ساسانیان

شعر منتسب به فردوسی؛ چو بخت عرب بر عجم تیره گشت/همه روز ایرانیان تیره گشت+پاسخ علمی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)






السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

================================


با سلام

شعر زیر که جعلی است در محیط مجازی به فردوسی منتسب شده است

مطرح می کنیم تا بصورت علمی توسط کارشناس پاسخ داده شود



نقل قول:

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال
جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی
کنون بی غمان را چه حاجت به می کران را چه سودی از آوای نی
که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام
به جایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه
چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود
ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو تفو برتو ای چرخ گردون تفو
دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود

موفق باشید

چرا ساسانیان سقوط کرد؟




(روایت چند اثر تاريخي از آن دوران)

• پایتخت ایران شهر کجا بود؟

1- سورستان پایتخت ایران شهر بود و ایران شهر هم در ایران امروز با حد و مرزها و ویژگیهای کنون آن خلاصه نمیشد، بلکه ایرانی بود به مراتب گستردهتر از این، با سرزمین های دیگری در پیرامون آن که به گفته ابن بلخی «پارس دارالملک اصلی آن بودی و بلخ و مدائن هم بر آن قاعده دارالملک اصلی بودی و خزائن و ذخائر آنجا داشتندی و مایه لشکر ایران از آنجا برخاستی» (1) و ایران امروز تنها یکی از این سه دارالملک یعنی پارس را در خود دارد، آن هم نه چون دارالملک، بلخ در حال حاضر قصبه-ای است کم نام و نشان در کشوری به نام افغانستان و مداین ویرانه ای است در کشور دیگری به نام عراق.

سرزمین سورستان قدیم و عراق کنونی با طبیعت معتدل و زمین حاصلخیز و آب فراوان و آبراههای بزرگ خود از زمانهای بسیار قدیم که گذشته های بسیار دور آن در تاریکیهای تاریخ پوشیده مانده است، محل زندگی انسانها بوده و به همین سبب هم یکی از ککانونهای تمدّن بشر شناخته شده است. تاریخ حکومتهای این سرزمین را به جز دوره هائی که بیشتر با زمین شناسی ارتباط می یابد از 2400 سال پیش ازمیلاد مسیح که عهد سومریان و اکادیان شروع شده می دانند. این تاریخ به دوره هائی چند تقسیم می شود که معروفترین آن در دوران قدیم دوره بابلی بوده که با فتح بابل پایتخت آن به دست کورش هخامنشی و انقراض آن دولت پایان یافته و دوره ایرانی آن شروع شده و از همان تاریخ یعنی از سال 539 پیش از میلاد مسیح که در قلمرو حکومت ایران درآمده و یکی از مناطق دوازده گانه ایرانشهر گردیده تا سال 639 میلادی که همچون مناطق دیگر ایران در حوزه اسلام و حکومت خلفا در آمده، نزدیک به دوازده قرن جزئی از ایرانشهر به شمار می رفته و پس از این تاریخ هم در دوران اسلامی همچنان جزئی از جامعه و سرزمین های ایرانی شمرده می شده و تا قرنهای اخیر سرنوشت آن در مراحل مختلفی که بر آن گذشته از سرنوشت ایران در مراحل مختلفش جدا نبوده است.

کشور کنونی عراق با مرزهای کنونی آن کشوری است نوبنیاد که تاریخ تشکیل آن از پایان جنگ جهانی اول یعنی از نیمه اول همین قرن بیستم تجاوز نمی کند. (2) ولی نام عراق برای این سرزمین قدیم است. با این تفاوت که در قدیم چنانکه در همین کتاب خواهد آمد، این نام به سرزمینی گفته می شده که تنها شامل قسمت جنوبی عراق کنونی می گردیده و حدفاصل آن را با قسمت شمالی آن که در کتب عربی به نام جزیره خوانده می شده خطی دانسته اند که دو رود دجله و فرات را در نقطه ای که آن دو بیش از هرجای دیگر به هم نزدیک می شوند از هم جدا می سازد،(3) یعنی خط مستقیمی که شهر انبار را در ساحل باختری فرات به شهر تکریت در ساحل خاوری دجله می پیوندد.

ولی از همه دوره های مختلفی که بر این سرزمین گذشته تنها آن دوره در این کتاب مورد بحث و بررسی است که در محدوده دوران انتقال جای می گیرد یعنی دوره اخیر ساسانی و قرنهای نخستین اسلامی.

• سخنی از ایران شهر و دل ایران شهر

2- آن چنان کشور پهناوری را ایرانشهر می خواندند و چون سرزمین سورستان پایتخت چنان کشوری بود آن را هم دل ایرانشهر می گفتند و به همین سبب این نام به جای عنوان این کتاب برگزیده شد زیرا در این کتاب همه جا سخن از همین سرزمین یعنی مرکز ایرانشهر و جائی است که پیوندگاه همه سرزمین ها و همه مردمانی بوده است که دوران شکوفائی خود را با هم گذرانده اند و هرچند حوادث ایام آنها به تدریج از هم جدا ساخته ولی تاریخ آنها در این دوران که موضوع این کتاب است به هم پیوسته است.

درباره این نام ها در گفتارهای بعد توضیحات بیشتری خواهد آمد، در این جا تنها به این نکته اشاره می شود که اگر بنا می بود که تمام سرزمین هائی که ایرانشهر آن روز را می ساخته اند و این کتاب از تاریخ و فرهنگ آنها سخن می گوید به نام های امروزشان خوانده شوند می بایستی نام بسیاری از دولتها و سرزمین هائی که امروز در همسایگی ایران هستند و هم چنین برخی از جمهوری های تازه استقلال یافته آسیای میانه را ذکر کرد. ولی چون زبان این کتاب زبان تاریخ است از این رو از همه این کشورها به همان نام فراگیری یاد خواهد شد که در آن روزگار بدان نام خوانده می شدهد. یعنی ایرانشهر با تقسیمات کشوری آن روز و نامهای آنها چنانکه عراق هم به همان نامی خوانده می شود که بیان کننده موقع سیاسی آن در تقسیمات کشوری همان سرزمین فراگیر یعنی ایرانشهر بوده است.

و به همین مناسبت این مطلب هم باید گفته شود که آن دوران تاریخی که از این سرزمین در این کتاب موضوع سخن است تنها همان دوران انتقال یعنی دو سه قرنی است که از اواخر عهد ساسانی تا اوائل عصر اسلامی را در برمی گیرد، هر چند ممکن است در مواردی برای توضیح بیشتر مطلبی دامنه سخن به کمی پیش یا پس از این دوران هم کشیده شود. و آنچه را هم که در این مورد نمی توان بی توجه از آن گذشت آن ذوق و هنری است که آن مردم در نام گذاری های خود برای مرکز حکومت خویش و مناطق مختلف آن به کار برده اند. نامیدن این مرکز به نام زیبا و پرمعنی دل ایرانشهر یعنی جائی که برای همه اجزاء آن کشور بزرگ چه دور و چه نزدیک به یکسان بتپد و پیوند استوار و هم بستگی یکسان همه آنها را به این مرکز برساند گذشته از ذوق و هنر از عقل و درایتی هم در آیین کشور داری حکایت دارد که درخور تأمل است. و نامیدن استانها و مناطق مختلف این سرزمین هم به نامهائی که شادی و نشاط از آنها می تراود خبر از مردمی می دهد که جهان و زندگی را با دیدی دیگر می نگریسته اند.

با این مقدمات دور از حقیقت نخواهد بود اگر گفته شود که این دوران با ویژگیهائی که از لحاظ همبستگی و آبادی و رفاه و سرافرازی داشته بارای همه مردمان ساکن این مرز و بوم یعنی کشور پهناور ایرانشهر از دوره های خوب تاریخ مشترک آنان بوده، همچنان که برای سرزمین عراق هم که امروز چهره ای دیگر و حال و هوائی دیگر دارد همان دورانی که با عنوان دل ایرانشهر مرکز چنین کشور پهناوری بوده یکی از دوره های آبادی و رونق و شکوفائی آن به شمار می رفته.