بازگشت امام

◊▫● خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام به ایران ●▫◊ صـــوتـــی

انجمن: 

:Gol: خاطره رهبر انقلاب :doa(9): از روز بازگشت امام :doa(2): به وطن :Gol:
...................................................................................................................................

متن سخنان:
[SPOILER]
یكى از خاطرات خيلى جالب من، آن شب اوّلى است كه امام وارد تهران شدند؛ يعنى روز دوازدهم بهمن - شب سيزدهم - شايد اطّلاع داشته باشيد و لابد شنيده‌ايد كه امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى كردند، بعد با هلى‌كوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت كسى خبر نداشت كه امام كجا هستند! علّت هم اين بود كه هلى‌كوپتر، امام را در جايى كه خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواسشت جايى بنشيند كه جمعيت باشد، مردم مى‌ريختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند كه امام، يك جا بروند و استراحت كنند. مى‌خواستند دور امام را بگيرند.

هلى‌كوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبيلى امام را سوار كرد. همين آقاى «ناطق نورى» اتومبيلى داشتند، امام را سوار مى‌كنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گويند: مرا به خيابان ولى‌عصر ببريد؛ آن‌جا منزل يكى از خويشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گيرند، بالاخره پيدا مى‌كنند - منزل يكى از خويشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح كه ايشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندكى استراحت كرده بودند! آن‌جا مى‌روند كه نمازى بخوانند و استراحتى بكنند. ديگر تماس با كسى نمى‌گيرند؛ يعنى آن‌جا كه مى‌روند، با كسى تماس نمى‌گيرند. حالا كسانى كه در اين ستادهاى عملياتى نشسته بودند - ماها بوديم كه نشسته بوديم - چقدر نگران مى‌شوند! اين ديگر بماند. چند ساعت، هيچ كس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند كه بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آيند، كسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم كه مركز عملياتِ مربوط به استقبال از امام بود - همين دبستان دخترانه رفاه كه در خيابان ايران است كه شايد شما آشنا باشيد و بدانيد - آن‌جا در يك قسمت، كارهايى را كه من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما يك روزنامه روزانه منتشر مى‌كرديم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر كرديم. عدّه‌اى آن‌جا بوديم كه كارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌داديم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونيم، يا ده بود - همه خسته و كوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى كه كار مى‌كردم، نشسته بودم و مشغول كارى بودم؛ ناگهان ديدم مثل اين كه صدايى از داخل حياط مى‌آيد - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، يك حياط كوچك دارد كه محلِّ رفت و آمد نيست؛ البته آن هم به كوچه در دارد، ليكن محلِّ رفت و آمد نيست - ديدم از آن حياط، صداى گفتگويى مى‌آيد؛ مثل اين‌كه كسى آمد، كسى رفت. پا شدم ببينم چه خبر است. يك وقت ديدم امام از كوچه، تك و تنها به طرف ساختمان مى‌آيند! براى من خيلى جالب و هيجان‌انگيز بود كه بعد از سالها ايشان را مى‌بينم - پانزده سال بود، از وقتى كه ايشان را تبعيد كرده بودند، ما ديگر ايشان را نديده بوديم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شايد حدود بيست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ايشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ايشان ريختند و دست ايشان را بوسيدند. بعضيها گفتند كه امام را اذيّت نكنيد، ايشان خسته‌اند.

براى ايشان در طبقه بالا اتاقى معيّن شده بود - كه به نظرم تا همين سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ايام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند - به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزديك پاگرد پله كه رسيدند، برگشتند طرف ما كه پاى پله‌ها ايستاده بوديم و مشتاقانه به ايشان نگاه مى‌كرديم. روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد كه خود ايشان هم دلشان نمى‌آيد كه اين بيست، سى نفر آدم را رها كنند و بروند استراحت كنند! روى پله‌ها به قدر شايد پنج دقيقه نشستند و صحبت كردند. حالا دقيقاً يادم نيست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشيد» گفتند و اميد به آينده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت كردند.

البته فرداى آن روز كه روز سيزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند كه برِ خيابان ايران است - نه مدرسه علوى شماره يك كه همسايه رفاه است - و ديگر رفت و آمدها و كارها، همه آن‌جا بود. اين خاطره به يادم مانده است.
[/SPOILER]

متن خير مقدم بازگشت امام خمينى به ايران

[=arial][=&quot]متن خير مقدم بازگشت امام خمينى به ايران كه در فرودگاه مهرآباد تهران قرائت شد (به قلم استاد مطهرى[/][=&quot])[/][/]



[=arial][=&quot]
[/]
[/]
[=arial][=&quot] بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏[/][/]



[=arial][=&quot]جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ انَّ الْباطِلَ كانَ زَهوقاً . فَانَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبونَ [/][=&quot].

[/][/]



[=arial][=&quot]اى روح خدا و اى ابراهيم بت شكن اسلام و اى بنده پاكباز حق و اى جان عزيز ملت ايران!
به عرض برسانم كه[/][=&quot]:

[/][/]



[=arial][=&quot] رواق منظر چشم من آشيانه توست كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست‏

[/][/]



[=arial][=&quot]ملت ايران چه چيزى از جان عزيزتر دارد كه نثار مقدم فرخنده رهبر فداكار و روشن بينش نمايد، و چه ثنايى بالاتر از اين سراغ دارد كه او را بنده پاكباز حق بخواند[/][=&quot].

[/]
[/]



[=arial][=&quot]اى بنده پاكباز خدا!
اى مسلمان محمدى! اى شيعه صادق!
اى آيت خدا!

ملت ايران در شخصيت شما و از تجربه زندگى شما بالاخص در شانزده سال اخير زعامت امت كه به شما سپرده شد مصداق عينى وعده خدا به رزمندگان و پويندگان راهش را مشاهده مى‏كند كه اگر به يارى خدا بشتابيد به يارى شما مى‏شتابد و شما را ثابت قدم نگاه مى‏دارد، و هر كسى از آنِ خدا باشد خدا از آن اوست[/][=&quot].

[/][/]



[=arial][=&quot]هجرت شما از وطن عزيز در 14 سال پيش تحت فشار و اجبار سمبلهاى استبداد و استعمار، يادآور هجرت جدّ مكرمتان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ياران بزرگوار[/][/]



[=arial][=&quot]اوست كه به گناه خواستارى جامعه توحيدى از شهر و ديار خود رانده شدند (الَّذينَ اخْرِجوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ الّا انْ يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ) .

[/][/]



[=arial][=&quot] و بازگشت امروزتان يادآور فتح مبين و عظيم مكه است كه سمبلهاى زر و زور و بتهاى فلزى و گوشتى يكى پس از ديگرى از مقرّ حكمرانى به زير آورده شدند و حكومت خدايى جايگزين حكومت طاغوتى گرديد.

لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ انْ شاءَ اللَّهُ امِنينَ .

[/][/]



[=arial][=&quot]ملت ايران، جان بر كف در انتظار فرمان رهبر عظيم‏الشأن خويش است و تا برقرارى جامعه توحيدى، جامعه‏اى كه در آن، انسان از قيد بندگى انسان آزاد باشد و بهره‏كشى انسان از انسان ملغى‏ گردد و از ناهمواريها و نابرابريهاى مصنوعى اثرى نماند و بتهاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى يكسره سرنگون گردند و مساوات، برابرى و برادرى به معنى واقعى كلمه برقرار شود و آثار استبداد 2500 ساله و استعمار 400 ساله محو گردد و در يك كلمه، بندگى از آن خدا و حكومت، حكومت الهى باشد، از پاى نخواهد نشست[/][=&quot].

[/][/]



[=arial][=&quot]جاى چندين هزار شهيد، شهيدان 15 ساله اخير كه حركت انقلاب مقدس اسلامى ما را با خون خود سرعت بخشيدند، خالى است كه بازگشت مظفرانه رهبر خود و شكوفه‏ هاى به ثمر رسيده نهال انقلاب را به چشم خود ببينند.

اگر امروز در ميان ما نيستند ارواح پاكشان ناظر و شاهد خواهد بود[/][=&quot].

[/][/]



[=arial][=&quot]وَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْارْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه[/][=&quot].

[/][/]



[=arial][=&quot]برقرار باد جامعه توحيدى و جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمينى[/][=&quot].[/][/]