یادی از دوران کودکی و دوران دبستان

تب‌های اولیه

530 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

mkk1369;180770 نوشت:
سلام

شیر کاکئو دارید بگذارید

اون شیشه ایه

خیلی دوست داشتم:Gol:

بفرمایید

بدو نون کرمونشاهیه

یادتونه




اینم تو تا بازی معروف قدیمی برای پسرها و دخترهای ایرونی

واقعا یاد قدیم ها به خیر:crying:

یادم می یاد وقتی کلاس اول بودم مامانم برام انار قرمز و خوش مزه ای دون کرده بود،منم عاشق انار شیرین هستم،زنگ استراحت که توی حیاط مدرسه بودم یکی از دوستام همه انار هام رو خورده بود،وقتی اومدم کلاس اینقدر گریه کردم:cry: چون من آروم نمی شدم مدیرمون بهم گفت که بابای دوستم پول نداره که برای دوستم انار بخره، اونم انار های تو رو خورده.وقتی این رو گفت آروم شدم:khejalati::fekr:
یادش بخیر:hey:

یکی از ترس ناک ترین جملات برای بچه های تنبل دوران مدرسه، این بود :
“یه برگه امتحانی از کیفتون بیارید بیرون“

با سلام.

جناب delete واقعا دستتون درد نکنه با این عکسای خوبتون.:Kaf:

دوستان سکه پنج تومنی زرده یادتونه؟:geryeh:

یادتونه سکه رو میزاشتیم زیر برگه دفترامون بعد با مداد روش رو خط خطی میکردیم تا عکس سکه کشیده بشه؟:reading:

یادمه یه بار که شب جمعه بود برای زیارت اهل قبور(پدربزرگم):pir:رفته بودیم قبرستان من داشتم رو قبرا رو میخوندم که یه سکه پنج تومنی(از اون زردا) روی یه قبری کهنه ترک برداشته دیدم:ajab!: با هزار ترس و لرز بلندش کردم:khandidani:،حالا باکلی ذوق و شوق برا دوستام تعریف میکردم که یه مرده مهربون دست از قبر درآورده و به من پول داده.:nashenas:
از اون روز به بعد دوستام هر هفته با خانواده هاشون میرفتن قبرستان دنبال پول.:moj:

یه چیزی بگم من ؟؟؟:tajob:
من کم و بیش به پاتوق سر میزنم ولی باور کنید هر وقت که میام اینقدر گیج میشم :khobam:
هیچی از بحث متوجه نمیشم، نمیدونم کی با کی داره حرف میزنه ، اصلا موضوع چیچی هست !!
:Gig:
بیچاره تازه وارد ها خوب حق دارن وقتی وارد میشن انگشت به دهن حیرون وایمیستن :Nishkhand:
واقعا الان موندم راجب کدوم موضوع الان اظهار نظر کنم ؟!
تفکیک جنسیتی ؟؟:Moteajeb!:
موضوعش تموم شده یا هنوز در جریانه ؟!
ما منتظر مرامنامه ! قانون نوشت ! هستیم!

بسم الله الرحمن الرحیم

delete;180899 نوشت:
یکی از ترس ناک ترین جملات برای بچه های تنبل دوران مدرسه، این بود : “یه برگه امتحانی از کیفتون بیارید بیرون“

- با چه رنگی بنویسیم؟
- چند بار بگم با قرمز سوالا رو بنویسید با آبی جواب بدید چون من با قرمز صحیح میکنم
- خانم اجازه من قرمز ندارم میشه با مشکی بنویسم؟
- باشه اشکال نداره
- میشه جواب ها رو با مداد بنویسیم؟!
- باشه بنویسید

این مکالمات تقریبا سر تمام امتحانات بین بچه ها و خانم معلم تکرار میشد :Moshtagh:

سلیلة الزهراء;181017 نوشت:
- با چه رنگی بنویسیم؟ - چند بار بگم با قرمز سوالا رو بنویسید با آبی جواب بدید چون من با قرمز صحیح میکنم - خانم اجازه من قرمز ندارم میشه با مشکی بنویسم؟ - باشه اشکال نداره - میشه جواب ها رو با مداد بنویسیم؟! - باشه بنویسید

من هنوزه که هنوزه گاهی جهت تعویض جو کلاس به اساتیدم میگه میشه برم دم سطل زباله مدادم رو تراش کنم . و کلاس منفجر میشه از خنده.

آخی چقدر مدادگلی مون رو میزدیم به زبونمون تا خوش خط بنویسه.

دلمون میخواست عین آدم بزرگا با خودکار بنویسیم

خودم عاشق این بودم یه روز مثل پدرم جلد کتابهام سخت باشه. فکر میکردم هرکسی کتابهای اینجوری بخونه حتما خیلی باسواده.

لیوان فشاری ها رو یادتونه؟ آب که میخوردیم از زیرش اب میریخت و مانتو مقنعه امون رو خیس میکرد.

سلام

باز باران با ترانه ....:Gig:
می خورد بر بام خانه

خاله بازی !!

گرگم به هوا قائم باشک کش بازی:Nishkhand:

آفتاب مهتاب

صد دانه یاقوت دسته به دسته ...:Gig:
پفک نمکی هنوز هم خوبه
بیسکوییت ترد
راستی کسی از پفک اشی مشی خبر نداره؟:Mohabbat:
با ان شعر پشتش
گنجشکک اشی مشی ...:Gig:

دوستان اشکمون رو در اوردید با این مطالب درباره ی دوران کودکی یادش بخیر چه دورانی داشتیم.:Shekastan Del:
بازی های قدیم یادتون عمو زنجیر باف و.....:Moshtagh:
بچه های الان می شینن پای کامپیوتر و پیلی استیشن و .... با این ها بازی میکنن.:Computer:
ابنبات چوبی ها یادتون :geristan::koodak:
کاش می شد یه باردیگه بر می گشتیم به اون دوران.:Ghamgin::geryeh:
دوباره بچه بودیم چی می شد:nini:
دیگه قضیه زیادی احساسی شد:shad:

لا حول و لا قوه الا بالله

mkk1369;180773 نوشت:

نکته اخلاقی شو می گید تا توی قیتیله بگیم؟!


نکته اخلاقی : هیچ وقت وقتی وارد کلاس میشید در رو نکوبید چون ممکنه معلمتون پشت در باشه:Kaf:

maryam;181021 نوشت:

لیوان فشاری ها رو یادتونه؟ آب که میخوردیم از زیرش اب میریخت و مانتو مقنعه امون رو خیس میکرد.

لیوانه یادمه ولی یادم نمیاد مانتو و مقنعه منو خیس کرده باشه حالا پیرهن و شلوارمو چرا
bastan;181029 نوشت:

کاش می شد یه باردیگه بر می گشتیم به اون دوران.:Ghamgin::geryeh:
دوباره بچه بودیم چی می شد:nini:
:shad:

یادتونه اون موقع همش میگفتیم کاش زودتر بزرگ بشیم؟خب حالا خیلی زود بزرگ شدیم
ولی تا آخر دنیا هم که بخوایم بچه بشیم دیگه نمیشه
اونموقع بچه بودیم دلامون پاک تر بود و خدا زود آرزومونو برآورده کرد اما الآن گناه نمیذاره

سلاممن از دوران ابتدایی یه خاطره خیلی بانمک دارم...کلاس چهارم ابتدایی یه معلم داشتیم بد اخلاق، فوق العاده بین بچه ها تبعیض قائل می شد.روز معلم بود مونده بودیم چه کار کنیم...با بچه ها سکه هامون رو جمع کردیم بعد وقتی معلم اومد توی کلاس ریختیم روی سرش.معلم بیچاره دفتر نمره رو گرفت بود روی سرش و ایستاده بود وسط کلاس.ما هم مرده بودیم از خنده

بنام خدا.
سلام.
خاطراتتون قشنگ بود.
ما هم یه خاطره روز معلم داشتیم.البته اون موقع سوم دبیرستان بودیم.یکی از بچه ها روز معلم یه کادو آورده بود از اینایی که همش باز میکنی توش بازم کادو هست.آقای معلم هی باز کرد و هی باز کرد آخرش هم رسید به آخریش بازش کرد توش پشم گوشفند بود:Khandidan!:.

روز معلم بچه های کلاس از یه معلم خیلی بدشون میمود حتی بچه زرنگها و تصمیم گرفتیم روز معلم حتما از زحماتش تشکر ویژه به عمل بیاوریم
یکسری از بچه ها مامور بودن که کلاس رو کلی شلوغ کنند تا یکسری از بچه های دیگه عملیات ویژه رو آغاز کنند
خلاصه روز معلم شد و وقتی جناب معلم شیک پوشمون خواستن از درب تشریف بیاورن داخل کلاس بچه ها سوت و کف زدند معلم بدبخت ازهمه جا بی خبر خوشحال تا اومد وارد کلاس بشه 2 تا از بچه ها تخم مرغ واقعی رو بالای درب کلاس زدند و همه اش پاشید روی معلم بیچاره و بقیه اشو خودتون حدس زدین دیگه چی شد
بعدش ناظم مدرسه به همه گفت که از معلم عذر خواهی کنیم و نفری 2 نمره انضباط از همه بچه های کلاس کم کرد

delete;181135 نوشت:
خلاصه روز معلم شد و وقتی جناب معلم شیک پوشمون خواستن از درب تشریف بیاورن داخل کلاس بچه ها سوت و کف زدند معلم بدبخت ازهمه جا بی خبر خوشحال تا اومد وارد کلاس بشه 2 تا از بچه ها تخم مرغ واقعی رو بالای درب کلاس زدند و خودتون حدس زدین دیگه چی شد بعدش ناظم مدرسه به همه گفت که از معلم عذر خواهی کنیم و نفری 2 نمره انضباط از همه بچه های کلاس کم کرد

سلام

بدختا!!!

دوستان من هر چقدر گشتم 2 تا عکسو نتونستم پیدا کنم
اولی :اون تلفن رومیزی هایی که با سکه 10 تومانی میتونستیم تماس بگیریم
دومی: یه جعبه هایی بود اسمش جعبه شانسی بود
تونستید پیدا کنید عکسشو بزارید
یادش بخیر

سلام

دوستان از دوران کودکی گفتند
شاید بی مناسبت نباشد
بنده هم از دوران کودکی دنبال یه سریال می گردم به نام خبرنامه
که 12 بهمن از تلویزیون پخش می شد
چندتا برادری که اعلامه پخش می کردند و پدرشون هم قهوه خونه داشت و.....
یه اهنگ هم داشت عجیب

اگر خبری از فیلم و سی دی اش و .....هر چی باشه ندایی بدین
ممنون

تا صدا و سیما هم رفتم پیدا نکردم

موفق و موید


یا علی

وای
سلام
چقدر خندیدم شبه شهادتی اونم بلند بلند خیلی وقت بود این طوری نخندیده بودم دستتون درد نکنه

البته غصه هم خوردم

یادتونه همش تو صف باید وایمیسادیم تا بریم تو کلاس یا صبحا تو حیاط ورزش صبحگاهی میکردیم با ریتم شعر مینشینیم پا میشیم همگی باهم شعررو میخوندییمو انجام میدادیم
هرکی دیر میومد دیگه تو صف راش نمیدادند اسمشو مینوشتند دم در ورودی مدرسه وایمیساد

زنگای تفریح تو حیاط نماینده بود کسی ندود

سلام

محشر بود مرسی و ممنون از جناب delete

اولین بار بود تاپیک رو دیدم ، گفتم برم اولش ببینم چیه ، انقد خوب بود که همه رو خوندم ولی نمیدونستم گریه کنم یا بخندم :hey:

خیلی دوست دارم برگردم عقب

یادتونه اولاش با چه هیجانی مشق مینوشتیم ، چند هفته پیش داشتم سرمشق ها و مشق های پیش دبستانی مو میدیدم ، عالی انجام داده بودم کارامو (:khaneh:) معلم چی کشیده بود ، من چی کشیده بودم :Nishkhand:

یادتونه چقد واسه اینکه واسمون مهر بزنن تلاش میکردیم

یادتونه وقتی بعضی از درسا سخت بودن و طولانی و باید از روشون مینوشتیم چقد از وسطاش جا مینداختیم تا کم شه :Nishkhand:

مامانم تعریف میکنه ماجرای برادرمو ، یه بار دیر شده بود و هنوز نیومده بود خونه ، مامانم نگران میشه و میره در خونه ، بعد نگاه میکنه میبینه داداشم سر کوچه دفتر و کتاباشو پــــخش کرده رو زمین خودشم دراز کشیده رو زمین داره مشقاشو مینویسه :khaneh:

یادش بخیــــــــــــــر :geristan:

سلام

يادتونه فيلم هاي كارتوني زيباي دوران كودكي رو؟

اي كي يوسااااااااااااااااااااان
بلهههههههههههههه
زنگ تفريحه.

لا حول و لا قوه الا بالله

delete جان عكس اين چراغ نفتي ها رو نداري بذاري
پريروز فيلم چكمه رو كي ديد؟چقدر قشنگ بود اين فيلم چراغ نفتي رو هم اونجا ديدم يادم افتاد

سلام

ان شرلی با موهای قرمز
حنا دختری در مزرعه بابا لنگ دراز
خونه مادر بزرگه
دیجیمون
چرا و چیه

لا حول و لا قوه الا بالله

mkk1369;181674 نوشت:
سلام

ان شرلی با موهای قرمز
حنا دختری در مزرعه بابا لنگ دراز
خونه مادر بزرگه
دیجیمون
چرا و چیه


سير تكامل برنامه هاي كودك و طي كردي
ديجيمون و چرا و چيه كه چند سال پيش بودن ولي خودمونيم چه شعر هاي قشنگي داشت اين چرا
«بازم زمستون اومده خونمون - تو فصل تازه داريم يه مهمون - هر فصلي از سال يه شكل و رنگه - كار خداست هر كدوم يه جور قشنگه - درررررررررر(آهنگش بود) - سرما مياد تو كوچه ها - ابرا تو آسمون ما - با برف و بارون بازم زمستون - اما توي دلاي ما - رنگين كمون شاديا - تو سوز و سرما - گرم دل ما - اينجا اونجا هر جا تو قلب بچه ها رنگين كمونه رنگين كمونه»
چقدر از شعر خونه مادر بزرگ بدم ميومد اه اه اه اصلاً فضاي دلگيري داشت اين كارتون
دون دون و خيلي دوست داشتم
ميتي كمان
پلنگ صورتي
تام و جري كه هنوز محبوب بچه هاست

كبوتر حرم;181682 نوشت:
«بازم زمستون اومده خونمون - تو فصل تازه داريم يه مهمون - هر فصلي از سال يه شكل و رنگه - كار خداست هر كدوم يه جور قشنگه - درررررررررر(آهنگش بود) - سرما مياد تو كوچه ها - ابرا تو آسمون ما - با برف و بارون بازم زمستون - اما توي دلاي ما - رنگين كمون شاديا - تو سوز و سرما - گرم دل ما - اينجا اونجا هر جا تو قلب بچه ها رنگين كمونه رنگين كمونه» چقدر از شعر خونه مادر بزرگ بدم ميومد اه اه اه اصلاً فضاي دلگيري داشت اين كارتون

سلام

آهویی دارم خوشگله فرار کرده زدستم دوری اش برایم مشکله کاشکی اونو می بستم
ای خدا چه کار کنم آهومو پیدا کنم

در اوایلش رنگین کمون برنامه خوبی بود مخصوصا وقتی برای نوجوانان هم داشت
خاله زیبا بود اولین مجری اش؟

كبوتر حرم;181665 نوشت:
لا حول و لا قوه الا بالله

delete جان عكس اين چراغ نفتي ها رو نداري بذاري
پريروز فيلم چكمه رو كي ديد؟چقدر قشنگ بود اين فيلم چراغ نفتي رو هم اونجا ديدم يادم افتاد


من ندیدم فیلمش رو ولی باید منظورتون یکی از اینها باشه
یادش بخیر



اینم چنتا دیگه

این دیگه پیه سوزه و به عمر بنده و شما قد نمیده

بنام خدا.
سلام.
الان هرکی از این چراغ نفتی ها خونش داره یه سیم و بند و بساط هم کنارش داره:Khandidan!::ghash:.

كبوتر حرم;181682 نوشت:

چقدر از شعر خونه مادر بزرگ بدم ميومد اه اه اه اصلاً فضاي دلگيري داشت اين كارتون
دون دون و خيلي دوست داشتم

یادش بخیر، منم که چقدر مادربزرگه رو دوست نداشتم ولی دون دون یعنی همون السون و ولسون خوب بود شعر تیتراژشو برای یاد ایام میزارم:

یک و یک و یک السون
دو و دو و دو ولسون
سه تا می شن با دون دون

دون دون:
السون و گول می زنم
ولسون و گول می زنم
دشمن دندوناشونم
السون آی السون
قند و نبات آوردم
من آب نبات آوردم
شیرینی تازه دام
باز شکلات آوردم
السون و ولسون
پسته دارم براتون
گردو و فندق دارم
بادومه بچه ها جون
بیا و بگیرش از من
با دندونات زود بشکن
بشکن
السون:
من نمی شکنم
دون دون:
بشکن
ولسون:
من نمی شکنم
صدای شکستن
کبوترا:
چی بود چی بود؟
شیشه شکست
شیشه نبود
پس چی شکست
دندونای نادون شکست
دون دون
السون و ولسون قلب منو شکستن
چه شیطونایی هستن

یادش بخیر سریال چاق و لاغر چقدر من این کارتون رو دوست داشتم
البته کارتون نبود ولی نمیدونم چرا بهش میگفتن کارتون

این هم یه سایت برای دانلود کردن همه قسمتهای سریال چاق و لاغر وبقیه کارتونهای قدیمی
http://trip.blogfa.com/cat-8.aspx

كبوتر حرم;181665 نوشت:
لا حول و لا قوه الا بالله

delete جان عكس اين چراغ نفتي ها رو نداري بذاري
پريروز فيلم چكمه رو كي ديد؟چقدر قشنگ بود اين فيلم چراغ نفتي رو هم اونجا ديدم يادم افتاد

ديدم فيلم چكمه رو حسرت خوردم الان چه فيلماي نامناسبی ميذارن اون موقع چقدر قشنگ

سلام

چقدر من از دیدن این چاق و لاغر میترسیدم ولی خوب دوستش هم داشتم

واقعا ممنون از دوستی که لینکش رو دادن . خیلی مشتاق دیدنش بودم. فکر میکنم اگر باز هم ببینم همون حس ترس باز هم ایجاد بشه.

قبلا مثل این کار رو توی پاتوق انجام داده بودیم ولی حالا که دوستان در انجمن مشاوره این کار رو کردند بهتره یه ذره از نظر روانشناسی هم به قضیه بپردازیم .

اینکه چرا اکثرا از بازگشت به خاطرات گذشته خوشحال میشیم و از اینکه خاطرات اون موقع رو مرور کنیم لذت میبریم و ارامش خاصی پیدا میکنیم؟

maryam;182093 نوشت:

اینکه چرا اکثرا از بازگشت به خاطرات گذشته خوشحال میشیم و از اینکه خاطرات اون موقع رو مرور کنیم لذت میبریم و ارامش خاصی پیدا میکنیم؟

یه چیزی میگن حافظه بصری و اینا. (ببخشید که من خیلی وارد نیستم) دیدن تصاویر، شنیدن صداها و یا حتی استشمام عطری که تو اون موقعیت بوده، گذشته رو برامون تداعی میکنه و احساسی رو که همون موقع داشتیم برامون زنده میکنه.
دوستی میگفت: موقع مرور گذشته ها مراقب باشید خاطره بازی مانع خاطره سازی نشه

maryam;182093 نوشت:

اینکه چرا اکثرا از بازگشت به خاطرات گذشته خوشحال میشیم و از اینکه خاطرات اون موقع رو مرور کنیم لذت میبریم و ارامش خاصی پیدا میکنیم؟


چرا همه ی ما «کودکی» را دوست داریم؟
به نظر من کودکی دوران خیلی قشنگیه و فکر می کنم به این دلیل کودکی را دوست داریم که کودکی نقاب ندارد. هنوز نقاب را کشف نکرده. هنوز دورو نشده. هنوز دنیای بایدها و نبایدها را نفهمیده. اگر با دوستی دعوا می کند به 1 دقیقه نمیکشه باهاش آشتی میکنه . هنوز مجبور نیست برای تنازع بقایش خودش را پنهان کند. هنوز خودش است نه کس دیگری. همانی که همه ادیان٬ همه اسطوره ها و همه آدم حسابی ها سفارش می کنند:«خودت باش»!

خوب این فیلمها یادتون هست

یادتونه






من فقط این یادمه:khandeh!:

تیله بازی

دبرنا

مار و پله

یو یو



بازی با نخ

توی برنامه پارک ملت مجری سابق برنامه کودک رو دعوت کرده بودن (اسمشون یادم رفته).

میگفتن وقتی داشتیم این برنامه شبکه تهران رو که یادی از دوران کودکی هست رو برنامه ریزی میکردیم فکر نمیکردیم اینقدر استقبال بشه.

حالا که اینطور مردم استقبال کردن از مطالبی که میفرستن فهمیدیم که به دو علت علاقه به گذشته و خصوصا کودکیشون دارند:

1.توی دوران کودکی آرامشی بوده که الان نیست و ما همه به دنبال اون آرامش خاص از دست رفته هستیم

2. الان مسولیت هایی به گردن ماست که در کودکی اصلا نبوده. تمام دغدغه هامون همون اسباب بازی هامون بوده. ولی الان کمترین مسولیتی که داریم محیط کاریمون هست. گذشته از تربیت نسل آینده

آخه چه دورانی که نداشتیم. یادش به خیر.:ghash::crying::geryeh:

با تشکر از delete که تصاویر آتاری رو گذاشتن:Gol:
ما کمودور داشتیم، جد کامپیوترهای امروزی بود، تصاویر اون هم دارین؟

frigg77;184440 نوشت:
با تشکر از delete که تصاویر آتاری رو گذاشتن:Gol:
ما کمودور داشتیم، جد کامپیوترهای امروزی بود، تصاویر اون هم دارین؟

خدمت سرکار خانم frigg77

یادش بخیر

خیلی خیلی ممنون
کلی خوشحال شدم اینارو گذاشتین.:khoshali:
تازه مثل الان نبود که سی دی بذاریم راحت کارامونو انجام بدیم.
نوار داشتن اینا، مثل نوار کاست.
باید کد مینوشتیم خودمون تا یه بازی ساده راه بیفته.:Computer:
یادش بخیر

موضوع قفل شده است