور بزرگ و سـیـن، تابناک پر فروغی از سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی که فرمانش باطلشدنی نیست.
[/INDENT]
[=arial]« مردوک همان بعل در قرآن است »
[=Traditional Arabic]أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿ [=traditional arabic]۱۲۵ [=traditional arabic]﴾
آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را وامىگذاريد ( ۱۲۵)
[INDENT]“بنی اسرائیل نمیدانست که من به او ذرت دادم، و شراب، و روغن، که آنها را نثار بعل کرد؟”- کتاب هوشع نبی ۸ : ۲
“باز هم به بنیاسرائیل میگویم: هر کس، چه بنی اسرائیل، چه دیگران، که تخمش (فرزندش) را به مولوخ دهد، همانا مجازات او مرگ است و من رویم را از او خواهم گرداند.”- سفر لاویان ۵-۲ : ۲۰
آنها بر تمامی فرامین خداوند پشت کردند و دو گوساله از فلز ساختند. ستونی (ابلیسک) ملعون ساختند و به پرستش بعل و شیاطین مشغول شدند. آنها حتی دختران و پسران خود را در آتش قربانی کردند. آنها با پیشگویان و فالگیران به مذاکره مشغول شدند و از سحر و جادو استفاده کردند و خود را به شیطان فروختند. خدا را خشمگین کردند و خدا در خشمش آنها را از خود دور کرد. تنها طایفه یهودا در زمین باقی ماند. اما حتی مردم یهودا نیز از اطاعت فرامین خداوند سرباز زدند. آنها همان راههای شیطانی را که بنیاسرائیل رفته بود ادامه دادند. پس خداوند تمام بنیاسرائیل را پس زد. آنها را مجازات کرد و دادشان به دشمنان و حملهوران تا اینکه نابود شدند.- کتاب دوم پادشاهان 20-16 : 17
[=TimesNewRoman][=TimesNewRoman]ای یهودا ، شماره خدایان تو بقدر شهرهای تو می باشد و برحسب شماره کوچه ها ی اورشلیم مذبح رسوایی بر پا داشتید ، یعنی مذبح ها به جهت بخور سوازنیدن برای بعل. ارمیا ۱۱/۱۳
[/INDENT] بعل، یا مولوخ، که به نصّ ادیان ابراهیمی همان شیطان بوده، و پرستش وی تحت نامها و القاب و اشکال و الوان متفاوت در سرتاسر زمین صورت میگرفته، انسان یا ... قربانی میکردند.
کلمه و صفت آدمخواری در زبان انگلیسی، “کانیبال”، به معنی خوردنده گوشت انسان، ریشه در این سنت و نام “کاهنین بعل” دارد:
کاهن- بعل = کاهنبل = کانبل = کانیبل. Cahn-Bal > CanniBal
هرودوت در مورد ساختمان و دیوارهای شهر بابل توضیح می دهد و سپس می نویسد : "...بر فراز بلندترین برج ,معبد بزرگی جای دارد و داخل معبد تختی با ابعاد غیر عادی قرار دارد با تزئینات فراوان و یک میز طلایی در کنارش...".
نام این برج " ژوپیتر بلوس " است که به احتمال زیاد اشاره به نام "بل" یا " بعل" خدای مردم آکاد دارد که با تلفظ رومی توسط هرودوت نوشته شده است. بعل در بابل با نام " مردوک" نیز شناخته شده بوده ( البته به اشتباه چرا که بعل پدر مردوک بوده ولی از روی احترام و ترس فراوان برای مردوک نام بعل را به مردوک تغییر داده بودند) و مردوک در بابل صاحب برج و زیگورات عظیمی به نام اته مه نانکی Etemenanki بوده است
کوروش:
[INDENT]22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛
22- از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که پیروزمندانه وارد بابل شدم؛
http://ghiasabadi.com/manshur-02.html
[/INDENT]
دوست بزرگوار
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید
چرا بر من دروغ می بندی؟
نقل قولی که به من نسبت داده ای از دیگری است!
متن اصلی این است:Narahat az:
http://www.askdin.com/post301402-21.html[/INDENT]
چرا خود را به کوچه علی چپ میزنید اینها عین قران کریم و کلام خداست اینها چهار اصل است بنده بر اساس صریح سوره مبارکه اخلاص میگویم الله ازلی و ابدی است الله بی نیاز است الله نه زاده شده و نه میزاید و هیچکس را نمیتوان با الله مقایسه نمود یعنی الله مافوق ماده است انوقت جنابعالی میفرمایید مردوک هم مانند الله همه را میبیند واقعاً این گونه بی منطقی و سفسطه گری جای تاسف دارد !
عجیب است
مگر شما نمی فرمایید تورات تحریف شده است؟ چرا بدان استناد می کنید؟
اما پیرامون مردوک و مولوخ و بعل
بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین میانرودان(بین النهرین)، آنرا میپرستیدند. به ویژه کنعانیان که او را خدای «باروری» و «حاصلخیزی» و از مهمترین خدایان پرستشگاه میدانستند. گرچه واژه بعل که یک اسم عام سامی به معنای «مالک» یا «سرور» است، میتوانست به هر خدا یا انسان صاحبمقام و یا مخلوقی نسبت داده شود، لیکن این بیثباتی در بهکار بردن واژه بعل، مانع اطلاق آن به خدایی با صفات متمایز نمیشد. بعل، فینفسه در مقام خداوندِ باروری گماشته شده بود و در آن حیطه، «شاهزاده، ارباب زمین» خوانده میشد. او را همچنین خدای باران و شبنم خطاب میکردند، دو قالبی از رطوبت که برای باروری و حاصلخیزی خاک سرزمین کنعان، لازم و حیاتی بود. در زبان اوگاریتی و در کتاب عهد عتیق عبری، بعل (בעל) که خدای طوفان لقب گرفته، بر ابرها سوار است.[۱] همچنین در قرآن و در آیهای دیگر از عهد عتیق، بعل به عنوان خدای کاذب یاد شده است.[۲][۳]
بعل یکی از سه خدای بزرگ که مورد پرستش همۀ سومریان بود، خدای زمین که صورت اکدی بَعل سامیهای عربی است. دو خدای دیگر آنو و اآ به ترتیب آقای آسمان و صاحب درۀ عمیق هستند.
مجسمه مفرغی بعل
مولوخ (از ریشه عبری:מלך ملک به معنای پادشاه) که مولچ، مولخ، مُلُخ، مولوک، مولک، مولاک نیز نامیده میشود نام یکی از خدایان قدیم عمونیان است. مولوخ در کنعان، فنیقیه، شمال آفریقا و شام پرستش میشد. به عنوان خدای فنیقی ها و کنعانیها، پرستش مولوخ همراه با نوع خاصی از قربانی کردن کودکان توسط والدین آنها بود. داستان مولوخ در کتاب تثنیه و کتاب لاویان به عنوان نوعی از بت پرستی ذکر شده است (لاویان ۱۸:۲۱ "و تو نباید اجازه دهی هیچیک از فرزندانت از درون آتش مولوخ عبور کنند."). در عهد عتیق جهنا ( که واژه جهنم نیز از آن گرفته شده است) منطقه ای در خارج اورشلیم بود که کودکان برای بعل و سایر خدایان کنعانی نظیر مولوخ توسط آتش قربانی میشدند. از این رو خدا در عهد عتیق این منطقه را به عنوان سمبلی از پلیدی و آتش جهنم مثال میزند.
مولوخ
مردوک هم که پیش از این معرفی شد
-------------------
اما حال که ارجاع به کتب یهود از نظر شما اشکالی ندارد
در این باره در باب نخست سِفر عزرا در کتاب تورات (عهد عتیق) آمده است: «در سال اول سلطنت کورش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را که به زبان ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. خداوند کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی صادر کند و بنویسد: کورش پادشاه فارس چنین میفرماید که خداوند، خدای آسمانها مرا امر فرموده است که خانهای برای او در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس تمامی کسانی که در کشور من هستند، هر کدام که بخواهند، میتوانند به یاری خدا به اورشلیم بروند و خانه خداوند را بنا نمایند.
البته شاید اینها مربوط به موضوع تاپیک نباشد ولی چون سئوال فرمودید ناچاراً پاسخ مختصری عرض میشود
اولاً قرار نیست در لااله الاالله همه قران به وضوح وجود داشته باشد .
ثانیاً قرار نیست هر نوری نور فیزیکی باشد به ایه زیر توجه فرمایید ایا میتوانید بکویید نور در این ایه معنی فیزیکی میدهد
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«البقره/257»
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
یا در این ایه ید معنی دست فیزیکی میدهد
فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَینَ یدَیهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ«البقرة/66»
ما این کیفر را درس عبرتی برای مردم آن زمان و نسلهای بعد از آنان، و پند و اندرزی برای پرهیزکاران قرار دادیم.
[="times new roman"]سلام علیکم جمیعا و رحمه الله
نشد . تا به الان یک مشترک بین مردوک و خدای متعال معرفی نشده و جناب انوشیروان هم بحث تکامل خدایان را مطرح کرده اند که نیاز به اثبات دارد/[/]
جناب بهلول درست اشاره کردند. بحث تجسیم از دیدگاه اسلام رو در تاپیکی مجزا مطرح کنید .
ولی آنچه که در این موضوع میگنجد تا این حد است که
در توصیف و فهم حق تعالی انسان لازم دارد که مثالهائی برایش آورده شود.
لذا حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام از خداوند خواستند که صورتی از خدای متعال را برای ایشان توصیف کنند تا قوم شان بتوانند خدا را تصور نمایند.
و خداوند فرمود درخت زیتون را برایشان مثال بزن از جنس نور.
نور در شریعت بمعنای هدایت است و هرگز منظور نوری نیست که سرعتش 300000 کیلومتر (در ثانیه در خلاء ) است.
ید بمعنای اراده و قدرت الهی است.
مثال: ضرب المثل
دست بالای دست بسیار است به معنای دست ( عضوی از بدن ) نیست.
لذا یدالله فوق ایدیهم نیز به هم چنین.
امیدوارم اینها واضح شده باشند.
اما در مورد جسمانیت در تعریف جسم باید گفت آن شکلی از ماده یا مصنوعی از ماده است که دارای ابعاد است و محصور و محدود در زمان و مکان است
هر جسمی آسیب پذیر است و حاصل صنع شخص یا چیزی است که او را شکل داده.
نسبت این مشخصات به خدای سبحان تک به تک کفر محض است.
یاحق
[=Times New Roman]از کتاب ارمیای نبی می توان دانست که نظر خداوند [یا آنهایی که به نام خدا کتاب مقدس را مکتوب کردند ! ] نسبت به مردوک نظر منفی دارد :
[=Times New Roman]Prophecy against Babylon
[=Times New Roman]The word which the Lord spoke concerning Babylon, the land of the Chaldeans, through Jeremiah the prophet:
Proclaim it and lift up a standard.
Do not conceal it but say,
‘Babylon has been captured,
Bel has been put to shame, [a]Marduk has been [b]shattered;
Her images have been put to shame, her idols have been shattered.’
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]http://www.biblegateway.com/passage/?search=Jeremiah+50&version=NASB
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
" نبوت علیه بابل " :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]پیلم خداوند به بابل (سرزمین کلدانیان : کاهنان) از طریق پیامبرش ارمیا :
[=Times New Roman]ای ارمیا آنرا اعلان کن و این اعلامیه را به اهتزاز دربیاور و بلند آوازه ساز :
[=Times New Roman]بابل تصرف شده است ؛
[=Times New Roman][خدایان ِ شما] بل [بعل] به شرم درآمده است و [بت] مردوک شکسته شده . تندیس های ایشان به شرم گراییده و بتهایشان شکسته گشته .
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اعراب در دوران جاهلیت (age of ignorance) میگفتند :
[=Times New Roman]
«این که ما بتها را می پرستیم به خاطر این است که اینها ما را به خدای واقعی نزدیک می کنند» [الاصنام - کلبی: 23 به نقل از تاریخ اسلام دکتر عبد الحسین زرین کوب : 18- و تاریخ یعقوبی ج 1 : 295]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در واقع ارتباطی میان مردوک که خدای خورشید بود با الله که خدای آفریننده بود وجود ندارد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]واژه مردوک از AMAR+UTU می آید که معنی the calf of Utu یا the young bull of the Sun
[=Times New Roman]"گوساله خورشید" یا گوساله خدای خورشید می دهد
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]در اینصورت مردوک تا حدودی به گوساله آپیس مصری [که بین شاخهایش صفحات خورشید بود] تقریب پیدا میکند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]شادروان استاد وحید مازندرانی در حاشیه کتاب تواریخ هرودوت نوشته اند :
[=Times New Roman]« "افرودیتا اورانیا" Aprodite Urania که در یونانی به معنی رب النوع جمال است در زبان آشوری مولیتا و همان آلات عربی است ، پارسیان آنرا مهر یا میترا می خوانند» (برگه 111)
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اگر منظور آلّات همان اللت/اللة ( ) باشد دراینصورت هرودوت می نویسد :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]«ایرانیان بعدها پرستش اورانیا و افرودیتا را از آشوریها و اعراب آموخته اند»
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]و مینویسد :
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]«اعراب آنرا Alitta می نامند»
[=Times New Roman]یعنی هرودوت بنحوی میخواهد میگوید اعراب و آشوریها پرستش اللة را از یونانیان آموخته اند ؛ ولی چون او گرایشات دینی خودش را مبدأ و مدنظر قرار داده این نظرش نمی تواند نافذ باشد ؛ در واقع او برای اشاره به یک شی ء خارجی واحد از نامی که برای خودش آشنا و معتبر است استفاده میکند و برای دیگر اقوام از آن سود میجوید ؛ شاهدی بر این مدعای بنده هم اینست که هرودوت ، اهوره مزدا را "زئوس" می خواند.
[=Times New Roman]ولی این قسمت که میگوید پارسیان پرستش آفرودایت اورانیا را از اعراب آموخته اند یک گزارش تاریخی است و اشکال روش شناختی مذکور را در خود ندارد .
[=Times New Roman]ضمناً هرودوت نوشته ممکن است کوروش 14 نونهال لیدیایی را که بر تل هیزمی نهاده بود می خواسته قربانی کند که در اینصورت احتمالاً وی برای مولوک قربانی میکرده است.
بله نام خداهای مهم در كتيبهها میآمده است، مانند اهورامزدا. اما هيچگاه نام مثلا «يهوه» نيامده است!
اينكه گفته شده پيش از اسلام نيز تازيان (تازيان شمال بويژه شمال شرق عربستان كه به ايران نزديك بودند) الله را میشناختهاند برای همين است. مهمتر از آن، هيچگاه در قرآن كريم خداوند(الله) اثبات نمیشود زيرا كه در مردم پيش از قرآن هم او را میشناختند فقط مشكل اينجا بود كه تعدادی بت هم داشتند كه اتفاقا اين بتها را نيز برای نزديك شدن به الله نگهداری میكردند و از آنها هم شفاعت میخواستند. پيامبر اسلام(ص) آمدند و گفتند چنين كاری درست نيست و تنها همان الله را شفيع قرار دهيد.
كتاب ارميای نبی بتازگی نوشته شده است و ارزش تاريخی آن قابل اثبات نيست.
پس ويژگيهای بين مردوك و الله فعلا چنينند:
1- خدای آسمانها و زمين
2- ترس از خدا
3- خالق انسان
4- اين خلقت انسان از گل رس است
4- دليل خلقت بندگيست
بله، نويسندگان يونانی برای خدايان دروغين خويش يك خدا تعريف كرده بودند بنام زئوس. برای همين هرجايی كه خدای بزرگی میديدند گمان میكردند زئوس است! چه اهورامزدا در ايران و چه مردوك در بابل و چه خداوندی ديگر در جاهای ديگر را تنها با نام زئوس خطاب میكردند. آنان مانند ايرانيان سواد درست و حسابی كه نداشتند كه هر كسی را با نام خدای خودش صدا كنند!
این استدلالتان بسیار جالب بود جناب فریدون گرامی
:Gol:
خب مردوک را هم به همین منطق میتوان الله دانست والا نه در مشخصات نه در چگونگی خلقت انسان و نه جنس خلقت و نه حتی معنای خوف و یا ظاهر و جنس خدایی بنام ردوک و الله تبارک و تعالی هیچ تشابهی وجود ندارد.
یاحق
1- گفتیم که ترجمه ی شما جعلیست و اعتبار ندارد ،
بنابراین استدلالتان که بر پایه همان ترجمه است را باید
از سر بگیرید ...
2- خدای ترساننده ، در گذشته بوده و منحصر به مردوک نبوده ...
3- پرستش مردوک توسط کوروش "شرک محض" است و
به هر دین ابراهیمی اعتقاد داشته باشید ، کوروش با پرستش
همزمان مردوک و نبو مشرک به حساب می آید ...
4- اینکه مردوک و مردوخ یک بت پست و با خواسته های نفرت انگیز بوده
کتب عهد عتیق هم نظرند ، اتهام تحریف هم اینجا کاربرد ندارد ،
چون تواتر داندو متفق القول می گویند این بت است و ربطی به خدای
یکتا ندارد ...
هر انسانی که ریش فرفری داشته باشد ، و با
قیر برود خانه را آتش بزند که کوروش نیست !!!
چون حتی زمانی که اورشلیم دولت مستقل داشت ،
کتیبه چندانی از آنها باقی نمانده ...
چند کتیبه ای هم که نام شاهان اورشلیم را نوشته اند
(در اين کتيبه از شاه افرائيم به عنوان «ييهو از خاندان همري» نام برده شده است.)
(کتيبه منقوش شلمنصر سوم در موزه بريتانيا )
کتيبههاي آشوري در تمامي دوران سلطنت خاندان ييهو
از دولت افرائيم به عنوان خراج گزار امپراتوري آشور ياد ميکند
و نامي از دولت يهود و خاندان داوود در ميان نيست.
دولت آشور هم تعهدی نداشت ریز خدایان زیرمجموعه اش
را ثبت و ضبط نمایند ...
بعدها هم که زیرمجموعه بابل و بعد هخامنشیان شدند و باز
"زیرمجموعه " بودند ...
انتظار نوشتن و ثبت نام خدا برای چنین قوم کوچکی ، انتظار
بیهوده ایست ...
حال آنکه در همین آشور ، آسورامزداس را داشتیم که می گویند
همان اهورامزداست ...
اگر اورمزد را تجزیه کنیم و نمادهایش را تفکیک کنیم
به نکات خوبی می رسیم ...
که خود بخود از چندین الهه خاورمیانه ای تشکیل شده !!!
قوانین مردوک هم ثابت نبوده ، یعنی در طول تاریخ ، حمورابی
قوانینی وضع کرده ، (با کمک همین مردوک) بعد شاهان بعدی
قوانین دیگری وضع کردند (باز هم با نام همین مردوک)
بعد که رسید به کوروش دیگر در تحریف شده ترین حالتش قرار گرفت !!
اعتبار یک کتاب به خردپذیری آن است ،
نه پذیرش اکثریت ، اخوی !!!
علم تاریخ ندارید ، وقت دیگران را زایل نکنید ...
[=Times New Roman]
اینجا که رسید شد بتازگی نوشته شده ؟ :Labkhand: بتازگی نوشته شده یعنی همین دیروز نوشته شده ؟ پدرجان کل عهد عتیق ِ مکتوب توسط بخت النصر نابود شد و به مرور زمان گردآوری شد ، حتی همان قسمتهای مورد پسند شما از سلطان کیرش !
[=Times New Roman]با اجازه شما بنده چند تا الله دیگر از این بابل و خدایان بابلی پیدا کرده ام :
کدخدای سین ؛ ویژگیها :
1- [=Times New Roman]lord of wisdom (الله نیز دانای کامل و علیم و بسیار دانا است)
2- father of the gods (در اینجا به مسیحیت نزدیک میشود)
3- chief of the gods (الله نیز اکبر است و از همه بزرگتر است)
4- creator of all things (الله نیز آفریننده آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست می باشد)
5- wisdom (الله نیز حکیم است)
6- شاه ِ خدایان آسمانها و زیرزمین (منشور نبونئید)
7- بدون سین هیچ کسی و هیچ شهر یا کشوری نمیتواند پایدار بماند. هیچکدام بر جای نمیمانند. (کتیبه نبونئید - همه چیز قائم به ذات الله است)
ضمناً مردوک پسر همین سین است
[=Times New Roman]یعنی بیشتر خالق آسمانها و زمین و زیرزمین است :Nishkhand:
[=Times New Roman]این لیست کتیبه ها و منشورهای آشوری و بابلی است (http://en.wikipedia.org/wiki/Babylonian_Chronicle) ؛ بفرمائید ببینیم این جناب تاریخ جامع ادیان شما [این یکی را میشود گفت بتازگی نوشته شده ! ] و خاک رس سندش کجاست .
phd خشیاریاشا خیلی سواد درست و حسابی داشت که رفت مردوک را ذوب کرد و چون نامش را بلد نبود به آن دیو میگفت !
سلام علیکم و رحمه الله
یک سوالی دارم
چرا نوه کوروش -خشایار شاه نمیدانست نام خدای جدش (مردوک) چیست !
درود بر شما
1. خشایارشا نه تنها نوه کوروش نبود بلکه حتی از یک شاخه مستقیم خانوادگی نیز نبودند ؛ کوروش ، هخامنشی نبود ، داریوش هخامنشی بود و چون کودتا کرده بود و بردیا فرزند حقیقی کوروش را کشته بود ، خواست میان خودش که از طایفه هخامنش بود و طایفه کوروش ارتباط و پیوستگی برقرار کند آمد یک جد مشترک خیالی و موهومی به نام هخامنش در شجره نامه جعلی خود درست کرد و بدین ترتیب کوروش هم هخامنشی شد .
2. به نظر می رسد که در دربار هخامنشی پوست نبشته های سلطنتی که از آن به اسناد سلطنتی یاد می شود ، وجود داشته است . این پوست نبشته ها شامل قصص پهلوانی و رزمی بوده است ، عذرا و استر و دیودور سیسیلی از دفاتر سالنامه های پادشاهان یاد کرده اند ؛ ولی برخی قرائن حاکی از اینست که احتمالاً خلل یا تصرفی در این دفاتر وارد آمده مثلاً کوروش دستور بازسازی معبد اورشلیم را داده بود و داریوش از آن بی اطلاع بود ، ولی زمانیکه خاخام ها یک نسخه (یا المثنی) از دستور کوروش را یافتند فرمان به بازسازی آن داد . این نشان می دهد که حتی مهمترین دستورهای کوروش در مملکت داری به فراموشی سپرده شده ؛ دیگر اعتقادات مذهبی وی که جای خود دارد.
3. خشایارشا پس از ذوب کردن مردوک دیگر خودش را "پادشاه بابل" ننامید ؛ او "دیو" را در معنای منفی و مذموم بکار برده است .
مسائل اعتقادی سوره ی اخلاص در تمام ادیان ابراهیمی موجود هست
[="Times New Roman"]
سلام علیکم و رحمه الله
استاد بزرگمهر با سپاس از مطالب بسیار جالبی که فرمودید
در مورد فراموشی فرمانها اشاره کردید ولی مردوک یک فرمان نبود که به فراموشی سپرده شود لطفا عنایت بفرمائید
فاصله مرگ کوروش که سرزمینهائی را با نام مردوک فتح کرده ( طبق همان گزارشهای گزنفون )
تا زمان تولد خشایار شاه 11 سال پس از مرگ کوروش بدنیا می آید و اتوسا دین مزدیسنائی داشته و با این تفاوتی دینی بین پدر و دختر نشان میدهد که خانواده سلطنتی هرچند فارغ از ادیان شایع بین مردم دین خود را انتخاب میکردند ولی برای دین اهمیت قائل بوده اند
مردوک در سرزمین بابل هم معبد داشته و طبعا تبلیغ دین هم میشده
این فراموشی ویا ندانستن با این فاصله کم زمانی کمی عجیب نیست ؟
موفق باشید
[=Times New Roman]با درود
سپاسگزارم ؛ نه تنها رویدادها و حوادث دهه های نخستین حکومت هخامنشیان بلکه سرتاسر این حکومت بقدری غیرشفاف و مبهم است که نمی توان از روی نزدیکی مرگ یک پادشاه به ولادت پادشاه چهارمش بررسی کنیم چرا پاره ای موارد مورد غفلت واقع شده است ؛ در نگر کلی "دیو" از هندواروپائی Theo می آید که تئوس/زئوس هم از همین واژه ساخته شده است ؛ ولی خشایارشا به جهت تحقیر و تخفیف خدایان خارجی آنان را "دیو" نامیده است ؛ بنحوی که مثلاً در کتیه موبد کردیر می خوانیم :
[=Times New Roman]http://organon.blogfa.com/post-85.aspx
[=Times New Roman]
همانطور که مشخص است "دیو" همراه با "اهریمن" معرفی شده است !
ولی ایزدان جداگانه معرفی شده اند .
[=Times New Roman]خشایارشا در کتیبه دریاه وان دیوان را در میخی با
daivâ
معرفی میکند ولی وی (و اردشیر) ایزدانی که بدان علاقه مند است و از آنان می خواهد تا شهریاری وی را بپایند را در عبارت
vithibiš bagaibiš
که معنی
with the gods of the ( royal) family می دهد معرفی میکنند.
این نشان می دهد که خشایارشا یا حقیقتاً نام مردوک را نمی دانسته یا به قصد تحقیر و توهین آنان را یکسره دیو نامیده است .
[=Times New Roman]راستی شما آئین مزدایی آتوسا را از کجا دانستید ؟
[="Times New Roman"]سلام علیکم و رحمه الله
استاد بزرگوار حقیر جسارتا قبلا وب نوشته های ارزشمند شما را مطالعه ای (در حد درک ) داشتم و دیدگاه شما به تاریخ برایم بسیار جالب و شکفت انگیز بود.
دین آتوسا رو بر اساس ادعای نویسنده صفحه ویکی پدیای آتوسا نقل کردم و با توجه به مطالبی نظر ایشان را دور از ذهن ندیدم چراکه ازدواج نخست او ( با برادرش کمبوجیه) نیز بر اساس رای مغ ها بوده . ( سند و مطالب مرتبط)
همانطوریکه در مورد واژه دیو فرمودید مزدائی ها دشمنانشان را با واژه دیو پذیرائی و توصیف میکردند چنانکه مثلا دیوان مازندران شامل جنگجویانی بودند که مانع ورود ارتش آنها به مازندران میشدند و
واژه دیو گذشته از ریشه این واژه در دین مزدیسنا معنای خاص خودش را داشت که معادل آن برای ما شیطان است
کلمه شیطان را هم قبلا اقوام دیگر هزاران سال قبل از اسلام بکار میبردند در اسلام هم این واژه استفاده میشود برای توصیف موجودی که در برابر حق قرار میگیرد.
و بعید نیست خشایار از واژه دیو بر مبنای دین زرتشت استفاده میکرده.
در هر صورت این آشفته بازار و تضادهائی که اشاره فرمودید در زمان هخامنش ها قطعیت محضی را به ما ارائه نمیکند و
از طرفی برداشتهای جانبدارنه مورخین در نقل ماوقع نیز بر این کدورت می افزاید.
موفق و موید باشید
[=Times New Roman]
درود بر شما
محبت شما از سر بزرگواری خود است .
اگرچه مغان [ که مورخان یونانی درباره ایشان نوشته اند عموماً خوابگزار و پیشگو و مجری مراسم قربانی و آتش افروزی بودند ] در دربار هخامنشی کاملاً حاضر هستند ولیکن از این مطلب نمی توان اینرا دانست که آیا واقعاً کوروش و فرزندانش به ایشان اعتقادی از سر قلب داشته اند , هرودوت میگوید مغان در دربار مادیان تماماً حاضر و فغال بودند ؛ پس این احتمال وجود دارد که از آنجا کوروش با شورش بر مادها قدرت را بدست گرفته بود خواسته باشد از طریق مغان [که بالطبع نزد افکار عمومی مرجعیت و پسندیدگی داشتند] پایه های مشروعیت خویش را استوار ساخته باشد ؛ مغان در واقع "سرجهازی" حکومتها بودند تا جاییکه در نهایت به خود اجازه دادند "وندادید" را بسازند ؛ تحمل و سازش با مغان در دوره داریوش به پایان رسید ؛ زمانیکه داریوش دید دیگر از پارس تا مصر علیه او شوریده اند و مشروعیت و تداوم از طریق ایدئولوژیک پیشین ممکن نیست حتی حاضر شد دست به کشتار گسترده مغان بزند و حادثه Magophonia یا "مغ کشی" را آفرید ؛ این توضیحات مقدماتی زمانیکه با موضوع کمبوجی در هم می آمیزد به ما می باوراند که آئین مغان از سلاطین هخامنش بدور بوده است ؛ کمبوجیه با خواهرش بنام رکسانا [نامش را از تاریخ کتزیاس می دانیم] ازدواج می کند که بعدها در مصر یک لگدی جانانه به این خواهر که از خود کمبوجیه حامله بود می زند و رکسانا و فرزند درون شکمش با هم میمیرند ، با آتوسا هم ازدواح کرده بود که شاپور شهبازی اعتقاد دارد کمبوجیه عاشق وی شده بود و آتوسا به معنی "خوش اندام" ! بود. هرودوت میگوید از ترس خشم کمبوجیه یک قانونی درست کردند که با پادشاه اجازه می داد هرکاری دلش می خواست انجام دهد ! این نشان می دهد که هدف کمبوجیه برای استفاده از مغان تنها کسب مشروعیت بوده است ؛ اما یک نکته مهمتر اینکه هرودوت نمیگوید کمبوجی لزوماً برای این کار از مغان پاسخ خواست ؛ وی عبارت royal judges "قضات / مشاوران سلطنتی" را بکار برده است که استاد مازندرانی با رفرنس به لارنس نوشته اند که :
"داوران پارسی هیأت ثابتی شامل هفت نفر از برگزیدگان رسمی موروثی تمام عمر بودند"
در ادامه بحث دیوها که از سر مرحمت مطالب جالبی فرمودید هم بد نیست بگویم استاد هاشم رضی می نویسند :
«کمبوجیه بدان انگیزه در مصر به ویران ساختن معابد و پرستشگاهها پرداخت که تندیسه ها و شمایل خدایان مصری از حیوانات و تجسم جانورانی بود که در نظر وی نفرت انگیز بود»( "آیین مغان" ، هاشم رضی ؛ [=Times New Roman]برگه 155 [=Times New Roman])
نخير. شما تنها ترجمهء استاد بزرگوار عبدالمجيد ارفعی را آورديد كه بيش از 30 سال پيش كتيبه را ترجمه كردهاند و ترجمهای تازه هنوز ارائه ندادهاند تا نظريات جديدشان را بينيم. بنده از صميم دلم آرزو میكنم كه اين استاد به موزهء بريتانيا روند يا آنكه شرايطی پيش آيد كه بتوانند منشور كورش بزرگ را برای پژوهشی ديگر از نزديك بررسی كنند.
اما ترجمهای كه من آوردم كاملا تازه است و برپايهء آخرين نتايج تحقيقات كتيبهخوانی خوانده شده است. در همان موزه، منشور كورش بزرگ از سوی پروفسور اروينگ فينكل به انگليسی و از سوی استاد دكتر شاهرخ رزمجو به فارسی برگردانده شده است.
برای آنكه دوستان به منبع اصلی دسترسی داشته باشند:
متن ترجمه منشور كورش به انگليسی در سايت رسمی موزهء بريتانيا:
http://www.britishmuseum.org/explore/highlights/articles/c/cyrus_cylinder_-_translation.aspx
اين هم ترجمه به فارسی آن:
http://www.britishmuseum.org/pdf/cyrus_cylinder_translation_persian_v2.pdf
اگر در منبعی كه گذاشتم دقت كنيد، چندينبار واژهء fear بمعنی ترس برای مردوك آمده است. برای نمونه:
In his mind, reverential fear of Marduk... came to an end
در انديشهاش به ترس از مردوك ... پايان داد.
ما داريم از منابع دست اول سخن میگوييم. اگر شما حتی يك تكه پاره صفحهای از عهد عتيق يافتيد كه همزمان با كتيبههای بابلی بود، اشكالی ندارد بياوريد!! اصلا از آن زمان و زمان كورش بزرگ كه هيچ، حتی اگر اين ادعايتان را در اين منبع مورد علاقهتان(عهد عتيق) از آغاز دوران اسلامی(يعنی 1000 سال پس از منابع بنده) هم بياوريد قبول است!
تخيلات غير قابل اثبات يونانيان را باور نكنيد. باز آنكه گزنفون میگويد كورش به خانهء سست دشمنان اشاره میكند نه آنكه بخواهد آنها را آتش زند و اتفاقا اعتراف میكند كه هرگز از سوی كورش خانهای به آتش كشيده نشد. يونانيان كه منبع تخيلند، شما ديگر جعليات تفكر خويش را به پنبهدانهء آنها نياميزيد!
يهوديان علاقهء زيادی دارند كه نامهای كهن را برای خويش مصادره كنند! مانند قبر دانيال نبی در شوش. اين در حاليست كه اصلا دانيال نبی شخصيت تاريخی ندارد كه بخواهد قبر هم داشته باشد. افرائيم و... نيز بهمچنين!
خشايارشا مربوط به زمان هخامنشيان است و كرتير به زمان ساسانيان مرتبط است. تاريخها را بيشتر دقت كنيد. باز آنكه عمل يك نفر مانند كرتير را به همه تعميم ندهيد. بد نيست بدانيد كرتير ادعای معراج هم داشته است!
در بيشتر جاهاييكه نام ديو آمده است، مفهوم آن عدم بهداشت و نداشتن پاكيزگی است. ديوپرست يعنی كسی كه بهداشت را بخوبی رعايت نمیكند مانند بيشتر هنديان كه ديوپرست بودهاند. يا مانند فرانسويان كه خدايشان را بجای god ديو dieu میگفتهاند و میگويند. همان گونه كه میدانيم نسبت به پاكيزگی بسيار كم اهميت بودهاند و در كاخهايشان هم كسانی مسئول بيرون ريختن مدفوع اشراف بودهاند! شهرهای فرانسه بويژه پارس در اغلب كوچهها هنوز هم بوی ادرار میآيد! حتی كاخ ورسای فرانسه هم توالت نداشته است. اينجاست كه ياد ناصرالدين شاه قاجار میافتيم كه چرا با خودش دو آفتابه به اروپا برد و ما ايرانيان مدتها به اين كار میخنديديم! درحاليكه از واقعيتی شگفت پردهبرمیداشت....
پس مبارزه با ديوپرستی يعنی بهداشت همگانی!
[=Times New Roman]در كتيبهء درياچهء وان واژهای بنام ديو وجود ندارد. دربارهء كمبوجيه و نيز اين دروغ يونانيان، گفتار پسين را دنبال كنيد. حيف است شما كه به تاريخ علاقه داريد و وب سياه میكنيد، تا اين اندازه نسبت به منابع باستانی ضعف داشته باشيد. البته درست است كه خواندن منابع يونانی و غرق شدن در آنها انسان را از واقعيات دورمیكند و به اوهام و تخيلات میكشاند اما ما كه ايرانی هستيم دست كم بايد مراقب باشيم و تنها آن بخشهايی از گفتار نويسندگان يونانی را بپذيريم كه قابل اثبات باشد.
[=Times New Roman]اين هم دروغ نويسندگان يونانی دربارهء كمبوجيه:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/2954-herodot-dorogh-koshtan-gav-apis.html
جهانی بینی رسمی دربار از ابتدای داریوش که زردشتی مخلصی شد به بعد بجز در برخی ادوار اشکانی تماماً مبتنی بر آئین مزدائی زردشتی بوده است که برپایه آن دیوها ؛ خدایان دروغین و نفرت آنگیز بوده اند.
ضمناً بنده به نیکی می دانم که کرتیر اکستازی و شیشه و "هوم" مصرف میکرذه و به معراج می رفته :Labkhand:
[=Times New Roman]ارتباط "دیو" [ که در هندواروپائی از ریشه ایزد می آید و به عنوان "خدایان دروغین" و نفرت انگیز مطرح میشده ] با "عدم نظافت " در پاریس آنهم با این جمله که خیابان های پاریس بوی ادرار میداده است (:Labkhand: [=Times New Roman]:Labkhand:) تنها از دانشمندانی چون شمایان ساخته است .
پاکیزگی فقط آفتابه نیست جناب !
خب پس بفرمائید ببینیم یونانیان خدایان را theos می نامیدند که از همین دیو می آید هم لابد بهداشت را رعایت نمی کردند ؛ آنهم یونانی که در شهر کرت از 3000 سال پیش ؛ سیستم فاضلاب و دفع ضایعات پیشرفته داشته است !
حالا که به " آفتابه لگن " ([=Times New Roman][=Times New Roman]:Labkhand:) تان می نازید بد نیست بدانید در یونان و در شهر کرت سیستم سیفون معکوس وجود داشته است و با این مهندسی مانع بازگشت گازهای بدبو به مکانهای بهداشتی می شدند ! [=Times New Roman]
[=Times New Roman]http://en.wikipedia.org/wiki/Sewage_collection_and_disposal#Ancient_systems
خود سیفون هم بر[=Times New Roman]پایه شواهد[=Times New Roman] موجود در قرن 3پیش از میلاد در شهر پرگامون توسط مهندسین یونانی مورد استفاده بود[=Times New Roman]ه است :
http://en.wikipedia.org/wiki/Siphon#History
[=Times New Roman]هرون اسکندرانی ؛ ریاضیدان یونانی نیز در مورد سیستم سیفون رساله[=Times New Roman] و پژوهشی به رشته تحریر درآورده است (همانجا)
[=Times New Roman]هیچ کجای ارو[=Times New Roman]پا آفتابه لگن [=Times New Roman]پارسی نداشت ؛ پس چرا آنها به خدایشان دیو نمی گفتند ؟
یعنی چه دیوپرست یعنی کسی که بهداشت را رعایت نمی کند ؟! یعنی فرانسویان به خودشان کثیف میگفتند ؟!
خطای نگارشی بود که مسئله دوم یعنی ایزدان به دیوها پیوند خورد
؛ در کتیبه دیوان [=Times New Roman]daivâ بکار رفته است .http://www.iranatlas.info/parseh/pe_xph.htm
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]daivadâna [=Times New Roman]
dahyâva
dahyâvam
[=Times New Roman]daivâ
و اینرا نیز می دانم که به صرف تشکیک در یک مسئله نمی توان تمامی موارد را رد کرد. برای مثال به صرف اینکه در گزارش داریوش در بیستون مبنی بر توطئه گئوماتای دروغین می توان تردید کرد و آنرا دروغ انگاشت ؛ نمی توان در باقی موارد که وی از بکش بکش هایش میگوید نیز تردید روا داشت !
نويسندگان غربی برپايهء انديشهء هلنيسم و يونانی اصيل به خدايان دروغينی باور داشتند كه اين خدايان نفرتانگير، زن يكديگر را میدزديدند و كارهايی میكردند كه همان انديشههای زشت را درپیداشت. آنان بر همين پايه به ايران مینگريستند و گمان میكردند كه در ايران هم خدايان وجود دارد! درحالی كه هرگز در ايران خدايان نداشتهايم.
با مسخرگی و لودگی كاری از پيش نمیبريد و اگر ادامه يابد ناچار میگردم در آينده بگونهای ديگر پاسخ دهم.
[=Times New Roman]ايرانيان دروغ نمیگفتهاند كه بخواهند يك روز را هم برايش جشن بگيرند اين مختص فرهنگ اصيل غربی برگرفته از انديشهء يونانيان اصيل است!
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]دروغ نگوييد!
[=Times New Roman]هنگامی كه كوچكترين آگاهی از زبانهای باستانی نداريد افاضه نفرماييد.
آفتابه وسيلهای است كه نشان از پاكیزگی دارندگان آن دارد. چيزی كه در يونان شناخته نمیشد و جماعت غربيان هم تا همين يكی دو سدهء پيش نمیشناختند. باز آنكه آفتابه يك وسيلهء مهندسی شده است و هنوز هم جهانيان نتوانستهاند بهتر از آن چيزی درست كنند.
قوریهای شفاف و به اصطلاح شيشهای امروزی وارداتی، تنها يك لبهء خم شده دارند كه هموار چای از كنارهء آن شره میكند اما آفتابه نه! اين يعنی مهندسی مكانيك سيالات!
اگر پاكيزگی آفتابه نيست، لابد پاك كردن مدفوع با سنگ از سوی غربيان پاكيزگی بوده است؟ و حتما سالی يكی دو بار در رودخانه با لباس خود را شستن و كثافات را به پاييندست فرستادن پاكيزگی بوده است؟ يا شايد آن وسيله خاراندن و شپشكش كه از سوی دربار فرنگيها به ناصرالدين شاه داده شد و شاه قاجار با تعجب گفت ما كه شپش نداريم، فرهنگ زيبای غربي را نشان میدهد؟
پس برای همين بوده كه حتی در كاخ ورسای فرانسه هم توالت ساخته نشد! از بس كه سيفون معكوس يونان برعكس عمل میكرده و خدمتكاران اشراف در لگنها مدفوع را جمع میكردند و به خيابان كنار كاخ میريختند تا شايد مهندسی معكوس يونانيان باستان به كمكشان بيايد!
در منبعی كه آورديد سيفون معكوس را اختراع ايرانيان در شهر سوختهء زابل میداند! من گمان میكردم دست كم زبان انگليسيتان خوب باشد...
باز هم خوب است كه خدايشان را پاكيزه انتخاب كردند.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]عرض كردم يكی از مفاهيم ديوپرستی عدم بهداشت بوده است. منظور اين نيست كه هر كسی ديوپرست بود به خودش كثيف بگويد؛ بلكه از ديد مزداپرستان، آنانی كه بهداشت خوبی نداشتند ديوپرست ناميده میشدند و هر دين و آئينی هم كه داشتند از ديد مزداپرستان ناشايست مینمود.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]البته ديوپرستان علاقهء زيادی به كشتار دامها داشتهاند و كمتر پيش میآمد كه به كشاورزی بپردازند. اتفاقا اين فرهنگ هنوز هم در اروپا جريان دارد، حتی برای كسانی كه خدايشان ديو نبود است! [=Times New Roman]ايرانيان میگفتند زمين را بايد آبادان كرد و دل مردمان را شاد.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]تلاش كنيد ديگر از اين خطاها نداشته باشيد. اما مسئله اينجاست كه در اين كتيبه كجا خشايارشا مردوك را ديو ناميده است؟ تخيلات آتنیتان را درهمان يونان مصرف كنيد.
[=Times New Roman]
شما كه زبانهای باستانی را نمیشناسيد چرا واژههای بیربط را قطار میكنيد؟
مسئله صرفا تشكيك نيست، بلكه از اساس دروغ است. تنها راه كمكردن انگ تخيل از نويسندگان يونانی اين است كه نوشتهای همزمان با رخداد بيابيد.
داريوش خودش برخورد خشنش را در كتيبهاش گفته است و ارتباطی به موضوع كمبوجيه كه از نسل كورش بزرگ بود ندارد. شايد بتوان گفت تيرهء داريوش و فرزندانش از تيرهء كورش و كمبوجيه بخاطر محبوبيتی كه بين مردم داشتهاند زياد خوششان نمیآمد. همين كار باعث شد كه جو ضد پسرعمو در دربار داريوش شكل بگيرد و بعدها نويسندگان يونانی همينها را بدون بررسی نوشتهاند. اينگونه میتوان از بار گناهان آن نويسندگان كم كرد!!
[="times new roman"]سلام عليكم و رحمه الله
سپاسگذارم از مطالب ارزشمند شما و استاد فريدون عزيز كه اميدوارم بحث را بدون تنش ادامه بدهند و استاد بزرگمهر عزيز هم ديدگاه قوميتي را در ديدگاه تاريخي خود كمتر در نظر بگيرند تا اعتبار مطالب علمي شان حفظ شود.
بله اصطلاح سرجهازي اي كه بكار برديد از بن كلام ويل دورانت نيز ميتوان استخراج كرد و البته از نوشته هايش موضوعاتي بغير از اين هم استخراج ميشود كه بعد از نقل سخن عرض ميكنم
پارسیھا زبان آریایي، و الفباي
سي و شش حرفي خود را از مردم ماد گرفتند، و ھمین مادھا سبب آن بودند كه پارسیھا، به جاي لوح
گلي، كاغذ پوستي و قلم براي نوشتن به كار بردندو به استعمال ستونھاي فراوان در ساختمان توجه
كردند. قانون اخلاقي پارسیھا – كه در زمان صلح صمیمانه به كشاورزي بپردازند، و در جنگ متھور
و بي باك باشند -، و نیز مذھب زردشتي ایشان و اعتقاد به اھورمزدا و اھریمن و سازمان پدرشاھي، یا
تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداري قوانین دیگر پارس – كه از شدت شباھت با قوانین
ماد سبب آن شده است كه در این آیة كتاب دانیال
ذكر آنھا با ھم بیاید - تا موافق شریعت مادیان و پارسیاني كه منسوخ نمي شود و..
پايان نقل / فصل 13 از كتاب دهم تاريخ ويل دورانت
خط - زبان- كتابت بر كاغذ پوستي قوانين اخلاقي و... همگي سرجهازي بودند و اساسا ديانت و فرهنگ در دو دوره ماد و پارس تغئيري نميكند.
به نقل ويل دورانت طغيان برديا (برادر كمبوجيه) كه روحاني مجوسي متعصبي هم بود به نيت تغئير مذهب زرتشتي به مجوسي صورت گرفت و بعد داريوش زرتشتي گري را احيائي ميكند و خودش را برگزيده و مورد تائيد اهورامزدا ميخواند و ميداند و..
(با توجه به
ديو خواندن ديگري كه بر اساس جمع نوشته هاي فريدون عزيز و شما بزرگوار دو معني سيرت ديو و صورت ديو از آن استخراج ميشود )
اساسا پذيرش هم زمان اهورامزدا و مردوك بعنوان خدا با وجود برائت متعصبانه زرتشتي و توصيفاتي كه از ديو در بين زرتشتيان وجود دارد و تعصبي كه بر اين موضوع دارند باز هم موضوع عجيب ديگري است .
كه ان شاء الله با حضور شما بزرگواران اين مطلب نيز حل و بررسي گردد.[/]
ياحق
سلام و عرض ادب
حوالت دادن ناپاکی به دیوان شاید برآمده از ایران باشد ولی مختص ایرانیان نیست.
موفق باشید
[=Times New Roman]برادر فریدون !
گویا از پرستش ارت و آناهیتا و میترا و اومانوس به دستور پادشاهان ایران مانند خشایار و اردشیر اول و دوم و سوم بی اطلاع هستید.
و باز اصلاً به گوشتان نرسیده است مزخرفات خانواده اهورامزدا (!) را ؛
بایستی برایتان بگویم که "ازنیک کلبی" از مورخان بزرگ ارمنی که سده 5 میلادی می زیست می نویسد
«اما به شکلی که میگویند و زردشتیان باور دارند ، اهریمن عالی ترین راه آفرینش را دریافت ، میگویند وقتی که اهریمن مشاهده کرد که اورمزد آفریده های نیک را به وجود آورد ، اما روشنی را نتوانسته بود پدید آورد ، پس به اندیشه پرداخت و به دیوها گفت : اورمزد از آفرینش خویش سودی نمی برد ، این آفریده های نیک را پدید آورده ، اما آفرینش وی در تاریکی است و آفریده ها در تاریکی باید به سر ببرند ، چون او نمی تواند روشنائی را پدید آورد ؛ اگر [اورمزد] آگاهی داشت با مادر خود نزدیکی می کرد و از این نزدیکی خورشید متولد می شد و پسر او به شما می رفت ، سپس با خواهر خود نزدیکی میکرد و از آن ماه متولد می شد ، آنگاه اهریمن به دیوها سپارس/سفارش کرد که هیچ کس این راز را فاش نکند ، چون مهمی Mahmi دیو این را شنید با شتاب نزد اورمزد رفت و راز را برای وی آشکار کرد »
سپس می نویسد :
«هنگامی که پسر اورمزد در حال مرگ بود ، نطفه خود را در چشمه ای فرو ریخت که در پایان جهان از آن نطفه دوشیزه ای متولد میشود»
«[=Times New Roman]اهریمن ، اورمزد را به مهمانی و سور فراخواند ، اورمزد به سفره نشست اما از خوردن خوراک خودداری کرد و خواهان آن شد که فرزند اهریمن با فرزند او کشتی بگیرد ، در این مبارزه پسر اهریمن ، پسر اورمزد را شکست داده و مغلوب کرد ، چون در نتیجه پیکار اختلاف کردند بر آن شدند تا داوری برگزینند و نیافتند ، خورشید را آفریدند تا میان آنها قضاوت کند !»
برادر بنده چیزی را به سخره نگرفته ام ؛ ارداویراف تریاک و هروئین و حشیش و بنگ و می کشید و میخورد و به معراج رفت و کردیر/کرتیر نیز هوم که یک مستی آور سوزآور بود مصرف میکرد. اصلاً "بنگ گشتاسبی" معروف بوده و بنگی بوده که جناب زردشت که گویا دستش با کشتزارهای خشخاش افغانستان در یک کاسه بوده ، به جناب شاهنشاه گشتاسب می دهد و وی را هم به معراج می فرستند !
اتفاقاً تا دلتان بخواهد پارسیان دروغگو بودند و هرودوت نیز ار قول داریوش میگوید که :
«دروغگوئی هر جا لازم باشد بایستی بکار برده شود ! »
[=Times New Roman]خود کوروش هم با یک نامه جعلی و دروغین از آستیاگ ، پارسیان ِ فقیر را به دور خود جمع کرد .
[=Times New Roman]
انوشیروان به مردم سلوکیه گفت تسلیم شوید کاری با شما ندارم ؛ بعد که این مردم ساده دل توسط اسقف هایشان با وی پیمان بستند و وی به شهر وارد شد ؛ انوشیروان عادل گفت کور خوانده اید و بعد یکدفعه آغاز به غارتشان کرد !
مگر شما متخصص زبان باستانی هستید ؟
اگر هستید که هیچ !
ولی اگر نیستید این مطلب را بخوانید :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%88
[=Times New Roman]اصولاً آفتاب[=Times New Roman]ه گل سرسبد و سمبل تمدن اصیل پارسی است .
[=Times New Roman]آفتابه فوق ییشرفته و تمام اتوماتیک هخامنشی :
مگر شما توالت فرنگی و شیلنگ ندارید و هنوز با آفتابه-لگن کار میکنید ؟!
بنده نمی دانم منبع این اطلاعات کذایی شما کجاست ولی تا جاییکه خاطرم هست از دستمال کاغذی و شیلنگ استفاده میشده نه سنگ !
ضمن اینکه فراموش نکنید میکروبهایی که با شستن مقعد با آفتابه به دست منتقل میشود با یک شستشوی معمولی حتی با صابون از بین نمی روند و بین ناخنها و در دست باقی می ماند و به راحتی می تواند به صورت و چشم و دهان وارد شود .
الان که اروپائیها و آمریکائیها آفتابه ندارند همه شپشو و کثیف هستند ؟
سخن بر سر اختراع نبود جناب ؛ بیان شده که از هزار سال پیش از میلاد در شهرهای یونان سیستم سیفون وجود داشته و در 3 قرن پیش از میلاد نیز این شواهدی از این سیستم وجود دارد و در قرون بعدی نیز مورخین اسکندریه درباره آن و محاسبه از طریق فرمولهای ریاضی رساله ها نوشته اند و این یک پیوستگی و وابستگی از هزاره نخست پیش از میلاد تا عصر میلاد را نشان می دهد ، ولی در شرق می دانیم که پس از شهر سوخته همه چیز به فراموشی سپرده شده است ؛ بجز برخی موارد مانند زنده به گور کردن انسانها !
[=Times New Roman]بله و این [=Times New Roman]نشان می دهد که هیچ ربطی به عدم بهداشت نزد یونانیان که متمدن و دانشمندترین اقوام تاریخ هستند ندارد !
[=Times New Roman]خیر ؛ با مشاهده این لینک به طیف گسترده ای از مصادیق دیوان [=Times New Roman]برمیخوریم :
[=Times New Roman]http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%88#.D9.86.D8.A7.D9.85_.D9.88_.D9.88.D8.B8.D8.A7.D8.A6.D9.81_.D8.AF.DB.8C.D9.88.D8.A7.D9.86
همچنین شستشو و غسل با شاش گاو که در ایران رواج داشته خودش از مصادیق عدم بهداشت است .
[=Times New Roman]برادر پارسیان خودشان دامدار بودند !
و میگفتند آنرا نبایستی شخم زد ؛ گویا بیشتر از پارسیان می فهمیدند ! :Nishkhand:و بد نیست بدانید یونانیان بزرگترین و حرفه ای ترین کشاورزان تاریخ هستند و سیستم آبیاری در مزارع آتیکا (یونان مرکزی) بی نظیر بود .
آب و هوای معتدل اروپا بخصوص سواحل مدیترانه بهترین شرایط را هم برای کشاورزی و هم دامپروری دارد .
قبایل آفریقایی هم زمین را مادر گیتی می دانستند
از این اشتباهات تایپی و فرمال در هر گفتگویی می تواند پیش بیآید ؛ مهم این هست که
مانند اشتباهات گسترده شما محتوایی نیستند .[=Times New Roman]بت برجسته ای که خشایارشا با آن برخورد کرد و هم هرودوت و هم آریانوس شرح آنرا نگاشته اند بت معروف "مردوک" بوده[=Times New Roman] و خشایارشا
[=Times New Roman]در کتیبه خود بایستی مسئله مهمی را خواسته باشد ذکر کند که قطع به یقین همین مردوک است.
پس از شورش بابل خشایارشا دیگر خود را" شاه بابل" نخواند ، و این مطابق است با لحن سانسورگرانه وی در کتیبه اش که می گوید : "یکی از این کشورها در شورش بود" در اینجا نیز وی حتی حاضر نیست نام این سرزمین را بگوید که بخوبی دلخوری و ناراحتی اش را از قیام مردم بابل می رساند.
وحشیان لویزان برای اینکه به میوه های درخت برسند ، آنرا از ریشه قطع میکردند !
حالا ما نیز نبایستی به صرف وجود یکی دو مسئله مختصر مشکوک در تواریخ که هر نوشته مفصلی می تواند رخ بدهد تمام آنرا رها نمائیم ؛ بلکه به سادگی آنرا با نوشته دیگر مورخین می سنجیم و آنرا درست تلقی می نمائیم تا نقیضی برای آن یافت شود.
[=Times New Roman]ما بجای آنکه بار گناه را بر دوش داریوش یا نویسندگان یونانی بگذاریم ؛ بار گناه را برای روی داریوش و خود کمبوجیه می گذاریم ؛ از افلاطون کبیر که به کوروش خرده میگرفت در تربیت کمبوجیه کاستی کرده تا ژوزفوس که کمبوجیه را نفرت انگیز و شیطانی قلمداد میکرد و تا سخن هرودوت که میگوید ایرانیان او را مستبد می انگاشتند همگی از روی خلاء ساخته نشده اند ؛ فرزند ارشد کوروش قطعاً شریر و بد ذات بوده وگرنه در تمام عالم وصفش چنین نمی رفت[=Times New Roman] .