جمع بندی دوران عقد پایان تصمیم یا تجدید نظر در تصمیم؟؟؟؟!!!!!!
تبهای اولیه
یا رئوف
دوران عقد پایان تصمیم یا تجدید نظر در تصمیم؟؟؟؟!!!!!!
مدتی ست سوالاتی ذهنم را درگیر کرده :
قضیه از آنجا آغاز می شود که چند ماهی در مورد ازدواج تحقیق و بررسی کردم و دائم سوالاتی ذهنم را مشغول کرده که جواب منطقی و درست آن را هنوز یافت نکرده ام اول از همه از کارشناس محترم تقاضای کمک می خواهم و بعد دوستان متاهل و بعد دوستان باتجربه در این زمینه
مدتی ست با دوستان متاهلم زیاد رفت و آمد می کنم و همان طور که گفتم تحقیقات زیادی در این زمینه کردم :
سوال اول: اینکه میگن دوران عقد دوران شناخته دقیقا به چه معناست؟
آیا شناخت به این معنا که مثلا طرف فهمید همسرش درغگو یا فریبکار هست به این میگن شناخت و باید در صدد حل این مشکل بر بیاد و اگر طرف درست شدنی نیست باید تا آخر عمر تحملش کنه؟؟؟؟
یا شناخت به این معنا که طرف دید مثلا همسرش فرد مذهبی نیست یا در کل اون فرد ایده آل نیست و اون چیزی که تو خواستگاری فکر می کرده نیست باید روی انتخابش تجدید نظر کنه و ترسی از بهم خوردن عقد نداشته باشه؟؟؟؟؟
علاقه چقدر تاثیر در ادامه ی این دوران داره؟
یا رئوفدوران عقد پایان تصمیم یا تجدید نظر در تصمیم؟؟؟؟!!!!!!
مدتی ست سوالاتی ذهنم را درگیر کرده :
قضیه از آنجا آغاز می شود که چند ماهی در مورد ازدواج تحقیق و بررسی کردم و دائم سوالاتی ذهنم را مشغول کرده که جواب منطقی و درست آن را هنوز یافت نکرده ام اول از همه از کارشناس محترم تقاضای کمک می خواهم و بعد دوستان متاهل و بعد دوستان باتجربه در این زمینه
مدتی ست با دوستان متاهلم زیاد رفت و آمد می کنم و همان طور که گفتم تحقیقات زیادی در این زمینه کردم :
سوال اول: اینکه میگن دوران عقد دوران شناخته دقیقا به چه معناست؟
آیا شناخت به این معنا که مثلا طرف فهمید همسرش درغگو یا فریبکار هست به این میگن شناخت و باید در صدد حل این مشکل بر بیاد و اگر طرف درست شدنی نیست باید تا آخر عمر تحملش کنه؟؟؟؟
یا شناخت به این معنا که طرف دید مثلا همسرش فرد مذهبی نیست یا در کل اون فرد ایده آل نیست و اون چیزی که تو خواستگاری فکر می کرده نیست باید روی انتخابش تجدید نظر کنه و ترسی از بهم خوردن عقد نداشته باشه؟؟؟؟؟
علاقه چقدر تاثیر در ادامه ی این دوران داره؟
بسمهتعالي
با سلام عرض تحيت
طبعا براي دوران عقد كاركردهايي نظير كسب آمادگي رواني، جنسي، اقتصادي و همچنين شناخت جامعتر از خصوصيات رفتاري و اخلاقي، خانواده، فرهنگ، نقاط ضعف و قوت، و همچنين حساسيتهاي همسر، وجود دارد.
در دوره پيش از عقد و در مرحله خواستگاري به علت محدوديتهايي كه وجود دارد، شناخت طرفين از يكديگر كافي نيست، اما در دوره عقد از آنجايي كه طرفين معمولا در موقعيتهاي مختلفي چون، غم، شادي، عصبانيت، در خلوت و جلوت شاهد رفتار و عكس العمل همسر هستند، به اندازه كافي از شخص مقابل شناخت كسب خواهند كرد.
در پارهاي از مواقع چنين شناختي باعث ندامت از انتخاب چنين شخصي به عنوان همسر خواهد شد و در پاره اي از موارد هم، ايمان شخص به انتخاب درست خود راسختر خواهد شد. اما اينكه كداميك از اين دو مورد شامل حال ما بشود، بستگي به معيارها و ملاكهاي ما براي انتخاب دارد. اگر شخص فاصله زيادي با ملاكهاي مد نظر ما داشته باشد، طبعا از انتخاب خود راضي نخواهيم بود، لكن در صورت تطبيق نسبي با ملاكهاي مورد نظر، از انتخاب خود رضايت خاطر خواهيم داشت.
در رابطه با مثالهايي كه مرقوم فرموديد هم، لازم است توجه شود كه بسته به موقعيت، موارد با يكديگر فرق دارد، اما به صورت كلي بايد گفت، آنچه كه لازم است مبنا قرار گيرد اين است كه؛ ضرورت دارد تا مجموعه خلقيات و رفتار شخص، در كنار فاكتورهايي نظير خانواده، فرهنگ و... لحاظ گردد و بر اين اساس، به مجموعه نقاط ضعف و قوت وي، وزن داده شود!!
بر اين اساس اگر:
1- نقاط ضعف بر نقاط قوت غلبه داشته باشد
2- اين نقاط ضعف، قابل اصلاح نباشد
3- اين نقاط ضعف قابل تحمل نباشند
4- ميان شخصيت طرفين، فاصله زيادي باشد
لازم است با احتياط بيشتري، به آينده چنين ازدواجي نگريست.
در اين ميان نكته اي كه نبايد از آن غفلت كرد اين است كه، در موفقيت يك ازدواج اصل سازگاري نقش مهمي ايفا مي كند چرا كه همه افراد داراي نقاط نقص و ضعف خاص خود هستند كه چه بسا فرد مقابل، فاقد اين نقاط ضعف باشد. بر اين اساس، توقع اينكه ما با شخص ايدهآل خود ازدواج كنيم، توقعي غير منطقي و غير واقعبينانه است.
به عبارت ديگر بايد پذيرفت كه ما قرار است با با فردي كه داراي هويت خارجي، حقيقي، برخوردار از اختيار و اراده و..است، ازدواج كنيم نه با شخصي كه ساخته ذهن ماست. از اينرو لازم است از ابتدا آمادگي لازم را براي مديريت اختلافات داشته باشيم و از خود انعطاف لازم را نشان دهيم، در غير اينصورت ازدواج ما محكوم به شكست خواهد شد! چراكه اراده و رفتار ديگران و از جمله همسر تحت اختيار و كنترل ما نيست، لذا شايسته و ضروري است از ابتدا گزينهاي را براي ازدواج انتخاب كنيم كه بيشترين سطح اشستراكات را با او داريم.
یا رب
ببخشید جناب امیدوار
اگر زن و شوهر که 5 6 ماهه از عقدشون می گذره اما به هم هیچ علاقه ای پیدا نکردن البته با وجود سعی و تلاشی که تو این زمینه کردن باید چیکار کنن؟آیا جای نگرانی نیست؟
یا ربببخشید جناب امیدوار
اگر زن و شوهر که 5 6 ماهه از عقدشون می گذره اما به هم هیچ علاقه ای پیدا نکردن البته با وجود سعی و تلاشی که تو این زمینه کردن باید چیکار کنن؟آیا جای نگرانی نیست؟
بسمهتعالي
با عرض سلام و تحيت
در فرض مذكور، لازم است در قدم اول به شناسايي آسيبهاي موجود پرداخت و مشخص نمود اين بي ميلي از كجا ناشي ميشود و در قدم بعد، با اتخاذ تدابير شايسته و تنظيم رفتار، آسيبهاي موجود را برطرف نمود و يا كاهش داد.
در اين خصوص اگر زوجين توانايي لازم را براي آسيبشناسي و برطرف نمودن موانع محبت ندارند، ضروري است از يك روانشناس يا خانوادهدرمانگر كمك بگيرند.
به هرحال در فرض برطرف نشدن چنين وضعيتي، حتما براي آينده جاي نگراني جدي است.
در پناه حق موفق باشيد.
سؤال:
مقصود از شناخت از همدیگر در دوران عقد و نامزدی چیست و علاقه، تا چه اندازه در ادامه داشتن این دوران، تأثیر خواهد داشت؟
پاسخ:
طبعا براي دوران عقد كاركردهايي نظير كسب آمادگي رواني، جنسی، اقتصادی و همچنين شناخت جامع تر از خصوصيات رفتاری و اخلاقی، خانواده، فرهنگ، نقاط ضعف و قوت، و همچنين حساسيت هاي همسر، وجود دارد.
در دوره پيش از عقد و در مرحله خواستگاری به علت محدوديتهايي كه وجود دارد، شناخت طرفين از يكديگر كافی نيست؛ اما در دوره عقد از آنجايي كه طرفين معمولا در موقعيت هاي مختلفي چون، غم، شادی، عصبانيت، در خلوت و جلوت، شاهد رفتار و عكس العمل همسر هستند، به اندازه كافي از شخص مقابل شناخت كسب خواهند كرد.
در پارهاي از مواقع چنين شناختي باعث ندامت از انتخاب چنين شخصي به عنوان همسر خواهد شد و در پاره ای از موارد هم، ايمان شخص به انتخاب درست خود راسختر خواهد شد. اما اينكه كداميك از اين دو مورد شامل حال ما بشود، بستگي به معيارها و ملاک هاي ما براي انتخاب دارد. اگر شخص فاصله زيادي با ملاكهای مد نظر ما داشته باشد، به طور طبیعی، از انتخاب خود راضی نخواهيم بود؛ ولی در صورت تطبيق نسبی با ملاک هاي مورد نظر، از انتخاب خود رضايت خاطر خواهيم داشت.
در رابطه با مثال هايی كه ذکر شد، لازم است توجه شود كه بسته به موقعيت، موارد با يكديگر فرق دارد، اما به صورت كلي بايد گفت، آنچه كه لازم است مبنا قرار گيرد اين است كه؛ ضرورت دارد تا مجموعه خلقيات و رفتار شخص، در كنار فاكتورهايی مانند خانواده، فرهنگ و ... لحاظ گردد و بر اين اساس، به مجموعه نقاط ضعف و قوت وی، وزن داده شود!
بر اين اساس اگر:
1. نقاط ضعف بر نقاط قوت غلبه داشته باشد.
2. اين نقاط ضعف، قابل اصلاح نباشد.
3. اين نقاط ضعف قابل تحمل نباشند.
4. ميان شخصيت طرفين، فاصله زيادي باشد.
لازم است با احتياط بيشتری، به آينده چنين ازدواجی نگريست.
در اين ميان نكته ای كه نبايد از آن غفلت كرد اين است كه، در موفقيت يك ازدواج اصل سازگاري نقش مهمي ايفا مي كند چرا كه همه افراد دارای نقاط نقص و ضعف خاص خود هستند كه چه بسا فرد مقابل، فاقد اين نقاط ضعف باشد. بر اين اساس، توقع اين كه ما با شخص ايدهآل خود ازدواج كنيم، توقعي غير منطقي و غير واقعبينانه است.
به عبارت ديگر بايد پذيرفت كه ما قرار است با با فردي كه داراي هويت خارجي، حقيقي، برخوردار از اختيار و اراده و..است، ازدواج كنيم نه با شخصي كه ساخته ذهن ماست. از اينرو لازم است از ابتدا آمادگي لازم را براي مديريت اختلافات داشته باشيم و از خود انعطاف لازم را نشان دهيم، در غير اينصورت ازدواج ما محكوم به شكست خواهد شد! چراكه اراده و رفتار ديگران و از جمله همسر تحت اختيار و كنترل ما نيست، لذا شايسته و ضروري است از ابتدا گزينهاي را براي ازدواج انتخاب كنيم كه بيشترين سطح اشتراكات را با او داريم.
والسلام علیکم و علینا و علی عبادالله الصالحین.