بی نماز بودن همسر

مشاوره در مورد هم کفو نبودن

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام
من یه مشاوره و راهنمایی از شما میخاستم
من 29 ساله و مذکر و لیسانس هستم و شغلم برنامه نویسی است البته تا زمانی که یه کار خوب پیدا بشه
من حدود 6 ماهه که ازدواج کرده ام والان از شما تقاضای راهنمایی دارم
من با نوه عموی پدرم ازدواج کرده ام که در واقع هم شهرت هستیم و خانوادم به دلیل شناختی که از خانواده زنم داشتن اینو بهم پیشنهاد دادن و منم قبول کردم البته قبول کردن من دلیل داشت من خیلی وقت پیش میخاستم یعنی تو 25 سالگی که اون موقع هم درامد داشتم با اینکه دانشجو بودن ولی با مخالفت مادرم و خواهرام مواجه شدم وگفتم برو سربازی بعد و منم مجبورشدم قبول کنم و بعد از سربازی هم بازم قبول نکردن و گفتن اول یه شغل ثابت پیدا کن بعد ما بریم بگیم پسرمون چیکاره هست و...
و بعد از مدتها به فکرشون این فامیل رسید که در بالا گفتن و مادرم گفت که دختره خوبیه و بگیرش من حوصله دختر پیدا کردن برات رو ندارم و من چون از لحاظ روحی خیلی درگیر بودم ونیز به خاطر گناهایی که انجام میدادم (خود ارضایی) با این ازدواج موافقت کردم در حالی که قلبا راضی نبودن چون تقریبا با من کفویتی نداشت
من در شهر زندگی میکنم و اینا در روستا که طبیعتا فرهنگمون به هم نمیخوره.من اعتقاداتم خیلی بالاتر از همسرم هست و الان رنج میکشم .البته فعلا تو دوران نامزدی هستیم و به خونه خودمون نرفتیم (دوران عقد هستیم)
حالا من به فکر طلاق افتادم میخاستم کمکم کنید
مشکلاتی که من با زنم دارم اینا هستن
از لحاظ فرهنگی به من نمیخوره من مهندس کامپیوتر هستم و دوست دارم با خانواده همسرم در مورد تکنولوژی و اینجور چیزا صحبت کنیم ولی وقتی میرم خونشون در مورد گاو و گوسفند و باغ و.. اینجور مسائل صحبت میکنن و من رنج میکشم
از لحاظ اعتقادی زنم در سطح پایینی هست و خیلی راحت از کنار این مسائل میگذره و اعتنایی نداره و فقط نماز میخونه و بعضی اوقات راحت میزاره تا قضا بشه در کل نسبت به من خیلی پایینه از برنامه های مذهبی بدش میاد برعکس من و این موضوع خیلی بیشتر از همه عذابم میده
از لحاظ قیافه اونجوری که من میخاستم نیست .من فقط یه بار تو مراسم خاستگاری دیدم و بخاطر مسایلی که دربالا گفتم تقریبا از روی لجبازی پسند کردم تا از گناه دور بشم و گناه نکنم حالا زیاد ازش خوشم نمیاد
از لحاظ رفتاری زیاد ادم بگو بخندی نیست برعکس من و زیاد حرف نمیزنه چون فقط یه برادر کوچکتر از خودش داره و خواهر نداره برای همین ارتباطات اجتماعیش پایین هست
اینا مشکلاتی که من دارم البته این را هم بگم که خیلی دختر مهربان و حرف گوش کنی هست و خانوادش بهم خیلی احترام میزارن و تا حالا که 6 ماهه اصلا دعوایی نداشته ایم

میخاستم راهنمایی کنید که چیکار کنم ایا طلاق بدم یا نه؟
لطفا تا جایی که میتونید راهنمایی کنید چون مساله حساسی هست
یه نکته را هم بگم که با توجه به اینکه خانواده زنم تو روستا زندگی میکنن من عذاب وجدان گرفته ام که اگه طلاقش بدم دیگه نمیتونه ازدواج کنه یا اگرم ازدواج کنه ادم درست و حسابی نمیاد چون تو روستا فرهنگ پایینه اگه تو شهر بودن بهتر بود
لطفا در این مورد هم راهنمایی کنید

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: