اعتبار كتاب بخاري و مسلم و راويان آنها، از ديدگاه علماي اهل سنت!!
تبهای اولیه
[/]
[=arial black][=&]از ديدگاه اهل سنت، كتابهاى روائى از نظر اعتبار به چند دسته تقسيم مىشوند كه از اين ميان، شش كتاب كه با عنوان «صحاح سته» مشهور شده است، اعتبار بيشترى نسبت به ساير كتابهاى روائى دارد.[/][/]
[=arial black][=&]از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم اعتبار بيشترى دارد و اهل سنت معتقد هستند كه تمام روايات اين دو كتاب قطعى الصدور هستند و هيچ اشكالى در سند حتى روايت از روايات آن وجود ندارد.[/][/]
[=arial black][=&]عبد الحق دهلوى در باره كتب سته مىنويسد:[/][/]
[=arial black][=&]الكتب الستة[/][=&] المشهورة المقررة في الإسلام التي يقال لها الصحاح الستة هي: [/][/]
[=arial black][=&]1 صحيح البخاري 2 وصحيح مسلم 3 والجامع للترمذي 4 والسنن لأبي داود 5 والنسائي 6 وسنن ابن ماجه وعند البعض الموطأ بدل ابن ماجه.[/][/]
[=arial black][=&]كتابهايى ششگانه مشهورى كه در اسلام ثابت شدهاند، كه به آنها صحاح سته مىگويند، به قرار ذيل است:
[/][/][=book antiqua][=&]1. صحيح بخارى. :Sham:
2. صحيح مسلم :Sham:
3. جامع ترمذى :Sham:
4. سنن ابو داود:Sham:
5. سنن ابن ماجه[/][/]. سنن ابن ماجه و برخى به جاى سنن ابن ماجه موطأ مالك را گفتهاند.:Sham:
[=arial black][=&]البخاري الدهلوي، عبد الحق بن سيف الدين بن سعد الله (متوفاي1052هـ)، مقدمة في أصول الحديث، ج1، ص96، تحقيق: سلمان الحسيني الندوي، دار النشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت – لبنان، الطبعة: الثانية1406هـ - 1986م [/][/]
[=arial black][=&]سيد صديق حسن قنوجى نيز در كتاب «الحطة فى ذكر الصحاح الستة» يادآور مىشود كه صحاح سته از منابع دست اول و داراى برترين رتبه در ميان جوامع روايى اهل سنت بوده و از شهرت و قبول تغيير ناپذيرى در ميان امت اسلام (از گذشته تا كنون) برخوردار هستند:[/][/]
[=arial black][=&]كتب الحديث وإن كانت في نفسها كثيرة ولدى أهل العلم شهيرة لكن الطبقة العليا منها هي الصحاح الستة التي خصت بمزيد الصحة والشهرة والقبول وتلقتها الأمة المرحومة جميعا من السلف والخلف تلقيا لا يحول ولا يزول واعتنى بروايتها عصابة أهل الحديث عناية تامة وأذعن لضبطها ونشرها في كل عصر خاصتهم والعامة بل عليها اقتصروا في قراءة كتب الحديث وتدريسه.[/][/]
[=arial black][=&]كتابهاى روايى هرچند كه بسيار و در نزد اهل علم مشهور هستند؛ اما برترين آنها «صحاح ششگانه» است كه ويژگىهاى منحصر به فرد آنها صحت، شهرت و قبول روايات آنها است و امت مرحومه (منظور امت اسلام است) همگى از گذشته تا كنون رواياتشان را قبول داشته و دارند به گونهاى قابل تغيير و برطرف شدن نيست و گروهى از محدثان به روايات اين كتابها عناويت ويژهاى دارند و اعتقاد به حفظ دارند و اين روايات آن را در تمام عصرها منتشر كردهاند؛ بلكه بر قرائت كتابهاى روايى و تدريس آنها اهتمام ورزيدهاند.[/][/]
[=arial black][=&]القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة،[/][=&]ج1، ص12، [/][=&]نا[/][=&]شر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م.[/][/]
[=arial black][=&]و گاهى در باره برخى از اين كتابها نيز ستايشهاى حيرت انگيزى به چشم مىخورد. به عنوان مثال، ابو عيسى ترمذى در باره مسندش گفتهاست: اگر كسى اين كتاب را در خانهاش داشته باشد گويا يك پيامبرى با او سخن مىگويد. [/][/]
[=arial black][=&]متن سخن ترمذى را ابوبكر بغدادى اينگونه نقل كردهاست:[/][/]
[=arial black][=&]أخبرنا أبو سعد البناء أنبا علي بن حمزة الموسوي إجازة أنبأ نجيب بن ميمون الواسطي الأصل الأديب الهروي عن أبي علي منصور بن عبد الله بن خالد بن أحمد بن خالد بن حماد الذهلي قال قال أبو عيسى محمد بن عيسى الترمذي رحمه الله:[/][/]
[=arial black][=&]صنفت هذا الكتاب يعني المسند الصحيح فعرضته[/][=&] على علماء الحجاز فرضوا به وعرضته على علماء العراق فرضوا به وعرضته على علماء خراسان فرضوا به ومن كان في بيته هذا الكتاب فكأنما كان في بيته نبي يتكلم.[/][/]
[=arial black][=&]احمد بن خالد ذهلى مىگويد: ابو عسى ترمذى گفتهاست: من اين كتاب (يعنى كتاب مسند صحيح) را تصنيف كردم و آن را بر علماى حجاز عرضه داشتم و آنان از اين كتاب راضى بودند.
بار ديگر اين كتاب را بر علماى عراق عرضه داشتم و مورد رضايت آنان نيز واقع شد. بار سوم بر علماى خراسان عرضه كردم آنان مورد پسند آنان نيز واقع شد آنگاه مىگويد: هركه در خانهاش اين كتاب باشد و آن را بخواند گويا پيامبرى با او سخن مىگويد.[/][/]
[=arial black][=&]البغدادي، محمد بن عبد الغني أبو بكر (متوفاي629هـ)، التقييد لمعرفة رواة السنن والمسانيد، ج1، ص97، تحقيق: كمال يوسف الحوت، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى 1408 [/][/]
[=arial black][="]و يا ذكريا ساجى سنن ابو داود را «عهد الاسلام» معرفى كردهاست: [/][/]
[=arial black][="]حدثني أبو المعمر المبارك بن أحمد بن عبدالعزيز بن المعمر نا أبو الفضل محمد بن طاهر المقدسي أنا أبو القاسم عبدالله بن طاهر التميمي الفقيه قدم علينا الري حاجا أنا علي بن محمد بن نصر الدينوري نا القاضي أبو الحسن علي بن الحسن بن محمد المالكي نا أبو القاسم الحسن بن محمد بن أحمد حدثني أبو بكر محمد بن إسحاق نا الصولي قال سمعت أبا يحيى زكريا بن يحيى الساجي يقول: كتاب الله عز وجل أصل الإسلام وكتاب السنن لأبي داود عهد الإسلام. [/][/]
[=arial black][="]صولى مىگويد: از ساجى شنيدم كه مىگفت: كتاب خداوند متعال اصل اسلام و كتاب سنن ابو داود عهد اسلام است.[/][/]
[=arial black][="]ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، [/][="]ج22، ص197[/][="]، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.[/][/]
[=arial black][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، [/][="]ج13، ص215، [/][="]تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.[/][/]
[=arial black][="]السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، [/][="]طبقات الحفاظ، [/][="]ج1، ص266، [/][="]ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.[/][/]
[=arial black][="]اما با توجه به سخنان محدثان و علماى برجسته اهل سنت، از ميان صحاح سته، دو كتاب صحيح بخارى و مسلم بالاترين و برترين جايگاه را در نزد آنها دارند و در طول تاريخ علماى علم حديث، فقه، تفسير و تاريخ نسبت به اين دو كتاب عنايت ويژهاى داشته و دارند و در تعبيرات متعددى اين دو كتاب را صحيح ترين كتب اهل سنت بعد از قرآن و يا كتاب رسول خدا صلى الله عليه وآله مىدانند.[/][/]
[=arial black][="]هدف از تدوين اين نوشتار، جمعآورى كلمات علماى اهل سنت در باره اعتبار روايات بخارى و مسلم و همچنين اثبات وثاقت و عدالت راويان اين دو كتاب است تا از اين مسأله در مناظرات و گفتگوها با اهل سنت استفاده شود.[/][/]
[=arial black][="]در حقيقت ما مىخواهيم در اين نوشتار ثابت كنيم كه از ديدگاه اهل سنت، تمام روايات بخارى و مسلم قطعى الصدور هستند و هيچ شبههاى در صحت اين روايات از ديدگاه آنها وجود ندارد. [/][/]
[=arial black][="]همچنين تمام كسانى كه در سلسله سند روايات اين دو كتاب آمده، از ديدگاه اهل سنت موثق و عادل و روايات اين راويان معتبر هستند.[/][/]
[=arial black][="]طبيعى است كه اثبات اين مطلب كمك شايانى به شيعيان در مناظره و گفتگو با اهل سنت خواهد كرد؛ چرا كه در اين دو كتاب مطالب بسيار مهمى وجود دارد كه شيعيان با استناد به آنها مىتوانند خصم خود را قانع و صحت اعتقادات خود را از صحيحترين كتابهاى اهل سنت ثابت كنند.[/][/]
[=arial black][="]همچنين رواتى كه در سلسله سند اين دو كتاب آمده، روايات مهمى را در ديگر كتابهاى اهل سنت نقل كردهاند كه گاهي ديده مىشود برخي از علماي اهل سنت، آن روات را جرح و روايت او را رد كردهاند، ما وقتى ثابت كنيم كه تمام روات بخارى و مسلم عادل هستند، اين اشكالات به راحتى دفع ميشود .[/][/]
[=arial black][="]البته با بررسى سخنان علماى اهل سنت به اين نتيجه مىرسيم كه آنان براى صحيح بخارى اعتبارى بيشترى نسبت به صحيح مسلم قائل هستند كه در پايان، متن كلام آنها در اين مورد اشاره خواهد شد. [/][/]
[="]فصل اول؛ شخصيت بخاري و مسلم از ديدگاه علماي اهل سنت[/]
[=book antiqua][="]از آنجايىكه كتاب صحيح بخارى و مسلم از ديدگاه علماى اهل سنت داراى اعتبار ويژه مىباشد در ابتدا لازم است به صورت مختصر با شخصيت خانوادهگى و علمى اين دو محدث نام آور اهل سنت آشنا شويم.[/][/]
[=book antiqua][="]ا. [/][="]محمد بن اسماعيل البخاري[/][/]
[=book antiqua][="]در مورد مؤلف كتاب صحيح بخارى سخن بسيار گفته شدهاست؛ اما بناى ما در اين مقاله بر اختصار است از اين جهت به مهمترين مطالب آن اشاره مىكنيم:[/][/]
[=book antiqua][="]نسب خانوادگي محمد بن اسماعيل بخاري[/][/]
[=book antiqua][="]دين مقدس اسلام در خانواده اسماعيل بخارى از زمان جد نخستش (مغيره) راه يافتهاست و قبل از آن، اجدادش مجوسى بودهاند و بر همين اعتقاد از دنيا رفتهاند؛ اما مغيره كه جد نخست بخارى مىشود به دست شخصى به نام «يمان بخارى جعفي» كه والى خراسان بوده مسلمان شد.[/][/]
[=book antiqua][="]نووى در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» نسب بخارى را اينگونه آوردهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]محمد بن اسماعيل البخاري الإمام صاحب الصحيح هو أبو عبد الله محمد بن إسماعيل بن إبراهيم بن المغيرة بن بردزبه بباء موحدة مفتوحة ثم راء ساكنة ثم دال مهملة مكسورة ثم زاي ساكنة ثم باء موحدة ثم هاء هكذا قيده الأمير أبو نصر بن ماكولا وقال هو بالبخارية ومعناه بالعربية الزراع. [/][/]
[=book antiqua][="]محمد بن اسماعيل بخارى، امام، صاحب كتاب صحيح، ابو عبد الله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيرة بن بَرْدِزبه است.....[/][/]
[=book antiqua][="]وى راجع به اجداد بخارى مىنويسد: [/][/]
[=book antiqua][="]وروينا عن الخطيب الحافظ أبي بكر أحمد بن علي بن ثابت البغدادي قال بردزبه مجوسي مات عليها قال وابنه المغيرة أسلم على يد اليمان البخاري الجعفي والي بخارى ويمان هذا هو أبو عبد الله محمد بن جعفر بن يمان المسندي بفتح النون شيخ البخاري وإنما قيل للبخاري جعفي لأنه مولى يمان الجعفي ولاء إسلام.[/][/]
[=book antiqua][="]احمد بن ثابت بغدادى گفته است: «بردزبه» جد دوم بخارى مجوس بوده و بر همين دين هم از دنيا رفته است.
اما پسرش «مغيرة» جد نخست بخارى به دست يمان بخارى جعفى كه والى بخارا و يمان بوده مسلمان شدهاست.
اما اينكه به بخارى جعفى گفتهاند به اين جهت است كه او غلام يمان جعفى بودهاست.[/][/]
[="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.
[/]ادامه دارد........!
[=arial narrow][="]مستجاب الدعوه بودن مادر بخاري و عنايت حضرت ابراهيم (ع)
[=arial narrow][="]اهل سنت خانواده بخارى را نيز اهل علم و فضل معرفى كرده و گفتهاند: پدرش شاگرد امام مالك و زيد بن حماد بودهاست. و با نقل داستانى چنين وانمود كردهاند كه مادرش متسجاب الدعوه بوده است.
[=arial narrow][="]صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات» مىنويسد، اسماعيل بخارى در كودكى چشمش كور شد؛ اما مادرش در عالم خواب حضرت ابراهيم خليل را ديد و به مادر وى گفت: خداوند ديد چشمان پسرت را به خاطر گريه و زارى تو و دعاى تو برگرداند وقتى صبح از خواب بيدار شد ديد چشم پسرش شفا يافتهاست::Sham:
[=arial narrow][="]وقال أحمد ابن الفضل البلخي ذهبت عينا محمد في صغره فرأت أمه إبراهيم عليه السلام في المنام فقال لها يا هذه قد رد الله على ابنك بصره بكثرة بكائك أو دعائك فأصبح وقد رد الله ).
[=arial narrow][="]احمد بن فضل بلخى مىگويد: دو چشم محمد بن اسماعيل در كودكى از بين رفت، مادرش حضرت ابراهيم عليه السلام را در خواب ديد به او گفت: اى خانم خداوند متعال به خاطر زيادى دعا بنائى چشمان پسرت را.:Sham:
[=arial narrow][="]الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات،[="]ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
[=arial narrow][="]اين روايت در منابع ذيل هم آمده است:
[=arial narrow][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص242، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
[=arial narrow][="]السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.
[=arial narrow][="]ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج11، ص25، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
[=arial narrow][="]القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة،[="]ج1، ص238، [="]نا[="]شر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م.
[=arial narrow][="]ملا على قارى نيز داستان را به صورت مفصل اينگونه نقل كردهاست:
[=arial narrow][="]وكانت أمه مستجابه الدعوة، توفي أبوه وهو صغير فنشأ في حجر والدته، ثم عمي وقد عجز الأطباء عن معالجته، فرأت إبراهيم الخليل على نبينا وعليه الصلاة والسلام قائلاً لها قد رد الله على ابنك بصره بكثرة دعائك له، فأصبح وقد رد الله عليه بصره.
[="][=arial narrow]ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.
[=century gothic]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]شفاي چشم بخاري در اثر تراشيدن سرش:[/][/]
[=book antiqua][="]داستان شفاى چشم بخارى را ذهبى در كتاب «تاريخ الاسلام» از زبان خودش اينگونه بيان كردهاست.[/][/]
[=book antiqua][="]وعن جبريل بن ميكائيل: سمعت البخاري يقول: لما بلغت خراسان أصبت ببصري، فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي، ففعلت، فرد الله علي بصري. رواها غنجار في تاريخه. [/][/]
[=book antiqua][="]جبرئيل بن ميكائيل مىگويد: از بخارى شنيدم كه مىگفت: هنگامىكه به خراسان رسيدم چشمم معيوب و كور شد. مردى به من فهماند كه سرم را بتراشم و آن با گياه خطمى بپوشانم. اين كار را كردم خداوند ديدگانم را برايم برگرداند. اين مطلب را غنجار در تاريخش روايت كردهاست.[/][/]
[=book antiqua][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج19، ص243، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.[/][/]
[=book antiqua][="]غنجار روايت فوق را با اين سند نقل كرده كه به جبرئيل بن ميكائيل مىرسد:[/][/]
[=book antiqua][="]وقال غنجار حدثنا أحمد بن محمد بن حسين التميمي حدثنا أبو يعلى التميمي سمعت جبريل بن ميكائيل بمصر يقول سمعت البخاري يقول لما بلغت خراسان أصبت ببعض بصري فعلمني رجل أن أحلق رأسي وأغلفه بالخطمي ففعلت فرد الله علي بصري.[/][/]
[=book antiqua][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص452، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.[/][/]
[=book antiqua][="]صفدى و تاج الدين سبكى داستان خواب مادر بخارى را نيز نقل كردهاند:[/][/]
[=book antiqua][="]الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.[/][/]
[=book antiqua][="]السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص216، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.[/][/]
[="]
[/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]انگيزه نوشتن صحيح بخاري[/][/]
[=book antiqua][="]معمولاً هر نويسندهاى از نگارش كتاب هدف يا اهدافى را دارد كه با توجه به آنها آن كتاب را مىنويسد و وقت گرانبهاى خودش را صرف نوشتار آن مىكند.[/][/]
[=book antiqua][="]بخارى نيز انگيزه و هدف خود را در نوشتن اين كتاب روايى اينگونه شرح مىدهد:[/][/]
[=book antiqua][="]قال البخاري: والحامل لي على تأليفه أنني رأيتني واقفاً بين يدي النبي صلى الله عليه وسلم وبيدي مروحة أذب عنه، فعبر لي بأني أذب عنه الكذب.[/][/]
[=book antiqua][="]بخارى گفته است: آن چيزى كه مرا به تأليف اين كتاب وا داشت اين بود كه من در خواب ديدم پيش روى رسول خدا صلى الله عليه وسلم ايستادهام و در دست من باد بزنى است كه از ايشان گرما را دفع مىكنم. اين خواب برايم تعبير شد كه من از ساحت آن حضرت، دروغ را بر طرف مىكنم.[/][/]
[=book antiqua][="]ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص58، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.[/][/]
[=book antiqua][="]در كتاب «كشف الظنون عن أسامى الكتب والفنون» انگيزه بخارى به صورت روشن ترى نقل شدهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]وروى عن البخاري انه قال رأيت النبي عليه الصلاة والسلام وكأنني اقف بين يديه وبيدي مروحة اذب عنه فسألت بعض المعبرين عنها فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني على إخراج الجامع الصحيح. [/][/]
[=book antiqua][="]از بخارى روايت شده كه من رسول خدا صلى الله عليه وسلم را در خواب ديدم و گويا پيش روى آن حضرت ايستاده بودم و در دست من باد زنى بود كه از او گرما را دفع مىكردم.
از برخى تعبير كنندگان خواب اين را سؤال كردم به من گفت: شما از رسول خدا دروغ را برطرف مىكنيد. اين خواب مرا وا داشت تا جامع صحيح را بنويسم.[/][/]
[=book antiqua][="]القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاى1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، ج1، ص544، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992.[/][/]
[=book antiqua][="]سيد صديق خان قنوجى علاوه بر اينكه خواب بخارى را تأييد مىكند با سند ثابت روايت شده، انگيزهاى ديگرى را نيز از زبان بخارى نقل كرده است:[/][/]
[=book antiqua][="]وروى بالإسناد الثابت عن البخاري[/][="] أنه قال رأيت النبي صلى الله عليه وسلم وكأني واقف بين يديه وبيدي مروحة أذب بها عنه فسألت بعض المعبرين فقال لي أنت تذب عنه الكذب فهو الذي حملني على إخراح الصحيح [/][/]
[=book antiqua][="]وأيضا قال البخاري كنت عند إسحاق بن راهويه فقال لي بعض أصحابه لو جمع أحد كتابا مختصرا في السنن الصحيحة عن رسول الله صلى الله عليه وسلم التي بلغت من الصحة أقصى درجاتها كان أحسن وتيسر العمل عليه للعاملين من دون مراجعة إلى المجتهدين قال فوقع ذلك في قلبي وأخذ بمجامع خاطري فصنفت هذا الجامع الصحيح [/][/]
[=book antiqua][="].... و نيز بخارى گفتهاست: من نزد اسحاق بن راهويه بودم برخى از اصحابش به من گفت: اگر كسى كتاب مختصرى را در روايات صحيح رسول خدا تأليف كند كار خوبى كرده كه با توجه به اين كتاب كسانى به سنت رسول خدا عمل مىكنند كار برايشان آسان شود بدون اينكه به مجتهدين مراجعه كنند. بخارى مىگويد: از آن پس اين انگيزه برايم ايجاد شد و به جمع آورى روايت شروع كردم و اين جامع صحيح را تصنيف نمودم.[/][/]
[=book antiqua][="]القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة،[/][="]ج1، ص178، [/][="]نا[/][/][="]شر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م.
[/]ادامه دارد........!
[=century gothic][="]تعداد روايات بخاري[/][/]
[=century gothic][="]در اين مطلب كه بخارى صحيحش را در مكه نوشته و يا در جاى ديگر، اختلاف است.
ولى طبق تصريح بزرگان علماى اهل سنت اين كتاب را در مدت 16 سال نوشته و تنها روايات صحيح را در آن جمع آورى كرده است.[/][/]
[=century gothic][="]در باره تعداد دقيق روايات بخارى؛ چه با در نظر گرفتن مكررات و چه بدون آن، اختلاف شديدى ميان علماى اهل سنت وجود دارد.[/][/]
[=century gothic][="]صفدى از قول خود بخارى نقل كرده است كه او گفته من در اين كتاب نزديك به شش هزار روايت آوردهام:[/][/]
[=century gothic][="]وقال أخرجت في هذا الكتاب من نحو ست ماية ألف حديث وصنفته في ست عشرة سنة وجعلته حجة فيما بيني وبين الله تعالى. [/][/]
[=century gothic][="]الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات، ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.[/][/]
[=century gothic][="]بدرالدين عينى و همچنين محيى الدين نووى، تعداد روايات را با تكرار 7275 روايت و بدون تكرار نزديك به چهار هزار روايت مىدانند:[/][/]
[=century gothic][="] (الرابعة) جملة ما فيه من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذفها نحو أربعة آلاف حديث [/][/]
[=century gothic][="]وقال أبو حفص عمر بن عبد المجيد الميانشي الذي اشتمل عليه كتاب البخاري من الأحاديث سبعة آلاف وستمائة ونيف.[/][/]
[=century gothic][="] قال واشتمل كتابه وكتاب مسلم على ألف حديث ومائتي حديث من الأحكام فروت عائشة رضي الله تعالى عنها من جملة الكتاب مائتين ونيفا وسبعين حديثا لم تخرج غير الأحكام منها إلا يسيرا قال الحاكم فحمل عنها ربع الشريعة ومن الغريب ما في كتاب الجهر بالبسملة لابن سعد إسماعيل ابن أبي القاسم البوشنجي نقل عن البخاري أنه صنف كتابا أورد فيه مائة ألف حديث صحيح. [/][/]
[=century gothic][="]تمام روايات مسند 7275 روايت و با حذف روايت تكرارى نزديك به 4000 هزار روايت است.[/][/]
[=century gothic][="]ابو حفص گفته: كتاب بخارى 7600 و چند روايت دارد.[/][/]
[=century gothic][="]او گفته است: كتاب بخارى و مسلم تنها در زمينه احكام 1200 روايت دارد كه از عايشه 270 و چند روايت آوردهاند و در زمينه احكام تعداد كمى روايت از عايشه نقل كردهاند. حاكم مىگويد: از عايشه يك چهارم شريعت روايت نقل شدهاست. و تعجب اينكه ابن سعد اسماعيل بن ابو القاسم بوشنجى از بخارى نقل كرده كه او كتابى را تصنيف كرده كه در آن صد هزار روايت صحيح نقل كردهاست.[/][/]
[=century gothic][="]العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص6، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.[/][/]
[=century gothic][="]نووى نيز در باره تعداد روايات بخارى مىنويسد:[/][/]
[=century gothic][="]جملة ما في صحيح البخاري من الأحاديث المسندة سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا بالأحاديث المكررة وبحذف المكررة نحو اربعة آلاف.[/][/]
[=century gothic][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص92، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
[=century gothic][="]ابن حجر عسقلانى معتقد است كه [/][="]تمام احاديث صحيح بخارى با حذف مكررات، 2761 روايت بيشتر نيست.[/][/]
[=century gothic][="]فجميع ما في صحيح البخاري من المتون الموصولة بلا تكرير على التحرير ألفا حديث وستمائة حديث وحديثان ومن المتون المعلقة المرفوعة التي لم يوصلها في موضع آخر من الجامع المذكور مائة وتسعة وخمسون حديثا فجميع ذلك ألفا حديث وسبعمائة وأحد وستون حديثا.[/][/]
[=century gothic][="]تمام آن چه در صحيح بخارى با سند نقل شده، بدون در نظر گرفتن روايات تكرارى 2602 است و متونى كه به صورت تعليقى و به صورت مرفوع (مستقيم از صحابه) نقل شده كه در جاى ديگر سند آن ذكر نشده: 159 روايت است كه مجموع آنها 2761 روايت مىشود.[/][/]
[=century gothic][="]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، [/][="]ج 1، ص 477، [/][="]تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ.[/][/]
[=century gothic][="]وهو - أعني البخاري - أول مصنف في الحديث المجرد، وجملة ما فيه: سبعة آلاف حديث ومائتان وخمسة وسبعون بالمكرر، وبحذفه أربعة آلاف. كذا قاله النووي كابن الصلاح لكن قال المؤلف: عددتها فبلغت بالمكرر - سوى المتابعات والمعلقات - سبعة آلاف وثلاثمائة وسبعة وتسعون، وبدون المكرر ألفين وخمسمائة وثلاثة عشر.[/][/]
[=century gothic][="]بخارى، نخستين است كه كتاب اختصاصى در باب حديث نوشته است، تمام روايات موجود در آن، 7275 روايت با تكرار و بدون تكرار چهاز هزار روايت است. اين مطلب را نووى و ابن صلاح گفتهاند؛ ولى مؤلف گويد: من آن را شمردهام؛ پس با مكررات ـ بدون روايات تبعى و تعليقى ـ 7397 روايت و بدون مكررات 2513 روايت است.[/][/]
[=century gothic][="]المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج 1، ص 375، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1999م.[/][/]
[="]البته چاپهاى امروزى از صحيح بخارى نيز در شمارش روايات اختلاف شديدى دارند؛ تا جائى گاها بين نسخههاى مختلف آن هزاران شماره اختلاف وجود دارد.
[/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]اعتراف بخاري بر نوشتن روايات صحيح
[=book antiqua][="]اگر هيچ كدام از علماى اهل سنت كلامى در تعريف و تمجيد صحيح بخارى نداشته باشند، سخن خود بخارى در اين زمينه كافى خواهد بود كه از كتاب خودش تعريف كردهاست.
او مىگويد: هر روايتى كه مىخواستم در اين كتاب بنويسم ابتدا استخاره مىكردم و دو ركعت نماز بجا مىآوردم و بعد از اينكه به صحت آن يقين پيدا مىكردم آن را مىنوشتم.
[=book antiqua][="]اين سخن بخارى را ابن حجر عسقلانى يكى از شارحان صحيح بخارى اينگونه نقل كردهاست:
[=book antiqua][="]وقال أبو سعيد الإدريسي أخبرنا سليمان بن داود الهروي سمعت عبد الله بن محمد بن هاشم يقول قال عمر بن محمد بن بجير البجيري سمعت محمد بن إسماعيل يقول صنفت كتابي الجامع في المسجد الحرام وما أدخلت فيه حديثا حتى استخرت الله تعالى وصليت ركعتين وتيقنت صحته.
[=book antiqua][="]محمد بن بجير بجيرى مىگويد: از محمد بن اسماعيل بخارى شنيدم كه مىگفت: كتاب جامع خودم را در مسجد الحرام نوشتم و در آن وارد نكردم روايتى را تا اينكه قبل از آن استخاره مىگرفتم و دو ركعت نماز مىخواند پس از آن كه يقين به صحتش پيدا مىكردم روايت را مىنوشتم.
[=book antiqua][="]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ.
[=book antiqua][="]به نقل صفدى در كتاب «الوافى بالوفيات» خود بخارى گفتهاست: قبل از نوشتن هر روايت غسل كردم و دو ركعت نماز خواندم آنگاه روايت را نوشتم:
[=book antiqua][="]وقال ما وضعت في الصحيح حديثا إلا اغتسلت قبل ذلك وصليت ركعتين.
[=book antiqua][="]بخارى گفتهاست: در صحيح بخارى روايتى وارد نكردم مگر اينكه قبل از آن غسل مىكردم و دو ركعت نماز مىخواندم.
[=book antiqua][="]الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاى764هـ)، الوافي بالوفيات،[="]ج2، ص149، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
[=book antiqua][="]ابو سعيد خادمى نيز مىنويسد:
[=book antiqua][="]قَالَ الْبُخَارِيُّ مَا وَضَعْت فِي صَحِيحِي حَدِيثًا إلَّا بَعْدَ غُسْلٍ وَصَلَاةِ رَكْعَتَيْنِ وَصَنَّفْته فِي سِتَّ عَشْرَةَ سَنَةً وَجَعَلْته حُجَّةً فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى وَصَنَّفْته فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا أَدْخَلْت فِيهِ حَدِيثًا إلَّا بِاسْتِخَارَةٍ وَرَكْعَتَيْنِ فَيَتَيَقَّنُ صِحَّتَهُ.
[=book antiqua][="]بخارى گفتهاست: در كتاب صحيح خودم نگذاشتم روايتى را مگر بعد از غسل كردن و دو ركعت نماز گزاردن.
اين كتاب را در 16 سال نوشتم و آن را حجت بين خودم و خدا قرار دادم و اين كتاب را در مسجد الحرام تصنيف كردم.
در اين كتاب وارد نكردم روايتى را مگر بعد از استخاره و دو ركعت نماز تا اينكه به صحت روايت يقين پيدا كردم.
[=book antiqua][="]الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بريقة محمودية، [="]ج1، ص185، [="]طبق برنامه الجامع الكبير.
[="]
[=century gothic]ادامه دارد........!
[="Tahoma"]نقاط ضعف صحيح بخاري از لسان اهل سنت:
کتاب صحیح بخاری یکی از مهمترین کتاب های اهل سنت است که تقریبا در بین کتب صحاح رتبه اول را داراست. اهل سنت که بیش از هر کتابی به این کتاب اعتقاد دارند آنرا بعد از قرآن کریم صحیحترین تالیف می دانند. که معمولا این تاکید در اکثر چاپ های آن و در صفحه اول نمایان ست،با اين حال به اعتراف خود اهل سنت اين كتاب داراي نقاط ضعف قابل توجهي است،كه به برخي از آنها اشاره مي كنم:
1) از نظر محمود ابوریه 400 نفر از رجال بخاری متهم به ضعفند:
محمود ابوریه می گوید: اما از رجال بخاری آن ها که متهم به ضعفند حدود 400 نفر هستند که ابن حجر اسامی آن ها را در مقدمه کتاب فتح الباری آورده است. (پاورقی کتاب اضواء علی السنه المحمدیه ص 302.)
2) از نظر برخی دیگر، 80 نفر از رجال بخاری متهم به ضعفند:
ابن حجر می گوید: از میان چهارصد و سی و چند نفر از راویانی که تنها در سلسله اسناد بخاری قرار گرفته اند 80 نفر آن ها گفته شده که ضعیفند. (اضواء علی السنه المحمدیه ص 302.)
3) از نظر ابن حجر 110 حدیث از صحیح بخاری مردود هستند:
ابن حجر می گوید: حفاظ در 110 حدیث صحیح بخاری که 32 حدیث آن را مسلم نیز نقل کرده است. انتقاد و خرده گیری کرده و صحت آن ها را مردود دانسته اند. (اضواء علی السنه المحمدیه ص 302.)
4)نقل احادیث خلاف قرآن و عقل:
مهم ترین معیار نادرستی يك خبر مخالفت متن و محتوای آن، با کتاب و عقل است که متاسفانه با همه قداستی که اهل سنت برای بخاری قائل هستند احادیث این کتاب از این نقیصه به دور نیست. و روایات فراوانی در آن ها وجود دارد که متن و محتوای آن ها با کتاب خدا و عقل سلیم به هیچ وجه سازگاری ندارد.
در بعد توحید: در این بعد از خدایی یاد می کنند که دارای جسم و اعضاء و جوارح و قابل رویت است همانند موجودات مادی.
در بعد نبوت: از پیامبرانی یاد می کنند که دروغ می گویند، غذای حرام می خورند، زن باره اند، برای فرار از مرگ چشم عزرائیل را کور می کنند. با حال جنابت نماز می خوانند. اشتباه کار و فراموش خاطرند. در نبوت خود تردید دارند. مورد سحر ساحران قرار می گیرند. و . . .
5)اصل نسخه صحیح بخاری، این کتاب موجود نیست بلکه ناقص تر است:
کتاب موجود معروف به صحیح بخاری تماما به وسیله بخاری نوشته نشده بلکه نوشته هایی از او به جا مانده بود که دیگران به فراخور بینش و آگاهی مخصوص به خود به آن مطالبی را اضافه کرده اند.
قسطلانی می گوید: در نسخه هایی که از صحیح بخاری در دست ماست، بعضی از باب ها عنوان گردیده ولی حدیثی در آن باب نقل نشده است و به قسمتی از ابواب حدیثی اضافه شده که عنوان آن باب با آن حدیث تطبیق نمی کند، این وضع پراکندگی و جابه جا بودن مطالب و احادیث برای یک عده مورد انتقاد و اشکال گردیده بود که حافظ ابوذر هروی آن اشکال را حل و ایراد را برطرف نمود. زیرا ابوذر هروی از حافظ ابواسحاق و او نیز از ابوالولید باجی نقل کرده است که: من از روی نسخه اصل صحیح بخاری که در پیش "فربری" بود یک نسخه استنساخ نمودم. در آن نسخه چیزهایی دیدم که هنوز تمام نشده بود و چیزهایی دیدم که اصلا نوشته نشده بود. ما بعضی از این ها را به همدیگر اضافه و منظم کردیم تا صورت کتاب به خود گرفت و بدین وسیله بخاری تکمیل گردید. (ارشاد الساری ج 1 ص 23.)
و نیز ابوالولید باجی می گوید: از چیزهایی که صحت این قول را تایید می کند این است که: روایت ابی اسحاق و ابی محمد سرخی و ابی هیثم کشمیهنی و ابی زید مروزی از کتاب بخاری از لحاظ تقدیم و تاخیر و . . . با همدیگر فرق دارند با آنکه از یک اصل نسخه برداری شده اند و این به خاطر همان اضافاتی است که هر کس طبق سلیقه خود بر آن نموده است. (اضواء علی السنه المحمدیه ص 301.)
[=book antiqua][="]سلام رسول خدا (ص) به محمد بن اسماعيل بخاري[/][/]
[=book antiqua][="]اهل سنت براى بالا بردن شخصيت بخارى و نقل فضائلش از هر راه ممكن وارد شده و چيزى در اين باره كم نگذاشتهاند؛ اما فراموش كردهاند كه نبايد همه را از طريق خواب و تعبير خواب برايش اثبات كنند و شايد چارهاى هم جز اين نبوده و تنها راه ممكن همين راه بودهاست. [/][/]
[=book antiqua][="]يكى از فضائل بخارى كه از طريق خواب برايش ثابت شده اين است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله توسط شاگردش به او سلام رساندهاست. نووى اين داستان را از فربرى اينگونه نقل كردهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]وروينا عن أبي عبد الله محمد بن يوسف الفربري رواية صحيح البخاري قال رأيت النبي صلى الله عليه وسلم في النوم فقال أين تريد قلت أريد محمد بن إسماعيل البخاري فقال اقرئه مني السلام. [/][/]
[=book antiqua][="]از طريق ابو عبد الله محمد بن يوسف فربرى روايت صحيح بخارى براى ما روايت شدهاست. فربرى مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم را در خواب ديدم به من فرمود: كجا مىخواهى بروي؟ گفتم: نزد محمد بن اسماعيل بخارى. آن حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان.[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
[=book antiqua][="]نكته تعجب آور اين است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله تنها به بخارى سلام خشك و خالى مىفرستد و كدام پيغام ديگرى و تشكر و قدر دانى از زحمات بىشائبه او در جمع آورى احاديث نبوى به عمل نمىآورد!!.[/][/]
[=book antiqua][="]بخاري قدم جاي قدم رسول خدا (ص) گذاشت[/][/]
[=book antiqua][="]طبق روايت ديگر، فربرى شاگرد بخارى اين بار خود بخارى را در خواب ديده كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وآله راه مىرفته است؛ اما راه رفتن او به صورت معمولى نبوده؛ بلكه بسيار دقيق، حساب شده و پايش را جاى پاى رسول خدا صلى الله عليه وآله مىگذاشتهاست.[/][/]
[=book antiqua][="]نووى روايت را اينگونه نقل كردهاست: [/][/]
[=book antiqua][="]وروينا عن الفربري قال رأيت أبا عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري رحمه الله في النوم خلف النبي صلى الله عليه وسلم والنبي صلى الله عليه وسلم يمشي كلما رفع قدمه وضع البخاري قدمه في ذلك الموضع.[/][/]
[=book antiqua][="]از فربرى روايت شده است كه من محمد بن اسماعيل بخارى را در عالم خواب ديدم كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وسلم راه مىرفت هر زمانى كه رسول خدا قدمش را بر مىداشت بخارى پايش را جاى قدمش مىگذاشت.[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.
[/][/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]بخاري قدم جاي قدم رسول خدا (ص) گذاشت[/][/]
[=book antiqua][="]طبق روايت ديگر، فربرى شاگرد بخارى اين بار خود بخارى را در خواب ديده كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وآله راه مىرفته است؛ اما راه رفتن او به صورت معمولى نبوده؛ بلكه بسيار دقيق، حساب شده و پايش را جاى پاى رسول خدا صلى الله عليه وآله مىگذاشتهاست.[/][/]
[=book antiqua][="]نووى روايت را اينگونه نقل كردهاست: [/][/]
[=book antiqua][="]وروينا عن الفربري قال رأيت أبا عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري رحمه الله في النوم خلف النبي صلى الله عليه وسلم والنبي صلى الله عليه وسلم يمشي كلما رفع قدمه وضع البخاري قدمه في ذلك الموضع.[/][/]
[=book antiqua][="]از فربرى روايت شده است كه من محمد بن اسماعيل بخارى را در عالم خواب ديدم كه پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وسلم راه مىرفت هر زمانى كه رسول خدا قدمش را بر مىداشت بخارى پايش را جاى قدمش مىگذاشت.[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
[=book antiqua][="]ستايش علماي اهل سنت از بخاري[/][/]
[=book antiqua][="]از نقل داستانهاى خواب و تعبير خواب كه بگذريم علماى اهل سنت در بيدارى نيز از نويسنده صحيح بخارى تعريف و تمجيدهاى فراوانى كردهاند.[/][/]
[=book antiqua][="]بدر الدين عينى كه شارح صحيح بخارى است اينگونه او را مىستايد:[/][/]
[=book antiqua][="]الحافظ الحفيظ الشهير المميز الناقد البصير الذي شهدت بحفظه العلماء الثقات واعترفت بضبطه المشايخ الأثبات ولم ينكر فضله علماء هذا الشأن ولا تنازع في صحة تنقيده اثنان الإمام الهمام حجة الإسلام أبو عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري أسكنه الله تعالى بحابيح جنانه بعفوه الجاري وقد دون في السنة كتابا فاق على أمثاله وتميز على أشكاله ووشحه بجواهر الألفاظ من درر المعاني ورشحه بالتبويبات الغريبة المباني بحيث قد أطبق على قبوله بلا خلاف علماء الأسلاف والأخلاف. [/][/]
[=book antiqua][="]حافظ (كسى كه يك صد هزار حديث حفظ است) داراى حافظه قوى، نامدار و... همان كسىكه علماى موثق به حافظ بودنش شهادت دادهاند و به دقت او، اساتيد فن اعتراف نمودهاند و هيچ يكى از علماى علم روايت منكر فضل او نشدهاند و حتى دو تن از علما در صحت نقد روايت توسط او ترديد نكردهاند.... [/][/]
[=book antiqua][="]العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص2، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.[/][/]
[=book antiqua][="]ابو سعيد خادمى نيز او را «امير المؤمنين در روايت» قلمداد نموده و تصريح نموده كه همانند او ديده نشدهاست و از قوه حافظه او به اندازهاى تعريف مىكند كه گويا با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مىشده است. او مىنويسد:[/][/]
[=book antiqua][="] (خ) يَعْنِي خَرَّجَ الْبُخَارِيُّ هُوَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إسْمَاعِيلَ الْبُخَارِيُّ نِسْبَةً إلَى بُخَارَى بَلْدَةٌ مِنْ بِلَادِ مَا وَرَاءَ النَّهْرِ وُلِدَ فِيهَا وَصَارَ كَالْعَلَمِ لَهُ وَلِكِتَابِهِ وَيُقَالُ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْحَدِيثِ لِأَنَّهُ لَمْ يُرَ مِثْلُهُ فِي حِفْظِ الْحَدِيثِ وَإِتْقَانِهِ وَفَهْمِ مَعَانِي كِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَحِدَّةِ ذِهْنِهِ وَدِقَّةِ نَظَرِهِ وَوُفُورِ فِقْهِهِ وَكَمَالِ زُهْدِهِ وَغَايَةِ وَرَعِهِ وَكَثْرَةِ اطِّلَاعِهِ عَلَى طُرُقِ الْحَدِيثِ وَعِلَلِهِ كَانَ فِي حِفْظِهِ مِائَةُ أَلْفِ حَدِيثٍ صَحِيحٍ وَمِائَتَا أَلْفٍ غَيْرُ صَحِيحٍ مِمَّا يُطْلِقُ السَّلَفُ عَلَيْهِ حَدِيثًا وَفِي صِبَاهُ كَانَ فِي حِفْظِهِ سَبْعُونَ أَلْفَ حَدِيثٍ وَبِنَظَرٍ وَاحِدٍ يَحْفَظُ مَا فِي الْكِتَابِ.[/][/]
[=book antiqua][="](خ) اشاره به اين است كه بخارى روايت را آورده است.
بخارى كنيه اش ابو عبدالله نامش محمد فرزند اسماعيل بخارى است. بخارى منسوب به بخارا است كه شهرى از شهرهاى ماوراء النهر. بخارى در آن جا به دنيا آمد و بخارى براى او و كتابش علم شد. به بخارى «اميرالمؤمنين در حديث» گفته مىشود؛ چرا كه همانند او در حفظ و نگهدارى روايت، فهم معناى كتاب خدا و سنت رسول خدا تيز هوشى، دقت نظر، فهم زياد، كمال زهد، نهايت ورع، اطلاعات فراوان او به طرق روايات و علل آن، ديده نشدهاست. او تعداد صدهزار روايت صحيح و دويست هزار روايت غير صحيح را حفظ بود. او در كودكى هفتاد هزار روايت را حفظ بود و با يك نگاه تمام كتاب را حفظ مىكرد.[/][/]
[=book antiqua][="]الخادمي، أبو سعيد محمد بن محمد (متوفاى 1156هـ) بريقة محمودية، [/][="]ج1، ص185، [/][="]طبق برنامه الجامع الكبير.[/][/]
[=book antiqua][="]ملا على قارى در كتاب «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، از سيد جمال الدين محدث نقل مىكند:[/][/]
[=book antiqua][="]قال السيد جمال الدين المحدث: يقال له أمير المؤمنين في الحديث وناصر الأحاديث النبوية وناشر المواريث المحمدية، قيل: لم ير في زمانه مثله من جهة حفظ الحديث واتقانه وفهم معاني كتاب الله وسنة رسوله، ومن حيثية حدة ذهنه، ودقة نظره ووفور فقهه، وكمال زهده وغاية ورعه، وكثرة اطلاعه على طرق الحديث وعلله، وقوة اجتهاده واستنباطه.[/][/]
[=book antiqua][="]سيد جمال الدين محدث گفتهاست: به بخارى امير المؤمنين در روايت، ياور روايات نبوى، نشر دهنده ميراث هاى محمدى گفته شده است. گفته در زمان بخارى همانند او در حفظ روايت، و پا برجايى روايت، و دانستن معناى كتاب خدا و سنت رسول خدا...... ديده نشدهاست. [/][/]
[=book antiqua][="]ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي (متوفاى1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج1، ص57، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.[/][/]
[=book antiqua][="]نووى در كتاب «تهذيب الأسماء واللغات» اعتراف احمد بن حنبل را در مورد بخارى نقل كردهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]وروينا عن الإمام أحمد بن حنبل قال ما اخرجت خراسان مثل محمد بن إسماعيل.[/][/]
[=book antiqua][="]از امام احمد بن حنبل روايت شده كه او گفتهاست: خراسان فردى همانند محمد بن اسماعيل بيرون ندادهاست. [/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص86، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]به همين مقدار در نقل فضائل خود محمد بن اسماعيل بخارى و كتابش بسنده مىكنيم.[/][/]
[=book antiqua][="]ب. مسلم بن الحجاج نيشابوري[/][/]
[=book antiqua][="]مسلم نيشابورى بعد از محمد بن اسماعيل بخارى حائز دومين رتبه اعتبار در ميان محدثان اهل سنت است. از اين جهت لازم است به مهمترين مطالبى كه در باره او گفته شده نيز اشاره شود.[/][/]
[=book antiqua][="]شخصيت علمي [/][/]
[=book antiqua][="]مسلم بن حجاج نيشابورى از جهت نسب نيشابورى و لى در ميان عرب بزرگ شده و از محضر افرادى همچون محمد بن اسماعيل بخارى استفاده كردهاست و در نهايت يكى از بزرگان و پيشوايان روايت اهل سنت شد.[/][/]
[=book antiqua][="]نووى در باره او مىنويسد:[/][/]
[=book antiqua][="]أبو الحسين مسلم بن الحجاج بن مسلم القشيرى نسبا النيسابورى وطنا عربى صليبة وهو أحد أعلام أئمة هذا الشأن وكبار المبرزين فيه وأهل الحفظ والاتقان والرحالين فى طلبه إلى أئمة الاقطار والبلدان والمعترف له بالتقدم فيه بلا خلاف عند أهل الحذق والعرفان والمرجوع إلى كتابه والمعتمد عليه فى كل الازمان.[/][/]
[=book antiqua][="]ابو الحسين مسلم بن حجاج بن مسلم قشيرى از جهت نسب نيشابورى و از نگاه مسكن عربى بودهاست. مسلم يكى از بزرگان و پيشوايان و تلاشگران عرصه روايت، و اهل حفظ و اتقان و در جستجوى روايات به سوى پيشوايان روايت در شهرها سفر كردهاست....[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.[/][/]
[=book antiqua][="]ذهبى در كتاب «سير أعلام النبلاء»، مىنويسد:[/][/]
[=book antiqua][="] مسلم (ت) [/][/]
[=book antiqua][="]هو الإمام الكبير الحافظ المجود الحجة الصادق[/][="] أبو الحسين مسلم ابن الحجاج بن مسلم بن ورد بن كوشاذ القشيري النيسابوري صاحب الصحيح.[/][/]
[=book antiqua][="]مسلم پيشواى بزرگ، حافظ ستوده و حجت راستگو ابو الحسن مسلم بن حجاج... صاحب كتاب صحيح است.[/][/]
[="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص557، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
[/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]يكي از حافظان چهارگانه[/][/]
[=book antiqua][="]در روايت ديگر كه از محمد بن بشار نقل شده او در اين دنيا چهار تن را به عنوان «حفاظ دنيا» معرفى كرده كه يكى از آنان مسلم نيشابورى است.[/][/]
[=book antiqua][="]خطيب بغدادى در كتاب «تاريخ بغداد» روايت را اينگونه نقل كردهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]وأخبرني الحسن قال أنبأنا محمد بن أبى بكر قال أنبأنا أبو شجاع الفضيل بن العباس بن الخصيب التميمي قال نبأنا أبو قريش محمد بن جمعة بن خلف قال سمعت بندارا محمد بن بشار يقول حفاظ الدنيا أربعة أبو زرعة بالري ومسلم بن الحجاج بنيسابور وعبد الله بن عبد الرحمن الدارمي بسمرقند ومحمد بن إسماعيل البخاري ببخارى.[/][/]
[=book antiqua][="]بندار مىگويد: از محمد بن بشار شنيدم كه مىگفت: حفاظ دنيا چهار نفر هستند: ابو زرعه در رى، مسلم بن حجاج در نيشابور، عبد الله بن عبد الرحمن دارمى در سمرقند و محمد بن اسماعيل بخارى در بخارا. [/][/]
[=book antiqua][="]ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج2، ص16، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.[/][/]
[=book antiqua][="]اين مطلب در بسيارى از كتابهاى اهل سنت با آدرس ذيل آمدهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج1، ص87، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
[=book antiqua][="]المزي، ابوالحجاج يوسف بن الزكي عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذيب الكمال،[/][="]ج15، ص214، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.[/][/]
[=book antiqua][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص226، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.[/][/]
[=book antiqua][="]القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة، ج1، ص242، ناشر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م.[/][/]
[=book antiqua][="]تقدم مسلم از ديدگاه ابو زرعه و ابو حاتم[/][/]
[=book antiqua][="]مسلم بن حجاج نيشابورى در زمان خودش در زمينه روايت و علوم حديث شهرت بسيار داشت به گونهاى كه ابو زرعه و ابو حاتم، مسلم را بر ديگران مقدم مىداشتند.[/][/]
[=book antiqua][="]اين مطلب را نووى در شرح صحيح مسلم اينگونه نقل كردهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]قال الحاكم أبو عبد الله حدثنا أبو الفضل محمد بن إبراهيم قال سمعت أحمد بن سلمة يقول رأيت أبا زرعة وأبا حاتم يقدمان مسلم بن الحجاج فى معرفة الصحيح على مشايخ عصرهما وفى رواية فى معرفة الحديث. [/][/]
[=book antiqua][="]محمد بن فضل مىگويد: از احمد بن سلمه شنيدم كه مىگفت: ابوزرعه و ابو حاتم مسلم بن حجاج را در شناخت روايات صحيح بر مشايخ عصرش مقدم مىدانستند.[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.[/][/]
[=book antiqua][="]در اين جا مناسب كه ديدگاه نووى شارح صحيح مسلم را نيز بدانيم. او مىگويد: [/][/]
[=book antiqua][="]قلت: ومن حقق نظره فى صحيح مسلم رحمه الله واطلع على ما أورده فى أسانيده وترتيبه وحسن سياقته وبديع طريقته من نفائس التحقيق وجواهر التدقيق وأنواع الورع والاحتياط والتحرى فى الرواية وتلخيص الطرق واختصارها وضبط متفرقها وانتشارها وكثرة اطلاعه واتساع روايته وغير ذلك مما فيه من المحاسن والاعجوبات واللطائف الظاهرات والخفيات علم أنه امام لا يلحقه من بعد عصره وقل من يساويه بل يدانيه من أهل وقته ودهره وذلك فضل الله يؤتيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم. [/][/]
[=book antiqua][="]كسيكه در باره صحيح مسلم تحقيق كند و در سند، ترتيب سند، زيبايى سياق، نو بودن روش، جوهر و اصل تحقيق، انواع پرهيزگارى و احتياط و تسلط در روايت، خلاصه كردن طرق، ظبط متفرقات و انتشارآن، وسعت اطلاع بر روايت و بسيارى از چيزهاى ديگرى كه محسنات و لطائف ظاهرى و پنهانى است، مىبيند كه او پيشوايى بوده كه بعد از او چنين كسى نمىآيد و در ميان اهل عصرش بسيار اندك خواهد بود كسانىكه همطراز او بوده باشند، و اين از فضل خداوند است كه به هركه بخواهد عنايت مىكند و خداوند صاحب فضل بزرگ است. [/][/]
[="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص11، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.
[/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]در زير آسمان كتابي صحيح تر از كتاب مسلم نيست[/][/]
[=book antiqua][="]آن چه تا كنون گفته شد راجع به شخصيت علمى مسلم نيشابورى بود؛ اما در تعريف از كتاب صحيحش نيز علماى اهل سنت سخنان بسيارى گفتهاند.
از جمله نووى مىگويد: تدوين اين كتاب صحيح از عنايت ويژه خداوند بودهاست:[/][/]
[=book antiqua][="]وصنف مسلم رحمه الله فى علم الحديث كتبا كثيرة منها هذا الكتاب الصحيح الذى من الله الكريم وله الحمد والنعمة والفضل والمنة به على المسلمين وأبقى لمسلم به ذكرا جميلا وثناء حسنا إلى يوم الدين. [/][/]
[=book antiqua][="]مسلم رحمه الله در علم روايت كتابهاى بسيارى را تأليف كرده است از جمله آن اين كتاب صحيح است كه منتى از جانب خداوند كريم است و تمام حمد براى خداونداست....[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، ج1، ص10، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ.[/][/]
[=book antiqua][="]به نقل خطيب بغدادى، حسين بن على نيشابورى مىگويد: در زير آسمان كتابى صحيح تر از كتاب مسلم نيست: [/][/]
[=book antiqua][="]خطيب بغدادى در كتاب «الجامع لأخلاق الراوى وآداب السامع» مىنويسد:[/][/]
[=book antiqua][="]1563 حدثني ابوالقاسم عبد الله بن أحمد بن علي السوذرجاني قال سمعت محمد بن إسحاق بن مندة يقول سمعت أبا علي الحسين بن علي النيسابوري يقول ما تحت اديم السماء اصح من كتاب مسلم بن الحجاج في علم الحديث. [/][/]
[=book antiqua][="]محمد بن اسحاق بن منده مىگويد: از ابو على نيشابورى شنيدم كه مى گفت: در زير اين آسمان، كتابى صحيح تر از كتاب مسلم نيست.[/][/]
[=book antiqua][="]البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاى463هـ)، الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع، ج2، ص185، تحقيق: د. محمود الطحان، ناشر: مكتبة المعارف - الرياض – 1403هـ[/][/]
[=book antiqua][="]سخن ابو على حسين نيشابورى را بسيارى از علماى ديگر اهل سنت نقل كردهاند:[/][/]
[=book antiqua][="]ابن أثير الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاى544هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول، ج1، ص188، طبق برنامه الجامع الكبير.[/][/]
[=book antiqua][="]ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.[/][/]
[=book antiqua][="]السمعاني، أبي سعيد عبد الكريم بن محمد ابن منصور التميمي (متوفاي562هـ)، الأنساب، ج4، ص503، تحقيق: عبد الله عمر البارودي، دار النشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى 1998م [/][/]
[=book antiqua][="]ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج14، ص275، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.[/][/]
[=book antiqua][="]الشيباني الجزري، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد (متوفاي630هـ)، اللباب في تهذيب الأنساب، ج3، ص38، دار النشر: دار صادر - بيروت - 1400هـ - 1980م[/][/]
[=book antiqua][="]الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، [/][="]علوم الحديث (مقدمة ابن الصلاح)، ج1، ص19، تحقيق: نور الدين عتر، ناشر: دار الفكر المعاصر - بيروت - 1397هـ - 1977م.[/][/]
[=book antiqua][="]و....[/][/]
ادامه دارد........!
[=arial narrow][="]صحيح مسلم مايه نجات ابو علي زغوري شد[/][/]
[=arial narrow][="]خطيب بغدادى خوابى را از ابو سعيد بن يعقوب نقل مىكند كه او ابو على زغورى را (كه يكى از ارادتمندان به صحيح مسلم بوده) در خواب ديده كه در دستش يك جلد كتاب صحيح مسلم بود در خيابان حيره راه مىرفت.
از او سؤال كرد خداوند با تو چه كار كرد؟ او در جواب گفت به خاطر كتاب صحيح مسلم نجات پيدا كردم:[/][/]
[=arial narrow][="]أخبرني بن يعقوب أخبرنا محمد بن نعيم قال سمعت عمر بن أحمد الزاهد يقول سمعت الثقة من أصحابنا وأكثر ظني انه أبو سعيد بن يعقوب يقول رأيت فيما يرى النائم كأن أبا علي الزغوري يمضي في شارع الحيرة وبيده جزء من كتاب مسلم يعني بن الحجاج فقلت له ما فعل الله بك فقال نجوت بهذا وأشار إلى ذلك الجزء.[/][/]
[=arial narrow][="]ابن النجار البغدادي، محب الدين أبي عبد الله محمد بن محمود بن الحسن (متوفاى 643هـ)، ذيل تاريخ بغداد، ج13، ص101، ناشر:دار الكتب العلمية - لبنان / بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]اين قضيه را ابن عساكر در «تاريخ مدينة دمشق» نيز آورده است: [/][/]
[=arial narrow][="]ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاى571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج58، ص92، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.[/][/]
[=arial narrow][="]عثمان كردى شهروزى در كتاب «صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط» آورده است كه ابو على زعورى در خيابان حيره راه مىرفت در حالى كه گريه مىكرد و در دستش يك جلد از كتاب مسلم بود:[/][/]
[=arial narrow][="]كأن أبا علي الزغوري يمشي في شارع الحيرة ويبكي وبيده جزء من كتاب مسلم فقلت له ما فعل الله بك؟ فقال نجوت بهذا وأشار إلى ذلك الجزء.[/][/]
[=arial narrow][="]آنگاه ابو على زغورى را اينگونه معرفى كرده است:[/][/]
[=arial narrow][="]أبو علي هذا هو محمد بن عبد العزيز الزغوري[/][="] بفتح الزاي وضم الغين المعجمة وبعدها واو ساكنة ثم راء مهملة وكانت له عناية بصحيح مسلم والتخريج عليه وشارع الحيرة هو بنيسابور نفعنا الله الكريم بالدأب كما نفعه آمين والله أعلم.[/][/]
[=arial narrow][="]ابو على همان محمد بن عبد العزيز زغورى است... او توجه ويژه نسبت به صحيح مسلم داشت. شارع حيره نيز در نيشابور است خداوند ما را با اين ادب نفع دهد همانگونه كه او را نفع بخشيد.[/][/]
[=arial narrow][="]الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاى643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج1، ص71، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية 1408هـ.[/][/]
[=arial narrow][="]همانگونه كه در ابتدا متذكر شديم از اينكه علماى اهل سنت رتبه مسلم را پس از رتبه بخارى مىدانند و طبيعتا كتابش را نيز از جهت اعتبار در رتبه دوم قرار دادهاند، فضيلت زيادى براى مسلم نقل نكردهاند، همانگونه كه فضيلت عثمان بن عفان در مقايسه با فضائل ابوبكر و عمر در كتابهاى اهل سنت اندك ذكر شدهاست.[/][/]
[=arial narrow] [="] ما هم در اين قسمت به همين مقدار در باره اين نويسندگان مشهور بسنده مىكنيم.
[/][/]ادامه دارد........!
[=book antiqua][="]تعداد روايات مسلم:[/][/]
[=book antiqua][="]در باره تعداد روايت صحيح مسلم نيز اختلاف وجود دارد، برخى تعداد آن را دوازه هزار و برخى ديگر 7275 روايت بدون مكررات ذكر كردهاند.
شمس الدين ذهبى در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام به نقل از أحمد بن سلمه مىنويسد كه تعداد روايات مسلم دوازه هزار روايت است:[/][/]
[=book antiqua][="]قال أحمد بن سلمة كنت مع مسلم في تأليف صحيحه خمس عشرة سنة قال وهو اثنا عشر ألف حديث.[/][/]
[=book antiqua][="]احمد بن سلمه گفت: من مسلم را در تأليف صحيحش پانزده سال همراهى كرد
. اين كتاب دوازه هزار حديث داشت.[/][/]
[=book antiqua][="]الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، [/][="]ج 12، ص 566، [/][="]تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛[/][/]
[=book antiqua][="]الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، [/][="]ج 20، ص 186، [/][="]تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛[/][/]
[=book antiqua][="]الأتابكي، جمال الدين أبي المحاسن يوسف بن تغري بردى (متوفاي874هـ)، النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، ج 3، ص 33، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومي – مصر.[/][/]
[=book antiqua][="]اما حاجى خليفه به نقل از خود مسلم مىنويسد كه بدون تكرار چهار هزار و با مكررات هفت و دويست و هفتاد و پنج حديث در صحيح مسلم وجود دارد:[/][/]
[=book antiqua][="]وروى عن مسلم ان كتابه أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات وبالمكررات سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثا [/][/]
[=book antiqua][="]از مسلم نقل شده است كه كتاب حاوى چهار هزار حديث اصلى (بدون روايات تعليقى و تبعي) بدون مكرارت است و با مكررات هفت هزار و دويست هفتاد و پنج روايت مىشود.[/][/]
[=book antiqua][="]القسطنطيني الرومي الحنفي، مصطفي بن عبدالله (معروف به حاجي خليفه) (متوفاي1067هـ)، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون، [/][="]ج 1، ص 556، [/][="]ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1413 – 1992؛[/][/]
[=book antiqua][="]الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاي: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، [/][="]ج 1، ص 234، [/][="]تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م[/][="].[/][/]
[=book antiqua][="]كردى شهرزورى هم مىنويسد كه روايات مسلم بدون تكرار چهار هزار روايت است:[/][/]
[=book antiqua][="]روينا عن أبي قريش الحافظ رحمه الله وإيانا قال كنت عند أبي زرعة الرازي فجاء مسلم بن [/][="]الحجاج فسلم عليه وجلس ساعة فتذاكرا فلما أن قام قلت له هذا جمع أربعة آلاف حديث في الصحيح فقال أبو زرعة فلمن ترك الباقي أراد والله أعلم إن كتابه هذا أربعة آلاف حديث أصول دون المكررات.[/][/]
[=book antiqua][="]از أبى قريش حافظ براى ما روايت شده است كه من نزد ابوزرعه رازى بودم كه مسلم بن حجاج وارد شد و سلام كرد و ساعتى نشست، آن دو با هم گفتگو كردند و هنگامى كه بلند من گفتم: اين همان شخصى است كه چهار هزار حديث را در صحيح خود جمع كرده ابوزرعه گفت: باقى روايات را براى چه كسى گذاشته است خدا مىداند. اين كتاب او چهار هزار حديث اصلى بدون مكررات دارد.[/][/]
[=book antiqua][="]الكردي الشهرزوري، أبو عمرو عثمان بن عبد الرحمن بن عثمان (متوفاي643هـ)، صيانة صحيح مسلم من الإخلال والغلط وحمايته من الإسقاط والسقط، ج 1، ص 101، تحقيق: موفق عبدالله عبدالقادر، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1408هـ؛[/][/]
[=book antiqua][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاي676 هـ)، شرح النووي علي صحيح مسلم، [/][="]ج 1، ص 21، [/][/][="]ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة الثانية، 1392 هـ؛
[/]ادامه دارد........!
[=arial narrow][="]فصل دوم؛ گفتار علماي اهل سنت در مورد صحيحين[/][/]
[=arial narrow][="]براى اينكه ميزان صحت و سقم روايات اين دو كتاب و اعتبار آنها روشن شود، در فصل نخست گفتارها و اظهار نظرهاى استوانههاى علمى اهل سنت را در مورد اين دو كتاب بر مىشماريم؛ البته علماء و بزرگان اهل سنت در تأييد و صحت اين دو كتاب، تعبيرات مختلف و متفاوتى دارند كه آن را به صورت ذيل دسته بندى كرده و تقديم خوانندگان عزيز مىنماييم: [/][/]
[=arial narrow][="]ا. صحيح بخاري كتاب رسول خدا (ص)[/][/]
[=arial narrow][="]مهمترين تعبيرى كه در مورد صحيح بخارى در منابع اهل سنت به چشم مىخورد اين است كه صحيح بخارى «كتاب رسول خدا» صلى الله عليه وآله است.[/][/]
[=arial narrow][="]انصارى هروى معروف به شيخ الاسلام در كتاب «ذم الكلام و اهله» روايتى را نقل كرده كه ابو زيد مزورى از فقهاى زمان خودش رسول خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديد و حضرت از او گلايه نمود كه چرا كتاب آن حضرت را تدريس نمىكند. وى از رسول خدا سؤال نمود كتاب شما كدام است؟ حضرت فرمود: كتاب من جامع محمد بن اسماعيل است.[/][/]
[=arial narrow][="]متن روايت اينگونه است:[/][/]
[=arial narrow][="]أخبرنا أحمد بن محمد بن إسماعيل المهروني سمعت خالد بن عبد الله المروزي سمعت أبا سهل محمد بن أحمد المروزي سمعت أبا زيد المروزي الفقيه يقول كنت نائما بين الركن والمقام فرأيت النبي صلى الله عليه وسلم في المنام فقال لي يا أبا زيد إلى متى تدرس كتاب الشافعي ولا تدرس كتابي فقلت يا رسول الله وما كتابك قال جامع محمد بن إسماعيل.[/][/]
[=arial narrow][="]احمد بن محمد بن اسماعيل مهرونى مىگويد: از خالد بن عبد الله مروزى شنيدم كه او از ابو سهل محمد بن احمد مروزى شينده كه ابو زيد مروزى گفته است: من در ميان ركن و مقام خواب بودم رسول خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديدم، حضرت به من فرمود: اى ابو زيد! تا چه زمانى كتاب شافعى را تدريس مىكنى و چرا كتاب مرا تدريس نمىكني؟ عرض كردم يا رسول الله كتاب شما كدام است؟ فرمود: جامع محمد بن اسماعيل بخارى.[/][/]
[=arial narrow][="]الأنصاري الهروي، شيخ الإسلام أبو إسماعيل عبد الله بن محمد (متوفاى481هـ)، ذم الكلام وأهله، [/][="]ج2، ص190، [/][="]تحقيق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، ناشر: مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى 1418هـ ـ 1998م.[/][/]
[=arial narrow][="]بسيارى از علماى اهل سنت نيز اين روايت را نقل كردهاند:[/][/]
[=arial narrow][="]النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، تهذيب الأسماء واللغات، ج2، ص517، تحقيق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.[/][/]
[=arial narrow][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص438، و ج16، ص314، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. [/][/]
[=arial narrow][="]الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج26، ص505، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.[/][/]
[=arial narrow][="]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، هدي الساري مقدمة فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج1، ص 489، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، محب الدين الخطيب، ناشر:دار المعرفة - بيروت – 1379هـ.[/][/]
[=arial narrow][="]ملا علي القاري، نور الدين أبو الحسن علي بن سلطان محمد الهروي [/][="](متوفاى1014هـ)[/][="]، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، [/][="]ج1، ص64، [/][="]تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.[/][/]
[=arial narrow][="]الدهلوي، الإمام أحمد المعروف بشاه ولي الله ابن عبد الرحيم (متوفاى 1176هـ)، حجة الله البالغة، ج1، ص318، ناشر: دار الكتب الحديثة - مكتبة المثني - القاهرة - بغداد، تحقيق: سيد سابق.[/][/]
[=arial narrow][="]القنوجي البخاري، أبو الطيب السيد محمد صديق خان بن السيد حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة في ذكر الصحاح الستة،[/][="]ج1، ص177، [/][="]نا[/][="]شر: دار الكتب التعليمية - بيروت، الطبعة: الأولى 1405هـ/ 1985م.[/][/]
[=arial narrow][="][/][/]
[=arial narrow][="]صحت سند روايت از ديدگاه علماي اهل سنت[/][/]
[=arial narrow][="]همانطورىكه ملاحظه مىشود ابو زيد مروزى كه يكى از فقهاى برجسته اين خواب ديده و براى ابو سهل نقل كردهاست.
از ديدگاه علماى اهل سنت هم اين شخص مورد تأييد و نيز اين روايت توثيق شدهاست.[/][/]
[=arial narrow][="]ابن حجر عسقلانى بعد از نقل اين روايت مىنويسد:[/][/]
[=arial narrow][="]قلت: إسناد هذه الحكاية صحيح ورواتها ثقات أئمة[/][="] وأبو زيد من كبار الشافعية له وجه في المذهب وقد سمع صحيح البخاري من الفربري وحدث به عنه وهو أجل من حدث به عن الفربري. [/][/]
[=arial narrow][="]سند اين حكايت صحيح و راويان آن از پيشوايان موثق هستند. و ابو زيد از بزرگان شافعيه است كه در اين مذهب از جايگاه خاصى برخوردار است. ابوزيد صحيح بخارى را از فربرى شنيده و از وى روايت نقل كرده و او بهترين كسىاست كه از فربرى روايت كردهاست.[/][/]
[=arial narrow][="]العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تغليق التعليق، ج5، ص422، تحقيق: سعيد عبد الرحمن موسى القزقي، ناشر: المكتب الإسلامي، دار عمار - بيروت، عمان - الأردن، الطبعة: الأولى1405[/][/]
[=arial narrow][="]حجيت اين خواب براي اهل سنت [/][/]
[=arial narrow][="]يكى از رواياتى كه تقريبا در تمامى جوامع روايى اهل سنت آمدهاست، اين مضمون است كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودهاند:[/][="]هركس من را در خواب ببيند، در واقع خود من را ديده است؛ زيرا شيطان نمىتواند خود را به شكل من در بياورد. [/][/]
[=arial narrow][="]اين روايت از طرق متعدد ذيل نقل شدهاست:[/][/]
[=arial narrow][="]1. از طريق ابو هريره:[/][/]
[=arial narrow][="]اسماعيل بخارى، مسلم نيشابورى و ابن ماجه از معروف ترين علماى حديث اهل سنت اين روايت را نقل كردهاند:[/][/]
[=arial narrow][="]110 حدثنا مُوسَى قال حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي حَصِينٍ عن أبي صَالِحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال تَسَمَّوْا بِاسْمِي ولا تَكْتَنُوا بِكُنْيَتِي وَمَنْ رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ في صُورَتِي وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ.[/][/]
[=arial narrow][="]ابو هريره مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: به اسم من نام گذارى كنيد نه به كنيه من. و كسىكه مرا در خواب ببيند گويا مرا ديده است؛ چرا شيطان نمىتوان خود را به شكل من در بياورد و كسىكه از روى عمد بر من دروغ ببندند خداوند نشيمن گاه او را از آتش پر سازد.[/][/]
[=arial narrow][="]البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص52، و ج5، ص2290، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.[/][/]
[=arial narrow][="]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)[/][="]، صحيح مسلم،[/][="] ج4، ص1775، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]2. از طريق انس:[/][/]
[=arial narrow][="]طريق دوم روايت انس بن مالك است:[/][/]
[=arial narrow][="]6593 حدثنا مُعَلَّى بن أَسَدٍ حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن مُخْتَارٍ حدثنا ثَابِتٌ الْبُنَانِيُّ عن أَنَسٍ رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَخَيَّلُ بِي وَرُؤْيَا الْمُؤْمِنِ جُزْءٌ من سِتَّةٍ وَأَرْبَعِينَ جُزْءًا من النُّبُوَّةِ [/][/]
[=arial narrow][="]انس مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، گويا من را ديدهاست؛ چرا كه شيطان به شكل من تصور هم نمىشود و خواب مؤمن يك جزأ از چهل و شش جزء نبوت است.[/][/]
[=arial narrow][="]البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج6، ص2568، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.[/][/]
[=arial narrow][="]3. از طريق جابر بن عبد الله انصاري:[/][/]
[=arial narrow][="]در طريق ديگر اين روايت جابر بن عبد الله انصارى قرار دارد:[/][/]
[=arial narrow][="]2268 وحدثني محمد بن حَاتِمٍ حدثنا رَوْحٌ حدثنا زكريا بن إسحاق حدثني أبو الزُّبَيْرِ أَنَّهُ سمع جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم من رَآنِي في النَّوْمِ [/][="]فَقَدْ رَآنِي[/][="]فإنه لَا يَنْبَغِي لِلشَّيْطَانِ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِي.[/][/]
[=arial narrow][="]جابر مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا ديدهاست؛ چرا كه شايسته نيست كه شيطان خود را شبيه من در بياورد.[/][/]
[=arial narrow][="]النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)[/][="]، صحيح مسلم،[/][="] ج4، ص1776، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]4. از طريق عبد الله بن مسعود:[/][/]
[=arial narrow][="]عبد الله بن مسعود يكى ديگر افرادى است كه در طريق اين رويت قرار دارد:[/][/]
[=arial narrow][="]3900 حدثنا عَلِيُّ بن مُحَمَّدٍ ثنا وَكِيعٌ عن سُفْيَانَ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي في الْيَقَظَةِ فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ على صُورَتِي [/][/]
[=arial narrow][="]عبد الله بن مسعود مىگويد: رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: كسىكه مرا در خواب ببيند، به تحقيق مرا در بيدارى ديدهاست؛ چرا كه به شكل من نمىتواند خودش را در بياورد.[/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]ابن ماجه قزوينى در صفحه اين كتابش بعد از اين كه روايت ابن مسعود را ذكر مىكند مىگويد: در اين باب از طريق ابو هريره، ابو قتاده، ابن عباس، ابو سعيد خدرى، جابر بن عبد الله، انس بن مالك، ابو مالك اشجعى، ابو بكره و ابو جحفه روايت نقل شده و اين روايت صحيح است:[/][/]
[=arial narrow][="]2276 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا عبد الرحمن بن مَهْدِيٍّ حدثنا سُفْيَانُ عن أبي إسحاق عن أبي الْأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي قال وفي الْبَاب عن أبي هُرَيْرَةَ وَأَبِي قَتَادَةَ وبن عَبَّاسٍ وَأَبِي سَعِيدٍ وَجَابِرٍ وَأَنَسٍ وَأَبِي مَالِكٍ الْأَشْجَعِيِّ عن أبيه وَأَبِي بَكْرَةَ وَأَبِي جُحَيْفَةَ قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ. [/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص535، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]5. از طريق ابو سعيد خدري:[/][/]
[=arial narrow][="]ابو سعيد خدرى نيز از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت كردهاست:[/][/]
[=arial narrow][="]3903 حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ وأبو كُرَيْبٍ قالا ثنا بَكْرُ بن عبد الرحمن ثنا عِيسَى بن الْمُخْتَارِ عن بن أبي لَيْلَى عن عَطِيَّةَ عن أبي سَعِيدٍ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي. [/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1284، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=arial narrow][="]6. از طريق ابن عباس:[/][/]
[=arial narrow][="]ابن ماجه از طريق ابن عباس نيز روايت را نقل كردهاست:[/][/]
[=arial narrow][="]3905 حدثنا محمد بن يحيى ثنا أبو الْوَلِيدِ قال أبو عَوَانَةَ ثنا عن جَابِرٍ عن عَمَّارٍ هو الدُّهْنِيُّ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من رَآنِي في الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِي فإن الشَّيْطَانَ لَا يَتَمَثَّلُ بِي.[/][/]
[=arial narrow][="]القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج2، ص1285، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.[/][/]
[=century gothic][="] البانى وهابى نيز در السلسلة الصحيحة ج 6، ص513 در ذيل شماره 2729 اين روايت را صحيح مىداند[/][/]
[=century gothic][="]بنا بر ا[/][/][=century gothic][="]ين، يكى از علماى اهل سنت، پيامبر صلى الله عليه وآله را در خواب ديدهاست كه فرمود[/][/][=century gothic][="] [/][/][=century gothic][="]ند صحيح بخارى كتاب من است ! و وى قطعاً پيامبر صلى الله عليه وآله را ديدهاست؛ چون خواب رسول خدا صلى الله عليه وآله براى اهل سنت حجيت دارد؛ پس به گفته خود رسول خدا صلى الله عليه وآله، اين كتاب، براى خود حضرت است و ممكن نيست اشتباه باشد !
[/][/]ادامه دارد........!
شاهدي ديگر؛
رسول خدا (ص) صحيح بخاري ومسلم را تأييد و نقل رواياتش را براي شيخ عبد المعطي تونسي اجازه ميدهد
مرحوم ميرحامد حسين، در كتاب استقصاء الإفحام ج2، ص868 به نقل از شاهولى الله دهلوى در كتاب «رسالة الدرّ الثمين فى مبشّرات النبى الأمين، الحديث الثالث والثلاثون» اين چنين مىنويسد:
أخبرني الشيخ محمد بن عبد الرحمن الخطاب شارح مختصر الخليل قال: مشينا مع شيخنا العارف بالله تعالى الشيخ عبد المعطي التونسي لزيارة النبي صلى الله عليه وسلم فلما قربنا من الروضة الشريفة ترجّلنا، فجعل الشيخ عبد المعطي يمشي خطوات ويقف، حتى وقف تجاه القبر الشريف فتكلم بكلام لم نفهمه، فلما انصرف سألناه عن وقفاته فقال: كنت أطلب الإذن من رسول الله صلى الله عليه وسلم في القدوم عليه، فإذا قال لي أقدم قدمت ساعة ثم وقفت، وهكذا حتى وصلت إليه فقلت: يا رسول الله أكلما روى البخاري عنك صحيح؟ فقال: صحيح. فقلت له: أرويه عنك يا رسول الله؟ قال: أروه عني. وقد أجاز الشيخ عبد المعطي ـ نفعنا الله به ـ الشيخ محمد الخطّاب يرويه عنه.
شيخ محمد بن عبدالرحمن خطاب شارح مختصر الخليل مىگويد:
من با استادم شيخ عبدالمعطى تونسى به زيارت حرم مطهر حضرت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله وسلم) مشرف شدم، ديدم استادم برخلاف معمول در ميان حرم مطهر چند قدم بر ميدارد و چند لحظه توقف ميکند و به اين صورت به قبر شريف نزديک شد و در مقابل قبر جملاتى ميگفت که من مضمون آن را نفهميدم، پس از مراجعت از زيارت قبر شريف از جريان توقف و گفتگوى غير متعارف او سؤال نمودم، او در جواب من گفت: من براى وارد شدن به حرم مطهر و زيارت حضرت رسول(صلى الله عليه و آله وسلم) از خود آن حضرت اجازه خواستم تا اين که اجازه داد و وارد شدم و به آن حضرت نزديک شدم و عرض کردم: يا رسول الله! تمام احاديثى که بخارى از شما نقل نموده است صحيح است؟
فرمود: آرى صحيح است. عرض کردم: تمام حديثهاى آن را از شما نقل کنم؟ فرمود: آرى از زبان من نقل کن.
سپس سند ديگرى براى مدعاى خويش نقل مىكند و مىگويد:
ثم قال: ووجدت هذا الحديث بخط الشيخ عبد الحق الدهلوي بإسناد له عن الشيخ عبد المعطي بمعناه وفيه: فلمّا فرغ من الزيارة وما يتعلق بها سأله أن يروي عنه صلى الله عليه وسلم صحيح البخاري وصحيح مسلم فسمع الإجازة من النبي (صلى الله عليه وسلم فذكر صحيح مسلم أيضا
اين روايت را به خط شيخ عبد الحق دهلوى با سند وى از شيخ عبد المعطى با همين مضمون ديدم و در آن بود وقتى كه زيارت و فروعات آن تمام شد، از رسول خدا (ص) اجازه خواست كه كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم را از خود حضرت نقل كند؛ و اجازه را از خود رسول خدا (ص) شنيد.
[="]پس در عبارت وى صحيح مسلم نيز آمده است.(يعنى صحيح مسلم نيز كتاب پيامبر است)
[/]ادامه دارد........!
ب. اجماع امت و يا اهل علم بر صحت روايات و جميع متون صحيحين
بسيارى از بزرگان اهل سنت گفتهاند كه تمام روايات موجود در كتب صحيحين مورد قبول امت اسلامى است و در اين باره ادعاى اجماع كردهاند؛ اما گاهى اجماع را به تمام امت اسلامى نسبت مىدهند و گاهى به اهل علم. (البته اين اختلاف تعبير تاثيرى در حجيت ندارد، زيرا اجماع معتبر نزد اهل سنت، اجماع علما است؛ و وقتى از علما بالاتر رفت نيز تاييدى بيشتر بر حجيت است) تعبيرات متفاوت علماى بزرگ اهل سنت در اين باره به ترتيب تاريخ وفات ذكر مىشود:
1. ابو اسحاق اسفرائني (متوفاي418هـ)
اسفرائنى يكى از علماء و فقهاى شافعى و از بزرگان آنها است. شمس الدين سخاوى به نقل از وى مىنويسد:
ولفظ الأستاذ أبي إسحاق الإسفرائيني أهل الصنعة مجمعون على أن الأخبار التي اشتمل عليها الصحيحان مقطوع بصحة أصولها ومتونها ولا يحصل الخلاف فيها بحال وإن حصل فذاك اختلاف في طرقها ورواتها قال فمن خالف حكمه خبرا منها وليس له تأويل سايغ للخبر نقضنا حكمه لأن هذه الأخبار تلقتها الأمة بالقبول.
سخن استاد ابو اسحاق اسفرائينى اين است كه اهل فن اجماع دارند بر اينكه اخبارىكه در صحيح بخارى و مسلم آمده، از نظر متن و اصول، صحت آنها قطعى است و هيچ گونه اختلافى در آنها نيست و اگر اختلافى هم باشد در طرق و راوايان آنها است؛ پس حكم هركسى مخالف يك خبر از اين دو كتاب باشد، و تأويلى هم نباشد كه حكم او را تجويز كند، ما حكم وى را نقض مىكنيم؛ چرا كه امت اسلامى اين روايات را قبول كردهاند.
السخاوي، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن (متوفاى902هـ)، فتح المغيث شرح ألفية الحديث، ج1، ص51، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان، الطبعة: الأولى، 1403هـ.
برخى ديگر نيز همين سخن امام الحرمين را نقل كردهاند كه تنها به مدارك آن اشاره مىكنيم:
القاسمي، محمد جمال الدين (متوفاى1332 هـ)، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث، ج1، ص85، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1399هـ - 1979م.
المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاى 1031هـ)، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، ج1، ص311، تحقيق: المرتضي الزين أحمد، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى 1999م.
الجزائري الدمشقي، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: 1338هـ)، توجيه النظر إلي أصول الأثر، ج1، ص307، تحقيق: عبد الفتاح ابوغدة، ناشر: مكتبة المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الأولى، 1416هـ ـ 1995م
ترجمه ابو اسحاق:
براى اينكه ابو اسحاق اسفرائنى را بيشتر بشناسيم ترجمه او را از زبان علماى اهل سنت نقل مىكنيم.
ذهبى او را اينگونه معرفى كرده است:
الأستاذ أبو إسحاق الإسفرائيني، الأصولي، المتلكم، الفقيه الشافعي، إمام أهل خُراسان. رُكن الدين، أحد من بلغ رتبة الإجتهاد.
استاد ابو اسحاق اسفرائينى، اصولى، متكلم، فقيه شافعى، پيشواى خراسانيان، پايه دين و از جمله كسانى است كه به رتبه اجتهاد دست يافتهاست.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج28، ص437، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
عكرى حنبلى نيز در كتاب «شذرات الذهب فى أخبار من ذهب» مىنويسد:
أبو إسحاق الإسفرائيني إبراهيم بن محمد بن إبراهيم بن مهران الأصولي المتكلم الشافعي أحد الأعلام وصاحب التصانيف..
ابو اسحاق اسفرائينى، ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن مهران اصولى، متكلم شافعى، يكى از بزرگان و صاحب تصانيف است.
[="]العكري الحنبلي، عبد الحي بن أحمد بن محمد (متوفاى1089هـ)، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، ج3، ص209، تحقيق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن كثير - دمشق، الطبعة: الأولي، 1406هـ.
[/]ادامه دارد........!
2. ابو نصر سجزي (متوفاي444هـ)
ابراهيم ابناسى از علماى شافعى اهل سنت در قرن نهم، روايات بخارى را به چند دسته تقسيم كردهاست:
دسته اول:روايات داراى سند متصل
دسته دوم: رواياتىكه در ابتداى آن يك راوى و يا چند تن حذف شده ولى بخارى آن را با عبارتى آورده است كه دليل بر صحت او است.
دسته سوم: در صورتىكه عبارت آن به صورت قطعى و جزمى نيست و حكم به صحت ندارد.
طبق گفته ابو نصر سجزى دو دسته اول صحيح و دسته سوم هم در نزد اهل سنت مقبول است؛ زيرا بخارى اين روايت را در صحيحش نقل كرده و صرف نقل او مشعر به صحت اين روايت است. متن سخن وى چنين اين است:
ومع ذلك فإيراده له في أثناء الصحيح مشعر بصحة أصله إشعارا يؤنس به ويركن إليه.
پس از اين تقسيم بندى و تذكر نكته فوق به سخن بخارى اشاره كرده و كلام ابو نصر سجزى را نيز يادآورى مىكند و مىنويسد:
وإلى الخصوص الذي بيناه يرجع مطلق قوله ما أدخلت في كتاب الجامع إلا ما صح وكذلك مطلق قول الحافظ أبي نصر الوائلي السجزى أجمع أهل العلم الفقهاء وغيرهم أن رجلا لو حلف بالطلاق أن جميع ما في كتاب البخاري مما روي عن النبي صلى الله عليه وسلم قد صح عنه ورسول الله قاله لا شك فيه أنه لا يحنث والمرأة بحالها في حبالته.
به اين ويژگى كه آن را بيان كرديم اطلاق قول بخارى كه گفته: آنچه را در كتاب جامع آوردم صحيح است، بر مىگردد. و نيز اطلاق سخن حافظ ابو نصر وائلى سجزى كه گفته: اهل علم از فقهاء و غير آنان اجماع دارند بر اينكه اگر مردى اينگونه قسم بخورد كه اگر تمام رواياتى كه در بخارى نقل شده از رسول خدا نباشد و رسول خدا آن را نگفته باشد، زنم طلاق باشد. اگر كسى اينگونه سوگند خورد، سوگندش شكسته نمىشود و زنش هم در حباله نكاح او است و اين طلاق بى فائده است؛(چرا كه اين روايات از رسول خدا است و هيچ شكى در آن نيست).
الأبناسي المصري الشافعي، أبو إسحاق برهان الدين إبراهيم بن موسى بن أيوب (متوفاى802هـ)، الشذا الفياح من علوم ابن الصلاح، ج1، ص94، تحقيق: صلاح فتحي هلل، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى1418هـ ـ 1998م.
صنعانى كتابى را به اسم «توضيح الافكار» در شرح كتاب «تنقيح الانظار» كه نويسنده آن «علامه نظار محمد بن ابراهيم وزير» مىباشد، نوشته و بعد از پايان كلام سجزى، از نظار محمد بن ابراهيم اين سخن را نقل كردهاست:
فقال المصنف في العواصم بعد نقله الظاهر إجماعهم على ذاك وإجماع غيرهم لأن المعروف في كتب الفقه أن من حلف بالطلاق على صحة أمر وهو يظن صحته ولم ينكشف بطلانه لم يحنث لأن الأصل بقاء الزوجية ولا تطلق بمجرد الاحتمال المرجوح.
مصنف در كتاب عواصم بعد از نقل اجماع علماء و غير علما را بر اين مطلب نقل كرده است؛ چرا كه در كتاب فقه معروف است اگر كسى بر صحت امرى به طلاق زنش سوگند ياد كند و گمان به صحت آن داشته باشد و بطلانش هم كشف نشود، سوگندش شكسته نمىشود؛ چرا كه اصل بقاء زوجيت است و به صرف احتمال مرجوح طلاق صورت نمىگيرد.
الحسني الصنعاني، محمد بن إسماعيل الأمير (متوفاي1182هـ)، توضيح الأفكار لمعاني تنقيح الأنظار، ج1، ص99، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، دار النشر: المكتبة السلفية - المدينة المنورة، طبق برنامه الجامع الكبير.
با توجه به سخن علامه نظار محمد بن ابراهيم، عدم صحت روايات بخارى و مسلم يك احتمال مرجوحى است كه اگر كسى به آن سوگند بخورد باعث حنث قسم نمىشود.
ترجمه ابو نصر سجزي:
ابو نصر سجزى يكى از چهرههاى سرشناس علم حديث است. ابوبكر بغدادى او را با عناوين «حافظ، امام، علم السنة» مىستايد:
114 الحافظ الأمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم أبو نصر السجزي المتوفي سنة 444 ه من أحفظ أهل زمانه للحديث طوف الآفاق في طلب الحديث.
حافظ، امام، پرچم اهل سنت عبيد الله بن سعد بن حاتم ابو نصر سجزى متوفاى 444 هجرى از حافظ ترين اهل زمان خودش بود و در جستجوى روايات به نقاط مختلف مسافرت كرد.
البغدادي، أحمد بن علي بن ثابت أبو بكر (متوفاي463هـ)، الرحلة في طلب الحديث، ج1، ص212، تحقيق: نور الدين عتر، دار النشر: دار الكتب اتلعلمية – بيروت، الطبعة: الأولى1395
شمس الدين ذهبى نيز در كتاب «تذكرة الحفاظ» مىنويسد:
1005 أبو نصر السجزي الحافظ الإمام علم السنة عبيد الله بن سعيد بن حاتم بن أحمد الوائلي البكري نزيل الحرم ومصر وصاحب الإبانة الكبرى في مسألة القرآن وهو كتاب طويل في معناه دال على أمامة الرجل وبصره بالرجال والطرق.
وى كتاب الابانة الكبرى در مساله قرآن را دارد كه كتابى طولانى در اين زمينه است كه نشان مىدهد اين شخص امام بوده و به علم رجال و طرق آن آشنا است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1118، [="]ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى.
[/]ادامه دارد........!
[="Tahoma"]صحيح بخارى
صحيح بخارى از شيخ جامعه اهل سنت ابو عبد اللَّه محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بخارى فارسى مىباشد. او در شهر بخارا به سال 194 متولد شد و در دهكده خرتنگ- كه از دهات سمرقند است- به سال 7/ 256 در سن 62 سالگى وفات نمود.
سخنان گروهى از بزرگان اهل سنت در باره بخارى
- ابن خزيمه در ترجمه بخارى- در مقدمه شرح كرمانى بر صحيح بخارى- مىگويد:
«ما تحت اديم السماء اعلم بالحديث منه و احفظ» يعنى در زير آسمان كمبود داناتر و حافظتر از او در علم حديث نبوده است.
- ابو عيسى ترمذى در همان مصدر مىگويد: «لم أر مثله و جعله اللَّه زين هذه الامة» مانندى براى او نديدم و خداوند او را زينت براى اين امت قرار داده است.
- ابن مدينى در همان مصدر گفته است: «انه فقيه هذه الامة» او فقيه اين امت است.
- محمد بن بشار در باره او گفته است: «و كان علماء مكه يقولون هو امامنا و فقيهنا و فقيه خراسان» يعنى: علماى مكه گفتهاند او پيشوا و فقيه ما و فقيه خراسان است.
- عبد اللَّه بن عبد الرحمن دارمى، در مقدمه كتاب فيض البارى على صحيح البخارى در باره او مىگويد: «قد رأيت (العلماء) بالحرمين و الحجاز و الشام و العراق فما رأيت اجمع من محمد بن اسماعيل و قال هو اعلمنا و افقهنا و اكثرنا طلبا» من جامعتر از محمد بن اسماعيل بخارى در (ميان علماء) حرمين و حجاز و شام و عراق كسى را نديدهام و گفت او از همه ما عالمتر و فقيهتر و جستجو كنندهتر براى اخذ حديث مىباشد.
- بعضى ديگر در باره او گفتهاند: «هو آية من آيات اللَّه يمشى على وجه الارض» او آيتى از آيات خداست كه بر روى زمين راه مىرود.
نگاهى به ويژگيهاى صحيح بخارى
اين كتاب از ويژگيهاى خاصى برخوردار است كه به شرح زير بيان مىشود:
روش و اسلوب جالبى در جمع احاديث آن به كار گرفته شده است كه در كتابهاى حديثى ديگر جامعه اهل سنت آن شيوه به چشم نمىآيد، زيرا در احاديث آن به روايت يك بلد- مانند كتابهاى حديثى ديگر جامعه اهل سنت- بسنده نشده است.
علامه فريد وجدى در اثر گرانسنگ خود دائرة المعارف (ج 2) در واژه بخارى مىگويد:
«بخارى براى اخذ حديث، مسافرتهاى زيادى نمود و در بيشتر بلاد مانند عراق، خراسان، رى، شام، مصر و حجاز حافظان حديث را ملاقات نمود و احاديثى از آنان شنيد و سپس صحيح خود را نوشت. و بدين جهت است كه هيچ تأليفى همانند تأليف او مورد اعجاب قرار نگرفت و شهرت نيافت.»
_______________
ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص: 76
[="Tahoma"]دو بينش متمايز پيرامون صحيح بخارى
در كتاب سيرى در صحيحين آمده است: «بعضى از علماى جامعه اهل سنت به حد افراط از صحيح بخارى تعريف نمودهاند و گاه راه غلو را پيموده و سلام رسول خدا را به بخارى رسانيده و خوابهايى در باره آن ديده و كرامتها به او و كتابش نسبت دادهاند، و صحيح بخارى را مورد امضا و تصويب پيامبر (ص) تلقى كردهاند.» در كشف الظنون باب علم الحديث كاتب چلبى مىگويد: «در علم حديث كتابهاى زيادى تأليف شده است، ولى علما بر اين مطلب متفقند كه صحيحترين كتابها بعد از كتاب خدا صحيح بخارى و بعد از آن صحيح مسلم است.» در ارشاد السارى (ج 1، ص 28) احمد بن محمد قسطلانى ذهبى مىگويد: «صحيح بخارى در جهان اسلام بزرگترين كتاب بلكه بعد از كتاب خدا بهترين كتاب است.» فاضل نووى در التقريب مىگويد: «صحيح بخارى و صحيح مسلم صحيحترين كتاب بعد از قرآن است. اما صحيح بخارى صحيحتر و پر فايدهتر از صحيح مسلم است، گر چه برخى از صاحب نظران، صحيح مسلم را بر صحيح بخارى مقدم مىدانند، ولى صحيح همان است كه ما گفتيم.» در مقدمه شرح كرمانى بر صحيح بخارى در ترجمه بخارى آمده: «محققان اجماع و اتفاق نمودهاند بر اين كه كتاب او بعد از قرآن صحيحترين كتابهاست.»
مبالغه و افراط در تعريف صحيح بخارى
از جانب شيخ محمد بن عبد الرحمن نقل شده است كه من با استادم شيخ عبد المعطى تونسى به زيارت حرم حضرت رسول در مدينه منوره رفتيم، در حرم سخنانى از او مىشنيدم كه مفاد آن را نمىفهميدم، پس از بازگشت از حرم از او پرسيدم كه سخنان شما در حرم چه بود و با چه كسى سخن مىگفتيد؟ در پاسخ گفت: من براى وارد شدن به حرم از حضرت رسول استيذان نمودم و او به من اجازه فرمود، بعد از ورود به حرم به او عرض كردم آيا تمام احاديثى را كه بخارى از شما نقل كرده است صحيح است يا نه؟ در پاسخ فرمود بلى تمام آنها صحيح است. عرض كردم تمام احاديث آن را از شما نقل كنم؟ در پاسخ گفت بلى از زبان من نقل كن.» در هدى السارى (ج 2) و مقدمه ارشاد السارى (ص 48) از ابو زيد مروزى نقل شده است كه مىگفت: «من در مسجد الحرام در ميان ركن و مقام حضرت ابراهيم عليه السلام خوابيده بودم كه پيامبر خدا را در عالم خواب ديدم. به من فرمود يا ابا زيد كتاب شافعى را مىخوانى ولى كتاب مرا نمىخوانى؟ عرض كردم كتاب شما كدام است؟ حضرت در پاسخ فرمود: جامع محمد بن اسماعيل (بخارى).» علامه فريد وجدى در كتاب گرانسنگ و ارزشمندش دائرة المعارف (ج 3، ص 482) مىگويد: «بعضى در باره صحيح بخارى آن چنان راه افراط را پيمودهاند كه حتى به بعضى مزد و اجرت مىدهند تا احاديث اين كتاب را براى جلب بركات و خيرات آسمانى بخوانند (مانند قرآن)».
در تهذيب الاسماء و اللغات ذهبى (ج 1، ص 68) و تاريخ بغداد (ج 2، ص 10) از فربرى (كتابدار بخارى) نقل كردهاند كه او گفته است: «شبى پيامبر خدا را در خواب ديدم، از من سؤال فرمود كجا مىروى؟ در پاسخ گفتم نزد محمد بن اسماعيل بخارى، حضرت فرمود سلام مرا به او برسان.»
______________
ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص: 78
[="Tahoma"]دفاع مصلحان از صحيح بخارى
در ماه ربيع الثانى 1386 از طرف گروه اصلاح اجتماعى كويت نشريهاى به عنوان دفاع از حريم صحيح بخارى منتشر گرديد، كه پيام اصلى آن «كل ما فى البخارى صحيح» بود. در حقيقت اين نشريه پاسخى بر مجله الوعى الاسلامى كه مقالهاى تحت عنوان: «ليس كل ما فى صحيح البخارى صحيح» بود.
اين نشريه، دفاعيهاى را كه حدود 32 نفر از اساتيد دانشگاهى و جامع علمى سوريه امضاء كرده بودند به چاپ رساند كه در آن از امير كويت خواسته شده بود از انتشار نشريه مخالف بينش آنان جلوگيرى كند. پس از اين گروه مقالههايى به عنوان دفاع از صحيح بخارى از سوى اساتيد كشورهاى ديگر عربى منتشر گرديد.
در هر حال گروهى از عالمان، بخارى را تا حد عصمت پيش برده و كتاب او را صحيحترين كتاب بر روى زمين قلمداد كردهاند. در قبال اين گروه، دانشمندانى در جامعه اهل سنت حضور دارند كه شخصيت بخارى و كتاب او را از زاويه ديگرى مورد بررسى قرار دادهاند. اينان پارهاى از احاديث صحيح بخارى را از نظر سند و بخشى ديگر را از نظر متن و محتوا مردود دانستهاند و دستهاى ديگر را خلاف موازين علمى و دينى و عقلى شناختهاند.
در ميان اين دسته، دانشمندان علم حديث و شارحين اين كتاب به چشم مىآيند، كه مقام علمى آنان مورد اعتراف جامعه اهل سنت است. ما براى نمونه به برخى از آن نظريات اشاره مىكنيم. تا در ضمن نشان دهيم كه عالمان اهل سنت، خود در نقد و تحليل صحيح بخارى گوى سبقت را از عالمان شيعه ربودهاند.
[="Tahoma"]صحيح بخارى و مؤلفش از ديدگاه ذهلى
علامه بزرگ ابن خلكان در وفيات الاعيان (ج 4، ص 282) مىنويسد: «محمد بن يحيى معروف به ذهلى از علماى بزرگ و اعاظم اهل حديث و معروفترين حافظان است، او از اساتيد بخارى و مسلم و ابو داود و ترمذى و ابن ماجه و نسائى است.» در تاريخ بغداد (ج 4، ص 416) چنين آمده است: «ذهلى كسى است كه احمد بن حنبل شيبانى (پيشواى مذهب حنبلى) به فرزندان و شاگردانش امر كرده تا از او اخذ حديث و دانش كنند.» خطيب بغدادى مىگويد: «ذهلى مقام مرجعيت و رياست علماى نيشابور را داشت.» چنين فردى بخارى را به خاطر داشتن برخى عقايد تكفير كرده است.
صاحب كتاب الجمع بين رجال الصحيحين (صحيح بخارى و صحيح مسلم بن حجاج نيشابورى) مىگويد: «بخارى در كتاب صحيح خود .. حدود 30 مورد از ذهلى حديث نقل كرده ولى هر گز، او را به لقب مشهورش ياد نكرده است. گاهى او را محمد و زمانى محمد بن عبد اللَّه خواند و علت اين امر عداوت او راجع به ذهلى بوده است. چرا كه ذهلى او را تكفير كرده بود و سبب شد كه بخارى از نيشابور تبعيد گردد. و چون قبل از زمان تكفير و تبعيد احاديثى را از ذهلى اخذ كرده بود، به ناچار به هنگام نقل آن احاديث ذهلى را بدون لقب معروفش ياد كرده است.» هنگامى كه بخارى وارد نيشابور شد، ذهلى مقام مرجعيت عامه را بر عهده داشت و دستور داد كه نبايد كسى با بخارى رفت و آمد كند. و اعلام كرد كه اگر كسى نزد بخارى رود به به داشتن عقايد فاسد متهم است، زيرا دليل بر آمد و شد جز هم عقيده بودن نيست.
دستور ذهلى به شدت عليه بخارى تمام شد و نفرت و بد بينى مردم نيشابور را نسبت به او برانگيخت تا حدى كه كسى نزد او نمىرفت، حتى شاگردانش از او بريدند، مگر مسلم بن حجاج نيشابورى و احمد بن مسلم كه با او رفت و آمد داشتند. سرانجام بخارى تحمل از دست داد و ماندن در نيشابور را تاب نياورد و از آنجا هجرت كرد.
خطيب بغدادى مىگويد: «محمد بن يحيى گفت: از بغداد براى ما نوشتهاند كه بخارى در مخلوق بودن لفظ قرآن ترديد دارد و ما او را از اين عقيده باطل بر حذر داشتهايم ولى او بر عقيده خويش باقى مانده است. بر اين اساس هر كس در مجلس او حاضر شود، حق حضور در مجلس ما را ندارد.» اين سخن نشان مىدهد كه بخارى، نه تنها در نيشابور مورد نفرت قرار گرفته، بلكه در بغداد نيز به چنين سرنوشتى دچار شده است.
براى كاوش بيشتر پيرامون اين مطلب مىتوان به كتاب ارشاد السارى فى شرح صحيح البخارى از ابو العباس احمد بن محمد قسطلانى (ج 1، ص 38) و نيز به كتاب تاريخ بغداد از خطيب بغدادى (ج 2، ص 31 و 32 و ج 3، ص 415) و نيز به مقدمه كتاب فتح البارى از حافظ ابن حجر عسقلانى و كتاب استقصاء الافحام (ج 1، ص 978) مراجعه كرد.
___________
ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص: 80
[="Tahoma"]صحيح بخارى از نظر ابن حجر
نويسنده معروف ابن حجر در مقدمه فتح البارى فى شرح صحيح البخارى (ج 2، ص 81) مىنويسد: «حافظان در 110 حديث صحيح بخارى كه 32 حديث از آن را مسلم نيز نقل كرده است انتقاد كردهاند.» اين نويسنده در همان مأخذ (ص 138- 111) بيش از سيصد نفر از رجال اين كتاب را نام مىبرد و مىگويد: «گذشتگان از محدثين و رجاليين اين عده را ضعيف و غير قابل اعتماد شناختهاند» و خود در ذيل هر يك علت ضعف را ياد آور شده است. در هدى السارى (ج 2، ص 81) مىگويد: «تعداد احاديثى كه خود من آنها را غير قابل اعتماد مىشناسم و در صحيحين نقل شده است به 21 حديث مىرسد.»
صحيح بخارى از نظر قاضى ابو بكر باقلانى
در كتاب فتح البارى (ج 9) قاضى باقلانى داستان نماز خواندن پيامبر را بر عبد اللَّه بن ابى و اعتراض عمر را كه صحيح بخارى و نيز صحيح مسلم بن حجاج نيشابورى نقل نمودهاند، انكار نموده است. امام الحرمين مىگويد: دانشمندان علم حديث، اين حديث را غير صحيح دانستهاند.» ابو حامد محمد غزالى در كتاب مستصفى مىگويد: «اين حديث ظاهرا صحيح نمىباشد.» علامه شيخ محمد عبده در المنار (ج 10، ص 671) پس از نقل گفتار عالمانى كه اين حديث را قبول ندارند، مىگويد: «اين حديث با روايتى كه قبلا گفتهايم معارض است، افرادى كه به اصول مذهب و دلايل قطعىاش بيش از دلايل ظنى توجه دارند هيچ پاسخى در برابر اين حديث ندارند مگر يك پاسخ و آن اين كه بگويند اين حديث صحيح نيست.»
صحيح بخارى از نظر ابن همام
علامه محمد بن عبد الوهاب معروف به ابن همام در شرح هدايه مىگويد: «آنان كه معتقدند اصح احاديث آن است كه در صحيحين ذكر شده است و مرحله پايينتر آن است كه بخارى به تنهايى نقل كرده باشد و پايينتر آن است كه حديثى را مسلم به تنهايى نقل كرده باشد، عقيدهاى نادرست و ادعايى باطل دارند كه نمىتوان از آن پيروى كرد.»
صحيح بخارى از نظر محمد عبده
شاگرد برجسته محمد عبده دانشمند گرانمايه، محمد رشيد رضا كه آراء و نظريات استادش را در تفسير المنار گرد آورده است، به نقل گفتار ابن حجر پرداخته و سپس مىگويد: «اگر اشكالات او را بر احاديث صحيح بخارى ملاحظه كنيد خواهيد ديد كه آن اشكالات از نظر فن علم حديث و دراية مردود است و اگر شرح او بر صحيح بخارى به نام فتح البارى را بخوانيد خواهيد ديد كه وى بر حديثهاى زيادى اشكال وارد كرده است و انتقاد او به تعدادى از حديثهاى معين كه از پيش نقل شده منحصر نيست، وى در طى كتابش گاهى از نظر تعارض احاديث و گاهى از نظر معانى و گاهى از جهات ديگر بر احاديث صحيح بخارى اشكال كرده است، حديثهاى قابل انتقاد بيش از آن است كه ابن حجر يادآور شده است، گر چه وى كوشش نمود كه اشكالات را توجيه نمايد و شايد قسمتى از توجيهات او قابل قبول باشد ولى قسمتى از آنها قابل قبول نخواهد بود.»
____________
ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص: 81
[="Tahoma"]صحيح بخارى از نظر علامه احمد امين مصرى
دكتر احمد امين در كتاب ضحى الاسلام (ج 2، ص 117 و 118) در باره صحيح بخارى و صحيح مسلم بن حجاج نيشابورى مىگويد: «حافظان در حدود 80 نفر از رجال بخارى را تضعيف كردهاند، زيرا برخى از اين رجال به گونه قطعى غير قابل اعتمادند و گروه ديگرى از آنان مجهول الحال و ناشناخته است، يكى از آنان كه در سند احاديث صحيح بخارى آمده و حالش ناشناخته است، عكرمه است كه با حديث و تفسيرش دنيا را پر كرد، او را بعضى از دانشمندان رجالى، دروغ گو و از پيروان خوارج دانستهاند و نيز او را از كسانى معرفى كردهاند كه از امرا جايزه مىگرفته و از وى دروغهاى زيادى نقل كردهاند.» به دنبال اين مطلب، دكتر احمد امين براى اثبات دروغ گويى اين فرد مجهول الحال شواهد تاريخى را يادآور شده و مىگويد: «راست گويى او نزد بخارى رجحان داشته و از اين رو در صحيح خود حديثهاى زيادى از او نقل كرده است ولى در نزد مسلم بن حجاج نيشابورى دروغ گويىاش رجحان داشته و بدين جهت در صحيح خود تنها يك حديث در باب حج آن هم به عنوان تأييد حديث ديگر از او نقل كرده است.»
صحيح بخارى از نظر مسلمه
صحيح بخارى به عقيده مسلمه از خود بخارى نيست، بلكه آن را استادش (على بن مدينى) تأليف كرده و بخارى آن را با نيرنگ به دست آورده و تغييراتى از نظر ترتيب و تنظيم در آن به وجود آورده و سپس آن را استنساخ نموده و به نام خودش نشر داده است.
در ارتباط با اين نظريه نويسنده معروف ابن حجر در تهذيب التهذيب (ج 9، ص 54) مىگويد: «على بن مدينى كتابى به نام العلل تأليف نمود كه آن در نزد خودش بود و در اختيار كسى قرار نمىداد. تا اين كه روزى مدينى به سفر رفت و بخارى وقت را مغتنم شمرد و نزد يكى از فرزندان مدينى رفت و از وى خواست العلل را در اختيارش قرار دهد و در برابر آن وجهى از او دريافت دارد، فرزند مدينى بدين گونه كتاب پدر را در اختيار بخارى قرار داد، و او به كمك افرادى آن را استنساخ كرد و سپس آن را برگردانيد. على بن مدينى پس از چندى از سفر بازگشت و درس خود را شروع كرد و هر مطلبى را كه عنوان مىكرد بخارى با گفتار خود وى در مقام ايراد و پاسخ برمىآمد. از اين راه استاد به جريان استنساخ كتابش پى برد و همين امر سبب اندوه شديد او شد و در اثر آن پس از زمان كوتاهى وفات كرد.
بخارى از راه همين كتاب از درس استاد بىنياز شد و به خراسان بازگشت و كتاب را نشر داد و از اين راه شهرت بسزايى كسب كرد.»
____________
ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص: 82