جمع بندی کامل مطلق بودن خدا

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا اجزا ندارد پس بعد ندارد یعنی ساختار ندارد  خدا شکل ندارد به وجود اورند شکل است خدا بزرگ است نه با حجم به وجود اورنده حجم است نه با بعد به وجود اورنده اجزا است     خدا عالم است نه با علم به وجود اورنده علم است خدا قادر است نه  با قدرت به وجود اورنده قدرت است خدا اگاه است نه با اگاهی به وجود اورنده اگاهی است خدا وجود دارد نه با جرم خالق جرم است خدا بینا است نه با بینای به وجود اورنده بینای است خدا شنوا است نه با شنوای به وجود اورنده شنوای است همه جا هست نه با مکان به وجود اورنده مکان است حضور دارد نه با زمان به وجود اورنده زمان است خدا بدون هیچ گونه چگونگی است به وجود اورنده چگونگی است چگونگی یعنی نیاز بعد یعنی نیاز  اجزای تشکیل دهنده یعنی نیاز علم یعنی قدرت یعنی نیاز  
جمع بندی پرسش لطفا اثبات کنید واجب الوجود، کامل مطلق است؛ یا اینکه کامل مطلق وجود دارد. پاسخ برای پاسخ به پرسش حاضر توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: در تحلیل عقل، هرگاه توانستیم وجود چیزی را متمایز از ذاتش در نظر بگیریم، پس آن چیز ممکن الوجود است و برای وجود داشتن، نیازمند موجود دیگر می باشد؛ و این موجود دیگر، یا واجب الوجود است یا نهایتا به واجب الوجود ختم می شود. اما خداوند واجب الوجود است و نیازمند غیر نیست؛ پس حتما وجودش عین ذاتش است؛ و چیزی که عین وجود باشد اساسا نمی تواند متصف به عدم و نیستی گردد –چرا که مستلزم اجتماع نقیضان می شود- نه از جهت اصل وجودش و نه از جهت کمالات وجودیش چرا که کمالات وجودی نیز نوعی وجودند. بنابراین، هر کمالی را که متصور شویم که متضمن محدودیت دیگر نباشد، حتما خداوند واجد آن است چرا که آن کمال، یا موجود است یا معدوم؛ اگر معدوم باشد که کمال نیست بلکه اصلا چیزی نیست؛ و اگر موجود باشد، پس فقدانش در خدا مستلزم نقص و عدم و حدّ است که سابقا اثبات شد چیزی که عین وجود باشد اساسا نمی تواند متصف به عدم و نیستی گردد. با این استدلال روشن می شود که خداوند هر کمالی را که متصور شویم، داراست آنهم در والاترین درجه ممکن.(1) اشکال: اینکه خدا همه کمالات را به ما نداده، نشان دهنده این نیست که خودش هم فاقد آن کمالات بوده که نتوانسته معطی آن باشد؟ اگر فاقد آن نبود آن را به ما میداد چون فیاض است. پاسخ: با استفاده از اصل سنخیت چنین استدلال شده که اگر کمالی را معلول دارد، حتما علتش به شکل قویتر واجدش بوده است؛  اما به صورت معکوس استدلال نشده که اگر علتی واجد کمال باشد باید معلولش حتما آن کمال را داشته باشد چرا که گاهی بواسطه موانع و یا مرتبه وجودی یک معلول نمی شود آن را دارای تمام کمالاتی دانست که علتش دارد؛ شبیه به ظرف آب دو لیتری که گنجایش ده لیتر از باران را ندارد اگرچه در آن روز هزاران لیتر باران باریده باشد؛ یا شبیه به عدد 4 که نمی توان میان 7 و 8 باشد.  بگذریم از این که خداوند نظام خلقتی آفریده که در آن موجودات برای اینکه متکثر شوند، متفاوتند و چون متفاوتند، آثار متفاوتی دارند و در نتیجه، نمی توان از آنها انتظار داشت که بهترین معلول را داشته باشند چنانکه خودشان معلول علت دیگری هستند که او نیز بهترین موجود نیست و از جهت وجودی کمالات محدودی را دارا بوده است. اشکال: اگر نتیجه بگیریم از اینکه واجب الوجود نامحدود است و ماهیت ندارد پس کامل است میتوانیم بگوییم که هوا هم نامحدود و بدون ماهیت است پس هوا هم کامل مطلق است. پاسخ: هوا یک واقعیت مرکب از عناصر متنوع است. در واقع، ما با یک موجود گسترده روبرو نیستیم بلکه با مجموعه ای از گازهای انباشته روبرو می باشیم که بسته به تنوع محیطی و زمانی، میزان وجود آنها متفاوت است. بنا بر برخی از تحقیقات موجود در این زمینه، عناصر هوای زمین در حال حاضر بدین شرح است:  نیتروژن (۷۸٫۰۸۴ درصد)، اکسیژن (۲۰٫۹۴۸ درصد)، آرگون (۰٫۹۳۴ درصد)، دی‌اکسید کربن (۰٫۰۳۳ درصد)، نئون (۰٫۰۰۰۱۸۲ درصد)، هلیوم (۰٫۰۰۰۵۲ درصد)، متان (۰٫۰۰۰۲ درصد) در حالیکه هوای زمین از دی اکسید کربن ناچیزی تشکیل شده و دارای نیتروژن و اکسیژن بیشتر است، هوای مریخ آکنده از دی اکسید کربن است (95 درصد) و از اکسیژن ناچیزی برخوردار است. افزون بر این که، هوای زمین نیز به مرور زمان، به این میزان از اکسیژن رسیده است و میلیونها سال قبل، اکسیژن زمین نیز ناچیز بوده اما به مرور زمان، گازهای اکسیژن افزایش یافته و درصد بیشتری از هوا را به خود مشغول کردند و در نتیجه، حیات حشرات و دوزیستها ممکن گردید. بنابراین، آنچه عرفاً هوا نامیده می شود و یک حقیقت گسترده در نظر گرفته می شود، در واقع، مجموعه ای از گازهای متنوع است که بسته به تنوع محیطی و زمانی، درصد وجود آنها متنوع می شود. اشکال: همین مطالب درباره واجب وجود نیز صادق است. وجود مجموعه ای از موجودات است و واجب الوجود چیزی جز مجموع آنها نیست و یک فرض و اعتبار است! پاسخ: ما به تجمیع گازها، هوا می گوییم؛ چنانکه به تجمیع درختان، جنگل می گوییم و یا به تجمیع خاکها تپه می گوییم. آیا جنگل چیزی بیشتر از مجموعه درختان در یک محیط است؟! آیا تپه چیزی بیشتر از مجموعه خاکها در یک محیط است؟!  اما در مورد موجودات پیرامونی که محدود و ممکن الوجود هستند نیز همین مطللب صادق است. مجموع آنها چیزی جز جهان خلقت نیست که نهایتا ممکن الوجود است. از جمع صفرها یک متولد نمی شود. موجودات ممکن الوجود چه یکی باشند چه هزارتا، به آنها واجب الوجود گفته نمی شود. اما آنچه به عنوان وحدت وجود گفته می شود که مورد نظر عارفان و برخی از فلاسفه مسلمان است، ناظر به مجموع موجودات ممکن الوجود نیست.  حتی «علامه طباطبائی» بعد از تقریر برهان صدیقین، به این نکته متذکر شد که این برهان، وجود واجب الوجود را اثبات می کند و چون موجودات پیرامونی ممکن الوجودند پس واجب الوجود حقیقت دیگری است که ممکن الوجودها وجودشان قائم به اوست. اشکال:  می شود یک موجودی از لحاظ کمّی نامحدود باشد ولی از لحاظ کیفیت وجودی ماهیت دار و محدود. هستی نامحدود هم شاید اینگونه باشد و اینکه از لحاظ کمّی ماهیت ندارد دلیل نمی شود که از لحاظ کیفی هم بدون ماهیت باشد. پاسخ:  بی حد بودن واجب الوجود، از جهت کمی نیست؛ یعنی چنین نیست ما موجودی با حجم بی نهایت را در نظر گرفته باشیم که کل هستی را پر کرده است. اصولا خداوند جسم ندارد تا حجم داشته باشد. حجم مقدار جسم است. توضیح بیشتر این که: کمیت را به دو قسم تقسیم می کنند که یا متصل است یا منفصل. مثلا حجم یک شی جسمانی، نمونه ای از کمیت متصل است اما تعدادش نمونه ای از کمیت منفصل است. در جای خودش اثبات شده واجب الوجود جسم نیست تا حجم داشته باشد. به همین دلیل خداوند کمیت متصل ندارد. همچنین در جای خودش اثبات شده محال است خداوند دوتا باشد؛ به همین جهت خداوند کمیت منفصل ندارد. به عبارت دیگر: نامتناهی گاهی به معنای نامتناهی مقداری است و گاهی به معنای نامتناهی مکانی است و گاهی به معنای نامتناهی وجودی و ... آنچه در مورد خداوند مطرح است، نامتناهی وجودی است که توضیحش در مباحث سابق گذشت. نامتناهی مقداری لزوما نامتناهی وجودی نیست بلکه فقط در همان مقدار مورد نظر نامتناهی است. مثلا خط که در طول امتداد دارد از نظر عرض و ارتفاع متناهی است، بلکه عرض و ارتفاع آن مساوی صفر است. یک جسم نیز که دارای حجمی نامتناهی باشد، فقط در سه بُعدِ طول و عرض و ارتفاع نامتناهی است ولی باز هم از نظر وجودی متناهی است. این جسم همه عالم خود را پر می‌کند، ولی در عوالم دیگر راهی ندارد. مثلاً اگر فرض کنیم که عالم ماده از نظر مکانی نامتناهی باشد باز هم می‌توان بی‌نهایت عالم دیگر فرض نمود که جدای از این عالم نامتناهی مکانی باشد. اما درباره کیفیت گفتنی است که کیفیات از سنخ عوارض بر جوهر هستند و چون چیزی بر خداوند عارض نمی شود، اوصاف خداوند از سنخ کیفیات نیست. توضیح بیشتر این که صفات ذاتی خدا عین ذات خدا هستند و صفات فعلی نیز منتزع از فعل او می باشند. بنابراین، به تعبیر دقیق خداوند کیفیت ندارد. اما اوصافی همچون علم و قدرت، چون عین ذات هستند، نامتناهی و بی انتها می باشند و هیچ حدی آنها را محدود نمی کند. اشکال: آیا نمی توان زمان و مکان را همان هستی نامتناهی دانست؟ پاسخ:  نامتناهی بودن هر چیزی، در همان چیزی است که مورد نظر ما است. نامتناهی بودن زمان، در زمان است نه وجود؛ همانطور که نامتناهی بودن خط، در طول است نه عرض و ارتفاع. همچنین، تنها در صورتی می توان نامتناهی مکانی را نامتناهی هستی دانست که به این امر معتقد شد هستی از سنخ جسم است و غیر از موجودات جسمانی، هستی دیگری متصور نیست در حالیکه در جای خودش ثابت شده که هستی عوالم متنوعی دارد که یک دسته از آنها جسمانی است. مثلا خداوند و ملائکه و روح آدمی را غیرجسمانی می دانند. بگذریم از این که به باور برخی از محققان، مکان بعد از جسم و از مقایسه دو جسم با یکدیگر و طرز قرار گرفتن آنها انتزاع می شود: مكانِ حقيقي هر شي‌ء عبارت است از مقداري از حجم جهان كه مساوي با حجم جسم مكان‌ دار باشد، از آن جهت كه در آن گنجيده شده است.(2) از این رو، برای انتزاع مکان باید دو جسم  موجود باشد و اگر دو جسم موجود باشد، هیچ یک نامتناهی نیست.    پی نوشت ها: 1. برای مطالعه بیشتر درباره این براهین، مراجعه گردد به مقاله «اثبات عقلی کامل مطلق و نقد و بررسی بعضی از ادلة ناکافی» به قلم عسکری سلیمانی امیری در فصلنامه آئین حکمت 1389ش. 2. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات موسسه امام خمینی، 1391ش، ج2، ص176
موضوع قفل شده است