جمع بندی پاسخ به سوال نوجوان: خدا چگونه به وجود آمده است؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ به سوال نوجوان: خدا چگونه به وجود آمده است؟

[=IRANSans-web][=IRANSans-web]سلام علیکم .[/]
[=IRANSans-web]یه سوال اگر پاسخ بدهید سپاسگزارم
[=IRANSans-web]سوال نوجوانان هست:[/][/]

خدا چگونه بوجود آمده است[/]
؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

جمع بندی

_________________________________________________

پرسش:

به این سوالات نوجوانان که: "خداوند چطور به وجود آمده؟" چه پاسخی بدهیم؟

پاسخ:

در این خصوص باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
این که هر چیزی یک روزی به وجود آمده، صحیح نیست؛ درست است آنچه که ما در اطرافمان می بینیم همه پدیده هایی هستند که ما تحقق و پدید آمدن آنها را می بینیم اما هیچ دلیلی بر این وجود ندارد که یک نتیجه گیری کلی کرده و بگوییم پس هر چه که موجود است روزی به وجود آمده.
چون آنچه که ما می بینیم یک سری موجودات محدود و مادی هستند، اما به کدامین دلیل می توان گفت سایر موجوداتی که ما توان درک آنها را نداریم نیز اینگونه هستند؟ پس باید ابتدا کشف کنیم که ملاک به وجود آمدن و ملاک همواره موجود بودن چیست؟ آن موقع است که میتوانیم با استدلال بگوییم آیا خداوند هم این ملاک را دارد تا به وجود آمده باشد یا خیر.

عقل در مقام تحلیل به روشنی می فهمد که هر موجودی آنچه که جزء ذاتش نباشد را باید از دیگری بگیرد، مثلا غذا به خودی خود شور و چرب نیست، یعنی چربی و شوری غذا جزء ذاتش نیست به همین خاطر گاهی غذا شور میشود و گاهی کم نمک، گاهی پرچرب میشود و گاهی کم چرب، بنابراین روشن میشود که این شوری و چربی را از غیر گرفته است، چون اگر از ذاتش بود هرگز از آن جدا نمیشد، اما این شوری جزء ذات نمک است، و این چربی جزء ذات روغن است، لذا هرگز شوری از نمک جدا نشده، و چربی از روغن جدا نمیشود، مگر آنکه این دو دیگر نمک و روغن نباشند. بنابراین نمک همیشه شور بوده و هست، و روغن همیشه چرب بوده و هست.

بنابراین اگرچه میشود پرسید غذا چگونه شور یا چرب شده، اما نمیشود پرسید نمک چگونه شور شده، یا روغن چگونه چرب شده؟
در مورد خداوند بحث شوری و چربی نیست؛ بحث وجود و هستی است، خداوند موجودی است که هستی عین ذات او است، چون در غیر این صورت خودش هم نیازمند به غیر خواهد بود، پس این هستی هرگز از آن جدا نخواهد شد، بنابراین وقتی هستی از او جدا شدنی نباشد، همیشه هستی را دارا بوده و همیشه موجود بوده است. یعنی هرگز زمانی وجود نداشته که خداوند نبوده باشد تا بگوییم چگونه به وجود آمده است.

نکته دوم:

آنچه که در نکته پیشین گفتیم استدلالی از طریق الفاظ و مفاهیم بود که میتواند اثبات که خداوند همواره موجود بوده و خواهد بود، اما در مقام فهم چگونگی این مسئله به لحاظ مصداقی، یعنی فهم ذات خداوند و اوصاف او باید عرض کنیم چنین چیزی شدنی نیست. اینکه ذات خداوند چگونه است و حقیقت خداوند چیست که بدون اینکه به وجود بیاید همیشه بوده، و سوالاتی مانند آن هرگز برای ما قابل فهم نیست مگر در آن حیطه ای که الفاظ به ما می گویند، فراتر از آن انسان را به ورطه هلاکت و گمراهی می کشاند، به همین خاطر در روایات از تفکر در ذات خداوند نهی شده است، همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ لَا يَزِيدُ إِلَّا تَيْها»؛ از تفکر در (ذات) خداوند بپرهیزید، پس به درستی که تفکر در ذات خدا جز بر تحیر و سرگردانی نمی افزاید.(1)

بنابراین مردم و خصوصا نوجوانان که بسیار در فهم امور کنجکاو هستند باید در همین حد استدلال های اینچنینی که عرض شد توقف کنند، چرا که فهم عمیق تر این مسئله برای احدی ممکن نیست، اما برای قبول کردن آن استدلال های کافی وجود دارد.

پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج3، ص259.

 

 

موضوع قفل شده است