وجوب ازدواج جوانان و عدم اقدام عملی والدين

تب‌های اولیه

153 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به سوی نور;734802 نوشت:
با سلام
حالا این کارشون درست بوده یا نه؟!:Gig:
ولی به نظرم یه مقدار زیاد روی شده. درسته ازدواجو باید آسون بگیریم ولی توی مسئله ی کفویت و اعتقاد باید حواسمونو جمع کنیم.

بزور که نمیگرفتن به عقد همدیگه درشون بیارن.اونا معرفی میکردن.ملاکای ابتدایی را بررسی میکردن و تطابق میدادن.اشنایی بعدی با خودشون.احتمالا همینجوری بوده.

mohsen1990;734824 نوشت:
بزور که نمیگرفتن به عقد همدیگه درشون بیارن.اونا معرفی میکردن.ملاکای ابتدایی را بررسی میکردن و تطابق میدادن.اشنایی بعدی با خودشون.احتمالا همینجوری بوده.

خب اینم برام سوال بود آخه. امیدوارم که کارشناسان سایت هم جواب بدن.
ولی ان شاء الله هر کی کار خیر می کنه و واسطه میشه برای ازدواج اجرش با آقا امام زمان

[="Tahoma"][="DarkGreen"]مهمترین علت تجرد جوانان مشکلات اقتصادی است
60 درصد مطلقه‌‌ها زیر 30 سال هستند
کد مطلب : 90559
گروه جامعه: عضو کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور وزیر ارشاد در امور جوانان و خانواده با بیان این که در حال حاضر 11.5 میلیون جوان زیر 35 سال کشورمان در سن ازدواج قرار دارند گفت: در سال گذشته تنها 800 هزار مورد ازدواج در کشور اتفاق افتاده است.

align: center

محمود گلزاری در گردهمایی خیران ازدواج استان یزد که با حضور مسئولان، کارشناسان و جمعی از خیرین استان در باغ دولت آباد برگزار شد، یکی مهمترین مسائل جامعه را موضوع تشکیل و تحکیم بنیان خانواده خواند و گفت: قران کریم به کرات اهمیت خانواده به عنوان مکانی برای رشد و تربیت صحیح فرزندان و محل آرامش افراد را یادآور شده است.

وی ادامه داد: امروزه منابع علمی نیز بر نقش موثر ازدواج موفقیت‌آمیز و تشکیل خانواده‌ای سالم در سلامت و مصونیت انسان‌ها در برابر آسیب‌های اجتماعی اذعان و اقرار دارند و روانشناسان دنیا نیز در آخرین رویکردشان که روانشناسی مثبت است، خانواده را مهمترین کانون افزایش دو مقوله مهم یعنی هیجانات و صفات مثبت می‌دانند.

گلزاری به برنامه و نقشه دشمنان در دهه‌های اخیر علیه مسائل دین نیز اشاره و عنوان کرد: یکی از راه‌های مبارزه با دین از سوی دشمن مبارزه با مقوله خانواده از روش‌های گوناگونی مانند تلاش برای تجرد جوانان، تلاش برای سهولت در امر طلاق زوجین و مواردی از این قبیل است.

وی به تلاش‌های صورت گرفته و در دست اقدام برای تحکیم بنیان خانواده در بین کشورهای اسلامی اشاره و در این باره از برگزاری سمینار وزرای فرهنگ کشورهای اسلامی پیرامون موضوع خانواده که آبانماه در کشور قطر برگزار خواهد شد، خبر داد و گفت: بحث تحکیم بنیان خانواده نه تنها در بین کشورهای اسلامی بلکه باید در تمامی ادیان الهی مورد اهتمام و توجه قرار گیرد.

مشاور وزیر ارشاد با بیان این که در حال حاضر 11.5 میلیون جوان زیر 35 سال کشورمان در سن ازدواج هستند، گفت: در سال گذشته تنها 800 هزار مورد ازدواج در کشورمان اتفاق افتاده، ضمن این که در این مدت 160 هزار مورد طلاق نیز به ثبت رسیده است. 15 درصد از طلاق‌های کشور مربوط به سال اول ازدواج بوده است و 60 درصد از مطلقه‌ها نیز دختران زیر 30 سال بوده‌اند.

گلزاری با نگر‌ان‌کننده خواندن آمارهای موجود در مورد ازدواج و طلاق در کشور، هشت چالش در مورد ازدواج از قبل از این رویداد تا پس از طلاق را متذکر شد و گفت: نکته اول در این حوزه تجرد جوانان است که علل مختلفی دارد. وی مهمترین علت تجرد جوانان را مشکلات اقتصادی و شغل بنا بر اعلام 60 درصد از پسرهای مجرد، مشکل همسریابی به عنوان یکی از مهترین علل ذکر شده از سوی دختران، آداب و رسوم نامناسب در مورد ازدواج، بی‌اعتمادی به طرف مقابل و بی‌مسئولیتی طرفین در قبال زندگی‌شان ذکر کرد.

وی رفع این موانع ازدواج را در گروی تشکیل کارگروه‌هایی برای رفع مشکلات اقتصادی، همسرگزینی و فرهنگسازی در رابطه با اهمیت ازدواج در بین جوانان ذکر کرد. عضو کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع همسریابی را به تنهایی یک چالش مهم در بحث ازدواج خواند و ادامه داد: مشاوره برای انتخاب صحیح همسر نکته‌ای است که باید از طریق مشاوران و کارشناسان به جوانان در شرف ازدواج آموزش داده شود.

وی مقطع پنج سال اول زندگی زوجین را به عنوان پرطلاق‌ترین دوره در باب اهمیت و حساسیت با پنج سال ابتدایی زندگی که بیشترین مرگ و میر نوزادان را در برمی‌گیرد، مقایسه کرد و گفت: هر چند زوجین از لحاظ سنی نیازمند مراقبت نیستند ولی سن ازدواج آنها در این سال‌ها بسیار پایین است و نیازمند مراقبت شدید هستند. وی معتقد است که همانطور که برای نوزاد در این مقطع برای مقابله با بیماری‌ها واکسن تهیه می‌شود، برای زوج‌های جوان نیز در این سال‌های ابتدایی زندگی باید بسته‌های آموزشی خاصی تهیه شود.

گلزاری مداخله و مشاوره‌های بعد از اختلاف و همچنین مداخلات قبل از دادگاه را نیز از نکات مهم و موثر در صیانت از خانواده‌ها برشمرد و گفت: در واقع مشاوران به دنبال راهکار برای رفع مشکل و ادامه زندگی هستند ولی در دادگاه‌ها به دنبال مقصر و محکوم شدن افراد هستیم. وی اصلاح آداب و رسوم اشتباه و مانع ازدواج را یکی دیگر از نکات در این حوزه ذکر کرد و گفت: این موضوع باید در تمامی استان‌ها از سوی کارشناسان بررسی، شناسایی و آموزش و فرهنگسازی در جوامع محلی رفع شود.

مشاور امور جوانان و خانواده وزیر ارشاد، رفع قوانین مشکل‌آفرین حقوقی را نیز یکی دیگر از موضوعات مهم در این مقوله عنوان کرد و آخرین چالش در حوزه ازدواج را مدیریت بعد از طلاق خواند و در این باره گفت: در این رابطه باید روی موضوعاتی مانند بازگرداندن زنان مطلقه به همسرانشان در صورت واجد شرایط زندگی بودن و فرهنگ‌سازی در مورد ازدواج با افراد مطلقه، فرهنگ‌سازی شود.

گلزاری در پایان نیز خاطرنشان کرد: به نظر می‌آید که مجمع خیرین ازدواج استان باید در فراتر از یک مجمع خیری عمل کند و با عناوین نظیر مجمع یا بنیاد تحکیم خانواده در قالب ساختاری غیر دولتی در سه حوزه اقتصادی،‌ آموزش و مشاوره و نیز فرهنگسازی،‌ زمینه‌ ترویج ازدواج و صیانیت از بنیان خانواده‌ها را رقم بزند.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

حامی;734841 نوشت:
بازگرداندن زنان مطلقه به همسرانشان در صورت واجد شرایط زندگی بودن

تشخیص واجد شرایط بودن با چه کسی است؟ خانواده ها یا طرفین؟

برگشت بصورت عقد موقت مثلا یکساله برای ارزیابی مجدد چقدر می تواند مؤثر باشد؟ آیا شناخت کافی بدست میاید؟[/]

شهره22;734792 نوشت:
سلام ممنونم
من بدون اینکه اسم ببرم یه داستان بگم
یه اقایی بود در یاهو چند سال قبل میگفت من برای یه پایگاه بسیج شهرمون یه کار خوب کردم
پسرای سربازی رفته رو لیست کردم
و از پایگاه بسیج خواهران همون شهر هم دخترای دم بخت رو از بسیج اسمشون رو گرفتم
و بعد عکس و ... با مسئول بسیج خواهران یه هماهنگی کردم
پسرا رو همسر بدیم و ...
اونوقت میگفت چند روز که کارمون بالا گرفت تعداد مراجعه کنندگان به پیاگاههای بسیج هم رفت بالا بحدی که همه مردم شهرستان فهمیدند اما مسئولین گفتند اینکارو تمومشش کنید و اونها دست از اینکارشون برداشتند

سلام
کار بسیار غلط و اشتباهی را مرتکب شدند!
تبعات بسیار بدی دارد!

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

سلمان 313;734942 نوشت:
کار بسیار غلط و اشتباهی را مرتکب شدند!
تبعات بسیار بدی دارد!

یک نکته:
استفاده از واژه هایی نظیر بسیار.... خیلی.... و امثالهم....

نشان از موضع گیری هیجانی شما دارد

این در حالی است که می توانید به نقد منطقی و مستدل بپردازید....(البته اگر واقعا احساس می کنید مرتبط با این بحث می باشد):Nishkhand:

خیلی از کارها ممکن است در کنار نکات مثبت، نکات منفی نیز به همراه داشته باشد

بنابراین به نظر می رسد که باید بعد از آگاهی از جوانب امر و ارزیابی نقاط ضعف و قوت و سعی در مرتفع نمودن اشکالات... به یک راهکار سازنده برسیم...

این کار بهتر از پاک کردن صورت مسئله است...:Moteajeb!:[/]

یا‌رقیه;734943 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

یک نکته:
استفاده از واژه هایی نظیر بسیار.... خیلی.... و امثالهم....

نشان از موضع گیری هیجانی شما دارد

این در حالی است که می توانید به نقد منطقی و مستدل بپردازید....(البته اگر واقعا احساس می کنید مرتبط با این بحث می باشد):Nishkhand:

خیلی از کارها ممکن است در کنار نکات مثبت، نکات منفی نیز به همراه داشته باشد

بنابراین به نظر می رسد که باید بعد از آگاهی از جوانب امر و ارزیابی نقاط ضعف و قوت و سعی در مرتفع نمودن اشکالات... به یک راهکار سازنده برسیم...

این کار بهتر از پاک کردن صورت مسئله است...:Moteajeb!:


سلام
احسنت چه بیان شیوائی!
اول می خواهم نظر خودتان را بشنوم و بخوانم.وقتی مطالعه کردم من هم نظرم را می گویم!

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[=Times New Roman]5- ايستادگي در برابر آداب و رسوم نادرست

[=Times New Roman]موضوع: نصرت‌هاي الهي در قرآن


تاريخ پخش: 03/05/87
استاد قرائتي

من الان به راحتی میتونم زن بگیرم ولی مشکلات اقتصادی و بیکاری نمیزاره، وبه تبعش اون طرفی که میخواد همسر من بشه که الان نمیدونم کی هستش اونم دیگه مجبوره مجرد بمونه، خیلی دلم براش میسوزه همینطوری شدیدا منتظرم مونده

پسر زمستان;734982 نوشت:
به راحتی

پسر زمستان;734982 نوشت:
مشکلات

:Gig: فک کنم با هم تناقض داشته باشه!؟

[="Arial Narrow"][="Indigo"]

سلمان 313;734744 نوشت:
- توقع من این است که باید مرا حج واجب ببری و وقتی برگشتیم باید به 1200 نفر ولیمه بدهی!!!باید بدهی من دوست و آشنا زیاد دارم!
2-وقتی من وارد زندگیت شدم با پدر و مادرت خداحافظی می کنی حق نداری بروی آنان را ببینی شما برای خودت زندگی تشکیل داده ای و خانواده جدید هیچ ربطی به پدر و مادرتان ندارد!
3-اگر برای خانواده شما احیاناً مسئله مالی پیش بیاید هیچ ربطی به شما ندارد!!!ببینم رفتی سمت خانواده پدر و مادریتان نه من و نه تو.دیگر حاضر نیستم ببینمت!
4-من شنبه می روم کلاس قرآن-یکشنبه می روم مدرسه تا کار جهادی کنم اردوهای جهادی آشنا هستین که.اصلا بفرمائید ولایت فقیه را قبول دارید یا خیر!من شوهر باید ولائی باشد نباشد که خیلی بد می شود من یک دختر ولایتی هستم و گوش به فرمان رهبرم!دوشنبه می روم پایگاه بسیج-سه شنبه کلاس تدبر در قرآن کلاس های حاج آقا .............شرکت می کنم و چنان تعریفی کرد که نگو و نپرس!(خدائیش راست می گفت خیلی در قرآن تدبر کرده بود و داشت یکی یکی از آموزه های قرآن را در زندگیش پیاده می کرد!!!! آره جون عمش!)چهارشنبه منزلم.پنجشنبه و جمعه هم با برادران بسیج و فرمانده هان عالی رتبه سپاه جلسه دارم.
من گفتم شما کی به زندگیت می رسی. فرمودن:خوب می رسم دیگر!من گفتم خوب چطوری؟دوست دارم بدانم!!! باز سکوت کردند!

نمی دونه آدم اینجور مواقع بخنده یا گریه کنه

سلمان 313;734744 نوشت:
در بین صحبت های دو طرف اجازه گرفتیم اگر صحبتها طولانی شد مشکلی نباشد!
من غریب به دو ساعت صحبت کردم و از همه آن چه که باید بگویم تا برای آشنائی مفید واقع شود گفتم از برنامه هایم و از آن چیزی که در توان دارم
ولی خانم لام تا کام در مقابل سوال های بنده خدا شاهده یکی را جواب نداد!فقط به گفتن من همینم که می بینید اکتفا کردند!اینی که هستید یعنی چه؟هر کسی که چادری بود و لبخند بر لب داشت آدم خوبیه؟خوب باید از خودش بگوید تا من هم کمی شناخت پیدا کنم.
من گفتم می توانم یک خانه در شأن دختر خانم تهیه کنم
گفتم تهیه جهیزیه بر عهده مرد است ولی خانواده دختر جهت کمک به تشکیل زندگی و اینکه به خانواده آقا پسر احترام گذاشته باشند جهیزیه را تقبل می کنند.من گفتم جهیزیه را خودتان هر چه صلاح دید تهیه کنید.من به کمترینش قانع هستم.حتی گفتم چی باشد که خانم برگشت گفت نه این خوب نیست این طوری خیلی ساده می شود زندگی!!!لوازم دیگر هم لازم است
من گفتم سه الی چهار تکیه سنگین را من می گیرم و شما هر چه دوست داشتید(دقت کنید هر چه دوست داشتید)و حتی گفتم بقیه مایحتاج را کار می کنم و خودم در طول زندگی تهیه می کنم
مهریه هم در حد توانم باشد قبول می کنم و در زمان زندگی با افتتاح یک حساب سالیانه یا ماهانه مقداری را به عنوان مهریه به حسابتان واریز می کنم که یواش یواش از دین شما در بیایم

برادر قبول کنید تقریبا همچین مواردی نایاب هست که پسری در جلسه خواستگاری عنوان کنه جهیزیه رو من می دم، حتی تو قشر خیلی مذهبی. تقریبا من تا حالا نه برای خودم پیش اومده نه شنیدم دور و اطرافم

البته خداییش رو بگم به همون نسبت هم پسری رو ندیدم که اصرار داشته باشه به مهریه کم مثلا 14 سکه، نمی دونم شایدم روشون نمیشه دیگه بیان پایین تر از 110 تا


[/HR]
ولی موضوع بعدی که خودم به عینه دیدم ایناست و از آقایون سایت چه خیلی مذهبی چه اونایی که مذهبی متوسط هستن می خوام جواب بدن:

وقتی مادرتون به خواستگاری دختری میره(مرحله اول خواستگاری) و شما پایین تو ماشین یا تو خونه منتظر برگشت مادرتون هستین، مادرتون که برمی گرده چه سوالایی ازش می کنید؟

وقتی تو همون مرحله اول خانواده پسر اول اظهار علاقه و پسندیدن می کنن ولی وقتی می فهمن خونه دختر اجاره ای هست یا مثلا دختر کنار درس دانشگاهش دروس حوزه هم می خونه می رن و پشت سرشون هم نگاه نمی کنن بین خانواده پسر و خود پسر چه صحبتایی رد و بدل شده که به این نتیجه می رسن؟

وقتی حتی کار به مرحله دوم و صحبتای پسر و دختر می رسه، و دختر به پسر به ظاهر مذهبی می گه من دوست دارم زندگیم جوری باشه که امام زمان می خواد پسر چه فکرایی با خودش می کنه که فوری جلو دختر موضع می گیره که شما پس از اونایی که همش سرت تو کتاب دعاست و نماز و ....؟

ببخشید ولی آقایون محترم من نمی دونم چقدر از این مسائل دست شماست، ولی فرض می گیرم که خبر ندارید از رفتار و کردار خانواده هاتون مخصوصا مادراتون که وقتی میان دختر رو ببینن انگار میان یه جنس بخرن فقط کم مونده بگن بیا موهات رو بکشیم ببینیم مصنوعی نباشه ( فک نکنید اینا برای خانواده های با فرهنگای پایین هست، اتفاقا خانواده منم مثل خیلی از دوستان اینجا که گلایه دارن بسیار گزینشی کسی رو راه میدن که بعدا راجع بهش حرف می زنم)

[/]

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
ولی موضوع بعدی که خودم به عینه دیدم ایناست و از آقایون سایت چه خیلی مذهبی چه اونایی که مذهبی متوسط هستن می خوام جواب بدن:

با سلام

سوالات و دغدغه هایتان مفصلا در این تاپیک بحث شده.....

http://www.askdin.com/group165-discussion2641.html

البته اگر مطالب گروه برایتان باز نمی شود، چون گروه خصوصی است... یا به جناب یوسف بگویید که در گروه عضوتان کند... یا بفرمایید که مطالب را برایتان نقل و قول کنم....

[SPOILER]تو اون پست بالا هم من قصد بی ادبی نداشتم....
ایشون چنین برداشتی داشتن..:Sham:.
[/SPOILER][/]

سلام علیکم و رحمه الله

رهگذر آسمان;735037 نوشت:
سلام
فکر کنم بیشتر بچه های سایت با شرایط ازدواج و زندگی من آشنان
بس که تو همچین بحثایی همه زندگیمو شرح دادم

خودتون هم شاهدین که وقتی اینجا بحث سر مهریه و ازدواج و توقعات بوده
همیشه خدا طرف آقایون رو گرفتم
ولی شما رسما دیگه دارین شورشو درمیارین
من و امثال من داروی گیاهی مرض ازدواج شما نیستیم که توی قوطی عطاری دنبالمون میگردین
بهتره یکم باادب تر درموردمون حرف بزنین
بعدشم اینکه اطراف شما پره از دخترای پرتوقعی که
همه عقده های دوران مجردیشون رو سر همسرشون خالی میکنن
معنیش این نیست که پیدا کردن دختر کم توقع چیزی شبیه معجزه اس
اینم که یه روزی پدری حضرتعالی رو با تیپا از مجلس خواستگاری پرت کنه بیرون
بازم تقصیر هیچ دختری نیست
من خوب میفهمم اوضاع به هم ریخته ازدواج تقصیر آقایون نیست
ولی شما هم لطف کن بفهم که تقصیر من دختر هم نیست
و وقتی داری در مورد یه دختر اونم از نوع مذهبیش حرف میزنی
دنبال مثالای بهتر بگرد.


عجب پاسخ محکم و داغی....باور بفرمائید صفحه ال سی دی داغ کرد!:Cheshmak:
دوستان کمی مهربونتر.....مثلا داریم هم فکری می کنیم برای زندگی بهتر...میدان جنگ که نیست...
بگذریم.:Gol:
بنده فکر می کنم که نسبیت بر تعاملات تاپیک حاکم شده, مثلا وقتی من میگم"من پسری هستم که به کم راضی هستم..."این کم با کم گفتن شما ممکنه فرق داشته باشه.
این که استاد حامی مطلبی را نقل قول کردند که ریشه اکثر شکستهای زندگی اقتصادی هستش....من به شخصه قبول دارم.
خودم هم سالهاست که ازدواج کرده ام و سرد و گرم زندگی را چشیده ام(هم فقر نسبی و هم تمکن نسبی).....پول و رفاه در زندگی اثر خیلی زیادی داره هم بین اعضای خانواده و هم با افرادخارجی مثل دوست و همکار و اقوام.
حالا امکانش هست که یکی دو نفر از دوستان (هم خانم و هم آقا) که خیلی از ساده زیستی و کم توقعی صحبت می کنند , و از والدینی که خواستگاران را ندیده و نپرسیده رد می کنند, گله می کنند, میشه با اعداد و ارقام بفرمایند که برای یک زندگی نه چندان راحت و نه چندان استاندارد (دقت بفرمائید لطفا) از همان لحظه ای که پسر میره خواستگاری تا 10 سال بعد از ازدواج,چقدر باید داشته باشه؟
هم حقوقش باید چقدر باشه و هم پس انداز اولیه اش؟
فرضیات :
1-برای دو حالت در نظر بگیرید...الف- زندگی در تهران...ب- زندگی در شهرستان...البته فکر می کنم تنها تفاوت در هزینه مسکن باشه...
2-پدر پسر (داماد) مبلغ زیادی نمیتونه کمک کنه...
3-زندگی را در یک خانه اجاره ای 50 متری شروع کنند و بعد از 10 سال بتونن با دو فرزند یک خانه 80 متری در بخرند.
4-سطح طبقاتی این دو جوان (آقا و خانم) را حد متوسط جامعه در نظر بگیرید...نه بالا شهری و نه پائین شهری
...........
میشه بفرمائید خواستگار از نظر مالی در 10 سال اول زندگی چه رقمی باید پول داشته باشه و در آمد ماهانه و پس انداز اولیه اش چقدر باید باشه؟
توضیح : اینکه عرض کردم کمتر از استاندارد و رفاه عرفی منظورم اینه که مثلا اگر از نظر بهداشت و سلامت جسمی لازمه که در روز یک نفر مثلا 200 گرم میوه و 100 گرم لبنیات یا 200 گرم حبوبات یا پروتئین مصرف کنه, شما همه این اعداد را 80 درصد در نظر بگیرید.
و یا مثلا اگر عرف هستش که در سال دو بار معمولا سفر 3-4 روزه مردم میرن, شما یکبار در نظر بگیر.
و یا در مورد هزینه مدارس و ورزش و وسیله نقلیه...همه را 80% درنظر بگیرید.
البته کار سختی هست محاسبه اینها ولی اگر از برادران و خواهران کسی وقت داشته باشه و حتی مستند مطالب را بیان کنه, فکر کنم یک تاپیک خوب و مفیدی بشه...مثلا از یک سایت پزشکی بتونه میزان پروتئین مورد نیاز را بیان کنه و هزینه روزانه اش را حساب کنه-مستند- و یا میزان نیاز انسان به پوشاک و لوازم بهداشتی رو از منابع معتبر بیان کنه که آمار و شاخص های متقن دارند خیلی خوب میشه و یا در مورد هزینه مسکن و ....
تشکر

ببخشید من سیستمم خراب شده ونمی توانم نقل قول بنویسم اما خطاب به اون خانمی که تلویحا می گویند تو روی پدرومادر ها بایستید تا بتوانید ازدواج کنید باید بگویم اگر تو روی پدر و مادر بایستیم و نیامدند باید چه کار کنیم. خوب باید تنهایی خودمان بریم خواستگاری. خوب شما اگر یک پسری بدون خانواده اومدخواستگاری بهش چی میگین؟ نمی گید بابات کو؟ننت کو؟ اصلا هیچ جا به پسری که خانواده داره ولی خانواده ازش حمایت نمی کنند دختر می دهند. اون وقت پسره مجبوره بگه ازدواج به من واجب شده است وبابا ومامانم نمیان خواستگاری وخودم مجبورشدم تنها بیام. خوب وقتی می گه به من واجب شده این حرف یعنی دارم به انحراف کشیده می شم. کی دخترش رو به این طور آدمی می ده.اون کسی که دخترش به انحراف کشیده شده باشه. همینطوری چشمتان را نبندید و یک چیزی توی هوا بگید

[="Navy"]

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
[=Arial Narrow]
و از آقایون سایت چه خیلی مذهبی چه اونایی که مذهبی متوسط هستن می خوام جواب بدن:

وقتی مادرتون به خواستگاری دختری میره(مرحله اول خواستگاری) و شما پایین تو ماشین یا تو خونه منتظر برگشت مادرتون هستین، مادرتون که برمی گرده چه سوالایی ازش می کنید؟

وقتی تو همون مرحله اول خانواده پسر اول اظهار علاقه و پسندیدن می کنن ولی وقتی می فهمن خونه دختر اجاره ای هست یا مثلا دختر کنار درس دانشگاهش دروس حوزه هم می خونه می رن و پشت سرشون هم نگاه نمی کنن بین خانواده پسر و خود پسر چه صحبتایی رد و بدل شده که به این نتیجه می رسن؟

وقتی حتی کار به مرحله دوم و صحبتای پسر و دختر می رسه، و دختر به پسر به ظاهر مذهبی می گه من دوست دارم زندگیم جوری باشه که امام زمان می خواد پسر چه فکرایی با خودش می کنه که فوری جلو دختر موضع می گیره که شما پس از اونایی که همش سرت تو کتاب دعاست و نماز و ....؟

ببخشید ولی آقایون محترم من نمی دونم چقدر از این مسائل دست شماست، ولی فرض می گیرم که خبر ندارید از رفتار و کردار خانواده هاتون مخصوصا مادراتون که وقتی میان دختر رو ببینن انگار میان یه جنس بخرن فقط کم مونده بگن بیا موهات رو بکشیم ببینیم مصنوعی نباشه ( فک نکنید اینا برای خانواده های با فرهنگای پایین هست، اتفاقا خانواده منم مثل خیلی از دوستان اینجا که گلایه دارن بسیار گزینشی کسی رو راه میدن که بعدا راجع بهش حرف می زنم)

با سلام:
سوالات خوبی پرسیدید,بنده هم تمایل دارم,پاسخ این سوالات را بشنوم

نقل قول:
[HL]مادراتون که وقتی میان دختر رو ببینن انگار میان یه جنس بخرن فقط کم مونده بگن بیا موهات رو بکشیم [/HL]

متاسفانه این مسئله که سرکار خانم کنیز بانوی بی نشان مطرح کردند وجود دارد,و برای خانم ها بسیار آزار دهنده هست که قبل از توجه به سیرت به صورتشان اهمیت داده شود.

البته همه خانواده ها هم اینطور نیستند,ولی نمی توان انکار نمود که رفتار مادرها می تواند بسیار سرنوشت ساز باشد,بنده با مادرهای بسیاری صحبت کرده ام, حقیقتا بعضی مادر ها نیز در همان جلسه ی اول به قدری با محبت و مهربان هستند که دختر خانم احساس می کند سالهاست ایشان ر ا می شناسد ,و قطعا این موضوع در رای مثبت و نهایی دختران,بی تاثیر نخواهد بود,چرا که مادر مهربان به احتمال زیاد فرزندان مهربان دارد,در واقع در جلسه ی اول پسران با رفتار مادرانشان نیز قضاوت می شوند.

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

یارب;734780 نوشت:
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما کاربر گرامی و محترم
دغدغه شما دغدغه درست و یه جایی است و مطمئن باشید اگر دشمن اسلام را از دل افراد دارد دور میکند فقط روی جوانان کار نکرده ، همه را درگیر نموده ،از پدرو مادر و معلم گرفته تا کودکان در رود!

اما آقا پسر و دختر خانمی که امروز نمیتواند از حق طبیعی خود یعنی ازدواج در خانواده دفاع کنند و برای به دست آوردن حقش نهایت تلاشش را نمیکند چگونه در آینده در زندگی میخواهد از حقوق خود و همسر و فرزندانش دفاع کند؟! چگونه میخواهد ستون یک زندگی باشد؟!! نمیشود که پا به دریا زدو و تر نشد! به هرحال این نیز یک نوع سختی است که باید جوانانی که با این مشکل روبرو هستند سختی آن را به جان بخرند و هرچور شده خانواده را راضی نمایند ،باید توکل و توسل کنند ،متاسفانه توکل در زندگی ها کم شده و ما میخواهیم همه کارها را خودمان انجام دهیم درحالی که خیلی از گره ها با توکل و توسل و بعد تلاش و کوشش ما باز میشود

ستاد ارجاء نقل و قول ها....:Nishkhand:

صاعقه;735146 نوشت:
ببخشید من سیستمم خراب شده ونمی توانم نقل قول بنویسم اما خطاب به اون خانمی که تلویحا می گویند تو روی پدرومادر ها بایستید تا بتوانید ازدواج کنید باید بگویم اگر تو روی پدر و مادر بایستیم و نیامدند باید چه کار کنیم. خوب باید تنهایی خودمان بریم خواستگاری. خوب شما اگر یک پسری بدون خانواده اومدخواستگاری بهش چی میگین؟ نمی گید بابات کو؟ننت کو؟ اصلا هیچ جا به پسری که خانواده داره ولی خانواده ازش حمایت نمی کنند دختر می دهند. اون وقت پسره مجبوره بگه ازدواج به من واجب شده است وبابا ومامانم نمیان خواستگاری وخودم مجبورشدم تنها بیام. خوب وقتی می گه به من واجب شده این حرف یعنی دارم به انحراف کشیده می شم. کی دخترش رو به این طور آدمی می ده.اون کسی که دخترش به انحراف کشیده شده باشه. همینطوری چشمتان را نبندید و یک چیزی توی هوا بگید

حالا من خودم هم نظرم را بگویم....
عزیز من.... اینکه از ترس به گناه افتادن به فکر ازدواج هستید.... این نشانه تقواست....:Gol:[/]

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
وقتی مادرتون به خواستگاری دختری میره(مرحله اول خواستگاری) و شما پایین تو ماشین یا تو خونه منتظر برگشت مادرتون هستین، مادرتون که برمی گرده چه سوالایی ازش می کنید؟

سلام

گفتم جواب بدم به سوالاتتون ان شاءالله شاید تا حدودی با بعضی افراد آشنا بشین .. نحوه خواستگاری رفتن پسرها(البته شاید همه اینجوری نباشن ولی بازم هستن بعضیا اینطوری) ...!
:Gol:

من همیشه ، با مادرم جلسه ی اول میرم خواستگاری ... بعدش من پایین تو ماشین منتظر میمونم مادرم 10 دقیقه میرن دختر رو بدون روسری و چادر میبینن و

بعدش تماس میگیرن من میرم بالا ... معمولا همون جلسه ی اول 10 دقیقه صحبت میکنم با دختر خانوم:Gol: (پس این اتفاق برام نمیفته که از مادرم سوال کنم چطور بودن؟!)

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
وقتی تو همون مرحله اول خانواده پسر اول اظهار علاقه و پسندیدن می کنن ولی وقتی می فهمن خونه دختر اجاره ای هست یا مثلا دختر کنار درس دانشگاهش دروس حوزه هم می خونه می رن و پشت سرشون هم نگاه نمی کنن بین خانواده پسر و خود پسر چه صحبتایی رد و بدل شده که به این نتیجه می رسن؟

پناه بر خدا وقتی میفهمن خونشون اجاره ای هستش میزارن میرن پسرا؟ نمیدونم تا حالا ندیدم و نشنیدم:Moteajeb!: هیچی بعید نیست شاید باشه همچین چیزی..:Gol:

من خودم که خواستگاری دختری که تو حوزه کار میکنه رفتم ... مشکلی ندارم :Gol:

در رابطه با اینکه چه صحبتهایی میشه من نمیدونم ، تجربشو نداشتم .. به شدت با پشت سر دختر حرف زدن مخالفم ..ینی کلا اینطوریم بشدت از غیبت بدم میاد ..

یجور از اول اینطوری بودم ... در کل یجوریم که اگر بخواد گفته بشه دختر مثلا خیلی لاغر بودش، یا به تو نمیخورد به شدت موضع میگیرم و از اون جایی که دوس ندارم بی احترامی

به والدینم بشه از یه طرفیم از غیبت بدم میاد ، وقتی دارم صحبت میکنم و میخندم با والدینم وقتی غیبت میکنن یهو ساکت میشم چهرم گرفته میشه خودشون میفهمن ..

برای همین تا حالا پیش نیومده که پشت سر دختر با من حرف بزنن ... اگرم زدن سریع خیلی محترمانه دفاع کردم از دختر و قائله ختم به خیرشده:Gol:

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
وقتی حتی کار به مرحله دوم و صحبتای پسر و دختر می رسه، و دختر به پسر به ظاهر مذهبی می گه من دوست دارم زندگیم جوری باشه که امام زمان می خواد پسر چه فکرایی با خودش می کنه که فوری جلو دختر موضع می گیره که شما پس از اونایی که همش سرت تو کتاب دعاست و نماز و ....؟

از 6 تا یا 7 تا خواستگاری که تو یکسال رفتم فک کنم 4 تا یا 5 تاشو دوجلسه ای صحبت کردیم ... اگه دختر از این حرفا بزنه که عالیه .. استقبال میکنم:Gol:

راستی یه چیزیم بگم چون خودم اینطوریم یکی دو تا از دوستای خودمم اینطوری بودن:

ما خیلی دوس داریم که دختر مذهبی باشه .. جلسه ای و مسجدی هم اشکال نداره اما به شخصه موردی که فعال باشه رو نمیپسندیم ..

منظورم از فعال اینه که هر روز نصف روزش تو مسجد باشه نصفش و تو بسیج باشه و نصفشم همش اردو جهادی و راهیان و فلان..

دخترهایی که همش بیرونن منظورمه .. فعالان مذهبی ... احتمالا خودتون دلیلشو بدونین .. البته من استقبال میکنم اهل مسجد و فلان باشه اما

گفتم دیگه اونایی که همش بیرونن و خیلی کم میان خونه منظورمه

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
ببخشید ولی آقایون محترم من نمی دونم چقدر از این مسائل دست شماست، ولی فرض می گیرم که خبر ندارید از رفتار و کردار خانواده هاتون مخصوصا مادراتون که وقتی میان دختر رو ببینن انگار میان یه جنس بخرن فقط کم مونده بگن بیا موهات رو بکشیم ببینیم مصنوعی نباشه ( فک نکنید اینا برای خانواده های با فرهنگای پایین هست، اتفاقا خانواده منم مثل خیلی از دوستان اینجا که گلایه دارن بسیار گزینشی کسی رو راه میدن که بعدا راجع بهش حرف می زنم)

قرار شده هرکس از خودش بگه پس منم از خودم میگم حالا آقایون دیگه ان شاءالله نظر شخصی خودشونو میگن...

من در کل انتخاب و مادرم به عهده ی خودم گذاشته ...یعنی وقتی دید دختر مومن و خوبیه میگه بقیش با خودت ... اهل ایراد گرفتنم نیست مادرم خدا رو شکر
:Gol:

منم میگم دختران کم توقع هستند و پسران هم خوبند اما باید در زمان و مکان مناسب شرایطشون رو بهم بگن
نباید دیگران تصمیم بگیرن

اناالعبد;735155 نوشت:

ما خیلی دوس داریم که دختر مذهبی باشه .. جلسه ای و مسجدی هم اشکال نداره اما به شخصه موردی که فعال باشه رو نمیپسندیم ..

منظورم از فعال اینه که هر روز نصف روزش تو مسجد باشه نصفش و تو بسیج باشه و نصفشم همش اردو جهادی و راهیان و فلان..

دخترهایی که همش بیرونن منظورمه .. فعالان مذهبی ... احتمالا خودتون دلیلشو بدونین .. البته من استقبال میکنم اهل مسجد و فلان باشه اما

گفتم دیگه اونایی که همش بیرونن و خیلی کم میان خونه منظورمه

اناالعبد;735155 نوشت:
با سلام
بنده صحبتهای مشابه صحبت های شما را از آقایان بسیاری شنیده ام
اما فکر می کنم تصور آقایان از این مسئله اشتباه میباشد
بنده هم ،محیط دانشگاه را تجربه کرده ام،هم حوزه دانشجویی و هم حوزه علمیه خواهران
،
به جز دانشگاه در دو محیط دیگری که عنوان نمودم،شعار اول اساتیدمان این بوده:اول همسر داری و تربیت فرزند،اگر وقت شد،سایر فعالیت ها،حتی در حوزه به ما می گویند اگر آمدن شما به حوزه ،در زندگی و همسرداریتان اختلال ایجاد می کند،حتی آمدن به حوزه را هم ترک کنید!
حالا چگونه ممکن است دختری که واقعا مذهبی است،الویت اول زندگی یعنی همسر و فرزندان را رها کند،و خود را با اروی چهادی وراهیان وفعالیت های فرهنگی غیره مشغول سازد
دختری که می گوید فعال هستم به این معنی نیست که هرروز بیرون از خانه مشغول کار فرهنگی است!خیر،بلکه منظورش این است که در کنار روند طبیعی زندگی،ودر حاشیه،فعالیت های اینچنینی نیز دارد،چرا بعضی آقایان اینگونه برداشت می کنند که خانم های مذهبی فقط سجاده پهن کرده اند و مشغول دعا و مناجات هستند!اصلا اینگونه نیست،بلکه این خانم ها نیز مانند هرانسان دیگری تمایلاتی دارند،تفریح می کنند شاد هستند،حالا اگر چند نفری هم از این قشر عملکرد مناسبی نداشته اند،دلیل نمی شود بقیه همینگونه باشند

saharandishe;735179 نوشت:
حالا چگونه ممکن است دختری که واقعا مذهبی است،الویت اول زندگی یعنی همسر و فرزندان را رها کند،و خود را با اروی چهادی وراهیان وفعالیت های فرهنگی غیره مشغول سازد

سلام

بله صحبتهای خوبی کردین و ازتون ممنونم اما فک کنم اشتباه برداشت کردین ...:Gol:

من نگفتم دختران مذهبی اینطور هستن .. اتفاقا قبل و بعد صحبتهام گفتم که من اهل مسجد و فلان و اینها رو میپسندم ..

اما گفتم از دخترانی که انقدر فعال هستن نمیپسندم .. یعنی شما میگین هیچ دختری نیست که انقدر فعال باشه و حتی گاهی فعالیتهاش صدمه به زندگیش نزنه؟

من صحبتم و نظرم اون بودش .. وگرنه صحبت شما کاملا درسته و اصلا من منظور شما رو نداشتم ..

حرفم هم بخاطر این بودش که یکی از دوستان رفته بود خواستگاری همچین شخصی ... و خود دختر گفته بود که اکثر مواقع خونه نیستش .. من صحبتم و نتیجه گیزیم و

نظر شخصیم در اون مورد بودش نه موردی که شما گفتین ..

اتفاقا من گفتم موردی که شما گفتین ایده آل هستش و مشکلی نداره ..
:Gol:

saharandishe;735179 نوشت:
حالا اگر چند نفری هم از این قشر عملکرد مناسبی نداشته اند،دلیل نمی شود بقیه همینگونه باشند

مثلا این یک نمونه اشتباه شما از برداشت من هستش .. من نگفتم که همه .. گفتم اون دسته از دخترا .. یعنی همون اقلیت ...

اتفاقا من میدونم مذهبی ها چطور هستن .. هم آقایان و هم خانم ها .. فک میکنم دید بعضی مردم نسبت به مذهبی ها اشتباهه ..بعضی مردم فک میکنن

مذهبی ها خیلی خودشونو محدود کردن .. اما بنظرم مذهبی ها بهترین لذت رو از زندگی و از طبیعت و از دنیا میبرن ..

یه نکته هم راستی یادم اومدش:

saharandishe;735179 نوشت:
چرا همه ی آقایان اینگونه برداشت می کنند

هیچ وقت نباید گفت همه .. چه زمانی که از بدی یه کار یا چیزی یاد میکنید و چه زمانی که از خوبی کاری یاد میکنید .. چون همیشه یه سری استثنائات هستش مخصوصا در مورد بنده که اشتباه برداشت شد...:ok:این متنتون رو ممنون میشم ویرایش کنین ...یا علی:Gol:

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
وقتی مادرتون به خواستگاری دختری میره(مرحله اول خواستگاری) و شما پایین تو ماشین یا تو خونه منتظر برگشت مادرتون هستین، مادرتون که برمی گرده چه سوالایی ازش می کنید؟

ما تماس میگیریم.99% همون تلفنی جواب رد میدن.حتی بعضیاشون بدون شناخت یا دونستن راجبه ما.اینجوری برداشت میکنم که چون دختره دوس پسری چیزی داره یا یه مشکلی داره یا خونوادشون فرهنگشون پایینه که تلفنی رد میکنن یه پسره خوبو Smile ....جواب رد میدن.(بیشترشون منتظر سوار بر اسب سفیدن) اونایی که جور میشه بریم ببینیم من گفتم خودم باید ببینم ممکنه خوشم بیاد حتی اگه قیافش زشت باشه از نظر بقیه.

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
وقتی می فهمن خونه دختر اجاره ای هست یا مثلا دختر کنار درس دانشگاهش دروس حوزه هم می خونه می رن و پشت سرشون هم نگاه نمی کنن بین خانواده پسر و خود پسر چه صحبتایی رد و بدل شده که به این نتیجه می رسن؟

اجاره ای بودن خونه طرف واس ما مهم نیست.خونواده و نجیب بودن خودش مهمه.درس حوزه هم من به شخصه چون ادم مذهبی نیستم میدونم به مشکل بر میخورم و نمیخام کسی مدام گیر بهم بده.برای خوده دختر هم سخته میشه.

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
که امام زمان می خواد پسر چه فکرایی با خودش می کنه که فوری جلو دختر موضع می گیره که شما پس از اونایی که همش سرت تو کتاب دعاست و نماز و ....؟

خب حتما فکر میکنه امام زمان همون مذهبیایی را میپسنده که همش دعا میخونن و ....

کنیز بانوی بی نشان;735115 نوشت:
ز رفتار و کردار خانواده هاتون مخصوصا مادراتون که وقتی میان دختر رو ببینن انگار میان یه جنس بخرن فقط کم مونده بگن بیا موهات رو بکشیم ببینیم مصنوعی نباشه ( فک نکنید اینا برای خانواده های با فرهنگای پایین هست، اتفاقا خانواده منم مثل خیلی از دوستان اینجا که گلایه دارن بسیار گزینشی کسی رو راه میدن که بعدا راجع بهش حرف می زنم)

برای من از این کارا نمیکنن برام.انتخابو گذاشتن با خودم.چون میخان زودتر زنم بدن.و اینکه خودمم خواهر داشتم مادرم میدونه چجوری رفتارکنه دختر ناراحت نشه.ولی شنیدم مادرای پسرایی که ازین کارا میکنن.مثل بعضی اونایی که میومدن خواستگاری خواهرام.

[="Arial Narrow"][="Indigo"]

saharandishe;735179 نوشت:
دختری که می گوید فعال هستم به این معنی نیست که هرروز بیرون از خانه مشغول کار فرهنگی است!خیر،بلکه منظورش این است که در کنار روند طبیعی زندگی،ودر حاشیه،فعالیت های اینچنینی نیز دارد،چرا همه ی آقایان اینگونه برداشت می کنند که خانم های مذهبی فقط سجاده پهن کرده اند و مشغول دعا و مناجات هستند!اصلا اینگونه نیست،بلکه این خانم ها نیز مانند هرانسان دیگری تمایلاتی دارند،تفریح می کنند شاد هستند،حالا اگر چند نفری هم از این قشر عملکرد مناسبی نداشته اند،دلیل نمی شود بقیه همینگونه باشند

ممنون واقعا حرف دل من رو زدین

البته من عقیده دارم فعالیتای فرهنگی ( در حد متعادلش و طوری که به زندگی لطمه نزنه ) باید وجود داشته باشه، از نظر من وقتی یه مرد مذهبی قبول نمی کنه یعنی یا شناختی از خانم نداره یا از دلیل فعالیتای فرهنگی(مگه غیر اینکه یه نفر فعالیت فرهنگی انجام میده که بتونه حتی اگه به ذره ای هست زمینه ظهور رو فراهم کنه؟) یا باید تو مذهبی واقعی بودنش شک کرد( البته خیلی مهمه که خانم چرا این فعالیتا رو انجام میده )[/]

یا‌رقیه;735150 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

حالا من خودم هم نظرم را بگویم....
عزیز من.... اینکه از ترس به گناه افتادن به فکر ازدواج هستید.... این نشانه تقواست....:Gol:

شما می گویید اما پدرومادر دختره که این چیزها رو نمی فهمند. اونها فکر می کنند که به گناه و انحراف کشیده شده ای ومی خو[=Microsoft Sans Serif]اهی فرار کنی. اگر هم بگویند باتقوایید قطعا پیش خود می گویند ضعیف هستید. حالا اصلا باتقوا هم که باشید آیا به باتقوای بدون پدر و مادر دختر می دهند.

[="Navy"]

اناالعبد;735180 نوشت:

اما گفتم از دخترانی که انقدر فعال هستن نمیپسندم .. یعنی شما میگین هیچ دختری نیست که انقدر فعال باشه و حتی گاهی فعالیتهاش صدمه به زندگیش نزنه؟

هیچ وقت نباید گفت همه .. چه زمانی که از بدی یه کار یا چیزی یاد میکنید و چه زمانی که از خوبی کاری یاد میکنید .. چون همیشه یه سری استثنائات هستش مخصوصا در مورد بنده که اشتباه برداشت شد...:ok:این متنتون رو ممنون میشم ویرایش کنین ...یا علی:Gol:

تعریف شما از فعال بودن یک خانم چیست؟

منظور شما از یک دختر مذهبی این است که فقط برای نماز و مراسمات مذهبی در مسجد حضور پیدا می کند؟

خود بنده جزء خانم هایی هستم که فعالیت های بسیاری دارم،اردوهای راهیان نور وجهادی و... هم که میرویم،اینها سالی یک بار هستند،مثلا اردوی راهیان،سالی فقط 5-7روز است،چه اشکالی دارد خانم سالی یک بار با دوستانش به چنین مسافرتی برود؟ به نظر آقایان این مقدار زیاد است؟هم تجدید روحیه می شود،و هم با انرژی که از این سفر می گیرد،با روحیه بهتری به امور منزل رسیدگی می کند،حتی در این سفرها هم،معمولا هرشب خانم ها مباحثاتی با هم دارند،با موضوعات سبک زندگی و مهارت های آن،که اینجا هم نتیجه ی مستقیم آن به خود خانواده می رسد،سایر فعالیت های فرهنگی هم شاید هفته ای 2 ساعت زمان ببرد،البته بنده در این مدتی که در این فعالیت ها حضور داشته ام،ندیده ام که خانم های متاهل زمان زیادی را صرف این امور کنند،در واقع شاید درزمان تجرد فعالیتشان زیاد باشد،اما به محض تاهل،برنامه هایشان را تغیر داده و از مسئولیت های خارج از منزلشان کم کرده اند،در واقع بنده تا کنون خانم متاهلی را ندیده ام که از از امور زندگی گذشته باشد ومشغول کار فرهنگی شده باشد!
البته بنده این صحبت هارا به طور کلی عرض کردم،منظورم صرفا به شخص شما نیست و اگر لفظ همه را استفاده کردم، به هیچ عنوان قصد جسارت نداشته ام.[/]

[="Navy"]

کنیز بانوی بی نشان;735182 نوشت:

ممنون واقعا حرف دل من رو زدین

البته من عقیده دارم فعالیتای فرهنگی ( در حد متعادلش و طوری که به زندگی لطمه نزنه ) باید وجود داشته باشه، از نظر من وقتی یه مرد مذهبی قبول نمی کنه یعنی یا شناختی از خانم نداره یا از دلیل فعالیتای فرهنگی(مگه غیر اینکه یه نفر فعالیت فرهنگی انجام میده که بتونه حتی اگه به ذره ای هست زمینه ظهور رو فراهم کنه؟) یا باید تو مذهبی واقعی بودنش شک کرد( البته خیلی مهمه که خانم چرا این فعالیتا رو انجام میده )

البته شخصا اعتقادم بر این هست که،مهم ترین فعالیت فرهنگی یک خانم،با تربیت صحیح فرزندان و ایجاد فضای سالم در خانواده محقق می شود،یعنی ابتدا اصول و روش درست زندگی کردن و مدیریت زندگی را خوب یاد بگیرد ور زندگی خود این اصول را پیاده کند و سپس این مهارت ها را در جامعه اشاعه دهد،در واقع یک خانم باید خود را مدیر یک پایگاه بداند،پایگاهی که قرار است،اعضای آن برای انجام امور مهم جامعه تقویت و تربیت بشوند،یک خانم باید با ذکاوت و برنامه فرزندان مهدوی تربیت کند،و تحویل جامعه دهد،و با اخلاق و رفتار خوبش مانع انحراف همسرش شود و از این طریق به اصلاح جامعه بپردازد و زمینه ساز ظهور باشد،و گرنه سایر امور بیشتر جنبه ی وقت تلف کنی خواهند داشت ،بنده اساسا بعضی امور را اصلا کار فرهنگی حساب نمی کنم.

بنده یک سوال ازتون بپرسم. آیا دختر مذهبی که به حق پیرو حضرت زهرا (سلم الله علیها)باشد در بین دختران امروز ما وجود خارجی دارد؟
(الان ببین چجوری خانم ها حمله می کنندمی گویند مگه پسری که پیرو حضرت علی باشه داریم؟پسرش رو که مطمئنم داریم اما شک دارم حتی یک دختر داشته باشیم.)

حامی;734509 نوشت:
باور كنيد زندگي بدون همسر استرسش بيشتر از زندگي بدون مبل و بدون ماشين و بدون وسائل لوكس و...است.

مشتي از خروار
[quote...........;726915]سلام. 24 سالمه و دانشجوی مقطع ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های ایران و در یک رشته خوب! در دوران دبیرستان هم در مدرسه نمونه بودم و شاگرد اول!! ایناور گفتم که بگم با این وجود الان زندگیم رو رو به تباهی می بینم، و از همه مهمتر آخرتم رو. از همون دوران بلوغ نمیدونم چی شد که با خودارضایی اشنا شدم و بعدها به یه عادت تبدیل شد. تو دوران راهنمایی که هیچکس نبود در مورد این گناه با ما حرف بزنه و پدر و مادرم هم سواد زیادی ندارن و منو آگاه نکردن. تا اینکه دوران دبیرستان از طریق کتاب گناهان کبیره متوجه گناه بودن این عمل شدم. اما با این وجود نمیدونم چرا هیچوقت نتونستم ترکش کنم. و با ورود به دانشگاه علاوه بر این گناه به رابطه با جنس مخالف هم کشیده شدم. البته با این وجود نماز و روزه و قرآنم برقرار بود اما بی فایده. هروقت هم با خانواده در مورد ازدواج حرف زدم میگفتند بعد لیسانس و باید کار داشته باشی،چون وضع مالیمون هم تعریفی نداره. اما لیسانس هم تموم شد و خبری نشد. و حالا خانواده میگن باشه بعد ارشدت!! اما هیچ خبری ندارن که به چه فلاکتی افتادم. باور کنید بخاطر این عادت زشت و وقتی که برای ارضای خودم تلف کردم نتونستم درس بخونم و الان در معرض مشروطی و حتی اخراج از دانشگاه هستم. چه وقت ها و چه پول هایی که در این راه تلف کردم. پول هایی که میدادم تا از راه مجازی ارضا بشم!!! الان در این نقطه، از زندگی و همه چی ناامیدم. واقعا به بن بست رسیدم و نمیدونم چیکار کنم. خانواده اصلا درکم نمیکنن و نمیدونن به چه روزی افتادم.فک میکنن من خیلی پاکم!! چون ظاهرو می بینن که نمازو قرانمو میخونم. خدا هم تا بحال هیچوقت رسوام نکرده ولی خودمم خسته شدم. ازخدا خواستم یه بار رسوام کنه تا هم بقیه بفهمن تا کجا تو منجلابم و هم شاید خودم آدم شم. هر دفعه میرم حرم امام رضا بهشون قول میدم گناه نکنم اما خیلی زود قولمو میشکنم. هفته پیش شب ولادت امام رضا و شب جمعه دعای کمیل کلی گریه کردمو خواستم کمکم کنن اما خونه که اومدم بعد دو روز خیلی راحت مرتکبش شدم و انگار نه انگار که اون حال معنوی خوب رو تو حرم داشتم. ناامیدم از خودم. جوونیم رو تباه شده می بینم. به همه عوارض جسمی و روحی این گناه دچار شدم. خیلی لاغر هستم و اصلا اشتهایی برای غذا خوردن ندارم. بر اثر لاغری زیاد و بدتیپ بودن اعتماد به نفسم بشدت کمه... نمیدونم چرا این حرفارو اینجا مطرح کردم! روشهای ترک خودارضایی رو همشو حفظم!! اما باید بگم واس من جواب نمیده. فقط کاش یکی بود همون اول نمیذاشت به این گناه مبتلا و معتاد بشم. باید از همون دوران اول بلوغ نوجوونارو آگاه کنن. پدرمادرا رو کاش یکی بود آگاه میکرد. مگه خودشون جوون نبودن و نیاز جنسی و عاطفی نداشتن که حالا به ما میگن ازدواج میخوای بکنی که چی بشه!!! مثلا قرار بود این تابستون یه کاری بکنن ولی حتی دنبال پیدا کردن مورد هم نبودن!! چرا نمیفهمن چرا.........

[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]

صاعقه;735213 نوشت:
شما می گویید اما پدرومادر دختره که این چیزها رو نمی فهمند. اونها فکر می کنند که به گناه و انحراف کشیده شده ای ومی خواهی فرار کنی. اگر هم بگویند باتقوایید قطعا پیش خود می گویند ضعیف هستید. حالا اصلا باتقوا هم که باشید آیا به باتقوای بدون پدر و مادر دختر می دهند.

اصلا اینجوری نیست!
خودم جای اولی که رفته بودم (لامصب اینقد از جای دوم به بعد بد آوردم که همش باید خاطر جا اولی رو تعریف کنم:Nishkhand:)...
خب.. می گفتم.... اون جای اولی که خدا بر عزتشان بیافزاید، بنده خودم خدمتشان توضیح دادم که چرا با دست خالی آمده ام ازدواج کنم:ok:... به خاطر همین حرفام بابای اون دختر خانم ازم خوش اومده بود:khandeh!:.. بعد از جلسه اول به اسم کوچیک صدام می کرد...:Kaf:

از بحث تقوا که بگذریم..

حالا راضی کردن خانواده که بحث اصلی این تاپیک است و اگر بقیه دوستان هم در این رابطه راهنمایی کنند که خدا خیرشان بدهد....

این دیگه وظیفه شماست...:Cheshmak:... نیا ایجا بگو ... مگه می شه... مگه داریم...

برو ببین حرف حساب خانوادت چیه:ok:

مثلا خانواده من می گفتن که تو هنوز سربازی نرفتی و بالتبع شغلی هم نداری... بریم خواستگاری چی بگیم؟:Sham:

در هر صورت اصرار و مداوت من باعث شد دیگه خودشون پیگیر بشن....

جدیدا بعضی وقتا برای اینکه خود شیرینی کنم و دلشون رو بدست بیارم.... اینجوری می گم:

حاج خانوم این چند ماهه خیلی به خاطر من اذیت شدی... دیگه دلم نمی خواد فعلا برای من بری خواستگاری و دوباره دست از پا درازتر برگردی:Ghamgin:....

اما دیگه ایشون وارد گود شدن.. ممکنه حرفه ای پیگیر نباشن ولی دنبال دختر مناسبی که شرایطم رو قبول کنه، می گردن....

ان شا الله من وقتی خرم از پل گذشت... میام اینجا می گم گشتم بود... خوبشم بود.. بگرد هست... خوبشم هست...:ok:...

تا تلافی ناراحت شدن بعضی از خواهران هم در بیاد...:lol:[/]

saharandishe;735214 نوشت:
تعریف شما از فعال بودن یک خانم چیست؟

منظور شما از یک دختر مذهبی این است که فقط برای نماز و مراسمات مذهبی در مسجد حضور پیدا می کند؟

سلام علیکم

ببینید سرکار من تو صحبتهام فکر میکنم خیلی واضح صحبت کردم ..
:Gol:

همچنان که هدفم مشخص بود و سوالاتی که سرکار کنیزبانوی بی نشان پرسیدن رو خواستم جواب بدم تا ایشون و بقیه آشنا بشن با نحوه خواستگاری قشر خاصی از پسرها ..

اما باید بجهت ادب و احترام خاصی که برای شما و دیگر کاربران دارم به سوالاتی که پرسیده میشه پاسخ بدم:ok::Gol:

خیر .. بنده دختر مذهبی رو در شرکت در مراسم ها و مساجد نمی دونم .. کما اینکه باید در رابطه با حضور پررنگ در مساجد و محافل در تاپیک

جداگانه بحث کرد .. باید دید الگوی زنان حضرت فاطمه (س) در این رابطه چه اندیشیده اند؟آیا فعالیتی داشتند ایشان؟فعالیتشان برای نوجوانان دختر یا مسائل دیگر چطور بوده و در

چه حد بوده!

دیگر زنان را هم باید بررسی کرد .. مانند حضرت زینب سلام الله علیها:Gol:

بگذریم... حرف من این هستش اگر بازم نامفهموم بیان کردم بگین تا بیشتر توضیح بدم::Narahat az:

دخترانی که به علت زیادی فعالیت فرهنگی و بسیج و.. باعث میشه کمتر به زندگیشون برسن من مخالف هستم ... و خیلی از دوستانم جزو موردهاشون نیستش ..

دقت کنین: ممکنه و قطعا تعداد این گونه افراد کم هستش .. و من حرفی که میزنم دارم در مورد همین اقلیت میگم..:Gol:

saharandishe;735214 نوشت:
چه اشکالی دارد خانم سالی یک بار با دوستانش به چنین مسافرتی برود؟

باز هم اشتباه برداشت کردید .. بنده منظورم افراط هستش .. و چندین بار گفتم که کسانی که همش بیرون هستن ..

من یه جا رفتم خواستگاری ..دختر گفت اهل اردوی جهادی هستش و راهیان نور میره ..و دوس داره با همسرش بره ومن هم استقبال کردم ..ببینید من مخالف این نیستم ..

باز هم تکرار میکنم .. مخالف این هستم که همش بیرون باشد :Gol:

saharandishe;735214 نوشت:
البته بنده این صحبت هارا به طور کلی عرض کردم،منظورم صرفا به شخص شما نیست و اگر لفظ همه را استفاده کردم، به هیچ عنوان قصد جسارت نداشته ام

خواهش میکنم .. اختیار دارید:ok: .. .:Gol:

یه سوال از خانم های مذهبی دارم, سوالم اینه: شما که مذهبی هستین با یه پسر با تیپ امروزی م که خواستگارتون باشه جوابتون چی هستش? برفرض بله دادین ایا بعد ازوداج بهانه اینکه تیپش رو تغییر بده ندارین?

[="Navy"]

saharandishe;735214 نوشت:
[="Navy"]

تعریف شما از فعال بودن یک خانم چیست؟

منظور شما از یک دختر مذهبی این است که فقط برای نماز و مراسمات مذهبی در مسجد حضور پیدا می کند؟

خود بنده جزء خانم هایی هستم که فعالیت های بسیاری دارم،اردوهای راهیان نور وجهادی و... هم که میرویم،اینها سالی یک بار هستند،مثلا اردوی راهیان،سالی فقط 5-7روز است،چه اشکالی دارد خانم سالی یک بار با دوستانش به چنین مسافرتی برود؟ به نظر آقایان این مقدار زیاد است؟هم تجدید روحیه می شود،و هم با انرژی که از این سفر می گیرد،با روحیه بهتری به امور منزل رسیدگی می کند،حتی در این سفرها هم،معمولا هرشب خانم ها مباحثاتی با هم دارند،با موضوعات سبک زندگی و مهارت های آن،که اینجا هم نتیجه ی مستقیم آن به خود خانواده می رسد،سایر فعالیت های فرهنگی هم شاید هفته ای 2 ساعت زمان ببرد،البته بنده در این مدتی که در این فعالیت ها حضور داشته ام،ندیده ام که خانم های متاهل زمان زیادی را صرف این امور کنند،در واقع شاید درزمان تجرد فعالیتشان زیاد باشد،اما به محض تاهل،برنامه هایشان را تغیر داده و از مسئولیت های خارج از منزلشان کم کرده اند،در واقع بنده تا کنون خانم متاهلی را ندیده ام که از از امور زندگی گذشته باشد ومشغول کار فرهنگی شده باشد!
البته بنده این صحبت هارا به طور کلی عرض کردم،منظورم صرفا به شخص شما نیست و اگر لفظ همه را استفاده کردم، به هیچ عنوان قصد جسارت نداشته ام.

[/]

من خیلی دوست دارم دختر مذهبی باشه
همسر خودمم فوق لیسانس الهیاته و مذهبیه
خیلی هم پر جنب و جوشه
ولی با این حال با نظر دوستان موافقم
منهم از دختری که زیاد فعالیت خارج از خانه داشته باشه خوشم نمیاد حتی بسیج و مسجد و اصلا برام قابل قبول نیست البته مخالف زندانی کردن دختر تو خونه هستم
در مورد سفر سالی 5 تا 7 روز
شما بگو در طول عمر 5 تا 7 روز

با خانواده خودم یا خودش مشکلی نیست ولی با دوست اصلا و ابدا

اگر فقط و فقط یکبار با دوستانش مسافرت بره حتی راهیان نور از نظر من دیگه .... (نمیخوام خیلی تند حرف بزنم واسه همین سه نقطه گذاشتم)[/]

[="Arial"][="Blue"]سلام به همه

من وقت نکردم همه پست ها رو بخونم ولی به نظرم مشکل (البته خیلی عذر می خوام از آقایون مجرد)نداشتن یا نشون ندادن جربزه از طرف پسرها هست
یکی از اقوام ما آقا پسر متولد 68هست والان یک دختر دوساله داره بیست سالگی با تلاش زیاد وکار های مختلف به همه ثابت کردکه می تواند یک زندگی را بچرخاند

برادر کوچیک ایشون هم متولد 70هستن وپسرشون در آستانه یک سالگی هست

پدر پولداری هم ندارند که بگویید ساپورتشان کرده برای زندگی شان تلاش کردند شما هم شاید از کارهایی که ظاهرا در حد شما نیست شروع کنید واز خودتان پول داشته باشید مطمئنا در روند ازدواجتان تسریع می شود

البته همه مشکلات به پول ختم نمی شود این فقط یه مثال بود
[/]

پسر زمستان;735233 نوشت:
یه سوال از خانم های مذهبی دارم, سوالم اینه: شما که مذهبی هستین با یه پسر با تیپ امروزی م که خواستگارتون باشه جوابتون چی هستش? برفرض بله دادین ایا بعد ازوداج بهانه اینکه تیپش رو تغییر بده ندارین?

اولا: بستگی داره تعریف شما از مذهبی بودن چیه؟

ثانیا:تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت

ثالثا:بستگی داره اگه:(زیر ابرو برداشتن و لباس تنگ یا آویزون پوشیدن و ...) جزو خصوصیات پوشش نباشه:khandeh!:

رابعا:برای من واقعا چهره و تیپ مهم نیست، شعار نیست واقعیته:ok:
(اکثریت خواستگاران محترمم زیبا :khoshgel:بودند و امروزی ولی...):vamonde:

حامی;735226 نوشت:

مشتي از خروار
[quote...........;726915]سلام. 24 سالمه و دانشجوی مقطع ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های ایران و در یک رشته خوب! در دوران دبیرستان هم در مدرسه نمونه بودم و شاگرد اول!! ایناور گفتم که بگم با این وجود الان زندگیم رو رو به تباهی می بینم، و از همه مهمتر آخرتم رو. از همون دوران بلوغ نمیدونم چی شد که با خودارضایی اشنا شدم و بعدها به یه عادت تبدیل شد. تو دوران راهنمایی که هیچکس نبود در مورد این گناه با ما حرف بزنه و پدر و مادرم هم سواد زیادی ندارن و منو آگاه نکردن. تا اینکه دوران دبیرستان از طریق کتاب گناهان کبیره متوجه گناه بودن این عمل شدم. اما با این وجود نمیدونم چرا هیچوقت نتونستم ترکش کنم. و با ورود به دانشگاه علاوه بر این گناه به رابطه با جنس مخالف هم کشیده شدم. البته با این وجود نماز و روزه و قرآنم برقرار بود اما بی فایده. هروقت هم با خانواده در مورد ازدواج حرف زدم میگفتند بعد لیسانس و باید کار داشته باشی،چون وضع مالیمون هم تعریفی نداره. اما لیسانس هم تموم شد و خبری نشد. و حالا خانواده میگن باشه بعد ارشدت!! اما هیچ خبری ندارن که به چه فلاکتی افتادم. باور کنید بخاطر این عادت زشت و وقتی که برای ارضای خودم تلف کردم نتونستم درس بخونم و الان در معرض مشروطی و حتی اخراج از دانشگاه هستم. چه وقت ها و چه پول هایی که در این راه تلف کردم. پول هایی که میدادم تا از راه مجازی ارضا بشم!!! الان در این نقطه، از زندگی و همه چی ناامیدم. واقعا به بن بست رسیدم و نمیدونم چیکار کنم. خانواده اصلا درکم نمیکنن و نمیدونن به چه روزی افتادم.فک میکنن من خیلی پاکم!! چون ظاهرو می بینن که نمازو قرانمو میخونم. خدا هم تا بحال هیچوقت رسوام نکرده ولی خودمم خسته شدم. ازخدا خواستم یه بار رسوام کنه تا هم بقیه بفهمن تا کجا تو منجلابم و هم شاید خودم آدم شم. هر دفعه میرم حرم امام رضا بهشون قول میدم گناه نکنم اما خیلی زود قولمو میشکنم. هفته پیش شب ولادت امام رضا و شب جمعه دعای کمیل کلی گریه کردمو خواستم کمکم کنن اما خونه که اومدم بعد دو روز خیلی راحت مرتکبش شدم و انگار نه انگار که اون حال معنوی خوب رو تو حرم داشتم. ناامیدم از خودم. جوونیم رو تباه شده می بینم. به همه عوارض جسمی و روحی این گناه دچار شدم. خیلی لاغر هستم و اصلا اشتهایی برای غذا خوردن ندارم. بر اثر لاغری زیاد و بدتیپ بودن اعتماد به نفسم بشدت کمه... نمیدونم چرا این حرفارو اینجا مطرح کردم! روشهای ترک خودارضایی رو همشو حفظم!! اما باید بگم واس من جواب نمیده. فقط کاش یکی بود همون اول نمیذاشت به این گناه مبتلا و معتاد بشم. باید از همون دوران اول بلوغ نوجوونارو آگاه کنن. پدرمادرا رو کاش یکی بود آگاه میکرد. مگه خودشون جوون نبودن و نیاز جنسی و عاطفی نداشتن که حالا به ما میگن ازدواج میخوای بکنی که چی بشه!!! مثلا قرار بود این تابستون یه کاری بکنن ولی حتی دنبال پیدا کردن مورد هم نبودن!! چرا نمیفهمن چرا.........


یکی از دوستان دانشگاهی هم پس از بی تفاوتی و سنگ اندازی های پدر و مادرش متاسفانه راهی خونه های فساد شده و عادت کرده همیشه همون طرفاست.
این بنده خدا با پدر و مادرش صحبت کرد و دختری دوست داشت ولی نذاشتن و اصرار داشتن حتما باید دختر های فلان خانواده بگیری.الان هم از ارث و ساپورت مالی محرومش کردن هم از ...
و خانواده خبر ندارن پسر سر از کجا در اورده!
این نسل گذشته مسبب بسیاری از بدبختی های امروز ماست.هم در مسائل سیاسی و هم در عقاید باطل و چندش آور.
همشون هم عین کش میمونن تا ول کنی سر از کربلا و مشهد و مکه در میارن ولی نمیفهمن کار ثواب و خیر کجاست!

یا‌رقیه;735227 نوشت:
خودم جای اولی که رفته بودم (لامصب اینقد از جای دوم به بعد بد آوردم که همش باید خاطر جا اولی رو تعریف کنم)

منم همینطور .جای اولی که رفته بودم.بعدش دختره هی زنگ میزد به واسطه میگفت چرا نمیان اینا دیگه.(خیلی دلم سوخت) از اون دفعه اول به بعد هر جا رفتیم جواب منفی بود.یا مورد خوبی نبود.پشیمون شدم.دوس داشتم میتونستم یه بار دیگه برگردم برم خواستگاری همون.

bi seda 1992;735245 نوشت:
اولا: بستگی داره تعریف شما از مذهبی بودن چیه؟ثانیا:تن آدمی شریف است، به جان آدمیتنه همین لباس زیباست، نشان آدمیتثالثا:بستگی داره اگه:(زیر ابرو برداشتن و لباس تنگ یا آویزون پوشیدن و ...) جزو خصوصیات پوشش نباشه:khandeh!:رابعا:برای من واقعا چهره و تیپ مهم نیست، شعار نیست واقعیته:ok:(اکثریت خواستگاران محترمم زیبا :khoshgel:بودند و امروزی ولی...):vamonde:
مذهبی بنظر من بغیر از واجبات که خودم انجام نمیدم،شامل خیانت نکردن وفادارموندن،بساز بودن ،با اخلاق بودن، سواد اجتماعی داشتن ،حالا زیر ابرو برداشتن نه ، ولی خب لباس تنگ و جلف رو شاخش هستش

mohsen1990;735261 نوشت:
از اون دفعه اول به بعد هر جا رفتیم جواب منفی بود

:hey:آهش گرفتته شمارو:khaneh:

mohsen1990;735261 نوشت:
دوس داشتم میتونستم یه بار دیگه برگردم برم خواستگاری همون.

یه تحقیق کنید ببینید اگه هنوز ازدواج نکرده یاعلی:Nishkhand:

یه چیز بگم برای خنده:khaneh:
هرکسی اومد خواستگاری من بعدش ازدواج کرد و خوشبخت شد:Khandidan!: ولی من هستم در خدمت خانواده:makhfi:

یا‌رقیه;735150 نوشت:
ستاد ارجاء نقل و قول ها..

صاعقه;735146 نوشت:
ببخشید من سیستمم خراب شده ونمی توانم نقل قول بنویسم اما خطاب به اون خانمی که تلویحا می گویند تو روی پدرومادر ها بایستید تا بتوانید ازدواج کنید باید بگویم اگر تو روی پدر و مادر بایستیم و نیامدند باید چه کار کنیم. خوب باید تنهایی خودمان بریم خواستگاری. خوب شما اگر یک پسری بدون خانواده اومدخواستگاری بهش چی میگین؟ نمی گید بابات کو؟ننت کو؟ اصلا هیچ جا به پسری که خانواده داره ولی خانواده ازش حمایت نمی کنند دختر می دهند. اون وقت پسره مجبوره بگه ازدواج به من واجب شده است وبابا ومامانم نمیان خواستگاری وخودم مجبورشدم تنها بیام. خوب وقتی می گه به من واجب شده این حرف یعنی دارم به انحراف کشیده می شم. کی دخترش رو به این طور آدمی می ده.اون کسی که دخترش به انحراف کشیده شده باشه. همینطوری چشمتان را نبندید و یک چیزی توی هوا بگید


سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما بزرگوار

احساس میکنم یا بنده حقیر منظورم را درست نرساندم یا شما مطلب بنده را متوجه نشدید

بنده نگفتم بدون خانواده بروند خواستگاری !!!! گفتم

یارب;734780 نوشت:
به هرحال این نیز یک نوع سختی است که باید جوانانی که با این مشکل روبرو هستند سختی آن را به جان بخرند و هرچور شده خانواده را راضی نمایند ،باید توکل و توسل کنند ،متاسفانه توکل در زندگی ها کم شده و ما میخواهیم همه کارها را خودمان انجام دهیم درحالی که خیلی از گره ها با توکل و توسل و بعد تلاش و کوشش ما باز میشود

یارب;734769 نوشت:
نده مانده ام جوانان امروزی اگر فرض بخواهند یک گوشی موبایل بخرند که خانواده مخالف است به هر دری میزنند و همه را واسطه میکنند که پدرو مارشان را راضی کنند و هزار راه برای جلب رضایت خانواده پیدا میکنند اما موقع ازدواج که میشود میشوند مطیع صددرصد پدر و مادر!!! جدا عجب جوانان مطیعی در کشورمان داریم و بی اطلاع بودیم!!!

بنده در مطالبی که بیان نمودم عرض کردم که باید خانواه را راضی کنند یعنی هرجور شده با خود همراه کنند

ببینید بزرگوار،در گذشته اکثر آقا پسر ها از بچگی روی پای خوشان می ایستاند و کار میکردند و دخترخانم ها هم در خانه کنار دست مادر خانه داری یادمیگرفتند ، چنین آقا پسر هایی وقتی به سن ازدواج میرسیدند آدمهای جسوری بودند! البته جسور بودن با بار مثبت معنایی است نه منفی! یعنی با رعایت احترام خانواده روی حرفشان می ایستادند و اگر میدیدند فرض لازم است واجبی را انجام دهند خانواده را با خود همراه میکردند،مثلا فرض اگر میگفتن زن میخواهم کمتر کسی میتوانست مخالفت کند، چونکه هم از بچکی کار کشته بودند هم خانواده در آنها اداره زندگی را میدیدند! اما الان چگونه است؟!!!
بعضا (نه همه) آقاپسر و دختر خانم تا گرفتن لیسانس کاملا تحت حمایت و دلسوزی ها و مراقبت های والدین هستند که مبادا آب در دلشان تکان بخورد!!! از یک طرف این جوانان به بلوغ جسمی رسیده اند و آماده ازدواج هستند از یک طرف هنوز به بلوغ اقتصادی و بعضا به بلوغ اجتماعی و غیره نرسیده اند و یک ناهماهنگی به وجود می آید! یعنی آماده ازدواج هستند اما رسما نمیتوانند مسئولیت یک خانواده را برعهده بگیرند ،خب جوانان به بلوغ جسمی و نیازهایشان نگاه میکنند میگویند نیاز به ازدواج داریم(راست هم میگویند) از آن طرف والدین به بلوغ اقتصادی و اجتماعی و غیره در آنان نگاه میکنند میگویند هنوز برایت زود است( اینها هم راست میگویند!!)
پس باید دختر و پسر در خانه نشان دهند که میتوانند بار یک زندگی را به دوش بگیرند، باید از خود جسارت و جربزه نشان دهند !
باور کنید باور کنید باور کنید اگر زن گرفتن برای آقا پسر ها مثل خرید تبلت و موبایل و چه چه بود اگر باید زمین و آسمان را زیر و رو میکردند که خانواه را راضی کنند راهش را پیدا میکردند ، اما برای گرفتن زن این کار را نمیکنند زیرا هنوز به شدت از هر نظر به خانواده وابستگی دارند( اقتصادی و فکری و غیره!) محبورند یک قسمت از باررا به دوش خانواده بیاندازند در نتیجه سخت میتوانند در برابر خانواده به خاطز خواسته اشان ایستادگی کنند و خانواده به راختی میتوانند مانع شوند!

کسی که برایش ازدواج واجب میشود سه راه بیشتر ندارد و هیچ راه چهارمی هم نیست!! 1- صبر کند و تحمل کند و تقوی پیشه کند و با کار و غیره خودش را برای مدتی سرگرم کند تا خانواده برایش زن بگیرند! 2- اگر نمیتواند باید هرجور شده خانواده را راضی کند برایش زن بگیرند 3 - اگر برفرض خانواده را هم هیچگونه نتوانست راضی کند باید برود عقد موقت کند تا خانواده برایش زن بگیرند!

صاعقه;735146 نوشت:
همینطوری چشمتان را نبندید و یک چیزی توی هوا بگید

حقیر آنقدر این مشکلات را دیده ام و شنیده ام و نشسته ام آسیب شناسی کرده ام که واقعا به این نتایجی که خدمتتان عرض کردم رسیده ام
اینکه جوانان بنشینند و غصه بخورند و بگویند خانواده همراهی نمیکنند قرار نیست فرجی شود!!! نابرده رنج گنج میسر نمیشود....در زندگی انواع سختی ها وجو دارد این هم یک نوعش است که باید برایش راه حل پیدا کنند! باید ببینند مشکل کجاست و چرا خانواده همراهی نمیکنند همان را رفع کنند حتی اگر سختی داشته باشد
مطمئن باشید اگر جوانانی که به ازدواج نیاز دارندیک پا بایستند و با ترفند های مختلف بگویند زن میخواهیم باور کنید به چند ماه نکشیده خانواده با آنان همراه میشوند و برایشان زن میگیرند! (اگر مشکل از همراهی نکردن خانواده باشد نه پیدا نشدن مورد و غیره)
بنده در اقوام نزدیکمان شاهد بودم آقا پسری را که چگونه برای گرفتن زن خانواده را راضی کرد و همراه کرد از شهری که همه خانواده اش مخالف بودند با دختر خانمی که همه مخالف بودند ازداج کند و بعد هم چنان زندگیش را در دست گرفت و روابط خانواده و زنش را مدیریت کرد که اکنون بعد از چهار پنج سال پدرو مادر و همه میگویند عجب زن خوبی گرفته است !!!!

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

[="Arial Narrow"][="Indigo"]

شروین;735236 نوشت:
اگر فقط و فقط یکبار با دوستانش مسافرت بره حتی راهیان نور از نظر من دیگه .... (نمیخوام خیلی تند حرف بزنم واسه همین سه نقطه گذاشتم)

واقعا؟!!!:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

خب چرا؟ یعنی شما خودتونم نمی رید جایی مسافرت با دوستاتون؟

بعدم توجه داشته باشید بعضی از اردوهای جهادی نیازهست که کسایی باشن که شرکت کنن[/]

[="Arial Narrow"][="Indigo"]

پسر زمستان;735233 نوشت:
یه سوال از خانم های مذهبی دارم, سوالم اینه: شما که مذهبی هستین با یه پسر با تیپ امروزی م که خواستگارتون باشه جوابتون چی هستش? برفرض بله دادین ایا بعد ازوداج بهانه اینکه تیپش رو تغییر بده ندارین?

من به شخصه جز کساییم که دوست دارم تیپای امروزی رو، ولی نباید خارج از عرف و شرع باشه

و مهمتر از تیپ اعتقاداتش و دغدغه هاش هست که خیلی خیلی مهمــــــــــــــــــــــــــه[/]

[="Navy"]

شروین;735236 نوشت:

شما بگو در طول عمر 5 تا 7 روز

با خانواده خودم یا خودش مشکلی نیست ولی با دوست اصلا و ابدا

اگر فقط و فقط یکبار با دوستانش مسافرت بره حتی راهیان نور از نظر من دیگه .... (نمیخوام خیلی تند حرف بزنم واسه همین سه نقطه گذاشتم)

برای بنده جالب هست،غالب آقایان همین نظر را دارند

پس با این حساب،حدود فعالیت نرمال یک خانم،در خارج از منزل،از دیدگاه آقایان چقدر باشد خوب است؟

البته منظور بنده از سفر دوستانه این نبود که چند خانم تک و تنها،سفر دوستانه داشته باشند،مثلا در سفرهایی مثل سفرهای دانشگاهی،بالای 100 دانشجو،حضور دارند خطری هم تهدید نمی کند،یعنی این هم اشکال دارد؟[/]

[="Navy"]

یا‌رقیه;735265 نوشت:

یکی از اقوام ما هم مثل این دو عزیز هست و یک پسر یک ساله دارد....

فرق بتده و ایشان در اینجا بود که ایشان بچه درسخون نبودند و مجبور شدند اول سربازی بروند و آن زمان هم سربازی 3 ماه کمتر از الان بود و کسری های خدمت دو برابر بودند... یعنی در عرض 5 ماه پایان خدمت گرفت

برای دانشگاه نیز در یکی از مراکز پیام نور در 80 کیلومتری مرکز شهر قبول شدند...

با دست خالی ازدواج کردند و با وساطت اقوام همسرشان در نهاد رهبری مشغول به کار شدند و با حمایت خانواده خودش و همسرش....

البته هنوز لیسانسشون رو تموم نکردن....

اگر اجازه بفرمایید،نکته ای را در ارتباط با این فرمایشات شما ،خلاصه وار عرض کنم
شما در حال مقایسه ی وضعیت فعلی این آقا ،با وضعیت فعلی خودتان هستید،در حالی که به نظر بنده این مقایسه،مقایسه ی درستی نیست
با توجه به اینکه تحصیل کرده اید،و با توجه به اینکه چندین بار عنوان کرده اید بسیار به دنبال اشتغال بوده ایدیعنی پشتکار کافی وعلم کافی دارید،لذا با این شرایط ان شاءالله آینده ی درخشان تری پیش روی شماست ،نسبت به یک شخصی که از خودش جربزه ای نداشته و با پارتی و بدون شایستگی کافی وارد یک حرفه ای شده که با آن سنخیتی ندارد،قطعا شما در شرایط بهتری قرار دارید،

و همیشه این را به خاطر داشته باشید،خداوند جای حق نشسته،محال است شما تلاش کنید ولی به نتیجه ی مطلوب نرسید،شاید کمی طول بکشد ولی مطمئن باشید تلاش شما بی نتیجه نخواهد ماند.

saharandishe;735282 نوشت:
در سفرهایی مثل سفرهای دانشگاهی،بالای 100 دانشجو،حضور دارند خطری هم تهدید نمی کند،یعنی این هم اشکال دارد؟

به نظر من خانمی که ازدواج میکنه دیگه نباید سفرهای دوستانه و جهادی و... بره.:khandeh!:
سفر فقط با همسر و خانواده ها!:ok:
خدمت به خانواده و همسر فکر میکنم هم ثوابش بیشتره هم باعث استحکام خانواده میشه:Gig:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

ستاره زهراء;734750 نوشت:
همین کفایت میکنه و برای تمام مراحل بسه و کارخودشو میکنه اما چطور میتونیم خانواده های دوطرف رو راضی نگه داریم و الگوی عملی باشیم ؟
گاهی اوقات به جبرگراشدن متمایل میشیم چطور میتونیم در طرز خانواده ها تغییر اساسی ایجاد کنیم ؟که برداشت های درست از بیانات واضح و روشن حضرت آقا (سایه شون مستدام ) داشته باشن...

سلام بر شما
واقعيت مطلب اين است كه الگوهايي مانند اين روحاني بزرگوار كم داريم
http://www.askdin.com/thread43849-21.html#post735295
بايد افراد ذي نفوذ وارد كار شوند و هر دو خانواده را آماده كنند
البته خود عروس و داماد هم نقش مهمي دارند اين دو اگر در خواستگاري خود را همتاي ديني يافتند خيلي برنامه هاي اسلامي مي توانند براي زندگي مشترك خود بريزند[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]دوستان بزرگوار خيلي متشكرم
كه در بحث شركت مي كنيد و نشاط و ادب داريد
ممنون مي شوم از اينجا به بعد فقط و فقط روي سؤال اصلي پرسشگر سايت تمركز فرماييد:Gol:
[/]

مصاحبه اون عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی رو خوندین ؟!
مشکل ازدواج و مسایل اجتماعی ما بخاطر دشمن هست ! :ok:
منورالفکرهایی مثل ایشون مسولیت فرهنگی دارن تو کشور ... حالا اینجا 300 صفحه بحث بشه ، یه سر سوزن هم تو اوضاع اجتماع تاثیر نداره ...

یارب;735272 نوشت:

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما بزرگوار

احساس میکنم یا بنده حقیر منظورم را درست نرساندم یا شما مطلب بنده را متوجه نشدید

بنده نگفتم بدون خانواده بروند خواستگاری !!!! گفتم

بنده در مطالبی که بیان نمودم عرض کردم که باید خانواه را راضی کنند یعنی هرجور شده با خود همراه کنند

ببینید بزرگوار،در گذشته اکثر آقا پسر ها از بچگی روی پای خوشان می ایستاند و کار میکردند و دخترخانم ها هم در خانه کنار دست مادر خانه داری یادمیگرفتند ، چنین آقا پسر هایی وقتی به سن ازدواج میرسیدند آدمهای جسوری بودند! البته جسور بودن با بار مثبت معنایی است نه منفی! یعنی با رعایت احترام خانواده روی حرفشان می ایستادند و اگر میدیدند فرض لازم است واجبی را انجام دهند خانواده را با خود همراه میکردند،مثلا فرض اگر میگفتن زن میخواهم کمتر کسی میتوانست مخالفت کند، چونکه هم از بچکی کار کشته بودند هم خانواده در آنها اداره زندگی را میدیدند! اما الان چگونه است؟!!!
بعضا (نه همه) آقاپسر و دختر خانم تا گرفتن لیسانس کاملا تحت حمایت و دلسوزی ها و مراقبت های والدین هستند که مبادا آب در دلشان تکان بخورد!!! از یک طرف این جوانان به بلوغ جسمی رسیده اند و آماده ازدواج هستند از یک طرف هنوز به بلوغ اقتصادی و بعضا به بلوغ اجتماعی و غیره نرسیده اند و یک ناهماهنگی به وجود می آید! یعنی آماده ازدواج هستند اما رسما نمیتوانند مسئولیت یک خانواده را برعهده بگیرند ،خب جوانان به بلوغ جسمی و نیازهایشان نگاه میکنند میگویند نیاز به ازدواج داریم(راست هم میگویند) از آن طرف والدین به بلوغ اقتصادی و اجتماعی و غیره در آنان نگاه میکنند میگویند هنوز برایت زود است( اینها هم راست میگویند!!)
پس باید دختر و پسر در خانه نشان دهند که میتوانند بار یک زندگی را به دوش بگیرند، باید از خود جسارت و جربزه نشان دهند !
باور کنید باور کنید باور کنید اگر زن گرفتن برای آقا پسر ها مثل خرید تبلت و موبایل و چه چه بود اگر باید زمین و آسمان را زیر و رو میکردند که خانواه را راضی کنند راهش را پیدا میکردند ، اما برای گرفتن زن این کار را نمیکنند زیرا هنوز به شدت از هر نظر به خانواده وابستگی دارند( اقتصادی و فکری و غیره!) محبورند یک قسمت از باررا به دوش خانواده بیاندازند در نتیجه سخت میتوانند در برابر خانواده به خاطز خواسته اشان ایستادگی کنند و خانواده به راختی میتوانند مانع شوند!

کسی که برایش ازدواج واجب میشود سه راه بیشتر ندارد و هیچ راه چهارمی هم نیست!! 1- صبر کند و تحمل کند و تقوی پیشه کند و با کار و غیره خودش را برای مدتی سرگرم کند تا خانواده برایش زن بگیرند! 2- اگر نمیتواند باید هرجور شده خانواده را راضی کند برایش زن بگیرند 3 - اگر برفرض خانواده را هم هیچگونه نتوانست راضی کند باید برود عقد موقت کند تا خانواده برایش زن بگیرند!

حقیر آنقدر این مشکلات را دیده ام و شنیده ام و نشسته ام آسیب شناسی کرده ام که واقعا به این نتایجی که خدمتتان عرض کردم رسیده ام
اینکه جوانان بنشینند و غصه بخورند و بگویند خانواده همراهی نمیکنند قرار نیست فرجی شود!!! نابرده رنج گنج میسر نمیشود....در زندگی انواع سختی ها وجو دارد این هم یک نوعش است که باید برایش راه حل پیدا کنند! باید ببینند مشکل کجاست و چرا خانواده همراهی نمیکنند همان را رفع کنند حتی اگر سختی داشته باشد
مطمئن باشید اگر جوانانی که به ازدواج نیاز دارندیک پا بایستند و با ترفند های مختلف بگویند زن میخواهیم باور کنید به چند ماه نکشیده خانواده با آنان همراه میشوند و برایشان زن میگیرند! (اگر مشکل از همراهی نکردن خانواده باشد نه پیدا نشدن مورد و غیره)
بنده در اقوام نزدیکمان شاهد بودم آقا پسری را که چگونه برای گرفتن زن خانواده را راضی کرد و همراه کرد از شهری که همه خانواده اش مخالف بودند با دختر خانمی که همه مخالف بودند ازداج کند و بعد هم چنان زندگیش را در دست گرفت و روابط خانواده و زنش را مدیریت کرد که اکنون بعد از چهار پنج سال پدرو مادر و همه میگویند عجب زن خوبی گرفته است !!!!

خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)

من خودم زمانی که رفتم دانشگاه همون ترم 2به مامانم و بابام گفتم من زن می خوام. بهم گفتند تو که کاری نداری هیچکی زنت نمی ده. بهشون گفتم من الان چندساله دارم گناه می کنم. گفتند خوب گناه نکن. حدود 1سال گذشت. دوباره به مامانم گفتم.گفت برو فاسد .برو چشمت رو کنترل کن تا به گناه مبتلا نشوی. گفتم نمی تونم. گفت برو این قدر فکر فلان جات نباش.(ببخشید این قدر نامحترمانه حرف می زنم. می خواهم عمق مسئله رابیان کنم.) خیلی تحقیر شدم. امروز مامانم داره می ره کلاس قرآن و عقاید. امیدوارم همون قرآن جوابشو بده. امیدوارم همون قرآن به کمرش بزنه. بعد از اون دیگه رفتارهای تحقیر آمیز شروع شد. یادم می آیدیک روز مامانم سرنهار گفت می خواهیم بریم تلویزیون ال ای دی بخریم. من گفتم که تلویزیون ال ای دی که لزومی نداره داشته باشیم. مامانم بایک لحن خاصی به خواهرم گفت ((هوم این می خوادما ال ای دی نخریم تا پول بدیم بره برا نامزدش کادو بخره)) من که نامزدی ندارم. مامانم تلویحا داشت بهم می گفت توقع داری خرج نامزدیت رو ما بهت بدیم.خیلی تحقیر آمیز گفت.همون موقع خواهرم بهم با یک لبخند (که معنی اش بی عرضگی من بود) بهم نگاه کرد. همون موقع توی دلم گفتم روزی می رم خواستگاری که دستم توی جیب خودم باشه و اون قدر پول داشته باشم که مامان و بابام رو با خودم هم نبردم بهم دختره رو بدن. اگه تا30سالگی هم شد صبر می کنم ولی با پدرو مادرم نمی رم خواستگاری. فکر کنم یک 5سالی هم باید صبر کنم تا خانواده ای پیداشوند و بااین شرایط به من دختر بدهند. پدر من با یک زن نامحرم رابطه مخفیانه دارد. ببینید او دیگه چه آدم گندی است. اون وقت به هر بهانه ای که می رسه به یک نحوی مرا به خاطر گناهی که به آن مبتلا هستم تحقیر می کنه. مثلا با خنده ی معنی داری می گه:زن می خوای اونم برات می گیرم.حالا ببینید چقدر سخته مرد زن وبچه داری که این قدر فاسداست بیاد آدم رو تحقیر کنه . ما همین جوریش خدا تحقیرمان کرده.من یک بار پیشنماز محلمون سر یک قضیه ای یک حرف تحقیرآمیز بهم زد می خواستم جوری کتکش بزنم که راهی بیمارستان بشه اما به خاطر لباسش هیچ چیز بهش نگفتم. تازه اون آدم خوبی بود. تحقیر شدن جلوی آدم فاسدی مثل پدر من دیگه ببینید چقدر برام گران تموم می شود. بگذار دستم توی جیب خودم بره اون وقت سالی یک بار هم دیدنشان نمی روم. عاقم کنند به درک. اگر عالم این قدر بی حساب وکتاب است که با عاق این ها زندگی من خراب شود به درک .دلیلی که خانواده ها برای همراهی نکردن جوانان دارند نبود شغل مناسب و ثابت است. جوون 18ساله ای که نیاز به ازدواج داشته باشد باید ازدواج کند وخرجش رو پدر و مادرش بدهند. پدرومادر می گویند تا کارنداشته باشی هیچ برات انجام نمی دیم. حالا اگه به پدر و مادرت گفتی باهات این طور برخورد کردند باید چه کار کنی؟ این ها رو نوشتم که بدانید پدر و مادرها همیشه قابل اعتماد نیستند.

یا‌رقیه;735227 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

اصلا اینجوری نیست!
خودم جای اولی که رفته بودم (لامصب اینقد از جای دوم به بعد بد آوردم که همش باید خاطر جا اولی رو تعریف کنم:Nishkhand:)...
خب.. می گفتم.... اون جای اولی که خدا بر عزتشان بیافزاید، بنده خودم خدمتشان توضیح دادم که چرا با دست خالی آمده ام ازدواج کنم:ok:... به خاطر همین حرفام بابای اون دختر خانم ازم خوش اومده بود:khandeh!:.. بعد از جلسه اول به اسم کوچیک صدام می کرد...:Kaf:

از بحث تقوا که بگذریم..

حالا راضی کردن خانواده که بحث اصلی این تاپیک است و اگر بقیه دوستان هم در این رابطه راهنمایی کنند که خدا خیرشان بدهد....

این دیگه وظیفه شماست...:Cheshmak:... نیا ایجا بگو ... مگه می شه... مگه داریم...

برو ببین حرف حساب خانوادت چیه:ok:

مثلا خانواده من می گفتن که تو هنوز سربازی نرفتی و بالتبع شغلی هم نداری... بریم خواستگاری چی بگیم؟:Sham:

در هر صورت اصرار و مداوت من باعث شد دیگه خودشون پیگیر بشن....

جدیدا بعضی وقتا برای اینکه خود شیرینی کنم و دلشون رو بدست بیارم.... اینجوری می گم:

حاج خانوم این چند ماهه خیلی به خاطر من اذیت شدی... دیگه دلم نمی خواد فعلا برای من بری خواستگاری و دوباره دست از پا درازتر برگردی:Ghamgin:....

اما دیگه ایشون وارد گود شدن.. ممکنه حرفه ای پیگیر نباشن ولی دنبال دختر مناسبی که شرایطم رو قبول کنه، می گردن....

ان شا الله من وقتی خرم از پل گذشت... میام اینجا می گم گشتم بود... خوبشم بود.. بگرد هست... خوبشم هست...:ok:...

تا تلافی ناراحت شدن بعضی از خواهران هم در بیاد...:lol:

چرا جای اولی بهتون ندادند. اونا که می گید آدم های خوبی بودند.

کنیز بانوی بی نشان;735276 نوشت:
[=Arial Narrow]

واقعا؟!!!:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

خب چرا؟ یعنی شما خودتونم نمی رید جایی مسافرت با دوستاتون؟

بعدم توجه داشته باشید بعضی از اردوهای جهادی نیازهست که کسایی باشن که شرکت کنن

saharandishe;735282 نوشت:

برای بنده جالب هست،غالب آقایان همین نظر را دارند

پس با این حساب،حدود فعالیت نرمال یک خانم،در خارج از منزل،از دیدگاه آقایان چقدر باشد خوب است؟

البته منظور بنده از سفر دوستانه این نبود که چند خانم تک و تنها،سفر دوستانه داشته باشند،مثلا در سفرهایی مثل سفرهای دانشگاهی،بالای 100 دانشجو،حضور دارند خطری هم تهدید نمی کند،یعنی این هم اشکال دارد؟

البته این دیدگاه منه ولی واقعا کسیو ندیدم با این قضیه مشکلی نداشته باشه خصوصا متاهل باشه
حالا آدم تو مجردی یه چیزی میگه که نه مشکلی ندارم ولی در عمل نمیشه

برام فرقی نداره اردو جهادیه یا تفریحی
با دوستان تنهان یا از طرف دانشگاه
سفری که خودم نباشم یا همراهان خارج از دایره پدر و مادر و خواهر خودم و خودش باشه برام غیرقابل قبوله

این شرایط برای خودمم هست
تازه همسرم خیلی با خواهر و مادر خودم و خودش سفر میره
منکه بدون همسرم خونه مادرم هم نمیرم
یا خیلی با دوستاش مهمونی میگیره یا بیرون میره
خودم در طول عمرم چند وقت پیش فقط با دوستام رفتم بیرون ینی 1 بار در طول عمرم

هرجا برم فقط با همسرم میرم
البته از ایشون این توقع رو ندارم

کلا من از تمام اختیاراتی که بعنوان شوهر دارم فقط 2 تا شرط براش گذاشتم و بقیه امور کاملا در اختیار خودشه
1 - بدون چادر بیرون نره . که خودشم اصلا همینه اعتقادش و مشکلی نداریم
2- با دوستاش از شهر خارج نشه . اینو اول مشکل داشت ولی وقتی دید قضیه چقدر برام جدیه قبول کرد
دیگه هیچ محدودیتی نداره

با اینکه دوست ندارم زیاد بیرون باشه ولی اصلا نظرمو بهش تحمیل نمیکنم

یا‌رقیه;735328 نوشت:
سلام آقا شروین،

صبح پاییزی بخیر


سلام رقیه جان :khaneh:
اشتباه تایپی بود خواستم بنویسم اختیار :khandeh!:

برای اینکه آف تاپیک نباشه

یکی از همکارای ما برای اولین بار رفت خواستگاری چند روز پیش
خیلی بچه ساده و پاکیه
ما هم کلی آموزشش دادیم
که دخترو ببر فلان کافی شاپ و فلان چیزو سفارش بده
آدرس دادیم رفت از یه برند خوب لباس گرفتو ...
خلاصه نو شد :khaneh:

بعد از یکی دوجلسه دختره پیچوندش
گفتیم علت چی بود
میگه خیلی اختلاف فرهنگی داشتیم (حالا دختره و خانوادش از اون بچه پیغمبرا)
گفتیم ینی چی ؟ میگه اون تلگرام داشت من نداشتم
آخه پسر انقدر ببو ؟

از اون موقع دستش میندازیم . بهش گفتم یادت باشه دفه بعد تلگرامتو آپدیت کنی وگرنه بهت دختر نمیدن :khandeh!:

خب دختره دیده این با این سادگیش چطور میخواد یه خانواده رو اداره کنه ؟
حق داره خب.

موضوع قفل شده است