از انسانها غمی به دل نگیر، زیرا خودنیز غمگین اند،با آنکه تنهایند ولی از خود می گریزند زیرا به خود وعشق خود وبه حقیقت وجود خود شک دارند،پس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند!
واقعیت دارد . ونوع واقعیتش هم ازنوع واقعیتهایی به تلخی یک عمر تحمل رنجهایی است که خودمان به نام عرف اجتماعی از ان ساخته ایم .
درد میسازیم بعد درد میکشیم وبعد گله میکنیم که.... راستی مسئولیت ان همه کجی ها با کیست ؟
با امثالهمی که عادت کرده به جای منطقی بودن احساسی برخورد کند ؟ یا با کسانی که میگویند این روش پدران ما بوده وما ازآن پیروی می کنیم وجز آن شکل دیگر زندگی کردن خطایی است در حد هیزمهای جهنم ؟
همه ی شما آیاتی از قران کریم را که مسلمانان را از این کار نهی میکند را بهتر میشناسید.
من مسئولم که زندگی امروزم را خودم طراحی کنم وبر اساس آن مجازات شوم . البته اصولی هست که باید رعایت شود مثل اصول اعتقادی و یا اصول انسانیت ویا اصول رسیدن به کمال .
اما بقیه ی فرعی های زندگی من چرا باید به دلیل عرفی که با زندگی امروز من متفاوت است به بن بست برسد ؟ مگر من صاحب تفکر نیستم ؟ یا مگر من در زمان خود مغز متفکری که به اصلها پایبند باشد و طراح چیره دست و معمار فرعی های زندگی من باشد را ندارم .
اگر خوب فکر کنیم میبینیم که نسل امروز فقط یک راه در پش گرفته یی تعارف فقط غر میزند و به جای تلاش تنبلی پیشه کرده وزحمت فکر کردن در این موارد را به خود نمیدهد . که شاید گوشه وکنار فرعیهای زندگیمان نیاز به تعمیرات دارد .منتظر مانده تا آوار قدیمی برسرش خراب شود ویا معماران غریبه واجنبی برایش دلخواه سازو کار ارایه دهند. این راه نیز به بن بست میرسد اگر تخریب نکند همه ی وجود پیروانش را .
این لازم است که برای تغییر ساختارهای عرفی جامعه مان تا دیر نشده معماران خودی ومعتقد با رویکردی نوین دست به کار شوند .
خطا از من است میدانم... از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد" اما به دیگران هم دل سپرده ام... از من که سالهاست گفته ام "ایاک نستعین" اما به دیگران هم تکیه کرده ام... اما رهایم نکن... بیش از همیشه دلتنگم ؛ به اندازه تمام روزهای نبودنم...
مسلما بین خود و خدا فاصله انداختن /دوری جستن از خالق است /درجایی که شما از من عبور میکنید و به الطبع به اهی کشیدن خود را از قیدوبند بودن در من میرهانید و به خود+همان آه میرسید که همان خدا است. این فریاد در تاریکترین زوایای قلب ادمی رخ میدهد و درست در جایی که همیشه خدا به انتظار نشسته است که ببیند اورا میطلبید.انسان درست در نقطه ای که فکر میکند در انتهای راه است در انتهای تاریکیست و در حقیقت دارد غرق سیاهی میشود دستی از سوی خدارا میبیند و این همان امداد الهی است//بی شک خدا اگر شمارا در تاریکی محض نیز ببیند باز هم همان رحیم.همان شفیق و همان یاریست که از انسان جدایی ناپذیر است..................افلاطون
رفتم درون پیله تنهایی خودم ،
شاید رها شوم
حالا؛
فضای پیله ام ،
سرد است و ساکت و خاکستری و تنگ.
اما،
من خواب دیده ام،
طاقت اگر بیاورم
یک روز زخم عمیق دلم خوب می شود ...!!!
من خواب دیده ام ،
طاقت اگر بیاورم
یک روز عاقبت پروانه می شوم...!!!
کاربر مهمان خوش آمدید
دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند
هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست
:Kaf:
:زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
از انسانها غمی به دل نگیر، زیرا خودنیز غمگین اند،با آنکه تنهایند ولی از خود می گریزند زیرا به خود وعشق خود وبه حقیقت وجود خود شک دارند،پس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند!
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم
" ماهي و مهمان دو روز اول خوب هستند ، از روز سوم بو مي گيرند " . اسپانيولي
" انسان در همان لحظه كه تصميم ميگيرد آزاد باشد آزاد است " . والتر
" اگر به مهماني گرگ مي رويد ، سگ خود را به همراه ببريد " . گوته
کسانی سزاوار یادمانند که دریاد مانند.
آنچه هستیم ده درصد توان ماست. با صد در صد چه از ماست.
مرگ مغزی، بهتر از مغزی است که در فکر انحراف ومرگ سایر مغز هاست.
بترس !از شیشه گری که خرده شیشه زیادی دارد.
نسخه کامل وزیبای طبیعت را، نمی توان نسخ وفسخ کرد.
کُوکِ ساعتِ خوشبختی با توست!
جهان گیر باش اما در جهان، گیر مباش.
باید در دم زندگی دقت کنیم تا بازدم خوبی داشته باشیم.
بارانِ سر سبزی باش نه سیلاب غرض ورزی.
سرانجام جاری شدن قطرات عشق نزول دریایی رحمت است.
کسی که دستش را بسته، دست و دل باز نیست.
مکث، پایان رقـــــ ـص زندگیست.
تنها داعی مباش ساعی هم باش.
نی تا داس بیند داستانی سازد.
در سیلاب و منجلاب غرور، سرور و سروری نیست.
دلبستگان سببی به زِ وارستگان نَسَبی.
سوز دل را نیازی به دل سوزی نیست.
صِله پایان فاصله است.
اگر باران هم باشی قطره ها را دریاب.
اگر کوه سربلند و استواری سنگریزه ها را مرنجان.
اگر ما اصلا عیب نداشته باشیم از مشاهده اش در دیگران
اینقدر خوشحال نمی شدیم
زندگی رو از شیشه ی جلو نگاه کن ، نه از آیینه ی عقب . . .
الوارهای خوب آسان بدست نمی آیند ، درختان ضخیم طوفان های
سخت تری را از سر گذرانده اند . . .
اما...
خداوند همچنان مي شنيد و لبخند ميزد!!!!!!!
:Gol:
زادگاه وتاریخ تولد هیچکس در هیچ نقشه و تقویمی نیست ،
چرا که آدمها هر لحظه در تپش قلب کسانیکه دوستشان دارند متولد می شوند
کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد
وحتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسد
گرفته دامن شب را سکوتی آنچنان مبهم
مژه از چشم وچشم از پلک وپلک از خواب می ترسد
[=_l4i_dast-nevis]تفاوت آدم ها با هم،[/]
[=_l4i_dast-nevis]شاید فقط تو سایز کفشهاشون باشه[/]!
[=_l4i_dast-nevis]ولی بی تفاوتی شون به هم[/]
[=_l4i_dast-nevis]اندازه تمام رد پاهاییست که روی دل همدیگه میذارن[/].......
......
شاعر از کوچه مهتاب گذشت؛لیک شعری نسرود...
نه که معشوقه نداشت نه که سرگشته نبود.....
سالها بود دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود!!!
هیچ نمی گــ ــــویم !!!
دارمــــــ که بگـــ ـــویم
اما نباید گفـــــ ـــت !!!
شاید این سکوتــــ ــــ ــ زیباتـــر است
دلم ز دوری رویت قرار وتاب ندارد
میان ما ورخت جز گنه حجاب ندارد
به اشک دیده نوشتم هزار نامه برایت
مگر که نامه بیچارگان جواب ندارد ؟؟
وکاش...
شقایقی باشم
برای بالهای پروانه ای ات
حتی اگر عمرم
به کوتاهی لحظه ای باشد...
زندگی پراست از گره هایی که تو آن را نبسته ای
اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی ، تنهای تنها
من یا این شهر و آدما مشکل دارم میگید چی کار کنم
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
قبولش سخت است . مطلب تند است . اما ....
واقعیت دارد . ونوع واقعیتش هم ازنوع واقعیتهایی به تلخی یک عمر تحمل رنجهایی است که خودمان به نام عرف اجتماعی از ان ساخته ایم .
درد میسازیم بعد درد میکشیم وبعد گله میکنیم که....
راستی مسئولیت ان همه کجی ها با کیست ؟
با امثالهمی که عادت کرده به جای منطقی بودن احساسی برخورد کند ؟
یا با کسانی که میگویند این روش پدران ما بوده وما ازآن پیروی می کنیم وجز آن شکل دیگر زندگی کردن خطایی است در حد هیزمهای جهنم ؟
همه ی شما آیاتی از قران کریم را که مسلمانان را از این کار نهی میکند را بهتر میشناسید.
من مسئولم که زندگی امروزم را خودم طراحی کنم وبر اساس آن مجازات شوم .
البته اصولی هست که باید رعایت شود مثل اصول اعتقادی و یا اصول انسانیت ویا اصول رسیدن به کمال .
اما بقیه ی فرعی های زندگی من چرا باید به دلیل عرفی که با زندگی امروز من متفاوت است به بن بست برسد ؟ مگر من صاحب تفکر نیستم ؟ یا مگر من در زمان خود مغز متفکری که به اصلها پایبند باشد و طراح چیره دست و معمار فرعی های زندگی من باشد را ندارم .
اگر خوب فکر کنیم میبینیم که نسل امروز فقط یک راه در پش گرفته یی تعارف فقط غر میزند و به جای تلاش تنبلی پیشه کرده وزحمت فکر کردن در این موارد را به خود نمیدهد . که شاید گوشه وکنار فرعیهای زندگیمان نیاز به تعمیرات دارد .منتظر مانده تا آوار قدیمی برسرش خراب شود ویا معماران غریبه واجنبی برایش دلخواه سازو کار ارایه دهند.
این راه نیز به بن بست میرسد اگر تخریب نکند همه ی وجود پیروانش را .
این لازم است که برای تغییر ساختارهای عرفی جامعه مان تا دیر نشده معماران خودی ومعتقد با رویکردی نوین دست به کار شوند .
حق یارتان :Sham:
شهر هرت جایی و دنیای که هیچوقت نخواستیم ما براش کاری کنیم همش خواستیم جامعه درست شه غافل از اینکه اول از خودمون باید شروع کنیم ...:hamdel:
من اطرافمو بهشــــــــــــــــت میبینم.
باید دید ها را تغییر داد
سلام دوستان
بابت غیبتم معذرت میخوام
اجباری بود و.............
گـاهـی سـکــــــــــوت مـی آمـوزد :
بـودن ، هـمـیـشـه در فـریـــــــــاد نـیـسـت !
" اسـطـوره " شـدن ، یـعـنـی
در عـیـن رفـتـن ، بـمــــــــانـی !
یـعـنـی بـاشـی یــــــــا نـبـاشـی
دوسـتـت داشـتـه بـاشـنـد و دلـتـنـگـت شـونـد . . . !
خطا از من است میدانم...
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دل سپرده ام...
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام...
اما رهایم نکن...
بیش از همیشه دلتنگم ؛
به اندازه تمام روزهای نبودنم...
آنقدر دلم را فرا گرفته ای
که جائــــــــــــــــــــــــــــی
برای فکرکردن به خودم نیست
دوستی ها کمرنگ...
بی کسی ها پیدا...
راست گفتی سهراب
آدم اینجا تنهاست ...
به یاد هم بودن قشنگترین هدیه ای ست که نیاز به باهم بودن ندارد
باغ خودرا پرورش بده و منتظر اوردن گل توسط دیگران نباش/حتی در کنار خورشید هم زیاد بودن
سوزش را در پی دارد!!! خورخه لوییس بورخه
مسلما بین خود و خدا فاصله انداختن /دوری جستن از خالق است /درجایی که شما از من عبور میکنید و به الطبع به اهی کشیدن خود را از قیدوبند بودن در من میرهانید و به خود+همان آه میرسید که همان خدا است. این فریاد در تاریکترین زوایای قلب ادمی رخ میدهد و درست در جایی که همیشه خدا به انتظار نشسته است که ببیند اورا میطلبید.انسان درست در نقطه ای که فکر میکند در انتهای راه است در انتهای تاریکیست و در حقیقت دارد غرق سیاهی میشود دستی از سوی خدارا میبیند و این همان امداد الهی است//بی شک خدا اگر شمارا در تاریکی محض نیز ببیند باز هم همان رحیم.همان شفیق و همان یاریست که از انسان جدایی ناپذیر است..................افلاطون
در اقتصاد چشمان تو همه دل ها کالاي پست هستند
هرچه بيشتر دوستت بدارند کمتر خريدارشان ميشوي...
هوا گرفته بود.باران می بارید.کودکی اهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه!
حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام :
در عجبم از مردمی که
به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند،
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند.
میتوان پروانه بود و کنار هر گلی نشست
اما بهتره مهربون بود و به هر دلی نشست
شنیده ای؟
"آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست"
کفر نمی گویم اما
هیچ چیز نبودنت را جبران نمی کند.
پنجره باران خورده است
باز کن...
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوای بارانی
دیوانشان کرده ...
رفتم درون پیله تنهایی خودم ،
شاید رها شوم
حالا؛
فضای پیله ام ،
سرد است و ساکت و خاکستری و تنگ.
اما،
من خواب دیده ام،
طاقت اگر بیاورم
یک روز زخم عمیق دلم خوب می شود ...!!!
من خواب دیده ام ،
طاقت اگر بیاورم
یک روز عاقبت پروانه می شوم...!!!
به دلَمــ افتاده بـود ،
كـ ِ امشَبــ حَتــما
خوابتــ را ميبينَمــ
امــا....
تا صُبحــ به شوقـ ِ ديدَنتــ خوابَمـ نبُرد !
آنان که زندگی را بستری از گل های سرخ می دانند همیشه از خارهای آن شکایت دارند
کسی که طاقت نیش زنبور را ندارد لیاقت تصاحب کندوی آن را نیز ندارد