حکومت جمهوری

ایرادات این مدل از حکومت اسلامی را بیان کنید

سلام... خوبید؟

چند وقتی هست که با یکی از آشناهامون که ضدولایت فقیه هستش (آخه ضدولایت فقیه دو مدل داریم یک گروه هستن از روی بی دینی ضدولایت فقیه هستند یک عده از اون ور بوم افتادن و ادعای دین داری واقعی میکنن و ضدولایت فقیه هستند. این آشنای ما از گروه دوم بود ... ) دارم بحث میکنم.

راجب ادله نقلی و عقلی که خب همه راجبش زیاد شنیدیم و خوندیم خیلی خیلی بحث کردم.. حتی روی یک روایت چند روز بحث کردیم... که خب میدونید که فایده نداره ... هرروایتی براش میارم توجیه و تفسیر خودشو میکنه و البته اون هم به من همینو میگه و خب دیدم که از این راه به نتیجه نمیرسیم...

یک روز بهش گفتم اصلا گیرم مملکت رو بدن دست شما... چیکار میکنید؟؟؟؟؟؟
بدون حاکم زندگی میکنید؟
یا اگر حاکمی تعیین میکنید مشروعیتش را چطوری اثبات میکنید؟؟

اولش نتونست جواب بده چون نه میتونست بگه بی حاکم و نه میتونست بگه طاغوت و نه چیز دیگه ای به ذهنش میرسید... و چند روزی گیج میزد... فکر کردم بحث رو بردم...

ولی بعد از چند روز یک مدل حکومتی اراِئه داد و گفت این مدل حق است و مشروع هم هست و مدل شما باطل است ... منم ایراد خاصی توش ندیدم... حالا مدلشو براتون میذارم ببینید اشکالاتش کجاست و بهم بگید...

دقیقا متنی که برام فرستاده رو براتون میذارم:

.........من وتو و فقیه در مورد تشکیل حکومت نه مکلفیم نه ماذون....هرموقع شرایطش جور بشه خدا کارشو بلده....اگر حکومت طاغوت باشه ....وظیفمون دوری از طاغوته....واگر به قول شما شرایط تشکیل حکومت در عصر غیبت برای ما بوجود بیاد رجوع به راویان حدیث یعنی فقیهی که مدرک دارد --اصل هست درحکمیت......

القصه سیاست راباید دیانت تعیین کند....واگر پیامبر بنی اسراییل میتواند حکومت وسیاست را به طالوت واگذار کندو طالوت موظف به اجرای شریعت هست یعنی اینکه حکومت وسیاستش عین دیانتش ودر راستای حکومت الله هست.....پس طبق این مدل قرانی :ماهم میتوانیم متقاربا باحکمیت همه فقهای راوی حدیث ودارای مدرک ---اجرا را به شخص مومن متعهد متخصص واگذار کنیم ....(وقتی مولا علی که صاحب ولایت مطلقه هست برای هرشهر والی تعیین میکند و والی هم برای اجرای امور داروغه و قاضی و وووتعیین میکند ....همه دارای سلسله مراتب ومتصل به الله هستند) و حالا که امام زمان نایب خاص ندارند وما را موظف به رجوع به نایبان عام یعنی همه فقهای راوی حدیث( روات الاحادیث) کرده اند وتازه طبق فهم قطعی که از انتهای مقبوله عمربن حنظله برداشت میشود....ما درصورت اختلاف بین انها وداشتن شبهه میتوانیم توقف کرده واز نظر انها عدول کنیم....

فقهای شیعه میتوانند یک شخص را مجری احکام وحکومت کنند( همانطور که والی مولا علی ع دارای این حق هست و مسوول ان نیز هست)و یا او را عزل کنند و این سلسله مراتب حفظ میشود

( مثلا امام زمان در جواب نامه شخصی فرمودند فقط با اذن متولی وقف میتوانی در اموال ما تصرف کنی )و به ظاهر از طاغوت دوری کرده ایم.....پس میشود اینکار را انجام داد وصد البته صحیحتر وصواب ترهست از مدل شما و نظر شما در مورد اینکه حتما باید یک فقیه در راس امور باشد تا طاغوت نباشد کاملا غلط هست ....

چون مثل الان خیلی از فقها مهجور ومحذوف میشوند وقطعا این خلاف رضایت امام زمان هست.............

.و مساله حکمیت ویا طبق نظر شما مساله حکومت حل میشود وحکومت یا حکمیت مشروطه مقیده علما جاری میشود........ایضا اینها همه در نظریه هستند وانشاالله نظر ما صواب هست........اما طاغوت واقعی در نهاد تک تک ماست.....که با مکانیسم حضور همه علما ی صاحب مدرک میشود این طاغوت راکنترل کرد....

ممنون میشم اشکالات وارده رو بگید...