جمع بندی چرا خدا مرا رها کرده است؟ (چرا موانع ازدواج مرا برطرف نمی کند)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا مرا رها کرده است؟ (چرا موانع ازدواج مرا برطرف نمی کند)
سلام  می خوام بخشی از داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم . من از نوجوانی به خودارضایی مبتلا شدم. از 12سالگی . زمانی که نه ساله ، ده ساله ، و دوازده ساله بودم سه بار اقدام به خودکشی کردم. پدر و مادرم به شدت مرا تحقیر می کردند .  مادرم مرا کتک می زد . پدرم فحش می داد و ... . به طور خلاصه می گم و اگه اطلاعاتی خواستید بعدش براتون می گم . وقتی این کار را می کردم ، برای دقایقی احساس خوبی می کردم ولی از اون به بعد احساس نفرت از خودم بیشتر می شد با وجودی که ابتدا معنای این کار را نمی دانستم. احساس نفرتی که بذرش را پدر و مادر و مدیر و معلمای مدرسه ام درون من کاشتند .  معنای این کار را ابتدا نمی دانستم تا این که بعد از یک سال به معنای این کار از نظر عرفی و شرعی واقف شدم . کودکی من که در عقده ی حقارت به وسیله ی پدرومادرم تباه شد . نوجوانی من هم با این کار و تباهی های حاصل از این کار تباه شد . جوانی ام هم به همین شکل . الان 27 سالمه و چهره ام شبیه 45 ساله هاست . مدرسه ام تمام شد و رفتم به دانشگاه و بعدش سربازی . از بیست سالگی چقدر گریه می کردم و به پدر و مادرم التماس می کردم که برای ازدواج من کاری کنند . آن ها می گفتند که تو هیچ کاری نداری و ما برای یک دانشجوی بیکار خواستگاری نمی رویم. رفتم سربازی . از سربازی که اومدم خیلی دنبال کار گشتم ولی کار در حد بخور و نمیر گیرم می اومد . من که از 12 سالگی تقریبا هر روز خودارضایی می کردم نیاز داشتم که سریعا ازدواج کنم . اما با این حقوقی که من می گرفتم شاید ماهی پنجاه یا صدهزارتومان برای من باقی می ماند . اونم توی این دوره و زمونه که برای ازدواج بایستی همون اول حداقل هفتاد میلیون پول داشته باشی . با این وجود برای ازدواج به زور با پدر و مادرم می رفتم خواستگاری به امید این که دختری را چند سال عقد کنم تا بتوانم روزی عروسی بگیرم . اما دریغ از آن که حتی پول خرید حلقه را هم نداشتم و طبیعی است که کسی دخترش را به من نمی دهد . خیلی دعا کردم . مشهد رفتم . قم رفتم . کربلا رفتم . توسل کردم .زاری کردم . اما هیچ کس جواب نداد . حتی مسخره ام هم کردند . رفتم حرم حضرت معصومه و ازش خواستم که یک کار به درد بخورتر برای من جور کند . از حرم که اومدم بیرون ، یک نفر بهم زنگ زد و پیشنهاد یک کار به من داد . خوشحال شدم و پیش خودم گفتم که حضرت معصومه بعد از مدت ها جواب من را داده است . اما بنده ی خدا دو روز بعد به من زنگ زد و گفت که کار جور نشده است . حضرت معصومه می خواست بگه که من می تونم برات کار پیدا کنم ولی مخصوصا کاری برات پیدا نکردم . حضرت معصومه هم مرا تمسخر کرد . خیلی دعا کردم . برای این که فقط مثل انسان زندگی کنم . خیلی دعا کردم که مجبور نباشم همش دستم توی شلوارم باشد . چندبار باید توسل کنم؟ چندبار باید به امام رضا التماس کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه من چی می خوام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من حداقل چیزها رو می خوام. می گن دعا و توسل باید همراه با تلاش باشد . مگه من تلاش نکردم؟ چرا اهل بیت به سگ ها محل می دهند ولی به من محل نمی دهند؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من فقط می خوام در کثافت زندگی نکنم . آیا این خواسته ی بزرگی است؟؟؟ من می خواهم که الان حدود 14 ساله که توی کثافت دارم زندگی می کنم ، از این کثافت خلاص شوم. آیا برای خداوند کار سختی است شرایط ازدواج را برای من مهیا کند؟؟؟ الان فقط یک سوال برای من باقی مانده است:  آیا خدایی وجود دارد؟ آیا خدا ما را می بیند؟ آیا خدا دلش می خواهد که ما بندگان در کثافت زندگی کنیم؟ پس چرا خدا کاری نمی کند؟ چرا از من بدش می آید؟ به خدا قسم به ازای هر خودارضایی یک ساعت تا دوساعت گریه می کردم. به نظر شما کسی که دوساعت به خاطر کاری گریه می کند آیا واقعا از روی عناد و دشمنی گناه می کند؟ چه کار کنم که خدا به من روی کند؟ خدایی که از کودکی رویش را از من برگرداند را چگونه می توانم با خودم آشتی بدم؟ من نمی دانم چه کار کنم که خدا با من دوست شود؟ به خدا من بدبختم. به خدا من بیچاره ام. خدا مرا رها کرده است. خدا مرا ول کرده است . اهل بیت مرا ول کرده اند . کارم به جایی رسیده که حضرت معصومه هم مرا مسخره می کند . از خدا بغض دارم. کینه دارم . از اهل بیت کینه دارم . چرا هرچه در می زنم ، در بسته است . چرا امام زمان هیچ کاری برای ما نمی کند . به خدا نمی توانم این کار را ترک کنم. آیا خدا می خواهد من این کار را ترک کنم و سپس به من نظر کند؟ چطوری به این خدا حالی کنم که من نیاز به ازدواج دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چگونه به اهل بیت حالی کنم که من به ازدواج احتیاج دارم؟؟؟ چهارده سال بس نیست؟؟؟ آیا خودم را بکشم و خلاص کنم؟ چرا هیچ کس را ندارم؟ چرا همه رویشان را از من برگردانده اند؟ اصلا خدایی وجود دارد؟؟ اصلا اهل بیتی وجود دارد؟؟؟ آیا اصلا حضرت معصومه ای وجود دارد؟؟ یکی از دوستام توی ترم هشت ازدواج کرد. بعدش رفت سربازی . چرا من که قطعا نیازم به ازدواج از او بیشتر است باید دوسال از خدمتم بگذرد ولی هیچ اتفاقی برایم نیفتد؟ چرا خدا به او رو می کند ولی رویش را از من برگردانده است؟ از خدا بدم میاد. از این که او هم در حق بندگانش پارتی بازی می کنه بدم میاد. خوب منم آدمم . منم نمی خوام توی کثافت باشم . چرا هیچ کس نیست که مرا نجات بدهد؟ چه کارکنم؟ شما بگید چه کار کنم؟ چند روز پیش رفتم توی یک بیابان و تا می تونستم داد زدم. به حدی که داشتم بیهوش می شدم . اگه به بقیه ی سوالاتم جواب ندادید ، طوری نیست. فقط به این سوال جواب بدید: چرا خدا برخی از بندگانش را رها می کند و چرا خدا از کودکی مرا رها کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صابر
با سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی! از مكاتبه شما با اين مركز بسيار خوشحاليم؛ چون شما فردي هستيد كه در مواجهه با دغدغه هاي ذهني اش، راه زيباي مشورت را در پيش مي گيرد. اميدواريم اين روحيه دانش افزايي همواره در وجود شما پايدار باشد. برادر عزیز! گاهي ياس ونا اميدي نسبت به خداست و گاهي هم نااميدي از امور دنياست. پس بحث را در اين دو محور بررسي مي نماييم : محور اول : اگر نا اميدي از رحمت خداست كه حقيقتاً جاي ندارد زيرا خدايي كه رحمت واسعه اش همه را فرا گفته نا اميدي در مورد او معنا ندارد آيا مي شود كنار دريا بود و از ديدن دريا نا اميد شد؟ خير، فقط كافي است چشم باز كنيم تا دريا را ببينيم. نا اميدي در مورد خدا به ما بر مي گردد و ايراد از ناحيه ماست. ما به وظايف خود عمل نمي كنيم آن وقت از رحمت خداوند نا اميد مي گرديم. در قرآن كريم آمده كه «از رحمت خدا نا اميد نمي شوند مگر گروه كافران». حساسيت فراوان روي نا اميدي از رحمت خدا بدان جهت است كه شخص مأيوس از رحمت الهي ديگر هيچ بازگشتي براي خود نمي بيند و به همين علت به هر كاري ممكن است دست بزند. اگر قدري در صفات خدا مطالعه نماييم هيچ گاه از رحمت او نااميد نمي گرديم. محور دوم: گاهي هم نا اميدي در امور دنيوي است و ناراحت است كه چرا به فلان نقطه نرسيده؟ و اميدي هم به رسيدن آن ندارد. اول بايد دانست كه آرزوهاي دنيوي ما بايد با ميزان تلاش و توانمندي هاي ما هماهنگ باشد. شخصي كه تلاش نمي كند، يا تلاش هايش را با چند شكست متوقف مي كند پر واضح است كه به نقطه موفقي هم نخواهد رسيد. فاصله اي كه بين آرزوهاي انسان و ميزان تلاش و توانمندي هاي او وجود دارد، عاملي براي پديدار شدن نااميدي و يأس در افراد است. به عبارت ديگر صرف آرزو داشتن اما برنامه اي مشخص براي رسيدن به آن نداشتن و تلاش و جديت لازم را انجام ندادن مشكلي را حل نخواهد كرد.
برادر گرامی! شاید سه بار با عبارت های متعدد این جمله را تکرار نمودید که «کارم به جایی رسیده که حضرت معصومه هم مرا مسخره می کند» این در حالی است که توسل به آن حضرت به عنوان یک باب نجات است و نباید اینگونه در ورد این بانوی کرامت (سلام الله علیها) قضاوت کنیم. شاید به مصلحت شما بوده که چنین کاری نداشته باشید و دیرتر به خواسته ی خود برسید. بنابراین نباید این خواسته باعث شود حس ناامیدی کنید. بلکه باید با عزم و اراده به خواسته ها و تقاضاهای خود ادامه دهید. برادرم! کلید حل مشکل شما ترک خودارضایی است. این مسئله توان فکر را از شما گرفته و برکت را از زندگی تان بیرون کرده است. از این لحظه تمام سعی خود را بر تغییر دادن اوضاع مبذول کنید و ناامید نباشید. با ترک این کار حس بهتری پیدا خواهید کرد و قدم به قدم رو به پیشرفت حرکت خواهید نمود. بله! قبول داریم سختی های و حقارت های زیادی را در خانواده متحمل شده اید ولی به لطف الهی پیشرفت های خوبی هم داشته اید. پس اجازه ندهید افکار شیطان شاد کن ذهن شما را درگیر نماید. شيطان که استاد مکر و فريب است براي هر فردي دامي ويژه او دارد براي بندگان با تقواي الهي دامي و براي بندگان فاسق دامي ديگر دارد. هدف شيطان بازداشتن از ياد خداوند و فاصله انداختن بين بندگان و خداوند به هر طريق ممکن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت هاي آينده و حال ما گردد و حال و آينده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپري سازيم، در واقع شاد کردن شيطان و کمک به او در پياده کردن اغراض شوم اوست. آيا شما تصور مي کنيد همه بندگان خوب و لايق خداوند که به مقام قرب او رسيده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساييده اند همگي از ابتداي عمر، پاک و بي خطا و بي جرم بوده اند؟ خير، اين ويژگي تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند يعني انبيا و اوليا(ع) است و ديگران کم و بيش از خطا و اشتباه در برهه اي از دوران عمر خويش و به ويژه دوران نوجواني و جواني که دوران اوج غريزه و غلبه سستي قدرت و نيرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند. بزرگاني مثل فضيل بن عياض و بشر حافي و افراد فراوان ديگري که عمري را در فساد و آلودگي و گناه به سر بردند ولي بالاخره لطف حق و هدايت الهي شامل حالشان گرديد و نه تنها خود راه هدايت را يافتند بلکه راهنماي ديگران در ظلمت ها و تيرگي ها شدند و با جبران گذشته و پا گذاشتن در جاده بندگي، پله هاي قرب حق را پيمودند و در مقام صدق و راستي و در جوار خداوند آرميدند، الگوها و نمونه هاي روشني براي ما مي باشد که مراقب باشيم از راهي که فکر مي کنيم درست و مطلوب است و ناخواسته در دام شيطان گرفتار نگرديم و آينده مان را به سرنوشت گذشته مان دچار نسازيم. به لطف و عنايت و رحمت و پرده پوشي و مغفرت الهي ايمان بيشتري داشته باشيم و به وعده هاي حق و بشارت هاي او خوش گمان تر باشيم که خداوند همان گونه که درباره او گمان مي کنيم با ما رفتار مي کند و او را همان گونه که تصور مي کنيم مي يابيم. خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: ((و لا تيائسوا من رحمه الله ، يعني از رحمت خدا نا اميد نشويد...)) به قول شاعر: اين در گه ما درگه نوميدي نيست ==صد بار اگر توبه شكستي باز آي  
راهكارهاي عملي جهت خلاصي از اين افكار و برون رفت از حالت افسردگي لازم است تا راهكارهاي بيان شده را رعايت نماييد. 1- مدتي از وقت خود را با ديگران و يك دوست صميمي سپري كنيد. سعي كنيد فردي را در زندگي بيابيد كه بتوانيد به وي اعتماد كرده و با وي درد دل كنيد.ولي اين مسئله را با كسي درميان نگذاريد. 2- به سرگرميهايي كه علاقه داريد بپردازيد. 3- ورزش كنيد و فعاليت بدني منظم داشته باشيد. 4- به خاطر داشته باشيد كه بهبودي خلق افسرده زمانبر و تدريجي ميباشد انتظار معجزه نداشته باشيد. 5- به دوستان و خانواده خود اجازه دهيد در روند بهبودي به شما كمك كنند. 6- افكار مثبت را جايگزين افكار منفي گردانيد. 7- به خاطر داشته باشيد كه زندگي بطور ذاتي مبهم و نامشخص بوده و در بسياري از شرايط تنها يك پاسخ واحد مشكل گشا نخواهد بود.زندگي مملو از احتمالات است. 8- شما بايد بياموزيد چگونه ميان اموري كه شما مسئول آنها ميباشيد و يا نميباشيد تفاوت قائل گرديد. معمولا افراد كنترلي كه بر شرايط دارند را كمتر و يا بيشتر از آنچه هست بر آورد ميكنند.اموري كه شما مسئوليتي در قبال آن نداريد و يا خارج از كنترل شماست به حال خود بگذاريد. 9- شما بايد بياموزيد كه چه زمان بايد با احساسات خود ارتباط برقرار كرده و چه زمان از آنها فاصله بگيريد. 10- شما بايد قادر باشيد كه ميان احساسات دروني خود و واقعيتهاي عيني تفاوت قائل گرديد. 11- اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد. ضمنا در صورت نیاز راهکارهای ترک خودارضایی را نیز از ما بخواهید.
صابر said in با سلام و احترام خدمت شما
اول بايد دانست كه آرزوهاي دنيوي ما بايد با ميزان تلاش و توانمندي هاي ما هماهنگ باشد. شخصي كه تلاش نمي كند، يا تلاش هايش را با چند شكست متوقف مي كند پر واضح است كه به نقطه موفقي هم نخواهد رسيد. فاصله اي كه بين آرزوهاي انسان و ميزان تلاش و توانمندي هاي او وجود دارد، عاملي براي پديدار شدن نااميدي و يأس در افراد است. به عبارت ديگر صرف آرزو داشتن اما برنامه اي مشخص براي رسيدن به آن نداشتن و تلاش و جديت لازم را انجام ندادن مشكلي را حل نخواهد كرد.
سلام من دیگه هر طور که می شده تلاش کرده ام . خودم را کشته ام از بس تلاش کرده ام . آیا ازدواج کردن امری است که باید مثلا پنجاه سال برایش تلاش کرد تا بتوان به آن رسید؟ به نظر شما چه میزان تلاش کافی است تا انسان بتواند به اصلی ترین نیاز خود برسد و از کثافت نجات پیدا کند؟ به راستی چند سال باید بگذرد تا از کثافت نجات پیدا کنم؟ شما می فرمایید فاصله ای که بین آرزوهای انسان و میزان تلاش و توانمندی او وجود دارد ، عاملی برای پدیدار شدن یاس و ناامیدی در افراد است . آیا من یک آرزوی خیلی دست نیافتنی را انتخاب کرده ام که نمی توانم به آن برسم؟ آیا ازدواج یک آرزوی دست نیافتنی است؟ آیا باید هدف دیگری را انتخاب کنم که دست یافتنی باشد؟ این حرف شما شبیه حرف اون نماینده ی مجلس است که می گفت که هرکس پول ندارد ، ازدواج نکند. آری هرکس که بدبخت بود ، ازدواج کردن نیز برایش می شود آرزویی که میان تلاش و توانمندی هایش هیچ ارتباطی با آن وجود ندارد . فرمودید که کافران از خدا ناامید می شوند. آیا من کافرم؟ آیا منی که این همه تلاش کردم و به ازدواج که مهمترین نیاز من هست نرسیده ام کافرم؟  خدا اول در رحمتش را می بندد و سپس می گوید از رحمت من نا امید نباشید و گرنه کافر هستید. یکی بیاد بگه کسی که معتاد به خودارضایی هست باید هرچه زودتر ازدواج کند. خدا این مطلب را نمی داند؟؟؟؟؟ می داند. ولی سوال این جاست که چرا هیچ کمکی نمی کند؟ من که گفتم تلاش خود را تا جایی که می شده کرده ام. اما شما می گویید که تو تلاش نکردی. چالا من به چه زبانی به شما بگویم که حداکثر تلاش خود را کرده ام.  اما مسئله ی من چیز دیگری است. من می گویم که خدا چرا مرا ول کرد که من داخل این کثافت ها بیفتم؟ من که نمی فهمیدم این کار یعنی چه. انواع و اقسام فشارهای روحی و روانی را هم از ناحیه ی خانواده و جامعه متحمل می شدم . چرا من افتادم توی این کار و البته چرا هرچه دست و پا می زنم بیشتر توی لجن فرومی روم. اگر در هجده سالگی به این کار دست می زدم ، می گفتم تقصیر خودم است و هر بلایی که سرم بیاید حقمه. اما من در دوازده سالگی به این کار مبتلا شدم. آیا تقصیر من هست؟ اصلا همین که من در دوازده سالگی به این کار مبتلا و معتاد شدم بس است برای ناامیدی. اون وقت می گویند که کافران از دست خدا ناامید می شوند. یک بار ، دوبار ، صدبار ، هزار بار التماس کردم برای چی ؟ برای این که مهمترین نیاز من پاسخ داده شود . برای این که از کثافت نجات پیدا کنم. آیا باز هم نباید از این خدا ناامید شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
صابر said in برادر گرامی! شاید سه بار با
برادر گرامی! شاید سه بار با عبارت های متعدد این جمله را تکرار نمودید که «کارم به جایی رسیده که حضرت معصومه هم مرا مسخره می کند» این در حالی است که توسل به آن حضرت به عنوان یک باب نجات است و نباید اینگونه در ورد این بانوی کرامت (سلام الله علیها) قضاوت کنیم. شاید به مصلحت شما بوده که چنین کاری نداشته باشید و دیرتر به خواسته ی خود برسید. بنابراین نباید این خواسته باعث شود حس ناامیدی کنید. بلکه باید با عزم و اراده به خواسته ها و تقاضاهای خود ادامه دهید.
می دانید من چندبار به حضرت معصومه متوسل شده ام. من از بخت بدم هر ماه مجبورم که به قم مسافرت کنم. هر ماه هم رفتم حرم حضرت معصومه از ایشان درخواست کردم. نه خانه خواستم و نه ماشین آخرین سیستم. بلکه فقط خواستم که یک شغل به درد بخور داشته باشم تا بتوانم ازدواج کرده و به مهمترین نیاز زندگی ام بپردازم تا از کثافت ، از کثافت ، از کثافت ، ازکثافت ، از کثافت نجات پیدا کنم . اگر حضرت معصومه جواب نمی داد ، خیلی بهتر بود. او این گونه جواب داد . ابتدا یکی به من زنگ زد و پیشنهاد کار خوبی به من داد و من خوشحال شدم. این اتفاق دقیقا زمانی که از حرم بیرون می آمدم و توی پارکینگ شرقی بودم افتاد.  بعد از دو یا سه روز دوباره همان شخص به من زنگ زد و گفت کار کنسل شده . این یعنی آن بانوی کرامتی که شما می گویید مرا به سخره گرفته است . شما تصور کنید که یک نفر از شما بخواهد که کمکش کنید و شما علاوه بر آن که کمکش نکنید او را مسخره هم بکنید. نتیجتا چیزی که عاید آن شخص می شود تنها نفرت است. من الان هروقت که قم می روم حتی از بلوار پیامبر اعظم هم رد نمی شوم یا اگر رد بشوم سرم را پایین می اندازم تا چیزی نبینم. خواسته ی من اورژانسی ترین خواسته است. بنابراین به هیچ عنوان حتی مصلحت نیست که یک روز خواسته ی من به تعویق بیفتد . این چیزی است که نمی توانم آن را انکار کنم. اگر واقعا خدا و اهل بیت این موضوع را نمی فهمند باید به آن ها شک کرد .  اما من تصور می کنم که آن ها می دانند ولی مرا را رها کرده اند . 
صابر said in برادر گرامی! شاید سه بار با
برادرم! کلید حل مشکل شما ترک خودارضایی است. این مسئله توان فکر را از شما گرفته و برکت را از زندگی تان بیرون کرده است. از این لحظه تمام سعی خود را بر تغییر دادن اوضاع مبذول کنید و ناامید نباشید. با ترک این کار حس بهتری پیدا خواهید کرد و قدم به قدم رو به پیشرفت حرکت خواهید نمود. بله! قبول داریم سختی های و حقارت های زیادی را در خانواده متحمل شده اید ولی به لطف الهی پیشرفت های خوبی هم داشته اید. پس اجازه ندهید افکار شیطان شاد کن ذهن شما را درگیر نماید.
سوال من هم این است که چرا من به چیزی معتاد شدم که توان فکر و برکت زندگی را از من گرفته است . اگر از هجده سالگی به این کار مبتلا شده بودم می گفتم که حقمه که مورد بی مهری و طرد خدا و اهل بیت قرار بگیرم . اما من از دوازده سالگی به این کار مبتلا شدم. این افکار شیطان شادکن آیا حقایقی انکار ناپذیر نیستند؟ بگذارید یک محاسبه ی ساده انجام دهم. من برای این که بتوانم ازدواج کنم بایستی حدقل هفتاد میلیون تومان پول داشته باشم. برجی سیصدهزار تومان می توانم کنار بگذارم. بنابراین بعد از 19سال می توانم ازدواج کنم. اون موقع بهتر است که فکر گورم باشم تا ازدواج. حالا شما بگویید که چگونه من ناامید نباشم ؟؟؟؟!!!!!
صابر said in برادر گرامی! شاید سه بار با
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: ((و لا تيائسوا من رحمه الله ، يعني از رحمت خدا نا اميد نشويد...)) به قول شاعر: اين در گه ما درگه نوميدي نيست ==صد بار اگر توبه شكستي باز آي  
ای کاش می شد که به خدا گفت : (( ای خدا ، خداوکیلی تو که ما را رها کردی تا به هزاران گند مبتلا شویم ، تو دیگه نگو نا امید نشوید. تو از بنده ای که 14 سال گریه کرده است و جوابی نشنیده است توقع امید نداشته باش. خدایا تو هم یک چیزی نشون بده تا ما ناامید نباشیم. تو مرا ول کردی و رفتی و یک گوشه خوابیدی . از اون بالا همش می گی ناامید نباشید. چگونه نا امید نباشیم؟! )) 
صابر said in راهكارهاي عملي
راهكارهاي عملي
من راهکار عملی نمی خواهم . راهکار نظری می خواهم . چرا خداوند بنده اش را رها می کند تا زیر بار تحقیر ها و کثافت ها و گندها و لجن ها خرد شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا خدا ما را رها کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برادر عزیز! از همه چیز گفتید و البته می دانیم که دل پردردی دارید ولی باور کنید تا زمانی که شما یک قدم واقعی به سمت خدای متعال حرکت نکنید خداوند هم به شما نظر نخواهد کرد و آن یک حرکت چیزی جز ترک خودارضایی نیست!!! پس عم خود را جزم کنید و سعی کنید گناه خود را توجیه نکنید. درست است که فشار های مهلکی از طرف خانواده داشته اید ولی به هر حال خیلی از افراد همین مسائل را دارند ولی ناامید نمی شوند و بالاخره از پس ترک خودارضایی بر می آیند. اما در مورد دعا و عدم استجابت آن اگر در بعضي موارد دعاي انسان اجابت و دربعضي ديگر به ظاهر اجابت نمي شود به دليل مصلحت انسان است ، آن موردي كه اجابت نمي شود به دليل مغايرت دعا و خواسته با مصلحت واقعي انسان است. گاهى اوقات انسان از خداوند چيزى درخواست مى نمايد و فكر مى كند اجابت آن به نفع او مى باشد، در حالي كه در واقع اجابت آن درخواست به ضرر او تمام خواهد شد. انسان به خاطر علم محدودش نسبت به زواياي وجودي و شرايط پيرامون خود (در حال و آينده) نمي تواند بهترين و يا بدترين را براي خود تشخيص دهد، خداوند حكيم در معجزه ي آسماني خود مي فرمايد: « ... عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون » چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است ؛ يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است ؛ در حالي كه خدا مى داند و شما نمى دانيد. » (البقرة:216) اگر انسان به حكمت و مهرباني خداوند اعتقاد و به اين آيه از قرآن كريم كه مي فرمايد :« وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم - و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم ».(غافر:60) اطمينان داشته باشد ؛بايد پس از دعا به درگاه الهي به آنچه كه خداوند حكيم و مهربان برايش مقدر ساخته راضي و خشنود باشد و آن را براي خود بهترين بداند چون طبق آيه ي ذكر شده امكان ندارد خداوند دعاي بنده اش را بي پاسخ بگذارد و چون او را بيشتر ازخود او دوست دارد بهترين را برايش انتخاب نكند. در دعاي افتتاح درباره تاخير اجابت دعا آمده است:« و لَعَلَّ الذّى اَبْطَاَعَنَّي هُوَ خَيرٌ لي لِعِلْمِكَ بِعَاقَبِةِ اْلاُمُورِ » چه بسا تأخير در استجابت دعا برايم بهتر بوده است، چون تو از عاقبت امور آگاهى..»
برادر عزیز! از کجا معلوم است که کار شما قرار بوده به دست حضرت معصومه (سلام الله علیها) درست شود؟ شاید واقعا قسمت چیزی دیگری باشد! پس می توان گفت نه خدا شمارا رها کرده و نه حضرت معصومه (سلام الله علیها)بلکه این خود شما هستید که دارای اختیار هستید و نباید به مسیر خطا حرکت کنید.  قطعا دست خدای متعال و اهل بیت (علیهم السلام) بر سر شماست و نباید احساس رها شدگی کنید و البته همانطور که عرض شد گاهی خود ما در حق خودمان ظلم می کنیم و باعث می شود خدای متعال خواسته های ما را به تعویق بیندازد. مثلا در مورد کارتان ممکن است در ظرف همان چند روزه گناهی انجام اده اید و یا مصلحت تغییر کرده که این کار به صلاحتان نبوده است. با صبر و حوصله و خویشتنداری از گناه همه چیز درست می شود.
من چی می گم توچی میگی؟
از همتون بدم میاد......... 
اضطرار said in از همتون بدم میاد......... 
از همتون بدم میاد......... 
برادر عزیز اگر کلماتی از نکاتی که بیان نمودیم موجب رنجش خاطر شما شد بفرمایید تا اصلاح کنیم و با توضیح بیشتری خدمتتان پاسخ دهیم. احتمالا ابهاماتی برای شما وجود دارد که هنوز حل نشده است اما باور کنید همه جانبه روی کمک های ما می توانید حساب باز کنید. قدم به قدم در زندگی تان شما را همراهی می کنیم تا به موفقیت های بزرگی برسید. فقط کافی است ناامید نشوید و با عزم و اراده مشکلات خود را برنامه ریزی نموده و برای پیشرفت در زندگی تان تلاش نمایید.  
جمع بندی سؤال من از نوجوانی به خودارضایی مبتلا شدم. از 12سالگی. پدر و مادرم به شدت مرا تحقیر می کردند. مادرم مرا کتک می زد. پدرم فحش می داد. من نیاز داشتم که سریعا ازدواج کنم. اما با این حقوقی که من می گرفتم. طبیعی است که کسی دخترش را به من نمی دهد. خیلی دعا کردم اکنون من فقط می خوام خوب زندگی کنم وگناه نکنم و ازدواج کنم و شغل مناسب هم داشته باشم. آیا این خواسته ی بزرگی است؟ چه کارکنم؟ پاسخ برادر عزیز! گاهي ياس ونا اميدي نسبت به خداست و گاهي هم نااميدي از امور دنياست. پس بحث را در اين دو محور بررسي مي نماييم : محور اول : اگر نا اميدي از رحمت خداست كه حقيقتاً جاي ندارد زيرا خدايي كه رحمت واسعه اش همه را فرا گفته نا اميدي در مورد او معنا ندارد آيا مي شود كنار دريا بود و از ديدن دريا نا اميد شد؟ خير، فقط كافي است چشم باز كنيم تا دريا را ببينيم. نا اميدي در مورد خدا به ما بر مي گردد و ايراد از ناحيه ماست. ما به وظايف خود عمل نمي كنيم آن وقت از رحمت خداوند نا اميد مي گرديم. در قرآن كريم آمده كه «از رحمت خدا نا اميد نمي شوند مگر گروه كافران».[1] حساسيت فراوان روي نا اميدي از رحمت خدا بدان جهت است كه شخص مأيوس از رحمت الهي ديگر هيچ بازگشتي براي خود نمي بيند و به همين علت به هر كاري ممكن است دست بزند. اگر قدري در صفات خدا مطالعه نماييم هيچ گاه از رحمت او نااميد نمي گرديم. محور دوم: گاهي هم نا اميدي در امور دنيوي است و ناراحت است كه چرا به فلان نقطه نرسيده؟ و اميدي هم به رسيدن آن ندارد. اول بايد دانست كه آرزوهاي دنيوي ما بايد با ميزان تلاش و توانمندي هاي ما هماهنگ باشد. شخصي كه تلاش نمي كند، يا تلاش هايش را با چند شكست متوقف مي كند پر واضح است كه به نقطه موفقي هم نخواهد رسيد. فاصله اي كه بين آرزوهاي انسان و ميزان تلاش و توانمندي هاي او وجود دارد، عاملي براي پديدار شدن نااميدي و يأس در افراد است. به عبارت ديگر صرف آرزو داشتن اما برنامه اي مشخص براي رسيدن به آن نداشتن و تلاش و جديت لازم را انجام ندادن مشكلي را حل نخواهد كرد. پرسشگر محترم! کلید حل مشکل شما ترک خودارضایی است. این مسئله توان فکر را از شما گرفته و برکت را از زندگی تان بیرون کرده است. از این لحظه تمام سعی خود را بر تغییر دادن اوضاع مبذول کنید و ناامید نباشید. با ترک این کار حس بهتری پیدا خواهید کرد و قدم به قدم رو به پیشرفت حرکت خواهید نمود. بله! قبول داریم سختی های و حقارت های زیادی را در خانواده متحمل شده اید ولی به لطف الهی پیشرفت های خوبی هم داشته اید. پس اجازه ندهید افکار شیطان شاد کن ذهن شما را درگیر نماید. شيطان که استاد مکر و فريب است براي هر فردي دامي ويژه او دارد براي بندگان با تقواي الهي دامي و براي بندگان فاسق دامي ديگر دارد. هدف شيطان بازداشتن از ياد خداوند و فاصله انداختن بين بندگان و خداوند به هر طريق ممکن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت هاي آينده و حال ما گردد و حال و آينده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپري سازيم، در واقع شاد کردن شيطان و کمک به او در پياده کردن اغراض شوم اوست. به قول شاعر: اين در گه ما درگه نوميدي نيست *** صد بار اگر توبه شكستي باز آي راهكارهاي عملي جهت خلاصي از اين افكار و برون رفت از حالت افسردگي لازم است تا راهكارهاي بيان شده را رعايت نماييد. 1- مدتي از وقت خود را با ديگران و يك دوست صميمي سپري كنيد. سعي كنيد فردي را در زندگي بيابيد كه بتوانيد به وي اعتماد كرده و با وي درد دل كنيد.ولي اين مسئله را با كسي درميان نگذاريد. 2- به سرگرميهايي كه علاقه داريد بپردازيد. 3- ورزش كنيد و فعاليت بدني منظم داشته باشيد. 4- به خاطر داشته باشيد كه بهبودي خلق افسرده زمانبر و تدريجي ميباشد انتظار معجزه نداشته باشيد. 5- به دوستان و خانواده خود اجازه دهيد در روند بهبودي به شما كمك كنند. 6- افكار مثبت را جايگزين افكار منفي گردانيد. 7- به خاطر داشته باشيد كه زندگي بطور ذاتي مبهم و نامشخص بوده و در بسياري از شرايط تنها يك پاسخ واحد مشكل گشا نخواهد بود.زندگي مملو از احتمالات است. 8- شما بايد بياموزيد چگونه ميان اموري كه شما مسئول آنها ميباشيد و يا نميباشيد تفاوت قائل گرديد. معمولا افراد كنترلي كه بر شرايط دارند را كمتر و يا بيشتر از آنچه هست بر آورد ميكنند.اموري كه شما مسئوليتي در قبال آن نداريد و يا خارج از كنترل شماست به حال خود بگذاريد. 9- شما بايد بياموزيد كه چه زمان بايد با احساسات خود ارتباط برقرار كرده و چه زمان از آنها فاصله بگيريد. 10- شما بايد قادر باشيد كه ميان احساسات دروني خود و واقعيتهاي عيني تفاوت قائل گرديد. 11- اعتماد بنفس خود را افزايش دهيد. ضمنا در صورت نیاز راهکارهای ترک خودارضایی را نیز از ما بخواهید. ------------------------------------------------------ پی نوشت: 1. إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون‏؛ یوسف:87.
موضوع قفل شده است