◆₪۩ یاس کبود مرتضی ۩₪◆ویژه نامه دهه اول فاطمیه1394

تب‌های اولیه

138 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


مدینه!
هنوز کوچه‏هایت بوی بهار سوخته را می‏دهد،
و خشت خشت خاطراتت خیس از زلالی آینه ‏های مالامال فاطمه علیهاالسلام است.
هنوز داغ، همان داغ است و نسیم، همان نسیم...
هنوز اتفاق تازه‏ تری از زخم‏های تو نیافتاده است!

ای وای که آن قلب پر احساس شکست در شهر مدینه قدر الماس شکست
تردید مکن به نا مسلمانی شان این است سند که شاخه یاس شکست
***

پر و پا قرص ترین یار ولایت زهراست
سندش هست مدالی كه به بازو دارد

***

تا حاجت تمام دلم را روا کند باید خدا به پای علی ام فدا کند
آنقدر قیمتی است فدای علی شدن خود را فداش حضرت خیر النسا کند

امام باقر علیه السلام فرمود:
حضرت فاطمه علیها السلام هنگام وصیت به امام علی علیه السلام گفت:
پدرم در آستانه رحلت به من خبر داد که من نخستین فرد از خاندانش هستم که جهان را بدرود گفته و به آن حضرت خواهم پیوست، اینک هنگامه آن فرا رسیده است. از این رو در برابر خواست خدا شکیبایی پیشه ساز و به داوری او خشنود باش.
(بیت الاحزان: 142)
این روزهای آخر عمرت بیا بخند اصلا برای من نه برای خدا بخند
باشد قبول رو زدن من قبول نیست پس لا اقل به خاطر این بچه ها بخند

به خاک افتاده جسم اطهرش بود ...
به روی دامـــــــن فضّه سرش بود ...
میـــــــان آن همه رنج و غم و درد ...
به فکر غصّه هـــای شوهرش بود!

نسیم آرامتر خوابیده بانو مزن پروانه پر خوابیده بانو
دگر رخصت نیازی نیست جبریل مزن دیگر به در خوابیده بانو

... و رفت فاطمه و بعد رفتنش اینجا میان نان و هوس، ذوالفقار گم شده است!
دو چشمت را به دست بسته بستم تو را با هِق هِقی پیوسته بستم
مبادا پهلویت خونین شود باز خودم بندِ كفن آهسته بستم

اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالت این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد
من چند بار شسته ام و هم نیامدست خونت هنوز می چکد از زخم تازه ات
این سنگ غسل شاهد پهلوی سرخ توست ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات

شب و سکوت و تنهایی...
و سری در چاه و واگویه‏های یک مرد، در هجوم سایه‏ های نامرد.
آه! چه درد غریبی است، «غریبی»!
وقتی تمام دلت را غسل و کفن کنی، وقتی خونابه پهلوی دار و ندارت را بشویی و گونه ‏های یاست را ارغوانی ببینی، اگر علی علیه‏ السلام هم باشی، پشتت خواهد شکست.

السَّلَامُ عَلَى البَتُولَةِ الطَّاهِرَةِ وَ الصِّدِّیقَةِ المَعصُومَةِ وَ البَرَّةِ التَّقِیَّةِ سَلِیلَةِ المُصطَفَى وَ حَلِیلَةِ المُرتَضَى وَ أُمِّ الأَئِمَّةِ النُّجَبَاءِ
اللَّهُمَّ إِنَّهَا خَرَجَت مِن دُنیَاهَا مَظلُومَةً مَغشُومَةً قَد مُلِئَت دَاءً وَ حَسرَةً وَ كَمَداً وَ غُصَّةً تَشكُو إِلَیكَ وَ إِلَى أَبِیهَا مَا فَعَلَ بِهَا اللَّهُمَّ انتَقِم لَهَا وَ خُذ لَهَا بِحَقِّهَا
(بحار الأنوار: ‏97/197)


امسال نوبهار شروعش به ماتم است زیرا كه قلب عالم امکان پر از غم است
باید که پاس حرمت زهرا نگاه داشت سالی که فاطمیه و نوروز توأم است
خزان زود هنگام یاس بوستان پیامبر صلی الله علیه و آله تسلیت باد.
"یا فاطمه" پرواز پر و بال من است
"یا فاطمه" یا محول الحال من است
تا كی من و هفت سین تكراری؟ نه!
"ی ا ف ا ط م ه" هفت حرف امسال من است

ای شکوه و غربت کوچه‏ های بهار!
با کدامین مرثیه به استقبال اندوهت بیایم که در خور غربت تو باشد؟ بانو!
کدام غم را به گوشه چادرت گره زدی که هنوز که هنوز است، هزار بُغض وانشده در گلوی ما گره خورده؟ مادر!...

ای حضرت روزگـــــار ! قلبــم خون است ای ابـــــر عزا ! ببــار ، قلبـــــم خون است
پرپر شده چون بهـــــار عصمت ، زهـــــرا من نیز در این بهـــــار ، قلبـــــم خون است
***

ایام ، سخن ز جان ما می گوید
نوروز هم از زبان ما می گوید
امسال بهارِ روضه فاطمیه است
دیوار و در از نهان ما می گوید

***

حیدر پدر معنویِ این دنیاست پس مادر مهربان عالم زهراست
عید آمده است و بهترین مهمانی پرسیدن احوالِ پدر مادرهاست

[h=1]فاطمه ای بی‌ مثال[/h]
در دین مقدس اسلام به مسأله نام گذاری توجه ویژه ای شده است و اگر بخواهیم آداب مختلف اسم گذاری در اسلام را بر شماریم به نوشته ای مستقل نیازمند می باشد.
وجود مبارك و مقدس و مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از فضائلی برخوردارند كه در روایات ما بدان اشاره شده است به گونه ای كه به جرأت می توان ادعا نمود فضائلی كه در حق آن بزرگوار وارد شده در حق سائر معصومین علیهم السلام وارد نشده. البته مدعی آن نیستیم كه مقام و منزلت آن حضرت از سائر معصومین خصوصا پدر بزرگوارشان علیهم السلام بالاتر است اما ادعا این است كه فضائل مأثور و منقول راجع به آن حضرت بی نظیر است! و فرق بین این دو واضح می باشد.
یكی از این فضائل داشتن اسامی و القاب متعدد می باشد كه در روایات به آن اشاره شده است و عجیب‌تر این كه وجه تسمیه و علت نام‌گذاری این اسماء هم در روایات بدان پرداخته شده است، در یك فهرست اجمالی این اسماء و القاب از این قرارند:
فاطمه، زهرا، صدیقه ، شهیده ، راضیه ، مرضیه ، طاهره ، مطهره ، زكیه ، بتول ، محدَّثه ، سیدة نساء العالمین من الأولین و الآخرین ، الإنسیة الحوراء ، مباركة ، قرة عین الرسول ، بضعة الرسول ، نوریه ، سماویه ، حانیه ...
معروف ترین نام آن حضرت نام مقدس "فاطمه" است كه درخور توجه می باشد كه در مورد علت این نام گذاری وجوه متعددی قابل ذكر می باشد.
قبل از پرداختن به این وجوه كمی در مورد معنای لغوی این واژه بحث خواهیم كرد.
این لغت در اصل به معنی جداسازی و قطع كردن است و كلمه "فاطمه" كه اسم فاعل از ریشه (فطم) می باشد به معنی جداكننده یا قطع كننده است و از این رو به مادری كه بچه خود را از شیر می گیرد "فاطمه" گفته می شود ، البته احتمال این كه از این اسم فاعل اسم مفعول قصد شده باشد وجود دارد یعنی فاطمه به معنی "مفطوم" باشد یعنی جداشده یا از شیر گرفته شده و در ادامه خواهیم دید علت های نامگذاری كه در احادیث آمده بعضی با اسم فاعل بودن تناسب دارند و بعضی با اسم مفعول، پس هر دو احتمال قابل اعتنا می باشند.

اشتقاق اسم اولیاء خداوند از اسماء الهی مثل "محمد" از "حمید" و "علی" از "عالی" ممكن است به معنی عمیق تری نیز اشاره داشته باشد و آن این است كه این اولیاء خود از اسماء حسنای خداوند می باشند و انواری هستند كه هر یك از دیگری منشق شده و پدید آمده اند !

شایان ذكر است كه این نام از نام های بی سابقه نیست یعنی قبل از فاطمه زهرا سلام الله علیها كسان دیگری از این نام برخوردار بوده اند مثل "فاطمه بنت اسد" مادر امیر المۆمنین سلام الله علیه. برخلاف نام های دیگر پنج تن یعنی محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام اولین بار بر روی همین بزرگواران گذاشته شد و قبل از آن سابقه نداشت كه كسی نامش یكی از این اسماء باشد و اگر چه كه جدید بودن اسم یك حُسن است چرا كه خداوند در مورد حضرت یحیی می فرماید: «لم نجعل له من قبل سمیا‌»(1) ما برای او از قبل هم نامی قرار نداده بودیم، لكن در بعضی از اسماء ویژگی ممكن است وجود داشته باشد كه در اسم جدید نباشد لكن بسیاری دیگر از اسماء و القاب آن حضرت بدیع بوده و برای اولین بار آن حضرت به آن موسوم شده مثل: زهراء بتول راضیه مرضیه ....

در روایات ما برای علت نامگذاری این بانوی مكرم اسلام وجوه مختلفی ذكر شده است كه همانطور كه قبلا گفتیم برخی با اسم فاعل بودن متناسب است و برخی با اسم مفعول كه در ذیل خواهد آمد:
الف. اسم فاعل:
در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:
« و إنما سمیت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها ».(2)
یعنی علت نامگذاری این است كه خلائق از شناخت او جدا شده اند و چون فاطمه بر طبق قاعده اسم فاعل و به معنی جدا كننده است یعنی خود او نگذاشته است كه خلائق به مقام او معرفت پیدا نمایند و همانند مادری كه كودك خود را از شیر منع می نماید چرا كه به حال او ضرر دارد، او نیز امت خود را از شناخت خود دور می نماید شاید از این جهت كه تاب و توان آن را ندارند و یا از عهده شكر و حق آن نمی توانند بیرون بیایند و این نیز لطف و مادری در حق آنان است !!
البته با این حال احتمال دارد كه به معنی جدا شده و اسم مفعول نیز باشد به این معنی كه خداوند خلق را از او و او را از خلق جدا نموده و او را تافته ای جدا بافته از دیگران قرار داده است به گونه ای كه توان شناخت او را نداشته باشند.
و در روایتی دیگر می خوانیم:
وقتی آدم عزم توبه نمود جبرئیل به او این جملات را تلقین نمود:
« یا حمید بحق محمد و یا عالی بحق علی و یا فاطر بحق فاطمة ....»(3)

یكی از این فضائل داشتن اسامی و القاب متعدد می باشد كه در روایات به آن اشاره شده است و عجیب‌تر این كه وجه تسمیه و علت نام‌گذاری این اسماء هم در روایات بدان پرداخته شده است

فلذا روایت شده است كه اسم فاطمه از اسم" فاطر" خداوند مشتق شده است (4) البته این اشتقاق ، اشتقاق صغیر معروف علم صرف نیست بلكه نوعی دیگر از اشتقاق است و بیشتر به اشتقاق از معنی مرتبط است اگر چه كه فاطر و فاطمه در لفظ نیز به هم شباهت دارند ولی در معنی یكی می باشند و همانطور كه "فطر" به معنی شكستن و جدا كردن و قطع است "فطم" نیز این گونه است.
البته اشتقاق اسم اولیاء خداوند از اسماء الهی مثل "محمد" از "حمید" و "علی" از "عالی" ممكن است به معنی عمیق تری نیز اشاره داشته باشد و آن این است كه این اولیاء خود از اسماء حسنای خداوند می باشند و انواری هستند كه هر یك از دیگری منشق شده و پدید آمده اند!
در هر صورت همانطور كه فاطر اسم فاعل است و به معنی جدا كننده پس فاطمه نیز اسم فاعل است و به معنی جدا كننده و شاید از این رو فاطمه نامیده شده كه مانند همسر گرامیش قسیم بهشت و دوزخ است و فرزندان و شیعیان و محبان خود را از آتش جدا می كند چنانچه در روایات زیادی مورد اشاره واقع شده است .
ب. اسم مفعول:
غالب روایت موجود در زمینه تسمیه با این معنی تناسب دارند یعنی جدا شده مثل :
« فُطِمت و شیعتها من النار » و « لأن الله عز وجل فطمها و من أحبها من النار » و « فطمت من الطمث » و ‌« فطمت بالعلم » و « فطمت من الشر‌ » و غیره (5) یعنی او را فاطمه نامیده اند چون خداوند او و شیعیانش یا محبینش را از آتش جدا ساخته است و یا این كه از عادات زنانه جدا شده است و یا این كه با علم جدا شده یعنی از چنان علم ویژه ای برخوردار است كه با كسی قابل مقایسه نیست !! و یا جدا شده از بدی ها .

پی نوشت ها:
1- سوره مریم / 7 .
2- بحار الأنوار ج43 ص 298.
3- همان ج44ص245.
4- بیت الأحزان ص24 .
5- بحار ج43ص15 به بعد .

[h=1]فاطمه زهرا علیهاالسلام، سرور بانوان جهان[/h]
ایام سوگواری بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، فرصتی است تا شیعیان و ارادتمندان خاندان نبوت و رسالت علیهم السلام گرد هم آمده و به ذکر فضائل و مناقب آن بزرگواران بپردازند و از تعالیم گفتاری و رفتاری آنان درس آموزند.
بحثی که به همین مناسبت برای خوانندگان محترم در نظر گرفتیم، درباره یکی از القاب معروف و بسیار ارزشمند حضرت زهرا سلام الله علیها است که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایشان داده شده است: «سرور بانوان جهان».
می ‌دانیم که یکی از القاب معروف ایشان «سیدة نساء العالمین» است. در این نوشتار کوتاه برخی از مستندات تاریخی این مطلب را ذکر می ‌کنیم.
1) محدث برجسته اهل سنت جناب بخاری در کتاب "الصحیح" خود در باب "مناقب فاطمه رضی الله عنها" روایت می ‌کند که:« فاطمة سیدة نساء اهل الجنة.» 1
2) محدث برجسته جناب مسلم به گونه ‌ای دیگر به نقل این روایت پرداخته است. روایت مفصل است و ما خلاصه‌ ای از آن را نقل می کنیم: «عائشه روایت می ‌کند که روزی فاطمه زهرا نزد پیامبر آمدند و با هم به آرامی سخن گفتند. ابتدا پیامبر مطلبی را در گوش او گفتند که فاطمه گریست اما بعد حضرت مطلبی را گفتند که فاطمه، خوشحال و خندان شدند. پس از فوت پیامبر با اصرار از فاطمه موضوع را جویا شدیم. فرمودند: بار اول حضرت اعلام کردند که "هر سال یکبار قرآن کریم بر من نازل می ‌شد و امسال دو بار نازل شده است و من این را نشانه نزدیک شدن مرگ می ‌دانم." من متاثر شدم و گریستم: «فلما رای جزعی سارنی الثانیة فقال یا فاطمة اما ترضین ان تکونی سیدة نساء المومنین او سیدة نساء هذه الامة؟»2 چون حضرت غم مرا دیدند مرا در بار دوم شاد کردند و فرمودند: ای فاطمه آیا دوست نداری سرور بانوان مومن باشی؟ یا فرمودند- تردید از راوی است- سرور زنان این امت باشی؟
3) نقل دیگری که برای خوانندگان انتخاب کردیم و نشان دهنده تعدد و تکرار این فرمایش از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد این گزارش است: حافظ ابونعیم اصفهانی در "حلیة الاولیاء"3 به اسناد خودش از عمران بن حصین نقل می‌ کند که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: به عیادت فاطمه برویم که بیمار است. گفتم بله برویم. به راه افتادیم تا به در خانه فاطمه زهرا رسیدیم. حضرت سلام کردند و برای من اجازه گرفتند و گفتند: اجازه می دهی من و کسی که با من است وارد شویم؟

این لقب بر اساس شایستگی حضرت به ایشان داده شده است و از القاب تشریفاتی و تعارفی و یا اعتباری محض نیست که به یک لحظه به دست آید و به یک لحظه از دست برود

فاطمه زهرا گفتند: چه کسی با شماست؟ به خدا سوگند جز یک عبا چیزی برای پوشش ندارم!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: این طور و آن طور کن و به ایشان طرز پوشش را یاد دادند.
حضرت گفتند: به خدا روسری برای سرم ندارم: والله ما علی رأسی من خمار!
حضرت تکه پارچه ای که همراهشان بود را به داخل خانه انداختند و فرمودند به سر کن.
فاطمه زهرا اجازه ورود دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: چطور هستی دخترکم؟
عرض کردند: پدر جان گرسنه هستم و ناراحتم که غذایی ندارم تا بخورم.
فرمودند: دخترم راضی نیستی تا سرور بانوان جهان باشی.
عرض کردند: پس حضرت مریم دختر عمران چه؟
فرمودند: او سرور بانوان جهان در عصر خود بود و تو سرور جهان در عصر خویش هستی: «تلک سیدة نساء عالمها و انت سیدة نساء عالمک.»
شاید اشاره حضرت زهرا سلام الله علیها به آیه مبارکه سوره آل عمران باشد:
«وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِین» 4
اتفاقا این مقایسه میان دو بانوی بزرگ جهان گاهی برای اصحاب امامان هم سوال می شده است. مفضل بن عمر در این باره از حضرت امام صادق علیه السلام سوال می ‌کند که آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها سرور بانوان عصر خویش است یا این یک حکم کلی است؟ امام می فرمایند: حضرت مریم سرور بانوان عصر خویش بوده است و حضرت زهرا سلام الله علیها سرور بانوان تمام جهان است.
تفاوت در پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله و امام صادق علیه السلام ممکن است بر اساس تفاوت درک و فهم راوی باشد. به این معنی که چون مفضل اعتقاد بالاتری داشته است امام جواب کامل را داده است اما پیامبر صلی الله علیه و آله ملاحظه ظرفیت مخاطب خود را کرده و تنها به اثبات «سرور دنیای اسلام» بسنده فرمودند.


میان روایت مفضل و آیه قرآنی که نقل کردیم منافاتی نیست چرا که آیه بیش از برگزیدگی مریم علیهاالسلام از میان بانوان جهان دلالت ندارد اما اینکه آیا شخص دیگری هم برگزیده شده یا نه و یا اگر برگزیده شده هم رتبه با حضرت مریم علیهاالسلام است یا برتر از آن دلالتی ندارد. دقت شود.
شیخ صدوق در کتاب شریف معانی الاخبار نقل می‌کند: عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی فَاطِمَةَ أَنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَ هِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ عَالَمِهَا فَقَالَ ذَاكَ لِمَرْیَمَ كَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.»5

مرحوم صدوق در کتاب شریف "خصال" دو روایت نقل کرده است که در آنها پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چهار زن برتر بهشت را به قرار ذیل معرفی فرمودند: «مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون»

4) محدث بزرگ شیعه مرحوم صدوق -متوفی 381 هجری قمری- در کتاب شریف "خصال" این روایت را به سند خویش از امام صادق علیه السلام از پدرانش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می ‌فرماید که:
«یا علی! ان الله عزّ و جلّ اشرف علی الدنیا فاختارنی منها علی رجال العالمین ثم اطلع الثانیة فاختارک علی رجال العالمین بعدی ثم اطلع الثالثة فاختار الائمة من ولدک علی رجال العالمین بعدک ثم اطلع الرابعة فاختار فاطمة علی نساء العالمین.» 6
نکته لازم در تفسیر این لقب ارزشمند اینست که این لقب بر اساس شایستگی حضرت به ایشان داده شده است و از القاب تشریفاتی و تعارفی و یا اعتباری محض نیست که به یک لحظه به دست آید و به یک لحظه از دست برود. همانند دیگر القاب ارزشمند پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام.
در کتاب «مسند فاطمة» مرحوم عطاردی در این بحث 14 روایت برای اثبات صفت ازشمند «سرور بانوان جهان» جمع کرده است و ما به همین مقدار بسنده می کنیم.
من بحث را به ذکر روایت دیگری در معرفی چهار بانوی برتر جهان ختم می کنم:
مرحوم صدوق در کتاب شریف "خصال" دو روایت نقل کرده است که در آنها پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چهار زن برتر بهشت را به قرار ذیل معرفی فرمودند: «مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.» 7
امید است این مختصر دوستان اهل بیت علیهم السلام را مفید افتد. اللّهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک.

پی نوشت:
1 - صحیح بخاری 663.
2 - صحیح مسلم 1036
3 - حلیة الاولیاء 2/42، مجلسی هم در بحار الانوار 37/68 این روایت را نقل کرده است.
4 - آل عمران 42
5 - معانی الاخبار 107
6 - الخصال 235
7 - الخصال

[h=1]کوثر، دریایی به خاصیت ناشناختگی[/h]
کلمه کوثر فقط یک بار در قرآن به کار رفته است که در نگاه اولیه، آن را به معنای "خیر کثیر" معنا می‌کنیم. از آنجا که این کلمه با حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ارتباط دارد و به وجود آن بانوی بانوان تفسیر شده است، حق آن است که برای شناسایی بیشتر فاطمه زهرا علیهاالسلام، به این کلمه قرآنی بیشتر توجه کنیم.

[h=2]کوثر، کلمه عجیب قرآنی[/h] کوثر از ریشه "ک ‌ث ‌ر" است و در قرآن با کلمه‌ های کثیر، اکثر، استکثار، تکاثر، اکثار،‌ تکثیر هم ریشه است؛ اما کوثر فقط یک بار در قرآن به کار رفته و دارای معنای ویژه ‌ای نیز هست.
کوثر بر وزن فَوعَل است و در زبان عربی کمتر کلمه ای به این وزن استفاده شده است؛ به عبارت دیگر، خدا برای اینکه مفهوم کوثر را به مردم بفهماند از کلمه‌ای با شکل و سبک عجیب و ناآشنا استفاده کرده است. از اینجا می‌ توانیم بفهمیم که کوثر، به معنای کثیر است اما یک نوع ویژه از کثرت. کوثر با کثیر تفاوت دارد.

[h=2]کوثر، خیر کثیر[/h] کوثر هدیه خاص خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله است: «إِنَّا أَعْطَیْناكَ الْكَوْثَرَ». بنابراین از جنس خوبی و خیر است. به عبارت دیگر کوثر یک نوع خاص از خیر و کثرت است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله اعطا کرده است. کثیری که برای ما قابل وصف نیست زیرا از جنس "کم و بسیار" دنیوی نیست.

[h=2]کوثر نه زیاد[/h] کوثر را نباید به معنای "زیاد" ترجمه کنیم زیرا "زیاد" به معنای چیزی است که بیشتر از حد و به نوعی "زاید" است. از این لحاظ، کوثر عبارت از یک خوبی است که کثیر می باشد و این کثرتش نه ملالت آور است و نه بیش از نیاز. به عبارت دیگر کوثر خیری است که در عالم انسانی نمی‌توان برای آن مرزی تعیین کرد و بالاترین حد آن به حضرت رسول صلی الله علیه و آله اعطا شده است.
کوثر، کثیری است که با همه کثیرهای دنیا تفاوت دارد. آن امر خیری است که تمامی ندارد و هرکس بسته به گنجایش خود آن را درک می ‌کند و برای هیچکس زیاد نمی آید.

کوثر یک نوع خاص از خیر و کثرت است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله اعطا کرده است. کثیری که برای ما قابل وصف نیست زیرا از جنس "کم و بسیار" دنیوی نیست

[h=2]جوشندگی درونی کلمه کوثر[/h] با توجه به مطالبی که درباره ریشه لغوی و سبک خاص این کلمه و محدود نبودن آن گفتیم، جوشندگی این مفهوم نیز قابل فهم می ‌شود. کوثر یک نوع خاص از خیر کثیر است که بدیع بودن و تازه بودن خود را حفظ می- ‌کند. کثیر است و هرگز قلیل نیست اما کثیر بودنش باعث نمی شود مانند امور زاید و "بلااستفاده" گردد بلکه تماماً بهره رسان است. به خودیِ خود تازه و جوشنده و کارآمد و بی ‌انتهاست.

[h=2]کثیری نه لزوما چشم پُر کن[/h] کوثر از جنس کثیر است، اما محدودیت کثیر را ندارد؛ زیرا کثیر – علی رغم اینکه کثیر است – محدود و مجبور است که چشم پر کن باشد. کثیر در مقابل قلیل است اما کوثر، مفهوم مقابلی ندارد. به عبارت دیگر کوثر قطعاً کثیر است، اما لزوما چشم پر کن نیست؛ ممکن است در نظر مردم ناشناخته بماند و کسی متوجه کثرتش نشود، اما حقیقتاً کثیر است. شاید مردم گاهی متوجه کثرت ظاهری آن ‌شوند، اما بسیاری اوقات است که کوثر را کسی قدر نشناسد و بزرگ ندارد.
[h=2]
کوثر، منبعی ناشناخته از خیر[/h] کثیر بودن کوثر، دارای مایه ‌های درونی است و چشمه زایای کثرت از دل خود کوثر می ‌جوشد. کوثر می‌ تواند خیرهای دیگری را بزاید و بجوشاند که مردم از عظمت آنها به کرنش بیفتند، اما همچنان به شکل سرچشمه و اصلی ناشناس و قدری نادانسته، اما کثیر و بدیع باقی بماند.

[h=2]کوثر، کثیری شاداب کننده[/h] بسیاری از کثرت ها مایه رکود و تنبلی و سردرگمی می‌ شوند. مثل کثرت ساکنین در یک مجتمع مسکونی یا پرخوری(کثرت حجم غذا) یا کثرت مشغله‌ ذهنی؛ اما کوثر آن خیر کثیری است که این محدودیت را نیز ندارد؛ بلکه خودش سرچشمه جوشان درونی را فعال می‌ کند و امور را سامان می ‌دهد.
دارا بودن کوثر نه مایه تنبلی می‌شود و نه مایه بهم ریختگی ذهنی؛ بلکه کوثر به تنظیم و کیفیت رابطه با خدا کمک می‌ کند؛ همچنان که در آن سوره می‌ خوانیم که :ای پیامبر به برکت این کوثر که به تو اعطا کردیم نماز بگزار و دست را به هنگام تکبیر نماز، بالا بیاور «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر».

[h=2]فاطمه علیهاالسلام شاخص اصلی کوثر[/h] کوثر محدود به یک مصداق خاص نمی ‌شود، اما برترین نماینده و شاخص کوثر کسی جز فاطمه زهراء علیهاالسلام نیست.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا منبع ناشناخته از خیر است.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا دوستی او باعث شادابی در عبادت و بی‌ میلی به گناه می ‌شود.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا شکل و سبک ویژه ‌ای در رفتارهای فردی و اجتماعی خود داشت که همه بر مبنای خیر بود.

کثیر بودن کوثر، دارای مایه ‌های درونی است و چشمه زایای کثرت از دل خود کوثر می ‌جوشد. کوثر می‌ تواند خیرهای دیگری را بزاید و بجوشاند که مردم از عظمت آنها به کرنش بیفتند، اما همچنان به شکل سرچشمه و اصلی ناشناس و قدری نادانسته، اما کثیر و بدیع باقی بماند

فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا هدیه خاص خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله است.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا کثرتش لزوماً چشم پر کن نیست؛ گوهری است که ارجش ناشناخته مانده است.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است، زیرا سرچشمه ائمه اطهار علیهم السلام است؛ منبعی از نور مخفی است که نورهای آشکار از او جلا گرفته‌ اند.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است، زیرا دوستی او کثرتی است که آشفتگی ‌ها را کم و دردهای جسمی و روحی را التیام می ‌بخشد.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا دوستی او سبک فکری و رفتاری انسان را از کثرتهای ظاهری به کثرت حقیقی تغییر می‌ دهد.
فاطمه علیهاالسلام کوثر است زیرا دوستی او انسان را از نیاز به کثرتهای بیرونی به بهره ‌مندی از کثرت درونی سوق می‌ دهد.
آری، فاطمه علیهاالسلام، کوثری است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله اعطا کرده است.
صلی الله علیها و علی امّها و ابیها و بعلها و بنیها.

[h=1]ترجیحاتِ تأملّ‌برانگیز بانوی‌ بانوان[/h]
مطالعه در حیات حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و خاندانش نكته هائى را به آدمى مى آموزد كه با استفاده از آنها مى توان زندگى را روح و معنى بخشید. این مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه علیهاالسلام مى اندیشید دیگران یا نمى اندیشیدند و یا كمتر بدان عنایت داشتند. او نیك مى دانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سایه چه كار و تلاشى پدید مى آید.


[/HR] او در بین مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجیحاتى را در نظر مى گرفت و بر اساس آن به پیش مى رفت و بدین خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه دیگران در اكتساب آن وامانده بودند.

[h=2]رمز و راز كمال[/h] در رمز و راز كمال او موارد بسیارى را مى توان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجیح دادن خدا بر دیگر افراد و امور است. فاطمه علیهاالسلام بنده خالص خداست و هیچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى دهد. هیچ چیز در نزد فاطمه علیهاالسلام عزیزتر از رضاى خداوند نیست.
او انسان است و به سائقه انسانیت ذوق ها و تمایلاتى دارد ولى در اعمال این ذوق و خواسته در پى آن است دریابد آیا خداى را هم بدان رضایت است یا نه؟ اصل را بر این قرار مى دهد كه خواست و مشیت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آیه "و ما تشاۆُن الّا ان یشاء الله" باشد.
چه بسیار بودند شرایط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه علیهاالسلام پدید مى آمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فروخوابانده و به دنبال مسیر دیگرى رفت. این خطاست كه فكر كنیم غذاى چرب و شیرین به كام فاطمه علیهاالسلام تلخ مى آمد و یا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنین نبوده است. زیرا كه او انسان است و طبیعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سایه خودسازى و مدیریت خود به درجه اى رسید كه مى توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذرد.

در رمز و راز كمال او موارد بسیارى را مى توان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجیح دادن خدا بر دیگر افراد و امور است. فاطمه علیهاالسلام بنده خالص خداست و هیچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى دهد. هیچ چیز در نزد فاطمه علیهاالسلام عزیزتر از رضاى خداوند نیست

[h=2]دامنه ترجیحات او[/h] ذكر همه آنچه را كه در این زمینه قابل ذكرند از عهده این مجال خارج اما تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مى داریم كه ترجیحات او در زندگى عبارت بودند از:
- ترجیح رضاى خداوند بر رضاى خود و دیگران.
- ترجیح آخرت بر دنیا ضمن توجه به دنیا و مواهب آن.
- ترجیح معنویت بر مادیت ضمن توجه به ماده.
- ترجیح گرسنگى بر سیرى براى باز بودن مسیر وصول به حقیقت .
- ترجیح سادگى بر تجمل ضمن پذیرش محدود آن.
- ترجیح كار و تلاش مستمر بر بیكارى و تن آسائى .
- ترجیح سخنگوئى به حق در برابر سكوت.
- ترجیح مبارزه بر سكوت در برابر بیدادگرى ها .
- ترجیح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حیات خانوادگى.
- ترجیح جامعه بر فرد، و دیگران بر خود.
- ترجیح شب زنده دارى بر خواب و غفلت.
- ترجیح سختگیرى بر خود در دنیا براى رعایت آخرت .
و نمونه این ترجیحات در زندگى فاطمه علیهاالسلام بسیار بودند.
او در این زمینه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خویشتن خود را فراموش كرده و مصداق فناى فى اللَّه شده است. و حاصل چنین ترجیحاتى است كه فاطمه علیهاالسلام را زنى اسوه و نمونه مى سازد.
[h=2]
مشتی از خروار[/h] اعرابى، پس از آشنایى با دین راستین اسلام، با قلبى صاف و سالم و با ضمیرى ساده و صادق، اسلام اختیار كرد و دل و جان در گرو دین گذاشت؛ زیرا آن را موافق با سرشت و فطرت اولیه اش یافته بود. پس از اداى شهادتین در محضر مبارك مبشر توحید، از او تقاضاى كمك نمود:
- یا رسول اللَّه! اى چاره گر بیچارگان و درماندگان، سلام و صلوات حق بر تو باد! من فقیرترین فرد قبیله «بنى سلیم» هستیم و با وجود تلاش براى معاش، عیالوارى امانم را بریده و طاقتم را طاق نموده، تا جایى كه هزینه زندگى بدهكارم ساخته است. از شما انتظار مساعدت مالى و دست یارى دارم!
رسول بخشنده و مهربان، ضمن سفارش به دوستان و یاران براى یارى به این نیازمند، خود نیز سلمان - صحابى گرانقدرش- را به خانه سخاوتش فرستاد. پیك رسول در منزل زنان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله چیزى نیافت. گذارش به خانه فاطمه علیهاالسلام افتاد. او هم آهى در بساط نداشت، با این حال به اندرون خانه شتافت و با شوقى وافر و ذوقى فراوان پیراهنش را به سلمان داد:
« این را نزد شمعون یهودى گرو بگذار و در ازاى آن یك كیلو خرما و یك كیلو جو بگیر و بیاور!»
سلمان چنین كرد و دختر جلیل القدر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نان جو پخت و با خرما نزد اعرابى فرستاد.
- اى دختر گرامى رسول خدا، قبل از این كه بروم عرضى داشتم، این كه قدرى از این نان و خرما را براى خود و اطفالتان كنار بگذارید!
- «فرزندانم ساعتهاست گرسنه اند، اما این غذا را در راه خدا و براى رضاى او تهیه كرده ام، پس چیزى از آن به ما تعلق ندارد!»
سلمان نزد رسول خاتم صلى اللَّه علیه و آله، صحابه و سائل شتافت كه در «مسجدالنبى» تشریف داشتند. تازه مسلمان با خوشحالى تمام، هدایاى یاران پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله، و نان و خرمایى كه فاطمه علیهاالسلام به او بخشیده بود، به دوش كشید و خرم و خندان راهى دیار قوم و قبیله اش شد. خویشاوندانش تا گزارش احوال وى را شنیدند به اسلام متمایل شدند. بزودى پیامبر انذار و تبشیر، مبلّغى را به میانشان فرستاد. قبیله نشینان، نماینده پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را كه داعى حق بود، چون نگینى در میان گرفتند و همگى به اسلام گرویدند. حالا اهل قبیله، قبله اى داشتند.

این خطاست كه فكر كنیم غذاى چرب و شیرین به كام فاطمه علیهاالسلام تلخ مى آمد و یا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنین نبوده است. زیرا كه او انسان است و طبیعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سایه خودسازى و مدیریت خود به درجه اى رسید كه مى توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذرد

[h=2]ریشه این ترجیحات[/h] ریشه و اساس این ترجیحات جهان بینى فاطمه علیهاالسلام است. این جهان بینى كه از قرآن و تعالیم اسلامى نشأت مى گیرد و القاء شده از سوى پیامبر خدا و مركز وحى است تلقى هائى خاص براى فاطمه علیهاالسلام مى آورد كه حاصل آنچنان ترجیحاتى مى شود. نوع تلقى هاى او.
1) تلقى از دنیا: بعنوان سراى رعایت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، میدان كشت، صحنه مبارزه، محیط آزمایش، مدرسه یا دارالتكمیل، و در كل وسیله و معبرى براى ورود به جهان باقى.
2) تلقى از مال: بعنوان یك فتنه و وسیله آزمایش، ابزارى براى گذران زندگى، وسیله اى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندى ها رفع مشكلات و حاجات و ابزارى براى خدمت به انسانیت و كسب رشد.
3) تلقى از خوشبختى: وسیله اى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در سایه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در میان امواج...
4) تلقى از انسان: به عنوان یك دعوت شده در دنیا، موجودى متعهد ، مسوۆل، مكلّف، داراى عقل و بصیرت و ادراك و زندگى براى نشان دادن ماهیت خود، رشد و تكامل خویش، عرضه راه بندگى
5) تلقى از آفریدگار: به عنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محیط بر كون، حسابرس و حسابگر، كیفر و پاداش ده، صندوقدارى امین، عفوكننده در عین قدرت، عزیز ذوالنتقام...
6) تلقى از مرگ: به عنوان یك پل، یك وسیله انتقال، یك امر ناگزیر، عامل سرور مۆمن، و ناراحتى منافق
7) تلقى از آخرت: به عنوان دار قرار، دار حساب، دار كیفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشته هاى دنیوى از نیك و بد باید درو شوند و در پیشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتى اند و یا دوزخى .
آری، به راستی کیست فاطمه علیهاالسلام ؟...

[h=1]زیباترین الگوی یک زندگی آسمانی[/h]
«ما باید خودمان را به این مركز نور نزدیک كنیم .... باید با عمل و نه با محبت خالی، نورانی بشویم.... این، عمل و گذشت و ایثار و تشبّه و تخلّق به اخلاق آنان را لازم دارد.... ما باید از این ستاره درخشان، راهِ به سوى خدا و راهِ بندگى را كه راه راست است و فاطمه زهرا سلام الله علیها پیمود و به آن مدارج عالى رسید، پیدا كنیم». (1)
آری هم آهنگ کردن آهنگ زندگی خود با زندگی صدیقه کبری سلام الله علیها تلاشی است که آن حضرت از محبان خود انتظار دارد. مسلما زندگی دوست داران حضرت زهرا سلام الله علیها هم رنگ و هم جهت با زندگی آن جناب است نه در سویی مخالف و با رنگی متضاد با آن بانوی یگانه. (٢)
دشمنان نظام اسلامی تلاش فراوان دارند با مصرف گرا کردن مردم و جلب توجه آنان به ظواهر زندگی دنیا (از تنوع طلبی در لباس و مدهای گوناگون گرفته تا مبل و وسایل خانه، تا ماشین و...) اقتصاد جامعه اسلامی را، اقتصادی پر مصرف و لوکس گرا بار آورده، زمینه ی احتیاج آن به خارج را بیشتر کنند.(٣) در این شرایط، میزان توجه حضرت زهرا سلام الله علیها به ظواهر دنیا، تجملات، آسایش و راحتی آن می تواند راهنمای سمت و سوی زندگی کسانی باشد که دل در گرو محبت او و فرزندان گرامیش دارند. نگاهی هر چند گذرا به وضع خانه و جهاز عروسی آن حضرت، کار ایشان در خانه، و لباس صدیقه کبری سلام الله علیها همگی انسان را به تعجب واداشته، فاصله زیاد جامعه امروز با این الگوی یگانه را اندکی ترسیم می کند.

[h=2]از ازدواج آسان تا انفاق در عین نداری[/h] وضع مالی خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بسیار زاهدانه بوده است. در ماجرای جهاز حضرت زهرا سلام الله علیها چنین آمده که چون جهاز را خریداری کردند و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند، حضرت اشک ریخته، رو به آسمان کرد و فرمود: «خداوندا، به خانواده ای که بیشتر ظرفهایشان سفالی است برکت عطا فرما».(٤)
روزی سلمان فارسی نزد حضرت زهرا سلام الله علیها رفته، از ایشان مقداری غذا می خواهد، اما حضرت به او می فرماید: «ای سلمان به خدا سوگند سه روز است که ما چیزی نخورده ایم! حسن و حسین از شدت گرسنگی بیقراری کردند و سپس مانند جوجه های پرکنده بر زمین دراز کشیدند! اما آنگاه که خیر و نعمتی به در خانه ام بیاید آن را رد نخواهم کرد.(5)لباس مرا بردار و نزد شمعون رفته، گرو بگذار و از او مقداری خرما و آرد بگیر.» سلمان لباس را به شمعون داده، آرد و خرما را برای حضرت می آورد و حضرت غذایی آماده کرده، به سلمان می دهد. (6)
روزی دیگر امیرمومنان از زهرای اطهر سلام الله علیهما می پرسد آیا در خانه چیزی برای خوردن یافت می‌ شود و دختر پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ می دهد: «به خدا سوگند سه روز است که در خانه چیزی نداریم»!! (7)

دشمنان نظام اسلامی تلاش فراوان دارند با مصرف گرا کردن مردم و جلب توجه آنان به ظواهر زندگی دنیا (از تنوع طلبی در لباس و مدهای گوناگون گرفته تا مبل و وسایل خانه، تا ماشین و...) اقتصاد جامعه اسلامی را، اقتصادی پر مصرف و لوکس گرا بار آورده، زمینه ی احتیاج آن به خارج را بیشتر کنند

اینها در حالی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله باغ هایی مانند فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیده بود، اما ایشان درآمد این باغ ها را صرف فقرا می فرمود، (8) و خود به اختیار، زاهدانه زیستن را برگزیده بود. آن بانو از پدر خود شنیده بود که حلال دنیا حسابرسی خواهد داشت و حرامش عقاب و جهنم.

[h=2]تحمل سختی کار در منزل برای آسایش آخرت[/h] هرچند حضرت زهرا سلام الله علیها دختر اولین شخصیت جامعه اسلامی و همسر سردار بزرگ اسلام بود، و هرچند دارای چنان مقام معنوی بالایی بود که ملائکه در خدمت او بودند؛ (9) با این همه، کارهای دشوار منزل را خود انجام می داد. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «او آنقدر با مشك آب ‏آورد كه اثر آن در سینه ‏اش به جاى ماند. به قدرى با آسیاب كار كرد كه دستهایش پینه بست، و به قدرى خانه را جارو ‏كرد كه گرد و غبار بر لباسهایش ‏نشست، و به قدرى در زیر دیگ آتش ‏افروخت كه لباس هایش سیاه ‏شد. او به سبب این كارها دچار زحمت و رنج شدیدى شده بود.»(10) پیامبر صلی الله علیه و آله که سختی های حضرت را می¬دید به ایشان فرمود: «دخترم سختی های دنیا را برای آسایش آخرت تحمل کن».(11)
سلمان می گوید: روزی وارد خانه زهرا سلام الله علیها شدم و دیدم حضرت مشغول آرد کردن نان است در حالی که از دستش خون می آید و حسین علیه السلام در گهواره گریه می کند. به حضرت عرض کردم: «با دستان خود چنین کردی در حالی که فضه (خادم حضرت) هم هست؟!» حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ فرمود: «رسول خدا به من توصیه کرد که یک روز فضه کار کند و یک روز من. نوبت فضه، دیروز بود!!»(12)
حضرت زهرا سلام الله علیها می داند که چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله به او چنین توصیه فرموده است. مدت ها پیش که امام علی علیه السلام او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاده بود تا درخواست خادمی کند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود دوست ندارد خادم، ثواب را از فاطمه دور کند.(13)
[h=2]
سادگیِ دختر امپراطور جهان اسلام[/h] سادگی و کهنگی لباس حضرت زهرا سلام الله علیها نیز بسیار تعجب بر انگیز است. لباس های ایشان وصله دار بود. چون شب عروسی آن حضرت فرا رسید رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهنی نو به ایشان هدیه داد. در همان شب فقیری در خانه حضرت را زد و گفت: «از خانه نبوّت لباسی کهنه می خواهم» حضرت زهرا سلام الله علیها خواست لباس وصله خورده ی خود را به او بدهد که به یاد این آیه افتاد «هرگز به خوبی نمی رسید مگر از آنچه دوست می دارید انفاق کنید».(14) صدیقه کبری سلام الله علیها لباس وصله دار را نگه داشت و لباس نویی که پدرش همان شب به او هدیه داده بود را به فقیر داد! (15)
سلمان می گوید چون آیه «قطعا جهنم وعده گاه همگی آنان است»(16) نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله چنان گریان و غمگین شد که کسی جرات نزدیک شدن به حضرت را نداشت. من به دنبال فاطمه سلام الله علیها رفتم تا او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ببرم. وقتی ماجرا را برای ایشان بیان کردم حضرت برخواست و عبایی کهنه پوشید. من که این لباس را دیدم گریه کرده با خود گفتم دختران پادشاهان روم و فارس لباس هایی از حریر و ابریشم می پوشند و دختر محمد صلی الله علیه و آله عبای پشمی کهنه ای دارد که دوازده جای آن با لیف خرما پینه خوده است!!(17) قطعا تهیه لباسی که این مقدار کهنه نباشد و تا این حد پینه نداشته باشد کاری دشورای نیست خصوصا برای بانویی که دختر اول شخص مدینه است و همسرش بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاترین مقام را در بین مردم دارد.(١٨) اما زهرای اطهر سلام الله علیها خود خواسته است تا چنین زندگی کند تا دیگران بدانند ارزش انسان به لباس و خانه و... نیست.(19)

[h=2]الگوی زیبای زندگی آسمانی[/h] خانه ای با اثاث بسیار ساده، در سختی فراوان، همراه با کار طاقت فرسا در منزل از سویی، و کفایت به اندک لباسی کهنه از جانبی دیگر همه با انگیزه توجه به آخرت و دوری از دنیا، رنگی الهی به خانه زهرای مرضیه سلام الله علیها زده است. باشد که با الگوگیری از آن حضرت و تلاش در همسو شدن با زندگی آسمانی آن جناب، در برابر هجوم فرهنگ مصرف گرا و دنیایی به زندگی خود پیروز شده، موجب شادی آن برترین بانوی عالم گردیم.

پی نوشت:
1 - انسان 250 ساله، ص102.
2 - البته واضح است که کسی نمی تواند مانند آن بزرگان باشد اما آنچه لازم است حرکت در همان مسیری است که آنان حرکت کرده اند. الگوگیری از زندگی آنان و تلاش برای نزدیکتر شدن به آن شیوه زندگی، توقعی بیجا نیست بلکه کسی که ادعای محبت آن معصومان را دارد باید در عمل نیز آثار آن را نشان دهد.
3 - و صد البته که این نیاز و احتیاج، نیازی واقعی نیست بلکه نیاز کاذبی است که با تزریق روح تجمل گرایی و مصرف زدگی به جامعه تولید می شود و می تواند آثار زیانبار فراوانی بر جامعه داشته باشد.
4 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، ج‏20،ص:550.
5 - منظور حضرت این است که این درخواست کردن تو از ما نعمتی است که خدا به ما داده و من این نعمت را از دست نخواهم داد.
6 - بحار الانوار، ج 43، ص 71.
7 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء،ج‏9، ص:90.
8 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء،ج‏21،ص:490 و ج‏17،ص:236.
9 - همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ام ایمن می گوید: روزی دیدم زهرا در کناری خوابیده است اما سنگ آسیاب می چرخد و گندم آرد می شود. گهواره حسین نیز بدون اینکه کسی آن را تکان دهد حرکت می کند. چون به رسول الله صلی الله علیه و آله گفتم فرمود: خداوند فرشته ای مامور کرد تا به فاطمه که روزه داشت و بسیار خسته بود کمک کند.
10 - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏82، ص: 329.
11 - التمحیص، ص 6.
12 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء،ج‏17،ص:123.
13 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، ج‏17،ص:147. کنایه از اینکه اگر خادمی بگیری که کارهای خانه را انجام دهد دیگر به تو ثواب انجام کارهای خانه نمی رسد.
14 - سوره آل عمران، آیه 92.
15 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، ج‏17،ص:405.
16 - سوره حجر، آیه 43.
17 - الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء، ج‏17،ص:394.
18 - امیرالمومنین علیه السلام نیز چنین بود. خود حضرت در نهج البلاغه می فرماید: آنقدر لباسم را برای پینه زدن به خیاط دادم که دیگر از خیاط خجالت می کشیدم. کار به جایی رسید که کسی به من گفت «آیا این لباس را رها نمی کنی: «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی‏ هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا عَنْك‏» نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 160.
19 - امیرالمومنین علیه السلام در بیانی می فرماید: «در گذشته، برادری ایمانی داشتم که کوچکی دنیا در نظر او، باعث شده بود او در نظر من انسان با عظمتی باشد». نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 289.

#یاـزهراـ .....

ای بال و پرشکسته مکش پر زلانه ام
با رفتنت مکن تو عزاخانه - خانه ام

وقتی که رخ زمن تو نهان میکنی ببین
با اشک و گریه محو در آستانه ام

برموی زینب تو خودم شانه می زنم
چون با خبر ز زخم روی کتف و شانه ام

چون خنده میکنی به رخم خنده میکنم
ورنه برای گریه پی یک بهانه ام

در سیل اشک های خودم غرق میشوم
شرمنده از وقوع غمی بی کرانه ام

اشک مرا مگیر به دست شکسته ات
من روضه خوان ضربت آن تازیانه ام

محمدحسن بیات لو

⚜❄️❄️❄️❄️❄️❄️⚜

[h=1]راضیه مرضیه، بزرگ بانوی رضایت الهی[/h]
در بین موضوعات مرتبط با انسان، برخی به نظر مهمتر از بقیه می ‌آیند که "رضایت" یکی از آنهاست. رضایت از زندگی و رضایت الهی از مهمترین خواسته های یک انسان رشدیافته است که دامنه آن به وسعتِ تفاوت انسانهاست. در اینجا می خواهیم چند نکته قرآنی در خصوص رضایت را به کمک آیات قرآنی فهم کنیم و آن را به محضر بانوی دو عالم تقدیم کنیم که ایشان هم "راضیه" است و هم "مرضیه".

[h=2]چند نکته درباره رضایت الهی[/h] رضایت ضدّ سخط و خشم است. رضایت از یک چیز به معنای آن است که خود را با اتفاقاتی که می ‌افتد موافق و سازگار کنیم و مدام نیت مقابله با آن را نداشته باشیم. به عبارت دیگر، رضای بنده از خدا عبارتست از اینکه قضای الهی را بد نداند و از کارهای تکوینی و احکام شرعی او راضی باشد.
لازم به ذکر است که رضایت به معنای تنبلی و سکوت در برابر اشتباهات خودکرده‌مان نیست، بلکه رضایت به معنای آن است که در برابر قوانین نوشته شده خدا ناخرسند نباشیم و بدانیم که مشکلاتی که با آن مشغولیم یا محصول ندانم کاری های خودمان است و یا هدیه ای از خدا برای ارتقای سطح روح و فکرمان و در هر دو صورت، با خشم و ناراحتی ما نمی‌توان قانون ها را عوض کرد. که در هر صورت، نارضایتی ما مشکلی را حل نمی‌کند بلکه رضایت ماست که راه ما را برای وارد شدن به عالم بندگی خدا هموار می‌کند.
گاهی اوقات فراموش می‌کنیم که صاحب ما خداست و او وظیفه ندارد که ما را خرسند کند بلکه برعکس این ما هستیم که باید برای جلب خرسندی او بکوشیم. آن کسی که از خدا راضی است به دنبال اشکال گرفتن از جهان و قوانین خدا نیست بلکه خدا را به همراه هر قانون شرعی و نیز هر قانون تکوینی اش می‌پذیرد. به این شخص "راضی" می‌گوییم.

[h=2]مصداق کامل رضایت دو سویه خدا و بنده[/h] لقبهای "راضیه" و "مرضیه" در عین کوتاهی، دریایی از معنا را به همراه دارند که به گوشه‌ای از آنها به کمک معناشناسی خود این کلمات و نیز آیات قرآنی اشاره می‌کنیم:
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی به خواست خدا راضی است.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی مشکلات ظاهری دنیا، فکر و زبانش را به بداندیشی خدا نمی‌ کشاند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی تلخی های زندگی، زیبایی های دائمی الهی را از نظرش پنهان نمی‌ دارد.

گاهی اوقات فراموش می‌کنیم که صاحب ما خداست و او وظیفه ندارد که ما را خرسند کند بلکه برعکس این ما هستیم که باید برای جلب خرسندی او بکوشیم. آن کسی که از خدا راضی است به دنبال اشکال گرفتن از جهان و قوانین خدا نیست بلکه خدا را به همراه هر قانون شرعی و نیز هر قانون تکوینی اش می‌پذیرد

فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی زبان فکر خود را به ولنگاری نمی‌ سپرد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی تفاوت "خوب دیدن حقیقی" با "خوب دیدن تصنعی و اجباری" را خوب می‌ داند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی نمی ‌گذارد حتی به لحظه‌ ای از خدا دور بماند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی بهترین دقتها و جهادها را در مراقبت از روح خود به خرج می‌ دهد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی به اندازه عظمت بی‌ اندازه خدا برای بهترشدن اراده کرده و همواره آن اراده را نو به نو می‌ کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی به تناسب ویژگی های جسمی و روانی و جنسیتی خویش نماینده کامل همه صفات الهی است.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی غضب و شادی و حزن و نشاط و لذت و محبت را در بهترین و مناسبترین جای ممکن از خود نشان می‌ دهد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است حتی در ضرری که خدا به واسطه غضب او به دشمنانش می ‌رساند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی آنچه می‌ داند با آنچه عمل می ‌کند یکی است.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی از بالاترین بهره‌ های الهی استفاده می ‌کند هرچند بیشتر مردم بویی از آن نبرده باشند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی جایگاه درست "صبر" را می ‌داند و صابرانه زندگی می ‌کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی هرگز دست از دعا نمی‌ کشد؛ زیرا خدایش را هیچگاه محدود و ناتوان نمی‌ داند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی هرگز درخواستی خارج از احکام و قوانین الهی از خدا نمی ‌کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی حلال های الهی را حلال می ‌داند و عادات و رسوم زمانه ‌اش او را نسبت به هیچ حلالی از حلال های خدا مبغوض نمی‌ کند.


فاطمه زهراء علیهاالسلام راضیه است یعنی بسیاری از امکانات را دارد اما لزومی نمی ‌بیند از همه آنها استفاده کند، ملاکش همراهی با خداست نه همراهی با امکانات.
همچنین مرضی (و مرضیه) به کسی گفته می‌ شود که خدا از او راضی باشد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی خدا همواره او را در متناسب ترین حالات می ‌بیند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی لحظه ‌ای از نوشدن و نشاط در مقام بندگی خدا فرو ننشسته‌ است.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی به شکل مستمر آنچه هست را با آنچه باید باشد تطبیق می ‌دهد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی هیچ عملی که در نزد خدا ناپسند باشد انجام نمی ‌دهد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی بعد از تطبیق فقیهانه، با خیال آسوده می‌ توان از او الگو گرفت.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی خود را دائما مراقبت کرده که دچار صفات جاهلانه نشود.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی شتاب کاری ها و تأمل هایش همه بجاست.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی بالاترین لذتها و آرامش های جهان را یک تنه درک می‌ کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی هیچ شخص پاک سرشتی نمی ‌تواند حتی یک اشکال واقعی از او بگیرد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی دعاهای جاهلانه به درگاه خدا نمی‌ کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی شکر خدا را در زبان و عمل ترک نمی ‌کند.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی در عین بهره ‌مندی از بالاترین لذت ها و نعمت ها، توجه خود را از صاحب نعمت باز پس نمی ‌گیرد.
فاطمه زهراء علیهاالسلام مرضیه است یعنی در عین تلاش برای بندگی، مراقب است دچار بدعت های دینی نشود.

[h=2]کیمیایی برای ما که "فاطمه" نیستیم[/h] این خصوصیات را فاطمه زهراء علیهاالسلام تنها بر اثر "دختر جسم" پیامبر بودن به دست نیاورده‌ است بلکه ایشان "دختر جسم و جان" پیامبر صلی الله علیه و آله است. حال که ما فرزند جسم ظاهری پیامبر صلی الله علیه و آله نیستیم، هر قدر به جان پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شویم، صفات فاطمی در ما قوی تر می- شود. خدا به حال بندگانش آگاه است و برای آنان که بر اثر اشتباهات و گناه‌ های فراوان، دیگر از طی کردن مسیر فاطمی قطع امید کرده‌ اند، کیمیایی در این عالم قرار داده است تا هر غریب و ناآشنایی را – به شرط اراده و جدیت خودش – به وادی فاطمیت بکشاند و از نعمتهای فاطمی به او روزی دهد. این کیمیا در عین این که بسیار کارآمد است، فاسدشدنی هم هست و خود نیاز به مراقبت ویژه دارد و نامش "محبت اولیاء خدا" و به طور خاص محبت فاطمه زهرا علیهاالسلام است.

[h=1]تسبیح فاطمة الزهراء سلام الله علیها[/h]
یکی از درس هایی که ما می توانیم از سیره اهل بیت علیهم السلام دریافت کنیم نحوه عبادت و پرستش آنها نسبت به خداوند است و یکی از آن بزرگواران که از لحاظ عبادت و سائر فضائل بهترین الگو است و بلکه برای خود اهل بیت علیهم السلام نیز الگو بوده جناب صدیقه کبری، طاهره مطهره، سرور زنان دو عالم، فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد که در ایام شهادت آن حضرت به سر می بریم.
به همین مناسبت سعی داریم آداب و فضائل این تسبیح را که در متون روایات بدان اشاره رفته است به صورت خلاصه ذکر کنیم تا از فضائل آن غافل نمانیم.
اصل تشریع این تسبیح طبق روایات برای هنگام خواب بوده است چرا که امیر المومنین و فاطمه زهرا علیهما السلام هنگامی که از درد و رنج و سختی شدید زندگی به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه بردند و درخواست خادم نمودند پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا سلام الله علیها این تسبیح را هدیه دادند و فرمودند که هر گاه هنگام شروع به خواب این را بخوانید شما را از خادم بی نیاز خواهد کرد بلکه از خادم بهتر است.
ظاهرا این قضیه که این تسبیح از خادم بهتر است و باعث رفع مشکلات زندگی می شود مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها نبوده است چرا که امیر المومنین علیه السلام این تسبیح را طبق روایتی به شخصی از بنی اسد تعلیم فرمودند با همین مضمون که از خادم بهتر است.
این تسبیح برترین بخشش رسول الله صلی الله علیه و آله به دختر گرامی خود بوده است و اگر از این چیزی بالاتر بود حتما آن را هدیه می داد.
در برخی روایات سفارش شده که بعد از این تسبیح یک بار گفته شود "استغفر الله" تا اینکه خداوند گوینده را بیامرزد .
و در برخی دیگر آمده که تهلیل نیز بکنید یعنی بگویید "لا إله إلا الله".
این تسبیح برای بعد از نماز نیز تشریع شده و مستحب است .
این تسبیح ظاهرا باید بلافاصله بعد از نماز قبل از هر گونه حرکتی ادا شود، حتی حرکت دادن پا.

هر کس این تسبیح را انجام دهد مصداق آیه «فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُم»، خواهد بود یعنی من را یاد نمایید تا من هم شما را یاد کنم. پس کسی که موفق به انجام این تسبیح شود این لیاقت را پیدا می نماید که خداوند او را ذکر و یاد نماید

ظاهرا در استحباب این تسبیح در بعد نمازها فرقی بین هیچ یک از نمازها نیست یعنی هم بعد نماز واجب، مستحب است و هم بعد نماز مستحب.
بلکه از بسیاری از روایاتِ این باب استفاده می شود به شکل مطلق مستحب است در هر حال و لو در غیر زمان خوابیدن و غیر حال بعد از نماز.
بلکه در مقدمه بعضی از زیارات نیز وارد شده مثل زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و زیارت جامعه.
حتما أفضل و برترین جزء این عبادت "سبحان الله" آن است چون با اینکه این عبادت متشکل از دیگر اذکار نیز هست با این حال نام آن در روایات تسبیح نامیده شده نه تکبیر یا تحمید؛ البته به استثناء یک مورد که در روایتی از آن به عنوان تحمید یاد شده است.
در برخی روایات این تسبیح به عنوان مصداق ذکر کثیر إلهی مطرح شده است یعنی اگر خداوند در قرآن مومنین را دعوت به ذکر کثیر نموده «یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً * هُوَ الَّذِى یُصَلىّ‏ِ عَلَیْكُم ...» (1)، «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثیراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (2)، «وَ الذَّاكِرینَ اللَّهَ كَثیراً وَ الذَّاكِرات»(3)؛ پس اگر کسی بخواهد مصداق این آیات قرآن باشد بدون هیچ سختی و انجام کار طاقت فرسایی می تواند با گفتن این تسبیح همراه با حضور قلب به هنگام خواب و بعد از نمازها به این فضیلت دست یابد.
هر کس این تسبیح را انجام دهد مصداق آیه «فَاذْكُرُونی‏ أَذْكُرْكُم»(4)، خواهد بود یعنی من را یاد نمایید تا من هم شما را یاد کنم. پس کسی که موفق به انجام این تسبیح شود این لیاقت را پیدا می نماید که خداوند او را ذکر و یاد نماید!
در روایات سفارش شده است به مداومت و ملازمت بر این تسبیح و اینکه هر کس این طور باشد به مغفرت الهی دست می یابد. هر کس ملازم این تسبیح شود شقی نخواهد شد و عاقبت به خیر می شود.

ظاهرا این قضیه که این تسبیح از خادم بهتر است و باعث رفع مشکلات زندگی می شود مخصوص حضرت زهرا سلام الله علیها نبوده است چرا که امیر المومنین علیه السلام این تسبیح را طبق روایتی به شخصی از بنی اسد تعلیم فرمودند با همین مضمون که از خادم بهتر است

افضل اینست که اول 34 بار "الله اکبر" گفته شود سپس 33 بار "الحمد لله" و در آخر 33 بار "سبحان الله".
جالب است که این تسبیح را اهل تسنن نیز مستحب می دانند.(5)
ثواب این تسبیح بیشتر از هزار رکعت نماز مستحبی می باشد.
در روایات سفارش شده که به کودکان خود این تسبیح را آموزش دهید همان طور که نماز را آموزش می دهید و اهل بیت علیهم السلام نیز خود این کار را می کرده اند.
در روایتی آمده که امام باقر علیه السلام فرموده اند: من چیزی که لازم باشد خود را بدان موظف کنم به جز تسبیح فاطمه علیهاالسلام سراغ ندارم.
باعث رضایت خداوند و دوری شیطان می شود.
در زبان آسان است چرا که صد جمله بیشتر نیست اما در میزان اعمال هزار برابر است.
خداوند عبادت نشده است به هیچ تحمیدی بهتر از تسبیح فاطمه علیهاالسلام.
وقتی انسان شروع نمود به این تسبیح نباید بین آن فاصله بیاندازد یا حرف بزند.
اگر کسی از روی اشتباه بیشتر از 34 بار "الله اکبر" گفت بنا را بر 34 بار می گذارد و ادامه می دهد و اگر آخرین ذکر یعنی "سبحان الله" را اشتباهاً بیشتر از 33 بار گفت ضرری نمی رساند یعنی لازم نیست دوباره بگوید.
اگر کسی شک کند که تسبیح را صحیح گفته یا نه، دوباره انجام می دهد.
می توان ثواب عظیم این تسبیح را به دیگران اعم از اموات و أحیا هدیه نمود یا به نیابت از آنها انجام داد خصوصا پدر و مادر.(6)

پی نوشت:
1- احزاب/41-43.
2- انفال/45.
3- احزاب/35.
4- بقره/152.
5- صحیح بخاری ج4 ص201 ؛ صحیح مسلم ج8 ص 84.
6- این جملاتی که گذشت همه مستخرج از متون روایات کتاب وسائل الشیعة ج6 ص439 تا 447 بود به طور ترجمه و چکیده.

[h=1]غضب الهیِ دختر پیامبر به اعتراف اهل سنت![/h]
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ام الائمه و دختر گرامی حضرت رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم است که به لحاظ مرتبه و شأن در مقامی قرار دارد که در حدیث مشهور "لولاک" خلقت عالم به علت وجود فاطمه سلام الله علیها نسبت داده شده است! آگاهی یافتن از رتبه و مقام حضرت زهرا سلام الله علیها بخش مهمی از اعتقادات اسلامی به شمار می رود و از این رو از اهمیت به سزایی برخوردار است. این نوشتار می کوشد براساس استدلال های عقلی و نقلی به تبیین این جایگاه در حد وسع اندک خویش بپردازد.

[h=2]حقیقتی انکارناپذیر[/h] صحیح بخاری یکی از کتب معتبر و موثق اهل تسنن است که متعصب ترین و نقادترین فقهای اهل تسنن نیز آن را صحیح و معتبر می دانند. در این کتاب از ابن ولید از ابن عینیه از عمر و ابن دینار از ابن ابی ملیکه از مور بن مخرمه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: "فاطمة بضعة منی، من اغضبها فقد اغضبنی"؛ فاطمه پاره تن من است هر آن کس که او را غضبناک کند مرا خشمگین کرده است. سند این حدیث صحیح و از درجه ی بالایی برخوردار است. همچنین آن را به گونه ای دیگر روایت می کنند که: "إن الرب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة"، همانا خداوند با خشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت می شود. (مستدرک الحاکم- ج3 – ص154)
پس این حدیث حتی نزد اهل تسنن نیز از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است. اما بر اساس این حدیث خشم و غضب و خشنودی و رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها همان خشم و غضب و خشنودی و رضایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و آن با خشم و غضب و خشنودی و رضایت خداوند تبارک و تعالی یکی است! بنابراین اگر کسی حضرت زهرا سلام الله علیها را خشمگین ساخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خداوند متعال را خشمناک گردانیده است و اگر هم کسی حضرت زهرا سلام الله علیها را خشنود سازد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خداوند بلند مرتبه را خشنود ساخته است!

منشأ خشنودی و غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن عقل و از آن بالاتر خود خدای تبارک و تعالی است. یعنی عصمت کبری که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دارا می باشند و از این بالاتر خداوند از خشنودی فاطمه سلام الله علیها خشنود و از غضب او غضبناک می شود!

[h=2]منشأ خشنودی و غضب[/h] در حیات گیاهان دو عامل اساسی وجود دارد که حیات نباتات بدان وابسته است: عامل اول قدرت جذب و عامل دوم قدرت دفع است. در حیات حیوانات این دو قدرت به صورت دو قوه ی خشم و خشنودی ظاهر می شود که هر دو ناشی از طبع و غریزه اند. اما در حیات انسانی این دو قوه دیگر ناشی از طبع و غریزه نباید باشند. حیات انسانی به معنای آن است که هر یک از انسانها به درجه ای از انسانیت برسد که رکن و پشتیبان وجودش عقل باشد و منشأ تمام خشنودی ها و خشم ها در وجود انسان گردد. اکثریت انسانها به درجه ی انسانیت نرسیده اند و منشأ خشم و خشنودی آنها غریزی است نه عقلانی. اگر هر یک از ما در زندگی مان منشأ خشنودی ها و خشم هایمان را حتی برای یکبار از عقل دیدیم آن موقع است که برای یک بار انسان شده ایم اما اگر خشنودی و غضبمان ناشی از شکم و شهوت بود مطمئنا از حیوانات خواهیم بود ولی در شکل و قالب انسان!
[h=2]
از خشم عقلانی هم بالاتر[/h] مرتبه ی انسانیت که در آن منشأ خشم و خشنودی ها عقل است، مرتبه ای است که بالاتر از آن نیز قابل تصور است! بالاتر از این مرتبه مقامی است که ممکن است انسان به آنجا برسد و آن زمانی است که اراده ی انسان در اراده ی خداوند تبارک و تعالی فانی گردد و دیگر او اراده ای نداشته باشد و اراده ی او عین اراده ی خدا باشد. این همان درجه ای است که "یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربه"، یعنی با رضایت و خشنودی خدا خشنود می شود و با غضب او غضب می کند. این مقام عصمت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم حب و بغضش در حب و بغض خداوند تبارک و تعالی فانی شده است و چیزی را دوست نمی دارد مگر آن که خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمی شود مگر آنکه خداوند از آن خشمگین باشد این همان بشری است که به مقامی رسیده است که از روی هوا و هوس عمل نمی کند. آنچنان که قرآن کریم در مورد رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: "و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی"؛ از روی هوا و هوس حرفی را نمی زند و هر چه که می فرماید چیزی جز وحی خداوندی نیست که به او نازل شده است. (نجم/4-3)

[h=4]غضبی نشأت گرفته از عصمت کبری[/h] مقام عصمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقامی است که از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین می شود و از طرفی دیگر خدای تبارک و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین می شود! و حال که چنین است به فرموده رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: "همانا فاطمه سلام الله علیها با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناک می شود." معلوم می شود که منشأ خشنودی و غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن عقل و از آن بالاتر خود خدای تبارک و تعالی است. یعنی عصمت کبری که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دارا می باشند و از این بالاتر خداوند از خشنودی فاطمه سلام الله علیها خشنود و از غضب او غضبناک می شود!

زمانی است که اراده ی انسان در اراده ی خداوند تبارک و تعالی فانی گردد و دیگر او اراده ای نداشته باشد و اراده ی او عین اراده ی خدا باشد. این همان درجه ای است که: یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربه، یعنی با رضایت و خشنودی خدا خشنود می شود و با غضب او غضب می کند

[h=2]مقامی که شناخته نمی شود[/h] اینجاست که معنای این سوال فهمیده می شود که فاطمه سلام الله علیها را چه کسی می شناسد؟ این فاطمه سلام الله علیها کیست؟! امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: "إنما سمیت فاطمه فاطمه لان الناس فطموا عن معرفتها"؛ همانا فاطمه سلام الله علیها فاطمه نامیده شد چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند.
پس همه ی مردم از معرفت و درک مقام حضرت فاطمه سلام الله علیها عاجز هستند. مقام عصمت کبرایی که غضب و رضای الهی در غضب و رضای فاطمه سلام الله علیها است!
براساس آنچه از روایات و دلایل عقلی مطرح شد معلوم می شود که مقام حضرت زهرا سلام الله علیها مقام برتری است که شناخت و درک آن از عهده ی ما خارج است و تنها می توان گفت که خشم و رضای خدا در خشم و رضای حضرت فاطمه سلام الله علیها است و بر همین اساس است که درک شب قدر که از جمله لیالی مهم و گرانقدر در سال است منوط به درک و شناخت مقام حضرت زهرا سلام الله علیها شده است که من ادرک فاطمه سلام الله علیها فقد ادرک لیلة القدر!
روزها و شبهایتان فاطمی باد!


[/HR] منابع و مآخذ:
1- نوشتاری از حضرت آیت الله وحید خراسانی.
2- غنچه ی یاس، مهدی فاطمی.
3- صحیح بخاری.
4- اصول کافی، شیخ کلینی (ره).

[h=1]نسخه ای اخلاقی از یک بانوی نمونه[/h]
[h=2]نسخه هاى رفتارى حضرت فاطمه سلام الله علیها بهترین الگو براى پرورش انسان ها و تكمیل شخصیت اجتماعى است. تمام ابعادى كه براى زن و براى یك انسان متصور است، در فاطمه جلوه كرده است.[/h][=Thread-00001678-Id-00000000] [=Thread-00001678-Id-00000000] حسن محسنی/کارشناس حوزه- بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

بر آن شدیم در این ایام سوگواری شهادت این بانوی دو عالم، شفیعه ی روز جزا؛ حضرت زهرا سلام الله علیها جلوه اى از زندگانى این زن ملكوتى را بیان نموده تا ان شاء الله چراغ راه همه ی انسان ها قرار گیرد ...، شخصیتى كه نه تنها مسلمین بلكه تمام انسانهاى آزاده و طالب رفتار انسانیت از ایشان الگو مى گیرند.

[h=2]الگوى هاى رفتارى حضرت فاطمه سلام الله علیها[/h] امروزه افراد، خصوصا نسل جوان ما به دنبال الگو هستند، و شكى نیست جامعه شیعى ما شیفته الگو گرفتن از خاندان وحی است. در تمام مراحل زندگی صدیقه کبری شاهد نمونه های کاملی از رفتار انسان کامل هستیم که چراغ راه بشر می باشد.
[h=2]الف: در منزل پدر[/h] از امیرالمؤ منین على علیه السلام روایت مى كنند: پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به من فرمود: اى على! عده اى از بزرگان قریش مرا در مورد فاطمه سرزنش كرده و گفتند: ما فاطمه را از تو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى. به آنان گفتم: به خدا سوگند، من به نظر شخصى خودم او را به همسرى على در نیاوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمود. جبرائیل بر من نازل شده و گفت: اى محمد! همانا خداوند عزوجل مى فرماید: اگر على را نمى آفریدم براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمین وجود نداشت، از آدم گرفته تا پایین تر از او

آفتاب وجود زهراى اطهر در آخرین ساعات روز جمعه، بیستم جمادى الاخرى، سال دوم یا پنجم بعثت، از پیغمبر مكرم اسلام و ملكه عرب، خدیجه كبرى، در شهر مكه طالع گردید.
حضرت فاطمه سلام الله علیها دخترى بود كه به فرموده پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله نور وجودش قبل از آفرینش آسمانها و زمین، از نور با عظمت خداوند خلق گردید (1).
حضرت فاطمه سلام الله علیها بسیار مورد علاقه پدر بوده و او را بسیار دوست مى داشت و درباره اش مى فرمود: من هرگاه مشتاق بهشت مى شوم فاطمه را مى بوسم (2).
و نیز مى فرمود: فاطمة بعضعة منى ... پاره تن من است (3) .
فاطمه علیها السلام ثمره شجره طیبه نبوت و نتیجه خلقت و حاصل عمر پیامبر در همه حال غمخوار پدر بود.
وقتى كه مشركین مكه پیامبر صلی الله علیه و آله را آزار و اذیت مى كردند و گرد و خاك و شكمبه حیوانات بر روى پیامبر مى ریختند، این فاطمه بود كه غبار غم از چهره پدر مى شست و با محبتهاى خود نسبت به پدر مكنى به كنیه ام ابیها شد (4)، یعنى دخترى كه مثل مادر است براى پدرش!
روایات زیادى در مورد احترام متقابل پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و دختر گرامیش فاطمه وجود دارد، از جمله: عایشه مى گوید: فاطمه علیها السلام در سخن گفتن، شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود. وقتى بر پیغمبر وارد مى شد آن حضرت دستش را مى گرفت و مى بوسید و بر جاى خودش مى نشانید. هرگاه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد مى شد، فاطمه به احترام پدر از جاى بر مى خاست، دست آن حضرت را مى بوسید و در جاى خودش مى نشانید (5).
بدیهى است علاقه پیامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند این عاطفه در وجود پیامبرموج مى زد، اما تعبیرات و سخنانى كه پیامبر به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترشان فاطمه بیان مى كردند، نشان مى داد كه معیارهاى دیگرى مطرح است.
این محبت از محبت ها جدا است حب محبوب خدا، حب خدا است
[h=2]ب: در منزل همسر[/h] امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش، از امیرالمؤ منین على علیه السلام روایت مى كنند: پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله به من فرمود: اى على! عده اى از بزرگان قریش مرا در مورد فاطمه سرزنش كرده و گفتند: ما فاطمه را از تو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى. به آنان گفتم: به خدا سوگند، من به نظر شخصى خودم او را به همسرى على در نیاوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمود. جبرائیل بر من نازل شده و گفت: اى محمد! همانا خداوند عزوجل مى فرماید: اگر على را نمى آفریدم براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمین وجود نداشت، از آدم گرفته تا پایین تر از او. (6)
این دو نور الهی در سایه الطاف و توجهات رسول خدا صلی الله علیه و اله کانونی سراسر خیر و برکت تشکیل دادند که بهترین مصداق آیه شریفه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ(7)» شد. (در خانه هایى كه خدا فرمان داده رفعت یابد و نام خدا در آن ها ذكر شود.)
شخصیت فاطمه زهرا علیها السلام از همان شب اول ازدواج چنان براى على علیه السلام جلوه مى نماید، كه وقتى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) فرداى آن شب از على علیه السلام مى پرسد: همسرت را چگونه یافتى؟ بى درنگ پاسخ مى گوید: نعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ؛بهترین یار و یاور براى اطاعت و عبودیت خداوند.
همچنین از فاطمه زهرا علیها السلام مى پرسد: کیْفَ رَأَیْتِ زَوْجَكِ؟ شوهرت را چگونه دیدى؟ پاسخ داد: یَا أَبَتِ خَیْرُ زَوْجٍ ؛ اى پدر بهترین شوهر دیدم (8).احترام و محبت دوطرفه موج می زد و سختی های روزگار را به جهت رضایت خداوند تحمل می کردند.
[h=2]ادب در برابر شوهر[/h] شخصیت فاطمه زهراء علیها السلام از همان شب اول ازدواج چنان براى على علیه السلام جلوه مى نماید، كه وقتى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله ) فرداى آن شب از على علیه السلام مى پرسد: همسرت را چگونه یافتى؟ بى درنگ پاسخ مى گوید: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ ؛بهترین یار و یاور براى اطاعت و عبودیت خداوند

ادب و ایثار حضرت فاطمه علیها السلام به حدى بود كه گرسنگى خود و فرزندانش را از على علیه السلام پنهان مى كرد و از شوهرش تقاضایى نمى كرد تا شاید نتواند آن را بر آورده كند.
روزى على علیه السلام از آن حضرت تقاضاى غذایى كرد، آن حضرت گفت : دو روز است كه خودم چیزى نخورده ام و هر چه در خانه بود براى شما و فرزندانم آورده ام. وقتى كه على علیه السلام به او مى گوید: چرا مرا آگاه نساختى تا براى شما غذا تهیه كنم؟ مى گوید: از خداى خود شرم كردم كه چیزى از تو بخواهم كه انجام آن برایت دشوار باشد (9).
[h=2]مأمنی برای مستمندان[/h] خانه ای که توجه به مستمندان و رسیدگی به محرومان جامعه حتی بر اطفالشان اولویت داشت. در قضیه معروف بخشش غذا در هنگام افطار به مسکین و یتیم و اسیر جبرئیل نازل می شود و سوره هل اتى را بر پیغمبر (صلى الله علیه و آله ) فرود می آورد و به او می گوید: خُذْهَا یَا مُحَمَّدُ هَنَّأَكَ اللَّهُ فِی أَهْلِ بَیْتِكَ (10)؛ بگیر این سوره را، خداوند تو را در داشتن چنین اهل بیتى تهنیت مى گوید.
[h=2]مادرى نمونه[/h] توجه حضرت فاطمه و اهتمام ایشان در امر تربیت فرزند الگوی نابی محسوب می شود. حاصل پیوند آسمانى فاطمه زهرا علیهاالسلام با على علیه السلام سه پسر و دو دختر مى باشد.
امام خمینى (ره) سلاله پاك زهرای اطهر سلام الله علیها در پیامى فرمود: او كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر، انسانهایى را تربیت كرد كه نورشان از بسیط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى درخشد. صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقر كه جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است (11) .
حضرت فاطمه در زمینه تربیت فرزندان به گونه ای عمل می کردند که فرزندانشان ضمن کمال یابی و کمال جویی، نسبت به همدیگر بسیار مهربان و دلسوز باشند و در برخورد و رفتار خانوادگی احترام یکدیگر را حفظ کنند. به همین جهت بود که امام حسین علیه السلام احترام خاصی به امام حسن علیه السلام می گذاشتند. همچنین محبت و احترام متقابل حضرت زینب سلام الله علیها به برادرانشان فوق العاده بود.
درپایان: سلام علیها یوم ولدت و یوم استشهدت و یوم تبعث حیا
پی نوشت ها:
1- الدر النظیم،ص452
2- امالی شیخ صدوق،ص461
3- امالی شیخ طوسی،ص24
4- بحارالانوار،ج43،ص16
5- كشف الغمه ، ج2 ،ص 85
6- بحارالانوار، ج 43، ص 92
7- نور/36
8- بحارالانوار، ج 43 ص 133
9- همان، ج 43، ص 77
10- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 2، ص، 224
11- صحیفه نور، ج 16، ص 125

[="Times New Roman"][="Navy"]

[=times new roman]حضرت زهرا سلام الله علیها

قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم

اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم

کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم

در این دیار اگر خشکسالی آمده است
خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار
مگر قرار نشد راز دار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه رو رو گرفته‌ای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم

به دست خسته‌ی تو دست بسته‌ام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم

شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم

[=times new roman]محمد مهدی سیار

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
کارگران مشغول کارند "کار ضریح"

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
"مهدی فاطمه" آید به تماشای ضریح

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
عید امسالٰ ،نماز، صحن بقیع

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
فلش راهنما به سمت زهرای شفیع

شک آفتاب :
:Gol: (بازتاب خطبه ی202 نهج البلاغه

حبیبا ! کاسه ی صبرم سر آمد
از آن آتش که از ضرب در آمد

از آن آتش که لبریز از دلم شد
و لی صبر و سکو تم بهتر آمد

از آن غم گرچه قلبم بی قرار است
نمی گویم چه ها بر یا و ر آمد

شما از بِضعه ی خود پر س وجو کن
چه بر آن نازنین و حیدر آمد ؟

أما نت باز گرد یده است آنک
اگر چه با کبود پیکر آمد

شبان من دیگر ماهِ ندارد
ز هر سو فتنه با شور و شر آمد

دو دریا اشک از چشمم روان است
از آن چه بر سر گل پرور آمد

من از ماتم نیوشی ها چه گویم
که ماتم روی ماتم از در آمد

به رمز و با اشارت لابه کردم
از این که شکوه از همسنگر آمد

شبم عین شب یلدا ست دایم
چه گویم من چه هایم بر سر آمد

اگر چه حزن هایم سر مدی شد
رضای دوست مارا خوش تر آمد

[=Times New Roman]

یک سوال : بچه من همیشه برای امام حسین سیاه پوشیدم

اشکالی نداره برای بی بی فاطمه سیاه بپوشم اشکالی نداره ؟؟؟؟؟؟

اخه میگن سیاه بده پوشیدن جز برای امام حسین کسی جوابم بده ممنون میشم

شنیده می‌شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...

نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تو را، نام آشنایی که ...

پس از نوشتن آن، آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک، دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد

نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه، یعنی خدا غزل گفته است
غزل، قصیده‌ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک، مقام فراتری دارد

خوشا به حال پیمبر، چه مادری دارد
درون خانه، بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت، حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش، واژه بر می‌داشت

چرا که روی زمین، واژه‌ی وزینی نیست
و شأن وصف تو، اوصاف اینچنینی نیست

و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما، غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه‌ها، کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را

که گرد چادر تو، آسمان طواف کند
و زیر سایه‌ی آن، کعبه اعتکاف کند

ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را، پر از عفاف کند

کتاب زندگی‌ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار، دلخور بود
و وصف مردمش، الهاکم‌ التکاثر بود

درون خانه‌ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا، برایت آماده است
حصیر خانه‌ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد، تو هم از آن علی

چه عاشقانه همه عمر، مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به جان علی

از آسمان نگاهت، ستاره می‌خواهم
اگر اجازه دهی، با اشاره می‌خواهم...

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسم

شکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده، جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم، از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است، بی‌قرار توایم

اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه (س) در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه‌ی توست
"کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست"

سید حمیدرضا برقعی

از آب نه
از مهر ِ آب میگویم

از فاطمه
که همیشه فاطمه است...

⬛️

زهرا جان

با دستها دنبال مهر و جانمازى

سیلى که خوردى، چشمهایت تار مانده

انگار بدجور استخوانت جوش خورده

بعد از دو ماه، این دردِ بدکردار مانده

در شعله چادر سوخت، زهرا سوخت، در سوخت

امّا صحیح و سالم این مسمار مانده
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

زهرا جان
افتادنت به روی خاک؛ببین چه کرده باعلی
به روی پای خود بایست ،بگو دوباره یا علی

مادر اگر تو دست نداری غمین مباش
من آب میدهم به حسین عزیز تو
در پشت در چرا تو زدی فضه را صدا
زینب مگر نبود به قدر کنیز تو

یا زهرا سلام الله علیها؛
محتشم شعری دِگَر از جنس عاشورا بساز
فاطمیه شورشی عظما به خلق عالم است

✍سلام فاطمیه، سلام ماه ماتم

سلام اشک و گریه، سلام ناله و غم

سلام ای سیاهی، سلام ای کتیبه

سلام بزم روضه، سلام نوحه و دم

سلام سینه زن ها، سلام گریه کن ها

سلام سوز سینه، سلام اشک نم نم

سلام مادر ما، سؤال کَیفَ حالک؟

سلام آتش و در، سلام زخم مرهم

سلام عصمت الله، سلام عفّت الله

سلام ای رشیده، سلام قامت خم

سلام لطمه دیده، سؤال! محسنت کو؟

کجاست غنچه ی تو، کجاست یار و همدم
☑️ @shia_shia
سلام بی نشانه، سلام درد شانه

سلام خاک کوچه، سلام مسجد غم

سلام ای مدافع، سلام دست رافع

سلام دست مجروح، سلام روی مبهم

سلام دل شکسته، سلام دست بسته

سلام شیر خیبر، سلام مرد عالم

سلام شاه مردان، سلام چشم گریان

سلام مرد خانه، سلام چشم محرم

سلام، کوثرت کو؟ کجاست یاور تو؟

سلام غیرت الله، بگو که همسرت کو؟

✍سلام فاطمیه، سلام ماه ماتم

سلام اشک و گریه، سلام ناله و غم

سلام ای سیاهی، سلام ای کتیبه

سلام بزم روضه، سلام نوحه و دم

سلام سینه زن ها، سلام گریه کن ها

سلام سوز سینه، سلام اشک نم نم

سلام مادر ما، سؤال کَیفَ حالک؟

سلام آتش و در، سلام زخم مرهم

سلام عصمت الله، سلام عفّت الله

سلام ای رشیده، سلام قامت خم

سلام لطمه دیده، سؤال! محسنت کو؟

کجاست غنچه ی تو، کجاست یار و همدم
☑️ @shia_shia
سلام بی نشانه، سلام درد شانه

سلام خاک کوچه، سلام مسجد غم

سلام ای مدافع، سلام دست رافع

سلام دست مجروح، سلام روی مبهم

سلام دل شکسته، سلام دست بسته

سلام شیر خیبر، سلام مرد عالم

سلام شاه مردان، سلام چشم گریان

سلام مرد خانه، سلام چشم محرم

سلام، کوثرت کو؟ کجاست یاور تو؟

سلام غیرت الله، بگو که همسرت کو؟

در ترازوی ولا خلقت دنیا یک طرف

کفه ی دیگر آن حضرت زهرا یک طرف

خلق ابناء جهان پیر و جوان در طرفی

تاری از موی سر شوهر زهرا یک طرف

مریم و آسیه و هاجر و سارا طرفی

در عوض ام بنین مادر سقا یک طرف

همه زن های جهان لیک پس از دخت نبی

این همه زن یک طرف زینب کبری یک طرف

پهلوانان جهان در طرفی سلسله اند

این همه یل یک طرف عباس مولا یک طرف...

#فاطمیه شده و نیست خبر یعنی چه؟
داغ تنهایی #شیعه ست دگر یعنی چه؟

رنگ این قافیه از غم شد و وزنش ماتم
هی ردیفم شده :او رفته سفر...،یعنی چه؟

روضه خوان گفت تو را کرب و بلا خواهم برد
هر که دارد هوس خون جگر یعنی چه؟

روضه خوان گفت زنی پشت دری...اما بعد...
تو بیا ترجمه کن سینه و در یعنی چه؟

گفت مردی شده غربت زده و محرم چاه
پس«علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر»*یعنی چه؟

آه ای حضرت موعود بیا ثابت کن
ارث این"مادر خم گشته کمر"یعنی چه...

°°°°°°°°°°°°°ஜ۩﷽۩ஜ°°°°°°°°°°°°

بعد از تو
گریه می کنم
و از این می ترسم
که بی تو
زیاد زنده بمانم... .

۞ لا خیر بعدک فی الحیاة و إنما... ۞
۞ أبکی مخافة أن تطول حیـاتی... ۞

«از عاشقانه های امیرالمومنین بر مزار هستی اش»

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

هر کسی بمیرد، مدتی برای او عزاداری می کنند و سپس فراموش می شود ...
اما ای زهرا ؛
عزیزم تو چنان در دل علی جا گرفته ای که هرگز فراموش نمی شوی ؛
محبت تو در دل علی با شیر عجین شده و با جان به در رود ...

بحارالانوار جلد43

□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■

□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

هر کسی بمیرد، مدتی برای او عزاداری می کنند و سپس فراموش می شود ...
اما ای زهرا ؛
عزیزم تو چنان در دل علی جا گرفته ای که هرگز فراموش نمی شوی ؛
محبت تو در دل علی با شیر عجین شده و با جان به در رود ...

گاهی از واقعه ی كوچه سخن ميگفتی
گاه هم از شب تدفين و كفن ميگفتی

از فشار در و فرياد زدن ميگفتی
از زمين خوردن يكدفعه ی زن ميگفتی

آه از آه درون دل محبوس علی
خاک عالم به سرم از غم ناموس علی

جگرت سوخته از داغ مصيبت ها بود
خسته بودی كمرت از غم يارت تا بود

شكوه ميكردی و ميشد همه دنيا نابود
دلت آكنده ز ديدار رخ زهرا بود

استخوانی به گلو خار به چشمانت بود
ضارب فاطمه ات قاتل پنهانت بود...

از حسین اینهمه خواهش، حسن ،حرف بزن...

▪️▪️◾️⚫️◾️▪️▪️

از حسن بغض پی بغض، برادر، سخت است...

#بر_مغیره_لعنت_

وای مادرم

پهلوی تو بی قرار، خون می افشاند
بازوی تو «يا فضه خُذيني» می خواند

ای کوثر غرق خون طاها آن روز
فریاد تو محکمات را می لرزاند

آن بغض علی بود که آخر
لای در و دیوار ترک خورد !

#علیرضا_آذر

شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا (س)

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها

ای محور درد همه ی عالم وآدم
ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری وسراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها

▪️از غصه سرتاسر شدی این چند ماهه
▪️دلتنگ پیغمبر شدی این چند ماهه

▪️وقتی شنیدی دست من را صبر بسته
▪️یک‌پارچه حیدر شدی این چند ماهه

▪️با خطبه‌هایت هرکجا فتنه به پا شد
▪️پیغمبرِ دیگر شدی این چند ماهه

▪️دیدی که تنها مانده‌ام، زهرا برایم...
▪️سینه‌سپر، لشکر شدی این چند ماهه

▪️حق داری اصلا خنده روی لب نداری
▪️خسته از این بستر شدی این چند ماهه

▪️من که خبر دارم... نپوشان صورتت را
▪️یاسِ علی! پرپر شدی این چند ماهه

▪️شرمنده‌ام زهرا در این کوچه... در این راه...
▪️خاکی سرِ معبر شدی این چند ماهه

▪️داغت قد من را شکست اما تو انگار
▪️از من خمیده‌تر شدی این چند ماهه

▪️فهمیدم از این لاله‌ها، حق داشتی که
▪️پنهان در این معجر شدی این چند ماهه

▪️غیر از خیال و سایه‌ای از تو نمانده
▪️از سایه هم کمتر شدی این چند ماهه

◾️▪️〰➰〰▪️◾️

خداحافظ ای زخم بر دل نشسته
خداحافظ ای یار پهلو شکسته

خداحافظ ای رونق آشیانم
خداحافظ ای قوت زانوانم

خداحافظ ای جسم بی جان زهرا
خداحافظ ای مانده در کوچه تنها

خداحافظ ای گریه های شبانه
خداحافظ ای بانوی بی نشانه

خداحافظ ای کوچه های مدینه
خداحافظ ای زخم بازو و سینه

خداحافظ ای داغ در دل نهفته
خداحافظ ای موی آتش گرفته

خداحافظ ای خاطرات غم یار
خداحافظ ای خون مانده به دیوار

خداحافظ ای یار در خون تپیده
خداحافظ ای یاور قد خمیده

خداحافظ ای یاور مهربانم
خداحافظ ای مادر کودکانم

◾️▪️〰➰〰▪️◾️

یا امام حسن سلام الله علیه؛

لخته‌های جگرت را مكن از من مخفی
دانم اين‌ها همه را از غم كوچه داری

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی

پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی

شهریار کاش می گفتی چرا
شب ز اسرار علی آگاه است!
کاش از آن راز می گفتی!

علی جان!
من را شبانه غسل بده،
شبانه کفن کن و
شبانه به خاک بسپار!

این قلب شکسته ی مرا بند بزن
سخت است ولی فاطمه لبخند بزن

چشمان تو بود ، به علی جان می داد
دستان تو نان را به یتیمان می داد

در جنگ ،علی اگر که بی واهمه بود
ذکر لب او همیشه یا فاطمه بود

آنروز چقدر روز غمناکی بود
دیدم که چگونه چادرت خاکی بود

از خستگیت به کوچه ها افتادی؟!
یا باز به یاد کربلا افتادی؟!

دیگر غم تو که جای انکار نداشت
وقتی که حسن رنگ به رخسار نداشت

هر چند که در عمق دلت آشوبست
دنیای علی ، کمی بخندی خوبست

خسته شده اند بس که هق هق کردند
یکبار بخند ، بچه ها دق کردند

ای من به فدای خنده هایت زهرا
انگار شکسته دنده هایت زهرا

گفتم بخدا حیا ندارند نرو
از هر عملی ابا ندارند نرو

طوفان غم قاصدک ندارد برگرد
دستان علی نمک ندارد برگرد

گفتی که نگویند تو تنها ماندی
دیدی که چگونه پشت در جا ماندی؟!

بر روی سرم تمام دنیا می خورد
بر دست تو تازیانه ای تا می خورد

فرزند رسول و این چنین رفتاری
هیهات ازاین رسم امانتداری

#عمران_بهروج

●■●■●■●■●

دل مصفا می شود هر دم بنام فاطمه

پادشاهی در جهان دارد غلام فاطمه

کوثرش نامید در قرآن خدای ذوالجلال

مکتبم، دینم، نباشد جز مرام فاطمه

راز خلقت در نبی، راز نبی در حیدر است

اینهمه اسرار باشد در مقام فاطمه

گفت ختمی مرتبت قهر خدا قهر منست

قهر من باشد ز قهر چون قیام فاطمه

با چنین ارج و مقام افسوس بعد از مصطفی

تلخ شد از گردش ایام کام فاطمه

✍ : مرتضی رحیمی

......................................................
متن شعر:
يا فاطمةْ .. من ذا الذي قد لَطَمَا؟
(ای‌فاطمه!چه‌کسی‌برتوسیلی‌زد؟)

من ذا الذي بالدارِ ناراً أضرما
(چه‌کسی‌بردرب‌خانه‌ات‌آتش‌افروخت؟)

أينَ الأميْرُ عن ضُلُوعٍ هُشِّمَتْ
(وقتی‌سینه‌ات‌راشکستند،مولاکجابود؟)

هل يُؤخَذُ الثارُ لصدرٍ هُشِّما؟
(آیا‌انتقام‌سینه‌شکسته‌گرفته‌خواهدشد؟)

لَقدْ هَوَتْ ...و طفلُها هوى
(فاطمه‌برزمین‌افتاد .... وفرزندش‌سقط‌شد)

و أَسْبَلتْ... مَدامِعَ النوى
(واشک‌دوری‌وکوچ[ازدنیا]ازدیدگان‌جاری‌ساخت)

أهكذا تُروَّعُ البتولْ ؟
(آیا‌اینگونه‌زهرای‌بتول‌رامی‌ترسانند)

وهيَ وديعةُ الرسولْ!!
(درحالی‌که‌اوامانت‌رسول‌الله‌است؟)

يا زهرا ... سلامُ اللهِ عليكِ
(یازهرا...سلام‌خدابرتوباد)

يا فاطمةْ ... تأوّهَ الضِّلعُ الكسيرْ
(ای‌فاطمه،‌سینه‌شکسته‌توآه‌می‌کشد)

كأنّهُ طيرٌ و لكنْ لا يطيرْ
(گویی‌پرنده‌ای‌است‌ولی‌پروازنمی‌کند)

خواطِرُ المسمارِ يا سيدتي
(مولای‌من!خاطره‌های‌میخ‌در)

فوقَ دموعِ الهاشميّاتِ تسيرْ
(بالاترازاشک‌های‌فاطمه‌وزنان‌بنی‌هاشم‌سیر‌می‌کند)

أميرةٌ ... و تاجُها الهُدى
(فاطمه‌امیره‌است... وتاجش‌هدایت)

و زَهرةُ ... حجابُها الندى
(فاطمه‌شکوفه‌است‌وحجابش‌شبنمی‌روی‌این‌شکوفه)

على حجابِها الدمُ يسيلْ
(خون‌برحجابش‌جاری‌می‌شود)

وهي وديعةُ الرسولْ !!
(درحالی‌که‌اوامانت‌رسول‌الله‌است)

يا زهرا ...سلامُ اللهِ عَليكِ
(یازهرا...سلام‌خدابرتوباد)

خدایا!

تورا بہ رحمت ات قسم،
زندگےمان را بہ گوشہ ے
چادرےپیوند بزن،

ڪہ فرداےقیامت دستهایمان
بہ برڪت نامش،به نداے
ڪجایند فاطمیون؟)برسد...

به نجار گفت دری برایم میسازی؟

نجار گفت برای کجا؟

مرد گفت برای خانه ام.

نجار گفت مگر در خانه ات چه شده؟!

مرد گریست...

فاطمیه قصه گوی رنج هاست

فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

فاطمیه شعر داغ لاله است

قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست

فاطمیه شرح دیوار و در است

دفتر در مقام سخت زینب پرور است

که داند ارتباط کوچه و در

که داند ارتباط سیلی و سر

همین اندازه از کوچه بدانید

حسن بود و زمین و آهِ مادر