جمع بندی اختیار یا تفویض

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختیار یا تفویض
سلام خسته نباشید وقتی من بخواهم انسانی را بکشم، چرا خدا جلوی مرا نمیگیرد؟ البته ممکنه بگید خدا به ما اختیار داده ولی اینکه اختیار دادن نیست تفویض است. اختیار جایی است که مفسده وجود نداشته باشد ولی وقتی جایی مفسده هست باید خدا به طور غیر مستقیم جلوی من را بگیرد. اگر خدا جلوی من را نگیرد تفویض است و به این کار راضی است.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی تفویض به معنای راضی بود به یک امر نیست تفویض یعنی واگذاری کاری به کسی بدون این که فرد واگذارنده در آن سهیم و دخیل باشد و نتواند نقشی در آن کار داشته باشد . قدرتی که خدا به بندگانش می دهد از باب این نوع تفویض نیست بلکه خدا بندگانش را به گونه ای آفریده است که می توانند فعل خود را اختیار کنند به سمت خوب و یا بد بروند و ابزار انجام آن فعل انتخابی شان را هم به آنها داده است اما این اعطا به گونه ای نیست که کار از دست خدا خارج باشد بلکه رگ حیات آنها در دست خداست و هر گاه اراده کند اراده و فعلیت آنها از کار می افتد ولی خدا اراده کرده است که انسان ها اختیار داشته باشند و در زندگی دنیایی خود مختار باشند برای همین به آنها فرصت می دهد که بازیگر صحنه زندگی خود باشند ولی آنها را رها نکرده و رگ حیات آنها در دست اوست و حتی به امر ونهی از آنها خواسته که در مسیر صحیح قدم بر دارند و با وعده ثواب و عقاب آنها را به سوی این هدف راهنمایی کرده است. اما چون اراده کرده است که انسان ها مختار باشند در وقت اشتباه رفتن اختیار را از آنها سلب نمی کند بلکه با راهنمایی و وعده ثواب و عقاب آنها را به کار خوب تشویق می کند مثالی برای این نوع اختیار دادن می زنیم:   ادامه دارد...  
ادامه.... شما فرزندی دارید که به سن بیرون رفتن از خانه رسیده پولی به او میدهید و به او می گویید با این پول به مازه برود و به انتخاب خود چیزی بخرد ولی از فلان و فلان خرید نکند اگر خوب خرید کرد این پاداش را به او می دهید و اگر بد خرید کرد این تنبیه در انتظار اوست و دائم هم او را زیر نظر دارید و هر لحظه می توانید ورود کنید و پول را از او بگیرید و او را به خانه بر گردانید ولی برای این که قابلیت های درونی او شکوفا شود این کار را نمی کنید و بر خوب و بد او صبر می کنید . قرآن کریم در مورد چنین افرادی می‌فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‌‏دهیم براى این‌که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده‏‌اى (آماده شده) است(آل عمران، ۱۷۸.) خدا اگر می خواست جن و انس را به صورت اجباری هدایت می کرد در بخشی از آیه 35 انعام می خوانیم: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدی»؛ (اگر خدا بخواهد، آنها را [به اجبار] بر هدايت جمع خواهد كرد). ولی این هدایت فایده ای برای انسان ها ندارد چرا که انسان انسان آفریده شده است تا از روی اختیار به جایی برسد نه از روی اکراه و اجبار.
باشه پس اگر مردی خواست به دختر بچه ای تجاوز کند، من هم مثل خدا جلویش را نمیگیرم تا کاملا کار خود را انجام داده و به او مهلت میدهم تا قابلیت های درونی خودش را شکوفا کند. حالا فرض کنید این دختر، دختر خود شما باشد. خدا که خداست دخالت نمیکند پس شما هم به طریق اولی حق دخالت ندارید و حتی حق ندارید بر آن متجاوز، حد جاری کنید چون باید صبر کنیم تا خود آن متجاوز به زشتی عملش پی ببرد و خود را شکوفا کند. شما اگر باشید قطعا جلوگیری میکنید ولی خدا نه. پس شما از خدا با اخلاق تر هستید.       اختیار تا جایی معنا دارد که به دیگران آسیبی وارد نشود و مفسده ای نباشد ولی وقتی از این هم بگذرد میشود تفویض نه اختیار. آزادی دو معنا دارد: ۱. آزادی مطلق (تفویض) ۲. آزادی مشروط(اختیار) ، یعنی تا جایی که مفسده نداشته و به دیگران آسیبی نزند. اختیار در واقع به معنای دوم است و این معنا صحیح است. آزادی ای که امروز در ایران هست به معنای دوم است یعنی طرف حق ندارد چون اختیار دارد هر غلطی خواست بکند. امروز در ایران اگر کسی کاری کند که حقوق دیگران پایمال شود، با او برخورد میشود. اون وقت خدا دست روی دست میگذارد تا هر کسی هر کاری خواست بکند پس در واقع تفویض کرده‌.       فرض کنید شما چاقویی را به دست من میدهید. تا زمانی که با این چاقو میوه پوست میکنم اختیار دارم از آن استفاده کنم یا نکنم. اما زمانی که بخواهم با آن آدم بکشم، شما آن را از دست من میگیرید چون اختیار هم حد و اندازه ای دارد. اگر آن را از دست من نگیرید میشه تفویض یعنی شما مرا رها کردید و با من کاری ندارید و اصلا براتون مهم نیست که من با این چاقو چیکار میکنم و بالاخره به این عمل راضی هستید وگرنه جلوی مرا میگرفتید.
باشه پس اگر مردی خواست به دختر بچه ای تجاوز کند، من هم مثل خدا جلویش را نمیگیرم تا کاملا کار خود را انجام داده و به او مهلت میدهم تا قابلیت های درونی خودش را شکوفا کند.
با سلام خیر این گونه نیست شما به عنوان یک انسان مکلف ، یک سری تکلیفی دارید کهباید آن ها را انجام دهید و در این دار تکلیف ممانعت شما از او باعث رشد شما می شود پس یک وقت بحث وجود دادن و اختیار دادن است حکیم نمی آید در بستر امتحان فردی را محدود سازد (محدودیت وجودی) چرا که این منافات با اختیار او دارد اما همین وجود دهنده او را به دستورات و منع های شرعی محدود می سازد و در همین دارد تکلیف ، مکلفین دیگر را در سطوح مختلف(مسلمان، مومن، حاکم، امام) موظف به امر به معروف و نهی از منکر در سطوح مختلف می سازد اگر شما به عنوان یک مسلمان در موقعیتی قرار گرفتید که کودکی مورد تعرض قرار گرفته بود و از ان ممانعت نکردید شما هم در همین دائره فعل اختیاری مانند همان فرد متجاوز هستید (همان گونه که او سوء اختیار دارد شما هم سوء اختیار دارید)
شما اگر باشید قطعا جلوگیری میکنید ولی خدا نه.   پس شما از خدا با اخلاق تر هستید.
دربالا توضیح دادم که یک وقت بحث وجود دادن است یک وقت بحث دائره تشریع و تکلیف است ما به عنوان یک مکلف به امور تکلیفی خود اگر عمل نکنیم بی اخلاق هستیم و خدا در دائره تکوین اگر سلب اختیار از موجود مختار بکند نعوذ بالله بی اخلاق است.  
اختیار تا جایی معنا دارد که به دیگران آسیبی وارد نشود و مفسده ای نباشد ولی وقتی از این هم بگذرد میشود تفویض نه اختیار.
هیچ فعل اختیاری منفی می توانید پیدا کنید که آسیبی به غیر نرساند!! عالم یک کل به هم پیوسته است هر فعلی کنشی در عالم دارد و تکان خوردن بال پشه ای در عالم اثر می گذارد چه برسد به فعل اختیاری انسان. پس اگر شما بخواهید بگویید اختیار انسانی تا جایی باشد که ضرری به کسی نزند کلا باید قید اختیار مندی انسان را بزنید که دیگر انسان منتفی خواهد بود.
آزادی دو معنا دارد: ۱. آزادی مطلق (تفویض) ۲. آزادی مشروط(اختیار) ، یعنی تا جایی که مفسده نداشته و به دیگران آسیبی نزند. اختیار در واقع به معنای دوم است و این معنا صحیح است. آزادی ای که امروز در ایران هست به معنای دوم است یعنی طرف حق ندارد چون اختیار دارد هر غلطی خواست بکند. امروز در ایران اگر کسی کاری کند که حقوق دیگران پایمال شود، با او برخورد میشود. اون وقت خدا دست روی دست میگذارد تا هر کسی هر کاری خواست بکند پس در واقع تفویض کرده‌.
به نظرم دو بحث را با هم خلط فرمودید  بحث اجتماعی اختیار ، بحث جبر و تفویض   در بحث آزادی اجتماعی همه عقلا معتقد اند که آزادی مطلق اصلا معنا ندارد حتی اگزیستانسیالیست ها که آزادی گرا هستند این آزادی را دارای قید می دانند برخی آن را به آزادی عمومی قید زنده اند برخی آن را به مسئولیت فردی و و اجتماعی قید زده اند و ... بلاخره آزادی مطلق اصلا معنا ندارد. اما آزادی در جبر و تفویض ، که ما شیعیان معتقد هستیم "امر بین الامرین" است یعنی انسان مجبور نیست ولی رها هم نیست دو قید در آزادی انسان هست قید تکووینی و قید تشریعیدر قید تشریعی آزادی انسان دو محدودیت دارد یکی به محدویت های عقلی و دیگر به محدودیت های احکام الهی یعنی انسان با این که اختیار دارد ولی یک سری احکام قلی دارد که به آن محدود است یعنی نباید ظلم کند نباید حق کسی را ضایع کند و ... و همچنین احکام شرعی الهی که خدا از انسان خواسته هایی دارد که انسان در عین آزادی باید آنها را هم رعایت کند اما در بعد تکوینی انسان آزاد است اما در عین حال وجود کارهایش از وجود خدا مستقل نیست بلکه در همه افعال وجودا به فاعلیت خدا متصل است.
فرض کنید شما چاقویی را به دست من میدهید. تا زمانی که با این چاقو میوه پوست میکنم اختیار دارم از آن استفاده کنم یا نکنم. اما زمانی که بخواهم با آن آدم بکشم، شما آن را از دست من میگیرید چون اختیار هم حد و اندازه ای دارد. اگر آن را از دست من نگیرید میشه تفویض یعنی شما مرا رها کردید و با من کاری ندارید و اصلا براتون مهم نیست که من با این چاقو چیکار میکنم و بالاخره به این عمل راضی هستید وگرنه جلوی مرا میگرفتید.
این آزادی که شما ترسیم کردید آزادی نیست جبر است اختیار این است که فرد بتواند دو طرف یک فعل را اختیار کند ولی این که دائم یک طرف ان را اختیار کند این دیگر اختیار نیست جبر است. اما درباره رضایت الهی به افعال قبیحه ، یک بحث مهمی در جبر و اختیار می شود که مختصر ان این است که رضایت و عدم رضایت الهی دو جنبه دارد تکونا و تشرعا خدا تکوینا رضایت دارد به تمام افعال بندگان و این نوع رضایت هیچ جنبه خوبی و بدی بر آن بار نمی شود فقط بحث وجود است اما خدا به افعال قبیح بندگان راضی نیست برای همین از کارهای بد آنها را نهی کرده است
ممنون از پاسخ
جمع بندی پرسش: وقتی من بخواهم انسانی را بکشم، چرا خدا جلوی مرا نمیگیرد؟ البته ممکن است بگویید خدا به ما اختیار داده ولی اینکه اختیار دادن نیست، تفویض است. اختیار جایی است که مفسده وجود نداشته باشد ولی وقتی جایی مفسده هست باید خدا به طور غیر مستقیم جلوی من را بگیرد. اگر خدا جلوی من را نگیرد تفویض است و به این کار راضی است. پاسخ: تفویض به معنای راضی بود به یک امر نیست تفویض یعنی واگذاری کاری به کسی بدون این که فرد واگذارنده در آن سهیم و دخیل باشد و نتواند نقشی در آن کار داشته باشد . قدرتی که خدا به بندگانش می دهد از باب این نوع تفویض نیست بلکه خدا بندگانش را به گونه ای آفریده است که می توانند فعل خود را اختیار کنند به سمت خوب و یا بد بروند و ابزار انجام آن فعل انتخابی شان را هم به آنها داده است. اما این اعطا به گونه ای نیست که کار از دست خدا خارج باشد بلکه رگ حیات آنها در دست خداست و هرگاه اراده کند اراده و فعلیت آنها از کار می افتد. ولی خدا اراده کرده است که انسان ها اختیار داشته باشند و در زندگی دنیایی خود مختار باشند برای همین به آنها فرصت می دهد که بازیگر صحنه زندگی خود باشند ولی آنها را رها نکرده و رگ حیات آنها در دست اوست و حتی به امر و نهی از آنها خواسته که در مسیر صحیح قدم بر دارند و با وعده ثواب و عقاب آنها را به سوی این هدف راهنمایی کرده است. اما چون اراده کرده است که انسان ها مختار باشند در وقت اشتباه رفتن اختیار را از آنها سلب نمی کند بلکه با راهنمایی و وعده ثواب و عقاب آنها را به کار خوب تشویق می کند. مثالی برای این نوع اختیار دادن می زنیم: شما فرزندی دارید که به سن بیرون رفتن از خانه رسیده پولی به او میدهید و به او می گویید با این پول به مغازه برود و به انتخاب خود چیزی بخرد ولی از فلان و فلان خرید نکند. اگر خوب خرید کرد این پاداش را به او می دهید و اگر بد خرید کرد این تنبیه در انتظار اوست و دائم هم او را زیر نظر دارید و هر لحظه می توانید ورود کنید و پول را از او بگیرید و او را به خانه بر گردانید، ولی برای این که قابلیت های درونی او شکوفا شود این کار را نمی کنید و بر خوب و بد او صبر می کنید . قرآن کریم در مورد چنین افرادی می‌فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏‌دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‌‏دهیم براى این‌که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده‏‌اى (آماده شده) است(1) خدا اگر می خواست جن و انس را به صورت اجباری هدایت می کرد در قرآن کریم می خوانیم: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدی»؛ اگر خدا بخواهد، آنها را [به اجبار] بر هدايت جمع خواهد كرد.(2) ولی این هدایت فایده ای برای انسان ها ندارد چرا که انسان، انسان آفریده شده است تا از روی اختیار به جایی برسد نه از روی اکراه و اجبار.   پی نوشت: 1- آل عمران، ۱۷۸. 2- انعام: 35.
موضوع قفل شده است