•◆● یــار ابـوتراب ●◆• ویژه نامه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
تبهای اولیه
السلام علیک یا زوجة امیرالمومنین
السلام علیک یا ام البنین
سلام بر تو ای همسر جانشین رسول اللّه علیه السلام
سلام بر تو که محبوب زهرایی
سلام بر تو ای مادر ماه های درخشان...
[=times new roman]ای امیرالمؤمنین را یار یا ام البنین
[=times new roman]
سلام علیکم و عرض ادب
حقیر یک قطعه سخن زیبا دیدم از خانم ام البنین س که بسیار جامع بود گفتم گفتنش خالی از لطف نیست
قطعه سخن از استاد سید عبدالله فاطمی نیا حفظه الله است :
http://s6.picofile.com/file/8180308592/omol_banin.mp3.html
حتما ببینید ::موضوعات مهم::{هر چند کوتاه اشاره می کنند به این قضایا !!}
1- شفاعت این خانم
2- فداکاری کم نظیر حضرت ام البنین س برای امام حسین ع
هر چند دوستان عرض می کنم این سخنرانی دل هر شیعه را می سوزاند و چشم هر شیعه ای را به اشک در می آورد
السلام علیک یا صاحب الزمان

السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
[=Georgia]میگویند مادر هر کاری کند فرزندان هم یاد می گیرند ... مثلا بانو ام البنین علیها السلام هنگامیکه ایشان را فاطمه صدا می زدند می فرمود : مرا فاطمه صدا نزنید .. و این به احترام بانوی دو عالم بود ... و ان یل کربلا , علمدار شیر خدا , ابالفضل العباس, تربیت شده دامان همین مادر بود ... اری او وارث ادب ام البنین , وفای ام البنین و وقار و سنگینی ایشان بود ... و او از مادر یاد گرفت احترام و ادب به امام عصرش را ... خوب است که ما نیز احترام به امام عصرمان را از مادر یاد بگیریم ...
[=Georgia]از مادری همچون ام البنین علیها السلام , فرزندی همچون حضرت عباس دلاور به بار می اید چرا که نیکی جز نیکی برون نیاید
حضرت عباس وفا و ادب را از مادرش اموخته بود .. از شیرزنی صبور که بعد از واقعه کربلا و بعد از بازگشت ام المصائب , زینب کبری سلام الله علیها , شروع به گسترش پیام کربلا و زنده نگه داشتن یاد ان شهیدان کرد ...
[=Georgia]او با حضورش در بقیع و ترسیم نقش قبرهایی برای فرزندانش در بقیع یاد ان واقعه عظیم ازادی خواهی را زنده نگه داشت...
ایشان کسی بود که فرزندانش را در راه ولایت امام زمانش فدایی کرد و همچنان بر این راه ثابت قدم بود تا در نهایت به ملکوت اعلی پیوست ...
[=Georgia]رحلت جانگداز بانوی ادب و وفا , حضرت ام البنین علیها السلام را خدمت اقا امام زمان و بر همه دوستداران ایشان تسلیت تسلیت میگوییم ... به امید اینکه بتوانیم همچون فرزند دلاور این بانوی بزرگ , عباس امام زمانمان باشیم....
اللهم عجل ولیک الفرج
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مادر عباس مام مومنین
همسر مولا امرالمومنین
دامنش عباس را پرورده است
آن یل نامور روی زمین
اجازه هست....؟
(یا ادامه داره؟)
[=arial]رحلت ام البنین
حلیلةامیرالمومنین علیهما صلوات الله بر سید وفخر کائنات ولی امر ممکنات تسلیت
[=arial]
[=arial]مادر وجود مقدس عباس بن امیرالمومنین علیهما صلوات الله
[=arial]ابوالفضل پدر فضل است
[=arial]و اب سبب ایجاد شی و ظهوره و......
[=arial]در عالم ماسوی هر جا فضلی هست (غیر ال الله )
[=arial]وام دار ابوالفضل است
http://iranclubs.org/forums/showthread.php?p=2302879#post2302879
سلام
اجازه هست....؟
(یا ادامه داره؟)
مادر عباس شیر کربلا
آن یل نامور دشت بلا
آب دریا از حضورش شد خجیل
تا کنون از شرم او باشد کسیل
آن همایون مرد پر آواز عشق
تا کنون از هیبتش لرزد دمشق
در صلابت مثل البرز بلند
پر شکوه و پر توان و نازمند
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى ؛ ج1 ؛ ص355
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 355
[باب (چهارم) در بيان فرزندان آن حضرت]
در بيان فرزندان امير المؤمنين عليه السّلام و شماره آنان و نامهاى ايشان و ذكر شمه از حالاتشان.
پس (ميگوئيم): كه فرزندان امير المؤمنين عليه السّلام بيست و هفت تن پسر و دختر بودند (باين نامها):
حسن عليه السّلام، حسين عليه السّلام، زينب كبرى، زينب صغرى كه كنيهاش ام كلثوم بود، و مادر اين چهار تن فاطمه بتول و بانوى جهانيان، دختر سيد المرسلين و آخرين پيغمبران حضرت محمد بود.
محمد كه كنيهاش ابو القاسم بود، و مادرش خوله دختر جعفر بن قيس حنيفه است.
عمر، و رقيه كه با هم بدنيا آمدند و مادرشان ام حبيب دختر ربيعة است.
عباس، و جعفر، و عثمان، و عبد اللَّه، كه هر چهار تن در ركاب برادرشان حسين عليه السّلام در كربلا شهيد شدند، و مادرشان ام البنين دختر حزام بن خالد بن دارم است.
يحيى، كه مادرش اسماء دختر عميس خثعمية رضى اللَّه عنها است.
ام الحسن، و رملة، و مادر اين دو ام سعيد دختر عروة بن مسعود ثقفى است.
نفيسة: و زينب صغرى، و رقيه صغرى، و ام هانى، و ام كرام، و جمانة كه كنيهاش ام جعفر بود، و امامة، و ام سلمة، و ميمونة، و خديجة، و فاطمة رحمة اللَّه عليهن كه از زنان ديگر آن حضرت عليه السّلام بودند،
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص: 356
الإرشاد للمفيد / ترجمه رسولى محلاتى، ج2، ص: 2
و 9 و 10 و 11 عبّاس و جعفر و عثمان و عبد اللّه اكبر است كه هر چهار در كربلا شهيد گشتند و كيفيّت شهادت ايشان بعد از اين مذكور شود ان شاء اللّه تعالى.
و مادر اين چهار تن امّ البنين بنت حزام بن خالد كلابى است. و نقل شده كه وقتى امير المؤمنين عليه السّلام برادر خود عقيل را فرمود كه: تو عالم به انساب عربى، زنى براى من اختيار كن كه مرا فرزندى بياورد كه فحل و فارس عرب باشد، عرض كردم كه: امّ البنين كلابيه را تزويج كن كه شجاعتر از پدران او هيچ كس در عرب نبوده.
پس جناب امير عليه السّلام او را تزويج كرد و از او جناب عبّاس عليه السّلام و سه برادر ديگر متولّد گشت. و از اين جهت است كه شمر بن ذى الجوشن- لعنه اللّه- از بنى كلاب است در كربلا خطّ امان از براى ابو الفضل العبّاس عليه السّلام و برادران آورد و تعبير كرد از ايشان به فرزندان خواهر چنان كه مذكور مىشود.
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 455
ذكر اولاد جناب ابو الفضل العباس بن امير المؤمنين عليه السّلام:
حضرت عبّاس بن امير المؤمنين عليه السّلام، عقبش از پسرش عبيد اللّه است، و عقب عبيد اللّه منتهى مىشود به پسرش حسن بن عبيد اللّه، و حسن اعقابش از پنج پسر است:
1- عبيد اللّه كه قاضى حرمين و امير مكّه و مدينه بوده، 2- عبّاس خطيب فصيح، 3- حمزة الاكبر، 4- ابراهيم جردقه، 5- فضل.
امّا فضل بن حسن بن عبيد اللّه، پس او مردى بوده فصيح و زبانآور، شديد الدين، عظيم الشّجاعه. و عقب آورد از سه پسر: جعفر و عبّاس اكبر و محمّد، و از اولاد محمّد بن فضل است ابو العبّاس فضل بن محمّد خطيب شاعر، و از اشعار اوست در مرثيه جدّش حضرت عبّاس عليه السّلام گفته:
انّى لا ذكر للعبّاس موقفه بكربلاء و هام القوم تختطف
يحمى الحسين و يحميه على ظماء و لا يولّى و لا يثنى فيختلف
و لا ارى مشهدا يوما كمشهده مع الحسين عليه الفضل و الشّرف
اكرم به مشهدا بانت فضيلته و ما اضاع له افعاله خلف «1»
و براى فضل ولدى است.
و امّا ابراهيم جردقه، پس او از فقهاء و ادباء، و از زهّاد است و عقبش از سه پسر است: حسن و محمّد و على.
امّا على بن جردقه، پس او يكى از اسخياء بنى هاشم است، و صاحب جاه بوده، وفات كرد سنه دويست و شصت و چهار، و او را نوزده ولد بوده كه يكى از ايشان است عبيد اللّه «2» بن على بن ابراهيم جردقه. خطيب بغداد گفته كه: كنيه او
__________________________________________________
(1) المجدى، ص 232
(2) شيخ رضى الدّين على برادر علامه رحمه اللّه از زبير بن بكار نقل كرده كه عبيد اللّه بن على مذكور عالم و فاضل و جواد بود و طواف كرد دنيا را و جمع كرد جعفريّه را كه در آن است فقه اهل بيت عليهم السّلام، و وارد بغداد شد، چندى در آن بلد بود و حديث مىكرد، آنگاه مسافرت به مصر فرمود، و در آنجا در سنه 312 وفات نمود. مؤلف رحمه اللّه
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 456
ابو على است و از اهل بغداد است به مصر رفت ساكن مصر شد، نزد او كتبى بوده موسوم به جعفريّه كه در آن است فقه اهل بيت و به مذهب شيعه روايت مىكند آن را. وفات كرد به مصر در سنه سيصد و دوازده. «1»
و امّا حمزة بن الحسن بن عبيد اللّه بن عبّاس، مكنّى به ابو القاسم است و شبيه بوده به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و او همان است كه مأمون نوشت به خطّ خود كه عطا شود به حمزة بن حسن شبيه به امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام صد هزار درهم.
و از اولاد اوست، محمّد بن على بن حمزه نزيل بصره كه روايت كرده حديث از حضرت امام رضا عليه السّلام و غير آن حضرت، و مردى عالم و شاعر بوده. خطيب بغداد در تاريخ خود گفته كه: ابو عبد اللّه محمّد بن على بن حمزة بن الحسن بن عبيد اللّه بن العبّاس بن على بن ابى طالب عليه السّلام يكى از ادباء و شعراء است و عالم به روايت اخبار است. روايت مىكند از پدرش و از عبد الصمد بن موسى هاشمى و غير ذلك، و روايت كرده از عبد الصمد به اسناد خود از عبد اللّه بن عبّاس كه گفت: هرگاه حقّ تعالى غضب كرد بر خلق خود و تعجيل نفرمود از براى ايشان به عذابى مانند باد و عذابهاى ديگر كه هلاك فرمود به آن امتهايى را خلق مىفرمايد براى ايشان خلقى را كه نمىشناسد خدا را عذاب كنند ايشان را. «2»
و نيز از بنى حمزه است ابو محمد قاسم بن حمزة الأكبر كه در يمن عظيم القدر بوده او را جمالى به نهايت بوده و او را صوفى مىگفتند.
و نيز از بنى حمزه است ابو يعلى حمزة بن قاسم بن على بن حمزة الاكبر، ثقة جليل القدر كه شيخ نجاشى و ديگران او را ذكر كردهاند «3» و قبرش در نزديكى حلّه
__________________________________________________
(1) تاريخ بغداد، ج 10، ص 346
(2) تاريخ بغداد، ج 3، ص 63
(3) نك: نابغة الرواة فى رابعة المئات
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 457
است، «1» و شيخ ما در نجم الثّاقب در ذكر حكايت آنان كه در غيبت كبرى به خدمت امام عصر- عجّل اللّه فرجه- رسيدهاند حكايتى نقل فرموده كه متعلّق است به حمزه مذكور شايسته است كه در اينجا نقل شود:
حكايت تشرّف آقا سيّد مهدى قزوينى خدمت امام عصر- صلوات اللّه عليه-:
آن حكايت چنين است كه نقل فرمود: سيّد سند و حبر معتمد، زبدة العلماء و قدوة الأولياء، ميرزا صالح، خلف ارشد سيّد المحققين، و نور مصباح المتهجدين، وحيد عصره، آقا سيّد مهدى قزوينى- طاب ثراه- از والد ماجدش، فرمود: خبر داد مرا والد من كه: ملازمت داشتم به بيرون رفتن به سوى جزيرهاى كه در جنوب حلّه است، بين دجله و فرات، به جهت ارشاد و هدايت عشيرههاى بنى زبيد به سوى مذهب حقّ. (و همه ايشان به مذهب اهل سنّت بودند و به بركت هدايت والد قدس سرّه همه برگشتند به سوى مذهب اماميّه- ايّدهم اللّه- و به همان نحو باقىاند تاكنون و ايشان زياده از ده هزار نفساند).
فرمود: در جزيره مزارى است معروف به قبر حمزه، پسر كاظم عليه السّلام مردم او را زيارت مىكنند و براى او كرامات بسيار نقل مىكنند و حول آن قريهاى است مشتمل بر صد خانوار تقريبا.
پس من مىرفتم به جزيره و از آنجا عبور مىكردم و او را زيارت نمىكردم، چون نزد من به صحّت رسيده بود كه حمزه پسر موسى بن جعفر عليهما السّلام در رى مدفون است با عبد العظيم حسنى. پس يكدفعه حسب عادت بيرون رفتم و در نزد اهل آن قريه مهمان بودم پس اهل آن قريه مستدعى شدند از من كه زيارت كنم مرقد مذكور را، پس من امتناع كردم و گفتم به ايشان كه: «من مزارى را كه نمىشناسم زيارت نمىكنم»، و به جهت اعراض من از زيارت آن مزار رغبت مردم به آنجا كم شد،
__________________________________________________
(1) مرقد مطهر او در جنوب حله، در زمين جزيره ما بين دجله و فرات در قريهاى همنام خودش موسوم به «قريه حمزه» قرار دارد، نك: تنقيح المقال، فلك النجاة، تحية الزائر، الكنى و الالقاب
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 458
آنگاه از نزد ايشان حركت كردم و شب را در مزيديّه ماندم در نزد بعضى از سادات آنجا.
پس چون وقت سحر شد، برخاستم براى نافله شب و مهيّا شدم براى نماز، پس چون نافله شب را به جا آوردم، نشستم به انتظار طلوع فجر به هيأت تعقيب كه ناگاه داخل شد بر من سيّدى كه مىشناختم او را به صلاح و تقوى، و از سادات آن قريه بود، پس سلام كرد و نشست.
آنگاه گفت: يا مولانا! ديروز ميهمان اهل قريه حمزه شدى و او را زيارت نكردى؟
گفتم: آرى.
گفت: چرا؟
گفتم: زيرا كه من زيارت نمىكنم آن را كه نمىشناسم و حمزه پسر حضرت كاظم عليه السّلام مدفون است در رى.
پس گفت: ربّ مشهور لا اصل له. بسا چيزها كه شهرت كرده و اصلى ندارد آن قبر حمزه پسر موسى كاظم عليه السّلام نيست، هر چند چنين مشهور شده، بلكه آن قبر ابى يعلى حمزة بن قاسم علوى عبّاسى است يكى از علماء اجازه و اهل حديث. و او را اهل رجال ذكر كردهاند در كتب خود و او را ثنا كردهاند به علم و ورع.
پس در نفس خود گفتم: اين از عوام سادات است و از اهل اطّلاع بر علم رجال و حديث نيست. پس شايد اين كلام را اخذ نموده از بعضى از علماء.
آنگاه برخاستم به جهت مراقبت طلوع فجر، و آن سيّد برخاست و رفت، و من غفلت كردم كه سؤال كنم از او كه اين كلام را از كى اخذ كرده.
چون فجر طالع شده بود و من مشغول شدم به نماز، چون نماز كردم نشستم براى تعقيب تا آن كه آفتاب طلوع كرد و با من جملهاى از كتب رجال بود، پس در آنها نظر كردم، ديدم حال بدان منوال است كه ذكر نمود، پس اهل قريه به ديدن من آمدند و در ايشان بود آن سيّد.
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 459
پس گفتم: نزد من آمدى و خبر دادى مرا از قبر حمزه كه او ابو يعلى حمزة بن قاسم علوى است، پس آن را تو از كجا گفتى و از كى اخذ نمودى؟
پس گفت: و اللّه من نيامده بودم نزد تو پيش از اين ساعت، و من شب گذشته در بيرون قريه بيتوته كرده بودم- در جايى كه نام آن را برد- و قدوم تو را شنيدم پس در اين روز آمدم به جهت زيارت تو، پس به اهل آن قريه گفتم: لازم شده مرا كه بر گردم به جهت زيارت حمزه. پس شكّى ندارم در اين كه آن شخص را كه ديدم او صاحب الأمر عليه السّلام بود.
پس من و جميع اهل قريه سوار شديم به جهت زيارت او و از آن وقت اين مزار به اين مرتبه ظاهر و شايع شد كه براى او شدّ رحال مىكنند از مكانهاى دور. «1»
مؤلّف گويد: «2» شيخ نجاشى در رجال فرموده: حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبيد اللّه بن عبّاس بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلام ابو يعلى ثقه جليل القدر است از اصحاب ما حديث بسيار روايت مىكرد او را كتابى است در ذكر كسانى كه روايت كردهاند از جعفر بن محمّد عليه السّلام از مردان. «3»
و از كلمات علماء و اساتيد معلوم مىشود كه از علماى غيبت صغرى، معاصر والد صدوق، علىّ بن بابويه است- رضوان اللّه عليهم اجمعين-.
و امّا عبّاس بن الحسن بن عبيد اللّه بن العبّاس كنيتش ابو الفضل است، خطيبى فصيح و شاعرى بليغ بوده و در نزد هارون الرشيد صاحب مكانت بوده، قال ابو نصر البخارى: ما راى هاشمى اغضب لسانا منه. «4»
خطيب بغداد گفت: ابو الفضل العبّاس بن حسن برادر محمّد و عبيد اللّه و فضل و حمزه مىباشد، و از اهل مدينه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم است. در ايّام هارون الرشيد آمد به
__________________________________________________
(1) النجم الثاقب، ص 499؛ جنة المأوى، ص 286- 287؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 286
(2) دنباله كلام محدث نورى رحمه اللّه است
(3) رجال نجاشى، ش 364، ص 140
(4) سرّ السلسلة العلوية، ص 90
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 460
بغداد و اقامت كرد در آنجا به مصاحبت هارون و بعد از هارون مصاحبت كرد با مأمون. و او مردى بود عالم و شاعر و فصيح. بيشتر علويّين او را اشعر اولاد ابو طالب دانستهاند. پس خطيب به سند خود روايت كرده از فضل بن محمّد بن فضل كه گفت: عمويم عبّاس فرمود كه: رأى تو گنجايش ندارد هر چيزى را، پس مهيّا كن آن را براى چيزهاى مهمّ و مال تو بىنياز نمىكند تمام مردمان را پس مخصوص بساز به آن اهل حقّ را، و كرامتت كفايت نمىكند عامّه را پس قصد كن به آن اهل فضل را. «1»
و عبّاس بن حسن مذكور از چهار پسر عقب آورد: احمد و عبيد اللّه و على و عبد اللّه.
و ابو نصر بخارى گفته كه: عقب او از عبد اللّه بن عبّاس است نه غير آن، و عبد اللّه بن عبّاس شاعرى بوده فصيح. نزد مأمون تقدّم داشت و مأمون او را شيخ بن الشيخ مىگفت. و چون وفات كرد و مأمون خبر دار شد گفت: استوى النّاس بعدك يا بن عبّاس، و تشييع كرد جنازه او را. «2»
و عبد اللّه بن عبّاس را پسرى است حمزه نام، اولادش به طبريه شام مىباشند.
از جمله ابو الطّيب محمّد بن حمزه است، كه صاحب مروّت و سماحت و صله رحم و كثرت معروف و فضل كثير و جاه واسع بوده و در طبريّه آب و ملك داشت و اموالى جمع كرده بود. ظفر بن خضر فراعنى بر او حسد برده لشكرى براى قتل او فرستاد، او را در بستان خود در طبريّه شهيد كردند و در ماه صفر دويست و نود و يك.
شعراء او را مرثيه گفتند، اعقاب او در طبريّه است ايشان را بنوا الشهيد گويند. «3»
و امّا عبيد اللّه بن حسن بن عبيد اللّه بن العبّاس، قاضى قضات حرمين، «4» پس از
__________________________________________________
(1) تاريخ بغداد، ج 12، ص 126
(2) سرّ السلسلة العلوية، ص 91- 93
(3) درباره او و غديريهاش نك: الغدير، ج 3، ص 3؛ معجم الشعراء مرزبانى، ص 435
(4) نك: تاريخ بغداد، ج 10، ص 313؛ تاريخ طبرى، ج 10، ص 355
منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 461
اولاد اوست بنو هارون بن داود بن الحسين بن على عبيد اللّه مذكور و بنو هارون مذكور در دمياط مىباشند، و هم از اولاد اوست قاسم بن عبد اللّه بن الحسن بن عبيد اللّه مذكور صاحب ابى محمّد امام حسن عسكرى عليه السّلام.
و اين قاسم صاحب شأن و منزلت بود در مدينه و سعى كرد در صلح ما بين بنو على و بنو جعفر و كان احد اصحاب الرّأي و اللّسان.
__________________
اللهم صل علی محمد وآ ل محمد وعجل فرجهم والعن من عاداهم
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد وآل محمد
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :عنوان صحیفة المؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السلام
یا مرتضی علی مددی" وهوالعلی العظیم "1001 ,اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العنهم جمیعا بعدد ما احاط به علمک وبعدد فضائل امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام وبعدد رذائل اعدائه
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهراء