جمع بندی میخواهم از فکر ازدواج بیرون بیام تا به کارام برسم؛ نمی دونم چکار کنم؟

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
میخواهم از فکر ازدواج بیرون بیام تا به کارام برسم؛ نمی دونم چکار کنم؟

سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری

یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم

مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

yasamin777;952721 نوشت:
سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز

yasamin777;952721 نوشت:
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری

یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم

مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره

از حسن اعتمادتون به این انجمن سپاسگذارم

خواهر گرامی آنچه از نوشته های شما برمی آید این است که مهارت خودآگاهی شما پایین می باشد و از طرفی کار را برای خود خیلی مهم گرفته اید و نگاه مناسبی نسبت به زندگی و کار و ازدواج و...نداشته اید و نیاز است این نگاه و نگرش خود را اصلاح نمایید اعتماد به نفس شما بخاطر کمبود مهارت خودآگاهی و ارتباط موثر و فکر و خیال زیاد پایین آمده است و همین مسائل سبب شده است در زندگی سردرگم شده اید و نمی دانید که باید چه کار کنید و در ازدواج نیز دچار چالش شده اید.عمل و رعایت راهکارهای زیر در خروج شما از سردرگمی و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک می کند:

  1. اولین شرط موفقیت و انجام تغییر های بزرگ حفظ آرامش و نشاط روحی می باشد اگر روحیه ای خوب نباشد نمی تواند تغییرات خوبی را صورت دهد.
  2. مطالعات خود را در زمینه اهمیت کار ،ازدواج ،آرامش ،آسایش،تحصیل و معنویت در زندگی بالا ببرید اینکه هدف از زندگی چیست تا جایگاه واقعی آنها را در زندگی و اهدافمون یافته و پس از اولویت بندی برای آنها برنامه ریزی نمایید.
  3. مهارت خودآگاهی را در خود بالا ببرید ویژگیهای مثبت و منفی خود را شناخته و سعی نمایید ویژگیهای مثبت را تقویت و ویژگیهای منفی را برطرف نمایید.
  4. علل واقعی مشکلات را شناسایی نموده و درصدد برطرف نمودن آنها باشید
  5. شکستها را برای خود بزرگ ننمایید و بدانید شکستها پل های موفقیت ما هستند.
  6. از تحربیات دیگران در موفقیت در صورتی که با شرایط شما همخوانی دارند استفاده نمایید.
  7. موانع ازدواج خود را شناسایی و برطرف نمایید
  8. از مهارتهای افزایش اعتماد به نفس استفاده نمایید
  9. حتما ورزش را برای خود واجب و لازم بدانید حتی اگر به ورزش در خانه و طناب زدن حدود 20 ددقیقه ای و عرق کردن اکتفاء نمایید اثرات خوبی دارد.
  10. به هیچ عنوان خود را سرزنش نکنید و دنبال آینده خوب باشید
  11. مهارت ارتباط موثر و همدلی و دوستیابی را فرا بگیرید.
  12. ارتباطات اجتماعی خود را مخصوصا در محیطهای زنانه و فامیلی و دوستی ها توسعه دهید
  13. نیاز به ازدواج در شما کاملا طبیعی است و چه خوب بود که زودتر احساس می کردید اما مواظب باشید تنها به دلیل فرار از محیط نامناسب خانه پدری و یا رفتار نامناسب مادر نباشد در مورد چیستس ،چرایی و چگونگی از ازدواج تامل نمایید.
  14. سعی نمایید با کسب مهارتهای فردی و اجتماعی و خانوادگی بیشتر ویژگیهای مثبت خود را بیشتر نمایید تا زمینه برای ازدواج مناسبتر و زودتر برای شما فراهم گردد

yasamin777;952721 نوشت:
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید

شما دوبار در این تاپیک از توهین و تحقیر سخن گفتید در حالیکه سخن و سوال شما سوال کاملا طبیعی و معمولی بود و دلیلی برای توهین و تحقیر وجود ندارد ضمن آنکه توهین و تحقیر از صفات ناپسند انسانها می باشد.
خواهر بزرگوار یکی از علل پایین آمدن اعتماد به نفس شما همین توهین و تحقیرهای احتمالی اطرافیان شما می باشد که لازم است درباره آن بیشتر سخن بگویید تا بهتر راهنمایی نماییم.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

مهارتهای افزایش اعتماد به نفس:

  1. پی بردن به نقاط ضعف و قوت و هر کدام از آنها را به اندازه خود دیدن
  2. تقویت ویژگیهای مثبت و اصلاح ویژگیهای منفی که مرتبط با آینده شغلی و زندگی می باشد.
  3. در نظر داشتن این نکته که هیچ فردی در عالم از همه نظر عالی نمی باشد لذا انتظارات خود را از خود مناسب نمایید و سعی نمایید در آن شته یا کاری که به آن علاقه دارید خوب و عالی شوید.
  4. معاشرت و الگوبرداری از افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند.
  5. برنامه ریزی مناسب برای آینده و داشتن روش و هدف مشخص اعتماد به نفس را افزایش می دهد.
  6. اراده و پشتکار خود را بالا ببرید
  7. توکل بر خداوند را فراموش ننمایید
  8. به هیچ عنوان تلقین منفی ننمایید
  9. رخدادهای مثبت را پیش بینی نمایید
  10. موفقیتهای قبلی خود را لیست نمایید و آنها را روزانه با خود مرور نمایید
  11. پرهیز از تلقین منفی و برجسته نمودن امور منفی
  12. در نظر داشتن این نکته که زندگی سراسر پیروزی نیست و شکستها راههایی برای رسیدن به موفقیت می باشند.
  13. علت و ریشه اصلی شکستهایتان را شناسایی نمایید و برای برطرف نمودن آنها برنامه ریزی نمایید.
  14. هنگام آمدن افکار منفی به ذهن از مهارتهای کنترل فکر استفاده نمایید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

yasamin777;952721 نوشت:
سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری

یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم

مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید

با سلام

جسارتا بدلیل مقداری طو لانی بودن پست بصورت دقیق مطلب سر کار را مطالعه نکردم

اما

اگر این نوع ارتباط

ابتدا به ساکن شروعش با مسائل احساسی و عاطفی همر آه بوده است

مقداری کاری شما را برای فراموشی این امر سخت می کند !

و شاید هم غیر ممکن سازد !

نظر بنده این است . اگر شما و طرف مقابل تان شرائط ازدواج را داشته باشد !

و از هر حیثی مناسب ازدواج باشد !

و ش رائط اعتقادی و اخلاقی و جسمی و عقلی و استقلال مالی و اقتصادی را دارا باشد !

ب نظرم در تصمیم خودتان یک تجدید نظری بعمل آورید !

پ.ن

با دقت اقدام نمائیم . در مسائل احساسی و عا طفی تحت هر عناوینی که باشد .

با قلب کسی بازی نمائید .

چون مدیون و مسئول هستید !

با یک جلالم نمائید

هم نمی شود . جسارتا گند زده شده ا که فکری را درگیر کرد . و قلبی را شکست سر و ته اش ب هم آورد .

و

خوشحال بود

جمعش کردیم

بخیر و خوشی گذشت !

هوالنور

سلام و عرض ادب

خواهر عزیزم شما انچه که احتیاج داری یکی انجام کار و شغلی هست که بهش علاقه داری
/البته اگه نمیتونی ..پس شغلی رو انجام بده که مجبوری اگه تحمل کنی یاد میگیری
و بهش عادت میکنی عجول نباش صبور باش

و دوم اینه که شاد باشی و همیشه تو همه جا لبخند به لبهات باشه Smile این خودش جذب میکنه همه خوبی هارو از جمله انسانها رو( با خودت و دیگران مهربون باش)
شبها قبل از خواب هر اتفاقی که ارزوشو داری رو تصویر سازی کن بعدش به خدا توکل کن و بخواب
مثلا تصور کن یه شغل خوب با تمامی جزعییاتش تصور کن...و کنار یه همسر خوب هستی

اینکه به ازدواج فکر کنی اصلا بد نیست همه ادمها نیاز دارند که ازدواج کنند ویک نیاز عادی و بدیهی بشر هست

هیییچ چیز شادی اور تر از خود شادی نیست (شادی ای که بدون دلیل باشه منظورم هستا ...شادی با دلیل پایدار نمیمونه)
و هیچ چیز نگران کننده تر از خود نگرانی نیست ...به اینده فکر نکن در زمان اینجا و اکنون زندگی کن

نشخوار های فکریتو هم عوض کن
شاید الان با خودت میگی:
نکنه تا سی سالگی نتونم ازدواج کنم !
نکنه شغل خوب گیرم نیاد !
نکنه فلان .. نکنه بهمان
(این تفکرات رو دور بریز و خوش بین باش)

با خودت بگو همه چیز به لطف خدا درست خواهد شد و بسپارش به خدا و تلاش کن

در ضمن الزاما کسی که ازدواج کرده قرار نیست حتما خوشبخت بشه ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن
بعضی ها برای شهرت بازی دوست دارند الکی از زندگیشون تعریف کنن ...خوشبختی یا بدبختی دیگران ربطی به ما ندارد .

سلام مجدد راستش برای این فکر میکردم که بهم توهین و تحقیر بشه چون مدام مامانم بهم میگه که چقدر خرجت کنیم هیچ کاری بلد نیستی مردم هم درس میخونن هم کار میکنن تو همینجوری هستی به هیچ دردی نمیخوری و از این حرفها
من اون مدتی هم که به فکر ازدواج نبودم (تا 21 سالگی) هیچ خواستگاری نداشتم الان هم باید با منت پول بگیرم از پدر و مادرم برای همین باید برم سر کار مدتی هم که سر کار میرفتم حالت تهوع و سرگیچه و تاری دید و عدم تمرکز داشتم و از هر مسئولیتی میترسیدم پدر و مادرم هم به مشاوره اعتقادی ندارن بعد از اینکه از کارم بیرون اومدم این حالتها قطع شد ولی مشکلات دیگه دارم که همش تحقیر میشم و مشکلات مالی

سلام

یک سئوال داشتم . می خواستم پاسخش بدانم .

ولی

می ترسم نتیجه معکوس داشته باشد

و بازخورد نا مناسبی داشته باشد

نمی دانم

شاید هم پرسش بنده موضوعیتی مرتبط با تا پیک نداشته باشد

اما

از استارتر محترم تاپیک یک پرسش ذیگری می پرسم

اگر شما ب آن آقا وابسته شده باشید . ایشان جسارتا البته بپیچوند و جواب منفی ب شما بدهد .

واکنش سرکار در مقابل این حرکت آقا ب چه شکلی خواهد بود .

اگر پاسخ را بفرمائید. سپاسگزار می شوم

yasamin777;953790 نوشت:
سلام مجدد راستش برای این فکر میکردم که بهم توهین و تحقیر بشه چون مدام مامانم بهم میگه که چقدر خرجت کنیم هیچ کاری بلد نیستی مردم هم درس میخونن هم کار میکنن تو همینجوری هستی به هیچ دردی نمیخوری و از این حرفها
من اون مدتی هم که به فکر ازدواج نبودم (تا 21 سالگی) هیچ خواستگاری نداشتم الان هم باید با منت پول بگیرم از پدر و مادرم برای همین باید برم سر کار مدتی هم که سر کار میرفتم حالت تهوع و سرگیچه و تاری دید و عدم تمرکز داشتم و از هر مسئولیتی میترسیدم پدر و مادرم هم به مشاوره اعتقادی ندارن بعد از اینکه از کارم بیرون اومدم این حالتها قطع شد ولی مشکلات دیگه دارم که همش تحقیر میشم و مشکلات مالی

با عرض سلام مجدد

نوع برخود مادرتون مناسب نمی باشد ولی لازم است با بلند نظری با آن برخورد نمایید یعنی آرامش خود را حفظ نمایید و برخورد تنش زا با ایشان نداشته باشید. درصدد باشید تا با برنامه ریزی های مناسب موفقیت خوبی در عرصه فردی و اجتماعی و شغلی و ازدواج بدست آورید.اصلا نباید یه حرفهای مادرتون زیاد فکر نمایید فکر و خیال نکنید و حرفها را بزرگ نکنید بلکه به نکات گفته شده در پستهای قبلی ام توجه نمایید.

ویژگیهایی که برشمردید می تواند نشاندهنده بیماری جسمی نظیر ضعف جسمانی و جشم و یا استرس زیاد باشد. لذا بررسی بیشتری نمایید چه خوب بود وقتی که سرکار می رفتید تاپیک را می زدید تا با نکات اشاره شده روند بهبودی شما نیز مشخص می شد.
توجه به نکات گفته شده در افزایش اعتماد به نفس شما و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک شایانی می کند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

راهنما;953843 نوشت:

با عرض سلام مجدد

نوع برخود مادرتون مناسب نمی باشد ولی لازم است با بلند نظری با آن برخورد نمایید یعنی آرامش خود را حفظ نمایید و برخورد تنش زا با ایشان نداشته باشید. درصدد باشید تا با برنامه ریزی های مناسب موفقیت خوبی در عرصه فردی و اجتماعی و شغلی و ازدواج بدست آورید.اصلا نباید یه حرفهای مادرتون زیاد فکر نمایید فکر و خیال نکنید و حرفها را بزرگ نکنید بلکه به نکات گفته شده در پستهای قبلی ام توجه نمایید.

ویژگیهایی که برشمردید می تواند نشاندهنده بیماری جسمی نظیر ضعف جسمانی و جشم و یا استرس زیاد باشد. لذا بررسی بیشتری نمایید چه خوب بود وقتی که سرکار می رفتید تاپیک را می زدید تا با نکات اشاره شده روند بهبودی شما نیز مشخص می شد.
توجه به نکات گفته شده در افزایش اعتماد به نفس شما و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک شایانی می کند.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

ممنون میشم اگر کتاب و سایتی رو میشناسید که درباره کاهش استرس افزایش اعتماد بنفس و کاهش افسردگی مطلب داشته باشند بهم معرفی کنید اگر میشه رایگان باشه یا قیمتش کم باشه میخوام مهارتهاش رو یاد بگیرم تمرین کنم

دکترسید آرمین;953813 نوشت:
سلام

یک سئوال داشتم . می خواستم پاسخش بدانم .

ولی

می ترسم نتیجه معکوس داشته باشد

و بازخورد نا مناسبی داشته باشد

نمی دانم

شاید هم پرسش بنده موضوعیتی مرتبط با تا پیک نداشته باشد

اما

از استارتر محترم تاپیک یک پرسش ذیگری می پرسم

اگر شما ب آن آقا وابسته شده باشید . ایشان جسارتا البته بپیچوند و جواب منفی ب شما بدهد .

واکنش سرکار در مقابل این حرکت آقا ب چه شکلی خواهد بود .

اگر پاسخ را بفرمائید. سپاسگزار می شوم

پرسش من اصلا به این موضوعی که شما میفرمایید ربطی نداشت هیچ آقایی در زندگی من نیست و نبوده است من مشکلم اینه که دوس دارم ازدواج کنم اما خاستگار مناسب ندارم و اینکه استرس کاری دارم و اعتماد بنفسم کم هست و افسردم

yasamin777;953857 نوشت:
پرسش من اصلا به این موضوعی که شما میفرمایید ربطی نداشت هیچ آقایی در زندگی من نیست و نبوده است من مشکلم اینه که دوس دارم ازدواج کنم اما خاستگار مناسب ندارم و اینکه استرس کاری دارم و اعتماد بنفسم کم هست و افسردم

خوب فرمایش شما صحیح است .

من هم من باب پرسش و دانستن عرض کردم .

حالا منظورم حضور شخصی نبوده است .

yasamin777;953790 نوشت:
مامانم بهم میگه

عزیزم اگرچه حرفهای مامانتون منطقی نیست ولی این خیلی خوبه که سعی کنی برا خودت کار دست و پا کنی و درامد داشته باشی

yasamin777;953790 نوشت:
من اون مدتی هم که به فکر ازدواج نبودم (تا 21 سالگی) هیچ خواستگاری نداشتم


الان خیلی ها مجرد موندن به دلایل مختلف (مثلا نبودن خواستگار متناسب با موقعیت خانوادگی) اینکه دور و بری های شما متاهل هستند دلیل نمیشه که ...
منم الان 23 سالمه و دخترای فامیلمون از 19 ساله گرفته تا بزرگترهاش که 30 سالشه ازدواج کردن

yasamin777;953790 نوشت:
کار مدتی هم که سر کار میرفتم حالت تهوع و سرگیچه و تاری دید و عدم تمرکز داشتم

یعنی به حدی از شغلت ناراضی بودی که همچین علایمی بهت دست میداد؟!

_ میشه بفرمایین که شغل شما چی بود و رشته تحصیلیتون رو ؟

yasamin777;952721 نوشت:
لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید


با سلام

در این انجمن توهین و تحقیر جایی ندارد.یک انجمن علمی و مذهبی است از سال 91 عضوش شدم و البته مدتی نبودم ولی توهین و..اگر از جانب کاربر بی شخصیت و بی خانواده ای در این جا باشد مدیران انجمن ان را حذف می کنند و حتی با کاربر خاطی برخورد می کنند

yasamin777;952721 نوشت:
وستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم

yasamin777;952721 نوشت:
دوستهام همه مشغول هستن


به سخنان دیگران اهمیت ندهید و طوری نباشد خودتان را با دیگران مقایسه کنید و استقلالی برای خویش در تعیین سرنوشت خود نداشته باشید!
اگر به گفته دیگران اهمیت بدهید و حس این را داشته باشید که مثل دیگران بخواهید بشوید و دیگران این طوری هستند و آن طور (مثلا دوستانتان شغل دارند شما ندارید و می خواهید مثل آنان شوید) شاید این به شما آسیب بزند

شما به ویژگی های مثبت خویش توجه کنید.
مثلا این که اهل روابط نامشروع مثل دوستی با جنس مخالف نیستید! یک مزیت فوق العاده برای شما هست که هر دختری مثل شما نیست
یااین که تحصیلات دارید،کارشناسی ارشد می خوانید این هم یک پون مثبت برای شما هست
یا این که خانواده دار هستید

به ویژگی های مثبتتان دقت کنید و آنان را برای خود تقویت کنید نه این که دنبال ضعف ها باشید و کاسه چه کنم چه کنم دستتان بگیرید و انها را چنان برای خود بزرگ کنید که روی اراده شما تاثیر بگذارد درست نیست

استرس را هم از خود دور کنید

اشتغال و کسب درآمد وظیفه ای نیست که روی دوش زنان سنگینی کند تا عدم اشتغال انان یک ویژگی منفی برایشان محسوب شود!
ولی می توانید استرس خودتان را با کمک مشاورین این مرکز کم کنید و تمرکز خودتان را افزایش دهید تا بتوانید استقلال مالی داشته باشید
مثلا اگر مطالعه کنید،انرژی خود را صرف مطالعه کنید یا کسب مهارت کنید و...به نظر می رسد تمرکز شما را افزایش دهد

دکترسید آرمین;953749 نوشت:
جسارتا بدلیل مقداری طو لانی بودن پست بصورت دقیق مطلب سر کار را مطالعه نکردم


حضرت عالی پست این بنده خدا را با دقت مطالعه نکردید ولی وقت گذاشتید این همه مطلب بنویسید!؟

اصلا ببینید بنده خدا چه گفته است بعد شروع کنید به نوشتن سید جان!

اصلا مطالبی که می گویی چه ربطی دارد به این بنده خدا!

وقتی مطالب این خانم محترم رو خوندم بغض شدیدی گرفتم,نمیخوام بهتون توصیه کنم یا نصیحت بلکه خودم رو غرق در مشکل شما میکنم ومیدونم خیلی براتون سخته,من با این که پسرم و 27 سالمه بیکارم ونمیدونم چکار کنم وخانواده میگن کارکن ولی کدوم کار؟؟؟؟؟کدوم سرمایه؟؟؟؟؟هرکس پدر پولداری داشته باشه غمش نیست خرج خونوادش میکنه نمیزاره قند تو دل بچه هاش آب بشه
منم علاقه به ازدواج دارم ولی به دلیل نبودن شغل و پول وپدر پولدار وکار مجبورم حس ازدواج که یه حس طبیعی وزیبا هستش رو در درون خودم سرکوب کنم وقتی دوستانم با ماشین وضع باکلاس وهمسر ایده ال واقعا به حال خودم تاسف میخورم وبرای اونا ارزوی خوشبختی
دختر خانم شما تنها نیستی منم یه جوون مثل خودت که حس ازدواج وپول دارم ولی نیست,چه میشه کرد زندگی مسخره رو البته از خدا بسیار شاکرم ولی از بنده هاش نه البته بعضی هاشون خدایا شکرت

خداوند بنده ای رو که برای کسب روزی تلاش کنه بی روزی نمیزاره . مگر اینکه به اندازه کافی تلاش نکنه.

جدا از نادرست یا درست بودن قوانین حکما و روسا ، انسان اگر خودش اهل تلاش باشه از زیر سنگ هم که شده روزیش رو درمیاره.

بسیاری از اشخاصی که بنده دیدم از بی کاری شکایت می کنن دلیلش اینه که تن به هر کاری نمیدن و یه سری آرزوهای دست نیافتنی برای شغل آیندشون رو مد نظر قرار دادن.

خودم شغل پر درآمدی ندارم و وماشین و خونه هم ندارم ولی خدا رو شکر زندگی آروم و قابل قبول وخانواده خوبی دارم.

پس نه درآمد بالا ، نه ماشین و نه خونه لازمه زندگی خوب نیست.

تنها لازمه زندگی خوب تلاش برای امرار معاش و غنائت هست.

زندگی بسیار زیباست اگر واقع نگر باشیم و به دنبال آرزوهای دور و دراز نریم و غنائت رو سر لوحه زندگی قرار بدیم.

برا چی میخوای ازدواج کنی اخه؟ همش دردسر و مسئولیت(:|

یاس...;954382 نوشت:
برا چی میخوای ازدواج کنی اخه؟ همش دردسر و مسئولیت

ببخشید خوب

دیگه تکرار نمیشه

امام_رضا(ع):
نَزَلَ جَبرئيلُ على النبِيّ صلى الله عليه و آله فقالَ: يا محمّدُ، إنّ رَبَّكَ يُقرِئُكَ السلامَ، ويقولُ: إنّ الأبكارَ مِنَ النساءِ بمَنزِلَةِ الثَّمَرِ على الشَّجَرِ، فإذا أينَعَ الثَّمرُ فلا دَواءَ لَهُ إلّا اجتِناؤهُ وإلّا أفسَدَتْهُ الشَّمسُ، وغَيَّرَتْهُ الرِّيحُ، وإنّ الأبكارَ إذا أدرَكنَ ما تُدرِكُ النساءُ فلا دَواءَلَهُنَ إلّا البُعُولُ، وإلّا لَم يُؤمَنْ علَيهِنَّ الفِتنَةُ، فَصَعِدَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله المِنبَرَ فَجَمَعَ الناسَ ثُمّ أعلَمَهُم ما أمَرَاللّه عزّوجلّ بِهِ.




جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت: اى محمّد! پروردگارت تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: دوشيزگان همچون ميوه روى درخت هستند. ميوه چون برسد براى آن دارويى جز چيدن نباشد وگرنه بر اثر آفتاب و باد خراب مى شود. دوشيزگان نيز هرگاه به مرحله زنان برسند آنان را دارويى جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهى و فساد ايمن نخواهند بود. پس، رسول خدا صلى الله عليه و آله بر منبر رفت و مردم را جمع كرد و فرمان خداوند عز و جل را به آگاهى آنان رساند.
بحار الأنوار: 16/223/22

yasamin777;953857 نوشت:
من مشکلم اینه که دوس دارم ازدواج کنم اما خاستگار مناسب ندارم و اینکه استرس کاری دارم و اعتماد بنفسم کم هست و افسردم

با سلام

ابتدا برای زندگی خودتون هدف و مقصد تعیین کنید . زندگی بدون هدف از مهمترین دلایل داشتن استرس و کمبود اعتماد به نفس می باشد

مهمترین کار درمان استرس و کمبود اعتماد به نفس شما هست

سایت های بسیاری در این رابطه وجود داره که با یه سرچ میتونید پیداشون کنید و مطالعه کنید
عمل کردن به اون ها هم کمی همت می طلبه که با داشتن هدف خود به خود این انگیزه ایجاد می شه

روش های مختلفی برای این کار وجود داره
چند سر فصل رو اینجا میارم

[=iransans]

عذرتراشی نکنید.
[=iransans]شایع‌ترین بهانه‌ای که می‌تواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است که من ذاتاً این‌طور هستم (یعنی اعتماد به نفس ندارم) یا من این‌طور بزرگ شده‌ام یا...

[=iransans]

اجتماعی باشید.
[=iransans]در واقع خودباوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. این افراد می‌آموزند که در درون اجتماع، برخی از افراد توانایی‌های بیش‌تر از آن‌ها و برخی دیگر توانایی‌های کمتر از آن‌ها دارند.

[=iransans]

از طرد شدن نترسید.
[=iransans]یکی از عامل‌های اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر می‌کنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.

[=iransans]

نگرش مثبت داشته باشید.
[=iransans]سعی کنید به موفقیت‌ها و نکات قدرت خود فکر کنید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ می‌دهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می‌کنید. در عوض، افکارتان را به شخصی که در حال گفت‌وگو با او هستید متمرکز کنید. به این ترتیب، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.

[=iransans]

توقعات خود را کاهش دهید.
[=iransans]همیشه عالی بودن غیرممکن است. افرادی که می‌خواهند همیشه عالی باشند، هیچ‌کاری را انجام نمی‌دهند.

[=iransans]

مشکلات را زیاد بزرگ نکنید.
[=iransans]بزرگ کردن مشکلات موجب کاهش احساس توانایی و اعتماد به نفس شما می‌شود. به یاد داشته باشید برای حل مشکلات، شما توانایی لازم را دارا هستید و همیشه برای حل یک مشکل، دست کم یک راه حل وجود دارد.

و....[=iransans]

دوست عزیز منم تقریبا مثل شمام حتی از نظر سنی اما بخشی از مشکلات شما رو ندارم . به نظرم ازدواج ی چیز طبیعیه و خوبه که آدم ازدواج کنه و باید بگم که برای ازدواج کردن باید با مردم رفت و آمد کنی تا کسی ببینتت. سر کار خیلی خوبه دست کمش نگیر آدم با آدم های مختلف آشنا میشه. میتونی بری باشگاه که لااقل چ تا خانم ببننت برای فک و فامیل معرفی کنن. برای ازدواج باید فقط رفت و آمد کرد. نمیگم دوستی منظورم ارتباطه صحیح اجتماعیه که 4 نفر بشناسنت

M3hrdad;954411 نوشت:
دوشيزگان نيز هرگاه به مرحله زنان برسند آنان را دارويى جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهى و فساد ايمن نخواهند بود

خب که جی؟ ازدواج مستحبه........
من میوه تازه چیده بشم فقط مهمه؟؟؟ همین فقط؟ بقیش؟کیفیت؟

یاس...;954382 نوشت:
برا چی میخوای ازدواج کنی اخه؟ همش دردسر و مسئولیت(:|

دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
بی مسئولیتی درباره ازدواج حسن نیست یک ننگه.

یاس...;954501 نوشت:
خب که جی؟ ازدواج مستحبه........
من میوه تازه چیده بشم فقط مهمه؟؟؟ همین فقط؟ بقیش؟کیفیت؟

در نظر بگیرید که در یک کشور هیچ کس احساس مسئولیت نمیکرد تا رئیس جمهور، نماینده مجلس، قانونگذار، قاضی، پزشک و .... بشود و خودش را به دردسر بیندازد. آنوقت کشوری، تمدنی، اجتماع هدفمندی از مردم وجود نداشت. هرج و مرج غالب بود. تمام مردم از بزرگ تا کوچک باید طوریتربیت بشن که بتونن در هر مرحله از زندگی یک مسئولیت خاص رو بپذیرند و در قبالش پاسخگو باشند. از جمع کردن اسباب بازی های شخصی در کودکی گرفته تا اشتغال، ازدواج، تربیت فرزند و .... . حال اگر کسی بدرستی تربیت نشده و یا وظایفش را در قبال اجتماع بدلیل تنبلی انجام نمیدهد ،نباید آن مسئولیت خاص مورد هجمه قرار بگیره.

nobelist;954505 نوشت:
بی مسئولیتی درباره ازدواج حسن نیست یک ننگه.

nobelist;954509 نوشت:
اگر کسی بدرستی تربیت نشده و یا وظایفش را در قبال اجتماع بدلیل تنبلی انجام نمیدهد

خب از اینکه بنده رو بی مسیولیت و بی تربیت:dخطاب کردید ممنون....
کسی که فکر و ذکرش اردواح میشه...مطمئن باش که کیفیت کارش پایین میاد...و دردسرهای زیادی رو باید متحمل بشه
حالا اینکه شما معتقدید ادم باید شجاع باشه خودشو از چاله بندازه تو چاه و این نشان مسیئولیت پذیریه....دیگخ کاری نمیشه کرد:-?:d

یاس...;954684 نوشت:
خب از اینکه بنده رو بی مسیولیت و بی تربیت:dخطاب کردید ممنون....
کسی که فکر و ذکرش اردواح میشه...مطمئن باش که کیفیت کارش پایین میاد...و دردسرهای زیادی رو باید متحمل بشه
حالا اینکه شما معتقدید ادم باید شجاع باشه خودشو از چاله بندازه تو چاه و این نشان مسیئولیت پذیریه....دیگخ کاری نمیشه کرد:-?:d

سلام. بنده فقط محتوای پست رو نقل قول کردم و روی سخنم با هر فردی بود که شامل میشد چه من چه شما چه هر کس دیگه. به هر حال با گل ( مخلوط آب و خاک) نمیشود چشمه خورشید را پوشاند. با حرفهای زیبا و البته بی اساس و جملاتی از نوع از چاله به چاه افتادن و ... نمی تونیم حقیقت رو پست (دون مرتبه و بی اهمیت ) جلوه بدیم.

بنظرم تنها شرط برای ازدواج نداشتن افسردگی هستش مخوصا خانم ها, اگه افسردگی نداشتین ازدواج کنین ونیمه خوشبخت بشین

sayedali;953931 نوشت:

با سلام

در این انجمن توهین و تحقیر جایی ندارد.یک انجمن علمی و مذهبی است از سال 91 عضوش شدم و البته مدتی نبودم ولی توهین و..اگر از جانب کاربر بی شخصیت و بی خانواده ای در این جا باشد مدیران انجمن ان را حذف می کنند و حتی با کاربر خاطی برخورد می کنند


به سخنان دیگران اهمیت ندهید و طوری نباشد خودتان را با دیگران مقایسه کنید و استقلالی برای خویش در تعیین سرنوشت خود نداشته باشید!
اگر به گفته دیگران اهمیت بدهید و حس این را داشته باشید که مثل دیگران بخواهید بشوید و دیگران این طوری هستند و آن طور (مثلا دوستانتان شغل دارند شما ندارید و می خواهید مثل آنان شوید) شاید این به شما آسیب بزند

شما به ویژگی های مثبت خویش توجه کنید.
مثلا این که اهل روابط نامشروع مثل دوستی با جنس مخالف نیستید! یک مزیت فوق العاده برای شما هست که هر دختری مثل شما نیست
یااین که تحصیلات دارید،کارشناسی ارشد می خوانید این هم یک پون مثبت برای شما هست
یا این که خانواده دار هستید

به ویژگی های مثبتتان دقت کنید و آنان را برای خود تقویت کنید نه این که دنبال ضعف ها باشید و کاسه چه کنم چه کنم دستتان بگیرید و انها را چنان برای خود بزرگ کنید که روی اراده شما تاثیر بگذارد درست نیست

استرس را هم از خود دور کنید

اشتغال و کسب درآمد وظیفه ای نیست که روی دوش زنان سنگینی کند تا عدم اشتغال انان یک ویژگی منفی برایشان محسوب شود!
ولی می توانید استرس خودتان را با کمک مشاورین این مرکز کم کنید و تمرکز خودتان را افزایش دهید تا بتوانید استقلال مالی داشته باشید
مثلا اگر مطالعه کنید،انرژی خود را صرف مطالعه کنید یا کسب مهارت کنید و...به نظر می رسد تمرکز شما را افزایش دهد

من برای اینکه دیگران کار دارند نمیخام کار داشته باشم ببخشید باید بیشتر توضیح میدادم این که دوستام همه مشغول هستند رو برای این گقتم که وقت ندارند با هم وقت بگذرونیم و من تنها موندم
ممنون از این که ویژگیهای مثبتم رو گفتید اما مادر من میگه اینها فایده ای ندارن و باید سر کار بری و ازدواج کنی و خیلی تکرار میکنه این گفته هاش رو مخصوصا اگه روزی دانشگاه باز نباشه و خونه باشم کلی مدت میگذره به نصیحت کردن که فلانی سر کار میره تو چرا انقدر بی عرضه ای فقط پول خرج میکنی باید شوهر کنی خرجت رو بده برو تو سایت همسریابی یکی رو پیدا کن
(با اینکه در واقع مشکل مالی نداریم خدا رو شکر) چه فایده داره درس بخونی فلانی چند جاکار میکنه فلانی ازدواج کرده

اینکه دوستمون گفتن فکر ازدواج نکنید بنظرم حرف درستیه چون من دخترم و فایده نداره بهش فکر کنم و بهتره به چیزای دیگه فکر کنم اما خیلی احساس تنهایی میکنم و به یه همدم نیاز دارم

طارق اللیل;953870 نوشت:
عزیزم اگرچه حرفهای مامانتون منطقی نیست ولی این خیلی خوبه که سعی کنی برا خودت کار دست و پا کنی و درامد داشته باشی


الان خیلی ها مجرد موندن به دلایل مختلف (مثلا نبودن خواستگار متناسب با موقعیت خانوادگی) اینکه دور و بری های شما متاهل هستند دلیل نمیشه که ...
منم الان 23 سالمه و دخترای فامیلمون از 19 ساله گرفته تا بزرگترهاش که 30 سالشه ازدواج کردن

یعنی به حدی از شغلت ناراضی بودی که همچین علایمی بهت دست میداد؟!

_ میشه بفرمایین که شغل شما چی بود و رشته تحصیلیتون رو ؟

خوبه ولی اعتماد بنفسش رو ندارم و به رشتم هم علاقه ندارم به فکر افتادم که برم کارآموزی تا اوایل ازم توقع زیادی نداشته باشند تا راه بیفتم امیدوارم پیدا کنم

خوب این تاثیر رو داره که همه سرگرم هستن و نمیتونن وقت بزارن که با هم باشیم و بیشتر احساس تنهایی میکنم

رشتم فنی مهندسی هست

hamedy12;954431 نوشت:
با سلام

ابتدا برای زندگی خودتون هدف و مقصد تعیین کنید . زندگی بدون هدف از مهمترین دلایل داشتن استرس و کمبود اعتماد به نفس می باشد

مهمترین کار درمان استرس و کمبود اعتماد به نفس شما هست

سایت های بسیاری در این رابطه وجود داره که با یه سرچ میتونید پیداشون کنید و مطالعه کنید
عمل کردن به اون ها هم کمی همت می طلبه که با داشتن هدف خود به خود این انگیزه ایجاد می شه

روش های مختلفی برای این کار وجود داره
چند سر فصل رو اینجا میارم

[=iransans]

عذرتراشی نکنید.

[=iransans]شایع‌ترین بهانه‌ای که می‌تواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است که من ذاتاً این‌طور هستم (یعنی اعتماد به نفس ندارم) یا من این‌طور بزرگ شده‌ام یا...

[=iransans]

اجتماعی باشید.

[=iransans]در واقع خودباوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. این افراد می‌آموزند که در درون اجتماع، برخی از افراد توانایی‌های بیش‌تر از آن‌ها و برخی دیگر توانایی‌های کمتر از آن‌ها دارند.

[=iransans]

از طرد شدن نترسید.

[=iransans]یکی از عامل‌های اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر می‌کنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.

[=iransans]

نگرش مثبت داشته باشید.

[=iransans]سعی کنید به موفقیت‌ها و نکات قدرت خود فکر کنید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ می‌دهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می‌کنید. در عوض، افکارتان را به شخصی که در حال گفت‌وگو با او هستید متمرکز کنید. به این ترتیب، هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.

[=iransans]

توقعات خود را کاهش دهید.

[=iransans]همیشه عالی بودن غیرممکن است. افرادی که می‌خواهند همیشه عالی باشند، هیچ‌کاری را انجام نمی‌دهند.

[=iransans]

مشکلات را زیاد بزرگ نکنید.

[=iransans]بزرگ کردن مشکلات موجب کاهش احساس توانایی و اعتماد به نفس شما می‌شود. به یاد داشته باشید برای حل مشکلات، شما توانایی لازم را دارا هستید و همیشه برای حل یک مشکل، دست کم یک راه حل وجود دارد.

و....[=iransans]

ممنون تو برنامم هست که کتاب و مطالبی که در این باره هست رو بخونم اما درباره اضطراب و افسردگی مطلب زیادی پیدا نکردم

آچار فرانسه;954756 نوشت:
بنظرم تنها شرط برای ازدواج نداشتن افسردگی هستش مخوصا خانم ها, اگه افسردگی نداشتین ازدواج کنین ونیمه خوشبخت بشین

تنها شرط؟!!! Lol این درسته که ویژگی منفی کسی رو پررنگ کنید و ناامیدش کنید؟؟!!

yasamin777;954872 نوشت:
تنها شرط؟!!! Lol این درسته که ویژگی منفی کسی رو پررنگ کنید و ناامیدش کنید؟؟!!

بله تنها شرط برای ازدواج نبود افسردگی هستش البته برامن ویه شرط دیگه خوب درست کردن چایی هستش من روزی 3 لیتر چای میخورم باید هل تو چایی بریزین خیلی خوشمزه میشه, شما هم اگه افسرده هستین برین روانپزشک وبا مصرف داروها کاملا خوب میشید ونیازی نیست نگران باشید,

آچار فرانسه;954888 نوشت:
بله تنها شرط برای ازدواج نبود افسردگی هستش البته برامن ویه شرط دیگه خوب درست کردن چایی هستش من روزی 3 لیتر چای میخورم باید هل تو چایی بریزین خیلی خوشمزه میشه, شما هم اگه افسرده هستین برین روانپزشک وبا مصرف داروها کاملا خوب میشید ونیازی نیست نگران باشید,

:))) چه شروط جالی:))
من یه جلسه مشاوره رفتم و بهم گفت اعتماد بنفست کم هست و نیازی به روانپزشک نیست گفت بیا با هم حرف بزنیم اما پدر و مادرم اعتقادی به مشاوره ندارند و هزینش رو نمیتونم بدم

yasamin777;954899 نوشت:
:))) چه شروط جالی:))
من یه جلسه مشاوره رفتم و بهم گفت اعتماد بنفست کم هست و نیازی به روانپزشک نیست گفت بیا با هم حرف بزنیم اما پدر و مادرم اعتقادی به مشاوره ندارند و هزینش رو نمیتونم بدم

مشاوره کاملا بی فایدس افسردگی وغیره ناشی از کم وزیاد شدن سروتونین دوپامین ونوراپی نفرین مغز هستش وبامصرف این داروها آرامش عجیب وسلامتیت برمیگرده, میدونی استرس ومشکلات روانی چه به سر آدم میازه چه بیماری هایی که نمیگیری تازه به راحتی چندین سال پیرتر میشی واون جوانی وطراوت از بین میره داروهای اعصاب خیلی خوبن مشاوره بی فایدس
پول دور ریختنه برو نزد روانپزشک ماهر وکیفش رو ببر,
راستی چایی حتما بخور آرام بخش هستش وحتما هل توش بریز

با عرض سلام و ادب مجدد
خواهر گرامی مسئله ای که با آن مواجه هستید این است که نسبت به آینده خود و مسائلی که با آن مواجه هستید نگاه و نظر درستی ندارید و لذا جایگاه ازدواج و شغل و فعالیتهای اجتماعی و اعتماد به نفس و...را در زندگی دنیوی و اخروی نمی دانید لذا دچار مشکل می شوید
ابتدا لازم است که جایگاه ازدواج و شغل و...را در زندگی مشخص نمایید و سپس برای خود اهداف کوتاه و بلندمدت در نظر بگیرید وبا برنامه ریزی سعی نمایید به آن اهداف برسید.
هر چند شما دختر هستید ولی فعالیتها و روابط اجتماعی و مهارتهای شما تاثیر زیادی در ازدواج بهتر شما دارد و لذا می توانید با برنامه ریزی مناسب زمینه را برای ازدواج بهتر فراهم نمایید.
کتاب مهارتهای زندگی دکتر خنیفر که در اینترنت نیز وجود دارد و قابل دانلود می باشد برای شروع خوب می باشد

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام
امیدوارم مشکل تون هرچه سریعتر برطرف بشه.
پیشنهاد بنده:
1. سعی کنید زندگی کم مصرف تری داشته باشید. شاید حرف مادرتون درمورد خرج کردنتون حرف صحیح تری باشه. شاید.
2. سعی کنید در کنار افزایش مهارت علمی و عملی و توانایی های مربوط به کار به سخنرانی های زیر هم گوش بدید. منم دارم گوش میدم صحبت های قشنگی صورت گرفته. مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد. البته در کنار افزایش مهارت ها و توانایی های علمی و عملی:
http://bayanmanavi.ir/post/4185

در پناه حق

yasamin777;954864 نوشت:
من برای اینکه دیگران کار دارند نمیخام کار داشته باشم ببخشید باید بیشتر توضیح میدادم این که دوستام همه مشغول هستند رو برای این گقتم که وقت ندارند با هم وقت بگذرونیم و من تنها موندم
ممنون از این که ویژگیهای مثبتم رو گفتید اما مادر من میگه اینها فایده ای ندارن و باید سر کار بری و ازدواج کنی و خیلی تکرار میکنه این گفته هاش رو مخصوصا اگه روزی دانشگاه باز نباشه و خونه باشم کلی مدت میگذره به نصیحت کردن که فلانی سر کار میره تو چرا انقدر بی عرضه ای فقط پول خرج میکنی باید شوهر کنی خرجت رو بده برو تو سایت همسریابی یکی رو پیدا کن
(با اینکه در واقع مشکل مالی نداریم خدا رو شکر) چه فایده داره درس بخونی فلانی چند جاکار میکنه فلانی ازدواج کرده

نمی دانم چقدر حرف هایم ممکن است درست باشد،مسئولیت این تاپیک هم با کارشناس اش هست

اما نظر خودم این است که

1.چرا باید به این سایت ها اعتماد کرد در حالی که مجوز ندارند؟
مگر این سایت ها کم تلفات داده اند؟
امکان سوء استفاده در این سایت ها نیست ؟
مگر ازدواج به همین راحتی است؟
لطمه ببینید چه کسی پاسخگو هست؟

خواهر من صحبت من این است که از این صحبت ها در اکثر خانواده ها هست و پدر ومادر ها از این حرف ها می زنند اما مراقبت کنید که تصمیم نادرستی نگیرید،به انها هم بگویید این خطرات را این سایت ها دارند
شما زندگی خودتان را تحت الشعاع قرار ندهید که بله برم در سایت همسر یابی هرکی شد رو به هر جوری پیدا کنم و ازدواج کنم تا از این حرف ها نزنند
از این حرف ها همه خونه ها دارند منتهی این خودتان هستید که باید مراقب خودتان باشید و مدیریت کنید و بر اساس استرس و عدم تمرکز و.....تصمیم نادرست نگیرید،بلکه مدیریت کنید وضع رو.

یا کار کردن،کار کردن که نباید به هر قیمتی باشد
محیط کار مناسب خانم نباشد ایا باید حتما در انجا کار کرد به خاطر مقداری پول!؟یا محیط کار ناسالم باشد

2.می فرمایید مشکل مالی ندارید،تمرکز برای کار کردن نداریدودانشجو هم هستید،به عقیده من مهمترین وظیفه و کار شما الان درس خواندن است تا در آینده سواد بالاتری داشته باشید،اگر همسر با سوادی باشید زندگی را بهتر هدایت می کنید یا فرض کنید فرزندتان اشکال درسی داشته باشد می توانید کمکش کنید
اتفاقا تحصیلات هم از معیار های انتخاب همسر است که بسیاری از پسر ها به آن توجه دارند
از طرفی در محیط هایی مثل دانشگاه و مسجد و خانوادگی و......می توان همسر انتخاب کرد

آچار فرانسه;954904 نوشت:
مشاوره کاملا بی فایدس افسردگی وغیره ناشی از کم وزیاد شدن سروتونین دوپامین ونوراپی نفرین مغز هستش وبامصرف این داروها آرامش عجیب وسلامتیت برمیگرده,

[=Tahoma, Calibri, Verdana, Geneva, sans-serif]شما پزشک هستید که به مردم توصیه به خوردن دارو می کنید؟
یک مشکل کوچک این خانم دارد که تقریبا همه جوانان در این سن و سال با ان مواجه می شوند توصیه به خوردن دارو روانی می کنید!؟
اگر پزشک هم باشید حق نسخه پیچی بدون معاینه انهم در فضای مجازی ندارید

جمع بندی: میخواهم از فکر ازدواج بیرون بیام تا به کارام برسم؛ نمی دونم چکار کنم؟

سوال :

سلام من دختری 25 ساله هستم دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بیکار.
مدتی جایی مشغول به کار بودم ولی از بس استرس داشتم نتونستم اونجا بمونم استرس اینکه نکنه کارم رو بد انجام بدم چجوری هم درس بخونم هم برم سر کار که از اونجا بیرون اومدم (البته مدیر اونجا هم خوب کار رو مشخص نمیکرد و حرفش رو عوض میکرد و کمکی نمیکرد و بازخواست میکرد یه جورایی فک میکنم خودش هم خوب بلد نبود)
و بعد از این فکر میکنم من توانایی کار کردن ندارم
از درس خوندن هم خوشم نمیاد تا سال های اول دانشگاه عاشق درس خوندن بودم و برنامه داشتم که برم سر کار و اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و بدم هم میومد مخصوصا از دخترایی که فکر ازدواج داشتن خیلی بدم میومد. بعد مدتی دیدم رشتم رو دوست ندارم (بعد از اینکه فهمیدم رشتم چیه توی دانشگاه) چند مدتیه که دوست دارم ازدواج کنم و نمیتونم روی کارام تمرکز کنم آدم خیلی احساساتی هم هستم و احساس تنهایی میکنم خیلی مهربونم دوست هم زیاد ندارم و دوستهام همه مشغول هستن و وقت نمیشه با هم قرار بزاریم اهل دوست پسر و اینها هم که هیچ وقت نبودم و نیستم توی سایت همسریابی هم عضو شدم اما همشون یا غیر مذهبی بودن یا توقع دوستی و اینها داشتن
موقع درس خوندن فکرم میره که چرا من مجردم و نمیتونم تمرکز کنم رفت و آمد فامیلی هم خیلی خیلی کم داریم دوست داشتم میرفتم یک کلاس هنری و با اون کاری رو مشغول میشدم اما وضع مالی خوبی ندارم که این کار رو بکنم روم هم نمیشه مشکلاتم رو به کسی بگم از آدمهایی که هدفشون ازدواج بوده و با اون هدفهای دیگشون رو عوض میکردن همیشه بدم میومده دوستی هم دارم که همش از شوهرش جلوم تعریف میکنه و میگه دیگران بهش حسادت میکنند من میترسم که من هم منظورش باشم البته خیلی ازش تعریف میکنم
از طرفی هم مشکل مالی دارم و باید برم سر کار ولی اعتماد بنفسش رو ندارم همش هم فکر ازدواج تو سرمه و دستم به کاری نمیره رشتم هم جوریه که باید حوصله و تمرکز زیاد داشته باشی و مدام چیز جدید یاد بگیری

یه جایی خوندم مشخصات همسر ایده آلتون رو بنویسید منم نوشتم بعد حس کردم کار بیهوده و خیالبافی دارم انجام میدم از طرفی میبینم خیلیها بدون اینکه کاری کنند تلاشی کنند درسی خونده باشن کاری کرده باشن روی رفتار و اخلاقشون کار کرده باشن توی سن کم ازدواج کردن فک میکنم توی زندگی هیچ عدالتی نیست
برای اعتماد بنفسم جایی خوندم که به جای افکار منفی افکار مثبت رو جایگزینشون کنیم که توی حرف کار آسونیه از طرفی من هم اعتماد بنفسم پایینه و هم رشتم رو دوست ندارم

مامانم هم بهم میگه تو باید ازدواج کنی فقط بلدی خرج کنی و از اونایی که سر کار میرن تعریف میکنه میگم کسی نیست ازدواج کنم میگه خودت برو یکی رو پیدا کن برو سایت همسریابی میگم بدن میگه انقدر بگرد که اهل ازدواجش رو پیدا کنی (از آشناهامون بوده کسی که از این راه ازدواج کرده)

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید
هم بهم بگید که چجوری فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم هم اینکه اعتماد بنفسم رو زیاد کنم فکر میکنم باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم و روی کارم و درسم تمکز کنم ولی فکر و خیال نمیزاره

لطفا بدون توهین و تحقیر بهم راه حل بدید ممنون از وقتو توجهی که میزارید

پاسخ :

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی و همه اسک دینی های عزیز

از حسن اعتمادتون به این انجمن سپاسگذارم

خواهر گرامی آنچه از نوشته های شما برمی آید این است که مهارت خودآگاهی شما پایین می باشد و از طرفی کار را برای خود خیلی مهم گرفته اید و نگاه مناسبی نسبت به زندگی و کار و ازدواج و...نداشته اید و نیاز است این نگاه و نگرش خود را اصلاح نمایید اعتماد به نفس شما بخاطر کمبود مهارت خودآگاهی و ارتباط موثر و فکر و خیال زیاد پایین آمده است و همین مسائل سبب شده است در زندگی سردرگم شده اید و نمی دانید که باید چه کار کنید و در ازدواج نیز دچار چالش شده اید.
ابتدا لازم است که جایگاه ازدواج و شغل و...را در زندگی مشخص نمایید و سپس برای خود اهداف کوتاه و بلندمدت در نظر بگیرید وبا برنامه ریزی سعی نمایید به آن اهداف برسید.عمل و رعایت راهکارهای زیر در خروج شما از سردرگمی و موفقیت شما در کار و ازدواج کمک می کند:



  1. اولین شرط موفقیت و انجام تغییر های بزرگ حفظ آرامش و نشاط روحی می باشد اگر روحیه ای خوب نباشد نمی تواند تغییرات خوبی را صورت دهد.
  2. مطالعات خود را در زمینه اهمیت کار ،ازدواج ،آرامش ،آسایش،تحصیل و معنویت در زندگی بالا ببرید اینکه هدف از زندگی چیست تا جایگاه واقعی آنها را در زندگی و اهدافمون یافته و پس از اولویت بندی برای آنها برنامه ریزی نمایید.
  3. مهارت خودآگاهی را در خود بالا ببرید ویژگیهای مثبت و منفی خود را شناخته و سعی نمایید ویژگیهای مثبت را تقویت و ویژگیهای منفی را برطرف نمایید.
  4. علل واقعی مشکلات را شناسایی نموده و درصدد برطرف نمودن آنها باشید
  5. شکستها را برای خود بزرگ ننمایید و بدانید شکستها پل های موفقیت ما هستند.
  6. از تحربیات دیگران در موفقیت در صورتی که با شرایط شما همخوانی دارند استفاده نمایید.
  7. موانع ازدواج خود را شناسایی و برطرف نمایید
  8. از مهارتهای افزایش اعتماد به نفس استفاده نمایید
  9. حتما ورزش را برای خود واجب و لازم بدانید حتی اگر به ورزش در خانه و طناب زدن حدود 20 ددقیقه ای و عرق کردن اکتفاء نمایید اثرات خوبی دارد.
  10. به هیچ عنوان خود را سرزنش نکنید و دنبال آینده خوب باشید
  11. مهارت ارتباط موثر و همدلی و دوستیابی را فرا بگیرید.
  12. ارتباطات اجتماعی خود را مخصوصا در محیطهای زنانه و فامیلی و دوستی ها توسعه دهید
  13. نیاز به ازدواج در شما کاملا طبیعی است و چه خوب بود که زودتر احساس می کردید اما مواظب باشید تنها به دلیل فرار از محیط نامناسب خانه پدری و یا رفتار نامناسب مادر نباشد در مورد چیستس ،چرایی و چگونگی از ازدواج تامل نمایید.
  14. سعی نمایید با کسب مهارتهای فردی و اجتماعی و خانوادگی بیشتر ویژگیهای مثبت خود را بیشتر نمایید تا زمینه برای ازدواج مناسبتر و زودتر برای شما فراهم گردد
  15. ازدواج برای شما یک ضرورت است و باید حتما به آن فکر کنید هر چند شما دختر هستید ولی فعالیتها و روابط اجتماعی و مهارتهای شما تاثیر زیادی در ازدواج بهتر شما دارد و لذا می توانید با برنامه ریزی مناسب زمینه را برای ازدواج بهتر فراهم نمایید.

  16. کتاب مهارتهای زندگی دکتر خنیفر که در اینترنت نیز وجود دارد و قابل دانلود می باشد برای شروع خوب می باشد.
  17. در مورد سایت های همسر یابی دقت بیشتری نمایید و سراغ سایتهای معتبر بروید.


نوع برخود مادرتون مناسب نمی باشد ولی لازم است با بلند نظری با آن برخورد نمایید یعنی آرامش خود را حفظ نمایید و برخورد تنش زا با ایشان نداشته باشید.می توانید با استفاده از واسطه زمینه را برای اصلاح رفتار ایشان فراهم آورید.در واقع از واسطه ای که حرف او روی مادرتون تاثیر گذار است بخواهید تا با مادرتون صحبت نماید.
درصدد باشید تا با برنامه ریزی های مناسب موفقیت خوبی در عرصه فردی و اجتماعی و شغلی و ازدواج بدست آورید.اصلا نباید یه حرفهای مادرتون زیاد فکر نمایید فکر و خیال نکنید و حرفها را بزرگ نکنید



مهارتهای افزایش اعتماد به نفس:

  1. پی بردن به نقاط ضعف و قوت و هر کدام از آنها را به اندازه خود دیدن
  2. تقویت ویژگیهای مثبت و اصلاح ویژگیهای منفی که مرتبط با آینده شغلی و زندگی می باشد.
  3. در نظر داشتن این نکته که هیچ فردی در عالم از همه نظر عالی نمی باشد لذا انتظارات خود را از خود مناسب نمایید و سعی نمایید در آن شته یا کاری که به آن علاقه دارید خوب و عالی شوید.
  4. معاشرت و الگوبرداری از افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند.
  5. برنامه ریزی مناسب برای آینده و داشتن روش و هدف مشخص اعتماد به نفس را افزایش می دهد.
  6. اراده و پشتکار خود را بالا ببرید
  7. توکل بر خداوند را فراموش ننمایید
  8. به هیچ عنوان تلقین منفی ننمایید
  9. رخدادهای مثبت را پیش بینی نمایید
  10. موفقیتهای قبلی خود را لیست نمایید و آنها را روزانه با خود مرور نمایید
  11. پرهیز از تلقین منفی و برجسته نمودن امور منفی
  12. در نظر داشتن این نکته که زندگی سراسر پیروزی نیست و شکستها راههایی برای رسیدن به موفقیت می باشند.
  13. علت و ریشه اصلی شکستهایتان را شناسایی نمایید و برای برطرف نمودن آنها برنامه ریزی نمایید.
  14. هنگام آمدن افکار منفی به ذهن از مهارتهای کنترل فکر استفاده نمایید.


در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی


1.سايت انجمن گفتگوي ديني، انجمن مشاوره، كارشناس: راهنما: تاريخ:17/ 09/ 1396

موضوع قفل شده است