جمع بندی مقایسه میان زندگی من و دیگران
تبهای اولیه
سلام خدمت مدیر و اعضای محترم.
من با جاریم در یک خونه زندگی میکنیم از نطر وضعیت مالی و خانوادگی برادر شوهرم از شوهرم خیلی بالاتره و خرجها و تفریحات و توجهاتی که اون نسبت به خانوادش داره شوهرم نسبت به ما نداره من سه ساله دارم اینا رو تحمل میکنم و از درون زجر میکشم و مدام شوهرمو با برادرش مقایسه میکنم و میبینم که همبشه ما عقب هستیم و این منو داغون کرده و افسرده هستم. به نظر شما چیکار کنم
پرسش:
من و جاری ام در یک خانه زندگی می کنیم. وضعیت مالی و خانوادگی برادر شوهرم از شوهرم خیلی بالاتر هست بنابراین از درون زجر می کشم و مدام شوهرم را با برادرش مقایسه می کنم و می بینم که همیشه ما عقب هستیم و این مرا داغان کرده و افسرده هستم. به نظر شما چیکار کنم؟
پاسخ:
مقایسه کردن بعضی جاها خوب است و بعضی جاها بد. اگر ما بدانیم در چه مواردی باید از مقایسه کردن فراری باشیم و در چه مواردی باید مقایسه کنیم بخشی از مشکلمان حل می شود.
مثلا می توان از بین توصیه های دینی، یک معیار کلی بیرون کشید و آن این است که در فضایل همیشه به بالا دست نگاه کنیم. به عنوان مثال در علم، ادب، حیا، نیکی، تقوا، امانت داری و ... باید به بالا دست نگاه کرد و عزم خود را برای رسیدن به درجه بالا دستی جزم کنیم. تعریف و تمجید خدا در قرآن از مقربان و صالحان و نیکان، ناظر به همین مسئله است که ما را به مقایسه و تلاش وادارد. اما در رذائل اینگونه نیست. مثلا کسی که یکی دو بار دروغ گفته، نباید اینگونه مقایسه کند که فلانی روز و شب دروغ می گوید و من انگشت کوچک او هم نمی شوم! بلکه باید به پایین دست نگاه کرد و گفت فلانی حتی یک بار هم دروغ نگفته و ... .
در مال و دارایی هم این مسئله کاملا روشن است. مثلا یکی از حکمت هایی که برای روزه گرفتن می گویند همین مسئله است. وقتی فردی روزه می گیرد، شرایط یک انسان فقیری که مجبور است به جای سه وعده به دو وعده غذا در روز اکتفا کند و مدتی را گرسنگی بکشد را درک می کند! بعد که او را درک کرد و با شرایط خودش مقایسه کرد، علاوه بر اینکه به خاطر نعمت های که دارد خدا را شکر می کند، در صدد کمک به او هم بر خواهد آمد که اینها همگی موجبات تقرب او به خدا را فراهم خواهند کرد.
بنابراین بهترین کاری که در این شرایط می توان انجام داد یکی تفکر و تدبر در فلسفه کلی زندگی است که ما برای خوشگذارنی و عشق و حال آفریده نشده ایم و داشتن حداقل ها برای گذران زندگی کافی است و دوم اینکه از این به بعد به زندگیِ قشر ضعیت تر از خود، توجه بیشتری داشته باشیم. سر زدن به بهزیستی ها؛ بیمارستان ها؛ کمیته امداد، نزدیکان فقیر؛ محله های فقیر نشین و ... برای دیدن افرادی که به سختی زندگی می کنند، کمک زیادی در تقویت روحیه قناعت و رضایت از زندگی و در نتیجه احساس آرامش خواهد داشت.
در کنار این مسئله تقویت فضایل اخلاقی و اجتماعی و خانوادگی و ... هم ثمر بخش است؛ چون زمانی ما از نداشتن مال و دارییِ زیاد، ناراحت و سرخورده نخواهیم شد که داشته هایی با ارزش تر از آن را داشته باشم. وقتی ما ایمان قوی؛ اخلاق خوب؛ حسن معاشرت؛ دل گشاه و روی باز داشته باشیم، قطعا به آنها افتخار خواهیم کرد و کمبودهای مالی (هر چند در مورد شما کمبود نیست بلکه احساس کمبود است) سرِ ما را خم نخواهد کرد.
:hamdel:به نام خدا:hamdel:
هرکس با دیگری فرق دارد.استعدادها،حافظه ها،اطلاعات دینی و علمی و خلاصه همه چی.....هیچ وقت نباید کسی رو با کسی مقایسه کرد.
آیا این خانوم دوست دارند که شوهرشان ایشان را با خواهرشان مقایسه کند؟ تا اونجایی که من اطلاع دارم خانوم ها از مقایسه شدن بدشون میاد.
مهم آرامش هست توی زندگی...ممکنه یک نفر پولدار باشه (آسایش داشته باشه) اما آرامش نداشته باشه..همش تو خونه دعوا یا نارضایتی از زندگی
یا نگران پاس شدن چک و هزار تا دردسر دیگه...حتی مریضی..... هرکس در هر مقام و مرتبه ای باید خدا رو شکر کنه. خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم
خانومی زندگیشو با فامیل یا دوستانش مقایسه می کند.این زندگی ها آرامش ازشون سلب میشه.
امیدوارم خداوند به من و شما عزیزان کمک کند که زندگی سرشار از امید و آرامش داشته باشیم.:Hedye::hamdel:
مطمئنا شوهر شما هم یک محاسنی دارند که شوهر ایشون ندارند بعضی ها رفتارشون برون گرا هست بعضی ها درون گرا.
ولی بیشتر رفتارهای شوهر به رفتارهای همسرش بستگی داره اگه میخواین شوهر شما هم بهتون زیاد توجه کنه منطقی طوری که ناراحت نشه و محکومش نکرده باشین بهش بگین. و تو جمله هاتون از واژه (من) استفاده کنین نه تو!
بهتره برید پیش یه مشاور و باهاش در میون بذارید حتی راه هایی شاید بده که باعث بشه شوهر شما ترغیب بشن تا تلاش زیادی برای بالا بردن سطح مادی انجام بدن. لبته از راه معقولش.
مقایسه کردن بعضی جاها خوب است و بعضی جاها بد. سلام
با سلام
این دو کلمه بسیار کلیدی است
و خواستم برای ملکه شدن از دوباره تکرار کرده باشم
التماس دعا
با سلام و تشکر از شما دوستان به خاطر پاسخهای منطقیتون. به نظر شما ایا تغییر خونه و جدا شدن از انها میتواند کمکی برای رفع این مشکل باشد
[=Arial Black]با سلام و تشکر از شما دوستان به خاطر پاسخهای منطقیتون. به نظر شما ایا تغییر خونه و جدا شدن از انها میتواند کمکی برای رفع این مشکل باشد
خواهر بزرگوار!
بهترین راه حل این است که شما نوع نگاهتان را عوض کنید.
فرض کنید منزلتان را عوض کردید. آیا دیگر از زندگی جاریتان غافل میشوید؟ آیا دیگر آنها را نمیبینید؟
فرض کنید در منزل جدید همسایهای داشته باشید که همانند جاری و برادر شوهرتان باشند. چه میکنید؟
به دنبال حذف صورت مسأله نباشید.
یکبار برای همیشه آنرا حل کنید.
از خدا کمک بخواهید و بسیار او را یاد کنید.
قطعا اگر بتوانید این مسأله را در درون خود حل کنید، خداوند نور و لذت و سروری به شما عنایت میکند که به روزهای گذشته با تأسف خواهید نگریست.
خداوند شما را یاری رساند که او بهترین یاور است.
به شما پیشنهاد میکنم فرازهایی از کتاب شریف «معراج السعاده» مرحوم ملا احمد نراقی را که مربوط به حالات شماست، مطالعه نموده و در عمل به توصیههای ایشان به جدّ بکوشید.
والسلام علی من اتبع الهدی
سلام خانومی ...
ب نظرم تغییر خونه خیلی خوبه چون جلو چشات نیستن ولی مشکلی از شما رو حل نمیکنه چون باز تا یه چیزی ازشون بشنوی دوباره بهم میریزی ... اصلا منطق این تفکرات رو نمیفهمم دوتا انسان ک خداشونم ک خالقشه مثله هم خلق شون نکرده خودشون اصرار دارن ک مثله هم باید باشن و مقایسه پیش میاد و بعدشم کلی ناراحتی ... خواهر من شما با جاریت زمین تا آسمون تفاوت داری نداری؟خب پس طبیعتا زندگیاتونم زمین تا آسمون باهم تفاوت داره ... این خیال پردازی ها باید جلوش گرفته بشه وگرنه زندگی تونو خراب میکنه ... بازم هم مثله همیشه میگم همه میتونن راهنمایی کنن ولی کسی ک باید عملیش کنه خودتی ... خودت باید تغییر کنی ... موفق باشی ....