๑╬๑ شعر و پیامک ویژه شهادت امام هادی علیه السلام ๑╬๑
تبهای اولیه
اى خاص و عام از كرمت برده صبح و شام اى جبرییل میر ملك پیك انبیاء اى عاشر الائمه على النقى كه هست اى پور پاك معنى جود و كرم جواد اى مظهر جلال و جمال خداى فرد در هر دو كون خرم و شاد است و رستگار خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى زد طعنه بر بهشت برین هر كسى كه دید اى هادى هدایت دین مبین حق "علامه" با بضاعت فكرش كجا سزد
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو
خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
خدمتگذار بر در دولتسراى تو
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو
شد طوطیاى چشم ملك خاك پاى تو
در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو
در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو
آن گنبد منور و صحن و سراى تو
اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو
انشا كند چكامه مدح و ثناى تو
كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم نهمین فرزند دلبند على مرتضایم هشتمین پروردهى ایمان و صبر مجتبایم هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم پنجمین گنجینهى اسرار كل ماسوایم چارمین استاد دانشگاه تكوین ولایم سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم دومین گل از گلستان على موسى الرضایم اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم زانكه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم آیهاى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم
گوهرى ارزنده از گنجینهى جود جوادم
مصرعى از شعر ناب عصمت كبراى حقم
پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى
دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم
در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم
صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم
وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى
محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم
در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم
در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم
من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم
آیهى تطهیر را مصداق و از امر الهى
غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت
چرا چنین متوكل به ما جفا كردى شدى به كین، متوسل ستم روا كردى غم مدینه مرا كم نبود اى ظالم؟ كه طعن و تهمت و تبعید را روا كردى مگر مرا به تمسخر گرفتهاى كان شب به جشن و لهو و لعب خواهش غنا كردى براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود خوشى نبود، كه بر پایىِ عزا كردى سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت چرا سرم نبریدى؟ به من جفا كردى ز روى پاك و نجیبم حیا نكردى تو؟ چسان ز شعر من اى بى حیا حیا كردى عبادت شب و ذكر و ترحمم دیدى ولى به دشمنى خویش اتّكا كردى هزار نقشه به قتلم كشیدى و اجرا به دست معتز ملعون در انتها كردى براى حفظ متاعِ دو روزه دنیا تو باب، در همه جا، سبّ اوصیا كردى به بغض آل على راه كربلا بستى جفا به زائر و سلطان نینوا كردى براى عُسرت و آزار زائران حسین پس از دو قرن عجب ظالمانه تا كردى چه دستها كه بریدى ز قبر پاك حسین به زجر و حرمله و شمر اقتدا كردى یزید آب بر او بست و تو حَرَم بر آب به شاه تشنه لبان كار اشقیا كردى
او چراغ فروزان هدایت بود و یاور و راهنمای همیشه امت؛ کتاب دانایی و پارسایی و زهد را به هم درآمیخته بود و از مدینه تا سامرا، نور و روشنایی ریخته بود.
شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد
امام هادی علیه السلام :
نارضایتی پدر و مادر ، کم توانی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می کشاند .
در مجلس مظلومیّت مردِ غریب
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
این ناله ز ماتمِ امامِ هادی ست
معصوم دوازدهم امامِ دهم است
امام هادی علیه السلام :
هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.
موی از غم سامراییام گشته سپید
در چهره چروک بیکسی گشته پدید
دانی که چرا به سینه و سر بزنیم؟
چون بوالحسن ثالث ما گشته شهید
امام هادی علیه السلام :
اگر همه مردم مسیری را انتخاب کنند و در آن گام نهند ، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه می پرستد خواهم رفت .
ای وای دوباره شام غربت سر زد
چاووش عزا به خانهی دل در زد
در شهرِ جفا، مرد صفا تنها شد
چهارم علی از دیار فانی پر زد
دل را شراره غم تو پر شرار کرد
داغ تو قلب خستهدلان، داغدار کرد
ای سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
جاری ز دیده اشک، چو ابر بهار کرد
با کشتن تو قاتلت ای هادى امم
خود را به نزد ختم رسل شرمسار کرد
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ حاضر و بادیعلیّ الهادی محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی» تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی گهی به بركه درندگان گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی آیة الله غروی اصفهانی (كمپانی)
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد
[FONT=Badr][FONT=Badr]:Sham:السلام عليک يا علي بن محمد الهادي عليه السلام:Sham:
[FONT=Badr][FONT=Badr]-دل را شراره غم تو پُرشرار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]داغ تو قلب خسته دلان داغدار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-اي سرو بوستان ولا از غم تو چرخ
[FONT=Badr][FONT=Badr]جاري ز ديده اشك چو ابر بهار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-با كشتن تو قاتلت اي هادي امم
[FONT=Badr][FONT=Badr]خود را به نزد ختم رسل شرمسار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-هرگز نديده ديده تاريخ تاكنون
[FONT=Badr][FONT=Badr]چون قاتل تو كو ستم بي شمار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-دشمن فكند گوشه زندان ز راه كين
[FONT=Badr][FONT=Badr]هر كس ز مهر، دوستيت اختيار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-رويش سياه باد كه آن خصم بدمنش
[FONT=Badr][FONT=Badr]روز زمانه تيره تر از شام تار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-در ماتم تو چاك گريبان خويش را
[FONT=Badr][FONT=Badr]فرزند داغدار تو با حال زار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-بر تربت تو مادر پهلو شكسته ات
[FONT=Badr][FONT=Badr]اشك از بصر چو گوهر غلطان نثار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-اي شمع برفروخته عشق، اهل دل
[FONT=Badr][FONT=Badr]طوف حريم پاك تو پروانه [FONT=Badr][FONT=Badr]وار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-باشد گداي خاك نشينت كسي كه او
[FONT=Badr][FONT=Badr]خود را مقيم درگهت اي شهريار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-هركس غلام كوي تو گرديد بي گمان
[FONT=Badr][FONT=Badr]بر صاحبان تاج و نگين افتخار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr]-از لطف خويش «حافظي» دل شكسته را
[FONT=Badr][FONT=Badr]يزدان به سفره كرمت ريزه خوار كرد
[FONT=Badr][FONT=Badr](محسن حافظي)
ظالمانه مرغ حق را از ميان لانه بردند *** چون على با دست بسته نيمه شب از خانه بردند بس كه او را ظالمانه مى كشيدندش ز لانه *** با حرم گفتا كه ديگر بر نمى گردم به خانه وا اماما وا اماما، وا اماما وا اماما اختران هم چشم خود را، بسته بودند از خجالت *** تا نبينند در دل شب، با امامى اين جسارت چشم گردون گريه مى كرد، دشت و هامون گريه مى كرد *** بر مصيبتهاى هادى آسمان خون گريه مى كرد وا اماما وا اماما، وا اماما وا اماما كوچه هاى سامرا، با غربت او آشنا بود *** با دو دست بسته اما بر لب او اين نوا بود من ز نسل بوترابم، اين شروع انقلابم *** بهر همدردى زينب، عازم بزم شرابم وا اماما وا اماما، وا اماما وا اماما
ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام
ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع) سلام
ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد
ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام
سالروز پرپر شدن دهمين گل باغ امامت و ولايت، تسليت و تعزيت
بسم الله الرحمن الرحیم
قالَ الا مامُ اءبو الحسن ، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه علیه :
مَنِ اتَّقىَ اللّهَ یُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ یُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقینَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقینَ.
فرمود: کسى که تقوى الهى را رعایت نماید و مطیع احکام و مقرّرات الهى باشد، دیگران مطیع او مى شوند.
و هر شخصى که اطاعت از خالق نماید، باکى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصیت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است که مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گیرد.
بحارالا نوار: ج ۶۸، ص ۱۸۲، ح ۴۱، اءعیان الشّیعه : ج ۲، ص ۳۹.
اى ولى امر حق، اى عزیز مصطفى
در ره دین خدا، كشته ی زهر جفا
سامره در ماتم است، سر به سر شور و عزا
یا على ابن جواد، یا امام المتقین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین
جان به قربان تو و درد و رنج و آه تو
در نهایت خانهات، گشته قربانگاه تو
تا صف محشر بود، در ادامه راه تو
كشته جور و ستم، در ره دین مبین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین
اى ولى امر حق حجت پروردگار
حامى مستضعفان، در نهان و آشكار
بردهاى در راه دین، رنج و درد بیشمار
از جفاى منتصر، وز عناد مستعین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین
زهر معتز عاقبت، قاتل جان تو شد
جان تو قربانى راه جانان تو شد
دیده جن و ملك، جمله گریان تو شد
اى پناه عالمین، رهبر دنیا و دین
اى امام دهمین، اى شهید راه دین
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی كه هر كجا رود افتد به دام صیادی نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر مدار از همه عالم امید امدادی مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود مدار عالم امكان مجرّد و مادی شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی مقام باطن ذات تو قاب قوسین است به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5) تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی اگر پیاده روان در ركاب الحادی ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی آیة الله غروی اصفهانی (كمپانی)
به دانهای دُّر یكدانه میدهد برباد
بسم الله الرحمن الرحیم شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش آن روز از کبوتر زخمی، پری نبود خورشید فاطمه که به این لاغری نبود! شد مثل مادرش به خدا راه رفتنش فرقی که داشت این که جوان بستری نبود آیا دلیل غصّه ی او زهر بوده؟ نه از آن شراب، دردسر بدتری نبود یک بی حیا و ظرف شراب و امام بود اما به لعل لب، لب چوب تری نبود یک شهر دشمن از همه جانب ولی دگر چشم طمع که در پی انگشتری نبود آنجا کُشنده بود که در پیش دختران می زد یزید چوب،… وَ آب آوری نبود ای کاش در مقابل چشمان خواهری رأس بریده داخل طشت زری نبود فریاد می کشید صدای گرفته ای: بابا محاسن تو که خاکستری نبود! وای از غروب شام غریبان که ناقه بود امّا میان جمع، علی اکبری نبود
امروز که زمین و آسمان می گرید از بهر غريب سامرا می گرید جا دارد اگر كه شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان می گرید
که به دلهای محبان تو جای تو بود دیده گریان نشود روز جزا در محشر هر که گریان به جهان بهر عزای تو بود
نه همی جای تو در سامره تنها باشد
من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو ای گنج بیحدود خـدا در خزانهات
روح مسیـح میدمـد از سامـرای تو
کعبه سلام داده به صحن و سرای تو
موسی به رود نیل زده با عصای تو
وحی خداست در نفس جانفزای تو
کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی
جان جهان فدای تو یا هادی النقی
خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو
دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو
سوزی بده که اشک بریزم برای تو
بر خاک آستان شما سر نهادهام
دست مرا بگیر که از پا فتادهام
بـاغ بهشت، عـکس در آستـانهات
بار غـم تمامـی امـت بـه شانهات
صحن تو سامرا و دل خلق، خانهات
بیتالحرام اهل سجود است کوی تو
روشنگر تمـام وجـود است روی تو
غلامرضا سازگار
:Sham::Sham::Sham: :Sham::Sham::Sham: :Sham::Sham::Sham: :Sham:
چـارم علـی سلالــۀ پـاک پیمبـرم
قـرآن روی دسـت جــوادالائمــهام
ابنالرضــای دوم زهــرای اطهـرم
دور ازمدینه مانده ودر اوج درد و غم
تنهایـم و غریبـم و بییـار و یـاورم
زندان نبودبس که درآن حبس غمفـزا
کردنـد حفـر، قبـر مــرا در بـرابرم
آتش برآیـد از دهنش در دل جحیم
آن بیحیا که کرد جسارت به مادرم
زوار قبـر جــد مـرا کشت بـیگناه
از آن حـرامزاده همیـن بـود بـاورم
وقتی مرا به جانب بزم شـراب بـرد
آمـد سـر بریـدۀ جـدم بـه خـاطرم
ظلمی که دیدم ازمتوکل به عمرخویش
من دانـم و خـدا که چه آورد بر سرم
هر روز و شب رسید به قلبم شرارهای
هرصبح وشام، لشکرغم ریخت برسرم
«میثم!» ز سـوز سینۀ ما گفتهای بگو!
من از کـرم شفیـع تو فردای محشرم
:Sham::Sham::Sham: :Sham::Sham::Sham: :Sham::Sham::Sham: :Sham:
شاعر: غلامرضا سازگار
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است کلماتی که پر از رایح? غار حراست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است هم? عمر دمادم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
محکماتِ کلماتِ تو مسلمانم کرد
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
خط به خط جامعه آیین? قرآن خداست
لب به لب کاس? ظرفیت من پر شده است
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
عرق شرم به پیشانیِ دفتر دارم
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
*
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران!
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران!
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران!
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران!
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران!
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران!
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران!
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران!
*
بگذارید کمی از غمتان بنویسم
دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم
بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب...
***سید حمیدرضا برقعی***
مجلس بزم متوكل شدى به كین، متوسل ستم روا كردى كه طعن و تهمت و تبعید را روا كردى به جشن و لهو و لعب خواهش غنا كردى خوشى نبود، كه بر پایىِ عزا كردى چرا سرم نبریدى؟ به من جفا كردى چسان ز شعر من اى بى حیا حیا كردى ولى به دشمنى خویش اتّكا كردى به دست معتز ملعون در انتها كردى تو باب، در همه جا، سبّ اوصیا كردى جفا به زائر و سلطان نینوا كردى پس از دو قرن عجب ظالمانه تا كردى به زجر و حرمله و شمر اقتدا كردى
امام هادی علیه السلام
چرا چنین متوكل به ما جفا كردى
غم مدینه مرا كم نبود اى ظالم؟
مگر مرا به تمسخر گرفتهاى كان شب
براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود
سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت
ز روى پاك و نجیبم حیا نكردى تو؟
عبادت شب و ذكر و ترحمم دیدى
هزار نقشه به قتلم كشیدى و اجرا
براى حفظ متاعِ دو روزه دنیا
به بغض آل على راه كربلا بستى
براى عُسرت و آزار زائران حسین
چه دستها كه بریدى ز قبر پاك حسین
یزید آب بر او بست و تو حَرَم بر آب
به شاه تشنه لبان كار اشقیا كردى
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو خدمتگذار بر در دولتسراى تو چشم امید خلق به مهر و وفاى تو حاتم هزار بار خجل از ثناى تو شد طوطیاى چشم ملك خاك پاى تو در دل هر آن كه داشت فروغ ولاى تو در دهر هر كه زیست به تحت لواى تو جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو آن گنبد منور و صحن و سراى تو اى آن كه مدح خوان تو باشد خداى تو انشا كند چكامه مدح و ثناى تو
خورشید كسب فیض كند از ضیاى تو
اى خاص و عام از كرمت برده صبح و شام
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو
اى جبرییل میر ملك پیك انبیاء
اى عاشر الائمه على النقى كه هست
اى پور پاك معنى جود و كرم جواد
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد
در هر دو كون خرم و شاد است و رستگار
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى
زد طعنه بر بهشت برین هر كسى كه دید
اى هادى هدایت دین مبین حق
"علامه" با بضاعت فكرش كجا سزد
رحمت محض در نگاه او بر زبانش فقط بیان خدا راه گم کرده ایم و می جوییم از رد پای او نشان خدا ** دست هایش کریم تر از پیش روزی کیسه ی فقیرم شد من اسیرش شدم نمی دانم یا که او بود که اسیرم شد ** آخرین نقطه ی کمال است و صاحب جامع زیارات است اینکه افتاده روی خاک اینجا اصل قبله ست ، باب حاجات است ** این که در پلک روی هم زدنی می رود تا به عالم بالا که بیارد دلیل بر حرفش طایر جنتی به زیر عبا ** اینکه تنهاست گوشه ی زندان آیه ی نور و مرد توحید است دل او در مدینه جا مانده بیست سالی اگر چه تبعید است ** روی پاهاش جای زنجیر و اشک با دیده هاش مانوس است و تپش های قلب او مثل سوسوی شعله های فانوس است ** پا برهنه امام ما را بر خار صحرا دوان دوان بردند دل زهرا شکسته شد در عرش خبرش را تا به آسمان بردند ** بال و پرهای او پر از زخم و باز ذکر خدا به لب دارد روزها روزه است این آقا و مناجات نیمه شب دارد ** پدر افتاده و پسر اینجا سینه چاک آمده به بالینش سر بابا به دامنش بنهد بوسد این کام زهر آگینش ** کربلا بر زمین پسر افتاد پدر آمد کنار نعش پسر ! خون لخته کشید از لب آن لاله ی قطعه قطعه و پرپر ** سر او را گذاشت بر دامن دلش آرام تر نشد بابا سر اکبر به سینه چسباند و گفت بعد از تو اُف بر این دنیا
نور نامت برده هادی رونق مهتاب را
سوز قرآن خواندنت می گیرد از شب خواب را
آسمان نزدیک نزدیک است و می بیند زمین
معجزات نابی از آن گوهر نایاب را
چشم می بندی. شب است و سامرا بی نور و سرد
چشم را بگشای و روشن کن دل سرداب را
می شناسی مردمان بی مروّت را تو خوب
دیده ای با چشم خود صد جعفر کذّاب را
بزم خفاشان مجال نام پر نور تو نیست
شیر، کُرنش می کند خورشید عالمتاب را
یا نقی سلطان مظلومان نقی مولای صبر
بعد از این با نام تو پر می کنم هر قاب را
شاعر: نغمه مستشار نظامي
[center]ما سامرا نرفته گدای تو میشویم
ای مهربان امام فدای تو میشویم
هادی خلق، کوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو میشویم
[center]شهادت امام هادی تسلیت[/center][/center]
امام هادی (ع):
دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن ـ براى آخرت ـ سود مى برند
و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
منابع: أعيان الشّيعة: ج 2، ص 39،
تحف العقول: ص 438.
[center]دل را غم تو دوباره خونین کرده است
[center]بر دشمن تو فاطمه نفرین کرده است[/center]
[center]ای رهبر و مقتدای ما، هادی دین[/center]
[center]بیزارم از آن که بر تو توهین کرده است[/center]
[/center]
شأن تو برتر از این است که با ما باشی
بهتر آن بود همان عالم بالا باشی
ولی انگار هدایت گری خلق به توست
تا چو خورشید فروزنده ی دنیا باشی
این که شاهان همگی نوکر دربار توأند
بی جهت نیست..، خدا خواسته آقا باشی
همه ی هستی اگر قطره ی باران باشد
مصدر خلق تو هستی، تو که دریا باشی
وَ نوشتند که جمعی ز دمت زنده شوند
وَ نوشتیم که افضل ز مسیحا باشی
گر چه از سفره ی تان نان و نمک ها داریم
ولی حیف است که در بین گدا ها باشی
فکر کردند غریبی و نداری یاری؟
ما نمردیم که یک لحظه تو تنها باشی
من به فرمان و به قربان توأم تا هستم
وَ تو شاهنشه و مولای منی تا باشی
هرچه گفتیم فقط گوشه ای از فضل تو بود
اصل این است، جگر گوشه ی زهرا باشی...
:Sham::Sham::Sham:
یاسر حوتی
[FONT=Microsoft Sans Serif] در مجلس مظلومیّت مردِ غریب این ناله ز ماتمِ امامِ هادی ست
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
معصوم دوازدهم امامِ دهم است
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] پور امام نهم ، خسرو مير دهم آن كه زمين را مدير، بود و زمان را مدار آه كه از ظلم و كين ، و ز ستم ملحدين بر دل آن دل غمين ، زهر ستم زد شرار[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif] بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی[FONT=microsoft sans serif]
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
[FONT=microsoft sans serif]چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر[FONT=microsoft sans serif]
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
[FONT=microsoft sans serif]ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده[FONT=microsoft sans serif]
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
[FONT=microsoft sans serif]میان مقتا عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
[FONT=microsoft sans serif]
ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر
امروز که زمین و آسمان می گرید
از بهر غريب سامرا می گرید
جا دارد اگر كه شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید
شهادت جانسوز امام هادی(ع) تسلیت باد
[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]ای وای دوباره شام غربت سر زد چاووش عزا به خانهی دل در زد در شهرِ جفا، مرد صفا تنها شد
[FONT=microsoft sans serif]
چهارم علی از دیار فانی پر زد
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
شهادت جانگداز امام علی النقی الهادی تسليت باد [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]درود خداوند بر تو باد، در روزی که قدم به عالم [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]مولا! ما را به برکت نامت شفیع باش؛
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
مولا!
ای آیینه هدایت الهی!
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]درود خداوند بر تو باد در چنین روزی که عرش،
به یادمان شهادتت، به سوگ نشسته است!
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
درود خداوند بر تو باد، در چنین روزی که «مدینه»
به یاد فراقت، گیسو به خاک بقیع می ساید!
خاک نهادی و قدم از عالم خاک برداشتی![FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
درود خداوند بر تو باد و چلچراغ هدایتت،که هنوز هم
روشن و نورانی، فراراه حقیقت پویان پرتوافشانی می کند!
یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عند الله![FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=microsoft sans serif][FONT=microsoft sans serif]سید علی اصغر موسوی
[FONT=Microsoft Sans Serif] ای سرو بوستان ولا از غم تو چرخ [FONT=microsoft sans serif]شهادت جانگداز امام علی النقی الهادی تسليت باد
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=microsoft sans serif]دل را شراره غم تو پر شرار کرد
داغ تو قلب خستهدلان، داغدار کرد
جاری ز دیده اشک، چو ابر بهار کرد[FONT=microsoft sans serif]
هادی ای راه خدا را چلچراغ !
هادی ای هفت آسمان را باغ وراغ !
هادی ای گلواژه ایمان ودین
ای خدا را جلوه عرش برین