محمد گرامی درود به یاد نمی آورید که دلایلتان را با همان استدلال خودتان رد کردم؟ همچنین برای شما سند قرآن است. هنوز از قرآن سند چنین کاملتر بودن را نیاورده اید.
منهم همین را میگویم. اعتراضم به شما هم همینه که شما گرچه به زبان رد میکنید، ولی در عمل کسانی را همتای خداوند قرار داده اید و بجای خداوند از ایشان یاری میخواهید. برای اینکار نادرست هم سندی قرآنی و یا خرد پسندانه و ... ارایه نکرده اید.
ما سند دادیم شما رد کردید
اینکه ما سند میاریم شما رد می کنید دلیل بر این نیست که ما سند نداریم
وقتی شما با عقل روشن نگاه نمی کنید
اشکال از ماست؟
با عقل روشن
یعنی مثل روز دیدن نه با شک و تردید
مثل روز همه جا را ببینید :Gol:
ما سند دادیم شما رد کردید اینکه ما سند میاریم شما رد می کنید دلیل بر این نیست که ما سند نداریم وقتی شما با عقل روشن نگاه نمی کنید اشکال از ماست؟
با عقل روشن یعنی مثل روز دیدن نه با شک و تردید مثل روز همه جا را ببینید :gol:
محمد گرامی درود اگر آیه های تطهیر و اطاعت و توسل را میفرمایید. نه آنها سندی نبودند که پیامبر بودن امامان را آنگونه که شما میگویید، نشان دهند. اگر حدیث کسا را میفرمایید، آنهم در بهترین حالات سه تن از امامان را شامل میشود، نه دوازده تا را. تازه همه اینها هیچکدامشان از برآورده شدن حاجت و غیبدانی و ...... نشان ندارند. راستش از توهینی که به میکنید، ناخشنودم و کار شما را در ستمی که به قرآن میکنید، نادرست میبینم. این هم باشد تا دادگاه خداوند بر سر پل چینوت.
کی است که شیعه ها را به شرک متهم می کند؟
کیست که یک لحظه شهادت می دهد که اموزگاران قرانی هستند امامان ما
بعد ارث را قبول نمی کنند
و نمی دانند که کتاب اسمانی به پیامبران داده می شود خصوصا اگر خدا برگزیده باشدشان
و هزاران سند دیگر که ارائه شد و انها را رد کردید
باشد اگر مطمئنید بدانید که در سر پل چینوت باید به تعداد کثیری از شیعه ها جواب پس بدهید
کی است که شیعه ها را به شرک متهم می کند؟ کیست که یک لحظه شهادت می دهد که اموزگاران قرانی هستند امامان ما بعد ارث را قبول نمی کنند و نمی دانند که کتاب اسمانی به پیامبران داده می شود خصوصا اگر خدا برگزیده باشدشان و هزاران سند دیگر که ارائه شد و انها را رد کردید
باشد اگر مطمئنید بدانید که در سر پل چینوت باید به تعداد کثیری از شیعه ها جواب پس بدهید:sham:
محمد گرامی درود شما هنوز سند قرآنی یا حدیثی ازپیامبر اسلام ارایه نکردید که ادعاهایتان را نشان دهد. حدیث کسا، آیه های تطهیر و اطاعت و توسل، گواه درستی ادعاهای شما نیستند.
محمد گرامی درود شما هنوز سند قرآنی یا حدیثی ازپیامبر اسلام ارایه نکردید که ادعاهایتان را نشان دهد. حدیث کسا، آیه های تطهیر و اطاعت و توسل، گواه درستی ادعاهای شما نیستند.
اول بگویید قبول دارید که وارثین برگزیده قران هستند یا خیر؟
بهتر است اول یک نتیجه گیری کنیم
ببنیدم تا کجا سند ها را قبول دارید (خوب فکر کنید تا بعدها شرمنده نشوید):Gol:
اول بگویید قبول دارید که وارثین برگزیده قران هستند یا خیر؟
بهتر است اول یک نتیجه گیری کنیم ببنیدم تا کجا سند ها را قبول دارید (خوب فکر کنید تا بعدها شرمنده نشوید):gol:
محمد گرامی درود یکم - من چند آیه برایش شما نوشتم که در آنها کسانی بودند که وارث کتاب خدا بودند و به آن خیانت کردند. از این رو بنا بر قرآن وارث بودن، نشان از معصوم بودن نیست. دوم- این که گروهی از برگزیدگان وارث کتاب خداوند هستند، با توجه به حدیث کسا، سندی برای معصومیت دوازده امام نیست. هر امام ده ها بچه داشت، از کجا که این بچه آن امام است و دیگری نیست. مشکلی که اسماعلیان با شما دارند. سوم- وارث قرآن بودن چه ربطی به آگاهی ایشان از غیب، توانایی ایشان در برآورده کردن نیاز (حاجت) و درمان بخشی بیماری و .... دارد؟ چهارم- همه اینها در بهترین حالت گویای آنست که ایشان قرآن را درست فهمیده و به شما آموزش داده اند. این کجایش سند کبریایی، ربانی، مقدس و ... بودن گور ایشان است؟ کجایش سند است که امامزادگان هم از این توانایی برخوردارند؟ و ....
چون نه در عرف و در عقل می گنجد که فرزندی مرده جانشین پدر شود
و درمورد امامت امامی که روی پیکر امام قبلی نماز بخواند امام بعدی است
دوم- این که گروهی از برگزیدگان وارث کتاب خداوند هستند، با توجه به حدیث کسا، سندی برای معصومیت دوازده امام نیست. هر امام ده ها بچه داشت، از کجا که این بچه آن امام است و دیگری نیست. مشکلی که اسماعلیان با شما دارند. سوم- وارث قرآن بودن چه ربطی به آگاهی ایشان از غیب، توانایی ایشان در برآورده کردن نیاز (حاجت) و درمان بخشی بیماری و .... دارد؟ چهارم- همه اینها در بهترین حالت گویای آنست که ایشان قرآن را درست فهمیده و به شما آموزش داده اند. این کجایش سند کبریایی، ربانی، مقدس و ... بودن گور ایشان است؟ کجایش سند است که امامزادگان هم از این توانایی برخوردارند؟ و ....
درمورد این ها هم باید بگویم که تا درست نگویید که قبول دارید امامان ما به ارث بردند سند دیگری ارائه نمی کنم
اما اگر واقعا قبول دارید سند بعدی را بیاورم
(لطفا حقیقت را بگویید):Gol:
چون نه در عرف و در عقل می گنجد که فرزندی مرده جانشین پدر شود
و درمورد امامت امامی که روی پیکر امام قبلی نماز بخواند امام بعدی است
درمورد این ها هم باید بگویم که تا درست نگویید که قبول دارید امامان ما به ارث بردند سند دیگری ارائه نمی کنم اما اگر واقعا قبول دارید سند بعدی را بیاورم (لطفا حقیقت را بگویید):gol:
محمد گرامی درود من نه علم غیب دارم. نه با وحی و خداوند کوچکترین پیوندی دارم. نه نقل قول را به دلیلهای دانشی (علمی) میتوانم بپذیرم. من تنها و تنها قرآن و گفته های پیامبر به شرط آنکه به روش ضبط صوتی یادداشت شده باشند، را میپذیرم. یاد آوری میکنم، از روش استنتاج به نفع و مصادره به مطلوب و تفسیر به رای هم دوری میکنم، چون راستی (حق) را میپوشاند و پهنان میدارد.
من چند آیه برایش شما نوشتم که در آنها کسانی بودند که وارث کتاب خدا بودند و به آن خیانت کردند. از این رو بنا بر قرآن وارث بودن، نشان از معصوم بودن نیست.
درود
دقت کنید در ادامه امده و عده ای به ان خیانت کردند نه انها ایه را دو باره بخوانید
و قرار دهید
در مورد اسماعیلیان شما اگر قبول ندارید پس نمی توانید سند قرار دهید
و در مورد احادیث هم ضبط صوت را قران معرفی کردم(دقت کنید قران)
در مورد دیگر احادیث هم می گویم اگر با قران تطبیق نداشت کنار بگذارید:Gol:
من نه علم غیب دارم. نه با وحی و خداوند کوچکترین پیوندی دارم. نه نقل قول را به دلیلهای دانشی (علمی) میتوانم بپذیرم. من تنها و تنها قرآن و گفته های پیامبر به شرط آنکه به روش ضبط صوتی یادداشت شده باشند، را میپذیرم.
درود
در این مورد حرف پیامبرتان را که قبول دارید؟
پس به عقلروشن خویش رجوع کنید
در مورد اینکه ایا امامان ما ارث برده اند یا نه را واضح بین کنید تا سند قرانی بعدی رابیارم:Gol:
دقت کنید در ادامه امده و عده ای به ان خیانت کردند نه انها ایه را دو باره بخوانید و قرار دهید
در مورد اسماعیلیان شما اگر قبول ندارید پس نمی توانید سند قرار دهید
و در مورد احادیث هم ضبط صوت را قران معرفی کردم(دقت کنید قران) در مورد دیگر احادیث هم می گویم اگر با قران تطبیق نداشت کنار بگذارید:gol:
محمد گرامی درود باز هم که بازی با واژه ها را راه انداختی؟ خب سند بدهید که این مصطفی ها، دوازده امام هستند. سند بدهید که ایشان از غیب آگاهند. سند بدهید که گور آنه جای رفت و آمد ملایک است. گور ایشان جایی است که پیام مردم به روان ایشان که در آسمان نزد پروردگارشان روزی میخورند، میرساند. ایشان اذن برآوردن حاجت را دارند. ایشان اذن درمان بیماری دارند. چاه جمکران چنین و چنان است. هزینه کردن سه میلیارد تومن برای یک در برای گور یک امام کار درستی است . و دهها پرسش بدون پاسخ دیگر. چرا بیهوده با واژه ها بازی میکنید و میخواهید هرجور که هست، سر مرا به تاق (طاق) بکوبید؟ من از شما سند قرآنی خواستم. از شما گفته پیامبرتان را بدون آلودگی ناخودآگاه نقل قول کننده خواستم. خب چرا سند نمیدهید؟
مهران گرامی درود تا شما نخاهید افکارتان را برای پذیرش حق تغییر دهید من چگونه شما را راهنمایی کنم و برایتان سند بیاورم؟ وقتی شما تفکر پیرامون ایات را بازی با واژه ها می دانید اگر من کل قران هم برای شما بیاورم باز همین حرف را می زنید اگر خواهان پیدا کردن حق هستید با عقل روشن بنگرید و نگذارید موانع شک و تردید باعث رسیدن نور به شما بشود (البته اگر این توصیه من را تو هین ندانید چون من قصد توهین ندارم) چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید:gol:
محمد گرامی درود سخن از عقل و آنهم عقل روشن میگویید. عقل من خداوکیلی تا آن اندازه که توانایی دارد، نمیتواند آیه تطهیر و آیه اطاعت و آیه توسل را سند مصطفی بودن امامان آنهم دوازه امام، بداند. نه واژه ها و نه مفهوم چنین نکته ای را نمیرساند. عقل من میگوید، عربهای سنی که عربی زبان زندگی شان است، چنین برداشتی ندارند، که ایرانیان شیعه دارند. عقل من میگوید، ریشه این باورهای ایرانیان شیعه در زرتشتی ساسانی نوشته شده و هست. شما میگویید چون آ پس ب درست است، بنابراین نتیجه میگریم که پ همان ت است. واژه اهل بیت، در سوره تطهیر، آن اهل بیت که شیعیان میگویند نیست. چرا چون دارد به زنان پیامبر خطاب میکند. چرا چون تا خدیجه (ع) زنده بود، زنی دیگر نگرفت. از این روی خطاب زنان، هنگامی است که خدیجه (ع) درگذشته است. پس خطاب آیه به خدیجه و فرزندش نیست. آن پسوند کم هم برای فرزندان پسر زنان پیامبر است. وارث قرآن بودن به معنای آگاهی از غیب، توانایی برآوردن حاجات، رفت آمد ملایک در گور، ربانی و ملکوتی و مقدس و ... گور یازده امام و هزاران امامزاده و نیست.
واژه اهل بیت، در سوره تطهیر، آن اهل بیت که شیعیان میگویند نیست. چرا چون دارد به زنان پیامبر خطاب میکند. چرا چون تا خدیجه (ع) زنده بود، زنی دیگر نگرفت. از این روی خطاب زنان، هنگامی است که خدیجه (ع) درگذشته است. پس خطاب آیه به خدیجه و فرزندش نیست.
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(البقرة/42)
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه ميدانيد کتمان نکنيد!
چرا این اییه را اوردم
چون اعراب خود می دانند که بخش دو ایه مربوط به اهلبیت و حدیث کسا است
اما زنان پیامبر را نیز وارد کرده اند
یه سوال چرا باید خدا از یک طرف برای زنان پیامبر شرط بگذارد که اگر گناه کنید 2 برابر برای شما ثبت می شود
واگر کار خیر نیز انجام دهید همانطور؟(فکر کنم فهمیدید کدام ایه را می گویم):Gig:
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(البقرة/42) و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه ميدانيد کتمان نکنيد! چرا این اییه را اوردم چون اعراب خود می دانند که بخش دو ایه مربوط به اهلبیت و حدیث کسا است اما زنان پیامبر را نیز وارد کرده اند یه سوال چرا باید خدا از یک طرف برای زنان پیامبر شرط بگذارد که اگر گناه کنید 2 برابر برای شما ثبت می شود واگر کار خیر نیز انجام دهید همانطور؟(فکر کنم فهمیدید کدام ایه را می گویم):Gig: بعد از طرفی بیاید بگوید تطهیرتان کردم؟ کجای ایه گفته شده زنان پیامبر؟:Gig:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ﴿۲۸﴾ فولادوند: اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم مکارم: اي پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را ميخواهيد بيائيد هديهاي به شما دهم و شما را به طرز نيكوئي رها سازم! خرمشاهی: اى پيامبر به همسرانت بگو اگر زندگانى دنيا و تجمل آن را مىخواهيد پس بياييد تا بهرهمندتان سازم و به رهايشى نيكو رهايتان كنم
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿۲۹﴾ فولادوند: و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است مکارم: و اگر شما خدا و پيامبرش و سراي آخرت را طالب هستيد خداوند براي نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است. خرمشاهی: و اگر خداوند و پيامبر او و سراى آخرت را مىخواهيد بدانيد كه خداوند از براى نيكوكاران شما پاداشى بزرگ آماده ساخته است
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿۳۰﴾ فولادوند: اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است مکارم: اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براي خدا آسان است. خرمشاهی: بگو اى زنان پيامبر هر كس از شما مرتكب كار ناشايست آشكار شود، عذاب او دوچندان مىشود و اين امر بر خداوند آسان است
وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا ﴿۳۱﴾ فولادوند: و هر كس از شما خدا و فرستادهاش را فرمان برد و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان مىدهيم و برايش روزى نيكو فراهم خواهيم ساخت مکارم: و هر كس از شما براي خدا و پيامبرش خضوع كند، و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او فراهم ساختهايم. خرمشاهی: و هر كس از شما در برابر خداوند و پيامبرش فروتنى و تسليم پيشه كند، و كار شايسته پيش گيرد، پاداش او را دوبار [/دو چندان] مىدهيم، و براى او روزى ارزشمند فراهم سازيم
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿۳۲﴾ فولادوند: اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد مکارم: اي همسران پيامبر! شما همچون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوي پيشه كنيد، بنابر اين به گونهاي هوس انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد. خرمشاهی: اى زنان پيامبر شما همانند هيچ يك از زنان نيستيد [و برتر و مسؤولتريد]، اگر تقوا پيشه كنيد پس در سخن نرمى نكنيد كه فرد بيماردل به طمع [خام] افتد، و به نيكى [و سنجيدگى] سخن گوييد
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾ فولادوند: و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند مکارم: و در خانههاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. خرمشاهی: و در خانههايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مىخواهد كه از شما اهل بيت هر پليدى [احتمالى / شك و شبهه] را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ﴿۳۴﴾ فولادوند: و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد در حقيقتخدا همواره دقيق و آگاه است مکارم: و آنچه را در خانههاي شما از آيات خداوند و حكمت دانش خوانده ميشود ياد كنيد، خداوند لطيف و خبير است. خرمشاهی: و هر آنچه از آيات الهى و حكمت كه در خانههاى شما خوانده مىشود، در ياد گيريد، خداوند باريكبين آگاه است
محمد گرامی درود در آیه 30 میفرماید که ای پیامبر به زنانت بگو {پس این آیه پس از مرگ خدیجه(ع)}است که اگر چنین و چنان کنند، سپس در آیه 33 از خواست خداوند برای طاهر گردانیدن اهل بیت سخن میگوید. نه از آنکه طاهر گردانید. میگوید اگر چنین آنگاه چنان. در آیه 34 هم میگوید که در خانه هایتان (خانه های زنان پیامبر).. پس از آیه 28 خطاب به زنان پیامبر است تا آیه 34.
به هر روی در این آیه ها نشانی از معصومیت، آگاهی از غیب، برآوردن حاجت، ملکوتی و ربانی و قدسی و ووو بودن گور امامان و امامزادگان نیست.
شما حتی حقایقی را که خودتان شهادت داده اید را انکار می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟:gig:
کدام حقیقت را خودم پذیرفتم و شهادت دادم؟ اگر آموزگار بودن امامان را میفرمایید، این کجایش سند وارث قرآن بودن امامان و کجایش سند آگاهی ایشان از غیب و کجایش سند ........... است؟
محمد گرامی درود در آیه 30 میفرماید که ای پیامبر به زنانت بگو {پس این آیه پس از مرگ خدیجه(ع)}است که اگر چنین و چنان کنند، سپس در آیه 33 از خواست خداوند برای طاهر گردانیدن اهل بیت سخن میگوید. نه از آنکه طاهر گردانید. میگوید اگر چنین آنگاه چنان.
مهران گرامی از شما انتظار نمی رود که نحوه بیان را ندانید
شما برو به فردی بگو من می خواهم به منزلت بیایم
ایا اون فرد می گوید من می خواهم بیایم(شخص خودش) یا می گوید
موبدیار مهران می خواهد که بیاید؟
فهمش سخت است؟
محمد گرامی درود در آیه 30 میفرماید که ای پیامبر به زنانت بگو {پس این آیه پس از مرگ خدیجه(ع)}است که اگر چنین و چنان کنند، سپس در آیه 33 از خواست خداوند برای طاهر گردانیدن اهل بیت سخن میگوید. نه از آنکه طاهر گردانید. میگوید اگر چنین آنگاه چنان. در آیه 34 هم میگوید که در خانه هایتان (خانه های زنان پیامبر).. پس از آیه 28 خطاب به زنان پیامبر است تا آیه 34.
مهران گرامی از شما انتظار نمی رود که نحوه بیان را ندانید
شما برو به فردی بگو من می خواهم به منزلت بیایم
ایا اون فرد می گوید من می خواهم بیایم(شخص خودش) یا می گوید موبدیار مهران می خواهد که بیاید؟ فهمش سخت است؟:gol:
آقا محمد درود ربط این نوشته شما را با نوشتار خودم، نفهمیدم. شما نوشتید که در این آیه خداوند اهل بیتش را تطهیر گردانید. من نوشتم که نه چنین نیست. در این آیه نوشته است که تطهیر میگرداند، اگر چنین باشد و چنان باشد. نمونه ای هم که شما نوشتید، همین است. آهنگ (قصد) این جمله، انجام کنشی (فعلی) در آینده است. نه انجام کنشی (فعلی) در گذشته. همچنین تایید بر شرطی بودن است، نه تاکید بر عزم جزم.
محمد گرامی درود با توجه به سخن شما که اگر در جمعی مردان و زنان باشند، پسوند کم بکار برده میشود، همچنین با توجه به اینکه از آیه 28 تا آیه 34 همه در باره زنان پیامبر است، آیا میتوان پذیرفت که نیمه دوم آیه 33 در باره زنان پیامبر با فرزندان پسر ایشان نباشد؟ محمد باور کن که خردم به من اجازه نمیدهد که سخن شما را بپذیرم.
چون کاملا معلوم است که از کلمه برگزیده و ارث یعنی افراد خاصی قران را به
ارث برده اند نه همه و ارث نمی تواند خود قران باشد چون همهی ما قران
داریم پس علم اش هست.
چه کسی توانایی مقابله با امامان ما در تفسیر قران و استخارج علومش را
داشت و دارد؟
ایا این را که کسی نمی توانست علوم قران را چون انها استخراج را انکار می
کنید؟؟؟؟؟:gol:
محمد گرامی من برای شما آیه هایی را آوردم که نشان میداد وارث بودن به معنای معصوم بودن نیست. آموزگار بودن، درست تفسیر کردن و .... نشان از غیب دانی، برآوردن حاجات، و .... نیست. من ده ها بار نوشتم که با آموزگار بودن مشکلی ندارم با ضریح و گاوصندوق و در سه میلیاردتومنی و ............ انگیزش احساسی بجای تربیت خردمندانه مردم، مشکل دارم. چرا هی دوباره در یک چرخه باطل دوباره به سخن نخست باز میگردید؟
من برای شما آیه هایی را آوردم که نشان میداد وارث بودن به معنای معصوم بودن نیست.
یک سوال اساسی
من گیج شدم
رک بگویید قبول دارید وارثان امامان ما هستند یا خیر
اگر نه فکر کنید رویش و برای من مصداقش را بیاورید
و اگر بله اسناد دیگر را می اورم:Gol:
درمورد خدا این قضیه فرق دارد خدا هرچه را که بخواهد کافی است بگوید شو ومی شود
غیر از این است؟
مگه جبرییل حامل این پیام نبود؟
مگه خدا نگفت برو بگو؟:gol:
محمد گرامی درود مگر من جز این میگویم؟ در این چند آیه میگوید، خواست خداوند اینست که چنین بشود، اگر میخواهید بهرمند شوید، باید چنین بکنید. من که از خودم در نمی آورم. خوشم می آید که دیگر شمشیر از رو بسته اید و دیگر مانند نامه های آغازین با مهربانی مصنوعی نامه نمی نویسید.
یک سوال اساسی من گیج شدم رک بگویید قبول دارید وارثان امامان ما هستند یا خیر اگر نه فکر کنید رویش و برای من مصداقش را بیاورید و اگر بله اسناد دیگر را می اورم:gol:
و السلام
محمد گرامی درود در این زمینه گرچه هنوز سند روشنی ارایه نکرده اید، باز هم سخنی در مخالفت با شما ندارم. به هر روی 1- وارث بودن ایشان را تایید آن همه ادعای دیگری که میکنید، نمیبینم. 2- از قرآن برایتان سند آوردم که وارث کتاب خدا بودن، نشان معصوم بودن نیست. همانگونه که گروهی از این وارثان حتی کافر و مشرک هم شدند.
مد گرامی درود مگر من جز این میگویم؟ در این چند آیه میگوید، خواست خداوند اینست که چنین بشود، اگر میخواهید بهرمند شوید، باید چنین بکنید. من که از خودم در نمی آورم. خوشم می آید که دیگر شمشیر از رو بسته اید و دیگر مانند نامه های آغازین با مهربانی مصنوعی
مهران گرامی
درود
تا وقتی با بهترین نحو می شود مجادله کرد که شما با روی خوش وتفکر درست وارد گود شوید
اما من سر جنگ ندارم
در این مورد باید بگویم که ایا این عجیب نیست که خدا بخواهد و برای اینکه بخواهد شرط تعیین کند و بگویید اگر این کار را بکنید 2 برابر پاداش یا جزا می دهم؟
این عاقلانه است که خالق زبان بیاید یک جا بگوید که شما زنان و در ادامه بگوید شما مردان؟
ضمایر تغییر کرده دقت کنید وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّوَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْتَطْهِيرًا
در مورد بیت چه ؟
پیامبر فقط یک منزل که نداشت به تعداد زنانش خانه داشتند ایا این عجیب نیست که خدا بیوت نیاورد؟
این ایا صحت ادعای ما را تایید نمی کند؟:Gol:
مهران گرامی درود تا وقتی با بهترین نحو می شود مجادله کرد که شما با روی خوش وتفکر درست وارد گود شوید اما من سر جنگ ندارم در این مورد باید بگویم که ایا این عجیب نیست که خدا بخواهد و برای اینکه بخواهد شرط تعیین کند و بگویید اگر این کار را بکنید 2 برابر پاداش یا جزا می دهم؟ این عاقلانه است که خالق زبان بیاید یک جا بگوید که شما زنان و در ادامه بگوید شما مردان؟ ضمایر تغییر کرده دقت کنید وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّوَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْتَطْهِيرًا
در مورد بیت چه ؟
پیامبر فقط یک منزل که نداشت به تعداد زنانش خانه داشتند ایا این عجیب نیست که خدا بیوت نیاورد؟ این ایا صحت ادعای ما را تایید نمی کند؟:gol:
محمد آقا درود منهم میگویم که عجیب است. برای همین سخن شما را برای اثبات اینکه این آیه در باره امامان است، نمیتوانم بپذیرم. در یک نامه دیگر استادی گفت که ال نماد استغراق است. از این روی ال + بیت میتواند همان استغراق باشد.
در باره شرطی بودن خواست خداوند، سخن شما پذیرفتنی نیست. زیرا خواست خداوند نجات همه انسانهاست، ولی به شرط و شروط توسل هم نوعی شرط است. به هر روی جمله چنین است. من که از خودم درنمی آورم. میگوید این زنان در خانه هایتان قرار بگیرید و .... از پیامبر اطاعت کنید. تا اینجا همه روی سخن با زنان است. پس از انما، ناگهان روی سخن با مردان است؟ من که دانایی خداوند و توانایی او را ندارم، اگر بخواهم چنین جمله ای بنویسم، خب یک پاراگراف می افزایم و در باره 12 مردی از اهل بیت که فرزندان فاطمه (ع) هستند، سخن میگویم. مگه خداوند با کسی رودربایستی داشت که چنین ننویسد؟ اگر نیست، پس خداوند چنین چیزی نخواسته است.
با سلام جناب مهران چه کسی برای اولین بار اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد که به ان استناد کردید؟
لطفا با منبع توضیح دهید!!؟ این اوستایی که در دست شماست و گاتها !! با منبع
محمد آقا درود منهم میگویم که عجیب است. برای همین سخن شما را برای اثبات اینکه این آیه در باره امامان است، نمیتوانم بپذیرم. در یک نامه دیگر استادی گفت که ال نماد استغراق است. از این روی ال + بیت میتواند همان استغراق باشد.
در باره شرطی بودن خواست خداوند، سخن شما پذیرفتنی نیست. زیرا خواست خداوند نجات همه انسانهاست، ولی به شرط و شروط توسل هم نوعی شرط است. به هر روی جمله چنین است. من که از خودم درنمی آورم. میگوید این زنان در خانه هایتان قرار بگیرید و .... از پیامبر اطاعت کنید. تا اینجا همه روی سخن با زنان است. پس از انما، ناگهان روی سخن با مردان است؟ من که دانایی خداوند و توانایی او را ندارم، اگر بخواهم چنین جمله ای بنویسم، خب یک پاراگراف می افزایم و در باره 12 مردی از اهل بیت که فرزندان فاطمه (ع) هستند، سخن میگویم. مگه خداوند با کسی رودربایستی داشت که چنین ننویسد؟ اگر نیست، پس خداوند چنین چیزی نخواسته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
موبد عزیز و برادر گرامی بنده
شما در چند نکته تشکیک نمودید و حقیر در چند نکته بر شما شبهه وارد مینمایم.پاسخی میدهم و سوالی مینمایم.ان شاء الله که به حقیر پاسخ بدهید:
و در خانههاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.
ان شاء الله آنقدر کلام عرب میدانید که نیاز نباشد پیرامون صرف و نحو نیز توضیح دهم.این آیه به دو بخش تقسیم میشود:
بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است
بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است
اما پیرامون بخش 1:تکلیف روشن است که هیچ مردی در میان آنها نیست
ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید
بنابرین 2 حالت پدید میآید
حالت 1
اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر.
اما اینکه وجود دارد یا خیر بحثی ست درون فامیلی که ما شیعیان با برادران عزیزمان از اهل سنت برطرف میکنیم و شامل بحث با جنابعالی نمیگردد.چرا که بی دلیل است در چیزی با شما بحث نمایم که خالی از اعتقاد به آن هستید
اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟
خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند
برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید
حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است
آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟!
اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید
و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟
این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟!
یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟
اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت
و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود
این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین
یعنی زمین گرد است
و بشر مدتیست که به این علم دست یافته
اینجا کلاس اعجاز برای شما نمیگذارم
بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد
شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم
شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید
ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود
با اسناد تاریخی
شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟
حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم
مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد
اگر به کلمه بیت دقت کنید در اول آیه بصورت جمع آمده ؛ بیوت ، چون زنان پیامبر متعدد بودند ودر خانه واتاقهای مختلف ودر آخر آیه هم بیوت آمده اما در وسط آیه مفرد ! چرا ؟ معلوم میشود که سیاست پیامبر این بود که این آیه را در بین آیه مربوط به زنان بگذارد اما با مختصر توجهی میبینیم که هم ضمیرش مذکر است وهم بصورت مفرد آمده واگر مخاطب زنان بودند بسادگی مثل آیات قبل وبعدش میفرمود : اهل البیوت !!!!
پس دوباره بر میگردیم به سرخط : ای زنان پیامبر در
خانه هایتان بمانید و مثل زنان جاهلی تبرج وخودنمایی مکنید ..... ودر خانه هایتان آیات
وحکمت را بیاد آورید و بیاموزید.
این کارو کردن تا حکومتای بعدی و ادمای سودجو مثل عمر و ابوبکر و بعدیا نتونن قرانو تحریف کنن،یه جوری گذاشته که بخاطرش نیاز به تحریف قران نباشه
یه اقایی میگفت قرار نیست خدا قرانو با انداختن چماق تو سر تحریف گرا و سودجوا حفط کنه،از اول جوری نوشته شده تا کسی نتونه بخاطر خودش تحریفش کنه
اگه اینجوری بود مثل بقیه حدیثا قرانم به نفع خوشون تحریف میکردن
مثل این: سانسور فضايل امام علي در کتب سني
با سلام جناب مهران چه کسی برای اولین بار اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد که به ان استناد کردید؟ لطفا با منبع توضیح دهید!!؟ این اوستایی که در دست شماست و گاتها !! با منبع
آقای رضا درود درست نمیدانم. یک فرانسوی در سده 15-16 میلادی برای نخستین بار اوستا را به جهان معرفی کرد. در ایران نیز من تنها ابراهیم پورداود را به عنوان نخستین مترجم اوستا به فارسی میشناسم. این اوستا و گاتها که امروزه در دست ماست، دستاورد تلاش سد (صد) ها دانشمند زبان شناس است که در ایران و بیرون از ایران کار کرده اند. میدانید که دانش ریشه شناسی واژه ها یک دانش رسمی دانشگاهی است.
[QUOTE=life313;118846] بسم الله الرحمن الرحیم موبد عزیز و برادر گرامی بنده شما در چند نکته تشکیک نمودید و حقیر در چند نکته بر شما شبهه وارد مینمایم.پاسخی میدهم و سوالی مینمایم.ان شاء الله که به حقیر پاسخ بدهید: ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر: وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(الأحزاب/33) و در خانههاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. ان شاء الله آنقدر کلام عرب میدانید که نیاز نباشد پیرامون صرف و نحو نیز توضیح دهم.این آیه به دو بخش تقسیم میشود: بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است اما پیرامون بخش 1:تکلیف روشن است که هیچ مردی در میان آنها نیست ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید بنابرین 2 حالت پدید میآید حالت 1 اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر. اما اینکه وجود دارد یا خیر بحثی ست درون فامیلی که ما شیعیان با برادران عزیزمان از اهل سنت برطرف میکنیم و شامل بحث با جنابعالی نمیگردد.چرا که بی دلیل است در چیزی با شما بحث نمایم که خالی از اعتقاد به آن هستید اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟ خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟! اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟ این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟! یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟ اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین یعنی زمین گرد است و بشر مدتیست که به این علم دست یافته اینجا کلاس اعجاز برای شما نمیگذارم بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود با اسناد تاریخی شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟ حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد باشد که پاسخ دهید و پاسخ گیرید پاینده باشید مع السلام و رحمة الله و برکاته [/QUOTE] دوست گرامی life313 درود پیش از آغاز سخن باید بگویم که دوست گرامی نام رمزینه خود را انگلیسی گزیده ای، این همه عربی هم نوشته ای، مگر ایرانی نیستی؟ شما نوشته اید: 1-:" ... ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر:.........بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است..... بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است....ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید بنابرین 2 حالت پدید میآید حالت 1 اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر...."
پاسخ
یکم- حالت دوم را ننوشته اید.
دوم- خودتان فرمودید که اگر میان زنان حتی یک مرد هم باشد، ضمیر جمع مذکر می آید. از این رو خردمندانه ترین برداشت میتواند این باشد: از چندین آیه پیش در این سوره خطاب به زنان پیامبر است. در آغاز آیه همه مخاطب زنان پیامبر هستند. بنابراین در بخش دوم آیه حتی اگر یکی از پسران این زنان در جمع باشد، بایستی ضمیر جمع مذکر بکار برده شود.
سوم- محمد (ص) تا زمانی که خدیجه (س) زنده بود، زن دیگری نگرفته بود. از این روی هنگامی که زنان پیامبر گفته میشود، هنگامی است که خدیجه (س) درگذشته و پیامبر زنان چندی داشته اند.
چهارم- روش گفتن در این آیه، شرطی است. خداوند شرطهایی را برای زنان پیامبر گذاشته تا اگر ایشان آن شرطها را بجا آوردند، مطهر شوند. مادری هم که مطهر شود، فرزندانش نیز با تربیت درست این مادر مطهر، مطهر میشوند.
پنجم- تطهیر و عصمت دو مقوله جداگانه هستند. هر زنی میتوان طاهره باشد ولی معصوم شاید نباشد. بچه معصوم است ولی طاهر یا طاهره نیست.
2-:" ... اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟ خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند..."
پاسخ
پس بنابراین اگر خواست خداوند از آیه تطهیر دوازده امام (ع) بود، به روشنی چنین مینوشت. بنابراین خواست خداوند از آیه تطهیر تنها زنان و فرزندان پیامبر پس از خدیجه (س) بوده است.
3-:" ... برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید..."
پاسخ
من تا کنون چنین حکمی را برای زن زائو در فرهنگ زرتشتی نه خوانده و نه شنیده ام. این یک دروغ به دید می آید.
4-:" ... حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است..."
پاسخ
تکریمی که میفرمایید در برابر عرب جاهلی یک انقلاب است، ولی به یاد داشته باشید که ایرانیان از هزاران سال پیش جشن اسفندگان یعنی نماز جماعت برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش زن و زمین و پاسداشت مقام زن داشته اند. برای سند کتاب آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی را بخوانید. برای مقام زن در زمان هخامنشی نیز کتاب از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ را بخوانید.
از ارزش زن در گاته نیز همین بس که خداوند شش صفت دارد که سه تا نرینه (مذکر) و سه تا مادینه (مونث) هستند. بهمن، اردیبهشت و شهریور نرینه اند. اسفند، خرداد و امرداد مادینه هستند.
5-:" ... آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟! ... اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید... و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟ این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟!..."
پاسخ
این دستور اشو زرتشت در گاتها است. برای نمونه هات 30 بند 2: بهترین گفته را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید، آنگاه از این دو یکی را برگزینید. این آیین را پیش از آنکه روز بزرگ فرا رسد، دریابید.
شما نامه های آشنای قریب را نخوانده اید؟ نامه های mkk را نیز همینگونه؟ ایشان که قرآن را کافی ندانسته، حدیث و روایت و عقل و اجماع را هم در کنار قرآن طرح میکنند؟
شما امروزه برای درمان پیش پزشک میروید یا نزد یک آیت الله؟
6-:" ... یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟..."
پاسخ
راهنمای خدایی که درون هر انسان هست، را فراموش کرده اید؟ توکل را از یاد برده اید؟ مگر سوره نور آیه 35 را نخوانده ای که خداوند نوریست که مردم را راهنمایی میکند؟ این اندازه خودخواهید که می اندیشید، خداوند تنها شما را راهنمایی میکند؟
7-:" ... اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت... و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود ... این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین ... یعنی زمین گرد است..."
پاسخ
یکم- کی با اسلام محمدی (ص) مخالفت کرده که شما معجزه را برای اثبات دین خود ارایه میکنید؟ اگر کسی خردمند باشد، نیازی به معجزه ندارد. معجزه برای آدمهای نابخرد است که توان فکری برای شناخت ندارد.
دوم- شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند.
8-:" ... بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد..."
پاسخ
یکم- خواهش میکنم که بحثی را آغاز کنید تا به اصول و عقاید بپردازیم.
دوم- تشکیک؟ کدام تشکیک؟ شما دارید چیزی را به آیه میچسبانید که در آن نیست. این کار شما دروغ بستن به قرآن است.
اگر تفسیر با واژه ها و خود سخن همخوان نباشد، میشود تفسیر به رای.
9-:" ... شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم..."
پاسخ
شما از هر زرتشتی پژوهشگری که بپرسید، خواهد گفت که مفهوم فروهر یک مفهوم زرتشتی است ولی این که این نگاره مرد بالدار فروهر است یا نه، جای اشکال دارد. همه خواهند گفت که گرچه امروزه این نگاره یک نشان زرتشتی به شمار می آید، ولی سندی برای آن نیست. بسیاری از باستان شناسان، این نگاره را خدایی نا آریایی میدانند. به شما خواهند گفت که واژه فروهر مادینه و این نگاره نرینه است. و وووووو
چند سده پیش که خارجی ها به ایران آمدند، این نگاره را اهورامزدا نامیدند. انجمن موبدان برای رفع این اتهام، آن را فروهر نامیدند.
از آنجا که معنای نمادین اجزای این نگاره با فرهنگ راستین زرتشتی همخوانی دارد، امروزه زرتشتیان آن را چون نشانی که فرهنگ راستین زرتشت را به ایشان یاد آوری میکند، بکار میبرند. اگر خواستید بفرمایید تا معنا و مفهوم اجزای این نگاره را برایتان بنویسم.
10-:" ... شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید..."
پاسخ
زرتشتی بودن هخامنشیان از روی چند سند دانسته میشود:
یکم- متن سنگ نوشته ها که با نام اهورامزدا آغاز میشود. در این سنگ نوشته ها از جهان شادی بخش و مردم که باید شاد باشند و مانند آن یاد شده که به روشنی در گاتها آمده است. در گاتها خداوند جهان را شادی بخش آفریده، به کسی خرسندی میدهد که او برای خرسندی دیگران بکوشد و .....
دوم: متن سندهای حسابداری که آثرون (=آدرباد= موبد زرتشتی) به عنوان بالاترین مقام پای سندهای حسابداری را مهر کرده است.
سوم: در سندهای حسابداری است که هخامنشیان با قربان برای خدایان مخالف بوده اند. که این خود یک باور زرتشتی است.
سوم: اردشیر دوم هخامنشی، در سنگ نوشته ای میگوید که آتشکده را از دیوستایان پیراسته و مزدا ستایان (زرتشتیان) را گمارده تا به ستایش اهورامزدا بپردازند.
چهارم- گزارش یونانی هایی که در ایران هخامنشی دانشگاه رفته و دانش آموخته اند.
پنجم- نگهداری از دو اوستای معیار که هر کدام بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بودند.
فروهر ذره ای از ذات خداست که درون انسان نهاده شده تا او را به سوی خداوند راهنمایی کند. این در اوستا است. شاید منظور شما اینست که این نگاره را فروهر بدانیم است. اگر این است، ما خود نیز میگوییم که سندی برای زرتشتی بودن این نگاره نداریم.
11-:" ... ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود..."
پاسخ
نخست آنکه تاریخ یک سری ادعا است. با کدام سند، درست بودن این ادعاها نشان داده میشود؟
آن چیزی هم که من گفتم، به استناد سنگ نوشته و سند حسابداری تخت جمشید است. اگر با چنین سندهایی میتوانید ادعای خود را ثابت کنید، بفرمایید.
اگر شاهان هخامنشی یهودی بودند، میبایست، در سنگ نوشته و در سندهای حسابداری تخت جمشید، نشانه و هزینه ای برای آیینهای یهودی، تعطیل بودن شنبه (سبت/سبط) و ... باید بوده باشد.
12-:" ... شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟..."
پاسخ
این اتهامی است که شما میزنید.
ما بر این باوریم که از زمان اشو زرتشت نوشته بوده است. دست کم از زمان هخامنشیان نوشته بوده است. زبان به زبان نگشته، بلکه بوسیله بهترین موبدان (آیت الله ها) حفظ و از بر خوانی شده است. هر نوزوت/نوزود که گاتها را از بر بدون اشتباه میخوانده، از گامه نوزودی (طلبگی) به گامه موبدی راه میافته است.
قرآن با همه پاینده و مستند بودنش، برای شما بس (کفایت) نیست و شما نیاز به حدیث و روایت و عقل و اجماع دارید.
با همه این پایندگی و ثبات، از معاویه تا طالبان و ..... خود را مسلمان میدانند. چه سر به کلاه و چه کلاه به سر
13-:" ... حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم... مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد... باشد که پاسخ دهید و پاسخ گیرید..."
پاسخ
میپذیرم. بر این باورم که گسترش دانش درست، گسترنده آرامش و صلح است که همه پیامبران برای آن کوشیده اند. دانش و آرامش سبب خواهد شد که پیامبر درونی هر کسی بیدار شده، او را بدون زور بیرونی، به سوی خداوند به رسایی و رستگاری برساند.
در پناه خداوند، از آرامش و دانش نیک برخوردار باشید.
آقای رضا درود درست نمیدانم. یک فرانسوی در سده 15-16 میلادی برای نخستین بار اوستا را به جهان معرفی کرد. در ایران نیز من تنها ابراهیم پورداود را به عنوان نخستین مترجم اوستا به فارسی میشناسم. این اوستا و گاتها که امروزه در دست ماست، دستاورد تلاش سد (صد) ها دانشمند زبان شناس است که در ایران و بیرون از ایران کار کرده اند. میدانید که دانش ریشه شناسی واژه ها یک دانش رسمی دانشگاهی است.
با سلام خوب اینجا توضیح میدهم که چکسانی برای اولین بار اوستا را نوشتند دقت بفرماید !! دقت به مطالب قرمز رنگ داشته باشید !!!!!!!!!!!!!!
[FONT=Verdana]ترجمه متن گاتها پس از کوششهای آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت.
او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هاتهای ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژهنامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.
[FONT=Verdana]سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخشهای اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبانشناسی و فرهنگشناسی باستانی نهاد.:Sham: اندکی پس از آن، کارل فریدریش گلدنر (Karl Friedrich Geldner) در سال ۱۸۸۵ متن کامل و انتقادی اوستا (که در بردارنده گاتها نیز بود) به خط اوستایی و با عنوان «اوستا- کتاب مقدس ایرانیان» (Avesta- The Sacred Books of the Parsis) در اشتوتگات به چاپ سپرد.
اما در اینجا از شما سوال دارم این گفتها را در مورد ابراهیم پور داوود قبول دارید؟؟ بنده در مدارک ایشان زبان شناسی و اوستا شناسی نمیبینم !!؟
در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم، سلطانآباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسهٔ لوئیک [۱] به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد(برادرانش نامهای داوودزاده و داوودی را برگزیدند).
پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد. در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد. سپس به ایران بازگشت و بعداز اقامتی کوتاه در رشت، در رمضان ۱۳۲۸، از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود و نخست در دبیرستان شهر بووه نامنویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد، آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت.
در آنجا با سید حسن تقیزاده آشنا شد و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقهمند ساخت. در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.:Sham::Sham::Sham::Sham:
پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت. در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دو سال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت:Sham:
و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
پورداود را بنیادگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندهٔ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند. وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، ۱۱-۱۲) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را - که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند. خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند. ترجمه و گزارش اوستا، برجستهترین اثر پورداود به شمار میرود.
با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن میشود. او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد.
امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامهٔ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایرانباستان بهشمار میآید. پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست
دوست گرامی life313 درود پیش از آغاز سخن باید بگویم که دوست گرامی نام رمزینه خود را انگلیسی گزیده ای، این همه عربی هم نوشته ای، مگر ایرانی نیستی؟
بسم الله الرحمن الرحیم
برادرم موبد بزرگ
بنده ابتدا انسانم و فرقی میان انسانها نیست.ایرانی،عربی،اروپایی و غیره نزد پروردگار من تفاوتی ندارند جز به میزان ایمانشان.اما شمایی که ایرانی هستید و بجای واژه زیبای سلام از درود بهره میگیرید باید بدانید که سلام لغتی ست ایرانی و این را هم باید بدانید که ریشه سه زبان پارسی،عربی و لاتین یکیست.(امیدوارم که پیرامون آن تحقیق کرده باشید.)
شما فرمودید ...در آغاز آیه همه مخاطب زنان پیامبر هستند. بنابراین در بخش دوم آیه حتی اگر یکی از پسران این زنان در جمع باشد، بایستی ضمیر جمع مذکر بکار برده شود.
اما پاسخ شما درباره جمع مذکر:
اگر پیرامون اسلام ذره ای تحقیق مینمودید و این علاقه بی پایه به دین زردشت را وا مینهادید میفهمیدید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پسر نداشته اند که حتی یک پسر ایشان در جمع قرار بگیرد بلکه نوادگان ایشان از تنها فرزندشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بوده اند.
شما فرمودید ... روش گفتن در این آیه، شرطی است. خداوند شرطهایی را برای زنان پیامبر گذاشته تا اگر ایشان آن شرطها را بجا آوردند، مطهر شوند. مادری هم که مطهر شود، فرزندانش نیز با تربیت درست این مادر مطهر، مطهر میشوند.
انتقادی از شما دارم و آن اینست که به آیه شریفی که بنده فرستادم کوچکترین دقتی ننمودید و این نشان دهنده حس عیب جویی شماست چرا که در ابتدای آیه لحن تشریعی ست و در قسمت آیه لحن تنفیذی میشود .اگر خداوند قصد داشت زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را خود پاک کرداند نیازی نبود به ایشان تشریع کند زیرا هیچ حکمی بالاتر از حکم خداوند قرار نمیگیرد و زمانی که اراده بر چیزی نماید آن را انجام میدهد:
اما پیرامون خدیجه سلام الله علیها کلامی صحیح فرمودید و بنده در کلام بعدتان ایراد وارد مینمایم:
فرمودید که خداوند گفته است اگر چنین نمایید شما را تطهیر مینماید و این نشان میدهد که در عربی صاحب نظر نیستید زیرا حضرت اله تعالی میفرماید :انما
انما ادات حصر است یعنی خداوند این را انجام میدهد و جز این نخواهد بود و اینکه فرمودید پس فرزندان ایشان نیز پاک میشوند باز نشان از بی اطلاعی شما از تاریخ اسلام است زیرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بجز حضرت زهرا سلام الله علیها تنها از یک همسر خود یعنی ماریه صاحب پسری بنام ابراهیم میشود که او نیز در طفولیت فوت مینماید.بنابرین فرزندی نیست که خداوند قصد پاک شدن آن را بنماید.از آن گذشته این بحث بحثی ست روایی که جمیع علما از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که این آیه در حق 5 تن نازل شده است:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
علی بن ابی طالب سلام الله علیهما
حسن بن علی سلام الله علیه
حسین بن علی سلام الله علیه
فاطمه زهرا سلام الله علیه
اما برای اینکه نخواهید بعد در کلام حقیر شبهه وارد نمایید بنده گوشه ای از اسناد آن را با توجه به کتب برادران اهل سنتم وارد مینمایم تا سبب درازای بحث نگردد.
أحمد بن حنبل: المسند: 6/292، طبع: بیروت
ابن الأثیر: أسد الغابة: 7/343 طبع: بیروت
ابن الصباغ المالكی: الفصول المهمة: 21، طبع: بیروت
ابن المغازلی الشافعی: المناقب: 100، طبع: بیروت
ابن حجر: الإصابة: 4/568، طبع: بیروت
ابن حجر: الصواعق المحرقة: 143، طبع: القاهرة
ابن طلحة الشافعی: مطالب السؤول: 8، مخطوط.
ابن عبد ربه: الاستیعاب: 3/1100، طبع: بیروت
ابن عساكرالتاریخ، ترجمة علی علیه السلام: 1/274، طبع: بیروت
ابن كثیر: تفسیر القرآن العظیم: 3/493، طبع: بیروت
أبو الطیب صدِّیق بن حسن بن علی الحسین القنوجی البخاری، المتوفى سنة: 1307 هجریة: فتح البیان: 2/256، طبعة: بیروت
البدخشانی: نزل الأبرار: 32، طبعة: بیروت
البغوی: معالم التنزیل: 3/529، طبعة: بیروت
البلاذری: أنساب الأشراف: 2/104، طبعة: بیروت
البیهقی: الاعتقاد على مذهب السلف: 186، طبعة: بیروت
الجصاص: أحكام القرآن: 3/360، طبعة: دمشق
الحاكم الحسكانی: شواهد التنزیل: 2/13، طبعة: بیروت
الحاكم النیسابوری: المستدرك: 3/146، طبعة: بیروت
الخازن: تفسیر القرآن: 5/259، طبعة: بیروت
الخطیب البغدادی: تاریخ بغداد: 10/278، طبعة: بیروت
الخوارزمی: المناقب: 60، طبعة: قم
الخوارزمی: مقتل الحسین: 1/75 طبعة: إیران
الرازی: مفاتح الغیب: 8/71، طبعة: بیروت
الزرندی: نظم درر السمطین: 131، طبعة: النجف
الزمخشری: الكشاف: 1/369، طبعة: بیروت
السبط بن الجوزی: تذكرة الخواص: 211، طبعة: بیروت
السمهودی: جواهر العقدین: 193، طبعة: بیروت
السیوطی: الإتقان: 2/563، طبعة: بیروت
السیوطی: الدر المنثور: 5/198، طبعة: بیروت
الشبراوی الشافعی: الإتحاف بحب الأشراف: 18، طبعة: مصر
الشبلنجی: نور الأبصار: 111، طبعة: المكتبة الشعبیة
الشربینی: السراج المنیر: 3/245، طبعة: بیروت
الشوكانی: فتح القدیر: 4/398، طبعة: بیروت
الصبان: إسعاف الراغبین: 77، مخطوط
الصفوری: نزهة المجالس: 558، طبعة: القاهرة
الطبرانی: المعجم الصغیر: 1/135، طبعة: بیروت
الطبری: الریاض النضرة: 3/152، طبعة: بیروت
الطبری: تفسیر القرآن: 12/6، طبعة: بیروت
الطبری: ذخائر العقبى: 21، طبعة: بیروت
الطحاوی: مشكل الآثار: 1/332، طبعة: بیروت
القرطبی: الجامع لأحكام القرآن: 4/178، طبعة: القاهرة
القندوزی: ینابیع المودة: 1/124، طبعة: النجف
الكلبی: التسهیل لعلوم التنزیل: 3/137، طبعة: مصر
الكنجی الشافعی: كفایة الطالب: 212، طبعة: بیروت
المتقی الهندی: منتخب كنز العمال: 5/96، طبعة: المكتب الإسلامی
النبهانی: الشرف المؤبد: 18، طبعة: القاهره
النبهانی: جواهر البحار: 1/115، طبعة: مصر
النسائی: خصائص علی علیه السلام: 46، طبعة: إیران
النیسابوری: ثمار القلوب: 2/865، طبعة: دمشق
الهیثمی: مجمع الزوائد: 9/158، طبعة: بیروت
الواحدی: أسباب النزول: 203، طبعة: بیروت
تطهیر و عصمت دو مقوله جداگانه هستند. هر زنی میتوان طاهره باشد ولی معصوم شاید نباشد. بچه معصوم است ولی طاهر یا طاهره نیست.
بحث عصمت و طهارت را کردید:
شما با توجه به زدشت سخن فرمودید و بنده با توجه به اسلام :
طهارت در اسلام دو مقوله است : طهارت فقهی ، طهارت باطنی
طهات فقهی آن است که پس از حدث(یعنی خروج نجاست و ...) باید حاصل شود که مراحل آن مشخص است و این یقینا منظور خداوند متعال نبوده است زیرا طهارت از نجاساتی که انسان دائما تا در جسم انسانیست با آن مواجه است محال است.
اما طهارت باطنی : در عرفان اسلامی داریم که هر گناه سبب از بین رفتن طهارت باطن میگرددو خداوند جلوی گناه را میگیرد پس ربط طهارت با عصمت ربط واضحی میشود که تفکیک نا پذیر است.
فرمودید من تا کنون چنین حکمی را برای زن زائو در فرهنگ زرتشتی نه خوانده و نه شنیده ام. این یک دروغ به دید می آید.
در رابطه با اینکه زن زائو اینچنین بوده میتوانید به کتاب وندیداد مراجعه بفرمایید.حقیر اکنون در سفر هستم و پس از بازگشت ان شاء الله آدرس آن را خواهم داد تا دروغ بنظر نرسد!!!
فرمودید تکریمی که میفرمایید در برابر عرب جاهلی یک انقلاب است، ولی به یاد داشته باشید که ایرانیان از هزاران سال پیش جشن اسفندگان یعنی نماز جماعت برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش زن و زمین و پاسداشت مقام زن داشته اند...
اما تکریم زنان در آیین زردشت را بنده در حالی خواندم که از شدت خنده نتوانستم جلوی خود را بگیرم.برادر من شما یا کلا تاریخ نخوانده اید یا اینکه سعی در فراموش کردن آن دارید.بنده اینجا گوشه ای از تکریم زن را در ایران باستان برایتان گوش زد مینمایم:
تعدد زوجات در دورة ساسانی جاری و معمول بوده است. و جای انکار نیست . ازهرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر این مطلب را تایید کرده اند . (و این ایرادیست که از جانب زردشتیان بر اسلام وارد میشود.)
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشی میگوید:
« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عدة زنان غیرعقدی بیشتر است.» (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی/ 1535.)
استرابون دربارة همین طبقه میگوید: «آنها زنان زیاد میگیرند و با وجود این ، زنان غیرعقدی بسیار دارند.» (همان ص 1543)
ژوستین از مورخان عصر اشکانی دربارة اشکانیان میگوید: «تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بخصوص در خانوادة سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص 2693)
آنچه در ایران باستان در میان طبقة اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدی بوده است، مثلاً چهار تا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همانطور که نظام اجتماعی، یک نظام طبقاتی بوده است، نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق میگرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از عموها یا داییهای او میشد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)
شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)
شوهر میتوانست به وسیلة یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد. در این صورت زن شریکالمال میشد و میتوانست مثل شوی خود در آن تصرف کند. فقط بدین وسیله زوجه میتوانست معاملة صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)
هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد، ولی اجازت مییافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش میزایید، از آنِ شوهر اولش بود؛ یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی میماند. (همان ، ص 353.)
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بیآنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد میشدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند... این عمل را از اعمال خیر میدانستند و کمک به یک هم دین تنگدست میشمردند.
خلاصه این است که برای اینکه نام خانوادهها محفوظ بماند و اصل مالکیت خاندانهایی که حق مالکیت داشتهاند متزلزل نشود و ثروتی که از آنها باقی میماند به دست بیگانه نیفتد، اگر کسی میمرد و فرزند پسری از او باقی نمیماند و به اصطلاح اجاقش کور میماند، «ازدواج نیابی» بعد از قوتش انجام میدادند.
در باب ارث مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند. به دختران شوهر نکرده نصف سهم میدادند. چاکر زن و فرزندان او حق ارث نداشتند، ولی پدر میتوانست قبلاً چیزی از دارایی خود را به آنان ببخشد یا وصیت کند که پس از مرگ به آنان بدهند. (همان /357.)
ملاک و محور مقررات خانوادگی دو چیز بوده و همة مقررات برای حفظ آندو بوده است: نژاد، ثروت.
ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده [و] در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است روی همین اساس قرار داشته است؛ یعنی خاندانها برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه و افتادن ثروت خود در اختیار بیگانه بشوند کوشش میکردهاند تا حد امکان با اقربای نزدیک خود ازدواج کنند، و چون این عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده، با زور و قدرت مذهب و اینکه اجر و پاداشش در جهان دیگر عظیم است و کسی که امتناع ورزد جایش در دوزخ است، آن را کم و بیش به خورد مردم میدادهاند.
در صدر اسلام ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رایجی بوده است، لهذا این مسأله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین، بعضی از زردشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار میدادند و آنها را بدین سبب زنازاده میخواندند، اما ائمة اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع میکردند، تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمیشوند. (وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر، ج 3، ابواب مواریث، ص 368.)
و هم در روایات باب «حدود» آمده است که در حضور امام صادق (ع) شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او یک ولدالزّنایی است. امام سخت برآشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت: قربانت گردم، او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعاً ولدالزّناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزّنا بخوانی. (وسائل الشیعة، چاپ امیر بهادر، ابواب الحدود، ص 439.)
پای بخش اول از زیر بخش چهارم:زن و دوران قاعدگی
در اصطلاح ونديداد كلمه «دشتان» به معني قاعدگي، عادت ماهانه زنان كاربرد دارد و احكام بسيار پيچيده و سختي به دنبال دارد، چنين زني بايد دور از ديگران و در «دشتانستان» كه جايي متروك و دور از آتش و آب و مردمان است ساكن شود. در ظرفهاي فلزي كمبها به او غذا ميدهند لكن بايد غذاي كم بخورد تا نيرو نگيرد. بعد او را با گُميز(ادرار گاو) در دو گودال شستشو ميكنند سپس در گودال سوم با آب شستشو ميشود. و در تابستان بايد 200 مورچه بكشد و اگر زمستان بود بايد 200 حشره گزنده و آسيبرسان را از بين ببرد. حال اگر زني بچه مرده به دنيا آورد بايد او را در آلونكي دور از آب و آتش و مردم حبس كرد او بايد 3 يا 6 يا 9 جام گميز«ادرار گاو نر» بنوشد تا رحم او پاك شود. بعد از آن ميتواند شيرگرم ماديان يا گاو را بنوشد ولي نميتواند آب بنوشد تا 3 شب بايد به اين گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گميز آميخته با خاكستر و آب در كنار 9 گودال بشويد بعد تا 9 شب بدين منوال تنها ميماند. بعد از آن تن و جامه خويش را با ادرار گاو و آب ميشويد تا پاك شود.
آيا با وجود اين احكام در آيين زرتشت براي زن مقامي در حد پست ترين موجود هم باقي مي ماند؟ چرا انقدر اين احكام توهين آميز است؟
پای بخش دوم از زیر بخش چهارم:مجازات نزدیکی با زن حائض
در آيين زرشتي براي كفاره و مجازات بعضي از گناهكاران اعمال ويژهاي بيان شده. از جمله: كشتن هزاران مورچه،لاك پشت، وزغ، مار، كشتن مگس، مورچههاي دانه كش، و …
بطور مثال كفاره مردي كه با زن حايض نزديكي كند يا زني حايض تن به اين گناه سپارد در ونديداد فصل هجدهم بند 70 تا 74 اقلامي ذكر شده كه بايد ادا كنند كه عبارتند از:
يكهزار از چارپايان كوچك- گوسفند يا بز- را قرباني كنند و از همه آن چارپايان تكههاي ويژه را با نوعي فديه و نذري براي آتش مقدس؛ با پارسايي اهدا كنند!
يا هزار پشته از هيزمهاي سخت خشك شده آزمايش شده! را، براي آتش در راستي و نيكي فراز برد.
يك هزار از مارهاي روي شكم خزنده را بكشد و دو هزار از ديگر مارها را
يكهزار از وزغهاي دَم زننده بكشد(وزغهايي كه در خشكي هستند) و دو هزار وزغ آبي
يكهزار مور دانهكش و دو هزار از ديگر انواع مورچهها
روي آب روان رودها سي پل بر پا كند سپس يكهزار ضربه شلاق با شلاق اسبراني و دو هزار ضربه ضربه تازيانه با شلاق فرمانبرداري
و نيز در باب اعدام در ونديداد فصل پانزده بند 7 مجازات نزديكي با زن حايض اعدام بيان شده است.
زیر بخش پنجم:زن از زبان بزرگان ایران و زردشتی
اردشیر پاپکان
«از این پس دین و دولت یکی است و فرومایگان(رعایا پست و اهریمنی نژادند) نباید بکار دین پردازند چرا که از میان رعایا رهبران دینی پدید آیند و این به زیان پادشاهی ایران است زیرا رعایا با توسل به دین میتوانند شاه را ساقط کنند. باید که بر سراسر کشور ایین مزدا گسترده شود و همین یک ایین برقرار باشد . امور ایین ویژه روحانیون است و رعایا را حق دخالت در امور ایین نیست. رعایا باید در چهار طبقه جای گیرند و کسی حق انتقال از طبقه ای به طبقه دیگر نیست. برای حفظ اصالت خون و نژاد در اشرافیت و روحانیت آریایی ، باید که سنت مقدس ختودت اجرا گردد و شاهزدگانی به شاهی خواهند رسید که زادۀ سنت ختودت باشند» کارنامه اردشیر .128 صادق هدایت
میبنید یک کشاورز نمیتواند پای از طبقه خود بیرون نهد یک کشاورز نسل در نسل کشاورز است یک زرگر نسل او همیشه زرگر خواهند بود . داستان فردوسی و انوشیروان عادل! و رعیتی که ارزوی سواد داشتن فرزندش را دارد، و پاسخی که شاه عادل میدهدو طبق اوستا و پیشینیان رفتار مینماید، در همین راستاست.
« اردشیر... مقرر فرمود که باید میان رعایا و اشراف در خوراک و پوشک و خانه و زن و دیگر امور شخصی و اجتماعی تفاوت باشد تا هر طبقه ای در جایگاه خویش قرار گیرد. و فرمود تا رعایا(ی بدبخت و ستم دیده) به اشراف و طبقات ممتاز احترام گذارند و رام باشند، به این منظور که رعایا پای از گلیم خویش فراتر ننهند و خیره سری و گستاخی و ناسپاسی نکنند. ..» ن.ک: نامه تنسر 89 .90 ؛ مجتبی مینوی
اری مسلم است در روزگاری که شاهان و مغان حاکمیت مطلق بر رعیت داشتند نباید رعیت را بکاری گماشت که گستاخ شود و علیه شاه بشورد و شاه را بکنار زند دانش و سواد رعیت را گستاخ میکند و میشوراند رعیت را باید خر نگه داشت.و از باید از او سواری گرفت و استعمارش کرد. اینجاست که در نوشتار یونانیان عبارت «استبداد شرقی » را می بینیم و باید درک کنیم .
بطور خلاصه :
گاتها یسنا :هات" 46 گفته
"منم زرتشت آن برانگيزنده اهورا مزدا كه براي نخستين بار آموختم كه تويي خداوند جان و خرد كه تويي مزدای بی همتا كه تويي آن داور بي همال كه مردم را به توسط من به ميانجي منش نيك و بهترين راستي به كار و كوشش به روي زمين خواندي كه ستوران را بيداد نكنند و پيرو راه نيكي و راستي باشند. اين چنين كسان مردان و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزينی شان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند و همه آناني كه آيين پذيرند نيز رستگاري يابند و من با همه آنان سرودگويان از پل چينوت (صراط مستقيم) خواهيم گذشت".
اما در هات53 بيشتر زرتشت در عروسی دخترش همه مردم را از زن و مرد خطاب قرار میدهد :
"اينك اي دختران شوي كننده و اي جواناني كه پيوند زناشويي مي بنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزه هاي دين راه نيك منشي را بگزينيد و از روي مهر و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي و درستي و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوه كامياري در زندگي خواهد بود".
تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همين 2 فراز که مربوط به گاتها است.
« ای زرتشت! تو نباید این کلام را جز به پدر یا پسر یا به برادر تنی یا به آتروبان بیاموزانی » یشتها 1 / 157 /9
و در برا. متن هاي ديگر زرتشتيان حاوی مطالب فراوان تحقيرآميز ميان زن و مرد بسيار ديده مي شود، به عنوان نمونه در كتاب "زن در حقوق ساساني" كه گزارشي است از كريستين بارتولمه از كتاب "ماديان هزار دادستان"، اكثرمطالب آن تنقيص و تحقير زن است. .به طور مثال زن شخصيت حقوقي نداشت و به عنوان شخص شناخته نمي شد و در حكم شي مطرح بوده است.
میشود در مورد زن در ایران باستان چنین نتیجه گرفت:
زن در ایران باستان نوعی کالا بوده است که قرض داده میشده ،بفروش میرسیده ،معامله میگشته، احتکار میشده
و در ردیف جو وگندم و ماده سگ قرار داشته است .
حکم دزدی اموال و حکم زن ربایی برابر و در کنار هم ذکر شده است.
پیرامون نرینه و مادینه بودن بنده وارد بحث نمیشوم و تنها بر یک اصل تکیه دارم: اگر هر مومن به دینی به تمام دین خود عمل میکرد اکنون زبان و دینی واحد وجود داشت زیرا هر پیامبری تنها بر پیامبر پیش از خود تصدیق و بر بعد از خود تاکید مینمود و همه را به خیر دعوت مینمودند
اما پیرامون فرمایش شما در رابطه با اشو زردشت و گاتها و نیز علم روز:
ما برای هر امری به عالمترین آن علم رجوع مینماییم و بحثی در آن نیست اما در روایات ما از لحظه تولد تا مرگ از اولین تا آخرین نیاز ما گفته شده است و در صورت رعایت آن بهیچ پزشکی نیاز نخواهیم داشت.بخوانید کتب طب نبی ، طب الصادق ، طب الشیعه و ... .
اما از گاتها سخن به میان اوردید و این نشان میدهد شما بر کلام خویش نیز ثابت نیستید:
شما در جواب دوستمان فرمودید:
یک فرانسوی در سده 15-16 میلادی برای نخستین بار اوستا را به جهان معرفی کرد. در ایران نیز من تنها ابراهیم پورداود را به عنوان نخستین مترجم اوستا به فارسی میشناسم.
این اوستا و گاتها که امروزه در دست ماست، دستاورد تلاش سد (صد) ها دانشمند زبان شناس است که در ایران و بیرون از ایران کار کرده اند. میدانید که دانش ریشه شناسی واژه ها یک دانش رسمی دانشگاهی است.
و پاسخ بنده به شما:
شما به چیزی استناد میکنید که درباره آن نمیدانید؟!!!!!
عجب است موبد زردشت از گاتها اطلاع کافی نداشته باشد اما ایرادی ندارد حقیر (در ادامه صحبت های کارشناس بزرگوار )بعنوان یک مسلمان بشما پیرامون آن آموزش میدهم تا در رابطه با آن بیشتر بدانید:
اما ابتدا باید بدانیم " گات " چیست؟
گاتها همان سرودهایی ست که در میان زرتشتیان به صورت شفاهی رواج داشت و بنا به نظر بسیاری از محققین ایران باستان و یا محققان عرصه دین و مذهب در عصر ساسانیان، یعنی در حدود دو هزار سال بعد از زرتشت، مکتوب شد.
حال سوال اینجاست که چگونه میتوان به نقلهای شفاهی آنهم بعد از دو هزار سال اعتماد کرد؟!چگونه میتوان یقین داشت که کلام روزمره بعد از دو هزار سال تغییر نکرده است؟آیا زبان پارسی ما با پارسی پنجاه سال پیش یکی ست؟!
البته ما منکر این نیستیم که ممکن است بعضی قسمتهای گاتها مربوط به زردشت باشد اما اینکه بگوییم ممکن است و صرف امکان نمیتواند حجت کافی باشد جز اینکه مستندات محکمی بدست ما برسد.
چه سند و مدرکی بر اعتقادات امروزی زردشتیان وجود دارد و از کجا میتوان درباره زردشت و آیینش تحقیق کرد؟!تا اینجای کلام به این مهم دست می یابیم که هیچیک از اعتقادات امروزه زردشتیان بهیچ وجه قابل اتصال به زردشت نیست و سندی برای نسبت دادن کلامهای امروز به زردشت موجود نیست جز آنکه نسل به نسل زردشتیان آن را به زردشت نسبت داده و ممکن است در این سیر چند هزار ساله دچار تحریف یا تغییر شده باشد.
یکی دیگر از مسائلی که بسیار مورد تردید و ابهام است اینکه سالنمای زردشتیان چگونه امسال را که ما سال 1390 هجری شمسی مینامیم زردشتیان 3749 مینامد؟مبدا پیدایش این سال چیست و چگونه این زمان تایید شده است؟!
اما بعد:
پیرامون نور فرمودید و آیه شریفه قرآن.حقیر اینجا برایتان به شرح مختصری از آیه میپردازم:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّي يوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ(النور/35)
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغداني است که در آن چراغي (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغني افروخته ميشود که از درخت پربرکت زيتوني گرفته شده که نه شرقي است و نه غربي؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزديک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نوري است بر فراز نوري؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدايت ميکند، و خداوند به هر چيزي داناست.
در پایان آیه خداوند میفرماید : عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ
پس با توجه به این آیه حقیر نمیگویم مراد از هدایت ما هستیم ولیکن:
هدایت بر دو قسم است: هدایت عامه ، هدایت خاصه
هدایت عامه مراحل رشد است که خداوند به نبات و جماد عنایت فرموده است و هدایت خاصه آن است که خداوند بر مومنین قرار داده است:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/62)
کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و کساني که به آئين يهود گرويدند و نصاري و صابئان [= پيروان يحيي] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچگونه ترس و اندوهي براي آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهي، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کردهاند، مأجور و رستگارند.)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوندبر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
و این بشارت خداوند است بر هر چیز.ما معتقدیم هر کس با یقین به ولایت خداوند دست یابد و تحقیق نماید و بهترین را برگزیند اجر او نزد خداوند است زیرا پرودگار ما فرمود: لا اکراه فی الدین.
شما فرمودید چرا بنده از معجزه قرآن میگویم دلیل آن این است که خداوند معجزه را برای خلق قرار داده و یکی از دلایل اثبات حقانیت معجزه است پس بیاورید معجزه کتابتان را.
اما پیرامون ایران باستان باز هم مرا به تفکر وا داشتید
فرمودید شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند.
کلامتان سند نداشت پس از درجه اعتبار ساقط است زمانی که سند آوردید بنده عرض مینمایم که ایرانیان باستان به چه معتقد بودند و چه میکردند.کفایت مینماید که عرض کنم ساسانیان زردشتی کار را به جایی رسانیدند که هیچ عضو طبقه ای نمیتوانست وارد طبقه دیگر شود.اینگونه دانشمند محیا نمودید؟!!!اما اصل بحث را به ارائه سند شما موکول مینمایم.
فرمودید
تشکیک؟ کدام تشکیک؟ شما دارید چیزی را به آیه میچسبانید که در آن نیست. این کار شما دروغ بستن به قرآن است.
اگر تفسیر با واژه ها و خود سخن همخوان نباشد، میشود تفسیر به رای.
اما پیرامون دروغ بستن بنده به قرآن فرمودید:
اثبات کلام زمانی ممکن است که دو طرف بر چیزی مشترک متحد العقیده باشند پس بنده نیاز ندارم با شما در سر موضوعی که در آن اتحاد نداریم بحث نمایم و اثبات کلام خود را در منابع عزیزان و برادر اهل سنتم پیشتر آوردم.
آخه هندیا میگن خداشون دو جنسه است
چنتا دین دیگم هستن که خداشون دوجنسست ،اسماشون یادم نیس
هریکیم سه تاست
بیاین بجای اینا بحثای جالب بکنیم، شما که هیچوقت با همدیگه به توافق نمیرسین
هرکی نظر خودشو داره، پس بیاین درباره چیزای دیگه حرف بزنیم مثلا معنی موبد یعنی چی؟
شما از هر زرتشتی پژوهشگری که بپرسید، خواهد گفت که مفهوم فروهر یک مفهوم زرتشتی است ولی این که این نگاره مرد بالدار فروهر است یا نه، جای اشکال دارد.
برای این کلام خود که شما آن را رد کردید سند می اورم
...شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید..."
شما فروهر را از آن ایرانیان دانستید.ایرادی ندارد پس باید اثبات کنید که این نشان در کجا به سنگ تراشیده شده است و اینکه ریشه فروهر در کجاست.اما بنده مجددا از مقاله دوستم جناب هاشمپور کمک میگیرم و اثبات کلام خود را برای شما قرار میدهم:
زیر بخش اول:نماد فروهــــــــــــــر و حقیقت پنهانش
نماد فروهــــــر برای زردشتیان امروز بسیار مقدس و عزیز است و ما برای بررسی عقاید زردشتیان ابتدا به بررسی نماد فروهـــــر میپردازیم:
این شکل فروهــــــــر مقدس زردشتیان را نمایش میدهد که آن را نماد خود و تعالیمشان میدانند.چند نکته جالب در این تصویر وجود دارد که اعتقادات زردشتیان را نشان میدهد:
طبق گفته ی زرتشتیان سه ردیف پر در هر بال فروهــــــــر اشاره به سه شعار زرتشتیان دارد: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
و در قسمت دامن یا دم فروهــــــــر، سه ردیف پر مشاهده می شود که نشانه ی پندار بد و گفتار بد و کردار بد است که باید زیر پا گذارده شوند.
همچنین چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است.
حال با توجه به سه ادعای فوق بررسی میکنیم تا ببینیم آیا به واقع چنین است یا خیر؟
ادعای اول درباره سه ردیف بال نشانه سه تعلیم زردشت!با کمال شگفتی در کنار قبر داریوش هخامنشی این سنگ تراشیده را میبینیم:
شگفتی این نماد در این است که بجای سه ردیف پر چهار ردیف پر دارد!!!البته این امکان وجود دارد که دشمنان زدشت یک ردیف بال اضافی برای فروهر تراشیده باشند!!!!!!
اما در مورد قسمت دوم یا همان دامن یا دم در تصویر زیر که از نمای کتیبه بیستون گرفته شده تنها دو ردیف می بینیم که با تعریف امروزی این نگاره مغایرت دارد.
اما سومین قسمت یا پیرمرد:
پیرمرد در تصاویر فوق که هر دو متعلق به زمان داریوش است نزد زرتشتیان اینطور تعریف می شود: "چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است."
در تصویر اول که از نقش رستم گرفته شده پیرمرد با لباس و کلاه پارسی است. همین تصویر نیز در تخت جمشید با همین شمایل وجود دارد لیکن با سه ردیف بال. اما در بیستون پیرمرد نیکو کار نماد زرتشتیان لباس و کلاه اشوری و بین النهرینی بر تن دارد!! از شمایل چهره این اثر کاملا واضح است که او ماهییتی غیر پارسی دارد.
ممکن است بگویید احتمالا حجاری که این نقش را می تراشیده فردی بین النهرینی بوده که در حکومت داریوش خدمت می کرده و با فرهنگ ایرانی اشنا نبوده اما آیا این حجار بین النهرینی مجاز بوده که در کتیبه طویل و عریض داریوش پرچم دولت اشور را بر روی کلاه پیرمرد سالخورده که نماد فروهر هم نیز می باشد، حجاری کند؟
این دایره هیچ سابقه ای در هیچیک از نمادهای موسوم به فروهـــــــر در ایران ندارد جز بیستون و در عوض در چندین لوح بابلی میتوان آن را مشاهده کرد و تقریبا در تمام حجاریهای آشوری بشکل مچ بند به فراوانی استفاده شده است.
تصویر دیگری که بر ابهام این نماد می افزاید این است که نقش دیگری از نماد فروهــــــــــــــر در موزه لوور وجود دارد. در این نقش نه تنها از حلقه دایره در دست پیرمرد که نشان پیمان با پرودگارست اثری نیست ؛ بلکه چهره ی همین پیرمرد سالخورده و نیکو کار نیز وجود ندارد.
با این وجود آیا می توان ادعا کرد این نقش نشان دین زرتشت است؟ چرا ساسانیان که یک حکومت دینی بر پایه زرتشت است، هیچ وابستگی به مفهوم فروهر نداشتند؟
البته حقیر قصد ورود به مسائل پیچیده و غریبه را ندارم اما اهل تحقیق و کسانی که تحقیقاتی در زمینه فراماسونری و ایلومناتی داشته اند با این نماد آشنا هستند و میتوانند ریشه این نماد را بیابند.(توضیح:آنچه مورد یقین است ریشه های شیطان پرستی یا بصورت عام پرستش اجنه تقریبا بهمان زمان خلقت انسان باز میگردد.با توجه به اجادیثی که از کلام معصومین علیهم السلام برداشت میشود ابلیس و سپاهیانش تا پیش از ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بصورت مداوم و با هیکلی انسانی به عالم ما در رفت و امد بوده اند و پس ولادت ایشان گرچه این رفت و آمد قطع نشد اما بشدت کاسته شد.البته ورود اجنه به این دنیا با توجه به احادیث وجود داشته است.برای مثال تمثیل ابلیس بشکل یکی از کفار و شرکتش در جنگ بدر.)
البته شایان ذکر است که اینگونه نمادها گرچه زمینه ای همسان دارند اما بدلایلی مه آلود تغییراتی سطحی نیز داشته اند.باب تحقیق برای اهلش گشوده است و بنده بیش از این خلط در بحث پیش نمی آورم.
اما براستی فروهر یا این نماد چیست و متعلق بکجاست؟
بله این مسئله کاملا واضح است که فروهر مربوط به گروه خاصی نیست. فروهر یک نشان جهانیست. برای اولین بار این علامت در لوح عروج انکیدو در سومر به صورت یک خورشید بالدار (دانشمندان فضانوردی باستانی این علامت را نماد بشقاب پرنده می دانند) ظاهر شد.
بعد از ظهور شاهنشاهی آشور ،خدای آشورasyr در مرکز این دایره نمایان شد او هم چنین یک کاج را که نماد خدایان آنوناکی بود در دست گرفته بود که بعد از مدتی به حلقه ای تبدیل شد.این نماد بعد ها توسط ایرانیان (به احتمال زیاد کوروش پادشاه بزرگ ایران) به این سرزمین آورده شد .کاملا واضح است این نماد یک نماد انسانی نیست و نمی توان منشا آنرا انسانی دانست شما می توانید در کتیبه های بین النهرین این علامت را بیشتر همراه درخت زندگی و نماد ستاره های اوریون ببینید.
و یا در سنگ تراشی دیگر:
و باز :
با توجه به آنچه پیشتر عرض کردم این نماد نشان جنگ آنوناکی بوده است و مراحل تکمیل آن بدین صورت است:
ساسانیان از نماد فروهر استفاده نمیکردند!
ساسانیان به یقین سلسله ای پیرو مذهب زردشت بوده است.بنابرین باید تعالیم زردشتی در امور حکومتی آنها مورد استفاده باشد اما با کمال شگفتی کوچکترین اثری از فروهر با تعالیم امروزی در آثار بجا مانده از این سلسله یافت نمیشود:
سکه عصر ساسانی
آرامگاه داریوش بزرگ-نقش مربوط به عصر ساسانی از بهرام دوم
پیروزی شاپور بر امپراطور روم
بهرام و درباریانش
تاجگذاری « اردشیر اول »
و......
در معروفترین کتیبه های سنگی یا آثار هنری عصر ساسانی کوچکترین نشانی از فروهر وجود ندارد!پس چگونه موبدان زردشتی فروهر(؟) را یک نماد ایرانی و زردشتی میدانند و تعالیمشان را طبق آن عرضه میکنند.آیا برای دین یا مذهبی که ادعای قدمت چند هزار ساله دارد زشت نیست که از تاریخ دیگر ممالک بدزدد و بنام خود ثبت کند؟!
ایرانیان در لحظه لحظه تاریخ جهان تاثیر گذار بوده اند و تاثیرشان بحدی عمیق بوده است که نیازی نداشته و ندارند که دست به دزدی تاریخی بزنند.این عمل بحدی ناپسند است که بنده بعنوان یک ایرانی شرم دارم پیرامون آن بیش از این بحث نمایم.
زرتشتی بودن هخامنشیان از روی چند سند دانسته میشود:
یکم- متن سنگ نوشته ها که با نام اهورامزدا آغاز میشود. در این سنگ نوشته ها از جهان شادی بخش و مردم که باید شاد باشند و مانند آن یاد شده که به روشنی در گاتها آمده است. در گاتها خداوند جهان را شادی بخش آفریده، به کسی خرسندی میدهد که او برای خرسندی دیگران بکوشد و .....
دوم: متن سندهای حسابداری که آثرون (=آدرباد= موبد زرتشتی) به عنوان بالاترین مقام پای سندهای حسابداری را مهر کرده است.
سوم: در سندهای حسابداری است که هخامنشیان با قربان برای خدایان مخالف بوده اند. که این خود یک باور زرتشتی است.
سوم: اردشیر دوم هخامنشی، در سنگ نوشته ای میگوید که آتشکده را از دیوستایان پیراسته و مزدا ستایان (زرتشتیان) را گمارده تا به ستایش اهورامزدا بپردازند.
چهارم- گزارش یونانی هایی که در ایران هخامنشی دانشگاه رفته و دانش آموخته اند.
پنجم- نگهداری از دو اوستای معیار که هر کدام بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بودند.
شما پیرامون زردشتی بودن هخامنشیان سخنی فرمودید که بنده در زردشتی بودن شما شک کردم.آیا اینهمه زردشتی بودن یک قوم برای شما اهمیت دارد که دست به چنین سفسطه ای میزنید.و اما دلایل رد کلام شما:
فرمودید نوشته ها با کلامه اهورا مزدا شروع میشود و سند ندادید پس این دروغی تاریخی بحساب میآید.(پیرو کلام خودتان در چند بند بالاتر)
اما صرف شروع با اهورا مزدا دلیل بر زردشتی بودن میشود؟!!!!مشرکان مکه خدایی بنام اله داشتند پس این نشان از اسلام آنان دارد؟!!!!
اما در منشور کوروش هخامنشی که مشخص ترین اثر ایشان است آیا اثری از اهورا مزدا میبینید؟!!!
در مورد دین هخامنشیان هرودت تاریخ نویس معاصر ایشان میگوید: ساختن هیکل خدایان و معبد و محراب در نزد ایرانیان ممنوع است و خدا را بر خلاف یونانیان بصورت انسان تصور نمیکنند. از نحوه خاکسباری درگذشتگان سوگند به اهورا مزدا در کتیبه ها و علائم تخت جمشید نظیر فروهر و اتش مقدس و ... چنین به نظر میرسد که هخامنشیان به عقاید اشو زردشت نزدیک بوده اند.
(کتاب یک بند 131-132 و در مورد خاکسباری مردگان کتاب یک بند 140)
عزیزان زردشتی از نماد فروهر و آتش در نقشهای تخت جمشید نتیجه میگیرند که هخامنشیان به آیین زردشتی بوده اند.پیشتر پیرامون نماد فروهر به این نتیجه رسیدیم که چنین کلامی غیر واقع است و فروهر با تعالیم امروزی زردشتیان کاملا بیگانه است.پس نمیتوان وجود فروهر را نماد زردشتی بودن هخامنشیان دانست.
یقینا تا کنون سنگ نوشته یا اثری بدست نیامده است که زردشتی بودن هخامنشیان را اثبات کند و این نه سبب رد زردشتی بودن میشود و نه تایید کننده آنست.
اما بهتر است کمی دقیق تر وارد تاریخ شویم:
داریوش و کورش از دو خاندان رقیب هم به وجود امدند. نسل این دو به چیبش پیش پسر هخامنش می رسد . عملا پدران داریوش از حکومت دور بودند یا زیر نظر حکومت پارس در بخشهای شرقی فرمانروایی می کردند. هنگامی که داریوش به حکومت رسید دستور براندختن و مبارزه با دین مجسویان کرد که گئومات به گفته کتیبه بیستون یکی از این روحانیون بود.
( ر .ک : تاریخ تمدن صفحه 409 و 400) هر چند بسیاری از مورخان این را قبول ندارند و می گویند گئومات همان بردیا پسر کورش است. پس احتمالا داریوش دین زرتشتی که دین مرسو م آن زمان نبوده را دین رسمی کرد .( نکته:همچنین پیر بریان فرانسوی معتقد است که داریوش با کودتا به پادشاهی رسید.)
کوروش در منشورش نام اکثر خدایان را آورده بجز اهورا مزدا و زرتشت. توجه کنید :
مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ......
مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت.
با شگفتی میبینیم که کوروش نام خدایان بسیاری را آورده است اما نامی از زردشت یا تعالیم سه گانه او به میان نیامده است!!!
پادشاه هخامنشی دیگری که مشکوک به زردشتی بودن است خشایار شاه است.لیکن ما در رفتار خشایار شاه با کمال شگفتی اعتقاداتی از خدایی اساطیری می یابیم که رفتاری خاص بروز میدهد.برای مثال قربانی کردن کودکان.چرا که در تاریخ ثبت شده است که همسر خشایار شاه برای بازگشتن زیباییش 14 کودک را زنده به گور کرد.(رجوع شود به تاریخ هرودوت)
با توجه به الواح بسیاری که از سرزمینهای تحت فرمانروایی پادشاهان هخامنشی بدست آمده است هیچ نامی از زردشت بمیان نیامده و حتی عملا در لوحی که در زمان کوروش نوشته شده است و نام افراد،سمت و دستمزدشان ذکر شده هیچ نامی از زردشت نبوده حال آنکه در دوره ساسانیان نام زردشت یکی از نامهای پرکاربرد آن زمان بوده است.
معتقدین به هر دینی سعی بر آن دارند که نام بزرگانشان را زنده نگاه دارند و عموما نام بزرگان هر دین بیشترین شیوع را در نامگذاری های معتقدین به آن دارد.برای مثال در میان جمیع مسلمانان نام محمد ( علی نبینا و آله السلام) و شیعیان نام اهل بیت علیهم السلام،یهودیان،مسیحیان و ... .
چطور میتوان ادعا کرد هخامنشیان زردشتی بوده اند اما حتی در یک کتیبه یا سنگ نوشته نامی از زردشت نباشد؟!
شما فرمودید تاریخ یک ادعاست و بنده با چه اطمینانی ادعای خود را ثابت مینمایم!!!
بنده هم به شما میگویم تاریخی که زردشت را با آن اثبات میکنید یک ادعاست.با چه اطمینانی او را اثبات مینمایید حال انکه حتی نمیدانید کی متولد شده!در کجا متولد شده!کی فوت کرده! و .........!!!!
اما سنگ نوشته و سند تاریخی هیچ ارزشی ندارد زمانی که در اینجا قرار نگیرد.در اینجا طرح نمایید آنچنان که بنده وجود فروهر را در اینجا مطرح نمودم.
اما یهودی بودن خشایار شاه بسیار ساده اثبات میشود.یهودیان کتابی دارند بنام استر. قبر استر و موردخای نیز در همدان اکنون وجود دارد و این دو بودند که ایرانیان را در روز 13 فروردین به تعداد 77000 نفر به امر خشایار شاه قتل عام نمودند.برادرم کمی برای سخنانتان سند بیاورید.بنده که جوانی زردشتی نیستم که بخواهم تنها به جمله ای از شما اکتفا نمایم.بحث تحقیقی و علمی ست.
اما اینکه متاسفانه در هر دین کج روندگانی وجود دارند بحثی نیست و این سبب ناراحتی حقیر و تمام آزاد اندیشان است.کرامت انسانی چیزیست که مولایم علی علیه السلام پیرامون ان در نامه به مالک اشتر چنین میفرماید:
ولا تکونن عليهم سبعاً ضارياً تغتنم أکلهم، فإنهم صنفان: إما أخ لک في الدين، وإما نظير لک في الخلق، يفرط منهم الزلل، وتعرض لهم العلل،يؤتي علي أيديهم في العمد والخطاء، فأعطهم من عفوک وصفحک مثل الذي تحب أن يعطيک الله من عفوه وصفحه، فإنک فوقهم، و والي الأمر عليک فوقک، والله فوق من ولاک! وقد استکفاک أمرهم، وابت لاک بهم. ولا تنصبن نفسک لحرب الله، فإنه لايد لک بنقمته، ولا غني بک عن عفوه ورحمته.
مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند، اگر گناهي از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتکب ميگردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آن گونه که دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.
اما بخش 13 از کلامتان شما دعوت مرا پذیرفتید و حقیر آن را بپای آزادگی و بزرگواری شما قرار میدهد باشد که به یمن این بحث هر دو بیاموزیم از چیزی که نمیدانیم و راهی روشن برای دوستی بیابیم.
محمد گرامی
درود
به یاد نمی آورید که دلایلتان را با همان استدلال خودتان رد کردم؟
همچنین برای شما سند قرآن است. هنوز از قرآن سند چنین کاملتر بودن را نیاورده اید.
ما سند دادیم شما رد کردید
اینکه ما سند میاریم شما رد می کنید دلیل بر این نیست که ما سند نداریم
وقتی شما با عقل روشن نگاه نمی کنید
اشکال از ماست؟
با عقل روشن
یعنی مثل روز دیدن نه با شک و تردید
مثل روز همه جا را ببینید :Gol:
محمد گرامی
درود
اگر آیه های تطهیر و اطاعت و توسل را میفرمایید. نه آنها سندی نبودند که پیامبر بودن امامان را آنگونه که شما میگویید، نشان دهند.
اگر حدیث کسا را میفرمایید، آنهم در بهترین حالات سه تن از امامان را شامل میشود، نه دوازده تا را.
تازه همه اینها هیچکدامشان از برآورده شدن حاجت و غیبدانی و ...... نشان ندارند.
راستش از توهینی که به میکنید، ناخشنودم و کار شما را در ستمی که به قرآن میکنید، نادرست میبینم.
این هم باشد تا دادگاه خداوند بر سر پل چینوت.
من توهین کردم؟
کی است که شیعه ها را به شرک متهم می کند؟
کیست که یک لحظه شهادت می دهد که اموزگاران قرانی هستند امامان ما
بعد ارث را قبول نمی کنند
و نمی دانند که کتاب اسمانی به پیامبران داده می شود خصوصا اگر خدا برگزیده باشدشان
و هزاران سند دیگر که ارائه شد و انها را رد کردید
باشد اگر مطمئنید بدانید که در سر پل چینوت باید به تعداد کثیری از شیعه ها جواب پس بدهید
:Sham:محمد گرامی
درود
شما هنوز سند قرآنی یا حدیثی ازپیامبر اسلام ارایه نکردید که ادعاهایتان را نشان دهد.
حدیث کسا، آیه های تطهیر و اطاعت و توسل، گواه درستی ادعاهای شما نیستند.
اول بگویید قبول دارید که وارثین برگزیده قران هستند یا خیر؟
بهتر است اول یک نتیجه گیری کنیم
ببنیدم تا کجا سند ها را قبول دارید
(خوب فکر کنید تا بعدها شرمنده نشوید):Gol:
محمد گرامی
درود
یکم - من چند آیه برایش شما نوشتم که در آنها کسانی بودند که وارث کتاب خدا بودند و به آن خیانت کردند. از این رو بنا بر قرآن وارث بودن، نشان از معصوم بودن نیست.
دوم- این که گروهی از برگزیدگان وارث کتاب خداوند هستند، با توجه به حدیث کسا، سندی برای معصومیت دوازده امام نیست. هر امام ده ها بچه داشت، از کجا که این بچه آن امام است و دیگری نیست. مشکلی که اسماعلیان با شما دارند.
سوم- وارث قرآن بودن چه ربطی به آگاهی ایشان از غیب، توانایی ایشان در برآورده کردن نیاز (حاجت) و درمان بخشی بیماری و .... دارد؟
چهارم- همه اینها در بهترین حالت گویای آنست که ایشان قرآن را درست فهمیده و به شما آموزش داده اند. این کجایش سند کبریایی، ربانی، مقدس و ... بودن گور ایشان است؟ کجایش سند است که امامزادگان هم از این توانایی برخوردارند؟ و ....
مهران گرامی
درود
اسماعیلیان فرزند مرده امام را امام گرفته اند
یعنی اساسا باطل است
چون نه در عرف و در عقل می گنجد که فرزندی مرده جانشین پدر شود
و درمورد امامت امامی که روی پیکر امام قبلی نماز بخواند امام بعدی است
درمورد این ها هم باید بگویم که تا درست نگویید که قبول دارید امامان ما به ارث بردند سند دیگری ارائه نمی کنم
اما اگر واقعا قبول دارید سند بعدی را بیاورم
(لطفا حقیقت را بگویید):Gol:
محمد گرامی
درود
من نه علم غیب دارم. نه با وحی و خداوند کوچکترین پیوندی دارم. نه نقل قول را به دلیلهای دانشی (علمی) میتوانم بپذیرم. من تنها و تنها قرآن و گفته های پیامبر به شرط آنکه به روش ضبط صوتی یادداشت شده باشند، را میپذیرم.
یاد آوری میکنم، از روش استنتاج به نفع و مصادره به مطلوب و تفسیر به رای هم دوری میکنم، چون راستی (حق) را میپوشاند و پهنان میدارد.
درود
دقت کنید در ادامه امده و عده ای به ان خیانت کردند نه انها ایه را دو باره بخوانید
و قرار دهید
در مورد اسماعیلیان شما اگر قبول ندارید پس نمی توانید سند قرار دهید
و در مورد احادیث هم ضبط صوت را قران معرفی کردم(دقت کنید قران)
در مورد دیگر احادیث هم می گویم اگر با قران تطبیق نداشت کنار بگذارید:Gol:
درود
در این مورد حرف پیامبرتان را که قبول دارید؟
پس به عقل روشن خویش رجوع کنید
در مورد اینکه ایا امامان ما ارث برده اند یا نه را واضح بین کنید تا سند قرانی بعدی رابیارم:Gol:
محمد گرامی
درود
باز هم که بازی با واژه ها را راه انداختی؟
خب سند بدهید که این مصطفی ها، دوازده امام هستند. سند بدهید که ایشان از غیب آگاهند. سند بدهید که گور آنه جای رفت و آمد ملایک است. گور ایشان جایی است که پیام مردم به روان ایشان که در آسمان نزد پروردگارشان روزی میخورند، میرساند. ایشان اذن برآوردن حاجت را دارند. ایشان اذن درمان بیماری دارند. چاه جمکران چنین و چنان است. هزینه کردن سه میلیارد تومن برای یک در برای گور یک امام کار درستی است . و دهها پرسش بدون پاسخ دیگر.
چرا بیهوده با واژه ها بازی میکنید و میخواهید هرجور که هست، سر مرا به تاق (طاق) بکوبید؟
من از شما سند قرآنی خواستم. از شما گفته پیامبرتان را بدون آلودگی ناخودآگاه نقل قول کننده خواستم. خب چرا سند نمیدهید؟
مهران گرامی درود
تا شما نخاهید افکارتان را برای پذیرش حق تغییر دهید من چگونه شما را راهنمایی کنم و برایتان سند بیاورم؟
وقتی شما تفکر پیرامون ایات را بازی با واژه ها می دانید اگر من کل قران هم برای شما بیاورم باز همین حرف را می زنید
اگر خواهان پیدا کردن حق هستید با عقل روشن بنگرید و نگذارید موانع شک و تردید باعث رسیدن نور به شما بشود
(البته اگر این توصیه من را تو هین ندانید چون من قصد توهین ندارم)
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
:Gol:محمد گرامی
درود
سخن از عقل و آنهم عقل روشن میگویید.
عقل من خداوکیلی تا آن اندازه که توانایی دارد، نمیتواند آیه تطهیر و آیه اطاعت و آیه توسل را سند مصطفی بودن امامان آنهم دوازه امام، بداند. نه واژه ها و نه مفهوم چنین نکته ای را نمیرساند.
عقل من میگوید، عربهای سنی که عربی زبان زندگی شان است، چنین برداشتی ندارند، که ایرانیان شیعه دارند. عقل من میگوید، ریشه این باورهای ایرانیان شیعه در زرتشتی ساسانی نوشته شده و هست.
شما میگویید چون آ پس ب درست است، بنابراین نتیجه میگریم که پ همان ت است.
واژه اهل بیت، در سوره تطهیر، آن اهل بیت که شیعیان میگویند نیست. چرا چون دارد به زنان پیامبر خطاب میکند. چرا چون تا خدیجه (ع) زنده بود، زنی دیگر نگرفت. از این روی خطاب زنان، هنگامی است که خدیجه (ع) درگذشته است. پس خطاب آیه به خدیجه و فرزندش نیست.
آن پسوند کم هم برای فرزندان پسر زنان پیامبر است.
وارث قرآن بودن به معنای آگاهی از غیب، توانایی برآوردن حاجات، رفت آمد ملایک در گور، ربانی و ملکوتی و مقدس و ... گور یازده امام و هزاران امامزاده و نیست.
وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ(البقرة/42)
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه ميدانيد کتمان نکنيد!
چرا این اییه را اوردم
چون اعراب خود می دانند که بخش دو ایه مربوط به اهلبیت و حدیث کسا است
اما زنان پیامبر را نیز وارد کرده اند
یه سوال چرا باید خدا از یک طرف برای زنان پیامبر شرط بگذارد که اگر گناه کنید 2 برابر برای شما ثبت می شود
واگر کار خیر نیز انجام دهید همانطور؟(فکر کنم فهمیدید کدام ایه را می گویم):Gig:
بعد از طرفی بیاید بگوید تطهیرتان کردم؟
کجای ایه گفته شده زنان پیامبر؟:Gig:
هستند یا نیستند؟
جواب من یک کلمه است
بله یا خیر
:Gol:من نمیدانم.
سندهایی هم که شما ارایه کردید، نشان از وارث قرآن بودن امامان (12 امام) ندارد.
شما حتی حقایقی را که خودتان شهادت داده اید را انکار می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:
ترجمه: فارسی فولادوند فارسی مکارم شیرازی فارسی خرمشاهی هر سه ترجمه فارسی Qarib Shakir Pickthall Yusufali هر 4 ترجمه انگلیسی سوره: ۱ - الحمد ۲ - البقرة ۳ - آل عمران ۴ - النساء ۵ - المائدة ۶ - الأنعام ۷ - الأعراف ۸ - الأنفال ۹ - التوبة ۱۰ - يونس ۱۱ - هود ۱۲ - يوسف ۱۳ - الرعد ۱۴ - إبراهيم ۱۵ - الحجر ۱۶ - النحل ۱۷ - الإسراء ۱۸ - الكهف ۱۹ - مريم ۲۰ - طه ۲۱ - الأنبياء ۲۲ - الحج ۲۳ - المؤمنون ۲۴ - النور ۲۵ - الفرقان ۲۶ - الشعراء ۲۷ - النمل ۲۸ - القصص ۲۹ - العنكبوت ۳۰ - الروم ۳۱ - لقمان ۳۲ - السجدة ۳۳ - الأحزاب ۳۴ - سبأ ۳۵ - فاطر ۳۶ - يس ۳۷ - الصافات ۳۸ - ص ۳۹ - الزمر ۴۰ - غافر ۴۱ - فصلت ۴۲ - الشورى ۴۳ - الزخرف ۴۴ - الدخان ۴۵ - الجاثية ۴۶ - الأحقاف ۴۷ - محمد ۴۸ - الفتح ۴۹ - الحجرات ۵۰ - ق ۵۱ - الذاريات ۵۲ - الطور ۵۳ - النجم ۵۴ - القمر ۵۵ - الرحمن ۵۶ - الواقعة ۵۷ - الحديد ۵۸ - المجادلة ۵۹ - الحشر ۶۰ - الممتحنة ۶۱ - الصف ۶۲ - الجمعة ۶۳ - المنافقون ۶۴ - التغبن ۶۵ - الطلاق ۶۶ - التحريم ۶۷ - الملك ۶۸ - القلم ۶۹ - الحاقة ۷۰ - المعارج ۷۱ - نوح ۷۲ - الجن ۷۳ - المزمل ۷۴ - المدثر ۷۵ - القيامة ۷۶ - الإنسان ۷۷ - المرسلات ۷۸ - النبأ ۷۹ - النازعات ۸۰ - عبس ۸۱ - التكوير ۸۲ - الإنفطار ۸۳ - المطففين ۸۴ - الانشقاق ۸۵ - البروج ۸۶ - الطارق ۸۷ - الأعلى ۸۸ - الغاشية ۸۹ - الفجر ۹۰ - البلد ۹۱ - الشمس ۹۲ - الليل ۹۳ - الضحى ۹۴ - الانشراح ۹۵ - التين ۹۶ - العلق ۹۷ - القدر ۹۸ - البينة ۹۹ - الزلزال ۱۰۰ - العاديات ۱۰۱ - القارعة ۱۰۲ - التكاثر ۱۰۳ - العصر ۱۰۴ - الهمزة ۱۰۵ - الفيل ۱۰۶ - قريش ۱۰۷ - الماعون ۱۰۸ - الكوثر ۱۰۹ - الكافرون ۱۱۰ - النصر ۱۱۱ - لهب ۱۱۲ - الإخلاص ۱۱۳ - الفلق ۱۱۴ - الناس آيه: ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۰۳۱۳۲۳۳۳۴۳۵۳۶۳۷۳۸۳۹۴۰۴۱۴۲۴۳۴۴۴۵۴۶۴۷۴۸۴۹۵۰۵۱۵۲۵۳۵۴۵۵۵۶۵۷۵۸۵۹۶۰۶۱۶۲۶۳۶۴۶۵۶۶۶۷۶۸۶۹۷۰۷۱۷۲۷۳
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا ﴿۲۸﴾
فولادوند: اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم
مکارم: اي پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را ميخواهيد بيائيد هديهاي به شما دهم و شما را به طرز نيكوئي رها سازم!
خرمشاهی: اى پيامبر به همسرانت بگو اگر زندگانى دنيا و تجمل آن را مىخواهيد پس بياييد تا بهرهمندتان سازم و به رهايشى نيكو رهايتان كنم
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا ﴿۲۹﴾
فولادوند: و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است
مکارم: و اگر شما خدا و پيامبرش و سراي آخرت را طالب هستيد خداوند براي نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است.
خرمشاهی: و اگر خداوند و پيامبر او و سراى آخرت را مىخواهيد بدانيد كه خداوند از براى نيكوكاران شما پاداشى بزرگ آماده ساخته است
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ﴿۳۰﴾
فولادوند: اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است
مکارم: اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براي خدا آسان است.
خرمشاهی: بگو اى زنان پيامبر هر كس از شما مرتكب كار ناشايست آشكار شود، عذاب او دوچندان مىشود و اين امر بر خداوند آسان است
وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا ﴿۳۱﴾
فولادوند: و هر كس از شما خدا و فرستادهاش را فرمان برد و كار شايسته كند پاداشش را دو چندان مىدهيم و برايش روزى نيكو فراهم خواهيم ساخت
مکارم: و هر كس از شما براي خدا و پيامبرش خضوع كند، و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او فراهم ساختهايم.
خرمشاهی: و هر كس از شما در برابر خداوند و پيامبرش فروتنى و تسليم پيشه كند، و كار شايسته پيش گيرد، پاداش او را دوبار [/دو چندان] مىدهيم، و براى او روزى ارزشمند فراهم سازيم
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ﴿۳۲﴾
فولادوند: اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد
مکارم: اي همسران پيامبر! شما همچون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوي پيشه كنيد، بنابر اين به گونهاي هوس انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد.
خرمشاهی: اى زنان پيامبر شما همانند هيچ يك از زنان نيستيد [و برتر و مسؤولتريد]، اگر تقوا پيشه كنيد پس در سخن نرمى نكنيد كه فرد بيماردل به طمع [خام] افتد، و به نيكى [و سنجيدگى] سخن گوييد
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ﴿۳۳﴾
فولادوند: و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند
مکارم: و در خانههاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
خرمشاهی: و در خانههايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين، زينتنمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد، همانا خداوند مىخواهد كه از شما اهل بيت هر پليدى [احتمالى / شك و شبهه] را بزدايد، و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد
وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا ﴿۳۴﴾
فولادوند: و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد در حقيقتخدا همواره دقيق و آگاه است
مکارم: و آنچه را در خانههاي شما از آيات خداوند و حكمت دانش خوانده ميشود ياد كنيد، خداوند لطيف و خبير است.
خرمشاهی: و هر آنچه از آيات الهى و حكمت كه در خانههاى شما خوانده مىشود، در ياد گيريد، خداوند باريكبين آگاه است
محمد گرامی
درود
در آیه 30 میفرماید که ای پیامبر به زنانت بگو {پس این آیه پس از مرگ خدیجه(ع)}است که اگر چنین و چنان کنند، سپس در آیه 33 از خواست خداوند برای طاهر گردانیدن اهل بیت سخن میگوید. نه از آنکه طاهر گردانید. میگوید اگر چنین آنگاه چنان.
در آیه 34 هم میگوید که در خانه هایتان (خانه های زنان پیامبر)..
پس از آیه 28 خطاب به زنان پیامبر است تا آیه 34.
به هر روی در این آیه ها نشانی از معصومیت، آگاهی از غیب، برآوردن حاجت، ملکوتی و ربانی و قدسی و ووو بودن گور امامان و امامزادگان نیست.
کدام حقیقت را خودم پذیرفتم و شهادت دادم؟
اگر آموزگار بودن امامان را میفرمایید، این کجایش سند وارث قرآن بودن امامان و کجایش سند آگاهی ایشان از غیب و کجایش سند ........... است؟
مهران گرامی از شما انتظار نمی رود که نحوه بیان را ندانید
شما برو به فردی بگو من می خواهم به منزلت بیایم
ایا اون فرد می گوید من می خواهم بیایم(شخص خودش) یا می گوید
:Gol:موبدیار مهران می خواهد که بیاید؟
فهمش سخت است؟
مهران گرامی درود
برای کسانی که به دنبال حقیقت اند سند محکمی است
چون کاملا معلوم است که از کلمه برگزیده و ارث یعنی افراد خاصی قران را به
ارث برده اند نه همه و ارث نمی تواند خود قران باشد چون همهی ما قران
داریم پس علم اش هست.
چه کسی توانایی مقابله با امامان ما در تفسیر قران و استخارج علومش را
داشت و دارد؟
ایا این را که کسی نمی توانست علوم قران را چون انها استخراج را انکار می
کنید؟؟؟؟؟:Gol:
قسمت دوم ایه مربوط به زنان پیامبر نیست
آقا محمد
درود
ربط این نوشته شما را با نوشتار خودم، نفهمیدم.
شما نوشتید که در این آیه خداوند اهل بیتش را تطهیر گردانید. من نوشتم که نه چنین نیست. در این آیه نوشته است که تطهیر میگرداند، اگر چنین باشد و چنان باشد.
نمونه ای هم که شما نوشتید، همین است.
آهنگ (قصد) این جمله، انجام کنشی (فعلی) در آینده است. نه انجام کنشی (فعلی) در گذشته. همچنین تایید بر شرطی بودن است، نه تاکید بر عزم جزم.
محمد گرامی
درود
با توجه به سخن شما که اگر در جمعی مردان و زنان باشند، پسوند کم بکار برده میشود، همچنین با توجه به اینکه از آیه 28 تا آیه 34 همه در باره زنان پیامبر است، آیا میتوان پذیرفت که نیمه دوم آیه 33 در باره زنان پیامبر با فرزندان پسر ایشان نباشد؟ محمد باور کن که خردم به من اجازه نمیدهد که سخن شما را بپذیرم.
محمد گرامی
من برای شما آیه هایی را آوردم که نشان میداد وارث بودن به معنای معصوم بودن نیست.
آموزگار بودن، درست تفسیر کردن و .... نشان از غیب دانی، برآوردن حاجات، و .... نیست.
من ده ها بار نوشتم که با آموزگار بودن مشکلی ندارم با ضریح و گاوصندوق و در سه میلیاردتومنی و ............ انگیزش احساسی بجای تربیت خردمندانه مردم، مشکل دارم. چرا هی دوباره در یک چرخه باطل دوباره به سخن نخست باز میگردید؟
یک سوال اساسی
من گیج شدم
رک بگویید قبول دارید وارثان امامان ما هستند یا خیر
اگر نه فکر کنید رویش و برای من مصداقش را بیاورید
و اگر بله اسناد دیگر را می اورم:Gol:
و السلام
مهران گرامی
جمعیت مردان بیشتر از زنان باشد کم گفته می شود
می توانید از اساتید بپرسید
من این را خودم از کسی پرسیدم
ایا می دانستید پیامبر پسری نداشت؟
و پسرانش همه در سنین کودکی مردند؟:Gig::Gol:
درمورد خدا این قضیه فرق دارد خدا هرچه را که بخواهد کافی است بگوید شو ومی شود
غیر از این است؟
مگه جبرییل حامل این پیام نبود؟
مگه خدا نگفت برو بگو؟:Gol:
محمد گرامی
درود
مگر من جز این میگویم؟
در این چند آیه میگوید، خواست خداوند اینست که چنین بشود، اگر میخواهید بهرمند شوید، باید چنین بکنید. من که از خودم در نمی آورم.
خوشم می آید که دیگر شمشیر از رو بسته اید و دیگر مانند نامه های آغازین با مهربانی مصنوعی نامه نمی نویسید.
محمد گرامی
درود
در این زمینه گرچه هنوز سند روشنی ارایه نکرده اید، باز هم سخنی در مخالفت با شما ندارم.
به هر روی 1- وارث بودن ایشان را تایید آن همه ادعای دیگری که میکنید، نمیبینم. 2- از قرآن برایتان سند آوردم که وارث کتاب خدا بودن، نشان معصوم بودن نیست. همانگونه که گروهی از این وارثان حتی کافر و مشرک هم شدند.
مهران گرامی
درود
تا وقتی با بهترین نحو می شود مجادله کرد که شما با روی خوش وتفکر درست وارد گود شوید
اما من سر جنگ ندارم
در این مورد باید بگویم که ایا این عجیب نیست که خدا بخواهد و برای اینکه بخواهد شرط تعیین کند و بگویید اگر این کار را بکنید 2 برابر پاداش یا جزا می دهم؟
این عاقلانه است که خالق زبان بیاید یک جا بگوید که شما زنان و در ادامه بگوید شما مردان؟
ضمایر تغییر کرده دقت کنید
وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
در مورد بیت چه ؟
پیامبر فقط یک منزل که نداشت به تعداد زنانش خانه داشتند
ایا این عجیب نیست که خدا بیوت نیاورد؟
این ایا صحت ادعای ما را تایید نمی کند؟:Gol:
مگر آن زمان که این آیه نازل شده بود، از پیامبر اسلام توان بچه دار شدن و امکان پسر دار شدن سلب شده بود که چنین میفرمایید؟
مهران گرامی درود
این سخن را حمل بر تایید سخن خود می گذارم:Gol:
محمد آقا
درود
منهم میگویم که عجیب است. برای همین سخن شما را برای اثبات اینکه این آیه در باره امامان است، نمیتوانم بپذیرم.
در یک نامه دیگر استادی گفت که ال نماد استغراق است. از این روی ال + بیت میتواند همان استغراق باشد.
در باره شرطی بودن خواست خداوند، سخن شما پذیرفتنی نیست. زیرا خواست خداوند نجات همه انسانهاست، ولی به شرط و شروط
توسل هم نوعی شرط است.
به هر روی جمله چنین است. من که از خودم درنمی آورم.
میگوید این زنان در خانه هایتان قرار بگیرید و .... از پیامبر اطاعت کنید. تا اینجا همه روی سخن با زنان است. پس از انما، ناگهان روی سخن با مردان است؟
من که دانایی خداوند و توانایی او را ندارم، اگر بخواهم چنین جمله ای بنویسم، خب یک پاراگراف می افزایم و در باره 12 مردی از اهل بیت که فرزندان فاطمه (ع) هستند، سخن میگویم. مگه خداوند با کسی رودربایستی داشت که چنین ننویسد؟
اگر نیست، پس خداوند چنین چیزی نخواسته است.
با سلام
جناب مهران چه کسی برای اولین بار اوستا را ترجمه کرد و بدست شما داد که به ان استناد کردید؟
لطفا با منبع توضیح دهید!!؟
این اوستایی که در دست شماست و گاتها !!
با منبع
بسم الله الرحمن الرحیم
موبد عزیز و برادر گرامی بنده
شما در چند نکته تشکیک نمودید و حقیر در چند نکته بر شما شبهه وارد مینمایم.پاسخی میدهم و سوالی مینمایم.ان شاء الله که به حقیر پاسخ بدهید:
ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر:
وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(الأحزاب/33)
و در خانههاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.
ان شاء الله آنقدر کلام عرب میدانید که نیاز نباشد پیرامون صرف و نحو نیز توضیح دهم.این آیه به دو بخش تقسیم میشود:
بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است
بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است
اما پیرامون بخش 1:تکلیف روشن است که هیچ مردی در میان آنها نیست
ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید
بنابرین 2 حالت پدید میآید
حالت 1
اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر.
اما اینکه وجود دارد یا خیر بحثی ست درون فامیلی که ما شیعیان با برادران عزیزمان از اهل سنت برطرف میکنیم و شامل بحث با جنابعالی نمیگردد.چرا که بی دلیل است در چیزی با شما بحث نمایم که خالی از اعتقاد به آن هستید
اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟
خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند
برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید
حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است
آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟!
اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید
و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟
این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟!
یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟
اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت
و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود
این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین
یعنی زمین گرد است
و بشر مدتیست که به این علم دست یافته
اینجا کلاس اعجاز برای شما نمیگذارم
بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد
شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم
شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید
ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود
با اسناد تاریخی
شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟
حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم
مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد
باشد که پاسخ دهید و پاسخ گیرید
پاینده باشید
مع السلام و رحمة الله و برکاته
ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر:قبلا جوابشو دادن،خیلی راحت تر و ساده تر:
این کارو کردن تا حکومتای بعدی و ادمای سودجو مثل عمر و ابوبکر و بعدیا نتونن قرانو تحریف کنن،یه جوری گذاشته که بخاطرش نیاز به تحریف قران نباشه
یه اقایی میگفت قرار نیست خدا قرانو با انداختن چماق تو سر تحریف گرا و سودجوا حفط کنه،از اول جوری نوشته شده تا کسی نتونه بخاطر خودش تحریفش کنه
اگه اینجوری بود مثل بقیه حدیثا قرانم به نفع خوشون تحریف میکردن
مثل این:
سانسور فضايل امام علي در کتب سني
آقای رضا
درود
درست نمیدانم. یک فرانسوی در سده 15-16 میلادی برای نخستین بار اوستا را به جهان معرفی کرد. در ایران نیز من تنها ابراهیم پورداود را به عنوان نخستین مترجم اوستا به فارسی میشناسم.
این اوستا و گاتها که امروزه در دست ماست، دستاورد تلاش سد (صد) ها دانشمند زبان شناس است که در ایران و بیرون از ایران کار کرده اند. میدانید که دانش ریشه شناسی واژه ها یک دانش رسمی دانشگاهی است.
[QUOTE=life313;118846]
بسم الله الرحمن الرحیم
موبد عزیز و برادر گرامی بنده
شما در چند نکته تشکیک نمودید و حقیر در چند نکته بر شما شبهه وارد مینمایم.پاسخی میدهم و سوالی مینمایم.ان شاء الله که به حقیر پاسخ بدهید:
ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر:
وَقَرْنَ فِي بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يرِيدُ اللَّهُ لِيذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيتِ وَيطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(الأحزاب/33)
و در خانههاي خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زکات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت کنيد؛ خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.
ان شاء الله آنقدر کلام عرب میدانید که نیاز نباشد پیرامون صرف و نحو نیز توضیح دهم.این آیه به دو بخش تقسیم میشود:
بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است
بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است
اما پیرامون بخش 1:تکلیف روشن است که هیچ مردی در میان آنها نیست
ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید
بنابرین 2 حالت پدید میآید
حالت 1
اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر.
اما اینکه وجود دارد یا خیر بحثی ست درون فامیلی که ما شیعیان با برادران عزیزمان از اهل سنت برطرف میکنیم و شامل بحث با جنابعالی نمیگردد.چرا که بی دلیل است در چیزی با شما بحث نمایم که خالی از اعتقاد به آن هستید
اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟
خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند
برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید
حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است
آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟!
اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید
و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟
این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟!
یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟
اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت
و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود
این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین
یعنی زمین گرد است
و بشر مدتیست که به این علم دست یافته
اینجا کلاس اعجاز برای شما نمیگذارم
بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد
شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم
شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید
ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود
با اسناد تاریخی
شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟
حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم
مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد
باشد که پاسخ دهید و پاسخ گیرید
پاینده باشید
مع السلام و رحمة الله و برکاته
[/QUOTE]
دوست گرامی life313
درود
پیش از آغاز سخن باید بگویم که دوست گرامی نام رمزینه خود را انگلیسی گزیده ای، این همه عربی هم نوشته ای، مگر ایرانی نیستی؟
شما نوشته اید:
1-:" ... ابتدا پاسخ شما پیرامون آیه شریفه تطهیر:.........بخش 1:که به صورت واضح از ضمیر جمع مونث استفاده شده است..... بخش 2:که در آن از ضمیر جمع مذکر بهره گرفته شده است....ولی برادرم زمانی که حتی 1 مرد در میان زنان قرار بگیرد دیگر عرب از جمع مونث بهره نمیگیرد بلکه بجای آن از جمع مذکر استفاده مینماید
بنابرین 2 حالت پدید میآید
حالت 1
اینکه زنی یا زنانی در میان مشمولین آیه تطهیر وجود دارند یا خیر...."
پاسخ
یکم- حالت دوم را ننوشته اید.
دوم- خودتان فرمودید که اگر میان زنان حتی یک مرد هم باشد، ضمیر جمع مذکر می آید. از این رو خردمندانه ترین برداشت میتواند این باشد: از چندین آیه پیش در این سوره خطاب به زنان پیامبر است. در آغاز آیه همه مخاطب زنان پیامبر هستند. بنابراین در بخش دوم آیه حتی اگر یکی از پسران این زنان در جمع باشد، بایستی ضمیر جمع مذکر بکار برده شود.
سوم- محمد (ص) تا زمانی که خدیجه (س) زنده بود، زن دیگری نگرفته بود. از این روی هنگامی که زنان پیامبر گفته میشود، هنگامی است که خدیجه (س) درگذشته و پیامبر زنان چندی داشته اند.
چهارم- روش گفتن در این آیه، شرطی است. خداوند شرطهایی را برای زنان پیامبر گذاشته تا اگر ایشان آن شرطها را بجا آوردند، مطهر شوند. مادری هم که مطهر شود، فرزندانش نیز با تربیت درست این مادر مطهر، مطهر میشوند.
پنجم- تطهیر و عصمت دو مقوله جداگانه هستند. هر زنی میتوان طاهره باشد ولی معصوم شاید نباشد. بچه معصوم است ولی طاهر یا طاهره نیست.
2-:" ... اما قسمت بعد از سخنانتان فرمودید که مگر خدا با کسی تعارف داشته که نگوید حکم چیست؟
خیر خداوند با کسی تعارف نداشت اما همواره کسانی هستند که در ادیان شریف رخنه مینمایند و منافقانه سعی در بر هم زدن وضع مینمایند..."
پاسخ
پس بنابراین اگر خواست خداوند از آیه تطهیر دوازده امام (ع) بود، به روشنی چنین مینوشت. بنابراین خواست خداوند از آیه تطهیر تنها زنان و فرزندان پیامبر پس از خدیجه (س) بوده است.
3-:" ... برای مثال شما در دین زردشت رسم بر این داشتید و هم اکنون در کتبتان موجود است که زن زایمان نموده را نجس میدانستید و در خاک میخوابانیدید..."
پاسخ
من تا کنون چنین حکمی را برای زن زائو در فرهنگ زرتشتی نه خوانده و نه شنیده ام. این یک دروغ به دید می آید.
4-:" ... حال آنکه اسلام زن را همواره تکریم نموده است..."
پاسخ
تکریمی که میفرمایید در برابر عرب جاهلی یک انقلاب است، ولی به یاد داشته باشید که ایرانیان از هزاران سال پیش جشن اسفندگان یعنی نماز جماعت برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش زن و زمین و پاسداشت مقام زن داشته اند. برای سند کتاب آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی را بخوانید. برای مقام زن در زمان هخامنشی نیز کتاب از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ را بخوانید.
از ارزش زن در گاته نیز همین بس که خداوند شش صفت دارد که سه تا نرینه (مذکر) و سه تا مادینه (مونث) هستند. بهمن، اردیبهشت و شهریور نرینه اند. اسفند، خرداد و امرداد مادینه هستند.
5-:" ... آیا هنوز هم به این فعل مشغولید؟! ... اگر بله که خدا میداند چه مرضهایی از خاک بر رحم تازه خالی شده زن وارد ننموده اید... و اگر خیر در دینتان بدعت پدید آورده اید؟
این چه دینیست که نو به نو فتاوی صادر میکند و با علم روز پیش میرود؟!..."
پاسخ
این دستور اشو زرتشت در گاتها است. برای نمونه هات 30 بند 2: بهترین گفته را با گوش بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید، آنگاه از این دو یکی را برگزینید. این آیین را پیش از آنکه روز بزرگ فرا رسد، دریابید.
شما نامه های آشنای قریب را نخوانده اید؟ نامه های mkk را نیز همینگونه؟ ایشان که قرآن را کافی ندانسته، حدیث و روایت و عقل و اجماع را هم در کنار قرآن طرح میکنند؟
شما امروزه برای درمان پیش پزشک میروید یا نزد یک آیت الله؟
6-:" ... یعنی شما اینقدر عاری از علمید که با علم ناقص بشر پیش میروید؟..."
پاسخ
راهنمای خدایی که درون هر انسان هست، را فراموش کرده اید؟ توکل را از یاد برده اید؟ مگر سوره نور آیه 35 را نخوانده ای که خداوند نوریست که مردم را راهنمایی میکند؟ این اندازه خودخواهید که می اندیشید، خداوند تنها شما را راهنمایی میکند؟
7-:" ... اسلام 1433 سال پیش در قرآن بیان نمود:اذ الشمس کورت... و امروز ناسا اعلام میکند که آری خورشید دایره وار کوچک میشود ... این است معجزه دین من که میگوید رب المشرقین و المغربین ... یعنی زمین گرد است..."
پاسخ
یکم- کی با اسلام محمدی (ص) مخالفت کرده که شما معجزه را برای اثبات دین خود ارایه میکنید؟ اگر کسی خردمند باشد، نیازی به معجزه ندارد. معجزه برای آدمهای نابخرد است که توان فکری برای شناخت ندارد.
دوم- شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند.
8-:" ... بجای تشکیک در آیه ای که کم و زیادی برای شما ندارد و علم تفسیرش را ندارید بر چیزی بحث کنید که اصول و عقول را در بر بگیرد..."
پاسخ
یکم- خواهش میکنم که بحثی را آغاز کنید تا به اصول و عقاید بپردازیم.
دوم- تشکیک؟ کدام تشکیک؟ شما دارید چیزی را به آیه میچسبانید که در آن نیست. این کار شما دروغ بستن به قرآن است.
اگر تفسیر با واژه ها و خود سخن همخوان نباشد، میشود تفسیر به رای.
9-:" ... شما میگویید نشان زردشتیان امروز فروهر است تنها یک سند بر این بیاورید که فروهر نماد باستانی ایران است بنده هر چه گفتید میپذیرم..."
پاسخ
شما از هر زرتشتی پژوهشگری که بپرسید، خواهد گفت که مفهوم فروهر یک مفهوم زرتشتی است ولی این که این نگاره مرد بالدار فروهر است یا نه، جای اشکال دارد. همه خواهند گفت که گرچه امروزه این نگاره یک نشان زرتشتی به شمار می آید، ولی سندی برای آن نیست. بسیاری از باستان شناسان، این نگاره را خدایی نا آریایی میدانند. به شما خواهند گفت که واژه فروهر مادینه و این نگاره نرینه است. و وووووو
چند سده پیش که خارجی ها به ایران آمدند، این نگاره را اهورامزدا نامیدند. انجمن موبدان برای رفع این اتهام، آن را فروهر نامیدند.
از آنجا که معنای نمادین اجزای این نگاره با فرهنگ راستین زرتشتی همخوانی دارد، امروزه زرتشتیان آن را چون نشانی که فرهنگ راستین زرتشت را به ایشان یاد آوری میکند، بکار میبرند. اگر خواستید بفرمایید تا معنا و مفهوم اجزای این نگاره را برایتان بنویسم.
10-:" ... شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید..."
پاسخ
زرتشتی بودن هخامنشیان از روی چند سند دانسته میشود:
یکم- متن سنگ نوشته ها که با نام اهورامزدا آغاز میشود. در این سنگ نوشته ها از جهان شادی بخش و مردم که باید شاد باشند و مانند آن یاد شده که به روشنی در گاتها آمده است. در گاتها خداوند جهان را شادی بخش آفریده، به کسی خرسندی میدهد که او برای خرسندی دیگران بکوشد و .....
دوم: متن سندهای حسابداری که آثرون (=آدرباد= موبد زرتشتی) به عنوان بالاترین مقام پای سندهای حسابداری را مهر کرده است.
سوم: در سندهای حسابداری است که هخامنشیان با قربان برای خدایان مخالف بوده اند. که این خود یک باور زرتشتی است.
سوم: اردشیر دوم هخامنشی، در سنگ نوشته ای میگوید که آتشکده را از دیوستایان پیراسته و مزدا ستایان (زرتشتیان) را گمارده تا به ستایش اهورامزدا بپردازند.
چهارم- گزارش یونانی هایی که در ایران هخامنشی دانشگاه رفته و دانش آموخته اند.
پنجم- نگهداری از دو اوستای معیار که هر کدام بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بودند.
فروهر ذره ای از ذات خداست که درون انسان نهاده شده تا او را به سوی خداوند راهنمایی کند. این در اوستا است. شاید منظور شما اینست که این نگاره را فروهر بدانیم است. اگر این است، ما خود نیز میگوییم که سندی برای زرتشتی بودن این نگاره نداریم.
11-:" ... ولی بنده به سادگی اثبات مینمایم هخامنشان یا خاخامنشان همانها بودند که زیر سلطه مستقیم یهود قرار گرفتند و ثمره آن کشته شدن هامان بزرگ بزرگمرد دانای ایرانی وزیر خشایار شاه بود..."
پاسخ
نخست آنکه تاریخ یک سری ادعا است. با کدام سند، درست بودن این ادعاها نشان داده میشود؟
آن چیزی هم که من گفتم، به استناد سنگ نوشته و سند حسابداری تخت جمشید است. اگر با چنین سندهایی میتوانید ادعای خود را ثابت کنید، بفرمایید.
اگر شاهان هخامنشی یهودی بودند، میبایست، در سنگ نوشته و در سندهای حسابداری تخت جمشید، نشانه و هزینه ای برای آیینهای یهودی، تعطیل بودن شنبه (سبت/سبط) و ... باید بوده باشد.
12-:" ... شمایی که گاتهایتان قرنها زبان به زبان چرخیده و هیچ سندی بر صحت آن وجود ندارد از چیزی ایراد میگیرید که قرنها پاینده و مستند بوده است؟..."
پاسخ
این اتهامی است که شما میزنید.
ما بر این باوریم که از زمان اشو زرتشت نوشته بوده است. دست کم از زمان هخامنشیان نوشته بوده است. زبان به زبان نگشته، بلکه بوسیله بهترین موبدان (آیت الله ها) حفظ و از بر خوانی شده است. هر نوزوت/نوزود که گاتها را از بر بدون اشتباه میخوانده، از گامه نوزودی (طلبگی) به گامه موبدی راه میافته است.
قرآن با همه پاینده و مستند بودنش، برای شما بس (کفایت) نیست و شما نیاز به حدیث و روایت و عقل و اجماع دارید.
با همه این پایندگی و ثبات، از معاویه تا طالبان و ..... خود را مسلمان میدانند. چه سر به کلاه و چه کلاه به سر
13-:" ... حقیر شما را به مباحثه ای کاملا مستند و مستدل دعوت مینمایم... مناظره ای که بین بنده و شما در برابر چشمان همه صورت میگیرد... باشد که پاسخ دهید و پاسخ گیرید..."
پاسخ
میپذیرم. بر این باورم که گسترش دانش درست، گسترنده آرامش و صلح است که همه پیامبران برای آن کوشیده اند. دانش و آرامش سبب خواهد شد که پیامبر درونی هر کسی بیدار شده، او را بدون زور بیرونی، به سوی خداوند به رسایی و رستگاری برساند.
در پناه خداوند، از آرامش و دانش نیک برخوردار باشید.
با سلام
خوب اینجا توضیح میدهم که چکسانی برای اولین بار اوستا را نوشتند دقت بفرماید !!
دقت به مطالب قرمز رنگ داشته باشید !!!!!!!!!!!!!!
[FONT=Verdana]ترجمه متن گاتها پس از کوششهای آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت.
او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هاتهای ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژهنامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.
[FONT=Verdana] سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخشهای اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبانشناسی و فرهنگشناسی باستانی نهاد.:Sham:
اندکی پس از آن، کارل فریدریش گلدنر (Karl Friedrich Geldner) در سال ۱۸۸۵ متن کامل و انتقادی اوستا (که در بردارنده گاتها نیز بود) به خط اوستایی و با عنوان «اوستا- کتاب مقدس ایرانیان» (Avesta- The Sacred Books of the Parsis) در اشتوتگات به چاپ سپرد.
اما در اینجا از شما سوال دارم این گفتها را در مورد ابراهیم پور داوود قبول دارید؟؟
بنده در مدارک ایشان زبان شناسی و اوستا شناسی نمیبینم !!؟
در ۱۲۸۷ شمسی از راه قم، سلطانآباد (اراک امروزی)، کرمانشاه، بغداد و حلب به لبنان رفت. در بیروت در مدرسهٔ لوئیک [۱] به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد(برادرانش نامهای داوودزاده و داوودی را برگزیدند).
پس از دوسال و نیم اقامت در بیروت برای دیدار خانواده به رشت برگشت و پس از مدتی در شهریور ۱۲۸۹ راهی فرانسه شد. در همانجا بود که با سید محمدعلی جمالزاده (متوفی ۱۳۷۷ش) دوست شد. سپس به ایران بازگشت و بعداز اقامتی کوتاه در رشت، در رمضان ۱۳۲۸، از راه باکو و وین به فرانسه عزیمت نمود و نخست در دبیرستان شهر بووه نامنویسی و خود را برای ورود به دانشکده حقوق آماده کرد، آنگاه در رشته حقوق دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد.
در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین، و سپس در دانشکدهٔ ارلانگن به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق پرداخت.
در آنجا با سید حسن تقیزاده آشنا شد و در نشر مجلهٔ کاوه با او همکاری کرد. همکاری با تقیزاده و نیز با محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشهٔ او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق دربارهٔ ایران باستان علاقهمند ساخت.
در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندانپزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش پوراندخت به دنیا آمد.:Sham::Sham::Sham::Sham:
پورداود در ۱۳۰۳ به همراه خانواده به ایران بازگشت.
در مهر ۱۳۰۴ به دنبال دعوت پارسیان هند به هندوستان رفت و دو سال ونیم در آنجا ماند و به انتشار بخشی از ادبیات مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت:Sham:
و چند سخنرانی دربارهٔ تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ، و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
پورداود را بنیادگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندهٔ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند.
وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعهٔ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعهٔ کتابهای دیگر ترجیح داد و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، ۱۱-۱۲) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را - که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود - در کتابخانهٔ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر، براون، میتووخ، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد.
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادهٔ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند. خدمت بزرگ او دربارهٔ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروته و راولینسون در قرن نوزدهم نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند.
ترجمه و گزارش اوستا، برجستهترین اثر پورداود به شمار میرود.
با در نظر گرفتن سیاق عبارتهای اوستایی و دور بودن آنها از شیوهٔ زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداود روشن میشود.
او میکوشید ترجمهای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژههای کهن، ترکیباتی رسا و خوشآهنگ پدید آورد.
امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخشهای اوستا نگاشته است.
این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغتنامهٔ بزرگی در ریشهشناسی واژههای ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایرانباستان بهشمار میآید.
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست
واما
بحث عصمت و طهارت را کردید:
شما با توجه به زدشت سخن فرمودید و بنده با توجه به اسلام :
طهارت در اسلام دو مقوله است : طهارت فقهی ، طهارت باطنی
طهات فقهی آن است که پس از حدث(یعنی خروج نجاست و ...) باید حاصل شود که مراحل آن مشخص است و این یقینا منظور خداوند متعال نبوده است زیرا طهارت از نجاساتی که انسان دائما تا در جسم انسانیست با آن مواجه است محال است.
اما طهارت باطنی : در عرفان اسلامی داریم که هر گناه سبب از بین رفتن طهارت باطن میگرددو خداوند جلوی گناه را میگیرد پس ربط طهارت با عصمت ربط واضحی میشود که تفکیک نا پذیر است.
فرمودید
من تا کنون چنین حکمی را برای زن زائو در فرهنگ زرتشتی نه خوانده و نه شنیده ام. این یک دروغ به دید می آید.
در رابطه با اینکه زن زائو اینچنین بوده میتوانید به کتاب وندیداد مراجعه بفرمایید.حقیر اکنون در سفر هستم و پس از بازگشت ان شاء الله آدرس آن را خواهم داد تا دروغ بنظر نرسد!!!
فرمودید
تکریمی که میفرمایید در برابر عرب جاهلی یک انقلاب است، ولی به یاد داشته باشید که ایرانیان از هزاران سال پیش جشن اسفندگان یعنی نماز جماعت برای سپاسگزاری از خداوند برای آفرینش زن و زمین و پاسداشت مقام زن داشته اند...
اما تکریم زنان در آیین زردشت را بنده در حالی خواندم که از شدت خنده نتوانستم جلوی خود را بگیرم.برادر من شما یا کلا تاریخ نخوانده اید یا اینکه سعی در فراموش کردن آن دارید.بنده اینجا گوشه ای از تکریم زن را در ایران باستان برایتان گوش زد مینمایم:
تعدد زوجات در دورة ساسانی جاری و معمول بوده است. و جای انکار نیست . ازهرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر این مطلب را تایید کرده اند . (و این ایرادیست که از جانب زردشتیان بر اسلام وارد میشود.)
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشی میگوید:
« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عدة زنان غیرعقدی بیشتر است.» (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی/ 1535.)
استرابون دربارة همین طبقه میگوید: «آنها زنان زیاد میگیرند و با وجود این ، زنان غیرعقدی بسیار دارند.» (همان ص 1543)
ژوستین از مورخان عصر اشکانی دربارة اشکانیان میگوید: «تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بخصوص در خانوادة سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص 2693)
آنچه در ایران باستان در میان طبقة اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدی بوده است، مثلاً چهار تا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همانطور که نظام اجتماعی، یک نظام طبقاتی بوده است، نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق میگرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از عموها یا داییهای او میشد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)
شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)
شوهر میتوانست به وسیلة یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد. در این صورت زن شریکالمال میشد و میتوانست مثل شوی خود در آن تصرف کند. فقط بدین وسیله زوجه میتوانست معاملة صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)
هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد، ولی اجازت مییافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش میزایید، از آنِ شوهر اولش بود؛ یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی میماند. (همان ، ص 353.)
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بیآنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد میشدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند... این عمل را از اعمال خیر میدانستند و کمک به یک هم دین تنگدست میشمردند.
خلاصه این است که برای اینکه نام خانوادهها محفوظ بماند و اصل مالکیت خاندانهایی که حق مالکیت داشتهاند متزلزل نشود و ثروتی که از آنها باقی میماند به دست بیگانه نیفتد، اگر کسی میمرد و فرزند پسری از او باقی نمیماند و به اصطلاح اجاقش کور میماند، «ازدواج نیابی» بعد از قوتش انجام میدادند.
در باب ارث مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند. به دختران شوهر نکرده نصف سهم میدادند. چاکر زن و فرزندان او حق ارث نداشتند، ولی پدر میتوانست قبلاً چیزی از دارایی خود را به آنان ببخشد یا وصیت کند که پس از مرگ به آنان بدهند. (همان /357.)
ملاک و محور مقررات خانوادگی دو چیز بوده و همة مقررات برای حفظ آندو بوده است: نژاد، ثروت.
ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده [و] در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است روی همین اساس قرار داشته است؛ یعنی خاندانها برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه و افتادن ثروت خود در اختیار بیگانه بشوند کوشش میکردهاند تا حد امکان با اقربای نزدیک خود ازدواج کنند، و چون این عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده، با زور و قدرت مذهب و اینکه اجر و پاداشش در جهان دیگر عظیم است و کسی که امتناع ورزد جایش در دوزخ است، آن را کم و بیش به خورد مردم میدادهاند.
در صدر اسلام ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رایجی بوده است، لهذا این مسأله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین، بعضی از زردشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار میدادند و آنها را بدین سبب زنازاده میخواندند، اما ائمة اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع میکردند، تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمیشوند. (وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر، ج 3، ابواب مواریث، ص 368.)
و هم در روایات باب «حدود» آمده است که در حضور امام صادق (ع) شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او یک ولدالزّنایی است. امام سخت برآشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت: قربانت گردم، او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعاً ولدالزّناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزّنا بخوانی. (وسائل الشیعة، چاپ امیر بهادر، ابواب الحدود، ص 439.)
پای بخش اول از زیر بخش چهارم:زن و دوران قاعدگی
در اصطلاح ونديداد كلمه «دشتان» به معني قاعدگي، عادت ماهانه زنان كاربرد دارد و احكام بسيار پيچيده و سختي به دنبال دارد، چنين زني بايد دور از ديگران و در «دشتانستان» كه جايي متروك و دور از آتش و آب و مردمان است ساكن شود. در ظرفهاي فلزي كمبها به او غذا ميدهند لكن بايد غذاي كم بخورد تا نيرو نگيرد. بعد او را با گُميز(ادرار گاو) در دو گودال شستشو ميكنند سپس در گودال سوم با آب شستشو ميشود. و در تابستان بايد 200 مورچه بكشد و اگر زمستان بود بايد 200 حشره گزنده و آسيبرسان را از بين ببرد. حال اگر زني بچه مرده به دنيا آورد بايد او را در آلونكي دور از آب و آتش و مردم حبس كرد او بايد 3 يا 6 يا 9 جام گميز«ادرار گاو نر» بنوشد تا رحم او پاك شود. بعد از آن ميتواند شيرگرم ماديان يا گاو را بنوشد ولي نميتواند آب بنوشد تا 3 شب بايد به اين گونه بماند بعد از 3 شب تن و جامه خود را با گميز آميخته با خاكستر و آب در كنار 9 گودال بشويد بعد تا 9 شب بدين منوال تنها ميماند. بعد از آن تن و جامه خويش را با ادرار گاو و آب ميشويد تا پاك شود.
آيا با وجود اين احكام در آيين زرتشت براي زن مقامي در حد پست ترين موجود هم باقي مي ماند؟ چرا انقدر اين احكام توهين آميز است؟
پای بخش دوم از زیر بخش چهارم:مجازات نزدیکی با زن حائض
در آيين زرشتي براي كفاره و مجازات بعضي از گناهكاران اعمال ويژهاي بيان شده. از جمله: كشتن هزاران مورچه،لاك پشت، وزغ، مار، كشتن مگس، مورچههاي دانه كش، و …
بطور مثال كفاره مردي كه با زن حايض نزديكي كند يا زني حايض تن به اين گناه سپارد در ونديداد فصل هجدهم بند 70 تا 74 اقلامي ذكر شده كه بايد ادا كنند كه عبارتند از:
يكهزار از چارپايان كوچك- گوسفند يا بز- را قرباني كنند و از همه آن چارپايان تكههاي ويژه را با نوعي فديه و نذري براي آتش مقدس؛ با پارسايي اهدا كنند!
يا هزار پشته از هيزمهاي سخت خشك شده آزمايش شده! را، براي آتش در راستي و نيكي فراز برد.
يك هزار از مارهاي روي شكم خزنده را بكشد و دو هزار از ديگر مارها را
يكهزار از وزغهاي دَم زننده بكشد(وزغهايي كه در خشكي هستند) و دو هزار وزغ آبي
يكهزار مور دانهكش و دو هزار از ديگر انواع مورچهها
روي آب روان رودها سي پل بر پا كند سپس يكهزار ضربه شلاق با شلاق اسبراني و دو هزار ضربه ضربه تازيانه با شلاق فرمانبرداري
و نيز در باب اعدام در ونديداد فصل پانزده بند 7 مجازات نزديكي با زن حايض اعدام بيان شده است.
زیر بخش پنجم:زن از زبان بزرگان ایران و زردشتی
اردشیر پاپکان
«از این پس دین و دولت یکی است و فرومایگان(رعایا پست و اهریمنی نژادند) نباید بکار دین پردازند چرا که از میان رعایا رهبران دینی پدید آیند و این به زیان پادشاهی ایران است زیرا رعایا با توسل به دین میتوانند شاه را ساقط کنند. باید که بر سراسر کشور ایین مزدا گسترده شود و همین یک ایین برقرار باشد . امور ایین ویژه روحانیون است و رعایا را حق دخالت در امور ایین نیست. رعایا باید در چهار طبقه جای گیرند و کسی حق انتقال از طبقه ای به طبقه دیگر نیست. برای حفظ اصالت خون و نژاد در اشرافیت و روحانیت آریایی ، باید که سنت مقدس ختودت اجرا گردد و شاهزدگانی به شاهی خواهند رسید که زادۀ سنت ختودت باشند» کارنامه اردشیر .128 صادق هدایت
میبنید یک کشاورز نمیتواند پای از طبقه خود بیرون نهد یک کشاورز نسل در نسل کشاورز است یک زرگر نسل او همیشه زرگر خواهند بود . داستان فردوسی و انوشیروان عادل! و رعیتی که ارزوی سواد داشتن فرزندش را دارد، و پاسخی که شاه عادل میدهدو طبق اوستا و پیشینیان رفتار مینماید، در همین راستاست.
« اردشیر... مقرر فرمود که باید میان رعایا و اشراف در خوراک و پوشک و خانه و زن و دیگر امور شخصی و اجتماعی تفاوت باشد تا هر طبقه ای در جایگاه خویش قرار گیرد. و فرمود تا رعایا(ی بدبخت و ستم دیده) به اشراف و طبقات ممتاز احترام گذارند و رام باشند، به این منظور که رعایا پای از گلیم خویش فراتر ننهند و خیره سری و گستاخی و ناسپاسی نکنند. ..» ن.ک: نامه تنسر 89 .90 ؛ مجتبی مینوی
اری مسلم است در روزگاری که شاهان و مغان حاکمیت مطلق بر رعیت داشتند نباید رعیت را بکاری گماشت که گستاخ شود و علیه شاه بشورد و شاه را بکنار زند دانش و سواد رعیت را گستاخ میکند و میشوراند رعیت را باید خر نگه داشت.و از باید از او سواری گرفت و استعمارش کرد. اینجاست که در نوشتار یونانیان عبارت «استبداد شرقی » را می بینیم و باید درک کنیم .
بطور خلاصه :
گاتها یسنا :هات" 46 گفته
"منم زرتشت آن برانگيزنده اهورا مزدا كه براي نخستين بار آموختم كه تويي خداوند جان و خرد كه تويي مزدای بی همتا كه تويي آن داور بي همال كه مردم را به توسط من به ميانجي منش نيك و بهترين راستي به كار و كوشش به روي زمين خواندي كه ستوران را بيداد نكنند و پيرو راه نيكي و راستي باشند. اين چنين كسان مردان و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزينی شان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند و همه آناني كه آيين پذيرند نيز رستگاري يابند و من با همه آنان سرودگويان از پل چينوت (صراط مستقيم) خواهيم گذشت".
اما در هات53 بيشتر زرتشت در عروسی دخترش همه مردم را از زن و مرد خطاب قرار میدهد :
"اينك اي دختران شوي كننده و اي جواناني كه پيوند زناشويي مي بنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزه هاي دين راه نيك منشي را بگزينيد و از روي مهر و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي و درستي و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوه كامياري در زندگي خواهد بود".
تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همين 2 فراز که مربوط به گاتها است.
« ای زرتشت! تو نباید این کلام را جز به پدر یا پسر یا به برادر تنی یا به آتروبان بیاموزانی » یشتها 1 / 157 /9
و در برا. متن هاي ديگر زرتشتيان حاوی مطالب فراوان تحقيرآميز ميان زن و مرد بسيار ديده مي شود، به عنوان نمونه در كتاب "زن در حقوق ساساني" كه گزارشي است از كريستين بارتولمه از كتاب "ماديان هزار دادستان"، اكثرمطالب آن تنقيص و تحقير زن است. .به طور مثال زن شخصيت حقوقي نداشت و به عنوان شخص شناخته نمي شد و در حكم شي مطرح بوده است.
میشود در مورد زن در ایران باستان چنین نتیجه گرفت:
زن در ایران باستان نوعی کالا بوده است که قرض داده میشده ،بفروش میرسیده ،معامله میگشته، احتکار میشده
و در ردیف جو وگندم و ماده سگ قرار داشته است .
حکم دزدی اموال و حکم زن ربایی برابر و در کنار هم ذکر شده است.
برگرفته از مقاله زرتشت شناسی جناب علیرضا هاشمپور
ادامه دارد...
پیرامون نرینه و مادینه بودن بنده وارد بحث نمیشوم و تنها بر یک اصل تکیه دارم: اگر هر مومن به دینی به تمام دین خود عمل میکرد اکنون زبان و دینی واحد وجود داشت زیرا هر پیامبری تنها بر پیامبر پیش از خود تصدیق و بر بعد از خود تاکید مینمود و همه را به خیر دعوت مینمودند
اما پیرامون فرمایش شما در رابطه با اشو زردشت و گاتها و نیز علم روز:
ما برای هر امری به عالمترین آن علم رجوع مینماییم و بحثی در آن نیست اما در روایات ما از لحظه تولد تا مرگ از اولین تا آخرین نیاز ما گفته شده است و در صورت رعایت آن بهیچ پزشکی نیاز نخواهیم داشت.بخوانید کتب طب نبی ، طب الصادق ، طب الشیعه و ... .
اما از گاتها سخن به میان اوردید و این نشان میدهد شما بر کلام خویش نیز ثابت نیستید:
شما در جواب دوستمان فرمودید:
و پاسخ بنده به شما:
شما به چیزی استناد میکنید که درباره آن نمیدانید؟!!!!!
عجب است موبد زردشت از گاتها اطلاع کافی نداشته باشد اما ایرادی ندارد حقیر (در ادامه صحبت های کارشناس بزرگوار )بعنوان یک مسلمان بشما پیرامون آن آموزش میدهم تا در رابطه با آن بیشتر بدانید:
اما ابتدا باید بدانیم " گات " چیست؟
گاتها همان سرودهایی ست که در میان زرتشتیان به صورت شفاهی رواج داشت و بنا به نظر بسیاری از محققین ایران باستان و یا محققان عرصه دین و مذهب در عصر ساسانیان، یعنی در حدود دو هزار سال بعد از زرتشت، مکتوب شد.
حال سوال اینجاست که چگونه میتوان به نقلهای شفاهی آنهم بعد از دو هزار سال اعتماد کرد؟!چگونه میتوان یقین داشت که کلام روزمره بعد از دو هزار سال تغییر نکرده است؟آیا زبان پارسی ما با پارسی پنجاه سال پیش یکی ست؟!
البته ما منکر این نیستیم که ممکن است بعضی قسمتهای گاتها مربوط به زردشت باشد اما اینکه بگوییم ممکن است و صرف امکان نمیتواند حجت کافی باشد جز اینکه مستندات محکمی بدست ما برسد.
چه سند و مدرکی بر اعتقادات امروزی زردشتیان وجود دارد و از کجا میتوان درباره زردشت و آیینش تحقیق کرد؟!تا اینجای کلام به این مهم دست می یابیم که هیچیک از اعتقادات امروزه زردشتیان بهیچ وجه قابل اتصال به زردشت نیست و سندی برای نسبت دادن کلامهای امروز به زردشت موجود نیست جز آنکه نسل به نسل زردشتیان آن را به زردشت نسبت داده و ممکن است در این سیر چند هزار ساله دچار تحریف یا تغییر شده باشد.
یکی دیگر از مسائلی که بسیار مورد تردید و ابهام است اینکه سالنمای زردشتیان چگونه امسال را که ما سال 1390 هجری شمسی مینامیم زردشتیان 3749 مینامد؟مبدا پیدایش این سال چیست و چگونه این زمان تایید شده است؟!
اما بعد:
پیرامون نور فرمودید و آیه شریفه قرآن.حقیر اینجا برایتان به شرح مختصری از آیه میپردازم:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّي يوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ(النور/35)
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغداني است که در آن چراغي (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغني افروخته ميشود که از درخت پربرکت زيتوني گرفته شده که نه شرقي است و نه غربي؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزديک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نوري است بر فراز نوري؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدايت ميکند، و خداوند به هر چيزي داناست.
در پایان آیه خداوند میفرماید : عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ
پس با توجه به این آیه حقیر نمیگویم مراد از هدایت ما هستیم ولیکن:
هدایت بر دو قسم است: هدایت عامه ، هدایت خاصه
هدایت عامه مراحل رشد است که خداوند به نبات و جماد عنایت فرموده است و هدایت خاصه آن است که خداوند بر مومنین قرار داده است:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/62)
کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و کساني که به آئين يهود گرويدند و نصاري و صابئان [= پيروان يحيي] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچگونه ترس و اندوهي براي آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهي، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کردهاند، مأجور و رستگارند.)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوندبر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
و این بشارت خداوند است بر هر چیز.ما معتقدیم هر کس با یقین به ولایت خداوند دست یابد و تحقیق نماید و بهترین را برگزیند اجر او نزد خداوند است زیرا پرودگار ما فرمود: لا اکراه فی الدین.
شما فرمودید چرا بنده از معجزه قرآن میگویم دلیل آن این است که خداوند معجزه را برای خلق قرار داده و یکی از دلایل اثبات حقانیت معجزه است پس بیاورید معجزه کتابتان را.
اما پیرامون ایران باستان باز هم مرا به تفکر وا داشتید
فرمودید
شما از دانش ایران باستان نا آگاهید وگرنه میدانستید که ایرانیان باستان به گرد بودن زمین با دانش ریاضی پی برده بودند.
کلامتان سند نداشت پس از درجه اعتبار ساقط است زمانی که سند آوردید بنده عرض مینمایم که ایرانیان باستان به چه معتقد بودند و چه میکردند.کفایت مینماید که عرض کنم ساسانیان زردشتی کار را به جایی رسانیدند که هیچ عضو طبقه ای نمیتوانست وارد طبقه دیگر شود.اینگونه دانشمند محیا نمودید؟!!!اما اصل بحث را به ارائه سند شما موکول مینمایم.
فرمودید
تشکیک؟ کدام تشکیک؟ شما دارید چیزی را به آیه میچسبانید که در آن نیست. این کار شما دروغ بستن به قرآن است.
اگر تفسیر با واژه ها و خود سخن همخوان نباشد، میشود تفسیر به رای.
اما پیرامون دروغ بستن بنده به قرآن فرمودید:
اثبات کلام زمانی ممکن است که دو طرف بر چیزی مشترک متحد العقیده باشند پس بنده نیاز ندارم با شما در سر موضوعی که در آن اتحاد نداریم بحث نمایم و اثبات کلام خود را در منابع عزیزان و برادر اهل سنتم پیشتر آوردم.
ادامه دارد...
آخه هندیا میگن خداشون دو جنسه است
چنتا دین دیگم هستن که خداشون دوجنسست ،اسماشون یادم نیس
هریکیم سه تاست
بیاین بجای اینا بحثای جالب بکنیم، شما که هیچوقت با همدیگه به توافق نمیرسین
هرکی نظر خودشو داره، پس بیاین درباره چیزای دیگه حرف بزنیم
مثلا معنی موبد یعنی چی؟
و اما
برای این کلام خود که شما آن را رد کردید سند می اورم
...شما نه میتوانید زردشتی بودن هخامنشان را اثبات کنید نه میتوانید وجود فروهر را اثبات نمایید..."
شما فروهر را از آن ایرانیان دانستید.ایرادی ندارد پس باید اثبات کنید که این نشان در کجا به سنگ تراشیده شده است و اینکه ریشه فروهر در کجاست.اما بنده مجددا از مقاله دوستم جناب هاشمپور کمک میگیرم و اثبات کلام خود را برای شما قرار میدهم:
زیر بخش اول:نماد فروهــــــــــــــر و حقیقت پنهانش
نماد فروهــــــر برای زردشتیان امروز بسیار مقدس و عزیز است و ما برای بررسی عقاید زردشتیان ابتدا به بررسی نماد فروهـــــر میپردازیم:
این شکل فروهــــــــر مقدس زردشتیان را نمایش میدهد که آن را نماد خود و تعالیمشان میدانند.چند نکته جالب در این تصویر وجود دارد که اعتقادات زردشتیان را نشان میدهد:




طبق گفته ی زرتشتیان سه ردیف پر در هر بال فروهــــــــر اشاره به سه شعار زرتشتیان دارد: پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
و در قسمت دامن یا دم فروهــــــــر، سه ردیف پر مشاهده می شود که نشانه ی پندار بد و گفتار بد و کردار بد است که باید زیر پا گذارده شوند.
همچنین چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است.
حال با توجه به سه ادعای فوق بررسی میکنیم تا ببینیم آیا به واقع چنین است یا خیر؟
ادعای اول درباره سه ردیف بال نشانه سه تعلیم زردشت!با کمال شگفتی در کنار قبر داریوش هخامنشی این سنگ تراشیده را میبینیم:
شگفتی این نماد در این است که بجای سه ردیف پر چهار ردیف پر دارد!!!البته این امکان وجود دارد که دشمنان زدشت یک ردیف بال اضافی برای فروهر تراشیده باشند!!!!!!
اما در مورد قسمت دوم یا همان دامن یا دم در تصویر زیر که از نمای کتیبه بیستون گرفته شده تنها دو ردیف می بینیم که با تعریف امروزی این نگاره مغایرت دارد.
اما سومین قسمت یا پیرمرد:
پیرمرد در تصاویر فوق که هر دو متعلق به زمان داریوش است نزد زرتشتیان اینطور تعریف می شود: "چهره ی پیرمرد سالخورده اشاره به شخص نیکوکار و یکتاپرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب و پسندیده اش سر مشق و الگوی دیگر مردمان است. حلقه دایره ای که در دست پیرمرد قرار دارد، نشانه پیمان با پرودگار و همبستگی ها است."
در تصویر اول که از نقش رستم گرفته شده پیرمرد با لباس و کلاه پارسی است. همین تصویر نیز در تخت جمشید با همین شمایل وجود دارد لیکن با سه ردیف بال. اما در بیستون پیرمرد نیکو کار نماد زرتشتیان لباس و کلاه اشوری و بین النهرینی بر تن دارد!! از شمایل چهره این اثر کاملا واضح است که او ماهییتی غیر پارسی دارد.
ممکن است بگویید احتمالا حجاری که این نقش را می تراشیده فردی بین النهرینی بوده که در حکومت داریوش خدمت می کرده و با فرهنگ ایرانی اشنا نبوده اما آیا این حجار بین النهرینی مجاز بوده که در کتیبه طویل و عریض داریوش پرچم دولت اشور را بر روی کلاه پیرمرد سالخورده که نماد فروهر هم نیز می باشد، حجاری کند؟
این دایره هیچ سابقه ای در هیچیک از نمادهای موسوم به فروهـــــــر در ایران ندارد جز بیستون و در عوض در چندین لوح بابلی میتوان آن را مشاهده کرد و تقریبا در تمام حجاریهای آشوری بشکل مچ بند به فراوانی استفاده شده است.

تصویر دیگری که بر ابهام این نماد می افزاید این است که نقش دیگری از نماد فروهــــــــــــــر در موزه لوور وجود دارد. در این نقش نه تنها از حلقه دایره در دست پیرمرد که نشان پیمان با پرودگارست اثری نیست ؛ بلکه چهره ی همین پیرمرد سالخورده و نیکو کار نیز وجود ندارد.
با این وجود آیا می توان ادعا کرد این نقش نشان دین زرتشت است؟ چرا ساسانیان که یک حکومت دینی بر پایه زرتشت است، هیچ وابستگی به مفهوم فروهر نداشتند؟
ادامه دارد...
البته حقیر قصد ورود به مسائل پیچیده و غریبه را ندارم اما اهل تحقیق و کسانی که تحقیقاتی در زمینه فراماسونری و ایلومناتی داشته اند با این نماد آشنا هستند و میتوانند ریشه این نماد را بیابند.(توضیح:آنچه مورد یقین است ریشه های شیطان پرستی یا بصورت عام پرستش اجنه تقریبا بهمان زمان خلقت انسان باز میگردد.با توجه به اجادیثی که از کلام معصومین علیهم السلام برداشت میشود ابلیس و سپاهیانش تا پیش از ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بصورت مداوم و با هیکلی انسانی به عالم ما در رفت و امد بوده اند و پس ولادت ایشان گرچه این رفت و آمد قطع نشد اما بشدت کاسته شد.البته ورود اجنه به این دنیا با توجه به احادیث وجود داشته است.برای مثال تمثیل ابلیس بشکل یکی از کفار و شرکتش در جنگ بدر.)
البته شایان ذکر است که اینگونه نمادها گرچه زمینه ای همسان دارند اما بدلایلی مه آلود تغییراتی سطحی نیز داشته اند.باب تحقیق برای اهلش گشوده است و بنده بیش از این خلط در بحث پیش نمی آورم.
اما براستی فروهر یا این نماد چیست و متعلق بکجاست؟
بله این مسئله کاملا واضح است که فروهر مربوط به گروه خاصی نیست. فروهر یک نشان جهانیست. برای اولین بار این علامت در لوح عروج انکیدو در سومر به صورت یک خورشید بالدار (دانشمندان فضانوردی باستانی این علامت را نماد بشقاب پرنده می دانند) ظاهر شد.
بعد از ظهور شاهنشاهی آشور ،خدای آشورasyr در مرکز این دایره نمایان شد او هم چنین یک کاج را که نماد خدایان آنوناکی بود در دست گرفته بود که بعد از مدتی به حلقه ای تبدیل شد.این نماد بعد ها توسط ایرانیان (به احتمال زیاد کوروش پادشاه بزرگ ایران) به این سرزمین آورده شد .کاملا واضح است این نماد یک نماد انسانی نیست و نمی توان منشا آنرا انسانی دانست شما می توانید در کتیبه های بین النهرین این علامت را بیشتر همراه درخت زندگی و نماد ستاره های اوریون ببینید.
و یا در سنگ تراشی دیگر:


و باز :
با توجه به آنچه پیشتر عرض کردم این نماد نشان جنگ آنوناکی بوده است و مراحل تکمیل آن بدین صورت است:
ساسانیان از نماد فروهر استفاده نمیکردند!
ساسانیان به یقین سلسله ای پیرو مذهب زردشت بوده است.بنابرین باید تعالیم زردشتی در امور حکومتی آنها مورد استفاده باشد اما با کمال شگفتی کوچکترین اثری از فروهر با تعالیم امروزی در آثار بجا مانده از این سلسله یافت نمیشود:
سکه عصر ساسانی
آرامگاه داریوش بزرگ-نقش مربوط به عصر ساسانی از بهرام دوم
پیروزی شاپور بر امپراطور روم
بهرام و درباریانش
تاجگذاری « اردشیر اول »
و......
در معروفترین کتیبه های سنگی یا آثار هنری عصر ساسانی کوچکترین نشانی از فروهر وجود ندارد!پس چگونه موبدان زردشتی فروهر(؟) را یک نماد ایرانی و زردشتی میدانند و تعالیمشان را طبق آن عرضه میکنند.آیا برای دین یا مذهبی که ادعای قدمت چند هزار ساله دارد زشت نیست که از تاریخ دیگر ممالک بدزدد و بنام خود ثبت کند؟!
ایرانیان در لحظه لحظه تاریخ جهان تاثیر گذار بوده اند و تاثیرشان بحدی عمیق بوده است که نیازی نداشته و ندارند که دست به دزدی تاریخی بزنند.این عمل بحدی ناپسند است که بنده بعنوان یک ایرانی شرم دارم پیرامون آن بیش از این بحث نمایم.
ادامه دارد...
شما پیرامون زردشتی بودن هخامنشیان سخنی فرمودید که بنده در زردشتی بودن شما شک کردم.آیا اینهمه زردشتی بودن یک قوم برای شما اهمیت دارد که دست به چنین سفسطه ای میزنید.و اما دلایل رد کلام شما:
فرمودید نوشته ها با کلامه اهورا مزدا شروع میشود و سند ندادید پس این دروغی تاریخی بحساب میآید.(پیرو کلام خودتان در چند بند بالاتر)
اما صرف شروع با اهورا مزدا دلیل بر زردشتی بودن میشود؟!!!!مشرکان مکه خدایی بنام اله داشتند پس این نشان از اسلام آنان دارد؟!!!!
اما در منشور کوروش هخامنشی که مشخص ترین اثر ایشان است آیا اثری از اهورا مزدا میبینید؟!!!
در مورد دین هخامنشیان هرودت تاریخ نویس معاصر ایشان میگوید: ساختن هیکل خدایان و معبد و محراب در نزد ایرانیان ممنوع است و خدا را بر خلاف یونانیان بصورت انسان تصور نمیکنند. از نحوه خاکسباری درگذشتگان سوگند به اهورا مزدا در کتیبه ها و علائم تخت جمشید نظیر فروهر و اتش مقدس و ... چنین به نظر میرسد که هخامنشیان به عقاید اشو زردشت نزدیک بوده اند.
(کتاب یک بند 131-132 و در مورد خاکسباری مردگان کتاب یک بند 140)
عزیزان زردشتی از نماد فروهر و آتش در نقشهای تخت جمشید نتیجه میگیرند که هخامنشیان به آیین زردشتی بوده اند.پیشتر پیرامون نماد فروهر به این نتیجه رسیدیم که چنین کلامی غیر واقع است و فروهر با تعالیم امروزی زردشتیان کاملا بیگانه است.پس نمیتوان وجود فروهر را نماد زردشتی بودن هخامنشیان دانست.
یقینا تا کنون سنگ نوشته یا اثری بدست نیامده است که زردشتی بودن هخامنشیان را اثبات کند و این نه سبب رد زردشتی بودن میشود و نه تایید کننده آنست.
اما بهتر است کمی دقیق تر وارد تاریخ شویم:
داریوش و کورش از دو خاندان رقیب هم به وجود امدند. نسل این دو به چیبش پیش پسر هخامنش می رسد . عملا پدران داریوش از حکومت دور بودند یا زیر نظر حکومت پارس در بخشهای شرقی فرمانروایی می کردند. هنگامی که داریوش به حکومت رسید دستور براندختن و مبارزه با دین مجسویان کرد که گئومات به گفته کتیبه بیستون یکی از این روحانیون بود.
( ر .ک : تاریخ تمدن صفحه 409 و 400) هر چند بسیاری از مورخان این را قبول ندارند و می گویند گئومات همان بردیا پسر کورش است. پس احتمالا داریوش دین زرتشتی که دین مرسو م آن زمان نبوده را دین رسمی کرد .( نکته:همچنین پیر بریان فرانسوی معتقد است که داریوش با کودتا به پادشاهی رسید.)
کوروش در منشورش نام اکثر خدایان را آورده بجز اهورا مزدا و زرتشت. توجه کنید :
مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ......
مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت.
با شگفتی میبینیم که کوروش نام خدایان بسیاری را آورده است اما نامی از زردشت یا تعالیم سه گانه او به میان نیامده است!!!
پادشاه هخامنشی دیگری که مشکوک به زردشتی بودن است خشایار شاه است.لیکن ما در رفتار خشایار شاه با کمال شگفتی اعتقاداتی از خدایی اساطیری می یابیم که رفتاری خاص بروز میدهد.برای مثال قربانی کردن کودکان.چرا که در تاریخ ثبت شده است که همسر خشایار شاه برای بازگشتن زیباییش 14 کودک را زنده به گور کرد.(رجوع شود به تاریخ هرودوت)
با توجه به الواح بسیاری که از سرزمینهای تحت فرمانروایی پادشاهان هخامنشی بدست آمده است هیچ نامی از زردشت بمیان نیامده و حتی عملا در لوحی که در زمان کوروش نوشته شده است و نام افراد،سمت و دستمزدشان ذکر شده هیچ نامی از زردشت نبوده حال آنکه در دوره ساسانیان نام زردشت یکی از نامهای پرکاربرد آن زمان بوده است.
معتقدین به هر دینی سعی بر آن دارند که نام بزرگانشان را زنده نگاه دارند و عموما نام بزرگان هر دین بیشترین شیوع را در نامگذاری های معتقدین به آن دارد.برای مثال در میان جمیع مسلمانان نام محمد ( علی نبینا و آله السلام) و شیعیان نام اهل بیت علیهم السلام،یهودیان،مسیحیان و ... .
چطور میتوان ادعا کرد هخامنشیان زردشتی بوده اند اما حتی در یک کتیبه یا سنگ نوشته نامی از زردشت نباشد؟!
شما فرمودید تاریخ یک ادعاست و بنده با چه اطمینانی ادعای خود را ثابت مینمایم!!!
بنده هم به شما میگویم تاریخی که زردشت را با آن اثبات میکنید یک ادعاست.با چه اطمینانی او را اثبات مینمایید حال انکه حتی نمیدانید کی متولد شده!در کجا متولد شده!کی فوت کرده! و .........!!!!
اما سنگ نوشته و سند تاریخی هیچ ارزشی ندارد زمانی که در اینجا قرار نگیرد.در اینجا طرح نمایید آنچنان که بنده وجود فروهر را در اینجا مطرح نمودم.
اما یهودی بودن خشایار شاه بسیار ساده اثبات میشود.یهودیان کتابی دارند بنام استر. قبر استر و موردخای نیز در همدان اکنون وجود دارد و این دو بودند که ایرانیان را در روز 13 فروردین به تعداد 77000 نفر به امر خشایار شاه قتل عام نمودند.برادرم کمی برای سخنانتان سند بیاورید.بنده که جوانی زردشتی نیستم که بخواهم تنها به جمله ای از شما اکتفا نمایم.بحث تحقیقی و علمی ست.
اما اینکه متاسفانه در هر دین کج روندگانی وجود دارند بحثی نیست و این سبب ناراحتی حقیر و تمام آزاد اندیشان است.کرامت انسانی چیزیست که مولایم علی علیه السلام پیرامون ان در نامه به مالک اشتر چنین میفرماید:
ولا تکونن عليهم سبعاً ضارياً تغتنم أکلهم، فإنهم صنفان: إما أخ لک في الدين، وإما نظير لک في الخلق، يفرط منهم الزلل، وتعرض لهم العلل،يؤتي علي أيديهم في العمد والخطاء، فأعطهم من عفوک وصفحک مثل الذي تحب أن يعطيک الله من عفوه وصفحه، فإنک فوقهم، و والي الأمر عليک فوقک، والله فوق من ولاک! وقد استکفاک أمرهم، وابت لاک بهم. ولا تنصبن نفسک لحرب الله، فإنه لايد لک بنقمته، ولا غني بک عن عفوه ورحمته.
مبادا هرگز، چونان حيوان شکاري باشي که خوردن آنان را غنيمت داني، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاي برادر ديني تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند، اگر گناهي از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته، اشتباهي مرتکب ميگردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسان گير، آن گونه که دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.
اما بخش 13 از کلامتان شما دعوت مرا پذیرفتید و حقیر آن را بپای آزادگی و بزرگواری شما قرار میدهد باشد که به یمن این بحث هر دو بیاموزیم از چیزی که نمیدانیم و راهی روشن برای دوستی بیابیم.
مع السلام علی من التبع الهدی
سلام
موبد : همیشه ، جاوید ، سرمد ، پایدار ، ابدی
ابدی گشته ، دائمی ، جاودانی !!!!!