وحدت حکمی

وحدت شخصی و وحدت حکمی وجود

سلام،
لطفاً به اختصار، وحدت شخصی وجود عرفا و وحدت حکمی مرحوم آیت‌الله بهجت را مقایسه نمایید
نیازی به توضیح وحدت شخصی وجود و انواع وحدت وجود در مکاتب فکری مشاء و اشراق و صدرا (چه نگاه میانه‌ی او که تشکیک وجود است و چه نگاه نهایی او که وحدت شخصی وجود است) مختلف نیست، فقط نقد مرحوم آیت‌الله بهجت به وحدت شخصی وجود را می‌خواهم بفهمم. ایشان فرموده‌اند معتقد به کثرت حقیقی هستند. ولی نمی‌فهمم که در زبان معمول فلسفه و عرفان این کثرت حقیقی مدّ نظر ایشان در ماهیّات است یا در مراتب وجود؟

نقل قولی که در این باره از حضرت ایشان شده است این است:

نقل قول:
در پاسخ این جانب که پرسیدم : « آیا وحدت وجودی را که اهل عرفان می گویند ، قبول دارید یا نه ؟ » ، فرمودند : آنان از این جهت مصیب هستند و از یک جهت ، در اشتباه . جهت اصابه ، آن است که آنچه می بینند ، دروغ نیست ، و جهت اشتباه ، آن که آنچه میبینند ، با کثرت حقیقیه منافات ندارد . آنچه می بینند واحد است ، تجلی حضرت حق است . موضوع تجلی ،در قرآن و روایات اسلامی ، مطرح است ، الی ماشا الله .
آنان وحدت حُکمیه را با وحدت حقیقیه اشتباه کرده اند .من معتقد به وحدت حُکمیه و کثرت حقیقیه هستم و ندیدم کسی (این مطلب را)گفته باشد . آنها هم که قائل به وحدت حقیقیه هستند ، عملا همین اعتقاد را دارند .مثل سید محمد کربلایی ، که یک شب تا صبح گریه میکند . اگر وحدت حقیقیه باشد ،گریه برای چه ؟
قرآن و احادیث اسلامی وحدت حقیقیه را رد میکند (کانا یاکلان الطعام). سپس اضافه کردند : (جمع میان ) کثرت حقیقیه و وحدت حقیقیه ، محال است ،مگر اینکه کسی بگوید تناقض محال نیست . آنچه در روایات آمده که (یبصر به) و (یسمع به) ، اشاره به همان وحدت حُکمیه است . همچنین (لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک و حدیث قرب نوافل ) [۱]

آیت الله بهجت در ادامه ی توضیحاتشان در باره ی وحدت حقیقیه فرمودند : وقتی خورشید آمد ستارگان ، دیده نمی شوند اما واقعا هستند …[۲]

ایشان شخصا درباره ی حکم کفر یا عدم کفر این افراد اظهار نظر نکردند ولی فرمودند :
به آخوند ملا محمد کاظم گفته بودند :قائلین به وحدت وجود را تکفیر کنید. آخوند فرموده بود :آنها اشتباهشان در مقتضیات برهان است .نمی شود آنها را تکفیر کرد ، مثل کسی که تصور می کند آتش گردان ، آتش است . [۳] نکته ی مهم و قابل توجه این است که در تجلی حضرت حق بر قلب بعضی تصور می کنند که آنچه دیده اند ، خداست . این از بی دقتی است . دیدن قلب هم مانند دیدن چشم ممکن است خطا کند . کسانی که قائل به وحدت حقیقیه ی جهان هستند ، دچار این خطا شده اند . (فلما تجلی ربه للجبل …) ، جلوه ی خداوند و تجلی او غیر خود اوست . تجلی ، فعل خداست ، نه خود او . [۴] »


البته به نظرم می‌رسد اینکه می‌فرمایند که «وقتی خورشید آمد ستارگان ، دیده نمی شوند اما واقعا هستند»، در وحدت شخصی وجود هم به مشکل نمی‌خورد، چرا که وجود ربطی خلق به حق‌تعالیٰ همچنان هست و حتی در مقام فنا هم معدوم محض نمی‌شود.
با این وجود اینکه در وحدت شخصی به نوعی یک حدّ واسط بین وجود و عدم قائلند که آن را وجود مرآتی می‌دانند کمی مشکل‌زا به نظر می‌رسد که در وحدت حکمی می‌تواند چنین مشکلی پیش نیاید.
لطفاً در پاسخ فقط به مقایسه‌ی همین دو نگاه التفات بنمایید و مباحث مقدماتی و حاشیه‌ای را مطرح نفرمایید که دنبال کردن بحث دشوار گردد گل
شخصاً فگر می‌کنم بر خلاف نظر حضرت ایشان که فرموده‌اند جمع این دو نگاه منجر به تناقض می‌شود درست نباشد، ولی شاید هم نظر ایشان را درست متوجه نشده‌باشم :Gig:
با تشکر