جملات قشنگ و به یاد ماندنی (بخون...فكر كن...اراده كن...عمل كن)

تب‌های اولیه

18626 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نتیجه زندگی ، چیزهایی نیست که جمع میکنیم

بلکه

قلبهایی است که جذب میکنیم

خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی

نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه

واسه شکستن یه دل یه لحظه وقت میخوای

اما واسه اینکه از دلش در بیاری شاید هیچوقت فرصت نداشته باشی

کلمه جادویی که شما را به همه آرزو هایتان میرساند

خ-و-ا-س-ت-ن

آتش فریاد را با آب سکوت خاموش کن

راننده تاکسی اسکناس رو گرفت و پرسید: 1نفری؟ مکث کردمو گفتم خیلی وقته

زندگی حکمت اوست.
چند برگی تو ورق خواهی زد
ما بقی را قسمت.

جرعه جرعه از كربلا
جرعه اول : دعايش را در عرفات خواند ، قربانيانش را در كربلا داد...
جرعه دوم : از دوست داشتني هايت هر چه بيشتر قرباني كني «حسين» تر ميشوي
جرعه سوم : تا گفت بابا ، با «سر» آمد
جرعه چهارم : مثل هميشه باز... حرف آخر را فاطمه (س) زد
جرعه پنجم : ولايت را بايد در آغوش گرفت
جرعه ششم : قد مي كشي اگر براي «امامت» زندگي كني
جرعه هفتم : براي تشنگي ات قطره قطره «آب» شد بابا
جرعه هشتم : من مرد نوشتن اين همه زخم نيستم ، مگر ميشود اين اين همه «ريخت و پاش»ي كه شده را نوشت
جرعه نهم : بيعت يعني«دست دادن» در كنار علقمه
جرعه دهم : ...........ح س ي ن .....................

براي كربلا يك مرز بيشتر نيست
از خود كه بگذري به كربلا مي رسي

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،



آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،


آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،


آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،


آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن


غرورش را نشنوی،


آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری،


می خواهم بدانم،


دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای


خوشبختی خودت دعا کنی؟

موج ز خود رفته ای تیز خرامید وگفت

هستم اگر می روم گر نروم نیستم

آنکه با زندگی میسازد زندگی را میبازد
پس با زندگی نساز
زندگی را بساز.

هیچ بارانی رد پای خوبان را از کوچه خاطراتمان نخواهد شست

زمانه ی عجیبی است!
برخی مردمان امام گذشته راعاشقند، نه امام حاضر را!
میدانی چرا؟!
امام ِگذشته را هرگونه بخواهند تفسیرمی کنند،
اما امام ِحاضر را باید فرمان ببرند.
وکوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند ...

چراغ کلبه ام را خاموش و روشن می کنم , تا رهگذری که از دوردست به توهم سراب , ساده به دیدگانش شک می کند بداند اینجا چراغی برایش روشن است.

***************************
***************************

دل را به ولای "او" سپردن عشق است
لب تشنه شرآب زخم خوردن عشق است
وقتیكه وصال جز به جان دادن نیست ...
با پیكر پاره پاره مردن عشق است .

**************************
**************************

گاه گاهی سفری کن به حوالی دلت شاید خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد.

[="arial"][="purple"]
تولد و مرگ اجتناب ناپذیرند ؛ بیاید فاصله این دو را زندگی کنیم . [/][/]

[="arial"][="purple"]
باز شوق ناله ام گل کرده است
بغض چندین ساله ام گل کرده است

عشق در خونم تلاطم میکند
باز عقلم دست وپا گم میکند. [/][/]

با سلام

بین این دوتا فرق بذارید تا زندگیتون زیبا بشه

بین "در زندگی مشکل داشتن" ،و "با زندگی مشکل داشتن" زمین تا آسمون تفاوت هست

خیلیا تو زندگیهاش مشکلات زیادیدارند ولی با زندگیشون مشکلی ندارند و ازش راضی هستند

بین این دو مسئله اصلا تلازمی وجود نداره

هیچگاه "بدترین لحظات زندگیتون"رو با "بهترین لحظات زندگی دیگران"مقایسه نکنید این اوج نامردیه
چون نه اونها همه لحظات زندگیشون خوبه و نه شما همه لحظات زندگیتون بد

بارها گفته ام وبار دگر می گویم

که من دلشده این ره نه بخود می پویم

در پی آینه طوطی صفتم داشته اند

آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم

صلوات

ازغفلت روح به مرگ روح تعبير شده است چراکه وقتي انسان مي ميردحتي الفباي شب اول قبر که الفباي دين است رابلد نيست.

سگی نزد شیری امد و گفت بیا تا با هم کشتی بگیریم شیر به او اعتنای نکرد سگ گفت الان می روم و به همه سگها می گویم که شیر از من ترسید
شیر گفت ملامت کردن سگها راخوشتر دارم از ان که شیران مرا ملامت کنند و بگویند که چرا شیری با سگی کشتی گرفت . . .

دانش بدون تكامل اخلاقی خطرناك و نابود كننده است.

انسان هرچه درس بخواندکه چه چيزی حلال وچه چيزی حرام است اوفقط جزم خود را افزون کرده نه عزم خودراکه همان عقل عملی باشد.اگرچه درس خواندن عبادت است ولي بايدعقل عملي راخود کفا کنيم.

کاري کنيم که انگيزه ما محتاج انديشه مانباشد.

[="blue"]یاحبیب

تو را بس منتظر ماندم بشد لحظه خجل از من
بدان که دوستت دارم تو باور کن همین از من

سفر از تو گذر از تو فقط درد فراق از من
بدان با یک نگاه تو پریده غصه ها از من [/]

[="arial"]

[="blue"]یاحبیب

ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند ...
چه تلخ است قصه عادت .........[/]

[/]

گذشته های دور را خواهم بخشید ، زیرا انان همچون کفش های کودکیم نه تنها برایم کوچکند بلکه با ان ها از برداشتن گام های بلند نیز عاجزم

آدم ها را از انچه درباره ديگران مي گويند بهتر مي توان شناخت تا از انچه درباره انها مي گويند

زبانت را تبدیل به " گل سرخ " کن تا از سخنت عطر دل انگیز برخیزد.

اي شهيد گمنام
با تمام تفاوتهايي كه با تو دارم در يك چيز مشتركيم
تو پلاكت را گم كردي و من هويتم را
مرا درياب

در روزگاری که لبخند آدم ها به خاطر شکست توست، برخـــیز تا بگریند!

مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید:
«چرا در اسلام زنان مسلمان اجازه ندارند با مردان مصافحه کنند؟»
شیخ گفت: « آیا تو میتوانی دستهای ملکه الیزلبت را بگیری؟»

مرد انگلیسی گفت:« البته که نه، فقط افراد خاصی هستند که میتواند با ملکه مصافحه کنند .»
شیخ جواب داد:« بانوان ما ملکه هستند و ملکه ها با مردان غریب مصافحه نمیکنند

در زندگیت به کسی اعتــــماد کن ،

که به او ایمــــان داری نه احســاس . . .

بعضی از آدمها بالای خط فقر هستند
اما متاسفانه زیر خط فهم . . .

بسیاری از مشکلات ما، از تقدیر ما نیست ...
از تقصیر ماست ...

خداوندا، مگذار آنچه را که حق می دانم ؛



به خاطر آنچه که بد می دانند، کتمان کنم . . .

*بسم رب المهدی*




***وقتي حضور خدا را دريافتم، ديدم تمام جاده ها از من آغاز مي شود ...***

تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان‏تر است، تحمل اندوه از گدایی شادی راحت‏تر است. بهتر است انسان بمیرد تا به گدایی زندگی برخیزد

بدترین و خطرناکترین کلمات اینست که کسی بگوید: همه این جورند! * تولستوی

كسی كه با خدا همراه است، شكست ناپذیر می شود.

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد

اما تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن

از زندگی خسته شدم،

از تکرار روزهای خسته،

از شبهای تنهایی ،از دوستان بی معرفت،

از همه مردمانی که حرفهایشان دروغ و تکراری است.

نمی دانم چگونه زندگی کنم !

چگونه زندگی کردن را از یاد برده ام ...

همه جا را سکوت سرد و دلتنگ کننده ای فرا گرفته

دلم برای شادی ها تنگ شده برای خنده های بلند...

پر پرواز ندارم

اما...

دلی دارم و حسرت درناها !!!

خداوندا در اين دنيا گناهم چيست؟

به غير از عاشقي پشت و پناهم چيست؟

نمي دانم كي ام،گم كرده ام خود را!

در اين بي فصل بودن گناهم چيست؟

زبانم مثل سنگي سخت و ساكت شد.

نمي دانم دل اين شعرهاي گاه گاهم چيست؟؟؟

بعضي فکر مي کنند منصفانه نيست که خدا کنار گل سرخ خار گذاشته بعضي ديگر خدا را ستايش مي کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است

دلم گرفته از این روزگارِ دلتنگی

گرفته اند دلم را به کارِ دلتنـــگی

دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند

گرفت آینه ام را غبارِ دلتنــــــــــگی

شکست پشتِ من از داغِ بی تو بودنها

به روی شانه ی دل ماند بارِ دلتنــگی

درون هاله ای از اشک مانده سرگردان

نگاه خسته من در مدار دلتنـــــــــــــــگی

نشسته ایم من و دل کنارِ دلتنــــــگی

دیگر پرنده ی احساس من نمی خواند

مگر سرود غم از شاخسارِ دلتنـــــگی

بیا که ثانیه ها بی تو کُند می گذرد

بیا که بگذرد این روزگارِ دلتنــــگی

من و تاریکی و تنهایی و یک شمع
خدایا نکند باد بیاید...

پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی میخواند
که خدا هست دگر غصه چرا؟!
" آرزو دارم خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام ، سیاهت نکند
و تو را از حضرت دوست ، جدایت نکند "