نظریه ای بر رد تقویم قمری
تبهای اولیه
ماه
Calander با مطالعه تاريخ نجوم از زمانهای اوليه و پيدايش تقويم متوجه مي شويم که انسانهای اوليه برای محاسبه زمان و نشان دادن گذشت زمان روی ديوارها ودرختها خط مي کشیدند.سنگ ريزه در جائي ميگذاشتند ويا بطريقي در جائي علامت های خاص را قرار ميدادند يا مي ساختند و وقايع مهم طبيعي خانوادگي و قبيله ای را به اين طريق ثبت مي کردند.
در آغاز مد ت زمان با روز حساب می شد که از غروب آفتاب تا غروب آفتاب و يا از طلوع آفتاب تا طلوع آفتابروز بعد بود وبدليل اينکه بشرتغیرات فيزيکي قابل مشاهده در طبيعت را احساس ميکرد دوره های فصلي مانند( باران-گرما-خشگي-سرما ) رابرای نگهداشتن زمان بکار بردن اعداد ضروری گرديد.بشر کشف کرد که بعضيزاعداد مانند 12 بسادگي قابل تقسيم به قسمت های کوچکتر مي باشد وبعضي مثل 13 به هيچ وجه قابل تقسيم نميباشد لذا عدد 12 یک عدد مناسب برای تقسيم زمان به واحدهای کوچکتر کرديد وبا اين محاسبه که حرکت خورشيد بدور کره زمين را سال ناميده و آنرا به 12 ماه تقسيم نمودند.
سوره توبه آيه 36
بی گمان شماره ماهها نزد خداوند دوازده ماه است در کتاب خدا روزی که آسمانها وزمين را آفريد...........
باگذ شت زمان و پيشرفت علم و اختراع وسائل جديد طلوع وغروب خورشيد حرکات ماه و ستارگان بيشتر مورد مطالعه قرار کرفت اهميت فصل ها بيشتر نمايان شد تقويم نيز پيشرفت کرد و د قيق ترکرديد.
مصرِی ها که بنيِان گذار تقويم (برمبنای نوشته دانشمندان ) تقويم فصلي را پذيرفتند وبخصوص برای ايام شکرگذاری وکشاورزی در موقع زياد شدن آب نيل و چون اين تغیرات فيزيکی در طول شبانه روزبخوبي مشاهدهمي شد چهارنقطه فلکی برابری شبانه روز(اعتدالين) وطولانی ترين و کوتاه ترين روزها (انقلابين) وزمانی رامبداء قرار داده و طول مدت اين تناوب را سال ناميدند که آنرا به 12 ماه تقسيم نمودند هر ماه را 30 روز و 5 روزبا قي مانده را در آخرسال به جشن وشکرگذاری مي گذراندند و از اين زمان تقويم خورشيدی ايجاد کرديد.این عمل بر مبنای تورات ( عهد عتيق) اشاره به قسمت شمالی ايران آرارت می باشد ( زمان پس از طوفان)در تورات اولين نشان از شمارش سال در زمان حضرت نوح ميباشد که بر مبنای علم ترتيب تاريِخه chronologyاز روی bibleزمان طوفان در سال2370 پيش از ميلادبوده و سال تقسيم شده بود به 12 ماه سی روزه و يک پنجه اضافه در آخر سال همانند تقويم مصری و پارسی.
سفرپيدايش باب هفتم. 24 / 11 : 7 باب هشتم 5 / 3 : 8
11- و در سال ششصد از زندگانی نوح در روز هفدهم از ماه دوم درهمان روز جميع چشمه های لجهعظيم شگافته شد و روزنهای آسمان گشوده.
24- و آب بر زمين صدوپنجاه روز غلبه يافت
باب هشتم
3- وآب رفته رفته از روی زمين برگشت وبعد از انقصای صدو پنجاه روز آب کم شد
5- و در روز هفدهم از ماه هفتم کشتی بر کوههای آرارات قرار کرفت.
اين عمل نشان دهنده آنست که از روز هفدهم در ماه دوم تا روز هفده از ماه هفتم برابر با 150 روز می باشد بنابراين هر ماه برابر است با 30روز است.
150/5=30
هم چنانکه ميدانيم گردش ماه بدور زمين بطور متوسط برابر است با 29 روز و12 ساعت و 44 دقيقه که بر حسب روز عبارت است از 5305/29 روز بنا براين در پنج ماه 65/147= 5*5305/29 روز می باشد.
عدد 147 نشان دهنده اين است که ماهها قمری نبوده چرا که غير ممکن است که پس از 150 روز هلال ماه دوباره ديده شود و اين خود نشان آنست که تقويم شمسی بوده دوازده ماه سی روزه ويک پنجه اضافه در آخر سال هماننده تقويم مصری.تاريخ نويس يهود josephas که در قرن اول ميلادی ميزيسته در کتاب Antiquities of the jews book I pag ,80ch3 , چنين آورده است.
اين واقعه اتفاق افتاد در ششصدمين سال حکومت ايام نوح که در آن زمان دومين ماه بوده که مقدونیها Macedonias آنرا ديوس Dios و يهوديان آنرا مرحشوان Marsuan می ناميدند و آن مطابق قرارداد تقويم مصری بوده است. جا لب اينجاست که مدت زندگانی ايام نوح در تورات و قران برابر با 950 سال است.
سفر پيدايش باب نهم 29/ 28 : 9
28- ونوح بعد از طوفان سيصدوپنجاه سال زندگانی کرد.
29- پس جمله ايام نوح نهصدوپنجاه سال بود که مرد.
سوره عنکبوت.
14- همانا فرستاديم نوح را بسوی قومش پس ماند در ايشان هزار سال بجز پنجاه سال پس گرفت ايشان را طوفان درحاليکه بودند ستمگران. 950 = 50 - 1000 سال
بحث ديگری که قابل توجه است وقايعی است که در تورات وقرآن مشترک می باشد.اينک بجاست به بينیم اين وقايع مشترک در کجا بيان شده.
تعبير خواب حضرت يوسف در مصر بوده و همانطور که در تاريخ علم اثر جورج سارتن ص 23 کتاب خود بيان ميدارد. مصريان حساب زمان و تقويم را بر حسب خورشيد قرار داده بودند. البته خود متن تفسير خواب اشاره به تقويم فصلی ( خورشيدی ) است.
سوره يوسف.
47- گفت کشت کنيد هفت سال پياپی پس آنچه را درويديد بکذاريدش در خوشه خود جز اندکی از آنچه ميخوريد.
سفر پيدايش باب 41 30 / 29 : 41
29- همانا هفت سال فراوانی بسيار در مصر ميآيد.
30- و بعد از آن هفت سال قحطی پديد آيد وتمامی فراوانی مصر در زمين.
سوره يوسف
48- پس بيايد پس از اين هفت سال سخت که ميخوردند آنچه آماده کرديد برای آنها بجز اندکی از انچه نگه ميداريد.
داستان سر گردانی قوم يهود بمدت چهل سال.
سفر اعداد باب 14 34/ 33 : 14
33- و پسران ايشان در صحرا چهل سال آواره بود.
34-بر حسب شمار روزهائيکه زمين را جاسوسی ميکردند يعنی چهل روز يکسال بعوض هر روز.
سوره مائده.
26- گفت همانا حرام است برايشان چهل سال سر کردان مانند در زمين پس در يغ نخور بر گروه کافران.
درجهان اسلام پس ا ز رحلت حضرت محمد (ص) اعراب بخاطر مسيحیت ذ دا ئي و يهوديت تغیرات بنيادی در اسلام انجام داده وبعد با ارائه تز برتری نژاد آنرا به نام اسلام بر قسمتي از جهان تحميل نمودند که يکي ازآنها تقويم و..........
تقويم قمری فعلِي تقويمی است که در زمان خلافت عمر که دست به تعقیرات بنیادی در اسلام محمدی زد صورت گرفته که با اين عمل یک بحث علمي را با تفاسير غلط به آيات قرآن تحميل نمودند.
در آثارالباقيه ابوريحان بیرونی روايتی را از ميمون بن مهران مستندی آورده است (ص 48)
" نزد عمربن خطاب آوردند که ظرف پرداخت آن ماه شعبان بود و عمر گفت که مراد کدام شعبان است
آيا اِ ين شعبان که ما در آنيم يا شعبان آينده.پس اصحاب را جمع کرد ودر اين کار با ايشان مشاوره نمود و گفت اين حيرت راکه در امر تاريخ روی داده شما رفع کنيد واصحاب گفتند ما بايد چاره آن را از عادت ايرانيان بدست آوريم وهرمزان را حاضر کردند واين اشکا ل را بدو بازگفتند.هرمزان گفت ما ايرانيان را حسابی است که ماه روز مي گویند يعني حساب ماهها وروزها وچون اين لفظ را تعريف مورخ شد و مصدر آنرا تاريخ قرار دادند وعمر به اصحاب پيغمبر گفت برای مردم تارِيخی وضع کنيد که مردم بکار بندد "
بهمين دليل است که مي بینيم اغلب خاورشناسان که برروی تاريخ اسلام کار نموده اند در شک و ترديد بوده.
خاورشناس کرلوالفونسونلينو استاد دانشگاه مصر ودانشگاه پالوم ايتاليا در کتاب خود علم ا لفلک ترجمه احمد آرام نشرپژوهشهاي اسلامي ص 106 چنين آورده است.
نمونه مسائلي که هنوز در باره آ ن ترديد و شک داريم نگاهداری حساب وسال در نزد مردم مکه در اواخر دوره جاهليت و اوايل اسلام است و به همين جهت است که نمی توان به درستی معني کلمه نسئ را که در قرآن سوره توبه آ مده است معلوم کرد.
مفسرين کارشان تطبيق بوده نه تفسير وحق تفسير آنست که قرآن بوسيله قرآن تفسير شود وهمانطور که بيان خواهم داشت متوجه مي شويد لغت کلمه نسئ را چگونه مفسرين تا به امروز تفسير نموده اند.
سوره توبه آيه- 37
جز اين نيست که فرا موشي ( تعدادی از روزهای سال ) فزونی در کفر است.گمراه ميشوند بدان کساني که کافر شدند یک سال آنرا حلال شمرند و يکسال آنرا حرام ميکنند.تا شمار( ماههايی) را که خدا حرام کرده موافق نمايند پس حلال کنند آنچه را که خدا حرام کرد.اعمال بد ايشان بر آنها آراسته شد و خدا گروه کافران را هدايت نمي کند همانطورکه بیان شد درقرآ ن کلمه (سال) تنها به سالهای شمسي اطلاق مي شود نه سال قمرِی واِ ين آیه درست
همان چيزی را مي گوید که ما بدان گرفتار شده ايم فراموشي تعدادی از روز هاي سال به مدت 11 روز و هر سال گرفتار آنيم وهنوز هم استادان کار که حقيقت را در می يابند بخاطر افکار غلط گذشته خود دست از تفاسير غلط بر نداشته و با الفاظ شروع به بازی می نمايند وبعضِي الفاظ چنان تعريف می نمايند که هيچ گونه ربطي به موضوع ندارد.
سوره آ ل عمران آ يه 78
" عده ا ي از اِ يشان زبان را به کتاب می پيچانند تا گفتارشان را از کتاب حساب کنند در صورتيکه از کتاب نيست پس مي بينيم ايرادی که از اين کتاب الهي گرفته می شود وبعضي آ يات با بحث های علمی درست در نمی آ يد از قرآ ن نیست ايراد را بايد از کساني گرفت که با نداشتن علم آ ن شروع به تفاسيرآ يات قرآ ن نموده اند وبا تفاسير خود تقويمي را ساخته اند که هيچگونه پايه واساس علمی نداشته وآ ن را به پيامبر اسلام نسبت ميدهند. نقل قولي را از ابوريحان بيرونی که در آثارالباقيه ترجمه اکبرداناسرشت ص 101بيان ميدارد برايتان نقل ميکنم در تواريخ خوانده ام که ابوجعفرمحمد بن سليمان از طرف منصور حاکم بر کوفه بود عبدالکريم ابن ابي العوجا را که دائي معن بن زائده باشد حبس کرد و اين مرد مانوی بود و شفيعان او در مدينه السلام زياد شدند وبه منصور اصرار کردند که او را رها کند.منصور به عا مل ..................................بياد من آور. پس از اينکه محمد بن سليمان از نماز آدينه بر گشت محمدبن جبار عبدالکريم را يادآوری کرد محمد بن سليمان فرمود گردن او را بزنند همينکه او يقين پيدا کرد که کشته خواهد شد گفت بخدا سوگند ياد مي کنم که اکر شما مسلمانان مرا کشتيد من چهارهزار حديث در دين شما وضع کرده ام که حرام را درآنها حلال و حلال را حرام گردانيده ام و شما را روزیکه بايد روزه بداريد به افطا ر وا داشته ام وروزی را که بايد افطار کنيد به روزه.پس به فرموده محمد بن سليمان گردن او را زدند برای تحقيق در باره اينکه آيا تقويمی که پيش از حضرت محمد (ص) مورد استفاده قرار می گرفته شمسی بوده يا قمری بايد به کتاب زير مراجعه نمود.
در اين کتاب در ص237 چنين آمده است
"سری ماههائی که حالا به وسيله مسلمانان استفاده ميشود را سری قديمی مکه می نامند که تعيين شده بود از روی اتفاقات مهمی که در آن زمان رخ می داده و نامهای سری مکه عبارت بودند از
1- صفر الاول 2- صفرالاخر 3- ربيع الاول 4- ربيع الاخر 5- جمادی الاول 6- جمادی الاخر 7- رجب 8- شعبان 9- رمضان 10- شوال 11- ذوالقعده 12-ذوالحجه
1- صفرالاول- نام آن را بعدها تغيير دادند و به نام محرم نامگذاری نمودند و يک ماه مقدس می باشد (بنا بر قول نويسنده عرب بخاری Buchari )
ريشه لغت صفريعنی خالی بودنTo be empty هم چنانکه دو ماه صفر در فصل زمستان قرار می گرفته و فصل بارندگی و سرما بوده است و چون هيچ محصولی در آن موقع برداشت نمی شده بدترين دوره برای بدست آوردن غذا بوده است ( ولهاوزن ص 96 ).
2- ربيع- پس از پائيز و باران زمستان آغاز می شده و جلگه ها سر سبز می گشته و قبيله ها گله های خود را در دشتها پراکنده می نمودند و شترها دهمين ماه بارداری خود را می گذراندندو اين گفته بوسيله علم صرف Etymology تائيد می شود.
3- ريشه لغت جماد به معنی سبز شدن سخت می باشد که متناسب است با سرمای تيز[1]
4- ماه رمضان يعنی سوزان که هيچ شکی در آن وجود ندارد
5- ماههای شوال و شعبان که ريشه معانی مطمئن آن در دست نيست[2]
6- سه ماه ديگر رجب - ذوالقعده- ذوالحجه از روی جشنها گرفته شده است. در ماه رجب جشنی برگزار می شده در مکان مقدس که شتر و گوسفند قربانی می نمودند و ريشه لغت به معنی بيم داشتن يا احترام گذاردن می باشد و بنا بر اين آن را مقدس می خواندند.
7- دو ماه ديگر نسبت داده شده به ماه زيارت رفتن. ذوالقعده به ماه جلسه يا نشست معروف است The month of sitting. اين نام را برای اين انتخاب نمودندچون هيچگونه سفری در اين ماه انجام نمی شده و يا هيچگونه گردش و شکاری در آن ماه صورت نمی گرفته و آن اولين ماه از ماه صلح می باشد. نام ذوالحجه از خود مراسم حج گرفته شده است."
همچنانکه ديديم ماههای عربی اصولا بر مبنای سال شمسی درست شده است و آن بايد ثابت بوده باشد در متد تجربی. البته ماههای سری مکه از اصلاح تقويم سريانی بدست آمده است همچنانکه می بينيم در تقويم سريانی ماهها همانند تقويم عربی می باشد. برای مثال کانون اول – کانون آخر و يا تشرين اول – تشرين آخرکه بر مبنای سالهای شمسی بوده که خود رساله ديگری می طلبد
حال به بينيم منظور از اهله که در قران آ مده است منظور چيست.
سوره بقره آ يه 189
از تو سئوال کنند در باره هلا لها بگو آنها هستند فصل های ثابت ( مواقع معين ) برای انسانها و حج آ ن درست... در مواقع معين هلالها که منظور بیش ازيک هلال است در صورتيکه اگر منظور هلال ماه باشد ما یک هلال نمی بينيم ؟ البته مترجم قرآ ن انگليسیMarmaduke-Pickthall مصری( مواقيت) را بهFixed Seasons فضول ثابت ترجمه نموده است. در ادامه آ يه برای انسانها و حج..... که در اينجا قرآ ن فقط یک تقويم را پيشنهاد می کند ولي متاسفانه در همين ايران عزيز داراي سه نوع تقويم می باشيم.
برای اینکه بدانيم منظور از هلالها چيست دانشمند فضائي امریکا Carl-Sagen در کتاب خود COSMOS در ص 47 بيان ميدارد.
در روز 21 دسامبر اولين روز ا ز زمستان ( ا ول ديماه ) نور خورشيد بصورت دو نشان مجموعه ای از هلالها (spiral( را در ميان گرفته و يک شکل بي نظير برای خواندن تقویم ازروی آ سما ن را بوجود می آ ورد.
البته اين یک بحث علمی است چون در آ ن روز خورشيد دروسط روز بر کره زمين عمود واقع ميشود وچون کره خورشيد بزرگتر از کره زمين است لهذا اشعه خورشيد پس از بر خورد به کره زمين روی خود انعکاس يافته و هلال ها را بروی خورشيد می توان مشاهده نمود.
اگرما مبنای تقویم خود را بروی ماههای قمری قرار دهيم نمی توانيم ماههای حرام وحلال یا روزهای خوب و بد را تشخيص دهيم.چنانکه در سوره ابراهيم آيه 5 ميفرماید:
" و به يقين ما موسِي رابا آيات خودمان فرستا د يم که قوم خويش را از تاريکی ها بسوی روشنائی در آورد و روزهای خدا را بيادشان بياورد." و درسوره الجاثيه آیه14 ميفرمايد
" آ نانکه ايمان آوردند بگو شما مومنان ا ز مردمی که به ایام الهی امیدوار نيستند در گذرید.
این آیات کاملا دلا لت بر ثابت بودن ماهها وداشتن روزهای معين دارد هم چنانکه در تورات آمده است.
سفر خروج باب 23
14- درهر سال سه مرتبه عید برای من نگاه دارید.
15- عید فطير را نگاه دار و چنانکه ترا امر فرموده ام هفت روز نان فطیر بخور در زمان معین در ماه ابیب زیرا که درآ ن از مصر بیرون آ مدی و هیچ کس بحضور من تهی دست حاضر نشود.
16- و عید حصاد (Harvest) نوبر غلات خود را که در مزرعه کاشته و عید جمع (Ingathering)را درآخر سال وقتی که حاصل خود را از صحرا جمع کرده.
سوره کهف آیه 12 چنین ميفرماید:
سپس آ نان را برانگيختیم تا بدانيم کداميک ا زدو گروه نگاهدار ترند روزگاری را که درنگ کردند ودر آ يه25 همان سوره می فرماِيد : ماندند در غارخوِیش سیصد سال وبيفزودند نه را ودر آ یه بعدی تاکید می کند بگو خدا داناتر است بدانچه ماندند.
همانطور که قبلا بیان داشتم در قران سا ل شمسی بوده وبرای اثبات آن فقط کافی است تعداد روزهائی که در قران آمده است را بوسيله یک نرم افزار به بینیم چقدر است 365روز و اکر سال قمری بود انرا 354 روز تکرار می نمود. البته بحث داستان اصحاب کهف و محاسبه انرا در کتاب اینجانب به طور کامل بیان داشته ام. اما سئوالی که در این آیه مطرح است جمع نمودن دو عدد با واحد ها ی مختلف است یعنی
سال شمسی + سال قمری(منظور عدد 9)= واحد مربوطه چیست ؟؟؟؟؟؟
در كتاب Life of Mohammad در قسمت What is Islam اثر W.Montgomery-Watt يكي از بزرگترين محققان غربي در اسلام در ص 187 چنين آمده است:
«يكي از غيرمعمول ترين مسائل اسلام قبول نمودن تقويم قمري است كه سال آن 12 ماه يا 354 روز است. و اين بدين معني است كه تمام ماهها حتي ماه زيارت و روزه در هر سال 11 روز زودتر از حد معمول انجام مي شود.»
حال براي اينكه ببينيم نويسنده كتاب (عرب از زمان هاي اوليه تا فروريختن بغداد) اثر Arthur-Gilman درباره ماه مبارك رمضان چه مي گويد. وي در صفحه 70 كتاب خود چنين مي گويد:
" نام ماه رمضان كه ماه روزه و نيايش است، معني اصلي آن (فصل گرماي زياد) استولی چون سالهای عربی اخذ شده از روی ماههای قمری است بنابراین دیگر جائی برای حقیقت نمی ماند و 12 ماه رفته رفته جاهای اصلی خود را نسبت به خورشید از دست داده وماه رمضان بجای اینکه در فصل گرمای زیاد قرار گیرد مطابق میشود با دسامبر و.." ماهها حتی ماه زیارت و روزه در هر سال 11 روز زودتر از حد معمول انجام می شود و شب قدر هم که در ماه مبارک رمضان قرار می گرفته در جای اصلی خود قرار نمی گیرد وشناسائی آن هم دیگر امکان ندارد.
برای اینکه بوجود حقیقی نامها پی ببریم وبدانیم که آنها چگونه منظم و مرتب درست شده و چگونه در زمانهای قبل انرا تهیه نموده اند کافی است تقویم اسلامی زمان پیامبر اسلام را با دقت مطالعه نمائیم.
یکی از وحدانیت این دین الهی اسلام با مذاهب (یهودیت-مسیحت- محمدی) قرار کرفتن عید قربان یعنی بزرک ترین عید مسلمانان در آغاز سال ومشترک بودن این عید با عید ژانویه نیز گویای چه حقیقتی است و منظورپیام آور اسلام چه بوده است
فصل سرما: در اين دو ماه چيزي روئيده نمي شود.
از صفر يعني خالي بودن
فصل شبنم، شكوفه، باران
از جماد بي حركت بودن
فصل روئيدن سخت
انشعاب طوايف و گله ها در صحرا
گرما
خنك شدن هوا (باد شوال) كه چندين روز پس از ميزان شروع مي شود
اعراب در خانه ها مي نشستند
فصل حج
.
سوره ال عمران-19 همانا دین نزد خدا اسلام است و .................
متناسب با سرمای تيزدرست نبوده و متناسب است با گرمای تيز و نويسنده می بايد آن را از جمود که به معنای يخ بستن است گرفته باشد.
[2]ماخذ خارجی به خاطر نا آشنايی نتوانسته معانی آنرا بدست آورد در صورتيکه شوال به معنی خنک شدن هواست و اکثر کشاورزان آشنايی با باد شوال دارند که در حدود ده روز پس از ماه ميزان شروع می شود. اما شعبان عبارتست از انشعاب طوائف و گله ها در صحرا ( آثارالباقيه ص 91 ).
[3] . اين ماه درست ده روز پس از انقلاب صيفي است و از آنجا كه هلال خورشيد در 21 جمادي الآخر ديده مي شده اعراب جاهليت اين ماه را هم مقدس مي شمردند چون اين پديده باعث ترس و وحشت آنها مي شد به همين دليل است كه در آغاز ماه مراسم قرباني در مكان مقدس انجام مي دادند و حتي در بعضي از روايات آمده است كه اعراب در سال دو بار مراسم حج انجام مي دادند، مثلاً «حج سال 541 م در هنگام انقلاب صيفي صورت گرفته» البته منظور مقدس است نه حرام
اين متن از كتاب يوناني پروكوپيوس گرفته شده (Prokopios, Debello Persico, II, 16)
البته بهترين سند تاريخي در اين رابطه آياتي چند از قرآن كريم است.
انسانهاي اوليه براي محاسبه زمان و نشان دادن گذشت آن، روي درختها و ديوارها خط مي كشيدند، سنگ ريزه در جايي مي گذاشتند و يا به طريقي در جايي علامتهاي خاص را قرار مي دادند يا مي ساختند و وقايع مهم طبيعي، خانوادگي و قبيله اي را به اين طريق ثبت مي كردند.
در آغاز، بنا به روايت انسان شناسها، مدت زمان با روز حساب مي شد كه از غروب آفتاب تا غروب آفتاب روز بعد و يا از طلوع آفتاب تا طلوع آفتاب روز بعد حساب مي شد. در آن زمان به دليل اينكه بشر تغييرات فيزيكي قابل مشاهده در ماه را مي ديد، احساس مي كرد كه چيز خوبي براي محاسبه و نگه داشتن گذشت زمان پيدا نموده است. سپس به تدريج دوره هاي فصلي ايجاد گرديد. (باران، گرما، خشكي، سرما) و بكار بردن اعداد ضروري گرديد. بشر كشف كرد كه بعضي اعداد مانند 12 به سادگي قابل تقسيم به قسمتهاي كوچك تر مي باشد و بعضي ها مثل 13 به هيچ وجه قابل تقسيم نمي باشند. لذا عدد 12 يك عدد مناسب براي تقسيم زمان به واحدهاي كوچك تر گرديد كه با اين محاسبه، 12 ماه را يك سال ناميدند. با گذشت زمان و پيشرفت علم و اختراع وسايل جديد، تقويم نيز پيشرفت كرده و دقيق تر گرديد. طلوع و غروب خورشيد، حركات ماه و ستارگان زمين بيشتر مورد مطالعه قرار مي گرفت و اهميت فصلها بيشتر نمايان مي شد. مصري ها كه بنيان گذار تقويم در تاريخ بشر هستند، تقويم فصلي را پذيرفتند و به خصوص براي ايام شكرگزاري و كشاورزي در موقع زياد شدن آب رود نيل، زمان خاصي را تعيين كردند و تقويم خود را براساس گردش خورشيد بنا نهادند. سال را نيز به 12 ماه تقسيم نموده و هر ما ه را به 30 روز كه 5 روز باقي مانده را در آخر سال به جشن و شكرگزاري مي گذراندند. و از اين زمان به بعد ، تقويم خورشيدي ايجاد گرديد. اين تقويم از چهار هزار سال پيش از ميلاد مسيح ايجاد گرديد كه شروع سال از اول پاييز بود و همين تقويم بود كه به شرق و غرب برده شد و به نامهاي مختلف مشهورگرديد.
روميان كه در اوائل از تقويم قمري استفاده مي كردند و سال را به 5 ماه قمري سپس به 10 ماه قمري تقسيم نموده بودند چون شمارش اعداد 5 يا 10 از روي انگشتان دست براي آنان آسان بود در سال 714 پيش از ميلاد نوماپوپيليوس (Numa Pompilius) وظيفه هماهنگ كردن حركات خورشيد و ماه بر اساس تقويم 10 ماهه دو ماه جديد ژانويه (January) و فوريه (February) را معرفي نمود. چون سال از ماه مارس شروع مي شد، لذا ماههاي ژانويه و فوريه ماههاي 11 و 12 معرفي گرديدند و به همين دليل است كه مي بينيم دسامبر به معني 10، نوامبر به معني 9، اكتبر به معني 8 و سپتامبر به معني 7 مي باشد.
هر تقويمي مي بايست نقطه شروعي داشته باشد. حكم رانان از خود راضي و مغرور و جاه طلب گذشته، شروع سال را از روي تولد خود و يا روز به قدرت رسيدن خود تعيين مي كردند. درحالي كه ستاره شناسان اظهار مي دارند كه شروع سال بايد آغاز يك فصل باشد ولي كليسا ادعا داشت كه شروع سال بايستي عيد پاك باشد. پاپليوس (Pompilius) روز 25 مارس را كه آغاز فصل بهار بود، بعنوان شروع سال تقويم رومي معرفي كرد.
اين روش تا سال 153 قبل از ميلاد رواج داشت و هنوز هم در بيشتر ممالك از جمله ايران، مورد استفاده است. 180 سال قبل، انگلستان و آمريكا شروع سال را از 25 مارس به اول ژانويه تغيير دادند. تقويم فعلي را ژوليوس سزار (Julius Caesar) پس از فتح مصر و آوردن ستاره شناس مشهور (Sosigens) به روم در سال 46 پيش از ميلاد تغيير داد. تقويم جديد رومي داراي يك سيستم منظم علمي مبتني بر حركات خورشيد بود. طول سال در اين تقويم 4/1/365 روز تعيين گرديد كه بر 12 ماه تقسيم مي شد. ماههاي فرد داراي 31 روز و ماههاي زوج داراي 30 روز و ماه فوريه در مواقع كبيسه 29 روز بود.
از آنجا كه در تقويم هاي قبلي سال از 25 مارس شروع مي شده و ماه فوريه آخرين ماه بود، در تقويم جديد نيز ماه فوريه بعنوان ماه تغيير، تعيين گرديد. ضمناً فوريه به معني خالص كردن نيز مي باشد. همچنين مقرر گرديد كه هر چهار سال يك روز به تقويم اضافه شود، يعني سه سال داراي 365 روز و سال چهارم 366 روز باشد.
مجلس سناي روم بخاطر كارهاي جوليوس سزار در امر بنيانگذاري تقويم جديد رومي، ماه هفتم سال را با اقتباس از جوليوس، جولاي نامگذاري نمودند. سپس ماه ششم هم به اقتباس از نام آگوستس (Augustus) كه برادرزاده ژوليوس بود، بنام آگوست نامگذاري كردند. بعد از ملكه آگوستس تقويم آن زمان تا سيصد سال بدون تغيير باقي ماند. اگرچه در طي اين مدت كريسمس نيز بعنوان عاملي در تقويم مطرح گرديد، عامل جديد ديگر، هفته بود كه براي روميان ناشناخته بود و توسط تمدن و فرهنگ يهود عرضه گرديد.
در سال 321، كنستانتين كبير، تقسيم بندي تقويم رومي را بهم زد و هفته را براساس هفت روز، در تقويم رسمي وارد نمود و يكشنبه را بعنوان تعطيل و استراحت عمومي تعيين كرد. با اضافه شدن هفته، نظم تقويم ابداعي ژوليوس سزار بهم خورد و مردم مجبور شدند كه جداولي براي تعيين روزهاي هفته تهيه نمايند. از اين زمان به بعد بي نظمي روزهاي هفته در تقويم ظاهر شد و در همين زمان بود كه تعيين دقيق عيد پاك مورد بحث قرار گرفت. تقويم جوليوس كه بر مبناي 365 روز و 6 ساعت است كمي طولاني تر از سال خورشيدي واقعي است. اين اختلاف حدود 11 دقيقه و 14 ثانيه به مرور زمان باعث گرديد كه اول بهار به ماه آخر زمستان نقل مكان نمايند. در زمان پاپ گريگوري سيزدهم در سال 1582 بعد از ده سال مطالعه با محاسبه رياضي و نجومي تقويم از 21 مارس به 11 مارس عقب برده شد و فصلها بجاي اصلي خود برگشته شدند.
اين اصلاحات انجام شده توسط گريگوري مورد قبول كشورهاي كاتوليك رومي واقع گرديد ولي كشورهاي پروتستان تا مدتها از پذيرفتن اين تغيير خودداري مي كردند. كشور انگلستان و مستعمراتش نيز بعد از مدتها خودداري، بالاخره در سال 1752 تقويم گرگوري را پذيرفتند.
البته تقویم گرگوری هم دارای نواقصی هست که در مقاله دیگری مورد برسی قرار گرفته است.
با تشکر م- مهدی
با سلام.
بله تاریخ اسلام عربی( قومیگرائی و ملیگرائی ) عربی است شکی هم در آن وجود ندارد پرچم هلال ماه( قمرخانم) را در همه جا دیده می شود ولی اسلام خدائی ( اهورائی) را چه می گوئی ؟
در قرآن محمدی(ص) سال بر مبنای سال خورشیدی است در قرآن محمدی کلمه سال فقط به سالهای
خورشیدی اطلاق می شود دوست عزیز آیات قرآنی را درست بخوان.
بقره آیه 189
پرسندت از هلالها بگو آنها مواقیت(موقعهای معین) برای مردم و حج ونیست نکوئی که در ائید به خانه ها(مسجدالاقصی و مسجدالحرام) از پشت( عقب کرد ماهها) بلکه نکو کار آنست که پرهیزکاری کند و بخانه ها در آئید از درگاههای آنها و بترسید خدا را باشد رستگار شوید.
هلالها بگو آنها...... پس منظور یک هلال نیست و این آیه هم فقط برای حج است نه ماههای دیگر.
در روز 21 دسامبر اولين روز ا ز زمستان ( ا ول ديماه ) نور خورشيد بصورت دو نشان مجموعه ای از هلالها (spiral) را در ميان گرفته و يک شکل بي نظير برای خواندن تقویم ازروی آ سما ن را بوجود می آ ورد.
البته اين یک بحث علمی است چون در آ ن روز خورشيد دروسط روز بر کره زمين عمود واقع ميشود واز نیمکره شمالی به نیمکره جنوبی وارد میشود وچون کره خورشيد بزرگتر از کره زمين است لهذا اشعه خورشيد پس از بر خورد به کره زمين نور آن روی خود انعکاس يافته و هلال ها را بروی خورشيد می توان مشاهده نمود.
اما آیه5 از سوره یونس
اوست آنکه گردانید خورشید را درخشندگی وماه را پرتوی وگردانیدش منزلهائی تا بدانید شمار سالها و حساب را نیافریداست خدا اینرا جز به حق تفصیل دهد آیتها را برای گروهی که میدانند.
همانطور که میدانیم درخشش ماه از نور خورشید است ماه که درخششی ندارد بنابر این ضمیر گردانیدش منزلهائی به خورشید برگشت مکند نه ماه .
همانطور که قبلا بیان داشتم کلمه سال در قرآن محمدی فقط به سالهای خورشیدی اطلاق میشود.
با تشکر م- مهدی
با سلام خدمت محمدرضا مهدی.
جند نکته به نظرم رسید شاید برای مطالب شما ارزنده باشد. در شناخت و فهم آیات گرچه تفکر ارزش بسیار والایی دارد، اما علاوه بر آنکه باید با مبنا باشد، در کنار آن باید به سایر آیات توجه شده و در صورت لزوم به روایات نیز مراجه شود. گرچه این دوآیه در مورد زمان هستند اما در مورد ادعای شما واضح و آشکار نیستند. برای همین توجه به سایر آیات هم در فهم این آیات مشکل گشا است.
مثلا:
سوره أنعام آیه 96
فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ
اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست.
در این آیه بیان می شود که هردو خورشید و ماه وسائل زمان قرار داده شده اند.
ضمنا در سوره يونس آیه 5
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد، و براى آن منزلهايى معين كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد. خدا اينها را جز به حقّ نيافريده است. نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بيان میكند.)
ضمیر«ه» قطعا به قمر(ماه) برمیگردد. زیرا شمس در لغت عرب کلمه ای مونث است و اگر قرار بود ضمیر به آن برگردد باید از ضمیر «ها» استفاده می شد مانند:
سوره شمس آیه 1
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(سوگند به خورشيد و تابندگى اش،)
یا
سوره كهف آیه 90
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْرا (تا آنگاه كه به جايگاهِ برآمدنِ خورشيد رسيد. [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مىكرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم).
سلام..از متن شما تشكر ميكنم.من امروز واقعا توي اينترنت دنبال جواب اين سوال ميگشتم.پس چرا ما با وجود اينكه ميدونيم تقويم قمري غلطه هنوز ازش پيروي ميكنيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جناب صدر
با اینکه آیات زیادی را مطرح نمودم اسناد تاریخی و .........
برای اینکه برای جناب عالی ثابت نمایم کلمه سال در قرآن فقط به سالهای شمسی اطلاق میشود.
سوره کهف آیه 12 چنین ميفرماید:
سپس آ نان را برانگيختیم تا بدانيم کداميک ا زدو گروه نگاهدار ترند روزگاری را که درنگ کردند ودر آ يه25 همان سوره می فرماِيد : ماندند در غارخوِیش سیصد سال وبيفزودند نه را ودر آ یه بعدی تاکید می کند بگو خدا داناتر است بدانچه ماندند.
بنابراین کلمه سال فقط به سالهای شمسی (سیصد سال ) اطلاق میشود .
در قرآن سالی بعنوان قمری (هلالی) وجود ندارد .
همچنانکه ديديم ماههای عربی اصولا بر مبنای سال شمسی درست شده است و آن بايد ثابت بوده باشد در متد تجربی. البته ماههای سری مکه از اصلاح تقويم سريانی بدست آمده است همچنانکه می بينيم در تقويم سريانی ماهها همانند تقويم عربی می باشد. برای مثال کانون اول – کانون آخر و يا تشرين اول – تشرين آخرکه بر مبنای سالهای شمسی بوده که خود رساله ديگری می طلبد
مائده آیه 96
حلال است برای شماشکار دریا و خوراک آن و کاروان و حرام است بر شما شکار دشت در ماههای حرام و بترسید خداوندی را که بسوی او گرد اورده شوید .
البته کتابم را مطالعه فرمائید به بیشتر این مباحث جواب داده شده چون این مقاله خلاصه از
آن کتاب است
و میتوانید آنر در سایتم بطور رایگان دانلود نمائید. www.salamtwo.com
با تشکر:
م-مهدی
جناب محمد رضا مهدی گرامی سلام
گرچه تلاش شما برای اثبات این ادعا که سال قمری اصالتی ندارد و بلکه این سال شمسی است که صاحب قدمت است، کوششی ستودنی است، اما علی رغم میل حضرتعالی می بینیم که روایتهای اسلامی سخن دیگری را بیان می دارند
برای نمونه نگاه کنید به این آدرس
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الدُّنْيَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اخْتَزَلَهَا عَنْ أَيَّامِ السَّنَةِ وَ السَّنَةُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ أَرْبَعٌ وَ خَمْسُونَ يَوْماً شَعْبَانُ لَا يَتِمُ أَبَداً رَمَضَانُ لَا يَنْقُصُ وَ اللَّهِ أَبَداً وَ لَا تَكُونُ فَرِيضَةٌ نَاقِصَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ" وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ" وَ شَوَّالٌ تِسْعَةٌ وَ عِشْرُونَ يَوْماً وَ ذُو الْقَعْدَةِ ثَلَاثُونَ يَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ" وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً" وَ ذُو الْحِجَّةِ تِسْعَةٌ وَ عِشْرُونَ يَوْماً وَ الْمُحَرَّمُ ثَلَاثُونَ يَوْماً ثُمَّ الشُّهُورُ بَعْدَ ذَلِكَ شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ
در این روایت به صراحت می خوانیم که پروردگار سال را 354 روز قرار داد.
کلینی، الكافي ج : 4 ص : 79و78
در اينجا نقل مطلبي از تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك) جلد سوم تاليف محمدبن جرير طبري ترجمه
ابوالقاسم پاينده كه در مراسم حج در زمان قصي بن كلاب بيان داشته است جالب مي باشد: ‹‹چنان بود كه صوفه
يعني آن كس كه رهبر مراسم حج بود مردم را از عرفات مي برد و اجازه رفتن از منا مي داد و به وقت رمي جمره،
رمي آغاز مي كرد و كسي سنگ نمي زد تا او بزند و آنها كه شتاب داشتند پيش وي مي شدند و مي گفتند:
(برخيز و سنگ بزن كه ما نيز سنگ بزنيم) و او مي گفت (بايد صبر كرد تا خورشيد بگردد) و آنها عجله داشتند
وي را با سنگ مي زدند و مي گفتند عجله كن! اما صوفه صبر كرد تا خورشيد بگردد. آن گاه برمي خاست و سنگ
مي زد و اين مردم سنگ مي زدند (تمام).
در اينجا مي بينيم كه صوفه منتظر برآمدن خورشيد نيمروز (معدل النهار) بوده كه بگردد و به صورت مجموعه اي
از هلالها ديده شود و پس از آن سنگ بزند كه اين عمل فقط در دو نوبت از سال كه برابر است با اول دي ماه يا
. 21 ماه ذوالحجه ثابت بوسيله خورشيد عمل مي شود
جناب صدر با اینکه آیات زیادی را مطرح نمودم اسناد تاریخی و .........
با سلام به محمد رضا مهدی
فکر کنم اگر آیات رو به ترتیب و به صورت مشخص مطرح کنیم به نتیجه بهتری برای جمع بندی و نتیجه گیری خواهیم رسید.
شاید لازم باشه در برخی آیات به نکاتی گاه از لحاظ ساختار زبان شناسی(علم صرف و نحو عربی) و گاه از لحاظ منطقی توجه بیشتری نماییم.
مشخصا نظر شما در مورد این آیه چیه؟
سوره أنعام آیه 96
فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ
«اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست».
در این آیه بیان می شود که هردو خورشید و ماه، وسائلی برای اندازه گیری و حساب زمان قرار داده شده اند.
جناب محمد رضا مهدی گرامی
علی رغم ارادتی که به حضرتعالی دارم اما گاهی فرموده های شما با جایگاه حضرتعالی همخوانی ندارد. اگر به همین سبک مقاله مورد نظر نگاشته شده باشد که باید بانگ الرحیل را برایش نواخت.
استناد به کتاب طبری و یا مطالبی از کتب اهل سنت برای رد احادیث کتاب کافی شیعه نشان از عدم درک بالای گوینده سخن استی که می کوشد تا سند حدیثی را زیر سوال ببرد. آنچه شما به کتاب طبری و دیگر کتب حدیثی اهل سنت منتسب می کنید اشکالی نیست که بتواند آن را به کتب شیعیان سرایت داده شود. برای بررسی یک حدیث باید سلسله حدیث را به بحث نشست یا اینکه متن روایت را به گونه ای کاملا عقلی و بر مبنای درک صحیح قرآن نقد نمود نه اینکه نقدی بی محتوا را ارائه کرد.
در پایان باید عرض کنم که متاسفانه در انجمن تاریخ با کمبود شدید کارشناسان و زمان پاسخگویی مواجه هستیم حال آنکه پرسشهای مکرری به انجمن می رسد که بنابر اولویت ناچاریم هر کدام را دسته بندی کنیم و پاسخ دهیم. به همین دلیل در این زمان مشغول به پرسشهای دیگری هستیم و البته برخی از این سوالها از جمله پرسش شما کاری مشترک بین نجوم، تاریخ، قرآن و عهدین است که مجال فراخی را می طلبد. اما در چند جمله باید عرض کنم که ادعای شما به هیچ وجه با قران سازگاری ندارد چه آنکه تمامی داستانهای قرآنی و از جمله داستان اصحاب کهف و دیگر داستانها تماما به صورت سال قمری است و نه سال شمسی. اما استفاده از نامهای رومی برای سالهای قمری امری مسبوق به سابقه نیست.
البته باز هم عرض می کنم که بحمدالله و با دعای شما، مسئولان اینترنت مرکز، هیچگونه همکاری در جهت جلب کارشناس جدید برای رسیدن به فراغتی که بتوان به پرسشهای کاربران عزیز به سرعت پاسخ داد، ندارند و همواره ما بر طبل طلب یار کوبیدیم و آنکه به جایی نرسد فریاد است.
التماس دعا
[="]بنا بر این در کتاب خدا سالی بعنوان (هلالی ) همانطورکه در سوره کهف اشاره نمودم نداریم وسال بر مبنای سالهای خورشید است .. ...
[="]
یکی از شور بختیهای جانگاه جامعه در هر روز و زمان تعصب و جهالتی است که چون سرطانی
کشنده در پیکر اجتماع توده ریشه دوانیده است که دیده بصیرت آدمی را کور میکند.
تعصب با تقوای حقیقی و ایمان واقعی و سلامت عقل سازکار نیست. کسانیکه روانشان بر اثر
این بیماری مهلک که منشاء دشمنی با حق و عدالت است رنجورست با اقدام به هر کار مثبت
مخالفت میکنند وبا هرکس که چراغ دانش و تحقیق را فرا راهشان نکاه دارد از جهالت و بی خردی
بستیزه بر می خیزند .
با تشکر
م.مهدی
[="]
با سلام.«اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست».
در این آیه از خورشیددوماه را وسیله حساب قرار داده که هم میتواند خورشید و یا ماه باشد.
سوره بنی اسرائیل آیه 12
12-و شب و روز را دو نشانه قرار داديم نشانه شب را تيرهگون و نشانه روز را روشنىبخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديم
این آیه مشخص نمودهشب و روزرا
باتشکر:
م-مهدی
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُون)" او كسى است كه خورشيد را ضياء و روشنى و ماه را نور قرار داد خداوند براى آن( ماه) منزلگاههايى مقدر كرد تا شماره سالها و حساب زندگى و كار خويش را بدانيد" . سوره یونس آیه 5
در اينكه مرجع ضمير" قدره منازل" (براى آن منزلگاههايى قرار داد) تنها" ماه" است و يا ماه و خورشيد و هر دو را شامل مى شود، در ميان مفسران گفتگو است بعضى معتقدند كه اين ضمير گرچه مفرد است اما به هر دو بازمى گردد. انتخاب اين نظر به خاطر آن است كه نه تنها ماه بلكه خورشيد هم منزلگاههايى دارد و هر وقت در برج مخصوصى است و همين اختلاف برجها مبدأ پيدايش تاريخ و ماههاى شمسى است.
ولى انصاف اين است كه ظاهر آيه نشان مى دهد كه اين ضمير مفرد تنها به" قمر" كه نزديك آن است بازمى گردد و اين خود نكته اى دارد، زيرا:
اولا- ماههايى كه در اسلام و قرآن به رسميت شناخته شده ماههاى قمرى است.
ثانيا- ماه كره اى است متحرك و منزلگاههايى دارد و اما خورشيد در وسط منظومه شمسى قرار گرفته و حركتى در مجموع اين منظومه ندارد، و اين اختلاف برجها و سير خورشيد در صور فلكى دوازده گانه كه از" حمل" شروع مى شود و به" حوت" ختم مى گردد به خاطر حركت خورشيد نيست بلكه به خاطر حركت زمين به دور خورشيد است و اين گردش زمين سبب مى شود كه خورشيد را هر ماه روبروى يكى از صور فلكى دوازده گانه ببينيم، بنا بر اين خورشيد منزلگاههاى مختلف ندارد بلكه تنها ماه داراى منزلگاهها است.
درست است كه گردش خورشيد در برجهاى دوازده گانه نيز وسيله خوبى براى تعيين ماههاى شمسى است، ولى اين تقويم با اينكه طبيعى است به درد همه نمى خورد، و تنها دانشمندان نجوم از طريق رصدهاى نجومى مى توانند، بودن خورشيد را در فلان برج تشخيص دهند، به همين دليل ديگران مجبورند به تقويمهايى كه بوسيله همان منجمان تنظيم شده مراجعه كنند و سهل الوصول نیست. ولى گردش منظم ماه به دور زمين، تقويم روشنى به دست مى دهد كه حتى افراد بى سواد و بيابان گرد نيز قادر به خواندن خطوط و نقوش آن هستند. توضيح اينكه قيافه ماه هر شب در آسمان به گونه خاصى غير از شب قبل و بعد است به طورى كه در شب در تمام ماه وضع و قيافه ماه در آسمان يكسان نيست، و اگر كمى در وضع ماه هر شب دقت كنيم كم كم عادت خواهيم كرد كه با دقت تعيين كنيم آن شب، چندمين شب ماه هست.
به اين ترتيب مى توان از شكل ماه با تغييرات تدريجى اش به عنوان يك روز شمار استفاده كرد، و با دقت روزهاى ماه را از شكل ماه بدست آورد.( تفسیر نمونه)
موفق باشید
نقل:«اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست».
در این آیه از خورشیددوماه را وسیله حساب قرار داده که هم میتواند خورشید و یا ماه باشد.( سوره بنی اسرائیل آیه 12)
دوست عزیز آیه ای که آدرس دادید این است:وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْن فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَه لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِساب وَ كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِيلا یعنی" ما شب و روز را دو نشانه از نشانه هاى خود قرار داديم سپس نشانه شب را محو، و نشانه روز را كه روشنى بخش است به جاى آن قرار داديم برای اينكه از فضل پروردگارتان بهره گيريد و عدد سالها و حساب كارهاى زمان بندى شده خود را بدانيد و ما هر چيز را مشخص و روشن ساختيم"
همانطور که می بینید معنایی که شما آوردید مربوط به این آیه نمی شود و آیه مورد نظر شما آیه 96 سوره انعام است.که در این آیه بعضى از مفسران احتمال داده اند كه منظور اين است كه خود اين دو كره آسمان تحت نظام و حساب و برنامه است که بنابراین اشاره به يكى از نشانه هاى توحيد و دلائل اثبات وجود خدا دارد.و همچنین احتمال داده شده که منظور این است که گردش منظم ماه و خورشید موجب مى شود كه شما بتوانيد برنامه هاى مختلف زندگى خود را تحت نظام و حساب در آوريد.
بنابر احتمال اول آیه از محل بحث خارج است و بنابر احتمال دوم هر دو تقویم قمری و شمسی تایید می شود. لذا رد تقویم قمری بر خلاف ظواهر آیات است.
موفق باشید:Gol:
با سلام.
مدتی است که بعلت کسالت نتوانستم جواب شمارا بدانم بهر حال با اینکه تمام تفکر شما بر مبنای تقویم قمری است ولی بطور واضع بکویم کلمه سال در کتاب خدا بر مبنای شمسی است چه دوست داشته باشی
و چه آیات را بر همان مبنا تفکر سنتی بخواهی تفسیر نمائی
سپس آ نان را برانگيختیم تا بدانيم کداميک ا زدو گروه نگاهدار ترند روزگاری را که درنگ کردند ودر آ يه25 همان سوره می فرماِيد : ماندند در غارخوِیش سیصد سال وبيفزودند نه را ودر آ یه بعدی تاکید می کند بگو خدا داناتر است بدانچه ماندند.
بنابراین کلمه سال فقط به سالهای شمسی (سیصد سال ) اطلاق میشود .
دیکر از این ساده تر جه میخواهی؟
آیه شماره 12 سوره بنی اسرائیل
در این آیه از خورشیددوماه را وسیله حساب قرار داده که هم میتواند خورشید و یا ماه باشد.
.
سوره بنی اسرائیل آیه 12
12-و شب و روز را دو نشانه قرار داديم نشانه شب را تيرهگون و نشانه روز را روش بخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديمشنى باز نموديمو نشانه روز را روشنىبخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان
دوست عزیز برای چه آیات را بر مبنای تفکر نا درست خود می خواهید مطرح می نمائی
بسوره آ ل عمران آ يه 78
" عده ا ي از اِ يشان زبان را به کتاب می پيچانند تا گفتارشان را از کتاب حساب کنند در صورتيکه از کتاب نيست پس مي بينيم ايرادی که از اين کتاب الهي گرفته می شود وبعضي آ يات با بحث های علمی درست در نمی آ يد از قرآ ن نیست ايراد را بايد از کساني گرفت که با نداشتن علم آ ن شروع به تفاسيرآ يات قرآ ن نموده اند وبا تفاسير خود تقويمي را ساخته اند که هيچگونه پايه واساس علمی نداشته وآ ن را به پيامبر اسلام نسبت ميدهند.
دوست عزیز تائید شما برای من مهم نیست مراکز علمی و دانشکاهی معتبر در حهان وحود دارد
که یکی از انها دانشکاه lund (ماه) که دارای کرسی است در رابطه با اسلام زمانی که در جنین دانشکاهی
مورد تائید قرار کرفته تفاسیر شما ارزشی ندارد !
ابته برای من جالب میباشد تا بر مبنای فیزیک بدانم جه کسانی این بلا را بر دین محمدی (ٌص)
انجام داده اند جون ژن ها در تاریخ حرکت دواری خود را تکرار میکنند ؟
در این جا این بحث را خاتمه میدهم و جوابی برای مباحث شما و دوستانت ندارم .
با تشکر:
م-مهدی
جوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به
جناب محمد رضا مهدی گفته های شما پاسخ اشکالات مطرح شده نبود. آنچه که باید به آن توجه داشت این است که تفسیر قرآن بر همان روش و سیره ی عقلای عالم است که کلام را بر اساس ادبیات ویژه کلام و ظاهر آن و به کمک قرینه های متصل و منفصل معنا می کنند. شما در استفاده از آیاتی که برای تایید تقویم شمسی و رد تقویم قمری آوردید، دچار اشتباه شدید که بنده آنها را بیان کردم ولی بدون توجه به اشکالات، باز مسیر خود را می روید و گویا چون عقیده خود را مسلم می دانید حاضرید به هر وسیله که شده رای خود را بر قرآن و کلام وحی تحمیل کنید.
شما باید بدانید که علوم تجربی یقین آور نیست و تنها اطمینان آور است چرا که روش علوم تجربی استقراء ناقص است که نمی تواند یقین آور باشد. بنابراین اگر مطالب علمی با قرآن تعارض داشت نص و ظاهر قرآن حجت است اما اگر علم تجربی به دلیل عقلی ضمیمه شد در صورت تعارض با قرآن با توجه به محال بودن تعارض واقعی، یا در فهم مقدمات اشتباه صورت گرفته و یا در فهم آیات.
موفق باشید:Gol:
جناب محمد مهدی گفته های شما پاسخ اشکالات مطرح شده نبود. آنچه که باید به آن توجه داشت این است که تفسیر قرآن بر همان روش و سیره ی عقلای عالم است که کلام را بر اساس ادبیات ویژه کلام و ظاهر آن و به کمک قرینه های متصل و منفصل معنا می کنند. شما در استفاده از آیاتی که برای تایید تقویم شمسی و رد تقویم قمری آوردید، دچار اشتباه شدید که بنده آنها را بیان کردم ولی بدون توجه به اشکالات، باز مسیر خود را می روید و گویا چون عقیده خود را مسلم می دانید حاضرید به هر وسیله که شده رای خود را بر قرآن و کلام وحی تحمیل کنید.
شما باید بدانید که علوم تجربی یقین آور نیست و تنها اطمینان آور است چرا که روش علوم تجربی استقراء ناقص است که نمی تواند یقین آور باشد. بنابراین اگر مطالب علمی با قرآن تعارض داشت نص و ظاهر قرآن حجت است اما اگر علم تجربی به دلیل عقلی ضمیمه شد در صورت تعارض آن با قرآن، با توجه به محال بودن تعارض واقعی،نتیجه می گیریم که یا علم خطا کرده است و یا اشتباه در فهم آیات صورت گرفته و ظاهر ایه مراد نباشد.
موفق باشید:Gol:
«اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست».
در این آیه از خورشیددوماه را وسیله حساب قرار داده که هم میتواند خورشید و یا ماه باشد.
سوره بنی اسرائیل آیه 12
12-و شب و روز را دو نشانه قرار داديم نشانه شب را تيرهگون و نشانه روز را روشنىبخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديم
این آیه مشخص نمودهشب و روزرا
ماه
باسلام.
دوست عزیز آقای سعیدی و صدر
ندانسته وبون علم از چیزی پیروی مکن. این آیه قرآنی است
صبحت از علم فرمودید و علما بله در اسلام عالمان زیادی داشتیم همانند که جان خود روی آن
گذاشتند همانند هلاج . سرمد. که جان خودرا دادند بوعلی سینا -شیخ بهائی -اسعد گرگانی خوارزمی -طوسی -آملی-خیام ها اینان دانشمندان ایرای هستند.اقای سعید بحث علم لدونی را مطرخ نمودند خیال میکن ما نمدانیبم انیشتن دانشمند فیزیک نابقه مسیحت اسلامی آن را در زندگی نامه خود چنین مطرخ میکند.
در قرآن محمدی(ص) پدیده عرفان با سوره علق شروع میشود وعرفای زیادی در ایران عزیز از همین مبحث قرآنی
به کشفیات زیادی نائل شدند .............
البته فرا موش نفرمائیم دین دین نزد خده اسلام است نزد و کسی هم که حز اسلام را بعنوان دین بپذیرد از او پذیرفته نمی
شود بنابر این( یهودیت - مسیحت - محمدی ) شاخه ای از اسلام است و در آئین یهودیت و مسیحت دانشمندانی
هم مباحثی را در همین زمینه ارائه نموده اند مانند کوپر نیک- کپلر -گالیله- اسحاق نیوتن - لرد کلوین ارنست ماخ
ماکس پلانک نیلس بور و....... ویکی از همین دانشمندان انیشتن است . نسبیت خصوصی و عمومی
برای اینکه ببینیم این دانشمند این بحث عرفانی را چگونه مطرح میکند.
متن سخنرانی انیشتن درکالج پادشاه لندن در سال 1921 این سخنرانی در همان سال در مجله طبیعت بچاپ رسید
" یسیار گونکی موقعیتهای بیرونی محدود بودن مضمون لحظه ای هوشیاری آدمی نوعی اتمی شدن زندکی هر انسان را موجب میشود.
نکته مهم در رشد و تحول کسی از گونه من این است که بتدریج توجه و دلبسیتگی به امور لحظه ای وصرفا شخصی تا حد زیادی کاهش می یابد و به تلاش برای درک ذهنی اشیاء می گراید.
چون از این دیدگاه نظر شود اشا رتهای فوق تنها در حدی که به این اختصار بیان توان کرد واجد حقیقت اند .
تفکر به معنی دقیق چیست ؟
پد یدار شدن تصویرهای حافظه در پی دریافت تاثرات حسی تفکر نیست. اکر این تصویرها زنجیرهائی بسازند
که هر جزء آن جزء دیگری را بیاد آورد باز هم تفکر نیست ولی وقتی که تصویر معینی در بسیاری از این قبیل زنجیره ها ( میدان گرانش) پدیدار میشود. با این تکرار جزئی نظم دهنده برای این زنجیره هامی شود یعنی زنجیره هائی( میدان گرانش) که بخودی خود نا متصلند به یکدیکر پیوند می دهد چنین جزئی یک وسیله یک مفهم میشود
به نظر من گذار از تداعی آزادیا (خواب دیدن) به تفکر با نقش کم و بیش مسلطی که مفهوم در آن ایفا میکند مشخص میشود.به هیچ روی لزومی ندارد که یک مفهوم با نشانه ای قابل باز آفریدن و باز شناختن از راه حواس (واژه)مربوط باشد اما اگر چنین باشد تفکر به موجب این واقعیت قابل انتقال می شود.
خواننده خواهد پرسید این مرد به چه حق چنین بی پروا و ابتدائی در قلمروی چنین دشوار و معمائی مفاهیم واندیشه هارا به بازی می گیرد بی آنکهد حتی کمترین بکار برد تا چیزی را ثابت کند؟
دفاع من: سرشت همه تفکرات ما بازی آزادانه با مفاهیم است.چیزی که این بازی آزاددانه با مفا هیم را توجیه میکند وسعت دیدی است که به کمک این بازی نسبت به تجربه های حسی حاصل می شود.
مفهوم"حقیقی بودن" بر چنین ساختواره ای قابل اطلاق نیست. به نظر من این مفهوم را تنها زمانی میتوان به میان آورد که در مورد اجزا و قواعد بازی به توافق جامعی رسیده باشیم.
.
که البته حاصل تعمق در این کار تنظیم مفاهیم انتزاعی و قوانین پیوند آنهاست و اینها چنان باید انتخاب شوند که از مجموعشان طرحی نظم دهنده بوجود آید. بنابر آنچه گفته شد مفهومها وقتی واجد معنی خواهند شد که بتوان اشیائی یافت واین مفاهیم را به آنها نسبت داد و دیدگاها را مشخص نمود .
دوست عزیز اکر به آن یقین نداشتم اصلا ا«را مطرح نمینمو دم
جناب بچه من در مرکز علمی که آنرا مطرح نمودند یک دانشجو سوم متوسطه چنین بیان میدارد.
اکر خداوند میخواست سال قمری باشد اکر خداوند میخواست سال قمری را مطرح کند کلمه
سال را با عدد 9 مطرح منمود . مانندند در غار خویش 300 و اضافه 9 سال قمری.
آقای عزیز خداوندی که نتواند کلمه علم را بصورت بیان کند بدرد همان امین قریش میخورد.
برای تفسیر قرآن علم فلسفه و تاریخ مهم است زیادتر بخوانید.
م-مهدی
اکر خداوند میخواست سال قمری باشد اکر خداوند میخواست سال قمری را مطرح کند کلمه سال را با عدد 9 مطرح منمود . مانندند در غار خویش 300 و اضافه 9 سال قمری.
با سلام خدمت دوست عزیز محمدرضا مهدی
من عبارت شمارا مطالعه کردم و با توجه به تایپیک های قبلی سوالی برایم پیش آمد که اگر این سخن از سوی شما پذیرفته شده است (که ظاهرا این گونه است):
آنچه گفته شد مفهومها وقتی واجد معنی خواهند شد که بتوان اشیائی یافت واین مفاهیم را به آنها نسبت داد و دیدگاها را مشخص نمود .
در این آیه کلمه سیصد هم به شمسی اضافه نشده است پس شما چگونه کلمه سیصد را در این آیه بر سال شمسی حمل کرده اید.
و یک نکته به ذهنم آمد که براساس صحبت شما:
آقای عزیز خداوندی که نتواند کلمه علم را بصورت بیان کند بدرد همان امین قریش میخورد.
که قرآن همه اش بیان خداوند است و نه فقط یک آیه و یا یک سوره.
پس این آیه که شما هم قبلا به آن اشاره کردید
«اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست».
بیان دیگری است. که در همان کتاب است.
با سلام.
دوست عزیزدیکر تو از مفسر قرآن بالا تر نیستی این تفسیر از المیزان (علامه طباطبائی )است ایشان میفرماید.
آیه 25-ودرغارشان بسر بردند سیصدسال ونه سال بر آن افزودند در اینجا به مدت درنک اصحاب کهف در غار می نماید و میفرماید که آنها سیصد سال در غار خوابیدند بلکه نه سال بر آن افزو دند .و این عدد نه سال (ع)دلالت بر تفاوت سال شمسی است با قمری یعنی به سال شمسی سیصد سال در غار بودند وبه سال قمری 309 سال بوده اند تفاوت تقریبی سه قرن به سات شمسی و قمری خدود (سه ماه کمتر)است واین مقدار در کلام کاملا جائز است.
آیه 26
26-( بگو خدا بهتر میداند که چه مدت بسر بردند دانستن غیب آسمانها و زمین خاص اوست جون او بینا و شنوا است جزء او دوستی ندارند واو هیج کس را در خکم خود شریک نمی کند ) بهرعنوان خاتمه دادن به بحث و نزاع پیرامون این ماجرا می فرماید ای رسول ما خدا به مدت درنک آنها در غار آکاه تر است جون از وجهه غیبی آسمانها با خبر است وبه امور علمی دارد که بر هیج یک از مخلوقاتش آشکار نیست و در توصیح این مطلب گفتیم که هرکس موجودی به مقدار بهره ای که از وجود دارد به خود وغیر خود علم و احاطه دارد و جون همه مخلوقات عالم و محدود هستند لذا علم واحاطه آنها نیز محدود است و بسیاری از امور به علم آنها غیب محسوب می شود اما خداوند جون وجود اش نا محدود است علم او نیز مطلق و بی حد است لذا هیج جیز از او مخفی و غایب نیست و جنین خدائی که مالک غیب عالم است و دارای کمال بینائی و شنوائی می باشد محقق ازهرکس دیگرنسبت به مدت تامل آن اصحاب کهف در غار داناتر است جون آنها مملوک او بوده واو ایشان را میبیند وگفتاشان را میشنود و آنها جز خدا ولی و سر پرستی ندارد که او خود مباشر احکام جاری به آنهاست یعنی زبان در (مللهم) به اصحاب کهف بر میگردد و عبارت اولی ولایت مستقل غیر خدا را انکار میکنند
می نماید و جمله بعدی دی ولایت دیگری به نحو اشتراک با خدا نفی مینماید بهضی مفسرآن ضمیر در (مالهم)را جمیع موجودات آسمانها و زمین بر میگردانند ویا صاحبان عقول از ایشان اما وجه اول که کفته شد ظاهر تر ووجیه تر است لذا آیه شریفه متضمن دو حجت است بر اینکه خدا به مدت درنگ آنها در غار دانا تر است( یکی)
حجت عمو می که همان علم خداست به همه امور غیبی و وجهه با طنی آسمانها و زمین است و دوم) حجتی است خاص که می فهماند خدای متعال که ولی امر آنها است در فضا جاری بر آنهه بوده جطور ممکن است از دیکران نسبت به اخوال آنها دانا تر نبا شد.
البته همان طور که قبلا بیان داشتم
کلمه سال به سال قمری (هلالی) بیان نشده. جناب این یکی از مفسران قرآن است و حرفهای شمرا تائید نمیکند
دوست عزیز بهتر است به دانشکاه رفته و تارخ علم بخوانی.
آیه مربوطه که در پایان آوردی گردا نیدیم منزلها به خو رشید برکشت می نماید .به سال خورشیدی ماه که نوری ندارد .
آیه 12 بنی اسرئیل
و روز شب را دو نشانه قرار دادیم آنگاه آیات شب را بر انداختیموآیات روز را روشن و تابان کردیم تا در طلب فضل پرورگارتان بر آئید وتا انکه حساب ساتها و اوقات را بدانید وهر چیز را بطور کسترده تفصیل دادیم
دوست عزیز محمد (ص) خورشید عالم بود نه قمر (خانم) عالم. سوره نور پرورگار خورشید عالم است
که این بحث در قرن هفدهم میلادی توسط حورشید مرکزی بیان شد.
تفکر خورشید مرکزی در ایران باستان در تمدن یونانی وحتی اعراب مورد تائید بوده .ایرانیان باستان خورشید را مظهر گرما زندکی و جاودانگی میدانستند ومیترا که مزدا نامیده میشد مظهر نور و هدایت بود که خورشید یکی از تجلی های او به حساب می آمد در ادبیات مزدیسنا زردشت خورشید را مظهرعظمت و اقتدار ایرانیان می داند وستایش آناهیتا که سوار بر شیرو خورشید پشت سر اوست را نشان میدهد. در یونان باستان هم تحت تفکرات فیثا غورثی ارزش بسیاری برای خورشید قائل بودند .اعراب هم بر مبنای قرآن سوره 24 آیه 35 خداست نور آسماتها وزمین......میتوان چنین تصور نمود که به تفکر خورشید مرکزی اعتقاد داشته وبر همین مبنا بود که تقویمی را که از اصلاح تقویم سریانی بود را پذیرفتند .ماههای عربی اصولا برمبنای سال شمسی درست شده وآن هم می باید ثابت بوده باشد همانطور که بیان داشتم این یک تفکر بطلمیوسی است و در قرن هفدهم دانشمند لهستانی آن را مطرح وبعد توسط گپلرتکمیل گردید که زمین در یک مدار بیضی شکل حرکت میکند و دارای دو کانون است وخورشید می تواند در دو کانون آن حرکت کند.
پس دوست عزیز افکار پوسیده ات به تاریخ بسباردیکربحسی نداشته همه جیز فکر مکنم گفته شد و نظرات دوستان محترم است
بدرود (سلام)
با تشکر م-مهدی
با سلام. دوست عزیزدیکر تو از مفسر قرآن بالا تر نیستی این تفسیر از المیزان (علامه طباطبائی )است ایشان میفرماید.
با سلام به دوست محترم محمدرضا مهدی
در مورد مطلب شما باید بگویم:
اولا هیچ کسی تاکنون قائل به انسداد باب علم نشده است که چون شخصی مطلبی را گفت دیگران حقی برای بیان و نظرات جدید ندارند. که اگر این را بپذیریم سخن خود شما دیگر هیچگونه ارزشی نخواهد داشت. نه برای نقد و نه برای جامعه علمی.
دوم اینکه مرحوم علامه طباطبایی در همین مطلبی که شما فرمودید نگفته اند ما تقویم قمری نداریم و فقط تقویم تقویم شمسی وجود داشته است.
سوما اگر شما نظر علامه را پذیرفته اید پس سایر ایده های ایشان را هم باید یپذیرید. «
چهارم ادعای شما بر ایات قران استوار است. در آیات هم هیچ کجا از «تقویم شمسی» نامی آورده نشده است و این خلاف ادعای شما در دوتایپیک قبل بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
إنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ أثنَا عَشَرَ شَهراً فِي کِتَابِ اللهِ يَومَ خَلَّقَ السَّمَاواتِ وَالأرضَ مِنهَا أربَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الَّذِينَ القَيِّمُ فَلا تَظلِمُوا فِيهِنَّ أنفُسَکُم وَ قَاتِلوا المُشرِکِينَ کَافَّةً کَمَا يُقَاتِلُونَکُم کَافَّةً وَ أعلَّمُوا أنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقِينَ
سوره توبه آيات 36
همانا عدد ماههاى سال نزد خدا در كتاب (تكوين و تشريع) خدا دوازده ماه است از آن روزى كه خدا آسمان و زمين را بيافريد و از آن دوازده ماه چهار ماه ماههاى حرام است (نزد اكثر مفسرين آن چهار ماه ذيقعده و ذيحجه و محرم و رجب است) اين است دين استوار و محكم، پس در آن ماهها ظلم و ستم (به جنگ و خونريزى) در حق خود و يكديگر مكنيد و متفقا همه با مشركان قتال و كارزار كنيد چنان كه مشركان نيز همه متّفقا با شما به جنگ و خصومت برمىخيزند و بدانيد كه خدا با اهل تقواست. (36)
این آیه خود مبین این است که خداوند تاریخ قمری را برگزیده است با لفظ " مِنهَا أربَعَةٌ حُرُمٌ " یعنی از آن دوازده ماه چهار ماه ماههاى حرام است.
دیگر جای بحثی نمی ماند . تاريخ همه مسلمين جهان بايد هجري و قمري باشد.
اما برای اطلاعات بیشتر به کتاب متقن رساله نوین مراجعه کنید :
باسلام.
کس ادعائی ننموده که ماهای حرام وجود ندارد .اما ماههای حرام میتواند بر مبنای تقویم شمسی هم باشد.
در قرآن کتاب خدا تقویمی بعنوان قمری وجود ندارد. تقویم بر مبنای فصول وشمسی میباشد.که معنی ماهها بر مبنای فصول و مراسم جشنها نامگذاری شده است ربیع = بهار رمضان= کرما شوال= خنک شدن هوا(باد شوال)
حج= ماه حج
در کتاب History of Arabia Ancient Modern by Andrew Crichton در ص 186 چنین آمده است. در حدود اواخر قرن چهارم میلادی، نامهای قدیمی ماهها و روزهای هفته بوسیله کلاب kelab جد پیغمبر (ص) عوض می شود و پس از آن که قبیله قریش نفوذ و قدرت سیاسی اش زیاد می شود، قبایل دیگر هم از آن تبعیت می کنند. پس می بینیم حدود سه قرن که صدر اسلام را نیز در بر می گیرد، تقویم اعراب شمسی بوده است
در قرآن کتاب خدا هرجا کلمه سال بیان شده به سالهای شمسی اطلاق میشود و معنی کلمه علمی سال هم خود مشخصه آنست.
این تقویم هلالی که امروزه مورد استفاده قرار میکیرد در زمان خلافت عمر که دست به تعقیرات بنیادی در اسلام زد درست شده و هیچگونه ربطی به قرآن و محمد ندارد.
اما در رابطه با ماههای حرام همانطور که میدانیم دو ماههای (صفر الاول و صفرالاخر) برای اینکه ماههای حرام را مشخص کنند صفرالاول را به محرم تبدیل نموده تا چهار ماه حرام مشخص شود و ماههای حرام عبارت است از
محرم - صفرالاخر- ربیع الاول - ربیع الاخر
سوره مائده آیه 96-
شکار دریایی و خوردن آن به جهت بهره مند شدنتان از آن بر شما و مسافران حلال شده است و شکار دشت در ماههای حرام بر شما حرام شد و بترسید خداوندی را که بسوی او گردآورده شوید.
شکار دشت در فصول بهار برای آنکه در این چهار ماه حیوانات دشت حامله بوده پرندگان تخمگذاری می نمودند و در حقیقت از نسل کشی حیوانات جلوگیری شود .
یکی از دوستان عرب زبان من که مصری میباشد این آیه را چنین تفسیر نمود.
THE word horom. in arabic means forbidden and not sacred as is traditionally taught.The word for sacred in arabic is Muqaddas as you can see God does not describe these months as Muqaddas or sacred .He specifically says forbidden or Horom and we will see why
با تشکر م-مهدی
سلام
من یه سوال دارم که هر جا از نت گشتم نتونستم جوابشو پیدا کنم
اینکه عامل تعیین کننده سال قمری چیست؟
چرا باید 12 باشد ؟چرا بعضی از سال ها مبایست در گذشته البته .13 ماه بوده باشد؟
چرا 20 ماه نباشه؟
چی هست که تعیین میکنه سال قمری باید 12 ماه داشته باشد؟
مثلا در سال خورشیدی 1 دور گردش زمین به دور خورشید عامل تعیین سال هست.و در گذشته که فکر میشد خورشید دور زمین میگردد .2 بار رد شدن خورشید از یک نقطه اسمان را یک سال مینامیدند
سوال من اینه که عالم تعیین کننده سال قمری چیست؟
با سلام
در مورد علت و عامل پیدایش تقویم قمری تا انجا که من مطالعه کرده ام تا کنون علت خاصی ذکر نشده است. البته این مسئله به علل گوناگون همچون عدم توجه به رویکرد مورخان در ثبت داده های فرهنگی و تمدنی و توجه به ضبط و ثبت رویداده های مرتبط با تاریخی سیاسی قابل پیگیری است.
اما می توان از روی برخی مطالب حدس هایی در این رابطه بیان کرد. به نظر من شاید علت توجه به ماه ریشه در اعتقادات صابئیون داشته باشد. مثلا در مورد حضرت ابراهیم داریم که ایشان پرستش ماه را به عنوان یک اله و معبود با آنچه که قران در این رابطه بیان داشته، رد کردند.
به عبارت دیگر شاید مقدس بودن ماه در نزد چنین کسانی سبب شده باشد تا تقویمی بر این اساس پدید آورده باشند
سلام
شما جواب جناب صدر را خواندید؟
اگه منظورتون اخرین پست هست بله ایشان درباره دلیل پیدایش تقویمی بر اساس ماه 4 خط مطلب نوشتن.ربطی هم به سوال من نداشت
درمورد تاریخ قمری مربوط میشود به هجرت پیامبر اسلام ازمکه به مدینه واین تاریخ درزمان خلافت خلیفه دوم ازاول محرم نامگذاری شده است که تقویم قمری بوجوده امده ودرمورد این مورخان ان رابه پیشنهاد هرمزان ازموالی ایرانی است که به عمر پیشنهاد میدهد یادرتاریخی که درپایان یکی ازنامه ها ی خیلفه یمن که به خلیفه دوم نوشته بوده وخلیفه دوم ازان استفاد ه کرده وقبل ازاین درمیان عرب تاریخ بصورت واقع مهمی که اتفاق می افتاده نام گذاری میشود مثلا درمورد ولادت پیامبر اسلام میگوند سال عام الفیل وبه این گونه تاریخ نگاری میگوند ایام العرب که برخی مورخان کتابها ی رابه همین نام نوشته اند
سوال من اینه که عالم تعیین کننده سال قمری چیست؟
سومریان
در بین انهرین
چرا باید 12 باشد ؟چرا بعضی از سال ها مبایست در گذشته البته .13 ماه بوده باشد؟
برای تطبیق سال قمری با سال شمسی که محاسبات پیچیده ای را قوم یهود برای آن ابداع کرده بودند به نظر من برای اینکه سیادت یهودیان در تقویم بر مسلمین کاهش پیدا کند این تصحیح تقویم تحریم شد
ولی در زمان های بعد که اقتصاد مسلمین بیشتر به مدنیت و کشاورزی گرایش پیدا کرد
نیاز به کارگیری تقویم شمسی همراه با تقویم قمری برای ایشان مسلم شد
اینکه عامل تعیین کننده سال قمری چیست؟
انسانها متوجه رویدادهای تکراری در فصلها شدند
تکرار فصلها برای انسانها ضروری است
زیرا باید فصل کاشت و برداشت را بدانند تا زندگی کشاورزی
آنان ادامه یابد و از رونق نیفتد.
آنها متوجه شدند در دوره تکرار فصلها 12 بار ماه شبها کاملاً پنهان میشود
پس هر دوره تکرار فصل را یکسال قرار دادند و هر سال را دوازده ماه فرض گرفتند
ولی این تقویم هر چند راحت دنبال میشد ولی تکیه بر آن مشکل ساز یود زیرا سال طبیعی (شمسی) کند تر بود پس کاهنان و منجمان که توان محاسبه داشتند را باید ارج می نهادند تا تفاوت این سال ها و ماه ها را برای ایشان نگه دارن تا اینان بتوانند بدرستی بر روی زمین کشت و زرع کنند
بحثهای مفصل تر را فکر میکنم کتابها و مقالات نجوم به شما بیشتر کمک کنند
و کاربر فرهیخته دکتر منجم باشی در این سایت بیش از بقیه می توانند سؤالات شما را پاسخگو باشند
موفق باشید
سلام
من بعید میدونم عامل تعیین کننده سال .فصول باشه
چون تقویم قمری خیلی دقیق تر از این هست که با فصل ها تعیین بشه
مثلا در طی چند سال در تقویم قمری سال 13 ماه میشد.دلیل این چی بود؟خب این نشون میده که تقویم دقیق هست
از رویی کی با طی شدن فصلها متوجه گذشت زمان میشه؟
ببینید در منطقه گرمسیری مثل عربستان که زمستانو بهارش زیاد فرق نمیکنه چه جوری متوجه میشدن که دقیقا اول بهار کی هست/خب این کمی غیر منطقی هست چون اصلا نمیشه متوجه شد که دقیقا اول بهار چه روزی هست
در تقویم شمسی هم اول بهار رو از حرکت خورشید در اسمان(قدیم) و حرکت زمین (اکنون) متوجه میشوند
در نتیجه عامل تعیین کننده سال قمری نمیتواند فصول باشد .چیزی که روشن است در اکثر تقویم ها شاید در همه شان ستارگان یا سیارات هستن که سال و ماه رو تعیین میکنن در تقویم قمری هم ماه رو سیاره تعیین میکنه اما هیچ جا اشاره به عامل تعیین کننده سال نداره
ممنون از متحیر که وقت گذاشت جواب داد اما به نظر نمیاد این عامل .همان عامل تعیین کننده سال قمری باشه
من از جناب منجم باشی میخوام جواب بدن
با سلام .
دوست عزیز در زبان عرب کلمه تقویم از چفت شدن آرواره بر رویهم گرفته شده بنابر این تقویم میباید نقطه ای آغاز ودر نقطه ای ختم شودکه بدین وسیله ما میتوانیم تعریف سال و آغاز بهار -تابستان- پائیز و زمستان را مشخص نمائیم وبدین منظور دو نوع تقویم برای بشر بوجودآمد تقویم قمری و تقویم شمسی محاصبه تقویم قمری مقدلری مشکل به نظر میرسد چرا که برای آنکه فصول همیشه در جای خود قرار گیرد هر سه سال یکبار ماهی اضافه بدان می افزودند تا فصول همیشه درجای خود قرا ر گیرد که البته این تفکر در آئین یهود مورد استفاده قرار می کرفت ولی در کتاب خدا (قرآن ) سوره توبه آیه 36 این تفکر یهود را برای همیشه رد می نماید.
36- بی گمان شمار ماهها نزد خداوند 12 ماه است در کتاب خدا روزی که آسمانها و زمین را آفرید و از آن چهار ماه حرام است این دین است پایدار.........
که منظور در کتاب خدا میتوان به عهد عتیق داستان ایام نوح را با دقت بخوانی متوجه میشوی که سالها بر مبنای تفکر خورشیدی است .
در تورات اولین نشان از شمارش سال در زمان حضرت نوح میباشدکه برمبنای علم ترتیب تاریخ chronology
زمان طوفان 2370 پیش از میلاد بوده و سال تقسیم شده بود به 12 ماه سی روزه و یک پنجه اضافه در آخر سال هما نند تقویم مصری وپارسی.
سفر پیدایش باب هفتم 24/11/7 باب هشتم 8: 3/5
11- و در سال ششصد از زند گانی نوح در روز هفدهم از ماه دوم در همان روز جمیع چشمه های لجه عظیم شگافته شد وروزهای آسمان کشوده
24- و آب بر زمین صد و پنجاه روز غلبه یافت
باب هشتم .
3- و آب رفته رفته از روی زمین بر کشت و بعد از انقصای صدو پنجاه روز آب کم شد.
5- ودر روز هفدهم از ماه هفتم کشتی بر کوههای آرارات قرار کرفت.
این عمل نشان دهنده آنست که از روز هفدهم در ماه دوم تا روز هفدهم از ماه هفتم برابر با 150 روز می باشد
بنابر این هرماه برابر است با 30 روز است
30=150/5
هم چنانکه میدانیم پردش ماه بدور زمین بطور متوسط بربابر است با 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه که بر حسب روز عبارت است از 29/5305 روز بنا برایندر پنچ ماه 29/5305x5=147/65 روز می باشد.
عدد 147 نشان دهنده این است که ماهها قمری نبوده چرا که غیر ممکن است که پس از 150 روز هلال ماه دو باره دیده شود واین خود نشان آنست که تقویم شمسی بوده 12 ماه سی روزه ویک پنجه اضافه در آخر سال
همانند تقویم مصری و پارسی. تاریخ نویس یهود gosephas که در قرن اول میلادی میزیسته در کتاب خود
Antiquities of gews book 1 page 30 ch 3 چنین آورده .
" این واقعه اتفاق افتاد در ششصدمین سال خکومت ایام نوح که در آن زمان دومین ماه بود که مقدونی ها
Mmacedonias آنرا دیوس Dios و یهودیانمی نامیدند و آن مطابق تقویم مصری بوده است و جالب این جالب
اینجاست که مدت زندگانی ایام نوح در تورات و قرآن برابر است با 950 سال.
سفر پیدایش باب نهم.
28- و نوح بعد از طوفان سیصد و پنجاه سال زندکانی کرد
29- پس جمله ایام نوح نهصدو پنجاه سال بود که مرد .
سوره عنکبوت
14- همانا فرستادیم نوح را بسوی قومش پس ماند در ایشان هزار سال بجز پنجاه سال پس کرفت ایشان را طوفان حالیکه بودند ستمگران.
پس می بینیم تقویم اعراب بر مبنای خورشیدی بوده و یک پنجه اضافه در آخر سال واین درست کلمه نسی
که در قرآن آمده است.
سوره توبه
37- جز این نیست که تاخیر (حج به تعدادی از روزهای سال)فزونی در کفر است گمراه میشوند ..........
پس همانطو ر که بیان داشتم کتمه سال فقط به سالهای شمسی اطلاق می شود.
سوره نور.
35- خداست نور آسمانها و زمین ............
با تشکر :
م-مهدی
یعنی کسی تو این سایت نیست که بگه هر 354 روز یک بار چی اتفاق می افتد که سال قمری نو میشود؟
باعرض سلام دوست گرامی .فکر کنم شما ایران را باکشور های عربی اشتباه گرفتین . این سوال از عربها بکن ؟
اعرض سلام دوست گرامی .فکر کنم شما ایران را باکشور های عربی اشتباه گرفتین . این سوال از عربها بکن ؟
من در باب اطلاع عمومی پرسیدم.علم که دیگه نژاد سرش نمیشه
من نمیدونم دوست عزیزمون محمدرضا مهدی واسه کی و برای چی داستان نوشتن .اما من هنوز دنبال جوب هستم
اولا که میدونید که یک با دور زدن ماه به دور زمین 27 روز طول میکشه اما کامل شدن حلال ماه 29 یا همان 30 روز خومون
جالبه یعنی هیچ کس بلد نیست بگه عامل تعیین کننده سال قمری چی هست؟
هیچ کس بلد نیست بگه عامل تعیین کننده سال قمری چی هست؟
شما بفرمایید منظورتون از عامل چی هست؟
منظورتون از تعیین کننده کی هست؟
یعنی کسی تو این سایت نیست که بگه هر 354 روز یک بار چی اتفاق می افتد که سال قمری نو میشود؟
به چه دلیل می گید سال نو می شه؟
شما بفرمایید منظورتون از عامل چی هست؟ به چه دلیل می گید سال نو می شه؟
منظورتون از تعیین کننده کی هست؟
ببینید ما در سال شمسی .سال نو داریم
یعنی زمانی از سال هست که به ان نوروز میگیم و سال نو میشود
که این امر هر 365 روز یک بار اتفاق می افتد و بسیار دقیق محاسبه میشود .و عامل تعیین کننده سال نو شمسی (یکبار دور زدن زمین به دور خورشید است)
یعنی با یک بار دور زدن زمین که 365 روز رخ میده سال عوض میشه
البته عامل تعیین کننده سال شمسی در گذشته دور زدن خورشید به دور زمین بود .یعنی ان زمان که فرض بر این بود که زمین مرکز عالم هست .عامل تعیین کننده سال شمسی حرکت خورشید دور زمین بود که این امر را با قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان میفهمیدن.
اما سوال من اینه که عامل تعیین کننده سال قمری چی هست؟
یعنی همانگونه که در تقویم شمسی حرکت زمین ملاک قرار داده شده و این حرکت 365 روز طول میکشه و در این مدت ماه 12 بار دیده میشود
حالا چه عاملی هست که تعیین میکنه سال قمری باید 354 روز باشد؟
چه عاملی هست که میگه سال قمری باید 12 ماه داشته باشد؟
ببینید ما در سال شمسی .سال نو داریم
یعنی زمانی از سال هست که به ان نوروز میگیم و سال نو میشود
که این امر هر 365 روز یک بار اتفاق می افتد و بسیار دقیق محاسبه میشود .و عامل تعیین کننده سال نو شمسی (یکبار دور زدن زمین به دور خورشید است)
یعنی با یک بار دور زدن زمین که 365 روز رخ میده سال عوض میشه
البته عامل تعیین کننده سال شمسی در گذشته دور زدن خورشید به دور زمین بود .یعنی ان زمان که فرض بر این بود که زمین مرکز عالم هست .عامل تعیین کننده سال شمسی حرکت خورشید دور زمین بود که این امر را با قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان میفهمیدن.
اما سوال من اینه که عامل تعیین کننده سال قمری چی هست؟
یعنی همانگونه که در تقویم شمسی حرکت زمین ملاک قرار داده شده و این حرکت 365 روز طول میکشه و در این مدت ماه 12 بار دیده میشود
حالا چه عاملی هست که تعیین میکنه سال قمری باید 354 روز باشد؟
چه عاملی هست که میگه سال قمری باید 12 ماه داشته باشد؟
مبدأ گاهشماری هجری قمری مانند گاهشماری هجری خورشیدی، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینه میباشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیعالاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیعالاول همان سال میباشد.
سرآغاز گاهشماری هجری قمری روز جمعه «۱ محرم سال ۱ هجری قمری» (۲۷ تیر سال ۱ هجری شمسی) برابر با ۱۶ ژوئیه ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۱۹ ژوئیه ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است.
در این گاهشماری هر سال ۱۲ ماه دارد که هر کدام باتوجه به ماه هلالی ۲۹روزه یا ۳۰روزه هستند. ماه هلالی یک دور چرخش کره ماه بر مدار خود مابین فاصله زمانی مشاهده دو هلال ماه است که طول متوسط آن ۲۹٬۵۳۰۵۹ روز (۲۹روز و ۱۲ساعت و ۴۴دقیقه و ۲٬۷۸ثانیه) میباشد. باتوجه به طول سال قمری حقیقی (مجموع ۱۲ماه هلالی) برابر ۳۵۴٬۳۶۷۰۸ روز (۳۵۴روز و ۸ساعت و ۳۵٬۷۱۲ثانیه)، سال تقویمی آن ۳۵۴روزه (در سالهای عادی) یا ۳۵۵روزه (در سالهای کبیسه) است.
دوستان یعنی انقدر سوال من پیچیده هست که کسی متوجه نمیشه؟
عزیزان من در مورد مبدا تقویم حرف نزدم
در مورد مدت تقویم هم حرف نزدم
ببینید در تقویم شمسی هر 365 روز یک بار یک اتفقی می افتد و ان اینکه زمین در گردش به دور خورشید به نقطه ای میرسد که قبلا بوده
یعنی مدت زمانی که طول میکشد زمین از یک نقطه مشخص در مدارش بخ دور خورشید حرکت کند و باز به همان نقطه برگردد 365 روز طول میکشه
و این میشه عامل تعیین کننده سال شمسی
سوال اینکه در تقویم قمری در هر 354 روز یک بار چه اتفاقی رخ میده؟
چی میشه که میان میگن سال قمری نو شد؟
اگر هر 12 بار رویت ماه کامل شده عامل تعیین کننده مدت زمان سال.خب کی یا چی تعیین میکنه که 12 ماه باید 1 سال باشه
چرا مثلا نگفتن هر 15 بار ماه کامل بشه 1 سال؟
این چه عاملی هست که میگه در تقویم قمری سال باید 12 ماه باشد؟
این سوال خیلی سخته؟
یعنی هیچ کس بلد نیست؟
دوستان یعنی انقدر سوال من پیچیده هست که کسی متوجه نمیشه؟
عزیزان من در مورد مبدا تقویم حرف نزدم
در مورد مدت تقویم هم حرف نزدم
ببینید در تقویم شمسی هر 365 روز یک بار یک اتفقی می افتد و ان اینکه زمین در گردش به دور خورشید به نقطه ای میرسد که قبلا بوده
یعنی مدت زمانی که طول میکشد زمین از یک نقطه مشخص در مدارش بخ دور خورشید حرکت کند و باز به همان نقطه برگردد 365 روز طول میکشه
و این میشه عامل تعیین کننده سال شمسی
سوال اینکه در تقویم قمری در هر 354 روز یک بار چه اتفاقی رخ میده؟
چی میشه که میان میگن سال قمری نو شد؟
اگر هر 12 بار رویت ماه کامل شده عامل تعیین کننده مدت زمان سال.خب کی یا چی تعیین میکنه که 12 ماه باید 1 سال باشه
چرا مثلا نگفتن هر 15 بار ماه کامل بشه 1 سال؟
این چه عاملی هست که میگه در تقویم قمری سال باید 12 ماه باشد؟این سوال خیلی سخته؟
یعنی هیچ کس بلد نیست؟
همون عاملی که باعث میشه سال شمسی 12 ماه باشد . در هرسال 12 بار ماه به دور زمین می چرخد .
فکر می کنی تقویم شمسی با تقویم قمری زیاد فرق می کنه !!!
تنها فرقش اینه مبداشون فرق می کنه و زمان هر ماه در سال قمری با رویت ماه مشخص میشود
تنها فرقش اینه مبداشون فرق می کنه و زمان هر ماه در سال قمری با رویت ماه مشخص میشودهمون عاملی که باعث میشه سال شمسی 12 ماه باشد . در هرسال 12 بار ماه به دور زمین می چرخد .
فکر می کنی تقویم شمسی با تقویم قمری زیاد فرق می کنه !!!
البته در یک سال شمسی .ماه 13 بار دور زمین میگردد.اما چیزی که مهم هست اینکه در یک سال .ماه کامل 12 با دیده میشود
اخه اگر فرض کنیم که عامل تعیین کننده سال شمسی و قمری .همین گردش زمین به دور خورشید هست دیگه چه فرقی باهم دارن
مبدا تاریخ هم که در هر 2 یکی هست
1391 سال شمسی پیش هجرت پیامبر
..14 سال قمری پیش هجرت پیامبر
سوالی که پیش میاد چرا سال قمری باید 10 روز کمتر از سال شمسی باشه؟
اگر هر دو بر اساس گردش زمین سال تعیین میکنن پس هر دو باید برابر باشن
البته در یک سال شمسی .ماه 13 بار دور زمین میگردد.اما چیزی که مهم هست اینکه در یک سال .ماه کامل 12 با دیده میشوداخه اگر فرض کنیم که عامل تعیین کننده سال شمسی و قمری .همین گردش زمین به دور خورشید هست دیگه چه فرقی باهم دارن
مبدا تاریخ هم که در هر 2 یکی هست
1391 سال شمسی پیش هجرت پیامبر
..14 سال قمری پیش هجرت پیامبرسوالی که پیش میاد چرا سال قمری باید 10 روز کمتر از سال شمسی باشه؟
اگر هر دو بر اساس گردش زمین سال تعیین میکنن پس هر دو باید برابر باشن
دلیل شما و منبع شما از اینکه در یک سال شمسی ماه 13 بار به دور زمین می چرخد چیه ؟
هر ماه در سال خورشیدی، ۲۹، ۳۰ یا ۳۱ روز طول میکشد.
ماههای شمسی بر اساس موقعیت و حرکت ظاهری خورشید در آسمان می باشند که هنگامی که خورشید از یک صورت فلکی در منطقه البروج ( شامل 12 برج : حمل،ثور.... حوت) وارد صورت فلکی دیگر می شودیک ماه تمام شده و ماه دیگر آغاز می شود.که 6 ماه اول 31 روز و بقیه 30 روز ( به جز اسفند) طول می کشد. ولی ماههای قمری بر اساس حرکت ماه به دور زمین می باشد که یک دور چرخش کامل ماه به دور زمین 27 روز و 8 ساعت طول می کشد. ولی چون ملاک در ماههای قمری دیدن هلال ماه در همان نقطه ( و نه یک دور به دور زمین چرخیدن ماه ) است و چون مسافتی که زمین در فضا می پیماید بسته به سرعت حرکت آن در مدارش به دور خورشید است ماههای قمری بین 29 تا 30 روز می باشند که در 12 ماه 10 روز از یک سال شمسی کمتر می شود.
هر ماه در سال خورشیدی، ۲۹، ۳۰ یا ۳۱ روز طول میکشد. ماههای شمسی بر اساس موقعیت و حرکت ظاهری خورشید در آسمان می باشند که هنگامی که خورشید از یک صورت فلکی در منطقه البروج ( شامل 12 برج : حمل،ثور.... حوت) وارد صورت فلکی دیگر می شودیک ماه تمام شده و ماه دیگر آغاز می شود.که 6 ماه اول 31 روز و بقیه 30 روز ( به جز اسفند) طول می کشد. ولی ماههای قمری بر اساس حرکت ماه به دور زمین می باشد که یک دور چرخش کامل ماه به دور زمین 27 روز و 8 ساعت طول می کشد. ولی چون ملاک در ماههای قمری دیدن هلال ماه در همان نقطه ( و نه یک دور به دور زمین چرخیدن ماه ) است و چون مسافتی که زمین در فضا می پیماید بسته به سرعت حرکت آن در مدارش به دور خورشید است ماههای قمری بین 29 تا 30 روز می باشند که در 12 ماه 10 روز از یک سال شمسی کمتر می شود.دلیل شما و منبع شما از اینکه در یک سال شمسی ماه 13 بار به دور زمین می چرخد چیه ؟
تازه فهمیدن
پس برج در سال شمسی هیچ ربطی به گردش ماه نداره
در حقیقت سال شمسی یعنی 2 بار قرار گرفتن خورشید در یک نقطه اسمان یا به تعبیری دیگر 2 بار قرار گرفتن زمین در یک نقطه از مدارش به دور خورشید
که این مدت 365 روز طول میکشه و تعداد برج ها رو هم قرار گرفتن خورشید در نقاط مختلف اسمان تعیین میکنه.اصولا در تقویم شمسی ماه هیچ نقشی ندارد.درسته؟
حالا تقویم شمسی
تا اونجا که فهمیدم منظورتون اینکه که سال شمسی یعنی یک بار دور زدن ماه به دور خورشید؟درسته؟
چون غیر از این نمیتواند باشد زیرا دور زدن زمین به دور خورشید 365 روز طول میکشه
دقیقا نمیدونم که دور زدن ماه 354 روز طول میکشه یا نه
اگر برداشتم درست هست بگید چجور دور زدن ماه 354 روز طول میکشه؟
اما اگر برداشت بالا من غلط باشه .یعنی عامل تعین کننده سال قمری مثل همان سال شمسی هست یعنی قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان یا قرار گرفتن 2 بار زمین در یک نقطه مدارش دور خورشید یا یک بار دور زدن زمین به دور خورشید .اما با این تفاوت که در سال شمسی عامل تعیین کننده برج ها .قرار گیری خورشید در صورت های فلکی است اما در سال قمری عامل تعیین کننده ماه ها حرکت ماه به دور زمین است
با این حساب اگر برداشتم درست باشه مشکلی پیش میاد
چون عامل تعیین کننده سال قمری شد قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان یا قرار گرفتن 2 بار زمین در یک نقطه مدارش دور خورشید یا یک بار دور زدن زمین به دور خورشید
خب این 365 روز طول میکشه
اما تعداد ماه های سال قمری جمع روز هاش 354 روز طول میشه
خب حالا برای تعیین روز های سال قمری حرف 12 ماه رو قبول کنیم که میگه 354 یا حرف عامل تعیین کننده سال رو که میگه 365 روز؟
تازه فهمیدن
پس برج در سال شمسی هیچ ربطی به گردش ماه نداره
در حقیقت سال شمسی یعنی 2 بار قرار گرفتن خورشید در یک نقطه اسمان یا به تعبیری دیگر 2 بار قرار گرفتن زمین در یک نقطه از مدارش به دور خورشید
که این مدت 365 روز طول میکشه و تعداد برج ها رو هم قرار گرفتن خورشید در نقاط مختلف اسمان تعیین میکنه.اصولا در تقویم شمسی ماه هیچ نقشی ندارد.درسته؟
حالا تقویم شمسی
تا اونجا که فهمیدم منظورتون اینکه که سال شمسی یعنی یک بار دور زدن ماه به دور خورشید؟درسته؟
چون غیر از این نمیتواند باشد زیرا دور زدن زمین به دور خورشید 365 روز طول میکشه
دقیقا نمیدونم که دور زدن ماه 354 روز طول میکشه یا نه
اگر برداشتم درست هست بگید چجور دور زدن ماه 354 روز طول میکشه؟اما اگر برداشت بالا من غلط باشه .یعنی عامل تعین کننده سال قمری مثل همان سال شمسی هست یعنی قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان یا قرار گرفتن 2 بار زمین در یک نقطه مدارش دور خورشید یا یک بار دور زدن زمین به دور خورشید .اما با این تفاوت که در سال شمسی عامل تعیین کننده برج ها .قرار گیری خورشید در صورت های فلکی است اما در سال قمری عامل تعیین کننده ماه ها حرکت ماه به دور زمین است
با این حساب اگر برداشتم درست باشه مشکلی پیش میاد
چون عامل تعیین کننده سال قمری شد قرار گرفتن 2 بار خورشید در یک نقطه اسمان یا قرار گرفتن 2 بار زمین در یک نقطه مدارش دور خورشید یا یک بار دور زدن زمین به دور خورشید
خب این 365 روز طول میکشه
اما تعداد ماه های سال قمری جمع روز هاش 354 روز طول میشه
خب حالا برای تعیین روز های سال قمری حرف 12 ماه رو قبول کنیم که میگه 354 یا حرف عامل تعیین کننده سال رو که میگه 365 روز؟
نه سال شمسی میشه یه دور زدن زمین دور خورشید
دور زدن ماه به دور خورشید ! ماه مستقلا به دور خورشید دور نمیزنه
ولی به خاطر اینکه فاصله ماه نسبت به زمین مقدار مشخصیه و زمین هم بدور خوشید می چرخه نتیجه می گیریم ماه همراه زمین بدور خورشید می چرخه
علت تفاوت روزهای سال شمسی و سال قمری ناشی از مختلف بودن نحوه محاسبه تعداد روزها ماه است که تعداد روزهای ماه شمسی با ماه قمری تفاوت دارد .
اگر اشتباه نکنم دور زدن زمین به دور خورشید عامل تعیین کننده سال قمری نیست
ببینید ممنون از اینکه میخواهید راهنمایی کنید اما اگر مطمئن نیستین .نگین
حرف شما باهم جور در نمیاد
عامل تعیین کننده سال قمری یا دور زدن زمین به دور خورشید هست یا همان 2 بار قرار گرفتن خورشید در یک نقطه اسمان
یا یا دور زدن ماهبه دور خورشید
به قول شما که دور زدن ماه به دور خورشید دخالتی نداره
پس اگر عامل تعیین کننده سال قمری دور زدن زمین به دور خورشید هست که این مدت 365 روز هست و هیچ ربطی به گردش ماه نداره .پس سال قمری باید 365 روز باشد اما نیست.پس عامل تعیین کننده سال قمری دور زدن زمین نیست
اما 12 بار رویت ماه کامل میشود 354 روز یعنی یک سال قمری.حالا سوال اینجاست که چرا 12 ماه؟
یعنی باید قبول کرد که تقویم قمری کپی شده از روی تقویم شمسی هست که هر دو 12 ماه دارن
یعنی سال شمسی 12 برج دارد و سال قمری 12 ماه
یعنی ابداع کننده های تقویم قمری با مپی برداری از روی تقویم شمسی که 12 برج دارد.سال قمری را 12 ماه میدانند .اما 12 برج میشود 365 روز اما 12 ماه میشود 354 روز و تنها تفاوت همینه
در نتیجه این تقویم قمری قراردادی هست و هر 12 ماه سال عوض میشه
اما در تقویم شمسی هر 12 برج سال عوض نمیشه بلکه هر بار دور زدن زمین به دور خورشید سال عوض میشه.و ربطی به شمار ماه ها نداره
بله؟
ببینید ممنون از اینکه میخواهید راهنمایی کنید اما اگر مطمئن نیستین .نگین
حرف شما باهم جور در نمیاد
عامل تعیین کننده سال قمری یا دور زدن زمین به دور خورشید هست یا همان 2 بار قرار گرفتن خورشید در یک نقطه اسمان
یا یا دور زدن ماهبه دور خورشید
به قول شما که دور زدن ماه به دور خورشید دخالتی نداره
پس اگر عامل تعیین کننده سال قمری دور زدن زمین به دور خورشید هست که این مدت 365 روز هست و هیچ ربطی به گردش ماه نداره .پس سال قمری باید 365 روز باشد اما نیست.پس عامل تعیین کننده سال قمری دور زدن زمین نیست
اما 12 بار رویت ماه کامل میشود 354 روز یعنی یک سال قمری.حالا سوال اینجاست که چرا 12 ماه؟
یعنی باید قبول کرد که تقویم قمری کپی شده از روی تقویم شمسی هست که هر دو 12 ماه دارن
یعنی سال شمسی 12 برج دارد و سال قمری 12 ماه
یعنی ابداع کننده های تقویم قمری با مپی برداری از روی تقویم شمسی که 12 برج دارد.سال قمری را 12 ماه میدانند .اما 12 برج میشود 365 روز اما 12 ماه میشود 354 روز و تنها تفاوت همینه
در نتیجه این تقویم قمری قراردادی هست و هر 12 ماه سال عوض میشه
اما در تقویم شمسی هر 12 برج سال عوض نمیشه بلکه هر بار دور زدن زمین به دور خورشید سال عوض میشه.و ربطی به شمار ماه ها نداره
بله؟
سال قمری از 12 بار چرخیدن ماه به دور زمین بدست می آید حالا چرا 12 ماه شاید به خاطر تطبیق داشتن با تقویم های دیگر
منبع : http://baharan554.blogfa.com