کی میتونه با یه لائیک مناظره کنه؟

تب‌های اولیه

130 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هیچکس;149433 نوشت:
دین یعنی روش پرستیدن خدا و چون خدای هر کی تو حرف یکی هست (یعنی تعریفی که هر کس از خدا داره با اون تصوری که تو دلش هست فرق داره) که البته یکی از دلایل انسانیت (تفاوت انسان و حیوان) همین هست . پس هر کی در حد نیازش از دین بر میداره . اگه بخوایم مثالی از دین بزنیم اینگونه خواهد شد :: (چون همه ادیان یکتا پرست هستند به غیر از تعداد محدود و معدود!!) : فرض کنیم قصد حرکت به سوی مقصدی رو داریم (خدا-کمال) و برای رسیدن به مقصد چند مسیر (دین-مذهب-روش-راه) داریم - هر مسیری مزایا و معایبی داره - مثلا مسیری درخت داره - مسیری گل و بلبل داره - مسیری جوی آبی داره و ... پس اگه از هر کدوم از این مسیر ها بریم به این معنی نیست چیزی که در دیگر مسیرها هست رو از دست دادیم چون هدف و اون چیزی که قراره با طی کردن این مسیر ها به دست بیاریم "رسیدن به مقصد " هست .


دوست عزیز
تعریفی که شما از دین ارائه دادید کاملا غلط و غیر منطقی است

دین برنامه ای است که خدا برای رسیدن انسان ها به کمال برای هدایت بشر قرار داده است.
مصادیق مختلفی که هر کدام فکر می کنند صحیح هستند دلیل بر حق بودن تمامی مصادیق نیست.

خدای هرکس یکی نیست بلکه خدا واحد است و برداشت ها مختلف است و آن به خاطر اشتباه در برداشت هاست.مهم اینه که انسان با بینش صحیح و عقلانی خدای خود را بشناسه و وقتی پی برد خدایی وجود دارد و او کمال مطلق و عالم به تمام امور است و بهتر از هرکسی بندگان خود را و نیازهای او را می شناسد،از راهنمایی های او پیروی کند.

قابل توجه دوستانی که به این تاپیک پست زدن .

با توجه به در خواست شما مبنی بر دعوت کردن دوستم ،باید بگم که بهش گفتم و قراره خودش بیاد و باهاش حرف بزنین.

nakisa;150343 نوشت:
قابل توجه دوستانی که به این تاپیک پست زدن . با توجه به در خواست شما مبنی بر دعوت کردن دوستم ،باید بگم که بهش گفتم و قراره خودش بیاد و باهاش حرف بزنین.


سلام

پیرامون بحث قرانی به اسک قران معرفی اش کنید:Gol:

هیچکس;147680 نوشت:
دوستی می گفت ::(آدمی که دین نداره فقط دین نداره ولی آدمی که دین داره نقطه ضعف هم داره )

سلام

اشتباهه

کسی که دین نداره
هدف نداره
کسی که هدف نداره

روح نداره
اگر روح داشته باشه

روحش بیماره
دچار عذابه
خدا را نداره

اگر خدا را نداشته باشه نه دنیا رو داره نه آخرتو هرچند به لذات دنیا دلخوش باشه اما دلخوشی لذت های دنیوی کوتاهه

اگر خدا رو هم قبول داشته باشه

چون دستور خدا رو رعایت نکرده خدا را هم نخواهد داشت

مگر خدا بخواهد که داشته باشد

یا هر دلیلی دیگر

پس اگر خدا را نداشته باشد

هیچ چیز نداره!!!

پس ادم با دین نقطه ضعف اش دینش نیست

بلکه با بازیچه گرفتن دین توسط افراد بی دین و تحمل بر ان و بر راه ماندن

نه تنها ضرر نمی کنه بلکه سود هم برده

چون هم خدا را دارد و هم دنیا را و هم آخرتو

و اگر دنیا و آخرت هم نداشته باشد

باز خود خدا به همه چیز می ارزد و هیچ چیزی جای خدا را نمی تواند بگیرد

چون فرد با دین در همه حال تکیه گاهی دارد و چون خدا را دارد به همه چیز در نهایت می رسد چون دین دستور خدا است و دستور خدا اگر به ظاهر مضر هم باشد مفید است و سود آخرت را خواهد برد

اما فردی که خدا را نداشته باشد به چه کسی می تواند تکیه کند؟:Gig::Gol:

mkk1369;150363 نوشت:
اما فردی که خدا را نداشته باشد به چه کسی می تواند تکیه کند؟

خب مشکل همینجاست.
مگه ما خدا رو میخواهیم که بهش تکیه کنیم؟

nakisa;150370 نوشت:
خب مشکل همینجاست. مگه ما خدا رو میخواهیم که بهش تکیه کنیم؟

سلام

جان!!!!!

منظورتون سخن دوستتونه؟:Gig:

آره دیگه
دوستم میگه که مردم خدا رو میخوان که بهش تکیه کنن .

اگه کسی رو نداشته باشن که مشکلاتشو به اون موجود ماورایی بگن ، قاط میزنن .

و چون خودشون قدرت مقابله با مشکلات رو ندارن به موجودات ماورا طبیعه متوسل میشن.

یه کسی که هر کاری از دستش بر میاد.

علامه حلي;150208 نوشت:

دوست عزیز
[=#000080]تعریفی که شما از دین ارائه دادید [="Red"]کاملا غلط و غیر منطقی[/] است[/]

دین برنامه ای است که خدا برای رسیدن انسان ها به کمال برای هدایت بشر قرار داده است.
مصادیق مختلفی که هر کدام فکر می کنند صحیح هستند دلیل بر حق بودن تمامی مصادیق نیست.

[=#000080][="Red"]خدای هرکس یکی نیست[/] بلکه خدا واحد است و برداشت ها مختلف است و آن به خاطر اشتباه در برداشت هاست.مهم اینه که انسان با بینش صحیح و عقلانی خدای خود را بشناسه و وقتی پی برد خدایی وجود دارد و او کمال مطلق و عالم به تمام امور است و بهتر از هرکسی بندگان خود را و نیازهای او را می شناسد،از راهنمایی های او پیروی کند.[/]

خدای هر کس یکی است یعنی خدای هر کس که خدا رو قبول دارد یکی است نه اینکه هر کس که خدا رو قبول دارد یک خدا دارد .
فکر می کنم درست متوجه منظورم نشدید - لطفاً پاسختون رو اصلاح کنید .:ok:

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

mkk1369;150363 نوشت:
[=DarkGreen]

سلام

اشتباهه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . . :Kaf:

کسی که دین نداره . . . . . . . . .. . . . .. . . . . . :Moteajeb!:
هدف نداره . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. :Gig: مگه هدفت چیه ؟ :Gig:
کسی که هدف نداره

روح نداره . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اگه روح نداشته باشه یا مردست یا خون آشام :khandeh!:
اگر روح داشته باشه

روحش بیماره
دچار عذابه
خدا را نداره

اگر [="Red"]خدا را نداشته باشه نه دنیا رو داره نه آخرتو[/] هرچند به لذات دنیا دلخوش باشه اما دلخوشی لذت های دنیوی کوتاهه

اگر خدا رو هم قبول داشته باشه

چون دستور خدا رو رعایت نکرده خدا را هم نخواهد داشت

مگر خدا بخواهد که داشته باشد

یا هر دلیلی دیگر

پس اگر خدا را نداشته باشد

هیچ چیز نداره!!!

پس ادم با دین نقطه ضعف اش دینش نیست

بلکه با بازیچه گرفتن دین توسط افراد بی دین و تحمل بر ان و بر راه ماندن

نه تنها ضرر نمی کنه بلکه سود هم برده

چون هم خدا را دارد و هم دنیا را و هم آخرتو

و اگر دنیا و آخرت هم نداشته باشد

باز خود خدا به همه چیز می ارزد و هیچ چیزی جای خدا را نمی تواند بگیرد

چون [="Red"]فرد با دین در همه حال تکیه گاهی دارد [/]و چون خدا را دارد به همه چیز در نهایت می رسد چون دین دستور خدا است و دستور خدا اگر به ظاهر مضر هم باشد مفید است و سود آخرت را خواهد برد

[="red"]اما فردی که خدا را نداشته باشد به چه کسی می تواند تکیه کند؟[/][/]

:Gig::Gol:

سلام
دوست عزیز
از کل نظرات شما اینطور برداشت کردم :Narahat az: و نظرم هم :Gig::Moteajeb!:
گفتید ((فرد با دین تکیه گاهی دارد )) که دقیقاً نظر دوست "لاییک" سرکار nakisa هست .
فرمودید ((اما فردی که خدا را نداشته باشد به چه کسی می تواند تکیه کند؟ ))
من جواب نگه می دارم تا انشاالله که " دوست لاییک " مون اومدن نظرشونو بشنوم بعد اعلام می کنم . سلامت باشید

:hamdel::hamdel::Gol::hamdel::Gol::Gol:

nakisa;139533 نوشت:
سلام به همه ی دوستان اسک دینی :hamdel:

بی مقدمه برم سر اصل مطلب:

اما
اما
به هیچ دینی اعتقاد نداره.
البته من اینو بعدا فهمیدم . و خودش میگه مارکسیسته ولی باز هم وقتی باهاش بحث میکنی میبینی که با مارکس هم یه کم تفاوت عقیده داره.
میخواستم در این مورد یه کم راهنماییم کنین .
من یه سری از حرفاشو براتون میذارم . اگه تونستین جواب بدین .
ولی خواهشا یه جوری جواب بدین در حد یه مهندس کامپیوتر که ادبیات هم خونده :khandeh!:
من فکر میکنم آدم یه مسیحی یا یه یهودی رو راحت تر میتونه مسلمون کنه ولی لائیک خیلی سخته :Gig:

قبلا از همکاری همه ی دوستان کمال تشکر را دارم.:Gol:


با سلام و تشكر :Gol:

مشكل چنين افرادي ضعف و نقصان در شناخت خود انساني و فلسفه آفرينش است، انسان اگر خودش را در گام اول بشناسد و حقيقت وجودي اش پي ببرد و اينكه هستي با همه متعلقاتش هدفمند است نه پوچ و بي ارزش، تا حدود زيادي راه شناخت و معرفت و حركت در مسير هدايت برايش هموار مي شود.

به جايي مي رسد كه بوسيله فطرت و وجدان پاك، راه به ضرورت ارسال رُسل و انزال كتب (ضرورت دين) مي يابد. مي فهمد كه عقل و حواس و دانش بشري با اينهمه خطا و اشتباه و اختلافاتي كه گريبانگير آن است و عدم توانايي در دسترسي به همه حقايق و اسرار همين عالم ماده، نشان ناكارآمدي و نقصان و محدوديت اين قواي بشري است و انسان براي رسيدن به حقايق هستي اعم از عالم ماده و ماوراء آن، و نيز سعادت ابدي و راه هدايت و گريز از خطاها و نواقص و البته گمراهي، به منبع بي خطاي ديگري نيازمند است (همان وحي).

تصور كنيد در بياباني مملو از راه و بيراه بر سر چند راهي ها، حيران و سرگردان قرار گرفته ايد تشنه و سرگشته، به هر طرف نگاه مي كنيد آب مي بينيد (همان سراب)، عقل بشر نهايت كاري كه مي تواند بكند روشن كردن افق پيش روي تان است اما از تمييز و تعيين راه سلامت و سعادت و نجات شما ناتوان است، اينكه كدام راه شما را به سرمنزل نجات مي رساند و كدام راه به بيغوله هاي هلاكت است؟ بالوجدان و بالفطرة ضرورت راهنماي معصوم و فاقد خطائي كه بتواند راه را از چاه به شما رهنمون شود را تأييد مي كنيد و اين همان معناي نبوت و راهنمايان الهي است.

انسان در اين عالم هستي بسان همان انسان سرگشته و حيران بر سر دو راهي ها و چند راهي هاست با يك چراغ قوه اي با قدرت متفاوت (ضعيف و قوي) ... در حاليكه مدعيان دروغين راه شناسي و مكاتب مدعي سعادتمند كردن انسان بسيارند، اين انسان بايد چه كند؟ به كدام راهنما اعتنا و اعتماد كند؟ و ....؟؟؟

در قالب مثال: ورزشكاري را تصور كنيد كه بخواهد به مقام قهرماني برسد و به عالي ترين سطح جهاني دست يابد. آيا بدون مربي و برنامه و بدون انتساب به يك باشگاه معين، مي تواند به چنين جايگاه رفيعي دست يابد؟ قطعاً خير. در گام اول به قدرت تشخيص و تمييز عقل، در بين اينهمه باشگاه و مربي كه همه هم مدعي اند، باشگاه و مربي صالح و شايسته را بر مي گزيند و به عضويت ان در مي ايد و براي رسيدن به ان هدف عالي تحت تربيت مربي و برنامه هايش قرار مي گيرد.

در اين مرحله، گام عمل به دستورات مربي و عمل به برنامه هاي باشگاه فرا مي رسد. اطاعت بي چون و چرا و بدون تعلل، قطع مسلم شاگردي كه چنين هدف والايي دارد از رعايت دشوارترين اوامر مربي اعم از تمرينات و رژيم غذايي و ديگر برنامه ها كوتاهي نورزيده و چون و چرا نمي كند زيرا مغاير وصول به هدفش مي شمارد.

دين الهي نيز به مثابه باشگاهي براي تربيت نفوس و مستعد ساختن انسان در مسير كمال و سعادت و پيامبران و امامان (ع) بمثابه مربيان حقيقي در وصول انسان به قله هاي رفيع كمال و سعادت و نيز دستورات، برنامه ها، قوانين و احكام دين، بمثابه ي همان تعليمات و برنامه هاي آموزشي و تربيتي در جهت تقويت و تربيت نفوس مستعده است.

و حال چگونه است كه انسان آگاه به هدف و ضرورت وصول به اين هدف كه با تفصيلي كه گذشت، اصل دين و راهنمايي پيامبران را بالوجدان درك كند، اما در مرحله عمل به دستورات و توصيه هاي دين بعنوان برنامه هاي تعالي بخش و سعادت آفرين، چون و چرا مي كند؟؟؟ و يا اين برنامه ها را غير ضروري و باصطلاح مخالف آزادي و اختيار انسان بداند؟؟؟.

nakisa;139533 نوشت:
من یه دوستی دارم که آدم سالمیه.
سالمیه یعنی تو معملاتش کار خلاف انجام نمیده ، دروغ نمیگه ، اهل غیبت نیست ، به فقرا کمک میکنه،مهربونه و...

اينكه انسان فارق از ايمان، رفتارهايش به خير و خوبي تمايل داشته باشد غير ممكن نيست، انسان از طريق وجدان و فطرت و عقل، تمايل و گرايش به خوبي دارد و از بدي متنفر است، از اينرو خوبي و بدي رفتار، ملاك انسان كامل و سالم بودن نيست بلكه انچه از انسان پذيرفته مي شود و ملاك جاودانگي اعمال و سعادت را فراهم مي كند به تصريح آيات و روايات ايمان و عمل صالح و خلوص در عمل است اينكه همه كارها داراي روح خدائي و براي خدا باشد.

موفق باشيد ... :Gol:

nakisa;150370 نوشت:
خب مشکل همینجاست.
مگه ما خدا رو میخواهیم که بهش تکیه کنیم؟

nakisa;150370 نوشت:
آره دیگه
دوستم میگه که مردم خدا رو میخوان که بهش تکیه کنن .

اگه کسی رو نداشته باشن که مشکلاتشو به اون موجود ماورایی بگن ، قاط میزنن .

و چون خودشون قدرت مقابله با مشکلات رو ندارن به موجودات ماورا طبیعه متوسل میشن.

یه کسی که هر کاری از دستش بر میاد.


با سلام و تشكر:Gol:

بي شك، انساني كه به تمامه از طريق عقل و يا شهود و يا سير آفاقي و انفسي در خود و همه مخلوقات عالم مي نگرد، به روح وابستگي و نياز در همه مخلوقات پي مي برد، انسان هم به حكم عقل و هم نقل، موجود سرتاسر نياز و عين وابستگي است.

بنابر اين، چنين موجودي (انسان) و همينطور ساير موجودات، نمي توانند وجود استقلالي داشته باشند بلكه به يقين، به وجودي كه عين بي نيازي و استقلال است نيازمندند و اصولاً بدون اتكاء به ان حقيقت ناب (ذات هستي بخش و واجب الوجود مطلق) فاقد معنا و مفهوم و محروم از واجديت وجود هستند.

در قالب مثال شما هزاران صفر را در كنار همديگر قرار دهيد آيا مي توانيد معنايي براي انها جز همان معناي متعارف (هيج و پوچ) تصور كنيد. اما با قرار گرفتن عدد يك در ابتداي اعداد بعنوان تكيه گاه (مبدأ اتكاء) همه آن صفرها هم وجود پيدا كرده معنادار مي شوند.

حكايت انسان و ديگر مخلوقات هم چنين است بدون مبدأ اتكاء كه همان ذات يگانه است معدوم و فاقد معنايند. از اينروست كه درك و شناخت چنين معنايي ضرورت اتصال و ارتباط با ان ذات هستي بخش و معنابخش را براي ما روشن مي سازد.

اگر انسان به اين سطح از درك و شناخت (يعني وابستگي و نيازمندي و متكي بودن به خدا) نرسد (از طريق عقل و وحي و دين) بدليل روحيه و حس پرستشي كه خداوند در نهاد انسان قرار داده، به طاغوت هاي بيروني اعم از الهه هاي دروغين، مظاهر طبيعت و مكاتب مدعي سعادت انسان گرايش پيدا مي كند و يا بدليل روح تكبر و خود پرستي مسير طاغوت درون را پيش گرفته و به طغيان و نابودي خود و همه بشريت تن در مي دهد. چنانكه خداوند مي فرمايد: (ان الانسان ليطغي*ان رآه استغني؛ بتحقيق انسان طغيان و سركشي مي كند* زمانيكه احساس بي نيازي و عدم اتكاء به هستي بخش عالم كند.)

موفق باشيد ...:Gol:

nakisa;139533 نوشت:
سلام به همه ی دوستان اسک دینی :hamdel:

بی مقدمه برم سر اصل مطلب:
من یه دوستی دارم که آدم سالمیه.
سالمیه یعنی تو معملاتش کار خلاف انجام نمیده ، دروغ نمیگه ، اهل غیبت نیست ، به فقرا کمک میکنه،مهربونه و...
اما
اما
به هیچ دینی اعتقاد نداره.
البته من اینو بعدا فهمیدم . و خودش میگه مارکسیسته ولی باز هم وقتی باهاش بحث میکنی میبینی که با مارکس هم یه کم تفاوت عقیده داره.
میخواستم در این مورد یه کم راهنماییم کنین .
من یه سری از حرفاشو براتون میذارم . اگه تونستین جواب بدین .
ولی خواهشا یه جوری جواب بدین در حد یه مهندس کامپیوتر که ادبیات هم خونده :khandeh!:
من فکر میکنم آدم یه مسیحی یا یه یهودی رو راحت تر میتونه مسلمون کنه ولی لائیک خیلی سخته :Gig:

قبلا از همکاری همه ی دوستان کمال تشکر را دارم.:Gol:

سلام به دوست عزیز نکیسا
بنده همه تاپیک ها رو مطالعه نمودم
دوستان مطالب مختلفی رو گفته بودند که بعضا مفید هم هستند اما غالبا برای یک گفتگوی مبنایی به نظر کافی به نظر نمی رسند.

پیشنهاد بنده به شما برای گفتگو با این دوستاتتان این هستش که ابتدا فن مباحثه و مناظره رو رعایت کنید و این گونه نباشه که در بحث به گونه ای جلوه کنید که انگار ایمان اوردن طرف براتون حیاتیه و اگر نشه چه ضربه ای به عالم و ادم می خوره و....
کاملا لارج و با ارامش و کمی بی خیالی....
در گفتگو هم توجه داشته باشید که از ابتدا نباید کلام طرف مقابل رو کاملا رد کنید بلکه باست دقت کنید و مجموع حرفاش رو به سه دسته کاملا درست و تقریبا درست و کاملا غلط تقسیم کنید و از درست ها شروع کنید تا بتونید او رو به سمت خودتون متمایل کنید

اما مضمون مطالب اینکه:

ببینید به تعبیر ایت الله مصباح یزدی " زید عزه " ریشه همه مشکلات خداشناسی است و اگر کسی در چیزی اعم از دینداری یا اخلاق یا رعایت احکام یا.... مشکل دارد به این برمیگردد که خداشناسی کاملی ندارد.
پس باید ابتدا با ایشون از اصل مشترک همه ادیان یعنی خدا سخن گفت و مفهوما منظور رو از خدا روشن کرد و بعد مصداقا سعی در اثباتش نمود.

پس از اثبات خدا باید به اثبات کامل مطلق بودنش و در مرتبه بعد لازمه کامل مطلق بودن مانند فیاض و افریننده بودن ، حکمت در افرینش و غایت در افرینش و ربوبیت و هدایت کنندگی او پرداخت.
اگر شما هریک از اینا رو با صبر و حوصله طی کنید به صورت اتومات به دین و لزوم وحی اسمانی می رسید.

البته لازم هستش که این رو هم عرض کنم که در گفتگو به تعبیر ایت الله مصباح یزدی باید ابتدا به خوبی مفهوم شناسی کلمات شود تا معلوم باشه منظورمون از کلمات کی و چیه؟
از اون موارد هم لفظ دین خدا اخلاق کمال و.... هستش.

این ها نکاتی بود که در ابتدای بحث باست خدمت شما عرض می کردم.
در پست های بعد به بررسی تک تک انچه از ایشون نقل کردید خواهم پرداخت ، البته در صورت حضور خود ایشون هم باز در خدمت هستم.
در پناه حق متعال:Gol:

nakisa;139534 نوشت:
مثلا یکی از حرفاش اینه که دین افیون انسانهاست.

ینی که همش میگه بکن نکن و همش آدم توش عذاب بکشه چه فایده ای داره؟
ما یه چند سالی به دنیا اومدیم که توش بهمون خوش بگذره .
اگه دین از طرف خداست پس باید طوری باشه که ادم وقتی توشه اینقدر محدود نباشه .
دین آدمو محدود میکنه.

سلام مجدد

اینکه ایشون ادعا می کنه که " دین افیون انسان هاست " اولا باید تعریفشون رو از دین ارایه بدن تا معلوم باشه منظورشون چیه؟ شاید واقعا یه منظوری باشه ما هم اون رو افیون بدونیم.
ثانیا بعد از تعریف دین باست روشن کنند که مشخصا چه مصداقی از اون منظورشون هستش؟ اسلام بودا مسیحیت یهود توتم پرستی بت پرستی ....؟

اما تعریف ما از دین :
دین به مجموعه ای از تعالیم هستی شناسانه و بایستی شناسانه است که در ان مشخص می شود که من کیستم از کجا امده ام و چه کسی مرا آفریده است و چرا آفریده است و به کجا می برد و چرا می برد
و همچنین در ان مشخص می شود که چه باید باید بکنیم و چه نکنیم تا به غایت و هدف خلقت دست پیدا کنم.
این تعریف ما از دین هستش و ما از این معنا از دین دفاع می کنیم حالا دوست شما اگر این معنا رو از دین منظورشه با ماست والا یه چیزی میگه که اون وقت ماهم موافقیم که افیون انسان هاست.

ما معتقدیم که هرکس که انسان باشد( و فقط انسان ) براش اون سوالات بالا که در تعریف دین اومده مهمه و باست دنبال جوابش بره و مهم هم نیست که فعلا به چه دینی می رسه....
دین وحیانی باشه یا دین زمینی یا ....
به هر حال انسانیت حکم میکنه که چون باست با حیوانات فرق کنه در این موارد تفاوت خودش رو نشون بده

همون تعریف بالا از دین رو گاهی به صورت خلاصه هم می گن و اون اینه که :
دین به مجموعه ای از اعتقادات و اخلاق ها و احکام گفته می شود.
خوب با توجه به تعریف بالا برخی مکاتب و ادیان افیون انسان ها هستن و برخی رشد دهنده
بت پرستی شیطان پرستی الت پرستی گاوپرستی و.... اینا انسان رو به حیوانیت می کشانند.
خداگرایی و توجه به هدف خلقت و رفتار اخلاقی سبب نورانیت قلب انسانی می شود.

توجه داشته باشید که این معنایی که در بالا بنده از دین ارائه دادم معنای عام و کلی دین بود که شامل هم ادیان حق و هم باطل ، هم کمال دهنده و هم افیون می شد. برای اینکه اینا رو از هم تشخیص بدیم باست با ملاک عقل و فطرت به سراغشون بریم و اصولشون رو مورد تحلیل قرار بدیم.

اگر ما این تعریف از دین رو مدنظر داشته باشیم اون وقت نه تنها همیشه افیون انسان ها نیست بلکه نوع آسمانی ان به خاطر به راه انداختن عقل انسان ها اتفاقا کمال دهنده انسان هاست.
.... واتفاقا بی دینی ( که البته خود نوعی دین است ) افیون انسان ها و به حیوانیت رو اوردن هستش:Gig:

اما در مورد به دنیا امدن اینکه:
هر چیزی دلیل میخواد و دلیل بر اینکه میگید ما اومدیم به دنیا که فقط خوش باشیم چیه؟ کی گفته؟ چرا گفته ؟ کجا گفته؟ ایا درست هم هست؟

اما در مورد ایجاد محدودیت دین اینکه:
بله همین طوره و دین ایجاد محدودیت می کنه و میون انسان و حیوان حد و فرق میذاره
به عبارت دیگه خوبی و بدی دو چیز غیر هم هستن و باید برای قاطی نشدن اینا میونشون حد و مرز گذاشت . مگه شما میون راستی و دروغ ، امانت و خیانت و.... حد و محدودیت نمیذارید؟

nakisa;140367 نوشت:
سلام
منم از توحید شروع کردم.
اون میگه خدا رو قبول داره و خدا یه چیزی در وجود خود آدمه.
و خدایی که میخواد بنده هاشو عذاب بده و بد بختیشونو ببینه و هی بکن نکن بگه بهشون واسه من معنی نداره .
میگه خدا اعذو بالله دیکتاتوریه محضه.
هر چی رو که دوست داشت به وجود اورد و احکام صادر کرده. هر کیو میخواد بد بخت میکنه و هر کیو که میخواد بهش همه چی میده . این عدالت نیست

با سلام به دوست لاییک:Gig:

اما در مورد توحید و خداشناسی اینکه:
ایشون تصور درستی از مفهوم خدا ندارن .
توضیح اینکه می گه خدا یه چیزیه درون خود انسان.
سوال من اینه که مگه تعریف ایشون از خدا چیه که میگه یه چیزیه در درون خود انسان؟

مگه در درون من و شما کسی و چیزی غیر خودمون هستش؟
دوستان ایا کس دیگری درونشون هست؟:Gig: ما که بالوجدان غیر خودمون رو در خودمون نمی بینیم!

تازه منظور ما از کلمه خدا اینه که یعنی موجودی که وجودش رو از کسی نگرفته و همیشه باهاش بوده و عین ذاتش هستش و امکان هم نداره ازش جدا بشه بنابراین ازلی و ابدی هستش.

چنین موجودی مطلق و نامحدود هستش و امکان هم نداره که متعدد باشه بلکه یکی بیشتر نیست چرا که محاله ما دو تا نامحدود داشته باشیم.

تازه چون نامحدود هستش در درون موجود محدودی مثل ما هم قرار نمی گیره
این تعریف ما از خداست و ما داریم از چنین خدایی دم می زنیم و ازش دفاع می کنیم
اما ظاهرا این دوست لاییک ما خداش یه چیز دیگست چون :
1-محدوده چون در درون ماست.
2-خود آ نیست بلکه با وجود من در درون من موجود میشه و به من بند هستش نه من به او!
3-با از بین رفتن من هم از بین میره

پس دعوای ما واقعی نیست ما هم اون خدایی که اون میگه رو قبول نداریم و براش دینی رو هم نداریم و.....

اما این خدایی که بنده ادعاش رو کردم ایا هستش یا نه؟
ما عقل داریم و منطق. یعنی متدی برای اندیشیدن و اینکه تحلیل کنیم.
برهان های عقلی بسیار زیادی بر وجود خدا ارایه شده که یکی از اونا برهان علت و معلول یا برهان نظم یا برهان صدیقین و....هستش.
شما اگر منکر خدای ما در عالم واقعیت هستید لطف کنید برهان های فلسفی ما رو با متد منطقی-تحلیلی رد کنید.

یکی از اون برهان ها اینه که:

واقعیتی رو ما بالوجدان ادراک می کنیم
این واقیت یا خودآ و به گونه ای است که وجودش برایش ضروری و لاینفک از ان است که پس همان خداست
یا اینکه اینگونه نیست و وجوش ذاتی او به گونه ای که همیشه همراه او بوده باشد و در اینده هم باشد نیست پس در این صورت از کس دیگر گرفته است.
کس دیگر یا مثل خود اوست پس ان کس دیگر هم از کسی دیگر وام گرفته است
یا این گونه نیست و او دیگر از کسی دیگر نگرفته است و او همان خودآ است . همان موجود بلند مرتبه ای که ما به او کامل مطلق می گوییم.
به خاطر باطل بودن دور و تسلسل ما چاره ای جز فرض اخر نداریم.

پس خدا هست.

جواب اون حرف ها که میگه خدا چرا همش با امر و نهی بنده هاش رو عذاب میده رو هم توی تاپیک قبل گفتم.

امر و نهی در واقع بیان راه ها و بیراهه ها هستش.
کسی هم راهنمایی رو عذاب و سختی نمی دونه بلکه لطف و محبت کریمانه هستش ( اگر ما دقت کنیم و هوای نفس کورمان نکرده باشد )

تازه فرض کنید خدا نباشد یا باشد ولی دین نفرستاده باشد در این صورت ایا شما مدعی هستید که دیگه هیچ حدو مرزی ندارید و هیچ کس امر و نهی به شما ندارد؟
الانش که دین هست غیر اون جامعه و قانون و کارفرما و دوست و...هزار تا امر و فرمان به ما میدن.
پس فراموش نکنید که ما غرق در بایدها و نباید ها هستیم مهم این است که کدام باید و نباید ما رو به هدف کمالی خودمان می رساند.

به ایشون بگید در پناه حق متعال:Gol:


کمی خسته شده ام
ادامه جواب ها رو در فرصتی دیگه عرض می کنم.
جواب سوالاتی مانند اینکه خوب بودن ربطی به دین ندارد و ....

در پناه خداوند متعال باشید

nakisa;150392 نوشت:
آره دیگه دوستم میگه که مردم خدا رو میخوان که بهش تکیه کنن . اگه کسی رو نداشته باشن که مشکلاتشو به اون موجود ماورایی بگن ، قاط میزنن . و چون خودشون قدرت مقابله با مشکلات رو ندارن به موجودات ماورا طبیعه متوسل میشن. یه کسی که هر کاری از دستش بر میاد.

همچین چیزی صحیح نیست

مگه دوست شما چنین ادعایی نداره که گه کسی رو نداشته باشن که مشکلاتشو به اون موجود ماورایی بگن ، قاط میزنن؟

خب مثال نقضش دقیقا دوست شماست

ازش بپرسید شما به موجود ماورایی اعتقاد داری یا نه؟

اگر نه پس چرا قاط نزده؟

هیچکس;150828 نوشت:
خدای هر کس یکی است یعنی خدای هر کس که خدا رو قبول دارد یکی است نه اینکه هر کس که خدا رو قبول دارد یک خدا دارد . فکر می کنم درست متوجه منظورم نشدید - لطفاً پاسختون رو اصلاح کنید .


اگر منظورتان همین بوده خب حق با شماست
اما اگر نگاهی به لحن سخنتان بندازید می بینید برداشت من ، دور از ذهن و بعید نیست.(سخن شما:
و چون خدای هر کی تو حرف یکی هست (یعنی تعریفی که هر کس از خدا داره با اون تصوری که تو دلش هست فرق داره) که البته یکی از دلایل انسانیت (تفاوت انسان و حیوان) همین هست . پس هر کی در حد نیازش از دین بر میداره .)

به هر حال خوشحالم منظورتون برداشت اولیه من نبوده

موفق باشید

علامه حلي;152162 نوشت:
همچین چیزی صحیح نیست

مگه دوست شما چنین ادعایی نداره که گه کسی رو نداشته باشن که مشکلاتشو به اون موجود ماورایی بگن ، قاط میزنن؟

خب مثال نقضش دقیقا دوست شماست

ازش بپرسید شما به موجود ماورایی اعتقاد داری یا نه؟

اگر نه پس چرا قاط نزده؟

با سلام
مند منظورم این نبود که کسی خدا نداشته باشه قاط میزنه
بلکه انسان همیشه به تکیه گاهی نیاز داره
و حتی اگر تخیلی باشه می تونه اونو واسه خودش واقعی جلوه بده
اکثر باور ها و اعتقادات ما از زمان کودکی و خرد سالی در ذهن ما پا گرفته
چه بسا اگر تو یه خانواد بودایی یا یهودی متولد می شدیم نسبت به اون دین و عقاید تعصب شدیدی داشیم
اختلاف بین یه بی دین و دیندار معتصب اینکه یه بی دین می تونه به عقاید یه دیندار احترام بذاره اما یه دیندار به نظرش اگه کسی تو دینش نباشه باید کشته بشه
این اساس دین شماست
و اگه مروت و رحمی باشه از خود شماست نه دینتان
شما فکر می کنید این دین یا دینداری خیلی به نفع بشریت و انسان ها بوده؟
همه باید نباید های که اکثرا دلیل منطق نداران
ایه های که باید تفسیر بشن تا به خورد یه ادم عادی داده بشن حرف خدا رو همش تو لفافه ای هست که ادم عادی از درکش عاجزه
فلسفه های دینی که هیچ وقت به غیر خود دین قابل توجیه نیست
علت و معلول های که دلیل منطقی نداره و به غیر از یه ادم دینی واسه کسی قابل فهم نیست
و ادم های بی دینی که تحت هر شرایط به هر تفکرو اگاهی که داشنه باشن واسه شما یه جنایتکار و جانی محسوب میشن

علامه حلي;152163 نوشت:

اگر منظورتان همین بوده خب حق با شماست
اما اگر نگاهی به لحن سخنتان بندازید می بینید برداشت من ، دور از ذهن و بعید نیست.(سخن شما:
و چون خدای هر کی تو حرف یکی هست (یعنی تعریفی که هر کس از خدا داره با اون تصوری که تو دلش هست فرق داره) که البته یکی از دلایل انسانیت (تفاوت انسان و حیوان) همین هست . پس هر کی در حد نیازش از دین بر میداره .)

به هر حال خوشحالم منظورتون برداشت اولیه من نبوده

موفق باشید

با سلام خدمت اقای حلی عزیز
با عرض معذرت شما انیشتن اگه قبول داشته باشین ایشون یه ادم غیر مذهبی بودن و حتی تو وصیت نامه شون به اینکه نوع بشر هر چی میکشه از مذهبه اشاره میکنه
توصیه میکنم وصیت نامه ایشونو بخونید

shahre_sokoot;152588 نوشت:
اگه کسی تو دینش نباشه باید کشته بشه این اساس دین شماست

سلام

کی گفته؟ اساس دین ما است و هر هر کس توی دین ما نباشد کشته می شه؟!!!

یعنی الان همه مردم ایران مسلمانند؟

یعنی غیر مسلمونا رو می کشیم؟

اصلا تاحالا دیدی مسلمونی بره همین طوری یک غیر مسلمونو بکشه؟

shahre_sokoot;152588 نوشت:
با سلام
فلسفه های دینی که هیچ وقت به غیر خود دین قابل توجیه نیست
علت و معلول های که دلیل منطقی نداره و به غیر از یه ادم دینی واسه کسی قابل فهم نیست
و ادم های بی دینی که تحت هر شرایط به هر تفکرو اگاهی که داشنه باشن واسه شما یه جنایتکار و جانی محسوب میشن

با سلام به شهر سکوت :Gol:

اینم از دوست من که همه میگفتین بیاد .
بفرما
این گوی و میدان

یه خواهشی دارم از دوستان
لطفا در این تاپیک دعوا ره نندازین.
از حسن اخلاقتون متشکرم

nakisa;144935 نوشت:
اولو که مشکل اصلی من با دوستمه .

دومو که تاریخ اسلام تو قرن اول(بعد امام علی) کجاش درخشان بوده؟
اونجایی که عمر حمله کرد به ایران ؟ یا اونجایی که سعد ابی وقاص هر کی مسلمون نشد رو کشت؟



با سلام:Gol:

مشكل دوست شما همانطوريكه بعضي از دوستان اشاره كردند مشكل خداشناسي و خودشناسي است. از اينرو ورود در ساير مباحث نظير نبوت و امامت، معاد، تاريخ اسلام، فروع دين و احكام الهي مستلزم اينست كه اول وجود خدا و عدل و حكمت و صفات الهي برايش ثابت شود.

پس سعي نكنيد هر از چند گاهي با طرح مباحث حاشيه اي بحث را از مدار خودش منحرف كنيد.



nakisa;144935 نوشت:
اون میگه
مردم چون دوست دارن همیشه به یه چیز ماورائی چنگ بزنن که هر کاری از دستش بر بیاد واسه همین به دین رو میارن .

بايد ديد منشأ اين تمايل و دوست داشتن چيست؟ بي شك انسان اگر با سير آفاقي و انفسي در وجود خودش و ساير موجودات هستي، آسمانها و زمين نظاره كند نقص و كاستي و نيازمندي را بالوجدان درك مي كند و به يك وجود برتر، وجود خالق و ناظمي كه عليم و حكيم است گواهي مي دهد. اين درك، وي را به وابستگي و تعلق وجود خودش و همه عالم نيازمند به آن وجود بي نياز و حكيم رهنمون مي شود.

بعلاوه فطرت انسان بنا به حكم عقل و نقل، يكسري ادراكات و تمايلاتي دارد كه لازمه آن اينست كه مقتضاي آن در بيرون وجود داشته باشد. احساس شناخت وجود برتر و ناظم حكيم و حس پرستش در آدمي مشهود است، در طول تاريخ اين حس و ميل شناخت و پرستش بوده، آثار باستان شناسان گواه اين مطلب است. انسان ميل به جاودانگي و كمال دارد و از مرگ و نيستي گريزان، بي شك، مقتضاي اين ميل همان معاد است، انسان در سرگشتگي و حيرت ها و چندراهي ها احساس نياز به راهنما و هادي مي كند اين همان نياز بشر به نبوت و حجت هاي الهي است.

پس نياز انسان به خدا (وجود برتر)، هادي و راهنما و جاودانگي امري فطري و دروني است.

از طرفي عقل و دانش بشري بدلايل بسياري محدودتر از آن است كه بتوانند انسان را به مسير كمال و جاودانگي سوق دهند، نقش عقل همانند چراغ قوه اي است كه تنها مي تواند راه را روشن كند اما در حيرت و سرگشتگي ها و چندراهي هاي زمانه كدام راه سعادت است و كدام چاه هلاكت و گمراهي؟؟؟ از توان عقل و دانش بشري خارج است، لذا بنا به حكمت الهي كه غرضش از خلقت به كمال رساندن بشريت است بدور است كه افرادي برگزيده را براي هدايت با برنامه هاي سعادت بخش (كتب) به سوي مردم گسيل نكند، زيرا در اين صورت نقض غرض مي شود. كه از حكمت و عدل الهي بدور است.

تصور كنيد شما ميهماناني را دعوت كنيد و آمدن آنها برايتان مهم باشد اما به آنها آدرس ندهيد يا ميهمان ويژه اي داشته باشيد كه حضورش خيلي برايتان موضوعيت دارد (مثلاً عاقد يا منبري) اما كسي را براي راهنمايي و مشايعت با او نفرستيد.

رسيدن به سعادت و كمال انسان از طريق اختيارش، براي خداوند اهميت دارد، خداوند انسان را اشرف مخلوقات ناميده و بندگانش را دوست دارد پس قطع مسلم همه لوازم و امكانات هدايت و سعادت شان را به حكمت و قدرتش فراهم خواهد آورد.

nakisa;144935 نوشت:
اگه اعتقادشونو ازشون بگیری ، چیزی ندارن . واسه همینه که انسانها به یه چیزی چنگ میزنن .


بله حقيقت امر همين است، انسان است با فطرت و اعتقاداتش كه از طريق عقل و فطرت و شهود مي تواند به آنها راه يافته ايمان آورده و يقين كسب كند. همه ارزش انسان به نوع جهان بيني و ايدئولوژي اش است به ملاكات و معيارهايش است به جهت گيري ها و اهدافش است و ...

انسان عاري از اين اعتقادات، باصطلاح انسان عاري از شناخت نسبت به جهان هستي و فلسفه آفرينش، عاري از رابطه اش با خدا (رابطه خالق و مخلوق)، عاري از رابطه اش با معاد و جاودانگي، مثل نقاشي اي مي ماند كه خالق و پديدآورنده اي ندارد، غايت و هدفي ندارد، محتوا و مبنا و ملاكي ندارد و ...

مي شود انساني سراسر گرفتار آمده در گل و لاي ماده و ماديات و دنياي فاني، انساني كه هستي برايش جز هيچي و پوچي معناي ديگري نمي تواند داشته باشد انساني كه گمان مي كند با مرگ همه چيز خاتمه مي يابد؟؟؟

nakisa;144935 نوشت:
و البته این حرف شما ( که متدینین بیشتر از بقیه امید به زندگی دارن )در مورد بت پرست ها هم صدق میکنه .

بله همينطور است و البته جاي تأسف است، گرچه همين حس پرستش خدايان دروغين الهه ها و بت ها نشان بقاي فطرت الهي اش است.

اما همين بشر بواسطه جهلش نتوانسته حقيقت خودش را بشناسد و از اين طريق به شناخت خالق حقيقي اش راه يابد، خالقي كه حكيم است و بنده اش را بدون راهنما و هادي در مسير كمال و سعادت نمي گذارد، لذا بجاي انتخاب هاديان و راهنمايان حقيقي(از راه هاي مربوط به آن) براي ارضاء اين نياز دروني اش به پرستش غير خدا، بت ها و مظاهر طبيعت، روي آورده، لكن همين حالت، يعني پرستش، گرچه مظاهر باطل باشد سطح اميدواري و در دامنه امن بودن فرد را افزايش مي دهد بر خلاف منكران خدا كه بدليل فاصله گرفتن از فطرت و فقدان پشتوانه معنوي و الهي در برابر مشكلات و سختي ها و دشواري ها و بن بست ها به سرعت احساس شكست و نوميدي مي كنند.

گفتني است حتي همان منكران خدا و معاد نيز، بدليل تبديل ناپذيري فطرت الهي، در مواقع نااميدي از اسباب مادي (مانند هنگامه غرق شدن كشتي) و يا در صورت توجه به حقيقت دروني خودشان و وابستگي و نياز مخلوقات عالم، به عالم ماوراء، وجود خالق بي نياز و قدرتي برتر گواهي مي دهند.

سخن پاياني اينكه وقتي انسان خوب بنگرد، در خودش و همه عالم، به مخلوق بودن و نيازمندي اش به خالق گواهي دهد به حقيقت پي مي برد، در قالب مثال؛ وقتي همه ي كمپاني ها و كارخانه ها در كنار محصولات خود، دفترچه اي بعنوان راهنما و افرادي بعنوان راهنماي استفاده، و يا مترجم و مفسر دفترچه و يا مراكز براي راهنمائي، مشاوره رفع عيب و اصلاح و تعمير بطور مداوم ارائه مي دهند مگر مي شود كه انسان بعنوان ظريف ترين و كاملترين مخلوق اين عالم، نيازي به دفترچه راهنما و راهنما و مشاور نداشته باشد.

همه اينها كه برشمرديم و بسياري كه ناگفته ماند گواه اثبات وجود خدا، ضرورت راهنمايان و دين و اثبات حقيقت معاد است اگر خوب در احوال خويش و در عالم هستي بينديشيد ...

موفق ...:Gol:

shahre_sokoot;152596 نوشت:
با سلام خدمت اقای حلی عزیز
با عرض معذرت شما انیشتن اگه قبول داشته باشین ایشون یه ادم غیر مذهبی بودن و حتی تو وصیت نامه شون به اینکه نوع بشر هر چی میکشه از مذهبه اشاره میکنه
توصیه میکنم وصیت نامه ایشونو بخونید

من تا اونجایی که میدونم انیشتین مسلمون بوده. ولی مثل ادواردو انیلی دینشو مخفی میکرده و بچهاش بعد از مدتها اینو گفتن .

در ضمن اگه ایشون تو وصیت نامشون چنین حرفی زده که جنابعالی باید سند بیاری که این از کجاست، باید بگم که منظورشون از دین مسیحیته .

چون دقیقا نیچه هم همین بحثو کرده از دین مسیح گریزان بوده ولی میبینیم که نسبت به پیامبر اسلام نظر مثبت و خوبی داره .

shahre_sokoot;152588 نوشت:
ادم های بی دینی که تحت هر شرایط به هر تفکرو اگاهی که داشنه باشن واسه شما یه جنایتکار و جانی محسوب میشن

آدمهایی که به خاطر عقایدشون کشته شدن هیچوقت از کارشون پشیمون نشدن و همیشه با افتخار و سر بلند پای چوبه ی دار رفتن .

مگه قبل از انقلاب همین علما و شهدا نبودن که یکی یکی با افتخار اعدام میشدن . شهید نواب صفوی یا شیخ فضل الله نوری و ...

هیچکس به خاطر عقایدش جانی محسوب نمیشه کما اینکه تو کشور ما این همه صاحبان ادیان مختلف هستن که دارن آروم زندگیشونو میکنن و کسی بهشون تعرض نمیکنه .

همین خود جنابعالی
تا حالا کسی به تو چیزی گفته ؟
اومدن دستبند زدن بردنت ؟
یا کسی بهت جانی گفته؟

تو از نظر ما جنایتکار نیستی فقط راهت کج شده که خودم صافش میکنم :khandeh!:

shahre_sokoot;152588 نوشت:
با سلام مند منظورم این نبود که کسی خدا نداشته باشه قاط میزنه بلکه انسان همیشه به تکیه گاهی نیاز داره و حتی اگر تخیلی باشه می تونه اونو واسه خودش واقعی جلوه بده اکثر باور ها و اعتقادات ما از زمان کودکی و خرد سالی در ذهن ما پا گرفته چه بسا اگر تو یه خانواد بودایی یا یهودی متولد می شدیم نسبت به اون دین و عقاید تعصب شدیدی داشیم اختلاف بین یه بی دین و دیندار معتصب اینکه یه بی دین می تونه به عقاید یه دیندار احترام بذاره اما یه دیندار به نظرش اگه کسی تو دینش نباشه باید کشته بشه این اساس دین شماست و اگه مروت و رحمی باشه از خود شماست نه دینتان شما فکر می کنید این دین یا دینداری خیلی به نفع بشریت و انسان ها بوده؟ همه باید نباید های که اکثرا دلیل منطق نداران ایه های که باید تفسیر بشن تا به خورد یه ادم عادی داده بشن حرف خدا رو همش تو لفافه ای هست که ادم عادی از درکش عاجزه فلسفه های دینی که هیچ وقت به غیر خود دین قابل توجیه نیست علت و معلول های که دلیل منطقی نداره و به غیر از یه ادم دینی واسه کسی قابل فهم نیست و ادم های بی دینی که تحت هر شرایط به هر تفکرو اگاهی که داشنه باشن واسه شما یه جنایتکار و جانی محسوب میشن

با سلام دوست عزيز و خوش آمدگويي نسبت به حضور شما درجمع اسك دين


اما اينكه شما فرموديد انسان براي خودش نياز به تكيه گاهي دارد حرف كاملا درست و منطقي است اما نتيجه اي كه شما از اين مطلب مي خواهيد بگيريد چيست؟


حرفي كه شما مي زنيد به صورت ديگر هم بيان شده است و تقريبا شبيه سخنان فرويد،روانشناس معروف اتريشي است.زیگموند فروید، روان پزشک نامدار اتریشی (1856 - 1939 م ) در پاره ای از اظهار نظرهایش ((ترس )) را منشائ اعتقاد به خدا و دینداری دانسته است ؛

البته پیش از او نیز این نظریه مطرح بوده است شاید نخستین کسی که این رای را ابراز کرد، شاعر رومی تیقوس لوکرتیوس باشد او در یکی از اشعار خود گفته است :((نخست ترس بود که خدایان را آفرید))[ خلاصه این نظریه آن است که ترس از عوامل طبیعی مانند سیل ، طوفان ، زلزله ، بیماری و مرگ موجب شده که انسان ها برای همه ی عوامل طبیعی ترس آور، منشائ مشترکی ساخته او را خدا بنامند. به نظر فروید خدا مخلوق انسان است ، نه خالق او.

در واقع منشائ پیدایش عقاید دینی در ذهن انسان ها، آرزوی محفوظ ماندن از آسیب این عوامل بوده است . انسان های اولیه برای فرار از ترس و دلهره در برابر عوامل آسیب رسان رفته رفته به موجوداتی صاحب قدرت و شعور و مسلط بر طبیعت قایل شدند تا بتوانند از طریق خواهش ، قربانی ، عبادت ، دعا و کارهایی از این قبیل ، مهر و محبت آن موجودات را بر انگیخته و خود را از خطر برهانند.

از نظر وی انگیزه ی انسان به خدا نه تنها در دوران اولیه ی تاریخ مسائله ترس بوده است ، بلکه امروزه نیز این نظریه هم چنان به قوت خود باقی است ، چرا که انسان موجودی است تاریخی و عناصر موجود در گذشته به وسیله نسل های بی شمار به انسان کنونی منتقل شده است ، (براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:خدا در اندیشه ی بشر، عبدالله نصری ، صص 38

- 40).

چرا اين مطلب را به نياز فطري انسان ها و نتيجه واقعي جهان تعبير نكنيم.شما هم اعتقاد داريد كه انسان ها نياز به تكيه گاه دارند،اما از كجا چنين نتيجه اي ميگيريد كه منشا اين نيازهاي انسان ها وهم است؟!

مي توان به اين نظريه اي كه شما بيان مي داريد اشكالات مختلفي را وارد كرد:


1-تنها در حد فرضيه است و همانطور كه مي دانيد چنين ادعاها و فرضيه هايي ارزش علمي ندارند و آنچه مبناي انديشه قرار ميگيرد باورهاي علمي است نه فرضيه هايي بدون پشتوانه منطقي.


2-مواردی صحت این نظریه را نقض می کند: تاریخ گواهی می دهد که پیام آوران دین و کسانی که مردم را به سوی خداوند می خواندند، همواره از شجاع ترین مردم بوده و در برابر سخت ترین شکنجه ها پایداری می کردند. انسان های ترسوی فراوانی بوده و هستند که هیچ اعتقادی به خدا نداشته و ندارند. به اعتقاد ما، نوعی باور مرموز به وجود خدا در همه ی انسان های طول تاریخ وجود داشته است ، یعنی چنانکه حس حقیقت جویی و زیبایی دوستی مثلا" در کلیه انسان ها فطرتا" وجود دارد و نیازمند اکتساب یا علت نیست ، حس خداشناسی و خدا پرستی نیز، در همه ی انسانها بوده و هست و همین فطرت الهی است که آنان را به سوی اعتقاد به خداوند سوق می دهد.( برای آگاهی بیش تر ر.ک :فطرت ، شهید مطهری ، صدرا.)

3-اين سخن شما عموميت ندارد و بسياري از انسان هايي كه به خداباوري رسيده اند از روي منطق و تدبر به اين نتيجه رسيده اند.فراواني كتب و اثبات هاي عقلي در مورد خدا خود گواهي صدق اين مطلب است كه پشتوانه باور بسياري از انسان ها شناخت عقلي است.


4-.بر فرض كه برخي از انسان ها اينگونه كه شما مي فرماييد خدا پرست شده باشند آيا اين دليل بر عدم وجود خداست؟بديهي است كه هيچ گاه نمي توان چنين نتيجه اي گرفت.


5-آيا نهايت سخن شما دوست عزيز اين نيست كه مردم يك موجود خيالي براي خود متصور كرده باشند(ويا مثل بت پرستان) كه بتوان به آن تكيه كرد و اين با خدايي كه ما به آن معتقديم تفاوت ماهوي دارد؟خدايي كه براي هدايت انسان ها برنامه كامل و جامع دارد و براي سعادت انسان ها و نجات از گمراهي آنها رسولاني هدايت گر فرستاده باشد.


6-اگر حرف شما صحيح باشد بايد پيامبران الهي در تبليغ رسالت و دين خود و دعوت به سوي خدا هيچ مشكلي نداشتند زيرا خواسته آنها با خواسته مردم يكي بود اما همانطور كه مي دانيد در امر توحيد و يكتاپرستي چه مشقت ها و سختي هايي كه كشيدند.

اما جواب سخن شما در اين مورد كه آيا دينداري به نفع بشريت بوده يا نه، كاملا روشن است.

كجاي اسلام دستور قتل عام مردم را مي دهد؟كجاي اسلام دستور ظلم به همنوعان را مي دهد؟اسلام برنامه اي جامع و كامل براي زندگي اجتماعي انسان ها آورده است كه در سايه آن حق هيچكس از بين نمي رود.مي توان به تعدادي از اين دستورات اسلام در امور مختلف اشاره كرد.دستوراتي :


1-در امركمك به فقرا و نيازمندان و توجه بسيار به آنها و حتي در مواردي كمك به آنها را واجب كرده است.


2- در امر خانه و خانواده


3- در امر كار و خدمت هاي اجتماعي.


4- در زمينه سازندگي نفس و مسال اخلاقي فردي و اجتماعي


و بسياري از موارد ديگر

دوست عزيز بسياري از اين ظلم هايي كه در جهان مي شود يا در اثر بي خدايي است و يا باورهاي غلط كه نتيجه اش قتل انسان هاي بيگناه است.

آيا فكر مي كنيد انساني كه دين داشته باشد و خداترس باشد دست به چنين جنگ هاي گسترده اي( مانند جنگ هاي هيتلر و جنگ هايي كه آمريكا و اسرائيل به راه انداخته اند) مي زند؟

اين ها همه در اثر فراموشي و غفلت از خداست و نتيجه زياده خواهي.


آيا ديني كه در آن ظلم حتي به حيوانات هم حرام است و امام اول آنها حضرت اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايند: اگر تمام دنيا را به من بدهند تا دانه اي را از دهان مورچه اي بگيرم اين كار را نخواهم كرد، را عامل تباهي انسان ها مي دانيد؟

كمي تفكر و تدبر شما را به نتيجه اي بر خلاف اين رهنمود مي كند.


پايدار باشيد

موضوع قفل شده است