خدعه و نیرنگ توسط حضرات معصومین

آیا رسول الله(ص)در جنگ های خود از خدعه ونیرنگ استفاده میکردند؟

سلام. در کتاب المغازی واقدی، در جلد1، صفحه 151، می خوانیم که در جنگ احد، پیامبر به حباب بن منذر بن جموح امر فرمودند که مخفیانه برای کسب خبر و ارزیابی دشمن، میان ایشان فرستاد و به او امر فرمود: چون برگشتی نزد هیچیک از مسلمانان به من گزارش مده، جز اینکه بگویی دشمن را اندک دیدم.

آیا اگر تعداد دشمن زیاد بود و حباب می گفت دشمن را اندک دیدم، دروغ نگفته بود؟ و اگر این دروغ بود، آیا به معنای این نیست پیامبر در اینجا امر به عمل ناشایستی کرده اند؟

متشکرم

دیدگاه معصومین علیهم السلام درباره خدعه و نیرنگ درجنگ چیبست ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تحیت خدمت سروران و اساتید محترم

چندی پیش روایاتی در کتاب میزان الحکمه جلد 3 باب آداب جنگ/جنگ نیرنگ است مشاهده کردم که از فضل و کرم حضرات معصومین به دور بود لذا از حضرات اساتید و سایر مطلعین بزرگوار تقاضا دارم رفع ابهام فرمایند.
متن روایات:

ـ ابـن عـبـاس : پيامبر خدا (ص ) يكى ازاصحاب خود را مامور كشتن يك نفر يهودى كرد او عرض كـرد : اى رسـول خـدا ! در صـورتى ازعهده اين كار بر مى آيم كه دستم را باز بگذاريد پيامبر خدا (ص ) فرمود : اصولا جنگ حيله ونيرنگ است , هركار مى خواهى بكن .

ـ پيامبر خدا (ص ) : جنگ نيرنگ است .

ـ هرچه به نظرت مى رسد بگو , زيرا جنگ نيرنگ است .

ـ دشمن را از جنگ با ما منصرف كن , كه جنگ مكر و نيرنگ است .

ـ عـدى بـن حـاتـم : روزى كـه امير المؤمنين (ع ) در صفين با معاويه رو به رو شد با صداى بلند كه يارانش بشنوند فرمود : به خدا قسم معاويه و ياران او را مى كشم سپس در پايان اين جمله آهسته گـفـت : ان شا اللّه من كه نزديك آن حضرت بودم عرض كردم : اى امير مؤمنان ! شمابراى گفته خود سوگند خورديد و سپس ان شا اللّه گفتيد , منظورتان چه بود ؟
!.
حـضرت فرمود: همانا جنگ مكر و نيرنگ است من در نظر مؤمنان هرگز دروغگو نيستم خواستم يـاران خـود را عـلـيـه سـپاه معاويه برانگيزم تا دچار سستى نشوند بلكه به پيروزى اميدبندند به خواست خداى بزرگ فردا موضوع را به آنها خواهم گفت .

ـ امام باقر (ع ) : على (ع ) مى فرمود : اگر پرنده مرا بربايد خوشتر است نزد من تا به پيامبر سخنى را نـسـبـت دهـم كـه نـفـرمـوده اسـت شنيدم پيامبر خدا (ص ) در جنگ خندق مى فرمود : جنگ يعنى خدعه ونيرنگ و مى فرمود : هرچه مى خواهيد بگوييد.
ـ در جـنـگ احزاب ميان على (ع ) وعمرو بن عبدود سخنانى گذشت على به او فرمود: اى عمرو ! (در بـزدلـى تـو) هـمـين بس نيست كه من به جنگ تن به تن باتو آمده ام وتو كه شهسوارعربى با خـودت كمك آورده اى ؟
عمرو برگشت كه پشت سر خود را نگاه كند امير المؤمنين (ع )بيدرنگ چنان ضربه اى بر دو ساق پاى او وارد آورد كه از پيكرش جدا شدند و گرد و غبارى به هوا برخاست آن حـضـرت در حـالـى كـه بر اثر ضربت عمرو خون از فرقش مى ريخت و ازشمشيرش نيز خون مـى چكيد نزد رسول خدا(ص ) برگشت رسول خدا (ص ) فرمود : اى على !فريبش دادى ؟
عرض كرد : آرى , اى رسول خدا ! جنگ نيرنگ است .

والسلام

کارشناس بحث : پیام