هدف خداوند از خلقت انسان را به نحو صرفا عقلی اثبات کنید؟

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حق گو;235474 نوشت:
دوست من برهانش را بیار بعد بگو منظور من این است کلی گویی فایده ای ندارد.

خب مراجعه شود به مقاله نقد مبانی نظری نبوت و نگاهی نقادانه به معجزه نوشته آقای حجت الله نکوئی که در سایت زندیق موجود است
که اگر انها را بخوانید هم نگاهتان در این موارد وسیعتر می شود هم می فهمید هدف خلقت در انها چه قدر مهم است و نقش بنیادین دارد

velayat;237667 نوشت:
واقعا که!
خب این سخن مناطقه عقلیست و احتمال خلاف ان صفر است اگر احتمال خلافی هم هست بگویید به این احتمال امکان دارد غلط باشد
مثلا کسی در خانه می گویید بابا به خاطر اینکه ما را دوست ندارد به خانه دیر می اید کس دیگری بگوید احتمال دارد به خاطر کاری دیر امده
این احتمال دوم سبب می شود از قطع به احتمال اول برگردیم،همین
اما ایا شما وجهی بر برگشتن از این استدلال دارید
بر فرض قبول حرف شما حرف شما هم رد می شود چون احتمال دارد همین حرف شما که(احتمال دارد جمله ذیل باطل باشد)هم باطل باشد
در ضمن اگر برای گزاره های عقلی و منطقی با گزاره های دیگر که احتمال خلاف در انها هست فرقی قائل نشویم دیگر گزاره ای باقی نمی ماند
یعنی اجتماع نقیضین محال است هم همین طور می شود و بقیه سخنان
در ضمن تجب از شماست که دلیل بر احتمال می خواهید دلیل بر احتمال یعنی چه یک مثال بزنید
احتمالهای بنده مانند احتمال زیر وارد است اگر شما دلیل در این احتمال زیر را تبیین کردید من هم دلیل در احتمالات خود را مطرح می کنم:
مثلا کسی در خانه می گویید بابا به خاطر اینکه ما را دوست ندارد به خانه دیر می اید کس دیگری بگوید احتمال دارد به خاطر کاری که برایش پیش امده دیر امده

اولا که هر سخن علم منطق از بدیهیات نیست از جمله این حرف که «اذا جاء الاحتمال ...» و همین باعث احتمال خطا می شود و این که شما اجتماع نقیضین را مثال زدید کاملا اشتباه کردید چون این مثال از بدیهیات است که هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد.
بنده دلیل بر احتمال نخواستم گفتم حرفتان را به عنوان یک ادعا اثبات کنید

حق گو;239130 نوشت:
اولا که هر سخن علم منطق از بدیهیات نیست از جمله این حرف که «اذا جاء الاحتمال ...» و همین باعث احتمال خطا می شود و این که شما اجتماع نقیضین را مثال زدید کاملا اشتباه کردید چون این مثال از بدیهیات است که هیچ احتمال خلافی در آن راه ندارد.
بنده دلیل بر احتمال نخواستم گفتم حرفتان را به عنوان یک ادعا اثبات کنید

سلام
من نگفتم هر سخن منطقی از بدیهیات است
من علاوه بر تایید منطقیون بر سخنم دلیل اوردم(با مثال)
وخیلی روشن است انسان وتی به یک چیزی یین دارد که احتمال وقوع آن 100 درصد باشد
حالا اگر با بیان احتمالی آن احتمال 90 درصد شود بس برهان تحقق نبذیرفته چون برهان نتیجه اش باید 100 درصدی باشد
و در صورتی که یکی از مقدمات آن احتمال خلافی در ان رود ومثلا احتمال وقوعش به سبب ان احتمال 90 شود
بس در نتیجه ،نتیجه برهان هم ظنی می شود این خیلی روشن است
و مثال هم قبلا زدم
اما مثالدیگر
هر خرگوشی حیوان است
هر حیوانی متحرک است چانه بایینش در هنگام غذا خوردن(متحرک الاصابع)
نتیجه :هر خرگوشی متحرک الاسابع است
در این استدلال اگر مقدمات یقینی باشند شکی نیست که باسخ هم یینی است
اما فرض کنیم کبری قیاس نتیجه استقرا ناقص باشد
دیگر مفید یین نیست و ظنی می شود
و نتیجه هم همچنین ظنی می گردد
کما اینکه مرحوم مظفر این مثال را بارها در منطق مظفر به عنوان یک مثال یینی می زدند در حالی که استقرا ناقص است و کوسه چنین نیست

بنام او
وبا سلام و درود.شايد براحتي نتوان علت خلقت انسان را پيدا نمود و اگرچنين اتفاقي روي دهد در واقع بايد گفت كه يكي ازبزرگترين رازهاي خلقت وهستي نيزآشكارشده و من پس ازسالها كه بدنبال پاسخ اين سوال بودم احتمال ميدهم آنرا پيداكرده باشم كه دروبلاگي بنام پرگاج به آن اشاره نموده ام . و از آنجاييكه يقين نموده ام قرآن مقدس .. جز كتاب علم نبوده ونيست .. فعلا بدنبال مدارك قرآني آن ميباشم كه آيه اي رانيزيافته ام اما تاكنون هيچيك ازبزرگان ديني آنرا مشاهده ننموده اند تا بتوانند آنرا رد يا تاييد نمايند فقط همينقدرميتوانم بگويم كه يك دليل علمي براي خلق انسان وجود داشته و همچنين .. يك پديده باعث خلق انسان شد .. يك پديده بسيارآشنا و..

velayat;239356 نوشت:
سلام
من نگفتم هر سخن منطقی از بدیهیات است
من علاوه بر تایید منطقیون بر سخنم دلیل اوردم(با مثال)
وخیلی روشن است انسان وتی به یک چیزی یین دارد که احتمال وقوع آن 100 درصد باشد
حالا اگر با بیان احتمالی آن احتمال 90 درصد شود بس برهان تحقق نبذیرفته چون برهان نتیجه اش باید 100 درصدی باشد
و در صورتی که یکی از مقدمات آن احتمال خلافی در ان رود ومثلا احتمال وقوعش به سبب ان احتمال 90 شود
بس در نتیجه ،نتیجه برهان هم ظنی می شود این خیلی روشن است
و مثال هم قبلا زدم
اما مثالدیگر
هر خرگوشی حیوان است
هر حیوانی متحرک است چانه بایینش در هنگام غذا خوردن(متحرک الاصابع)
نتیجه :هر خرگوشی متحرک الاسابع است
در این استدلال اگر مقدمات یقینی باشند شکی نیست که باسخ هم یینی است
اما فرض کنیم کبری قیاس نتیجه استقرا ناقص باشد
دیگر مفید یین نیست و ظنی می شود
و نتیجه هم همچنین ظنی می گردد
کما اینکه مرحوم مظفر این مثال را بارها در منطق مظفر به عنوان یک مثال یینی می زدند در حالی که استقرا ناقص است و کوسه چنین نیست

سلام
دوست من خارج از بحث منطقی و عقلی چند تا مطلب رو جسارتا متذکر می شوم:
اول : متحرک الاصابع یعنی شخصی که انگشتانش تکان می خورد و مثال آن هم این است الکاتب متحرک الاصابع و ربطی به خرگوش ندارد.
دوم : در مورد حیوانی که موقع جویدن فک پایین خود را تکان نمیدهد باید یادآوری کنم که کوسه نیست بلکه تمساح است.
همچنین من منظور شما را از کتاب منطق مظفر متوجه نشدم اگر منظور شما این است که ایشان خودشان به این امر مطلع بودند که این مطلب استقراء ناقص است و استثناء از این حکم را هم می دانستند من هم باشما هم عقیده هستم ولی اگر منظورتان این است که ایشان این مطلب را آورده اند و خودشان توجهی نداشتند که این مطلب یقینی نیست اشتباه می کنید و بنده برای روشن شدن این مطلب عین متن منطق مظفر را در این مورد می آورم :
و (استقراء) الثانی : الناقص و هو الا یفحص المستقری الا بعض الجزئیات کمثال الحیوان : من انه یحرک فکه الاسفل عند المضغ بحکم الاستقراء الاکثر انواعه.
و قالوا: انه لایفید الظن لجواز ان یکون احد جزئیاته لیس له هذا الحکم ، کما قیل : ان التمساح یحرک فکه الاعلی عند المضغ
.
قسم دوم از استقرا استقراء ناقص است که شخص استقرا کننده همه موارد را جستجو نکرده مانند آنجایی که در مورد حیوانات می گویند : همه حیوانات هنگام جویدن فک پایین خود را تکان میدهند و این حکم به سبب استقرائی است که در مورد اکثر انواع حیوانات انجام گرفته.
و گفته اند: استقراء ناقص مفید ظن نیست به خاطر این که امکان دارد یکی از جزئیاتش این حکم کلی را نداشته باشد همانطور که در مورد مثال حیوان گفته شده که تمساح هنگام جویدن غذا فک بالای خود را تکان می دهد.(یعنی از این قاعده مستثنی شده)

حق گو;239647 نوشت:
[=arial]سلام
دوست من خارج از بحث منطقی و عقلی چند تا مطلب رو جسارتا متذکر می شوم:
اول : متحرک الاصابع یعنی شخصی که انگشتانش تکان می خورد و مثال آن هم این است الکاتب متحرک الاصابع و ربطی به خرگوش ندارد.
دوم : در مورد حیوانی که موقع جویدن فک پایین خود را تکان نمیدهد باید یادآوری کنم که کوسه نیست بلکه تمساح است.
همچنین من منظور شما را از کتاب منطق مظفر متوجه نشدم اگر منظور شما این است که ایشان خودشان به این امر مطلع بودند که این مطلب استقراء ناقص است و استثناء از این حکم را هم می دانستند من هم باشما هم عقیده هستم ولی اگر منظورتان این است که ایشان این مطلب را آورده اند و خودشان توجهی نداشتند که این مطلب یقینی نیست اشتباه می کنید و بنده برای روشن شدن این مطلب عین متن منطق مظفر را در این مورد می آورم :
و (استقراء) الثانی : الناقص و هو الا یفحص المستقری الا بعض الجزئیات کمثال الحیوان : من انه یحرک فکه الاسفل عند المضغ بحکم الاستقراء الاکثر انواعه.
و قالوا: انه لایفید الظن لجواز ان یکون احد جزئیاته لیس له هذا الحکم ، کما قیل : ان التمساح یحرک فکه الاعلی عند المضغ
.
قسم دوم از استقرا استقراء ناقص است که شخص استقرا کننده همه موارد را جستجو نکرده مانند آنجایی که در مورد حیوانات می گویند : همه حیوانات هنگام جویدن فک پایین خود را تکان میدهند و این حکم به سبب استقرائی است که در مورد اکثر انواع حیوانات انجام گرفته.
و گفته اند: استقراء ناقص مفید ظن نیست به خاطر این که امکان دارد یکی از جزئیاتش این حکم کلی را نداشته باشد همانطور که در مورد مثال حیوان گفته شده که تمساح هنگام جویدن غذا فک بالای خود را تکان می دهد.(یعنی از این قاعده مستثنی شده)

ممنون ازتذکرات شما
موضوع قفل شده است