جمع بندی تغییر انسان،افسانه یا واقعیت؟؟؟!!!

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تغییر انسان،افسانه یا واقعیت؟؟؟!!!

کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم

کمی که بزرگتر شدم گفتم دنیا که بزرگ است کشورم را تغییر می دهم

نوجوان که شدم دیدم کشور هم بزرگ است و با خود گفتم شهرم را تغییر میدهم

کمی که گذشت دیدم شهر را هم نمی توان تغییر داد با خود گفتم خانواده ام را تغییر می دهم

جوان که شدم فهمیدم که نمی شود چنین کارهایی کرد و باید اول خودم را تغییر دهم

چرا که علی (ع) فرمودند:
"من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره"

"هر کس بخواهد برای دیگران الگو و راهنما و پیشوا باشد ابتدا باید به تعلیم و تربیت خویش همت گمارد"

برای همین بود که شروع کردم به تلاش در راستای تغییر خود...

اول فکر می کردم که کار آسانی باشد...
بارها و بارها تلاش کردم خودم را تغییر دهم و نشد ...
بارها و بارها توبه کردم و نشد...
بارها و بارها با خود گفتم دیگر این کار را انجام نمی دهم و نشد ...
بارها و بارها با خود گفتم دیگر این عادت را ترک می کنم و نشد ...

دیدم این کار هم واقعا کاری بس دشوار و غیر ممکن است

به این ترتیب مدتی بود که بدون ایجاد هیچ تغییر مثبتی در خود، درجا می زدم و از این بابت بی نهایت ناراحت بودم.

اما خدای من...
وای بر من...
اکنون مدتی است که احساس می کنم رفته رفته در من تغییری منفی ایجاد می شود و روز به روز از تو دور تر شده و پست تر می شوم

دیگر برایم قابل تحمل نیست

از بس توبه کرده و به سرعت توبه ام را شکسته ام که دیگر رویم نمی شود به ساحت مقدست رجوع کنم و توبه کنم و احساس می کنم که خودم و نعوذ بالله شما را مسخره کرده ام.

و اگر نبود این فرموده ات که:
"صد بار اگر توبه شکستی بازآ کاین درگه ما درگه نومیدی نیست"
حتما الان جنایتکاری حرفه ای بودم!

از دوستان عزیزم تقاضای کمک و دعای خیر دارم
لطفا راهنمایی ام کنید

کارشناس بحث : بصیر

[="tahoma"][="navy"]باسلام و عرض ادب
احسنت به شما که سعی در تغییر نفس خویش دارید، همین که از وضع موجود ناراحت هستید، جای امید دارد و امری پسندیده است، اولین پله ترقی این است که از خود راضی نباشی و عجب تو را نگیرد. سعی بفرمایید این حالت را در خود برای همیشه داشته باشید، اما این که احساس می کنید، کار اصلاح نفس، روز به روز سختر می شود، به خاطر این است که درک و فهم شما هم روز به روز بیشتر می گردد، و نمی توان با همان اعمال و ذهنیتهای دوران کودکی، به اصلاح نفس پرداخت، ظرافتها با بالارفتن سن، بیشتر می شود، به عبارتی ظرفیت شما بیشتر شده لذا لازم است، محتویات این ظرف هم بیشتر شود، نمی توان با همان محتویات ظرف قبلی، ادامه داد. محتویات ظرف قبلیه شما را در ظرف بزرگتری ریتخه اند، و شما دراین ظرف بزرگتر، احساس پوچی بیشتری می کنید، حال باید چه کرد؟؟
[/][/]

[="Tahoma"][="Navy"]اولین پله، بالابردن سطح معرفت و جهان بینی است، شما دیگر آن کودک نیستید، باید براهین قوی تری برای خداشناسی، عدالت، توکل و مسائلی از این قبیل برای خود داشته باشد، لذا لازم است که جهان بینی خود را قوی تر کنید و به خودشناسی بیشتری بپردازید، یکی از بهترین کتابهایی که می توانید برای خودشناسی مطالعه بفرمایید، کتاب "خودشناسی برای خودسازی"، اثر علامه مصباح یزدی است.
این نکته را هم باید توجه داشته باشید که اصلاح نفس، کار آسانی نیست که با یک شبه یا دو شبه، انجام پذیرد، بلکه صبر و توسل می خواهد.
باید بیشتر در خودمان و موجودات اطرافمان بیندیشیم، هیچ چیز به اندازه اندیشیدن، البته درست و سازنده، سازنده نیست. اندیشه ای که هدایت شده نباشد، بلکه ذهن را خرابتر می کند و شبهه ها را بیشتر. سعی بفرمایید یا با استادی سیر فکری خود را ادامه دهید با کتابهای اساتیدی چون شهید مطهری، استاد مصباح یزدی و امثال اینها، فکر خود را سامان دهید.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]اما این که تصور شود، انسان قابل تغییر نیست، باید گفته شود که افرادی از من و شما سختر و شاید سنگدلتر، توانستند تغییر یابند، بلکه راه صد ساله را یک شبه رفته اند، منتهی این آدمها کمند، زیرا کم کسی می شود که واقعا فکر کند یا متبه شود ولی اگر لحظه ای فکر کردند، واقعا هم عوض شده اند مانند عبدفرار. چون حکایت جالب و آموزنده ایست، داستان آن را می آورم:
بعضي از بزرگان، اين داستان را در حالات مرحوم ملاحسينقلي همداني(ره) نقل كرده‌اند كه در زمان ملا حسينقلي، در نجف اشرف، مردي شرور به نام «عبد فرّار» زندگي مي‌كرد. آن مرد، به مردم آزار مي‌رساند و همه از او مي‌ترسيدند.
روزي هنگام عصر، ملا حسينقلي همداني در صحن مطهر حضرت علي –عليه السلام- نشسته بود، عبد فرّار از آنجا گذشت. آن مرحوم به او هيچ اعتنايي نكرد و به او احترام نگذاشت. عبد فرّار به او اعتراض كرد و گفت: آيا مرا نمي‌شناسي؟ من عبد فرّار هستم! چرا به من احترام نگذاشتي؟
ملا حسينقلي همداني از او پرسيد: چرا به تو عبد فرّار مي‌گويند؟ آيا از خدا گريخته‌اي يا از رسول او؟
عبد فرّار با شنيدن اين سخن منقلب شد و غرق انديشه به خانه بازگشت.
صبح روز بعد، ملاحسينقلي به شاگردانش گفت:‌ شب قبل، مردي از نيكان درگذشت،‌ بر ماست كه در تشييع جنازه ی او شركت كنيم. پس شاگردان براي شركت در تشييع جنازه، به راه افتادند تا ببينند متوفي كيست. ناگاه خود را در برابر خانه ی عبد فرار ديدند؛ تعجب كردند و به استاد گفتند: اينجا كه خانه ی عبد فرّار است.
استاد ملا حسينقلي گفت:‌ درست است. بعد جنازه ی او را تشييع كردند. سپس شاگردان استاد، نحوه ی مرگ عبد فرّار را از همسر او سؤال كردند. او در پاسخ گفت: عبد فرّار قبلاً،‌ صحيح و سالم بود، اما ديشب كه به خانه بازگشت، منقلب و غرق تفكر بود. ديشب را در اتاقش به گريه سپري كرد و پيوسته مي‌گريست تا مُرد.
سپس آخوند ملا حسينقلي همداني گفت:‌ عبد فرّار، در معرفت، ره صد ساله را يكشبه پيمود.
[/]

بصیر;256528 نوشت:
اولین پله، بالابردن سطح معرفت و جهان بینی است، شما دیگر آن کودک نیستید، باید براهین قوی تری برای خداشناسی، عدالت، توکل و مسائلی از این قبیل برای خود داشته باشد، لذا لازم است که جهان بینی خود را قوی تر کنید و به خودشناسی بیشتری بپردازید،

سلام علیکم

جناب استاد بزرگوار در این تاپیک قصد انجام همین کار رو به صورت دسته جمعی دارن.

تشریف بیارید

http://www.askdin.com/thread21288-5.html#post257214

به نام او

[="RoyalBlue"]

به هوس راست نیاید به تمنی نشود
کاندرین ره بسی خون جگر باید خورد

کاندرین ره بسی خون جگر باید خورد
کاندرین ره بسی خون جگر باید خورد
[/]

بله دوست عزیز این راه بسیار دردسر دارد . دو عامل دارد این خون جگر ها خوردن . 1 : لذت کمالش است که به آدم روحیه می دهد و ادم را به سمت خودش می کشاند . 2 : یکی دیگر خدای مهربان است که استعداد بنده اش را در کمال ببیند . خدایا شکرت . من این را همه جا گفتم و حیف می دانم که این جا نگوید . این همه مشکلات در راه کمال و راه خدا درست می شود و بهترین وسیله برای رفع آن توحید است . دوست عزیز اگر شما هم مشکلی دارید بیایید تا با هم آن را حل کنیم با توحید [="Red"]. قدم در شاه راه توحید .[/]

یا حق

با سلام
از خواهر گرامی سادات بابت اطلاع رسانی شون کمال تشکر رو دارم
امیدوارم خدا به ایشان و همه افرادی که در جهت نشر آموزه های اسلامی فعالیت دارند، توفیق مضاعف عنایت نموده
و انشاءالله به زودی قدر دانی و تشکری شفاهی از خود آقا بشنوند و بیش از پیش شوق و نشاط پیدا کنند.
.....
یه زمانی استادی داشتیم به نام عرفان
واقعا وقتی سوالی از ایشان داشتیم در حد دو خط جوابی می دادند که تا فیها خالدونت می سوخت و به جواب می رسیدی
حرفهای زیادی در مورد تهذیف نفس ، کمال , کسب حالات معنوی و گناه نکردن گفته شده و شنیده شده
وقتی به اهلش مراجعه می کنی خیلی راحت می گویند شما واجباتت رو به جا می آوری؟
و محرمات رو ترک می کنی؟
واقعا گفتن بله جرات و شجاعت می خواد! فقط می تونی زیر لب بگی یا ستار العیوب و سرتو بندازی پایین!
باز می پرسی تمام سعی ام رو می کنم تا نمازهامو تو وقتش بخونم! روزه هامو به جا بیارم دروغ نگم, غیبت نکنم و...
اما گاها میشه که یه دروغی میگیم یا سر عصبانیت یا دلخوری غیبتی می کنیم
یا چشمون...
البته بعدش پشیمون میشیم و گاها ذکر استغفرالله هم میگیم..
ولی خوب گناه تو زندگیمون رفت و آمد داره!
بر میگرده و با یک لبخندی میگه
بگو یا رب یارب یارب
...
تو این یا رب گفتنش دنیا دنیا حرف داره
حرف از مربی و تربیتش
حرف از اینکه خودتو بسپری دست مربی یا بخوای همینطوری روز رو شب کنی و شب رو روز
حرف از تمرین های مربی
حرف از تمرین های روز و تمرین های شب
و کلا حرف از عمری که با مربیت سپری کردی
واقعا براش شیرین بود وقتی می گفت

یا رب

منم يه همچين مشكل بزرگي دارم
از كلاس اول راهنمايي كه بودم تا الان هي در حال توبه كردنم باز نميشه و دوباره گناه مي كنم گذر زمان نتنها مشكلم رو حل نميكنه بدتر ارادمم رو ضعيف تر ميكنه هر بار هم يه راهي رو مجدد انتخاب مي كنم اما اصلاً نتيجه نميگيرم:Ghamgin:
اصلا معلوم نيست سر منشا اين بي ارادگي چيه كه خيلي سريع شكست مي خورم
حتي مشكلات كوچيك هم تركش برام سخت شده! مثلاً تصور اين كه من بازي هاي كامپيوتري نكنم خيلي برام سنگينه در حالي كه كلي علاقه دارم و فقط وقتم رو تلف ميكنه...
اين قصه ادامه داره اما مي دونم مشكلم اينطوري حل نميشه ادامه نميدم Sad

به نام او

برای شما آرزو می کنم تا مشکلتان رفع شود . ولی همان طور که گفتم این مشکل ها به جز با توحید از بین نمی ره پس شما هم به ما بپیوندید . [="Red"]قدم در شاه راه توحید .[/]

یا حق

genius;269048 نوشت:
منم يه همچين مشكل بزرگي دارم
از كلاس اول راهنمايي كه بودم تا الان هي در حال توبه كردنم باز نميشه و دوباره گناه مي كنم گذر زمان نتنها مشكلم رو حل نميكنه بدتر ارادمم رو ضعيف تر ميكنه هر بار هم يه راهي رو مجدد انتخاب مي كنم اما اصلاً نتيجه نميگيرم:ghamgin:
اصلا معلوم نيست سر منشا اين بي ارادگي چيه كه خيلي سريع شكست مي خورم
حتي مشكلات كوچيك هم تركش برام سخت شده! مثلاً تصور اين كه من بازي هاي كامپيوتري نكنم خيلي برام سنگينه در حالي كه كلي علاقه دارم و فقط وقتم رو تلف ميكنه...
اين قصه ادامه داره اما مي دونم مشكلم اينطوري حل نميشه ادامه نميدم :(

سلام
يه روزي به دوستي كه اهل حكت بود گفتم
خسته شدم از اين همه حرم رفتن و دوباره گناه كردن
مي دوني بهم چي گفت!!
گفت اگه برق خونت كلا قطع بشه بهتره يا قطع و وصل بشه
گفتم قطع و وصل بهتره
گفت چرا؟
گفتم خوب بالخره تو يك زماني برق داريم
گفت نه!
چون اميد داري آخرش برا هميشه وصل بشه
نذاريم زمين خوردن هامون ما رو زمين گير كنه
شايد روزي براي هميشه پريديم

msm.1371;255567 نوشت:

بارها و بارها تلاش کردم خودم را تغییر دهم و نشد ...
بارها و بارها توبه کردم و نشد...
بارها و بارها با خود گفتم دیگر این کار را انجام نمی دهم و نشد ...
بارها و بارها با خود گفتم دیگر این عادت را ترک می کنم و نشد ...
دیدم این کار هم واقعا کاری بس دشوار و غیر ممکن است

خدمت دوست عزیزم عرض کنم:
قرآن می فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. «اتقاکم» صفت تفضیل است. مفهوم آیه این است که انسانها دارای درجات مختلفی در تقوا هستند.
شما دوست عزیز، در مسیر زندگی گناهان زیادی را انجام نداده اید. صحنه گناه برایتان فراهم بوده ولی تقوا بخرج دادید و گناه نکردید البته در مواردی هم لغزیدید و گناه کردید. تقواهایی که داشته اید نزد خداوند محفوظ است. هر گناهی که نمی کنید برتر از هر عملی که انجام داده باشید برایتان ثبت می شود.
خداوند در دنیا از ما امتحان املاء می گیرد. با این تفاوت که وقتی می خواهد نمره دهد، فقط دنبال کلمات غلط نمی گردد! بلکه کلمات درست را هم مورد توجه قرار می دهد. بعضی از کلمات را خیلی ها غلط می نویسند، ولی این دانش آموز آن را درست نوشته است! آفرین بر او. این یک نمره مثبت دارد.
شما گناهانی را در مواقعی ترک کرده اید که اگر بسیاری جای شما بودند آن را انجام می دادند.
درست است که تهذیب نفس، در غایت به ترک همه گناهان می رسد ولی در مسیر، با گناه همراه است منتها با گناهانی کمتر! مهم مقایسه امروز با دیروز است و مقایسه فردا با امروز.
دوست عزیز به مسئله گناه این طوری نگاه کنید تا خدای ناکرده از توبه هزارباره ناامید نشوید. بدانید که هیچ گناهی برابری با ناامیدی نمی کند. ناامید نشان عدم شناخت خداوند است لذا خداوند می فرماید تنها کافرین و خدا نشناسها هستند که ناامید می شوند. (لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ)

genius;269048 نوشت:
از كلاس اول راهنمايي كه بودم تا الان هي در حال توبه كردنم باز نميشه و دوباره گناه مي كنم گذر زمان نتنها مشكلم رو حل نميكنه بدتر ارادمم رو ضعيف تر ميكنه هر بار هم يه راهي رو مجدد انتخاب مي كنم اما اصلاً نتيجه نميگيرم اصلا معلوم نيست سر منشا اين بي ارادگي چيه كه خيلي سريع شكست مي خورم حتي مشكلات كوچيك هم تركش برام سخت شده! مثلاً تصور اين كه من بازي هاي كامپيوتري نكنم خيلي برام سنگينه در حالي كه كلي علاقه دارم و فقط وقتم رو تلف ميكنه... اين قصه ادامه داره اما مي دونم مشكلم اينطوري حل نميشه ادامه نميدم :(

باسلام و عرض ادب
قابل توجه همه کسانی که می خواهند خوب بشوند، اما می گویند نمی توانیم و نمی شود:
به این نکته خوب توجه بفرمایید، باید بدانیم، هر عملی را می خواهیم انجام دهیم به دو چیز احتیاج است، 1. علم به آن عمل و چگونگی آن. 2. میل و علاقه به آن.
چه کارهای خوب و چه کارهای بد، نیاز به این دو ویژگی دارند تا انجام بگیرند. حتی اگر یکی از این شرایط حاصل باشد، باز عملی صورت نمی پذیرد.
وقتی بنده، گناهی را انجام می دهم هم به نحوه انجام آن آگاهی دارم و هم از عمل کردن نسبت به آن لذت می برم. والا محال است که انجام دهم. همچنین است اعمال نیک.
منتهی گاهی می شود که به خوبی عمل خوب، آگاهی دارم، یعنی علم دارم، اما میل و رغبتی که به گناه دارم بیشتر است، این حالت باعث می شود که باز به سمت عمل زشت بروم.
در هر صورت، سوای علم به خوبی ها و بدی ها، باید دلمان ا کنترل کنیم، ببینیم چه چیزی را دوست می دارد و از چه چیزی بی میل است.
هرچقدر هم علممان را به خوبیها زیاد کنیم، اما دلمان را کنترل نکنیم و عشق و علاقه به گناه داشته باشیم، باز به سمت گناه خواهیم رفت.
به این حدیث زیبا خوب توجه کنید:
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
إنّ الدّنيا و الاخرة عدوّان متفاوتان، و سبيلان‏ مختلفان، فمن أحبّ الدّنيا و تولّاها أبغض الاخرة و عاداها، و هما بمنزلة المشرق و المغرب، و ماش بينهما كلّما قرب من واحد بعد من الاخر و هما بعد ضرّتان‏.(منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 153)

دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت هستند، و دو راه متخالف،هرکه دنیا را دوست داشته باشد، طبیعی است که آخرت را دشمن بدارد، این دو به منزله مشرق و مغرب هستند، به سمت هر کدام که قدم بگذاری، به همان مقدار از دیگری فاصله گرفته ای.
در این حدیث شریف، خیلی زیبا به مطلبی که گفتیم اشاره کرده اند، هر مقدار که میل به گناه هنوز در ما باشد به همان مقدار میل به خوبی در ما کم می شود.
لذاست که می گوییم:دوست دارم کار خوب بکنم، اما مرتب منجر به خطا می شوم و سریع پشیمان می گردم.
علت پشیمانی از خطا، به خاطر میل به خوبی است، اما این میل به اندازه میل به خطا نیست. میلی است ضعیف.
اگر به خوبی، بیش از خطا و بدی، میل داشته باشیم، مطمئن باشید به سمت آن خواهیم رفت. مانند دنیا و آخرتی که حضرت، مثال زدند.

سوال:
از بس توبه کرده و به سرعت توبه ام را شکسته ام که دیگر رویم نمی شود به ساحت مقدست رجوع کنم و توبه کنم و احساس می کنم که خودم و نعوذ بالله شما را مسخره کرده ام.
و اگر نبود این فرموده ات که:
"صد بار اگر توبه شکستی بازآ کاین درگه ما درگه نومیدی نیست"
حتما الان جنایتکاری حرفه ای بودم!
از دوستان عزیزم تقاضای کمک و دعای خیر دارم لطفا راهنمایی ام کنید.

جواب:
احسنت به شما که سعی در تغییر نفس خویش دارید، همین که از وضع موجود ناراحت هستید، جای امید دارد و امری پسندیده است، اولین پله ترقی این است که از خود راضی نباشی و عجب تو را نگیرد. سعی بفرمایید این حالت را در خود برای همیشه داشته باشید، اما این که احساس می کنید، کار اصلاح نفس، روز به روز سختر می شود، به خاطر این است که درک و فهم شما هم روز به روز بیشتر می گردد، و نمی توان با همان اعمال و ذهنیت های دوران کودکی، به اصلاح نفس پرداخت، ظرافتها با بالارفتن سن، بیشتر می شود، به عبارتی ظرفیت شما بیشتر شده لذا لازم است، محتویات این ظرف هم بیشتر شود، نمی توان با همان محتویات ظرف قبلی، ادامه داد. محتویات ظرف قبلیه شما را در ظرف بزرگتری ریتخه اند، و شما دراین ظرف بزرگتر، احساس پوچی بیشتری می کنید، حال باید چه کرد؟؟

اولین پله، بالابردن سطح معرفت و جهان بینی است، شما دیگر آن کودک نیستید، باید براهین قوی تری برای خداشناسی، عدالت، توکل و مسائلی از این قبیل برای خود داشته باشد، لذا لازم است که جهان بینی خود را قوی تر کنید و به خودشناسی بیشتری بپردازید، یکی از بهترین کتابهایی که می توانید برای خودشناسی مطالعه بفرمایید، کتاب "خودشناسی برای خودسازی"، اثر علامه مصباح یزدی است.
این نکته را هم باید توجه داشته باشید که اصلاح نفس، کار آسانی نیست که با یک شبه یا دو شبه، انجام پذیرد، بلکه صبر و توسل می خواهد.

باید بیشتر در خودمان و موجودات اطرافمان بیندیشیم، هیچ چیز به اندازه اندیشیدن، البته درست و سازنده، سازنده نیست. اندیشه ای که هدایت شده نباشد، بلکه ذهن را خرابتر می کند و شبهه ها را بیشتر. سعی بفرمایید یا با استادی سیر فکری خود را ادامه دهید با کتابهای اساتیدی چون شهید مطهری، استاد مصباح یزدی و امثال اینها، فکر خود را سامان دهید.

اما این که تصور شود، انسان قابل تغییر نیست، باید گفته شود که افرادی از من و شما سخت تر و شاید سنگدل تر، توانستند تغییر یابند، بلکه راه صد ساله را یک شبه رفته اند، منتهی این آدمها کمیاب هستند، زیرا کمتر کسی می شود که واقعا فکر کند یا متبه شود ولی اگر لحظه ای فکر کردند، واقعا هم عوض شده اند مانند عبدفرار. چون حکایت جالب و آموزنده ایست، داستان آن را می آورم:

بعضي از بزرگان، اين داستان را در حالات مرحوم ملاحسينقلي همداني(ره) نقل كرده‌اند كه در زمان ملا حسينقلي، در نجف اشرف، مردي شرور به نام «عبد فرّار» زندگي مي‌كرد. آن مرد، به مردم آزار مي‌رساند و همه از او مي‌ترسيدند.

روزي هنگام عصر، ملا حسينقلي همداني در صحن مطهر حضرت علي(عليه السلام) نشسته بود، عبد فرّار از آنجا گذشت. آن مرحوم به او هيچ اعتنايي نكرد و به او احترام نگذاشت. عبد فرّار به او اعتراض كرد و گفت: آيا مرا نمي‌شناسي؟ من عبد فرّار هستم! چرا به من احترام نگذاشتي؟
ملا حسينقلي همداني از او پرسيد: چرا به تو عبد فرّار مي‌گويند؟ آيا از خدا گريخته‌اي يا از رسول او؟
عبد فرّار با شنيدن اين سخن منقلب شد و غرق انديشه به خانه بازگشت.
صبح روز بعد، ملاحسينقلي به شاگردانش گفت:‌ شب قبل، مردي از نيكان درگذشت،‌ بر ماست كه در تشييع جنازه ی او شركت كنيم. پس شاگردان براي شركت در تشييع جنازه، به راه افتادند تا ببينند متوفي كيست. ناگاه خود را در برابر خانه ی عبد فرار ديدند؛ تعجب كردند و به استاد گفتند: اينجا كه خانه ی عبد فرّار است.

استاد ملا حسينقلي گفت:‌ درست است. بعد جنازه ی او را تشييع كردند. سپس شاگردان استاد، نحوه ی مرگ عبد فرّار را از همسر او سؤال كردند. او در پاسخ گفت: عبد فرّار قبلاً،‌ صحيح و سالم بود، اما ديشب كه به خانه بازگشت، منقلب و غرق تفكر بود. ديشب را در اتاقش به گريه سپري كرد و پيوسته مي‌گريست تا مُرد.
سپس آخوند ملا حسينقلي همداني گفت:‌ عبد فرّار، در معرفت، ره صد ساله را يكشبه پيمود.
قابل توجه همه کسانی که می خواهند خوب بشوند، اما می گویند نمی توانیم و نمی شود:
به این نکته خوب توجه بفرمایید، باید بدانیم، هر عملی را می خواهیم انجام دهیم به دو چیز احتیاج است، 1. علم به آن عمل و چگونگی آن. 2. میل و علاقه به آن.
چه کارهای خوب و چه کارهای بد، نیاز به این دو ویژگی دارند تا انجام بگیرند. حتی اگر یکی از این شرایط حاصل باشد، باز عملی صورت نمی پذیرد.

وقتی بنده، گناهی را انجام می دهم هم به نحوه انجام آن آگاهی دارم و هم از عمل کردن نسبت به آن لذت می برم. و الّا محال است که انجام دهم. همچنین است اعمال نیک.
منتهی گاهی می شود که به خوبی عمل خوب، آگاهی دارم، یعنی علم دارم، اما میل و رغبتی که به گناه دارم بیشتر است، این حالت باعث می شود که باز به سمت عمل زشت بروم.
در هر صورت، سوای علم به خوبی ها و بدی ها، باید دلمان را کنترل کنیم، ببینیم چه چیزی را دوست می دارد و از چه چیزی بی میل است.
هرچقدر هم علممان را به خوبیها زیاد کنیم، اما دلمان را کنترل نکنیم و عشق و علاقه به گناه داشته باشیم، باز به سمت گناه خواهیم رفت.
به این حدیث زیبا خوب توجه کنید:

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
إنّ الدّنيا و الاخرة عدوّان متفاوتان، و سبيلان‏ مختلفان، فمن أحبّ الدّنيا و تولّاها أبغض الاخرة و عاداها، و هما بمنزلة المشرق و المغرب، و ماش بينهما كلّما قرب من واحد بعد من الاخر و هما بعد ضرّتان‏.[1]

دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت هستند، و دو راه متخالف،هرکه دنیا را دوست داشته باشد، طبیعی است که آخرت را دشمن بدارد، این دو به منزله مشرق و مغرب هستند، به سمت هر کدام که قدم بگذاری، به همان مقدار از دیگری فاصله گرفته ای.
در این حدیث شریف، خیلی زیبا به مطلبی که گفتیم اشاره کرده اند، هر مقدار که میل به گناه هنوز در ما باشد به همان مقدار میل به خوبی در ما کم می شود.
لذاست که می گوییم:دوست دارم کار خوب بکنم، اما مرتب منجر به خطا می شوم و سریع پشیمان می گردم.

علت پشیمانی از خطا، به خاطر میل به خوبی است، اما این میل به اندازه میل به خطا نیست. میل ضعیفی است .
اگر به خوبی، بیش از خطا و بدی، میل داشته باشیم، مطمئن باشید به سمت آن خواهیم رفت. مانند دنیا و آخرتی که حضرت، مثال زدند.


[/HR][1] (منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 153.
موضوع قفل شده است