چکارکنم

همسرم می گويد که با مادر مريضت زندگي نمي کنم، چکار کنم؟

بنده حدود22سال قبل پدرم را ازدست دادم و در آن وقت 9 سال داشتم.از همان وقت تاحال مادرم همراهم زندگي ميکند و از مدت 7 سال قبل دچار مشکل رواني است.ديگر کسي در خانه نيست به جز همسرم که از وي مراقبت کند.حالا همسرم خيلي خسته شده است و مي گويد ديگر با اين مادر مريضت نميتوانم زندگي کنم. ميگويد يا براي من خانه ديگر تهيه کن يا من را رها کن از نگاه شرعي من چکار بايد بکنم؟

جواب

سلام

الحمدلله،

نگهداري از والدين در سن کهولت و تامين نفقه و ساير نيازهاي آنها بر عهده فرزندانش است، و اين امر بر فرزند واجب و فرض است، و خداي متعال مي فرمايد: «وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا» (اسراء 23).

يعني: «و پروردگار تو حكم‌ كرد» يعني‌: فرمان‌ داد به‌ فرماني‌ قاطع‌ «كه‌ جز او را نپرستيد و به‌ پدر و مادر احسان‌ كنيد» يعني‌: فرمان‌ داد به‌ اين‌كه‌ با والدين‌ به‌ نيكي ‌تمام‌ رفتار كنيد، زيرا بعد از خداوند كه‌ سبب‌ حقيقي‌ وجود انسان‌ است‌، والدين ‌سبب‌ ظاهري‌ وجود و تربيت‌ وي‌ در فضايي‌ آكنده‌ از مهر و عطوفت‌ و ايثار مي‌باشند.

سپس‌ حق‌ تعالي‌ حالت‌ سالمندي‌ والدين‌ را مخصوصا ذكر مي‌كند زيرا ايشان‌ در حالت‌ پيري و ناتواني نسبت‌ به‌ حالات‌ ديگر به‌ نيكي‌ فرزند نيازمندترند پس‌ مي‌فرمايد: «اگر يكي‌ از آنان‌ يا هر دو نزد تو» يعني‌: در پناه‌ حمايت‌ و تكفل‌ تو «به‌ سالخوردگي ‌برسند» پس‌ بر توست‌ كه‌ اين‌ پنج‌ دستور را در رفتار با ايشان‌ رعايت‌ كني‌:

اول‌: «پس‌ به‌ آنان‌ اف‌ مگو» يعني‌: به‌ آنان‌ سخني‌ نگو كه‌ در آن‌ كمترين‌ بار ايذايي‌وجود داشته‌ باشد و حتي‌ كلمه‌ «اف‌» رابه‌ ايشان‌ نگو زيرا اين‌ كلمه‌ يا صدايي ‌است‌ كه‌ از تنگدلي‌ و دل‌آزاري‌ و گرانبار يافتن‌ ايشان‌ در قلبت‌ خبر مي‌دهد. بدين‌گونه‌، خداي‌ سبحان‌ فرزند را از ملال‌ و دل‌تنگي‌ نسبت‌ به‌ پدر و مادر، يا گرانبار يافتن ‌ايشان‌ بر خود، نهي‌ مي‌كند.

دوم‌: «و بر آنان‌ بانگ‌ مزن‌» يعني‌: با آنان‌ از سر پرخاش‌ و درشتي‌ سخن‌ مگوي‌ و بر روي‌ آنها داد مزن‌.

سوم‌: «و با آنان‌» به‌جاي‌ اُف‌ گفتن‌ و فرياد كشيدن‌ «سخني‌ شايسته‌» يعني‌: نرم‌ ولطف‌آميز «بگو» به‌ نيكوترين‌ وجهي‌ كه‌ مي‌توان‌ از يك‌ سخن‌ نرم‌ و مهرآميز ومحترمانه‌ تعبير كرد، توأم‌ با رعايت‌ ادب‌، حيا، وقار و سنگيني‌. و از ادب‌ است ‌كه‌ پدر و مادر را رودررو به‌ نام‌شان‌ نخواني‌ بلكه‌ بگويي‌: پدر جان‌! مادر جان‌.

علامه عبدالرحمن سعدي در تفسير اين آيه مي فرمايد: « و هر گاه پدر ومادر به سن پيري رسيدند، که انرژي و قدرت انسان در اين سن ضعيف مي شود و نيازمند مهرباني و نيکي مي شوند، (فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ) حتي اف به آنان مگو، و کلمۀ «اف» پايين ترين مراتب اذيت و آزار است. يعني کوچکترين آزاري به آنها نرسانيد. (وَلاَ تَنْهَرْهُمَا) و با سخنان محترمانه با آن و سخن بگو و در سخن گفتن با آنها کلماتي را بر زبان بياور که آن کلمات را دوست مي دارند . و مودبانه و با مهرباني با پدر و مادر سخن بگوي، و سخنان نرم بگوي که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و اين با توجه به حالت ها و عادت ها و زمان ها فرق مي نمايد.

(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ) و از روي مهرباني، بال فروتني براي آنان بگستران. يعني با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها يا به خاطر اميد داشتن به ثروت و دارايي آنان ، و ديگر اهدافي که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست مي دهد (وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا) و در مقابل ايکه تو را در کودکي تربيت نموده و بزرگ کرده اند، آنها را مرده يا زنده دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگيرد».

بر طبق اين آيه مبارکه در مي يابيم که احسان نسبت به والدين واجب و فرض است، و اگر والدين پير و ناتوان شوند، خدمت رساني و احسان نسبت به آنها واجب تر هم مي شود، و فرزندانشان بايد تمامي نيازهاي مالي و غذايي و پوشاک و مسکن آنها را در حد توان برآورده نمايند، خصوصا هرگاه يکي از والدين مريض باشد، فرزندانش بايد براي درمان و مراقبت از او در اين دوران تمام تلاش خود را انجام دهند، و براي آنها جايز نيست که در اين شرايط او را رها کنند، وگرنه به شدت گناهکار خواهند شد و عقاب سختي درانتظارشان خواهد بود.

پس به سوال کننده مي گوئيم: بر شما واجب و فرض است که از مادر پير و مريض خود به نيکويي مراقبت کنيد، و وي را نزد پزشک برده و هرگاه نياز به دارو داشت برايش به بهترين شيوه تهيه کنيد، و نبايد بخاطر مراقبت از او بر وي منت کنيد يا با حالت ناخشنودانه با او رفتار نمائيد، و براي شما جايز نيست که بخاطر همسرتان او (مادر) را رها کنيد يا او را در يک خانه تنها بگذاريد، و شما مي توانيد براي آنکه همسرتان معترض نشود، براي مادر يک خدمتکار استخدام کنيد تا کارهاي مادرتان را انجام دهد و همسرتان نيز فرصت کارهاي خود را داشته باشد، اما جايز نيست که مادر را تنها بگذاريد، و اگر لازم شد ايرادي ندارد که همسر خويش را طلاق دهيد، زيرا مراقبت از والدين واجب بزرگي است و بر ماندن همراه همسر ارجحيت دارد.

امام بخاري در کتاب "الأدب المفرد" نقل مي کند که: « شهد ابن عمر ورجل يماني يطوف البيت حمل أمه وراء ظهره يقول إني لها بعيرها المذلل إن ذعرت ركابها لم أذعر ثم قال يا ابن عمر أتراني جزيتها قال لا ولا بزفرة..». ألباني در "صحيح الأدب المفرد" گفته: اسناد آن صحيح است.

يعني: عبدالله بن عمر رضي الله عنه مردي يمني را ديد که به دور خانه کعبه طواف مي کرد و مادرش را بر پشت‌ گرفته و او را طواف مي‌داد و بر گرد کعبه مي‌چرخاند و مي گفت: من براي مادرم همانند شتر رام شده اي هستم ... سپس گفت: اي ابن عمر آيا حق مادرم را اداء‌ کرده‌ام و به وظيفه فرزندي برخاسته‌ام؟ فرمود: نه! حتي حق ناله و فريادي را اداء نکرده‌اي‌.

والله اعلم