از بانوان

بيانات امام خامنه ای در ديدار جمعى از بانوان فرهيخته‌ى حوزوى و دانشگاهى




بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم

خيلى متشكّريم از بانوان محترم و گرامى كه جلسه‌اى به اين خوبى و به اين پربارى ترتيب داديد و من امروز حقيقتاً از بيانات خانمها بهره‌مند شدم و استفاده كردم؛ و خدا را سپاسگزارى كردم به خاطر عمقى كه انسان مشاهده ميكند در مباحث و تلاشها و فكر كردنها در بين بانوان برجسته و ممتاز كشورمان بحمداللّه وجود دارد. مطالبى كه فرموديد، غالباً مطالب خوبى بود؛ پيشنهادهايى هم بود كه ان‌شاءاللّه ميدهيم بررسى كنند؛ آن مقدار كه به عهده‌ى من است و ما بايد دنبال كنيم حتماً دنبال ميكنيم ان‌شاءاللّه.

درباره‌ى مسئله‌ى زن و آنچه كه پيرامون اين مسئله است، خب حرف خيلى زياد است؛ ما دچار يك عقب‌ماندگى‌اى هستيم كه شما خانمها - بعضى از خانمهايى كه صحبت كرديد - اشاره كرديد. عقب‌ماندگى در اين قلمرو، از نوع عقب‌ماندگى در علم - كه ما ميگوييم دچار عقب‌ماندگى هستيم مثلاً - نيست؛ در اينجا اگر تعبير ميكنيم به عقب‌ماندگى، به خاطر اين است كه ما در زمينه‌ى مسئله‌ى زن، مسئله‌ى جنسيّت، مسئله‌ى امورى كه حول‌وحوش وجود زن تحقّق پيدا ميكند و معنا پيدا ميكند - مثل همين خانواده و فرزند و ازدواج و سَكَن و آرامش و از اين مطالب - حرفهاى برجسته‌اى داريم كه توفيق پيدا نكرديم اينها را منتقل كنيم به دنيا، اينها را مطرح كنيم در ذهنيّت جهانى، عقب‌ماندگى از اين جهت. در حالى كه دنيا احتياج دارد به مبانى و مفاهيم روشنِ فراگيرِ كارگشا؛ همچنان كه ملاحظه كرديد بعضى از خانمها گفتند كه وقتى ما اينها را در دنيا مطرح ميكنيم، مورد استقبال قرار ميگيرد؛ يا بعضى از خانمها گفتند كه دستاوردهاى علمى در زمينه‌هاى روان‌شناسى و غيره، احكام اسلامى را در مورد زن تأييد ميكند. خب، اين يك گوشه‌اى از توانايى‌هاى نظام فكرى اسلامى در اين مسئله‌ى حسّاس است؛ و ما اين توانايى‌ها را نتوانستيم درست بيان كنيم، تعريف كنيم. در خيلى از مناطق گوناگون فكرى و قلمروهاى فكرى همين‌جور است؛ در خيلى از زمينه‌ها ما واقعاً نظر اسلام را درست نتوانستيم به دنيا منتقل كنيم. حالا اينكه ميگويم "نتوانستيم"، اين را نميشود گناه نظام جمهورى اسلامى دانست؛ چون همان مقدارى هم كه كار شده است، به بركت نظام جمهورى اسلامى است و به بركت نفوذ فكر انقلاب و فكر امام و نام انقلاب و نام امام و اينها بود كه بحمداللّه تا حدودى گسترش پيدا كرد؛ لكن بيش از اين بايد ما كار كنيم، كه نياز داريم به اين؛ كه حالا عرض خواهم كرد. ما براى اينكه بتوانيم يك جبهه‌ى تهاجمى و مصون از تعرّضِ تهاجم ديگران - يك آرايش تهاجمى - داشته باشيم، نياز داريم به اينكه اين كارها را، اين انديشه‌ها را، اين افكار را منتشر كنيم، بگوييم؛ به اين واقعاً نيازمنديم؛ در واقع اين تهاجم ما، جنبه‌ى مصونيّت‌سازى و تدافعى دارد. بنابراين هرچه شماها كار بكنيد براى اينكه اين عقب‌ماندگى را جبران بكنيد، به نظر من مفيد است و لازم است. در زمينه‌ى اين نهضت - بايد گفت نهضت بيدارى در زمينه‌ى مسائل مربوط به زنان - واقعاً هيچ نبايستى ما تعلّل كنيم، توقّف كنيم؛ بين راه درنگ نبايد كرد. با وجود اينكه اين گفتمانِ كامل و مفيد و قانع‌كننده را از اسلام در اختيار داريم، امّا عملاً خودمان را در موضع انفعال قرار داديم در مقابل گفتمان غربى در مورد زن.

گفتمان غرب در مورد زن، يك گفتمان كاملاً حساب‌شده‌ى سياسى است؛ يعنى آن روزى كه اين فكر و اين گفتمان درباره‌ى زن، در غرب آغاز به كار كرد و شروع كرد، يك محاسبه‌ى دقيقى پشت اين وجود داشت. اين البتّه به عنوان خبر نيست كه من از روى اطّلاع و با استناد به اخبار بگويم، امّا مؤيّدات واقعى‌اى دارد كه اين تحليل را تقويت ميكند؛ يعنى از آغاز رنسانس در غرب و به دنبال آن حضور صنعت و پيدايش صنعت جديد در غرب، بتدريج اين گفتمان غربى رشد پيدا كرد؛ و اوجش در روزگار ما است كه البتّه اين اوج همراه خواهد بود با انحطاط و نزول و ان‌شاءاللّه سرافكندگى و فروپاشى اين گفتمان.
گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لكن دو جزء در آن برجسته است: يكى مردواره كردن زن، يعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، اين يك بخش مهمّ از اين گفتمان است؛ يك بخش ديگر هم زن را وسيله‌ى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى يا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، اين هم يك بخش ديگر از گفتمان غربى است در مورد زن. اين مسئله‌ى فمينيسم و اين چيزهايى كه امروز در دنيا رايج شده، همه در واقع فراورده‌هاى آن گفتمان غربى است كه در نهايت كار به اينجاها ميرسد.

مردواره كردن زن؛ يعنى به دنبال اين بودند كه مشاغل گوناگونى كه با ساخت جسمى و عصبى و فكرى مرد سازگارتر است را بكشانند به سمت بانوان و زنان، و اين را يك افتخار براى زن و يك امتياز براى زن قرار بدهند. ما در مقابل اين دچار انفعال شديم، يعنى دوْر خورديم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، اين گفتمان را قبول كرديم. مى‌بينيد ما الان افتخار ميكنيم كه فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرايى كشور داريم. اشتباه نشود، از اينكه اين بانوان در اين مناصب اجرايى باشند من هيچ مشكلى ندارم؛ يعنى منع نميكنم، نفى نميكنم، ايرادى هم برايش قائل نيستم - فرض كنيد وزير بهداشت ما يك خانم بود، يا معاونين رئيس‌جمهور مثلاً يا بخشهاى مختلف در بينشان بانوان هستند، اين از نظر من اشكالى ندارد - آنچه اشكال دارد، افتخار به اين است؛ كه ما به رخ دنيا بكشيم كه ببينيد، ما در بخشهاى اجرايى اينقدر زن داريم! اين همان دوْر خوردن است، اين همان منفعل شدن است؛ اين افتخارى ندارد. خيلى خب، يك خانمى است، ارزشهايى داشته، توانايى‌هايى پيدا كرده، مناسبِ اين مقام شده؛ خيلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم كه نبوده؛ امّا اينكه ما به اين افتخار بكنيم كه ببينيد، ما اين تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرايى داريم، اين غلط است. اگر ما افتخار كنيم كه اين تعداد خانم روشنفكر، خانم تحصيلكرده داريم، اين خوب است، اين جا دارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم نويسنده، خانم فعّال فرهنگى يا فعّال سياسى داريم، اشكالى ندارد؛ اگر بگوييم اين مقدار خانم شهادت‌طلب و مجاهده‌كار در ميدانهاى گوناگون داريم، اين خوب است؛ اگر بگوييم اين مقدار خانمى كه در عرصه‌هاى سياسىِ انقلابى فعّالند - گوينده‌اند، نويسنده‌اند - داريم، اين خوب است؛ افتخار به اينها خوب است؛ امّا افتخار به اينكه ما اين تعداد وزير زن، اين تعداد نماينده‌ى زن، اين تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، اين تعداد رئيس مؤسّساتِ تجارى زن داريم، افتخار به اين غلط است؛ اين انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما كارهاى مردانه را به زنها بدهيم؟ نه، جايگاه زن و هويّت و شخصيّت زن، در جنس خود زن يك هويّت بسيار بالا و با كرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است. در مجموع هم كه نگاه كنيم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصيّاتِ كيان طبيعى‌شان كه خداى متعال خلق كرده، يك امتيازاتى جانب زنانه دارد، يك امتيازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال يك مقدار خصوصيّاتى را به اين جنس داده، يك مقدار خصوصيّاتى را به آن جنس داده؛ يك برجستگى‌ها و ارزشهايى اين دارد، يك برجستگى‌ها و ارزشهايى آن دارد؛ لذا است كه با همديگر از لحاظ آنچه كه مربوط به انسانيّت است هيچ فرقى ندارند، هيچ تفاوتى ندارند؛ در آن چيزهايى كه خداى متعال براى انسان قرار ميدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سير تكامل معنوى - هيچ فرقى ندارند؛ يعنى يك مردى مثل علىّ‌بن‌ابى‌طالب ميشود، يك زنى مثل فاطمه‌ى زهرا ميشود؛ يك مردى مثل عيسى ميشود، يك زنى مثل مريم ميشود؛ تفاوتى ندارند با همديگر. پس اين نگاهْ درست است كه ما زن را در جنسيّت خودش - همان‌جور كه هست، زن واقعى، مؤنّث واقعى - بشناسيم، و ببينيم چه ارزشهايى ميتواند اين فرد متعلّق به اين جنس را يا اين جامعه‌ى اين جنسيّت را رشد بدهد و تعالى ببخشد؛ اين نگاه، نگاه درست است. ما نبايد در مقابل نگاه غرب دچار اين انفعال ميشديم كه متأسّفانه شديم.