***مگر علی (ع) مسلمان بود؟؟؟!!!!***

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
***مگر علی (ع) مسلمان بود؟؟؟!!!!***

متاسفانه یکی از بدعتهایی که در زمان خلفا صورت گرفت بدعت سب و لعن امام علی(ع) بود که البته قبل ازین بدعت دیگری مقدمه این واقعه شد و ان ممنوعیت کتابت احادیث پیامبر(ص)بود چراکه باعث شد فضایل امام علی (ع) نوشته نشود و مردم در غفلت بمانند تا جاییکه در مسلمان بودن امام علی (ع) هم شک کنند(البته بدعت ممنوعیت کتابت حدیث توسط خلفا در تاپیکی جداگانه بحث خواهد شد)
سب و لعن امام علی (ع)به گونه ای در میان مردم رواج پیدا کرده بود که اگر بعد از نماز اینکار را نمیکردند نماز را دوباره اعاده مینمودند و در سخنارنی ها و خطبه خواندن ها هم این بدعت زشت مرسوم بود

البته هردوی این بدعتها توسط عمربن عبد العزیز که در زمان امام باقر(ع)حکومت میکرد لغو شد امام باقر درباره عمربن عبد العزیز فرمودند:او نجیب دودمان بنی امیه بود
اما حرفی که من میخوام اینجا بزنم داستان چگونگی لغو سب و لعن امام علی (ع) است که از زبان خود عمربن عبد العزیزه
او میگوید:دو قضیه باعث شد که من اینکار را منع کردم. یکی اینکه وقتی بچه بودم معلم سرخانه ای داشتم که برای من تدریس میکرد. ما در کوچه ها با بچه ها بازی میکردیم.[="red"] به بچه ها چنان آموخته بودند که بدون اینکه قصد خاصی هم داشته باشند،دو کلمه که صحبت میکردند تا کسی حرکتی میکرد و از او میپرسیدند چرا اینکار را کردی؟وقتی میخواست بگوید من اینکار را نکردنم،العیاذبالله میگفت:لعنت بر علی ،کی من چنین کاری کردم؟[/]
عمربن عبد العزیز میگوید یک بار که ما در کوچه ها این کارها را میکردیم معلم من آمد از انجا گذشت. قرار بود برای تدریس به من به مسجد برود و من هم به آنجا بروم به مسجد رفتم دیدم مشغول نماز است منتظر ماندم تا نمازش تمام شود تا گفت(السلام علیکم) به سرعت از جا بلند شد و دوباره گفت (الله اکبر)
تا این نماز هم تمام شد زود بلند شد و نماز دیگری را شروع کرد
پیش خودم گفتم باید بفهمم چرا نمیخواهد به من درس دهد این بار به محض اینکه گفت (السلام علیکم)دیگر مجال ندادم فورا سلام کردم و گفتم:استاد!آیا امروز نمیخواهید به من درس بدهید ؟دیدم رفتارش با من جور دیگر است گفتم آیا تقصیری کرده ام؟گفت:آن چه کاری بود در کوچه کردی؟موضوع را گفت بعد از من پرسید:تو از چه موقع اطلاع پیدا کردی که خداوند پس از انکه بر اهال بدر راضی شد بر آنها غضب کرد؟(اهل تسنن مساله اهل بدر را قبول دارند)
من هم بچه بودم و بی اطلاع گفتم:مگر علی هم از اصحاب بدر بود؟؟[="red"]گفت که مگر در بدر قهرمانی غیر از عللی بود؟!اصلا بدر مال علی است .از ان پس تصمیم گرفتم دیگر اینکار را نکنم[/]

عمر بن عبدالعزیز درباره قضیه دوم میگوید:زمانیکه پدرم حاکم مدینه بود پدرم خطبه میخواند میدیدم که خیلی فصیح و بلیغ خطبه میخواند و حرف میزند جز انکه [="red"]به لعن علی(ع)که میرسد که گویی زبانش به لکنت می افتد[/] در خلوت از پدرم پرسیدم:تو چرا همه چیز را خوب بیان میکنی الا این یکی را؟علتش چیست؟
[="red"]گفت:آخر این مردی که ما داریم لعن میکنیم از تمام صحابه پیامبر(ص) افضل است و هیچ کس بعد از پیامبر به اندازه او مستحق درود نیست[/]
گفتم :اگر اینطور است چرا او را لعن میکنید؟گفت:اگر امروز ما او را اینطور نکوبیم و لعن نکنیم ،امروز نمیتوانیم بچه هایش را بکوبیم.(سیاست را ببینید)گفت:ما گذشته اینها را باید اینگونه بکوبیم تا بچه هایشان موقعیت خلافت پیدا نکنند. اگر بنا باشد علی را انطور که هست بشناسانیم به شر بچه هایش گیر میکنیم چون مردم خواهند گفت مستحق خلافت انها هستند

[="purple"]اما چگونگی لغو این بدعت
[/]
کیفیت غدقن کردن را بعضی به این شکل نوشتند که ذهن مردم شام را در همان چیزی که در دوران کودکی در ذهن عمربن عبدالعزیز بود [="red"]راسخ کرده اند که علی (ع)مردی بود که اصلا مسلمان نبود و کافر بود و برای مردم شام جز کفر علی(ع)مساله دیگری مطرح نبوده[/]
عمربن عبدالعزیز با یک مرد یهودی تبانی میکند به او میگوید:روز جمعه که من به مسجد میروم در مجمع عمومی بیا و دختر مرا خواستگاری کن
تو چنین میگویی و من چنین میگویم و همین طور
آن شخص آمد و خواستگاری کرد. عمربن عبدالعزیز گفت:تو کیستی و مذهبت چیست؟
گفت:من فلاکس هستم و یهودی هستم گفت:مگر نمیدانی که در اسلام دختر را به کافر نمیشه داد؟
گفت:اگر اینطور است پس چرا پیامبر شما دخترش را به کافر داد؟[="red"]چرا دخترش را به علی(ع) داد؟[/]
عمربن عبد العزیز رو به جمعیت کرد و گفت:یا جواب او را بدهید و یا اگر جواب ندهید،اگر بشنوم کسی لعن علی (ع) را کرده است سرش را از تنش جدا خواهم کرد.

بله بمیرم برای غربت امام علی(ع)،ایشالله در تاپیکهای دیگه حکایت گوساله و گوسفند معاویه و حیله های او برای بدنام کردن امام علی(ع)را مطرح میکنم بیخود نیست که وقتی از امام سجاد میپرسند:کجا بر شما خیلی سخت تر گذشت(در واقعه کربلا واسارت)؟میفرمایند:الشام الشام الشام
[="magenta"]منبع:سخنرانی استاد بزرگوار شهید علی مطهری [/]

[="darkorchid"]با عشق علی هرکه سروکار ندارد
خشکیده نهالیست پرو بال ندارد
ما غرق گناهیم و از آتش نهراسیم
آتش به محبان علی کار ندارد[/]

علی ای همای رحمت تو چه ایتی خدا را.............
:ok:

موضوع قفل شده است