جمع بندی هدف از زندگی در دنیا چیست؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامد;353196 نوشت:

هر محرومیتی یک فرصت است برای ربط به عالم غیب یک فرصت است برای صبر یک فرصت است برای مبارزه و جهاد
محرومیتها و فقدانها نه اینکه تهدید نیستند اما می توانند به فرصت تبدیل شوند

سلام ، همانطور كه خود مي فرماييد محروميت ها مي تواند فرصت باشد ولي واقعيت اين است كه بيشتر فرصت سوزند
آيا غصب خلافت علي(ع) كه ظلمي آشكار بود سبب رشد جامعه اسلامي شد؟ خير
اينكه انسان در هر شرايطي در امتحان است يك چيز است و اينكه هر شرايطي مناسب با رشد و شكوفايي نيست چيز ديگر..

شما با يك نوع نگاه عرفاني به مطلب مي نگريد كه به نظر درست نمي آيد

مؤمن;353761 نوشت:
با سلام

به نظر حقیر مطلب بالا کمی اغراق آمیز بیان شده است. واقعاً نقش ها انتخابی است؟ شاید منظور شما از نقش ها عکس العمل ها بوده باشد. تازه اگر این مورد نظر شما باشد باز هم خیلی انتخابی نیست. اتفاقاً به نظر حقیر اکثراً جبری است. فراهم کردن فرصت رشد هم بر اساس حس تجربی بنده اصلاً فراگیری و غلبه ای ندارد.

البته اعتقاد دارم که خداوند عادل و مهربان تمام این کمبودهای ذاتی (چه در فرصت ها و چه در عکس العمل ها) را هنگام محاسبه اعمال در نظر می گیرد و از هر کسی مطابق فرصت ها انتظار دارد. در این مضمون یک فرد نابینا نه رشد و پاداش فرد بینای پرهیزگار را دریافت می کند و نه انتظار می رود که به چنین کمالی برسد.

اگر به بحث دوستان ارتباطی نداشت عذرخواهی می کنم.


سلام برادر
خوب است شما مباحث اختیار را ببینید

والله الموفق

معلق;353805 نوشت:
سلام ، همانطور كه خود مي فرماييد محروميت ها مي تواند فرصت باشد ولي واقعيت اين است كه بيشتر فرصت سوزند
آيا غصب خلافت علي(ع) كه ظلمي آشكار بود سبب رشد جامعه اسلامي شد؟ خير
اينكه انسان در هر شرايطي در امتحان است يك چيز است و اينكه هر شرايطي مناسب با رشد و شكوفايي نيست چيز ديگر..

شما با يك نوع نگاه عرفاني به مطلب مي نگريد كه به نظر درست نمي آيد


سلام
به نظر من هرچند جامعه به مولا علی علیه السلام ظلم کرد اما این به قصور ذاتی افراد بر می گردد چه اینکه همراهی با ولایت کار هرکسی نیست دیدید که وقتی حضرت به خلافت هم رسید نتوانستند با او راه بیایند
به اصطلاح دیگر بیش از این ظرفیت موجود نبوده است
اما وقتی دست اولیاء الهی در مقام ظاهر بسته می شود دستشان در مقام باطن بازتر می گردد و از آن متن امور کارهایی می توانند انجام دهند که از اینجا انجامش ممکن نیست
به هر حال وارد وادی اسرار نمی شویم
خلاصه اینکه هر حادثه ای دو رو دارد یک رویش تهدید و یک رویش فرصت است
اگر همگان تهدیدش را انتخاب کنند خدای منان روی دیگر را از سکه های بعدی نمی گیرد
والله الموفق

با عرض سلام حضور تمام دوستان
هرچند عنوان تاپیک (هدف از زندگی در دنیا) می باشد اما به هر حال میل پیدا کرده به سمت عدالت، محرومیت و تبعیض. برخی از دوستان با اشاره به مشکلات عینی دنیا، ارتباطی بین محرومیت و تبعیض با عدالت (یا بی عدالتی) ایجاد میکنند و برخی هم تلاشی برای اثبات گرفتن (اجر اخروی) از محرومیت ها و تبعیض ها دارند. من میخواستم از منظر دیگری عدالت خالق را مورد بحث قرار بدهم و آنرا اثبات کنم. از دوستان خواهش میکنم نظر خود را اعلام بفرمایند.

نظام هستی با توجه به آخرین دستاورد های علمی حدود 13 الی 14 میلیارد سال عمر دارد. همین دستاورد ها تولد این نظام را معلول انفجار بزرگ یا بیگ بنگ میدانند . یکی از نتایج بسیار جالبی که فیزیکدانان در این میان به آن دست یافته اند ثابت بودن تمامی قوانین (حاکم بر تمام کائنات) از لحظه 10 به توان منهای 43 ثانیه پس از بیگ بنگ می باشد. آنها این لحظه را مرز دانش بشری نامگذاری کرده و اذعان کرده اند به قبل از آن نمیتوانند دسترسی پیدا کنند. اما این ثبات قوانین چه معنایی دارد؟
قبل از بحث در مورد معنای آنها و فقط برای ورود به بحث چند مورد از این قوانین را مثال میزنم: قانون جاذبه، فرمول های ترکیبات شیمیایی، قوانین الکترو مفناطیس، تمامی قوانین فیزیکی و و و ...
در تمام این قوانین ترکیب، حمع و یا تاثیر چند پارامتر با هم در شرایظ یکسان، (نتیجه یکسان میدهد). مهم نیست این عمل امروز در روی کره زمین اتفاق بیفتد، در لحظه ده به توان منهای 42 ثانیه پس از بیگ بنگ رخ داده باشد یا همین الان در کهکشان مجاور، آندرو مدا رخ دهد! نتیجه یکی است! به عبارت دیکر دستگاه آفرینش مانند ماشینی پیچیده عمل میکند که به ازای هر ورودی خاص به این ماشین، تنها و تنها یک خروجی را ایجاد میکند. این ماشین در تمام کائنات گسترده است و علیرغم پبچبدگی خاص خود برای تمام عملیات ممکن، تنها و تنها یک دگمه دارد و با فشار این دگمه ماشین عمل میکند و این دگمه چیزی نیست غیر از علامت مساوی (=) یا همان تعادل!
در چند سطر قبل برخی از فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیکی را که با این دگمه نتیجه میدهند ذکر کردم. در اینجا میخواهم برخی دیگر را اشاره کنم:
معلولیت یا نقص عضو یک نوزاد به خاطر اعتیاد مادر (علامت = را در ذهن داشته باشید)
فقر مادی یک خانواده به دلیل دوری از امکان ایحاد درآمد
فقر مادی به دلیل از دست دادن فرصت
.
.
.
.
.
مثال هایی از این دست کم نیستند. در واقع تمام دنیای اطراف ما مثال های این علامت (=) هستند. البته گاهی اوقات هم روابط حاکم به سادگی ترکیب اکسیژن و هیدروژن و بدست آوردن آب نیست. گاهی اوقات پارامتر ها فیزیکی نیست، ممکن است روابط انسانی باشد، حتی روابط بین سایر جانداران! گاهی پارامتر ها و ضرایب بسیار زیادی در معادله وجود دارند که هنوز ما نتوانسته ایم آنها را فرموله کنیم ولی این موضوع دلیلی بر نبود آنها نیست. در واقع عمق این مطلب آن است که همیشه و در همه جا این تعادل وجود دارد.... و تعادل همان عدل است! همان است که گاهی ما آنرا عدالت خداوند میخوانیم. این عدالت فراگیر ولی (کور) است! هیچ چیز و هیچ رویدادی در سراسر گیتی در خارج از این تعادل نه وجود دارد و نه امکان وجود.
بی عدالتی زمانی رخ میدهد که موضوعی تحت کنترل و دخالت انسانی قرار گیرد آنهم نه در فرایند های فیزیکی و شیمیایی،فقط و فقط در روابط انسانی و آنچه مرتبط با تصمیم گیری های انسانی میشود.

----------------

در این میان نکته سوال بر انگیز و عجیبی که برای من هنوز وجود دارد و حل نشده است این است که (به صورت نسبی) دین اشاره ای قوی به جنبه های عدالت آفریدگار در دستگاه آفرینش ندارد و بیشترین تاکید آن بر عدالتی است که جبران بی عدالتی های بین انسان ها را به عالمی دیگر ارجاع میدهد. تاکید دین بر این است که خداوند عادل است پس حق تو را در آن دنیا از ظالم می گیرد. شاید لازم باشد به نوعی توضیح بدهم و یا کلامم را تصحیح کنم که اگر هم تاکید (دین ) بر این نباشد ولی تاکید مبلغان دین تنها و تنها بر این حنبه از عدالت خدا استوار است. در این میان طبیعی است برای کسی که اصول عدالت در سیستم را آگاهانه، منطقی و علمی نپذیرفته، تنها حواله دادن او به دنیایی دیگر مشکل اعتقادی او را حل نمیکند.
در مورد خود من، بعنوان بیشتر یک مسلمان زاده تا یک مسلمان، حلقه ارتباطی مفقود بین اصول عمومی عدالت آفریدگار که در ابتدای بحث توضیح دادم و جهان آخرت با تمام تعاریفش، بزرگترین سوال برای پذیرش سایر تبعات آن میباشد. فکر میکنم این سوال مشترکی باشد که با انشا های مختلف در ذهن بسیاری از ما وجود داشته باشد.

با تشکر

چالشگر;354188 نوشت:
در مورد خود من، بعنوان بیشتر یک مسلمان زاده تا یک مسلمان، حلقه ارتباطی مفقود بین اصول عمومی عدالت آفریدگار که در ابتدای بحث توضیح دادم و جهان آخرت با تمام تعاریفش، بزرگترین سوال برای پذیرش سایر تبعات آن میباشد. فکر میکنم این سوال مشترکی باشد که با انشا های مختلف در ذهن بسیاری از ما وجود داشته باشد.

سلام
آنچه شماگفتید به حسب بعد فیزیکی عالم ماده می تواند درست باشد اما نکته اساسی این است که
هستی از نظر دین منحصر در عالم ماده نیست فلذا معادلات دامنه دارتر از آن چیزی است که دانشمندان تجربی بدان رسیده اند می باشد
ضمن اینکه
برخی امور را اصلا نمی توان با معیارهای فیزیکی محاسبه کرد مثلا کشتن یک انسان بی گناه چقدر جُرم است ؟ یا اصلا جُرم در فیزیک چه معنایی می تواندداشته باشد ؟ کشتن ده انسان بی گناه با کشتن یک انسان از نظر فیزیک چه تفاوتی دارد ؟
حال بالفرض که این تفاوت در جسم بنوعی قابل اثبات هم باشد خوب جسم که با مردن از بین می رود .
لذاست که می بینیم محاسبه مساله عدل با فرمولهای فیزیکی با مشکل مواجه است
ضمن اینکه اساسا عدل در مفهوم دینی اش در خیلی جاها به معنای برابری نیست یا بگو برابری کمی و کیفی معیار الزامی عدل نیست
مثلا در عدالت استعدادها ما تفاوت تکالیف را داریم اما در عدالت اجتماعی بهره مندی مساوی از امکانات عمومی را قائلیم چه اینکه اساسا
عدل به معنای قرار گرفتن هرچیزی سرجای صحیح خودش است و نه الزاما تساوی کمی و کیفی
والله الموفق

حامد;354360 نوشت:
آنچه شماگفتید به حسب بعد فیزیکی عالم ماده می تواند درست باشد اما نکته اساسی این است که هستی از نظر دین منحصر در عالم ماده نیست فلذا معادلات دامنه دارتر از آن چیزی است که دانشمندان تجربی بدان رسیده اند می باشد

با عرض سلام
من با فرمایش شما موافقم. به همین علت هم موضوع زیر را عرض کردم:

چالشگر;354188 نوشت:
گاهی اوقات پارامتر ها فیزیکی نیست، ممکن است روابط انسانی باشد، حتی روابط بین سایر جانداران! گاهی پارامتر ها و ضرایب بسیار زیادی در معادله وجود دارند که هنوز ما نتوانسته ایم آنها را فرموله کنیم ولی این موضوع دلیلی بر نبود آنها نیست.

تاکید من بر وجود علامت = در تمام معادلات قیزیکی و آنچه متافیزیکی میخوانیم بود. هر (چیزی) در رابطه ای میگنجد و این رابطه با = تعریف میشود. حتی مثالی که زدید، سزای قتل یک انسان (مساوی است با یک تنبیه خاص). این مطلب یعنی اینکه (در شرایط یکسان) از دید گاه خالق هر عملی عکس العمل واحد و لایتغیر خود را دارد. این مطلب ضمن اینکه بسیار ساده و قابل پذیرش است، بسیار عمیق نیز میباشد و پذیرش آن تبعات خاصی به همراه خواهد داشت که در صورت لزوم عرض خواهم کرد.

حامد;354360 نوشت:
لذاست که می بینیم محاسبه مساله عدل با فرمولهای فیزیکی با مشکل مواجه است

بله درست است. برای ما با مشکل مواحه است و شاید غیر ممکن باشد چون ما هیچ وسیله اندازه گیری ای مثل دماسنج نداریم تا با آن میزان عدالت یا انحراف از عدالت را بسنجیم ولی ضعف ما دلیلی بر عدم وجود = در میان یک جرم و جزای آن نیست. این = باید وجود داشته باشد.

حامد;354360 نوشت:
ضمن اینکه اساسا عدل در مفهوم دینی اش در خیلی جاها به معنای برابری نیست یا بگو برابری کمی و کیفی معیار الزامی عدل نیست
مثلا در عدالت استعدادها ما تفاوت تکالیف را داریم اما در عدالت اجتماعی بهره مندی مساوی از امکانات عمومی را قائلیم

برابری در دوطرف وجود دارد ولی فرمولاسیون آن پیچیده تر از یک رابطه ریاضی ساده میباشد و از نظر ریاضی ممگن است ضرایبی به طرفین تساوی تعلق بگیرد یا معادله غیر خطی باشد.
مثالی ساده بزنم:
فرض کنید خداوند میفرماید اگر یک واحد در راه من به کسی کمک کنی من 10 واحد به تو کمک میکنم. آیا این مطلب را نمیتوانیم به صورت زیر بنویسیم:
کمک به یک نیاز مند = کمک خداوند به تو k x
در اینجا k ضریبی است معادل 10
در این مثال و در سیستم آفرینش عدالت اینگونه تعریف شده که به ازای هر واحد کمک انسانی، (باید) انتظار 10 واحد کمک خالق به انسان را داشته باشیم.

با تشکر

چالشگر;351534 نوشت:

3- علاوه بر این کماکان سوال قبلی به قوت خود باقیست که (چرا) خالق بیکران زمانی و مکانی کائنات در گوشه ای به اندازه صفر از کائنات خود موجودی به نام انسان با طول عمری به اندازه صفر (در مقایسه با عمر جهان) خلق کرده، به او اختیار داده و او را در معرض انواع خواسته ها و هوس ها قرار داده تا این موجود (آزمایش) شود و در صورت عدم توفیق در این آزمایش این موجود (صفر در صفر) تا (بینهایت) بسوزد؟

سلام.
من هم به این سوال و سوالهای مشابه سالها فکر کردم. از افراد مختلفی هم پرسیدم. اما عملاً جواب قانع کننده فیزیکی براشون پیدا نکردم. مثلا ساده ترین سوال اینکه ستاره ای رو که توی آسمون می بینیم و از ما 3 سال نوری فاصله داره چیزی رو که ما دارین ازش می بینیم 3 ضرب در 365 ضرب در 24 ضرب در 3600 ضرب در 300 هزار ثانیه پیش رخ داده. حالا اون موقع یعنی کی؟ و الان یعنی کی؟
تمام مطالب تاپیک رو هم به دقت دنبال کردم. اما به نظرم دوستان به چند سوال شما و مخصوصاً این سوال پاسخ قانع کننده ای ندادند و احتمالاً پاسخ قانع کننده ای هم نتونیم پیدا کنیم براشون. به نظرم ندانسته های ما در جهان فیزیک بسیار بیشتر از دانسته های ما است و در علوم متافیزیک اصلا دانسته ای نداریم که بخواهیم با ندانسته هامون مقایسه کنیم!
بهرحال فکر کنم اگر بخشی از محدودیتها و نواقص فیزیکی و جسمانی رو کنار بگذاریم راحت تر بتونیم بخشی از این سوالها رو هضم کنیم. مثل اینکه در عالم معنا زمان معنا نداره و این ما موجودات زمینی و مادی هستیم که هر چیزی رو اندازه می گیریم و فیزیک بهش نگاه می کنیم. همین موضوع در خصوص فواصل طولی و فیزیکی هم صادقه بالتبع. پس شاید اگر قدری از زمین و این کره خاکی فاصله بگیریم بعضی از جوابهامون رو بگیریم و شاید بعضیش بمونه برای رهایی واقعی...

hasankhaksar;354852 نوشت:
من هم به این سوال و سوالهای مشابه سالها فکر کردم. از افراد مختلفی هم پرسیدم. اما عملاً جواب قانع کننده فیزیکی براشون پیدا نکردم. مثلا ساده ترین سوال اینکه ستاره ای رو که توی آسمون می بینیم و از ما 3 سال نوری فاصله داره چیزی رو که ما دارین ازش می بینیم 3 ضرب در 365 ضرب در 24 ضرب در 3600 ضرب در 300 هزار ثانیه پیش رخ داده. حالا اون موقع یعنی کی؟ و الان یعنی کی؟
تمام مطالب تاپیک رو هم به دقت دنبال کردم. اما به نظرم دوستان به چند سوال شما و مخصوصاً این سوال پاسخ قانع کننده ای ندادند و احتمالاً پاسخ قانع کننده ای هم نتونیم پیدا کنیم براشون. به نظرم ندانسته های ما در جهان فیزیک بسیار بیشتر از دانسته های ما است و در علوم متافیزیک اصلا دانسته ای نداریم که بخواهیم با ندانسته هامون مقایسه کنیم!
بهرحال فکر کنم اگر بخشی از محدودیتها و نواقص فیزیکی و جسمانی رو کنار بگذاریم راحت تر بتونیم بخشی از این سوالها رو هضم کنیم. مثل اینکه در عالم معنا زمان معنا نداره و این ما موجودات زمینی و مادی هستیم که هر چیزی رو اندازه می گیریم و فیزیک بهش نگاه می کنیم. همین موضوع در خصوص فواصل طولی و فیزیکی هم صادقه بالتبع. پس شاید اگر قدری از زمین و این کره خاکی فاصله بگیریم بعضی از جوابهامون رو بگیریم و شاید بعضیش بمونه برای رهایی واقعی...

سلام!
من کاملا با نظرات شما موافقم. سطح دانش بشری در مقایسه با نادانسته های او چه در عالمی که ما آنرا عالم فیزیکی می نامیم و چه در آنجه متافیزیک می خوانیمش بسیار بسیار ناچیز است. ولی از سوی دیگر با توجه به توانایی خاصی که ما انسان ها داریم، میتوانیم (و باید) به نادانسته ها فکر کنیم و برای انها پاسخی بیابیم. حتی از دیدگاه دینی هم مسئله همینگونه است. در این دیدگاه هم ما معتقدیم خداوند امانتی به نام مفز را در ما گذاشته تا با آن فکر کنیم و به سمت کمال برویم. حتی در این دیدگاه هم تفکر پسندیده است و خداوند انسان ها را مورد خطاب قرار میدهد که افلا تعقلون، تتفکرون و .....
نکته اینجاست که اگر تفکر را مبنای پذیرش قرار دهیم، باید بپذیریم که تفکر حد و مرز نمیشناسد، سرکش است و فقط با دلیل منطقی رام میشود. وجه دیگر داستان این است که مدعی هستیم دینی داریم جهان شمول و فراگیر و برای تمام اعصار، دینی که میگوید پاسخگوی نیاز های انسان برای همیشه خواهد بود. طبیعی است این دین باید پاسخگوی سوالات انسان ها در هر دوره ای باشد و به سان تمام تعاریفی که برای اندیشه های انسانی در قالب تئوری و نظریه ووو داریم، نطریات دینی باید ثابت، کامل، عاری از شبهه و نقض نشدنی باشند وگرنه یا نمیتوان انها را به این دین کامل ربط داد و یا باید در کامل بودن دین شک کرد.
سوالات من هم در همین چهار چوب میباشند.... زمانی حتی شاید نه چندان دور، قبل از ورود الکترونیک به زندگی انسان، امکانی برای اندازه گیری فاصله ستارگان از ما وجود نداشت. مفهوم سال نوری حتی در مخیله انسان ها هم خطور نمیکرد چه رسد به هزاران، میلیون ها و میلیارد ها سال نوری.....
در آن زمان ستارگان همان ها بودند که در اسمان با چشم غیر مسلح دیده میشدند. تنها کار برد هایی هم که برای آنها تصور میشد رهیابی در شب و زیبایی اسمان بود... کسی نمیتوانست تصور این را داشته باشد که باید دریچه قویترین تلسکوپ جهان را یک هقته به نقطه ای از آسمان بدوزد و باز نگاه دارد تا بتواند اثری از اعماق 13 میلیارد سال نوری را برای انسان ها ثبت کند و کهکشان هایی با میلیون ها ستاره را در این عمق برای انسان ها نمایان سازد. . اما در عصر ما این اتفاق رخ داده و حال این مفز سرکش خوراک می خواهد و این دین است که باید پاسخ گوید.
با تشکر

با عرض سلام
به صورت متوالی به سایت سر میزنم ولی از پاسخ خبری نیست! امیدوارم پاسخی دریافت کنم.
با تشکر

چالشگر;354527 نوشت:
برابری در دوطرف وجود دارد ولی فرمولاسیون آن پیچیده تر از یک رابطه ریاضی ساده میباشد و از نظر ریاضی ممگن است ضرایبی به طرفین تساوی تعلق بگیرد یا معادله غیر خطی باشد.
مثالی ساده بزنم:
فرض کنید خداوند میفرماید اگر یک واحد در راه من به کسی کمک کنی من 10 واحد به تو کمک میکنم. آیا این مطلب را نمیتوانیم به صورت زیر بنویسیم:
کمک به یک نیاز مند = کمک خداوند به تو k x
در اینجا k ضریبی است معادل 10
در این مثال و در سیستم آفرینش عدالت اینگونه تعریف شده که به ازای هر واحد کمک انسانی، (باید) انتظار 10 واحد کمک خالق به انسان را داشته باشیم.

سلام
تساوی در نظر گرفته شده در اینجا به معنای نتیجه است و تساوی معمولی که در ذهن ماست به معنای برابری عینی در یک جهت خاص است مثل برابری یک کیلو گندم و یک کیلو آهن در جرم در حالیکه در طرفین عمل و عکس العمل این تساوی برقرار نیست مثل اینکه کسی بگوید هسته برابر درخت خوب از چه جهت ؟ بله اگر بگوییم هسته درخت را نتیجه می دهد درست اما برابری اینجا به چه معناست شاید بتوان گفت هسته و درخت یک حقیقتند در دو مرتبه و نوعی عینیت بین آنها درست کنیم
والله الموفق

حامد;357868 نوشت:
تساوی در نظر گرفته شده در اینجا به معنای نتیجه است و تساوی معمولی که در ذهن ماست به معنای برابری عینی در یک جهت خاص است مثل برابری یک کیلو گندم و یک کیلو آهن در جرم در حالیکه در طرفین عمل و عکس العمل این تساوی برقرار نیست مثل اینکه کسی بگوید هسته برابر درخت خوب از چه جهت ؟ بله اگر بگوییم هسته درخت را نتیجه می دهد درست اما برابری اینجا به چه معناست شاید بتوان گفت هسته و درخت یک حقیقتند در دو مرتبه و نوعی عینیت بین آنها درست کنیم

با عرض سلام
همانطور که شما اشاره فرموده اید در رابطه با ابعاد فیزیکی و کمیت ها تساوی معنی برابری میدهد ولی در عین حال معنی مستتر آن همان تعادل است. در مثالی که بنده زدم و موارد مشابه این تساوی معنی نتیجه میدهد ولی باز هم مفهوم آن همان تعادل است. به عبارت دیگر،
- آیا هیچگاه 2+2 (نتیجه ای) غیر از 4 خواهد داشت؟ خیر
- آیا میتوان به این شک کرد که وعده خداوند برای پاداشی (معادل) ده برابر تلاش ما غلط است؟ خیر
پس هر دو عبارت (تساوی) و (نتیجه) خبر از یک امر میدهند و آن (تعادل) دو سوی یک عبارت است.

در ادامه ممنون میشوم اگر مشخصا بفرمایید کجای این استدلال که در پست های قبلی عرض شد غلط است و به چه علت غلط است؟
با تشکر

چالشگر;358430 نوشت:
در ادامه ممنون میشوم اگر مشخصا بفرمایید کجای این استدلال که در پست های قبلی عرض شد غلط است و به چه علت غلط است؟

سلام
اشکالی که به نظر می رسید این بود که نمی توان با معیارهای مادی معادل معنوی یک پدیده را تعیین کرد و مثال زدم به تفاوت یک قتل و صد قتل که ظاهرا نمی توان تفاوت آنها را به لحاظ مادی تعیین کرد یعنی نمی توان گفت بازخورد قتل یک انسان با قتل صد نفر چه تفاوتی دارد .
دیگر اینکه شما فرموده بودید :
عدالت در بیان مبلغان بیشتر معطوف به جبران است تا برابری به عبارت دیگر شما می خواهید بگویید که عدالت یعنی تساوی عمل و عکس العمل لذا جبران یعنی چه ؟
این سخن درست است که هر عمل یا ویژگی یا پدیده ای معادلی دارد اما
تاکید بر جبران در حقیقت متوجه ساختن فرد است به معادلی که در این نشاه ظهور و بروز نمی یابد و فرد باید منتظر ظهور آن در آخرت باشد مثل برخی محرومیتهای مادی که با پاداشهای آخرتی جبران می شود
در حقیقت محرومیتهای مادی معادل و آثار نامحسوس غیر مادی داشته که مورد غفلت است و کار مبلغ توجه دادن به آن می باشد
لذا هم بحث تعادل شما درست است هم تاکید بر جبران الا اینکه بنده فکر می کنم نباید برای پدیده های مادی الزاما یک معادل مادی باشد
والله الموفق

با عرض سلام و تشکر

حامد;358443 نوشت:
اشکالی که به نظر می رسید این بود که نمی توان با معیارهای مادی معادل معنوی یک پدیده را تعیین کرد و مثال زدم به تفاوت یک قتل و صد قتل که ظاهرا نمی توان تفاوت آنها را به لحاظ مادی تعیین کرد یعنی نمی توان گفت بازخورد قتل یک انسان با قتل صد نفر چه تفاوتی دارد .

حامد;358443 نوشت:
اما تاکید بر جبران در حقیقت متوجه ساختن فرد است به معادلی که در این نشاه ظهور و بروز نمی یابد و فرد باید منتظر ظهور آن در آخرت باشد مثل برخی محرومیتهای مادی که با پاداشهای آخرتی جبران می شود

حامد;358443 نوشت:
در حقیقت محرومیتهای مادی معادل و آثار نامحسوس غیر مادی داشته که مورد غفلت است و کار مبلغ توجه دادن به آن می باشد

دقیقا شما اشاره به مطالبی فرمودید که برای خود من هم سوال است. من به زعم خود توانسته ام تا اینجا (استدلالاتی) برای وجود عدالت در جهان بیابم و با استناد به این استدلالات به وجود پدیدآورنده این تعادل اعتقاد پیدا کنم. پدید آورنده ای که بیشتر تمایل دارم نام او را آفریدگار و خالق بنامم و به وجود عدالت در آنچه او آفریده و به نوعی توسط ما قابل درک است ایمان بیاورم. لازم به ذکر است علیرغم اینکه مسلمان و شیعه هستم ولی این ایمان در من از دیدگاهها و آموزه های دینی ناشی نمیشود. میتوانم بگویم (در حال حاضر) این موضوع برای من (ثابت) شده است. پس از گذر از این مرحله دیگر روشی برای آزمودن و اثبات عینی وجود ندارد و همانطور که شما نیز به آن اشاره فرموده اید: محرومیتهای مادی معادل و آثار نامحسوس غیر مادی داشته که مورد غفلت است و کار مبلغ توجه دادن به آن می باشد . در این رابطه تلاش زیادی کرده ام تا مطلب را برای خود توجیه کنم و سپس بپذیرم اما تا کنون موفق به آن نشده ام. طرح تاپیک (در باب بی نهایت) یکی از تلاشهای نا موفقی بود که برای پذیرش معاد انجام داده ام..... نمیدانم به کجا میروم ولی بسیاری از مطالب برایم قابل توجیه نیست و چون قابل توجیه نیست قابل قبول نیست.
با تشکر

بنام او

باسلام..

ابتدامایل بودم صفحه اول و سوال کننده و متن سوال ایشان و همه پاسخها را بازدیدنموده تا بعد پاسخ دهم ولی متاسفانه هرکارکردم هیچ صفحه ای غیرازاین بازنشد ازاینرو ..

[h=1]موضوع:

هدف از زندگی در دنیا چیست؟
[/h]

1 اولا .. هدف از زندگی دردنیا .. منظور کدام مخلوق و کدامین موجود ..؟؟

2 دوما .. هدف از زندگی در دنیا .. از نگاه و منظر کدامین موجود و کدام مخلوق ..؟؟

1 و اگرمنظورتان هداف از زندگی انسان باشد و از نگاه انسان که :

احتمالا همه ما انسانها اهداف بسیار زیاد و بلکه متفاوتی داشته و خواهیم داشت و اگر ..؟؟

2 و اگر هدف از زندگی انسان از نگاه خالق و آفریننده باشد که اول باید گفت فقط خود این خالق میداند و اما ما فقط میتوانیم حدس و گمانهایی بیان نماییم تا شاید بواقعیت نزدیک تر شویم که یکی از آنها و از نگاه شخص من این خواهدبود که احتمالا من و ما یا ما انسانها مده ایم تا مسبب خلقتی دیگر گردیم ..
{که البته یک توضیح کوچک هم باید بیان نمایم و آن اینکه چون خداوند فرموده انسان اشرف مخلوقات میباشد بنابراین همه موجودات زمینی خلق شده اند برای فقط انسان و ..؟؟
و اما انسان نیز شاید برای اهدافی بمراتب بالاتر و ارزشمند تر خلق گردیده که همانا موجود و مخلوقی بزرگتر یا ارزشمندتر در خارج از زمین خواهدبود که البته او نیز و البته او نیز ..
و البته این شناخت سلسله مراتب میطلبد که همین الانهم ما انسانها همین هدف را احتمالا ازچند منظر برآورده نموده ایم و احتمالا همین الانهم درهمین دنیا و هم در دنیاهای بعدی و بالادست مسبب بسیاری خلقتها شده ایم که شاید خود بیخبر مانده ایم که شاید تاکید خداوند بر عدم خودکشی انسانها یکی از همین دلایل شود که یکیشونو اگر من بخام فقط اشاره کوتاهی نمایم .. خودمان خواهیم بود ..
و البته ممکن هم است که باور و هضم چنین مواردی و هم اکنون برای تعدادی و کمی هم سخت و دشوار آید ولی بالاخره و همگام با پیشرفت علم ، بسیار راحت هم باورش خواهیم نمود..و انشاا... آنچه خیر است پیش آید}

{باسپاس}

سوال:
هدف از زندگی، در دنیا چیست؟ فلسفه مواهب و نعمت ها در دنيا چيست؟ امتحان ؟ يا رشد و شكوفايي بدون عدالت و بهره برداري برابر از مواهب الهي ، چگونه انسان به رشد و شكوفايي ميرسد؟ اگر بي عدالتي فقط جهت امتحان شدن است پس چرا اينقدر در خود دين تاكيد به عدالت شده است؟ چرا خداوند عادل، امكان بهره برداري برابر از مواهب را (جهت رشد همه) فراهم ننمود؟

جواب:
خداوند در قرآن براي افعال خود اهدافي را بيان مي‌کند به خصوص درباره خلقت انسان آيات متعددي وجود دارد که با آهنگ‌هاي مختلف، هدف خلقت انسان و چرايي کيفيت خلقت عالم به شکل موجود را بيان مي‌کنند. خداوند خود توضيح مي‌دهد که من چرا عالم را خلق کردم، چرا شما را خلق کردم، چرا عالم را به گونه‌اي خلق کردم که براي شما جاذبه داشته باشد، چرا شما را به گونه‌اي خلق کردم که در شما اختلافات طبيعي وجود داشته باشد و ... پاسخ همه اين چراها در قرآن بيان شده و ما مي‌توانيم همه اين پاسخ‌ها را در پرتو همان برهان عقلي تبيين کنيم. البته لزومي ندارد ما بحث‌هاي عقلاني و فلسفي را اين‌جا مطرح کنيم؛ بلکه از خود آيات قرآن کريم بهره مي‌گيريم.
شايد يکي از کلي‌ترين آياتي که در باره هدف آفرينش سخن گفته است آيه دوم از سوره ملک باشد: الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.(1) آنچه که به انسان نسبت داده مي‌شود، حيات وي و مرحله قبل و مرحله بعد از آن است (وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُم)(2)اين موت و حيات، مجموعا هويت انسان را تشکيل مي‌دهند و خداوند هدف از آن را امتحان بيان مي‌فرمايند. در آيات ديگري اشاره فرموده که اصلا آن‌چه در عالم و به خصوص در روي زمين هست براي هدفي آفريده شده که در راستاي هدف آفرينش شماست: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا(3)ما آن‌چه روي زمين هست را داراي جاذبه‌اي قرار داديم تا مقدمه و زمينه‌ آزمايش شما باشد.» درباره اختلافاتي که در بين انسان‌ها وجود دارد نيز مشابه همين بيانات آمده است: وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ(4)انسان‌ها همه با هم مساوي نيستند و هم در کمالات تکويني و هم در بهره‌مندي از نعم مادي با هم اختلاف دارند. قرآن اين اختلاف را وسيله آزمايش معرفي مي‌کند. اين يک دسته از آيات است که هدف آفرينش انسان بلکه آفرينش جهان را در ارتباط با آزمايش انسان مي‌داند.

در بعضي آيات ديگر هدف خلقت را رساندن رحمت مي‌داند: وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ *إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُم (5) به حسب تفسيري که از آيه استظهار مي‌شود که با دو روايت هم اين تفسير تأييد مي‌شود، لذلك يعني لاجل ذلك الرحمة؛ يعني اصلا شما را به خاطر همين رحمت آفريد. و بالاخره در آيه ديگري صريحا مطلبي را مي‌گويد که بيش از همه احتياج به تفسير و توضيح دارد و آن اين است که مي‌فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(6) همه جنيان و انسيان را نيافريدم مگر براي اين‌که مرا عبادت کنند.» در اين آيه هدف از خلقت همه جن و انس عبادت خدا معرفي شده است.
نتیجه:
بهترین کسی که هدف خلقت را برای ما تبیین می کند خود خداست
خدا در قرآن سه هدف را برای آفرینش بیان می فرماید:
1.امتحان
2. عبادت
3. رحمت
این سه هدف در طول هم هستند به این ترتیب که خدا در دنیا وسایل امتحان شدن انسان ها را فراهم کرده ( به این صورت که افراد را مختلف قرار داده و....) آنگاه در بستر این امتحان او را به عبادت دعوت می کند تا از روی اختیار مسیر خود را انتخاب کند و این انتخاب وی باید اختیاری باشد تا بتواند وسیله تقرب او شود. امتیاز انسان به دیگر موجودات نیز همین اختیار داشتن اوست .
خدا در مسیر این امتحان و عبادت اختیاری بالا ترین امتیاز را به وی اختصاص داده که همانا رحمت خود می باشد خدا به مقتضای ذات خود که منشا رحمت است انسان را خلق کرده تا او را متنعم از این رحمت خویش گرداند. حال گاهی این نعمت ها مادی اند و گاه روحانی و معنوی .
خدا با خلقت انسان می خواهد بالا ترین نعمت های خود را که همانا قرب و نزدیکی به خود است را نصیب او کند و این مقام نصیب کسی نمی شود جز از راه عمل های اختیاری.
و این همان سه هدفی بود که در قرآن از آن نام برده شده بود امتحان وسیله ای برای عبادت اختیاری ؛ عبادت وسیله ای برای سنخیت پیدا کردن با رحمت ها ی خاص الهی ؛ که همانا قرب به ذات الهی که واجد همه کمالات است بزرگترین نعمت الهی است.
نعمت های دنیوی بستری است برای رشد و کمال انسان . همانگونه که بیان شد خدای تبارک و تعالی انسان را در ظرف جهان مادی قرار داده و او را در این ظرف امتحان می کند تا او با اختیار خود راه رشد و تعالی را طی کند و ظرف وجودش آماده پذیرش فیوضات رحمانی را پیدا کند.
انسان در دار دنیایی که دار تزاحمات مادی است مکلف به انجام تکالیفی شده است تا به این واسطه رشد کند.
خداوند از نظر تکوینی نظامی احسن را طراحی کرده است و در آن عدالت را در حد اعلای خود رعایت کرده است و در این نظام تکوینی انسانی را طراحی کرده است که مختار بوده و در دایره امور اختیاری به او اجازه دخل و تصرف اختیاری داده است و برای این که او مسیر را به نحو احسن در پیش بگیرد او را به حکم عقل و شرع آراست .
به او دستور داد که عدالت را رعایت کند حقوق دیگران را پاس بدارد و خدای را بندگی کند.
حال گاهی همین انسان در دایره امور اختیاری خود مسیر ظلم را در پیش گرفته و و در حق خود و دیگران ظلم کرده و گاها جهانی را به ظلم خود متاثر می سازد
برای مثال می بینیم که خدا دارایی های زمین را برای انسانها قرار داده تا آنها به واسطه آن از رفاه برخوردار شوند ولی می بینیم که این انسان دو پا از آن سر دنیا(آمریکا) بلند می شود و میرود در آفریقا حق یک سری انسان را غصب می کند و آنها را در فقر و بدبختی رها می کند حتما مطلع هستید که آفریقایی که ما امروز می بینیم از محروم ترین قاره های جهان است و گاها مردم آن به خاطر فقر و گرسنگی می میرند دارای غنی ترین معادن طلا و نقره است ولی توسط یک عده ظالم چپاول گر تصرف شده و مردمی که ذی حق بوده را از این نعمت محروم می سازند.
خدا انسان ها را به نیکو ترین وجه آفرید و از نعمت های دنیایی آنها را برخوردار کرد و آنچه را که برای آنها فایده داشت حلال کرد و به آنها اجازه بهره برداری از آنها را برای بهترین زندگی داد
خداوند در قرآن می فرماید: «ا و لم یروا انا نسوق الماء الی الارض الجرز فنخرج به زرعا تاكل منه انعامهم و انفسهم افلا یبصرون»(7)
«مگر ندیده اند كه ما آب باران را به سوی زمینهای خشك و بی آب و علف روان می سازیم تا به وسیله آن كشتها را برویانیم (و مزارع را سر سبز كنیم) كه از (حاصل) آن چارپایان وخودشان بخورند آیا اینها را نمی نگرند؟»
در جای دیگر می گوید : «وهو الذی سخر البحر لتأکلوا منه لحما طریا»(8 )
«اوهمان كسی است كه دریا را برایتان رام كرد تا از درون آن گوشت تازه برای خوردن خود فراهم آورید .»
در آیه دیگری می گوید : «الله الذی جعل لكم الانعام لتركبوا منها ومنها تأكلون» (9)
«خدا همان كسی است كه چارپایان را برایتان آفرید تا بر پشتشان سوار شوید و از گوشتشان بخورید .»
در تعدادی از آیات با تعبیر «و رزقناهم من الطیبات»و«از غذاهای پاك و پاكیزه روزیشان دادیم .» به این لذّت و میل اشاره دارد.
: «وهو الذی انشأ جنات معروشات و غیر معروشات والنخل و الزرع مختلفا اكله و الزیتون و الرمان متشابها و غیر متشابه كلوا من ثمره اذا أثمر و اتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. و من الانعام حموله و فرشا كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لكم عدو مبین» (10)
(اوهمان كسی است كه باغها یی از درختان داربستی و غیرداربستی ودرختان خرما و كشت و زرعهایی از دانه ها و حبوبات و خوردنیهای گوناگون و زیتون وانار ومیوه های همگون و ناهمگون فراهم آورد. از میوه های آن وقتی رسید بخورید و روز درو حق خدایی آن را «به فقرا » عطا كنید و « مواظب باشید كه » اسراف نكنید كه خدا اسرافكاران را دوست نمی دارد و نیز از چارپایان باربر و سواری آفرید بخورید از آنچه كه خدا روزیتان كرده واز شیطان پیروی مكنید كه دشمن آشكار شماست )
در دو مورد از آیات «كلوا و اشربوا » آمده با این تفاوت كه در یك مورد پس از قید «من رزق الله» می گوید فساد مكنید و در مورد دیگر می گوید اسراف نكنید .
در چند مورد «كلو ا طیبات ما رزقناكم»آمده و د ریك مورد «كلوا من الطیبات واعملو صالحا»
ونیز تعابیر دیگری در قرآن در این زمینه داریم مثل «كلوا مما غنمتم حلا لا ً طیباً» (11)و یا «كلوا مما رزقكم الله حلالاً طیباً» (12)یا «و كلوا مما فی الارض حلالا طیباً»(13)یا «كلوا من رزق ربكم»(14) و یا «كلوا و ارعوا انعامكم»(15)
جالب این است كه به دنبال این آیات پس از امر به خوردن و آشامیدن توصیه ای را همراه می كند كه بخوردید و فساد نكنید، یا اسراف نكنید و یا طغیان نكنید و یا از شیطان پیرو ی نكنید و یا اینكه توصیه می كند كه شكر خدا را به جای آرید و یا تقوای او را پیشه كنید و ... .
قرآن كریم به تجویز و دادن رخصت استفاده از خوردنیها و نوشیدنیها اكتفا نكرده است بلكه ضمن این رخصت، به نكوهش كسانی پرداخته كه استفاده از یك دسته از خوردنیها یا نوشیدنیها را بیجا و بدون هیچ علت و سببی برخود تحریم كرده بودند ودر یكی از آیات مربوط به این مطلب می گوید : «قل من حرّم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق قل هی للذین امنوا فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه»(16)
(بگو چه كسی استفاده از اشیاء زینتی را كه خدا برای بندگانش آفریده و استفاده از رزق و روزی پاك و پاكیزه را منع و حرام كرده است بگو «اینها در دنیا برا ی استفاده مومنین است» و در قیامت به طور خالص از آنِ مومنین خواهد بود.)
پس خدای تبارک و تعالی نعمت های دنیا را برای استفاده همه قرار داده است و به آنها اجازه تصرف داده است حال گاهی همین انسانها با اختیار خود این نعمت ها را از دیگران سلب می کنند .
و بالا تر این که خدا به کسانی که از این نعمت ها بیشتر برخوردار اند امر به صدقه و کمک به همنوع را داده است تا هم دیگران از این نعمت ها برخوردار شوند و هم موجب تعالی و تقرب فرد به درگاه الهی شود.

پاورقی:
1- ملک: 2.
2- بقره، 28.
3- کهف، 7.
4- انعام، 165
5- هود 118 و 119.
6-سجده 27
7- سجده 27
8- نحل 14
9- غافر 79
10- انعام 141
11- انفال 69
12- مائده 89
13- بقره 168
14- سبا 15
15- طه : 59
16- اعراف 32

موضوع قفل شده است