تجرد روحانی

نظریه روح مجرد و تجرد ملائکه

با سلام

سوال بنده این بود که منظور از تجرد روح انسان یا ملائکه چیست ؟

حکما و عرفای اسلام روح انسان و فرشتگان را مجرد میدانند ؟

تشکر

چشم برزخی چیست؟

انسان در طی مسیر بندگی و جدا شدن از مرزهای عدمی جهان طبیعت به تجرد روحانی می رسد و آنچه فرشتگان می داند را خواهد دانست و آنچه مقدور آنان است، مقدور او نیز خواهد شد.
واضح تر این كه نفس انسان با فرشته یك وجه شباهت دارد و یك وجه امتیاز. وجه شباهت او این كه نفس در جوهر و ذات خویش مانند آنان است؛ یعنی نفس انسان از سنخ فرشتگان است، مجرد از ماده و روحانی. اما فرق او با فرشتگان این است كه فرشتگان غیر از ذات مجرد از ماده، افعال مجرد از ماده دارند؛ یعنی هیچ ابزار مادی در فعالیت آنان لازم نیست، نه گوشی برای شنیدن می خواهند و نه زبانی برای القای مطلب و نه چشمی برای دیدن و...؛ اما انسان چون در عالم خاك آفریده شده است، و آن نفس مجرد در ابزار مادی تنیده شده، همان روح است كه می شنود و می بیند و...، اما به كمك ابزار مادی گوش و چشم و...؛ و از این روست كه سطح معلومات و مقدوراتش محدود و متناسب با همین ابزار مادی شده است. اگر خللی به چشمش افتاد از دیدن محروم می شود، و اگر گوش سالم نداشت نمی شنود و هكذا... و این ادامه دارد تا نفس از این دنیا رخت بربندد و به طور كامل تعلقش را از ماده قطع كند.
با توجه به این مقدمه كه در حكمت و فلسفه، و همچنین دین ثابت شده است به سراغ مردان خدا می رویم. آنان كسانی هستند كه با تربیت و تهذیب دینی و ریاضت شرعی، در همین دنیا روح مجرد خویش را از لجام مادی اش آزاد كرده اند و به وادی فرشتگان رهنمون شده اند؛ چنانچه امام علی(ع) درباره انسان عفیف ـ كه درباره همه اقسام شهوات و اشتهاهایش عفت دارد ـ فرمودند: «كاد العفیف أن یكون ملكاً من الملائكة" یعنی نزدیك است انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان الهی گردد.(نهج البلاغه ـ حكمت ها)
در این صورت اولیای خدا، به طور طبیعی هر چه فرشتگان می دانند را خواهد دانست؛ مثلا چنانچه رقیب و عتید عین عمل انسان را ثبت و ضبط می كنند ـ كه كیفیت آن اصلاً برای ما معلوم نیست ـ انسان عرشی نیز به همان مقام بارمی یابد، و این سنت تكوینی خداوند است. چنانچه "ستارالعیوب" بودن خدا مانع از ثبت عمل توسط رقیب و عتید نیست، مانع از فهم این انسانهای برتر هم نمی باشد.
البته آنان مظهر اسماء الهی هستند، و همانا خود مظهر "ستارالعیوب"ی خداوند هستند. دانستن آنان هرگز موجب آبرو ریزی بنده نزد دیگران نمی شود، بلكه از این دید خود جهت تربیت بنده استفاده می كنند. برای نمونه چنین انسان وارسته ای وقتی نمود یك گناه را عیناً در سیمای كسی دید از سر رحمت و شفقت در گوش او تذكری می دهد تا به اصلاح او كمك شود، نه این كه عیب او را جار زند تا آبرویش برود. پس فهم او كمك كار بنده است نه به ضرر او. به علاوه كه به فرموده بزرگی، این برگزیدگان دائم از خدا می خواهند عیوب مردم را از آن ها مستور دارد.(ر.ك. به توصیه ها پرسش و پاسخ ها از محضر آیت الله جوادی آملی، ص46).
منبع:تبيان