با آمدن خواستگار مشکل دارم
ارسال شده توسط خلوت گزیده در شنبه, ۱۳۹۷/۰۹/۲۴ - ۱۲:۰۲سلام دختری 32 ساله هستم در خانواده ای بزرگ شده ام که پر تنش بوده و هیچ وقت به ازدواج و ملاکهای یک همسرفکر نکرده ام.
اکثر خواستگارانی که داشتم مادر و خواهر پسر نپسندیده اند. 2،3 خواستگار هم داشتم پسندیدند و من از حرفهای مادر پسر خوشم نیادمد و جواب رد دادم مثلا یکی میگفت نظر دختر، پسر مهم نیست ما خودمان باید برایشان انتخاب کنیم اینها نمی فهمند با کی ازدواج کنند. بخاطر دلخوری که از رفتار پدرم داشتم هیچ وقت از مردی خوشم نیامده. زیاد به ازدواج فکر نکردم وقتی دختران فامیل به فکر پخت و پز ، یادگرفتن خانه داری ... بودند من با مشکلات خانواده کلنجار رفتم. روابط خوبی با اطرافیان ندارم برای کسی دلتنگ نمی شوم. کم حرف هستم با چند نفر تو فامیل شاید ی کم بگو و بخند داشته باشم الان خسته شده ام از این زندگی وقتی دختران کوچکتر از خودام را در فامیل میبینم که ازدواج کرده اند بچه دار شده اند بیشتر غصه دار می شوم.
مشکلی که دارم و نگرانی من اینکه با یک فرد ازدواج کنم مثل پدرم باشد میترسم در انتخاب اشتباه کنم از طرفی چون به ازدواج فکر نکردم اصلا دوست ندارم که در جلسه خواستگاری با پسِرحرف بزنم حرفی ندارم .
نتیجه این اخلاق گند این بوده که حدودا از 10 خواستگاری که داشتم فقط با دوتا ازپسرها حرف زدم که یکی پسند پسِرنبودم ویکی هم خودم نپسندیدم خیلی به حرفهای خواهرش بها میداد.هربار که خواستگار می خواهد بیاید تمام وجودمواز نفرت پرمیشه نمی تونم درست رفتار کنم با اینکه شناختی ازآنها ندارم . نمی تونم با پسِرو خانواده اش خوب ارتباط برقرارکنم.
از این وضعیت خسته شدم هر روز بیشتر از گذشته نیاز به یک همدم یکی که کنارم باشه و امید به زندگی پیدا کنم. نمیدونم چرا وقتی خواستگار میاد اینطوری میشم که انگارهمه خاک عالم به سرم شده و هیچ کس منو دوست نداره
نمیدونم باید چیکار کنم بعد این همه سال امیدی به آدم شدن من هست؟