آریایی ها

نقدی برجعلنامه دکتر انصاری (محمدبن عبدالله وکوروش بزرگ)

کوروش پیامبر خون و آتش و بت پرستي -۱

نقدی براثری جاعلانه وعامیانه به نام
کوروش بزرگ ومحمدبن عبدالله نوشته دكتر مسعود انصاري

ابتدای سخن لازم است از سایتها و
وبلاگهایی که سعی بر نقد این کتاب داشتند تشكر كنم
و تاکید کنم که این مجموعه نقدها (خرده نقدها) را بدان جهت
در وبلاگم آورده ام ، چون تعداد نقدها در قیاس با مطالب کپی شده
از این کتاب در اینترنت بسیار ناچیز بود ...

نویسنده کتاب که لقب دکتر را یدک می کشد
نوشته ها و تحقیقات و تحصیلاتش ارتباطی
پا کتاب مذکور ندارد .

او در صفحه ۱۱ هدف خود از نگاشتن این کتاب را
بیان می کند و مشخص می شود که او
از داشتن اندک سوادی در زمینه تاریخی بی بهره است
و صرفا از عناوین خویش در راستای کوبیدن اسلام
با چماق ناسيوناليسم سوء استفاده کرده است.

خواننده از روی جلد کتاب نیز خواهد فهمید که
نویسنده قرار است شخصی را به عرش برده
و دیگری را به زمین کشیده و لگدمالش کند .

پیامبری که پیامبر رحمت است را با عنوان نه چندان رایج
در زبان فارسی-در راستاي تحقير- "محمد بن عبدالله" مي نامد
و برای القای وحشیگری دو شمشیر را هم در زیر
نام او حك مي كند و برای شخصیتی
به نام کوروش که تا 100 سال پیش هیچ ایرانی
نامی از او نشنیده بود پسوند "بزرگ" را بر می گزیند
و در زیر آن گل نبشته ای بابلی یا همان
منشور کوروش را گذاشته تا بعنوان نماد حقوق بشر معرفی گردد.
و حقیقت در این کتاب عامیانه قلب حقیقت است
به سود کوروش و یهودیان !

در نخستين ادعا او مدعي مي شود که
کوروش پادشاهی ایرانی و محمدبن عبدالله
یک پیامبر عرب است و ورود اسلام
بنیاد ارزشهای فردی و معنوی و فرهنگی و
اجتماعی و... را(در جهت منفی) !! زیر و رو کرد.

در پاسخ بايد گفت كه کوروش به هیچ وجه ایرانی نبوده
و هم خودش و هم تورات این موضوع را تایید می کنند
کوروش در گل نبشته بابلی (منشورش) میگوید:
[INDENT]13 – او ، سرزمین " گوتیان " و تمامی سپاهیان "مند" را به فرمانبرداری از او (کورش) واداشت . او (واداشت تا) "سیاه سران " به دست کورش شکست داده شوند . " ( عبدالمجید ارفعی – فرمان کورش بزرگ – ص 17 )
[/INDENT]می دانیم که گوتیان از طوایف آدریاتیک بوده اند
"( دهخدا – لغتنامه – ذیل واژه گوتی)
و اینکه عبارت "سیاه سر" را هم کوروش
و هم غربی ها اکنون برای مردم خاورمیانه بکار می برند .

تورات هم ميگويد:
[INDENT]تورات: "ای بابل ، ای کوه مستحکم ، ای ویران کننده جهان ، اینک من دشمن توام ! ...از تو چیزی جز یک تپه خاکستر باقی نخاوهم گذارد ...شیپور جنگ بنوازید .به سپاهیان آرارات ، اشکناز و میتی بگویید حمله کنند . فرماندهی تعیین کنید تا دستور حمله بدهد ، اسبان زیاد فراهم کنید " ( عهد عتیق – ارمیا – 27-25 : 51 )
[/INDENT]بنابراین هم کوروش و هم حامیانش که خودش گوتیان
روشن موی و تورات آنها را اشکنازی و آراراتی می خواند
از جنوب روسیه و قفقاز به ایران مهاجرت کرده اند
و با ثروت یهود بابل را سرنگون کردند .

او ادعا می کند که کوروش طبق نظر تورات پیامبر خدا بود
در حالی که خودش چنین لقبی به خود نداده بود
و برعکس پیامبر خود را چنین لقب داد !
و در جمله ای میگوید هر دو پادشاه بودند ،
منتها کوروش شاه-پیامبر بود و محمد پیامبر-شاه!

در پاسخ به این سخن مضحک پس از ذکر این نکته
که تورات در عصر هخامنشی هیچ ربطی
به حضرت موسی ندارد و توسط برخی یهودیان
نگاشته شده است و تحریف گشته ،
ناچاریم توصیف تورات را پیرامون کوروش بیاوریم:
[INDENT]" این سخنانیست که خداوند علیه بابل و مردم آن به من فرمود : به همه قوم ها اعلام کنید که بابل ویران خواهد شد ! بت مردوک و سایر بت های بابل سرافکنده و رسوا خواهند شد ! زیرا قومی از شمال بر بابل هجوم خواهند آورد . و آنرا ویران خواهند کرد ..."(عهد عتیق –ارمیا – 40-21 : 50:)

" من لشکر بزرگی از قوم های نیرومند شمال را برخواهم انگیخت تا بر بابل هجوم آورند و نابودش کنند ....از سرزمینی دور دست به جنگ بابل بیایید ، انبارهای غله اش را خالی کنید خانه هایش را ویران سازید و همه جا را با خاک یکسان کنید ...بنگرید ! سپاهی بزرگ از طرف شمال می آید ! ...

آنها سلاح های خود را برداشته و برای کشتار آماده اند ، ایشان سنگ دلند و به کسی رحم نمی کنند ، فریاد آنان مانند خروش دریاست ، ای بابل ایشان سوار بر اسب به تاخت به جنگ تو می آیند "(عهد عتیق – ارمیا – 42-41 - 10- 9- 3-1 : 50 )
[/INDENT]تورات علنا می گوید که اینها سنگدل و بیرحم هستند
و به کسی رحم نمی کنند !
بزرگترین حامی کوروش او را وحشی و سنگدل می خواند
و پیش بینی می کند که بابل را ویران خواهد نمود ،
ضمن اینکه شمالی بودن آنرا نیز تاکید می کند و
همین طور غیر ایرانی بودنش را نیز تایید !
ضمن اینکه ایشان ادعا فرمودند که کوروش ادعای پیامبری نداشت ،
ولی ما می گوییم داشت! چرا ؟!

گل نبشته کوروش را می خوانیم :
12. (مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.

13. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
اینجا کوروش در نخستین سطور بیانیه اش توسط
یک بت (مردوك=خدای کوروش) برای پادشاهی
کل جهان انتخاب می شود ،
و این فراتر از پیامبر بودن و پیامبر خواندن است ،
چون پیامبران بسیاری در همان عصرها بودند
که "شاه" نبودند و فقط پیامبر بودند و از
سوی خداوند برای اصلاح امور برگزیده شدند.

اوج دانش نویسنده در همین چند سطر عیان گشت
که گویا حتی یکبار گل نبشته بابلی کوروش را مطالعه نکرده
تا بداند کوروش خود را پیامبر و انتخاب شده
توسط خدایان بت غیر بومی و غیر ایرانی (انیل،مردوک،نبو) می نامد

بت های مورد پرستش کوروش :


Nabu