◆₪۩ یاس کبود مرتضی ۩₪◆ویژه نامه دهه اول فاطمیه1394

تب‌های اولیه

138 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال



اشک بلبل روی گل بارد چنین
تا بگرید آسمان ها و زمین
اشک مولا در فراق یاسمین

.................................
بقیه اش با شما

الا اے چاه یارم را گرفتند
گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همہ دار و ندارم را گرفتند

▪️ایام شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد


[=IRANSans]به فدای نام زیبایت شوم یا علی جان...
نوشتم بر سر در قلبم علی جان نامت را تا نشوم غافل ز اینکه شیعه ات هستم...
به قربان نام پاکت ...
عاشق نام زیبایت هستم وقتی در کنار نام زهرا س می درخشد...
لک لبیک...
دلا بیا به خانه ی علی سری بزنیم*به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم ஜ
خبر رسیده که این روزها علی تنهاست* بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم...ஜ
استاد نزار القطری
[h=1]ஜروضه زیبای حضرت زهرا(س)ஜ[/h]

http://www.aparat.com/v/VpEyI

زهرا جان...

در بسترت بمان هوس پاشدن نکن

قلبم شکست جامه گلدار تن نکن

باشد قبول هیچ نگاهی به من نکن

با چادر سیاه علی را کفن نکن

من محرمم بگو که چرا رو گرفته ای

آخر چرا به دوری من خو گرفته ای

زهرا جان...

وای مادرم...

تب کرده ای دوباره مگر درد میکشی؟!

بانوی خانه ام چقدر درد میکشی

خورده به در سر تو و سردرد میکشی

سرپا نشو اگر که کمردرد میکشی

ای نیمه جانِ خانه مرا نیمه جان نکن

یک ذره کار با ترک استخوان نکن

▪️ مادری خورد زمین و همه‌جا ریخت بهم
همه‌ی زندگی ِشیر خدا ریخت بهم

▪️ داغی و تيزی ِ مسمار اذيّت ميكرد
تا كه برخاست ز جا عرش خدا ريخت بهم

▪️ بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم

▪️ ثلث سادات ميان در و ديوار افتاد
نسل سادات به يک ضربه ی پا ریخت بهم

▪️ گر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس كن
وسط شعله ببين زمزمه ها ريخت بهم

▪️ رویِ او ريخت بهم پهلویِ او ريخت بهم
دهنش غرق ِبه خون گشت و صدا ريخت بهم

▪️ شدتِ ضربه چنان بود كہ سر خورد به در
رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ريخت بهم

▪️ پشتِ در سينه يِ سنگين شدہ هم ارثی شد
گيسوانِ پسرش كرب و بلا ريخت بهم

▪️ مادرش آمدہ گودال نچرخان بدنش
استخوان های گلويش ز قفا ريخت بهم

▪️ با ترک های لبش با نوک پا بازی كرد
همه‌ی صورت او با كف پا ريخت بهم...

《اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد》

[="Navy"]

حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند: خداوند، صبر را وسیله‌ی استحقاق و شایستگی پاداش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

گر پنجره‌ی نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسی به پاداشی نیك.
كاین راه، هزار پیچ و صد خم دارد

[/]

[="Navy"]

أین الفاطمیون؟؟؟

.
.
در روضه های آل عبا قد کشیده ام // این خانواده را ز ازل برگزیده ام

همچون کبوتری که به دنبال دانه است // هرجا که روضه ای شده بر پا پریده ام

این جا گدا شدن به خدا اوج عزت است // این را من از کلام سلیمان شنیده ام

من اهل روضه ام به دعاهای مادرم // گفته تو را برای همین پروریده ام

دست خودم نبوده که اینجا نشسته ام // ممنون لطف بانوی قامت خمیده ام

لبخند من به عرش خدا میرسد اگر // زهرا بگویدم که تو را من خریده ام

یا فاطمه به چادر تو میدهم قسم // با گریه بر شماست به جایی رسیده ام

از برکت همین دهۀ فاطمیه است // عمری به زیر بیرقتان آرمیده ام

انّ القلوبَ حرمُ الله یک کلام // بشنو ز دل که فاطمه عشق است والسلام

[/]

[h=1]°•○●○•°لبیک یا زهـــرا(س)...°•○●○•°[/h]

[=IRANSans][=book antiqua]میگویند رفته ای بانو...
اما دل دیوانه ام رفتنت را باور نمی کند...
تورا می بینم هرروز...
در سیمای دختری محجوب...
در چادری سیاه تر از شب...نرفته ای...
دروغ میگویند...مگر نه...؟!
گاهی دلم برایت تنگ میشود مادرم...گاه تو را درقاب عاشقی میبینم...
انا احبک یا حبیبتی...السلام علیک..یا زهرا(س)...استادنزار القطری

http://www.aparat.com/v/dwb2a

[="Navy"]

حضرت زهرا (س) :

خداوند ایمان را قرار داد تا به واسطه آن بندگان را از پلیدی شرک پاک گرداند.

"بحارلانوار ، ج 21 ، ص 223 "

[/]

اسم زهرا چلچراغ جان بود
نام او گل واژه ی ایمان بود
خوش به خال چشم های نازمند
کو به یاد فاطمه گریان بود

[h=1]گریه کردم[/h] [h=3]به بهانه ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه[/h]

[h=2]مادر سادات، من مانند طفلان یتیمم / فاطمیه، در عزای جانگدازت گریه کردم...[/h]

من چو مادر مردگانم، در عزایت گریه کردم
گریه کردی، من برای گریه هایت گریه کردم
حضرت صاحب زمان "ع" اکنون عزادار تو باشد
او بریزد اشک، من هم، در عزایت گریه کردم
قلب من آتش گرفته، دیگر آرامش ندارد
بیت الاحزان، از برای های هایت ،گریه کردم
مادر سادات، من مانند طفلان یتیمم
فاطمیه، در عزای جانگدازت گریه کردم
شیعیان ماتم زده، هرساله در سوگت نشینند
هر زمان یادم فتاده، در هوایت گریه کردم
سیلی و دیوار و در، با من حکایت ها بگوید:
روضه می خواند برایم، من برایت گریه کردم
واژه ها، با من عزادارند، با هم اشکریزان
بی امان درکنج خلوت، همنوایت گریه کردم
قصه ی تنهائی مولاعلی "ع" جانم گدازد
در نجف ،د رسامره، در کربلایت گریه کردم
ای تمام قوم وخویشم، حضرت زهرای اطهر
گر گرفتم، ناله کردم ،در قفایت گریه کردم
گفتم وگفتم:"فرائی"طاقتش از کف برون شد
پیر شد، پیرانه مادر، برحیایت گریه کردم

سروده "عبدالمجید فرائی"

ویژه فاطمیه

یا صاحب الزمان!

بی شک غم مادر برایت فرق دارد
فاطمیه شکل عزایت فرق دارد

درد گلو داری ز سوز ناله هایت
آه می کشی،لحن صدایت فرق دارد!

رخت سیه داری به تن از داغ مادر
فاطمیه رنگ عبایت فرق دارد

ای مرد تنهای زمین جانم فدایت
این یک دهه درد و بلایت فرق دارد

این روزها را در بقیع هستی عزادار
حال و هوای کربلایت فرق دارد

مادر حرم می خواهد و آقا یقینأ
این روزها ذکر دعایت فرق دارد!

جای حسن می گی به زهرا پاشو از جا
مادر منم مهدی!،عصایت فرق دارد!!

"هادی همتی"

روضه حضرت زهرا(س)

با کینه و آزار زدند مادرمان را
پیوسته و بسیار زدند مادرمان را

بی شرم و حیا پیش نگاه حسن او
در کوچه و بازار زدند مادرمان را

فریاد کشان یاس غریبانه زمین خورد
بس قوم ستمکار زدند مادرمان را

گردید کبود صورت او از پس سیلی
آنروز که اشرار زدند مادرمان را

در پشت درش آتشی از فتنه به پا شد
در خانه اش این بار زدند مادرمان را

با یک لگد محکم و از روی حسادت
بین در و دیوار زدند مادرمان را

گل تاب خراشی به تنش نیست ولیکن
با تیزی مسمار زدند مادرمان را

با بندی که بر گردن و بر دست علی بود
گویا که دگر دار زدند مادرمان را

"هادی همتی"

زبانحال امیرالمؤمنین(ع)با حضرت زهرا(س)

اکنون سه ماهی می شود که بی قراری
حتی توان پا شدن از جا نداری

ای داغدار مصطفی این چند وقته
طی شد شب و روزت همه با گریه زاری

از چه تو پوشاندی ز من رخساره ات را؟
نامحرمت که نیستم! شرم از چه داری؟!

تو جای من زخمی شدی،آتش گرفتی
بر جان من آتش کشیده شرمساری

با من بگو با زخم خود بر روی بستر
تا کی قراره لاله ی خونین بکاری؟!

زهرای من! روی دعای مردن خود...
در هر قنوت از چه تو داری پا فشاری؟!

بانوی من! رحمی نما؛ خیلی غریبم
پاشو ز جا،بر من بده امیدواری

پرپر زدن هایت مرا بیچاره کرده...
حتی توان پا شدن از جا نداری!

"هادی همتی"

السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س) ـ روضه و گریز به کربلا

با چشم های بی نوایش گریه می کرد
مسمار هم حتّی برایش گریه می کرد

هر چند بُغضش آسمان را سخت آزرد
گویا زمین بر گریه هایش گریه می کرد

خاموش ماند و رو گرفت و لب فرو بست
با ناله های بی صدایش گریه می کرد

دیروز در وقت نماز صبح دیدم
سرگرم صحبت با خدایش گریه می کرد

دیدم که جارو زد به خانه با مشقّت
دیدم که مادر لا به لایش گریه می کرد

می گفت از پهلو و زخمِ بسـتر و درد
«عجّل وفاتی» شد دعایش... گریه می کرد

چون شمعِ نیمه سوخته سو سو زنان شد
دیدم که حیدر پیش پایش گریه می کرد

«ای کاش ها» در سینه اش آتش گرفتند
«ای کاش» هم بر های هایش گریه می کرد

می دوخت بر روی حسینش چشم ها را
با یاد دشـت کربلایش گریه می کرد

می ماند مات سرخی لب های طفلش
همراه با تشت طلایش گریه می کرد

می دید زیر سمّ اسبان مصحفی را
با آیه های جا به جایش گریه می کرد

و الشّمر جالس...! آه! زهرا ناگهان دید
شمشیر دشمن در قفایش گریه می کرد

یک نیزه سمت آسمان خورشید می برد
انگار نیزه بین نایش گریه می کرد

وقتی که می دید آسمان خشکی گرفته
با چشم های بینوایش گریه می کرد

مجید لشکری

یا زهرا(س)

گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی
آه ای فرشته بین شعله پر گرفتی

با این سرانگشتی که تاول زد در آتش
امشب گره از موی این دختر گرفتی

با من غریبی می کنی در خانه وقتی
چشمت به من افتاده چادر سر گرفتی

ای کاش می مردم نمی دیدم چه زخمی
از ضربه های محکم این در گرفتی

پروانه ها را با تب و تابت مسوزان
با لاله هایی که بر این بستر گرفتی

با دستمال بستۀ دور سر خود
جان مرا ای جان من دیگر گرفتی

دلواپس گلبرگ هایت مانده ام من
حالا که ای گل بوی خاکستر گرفتی

علیرضا لک

وای مادرم...

روضه ام : بسمه تعالی .. در ...
میزند جای دست با پا ...در...

به غریبی فاطمه سوگند
سبب اشک های مولا...در

بهترین لحظه جوانی مان
گریه بر حال آن جوان ما..در...

با دو روضه دلم شود آتش
اولی میخ ودومی با ...در...

بین دیوار ودر به صوت حزین
ناله میزد علی علی تا....در ....

بشکست وفتاد روی گلش
ازهمه ضربه خورد حتی...در....

به کدامین غم تو لطمه زنم ؟
روضه قتلگاه تو؟ یا....در.....

طفلی حسن ع که شاهد رازی مگو شده
رازی که باعث غم و بغض گلو شده
زانو بغل گرفته و خون گریه میکند
از بعد ماجرای کوچه، زیرو رو شده

با دیدن جسمت بدنم می لرزد

با شستن پهلوت تنم می لرزد

با شستن زخم كوچه های نیلی

ای فاطمه دارد حسنم می لرزد

《 یا زهــــــــــرا.س 》

■● جز فضه کس نداند در پشت در چها شـد

■● زهرایت ای علی جان جزنــیمه جان ندارد

■● امید زنده ماندن در این جــهان ندارد

■● خواهم که اشک غربت از چهرات بگیرم

■● شرمنده ام که دیگر دستــم توان ندارد

■● جز فضه کس نداند در پشت در چها شد

■● من لب نمی گشایم محسن زبان نــدارد

■● هرکس سراغم آمد با او بگو که زهــرا

■● قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد

■● حتی یهودیان هم در خانه در اماننــد

■● در بین خانه ی خود زهرا امـــان ندارد

《حاج حبیب الله موحد》

پیکر یاس نبی شد لاله گون
چشم ها از گریه شد دریای
خون

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام بر تمامی خوانندگان محترم

با اجازه بنده مطالبی عرض میکنم:

شهادت و ضرب و شتم و سقط حضرت محسن از دیدگاه اهل سنت و شیعه روایات صحیحی وجود دارد که بنده به صورت خلاصه و تا حد امکان با تصاویر کتب خدمت شما عرض میکنم:


1-صاحب کتاب الهداية الکبري چنين مي نگارد: [=Times New Roman]قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق عليه السلام: وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِي بَكْرٍ ... وَ رَكَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ ... [=Calibri]مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: عمر با تازيانه ابوبكر فاطمه را زد... و با پايش درب خانه را هول داد... [=Calibri]الخصيبي، الحسين بن حمدان (متوفاي334هـ)،‌ الهداية الكبرى، ص 407، ناشر : مؤسسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ : الرابعة، سال چاپ : 1411 - 1991 م

2-لَمَّا قُبِضَ نَبِيُّ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ الَّذِي كَانَ لِمَا قَدْ قُضِيَ مِنَ الِاخْتِلَاف‏...
[=Times New Roman]فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ رَجُلًا يُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَحُولُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيٍّ عليه السلام فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ عَلِيٌّ فَخَشِيَ أَنْ يَجْمَعَ عَلِيٌّ النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَيْ بَيْتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ يُحْرِقَ عَلَى عَلِيٍّ بَيْتَهُ وَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا رَأَى عليه السلام ذَلِكَ خَرَجَ فَبَايَعَ كَارِهاً غَيْرَ طَائِعٍ. [=Calibri] امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام فرمودند: هنگامي‌كه خداوند روح پيامبرش را گرفت، آن اختلافي‌كه واقع مي‌شد، واقع شد... در مرتبه سوم عمر مردي را كه به او قنفذ مي‌گفت، فرستاد. فاطمه سلام الله عليها پيش رويش ايستاد بين او و علي عليه السلام حائل شد. قنفذ حضرت زهرا سلام الله عليها را زد و رفت در حالي‌كه علي عليه السلام همراه وي نبود. خليفه ترسيد از اين كه مردم جمع شوند، پس دستور داد تا هيزم به دور خانه آن حضرت جمع كنند. سپس عمر با آتش رفت و خواست خانه را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام آتش بزند. وقتي علي عليه السلام چنين ديد بيرون شد و با اكراه بيعت كرد.
[=Calibri]محمد بن مسعود العياشي _متوفاي320 ق_، تفسير العياشي، ج 2، ص 306،‌ تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية - طهران
3-

[=Calibri]عمر گفت: فاطمه! در را باز كن و گر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏كشيم. فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! از خدا نمى‏ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ام يورش آوردى؟! عمر برنگشت، سپس آتش خواست، در خانه را آتش زد، در آتش گرفت. سپس عمر در را فشار داد و باز كرد فاطمه عليها السّلام جلو آمد و فرياد كشيد: اى پدر! اى رسول خدا! عمر شمشير را كه در غلاف بود بلند كرد و بر بازوى حضرتش كوبيد، حضرتش از درد فرياد كشيد، عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرتش نواخت، فاطمه عليها السّلام فرياد كشيد: اى پدر! على بن ابى طالب از جا پريد و يقه عمر را گرفت و او را كشيد و بر زمين زد و بينى و گردنش را مالاند و خواست او را بكشد كه سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم و وصيّت آن حضرت به يادش آمد كه او را به پايدارى و اطاعت از دستورهايش سفارش كرده بود، لذا فرمود: اى پسر صهاك! به آن كه محمّد را به نبوّت گرامى داشت سوگند! اگر پيمان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم نبود مى‏دانستى كه نمى‏توانستى به خانه‏ام وارد شوى.
[=Calibri]الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 385، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

به این منبع رجوع کنید:http://www.valiasr-aj.com/persian/sh...hp?idnews=8698

[=Calibri]4-وَأِنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتِهَا وَانْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ‏ إِرْثُهَا وَكُسِرَ جَنْبُهَا [وَكُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِينُهَا وَهِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثْ... فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُني مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقَدَّمَ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين‏.

الجويني، ابراهيم بن محمد بن مؤيد (متوفاي 722هـ)، فرائد السمطين، ج2، ص 34 و 35، ناشر: مؤسسة المحمودي ـ بيروت، 1400هـ.

زمانى كه فاطمه را ديدم، به ياد صحنه‌اى افتادم كه پس از من براى او رخ خواهد داد، گويا مى‌بينم ذلت وارد خانه او شده،‌ حرمتش پايمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوى او شكسته شده و فرزندى را كه در رحم دارد سقط شده؛ در حالى كه پيوسته فرياد مى‌زند: وا محمداه!؛ ولى كسى به او پاسخ نمى‌دهد،‌ کمک مى‌خواهد؛ اما كسى به فريادش نمى‌رسد.

او اول كسى است از خاندانم كه به من ملحق مى‌شود؛ و در حالى بر من وارد مى‌شود كه محزون، نالان، غمگين، حقش غصب و شهيد شده است.

در آن حال عرض مى‌كنم: خدايا لعنت كن هر كه به او ستم كرده، كيفر ده هر كه حقش را غصب كرده، خوار كن هر كه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هر كه به پهلويش زده تا اين كه فرزندش را سقط كرد، و ملائكه آمين گويند.


جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 775x649 پیکسل کلیک کنید

5- شهرستانى گوید:

عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح: إحرقوا دارها بمن فيها، وماكان فى الدار غير علىّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب.

الملل والنحل: الشهرستانی. طبعة بيروت، دار المعرفة.ج1ص71

[=Calibri]

برای بررسی سندی این روایت به این منبع مراجعه فرمایید: http://sonnat.net/article.asp?id=2508&cat=83

6- ابن حجر عسقلانى گوید:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.


العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ) لسان الميزان، ج 1، ص 268، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.)

عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گرديد.

7-صفدى گوید:

إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.

الكتاب: الوافي بالوفيات المؤلف: صلاح الدين خليل بن أيبك بن عبد الله الصفدي (المتوفى: 764هـ) المحقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى الناشر: دار إحياء التراث - بيروت عام النشر:1420هـ- 2000م عدد الأجزاء: 29 =ج6 ص15


جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 811x622 پیکسل کلیک کنید

8-ذهبي گوید:

إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ) ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 1، ص 283، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م؛

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 15، ص 578، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ



برای بررسی سند این روایت هم به این منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=2532&cat=83

9-مسعودى گوید:

فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.

إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب نويسنده:مسعودی، علی بن حسین ج1 ص146


جهت نمایش تصویر با اندازه اصلی 811x635 پیکسل کلیک کنید

برای مطالعه بیشتر و منبع مراجعه کنید: http://sonnat.net/article.asp?id=1482&cat=102

مداحی دهه فاطمیه...
بانوی بی نشانه...

http://www.aparat.com/v/hSlwd

°•○●○•°غریبم حسین(ع)°•○●○•°

http://www.aparat.com/v/dwb2a
ஜروضه زیبای حضرت زهرا(س)ஜ

http://www.aparat.com/v/VpEyI

التماس دعـــــــا :Gol:

دیوارسنگ وسطح زمین سنگ وکوچه سنگ

نامردسنگ وبا دل سنگش به ما رسید

حال مادر خراب است...

حال مادر پس از گذشت ۱۱۷۶ سال از غیبت یوسف اش
روز بــــــــــــــه روز بدتر و بدتر میشود
و اینجا شیعه خانه ی امام زمان است
جایی که دختران از حرمت چادر اندک فهمیدند
و
پسران از غیرت ....
و ما در کوچه تنگ زمــــانـــه برای امام غائبمان
سیـــلــی که هیـــچ!
غصه هم نخورده ایم...

وای مادرم...

آنان که بر این خانه هجوم آوردند

در خاک ، نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتهاشان را

اکنون به در خانه تلافی کردند..

از چه خاموشید ای سادات، زهرا کشته شد
وای بر ما دختر پیغمبر ما کشته شد

یا محمّد (ص) هیچ کس از دخترت یاری نکرد
در میان کوچه آن مظلومه تنها کشته شد

هر یتیمی را سر قبر پدر تسکین دهند
دخت پیغمبر کنار قبر بابا کشته شد

خصم می گوید که با مرگ طبیعی داد جان
من به قرآن میخورم سوگند زهرا کشته شد

بشکند دستت مغیره از چه زهرا را زدی؟
قاتل زهرا توئی زهرا همان جا کشته شد

اولین قربانی راه ولایت فاطمه است
یار مولا بود و پیش چشم مولا کشته شد

قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد

با صدای ناله ای کامد بگوش از پشت در
بر همه معلوم شد زهرا همانجا کشته شد

با هجوم دشمنان (میثم) به بیت مرتضی
عدل و داد و عصمت و ایمان و تقوا کشته شد

شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

ای محور درد همه ی عالم وآدم
ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری وسراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

می شویمت که آب شوم در عزایِ تو
یا خویش را بخاک سپارم بجای تو

قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن
تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو

گر وا نمی شدند گره های این کفن
دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو

خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو
خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو

در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو
گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو

در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد
هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو

حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا
رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو

تنها نه جای دست و زخم و کبودی است
آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو

#دکتر_حسن_لطفی

این گریز اول روضه است، در آتش گرفت
آنقدر هیزم فراهم شد گُذر آتش گرفت

در مقاتل می‌نویسد شعله از در هم گذشت
آنچنان که متن‌های معتبر آتش گرفت

واژه‌ها دارند می‌سوزند پس حق می‌دهم
برگ‌های دفتر شاعر اگر آتش گرفت

دود از این ماجرا در چشم‌های خلق رفت
تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت

این که میخ داغ با پهلو چه کرده جای خود
وای معجر بود، اما موی سر آتش گرفت

گوش مادر سرخ شد از ضربت سیلی ولی
در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت

این خبر تا آسمان‌ها رفت شاید هم کسی
گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت

آه مادر را علی با اشک‌های گرم شست
ریخت اسما آب را اما پدر آتش گرفت

ام کلثوم سه‌ساله سمت مادر می‌دوید
این گریز آخر روضه است، در آتش گرفت

✿سلام بر بانوی نجیب عشق...✿

[=IRANSans]هر دم ای ماه به ضریح بی نشانت بسته است..


[=IRANSans] دخیل قلب من با هر آه عمریست تپش های دلم میگوید : ...

[=IRANSans]« یا فاطمـــه اشفعی لنا عندا ا... »


[=IRANSans]حاج میثم مطیعی.مداحی شور...
به لینک مراجعه فرمایید:


http://www.aparat.com/v/A16HM

[="Navy"]

غزلی بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)

سر در گم سرّ سحرم مادر گلها
دل مرده ی اسرار درم مادر گلها

ای محور اصل همه ی عالم وآدم
ای هاله ی احساس وکرم مادر گلها

هم اسوه ی مهر و مدد و گوهر علمی
هم سوره ی طاهای حرم مادر گلها

علامه دهری وسراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گلها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گلها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گلها

شاعر: مجید قاسمی

[/]