تقرب به خداوند

تقرب به درگاه الهی را حس نمی کنم

سلام. در راه دین و ایمان چگونه میتوان نزدیک شدن و تقرب به درگاه الهی را حس کرد؟ من چیزی احساس نمیکنم که نزدیک شده ام یا دور شده ام یا چقدر نزدیک شده ام.

هرکاری انجام می دهیم برای رضای خدا؟

سلام

یکی از روانشناسان میگفت این خیلی خوبه که هرکاری انجام میدین بگین برای رضای خدا ونیتتون این باشه

مثلا میگفت همانطور که نماز میخونید میگید برای رضای خدا، وقتی از جا بلند میشین بگین خدایا برای رضای تو، آب میخورید، غذا میخورید، میخوابید، بیدار میشید، لباس می پوشید و..

میخواستم بدونم فلسفه این چیست و چه تاثیری داره ؟

چرا هرچي به خدا نزديكتر ميشم اون از من دورتر ميشه

با سلام
يه سوال دارم كه خيلي فكرمو مشغول كرده. من واقعا تو كاراي خدا موندم. زندگي من و اطرافيانم برام سوال شده!

چرا من يه عمري بايد بدبختي و سختي بكشم در صورتي كه هميشه توي لحظه لحظه هاي زندگيم خدا را فراموش نكردم اما خيلي هاي ديگه با وجود اينكه زياد اهل دين وديانت نبودن و نيستن زندگي هاي خيلي خيلي خوبي دارن و هيچ وقت مشكلاتشون به پاي مشكلات من نميرسه.

از وقتي كه يادم مياد زندگيم مثل يه كلاف پيچ در پيچ بوده، هميشه يه جورايي داشتم امتحان ميشدم، نميدونم شايد از هيچ كدوم امتحانات سربلند بيرون نيومدم كه بايد هنوز امتحان پس بدم نميدونم شايدم دارم تاوان يه عمر بندگيمو پس ميدم.
قبلا ها وقتي صبرم در برابر مشكلات تموم ميشد يه جورايي به خودم دلداري ميدادم كه بايد صبر كنم به اميد زندگي بهتر و مرتب با خودم ميگفتم : هر كه در اين بزم مقرب تر است جام بلا بيشترش ميدهند...

اما حالا كه 27 سالم شده و با آخرين امتحان زندگيم (شايدم بلا و خشم خدا بوده) همه زندگيم تباه شد و جلوي همه فاميل و آشنا و غريبه آبروم رفت ديگه از خودم و زندگيم خسته شدم.
يه وقت فكر نكنيد من يه گناه بزرگ انجام دادم نه، هيچ كاري نكردم كه مخالف احكام خدا و قرآن باشه. ديگه واقعا خسته شدم. وقتي بقيه رو ميبينم كه دارن با خوشي زندگيشونو ميكنن و كاري به كار خدا هم ندارن منم دلم ميخاد قيد همه چيزو بزنم و بي خيال خدا و پير و پيغمبر بشم.

البته ناشكري نميكنم خدا خيلي چيزاي ديگه بهم داده اما خوب همون ها رو هم به آسوني بهم نداده و براشون كلي بدبختي كشيدم كه هيچ وقت يادم نميره. ميدونم اين درست نيست كه از خدا طلبكار باشي اما من 27 سال زندگيمو كه ميتونست بهترين روزاي زندگيم باشه رو از خدا طلبكارم. يه فرصت ديگه به خودم و خدا دادم. نميدونم اين كارم درسته يا نه؟

اين روزا يه جورايي خيلي به خدا نزديك شدم ، زياد قرآن ميخونم ، بيشتر نمازها و دعاهاي مفاتيح رو خوندم و دارم ميخونم، شب ها از خوابم ميزنم و نماز شب ميخونم فقط به اميد اينكه خدا به زودي زود جوابمو بده. اما به خدا گفتم تا يكسال ديگه بيشتر اين كارارو نميكنم و اگه جوابمو نداد براي هميشه از در خونش ميرم و ديگه هيچ وقت سراغش نميرم. ميدونم كه خدا نيازي به من و دعاهاي من نداره اما واقعا ديگه از زندگي خسته شدم.

لطفا راهنماييم كنيد وبهم بگيد كجاي كارم اشتباهه. ممنون

قوانین شهید سید مجتبی علمدار برای نزدیکی به خدا

قانون اول
خداوندا ! اعتراف می کنم به این که قران را نشناختم و به آن عمل نکردم .حداقل روزی ۱۰ آیه قران را باید بخوانم ، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم
تاریخ اجرا : ۴/۵/۱۳۶۹

قانون دوم
پروردگارا اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا خواندم و حواسم جای دیگری بود در نتیجه دچار شک در نماز شدم . حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک ۲۴ ساعت را بخوانم .
تاریخ اجرا : ۱۱/۵/۱۳۶۹

قانون سوم
خدایا اعتراف می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشد.حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل نتوانستم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم.
تاریخ اجرا ۲۶/۵/۱۳۶۹

قانون چهارم
خدایا اعتراف می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنج شنبه و شب جمعه باشد اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم باید به جای هر شب ۵۰ ریال صدقه و ۱۱ رکعت نماز را به جا بیاورم .
تاریخ اجرا : ۱۶/۶/۱۳۶۹

قانون پنجم
خدایا اعتراف میکنم به اینکه (خدا میبیند ) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبحهای جمعه سوره الرحمن را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آنرا در اولین فرصت به اضافه ۲ حزب قران بخوانم.
تاریخ اجرا :۱۳/۷/۱۳۶۹

قانون ششم
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به ازای هر صلوات ۱۰ ریال صدقه بدهم و ۱۰۰ صلوات بفرستم.
تاریخ اجرا : ۱۸/۸/۱۳۶۹

قانون هفتم
حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت ۷۰ بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت بعدی باید ۳۰۰ بار استغفار کنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبدیل می شود.
تاریخ اجرا : ۳۰/۹/۱۳۶۹

قانون هشتم
هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید ۲ روز روزه بگیرم.بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باسد.اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز ۳ روز و به ازای هر روز ۱۰۰ریال صدقه بپردازم.
تاریخ اجرا : ۱۹/۱۱/۱۳۶۹

قانون نهم
در هر روز باید ۵ مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید ۱۵ مسئله را بخوانم.
تاریخ اجرا : ۱۴/۱/۱۳۷۰

قانون دهم
در هر بیست و چهار ساعت باید ۵ بار تسبیحات حضرت زهرا (س) برای نماز های یومیه و ۲ بار هم برای نماز قضا
بگویم.اگر به هر دلیل نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ۳ مرتبه این عمل را تکرار کنم.
تاریخ اجرا : ۱۵/۳/۱۳۷۰

نشانه های قرب الی الله

[="arial black"][="blue"]با عرض سلام خدمت همه دوستان بزرگوارم
در حکمت اسلامی ثابت شده است که هستی و وجود دارای درجات و مراتبی است که پایین ترین مرتبه آن عالم طبیعت و عالیترین درجه آن ذات اقدس الهی است.انسان هر چه در نتیجه تحصیل فضایل الهی در درجات وجود بالاتر رود، به همان نسبت به ساحت قدس ربوبی نزدیکتر و مقربتر می شود و از آثار معنوی نامتناهی آن برخوردار می گردد.
بنابر این، تقرب به خدا امری واقعی و عینی است یعنی برای بندگان خدا بسوی درگاه الهی مدارجی است که هر چه در این مدارج و معارج بالاتر روند به آستان ربوبی نزدیکتر می شوند و در این نزدیکی است که هر کمالی برای انسان حاصل است.اگر پرتوی از جمال لایزال الهی در دل مستعد بنده ای بتابد تا حدی خواهد توانست مفهوم و حلاوت تقرب را با قلب و روح خود احساس کند.
اکنون برآنیم تا در این تاپیک نشانه های قرب الهی را به کمک هم برشماریم شاید که دانستن این نشانه ها، قدمی ولو اندک، ما را به مقام قرب تام الی الله نزدیک سازد.
از جمله نشانه های قرب الی الله این است که انسان در حال مناجات با خدای خویش از حاجات و خواسته های خود غافل شده و غرق در جمال و جلال حق می گردد.
امام صادق علیه السلام در روایتی فرمود: من حاجتی داشتم، وضو ساختم و مشغول نماز شدم تا خدا را برای آن حاجت بخوانم. آن قدر لذت مناجات و راز و نیاز با خدای متعال مرا متوجه خود کرد که حاجتم را از یاد بردم».
جناب سعدی در گلستان این حقیقت لذت مناجات و بی توجهی به حوائج را اینچنین به تمثیل بیان نموده است:
«یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود، و در بحر مکاشفت مستغرق شده ، حالی که از آن معاملت باز آمد یکی از محبّان گفت: از این بوستان که بودی چه تحفه کرامت کردی اصحاب را؟ گفت : به خاطر داشتم که چون به درخت گل برسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را، چون برسیدم بوی گل چنانم مست کرد که دامنم از دست برفت»
«گویند علامه امینی قدس سره مدت سه شب در حرم امام رضا علیه السلام بود و هر شب، هزار رکعت نماز می خواند. به او گفتند: شما خسته نمی شوید؟ فرمود: مگر ماهی از شنا کردن خسته می شود که من از نماز خسته شوم؟»
شما نیز اگر نشانه های دیگری می شناسید بیان فرمائید تا همگی بهرمند شویم...
[/][/]