بررسی خداشناسی زرتشتیان در اوستا

تب‌های اولیه

327 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رضا;153416 نوشت:
با سلام
جناب مهران شما لطف کرده و جواب ما را بدهید و قلم فرسایی نکنید

آقای رضا
درود
عناد و تعصب چشم خرد شما را نابینا کرده است. وگرنه اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

صدیق;153439 نوشت:

با سلام:gol:

از ديدگاه قرآن و عقل، هيچ شر گزاف و بي حكمتي وجود ندارد لذا تلاش شما براي اثبات مبدأ شر يا همان (انديشه ويرانگر) باطل و كاذب است. .


آقای رضا
درود
نشان عناد شما همین جمله شماست.
یکم- من و ما و گاتها در کی و کجا خواسته که مبدا شر را اثبات کند که شما باطلش میکیند؟
دوم- آیا خداوند به انسان دو توانی خیر و شر بودن نداده؟
سوم- آیا شیطان در برابر خداوند تمرد نکرد؟ این تمرد شر نیست؟ آیا این شر را خداوند آفریده یا موجودی دیگر؟

صدیق;153439 نوشت:

و نكته ديگر اينكه بسياري از شرور به خاطر سوء اختيار خود انسان مي باشد(2) فلذا مستحق عقاب ابدي مي شود و اين انسانِ شرور است كه با يك بمب اتمي چندين هزار انسان را به يك باره نابود مي كند. و اين مطلب را با كلامي از قرآن كريم به پايان مي بريم که خداوند مي­فرمايد: ظهر الفساد في البّر و البحر بما كسبت ايدي النّاس (3) يعني فساد در خشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام داده­اند، آشكار است. خدا مي خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند تا شايد به سوي حق باز گردند. (4).

پس لطف بفرماييد شروري كه در عالم ماده و معنا گريبانگير عالم مي شود را با تفسير غلط خودتان معنا نكرده و آن را به آموزه هاي دين مبين اسلام و قرآن عزيز نسبت ندهيد.

موفق ...:gol:

پاورقي_____________________________________________
1. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج2، ص460ـ456.
2. سبحاني، جعفر، محاضرات في الإلهيات، تاليف رباني گلپايگاني، بحث حكمت شرور.
3. روم/41.
4. روم/41، با ترجمه مکارم شيرازي و ويراستاري جواد محدثي، بنقل از انديشه قم با تغيير و تصرف.

آقای رضا
درود
ما کی و در کجا شرور را بیرون از انسان تعریف کرده ایم؟

موبدیار مهران;153445 نوشت:
آقای رضا
درود
عناد و تعصب چشم خرد شما را نابینا کرده است. وگرنه اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

[=Century Gothic]
با سلام
جناب مهران از کدام عناد سخن میگوید که جز
[=Century Gothic] بهانه ای برای[=Century Gothic] تسلیم بی همتان نیست !!؟
شما همت کنید و پاسخ دهید !
ما که در ا ین تاپیکها ثابت کردیم که به کتاب شما استنادی نیست و جوابی هم دریافت نکردیم !!
پس این سخنان و این انحرافات گفتاری برای چیست؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

سوالات مزدکیان از موبدان زرتشتی و بی جواب ماندن آنها در تاریخ !!!

دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی

ازدواج با محارم در دین زرتشتی

رضا;153573 نوشت:

با سلام
جناب مهران از کدام عناد سخن میگوید که جز بهانه ای برای تسلیم بی همتان نیست !!؟
شما همت کنید و پاسخ دهید !
ما که در ا ین تاپیکها ثابت کردیم که به کتاب شما استنادی نیست و جوابی هم دریافت نکردیم !!
پس این سخنان و این انحرافات گفتاری برای چیست؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

سوالات مزدکیان از موبدان زرتشتی و بی جواب ماندن آنها در تاریخ !!!

دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی

ازدواج با محارم در دین زرتشتی


آقای رضا
درود
آفتاب آمد دلیل آفتاب
شما سند از کسانی که دشمنی آشکار داشتند، ارایه کردید. شهادت دشمن دادگاه پسند است؟
شما اگر راست میگویید از خود ما سند بدهید.
دیگر اینکه من از شما خواستم با همان ترازویی که قرآن میسنجید و وحی بودن همه آن را اثبات میکنید، گاتها را نیز بسنجید و وحی بودن یا نبودنش را نشان بدهید. وگرنه هر کسی میتواند ادعا کند که خورشید گرم و نورانی نیست. اثبات هم بخواهد.

صدیق;153439 نوشت:

پس لطف بفرماييد شروري كه در عالم ماده و معنا گريبانگير عالم مي شود را با تفسير غلط خودتان معنا نكرده و آن را به آموزه هاي دين مبين اسلام و قرآن عزيز نسبت ندهيد.

موفق ...:gol:

پاورقي_____________________________________________
1. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج2، ص460ـ456.
2. سبحاني، جعفر، محاضرات في الإلهيات، تاليف رباني گلپايگاني، بحث حكمت شرور.
3. روم/41.
4. روم/41، با ترجمه مکارم شيرازي و ويراستاري جواد محدثي، بنقل از انديشه قم با تغيير و تصرف.


آقایان صدیق و رضا
درود
شما که کارشناس هستید باید خوب بدانید که مرجع بررسی چه اهمیتی در سنجش و داوری دارد.
هنگامی که از دین زرتشتی میگویید، دین زرتشتی میشود، گاتها.
هنگامی که از اوستا و بویژه وندیداد سند می آورید، میشود دیدگاه زرتشتیان ساسانی.
از این روی شما باید بپرسید که مرجع دینی من و ما چیست. اگر ما منابع شناخت خودمان را وندیداد دانستیم، آنگاه این همه قلم فرسایی کنید. اگر گفتیم که ما وندیداد را به عنوان یک منبع دین زرتشتی نمیپذیریم، دیگر این همه قلم فرسایی به استناد وندیداد جز عناد نشانه چیز دیگری نیست.
آیا درست است که من نیز اسلام را آن چیزی بدانم که طالبان و وهابیان و ووووو تا پسران زیار و شمر و معاویه بدانم؟
آیا درست است که من نیز به استناد سلمان رشدی، اسلام را بررسی کنم؟
به شما انذار میدهم که رعایت عدل را بکنید.

بهترین نیکی به دانشمندی برساد که پیام پیشبرنده خداوند را به مردم میرساند. (گاتها)

تو را ای اهورامزدا میستایم که قانون اشا (=اردیبهشت) را بنیاد نهادی، که آبها و گیاهان و روشنایی را آفریدی. همه جهان و همه نعمت ها را نیک آفریدی. مستاییم روان یلان و پهلوانان و مردان و زنان نیک اندیشی (=بهمن) که با وجدان نیک (دین بهی) بر ضد بدیها بر میخیزند. میستاییم مردان وزنان نیک اندیش و جاودانه را که همواره با منش پاک (بهمن) زندگی میکنند. و همواره سودرسان (=سوشیانت) هستند.
هفت هات - هات 39 بندهای 1 تا 3
این نیایش را در آغاز سال نو میخوانند.

درود بر همگی
برای شناخت بهتر خدا در دین زرتشتی، بخشی از سرود گزینش را که هنگام اعتراف به دین زرتشتی خوانده میشود، ارایه میکنم.
سند: ستوت یسن، ترجمه علی اکبر جعفری، انتشارات فروهر تهران.
یسنا هات 12 بند 9:
با باور به آبها، با باور به رستنی ها، با باور به جهان زنده ی نیک نهاد، با باور به هستی بخش دانا (اهورامزدا) که جهان زنده را آفرید، که مردم راستکار را آفرید، با باوری که زرتشت پیامبر داشت..... با باوری که هرکدام از سورسانان (سوشیانت ها) راستی ورز و راستکار دارد، با همان باور و با همان کیش، من ستاینده مزدا هستم.

[=Century Gothic]با سلام

رضا;131771 نوشت:
[=Century Gothic]

جناب مهران چرا از جواب دادن فرار میکنید و با مغلطه کردن و انحراف سخنان طفره میروید

[=Century Gothic]پرسیدیم تکلیف این گوهر بد چیست؟
آیا مخلوق اهورامزدا هست یا خیر؟
اگر مخلوق اهورامزداست، پس چگونه است که اهورامزدا چیز بدی آفریده است؟
و اگر مخلوق اهورامزدا نیست، پس مشخص است که خدایی غیر از اهورامزدا وجود دارد.
[=Century Gothic]توجیهی که زرتشتیان می توانند در این مورد بیاورند این است که انگره مینو، مثل تاریکی که نبود روشنایی است، مثل سرما که نبود گرماست، مثل ضعف که نبود قدرت است، وجودی عدمی است و در اصل همان نبودن سپنته مینو و نیکی است.

[=Century Gothic]ولی بر اساس آنچه در سرود دوم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات۴۵، بند۲، آمده است، به نظر می رسد که وجود انگره مینو عدمی نیست:
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«...در آغاز آفرینش، «سپند (مینو)» آن دیگری-(مینوی) ناپاک- را چنین گفت: «نه منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار، نه کردار، نه "دین" و نه روان ما دو («مینو») با هم سازگارند.»»(ترجمه جلیل دوستخواه)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«اکنون می خواهم از آن دو گوهری سخن بگویم که از آغاز وجود داشته اند...آن یک گوهر که پاک است به آن دیگر که پلید است گفت که ما هیچگاه سازگار نخواهیم بود؛ نه در اندیشه، نه در آموزش، نه در درخواست و اراده، نه در آیین و گفتار و کردار.»(ترجمه هاشم رضی)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«من میخواهم سخن بدارم از آن دو گوهری که از آغاز زندگانی بوده اند از آنچه آن یکی مقدس بدیگری خبیث گفت که فکر و تعلیم و خرد و آرزو و گفتار و کردار و روح ما با هم یگانه و یکسان نیست.»(ترجمه پورداود)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«در این هنگام درباره ی دو مینو یا دو گوهر که در ابتدای آفرینش پدیدار بوده اند سخن خواهم گفت؛ از این دو گوهر آن یکی که پاک بود، به همزاد خویش، گوهر پلید، چنین گفت: هیچگاه اندیشه، آموزش، اراده، ایمان، گفتار، کردار و وجدان ما با هم سازش نداشته.»(ترجمه موبد آذرگشسب)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«من میخواهم از دو مینو یا دو گونه روش اندیشیدن در آدمی سخن گویم، که یکی پاک و سپنتا مینویی است، و دیگری ناپاک و انگره مینویی است. این دو، همیستار و مخالف یکدیگرند و هیچکدام در اندیشه و گفتار و کردار و آموزش و آرزو و عقیده و روح یکسان و همانند نیستند.»(ترجمه موبد شهزادی)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«و فراگویم از گوهران توأمان و جاوید(ازلی) از آنها او که پاک است به او که ناپاک است چنین گفت: ما نه در نفس و نه در آموزش و نه در خرد، نه در اندیشه و نه در سخن و نه در کار، نه در وجدان و نه در روان یکسان نیستیم.»(ترجمه پروفسور شوشتری)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«اینک سخن می دارم از دو مینو، که در آغاز آفرینش، از آن دو، مینوی پاک به دیگری گفت: ما دو را، نه اندیشه و نه آموزش، و نه خرد و نه باور، و نه گفتار و نه کردار و نه یابش و نه روان، با هم سازگار و همراهند.»(ترجمه وحیدی)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] پیش از اینکه وارد بحث این بند بشو[=Century Gothic]ی[=Century Gothic]م، باید اظهار تأسف بکنم برای روش ترجمه ای که جناب موبد شهزادی برای خویشتن برگزیده اند.
[=Century Gothic] ایشان چنان در جایگزین کردن تفسیر به جای ترجمه کوشا عمل کرده اند که به کل این مسئله که یکی از این دو گوهر با دیگری سخن میگوید را از قلم انداخته اند.
[=Century Gothic] تفسیر او نیز به کل غیرمنطقی است، او گذشته از اینکه سخنانی را که در متن نیست را به آن اضافه کرده است، این دو گوهر ازلی را دو روش اندیشیدن میشمارد ولی اگر به ادامۀ تفسیر خودش نگاه کند، این گونه اندیشیدنهای او دارای اندیشه، کردار، آموزش، آرزو، عقیده و حتی روح هستند.
[=Century Gothic] چگونه ممکن است که یک روش اندیشیدن، آرزو داشته باشد؟
[=Century Gothic] چگونه ممکم است خود این روش دارای یک اندیشه باشد و از تمام اینها بالاتر دارای «روح» باشد؟
[=Century Gothic] مگر روش اندیشیدن هم روح و روان دارد؟

[=Century Gothic]به کل آشکار است که تلاش موبد شهزادی، برای دفاع از کتابی که با تعصب قصد دارد حتی به قیمت تحریف کردن آن، حقانیتش را ثابت کند، فاقد نتیجه است، و این گوهرهای ازلی را نمیتوان «دو گونه روش اندیشیدن» دانست.
[=Century Gothic] امّا برگردیم بر سر بحث، بر اساس ترجمه های موجود به غیر از ترجمۀ جناب موبد شهزادی که باطل بودنش را در بند بالا ثابت کردیم، دو گوهر ازلی وجود دارند که هر دو دارای اندیشه، گفتار، کردار، دین یا عقیده، آرزو و حتی روح یا روان هستند.

[=Century Gothic] با این حساب نه تنها باید بپذیریم که ایندو وجود خارجی و حقیقی دارند، بلکه باید بپذیریم که با این توصیفات هر دو زنده و هوشمند هستند.:Moteajeb!:
[=Century Gothic] پس انگره مینو نمیتواند موجودی خیالی و عدمی باشد که وجود خارجی ندارد. او موجودی است دارای اندیشه، روح و روان، عقیده، گفتار و کردار و حتی سپنته مینو با او سخن میگوید و آشکار است که هیچ چیزش مثل سپنته مینو نیست، پس شرّ کامل است و موجودی منفی میباشد.:Narahat az:
[=Century Gothic] حال میپرسم: این موجود شرّ و منفی از کجا آمده است؟

[=Century Gothic] اگر خالق او همان اهورامزداست، پس در خالقیت اهورامزدا نقصی وارد میشود، زیرا چیز بدی را خلق کرده است، ولی اگر بگویند خالق او غیر از اهورامزداست یا اینکه او خود خدایی در برابر اهورامزداست، نتیجه این میشود که زرتشت به دو خدا اعتقاد داشته است.:Narahat az:
[=Century Gothic] قابل توجّه است که اگر بخشهای پسین اوستا را به عنوان باورهای زرتشتیان اوّلیه بپذیریم، باید اذعان کنیم که از دیدگاه کسانی که به زمان گاتاها نزدیکترند، انگره مینو خود همان اهریمن بوده و خدایی در برابر اهورامزداست.
[=Century Gothic] ولی زرتشتیان پس از ظهور اسلام، تلاش فراوانی کرده اند که بگویند ما فقط و فقط یک خدا داریم؛ هر چند این سخن با بخشهای غیرگاتایی اوستایشان همخوانی ندارد، ولی باز سؤال پیش میاید که پس انگره مینو را چه کسی آفرید؟

[=Century Gothic] آیا خدایی که خیر است، موجودی شر آفرید؟
[=Century Gothic] حال پاسخی که معمولاً زرتشتیان میدهند، چیست؟

[=Century Gothic]آنها معمولاً پاسخی به این پرسش ندارند مگر اینکه انگره مینو را مثل موبد شهبازی عمل و اندیشه ای انسانی بخوانند، که ما بطلانش را ثابت کردیم، یا اینکه میگویند «خب شما هم به وجود شیطان باور دارید»!

[=Century Gothic] در پاسخ به این سخن عرض میکنیم که اوّلاً اگر دین ما هم مخلوقی شرور در آفرینش تعریف[=Century Gothic] کرده باشد، نقص این بند از گاتاهای شما از بین نمیرود، ثانیاً شیطان در ادیان ابراهیمی موجودی شرور نیست، بلکه موجودی آزاد و مختار است که میتواند خوب یا بد باشد، درست مثل انسانها.
[=Century Gothic] او از بین خوب و بد بودن، بد بودن را برگزیده است.
[=Century Gothic] او میتواند دیگران را به خدا دعوت کند یا دیگران را از خدا دور کند، او از این دو دوّمی را برگزیده است.
[=Century Gothic] اینها بخاطر این است که اراده دارد و میتواند اراده به کار نیک یا بد کند.
[=Century Gothic] پس در آیین ما شیطان موجودی است که میتواند خوب باشد و یا بد باشد و به موجودی ذاتاً شرّ و بد و منفی نیست.
[=Century Gothic] او یک جنّ است یا از دید اهل کتاب یک فرشته است که سقوط کرده، روح و روان او با جنها یا فرشتگان درستکار فرقی ندارد، این خود اوست که نمیخواهد هدایت شود، ولی در گاتاهای زرتشت، اساساً روح و روان انگره مینو با سپنته مینو فرق دارد، و این به معنای این است که انگره مینو خودش در کارهای بدش مقصّر نیست، بلکه خالقش که مقصّر است.:Narahat az:
[=Century Gothic] پس باز این پرسش آزاردهنده به سر جای اوّل خود باز میگردد:

[=Century Gothic]انگره مینو از کجا آمده است؟:Nishkhand:

موبدیار مهران;161100 نوشت:
درود بر همگی
برای شناخت بهتر خدا در دین زرتشتی، بخشی از سرود گزینش را که هنگام اعتراف به دین زرتشتی خوانده میشود، ارایه میکنم.
سند: ستوت یسن، ترجمه علی اکبر جعفری، انتشارات فروهر تهران.
یسنا هات 12 بند 9:
با باور به آبها، با باور به رستنی ها، با باور به جهان زنده ی نیک نهاد، با باور به هستی بخش دانا (اهورامزدا) که جهان زنده را آفرید، که مردم راستکار را آفرید، با باوری که زرتشت پیامبر داشت..... با باوری که هرکدام از سورسانان (سوشیانت ها) راستی ورز و راستکار دارد، با همان باور و با همان کیش، من ستاینده مزدا هستم.

رضا;162212 نوشت:
با سلام

آقای رضا
درود
این سرود که سند آورده ام به زبان اوستایی است. یعنی دستکم 3000 سال پیش نوشته شده است. نمازی که امروزه میخوانیم، به وسیله آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی در چند سده پیش از اسلام نوشته شده است. از این روی شبهه ی یگانه پرست شدن زرتشتیان پس از اسلام برای هماهنگ شدن با اسلام به طور کامل بی بنیاد است.
شما همواره کوشیده اید که دروغ دوگانه پرستی در میان زرتشتیان را به دیگران القا کنید.
من نیز با سندهای بسیار کوشیده ام که نادرستی ادعای شما را نشان دهم.
خداوند میان من و شما داور.
امروز روز مباحله است. من شما را به خدا میسپارم. امیدوارم آنچنان کجی راهتان را به شما نشان بدهد، که توبه کنید تا دچار عذاب دوزخ نگردید.

دیدگاه زرتشتیان در باره خدا در بخشی از نماز روزانه:
این دو دهش را هستی بخش دانا داده تا همه کارهای زندگانی برای خدای دانا انجام گردد. شهریاری از آن خدایی است که برای سمتدیدگان آبادکننده داده است. (سرود یتا اهو).

موبدیار مهران;162445 نوشت:
آقای رضا
درود
این سرود که سند آورده ام به زبان اوستایی است. یعنی دستکم 3000 سال پیش نوشته شده است. نمازی که امروزه میخوانیم، به وسیله آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی در چند سده پیش از اسلام نوشته شده است. از این روی شبهه ی یگانه پرست شدن زرتشتیان پس از اسلام برای هماهنگ شدن با اسلام به طور کامل بی بنیاد است.
شما همواره کوشیده اید که دروغ دوگانه پرستی در میان زرتشتیان را به دیگران القا کنید.
من نیز با سندهای بسیار کوشیده ام که نادرستی ادعای شما را نشان دهم.
خداوند میان من و شما داور.
امروز روز مباحله است. من شما را به خدا میسپارم. امیدوارم آنچنان کجی راهتان را به شما نشان بدهد، که توبه کنید تا دچار عذاب دوزخ نگردید.

با سلام

سالهاست، کسانی ناآگاه و مغرض، در لابلای روایات و احادیث غیر موثق، جستجو کرده و جملات و یا کلماتی را یافته و ... با حذف ابتدا و انتهای آن، و با تحریف معانی آن، سعی در مخدوش کردن چهره اسلام دارند.
اما ایشان از این موضوع غافلند که آیین زرتشت نمی تواند جایگزین خوبی برای اسلام باشد.

از اینها هم سخن بگوید

وندیداد کتاب مقدس زرتشتیان، گفتگوی اهورا مزدا با زرتشت است.
در این کتاب آمده که اهورا مزدا تمام سرزمینها را باب میل مردم آن سرزمین آفریده تا مبادا به ایران کوچ کنند!!
و سپس مراحل خلقت کره زمین را شرح میدهد:
بر طبق آیین زرتشت، اولین مکانی که در کره زمین خلق شده، بخش افغانی ایران بوده است! و در ایران ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان. تابستان در ایران سرد می باشد! (مشخص نیست این سرزمین بد آب و هوا!!! که 10 ماه سال، زمستان است و تابستان آن هم سرد می باشد، چگونه مورد طمع دیگران است و میخواهند به آن سرزمین کوچ کنند!!)

اهورا مزدا میگوید:
«دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود!! »
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس از ایران، اهورا مزدا افغانستان را شهر به شهر خلق کرده است!! (آیا اهورا مزدا افغانی نیست؟)
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ بود.
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر!!! زندگی می کنند.
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.

پی نوشت:
برای روشن شدن مطالب بالا، متن کامل بخش نخست وندیداد، بدون هیچ حذفی آورده شده است:
وندیداد - فرگرد یکم
فرگرد یکم

اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت :

2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید.
اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید، همه ی مردمان به «ایران ویج» روی می آوردند.

3
نخستین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ایران ویج» بود بر کرانه ی رود «دایتیا»ی نیک.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «اَژدَها» را در رود دایتیا بیافرید و «زمستان» دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.

4
در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است.
زمستان بدترین آسیب ها را در آن جا فرود می آورد.

5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرَفستری به نام «سْکـَیتیَه» را بیافرید که مرگ در گله ی گاوان افگند.

6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «خواهش های گناه آلود» را بیافرید.

7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «برَوَرَ» را بیافرید.

8
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «سست باوری» را بیافرید.

9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی «سرشک و آبگونه ی پرمایه» را بیافرید.

10
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، پری «خنَثَی تی» را بیافرید که به «گرشاسپ» پیوست.

11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «خودکامگی و فریفتاری» را بیافرید.

12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «کون مرزی» را بیافرید.

13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «خاک سپاری مردگان» را بیافرید.

14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ فَره مَند بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، جادویی زیانبار جادوان را بیافرید.

15
- و سرشت جادو بدین گونه پدیدار شود : از راه نگاه [ افسونی ]. پس هرگاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود.

16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناهِ «برانگیختن سست باوری» را بیافرید.

17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «مُردار سوزان» را بیافرید.

18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید.

19
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و گرمای سخت را بیافرید.

20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر زندگی می کنند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، زمستان دیو آفریده را بر جهان چیرگی بخشید.

21
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.

رضا;167102 نوشت:
با سلام

سالهاست،

کسانی ناآگاه و مغرض، در لابلای روایات و احادیث غیر موثق، جستجو کرده و جملات و یا کلماتی را یافته و ... با حذف ابتدا و انتهای آن، و با تحریف معانی آن، سعی در مخدوش کردن چهره اسلام دارند.
اما ایشان از این موضوع غافلند که آیین زرتشت نمی تواند جایگزین خوبی برای اسلام باشد.

از اینها هم سخن بگوید

وندیداد کتاب مقدس زرتشتیان، گفتگوی اهورا مزدا با زرتشت است.
در این کتاب آمده که اهورا مزدا تمام سرزمینها را باب میل مردم آن سرزمین آفریده تا مبادا به ایران کوچ کنند!!
و سپس مراحل خلقت کره زمین را شرح میدهد:
بر طبق آیین زرتشت، اولین مکانی که در کره زمین خلق شده، بخش افغانی ایران بوده است! و در ایران ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان. تابستان در ایران سرد می باشد! (مشخص نیست این سرزمین بد آب و هوا!!! که 10 ماه سال، زمستان است و تابستان آن هم سرد می باشد، چگونه مورد طمع دیگران است و میخواهند به آن سرزمین کوچ کنند!!)

اهورا مزدا میگوید:
«دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود!! »
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس از ایران، اهورا مزدا افغانستان را شهر به شهر خلق کرده است!! (آیا اهورا مزدا افغانی نیست؟)
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ بود.
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر!!! زندگی می کنند.
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.

پی نوشت:
برای روشن شدن مطالب بالا، متن کامل بخش نخست وندیداد، بدون هیچ حذفی آورده شده است:
وندیداد - فرگرد یکم
فرگرد یکم
اهوره مزدا با سپیتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت :

2
من هر سرزمینی را چنان آفریدم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید.
اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم که - هر چند بس رامش بخش نباشد - به چشم مردمانش خوش آید، همه ی مردمان به «ایران ویج» روی می آوردند.

3
نخستین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ایران ویج» بود بر کرانه ی رود «دایتیا»ی نیک.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «اَژدَها» را در رود دایتیا بیافرید و «زمستان» دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.

4
در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است.
زمستان بدترین آسیب ها را در آن جا فرود می آورد.

5
دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه ی «سُغد» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرَفستری به نام «سْکـَیتیَه» را بیافرید که مرگ در گله ی گاوان افگند.

6
سومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم،«مَرو» نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «خواهش های گناه آلود» را بیافرید.

7
چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «بلخ» زیبای افراشته دَرَفش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «برَوَرَ» را بیافرید.

8
پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «نِسایَه» در میان بلخ و مَرو بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «سست باوری» را بیافرید.

9
ششمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هرات» و دریاچه اش بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی «سرشک و آبگونه ی پرمایه» را بیافرید.

10
هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَئِه کِرتَه» ی بد سایه بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، پری «خنَثَی تی» را بیافرید که به «گرشاسپ» پیوست.

11
هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «اورو»ی دارای چراگاه های سرشار بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه «خودکامگی و فریفتاری» را بیافرید.

12
نهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «خنِنتَ» در گرگان بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «کون مرزی» را بیافرید.

13
دهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هَرَهْوَیتی» زیبا بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «خاک سپاری مردگان» را بیافرید.

14
یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هیرمَند» رایومَندِ فَره مَند بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، جادویی زیانبار جادوان را بیافرید.

15
- و سرشت جادو بدین گونه پدیدار شود : از راه نگاه [ افسونی ]. پس هرگاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد، بیشتر کارهای کشنده ی جادویی پیش رود.

16
دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «ری» بود که سه رَد در آن فرمانروایند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناهِ «برانگیختن سست باوری» را بیافرید.

17
سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «چَخرَ» ی نیرومند و پاک بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی «مُردار سوزان» را بیافرید.

18
چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «وَرِنَ»ی چهارگوشه بود که فریدون - فرو کوبنده ی اَژی دهاک - در آن زاده شد.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید.

19
پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، «هفت رود» بود.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، «دشتان» نابهنجار زنان و گرمای سخت را بیافرید.

20
شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، سرزمین گرداگرد سرچشمه ی رود «رنگ ها» بود؛ جایی که مردمان بی سر زندگی می کنند.
پس آنگاه اهریمن ِهمه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، زمستان دیو آفریده را بر جهان چیرگی بخشید.

21
سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالنده ی دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.


آقای رضا
درود
وندیداد را مغان ماد نوشته اند. کسی در این شک ندارد. این ربطش به دین زرتشتی چیست؟
اگر بخواهیم با روش شما کار کنیم، شما نیز باید پاسخگوی اسلام معاویه تا شمر، تا طالبان و تا وهابیان باشید.
این روش درست نیست. اگر اسکناس 1000 تومانی تقلبی هست، دلیل نمیشود که اصل اسکناس 1000 تومانی هم بی ارزش باشد.
دین زرتشتی یعنی گاتها، در رده دوم یعنی هفت هات. در رده سوم یعنی نوشته های ستوت یسن.
وندیداد اگر در دوره ساسانیان رواج داشته به دین زرتشت چه ربطی دارد؟ مگر شمر کسی نبود که نماز و روضه اش قضا نشده بود؟ مگر چندین بار حج نرفته بود؟ ربطش به اسلام چیست؟

موبدیار مهران;168811 نوشت:
آقای رضا
درود
وندیداد را مغان ماد نوشته اند. کسی در این شک ندارد. این ربطش به دین زرتشتی چیست؟
اگر بخواهیم با روش شما کار کنیم، شما نیز باید پاسخگوی اسلام معاویه تا شمر، تا طالبان و تا وهابیان باشید.

وندیداد اگر در دوره ساسانیان رواج داشته به دین زرتشت چه ربطی دارد؟ مگر شمر کسی نبود که نماز و روضه اش قضا نشده بود؟ مگر چندین بار حج نرفته بود؟ ربطش به اسلام چیست؟

[=Century Gothic]با سلام
جناب مهران شما تنها زرتشتی هستید که کتاب اوستا را قبول ندارید!!؟
این که نمیشو
[=Century Gothic]د[=Century Gothic] هرجا را شما قبول داشتید !دیگران هم قبول کنند!!
در ضمن بنده بارها گفته ام ما نمیدانیم این چه کتابی است که خود شما بارها به این اعتراف کردید که تحریف شده؟
و بعد میخواهید به زور به خورد خلق الله بدهید که این کتاب !!کتاب آسمانیست؟
جناب مهران حتی اگر قسمتها ی از ان کتاب (گاتها )قبول داشته باشید که تحریف نشده ما قبلا ثابت کردیم که استنادی به این کتاب نیست !!

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

در ضمن کلام آخر !!
[=Century Gothic]هرچند در تمام کتب آسمانی مکتب است خبر پیامبری دگر[=Century Gothic] و در اوستا از آمدن پیامبر خبری نیست!!
اما
[=Century Gothic]شما با یک نگاه کلی به ادیان الهی میتوانید به این پی ببرید که با آمدن اسلام دیگر هیچ الزامی به کتاب اوستا نیست !!
آیا وقت ان نرسیده که به ریسمان الهی چنگ زنید و از فرمان خداوند سرپیچی نکنید :Sham:؟
یا علی ع

رضا;169519 نوشت:
با سلام
جناب مهران شما تنها زرتشتی هستید که کتاب اوستا را قبول ندارید!!؟
این که نمیشود هرجا را شما قبول داشتید !دیگران هم قبول کنند!!
در ضمن بنده بارها گفته ام ما نمیدانیم این چه کتابی است که خود شما بارها به این اعتراف کردید که تحریف شده؟
و بعد میخواهید به زور به خورد خلق الله بدهید که این کتاب !!کتاب آسمانیست؟
جناب مهران حتی اگر قسمتها ی از ان کتاب (گاتها )قبول داشته باشید که تحریف نشده ما قبلا ثابت کردیم که استنادی به این کتاب نیست !!

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

در ضمن کلام آخر !!
هرچند در تمام کتب آسمانی مکتب است خبر پیامبری دگر و در اوستا از آمدن پیامبر خبری نیست!!
اما شما با یک نگاه کلی به ادیان الهی میتوانید به این پی ببرید که با آمدن اسلام دیگر هیچ الزامی به کتاب اوستا نیست !!
آیا وقت ان نرسیده که به ریسمان الهی چنگ زنید و از فرمان خداوند سرپیچی نکنید :sham:؟
یا علی ع


آقای رضا
درود
سلمان رشدی هم ثابت کرده که همه آیه های قرآن وحی خداوند نیست. شما چگونه ثابت کردید که دروغ میگوید؟
شما با کدام ابزار وحی بودن قرآن را ثابت میکنید؟
کدام سند درست دارید که همه کتابهای آسمانی به پیامبر پس از خود وعده داده اند؟
کدام یک از انجیلهای چهارگانه وحی هستند وکدام نقل قول؟
کدام بخش تورات که طی هزار سال نوشته شده وحی است؟
چرا مسیح خوانده شدن کوروش در تورات را نادیده میگیرید؟
سند گاتها، همین که در چندین هزارسال گذشته، مانند آن نیامده است. سند گاتها همین که چندین هزارسال از بر شده و از بر نوشته شده و استاد تایید کرده تا نوزوت توانسته که موبد شود.
سند گاتها همین که یک نکته نیست که در گاتها با خرد و یا دانش امروزین همخوانی نداشته باشد. بجز تفاوت زبانی فرهنگی که در خود قرآن هم تایید شده (سوره ابراهیم، آیه 4)، شما هنوز تفاوت معناداری میان گاتها و قرآن ارایه نکرده اید.
شما آنچنان عناد و تعصب دارید، که کتابهای رییس انجمن موبدان، دکتر اردشیر خورشیدیان را نخوانده و مرا تنها زرتشتی میدانید که اوستا را وحی نمیداند. همه موبدان ما نوشته و گفته اند، که گاتها وحی است، اوستا را موبدان نوشته اند. این را خود اوستا هم تایید میکند. شما آنچنان عناد دارید و تعصب چشم خردتان را نابینا کرده، که اینها را نمیبینید.
به روشی که شما به واژه ها گیر میدهید، بر پایه سوره نور هم الله ماده است. از فوتون تشکیل شده که رفتار موجی دارد. کتابهای فیزیک را بخوانید، این تعریف نور آسمان و زمین است. نوری که از آتش روغن زیتون به زلالی اشک چشم بدون کبریت روشن میشود. ببینید به روش شما بخواهیم کار کنیم، چه اندازه نادرست است.

درود
با این همه شکی که همه شما به دین زرتشتی دارید، چرا خود پیامبر محمد (ص) یا امامان (ع) این دین را رد یا نقد نکرده اند؟ خواهشمندم عین قول را بنویسید، نقل قول را نمیپذیرم.

موبدیار مهران;169711 نوشت:
آقای رضا
درود
سلمان رشدی هم ثابت کرده که همه آیه های قرآن وحی خداوند نیست. شما چگونه ثابت کردید که دروغ میگوید؟
شما با کدام ابزار وحی بودن قرآن را ثابت میکنید؟
کدام سند درست دارید که همه کتابهای آسمانی به پیامبر پس از خود وعده داده اند؟
کدام یک از انجیلهای چهارگانه وحی هستند وکدام نقل قول؟
کدام بخش تورات که طی هزار سال نوشته شده وحی است؟
چرا مسیح خوانده شدن کوروش در تورات را نادیده میگیرید؟
سند گاتها، همین که در چندین هزارسال گذشته، مانند آن نیامده است. سند گاتها همین که چندین هزارسال از بر شده و از بر نوشته شده و استاد تایید کرده تا نوزوت توانسته که موبد شود.
سند گاتها همین که یک نکته نیست که در گاتها با خرد و یا دانش امروزین همخوانی نداشته باشد. بجز تفاوت زبانی فرهنگی که در خود قرآن هم تایید شده (سوره ابراهیم، آیه 4)، شما هنوز تفاوت معناداری میان گاتها و قرآن ارایه نکرده اید.
شما آنچنان عناد و تعصب دارید، که کتابهای رییس انجمن موبدان، دکتر اردشیر خورشیدیان را نخوانده و مرا تنها زرتشتی میدانید که اوستا را وحی نمیداند. همه موبدان ما نوشته و گفته اند، که گاتها وحی است، اوستا را موبدان نوشته اند. این را خود اوستا هم تایید میکند. شما آنچنان عناد دارید و تعصب چشم خردتان را نابینا کرده، که اینها را نمیبینید.
به روشی که شما به واژه ها گیر میدهید، بر پایه سوره نور هم الله ماده است. از فوتون تشکیل شده که رفتار موجی دارد. کتابهای فیزیک را بخوانید، این تعریف نور آسمان و زمین است. نوری که از آتش روغن زیتون به زلالی اشک چشم بدون کبریت روشن میشود. ببینید به روش شما بخواهیم کار کنیم، چه اندازه نادرست است.

[=Century Gothic]با سلام
جناب مهران یادم است هر وقت این سوال را از شما میکردیم که چه کسی برای اولین بار گاتها را ترجمه کرد و بدست شما داد بی اطلاع بودید و خبر نداشتید که خود آنها در مورد نسبت دادن گاتها به زرتشت تردید کردند !!
حالا شما مدعی چیزی هستید که بوسیله ترجمه دیگران به شما رسیده!؟
و هرچه پیش میرویم به بی اعتباری گاتها بیشتر پی میبریم !

[=Verdana]گاتها یک کتاب مستقل نیست و هویت مستقلی نیز ندارد؛ بلکه سرودهایی است که در دل هفتاد و دو هات یسنای اوستا پراکنده هستند. هفده بخش گاتها شامل هات‌های ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱ و ۵۳ یسنا می‌شود.

[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا دانسته نیست.[=Verdana] :Sham:

[=Verdana]اما با توجه به تحریف‌ها و دستکاری‌های موبدان زرتشتی ساسانی در یادمان‌های فرهنگی و مکتوب باستانی، می‌توان گمان داد که این کار به منظور حذف و نابودی بخش‌هایی از گاتها و جایگزین کردن آنها با محتویات جدیدتر که مطابق با خواست موبدان بوده باشد، روی داده است.

[=Verdana]غیرمرتبط بودن سرودهای گاتها و حتی بسیاری از بندهای یک سرود با یکدیگر و وجود انفصال و خلأ محتوایی در میان آنها، چنین احتمالی را قوت می‌بخشد.
[=Verdana]آشنایی با گاتها و نخستین ترجمه‌ها از آن سرگذشتی پرفراز و نشیب دارد.[=Verdana]:Sham:

[=Verdana] زبان گاتها که با زبان اوستای نو تفاوت‌هایی دارد، حتی برای مؤلفان متون پهلوی نیز به درستی فهم‌پذیر نبوده است.
[=Verdana] فردریش اشپیگل (Friedrich Spiegel) از نخستین پژوهشگرانی بود که در سال ۱۸۶۷ و در کتاب «دستور زبان باختری باستان» (Gramatik der Altbaktrischen Sprache) به تفصیل در مورد لهجه گاتها و تفاوت آن با دیگر بخش‌های اوستا روشنگری کرد.:Sham:

[=Verdana]رجمه متن گاتها پس از کوشش‌های آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت. او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هات‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژه‌نامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.

[=Verdana] سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باستانی نهاد.:Sham:

[=Verdana]اندکی پس از آن، کارل فریدریش گلدنر (Karl Friedrich Geldner) در سال ۱۸۸۵ متن کامل و انتقادی اوستا (که در بردارنده گاتها نیز بود) به خط اوستایی و با عنوان «اوستا- کتاب مقدس ایرانیان» (Avesta- The Sacred Books of the Parsis) در اشتوتگات به چاپ سپرد.
[=Verdana] این کتاب نخستین و واپسین متن کامل اوستای اصلی در جهان است.

[=Verdana] یازده سال پس از دوهارله، جیمز دارمستتر (James Darmesteter) در سال ۱۸۹۲ مجدداً متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «زند- اوستا» (Zend- Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه عرضه نمود. پس از این، کریستیان بارتولومه در سال ۱۹۰۵ متن کامل گاتها و اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در استراسبورگ و به زبان آلمانی منتشر نمود که در زمان خود انقلابی در اوستاشناسی بشمار می‌رفت.

[=Verdana]هانس رایشلت (Hans Reichelt) اوستاشناس دیگری بود که در سال ۱۹۱۱ ترجمه گاتهای او در کتاب «خوانش اوستا» (Avesta Reader) در استراسبورگ به زبان انگلیسی منتشر شد (این کتاب با ترجمه عالی جلیل دوستخواه در سال ۱۳۸۳ و با عنوان «رهیافتی به گاهان زرتشت و متن‌های نواوستایی» در تهران منتشر شده است).
[=Verdana] لاورنس میلز (Lawrence Mills) نیز در سال ۱۹۲۵ متن مستقل و متمایز گاتها را در کتابی با عنوانِ «گاتها/ گاثا» (Gatha) در پاریس و به زبان فرانسه منتشر کرد. ترجمه دیگری از گاتها متعلق به هلومت هومباخ (Helmut Humbach) است که در سال ۱۹۵۹ با عنوان «گاتهای زرتشت» (Die Gathas des Zarathushtra) در هایدلبرگ و به زبان آلمانی منتشر شد.

[=Verdana]از جدیدترین ترجمه‌های گاتها، متنی است کهژان کلنز[=Verdana] (Jean Kellens) و اریک پیرار (Eric Pirart) در کتاب «متون کهن اوستایی» (Les textes vieil-avestiques) عرضه کردند و در فاصله سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ به زبان فرانسه در ویسبادن منتشر گردید. دانشمندان دیگری نیز همچون هانس رایشلت (Hans Reichelt)، مارتین هوگ (Martin Haug)، ر. روت (R. Roth)، یوهان هنریش هوبشمان (Johann Heinrich Hübschmann)، فردریک کارل آندرآس (Friedrich Carl Andreas)، ژاکوب واکرناگل (Jacob Wackernagel) متن کامل یا گزیده‌ای از گاتها را ترجمه و منتشر کردند و بر دانسته‌ها و دانش اوستا و گاتهاشناسی رونقی افزون‌تر بخشیدند. [=Verdana]نخستین آشنایی ایرانیان با اوستا و گاتها پس از ۱۵۰ سال که از آشنایی اروپاییان با اوستا می‌گذشت، اتفاق افتاد. [=Verdana]:Sham:

[=Verdana]

[=Verdana]نخستین ترجمه فارسی از متن گاتها را ابراهیم پورداود در سال ۱۳۰۵ و بر اساس ترجمه کریستیان بارتولومه در بمبئی (بومبای) منتشر کرد که به دلیل نقصان‌های موجود در ترجمه، یکبار دیگر َآنرا ترجمه و ویرایش نموده و در سال ۱۳۳۱ در همان شهر منتشر نمود.
ترجمه پورداود برای نخستین بار ایرانیان و زرتشتیان را متوجه گاتها و محتوای فراموش‌شدهٔ آن کرد.:Nishkhand:

[=Verdana] این ترجمه اساس ترجمه و ویرایش دیگری قرار گرفت که جلیل دوستخواه در سال ۱۳۶۴ منتشر کرد و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
[=Verdana] بجز این، هشت نفر دیگر نیز گاتهای زرتشت یا چکیده‌ای از آنرا بر اساس یکی از ترجمه‌های اروپایی و یا با ویرایش ترجمه‌های دیگران منتشر کردند که عبارتند از: موسی جوان، عباس شوشتری (مهرین)، هاشم رضی، علی‌اکبر جعفری، فیروز آذرگشسب، حسین وحیدی، رستم شهزادی و آبتین ساسانفر.
[=Verdana]ترجمه‌ پورداود از گاتها ترجمه‌ای کاملاً وفادار به متن نیست[=Verdana]؛:Sham:

[=Verdana]ژان کلنزاستاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌های هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است.
او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی می‌نویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
او همچنین از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است.
[=Verdana]ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:
[=Verdana]1- زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بوده‌اند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشاره‌ای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست می‌یابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است.

[=Verdana]او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).
[=Verdana]2- اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمی‌توان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).
[=Verdana]3- گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بوده‌اند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).

4- بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص۵)، چرا که هیچ کلمه‌ای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص۲۳)؛ همچنین هیچ اشاره‌ای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص۶۶).

5- در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیین‌هایی هستند که بجای روز در شب نیایش می‌کنند و نمونه‌ای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگ‌ها بر روی هم، گذرگاهی می‌سازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).

6- در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسنده‌ای متفنن هستند تا نام‌هایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود (ص۱۱۶).

7- اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایش‌های شبانه عمل دیوان دانسته می‌شده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح می‌کرده‌اند (ص۹۲).
8- بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهی‌های ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).

رضا;169831 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]جناب مهران یادم است هر وقت این سوال را از شما میکردیم که چه کسی برای اولین بار گاتها را ترجمه کرد و بدست شما داد بی اطلاع بودید و خبر نداشتید که خود آنها در مورد نسبت دادن گاتها به زرتشت تردید کردند !!
[=Century Gothic]حالا شما مدعی چیزی هستید که بوسیله ترجمه دیگران به شما رسیده!؟
[=Century Gothic]و هرچه پیش میرویم به بی اعتباری گاتها بیشتر پی میبریم !

[=Verdana]گاتها یک کتاب مستقل نیست و هویت مستقلی نیز ندارد؛ بلکه سرودهایی است که در دل هفتاد و دو هات یسنای اوستا پراکنده هستند. هفده بخش گاتها شامل هات‌های ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱ و ۵۳ یسنا می‌شود.

[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا دانسته نیست.[=Verdana] :Sham:

[=Verdana]اما با توجه به تحریف‌ها و دستکاری‌های موبدان زرتشتی ساسانی در یادمان‌های فرهنگی و مکتوب باستانی، می‌توان گمان داد که این کار به منظور حذف و نابودی بخش‌هایی از گاتها و جایگزین کردن آنها با محتویات جدیدتر که مطابق با خواست موبدان بوده باشد، روی داده است.

[=Verdana]غیرمرتبط بودن سرودهای گاتها و حتی بسیاری از بندهای یک سرود با یکدیگر و وجود انفصال و خلأ محتوایی در میان آنها، چنین احتمالی را قوت می‌بخشد.
[=Verdana]آشنایی با گاتها و نخستین ترجمه‌ها از آن سرگذشتی پرفراز و نشیب دارد.[=Verdana]:Sham:

[=Verdana]زبان گاتها که با زبان اوستای نو تفاوت‌هایی دارد، حتی برای مؤلفان متون پهلوی نیز به درستی فهم‌پذیر نبوده است.
[=Verdana]فردریش اشپیگل (Friedrich Spiegel) از نخستین پژوهشگرانی بود که در سال ۱۸۶۷ و در کتاب «دستور زبان باختری باستان» (Gramatik der Altbaktrischen Sprache) به تفصیل در مورد لهجه گاتها و تفاوت آن با دیگر بخش‌های اوستا روشنگری کرد.:Sham:

[=Verdana]رجمه متن گاتها پس از کوشش‌های آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت. او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هات‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژه‌نامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.

[=Verdana]سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باستانی نهاد.:Sham:

آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... جناب مهران یادم است هر وقت این سوال را از شما میکردیم که چه کسی برای اولین بار گاتها را ترجمه کرد و بدست شما داد بی اطلاع بودید و خبر نداشتید که خود آنها در مورد نسبت دادن گاتها به زرتشت تردید کردند !!
حالا شما مدعی چیزی هستید که بوسیله ترجمه دیگران به شما رسیده!؟... و هرچه پیش میرویم به بی اعتباری گاتها بیشتر پی میبریم !..."
پاسخ
این که چه کسی نخستین بار گاتها را ترجمه کرد، چه اهمیتی دارد؟ امروزه سد (صد) ها نفر در ایران و بیرون از ایران این نوشته را نه به عنوان کتاب دینی زرتشتیان بلکه به عنوان یک نوشته باستانی به زبانهای خودشان ترجمه کرده اند.
بجز کسانی مانند شما که تعصب و عناد چشم خردشان را نابینا کرده، کی با گاتها مخالفت کرده؟

2-:" ... گاتها یک کتاب مستقل نیست و هویت مستقلی نیز ندارد؛ بلکه سرودهایی است که در دل هفتاد و دو هات یسنای اوستا پراکنده هستند. هفده بخش گاتها شامل هات‌های ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱ و ۵۳ یسنا می‌شود.
دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا دانسته نیست. :Sham:...."
پاسخ
این ادعای دروغین شماست. گاتها پس از یورش تازیان در دل کتاب یسنا جای داده شده است. این چه استدلالی است که میکنید. اصل شناخته شده بودن آن است. اصل مطالب آن است. به هر روی در اوستای ساسانی همه نوشته هایی که به زبان گاتایی بود در کتاب ستوت یسن گرد آوری شده بود. این اشکالش چیست؟

3-:" ... اما با توجه به تحریف‌ها و دستکاری‌های موبدان زرتشتی ساسانی در یادمان‌های فرهنگی و مکتوب باستانی، می‌توان گمان داد که این کار به منظور حذف و نابودی بخش‌هایی از گاتها و جایگزین کردن آنها با محتویات جدیدتر که مطابق با خواست موبدان بوده باشد، روی داده است. ..."
پاسخ
خوشبختانه سند دروغین بودن سخن شما خود گاتها و زبان آنست. زبان ساسانیان پهلوی و زبان گاتها اوستایی است. حتی سخنان شاگردان اشو زرتشت نیز شناخته شده و از گاتها جداست. مانند اشم وهو، یتا اهو، هفت هات، فشوشومانتره، فروردووووووو
شما تنها سندی که برای وحی بودن قرآن ارایه میکنید، تحدی است. این تحدی را در گاتها نمبینید؟

4-:" ... غیرمرتبط بودن سرودهای گاتها و حتی بسیاری از بندهای یک سرود با یکدیگر و وجود انفصال و خلأ محتوایی در میان آنها، چنین احتمالی را قوت می‌بخشد...."
پاسخ
این ادعای دروغین شماست. دست کم کسانی چون دکتر محمد معین که پایان نامه دکترایش ادب پارسی است، گاتها را به عنوان کهترین دیوان شعر فارسی یک بسته یک دست، دارای آغاز، میانه و پایان میداند.... کتاب ایشان را بخوانید. دانشگاه تهران چاپش کرده است.

5-:" ... زبان گاتها که با زبان اوستای نو تفاوت‌هایی دارد، حتی برای مؤلفان متون پهلوی نیز به درستی فهم‌پذیر نبوده است...."
پاسخ
شما که در چند جمله بالاتر ادعا کرده بودید که گاتها را موبدان ساسانی تحریف کرده اند؟
اگر درست فهمیده نبود پس چگونه تحریف کردند؟
این جمله شما سند تحدی گاتهاست.

6-:" ...
فردریش اشپیگل (Friedrich Spiegel) از نخستین پژوهشگرانی بود که در سال ۱۸۶۷ و در کتاب «دستور زبان باختری باستان» (Gramatik der Altbaktrischen Sprache) به تفصیل در مورد لهجه گاتها و تفاوت آن با دیگر بخش‌های اوستا روشنگری کرد.:Sham:

رجمه متن گاتها پس از کوشش‌های آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت. او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هات‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژه‌نامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.

سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باستانی نهاد.:Sham:..."
پاسخ
یکم- بیان تاریخچه چه ایرادی به گاتها وارد میکند؟
دوم- این سخن شما تایید کنند سخن من است. هنگامی که یک چیزی موضوع پژوهش دانشمندان است، همه زیر و بمش شناخته میشود، آن هم دانشمندانه.
سوم- سلمان رشدی هم قرآن را بررسی کرده است. آن کشیشی که در آمریکا قرآن را آتش زد، او هم بررسی کرده بود. آیا میتوان به هر بررسی اعتماد کرد؟

رضا;169832 نوشت:
..... نخستین آشنایی ایرانیان با اوستا و گاتها پس از ۱۵۰ سال که از آشنایی اروپاییان با اوستا می‌گذشت، اتفاق افتاد. :sham:


آقای رضا
این سخن شما سندی است که نشان میدهد مسلمانان چه ستمهایی به زرتشتیان ایران کرده اند.

رضا;169833 نوشت:
...
ژان کلنزاستاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌های هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است.
او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی می‌نویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
او همچنین از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است.
ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:
1- زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بوده‌اند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشاره‌ای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست می‌یابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است.

او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).
2- اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمی‌توان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).
3- گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بوده‌اند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).


آقای رضا
یکم- سلمان رشدی هم در باره قرآن بسیار نوشته است. اگر قرار است هر نوشته ای سند باشد، پس باید به نوشته او در باره قرآن نیز توجه کرد.
دوم- بند شماره2 و 3 شما دروغ محض است.خود گاتها سند دروغ بودن ادعای ایشان و شماست.

رضا;169838 نوشت:
4- بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص۵)، چرا که هیچ کلمه‌ای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص۲۳)؛ همچنین هیچ اشاره‌ای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص۶۶).

5- در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیین‌هایی هستند که بجای روز در شب نیایش می‌کنند و نمونه‌ای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگ‌ها بر روی هم، گذرگاهی می‌سازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).

6- در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسنده‌ای متفنن هستند تا نام‌هایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود (ص۱۱۶).


آقای رضا
همه ادعاهای این نوشته شما دروغ است. گاتها خود سند این دروغ شماست.
از این حق الناس شما به دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت دادخواهی میکنم. داوری من و دروغهای شما باشد با خداوند.

رضا;169839 نوشت:
7- اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایش‌های شبانه عمل دیوان دانسته می‌شده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح می‌کرده‌اند (ص۹۲).
8- بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهی‌های ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).

آقای رضا
اگر دروغ نمیگویید و راست میگویید، آن بندهایی از گاتها را که ادعای شما را نشان میدهد، بنویسید تا پاسخ دهم.
برای نمونه در کتاب از زبان داریوش، نوشته هاید ماری کخ بر پایه سندهای حسابداری تخت جمشید، ایشان زرتشتی بوده اند و به دلیل باور زرتشتی از قربانی کردن پرهیز میکردند. در همین سندها مغان ماد برای قربانی کردن، به خزانه چیزی را پرداخت کرده و گوسفند دریافت میکردند.
در سرتاسر گاتها و حتی اوستا، قربانی کردن نهی شده است، ولی گوشت خواری و کشتن جانوران برای خوردن نهی نشده است.
از خداوند نمیهراسید که این همه دروغ به پیامبر خدا میبنیدید؟

[=Book Antiqua]با سلام

موبدیار مهران;170029 نوشت:
آقای رضا
این سخن شما سندی است که نشان میدهد مسلمانان چه ستمهایی به زرتشتیان ایران کرده اند.


[=Arial Narrow] اینکه بعد از ۱۵۰ سال از آشنایی اروپاییان شما از وجود اوستا آنهم هر آنچه را که کپی کرده اند و به شما داده اند باخبر شده اید
ما مقصر هستیم !!
[=Book Antiqua]داستان افسانه کتاب سوزی را که قبلا ثابت کرده ایم یادتان که هست !!
[=Book Antiqua]

موبدیار مهران;170030 نوشت:
آقای رضا
یکم- سلمان رشدی هم در باره قرآن بسیار نوشته است. اگر قرار است هر نوشته ای سند باشد، پس باید به نوشته او در باره قرآن نیز توجه کرد.
دوم- بند شماره2 و 3 شما دروغ محض است.خود گاتها سند دروغ بودن ادعای ایشان و شماست.

موبدیار مهران;170031 نوشت:
آقای رضا
همه ادعاهای این نوشته شما دروغ است. گاتها خود سند این دروغ شماست.
از این حق الناس شما به دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت دادخواهی میکنم. داوری من و دروغهای شما باشد با خداوند.

با ید به عرضتان برسانیم که قبلا بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم و از شما هم خواستیم که در رد سخنان آمده در این تاپیک اقدام کنید که خبری از شما نشد
[=Book Antiqua]حالا باز مدعی گاتها شده اید !؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

.

رضا;224987 نوشت:
با سلام

اینکه بعد از ۱۵۰ سال از آشنایی اروپاییان شما از وجود اوستا آنهم هر آنچه را که کپی کرده اند و به شما داده اند باخبر شده اید ما مقصر هستیم !!
داستان افسانه کتاب سوزی را که قبلا ثابت کرده ایم یادتان که هست !!

با ید به عرضتان برسانیم که قبلا بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم و از شما هم خواستیم که در رد سخنان آمده در این تاپیک اقدام کنید که خبری از شما نشد
حالا باز مدعی گاتها شده اید !؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

.


آقای رضا
تهمت، افتراها و حق الناس شما را به خداوند و دادگاه داوری او بر سر پل چینوت میسپارم.

جناب موبدیار مهران
اگر ملاک تبعیت از یک پیامبر الهی ملیت باشد [که نیست]، در ایران پیامبران شناخته شده‌تر و مستندتر و متأخرتری از زرتشت وجود دارند. مانند: دانیال نبی، 5 پیامبری که در قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون هستند و جمعاً 13 نبی. و تازه این تعداد در جغرافیای امروز ایران مدفون هستند و احتمالاً در جغرافیای هزار یا دو هزار یا سه هزار پیش و یا حتی سه هزار سال قبل از میلاد (عهد زرتشت) انبیای دیگری نیز در سرزمین ایران وجود داشتند. حال چرا باید بین این همه، فقط بگویید «زرتشت»؟!

[=arial][=&quot]اصلا زرتشت پیامبر الهی ..!!
هیچ پیامبری از انبیای گذشته نبوده مگر این که تکلیف مردم رو برای پس از خود – حتی تا آخر الزمان – معلوم کرده باشه. انتظار منجی در یهودیت و مسیحیت نیز به خاطر همین قاعده است. مثلا حضرت موسی (ع) فرمود که پس از او عیسی و در آخر حضرت محمد (ص) خواهد آمد، حضرت عیسی (ع) فرمود که پس از او «احمد – ص» خواهد آمد و پیامبر اسلام فرمود: بنا به حکمت و امر الهی من آخرین نبی هستم و دیگر باب وحی بسته میشه و پس از من 12 امام به اسامی و مشخصات ذکر شده با بیان اصل و نسب و ... خواهند آمد. حال زرتشت چه گفته است؟ آیا مردم را بلا تکلیف رها کرده؟ آیا بیان داشته است که پس از کدام نبی می‌آيد؟ آیا مدعی شده که آخرین نبی الهی است؟ یا اصلا هیچ اطلاعی از او در دست نیست؟

[/][/]به فرض که شما میخواهید از زرتشت پیروی کنید، از کدام کتاب پیروی میکنید و چه از او باقی مانده است؟ اون چه هست گفتار موبدان است که آیین «مجوس» را نیز آنان به وجود آوردند. حتی از تورات و انجیل هم چیزی باقی نمانده است، چه رسد به کتاب زرتشت..!1 و تنها کتاب آسمانی که در میان مردم وجود دارد و تا آخر نیز وجود خواهد داشت، همین «قرآن کریم» است.

جالبه که مدعیان ضرورت زرتشتی‌گری ایرانیان و نیز اسلام ستیزان، به اسلام که میرسند بهانه میکنند که دین 1400 سال پیش است، زبان کتابش عربی است و ...، اما از ما میخواهند که به یک دین مربوط به شش هزار سال پیش یا بیشر، که اصلا زبانش هم معلوم نیست برگردیم!




آقا جان اصلا کتاب زرتشت چیست و کدام است که دست کم مطالعه کنیم. در اذهان عمومی کتاب «اوستا» را به عنوان کتاب او معرفی میشه، در حالی که اوستا کتاب زرتشت نیست، بلکه در طی چند قرن توسط موبدان زرتشتی نوشته شده. همین موبدان در جشنی کتاب زرتشت را سوزاندند و خود کتابی به نام او دادند که منشاء پیدایش دین «مجوس» شد. دینی که ازدواج خواهر و برادر و ازدواج با محارم در آن اجباری بود. و اوستایی که الآن در اختیار است که الحمدلله با آن اوستای موبدان قرون بعد از زرتشت نیز متفاوت است...!!



خود زرتشتی‌‌ها مدعی هستند که نام کتاب اصلی «گاتها» هست. که البته اون هم به زبان فارسی نبود. بلکه به زبان یکی از اقوام شرق ایران که معلوم نیست کجاست بوده است. اما مهم‌تر این است که این کتاب اصلاً وجود خارجی نداره که کسی بخواهد به آن رجوع کنه..

انصافا باید اذعان داشت که دعوت به زرتشتی‌گری به بهانه‌ی ایرانی بودن، دعوت به حماقت و سوق دادن به بی‌دینیه. چرا که اصلا چنین دینی وجود خارجی نداره که کسی بخواد به آن رجوع کنه یا نکنه. و اگر مردم امروز بخواهند به نظریات اشخاص عادی به نام موبدان رجوع کنند، به همان فرضیه‌های فرویدیسم، داروینیسم، مارکسیسم، فمینیسم ... که همه نشأت گرفته از نگاه مادی‌گرانه‌ی «ماتریالیسم» هست رجوع میکنند که دست کم چهار پنج جمله مفهوم یا احیانا چند فراز قابل تأمل داشته باشه..!! چرا زرتشتی شوند که نه زبانش فارسی بوده و نه اصلا کتاب معینی داره؟!
(زبان زرتشت اوستایی‌ بوده، زبان فارسی از دوره‌ی هخامنشیان و در میان قوم آریایی رواج داشت که به سنسکریت و زبان اوستایی نیز نزدیکی‌داشت. و ایرانی و زبان فارسی نیز از همان دوران تشکل آریایی‌ها شکل گرفت.

زبان اوستایی هم زبانی بود که فقط در میان قومی در شرق ایران رایج بوده است)

حال معتقدان به زرتشتی‌گری و موبدان خود بگویند که آیا «این خرافه گرایی و پیروی از دینی که اگر صحت داشته باشه متعلق به هزاران سال پیش از میلاد مسیح (ع) است و انبیای عظام دیگری پس از او آمده‌اند و هیچ سندیت، کتاب و برنامه‌ای نیز از او باقی نمانده است، "پندار نیک" است؟»

آیا «دعوت به زرتشتی‌گری که در واقع دعوت به موهومات غیر معقول است، "گفتار نیک" است»

و یا «آن چه در آتشکده‌ها انجام میدهند و خدای اهورا مزدا و خدای اهریمن را هر صبح و شب به جان هم می‌اندازد، "کردار نیک" است؟»

آیا واقعا انتظار دارید که یک انسان عاقل ایرانی، قرآن رو با آن همه علوم در فلسفه، عرفان، احکام ... و متکی بر استدلال‌های عقلی و وحی را رها کنه و به جرم ایرانی بودن به خرافات برگرده؟!

آیا این اهانت به شعور و فهم ایرانی‌ها نیست؟

عشق علیه السلام;225164 نوشت:
جناب موبدیار مهران
اگر ملاک تبعیت از یک پیامبر الهی ملیت باشد [که نیست]، در ایران پیامبران شناخته شده‌تر و مستندتر و متأخرتری از زرتشت وجود دارند. مانند: دانیال نبی، 5 پیامبری که در قبرستان تخت فولاد اصفهان مدفون هستند و جمعاً 13 نبی. و تازه این تعداد در جغرافیای امروز ایران مدفون هستند و احتمالاً در جغرافیای هزار یا دو هزار یا سه هزار پیش و یا حتی سه هزار سال قبل از میلاد (عهد زرتشت) انبیای دیگری نیز در سرزمین ایران وجود داشتند. حال چرا باید بین این همه، فقط بگویید «زرتشت»؟!

خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
در سوره ابراهیم، آیه 4: ما ارسلنا رسول الا به لسان قومه تا آیه های خداوند را برای ایشان بیان کند.
این سخن قرآن است نه سخن من.

عشق علیه السلام;225167 نوشت:
[=arial][=&quot]اصلا زرتشت پیامبر الهی ..!![/]
هیچ پیامبری از انبیای گذشته نبوده مگر این که تکلیف مردم رو برای پس از خود – حتی تا آخر الزمان – معلوم کرده باشه. انتظار منجی در یهودیت و مسیحیت نیز به خاطر همین قاعده است. مثلا حضرت موسی (ع) فرمود که پس از او عیسی و در آخر حضرت محمد (ص) خواهد آمد، حضرت عیسی (ع) فرمود که پس از او «احمد – ص» خواهد آمد و پیامبر اسلام فرمود: بنا به حکمت و امر الهی من آخرین نبی هستم و دیگر باب وحی بسته میشه و پس از من 12 امام به اسامی و مشخصات ذکر شده با بیان اصل و نسب و ... خواهند آمد. حال زرتشت چه گفته است؟ آیا مردم را بلا تکلیف رها کرده؟ آیا بیان داشته است که پس از کدام نبی می‌آيد؟ آیا مدعی شده که آخرین نبی الهی است؟ یا اصلا هیچ اطلاعی از او در دست نیست؟

[/]به فرض که شما میخواهید از زرتشت پیروی کنید، از کدام کتاب پیروی میکنید و چه از او باقی مانده است؟ اون چه هست گفتار موبدان است که آیین «مجوس» را نیز آنان به وجود آوردند. حتی از تورات و انجیل هم چیزی باقی نمانده است، چه رسد به کتاب زرتشت..!1 و تنها کتاب آسمانی که در میان مردم وجود دارد و تا آخر نیز وجود خواهد داشت، همین «قرآن کریم» است.


خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
قرآن در سوره آل عمران در آیه های 79 تا 85 تاکید دارد که دین همه پیامبران اسلام است و هیچ فرقی میان آنها نیست. به چه دلیل باید پیرو این یا آن پیامبر بود؟
گاتها کتاب آسمانی ماست. هم در اوستا و هم در 54 کتاب بجا مانده از دوره ساسانیان این نکته تایید شده است. سرتاسر اوستا بر گاتها تاکید دارد. به هر روی با هر ابزاری که توحیدی بودن قرآن را سنجیده اید، با همان ابزار بسنجید به طور حتم توحیدی و وحی بودن گاتها را نیز در خواهید یافت.
شما برای تایید دروغهای خود، به تهمت و حق الناس روی آورده اید. من خودم و شما را به دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت میسپارم.

عشق علیه السلام;225177 نوشت:
آیا واقعا انتظار دارید که یک انسان عاقل ایرانی، قرآن رو با آن همه علوم در فلسفه، عرفان، احکام ... و متکی بر استدلال‌های عقلی و وحی را رها کنه و به جرم ایرانی بودن به خرافات برگرده؟!

آیا این اهانت به شعور و فهم ایرانی‌ها نیست؟


خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
این همه چشم بر روی حق بستن از شما به عنوان یک مسلمان که ادعای پیرو شاه حق را دارید بعید است. یکم- گاتها برابر با قرآن است. اگر در آن خرافاتی میبینید بفرمایید
دوم- این همه خرافات در میان مسلمانان را نمیبینید؟

عشق علیه السلام;225175 نوشت:
حال معتقدان به زرتشتی‌گری و موبدان خود بگویند که آیا «این خرافه گرایی و پیروی از دینی که اگر صحت داشته باشه متعلق به هزاران سال پیش از میلاد مسیح (ع) است و انبیای عظام دیگری پس از او آمده‌اند و هیچ سندیت، کتاب و برنامه‌ای نیز از او باقی نمانده است، "پندار نیک" است؟»

آیا «دعوت به زرتشتی‌گری که در واقع دعوت به موهومات غیر معقول است، "گفتار نیک" است»

و یا «آن چه در آتشکده‌ها انجام میدهند و خدای اهورا مزدا و خدای اهریمن را هر صبح و شب به جان هم می‌اندازد، "کردار نیک" است؟»


این یک دروغ بیشرمانه است.
شما یک سند بدهید که در گاتها -کتاب آسمانی ما و یا حتی در اوستا چنین دروغی باشد.
وندیداد هم چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟

رضا;224987 نوشت:
با سلام


اینکه بعد از ۱۵۰ سال از آشنایی اروپاییان شما از وجود اوستا آنهم هر آنچه را که کپی کرده اند و به شما داده اند باخبر شده اید
ما مقصر هستیم !!
داستان افسانه کتاب سوزی را که قبلا ثابت کرده ایم یادتان که هست !!

با ید به عرضتان برسانیم که قبلا بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم و از شما هم خواستیم که در رد سخنان آمده در این تاپیک اقدام کنید که خبری از شما نشد
حالا باز مدعی گاتها شده اید !؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

.

موبدیار مهران;225030 نوشت:
آقای رضا
تهمت، افتراها و حق الناس شما را به خداوند و دادگاه داوری او بر سر پل چینوت میسپارم.

با سلام
جناب مهران ما انتظار داریم در حد فهم مخاطب خود مطلب بنویسید !
بارها این را متذکر شدیم زمانی میتوانید به کتابی استناد کنید که هر آنچه را که در ان آمده بپذیرد و انجام دهید !
و مهم تر اینکه سند صحیح از آنها داشته باشید!!
اینکه ما را به داوری خداوند میسپار
ید بسیار پسندیده است !
اما اگر لطف کنید و هویت و صفات این خدا را که شما قبول دارید را برای ما توضیح دهید تشکر میکنم !

رضا;225588 نوشت:
با سلام
جناب مهران ما انتظار داریم در حد فهم مخاطب خود مطلب بنویسید !
بارها این را متذکر شدیم زمانی میتوانید به کتابی استناد کنید که هر آنچه را که در ان آمده بپذیرد و انجام دهید !
و مهم تر اینکه سند صحیح از آنها داشته باشید!!
اینکه ما را به داوری خداوند میسپارید بسیار پسندیده است !
اما اگر لطف کنید و هویت و صفات این خدا را که شما قبول دارید را برای ما توضیح دهید تشکر میکنم !

آقای رضا درود
در گاتها هات 31 بند 8 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری):
ای خدای دانا (مزدا) هنگامی ترا در اندیشه خود سرآغاز و سرانجام آفرینش شناختم، با دیده دل دریافتم که به راستی تویی پدید آورنده منش نیک (بهمن)، تویی آفریننده هنجار هستی (اشا، اردیبهشت)، تویی سرور کارهای زندگانی
بند 9:
دریافتم که آرامش (اسفند) از توست
خرد جهان آفرین از تست
ای خداوند جان و خرد (اهورا مزدا) آن اندیشه از تست که جهان را راه نمود و آزاد گذاشت ....
بند11:
ای دانا
هنگامی که تو نخست با اندیشه خود زندگانی و بینش (دین) و خرد را آفریدی و جان را در تن دمیدی، توانایی کردار و گفتار بخشیدی تا هر کس هر باوری را که دارد آشکار سازد...
بند 21:
هستی بخش دانا، از خداوندی خود به کسی رسایی (خرداد) و جاودانگی (امرداد) و نیکی راستی (اردیبهشت) و بهره شهریاری (شهریور) و یاری منش نیک (بهمن) ارزانی میدارد که در اندیشه و کردار خداوند را دوست داشته باشد.

عشق علیه السلام;225164 نوشت:
جناب موبدیار مهران
اگر ملاک تبعیت از یک پیامبر الهی ملیت باشد [که نیست]، !

خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
دین دین خداست که برای هر قومی به زبانی برای درک آن قوم داده شده است. برای تایید سخنم آیه های 4 از سوره ابراهیم، 136-150و 152 از سوره نسا، 78 تا 85 از سوره آل عمران و 46 از سوره عنکبوت و 17 از سوره حج را گواه می آورم.

موبدیار مهران;225465 نوشت:
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
در سوره ابراهیم، آیه 4: ما ارسلنا رسول الا به لسان قومه تا آیه های خداوند را برای ایشان بیان کند.
این سخن قرآن است نه سخن من.

موبدیار مهران;226024 نوشت:
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
دین دین خداست که برای هر قومی به زبانی برای درک آن قوم داده شده است. برای تایید سخنم آیه های 4 از سوره ابراهیم، 136-150و 152 از سوره نسا، 78 تا 85 از سوره آل عمران و 46 از سوره عنکبوت و 17 از سوره حج را گواه می آورم.

سلام علیکم
آیه مبارکه به شرح ذیل است:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (ابراهیم - 4)


ترجمه: هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدايت مینمايد، و او عزيز و حكيم است‏.


معنا و مفهوم آیه اینه که هیچ یک از پیامبران را از آسمان نفرستادیم.
بلکه از میان مردم و اقوام برانگیختیم و با هیچ یک نیز به زبان جن، یا ملک، یا موجود ناشناخته یا زبان خارجی و ... سخن نگفتیم،
بلکه به همان زبان خودش و قومش که از میان آنان برانگیخته شده است سخن گفتیم.
حال کجای این آیه نشان میدهد که محدوده‌ی رسالت هر نبی فقط همان محدوده‌ای است که با آن زبان سخن میگویند؟


به راستی وقتی حضرت موسی (ع) از مصر به فلسطین و بیت‌المقدس و از آنجا به دیار دیگر سفر نمود، زبان همه‌ی آنها یک چیز بود، یا گروهی ابری، گروهی عربی و گروهی به زبان‌های دیگر تکلم می‌کردند؟




اگر میخواهید در اثبات ضرورت زرتشتی‌گری ایرانیان به امر الله، رسول الله (ص) و قرآن کریم استناد کنید،
پس باید ابتدا به آنها ایمان بیاورید. یعنی اول اسلام آورید. و سپس به آیاتش استناد کنید.
حال کدام دینی امر میکند که لطفا از این دین خارج شوید؟!





اگر به الله، رسول‌الله (ص) و قرآن اعتقاد و باور دارید، نمیتوانید یک آیه را قبول کنید و آیات دیگر را نادیده گرفته یا رد کنید.



همان قرآنی که فرمود با هر رسولی به زبان خودش و قومش تکلم میشود، فرمود: موسی و عیسی (ع) را برای قوم بنی‌اسرائیل فرستادم،
اما حضرت محمد (ص) را برای همه بشریت فرستادم:


« وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبأ - 68)


ترجمه: و ما تو را يا محمد (ص) نفرستاديم مگر براى همه مردم جهان، تا آنان را (به پاداش كار نيك) بشارت دهى (و از عذاب كار بد) بترسانى. ولى مردم اكثراً نمى‏دانند.

موبدیار مهران;226022 نوشت:
آقای رضا درود
در گاتها هات 31 بند 8 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری):
ای خدای دانا (مزدا) هنگامی ترا در اندیشه خود سرآغاز و سرانجام آفرینش شناختم، با دیده دل دریافتم که به راستی تویی پدید آورنده منش نیک (بهمن)، تویی آفریننده هنجار هستی (اشا، اردیبهشت)، تویی سرور کارهای زندگانی
بند 9:
دریافتم که آرامش (اسفند) از توست
خرد جهان آفرین از تست
ای خداوند جان و خرد (اهورا مزدا) آن اندیشه از تست که جهان را راه نمود و آزاد گذاشت ....
بند11:
ای دانا
هنگامی که تو نخست با اندیشه خود زندگانی و بینش (دین) و خرد را آفریدی و جان را در تن دمیدی، توانایی کردار و گفتار بخشیدی تا هر کس هر باوری را که دارد آشکار سازد...
بند 21:
هستی بخش دانا، از خداوندی خود به کسی رسایی (خرداد) و جاودانگی (امرداد) و نیکی راستی (اردیبهشت) و بهره شهریاری (شهریور) و یاری منش نیک (بهمن) ارزانی میدارد که در اندیشه و کردار خداوند را دوست داشته باشد.


[=Book Antiqua]با سلام
به! به!! چنین صفاتی را ذکر کرده ید برای خدا و بعد ببینید مقام زرتشت در کتاب شما چه بوده!!؟
هر کس با صفات خدا آشنایی داشته باشد، میداند که خداوند همه جا هست، پس اینکه بگوییم خدایا به سوی من بیا، سخنی باطل است و همینطور خداوند غیرقابل دیدن است، پس اینکه بگوییم خدایا خودت را به من نشان بده، دعایی اشتباه هست. :Moteajeb!:

این اشتباه فاحش در گاتها در سورد اول(اهونودگاه) در یسناهات 33 در بند 7 دیده میشود:



«ای مزدا! ای نیک ترین! به سوی من آی و نمایان شو...»(ترجمۀ پورداود):khandeh!:


«ای بهترین و ای خداوند خرد، بسوی من آیید و خود را بمن آشکار سازید...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب):khandeh!:


«ای مزدا-ای بهتر از همه-در اندیشه ام راه یاب تا به درک تو نائل شوم...»(ترجمۀ موبد شهزادی):Moteajeb!:



«ای مزدای بهترین، به سوی من آی و خود را به من بنمای...»(ترجمۀ وحیدی):khandeh!:



[=Book Antiqua]کاملاً آشکار است که ترجمۀ شهزادی، قصد تفسیر دارد و ترجمه را درست نیاورده است و از این مسئله از تضادش با سایر ترجمه ها و به بخصوص با ترجمۀ پورداود که از بقیه معتبرتر است، را آشکار میکند.


پس اگر این سخن از زرتشت باشد، باید بگوییم که زرتشت، دعایی غلط کرده است.
آیا زرتشت نمیدانسته است که خدا همیشه همه جا هست و نیازی نیست از او بخواهیم پیش ما بیاید؟
:Sham:
باز آیا زرتشت نمیدانست که خداوند هرگز آنقدر محدود نمیشود که بتواند او را ببیند؟:Sham:

آخه با این تناقضات چه میکنید جناب مهران با ماس مالی کردن که نمیشود از این موانع پرش کرد !!:khandeh!:
خود زرتشت اولین کسی است که چنین خدایی را قبول ندارد !!
و درخواست
حاجت از کس دیگری میکند :Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.

در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند:
«ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود)
« ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی)
«ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)

پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده است و این شرک است.

[=Book Antiqua]دوباره میپرسم که آیا دست توانایی غیر از خدا در این جهان هست که حاجت وی را بدهد؟:Sham:
و آیا آرمیتی بدون اذن خدا میتواند حاجت بدهد؟ :Sham:

البته که نه.
پس ای درخواست، درخواست باطل است.

بهانه ای که زرتشتیها معمولا در اینگونه موارد دست و پا میکنند این است که متوسل به مغالطۀ "خودت هم" میشوند و میگویند
«شما هم از ائمۀ خودتان حاجت میطلبید!»
نخست اینکه اگر این ایراد به تشیع وارد بود، هم باعث نمیشد که بر این درخواست گزاف در گاتهای زرتشت وجود دارد، صحه گذاشته شود و دوم اینکه بزرگان شیعه هرگز ائمه حاجت نمیخواهند.

چنان که در دعای توسل نیز آشکار است ما ابداً از ائمه و معصومین نمیخواهیم که حاجت ما را بدهند، بلکه از آنها میخواهیم که نزد خدا برای اجابت دعایمان شفاعت کنند، همین و بس. :Sham:

پس هرگز حاجات خود را از آنها نمیخواهیم، بلکه حاجت را از خود خدا میخواهیم و از معصومین فقط درخواست میکنیم که آنها از خدا بخواهند که حاجت ما را بدهد؛ این کجا و حاجت را از خود آنها خواستن کجا.

موبدیار مهران;225466 نوشت:
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
قرآن در سوره آل عمران در آیه های 79 تا 85 تاکید دارد که دین همه پیامبران اسلام است و هیچ فرقی میان آنها نیست. به چه دلیل باید پیرو این یا آن پیامبر بود؟
گاتها کتاب آسمانی ماست. هم در اوستا و هم در 54 کتاب بجا مانده از دوره ساسانیان این نکته تایید شده است. سرتاسر اوستا بر گاتها تاکید دارد. به هر روی با هر ابزاری که توحیدی بودن قرآن را سنجیده اید، با همان ابزار بسنجید به طور حتم توحیدی و وحی بودن گاتها را نیز در خواهید یافت.
شما برای تایید دروغهای خود، به تهمت و حق الناس روی آورده اید. من خودم و شما را به دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت میسپارم.

صرف این که کتابی از دوره‌ی ساسانیان باقی مانده باشد و اتفاقاً در آن فرازهای توحیدی هم وجود داشته باشد، دلیل نمیشود که کتاب آسمانی باشد
و ما موظفیم که به کتاب آسمانی رجوع کنیم نه هر کتاب قدیمی یا توحیدی

گاتها نیز کتاب آسمانی نیست، بلکه قدیمی‌ترین نسخه‌ی موجود در دست زرتشتی‌ها میباشد. از زرتشت یک نسخه کتابت بیشتر باقی نمانده بود که پس از مرگش توسط مؤبدانش به آتش کشیده شد.

اما این که همه‌ی انبیای الهی به اسلام دعوت کردند، به معنای آن نیست که پس فرق نمیکند تابع کدام باشیم؟
آن وقت باید از خدا پرسید که اصلاً چرا پس از حضرت آدم (ع) که او نیز به اسلام (توحید و تسلیم امر خدا شدن) دعوت می‌نموده، نبی‌دیگری فرستاده است؟

مضاف بر این که آیا زرتشت گفته است که من آخرین نبی هستم؟ آیا خودش گفته است که من تنها نبی ایرانی‌ها تا اخر زمان هستم؟ آیا خودش از ناحیه‌ی خدا گفته است که پس از من نبی دیگری نخواهد آمد؟

اگر همه‌ی ادیان را مطالعه کنیم، متوجه می‌شویم که به جز حضرت ختمی مرتبت که در قرآن نیز تأکید شده دین همه انسان‌ها و جهانیان تا آخر زمان است، هیچ پیامبر دیگری و حتی زرتشت چنین ادعا و بیانی نداشته است.

لذا در قیامت و سر پل، چه آن را پل صراط بنامید و یا چینوت یا هر نام دیگری، حقایق روشن است و منتظریم.
اما دلیل نمیشه که در دنیا فکر نکنیم و راه حق را نشناسیم.
دین برای زندگی درست در دنیا امده است و نه برای پل صراط یا چینوت.

موبدیار مهران;225467 نوشت:
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
این همه چشم بر روی حق بستن از شما به عنوان یک مسلمان که ادعای پیرو شاه حق را دارید بعید است. یکم- گاتها برابر با قرآن است. اگر در آن خرافاتی میبینید بفرمایید
دوم- این همه خرافات در میان مسلمانان را نمیبینید؟

همان‌طور که بیان شد، گاتها کتاب آسمانی نیست، بکله یک کتاب قدیمی است که البته بارها بازنویسی شده است.

ثانیاً برابری آن با قرآن اثبات میخواهد و با ادعا کار حل نمیشود؟

ثالثاً اگر برابر با قرآن است، در قرآن فرموده که آخرین دین، دین حضرت محمد (ص) است، حال که برابر است، چرا قبول نمیکنید؟

رابعاً دیدن خرافات در میان مسلمانان، فرق دارد با دیدن خرافات در اسلام.
اگر ما در میان زرتشی‌ها، مسیحی‌ها، یهودی‌ها، مسلمانان یا دیگر ادیان، ملیت‌ها و فرهنگ‌ها خرافه ببینیم، حمل بر وجود خرافه در کتاب‌شان نمی‌کنیم،
چه بسا خرافه‌ی آنها با کتاب‌شان نیز منافات داشته باشد.

عشق علیه السلام;225175 نوشت:
حال معتقدان به زرتشتی‌گری و موبدان خود بگویند که آیا «این خرافه گرایی و پیروی از دینی که اگر صحت داشته باشه متعلق به هزاران سال پیش از میلاد مسیح (ع) است و انبیای عظام دیگری پس از او آمده‌اند و هیچ سندیت، کتاب و برنامه‌ای نیز از او باقی نمانده است، "پندار نیک" است؟»

آیا «دعوت به زرتشتی‌گری که در واقع دعوت به موهومات غیر معقول است، "گفتار نیک" است»

و یا «آن چه در آتشکده‌ها انجام میدهند و خدای اهورا مزدا و خدای اهریمن را هر صبح و شب به جان هم می‌اندازد، "کردار نیک" است؟»

موبدیار مهران;225468 نوشت:
این یک دروغ بیشرمانه است.
شما یک سند بدهید که در گاتها -کتاب آسمانی ما و یا حتی در اوستا چنین دروغی باشد.
وندیداد هم چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟

معلوم میشه که شما نه گات‌ها را خوانده و نه اوستا را و یا دست کم به خاطر تعصبتان، با تأمل و تعمق نخوانده اید.

آیا در سرتاسر گات‌ها، اهورامزدا خدای یکتا نیست که در بالاترین نقطه‌ی آسمان جای دارد؟!
پس خدای شما جا و مکان دارد و این از صفات مخلوق و محدود است
.

ظاهراً شما حتی نمیدانید که کتاب مقدس «اوستا» است و گات‌ها بخشی از آن کتاب است که به سروده‌های زرتشت اختصاص دارد.

البته شما حتماً «زروانیان» را نیز زرتشتی نمیداید که اهورامزدا و اهریمن را دو برادر دوقلو و فرزندان زروان می‌دانند.
و از «مینو» و ضدش «انگره‌ی مینو» نیز اطلاعات زیادی ندارید.

شما باید توضیح دهید که در اصول دین نه‌گانه، اعتقاد به تقدس «آب، خاک،باد و آتش» را چگونه توضیح داده و توجیه می‌کنید ؟

زائیده شدن خوبی‌ها از اهورا مزدا و بدیهی‌ها از اهریمن را چگونه تشریح میکنید؟

تفسیرشما از اعتقاد به «فرشگرد» آخرالزمان چگونه است؟

بدیهی است که ما برای نقد، نمی‌توانیم مبلغ شما شده و این اعتقادات را بیان و سپس نقد کنیم.

شما که دین زرتشت را دین ایرانیان میدانید، هیچ خبر داردید که زرتشت در باختر ایران بوده و در سنگ نوشته‌های هخامنشی که دیرینه‌ترین آثار است،
هیچ اذعانی نسبت به اعتقاد کوروش یا سایر پادشاهان سلف به این دین وجود ندارد؟

و چرا در هندوستان تابعین بیشتری نسبت به ایران دارد؟
مگر دین ایرانی نیست. چرا مدعی هستید که همه‌ی ایرانی‌ها باید زرتشتی شوند،
ولی نمی‌گویید که هندوها حق ندارند زرتشتی شوند، چون این دین ایرانی‌هاست و ....
هزاران چرای دیگر
...

رضا;226319 نوشت:

با سلام
به! به!! چنین صفاتی را ذکر کرده ید برای خدا و بعد ببینید مقام زرتشت در کتاب شما چه بوده!!؟
هر کس با صفات خدا آشنایی داشته باشد، میداند که خداوند همه جا هست، پس اینکه بگوییم خدایا به سوی من بیا، سخنی باطل است و همینطور خداوند غیرقابل دیدن است، پس اینکه بگوییم خدایا خودت را به من نشان بده، دعایی اشتباه هست. :moteajeb!:

این اشتباه فاحش در گاتها در سورد اول(اهونودگاه) در یسناهات 33 در بند 7 دیده میشود:

«ای مزدا! ای نیک ترین! به سوی من آی و نمایان شو...»(ترجمۀ پورداود):khandeh!:

«ای بهترین و ای خداوند خرد، بسوی من آیید و خود را بمن آشکار سازید...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب):khandeh!:

«ای مزدا-ای بهتر از همه-در اندیشه ام راه یاب تا به درک تو نائل شوم...»(ترجمۀ موبد شهزادی):moteajeb!:

«ای مزدای بهترین، به سوی من آی و خود را به من بنمای...»(ترجمۀ وحیدی):khandeh!:

کاملاً آشکار است که ترجمۀ شهزادی، قصد تفسیر دارد و ترجمه را درست نیاورده است و از این مسئله از تضادش با سایر ترجمه ها و به بخصوص با ترجمۀ پورداود که از بقیه معتبرتر است، را آشکار میکند.

پس اگر این سخن از زرتشت باشد، باید بگوییم که زرتشت، دعایی غلط کرده است.
آیا زرتشت نمیدانسته است که خدا همیشه همه جا هست و نیازی نیست از او بخواهیم پیش ما بیاید؟:sham:
باز آیا زرتشت نمیدانست که خداوند هرگز آنقدر محدود نمیشود که بتواند او را ببیند؟:sham:


آقای رضا
درود
اگر بخواهیم به روش شما اشکال بگیریم، در سوره نور در قرآن آمده: الله نور السماوات و الارض....
همه دانایان میدانند که نور آسمانها و زمین از جنس فوتون است که رفتار موجی دارد. پس خدای شما نیز ماده است.
سلمان رشدی نیز سخنهایی برای گفتن در باره قرآن دارد.
آقای رضا این روش بسیار نادرست است.

انسانی که هنوز در ماده و بودن مادی خودش جا مانده، باید نخست در بیرون خودش به جستجو بپردازد. خدا را بیابد تا آنگاه از ماده رها و به سوی خدا به رسایی برسد.
انسان کوچک و خداوند بزرگ است. از این روی انسان با گامهای خودش هرگز به خداوند نخواهد رسید. از این روی همزمان که به سوی خداوند گرایش دارد، این خداست که باید به سوی انسان بیایید و او را در بر گیرد. وگرنه انسان هرگز به خداوند نخواهد رسید. به همین خاطر است که گفته شده، ادعونی استجب لکم....

عشق علیه السلام;226288 نوشت:
سلام علیکم

آیه مبارکه به شرح ذیل است:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (ابراهیم - 4)

ترجمه: هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدايت مینمايد، و او عزيز و حكيم است‏.

معنا و مفهوم آیه اینه که هیچ یک از پیامبران را از آسمان نفرستادیم.

بلکه از میان مردم و اقوام برانگیختیم و با هیچ یک نیز به زبان جن، یا ملک، یا موجود ناشناخته یا زبان خارجی و ... سخن نگفتیم،
بلکه به همان زبان خودش و قومش که از میان آنان برانگیخته شده است سخن گفتیم.
حال کجای این آیه نشان میدهد که محدوده‌ی رسالت هر نبی فقط همان محدوده‌ای است که با آن زبان سخن میگویند؟

به راستی وقتی حضرت موسی (ع) از مصر به فلسطین و بیت‌المقدس و از آنجا به دیار دیگر سفر نمود، زبان همه‌ی آنها یک چیز بود، یا گروهی ابری، گروهی عربی و گروهی به زبان‌های دیگر تکلم می‌کردند؟

اگر میخواهید در اثبات ضرورت زرتشتی‌گری ایرانیان به امر الله، رسول الله (ص) و قرآن کریم استناد کنید،
پس باید ابتدا به آنها ایمان بیاورید. یعنی اول اسلام آورید. و سپس به آیاتش استناد کنید.
حال کدام دینی امر میکند که لطفا از این دین خارج شوید؟!

اگر به الله، رسول‌الله (ص) و قرآن اعتقاد و باور دارید، نمیتوانید یک آیه را قبول کنید و آیات دیگر را نادیده گرفته یا رد کنید.

همان قرآنی که فرمود با هر رسولی به زبان خودش و قومش تکلم میشود، فرمود: موسی و عیسی (ع) را برای قوم بنی‌اسرائیل فرستادم،
اما حضرت محمد (ص) را برای همه بشریت فرستادم:

« وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (سبأ - 68)

ترجمه: و ما تو را يا محمد (ص) نفرستاديم مگر براى همه مردم جهان، تا آنان را (به پاداش كار نيك) بشارت دهى (و از عذاب كار بد) بترسانى. ولى مردم اكثراً نمى‏دانند.


خانم/آقای عشق علیه السلام
آنچه که قرآن بر آن تاکید دارد و شما آن را نادیده میگیرید، آن است که خداوند یک دین و یک کتاب دارد که برای هر قومی آن یک دین و یک کتاب را به زبان همان قوم ارایه کرده است. قرآن در سوره نسا آیه های 150 و 152 برای نمونه خود میگوید که هیچ تفاوتی میان پیامبران نیست. از این روی این که دین خدا برای نجات انسان است، بسیار درست است. ولی این نکته که این دین انحصاری نزد محمد (ص) است، این انحصاری بودنش نادرست است.
من هرگز کسی را به زرتشتی گری فرا نخوانده ام. نه من و هیچ موبدی دیگر، نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری، هیچ موبدی که ریشه اصیل دارد و زیر نظر انجمن موبدان ایران و یا پارسیان هند است، چنین فراخوانی نکرده است. دوره ساسانیان هم چنین نکرده ایم. این را بارها در همین آسکدین هم نوشته ام. شما یک سند ارایه کنید که ما کسی را به زرتشتی گری فراخوانده و یا پذیرفته ایم.
موضوع قفل شده است