چستی

عزاداری عاشورا و پاسخ به شبهه مفتیان

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمه الله

در ایام محرم امسال نیز مانند سالهای گذشته جنایاتی اتفاق افتاد و عزاداران سید الشهداء در خون خود غلطیدند

مفتی آل سعود جناب آل الشیخ قاتلین را مذمتی نکردند بلکه مراسم عزاداری در عاشورا را بدعت دانستند و مفتی دیگر , محمد العریفی در پیامی چنین گفت که :
برپایی مجالس عزا در عاشورا مخالف سنت است و کسانی که این کار را انجام می دهند از اصحاب بدعت هستند.

حال سوالاتی از کارشناس محترم دارم اینها هستند که

عزاداری در محرم و روز عاشورا و مفاهیمی که از آن متبادر میشود آیا بدعتی در دین اسلام محسوب شده و باعث انحرافی در آن میگردد و افرادی را که مرتکب آن میشوند را از دین خارج میکند ؟

و دوم اینکه در صحیح بخاری در ابواب مختلف در حرمت خون گوینده لا اله الا الله حتی در هنگام جنگ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل سخن شده . سوال اینجاست که کسی که این سنتی مانند این را میشکند آیا مبدع و از اصحاب بدعت محسوب نمیشود ؟

با سپاس

چیستی انسان ؟؟؟

:Hedye: ؟؟

شناخت کُنه انسان، بلکه شناخت کُنه هر چیزی دشوار بلکه ممتنع است . این نوع معرفت اختصاص به خداوند دارد، غیر از او کسی دیگر کُنه و حقیقت اشیا را به طور کامل نمی‌داند.(1)
با توجه به این نکته حال باید دید که چیستی انسان در حد توان بشر چیست؟
جای بحث بسیار است، ولی دقیق‌ترین سخن را در این باب استاد آیت الله جوادی آملی بیان داشته و در کتاب «تفسیر انسان به انسان» به تفصیل درباره آن بحث نموده که خلاصة آن در این جا طرح می‌شود:
انسان در عرف عموم مردم، حیوان ناطق است و حیوانی است که می‌اندیشد و سخن می‌گوید، ولی در نگاه قرآنی این تعریف دقیق از انسان نیست،‌زیرا چه بسا انسان‌هایی که اهل اندیشه و سخن‌اند، ولی از حیوان بدترند، از این رو باید گفت: انسان در نگاه قرآن «حیّ متألّه» است.
در این تعریف حیّ جنس و تألّه فصل انسان است، نطق در تعریف انسان لازم است ولی کافی نیست. از دید قرآن همه آدمیان به لحاظ فطرت «حیّ متأله» هستند، یعنی حیات الهی و تألّه ملکوتی در فطرت همه انسان‌ها نهادینه شده است، ولی با نظر به مسیر شکوفایی و تکاملی فطرت بسیاری متألّهانه فطری خویش را زیر خاک‌ها تیرة جهل و عصیان مدفون می‌کنند، این گونه افراد از نظر منطق وحی انسان تلقی نمی‌شود، چون در نگاه وحی انسان حقیقی کسی است که در محدودة حیات حیوانی و طبیعی نایستد، حتى انسانیت خویش را تنها در نطق یا تفکر محدود نکند، بلکه باید حیات الهی و جاودان و تألّه و خداخواهی فطری خویش را به فعلیت برساند و به مقام خلافت الهی برسد.(2)
خلاصه مطلب این که در نگاه دقیق انسان «حیّ متألّه» است ،یعنی زنده‌ای خداخواه و ذوب شدة در معنویت.

پی‌نوشت‌ها:
1. آیت الله جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص 61.
2. همان، ص 151.

برچسب: