شرط بندی پاسکال

نقد شرط بندی پاسکال و سخنان اهل بیت (ع)

با سلام و احترام
ابتدا عذر خواهی میکنم بابت طولانی بودن مطلب و ممنونم از صبوری شما
چند نقد به برهان شرط بندی پاسکال شده میخواستم ببینم با توجه به اینکه در متون روایی هم مواردی از این استدلال آورده شده پاسخ این چند نقد چی هست؟
اول برهان پاسکال:
اگر خدایی باشد خدا باور در دنیا ضرر نکرده و در آخرت هم به سعادت رسیده ولی خدا نا باور در آخرت زیان کرده.
اگر خدایی نباشد خداباور و خدا ناباور هر دو ضرری نکرده اند.
در متون روایی هم من دو روایت دیدم یکی از امام صادق علیه السلام:
بن ابی العوجاء یکی از سرسخت‌ترین منکران خدا در عهد امام صادق است. دریکی از سال ها به مناسبت رسم عربی خود، در ایام حج، در مکه حاضر بود و همراه با رفیقش رفتار حاجیان را در سرزمین مکه «دیوانگی» محسوب می‌کرد و آن‌ها را مجنون می‌شمرد. در همین سفر با امام صادق برخورد نمود و این مسئله را برای حضرت بیان کرد، حضرت به او فرمود: «اگر این‌چنین باشد که تو می گوئی [و خدا و آخرتی وجود نداشته باشد] – که البته این‌چنین نیست – آنگاه هم ما و هم تو نجات خواهیم یافت؛ اما اگر آن‌چنان باشد که ما می‌گوییم [و خدا و سرای آخرت وجود داشته باشد] – که البته این‌چنین است – آنگاه ما نجات می‌یابیم اما تو هلاک می‌شوی.( اصول کافی، ج۱، ص ۷۸٫)
همچنین امام رضا (علیه السلام):
دخل رجل من الزنادقة على ابی الحسن و عنده جماعة. فقال ابو الحسن علیه السلام : ایها الرجل! ارایت ان كان القول قولكم و لیس هو كما تقولون ا لسنا وایاكم شرعا سواء ، لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زكینا و اقررنا؟ فسكت الرجل، ثم قال ابو الحسن: ان كان القول قولنا و هو قولنا افلستم قد هلكتم و نجونا (اصول كافى: 1/78، ح‏3 و نیز در عیون اخبار الرضا: 1/131، ج‏28)

یكى از زنادقه وارد مجلسى شد كه امام رضا علیه السلام در آن حضور داشت. امام فرمود: اى مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد در صورتى كه در واقع چنین نیست، آیا ما و شما مساوى نیستیم و نماز، روزه، زكات و اقرار و تصدیق، زیانى به ما نمى‏رساند. آن مرد ساكت‏شد، سپس امام در ادامه فرمود: و اگر اعتقاد ما بر حق باشد، در صورتى كه در واقع اعتقاد ما بر حق است، آیا چنین نیست كه شما به هلاكت مى‏رسید و ما به رستگارى.
اینجا چند بحث مطرح هست:
اول قاعده دفع ضرر محتمل: این قاعده رو بنده قبول دارم و به نظرم یک دلیل بسیار محکم برای شروع تحقیق و تفکر در دین و اعتقادات هست.
نکته دوم نقد1: اعتقاد چیزی نیست که فرد بتواند آن را به دلخواه انتخاب کند بلکه اگر مسئله ای با دلیل بر ما ثابت شد وجدانا می پذیریم و اگر نشد نمی پذیریم اینکه بخواهیم به بیان احتمالات معتقد به وجود خدا شویم و او را بپرستیم ممکن نیست مگر پرستش بدون اعتقاد باشد که طبعا بی معنی هست. در واقع اعتقاد انتخابی نیست.
نکته سوم نقد 2 : بر فرض ما این شرط بندی را پذیرفتیم( بدون در نظر گرفتن نقد اول) اما باور خدا و معاد به تنهایی کمکی نمی کند برای رستگاری باید کدام دین را انتخاب کرد؟ اسلام مسیحیت یهود بودیسم هندوئیسم و...؟ الان در مسیحیت معتقدند اگر کسی غسل تعمید نکند جهنمی است! یا در اسلام شرک به خدا گناه نا بخشودنی هست اگر اسلام به حق باشد و مسیحی شویم باز هم جهنمی هستیم و ... حال فرض کنید اسلام را پذیرفتیم کدام فرقه ناجیه هست؟!!! در روایت داریم گویا که فقط یکی از 72 دو فرقه اسلامی ناجیه هست جدای اینکه الان بیشتر از 72 فرقه وجود داره!!! بنابرین این شرط بندی و انتخاب باور به خدا و معاد کمکی نمی کند به زیان نکردن. در واقع سوال این هست روی کدام خدا یا خدایان قمار کنیم؟!!!
نکته چهارم نقد 3: آیا خداوند بی اعتقادی صادقانه یا شکاکی صادقانه و ناشی از وجدان رو قبول می کند یا خدا باوری منفعت طلبانه و قلابی را؟ یعنی خداوند اینطور عمل میکند که کسی که صرفا از روی احتمال و به خاطر منفعت شخصی اعمالی را انجام بدهد بهشتی میکند و شکاک یا ندانم گرا را به سختی عذاب می دهد؟!!!!!
نکته پنجم نقد 4: در این برهان آمده اگر خدایی نباشد هیچ گروهی ضرری نکرده! در حالی که دینداران به خاطر دینداری خود مشقت های زیادی کشیدند جان خود را از دست دادند( به خاطر دین) یا فرزند خود را از دست دادن برای دین و انواع عذاب ها را تحمل کردند محدود شدند و ... آیا این ها همه مصداق ضرر نیست؟ حتی مثال های ساده تری وجود دارد کسی که یک عمر 5 صبح برای نماز بیدار میشود آیا اگر خدایی نباشد به شدت ضرر نکرده؟ و یک عمر خواب شیرین صبح را از دست نداده؟
با تشکر@};-@};-@};-

اگر با خدای حقیقی طرف نباشیم

سلام .
امیدوارم که خوب و خوش وسلامت باشید ...

استدلالی از چندین سال پیش هست که دارم در موردش فکر میکنم بنابراین گفتم این مساله رو بدین صورت از حضورتون بپرسم ... در صورت امکان میخواستم اگر نقطه نظری دارید و یا فکر میکنین جایی از این نوع تفکر مشگل داره خوشحال میشم که راهنماییم کنین . همچنین در پایان سوالاتی رو پرسیده ام که در صورت امکان میخواستم بهشون جواب بدین .

فرض کنین شخصی پس از سالها تحقیق به این نتیجه میرسد که ...

امکان ندارد که دنیایی که در درونش زندگی میکنیم بدون خالق باشه ... حتما و حتما این دنیا دارای خالقی هست ... پس ما قبول میکنیم که خالقی این دنیایی که ما در درونش زندگی میکنیم را خلق کرده است ... ولی هیچ استدلال متقنی نداریم که این خالقی که این دنیا را خلق کرده لزوما همان خدای حقیقی باشه ...

یعنی امکان این مساله وجود داره که خدای حقیقی ... موجودی مختار رو خلق کرده باشه و اون موجود مختار برای به کمال رسیدن خودش دنیایه ما رو خلق کرده باشه ... در اینصورت ما مخلوق خدای حقیقی نخواهیم بود بلکه مخلوق آن موجود مختار خواهیم بود ...

این اتفاق زیاد میوفته ...
مثلا فرض میکنیم x انسان رو که موجودی مختار هستش رو خلق کرده و انسان از رویه اختیارش کامپیوتر رو خلق میکنه ...
بنابراین نمیتونیم بگیم که کامپیوتر مخلوق x هست ... نمیتونیم بگیم که x برای کامپیوتر ارزشی قائل هست و برای آینده اون نقشه کشیده و حکمتی از خلقت اون داشته ... بلکه تنها چرک نویسی برای به تکامل رسیدن انسان بوده .

بنابراین با توجه به دنیایی که داریم در درونش زندگی میکنیم ممکن هست کسی به این نتیجه برسه که با خدایی ( رحمن و رحیم و عادل و ... ) طرف نیست ... بلکه با موجودی مختار طرف هست که او را خلقت کرده ... مثلا هدفش از خلق کردن دنیای ما بررسی آماری و توسعه هوش مصنوعی بوده باشه ...

بنابراین در درون این شیوه تفکر ...

1. اولا اون شخص منکر وجود خدایی واحد و رحمن و رحیم و عادل نمیشه . و اعتقاد داره که لزوما باید چنین خدایی وجود داشته باشه .
2. دوما اعتقادش این میشه که ممکن هست خلقت اون توسط خدای واقعی صورت نگرفته باشه ... بلکه توسط موجود مختاری که لزوما صفات اکمله ربوبیت رو نداره شکل گرفته باشه . و بنابراین ممکن هست که منکر برخی از آیات قرآن ( مثلا آیات برده داری ) و برخی از احکام ( مثلا برابر نبودن دیه زن و مرد ) و برخی از اعتقادات اسلامی بشه ...

سوال ها ...
الف ) آیا این شخص کافر یا مشرک محسوب میشه ...
ب) آیا اگر واقعا خلقت این دنیا توسط خدای حقیقی صورت گرفته باشه و نه موجودی مختار ... اون شخص بخاطر این اعتقادش به جهنم میره ...

برتری های این شیوه تفکر ...
به نظره من این نوع تفکر دارای برتری هست ... که در زیر به بیان اون میپردازم ...

1. گربه ... برای سیر کردن شکمش موش نمیگیره ... بلکه گربه موش رو میگیره که اون رو شکنجش کنه .
2. کوسه سفید ... برخی از اوقات یک شیر دریایی رو میگیره و زنده زنده باهاش والیبال بازی میکنند ... یعنی یک کوسه سفید در قسمتی از اقیانوس قرار میگیره و کوسه سفید دیگر در گوشه ای دیگر ... و یک شیر دریایی رو شکار میکنند و با باله های دمشون باهاش والیبال بازی میکنند .
و ... یعنی شکنجش میکنند

این موجودات که عقلی ندارند ... غرایز اونها هم دستنویسی از برنامه ای هست که پروردگارشون در درون حافظه شون پر کرده ...

اگر ما با خدای حقیقی طرف بودیم ... خدایی رحمن و رحیم و عادل به نظره شما در درون rom این موجودات چنین برنامه ای رو پر میکرد ... آیا دنییایی با این همه بی عدالتی خلق میکرد و ...

بنابراین چون این دنیا هدف داره ... و به نظره من اشکالاتی داره ... میتونه دستخطی از خدای حقیقی نباشه و تنها چرک نویسی از یک موجود مختار باشه ...

خوب ...
اگر کسی به چنین اعتقادی برسه ...
و حاضر نشه به برده داری باور داشته باشه
حاضر نشه به برخی از احکام اسلامی اعتقاد داشته باشه ( مانند برابری دیه زن و مرد )
و انسان با اخلاقی باشه و حق رو قبول کنه و ناحق رو پس بزنه .

لزوما و حتما و بایدا و اجبارا و قهرا ...
خدای حقیقی ( به علت دارا بودن صفات عدالت و رحمن و رحیم بودن ) باید ایشون رو از دست اون موجود مختار نجات بده ... و از حالت چرکنویس و فانی بودن خارجش کنه و تکاملی جدید به اون ببخشه ...

این استدلال چه ایراداتی میتونه داشته باشه ...

از وقتی که میگذارید تشکر میکنم .