شهید

سرهنگ شهید ذبيح الله نجاري

انجمن: 


شهید ذبيح الله نجاري در بهمن ماه 1341 در شهرستان تهران در بين خانواده اي متوسط و مذهبي ديده به جهان گشود. . ايشان پس از اخذ ديپلم وارد ارتش ( نيروي زميني) گرديده و مشغول به خدمت شد و پس از آن از سوي ارتش به جبهه اعزام گرديد و در آنجا مسئوليت تخريبچي را به عهده داشت تا اينكه سرانجام پس از رشادت هاي فراواني كه از خود به جاي گذارد در تاريخ 1367/04/22 در سردشت بر اثر اصابت تركش به ناحيه پا براثر شدت خونریزی به درجه ي رفيع شهادت نائل گرديد. مزار ايشان در بهشت زهرا قطعه 40 رديف 123 مي باشد.

برچسب: 

امیر سرتیپ دوم فنی هوایی شهید عباس آقایی راد

انجمن: 


شهید عباس آقایی راد فرزند ابوالقاسم، در تاريخ، 1/4/1329 در تهران متولد شد، و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم ادامه داد، در سال 1351 جهت كادر فنی هوایی هوا نیروز استخدام شد، پس از گذراندن دو سال آموزشهای نظامی، زبان انگلیسی و تخصصهای مقدماتی و تكمیلی به درجه همافر سومی رسید و در پایگاه هوانیروز اصفهان مشغول به خدمت شد.
او از نفرات اول تشكیل هسته مقاومت در مقابل رژیم شاه در دوران انقلاب بود كه در این هدف تا پیروزی انقلاب یك لحظه از پا ننشست، پس از انقلاب، گذشته از انجام وظیفه، در تخصص تعمیرات بالگرد با سمت نماینده ویژه دولت، در هوا نیروز فعال بود، او متخصصي مومن و متعهد بود كه در اجرای صحیح وظیفه از هیچ كوشش دریغ نمیكرد.
شهید عباس آقایی راد، در سی و سومین روز جنگ یعنی در تاريخ، 30/8/1359 در منطقه آبادان ـ خرمشهر در حالی كه مجروحی را حمل میكرد در اثر بمباران هوایی هواپیماهای دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشت زهرا میباشد


برچسب: 

سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید گودرز نجفی

انجمن: 

دامنه دنای سفید پوش همیشه محل رشد و پرورش قهرمانان سربلندی بوده که آوازه آن ها تا آن سوی کرانه های هستی نیز رسیده است.





شهر سی سخت که در دامنه کوه دنا واقع شده، سرزمینی زیبا و اسطوره ای است که همچون دنای سرافراز، مردان و زنانش را محکم و مقاوم بار آورده است و هزاران مردانِ مرد به عرصه ظهور رسانده است.
گودرز نجفی یکی از آن شیرمردانی است که دنای سرافراز در دامن خود پرورانده تا همگان شاهد دلاوری ها و رشادت های او باشند.
در یکی از روزهای آبان ماهِ سال ۱۳۴۰، در اوج حکومت ظلم و جور شاهنشاهی، وقتی هوای شهر سی سخت رو به سرمای زمستانی بود، گودرز نجفی به دنیا آمد. پدر و مادر این کودک ، نام گودرز را چه زیبا برایش برگزیدند. نامی که حاکی از رشادت و پهلوانی بود و دلاوری.
گودرز، تحصیلات خویش را تا سال اول دبیرستان در زادگاه خود به پایان رساند. او در اوج نهضت حضرت امام خمینی(ره) با توجه به روحیه ظلم ستیزی که در وجودش بود در مقابل خوانین و فئودال زاده های منطقه خود که به مردم مظلوم و تهی دست ظلم می کردند قد علم کرد و نشان داد که قرار نیست تاریکی فقر و جهل را در منطقه اش تحمل کند تا با رهبری امام(ره) خورشید و گرمای اسلام و ایمان بر همه دل ها تابید و دوره ظلم و نابرابری و جهل به پایان رسید.
با شروع یورش عراق به میهن اسلامی دفتر و دستک مدرسه را کنار گذاشت و همراه هم رزمان خود به سبز پوشان سپاه پاسداران پیوست و در تاریخ اول دی ماه سال۱۳۶۰ به عضویت این نهاد مقدس درآمد.
نجفی پس از گذراندن آموزش های لازم در شیراز به جبهه های جنوب و دشت عباس اعزام شد و در عملیات غرور آفرین فتح المبین در تاریخ دوم فروردین سال ۱۳۶۰ در منطقه شوش همراه همرزم، هم دل و هم پیمان خویش محسن نجفی در نبرد جانانه با استقامتی بی نظیر مجروح شد.
دلاوری، سرافرازی و شجاعت گودرز نجفی همواره در جبهه ها تعجب و تشویق رزمندگان و فرماندهان را در پی داشت. او که حتی از ناحیه جمجمه مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت در عملیات های متفاوت و مسئولیت های مختلف چنان نقش آفرینی کرد که بارها مورد تقدیر و تشویق فرماندهان سپاه قرار گرفته و به تدبیر و شجاعت و زیرکی معروف بود.
نجفی در عملیات های والفجر ۱، والفجر ۸ و در خط پدافندی گردان خط شکن فاو دریاچه ماهی و دریاچه نمک مردانه ایستاد و سربلند تر از دنا مقاومت کرد و برگ زرینی را در تاریخ عمرش به یادگار گذاشت.
او سپس در کربلای ۱ مهران و در کربلای ۴ آبادان بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شد. پس از بستری شدن و بهبودی نسبی به جبهه بازگشت پیوست و در کربلای ۵ شلمچه؛ در میان آتش و خون و گوشت و گلوله با دیگر همرزمان قهرمانش با جبهه باطل مبارزه کرد.
در تاریخ چهارم آبان سال ۱۳۶۶ در منطقه کردستان عراق از ناحیه پای راست مورد اصابت ترکش قرار گرفت ولی باز هم هیچ گاه، گلوله و ترکش ،تیر مستقیم و بمباران شیمیایی نتوانست او را از آرمان های والایش جدا کند.
زندگی و وجودش وابسته به جبهه شده بود و یاد و خاطره همرزمان شهیدش تنها مونس و همراه شب روزش بود.
80 ماه تمام در جبهه جنگ فعالانه در مسئولیت های مختلفی از جمله فرمانده گروهان، فرمانده گردان، معاون عملیات تیپ ۴۸ فتح، مربی پادگان آموزشی، مسئول اطلاعات بسیج، مسئول گروهان جنگ نوین سر از پای نشناخته و پاک و بی تکبر به میهن خویش خدمت می کرد.
او پس از جنگ تحمیلی و بازگشت به سی سخت سرافراز، دایره المعارفی از دانستنی های جنگ و مخزن الاسراری از ناگفته های دفاع مقدس بود و همواره مانند نگینی در این شهر می درخشید.
نجفی اگرچه در دانشکده نیروی زمینی سپاه دوره های آموزشی عمومی فرمانده گروهان، فرمانده گردان، مربی تاکتیک، راننده تانک، تکاوری هلی برد، چتر بازی و دوره عالی پیاده را گذرانده بود و مسئولیت های مهمی در دوران دفاع مقدس داشت اما تحصیلات دانشگاهی خود را تکمیل نمود و موفق به اخذ مدرک کارشناسی از دانشگاه امام حسین (ع) در رشته حقوق شد.
در سال ۱۳۹۰ دشمنان قسم خورده نظام اسلامی با تهییج و حمایت از گروهک فاسد پژاک و با ارسال آن ها به مناطقی از مرزهای کردستان، باری دیگر اهداف شوم و شیطانی خود را پی گرفتند.
تیپ قهرمان ۴۸ فتح استان کهگیلویه و بویراحمد که شجاعت و دلیری آن، در میان دوست و دشمن شهره است مأموریت گرفت تا با حضور در منطقه ای که پژاک مدنظر داشت در مقابل آن دشمنان قسم خورده ایستاده و آن ها سرجای خود بنشانند.
همزمان با این روزها گودرز نجفی ۲۸ سال و ۹ ماه از خدمت مقدس خود در سپاه پاسدارن را گذرانده بود و در شرف بازنشستگی بود.
با این که وی سابقه ۸۰ ماه حضور مؤثر در دفاع مقدس و افتخار جانبازی ۲۵ درصدی داشت، اما به دلیل سابقه درخشان در تدابیر جنگی و دانش نظامی و فراصتی کم نظیر، فرمانده ی تیپ ۴۸ فتح استان کهگیلویه و بویراحمد به او پیشنهاد حضور در کردستان و مبارزه با گروهک فاسد پژاک را داد.
نجفی که سرمست دلیری و شهادت بود این پیشنهاد را قبول کرد. فرمانده تیپ ۴۸ فتح او را به عنوان مسئول محور عملیاتی سردشت پیرانشهر منصوب کرد و سردار نجفی در تاریخ ۱۱ تیر ماه سال۱۳۹۰ طی حکمی به همراه دیگر همرزمانش به کردستان اعزام شد.
او که همیشه عاشق نیمه شعبان بود، یک روز بعد از جشن نیمه شعبان یعنی در نخستین روز امامت امام زمان (عج) در تاریخ ۲۷ تیرماه سال ۱۳۹۰ در نبرد با گروهک فاسد پژاک از ناحیه پا، بازو،کتف وگردن مورد اصابت تیر مستقیم قناسه قرار گرفت.
در همان تاریخ به پشت منطقه درگیری منتقل و سپس در بیمارستان عارفیان ارومیه تحت درمان قرار گرفت. به دلیل آسیب دیدگی شدید از ناحیه مغز و گردن، تلاش های شبانه روزی پزشکان و مسئولین ذیربط در تهران حاصلی نداشت و در روز سه شنبه ۴ مرداد سال ۹۰ ، ساعت ۱۹ از ملک به ملکوت و از خاک به افلاک پر کشید و به میهمانی مولا و مقتدای خویش، سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)شتافت.
او که سال ها از دوستان هم سنگر شهیدش جدا مانده بود و این جدا ماندن همواره او را می آزرد با شوقی زاید الوصل به دیدار دوستانش نزد معبود شتافت.
از این سردار نامدار ۲ فرزند پسر و ۲ دختر به یادگار مانده است. سردار نجفی را همگان به مهربانی، دلسوزی، فروتنی، آینده نگری، دور اندیشی ، صداقت و صمیمیت می شناسند.
وی همواره به خاطر دلاوری و شهامت، فهیم بودن، رعایت حق الناس ، ظلم ستیزی ، حمایت از مظلومان و توجه به محرومین و برطرف کننده مشکلات انسان های ناتوان در میان دوست و دشمن مورد توجه و احترام بود.

عمل به فرایض دینی، ایمانی محکم، احترام به همگان و هزاران خصلت خوب دیگر سبب شد روح بلند این شهید بزرگوار در قالب خاکی نگنجد و به سوی معبود حقیقی بشتابد.


برچسب: 

امیر سرلشکر خلبان شهید احمد توکلی نژاد کرمانی

انجمن: 


شهید احمد توکلی نژاد در سال 1331 در خانواده ای مومن و نظامی در شهر کرمان دیده به جهان گشود و والدین نام وی را احمد نهادند . با توجه به اینکه پدر ایشان نظامی بودند همیشه در حال هجرت از استانی به استان دیگر بودند ولیکن احمد در دامان پر مهر و محبت مادری مومنه پرورش یافتند . احمد کم کم رشد و نمو نمود تا اینکه به سن هفت سالگی رسیدند و والدین نام وی را در دبستان اروندی در شهر کرمان ثبت نام نمودند و ایشان بعلت دانش و هوش بالا تا کلاس ششم را با نمرات ممتاز طی نمودند و سپس وارد دبیرستان سعادت شدند و ضمن تحصیل در ایام تعطیل بلاخص تابستانها بعنوان شاگرد نقاش کارگری میگردند و بعضی اوقات فراغت نیز به ورزش فوتبال می پرداختند . که هم جسم و روح روانی سالم داشته باشند . از همان دوران کودکی و نوجوانی والدین ایشان را با احکام نورانی اسلام آشنا نمودند . ایشان قبل از رسیدن به سن تکلیف نسبت به انجام دادن فریضه نماز در رأس موعد مقرره مقید بودند . احمد در مرحله دوم دبیرستان در رشته طبیعی ادامه تحصیل دادند و در خرداد ماه سال 1350 موفق به اخذ دیپلم شدند به علت عشق و علاقه وافری که به خلبانی داشتند در آزمون دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی ارتش شرکت نمودند و ضمن موفقیت در آزمون علمی از بین چندین هزار نفر داوطلب خلبانی با گذراندن معاینات سخت پزشکی و تست مقاومت جسمانی در سال 1351 وارد دانشکده خلبانی شدند . مدت دو سال در ایران به فراگیری علوم و فنون نظامی و علمی و همچنین دانش خلبانی پرداختند. سپس جهت طی دوره تخصصی تئوری و عملی پرواز عازم کشور امریکا شدند . در کشور امریکا احمد بعلت اعتقادات عمیق مذهبی تحت تاثیر فرهنگ مظاهر فساد غرب قرار نگرفتند و با عشق و علاقه به فراگیری آموزشهای خلبانی پرداختند و ایشان مدت دو سال نیم در امریکا مشغول به تحصیل بودند و در طول طی دوره بعلت فعالیت چشمگیر و کسب نمرات ممتاز چندین کاپ پرواز جایزه گرفتند و پس طی دوره با موفقیت به درجه ستواندومی مفتخر گردیدند . احمد در دوران تحصیلش در امریکا ، برایش کاملاً مشخص شده بود که امریکایها کشور عزیزمان ایران را چپاول می کنند و منابع طبیعی و معادن آنرا به غارت می برند محمد رضا شاه پهلوی در حقیقت مهره ای سرسپرده برای امریکایها بیش نیست و فقر فرهنگی و اقتصادی ناشی از سردمداران امریکایست . که با ظواهر فریبنده و مشغول نمودن جوانان و مردم ایران به مسائل پیش پا افتاده و اشاعه مظاهر تمدن پوشالی غرب در ایران . در دوران آموزش خلبانی در امریکا باهوشترین و ورزیده ترین در بین خلبانان در آن دانشکده خلبانان ایرانی بودند و کودن ترین آنها امریکائیها بودند . احمد خیلی رنج میکشید . بهر حال به حفظ دین و دیانت خویش در سرزمین امریکا و تلاش در زمینه فراگیری علوم پروازی در سال1356به ایران بازگشتند اما با دلی پر کینه و نفرت نسبت به خاندان پهلوی و سران آن داشت می بایست مراسم فارغ التحصیلی خلبانی آنان در حضور ولیعهد پسر محمد رضا شاه برگزار شود و خلبان و ویگ خلبانی خویش به اصطلاح از دست مبارک والا حضرت ولایتعهد می گرفتند .

ایشان در این مراسم شرکت نکرده و عمال رژیم منحوس پهلوی پی به ماهیت ایشان بردند . ایشان را به اصطلاح به مشهد ( پایگاه هوایی ) تبعید نمودند ایشان خلبان قابلی بودند . چون در امریکا هم دوره پرواز جنگنده فانتوم و f-4 را طی نموده بودند روز بروز عمق نفرت و کینه و عدوات وی نسبت به رژیم منحوس پهلوی بیشتر می شد . ایشان در شهر مقدس مشهد با انقلابیون ارتباط زیر زمینی برقرار نمودند و در مراسم و محافل مختلف مذهبی شرکت می نمودند . تا اینکه مبارزات مردم ایران بر علیه رژیم منحوس پهلوی آشکار تر شد و مردم به خیابانها ریختند و تظاهرات مرگ بر شاه شروع شد و شعار نویسی مخفی در و دیوار به راهپیمایی های دهها هزار نفر تبدیل شد.ایشان با توجه به ارتباطی که با روحانیون شهر مشهد داشتن اعلامیه های امام خمینی را دریافت و به صورت مخفیانه در سطح پایگاه هوایی مشهد و در بین همکاران توزیع می نمودند و به کمک سایر دوستان فنی خلبانان امورات را هماهنگ می نمودند تا اینکه حضرت امام خمینی به ایران تشریف آوردند و ارتباط تشکیلاتی پرسنل نیروی هوایی با نیروهای انقلاب بیشتر و بیشتر می شد. تا اینکه عزیزان نیروی هوایی در 19 بهمن 57 در محضر امام حضور یافتند و اعلام همبستگی با معظم له نمودند. در حقیقت با این حرکت کارکنان نیروی هوایی کمر رژیم منحوس پهلوی شکسته شد. چون کارکنان نیروی هوایی اکثراَ تحصیل کرده خارج بودند و طعم استثمار و استعمار امریکا را چشیده و لمس نموده بودند و میدانستند تمام بدبختی ملت ایران زیر سر آمریکایی هااست.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران احمد به پایگاه مهرآباد و سپس به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل گردیدند و در فروردین ماه سال 1358 با دختری از خانواده مومن ازدواج نمودند که ثمره این ازدواج یک فرزند پسر بنام آقا ایمان می باشد.
سرلشکر شهید احمد توکلی نژاد از نظر اخلاقی خیلی متواضع بودند . واقعاً ساده زیست بودند . علیرغم آنکه ظاهر غرب را دیده بودند و لیکن شدیداً با تحمل گرایی مخالف بودند . ایشان همیشه خندان خوش اخلاق و خوش برخورد بودند این امیر سرافراز نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران تا آنجا که حد وسع و توانش بود به مستمندان و مسضعفان واقعی که آبرومند بودند کمک می نمودند. این عقاب تیز پرواز شدیداً از دورغ و تظاهر و ریاء متنفر بودند . ایشان عاشق پرواز بودند و از شهادت هیچ ابایی نداشتند .

در جمع خانواده می فرمودند:

بلند آسمان جایگاه من است ** ته دره آرامگاه من است ** اما بهشت برین در انتظار من است .

سرانجام این امیر سرافراز پا در رکاب ولایت در تاریخ 21/10/58 جهت مقابله با شیئ ناشناس در آبهای نیلگون همیشه خلیج فارس به پرواز در می آیند و ضمن تعقیب و شناسایی آن و درگیر شدن با هواپیمای دشمن که تجاوز نموده بودند طی این نبرد هوایی و حماسی توسط هواپیماهای دشمن در خلیج فارس مورد اصابت موشک قرار می گیرند و به درجه رفیع شهادت نائل میگردند . در حقیقت پرواز واقعی را که همانا عروج به ملکوت اعلی است به زیبایی معنوی و روحانی خاصی به پایان میرسانند و شهد شیرین شهادت را می نوشند . پس از انتقال پیکر مطهر این خلبان تیز پرواز به شهر کرمان ، از ستاد معراج شهدا توسط مردم انقلابی و شهید پرور و قدر شناس کرمان طی تشریفات خاص نظامی تشییع و در مسجد صاحب الزمان به خاک سپرده شدند . ایشان اولین خلبان شهید نیروی هوایی ارتش در استان کرمان می باشند.


خاطره پدر شهید

بعد از شهادت احمد به بوشهر رفتم تا وسایل احمد را به کرمان بیاورم در یخچال احمد مقداری مرغ و شیرینی بود،در نزدیکی خانه او فردمستمندی بود به آنجا رفتم و مرغ و شیرینی را به آنها دادم، مرد گفت اینها از طرف کی هستند گفتم،شهید توکلی
مرد اشکهایش سرازیر شد و گفت مدتی پیش احمد برایم رختخوابی خریده بود و سی تومان پول به من داد تا اموراتم بگذرد کار احمد خدایی بود و خود نمایی نبود.
احمد خلبان بود گاهی اوقات از شغل او شکوه میکردم احمد لبخندی می زد و میگفت:پدر ناراحت نباش در همه حال نگهدار ما حضرت علی (ع) است.

برچسب: 

سرهنگ دوم پاسدار شهید حسین بلوچی

انجمن: 


شهید حسین بلوچی مرج فرزند محمد که در سال 1339 در روستای کهنوج از توابع شهرستان شهر بابک متولد شد او در خانواده ای مذهبی و ساده ای زندگی می کرد دوران ابتدایی را در همان روستا گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان رفسنجان سپری کرد و از همان دوران کودکی با فراز و نشیب توأم با فقر آشنا بود در کارهای کشاورزی و دامپروری به پدرش کمک می نمود و از هیچ کاری دریغ نمی کرد. او در سال 1365 ازدواج نمود و ثمره ی این ازدواج دو فرزند به نام های فاطمه و مجتبی بود .
او مربی آموزش بسیجیان بود و در سال 60 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در آمد و در نیروی دریایی سپاه ، پادگان شهید بهشتی کرمان مشغول به خدمت شد . مسؤلیتی که در زمان جنگ به ایشان داده شده بود مربی امداد و آموزشی نظامی بسیجیان و سربازان بود . ایشان پس از پایان جنگ مسؤلیت قسمت وظیفه و احتیاط به عهده اش بود.سرانجام این شهید بزرگوارپس از عمری مجاهدت و حضوردر عملیات های مختلف از جمله بدر ، خیبر ، کربلای4 و 5 در تاریخ 30/11/81 مصادف با شب عید غدیر در اثر سانحه هوایی به شهادت رسید

برچسب: 

سرباز شهید مجتبی امیری طائمه

انجمن: 


مجتبی در سال 1340 در خانواده ای مذهبی، در شرق تهران، خیابان پیروزی، خیابان همایون(کریمشاهیانفعلی)، کوچه امیری، دیده به جهان گشود و از همان اوان کودکی علاقه خاصی به قرآن و اسلام و به خانواده عصمت و طهارت داشت.
او در همان سنین کودکی، در هیاتی که با موضوع قرآن و احکام تشکیل می شد شرکت می کرد تا این که راهی دبستان شد و پس از سپری کردن دوره ي ابتدایی و متوسطه با نمرات عالي، و هر سال موفق تر از سال قبل به سال سوم دبیرستان رسيد كه دوران انقلاب پیش آمد و او مبارزات خود را نسبت به رژیم سفاک و منفور پهلوی از قبیل چسباندن اعلامیه ها بر روی دیوار، و رساندن پیام امام در سطح شهر تهران، و حضور دائمی خود در تمامی تظاهرات علیه رژیم طاغوت شروع کرد، تا این که به حول و قوه الهی و رهبری امام عزیز و یاری امت حزب الله، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.


مجتبي پس از پيروزي انقلاب، مجددا درس خود را شروع كرد و موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی شد و براي شرکت در کنکور سراسری ثبت نام نمود، در همین گیر و دار دست جنایتکار آمریکا از آسیتن صدام تکریتی بیرون آمد و جنگ بر امت اسلام تحمیل شد، او دیگر کنکور را رها کرده و جهت خدمت بیشتر به اسلام و امت حزب اله، خود را براي خدمت سربازی معرفی کرد و پس از گذشت سه ماه دوره آموزشي، به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام گردید.
در تمامی عملیات جنوب از قبیل فتح المبین، بیت المقدس، رمضان و محرم شرکت داشت. شهيد مجتبي، در عملیات رمضان از ناحیه کتف مجروح شده بود اما در این مورد با همسرش صحبتی نکرده بود.
سرانجام اين شهيد عزيز، در تاريخ، 11/8/1361 در زبیدات به شهادت رسید.


برچسب: 

سرگرد پاسدار شهید باقر مومنی تیکدری نژاد

انجمن: 


شهید باقر مومنی تیکدری نژاد در پنجم خرداد سال 1336در روستای تیکدر از توابع شهرستان کرمان در خانواده ای مومن و زحمتکش دیده به جهان گشود. پدرش محمد شاغل شرکت ذغال سنگ بود .ایشان همزمان باپایان تحصیلات به مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم ستمکار شاهنشاهی پیوست.ایشان درسال 1358 ازدواج کرد وصاحب چهار دختر شد.این شهید بزرگوار به سبب علاقه به خدمت به نظام مقدس و نوپای جمهوری اسلامی بااغاز جنگ تحمیلی به جمع پاسداران انقلاب اسلامی پیوست سرانجام بعد از عمری مجاهدت در تاریخ سی ام بهمن 1381در ار تفاعات سیرچ کرمان بر اثر سانحه هوایی به شهادت رسید .



برچسب: 

ستوان دوم پاسدار شهید قاسم احمدی

انجمن: 

در تاریخ 2/9/1352 در روستایی به نام بید زرد 25 کیلومتری شهرستان گچساران چشم به جهان گشود . او فرزند چهارم یک خانواده ده نفره بود که از نظر امورات زندگی و معیشتی تقریبا از طبقه نسبتا متوسط جامعه به حساب می آمدند . کودکی شهید در همان روستای بید زرد سپری شد تا اینکه به سن مدرسه رسید و راهی مدرسه شد و مقطع ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رسانید . دوسال از مقطع راهنمایی را در روستای سربیشه در حوالی زادگاهش تحصیل کرد . اما سوم راهنمایی را منزل یکی از بستگان خود در شهرستان گچساران گذراند .
خصوصیات اخلاقی شهید آن طوری که حکایت می کنند از همان دوران کودکی بسیار آرام و با شرم و حیا بود . شهید به علت دوری مسافت و مشکلات دیگر نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد . نزد دایی خود که معمار ساختمان بود مشغول کار شد . او از همان اوایل نوجوانی و جوانی دوست نداشت مخارج شخصی و فردی اش سربار خانواده گردد بنابراین اقدام به کار و تلاش نمود به قول شاعر کجایند مردان بی ادعا بدون هیچ کبر و غروری .
در همین دوران بود خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران مورد تاخت و تاز دشمن وحشی از یادگاران و فرزندان خلف خونخواران روزگار قرار گرفت و شهید از آنجایی که به قول شاعر :

عشق شوری در نهاد ما نهاد *** جان ما در بوته سودا نهاد

و عشق به دین و وطن و دین در سویدای دلش موج می زد چند بار به طور پنهانی اقدام به رفتن جبه های حق علیه باطل نمود . ولی به علت سن و سال کم و نداشتن شرایط از طرف مسئولین اعزام ممانعت به عمل آمد و برگردانده می شد . به هر صورت روحیه شهادت طلبی از همان جوانی در ایشان نمایان بود .
شهید در سال 1374 به خدمت سربازی اعزام می شود تا وظیفه خود را نسبت به نظام اسلامی انجام دهد . در میان خاطراتش چنین بیان می کند در طی این دو سال خدمت سربازی هر وقت به مرخصی و استراحت می آمد دنبال کار و درآمدی هر چند مختصر می رفت تا بتواند کمک خرجی در آورده باشد و کمکی به خانواده نماید . به هر صورت خدمت وظیفه را در شهرستان سروستان از توابع استان فارس سپری کرد . بعد از اتمام خدمت به عضویت سبز پوشان نظام مقدس انقلاب اسلامی در آمد و راهی سپاه پاسداران گردید . دوره آموزشی را در سپاه استان همدان در رشته مربی آموزشی به مدت 2 سال سپری کرد . در همین دوران بود که باز زندگی شهید ورق خورد و فصل جدیدی در زندگی شهید آغاز شد . و در تاریخ 6/1/1376 تشکیل خانواده داد . که ماحصل این ازدواج 2 فرزند دختر و پسر می باشد شهید احمدی در سال 1377 به پادگان آموزشی ولیعصر شهر آباده در استان فارس خود را وقف خدمت به اسلام نمود . او در حیطه کاریش فردی با تعهد و وظیفه شناس بود و با جان و دل انجام وظیفه می کرد ارادت او به پیامبران و ائمه اطهار و شهدا کاملا پدیدار بود . خلاصه 5 سال از دوران خدمت کاری شهید در شهر آباده گذشت .
مشکلات خانوادگی او را وادار کرد تا تقاضای انتقال به استان کهگیلویه و بویراحمد را مطرح کند تا بتواند با خیال راحت و آسوده تری در خدمت مقدس نظام جمهوری اسلامی باشد نهایتا با انتقال او به استان ک ب شهرستان یاسوج موافقت گردید . و بعد از سر و سامان دادن خانواده و بعضی مشکلات دیگر در تیپ 48 فتح یاسوج مشغول کار شد و در فرصت مناسب هم گهگاهی به خانواده و پدر و مادرش سرکشی می کرد تا از حال آنها هم غافل نشده باشد و دین خود را هم نسبت به آنها ادا کرده باشد . مهربانی و اخلاق و رفتار او در میان خانواده و برخورد او با اقشار مختلف مردم زبانزد خاص و عام بود تا اینکه بعد از 2 سال خدمت در تیپ 48 فتح استان کهگیلویه و بویراحمد به شهرستان گچساران زادگاه خودش منتقل شد ، خدمت در زادگاه و کنار خانواده و همشهریان روحیه و عشق و علاقه شهید را به کارش و وطن و دین و انقلاب اسلامی دو چندان کرد و در پادگان شاهد گچساران مشغول خدمت شد و در خدمت بسیجیان همیشه مخلص خدا قرار گرفت او در طول سنوات خود در لباس سرباز امام زمان دارای تقدیر نامه و مقامهای قهرمانی زیادی به عنوان فردی نمونه و متعهد شناخته شد . او فردی ورزیده و با سواد در محیط کاری خود بود و او به خوش اخلاقی و نمونه بودن در میان کادر آموزشی زبانزد بود باز هم فصلی دیگر در زندگی شهید گشوده شد و گویا برگ زرین دیگری در حال ورق خوردن بود . در همین زمان ماجرای منافقین و گروه تروریستی پژاک با حمایت و هدایت اربابانشان استکبار جهانی پیش آمد و بالا خره به خاطر خبره بودن و ورزیدگی و آشنایی و تجربه خیلی خوب شهید به تمامی فنون جنگ و ابزار آلات جنگی از طرف فرماندهان رده بالا و مسئولین سپاه انتخاب شد و با رضایت کامل خود با گروهی از همکاران و همرزمانش راهی مرزهای غرب کشور اسلامی شد و براستی



زکار آخرت آن را خبر تواند بود*** که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود

نقل است از همکاران و همرزمان شهید در طول مسیر ورد زبانش شهادت و شهید شدن بوده زیرا او مرغ باغ ملکوت بود و قفس این دنیا سزاوار چنین پرنده خوش الحانی نبود و از همان جا که آمده بود باز دلش در هوای همان دیار پرپر می زد

چنین قفس نه سزای چون من خوش الحانی است*** روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

آثار شهادت در چهره او هویدا بوده پس از رسیدن به منطقه بلافاصله راهی مقر جنگی می شود و یک شب هم در کمین منافقین و تروریستها شب را به صبح می رساند و در حین برگشت از خط مقدم به محض مشاهده یک مین که از سوی دشمن که توان رویارویی نداشت و ناجوانمردانه کاشته شده بود برای خنثی کردن مین پا به پیش می گذارد . اما با منفجر شدن ناگهانی مین فزت و رب الکعبه می خواند و مرغ جانش از سنگلاخ خاک سر بر افلاک می کشد تا در جوار حضرت دوست آرام گیرد و به همراهی دوست و فرمانده خود شهید والا مقام قاسم قاسمی به درجه شهادت نائل می آیند و سرمستانه از قدح دوست سیراب می شوند براستی

کجایید ای شهیدان خدایی*** بلا جویان دشت کربلایی

در این ماجرا یکی از همرزمان شهید به شدت از ناحیه بینایی مصدوم می شود و به بیمارستان انتقال می یابد و پیکر پاک دو شهید را به زادگاهشان انتقال می دهند و پیکر پاک شهید قاسم احمدی روز سه شنبه تاریخ 4/5/1390 با حضور مردم مسلمان و فهیم گچساران بسیار با شکوه تشییع و در گلزار شهدای گچساران آرام می گیرد .


برچسب: 

سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید منصور زنده روح کرمانی

انجمن: 


دريكي از روزهاي سال1329درشهركرمان نوزادي پابه عرصه وجود گذاشت كه نام منصور رابرايش انتخاب كردند تحصيلات مقدماتي رادركرمان گذراندوسال 1357ازدانشكده افسري تهران مفتخربه اخذمدرك افسري گرديد.
همزمان بااوجگيري انقلاب اسلامي درسال 1357مديريت مخابرات يزدبه وي واگذار گرديد ،معاونت امنيتي انتظامي استان كرمان درسلسله خدمات كاري وي بودكه درسال 1371بدان نائل گرديد. ازآن به بعد كويرلوت شاهدتلاش بي وقفه اودرمبارزه باسوداگران مرگ بود،اوايل مرداد سال 1374 بودكه شهيدزنده روح به همراه همرزمانش براي مبارزه باقاچاقچيان موادمخدربه طرف نايبند راور كرمان در كويرلوت حركت كردندكه درمسير،بالگردآنهادچارسانح ه مي شودوآنها مي مانندوكويري بي انتها.
او ودوستانش يكي پس ديگري براثرتشنگي وگرسنگي دركويرخشك وتفتيده ي لوت به ديدارمعبود مي شتابند.
شهيدمنصورزنده روح دروصيت نامه اش مي نويسد :"مابدون آب وغذاتشنه وگرسنه هرچه به آسمان نگاه مي كنيم هواپيماها ازبالاي سرمان رد مي شوندولي متاسفانه آنها مارانمي بينند."بعداز گذشت 75روز پيكرسوخته شده ي شهيدزنده روح ودوستانش كه مانندمولايشان حسين بن علي (ع) دركربلازيرآفتاب داغ مانده بودندپيدا شدودرگلزار شهداي شهركرمان به خاك سپرده شد.



برچسب: 

شهید جهاد فرهنگی کوروش فیروزی

انجمن: 


شهید کوروش فیروزی در فروردین ماه سال 1348،در روستای گتک از توابع بخش رابر شهرستان بافت استان کرمان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.مقاطع ابتدایی و راهنمایی و بخشی از مقطع دبیرستان را در مدارس روستا و بخش رابر با کسب نمرات عالی سپری کرد.
مانوس بودن با نوای دلنشین قرآن کریم توسط پدرش که همواره به قرائت،تعلیم و تفسیر قرآن در روستا می پرداخت از طرف دیگر،از او انسانی استوار با روحیه بسیار لطیف و حس همنوع دوستی بالا و…ساخته بود.از همان ابتدا علاقه زیادی به تلاوت قرآن داشت به گونه ای که بارها رتبه های برتر مدارس شهرستان رابر را به خود اختصاص داده بود.
در سال 1364 به سبب وابستگی و علاقه اش به برادر بزرگش ایرج که فردی وارسته و فرهیخته بود و در رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز تحصیل می نمود برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به شیراز رفت،اما این مجاورت دیری نپایید و ایرج به جبهه های حق علیه باطل شتافت، و او ناگزیر به ادمه تحصیل در دبیرستان دانشمند تهران و در محضر برادر بزرگش (صمدا…) شد.
در بهمن ماه سال 1365 بو که ایرج در عملیات کربلای 5،در منطقه شلمچه به فیض عظیم شهادت نایل آمد.سنگینی فراق استاد و برادر بزرگش چنان آتشی در نهادش نهاد که ناگزیر همجواری در کنار تربت او را به اقامت در تهران ترجیح داد،پس از اخذ مدرک دیپلم، به صورت افتخاری مشغول همکاری با کمیته انقلاب اسلامی شد و همچنین برای امرار معاش،در نوبت عصر به کار در داروخانه مشغول گشت.در سال 1369 علیرغم پذیرش در رشته های مختلف از جمله مهندس کشاورزی،شیمی،تربیت معلم و….جهت ادامه تحصیل در رشته علوم آزمایشگاهی وارد دانشگاه علوم پزشکی زاهدان شد.داشتن هوش و ذکاوت،مطالعه و سخت کوشی و کسب نمرات بسیار عالی در کنار پرداختن به جنبه های معنوی،از او انسانی دوست داشتنی و بلند همت ساخته بود.
عضویت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه،تاسیس کانون قرآن و عترت دانشگاه در سال 1370 و همچنین تاسیس هیات محبان حضرت فاطمه زهرا(س)،با مشارکت تعداد معدودی از دانشجویان متعهد با امکانات مختصر ،از اولین حرکت های فرهنگی شهید فیروزی بود.
همت بلند،تلاش خستگی ناپذیر،خلاقیت و نوآوری او،در کنار پرورش روح ،باعث شد کانون قرآن و عترت دانشگاه در مدت کمتر از یک دهه به یکی از بزرگترین مراکز قرآنی دانشگاههای کشور تبدیل شود و با تاسیس بیش از 30 دفتر دارالقرآن الکریم در سطح واحد های مختلف اداری،آموزشی ،بهداشتی و درمانی دانشگاه در اقصی نقاط استان،جای جای این مرز و بوم معطر به عطر روح افزای کلام وحی گردد و هزاران نفر از سفره پر فضیلت قرآن بهره گیرند.
ثمره ازدواج شهید فیروزی در سال 1378 با همسرش که ایشان نیز از چهره های فعال قرآنی و خواهر شهید می باشد ،دو فرزند به نام های محمد و ضحی است.این همسر فداکار به قول خود شهید،نقش بسیار زیادی در موفقیت های او داشته است.
در کنار این فعالیت ها ،موفقیت چشمگیر او در عرصه مدیریت حراست و روابط عمومی اداره کل منطقه ای آموزشی انتقال خون جنوب شرق کشور و نیز تحصیل در رشته حقوق،باعث شد که به درخواست مدیر عامل سازمان انتقال خون ایران جهت تصدی مدیریت اداره کل حراست و ادره کل حقوقی سازمان به تهران عزیمت کند.توانمندی و موفقیت شایان توجهش در این عرصه ها از او مدیری لایق و دلسوز ساخته بود.اما علیرغم وضعیت مطلوب مدیریتی و برخورداری از امکانات زندگی در تهران ،هیچ از علاقه اش به فعالیت های قرآنی کم نشد،به گونه ای که حتی در مدت 3 سال اقامت در تهران،به کرات رنج سفر به زاهدان را متحمل می شود و به امور قرآنی و خصوصا مشاوره های عقیدتی،اخلاقی،روانشناسی،ف کری و …می پرداخت.
سرانجام شوق وصف ناپذیرش به این امور آنهم در شرایط خاص استان محروم و دور افتاده سیستان و بلوچستان و نیاز شدید دانشگاه به استفاده از خدمات مدیریتی او،باعث شد مجددا به زاهدان برگردد و این بار در سمت مدیریت فرهنگی دانشگاه،مشغول فعالیت شود،درخواست های متعدد ارگانها و ادارات مختلف جهت همکاری ایشان در استانهای سیستان و بلوچستان و کرمان و همچنین وزارت بهداشت و..مؤید توانمندیهای منحصر به فرد او بود.تاسیس مرکز فعالیت های قرآنی وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی با همکاری دکتر قربانی و …از دیگر افتخارات اوست.

سرانجام این جهادگر عرصه فرهنگ پس از 18 سال جهاد فرهنگی،تلاش صادقانه و خدمت خالصانه به ساحت قرآن و ائمه معصومین (ع) و علی الخصوص بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) ،آنگاه که روح بلند او نتوانست فراق حضرت دوست را تحمل کند،در آخرین فعالیت فرهنگی خود ،به مناسبت ایام فاطمیه(س)،سفره ای بیاراست با عنوان "پله پله تا ملاقات خدا" پس از 5 شب مراسم،در غروب غمبار شهادت مادر سادات،در آخرین سماع عارفانه خویش به همراه مرشد و مراد خود (حاج آقای مکارم) و همچنین طلبه شهید مهدی قدیری،با حضور در گلزار شهدای زاهدان ،سر بر آستان شهدا سایید
و در شامگاه 1388/3/7 در مسجد علی ابن ابیطالب در حین نماز مغرب به همراه جمع دیگری از نمازگزاران ان مسجد بدست گروهک ریگی (جند الشیطان) به درجه ی رفیع شهادت نایل امد...

برچسب: