جمع بندی وعده به پاداش و تعلق به دنيا

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

.امین.;600464 نوشت:
سلام

نعمات بهشت از جنس دنیای خاکی نیست ، همانهاست اما در مراتبی بالاتر. میفرماید:

كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَـذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاًوَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

هر گاه ميوه ‏اى از آن روزىِ ايشان شود، مى‏گويند: «اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده.» و مانند آن [نعمتها] براى آنها آورده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند.


سلام
آيا مبناي وعده به نعمت هاي آخرت همين خواسته هاي دنيايي هست يا خير؟ اگر هست خواسته هاي دنيايي در آخرت محفوظ است يا خير؟
اگر جواب مثبت است كه دوباره باز ميگرديم سر سوال اول تاپيك

ملّاعلي;600477 نوشت:
سلام
آيا مبناي وعده به نعمت هاي آخرت همين خواسته هاي دنيايي هست يا خير؟ اگر هست خواسته هاي دنيايي در آخرت محفوظ است يا خير؟
اگر جواب مثبت است كه دوباره باز ميگرديم سر سوال اول تاپيك

من پاسخ شما رو در پست 40 دادم:

.امین.;596607 نوشت:
سلام علیکم

بعضی از علاقه ها هست که خود خداوند در انسانها قرار داده. مثل علاقه به همسر و فرزند و والدین یا علاقه به اموری که انسان را در امور دینی و آخرتی یاری میکند مانند کسب درآمد برای تامین معاش خانواده یا تبلیغ دین. چنین علاقه ای بسیار هم پسندیده است.

چیزی که پسندیده نیست علاقه ای است که انسان را از یاد خداوند غافل میکند.

شما سعی دارید بگویید که منظور حضرت امام این بوده علاقه ای که انسان را از یاد خدا غافل نمیکند باعث رنج و عذاب او میشود ، پس لازم است این را ثابت کنید.

درصورتیکه تا آنجایی که بنده به یاد دارم در آثار حضرت امام علاقه به دنیا به همان معنای غفلت از یاد خدا مذموم شناخته شده.

.امین.;600483 نوشت:
شما سعی دارید بگویید که منظور حضرت امام این بوده علاقه ای که انسان را از یاد خدا غافل نمیکند باعث رنج و عذاب او میشود ، پس لازم است این را ثابت کنید.

اثباتش اينه كه سه روز معطلي امامان معصوم در برزخ را نيز به دليل علاقه طبيعي به دنيا ميدانند

همونطور كه قبلا هم گفتم اونچيزي كه خيلي صريح از صحبت هاي امام بدست مي آيد اين است كه علايقي كه بر مبناي آن به بهشت وعده داده شده است فقط مختص دنياست و برزخ بقاي انس با همين خواسته هاي دنيايي است كه براي امامان سه روز طول ميكشد و براي باقي افراد بيشتر..و قيامت يعني كنده شدن از دنيا و هر چه در آن بوده به كلي..
در روايات هم برزخ را تتمه دنيا ميدانند

ملّاعلي;600488 نوشت:
اثباتش اينه كه سه روز معطلي امامان معصوم در برزخ را نيز به دليل علاقه طبيعي به دنيا ميدانند

ممکنه اصل این روایت را هم بیاورید؟

ملّاعلي;600488 نوشت:
همونطور كه قبلا هم گفتم اونچيزي كه خيلي صريح از صحبت هاي امام بدست مي آيد اين است كه علايقي كه بر مبناي آن به بهشت وعده داده شده است فقط مختص دنياست و برزخ بقاي انس با همين خواسته هاي دنيايي است كه براي امامان سه روز طول ميكشد و براي باقي افراد بيشتر..و قيامت يعني كنده شدن از دنيا و هر چه در آن بوده به كلي..
در روايات هم برزخ را تتمه دنيا ميدانند

اگر اینچنین باشد که میفرمایید باید گفت پس از پایان برزخ قیامت ایشان فرا میرسد اما این نیست که با برپا شدن قیامتشان به نعماتی غیر از انچه که وعده داده شده اند برسند.
و این مسائل نمیتواند نفی نعمات بهشتی که شبیه نعمات دنیوی است را بکند.

عذاب و سختی هم که برای این علاقه گفته شده یک مساله طبیعی خواهد بود. مثل همان خوابی که خدمتتان عرض شد

.امین.;596612 نوشت:
چیزی که خودم در اینباره در خواب تجربه کردم هم این بود که علاقه به همین دنیا نه حتی علاقه به اشخاص و مادیات ، باعث شده بود که موقع جدا شدن از دنیا و رفتن به آخرت ، در خواب خیلی عذاب کشیدم و ناراحت بودم از اینکه دیگر این دنیا را نخواهم دید...

من در خواب به این علت که برای همیشه از این دنیا جدا میشم خیلی گریه کردم. نمیتوانم وصفش را کنم در صورتیکه در بیداری هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. و همیشه فکر میکردم هیچ وقت از اینکه مرگم برسه ناراحت نخواهم شد

.امین.;600496 نوشت:
من در خواب به این علت که برای همیشه از این دنیا جدا میشم خیلی گریه کردم. نمیتوانم وصفش را کنم در صورتیکه در بیداری هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. و همیشه فکر میکردم هیچ وقت از اینکه مرگم برسه ناراحت نخواهم شد

من سند صحبت امام را مياورم الآن كتاب همراهم نيست
اما در مورد لحظه جان دادن روايات بسياري وجود دارد كه جايگاه مومن را نشان ميدهند(تازه به بي گناهي اشاره ايي ندارند) شخص مورد بحث امام خميني كسي است كه گناه هم ندارد
اين معاينه بگونه ايست كه مومن قصد شتاب دارد براي مردن
كه اينگونه روايات با سخنان امام جور درنمي آيد

ملّاعلي;600513 نوشت:
من سند صحبت امام را مياورم الآن كتاب همراهم نيست
اما در مورد لحظه جان دادن روايات بسياري وجود دارد كه جايگاه مومن را نشان ميدهند(تازه به بي گناهي اشاره ايي ندارند) شخص مورد بحث امام خميني كسي است كه گناه هم ندارد
اين معاينه بگونه ايست كه مومن قصد شتاب دارد براي مردن
كه اينگونه روايات با سخنان امام جور درنمي آيد

من برای شما شاهد آوردم اگر قبول ندارید بفرمایید این خواب از خوابهای آشفته بوده. روایات نیاز به شرح و تفسیر دارند و اینگونه نیست که هرچیزی که ما از آنها برداشت میکنیم صحیح باشد.

.امین.;600496 نوشت:
اگر اینچنین باشد که میفرمایید باید گفت پس از پایان برزخ قیامت ایشان فرا میرسد اما این نیست که با برپا شدن قیامتشان به نعماتی غیر از انچه که وعده داده شده اند برسند.
و این مسائل نمیتواند نفی نعمات بهشتی که شبیه نعمات دنیوی است را بکند.

خب طرفداران معاد روحاني نعمات ظاهري قرآن را تشبيه و استعاره ميدانند و كاركردشو فقط اين ميدانند كه مومن عمل صالح انجام دهد

آنها معتقدند كه لذات مادي مختص بدن و نشئه دنياست و آنچه كه از انسان باقي ميماند قوه عقل اوست و به دنبالش لذت يا عقاب عقلي..
قوه حيواني و ديگر قوا با بدن فنا ميشوند
و ميگويند معني انالله و انا اليه راجعون همين است.. خداوند ماده نيست پس رجوع به آن هم مادي نيست

.امین.;600518 نوشت:
من برای شما شاهد آوردم اگر قبول ندارید بفرمایید این خواب از خوابهای آشفته بوده. روایات نیاز به شرح و تفسیر دارند و اینگونه نیست که هرچیزی که ما از آنها برداشت میکنیم صحیح باشد.

فقط ميدانم كه اعتبار روايات از خواب بيشتره
خواب كه جاي خود عرفا خيلي از مكاشفات را هم حق نميدانند..يعني مورد ره زني وهم و خيال قرار ميگيرند
به خاطر همين ميگويند مكاشفات بايد پشتوانه عقلي و نقلي داشته باشند

ملّاعلي;600521 نوشت:
فقط ميدانم كه اعتبار روايات از خواب بيشتره
خواب كه جاي خود عرفا خيلي از مكاشفات را هم حق نميدانند..يعني مورد ره زني وهم و خيال قرار ميگيرند
به خاطر همين ميگويند مكاشفات بايد پشتوانه عقلي و نقلي داشته باشند

شما یک روایت آوردید که جایگاه مومن را به او نشان میدهند. اما دهها روایت هست که از عذاب قبر مومنین و حتی شیعیان خبر میدهد. با آنها چه میکنید؟

بله رواياتي كه شما ميگوييد فراوان وجود دارد اما در مورد مومناني كه مقداري گناه دارند..در مورد آنچه كه بنده هم ميگويم خود بهتر ميدانيد كه روايت بسيارند كه بعنوان نمونه «مرگشان شيرين و چون بوييدن گل است»اما صحبت امام در مورد مومن بي گناه است
كه اتفاقا در آن كتاب خود امام توضيح دادند كه اين محال طبيعي است كه مومني هيچ گناهي نداشته باشد ولي اگر هم نداشته باشد به دلايلي كه ذكر شد در سختي و فشار خواهد بود.

پست 58 رو هم براي شما گذاشتم

ملّاعلي;600523 نوشت:
بله رواياتي كه شما ميگوييد فراوان وجود دارد اما در مورد مومناني كه مقداري گناه دارند..در مورد آنچه كه بنده هم ميگويم خود بهتر ميدانيد كه روايت بسيارند كه بعنوان نمونه «مرگشان شيرين و چون بوييدن گل است»اما صحبت امام در مورد مومن بي گناه است
كه اتفاقا در آن كتاب خود امام توضيح دادند كه اين محال طبيعي است كه مومني هيچ گناهي نداشته باشد ولي اگر هم نداشته باشد به دلايلي كه ذكر شد در سختي و فشار خواهد بود.
پست 58 رو هم براي شما گذاشتم

بله حق با شماست. شما فرمودید در مورد مومن بیگناه هم هست. من فکر کردم میفرمایید کلا برای علاقه طبیعی به دنیا هیچ سختی و عذابی نیست

ملّاعلي;600519 نوشت:
خب طرفداران معاد روحاني نعمات ظاهري قرآن را تشبيه و استعاره ميدانند و كاركردشو فقط اين ميدانند كه مومن عمل صالح انجام دهد

آنها معتقدند كه لذات مادي مختص بدن و نشئه دنياست و آنچه كه از انسان باقي ميماند قوه عقل اوست و به دنبالش لذت يا عقاب عقلي..
قوه حيواني و ديگر قوا با بدن فنا ميشوند
و ميگويند معني انالله و انا اليه راجعون همين است.. خداوند ماده نيست پس رجوع به آن هم مادي نيست

به نظرم شما چیزی رو به حضرت امام نسبت میدهید که در مورد ایشان صحت ندارد. حضرت امام معتقد به معاد روحانی نبودند. آن علاقه به دنیا هم با آن اوصافی که گفته شد ، گناه نیست و عذاب ندارد سختی جداشدن از دنیا یک امر طبیعی است

ملّاعلي;600519 نوشت:
خب طرفداران معاد روحاني نعمات ظاهري قرآن را تشبيه و استعاره ميدانند و كاركردشو فقط اين ميدانند كه مومن عمل صالح انجام دهد

آنها معتقدند كه لذات مادي مختص بدن و نشئه دنياست و آنچه كه از انسان باقي ميماند قوه عقل اوست و به دنبالش لذت يا عقاب عقلي..
قوه حيواني و ديگر قوا با بدن فنا ميشوند
و ميگويند معني انالله و انا اليه راجعون همين است.. خداوند ماده نيست پس رجوع به آن هم مادي نيست



نظریه امام خمینی (معاد جسمانی روحانی)

امام خمینی(ره) در اصل کیفیت معاد، همین نظریه صدرالمتألهین را می پذیرد، اما برداشت ایشان با آنچه گفته شد اندکی متفاوت است. ایشان می فرماید بدن اخروی همین بدن دنیوی است که در اثر تکامل جوهری جنبه هیولی بودن را از دست داده و به جسمیت محض تبدیل شده است و در نتیجه شدت و قوت فوق العاده پیدا کرده است. بنابراین بدن اخروی از سوی نفس ایجاد نمی شود، بلکه قائم به نفس است، چنان که در دنیا و در عالم بزرخ بود، و در حقیقت بدن اخروی، ظهور نفس است.

«چنین نیست که بعضی پنداشته اند که بعد از مرگ، روح را از جسم و بدن دنیوی خارج می کنند و به جسم قالب مثالی دیگری که آنجا گذاشته شده داخل می کنند، نه، فی الواقع در تمام عوالم، یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است، منتها وقتی که کمال طبعی اش تمام شد و وقتی که قوای طبیعی اش کاملا به قوای برزخی تبدیل شد و جسم طبیعی به جسم بزرخی تبدل یافت، مستقل می گردد، کانه پوست می اندازد و از غلاف بیرون می آید، بدون آنکه دیگر لازم باشد که آن پوسته و غلاف قبلی بدنش باشد....

تجدد و تبدل باعث زوال شخصیت و عینیت و وحدت و تغییر هویت نیست، همان جسم بعینه مراتب را بالا می رود و در یکی از مراتبی که بالا می رود (که آخرین مرتبه است) هیولی از او جدا می شود و پیوند او در عالم طبیعت تمام می شود، ولی تمام شدن پیوند او با عالم طبیعت سبب نمی شود که این جسم همان جسم متوطن در طبیعت نباشد، جسم همان است، منتها وطنش عوض شده....
آخوند که فرمود در روز حشر«صورت» حاضر است، یعنی صورت جسمیه همین بدن، ولی البته دیگر هیولی را رها کره و فقط خودش است و خودش، و شیئیت شیء هم به صورتش است نه به ماده اش...

سرانجام در اثر تحولات و تبدلات، مغز و لب به حد کمال رسیده قشر ضخیم و بزرگ بدن محسوس را دور می اندازد و این آخرین قدم تکامل دنیوی است که نهایت حد دار طبیعت به شمار می رود و اول قدم عالم برزخ است، در عالم برزخ مرتبه ثانیه جسم ظاهر می شود. از این لب صاف تر، لب اللباب است، یعنی نفس انسانی به اضافه بدنی که به مقام تجرد رسیده است، بدنی با این لطافتمثل ظل نفس است و چنین جسمی می تواند با بلاهای عظیم مواجه گردد و آنها را تحمل کند، زیرا جسم هر چه در جسمیتش خالص تر بوده و مشوب به قوه نباشد، افتراق اجزاء و از بین رفتنش مشکل تر است، اگرچه با نار بسوزد، و هرچه جسم اصفی باشد شدت احساسات نفس بیشتر است، و هرچه احساسات قوی تر باشد تألم قوی تر خواهد شد...

سرّش را گفتیم و آن اینکه جسم از خود حیثیت و خودی ندارد، بلکه ظهور نفس و باطن اوست، و چون از خود حیثیتی ندارد و فانی در نفس و ظهور و باطن آن است، لذا با همه تغییراتی که واقع می شود، این همانی بین دو جسم باقی می ماند.». [۶]
منبع

ضمنا جناب ملاعلی اعتقاد به معاد "روحانی - جسمانی" اعتقاد شیعیان است و همه بزرگان شیعه همین عقیده را دارند

.امین.;600541 نوشت:
امام خمینی(ره) در اصل کیفیت معاد، همین نظریه صدرالمتألهین را می پذیرد، اما برداشت ایشان با آنچه گفته شد اندکی متفاوت است. ایشان می فرماید بدن اخروی همین بدن دنیوی است که در اثر تکامل جوهری جنبه هیولی بودن را از دست داده و به جسمیت محض تبدیل شده است و در نتیجه شدت و قوت فوق العاده پیدا کرده است. بنابراین بدن اخروی از سوی نفس ایجاد نمی شود، بلکه قائم به نفس است، چنان که در دنیا و در عالم بزرخ بود، و در حقیقت بدن اخروی، ظهور نفس است. «چنین نیست که بعضی پنداشته اند که بعد از مرگ، روح را از جسم و بدن دنیوی خارج می کنند و به جسم قالب مثالی دیگری که آنجا گذاشته شده داخل می کنند، نه، فی الواقع در تمام عوالم، یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است، منتها وقتی که کمال طبعی اش تمام شد و وقتی که قوای طبیعی اش کاملا به قوای برزخی تبدیل شد و جسم طبیعی به جسم بزرخی تبدل یافت، مستقل می گردد، کانه پوست می اندازد و از غلاف بیرون می آید، بدون آنکه دیگر لازم باشد که آن پوسته و غلاف قبلی بدنش باشد.... تجدد و تبدل باعث زوال شخصیت و عینیت و وحدت و تغییر هویت نیست، همان جسم بعینه مراتب را بالا می رود و در یکی از مراتبی که بالا می رود (که آخرین مرتبه است) هیولی از او جدا می شود و پیوند او در عالم طبیعت تمام می شود، ولی تمام شدن پیوند او با عالم طبیعت سبب نمی شود که این جسم همان جسم متوطن در طبیعت نباشد، جسم همان است، منتها وطنش عوض شده.... آخوند که فرمود در روز حشر«صورت» حاضر است، یعنی صورت جسمیه همین بدن، ولی البته دیگر هیولی را رها کره و فقط خودش است و خودش، و شیئیت شیء هم به صورتش است نه به ماده اش... سرانجام در اثر تحولات و تبدلات، مغز و لب به حد کمال رسیده قشر ضخیم و بزرگ بدن محسوس را دور می اندازد و این آخرین قدم تکامل دنیوی است که نهایت حد دار طبیعت به شمار می رود و اول قدم عالم برزخ است، در عالم برزخ مرتبه ثانیه جسم ظاهر می شود. از این لب صاف تر، لب اللباب است، یعنی نفس انسانی به اضافه بدنی که به مقام تجرد رسیده است، بدنی با این لطافتمثل ظل نفس است و چنین جسمی می تواند با بلاهای عظیم مواجه گردد و آنها را تحمل کند، زیرا جسم هر چه در جسمیتش خالص تر بوده و مشوب به قوه نباشد، افتراق اجزاء و از بین رفتنش مشکل تر است، اگرچه با نار بسوزد، و هرچه جسم اصفی باشد شدت احساسات نفس بیشتر است، و هرچه احساسات قوی تر باشد تألم قوی تر خواهد شد... سرّش را گفتیم و آن اینکه جسم از خود حیثیت و خودی ندارد، بلکه ظهور نفس و باطن اوست، و چون از خود حیثیتی ندارد و فانی در نفس و ظهور و باطن آن است، لذا با همه تغییراتی که واقع می شود، این همانی بین دو جسم باقی می ماند.». [۶] منبع

بله طرفداران معاد روحاني در روش از قرآن تخطي نميكنند ولي فلسفه آنان را كه مطالعه كنيد جز به معاد روحاني ختم نميشود، اين سخن من نيست خيلي از عالمان شيعه كه به معاد ملا صدرا انتقاد دارند همين را ميگويند..از جمله آنان آيت الله سبحاني و مصباح يزدي كه گفته اند چيزي را كه صدرا اثبات كرده است بدن برزخي است نه بدن اخروي(به مضمون)

اصلا تعريف ايشان از جسم غير از آني هست كه عموم ميدانند«شيئيت هر چيزي به صورت آن است نه به ماده آن»منظور از صورت اينجا حقيقت و معناست نه طول و عرض و عمق!!! و از همه مهمتر اينكه در نظر ايشان قيامت يعني ورود به عالم عقلي..يعني منفك شدن از هرچي كه آثار ماده را دارد..
در برزخ ماده نبود اما آثار بود كه با قيامت آن آثار هم محو ميشود

در اين زمينه مقاله هاي بسياري هم نوشته شده..(ميتوانيد سرچ كنيد)با اين نتيجه گيري كه صدرا چون ابن سينا و فارابي معاد روحاني را ثابت كرده منتها در لفافه جسمانيت(كه اشاره به حقيقت جسم دارد نه خود خود جسم)

علامه مصباح يزدي در اين زمينه ميگويد به مضمون كه پذيرفتن معاد جسماني صدرا مستلزم اين است كه عموم مردم از مرحله برزخيت عبور نكنند و قيامت كبري نداشته باشند چرا كه قيامت كبري در نظر صدرا يعني ورود به عالم مجرد تام.

شهيد مطهري هم معاد مورد نظر امام و صدرا را قبول ندارد و آنرا منطبق با آيات قرآن نميداند

ملّاعلي;600863 نوشت:
بله طرفداران معاد روحاني در روش از قرآن تخطي نميكنند ولي فلسفه آنان را كه مطالعه كنيد جز به معاد روحاني ختم نميشود، اين سخن من نيست خيلي از عالمان شيعه كه به معاد ملا صدرا انتقاد دارند همين را ميگويند..از جمله آنان آيت الله سبحاني و مصباح يزدي كه گفته اند چيزي را كه صدرا اثبات كرده است بدن برزخي است نه بدن اخروي(به مضمون)

اصلا تعريف ايشان از جسم غير از آني هست كه عموم ميدانند«شيئيت هر چيزي به صورت آن است نه به ماده آن»منظور از صورت اينجا حقيقت و معناست نه طول و عرض و عمق!!! و از همه مهمتر اينكه در نظر ايشان قيامت يعني ورود به عالم عقلي..يعني منفك شدن از هرچي كه آثار ماده را دارد..
در برزخ ماده نبود اما آثار بود كه با قيامت آن آثار هم محو ميشود

در اين زمينه مقاله هاي بسياري هم نوشته شده..(ميتوانيد سرچ كنيد)با اين نتيجه گيري كه صدرا چون ابن سينا و فارابي معاد روحاني را ثابت كرده منتها در لفافه جسمانيت(كه اشاره به حقيقت جسم دارد نه خود خود جسم)

علامه مصباح يزدي در اين زمينه ميگويد به مضمون كه پذيرفتن معاد جسماني صدرا مستلزم اين است كه عموم مردم از مرحله برزخيت عبور نكنند و قيامت كبري نداشته باشند چرا كه قيامت كبري در نظر صدرا يعني ورود به عالم مجرد تام.

شهيد مطهري هم معاد مورد نظر امام و صدرا را قبول ندارد و آنرا منطبق با آيات قرآن نميداند

سلام

ببینید برادر همه علمای شیعه به معاد جسمانی که در قرآن آمده اعتقاد دارند. دلیلش هم وجود لذات و آلام جسمانی است که قرآن درباره آن سخن گفته است. اختلافی هم اگر باشد در توضیح چگونگی این جسم است.

پس هیچیک نمیگویند چون آن مرتبه ، مرتبه عقل هست پس همه چیز مجرد است و لذات و آلام هم روحی است نه جسمانی.

جناب ملاعلی ، اگر خداوند اینقدر توانا بوده است که این دنیای مادی را که مملو است از درد و رنج و آلام و سرانجام هم نابودی به گونه ای بیافریند که لذاتی مناسب با جسم خاکی انسانها به ایشان عطا کند ، قطعا این توانایی را دارد که لذاتی به مراتب بالاتر را همانطور که در کتابش وعده داده است در سرای دیگر به او عنایت فرماید.

.امین.;600884 نوشت:
ببینید برادر همه علمای شیعه به معاد جسمانی که در قرآن آمده اعتقاد دارند. دلیلش هم وجود لذات و آلام جسمانی است که قرآن درباره آن سخن گفته است. اختلافی هم اگر باشد در توضیح چگونگی این جسم است.

پس هیچیک نمیگویند چون آن مرتبه ، مرتبه عقل هست پس همه چیز مجرد است و لذات و آلام هم روحی است نه جسمانی.

ضمنا اصطلاح تجرد تام صحیح نیست. مجرد تام فقط خداوند است و فکر میکنم همه بزرگان از جمله جناب صدرالمتالهین این مساله را قبول داشته اند. تجردی هم اگر باشد در روحیات و عقلانیات است نه در مثلا عذابهایی که به شکم و گوشت و پوست و مغز سر نسبت داده شده.

جناب ملاعلی ، اگر خداوند اینقدر توانا بوده است که این دنیای مادی را که مملو است از درد و رنج و آلام و سرانجام هم نابودی به گونه ای بیافریند که لذاتی مناسب با جسم خاکی انسانها به ایشان عطا کند ، قطعا این توانایی را دارد که لذاتی به مراتب بالاتر را همانطور که در کتابش وعده داده است در سرای دیگر به او عنایت فرماید.

سلام
من هم همان چيزي رو كه مبناي درك ماست و از ظاهر كلام خداوند فهميده ميشود را قبول دارم(يعني لذت هاي دنيايي اتم و اكملش در آخرت نيز وجود دارد)
اما به قول علامه مصباح يزدي عقل به چگونگي آن پي نبرده و فلسفه ملا صدرا جوابگوي اين امر بزرگ نيست به دلايلي كه عرض شد

نهايت چيزي رو كه از صدرا ميتوان قبول كرد(آن هم خوش بينانه) اينكه انسان در بهشت به حقيقت نعمت هاي دنيا ميرسد منتها بدون جرم و شكل و اندازه(مهم)

سوال1:
در كتاب معاد از ديدگاه امام خميني و كتاب آقاي اصغر زاده تاكيد شده كه اگر كسي حتي گناه هم نداشته باشد..به خاطر علاقه طبيعي به دار طبيعت.. هنگام مرگ و برزخ در سختي و عذاب خواهد بود..
سوال اينه كه مگر همين علايق دنيوي مبنا و مصداق پاداش اخروي نيست؟ پس چرا بايد مايه عذاب باشه؟
مگر در قرآن نيامده كه افراد بهشتي به خانواده خود باشرايطي ميرسند؟ حال چرا اين علاقه بايد باعث عذاب شود؟
يا اگر خداوند فرموده كه به شما در بهشت زنان زيبا ميدهيم خُب اين هم يك علاقه دنيوي است كه در جاي ديگر وعده داده شده..
چرا اين علايق بايد باعث فشار و سختي در برزخ باشد؟
جواب:
وابستگی به طبیعت مادی در طول زندگی کم و بیش برای انسان به وجود می آید چرا که انسان هر روز با این دار ماده سر و کار دارد و ناگزیر باید در زندگی این دنیای خویش به جسم مادی خود رسیدگی کند غذا بخورد بیاشامد تا بتواند زندگی کند علقه هایی که برای انسان به صورت طبیعی ایجاد می شود باعث می شود که انسان کم و بیش روحش با این عالم ماده مانوس شده با آن خو بگیرد .
کسانی که به مسایل روحانی کمتر توجه می کنند اگر چه گناهی هم انجام ندهند اما این نحو از تعلقات آنها را با دنیا یک پیوند نسبتا عمیقی( بسته به درجه آندارد) می دهد که مقع جدا شدن روح از جسمشان به خاطر این تعلقات رنج هایی به آنها وارد می شود.
اما در مقابل کسانی که در این دنیا زندگی می کنند و همین فعالیت های مادی را نیز انجام می دهند اما روحشان آنقدر قوی هست که به این ظواهر دلنبسته اند و دایم آماده برای جدا شدن از این دنیای مادی هستند موقع جان دادن به راحتی این تعلقات را رها می کنند و سفر ابدی خویش را آغاز می کنند .
پس هر آنچه که به مومن از سختی های مرگ می رسد به خاطر آن تعلقات او به دنیاست تعلقاتی که نه از برای رسیدن به آخرت بلکه برای رسیدن به راحتی دنیاست.

نکته کلیدی بحث اینجاست که همه انسانها اعم از مومن و غیر مومن در این دنیا با مادیات سرو کار دارند و لاجرم باید با آنها طی زندگی کنند ازدواج کنند غذاهای لذیذ بخورند مال بیاندوزند لباس زیبا بپوشند و... این ها در همه مشترک است و حتی خدا زینت های حلال را برای مسلمانان و مومنین تاکید می فرماید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش پدید آورنده و [نیز] عطاهای دلپذیر او را حرام کرده است؟ بگو: آنها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند در حالی که روز قیامت مختصّ [آنان] خواهد بود. اینگونه آیات را برای مردمی که آگاهی دارند تفصیل می دهیم.(اعراف 32)

اما مهم این است که به این ها دلبستگی و وابستکی پیدا نکند به گونه ای که به هنگام جان دادن برای جدا شدن از این مادیات غصه دار و مهموم شود. و هر چقدر این وابستگی و دلبستگی بیشتر سکرات موت و برزخ بیشتر .
مرگ جدا شدن روح انسان از مادیات است حال اگر روح انسان استعداد این جدایی را داشته باشد راحت و الا سخت می شود .
و مرگ برای مومنینی که خود را آماده و مهیا برای این سفر کرده اند بسیار راحت و دل انگیز خواهد بود و هیچ سکراتی ندارد:
احادیث(میزان الحکمه ج 26)
-مرگ بـراى مـؤمـن مـانـنـد خـوشـتـريـن بويى است كه استشمام مى كند و از بوى خوش آن خوابش مى برد و رنج و درد بكلى از اوبرطرف مى شود.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : عـلاقـه مـندترين شيعيانمان به ما, جان كندنش مانند نوشيدن آب خنك روحـبـخشى است كه يكى از شمادر روز تابستان بنوشد و بقيه آن ها در بسترخود با خوشايندترين حالت مى ميرند,حالتى كه هر يك از شما آرزوى چنان مردنى را مى كند.

ـ در حـديـث مـعـراج آمـده اسـت : هـرگاه بنده درحال مرگ قرار گيرد, فرشتگانى بالاى سر او مـى ايـسـتـنـد و دسـت هـر فرشته اى جامى از آب كوثر است و جامى از شراب بهشتى و به روح او مـى نـوشـانند تا سستى وتلخى مرگ از او برود و نويد بزرگ را به اومى دهند و مى گويند : خوش باش وجايگايت نكوباد.
حكيم حبيب قريب , مى روى .

رسول خـدا(ص ) : نـخـستين چيزى كه مؤمن به آن نويد داده مى شود, آسايش و راحت و بهشت پرنعمت است .
مـؤمـن داده مـى شود اين است كه او را مى گويند :مژده بادا تو را اى دوست خدا به خشنودى او وبهشت ! بسيار خوش آمدى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : مرگ براى مؤمن ,همانند يك دسته گل خوشبوست .

و این سختی های مرگ یک لطفی از جانب خدا برای بندگان مومن است تا آنها را از این تعلقات پاک کند:
امام جواد(ع ) ـ در پاسخ به سؤال از علت ناخوش داشتن مرگ ـ : زيرا مردم مرگ رانمى شناسند و از اين رو آن را ناخوش مى دارند, در صورتى كه اگر مرگ را مى شناختندو از اولياى خداى عزوجل بودند, بى گمان آن را دوست مى داشتند و مى فهميدند كه آخرت براى آن ها بهتر از دنياست .
سپس فرمود : اى ابو عبداللّه , به چه دليل كودك و ديوانه از خوردن دارو كه بدنشان راسالم مى كند و دردشان را برطرف مى سازدخوددارى مى ورزند؟
عرض كرد : چون سودمندى دارو را نمى دانند.
فرمود : سوگند به آن كه محمد را به حق پيامبر كرد, هر كس خودش را براى مرگ چنان كه بايد و شـايـد آماده گرداند,سودمندى مرگ براى او بيشتر از سودمندى اين دارو براى اين شخص تحت درمان است .
چه نعمتى مى انجامد, بى گمان بيشتر ازخردمند دورانديشى كه براى برطرف كردن بيمارى ها و كسب سلامتى ها در پى داروست ,مرگ را مى طلبيدند و دوستش مى داشتند.

امام عسكرى (ع ) : على بن محمد(ع ) نزديكى از اصحاب خود كه بيمار بود, رفت .
مى گريست و از مردن بيتابى مى كرد.
حضرت به او فرمود : اى بنده خدا, تو ازمرگ مى ترسى چون آن را نمى شناسى .
بدن تو چندان كثيف و چركين شود كه ازشدت چرك و كثافت متاذى شوى و بدنت پر از زخم شود و گـال بـگـيـرى و بدانى كه اگردر حمامى خودت را بشويى همه آن ها ازبين مى رود آيا دوست نـدارى بـه آن حـمـام روى و چـرك و كـثافت ها را از خودت بشويى يا دوست دارى حمام نروى و به همان حال باقى بمانى ؟
عرض كرد : چرا,يابن رسول اللّه (دوست دارم حمام بروم ).
فرمود : اين مرگ همان حمام است وآخرين گناهان و بدى هاى وجود تو را پاك و تميز مى كند.
مـرگ ) شـدى و از آن گذشتى از هر گونه غم واندوه و رنجى رهايى يابى و به هر گونه خوشى و شادمانى برسى .

در سوره توبه آیه 24 طاز عذاب خدا بر کسانی که به مال دنیا دلبسته اند را بیان می کند که این عذاب برای آن است که آنها مال و خانواده خود را بیشتر از خدا دوست دارند:
«بگو (ای پیامبر!): اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست‌ آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه‌هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند! و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند.»التوبه - 24

نتیجه:

پس مهم در عذاب های موقع مرگ آن تعلقات است که فرد نمی تواند از آن دل بکند و الا خدا این خوشی ها و نعمت های دنیای مادی را برای بندگان خود خلق کرده و حتی آنها را موجب ارتقای درجه معنویشان قرار داده است و برای آن ثواب هایی قرار داده ( که در ثواب ازدواج و... می توانید آنها را ببیندی) و حتی این نعمت های دنیا را برای برای سرای باقی نمونه از نعمت ها قرار داده است که مثلا اگر احترام به مادر کند به او در بهشت حوریانی هدیه می دهد و...
پس اصل استفاده از نعمت های مادی الهی مذموم و باعث عذاب نیست بلکه دلبستگی به آنها و کفران آنها و ارجحیت حب به آنها بر حب خدا و اولیای او مذموم و باعث عذاب است.


سوال2:
اگه نعمت هايي از همين دست براي مومن بي گناه بعد از مرگ فراهمه.. چرا بايد بابت از دست دادنشان در دنيا معذب باشد؟
جواب:
علت اصلی این عذاب که تحمیل بیرونی نیست بلکه یک حالت درونی است همان تعلقات است فرد به این دنیایی که آمده در آن عمل کند برای آخرت دلبستگی پیدا می کند و وقتی می خواهند او را از این جا جدا کنند به علت دلبستگی که دارد اذیت می شود و حتی در برخی از روایات داریم که عده ای از انسان ها تا سالیان سال بعذ از مرگشان هنوز به دالان برزخ نیز وارد نمی شوند و حتی درک درستی از مردن نداند.
علت اصلی این تعلقات هم عدم علم به ماهیت دنیا و آخرت است آنها نفهمیدند که دنیا محل گذر است و آخرت محل ماندگاری
به عنوان مثال شخصی می خواهد با خانواده برود مشهد و در آنجا امکانات مادی و معنوی برایشان فراهم است از راه شمال می رود در بین راه خسته می شوند و به استراحتگاهیی کنار دریا می روند بچه ها که حسابی بهشان خوش گذشته اصرار دارند که بمانند و پدر که مقصد اصلی را در نظر دارد می خواهد برود بعد از چند روز وقتی بجه ها را از آن مکان می خواهد ببرد به سمت مشهدی که مقصد اصلی آنهاست این بچه ها ناراحت می شوند دلگیر می شوند و یا شاید غصه دار و گریان شوند .
علتش چیست؟ دلبستگی بچه ها به این محل. محلی که لاجرم باید از آنجا بروند عدم علم آنها به ناپایداری آنجا . و شاید غفلت آنها از گذرگاه بودن آن مکان..


موضوع قفل شده است